حديث
۱۳۸۹/۰۵/۲۹ ۱۶:۴۹ شناسه مطلب: 17062
سلام ميشه در مورد عالم ذر و همچنين حالات انسان در برزخ برام توضيح بدين؟ خواهش ميكنم واضح جواب بدين
پاسخ: با سلام و تشکر از ارتباطتان
آياتي(1) وجود دارد كه مفادش آن است كه از فرزندان آدم پيمان بر ربوبيت خدا گرفته شده، اما اين پيمان چگونه و در چه زمان بوده است، توضيحي نميدهد. از اين جهت مفسران درباره اين پيمان اختلاف كردهاند.
در ذيل به برخي از اين نظريهها اشاره ميكنيم:
أ) نظريه محدّثان اسلامي
محدثان اسلامي براساس فهم برخي از روايات بر اين باورند كه خداوند به هنگام آفرينش آدم، تمام فرزندان آينده او را به صورت موجودات ريز درآورد و به آنان گفت: "ألست بربّكم" آنان گفتند "بلي" سپس همگي را به صلب و پشت آدم بازگردانيد. آنان هنگام خطاب الهي داراي عقل و شعور كافي بودند و سخن خدا را شنيدند و پاسخ او را گفتند.
اين پيمان به اين خاطر از آنان گرفته شد كه راههاي عذر در روز رستاخيز را روي آنان ببندد.(2)
اشكالاتي بر اين نظر وارد شده است كه محققان به آن اشاره كردهاند. (3)
ب) نظريه برخي مفسران
گروهي از مفسران معتقدند بايد آيه را بر توحيد فطري حمل نمود. در توضيح نظريه خود گفتهاند: انسان با رشته غرائز و استعدادها و انواع تقاضاها و درخواستهاي طبيعي و فطري به جهان گام مينهد. آدمي هنگام تولد و خروج از صلب پدر و دخول به رحم مادر و در وقت انعقاد نطفه، ذرهاي بيش نيست، ولي در اين ذره استعدادهاي فراوان و لياقتهاي قابل توجهي است، از آن جمله استعداد و فطرت خداشناسي. با تكامل اين ذره در بيرون رحم، تمام استعدادها شكفته شده و به مرحله كمال و فعليت ميرسد.
به عبارت ديگر: خدا انسانها را از پشت پدران و رحم مادران بيرون آورد و آفرينش آنها را با خصوصياتي تركيب داد كه پيوسته پروردگار خود را بشناسند و نياز خود را به او احساس كنند.
هنگامي كه انسانها به نياز خود به خدا توجه پيدا كردند و خود را غرق در نياز ديدند، گويي به آنان گفته ميشود:
من خداي شما نيستم؟ آنان ميگويند: چرا گواهي ميدهيم كه خداي ما هستي.(4)
ج) نظريه علامه طباطبايي
علامه طباطبايي معتقدند اين آيه ناظر به وجود و حضور جمعي انسانها در حضور خدا است؛ حضوري كه غيبت در آن متصور نيست، گويي همه فرزندان آدم يك جا از پشت پدران گرفته شده، گرد هم جمع آمدهاند و در برابر خدا حضور دارند. در اين حالت هر انساني خود را حضورا مييابد و يافتهاش گواهي روشن بر وجود خدا و خداوندگاري او است، ولي قرار گرفتن انسانها در گردونه زمان و تحولات جهان، آدمي را چنان مشغول و از خود بي خود ميكند كه از آن علم حضوري كه به آفريدگار خود داشت، غافل ميگردد.(5)
آن چه تا اين جا آورديم، ديدگاههاي برخي از محدثان، متكلمان و مفسران راجع به تفسير آيه ذر بود.
پس از بيان نظريات مختلف ميگوييم:
ظاهراً آيه شريفه گفت و گويي بين خدا و انسان ميباشد. در اين گفت و گو خداوند از انسانها اقرار ميگيرد كه پروردگار آنان است. اقرار گرفتن براي اتمام حجت بر انسان ميباشد كه درآينده ادعاي غفلت نكند.
آيا گفت و گو به همين صورت كه در آيه آمده، اتفاق افتاده است؟ موطن و عالمي كه اين ميثاق گرفته شده، كجا است؟ دنيا يا غير آن؟ آيا اين ميثاق قبل از تولد انسان گرفته شده يا بعد از آن؟
در پاسخ به اين سئوالات نظريات مختلفي ارائه شده است.
آيت الله جوادي آملي بعد از بررسي نظريات مفسران در آيه، دو احتمال را موجه دانستهاند.
أ) بيان تمثيلي: هر چند ظاهر آيه حاكي از گفت و گويي بين خدا و انسان و گرفتن اقرار است، ولي اين آيه در مقام بيان واقع نيست، بلكه مقصود صرفاً تمثيل است.
