حديث

 

امام علي عليه السلام: سرآمدِ فضيلت‏ها در دست داشتنِ زمام خشم و ميراندن خواهش نفس است . غرر الحكم و درر الكلم 5237

 

پرسش 1:
سطح و علم علما و دانشمندان در علوم ديني چگونه سنجيده مي شود؟ شرح

پاسخ:
سطح‌بندي علوم و علما در حوزه‌ها به حسب شرايط زمان متفاوت مي‌باشد، بدين معنا که در زمان‌هاي قديم معيار خاصي براي سنجش علوم و علما وجود نداشته است. در آن زمان برخي از کتاب‌ها تدريس و علوم ديني آن ها را مي‌خوانده‌اند. هر کدام بهتر و بيشتر در عرصه تعليم ظهور و نمود پيدا مي‌کرد و خود را بهتر نشان مي‌داد، زودتر و بيشتر معروف و مشهور و جايگاه خاص خود را پيدا مي کرد . البته در ظهور و بروز استعداد ، قابليت‌ها و شيوه تعليم نقش اساسي داشته‌اند؛ مثلاً اگر کسي استعداد خوب داشت و نزد اساتيد برجسته درس مي‌خواند ،زود تر مراحل علمي را طي مي‌کرد؛ ولي آخرين مرحله اي علمي براي يک طلبه و روحاني ،کسب اجازه اجتهاد از مجتهدين بود،، بدين معنا که يک طلبه بعد از درس خواندن و تدريس به مرحله اي مي‌رسيد که توان استنباط احکام را از منابع اجتهاد پيدا مي‌کرد. يکي از مراجع ، به او اجازه اجتهاد مي‌داد. اين امر جايگاه و مقام علمي شخص را مشخص مي کرد.
اما امروزه در حوزه ها معيارها و شرايط خاصي براي سطح‌بندي طلاب و علما وجود دارد. بدين معنا که متون درسي حوزه در چند سطح تدوين يافته‌اند. هر کدام از طلاب با خواندن متون درسي مشخص يک سطح از حوزه گذرانده ، ميزان و مراحل تحصيل او بستگي به خواندن آن متون دارد، مِثلاً دوره مقدماتي، به دوره اي گفته مي‌شود که طلاب با ورود به حوزه متون خاصي را مي‌خوانند. به عبارت ديگر : تحصيل در حوزه ها به سه دوره مقدمات، سطح و خارج تقسيم مي‏شود:
دوره مقدمات:
سال هاي اوليه طلبگي (اول تا سوم) را سال هاي مقدمات و دروس مربوط به اين دوره را دروس مقدمات مي‏نامند. طلاب در اين سال ها بيشتر به علوم صرف و نحو و معاني و بيان و منطق مي‏پردازند . از اين طريق براي فهم و فقه و اصول، قرآن و حديث و ورود به مراحل سطح و خارج آماده مي‏شوند.
دوره سطح:
دوره سطح معمولا به پايه‏هاي چهارم تا دهم گفته مي‏شود که خود نيز به دو قسمت ‏سطح يک و دو تقسيم مي‏شود .در اين مرحله طلاب به تفصيل با همه مباحث فقهي و اصولي آشنا شده و يک دوره کامل فقه و نيمه استدلالي را مي‏گذارنند .کتاب هايي که براي اين مرحله از تحصيل طلاب نوشته شده‏اند، حاصل تلاش فقها و متخصصان علوم فقه و اصول است . با الهام از مکتب غني اهل بيت ،مباني استوار و ژرف فقهي، اصولي، کلاس و فلسفي را به يادگار گذاشته‏اند.
علوم قرآن، تفسير، و حديث و کلام از جمله مباحث ديگري است که در اين مرحله تدريس مي‏شوند.
دوره خارج:
اين مرحله معمولا بعد از گذاراندن حداقل ده سال تحصيلي در حوزه است. طلاب در اين مرحله به شکل عميق و گسترده و به صورت کاملا استدلالي مباحث فقه و اصول را مورد بحث قرار داده ،پايه‏هاي علمي خود را جهت نيل به قله رفيع اجتهاد پرورش مي‏دهند.
تفصيل کتاب ها در سه مرحله تحصيل در حوزه به شرح زير است:
کتاب هاي درسي در علم صرف.
کتاب هاي درسي در علم نحو.
کتاب هاي درسي در علوم بلاغت.
کتاب هاي درسي در علم منطق.
کتاب هاي درسي در علم کلام.
کتاب هاي درسي در علم فلسفه اسلامي.
کتاب هاي درسي در علم عرفان اسلامي.
کتاب هاي درسي در علم هيئت و رياضيات.
کتاب هاي درسي در علم اصول.
کتاب هاي درسي در علم فقه.
کتاب هاي درسي در درس خارج.
به طلاب بعد از طي اين مراحل و دوره‌ها مدرک داده مي‌شود که از آنها به عنوان سطح 1 (معادل فوق ديپلم) سطح 2، (معادل کار شناسي ) سطح 3 ( معادل کار شناسي ارشد ) سطح 4(معادل دکترا ) ياد مي‌شود که هر کدام از اين سطوح جايگاه علمي طلاب را مشخص مي کند .