خداوند در واقع از فرزندان آدم اقرار نگرفته، بلكه مراد آن است كه گويا خداوند از همه انسانها اقرار گرفته است. مسئله ربوبيت خدا و عبوديت انسان به قدري روشن است كه گويا همه انسانها گفتند "بلي". شيوه بيان اين آيه بيان تمثيلي است مانند آيه يازدهم سوره فصلت كه فرمود: "سپس آهنگ آفرينش آسمان كرد و آن بخاري بود، پس از آن به زمين فرمود:
خواه يا ناخواه بياييد. آن دو گفتند: فرمانپذير آمديم"(6) آن دو گفتند با رغبت ميآييم، در حالي كه در واقع گفت و گويي بين خدا و آسمان و زمين واقع نشده است.
پس در آيه ميثاق (عالم ذر) امر و نهي لفظي نيست، بلكه در حقيقت تمثيل است.
قرآن بيان نموده كه درصدد تمثيل است.
"اگر قرآن را بركوهي فرو ميفرستاديم، يقيناً آن كوه را از بيم خدا فروتن و از هم پاشيده ميديدي و اين مثلها را براي مردم ميزنيم؛ باشد كه آنان بينديشند".(7)
در اين آيه خداوند ميفرمايد كه انزال قرآن بر كوه مثلي است كه براي به تفكر واداشتن انسان به كار رفته است، بنابراين احتمال گفت و گوي ذكر شده در آيه ميثاق، صرفاً تمثيلي است براي بيان وضوح ربوبيت خدا و عبوديت انسان.(8)
ب)بيان واقعي: معناي دوم كه بيش تر مورد نظر است، اين ميباشد كه آيه صرفاً تمثيل نيست، بلكه به لسان گفت و گو از واقعيتي سخن ميگويد كه در خارج رخ داده و واقعيت اين است كه خداوند با زبان دو حجت خود با انسان سخن گفته است: يكي زبان عقل (پيامبر دروني انسان) و ديگري زبان وحي از طريق انبيا (پيامبران بيروني). اين دو حجت، خدا را به انسان مينمايانند و ربوبيت او را بيان ميكنند. اين دو از هيچ انساني دريغ نشده است.
با وجود اين دو حجت، ديگر انسان نميتواند ادعاي فراموشي و غفلت كند.
نكتهاي كه از آيه به دست ميآيد، نوعي تقدم اين ميثاق بر زندگي انسان ميباشد. از اين رو حجت باطني (عقل) و ظاهري(وحي) هر چند تقدم زماني بر انسان و اعمال ارادي او ندارد، ولي بر مكلف شدن انسان حداقل تقدم رتبي دارد؛ يعني ابتدا حجت بر عبد تمام ميشود، سپس مكلف به تكاليف الهي ميگردد. بنابراين مقصود آيه، گفت و گوي لفظي بين خدا و انسان نيست، بلكه اعطاي دو حجت محكم الهي به انسان است.
با توجه به معناي فوق موطن و عالمي كه اين ميثاق الهي در آن رخ داده، دنيا ميباشد و براي هر انساني بعد از تولد او چنين چيزي رخ ميدهد.
بنابراين آيه ميثاق هيچ دلالتي بر ازلي بودن انسان يا حتي هرگونه وجودي قبل از تولد براي آدمي ندارد، بلكه آيه يا صرفاً يك تمثيل است، نه بيان واقع و يا از واقعيت اعطاي حجت باطني و ظاهري سخن ميگويد كه مربوط به بعد از تولد انسان ميباشد.(9)
براي آگاهي بيش تر ر.ك: فطرت در قرآن، تفسير موضوعي قرآن كريم، آيتالله جوادي آملي، نشر اسراء قم، فصل سوم. اين كتاب به اقوال مختلف درباره آيه ميثاق پرداخته و بعد از نقل اقوال مختلف، دو نظر فوق را پذيرفته است.
پينوشتها:
1 . اعراف(7) آيه 172 - 174.
2 . مجمعالبيان، ج5، ص 390، بيروت، مؤسسه اعلمي؛ تفسير فخررازي، ج15، ص 47 - 46، چ داراحياءالتراث، بيروت.
3 . تفسير تبيان، ج5، ص 28؛ مجمعالبيان، ج 4، ص 390.
4 . مجمعالبيان، ج4، ص 391؛ تفسير ظلال القرآن، ج9، ص 59 - 58؛ تفسير رازي، ج15، ص 53.
5 . تفسير الميزان،ج8،ص 455.
6 . فصلت(41) آيه 16.
7 . حشر(59) آيه21.
8 . جوادي آملي، عبدالله، فطرت در قرآن، ص 123 - 126 و 135.
9. همان، ص 123 - 126 و 135.
۱۳۸۹/۰۵/۲۹ ۱۵:۵۳ شناسه مطلب: 17055
۱۳۸۹/۰۵/۲۹ ۱۵:۰۲ شناسه مطلب: 17042
در مفاتیح امده که اگر دعای مجیر را بخوانید گناهانتان پاک می شود اگر به اندازهی دانهی باران ویا به تعداده ریگ بیابان باشد م خواستم بدونم که ایا اگر غیبتی کر ده باشیم انهم پاک میشود یا باید برویم حلالیت بطلبیم و اگر نتوانستیم از شخص متقابل حلالیت بطلبیم یعنی رومون نشد ازش بخوایم برای او طلب مغفرت کنیم برای چند مرتبه کافی است لطفا من را کاملا روشن کنید و خواهشی که دارم از روی تعسب جواب ندهید
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
آمرزش گناهان با خواندن دعاي مجير يا هر دعاي ديگري، بدون شرايط نمي باشد، صرف خواندن دعا بدون رعايت شرايط سبب آمرزش گناهان نخواهد شد.
از جمله شرايط آن است که حقوق ديگران رعايت شود . از گناهان نيز توبه واقعي صورت بگيرد. بعد از توبه و رعايت شرايط دعا خواندن، آنچه بخشيده مي شود، گناهان است که مربوط به حق الله باشد اما حقوق مردم بايد ادا شود.
بر اين اساس: اگر کسي غيبت کرده باشد ،بخشيده شدن گناه غيبت بدون توبه از آن ربطي به خواندن دعاي مجير يا هر دعاي ديگري ندارد.
اگر کسي غيبت ديگران را کرده باشد، در صورتي که طلب کردن حلاليت برايش ممکن نباشد و يا گفتن آن سبب فتنه و ناراحتي ديگران گردد، طلب کردن حلاليت واجب نيست، بلکه بدون داشتن مفسده نيز لازم نيست حلاليت طلب کند . بايد براي کسي که غيبت او را نموده است، دعا کند . از خداوند براي او طلب آمرزش گناهان او را نمايد. خودش نيز در برابر خداوند از گناه خود توبه کند. کفايت مي کند.(1)
پي نوشت:
1. سؤال تلفني(7741415-0251) از دفتر آيت الله سيستاني.
۱۳۸۹/۰۵/۲۹ ۱۴:۵۲ شناسه مطلب: 17041
۱۳۸۹/۰۵/۲۹ ۱۲:۱۵ شناسه مطلب: 17020
با سلام وعرض ادب روایتی با چنین مضمون از پیامبر اکرم که فرمودند( من چند خصلت سگ را دوست دارم که مومنین چنین خصلتی را دارند)اصل روایت و آدرس را لطف بفرمایید.
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
روايتي به اين مضمون نيافتيم ،ولي در داستان ها از وفاي سگ و دفاع او از صاحبش زياد سخن به ميان آمده است.
از بوذرجمهر حكيم نقل شده كه گفت: از هر چيزى صفت نيك آن را آموختم حتى از سگ و گربه و خوك و غراب.
گفتند: از سگ چه آموختى؟ گفت: الفت او را با صاحب خود و وفاي او را .(1)
سعدى شيرازى هم گفته:
سگى را لقمهاى هرگز فراموش = نگردد گر زنى صد نوبتش سنگ
و گر عمرى نوازى سفلهاى را به كم تر چيزى آيد با تو در جنگ.(2)
پي نوشت ها:
1.نزهة النواظر في ترجمة معدن الجواهر،ص22.
2.همان،ص145.
۱۳۸۹/۰۵/۲۸ ۱۰:۵۶ شناسه مطلب: 16927
با عرض سلام وخسته نباشید خدمت شما عزیزان لطفا در مورد جن و محل زندگی آن و غذای آن ولباس آن وخانه و قبرو خانواده و قوم و نژاد آن وتعداد آنها و وزبان آنهاو ایا اجنه با هم می جنگند اگر اینگونه است با چه و چگونه کشته می شوند توضیح داده و بفرماید آیا جن می تواند با انسان دشمنی کند و به او آزار برساند یا او را قتل کند آیا انسان می تواند جن را ببیند وآیا جن می تواند بدون اذن خدا خود را به انسان بنمایاند اصلا آیا ترس و مخصوصا ترس از جن کار درستی است و در مبانی دینی پسندیده است یا خیر مثلا اگر پسندیده نیست در جاهایی مثلا در کوه یا محلهایی در بیرون از شهر که قبلا در آنها جن دیده اند آیا صحیح است انسان مثلا شب را در آن کوه با توکل بر خدا بخوابد حتی اگر ایمان کاملی هم نداشته باشد و آیا داستانهایی که اشخاص مثلا روستایی های قدیمی که البته انسانهای صادقی هم هستند و دل و جرات آنها هم زبان زد است که مثلا بزی را دیده اند یا گربه ای را که حرف می زده و غیب شده و از نظر آنها جن بوده را قبول دارید اگر نه و می گویید تخیل بوده پس چرا انسانهای بی شماری مخصوصا گذشتگان از این داستانها تعریف می کنند که برای آنها اتفاق افتاده و انسان در صدق گفتار بعضی از آنها شک ندارد آیا اصلا اگر چنین اتفاقی برای ما بیفتد باید بترسیم یا اینکه باید از جانب خدا و احکامش مطمئن باشیم که این جن یقینا اگر کافر هم باشد نمی تواند به ما ضرر برساند. با تشکر موفق و پیروز باشید یا خق