ذکرهای زمان بیدار شدن از خواب / هنگام بیرون رفتن از منزل / زمان اذان / زمان مسافرت / زمان خواب چه ذکرهایی هستند؟

بهترين ذکري که براي همه حالات (چه حالات ذکر شده در سوال و چه حالت هاي ديگر)وارد شده، ذکر "بسم الله الرحمن الرحيم" است. اين ذکر براي شروع هر حرکتي و هر کاري بهترين ذکر است . اگر هر کاري با اين ذکر مبارک شروع شود و بنده همه حرکات و سکناتش را با اين ذکر مبارک و با توجه عميق به آن شروع کند، همه زندگي اش مبارک بوده ،پيوسته در کنف حمايت خداي متعال است . همه شيطان هاي جني و انسي از او فراري اند.
علاوه بر آن براي هنگام سفر و خارج شدن از منزل ذکر ها و دعاهايي وارد شده از جمله:
رسول خدا فرمود:هيچ کس جايگزيني براي خانواده اش-هنگام غيبت _بر نگزيد بهتر از کسي که هنگام خروج از منزل و خداحافظي دو رکعت نماز خوانده و چنين دعا کند:
اللهم إني أستودعك [ اليوم ] ديني و نفسي و مالي وأهلي و ولدي و جيراني و أهل حزانتي ، الشاهد منا و الغائب وجميع ما أنعمت به علي ، اللهم اجعلنا في كنفك ومنعك وعياذك وعزك ، عز جارك وجل ثناؤك وامتنع عائذك ولا إله غيرك ، توكلت على الحي الذي لا يموت والحمد لله الذي لم يتخذ ولدا ولم يكن له شريك في الملك ولم يكن له ولي من الذل وكبره تكبيرا . الله أكبر كبيرا والحمد لله كثيرا وسبحان الله بكرة وأصيلا .(1)
امام رضا (ع) فرمود هر گاه براي سفر يا غير سفر از منزل خارج شدي، بگو:
بسم الله آمنت بالله ، توكلت على الله ، ما شاء الله لا حول ولا قوة إلا بالله(2)
ذکر هاي ديگري هم در مکارم الاخلاق و کتب ديگر وارد شده است.
در هنگام خواب، خواندن سوره هاي توحيد و معوذتين( قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق) و آيت الکرسي و تسبيح حضرت زهرا(س) وارد شده و دعاهاي وارده در اين زمان فراوانند، از جمله بگويد:
اللهم اني احتبست نفسي فاحتبسها في محل رضوانک و مغفرتک و ان رددتها فارددها مؤمنه عارفه بحق اوليائک حتي تتوفاها علي ذلک(3)
براي بقيه دعاها به فصل پنجم از باب هشتم حليه المتقين مراجعه کنيد.
در مورد بيدار شدن از امام صادق(ع) روايت شده که هنگام برخواستن از خواب بگويد:
سبحان الله رب النبيين و اله المرسلين و رب المستضعفين و الحمد لله الذي يحيي الموتي و هو علي کل شيء قدير(4)
براي ديدن بقيه دعاهاي وقت بيدار شدن به فصل هشتم از همان باب از حليه مراجعه کنيد.
کتاب "باقيات صالحات" که در حاشيه مفاتيح چاپ شده نيز اين آداب و ذکر ها و دعاها را دارد .
به هنگام شنيدن اذان نيز حکايت آن و بازگو کردن فصل هايي که مي شنود، مستحب است.(5)
پي نوشت ها:
1. مكارم الأخلاق ،طبرسي ، ص 245.
2.همان،ص246.
3. حليه المتقين،ص189.
4. همان، ص194.
5. توضيح المسائل، فصل اذان و اقامه.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