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
شما سوالات متعددي را درباره جن مطرح نموديد که جواب دادن به همه آن ها فرصت ديگر مي طلبد . در اين خصوص به "کتاب جن و شيطان"آقاي عليرضا رجالي تهراني مراجعه نماييد، در عين حال به مطالب زير نيز اشاره مي شود:
از آيات استفاده مي شود که جن داراي ويژگيهاي ذيل هست:
1- موجودي است که از شعله آتش آفريده شده، بر خلاف انسان که از خاک آفريده شده.(1)
2- داراي علم و ادراک و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است.(2)
3- داراي تکليف و مسئوليت است.(3)
4- گروهي از آنها مؤمن صالح و گروهي کافرند.(4)
5- داراي حشر و نشر و معادند.(5)
6- قدرت نفوذ در آسمانها و و استراق سمع داشتند و بعداً منع شدند.(6)
7- با بعضي از انسانها ارتباط برقرار ميکردند به اغواي انسانها ميپردا زند.(7)
8- ميان آنها افرادي يافت ميشوند که از قدرت زيادي برخوردارند.(8)
9- قدرت بر انجام بعضي از کارهاي مورد نياز انسان را دارند.(9)
10- خلقت آنها روي زمين قبل از خلقت انسانها بوده است.(10)
همچنين از برخي آيات استفاده ميشود که انسان بر جن برتري دارد ، به دليل اين که تمام پيامبران الهي از ميان انسانها برگزيده شدند. جنّيان به پيامبر اسلام- که بشر بود-، ايمان آوردند. اصولاً واجب شدن سجده بر شيطان در برابر آدم (که بنا به تصريح قرآن از بزرگان طايفه جن بود).(11) دليل بر فضيلت نوع انسان بر جن ميباشد.
ارتباط با جنيان: از روزگاران قديم بين انسان و جن، شيوههاي مختلفي از روابط بوده است. بعضي از گونه هاي اين روابط را که در قرآن و روايات آمده است از جمله اينکه انسان ها به جن پناه مي بردند. در قرآن مجيد آمده «و همانا مرداني از انس به مرداني از جن پناه ميبردند، پس به سختيهاي ايشان ميافزودند».(12) رسم عرب چنين بود که هرگاه به بيابان هولناکي ميرسيدند، به جن آن وادي پناه ميبردند. در اسلام از اين کار نهي شده و بايد به خدا پناه برد که آفريننده جن و غير جن است. در بعضي روايات توصيه شده که در چنين مواقعي خوب است اذان بگوييد تا از شر جنيان سرکش در امان بمانيد.
درباره تسخير جن بين فقها اختلاف است که آيا جايز است جنيان را تسخير کرد و آنها را به خدمت گرفت؟ در اين باره نظر قطعي و دقيق ارائه نشده، در مجموع ميتوان گفت اگر اين کار نسبت به مؤمنان جن باشد و مايه آزارشان گردد، جايز نيست، ولي اگر مايه آزارشان نشود، اشکال ندارد. البته به کارگرفتن آنها براي کارهاي نامشروع حرام است.درضمن جنيان موجود مادي و داراي اجسام لطيفي هستند که قدرت دارند به شکلهاي مختلف در آيند . گاهي هم خداوند به حسب مصالح آنها را به صورتهاي گوناگون در ميآورد. .(13). همچنين جنيان موجودات بسيار لطيف و انعطاف پذيرهستند مانند هوا که قابل انبساط و انقباض هستند. گاهي به صورت آدم، گاهي موجودات کوچک، گاهي موجودات بزرگ با بدنها و چشمها و موهاي عجيب نمودار ميشوند؛ يعني ظاهر شدن براي انسان به صورتي خاص، نه آن که از ماهيت حقيقي خود خارج شوند و تغيير ماهيت دهند، بلکه به اين معنا در قوه حس و ادراک انسان به صورتهاي مختلفي محسوس ميشوند، بدون آن که تغيير ماهيتي صورت گيرد.
پينوشتها:
1. الرحمن (55) آيه 15.
2. آيات مختلف سوره جن.
3. آيات سوره جن و الرحمن.
4. جن (72) آيه 11.
5. همان، آيه 15.
6. همان، آيه 9.
7. همان، آيه6.
8. نمل (27) 39.
9. سباء (34) آيه 12 - 13.
10. حجر (15) آيه 27.
11. کهف (18) آيه 50.
12. جن (72) آيه 6.
13. دائرة المعارف تشيع، ج 5، ص 450 - 452.
۱۳۸۹/۰۵/۲۷ ۱۱:۰۶ شناسه مطلب: 16843
با سلام بفرماييد اذكار ايام هفته مثلا يارب العالمين كه ذكر روز شنبه است، ايا سند هم دارد؟ سندش چيست؟ با تشكر
پاسخ:
در باره اين ذکر ها سندي نيافتيم
۱۳۸۹/۰۵/۲۷ ۰۱:۲۱ شناسه مطلب: 16822
سائل الشیعه ج12 ص 231 - 256 باب جواز الكذب في الإصلاح دون الصدق في الفساد [ 16229 ] 1 ـ محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن حماد بن عمرو وأنس بن محمد ، عن أبيه جميعا ، عن جعفر بن محمد ، عن آبائه ـ في وصية النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) لعلي ( عليه السلام ) ـ قال : يا علي ، إن الله أحب الكذب في الصلاح ، وأبغض الصدق في الفساد ـ إلى أن قال : ـ يا علي ، ثلاث يحسن فيهن الكذب : المكيدة في الحرب ، وعدتك زوجتك ، والإصلاح بين الناس . [ 16230 ] 2 ـ وفي ( الخصال ) عن أبيه ، عن سعد ، عن أحمد بن الحسين بن سعيد ، عن أبي الحسين بن الحضرمي ، عن موسى بن القاسم ، عن جميل بن دراج ، عن محمد بن سعيد ، عن المحاربي ، عن جعفر بن محمد ، عن آبائه ، عن النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) قال : ثلاثة يحسن فيهن الكذب : المكيدة في الحرب ، وعدتك زوجتك ، والإصلاح بين الناس ، وثلاثة يقبح فيهن الصدق : النميمة ، وإخبارك الرجل عن أهله بما يكرهه ، وتكذيبك الرجل عن الخبر ، قال : وثلاثة مجالستهم تميت القلب : مجالسة الأنذال ، والحديث مع النساء ، ومجالسة الأغنياء . [ 16231 ] 3 ـ محمد بن يعقوب ، عن عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن خالد ، عن أبيه ، عن عبدالله بن المغيرة ، عن معاوية بن عمار ، آیا واقعا دروغ در چنین مواقعی جایز است و در مورد صحت و سقم سند حدیث هم توضیح بفرمایید. باتشکر.
پاسخ:
2احاديث به اين مضمون متعدد است . در کتب معتبر حديث آمده و فقيهان بدان استناد کرده و فتوا داده اند که نشانه معتبر بودن اين احاديث مي باشد. چند مورد از اين احاديث در کتاب کافي آمده که علامه مجلسي بعضي را مجهول و يکي را مرسل شمرده ، دو حديث را صحيح و "حسن کالصحيح" معرفي کرده(1) وقتي يک ويا چند حديث صحيح باشد، بقيه هم گر چه ضعيف باشند ، به اعتبار آن حديث هاي صحيح جبران ضعف سند شده و پشتوانه مي گردند.
مضمون اين احاديث هم دستورهاي معقول و پسنديده اي است که هيچ عاقلي آن ها را محکوم نمي کند. در اين احاديث دروغ در سه جا جايز بلکه پسنديده شمرده شده است :
1. در جنگ که دشمن براي ضربه زدن به مسلمانان و جامعه اسلامي هجوم آورده و مسلمانان براي مقابله قيام کرده اند، در اين جا اطلاعات غلط دادن به دشمن و با دروغ و مکر و حيله دشمن را منحرف کردن و به زمين زدن، جايز است . اين در عرف عموم مردم دنيا جا افتاده و ضرب المثل شده که: جنگ ميدان خدعه و نيرنگ است.
دو نفر که براي کشتن هم رو در رو ايستاده اند، به هر طريق سعي در پيروزي دارند . اسلام جنگ ابتدايي و هجومي را عليه کسي اجازه نمي دهد . در ميدان فردي و جمعي فقط دفاع را جايز مي شمارد . بنا بر اين اجازه نمي دهد بدون دليل قانع و جايز کننده بر فرد يا جمعي هجوم برند، ولي اگر جايي مورد هجوم دشمن واقع شدند، به آنان اجازه داده براي غلبه بر دشمن مکر و کيد و حيله کنند و دادن اطلاعات غلط يکي از موارد است.