 

امام علي عليه السلام: آسايش زندگى در مدارا كردن است . غرر الحكم و درر الكلم 5607

 

پرسش 1:
اذکار و ختومات شرح
آيا اذکار و ختومات موجود در برخي کتب نظير دو هزار و يک ختم و يا رهنماي گرفتاران و... موثق هستند و استفاده از اين کتب و اذکار آنها کار صحيحي است؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
توسل به خدا و ذکر زباني و قلبي و تکرار اين ذکر ها از جمله تکرار "استغفر الله ربي و اتوب اليه " يا هر ذکر ديگري که بر عظمت خدا و حقارت بنده دلالت کند يا خواندن دعاهاي مشهور و دعاهاي غير مشهور يا ختم آيات يا سوره ها يا کل قرآن که بر توجه و توسل به درگاه خدا و توبه و طلب آمرزش دلالت دارد و توسل به آيات قرآن و نذر براي برآورده شدن حاجات؛ به اين صورت که نذر کند اگر حاجتش برآورده شد ،هزار بار استغفار کند يا پانصد بار صلوات بفرستد يا چند صد بار تسبيح ( سبحان ربي الاعلي و بحمده - سبحان ربي العظيم و بحمده )يا تهليل (لا اله الا الله) يا حوقله (لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم) بگويد يا چند بار فلان سوره را بخواند يا ...؛ به خواست خدا باعث برآورده شدن حاجات مي شود .
اگر هم اجابت تقاضايمان به مصلحتمان نباشد ، باعث ريخته شدن گناهان مي گردد. آيات زير در مورد استغفار است :
استغفروا ربکم ثم توبوا اليه يمتعکم متاعا حسنا (1)
از پروردگارتان آمرزش بطلبيد و به سوي او باز گرديد تا خدا شما را بهره نيکو دهد.
يا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا اليه يرسل السماء عليکم مدرارا و يزدکم قوة الي قوتکم (2)
اي قوم ،از خدايتان آمرزش بطلبيد و به سوي او بازگرديد تا آسمان را بر شما بباراند و قوت بر قوت شما بيفزايد.
استغفروا ربکم انه کان غفارا يرسل السماء عليکم مدرارا و يمددکم باموال و بنين و يجعل لکم جنات و يجعل لکم انهارا (3)
از خدايتان آمرزش بطلبيد که او بسيار آمرزنده است . آسمان را بر شما مي باراند . شما را با مال و فرزند ياري مي دهد و براي شما باغ ها و نهرها قرار مي دهد.
بنا بر اين همه ختم هايي که گفته شده خوب است. به خواست خدا تاثير دارد چون ياد خدا و دعا و توسل و استغفار هستند . به تصريح قرآن دعا و توسل و استغفار باعث برآورده شدن حاجت ها ( در صورت به مصلحت بودن براي بنده ) مي شوند اما ختم هايي که در کتاب هاي مورد اشاره شما آمده، غالبا سند معتبر از معصوم ندارد. نمي توان به يقين آنها را به عنوان دستور معصوم توصيه کرد. البته گفتيم که به جا آوردن آنها منعي ندارد ، ولي نمي توان آنها را از معصوم دانست. اگر موردي با سند معتبر به معصوم برسد، مي توان آن را به عنوان دستور معصوم به جا آورد ، ولي بقيه موارد را فقط به عنوان کلي دعا و توسل مي توان انجام داد.
پي نوشت ها:
1. هود(11)،آيه 3.
2. همان،آيه 52.
3. نوح(71)،آيه .