2.سخن چيني از کارهايي است که باعث ايجاد و شعله ور شدن کينه ها مي گردد . افراد و گروه ها را به هم بدبين و باعث ايجاد شقاق و تفرقه مي شود. طبيعي است که افراد در اثر غفلت و بي توجهي يا لغزش، پشت سر برادر و خواهر مؤمن خود گاهي سخن ناروايي مي گويند به خصوص اگر بين آن ها دلخوري باشد. حالا اگر کسي سخن ناخوشايند که فرد در غياب برادر يا خواهر مؤمنش زده ، به فرد غايب برساند، دشمني را بين آنان ايجاد يا شعله ور مي سازد اما اگر نقل نکند يا به دروغ سخنان خوبي از فرد به فرد غايب و از او به اين منتقل کند، گر چه دروغ گفته، ولي باعث شده که بين دو برادر ديني رفع کدورت شده يا دوستي آن ها عميق تر و وثيق تر گردد . افشا شدن دروغ ها ، نه تنها باعث ناراحتي آن ها نمي شود بلکه دروغگو را به خاطر دروغ هاي فايده بخشش تمجيد مي کنند و از او متشکر هم خواهند بود.
3.وعده دروغ، كار خوب و پسنديدهاى نيست . در هيچ جا نمىتوان بدان توصيه كرد. كسى كه قصد انجام كارى را ندارد و انجام آن را صحيح يا مشروع يا در توان خود نمىبيند، نبايد ابتدائا و به دروغ وعده انجام آن را بدهد، در حالى كه همان لحظه انجام آن را صحيح يا ممكن ندانسته ، اصلاً در ذهنش در صدد انجام آن نمىباشد؛ ولى يك نوع وعده دادن است که گرچه راست نيست ، ولي براى تداوم زندگى، رفع كدورت و پيدايش علاقه به زندگى مؤثر است.
معمولاً افراد خانواده و به خصوص همسر تقاضاهاى فراوانى دارد كه بيش تر آن ها مشروع و به جا مىباشند. گاه هم خواستهاى به ذهنش خطور مىكند و برآورده شدن آن را مىطلبد و از اينكه همسرش بدان بىتوجه است، ناراحت مىگردد. هنگام اظهار اين درخواست ها، چند نوع برخورد از طرف شوهر ممكن است صورت پذيرد:
ا. وعده قطعى انجام آن را بدهد، در حالى كه اصلاً تصميمى بر انجام آن ندارد.
ب. وعده انجام آن را بدهد، مثلاً بگويد به خواست خدا اين كار را خواهم كرد، در حالى كه واقعاً و صد در صد مصمم بر انجام آن نيست، بلكه حتى انجام آن را به مصلحت نمىداند.
ج. اصلاً به تقاضاى همسرش توجه نكند و با سكوت از آن بگذرد.
د. با قاطعيت انجام خواسته همسرش را نفى كند.
برخورد نوع چهارم قطعاً سبب ناراحتى و آزرده خاطرى همسر مىگردد مگر اينكه خواسته وى خلاف شرع روشن يا خواسته غير ممكنى باشد و شوهر بتواند او را به صحيح نبودن خواستهاش قانع كند.
برخورد نوع سوم شايد به ناپسندى نوع چهارم نباشد، ولى قطعاً ناپسند است، زيرا به معناى بىتوجهى به همسر و تقاضاهاى اوست كه آزردگى خاطر وى را در پى خواهد داشت.
برخورد نوع اوّل، تعهد قطعى در پى مىآورد . با عمل نكردن به آن، مرد گرفتار خُلف وعده مىشود كه هم اخلاقاً ناپسند است و هم اثرات بدى بر روح و روان اعضاى خانواده و زن مىگذارد.
پي نوشت:
1.مراه العقول،ج9،ص146و 148.
۱۳۸۹/۰۵/۲۷ ۰۰:۰۷ شناسه مطلب: 16815
پرسش
1. راه زیاد کردن رزق و روزی چیست؟جوری که پول از در و دیوار بریزه؟
2. علاوه بر تلاش و کوشش از طریق کار و فعالیت آیا ذکر و دعایی در این رابطه داریم؟و
3. اصولا چرا در دنیا عده ای پولدار و غنی هستند و زندگی راحتی دارند و عده ای در سختی؟آیا خداوند حکمتی داشته؟
4. گفته میشه که گناه روزی را کم میکند پس چرا پیدا میشوند کسانی که توی گناه تا خرخره فرو رفته اند اما همچنان پولدار؟ما چه کار کنیم که پولدار شویم
پاسخ:
پاسخ:
پاسخ سوال1. رزق و روزي بر دو قسم ميباشد:
1 . رزق و روزي که همچون سايه ما را تعقيب ميکند و براي ما مشخص و مقدّر گرديده است که به آن رزق محتوم و طالب گفته ميشود.
اين نوع از رزق نيازي به تلاش و کوشش ندارد و از مقدّرات الهي براي شخص ميباشد.
اين گونه رزق از طرف خداوند مقدّر شده و در هر شرايطي به انسان ميرسد.