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در آيات و روايات است که زن علاوه بر حفظ چشم، از نگاه و چشم چراني و حفظ عفت و پاکدامني که وظيفه مرد هم هست، وظيفه دارد هنگام مواجهه با نامحرم ،زينت هاي طبيعي و عاريتي خود را از آنان بپوشاند . خودنمايي و عشوه گري نکند. جز گردي صورت و دست ها تا مچ ، بقيه بدن و زينت هايش از غير محرم ها پوشيده باشد ، مگر زينت هاي ظاهر که پوشاندشان ممکن نيست يا سبب حرج و زحمت مي باشد . پوشاندن در برابر محرم ها که لازم نيست.
در مورد لباس هم با توجه به روايات توصيه شده که لباس به نحوي نباشد که حجم بدن را بنمايد و تحريک کننده و اغواگر نباشد.
اما اين که لباس مشکي باشد يا به نوعي باشد که از جذابيت زن بکاهد، چنين چيزي نداريم.
پوشش بايد جذابيت هاي زن را از غير محارم بپوشاند ،نه اين که از آن ها بکاهد يا آن که زن خود را زشت کند.

با سلام و احترام. آيات و سوره هاي مغربي اصولا چه هستند؟آيا اصلا چنين چيزي وجود دارد يا از مخترعات ارباب تسخير وعلوم غريبه هستند؟ چرا به اين سوره ها مغربي ميگويند؟آيا واقعا آثاري كه براي آنها گفته شده حقيقت دارد؟ ضمنا اين سوره هاي مغربي با اصل تحريف نشدن قرآن قابل جمع است؟بند به بند شرح بفرماييد.باتشكر

پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
با مراجعه به اينترنت معلوم شد چيزي به نام "آيات مغربي" ساخته و پرداخته شده است، مثل يس مغربي،فيل مغربي،توحيد مغربي، حمد مغربي، آيت الکرسي مغربي ؛ بعد در توضيح گفته شده:
درست آن "مقرّبي" است، زيرا ارباب طلسم و ورد و افسون که اين آيات را ساخته و پرداخته اند، در بين آيات، دعاها و ذکر ها و آيات ديگر را مي خوانند و نام هاي ملائکه مقرب را مي برند و به آن ها متوسل مي شوند.
البته ارباب طلسمات براي اين دعاها و آيات و سوره هاي اختراعي، آثار و خواص بسيار برشمرده اند . متاسفانه جامعه متکي بر جهل و خرافه و شعار هم به اين ها بهاي زياد مي دهد.
دعا و عبادت بايد از جانب خدا و پيامبر و جانشينان پيامبر رسيده باشد .اين دعاها و آيات ترکيبي و تلفيقي همه ساخته دست افرادي است که به علوم غريبه و ممنوعه و...اشتغال دارند و هيچ کدام اين ها از معصوم نرسيده است.
شناخت ملائکه مقرب فقط با تعليم خدايي ممکن است . بشر به خودي خود راه ورود به اين حوزه را ندارد . بايد فقط با استناد به سخن قطعي پيامبر و امام و با استناد به روايات معتبر، ملائکه را معرفي کنيم و نام ببريم . اجازه توسل به آن ها بايد از جانب خدا و پيامبر رسيده باشد و اين دعاها هيچ کدام سند معتبر از معصوم و مبناي شرعي و ديني محکم ندارند. اين نام ها و اين ملائکه در کدام حديث معتبر معرفي شده اند؟ در کدام حديث معتبر چنين ذکر و دعا و وردي از جانب معصوم وارد شده است؟
هر کس در دين خدا و عبادت و دعا، به ساخته هاي ديگران رو آورد، تکذيب خدا کرده ، به بدعت گذاران ميدان داده و... ميدان را براي تحريف گران و خرافه سازان و دشمنان شناخته و ناشناخته دين آماده نموده است.
البته اين آيات تلفيقي با سالم بودن قرآن از تحريف منافات ندارد ،زيرا بافندگان اين آيات و سوره ها آن ها را به عنوان قرآن ارائه نکرده و کسي هم آن ها را به عنوان قرآن تلقي ننموده است.

لطفا معناي امي بودن پيامبر صلي الله عليه واله را بفرماييد.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سوال در خصوص بي سواد و با با سواد بودن پيامبر است که بايد در دو مرحله بحث شود:
1- قبل از بعثت
پيامبر قبل از بعثت سواد خواندن و نوشتن را نداشت.
آيات(1) و روايات(2) بر اين مطلب دلالت دارند. شهيد مطهري مي نويسد: قطعي و مسلّم و مورد اتفاق علماي مسلمان و غير آن‏ها است که ايشان قبل از رسالت کوچک‏ترين آشنايي با خواندن و نوشتن نداشته است. (3)
درست است که خواندن و نوشتن براي هر انساني کمال محسوب مي شود، ولي گاهي وضعي پيش مي آيد که نخواندن و نوشتن کمال است. اين مطلب در مورد پيامبران مخصوصاً خاتم انبيا(ص) کاملاً صدق مي کند، چه اين که اگر دانشمندي درس خوانده، و فيلسوفي آگاه و پر مطالعه ادعاي نبوت کند و کتابي ارائه دهد، به عنوان کتاب آسماني، در چنين وضعي ممکن است وسوسه و ترديدهايي پيش بيآيد که اين کتاب و مکتب مولود انديشه‏هاي او است يا از جايي آموخته است، ولي اگر از ميان يک قوم عقب افتاده، انساني که هرگز استادي را درک نکرده و کتابي نخوانده و ننوشته است، برخيزد و کتابي به عظمت عالم هستي، با محتواي بسيار عالي ارائه دهد، مي توان درک نمود تراوش فکر او نيست، بلکه وحي آسماني و تعليم الهي است. (4) يکي از معجزات پيامبر همين است که در حال امّي بودن قرآن را آورده است.
2- بعد از بعثت
انديشمندان اسلامي در خصوص بي سواد و با سواد بودن پيامبر(ص) بعد از رسالت اختلاف نظر دارند.
بعضي باور دارند که حضرت در دوران رسالت هم مي­خواند و هم مي نوشت. برخي مانند سيد مرتضي از طرفداران اين نظريه است. (5) طرفداران اين رويکرد با بهره‏گيري از آيات و روايات قايل شده‏اند چگونه ممکن است پيامبر - که همه چيز را مي­آموخته است - خواندن و نوشتن را نياموخته باشد؟!(6)
برخي عقيده دارند که پيامبر بعد از رسالت مي خواند، ولي نمي‏نوشت. (7)
بعضي احتمال داده‏اند حضرت بعد از رسالت نه مي خواند و نه مي نوشت.
شايد بتوان اين نظر را پذيرفت که پيامبر بعد از رسالت خواندن و نوشتن را مي دانست، اما چيزي ننوشت.
پي نوشت‏ها:
1. عنکبوت (29) آيه 48؛ پيام قرآن، ج 8، ص 61؛ منشور جاويد، ج 6، ص 40.
2. بحارالانوار، ج 16، ص 119.
3. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 3، ص 208.
4. تفسير نمونه، ج 26، ص 306.
5. بحارالانوار، ج 16، ص 135.
6. مرتضي مطهري، همان، ص 212.
7. بحارالانوار، ج 16، ص 133.

ثلاثٌ من كنّ فیه استكمل خصال الإیمان: الذی إذا رضی، لم یُدْخِله رضاه فی باطلٍ و إذا غَضِبَ لم یخرجه الغضب من الحقّ و إذا قدر لم یتعاط ما لیس له. 1.این حدیث از جه کسی است؟ 2.ترجمه حدیث؟ 3.سلسله راویان حدیث؟ 4.پیامهای حدیث؟ 5.منبع؟ با تشکـــر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اين حديث از رسول خدا روايت شده . البته با همين عبارات يا با اندکي تغيير از امامان ديگر هم روايت شده است.
آدرس روايت از رسول خدا: بحار الانوار،ج64،ص300و با سند زير است:
المحاسن(البرقي) عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
از امام صادق با سند زير:
الخصال عَنِ ابْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ ذَكَرَ رَجُلٌ الْمُؤْمِنَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ الَّذِي إِذَا سَخِطَ لَمْ يُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنَ الْحَقِّ وَ الْمُؤْمِنُ الَّذِي إِذَا رَضِيَ لَمْ يُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِي بَاطِلٍ وَ الْمُؤْمِنُ الَّذِي إِذَا قَدَرَ لَمْ يَتَعَاطَ مَا لَيْسَ لَه(1)
بنا به نقل ديگر امام باقر در ملاقات با عمر بن عبدالعزيز در مدينه اين کلام را مي گويد. سند آن نقل به شرح زير است:
الخصال الطَّالَقَانِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَرِيرٍ الطَّبَرِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ الْكِنَانِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْحِمَّانِيِّ عَنْ شَرِيكٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ مُعَاذٍ قَالَ كُنْتُ جَلِيساً لِعُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيز(2)
نقل هاي ديگر هم هست.
ترجمه:
سه ويژگي است که در هر کس باشد، خصال ايمان را کامل کرده است:
کسي که رضايت و خشنودي و شادي او را به باطل وارد نسازد.(به هنگام شادي و رضايت سرمستي و فساد و گناه و تکبر نکند.)
هر گاه خشمگين شد ، از جاده حق خارج نشود ( به استکبار و زورگويي و ستم و انکار و...نگرايد)
اگر امکان و قدرت پيدا کرد، چيزي را که حق او نيست، برندارد.( به حقوق ديگران دست اندازي نکند)
پيام هاي اين حديث فراوان است که با دقت در ترجمه روشن مي شود . بايد به کتاب هاي اخلاقي مراجعه نمود.
پي نوشت ها:
1. بحار،ج64،ص289 به نقل از خصال شيخ صدوق.
2.همان،ص326 به نقل از خصال.