رزق مقسوم، برات است نباشي مغموم در سر و عده وصول است برات مقسوم
ما و اين رزق مقدّر پي هم ميگرديم تا کجا دست بيابيم به وقت معلوم(1)
خداي تعالي ميفرمايد: هيچ جنبنده اي نيست مگر اين که رزق و روزي او بر عهده خدا است.(2) که اين همان روزي است که خدا تضمين نموده است که به همه مخلوقات تعلق ميگيرد تا بتوانند به وجود و بقاي خود ادامه دهند. اين روزي قابل کم و زيادي و تحول نيست و حرص آدم آن را افزايش نميدهد، همان طور که تنبلي باعث کاهش آن نميشود. رسول خدا فرمود: حرص حريص رزق را بيش تر نميکند و تنبلي تنبل آن را کم نميکند.(3)
پاسخ سوال2 . مقدر بودن روزي به معناي آن نيست که انسان سعي و تلاش نکند و روزي مطلوب همان رزق و روزي است که با سعي و تلاش و فعاليت انسان به دست ميآيد و تا انسان تلاش نکند، حاصل نميشود. يکي از عوامل کمي و زيادي اين روزي، تلاش انسان ميباشد. اگر تلاش و کوشش انساني صورت نپذيرد، به آن دست نمييابد. اين مطالب شرح حديثي از امام علي(ع) ميباشد که فرمود: روزي بر دو قسم است: آن که تو را ميخواهد و طالب تو است و آن که تو او را ميجويي و مطلوب تو است. کسي که دنيا را خواهد، مرگ نيز او را ميطلبد تا از دنيا بيرونش کند. کسي که آخرت خواهد، دنيا او را ميطلبد تا روزي او را به تمام پردازد.(4)
بنابر اين هميشه موفقيت و کاميابي در کارهاي از جمله زيادي در رزق و روزي بسته به آشنايي و شناخت عوامل آن است، زيرا اطلاع و آگاهي از راههاي کسب رزق و روزي، در توسعه آن عامل اوّل به شمارميآيد. پس از شناخت، پيگيري و کوشش و کنار گذاشتن سستي و تنبلي در راه هدف است که در مجموعه آيات و روايات بر آن تأکيد و سفارش شده ؛ بنابر اين روشن است که تنبلي و سستي از رزق و روزي انسان ميکاهد اما سعي و تلاش بر آن ميافزايد، زيرا خداوند براي هر چيزي اسبابي قرار داده، مهمترين سببي که خداوند براي روزي مقرر نموده، سعي و تلاش است.
در عين حال، از روايات بر ميآيد که علاوه بر تلاش انسان اموري از جمله دعا ميتواند در زيادي رزق مؤثر باشد، مانند: خوب همسايهداري کردن ، وضو داشتن(5)، صله رحم به خصوص با پدر و مادر(6).
برخي از سورههايي که در روايات اسلامي براي زياد شدن رزق و روزي توصيه شده عبارتند از:
1. سورة واقعه؛ امام صادق(ع) ميفرمايد: کسي که هر شب سوره واقعه را بخواند....در دنيا سختي، فقر، نيازمندي و آفتي از آفت دنيا را نميبيند و از دوستان حضرت علي(ع) ميشود...(7)
2. سوره همزه؛ امام صادق(ع) ميفرمايد: هر کس سوره همزه را در نمازي واجب بخواند، فقر از او دور ميشود و روزي بر او روي ميآورد...(8)
3. ليل؛ پيامبر اکرم(ص) ميفرمايد: هر کس سوره ليل را بخواند ،خداوند آن قدر به او عطا ميکند تا راضي شود و او را به سختي نيندازد و برايش آسان ميگيرد.(9)
4. مزمل؛ رسول اکرم(ص) ميفرمايد: هر کس سوره مزمل را بخواند، در دنيا و آخرت سختي از او برداشته مي شود.(10)
5. ذاريات؛ امام صادق(ع) ميفرمايد: هر کس سوره ذاريات را روز يا شب بخواند، خداوند وضع زندگي او را اصلاح ميکند و روزي فراواني برايش ميدهد...(11)
6. ممتحنه؛ امام سجاد (ع) ميفرمايد: هر کس سوره ممتحنه را در نمازهاي واجب و مستحبي بخواند ،خداوند....فقر و ديوانگي را بر او و فرزندانش دور ميکند.
دعاهاي زيادي براي طلب روزي و رفع فقر و بدهکاري وارد شده است.
امام باقر (ع) فرمود: براي طلب روزي در سجده نماز واجب بگو: يا خير المسئولين و يا خير المعطين، ارزقني و ارزق عيالي من فضلک، فانّک ذو الفضل العظيم. (12)
از امام جواد (ع) نقل است که جهت وسعت رزق مکرّر بگو: يا من يکفي من کل شيء و لا يکفي منه شيء اکفني ما أهمّني.