پرسش 1: حديث شرح آيا حديث " اي محمد اگر تو نبودي، آسمان ها را نمي آفريدم و اگر علي نبود ،تو را نمي آفريدم و اگر فاطمه نبود ،هر دوي شما را نمي آفريدم " از خداوند

 

امام جواد عليه السلام: به تأخير انداختن توبه ، فريبْ‏خوردگى است. تحف العقول

 

پرسش 1: حديث شرح آيا حديث " اي محمد اگر تو نبودي، آسمان ها را نمي آفريدم و اگر علي نبود ،تو را نمي آفريدم و اگر فاطمه نبود ،هر دوي شما را نمي آفريدم " از خداوند خطاب به حضرت محمد ، صحت دارد؟ پاسخ: پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز به توضيحي در باره حديث قدسي و غير قدسي توجه کنيم : پيامبر دو نوع روايت و حديث داشت که در نوع اول ، مامور به ابلاغ روايات جهت تبيين رسالت خويش با حفظ و ابلاغ الفاظ و معاني بود که به واسطه وحي از طرف خدا دريافت مي کرد. تمام روايات منسوب به حضرت از اين قبيل است، اما گاهي بر پيامبر معنا يا معاني اي از عالم کشف و شهود القا مي شد که حضرت آن معنا يا معاني را با الفاظ خود بيان مي کرد . احاديث قدسي از اين بود. در عين حال بيشتر احاديث قدسي مربوط به باز نمايي يا باز خواني واقعه معراج است . صحت و اعتبار چنين احاديثي را بايد از منابعي که در اين باره آمده است، جويا شد . اما در مورد حديث مشهور "لولاك لما خلقتُ الأفلاك" و ادامه حديث كه مي‌فرمايد "اگر علي(ع) نبود، اي پيامبر، تو را خلق نمي‌كردم و اگر فاطمه(س) نبود، شما دو نفر را خلق نمي‌كردم" گرچه فقط يك حديث با اين عبارت موجود است كه مي‌گويد "لولا فاطمة لما خلقتكما"ولي مضمون قسمت اوّل و دوم حديث در روايات بسياري به چشم مي‌خورد . تفسير و توجيهاتي هم درباره آن صورت گرفته ، مفهوم حديث اين است: چون هدف رسالت، هدايت بشر و به كمال رساندن انسان‌ها است و تلاش پيامبر(ص) و رسالت او جز با استمرار امامت ممكن نبود و حلقه اتصال ميان نبوت و امامت، فاطمه زهرا (سلام الله عليها)است، اينان هدف نهايي خلقت هستند و وجود شان به عالم خلقت معنا مي‌دهد. فاطمه ‌زهرا (س‌) سرور ‌زنان‌، و درياي‌ بيكران‌ دانش‌، آينه ‌كمال‌، نمونه‌ عيني‌ خلوص‌ در بندگي‌، جلوه ‌تمام‌ و كمال ‌اسماء اللّه‌، و تجلي‌ لطف‌ بيكران‌ خداوند است‌. زهراي‌اطهر (س‌) داراي ‌مقامي‌ است ‌كه‌ براي‌ هيچ کسي غير از ‌معصومين‌(ع‌) قابل ‌درك ‌نيست‌، و آن ‌مقام‌ شامخ‌ عصمت ‌و ولايت‌ است‌. مطلبي‌ كه‌ در سؤال ‌مطرح‌ شد، در كتاب‌"فاطمه ‌بهجة ‌قلب‌ المصطفي‌" آمده‌ است‌: "عن ‌اللّه‌ تبارك‌ و تعالي‌: يا أحمد، لولاك‌ لما خلقتُ الافلاك ‌و لولا عليٌ لما خلقتُك ‌و لو لا فاطمه ‌لما خلقتكما؛(1) اي احمد، اگر نبودي‌، افلاك‌ را خلق‌ نمي‌كردم‌، و اگر علي ‌نبود، تو را خلق ‌نمي‌كردم‌. اگر فاطمه‌ نبود، شما را خلق‌ نمي‌كردم‌" . توجيه ‌اين‌ حديث ‌قدسي‌(البته‌ حديث‌ به‌ اين‌عبارت ‌در كتب ‌معتبر نيامده) اين‌ است‌ كه‌ فلسفه‌ آفرينش‌، رسيدن‌ فيض‌ و رحمت ‌كامل‌ به‌ موجودات ‌است‌. فقط انسان ‌كامل ‌است ‌كه‌ شايستگي‌ دريافت‌ كامل‌ترين ‌فيض ‌الهي‌ را دارد. از آن‌ جا كه‌ وجود مقدس‌ فاطمه‌(س‌) سر چشمه‌ و منشأ وجود يازده‌ امام ‌معصوم‌(ع‌) است‌، در اين‌ حديث‌ قدسي‌ محور قرار گرفته‌ است‌، يعني‌ اگر فاطمه‌(س‌) نبود، هدف ‌از خلقت‌ كه‌ وجود انسان‌ كامل ‌و خليفه‌ و حجت ‌الهي ‌روي ‌زمين ‌تا ابد است،‌ حاصل ‌نمي‌شد و اين،‌ به‌ معني‌ برتري ‌حضرت‌زهرا (س‌) از رسول‌اكرم‌(ص‌) نيست، بلكه‌ بدين‌ معني‌ است‌ كه‌ ادامه‌ انوار مقدس‌ معصومين‌(ع‌) به‌وسيله‌ دخت‌ گرامي ‌پيامبر است‌. هدف آفرينش، انوار پاك‌ چهارده‌معصوم‌(ع‌) است‌ و همه‌ اين‌ بزرگواران‌ نَفس ‌و نور واحد هستند، چنان‌ كه‌ در آيه‌ مباهله‌،(2) خدا از علي‌(ع‌) به‌ عنوان‌ نفس ‌نبي‌(ص‌) ياد كرده‌ است‌. رسول‌ خدا (ص‌) فرمود: "خدا، من‌، علي‌، فاطمه‌، حسن ‌و حسين‌ را از يك ‌نور آفريد".(3) ليكن‌ چون ‌فاطمه‌ واسطه‌ فيض‌ يازده‌ اختر آسمان‌ ولايت ‌و امامت ‌است‌، خدا خطاب‌ به‌ حضرت‌محمد (ص‌) فرمود‌: "اگر فاطمه ‌نبود، شما را خلق‌ نمي‌كردم" زيرا ‌نور مقدس ‌پيامبر از طريق‌ فاطمه ‌ادامه‌ يافته‌ و تا ‌قيامت ‌برقرار و ثابت است، همان گونه كه ‌فاطمه‌(س‌) وحدت ‌بخش ‌انوار پاك‌ و مركز دايره‌ وجود است‌، در حديث‌ كسا محور پنج‌ تن‌(ع‌) واقع ‌شده‌ است: "هم، ‌فاطمه ‌و أبوها و بعلها و بنوها".(4) جهت اطلاع بيشتر مي توانيد از مطالعه کتاب«حديث لولا فاطمه» نوشته آيه الله محمد علي گرامي بهره مند شويد . پي نوشت ها: 1. احمد رحماني‌همداني‌، فاطمه ‌بهجه‌ قلب‌المصطفي‌، به‌نقل‌از كشف‌اللئالي‌، صاحب‌بن‌عبدالوهاب‌بن‌العرندس‌. 2. آل ‌عمران‌(3) آيه‌61. 3. بحارالانوار، ج‌، ص‌، حديث‌122. 4. مفاتيح‌الجنان.

صفحه‌ها