امام علي (ع) ميفرمايد: به پيغمبر از قرض شکايت کردم، فرمود: بگو: اللهم اغنني بحلالک عن حرامک و بفضلک عمّن سواک. اگر به قدر کوه بزرگي قرض دار باشي، خدا ادا ميفرمايد.(13)
در نهايت دستور عملي که از آيت الله مکارم شيرازي براي رفع گرفتاري ها و زياد شدن روزي نقل شده است ، بيان مي کنيم :
1- نمازهاي يوميه را در اول وقت بخواند.
2- بعد از نماز صبح دست راست را برسينه بگذارد و هفتاد مرتبه بگويد «يافتاح».
3- بعد از ذکر «يا فتاح» 110 مرتبه صلوات بر پيامبر بفرستد و بعد دعا کند.
4- هر روز صدقه بدهد ولو به مقدار کم.
براي اطلاع بيش تر از دعاها و نمازهاي مخصوص، به حاشيه مفاتيح الجنان (باقيات الصالحات) مراجعه فرماييد.
پاسخ سوال 3. فقط گناه علت فقر نيست .فقر علت هاي ديگري هم دارد.در ذيل به بخشي از علل اختلافات انسان ها اشاره مي کنيم .
1. بعضي از تفاوتها معلول ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق ديگران است.
تفاوتها ظالمانه و غير منطقي است و با از بين رفتن نظام طبقاتي و گسترش عدالت اجتماعي از ميان خواهد رفت.
2 . تفاوت بهرهمندي انسانها در برخي موارد ديگر معلول كار و تلاش خود انسانها است . قانون خلقت بر آن نهاده شده كه هر كسي به اندازه سعي و تلاش خود بهره مند شود. مطمئنا كسي كه به تنبلي خو كرده باشد ،به دنبال كسب روزي حلال بر نيايد ،نميتواند مانند ديگران از نعمتهاي دنيوي بر خوردار شود . كسي كه كار و تلاش بيش تر ميكند ، بهره بيش تري نصيب او خواهد بود.
3 . قسمتى ديگر از تفاوتها، طبيعى و لازمه آفرينش انسان است، يعنى هر قدر اصول عدالت در جامعه انسانى رعايت شود، باز همه انسانها از نظر استعداد و هوش و انواع ذوق و سليقهها يكسان نخواهند بود.
استاد مطهرى مىگويد: معناى عدالت اين نيست كه همه مردم از هر نظر در يك حد و يك مرتبه و يك درجه باشند. جامعه خود به خود مقامات و درجات دارد و در اين جهت مثل پيكر است. وقتى كه مقامات و درجات دارد، بايد تقسيم بندى و درجه بندى شود. راه منحصراَ، آزاد گذاشتن افراد و زمينه مسابقه را فراهم كردن است. همين كه پاى مسابقه به ميان آمد، خود به خود به موجب اين كه استعدادها در همه يكسان نيست و به موجب اين كه مقدار فعاليتها و كوششها يكسان نيست، اختلاف و تفاوت به ميان مىآيد. يكى جلو مىافتد و يكى عقب مىماند.(14)
معمولاً بخششهاى الهى و استعدادها چنان تقسيم شدهاند كه هر كسى قسمتى از آنها را دارد، يعنى كمتر كسى پيدا مىشود كه همه نعمتها را يك جا داشته باشد. از اين رو قرآن مجيد مىفرمايد: ما معيشت آنها را در حيات دنيا ميان آنان تقسيم كرديم . بعضى را بر بعضى برترى داديم، تا آنها يكديگر را به كار گيرند و به يكديگر خدمت نمايند.(15)
ميدان مسابقه و رقابت عادلانه بايد براى همه باز باشد كه اين نيز مربوط به انسانها است.
براى به وجود آمدن يك جامعه كامل، نياز به استعدادها و ذوقها و ساختمانهاى مختلف بدنى و فكرى است، اما نه به اين معنى كه بعضى از اعضاى پيكر اجتماع در محروميت به سر برند و يا خدمات آنها كوچك شمرده شود و يا تحقير گردند، همان طور كه سلولهاى بدن با تمام تفاوتى كه دارند، همگى از غذا و هوا و ساير نيازمندىها به مقدار لازم بهره مىگيرند.(16)
قرآن مجيد به يكى از اسرار مهم تفاوتها اشاره كرده و آن آزمايش الهى است.
خداوند مىفرمايد: او كسى است كه شما را جانشينان در زمين قرار داد . بعضى را بر بعض ديگر درجاتى داد، تا شما را به آن چه در اختيارتان قرار داده بيازمايد.(17)
تفاوتها براى اين است كه معلوم شود انسان چگونه از امكانات خدادادى بهره بردارى مىكند. اگر نابرابرىها نبود، زمينه امتحان از ميان مىرفت.
بعضى افراد با نعمت و گروهى ديگر با نقمت و تنگدستى آزمايش مىشوند. مطمئناً آنان كه بيش تر نعمت استعداد و توانايى دارند، بيش تر مورد سؤال و درخواست مىشوند و بايد بيش تر پاسخگو باشند.
4- خدا مصلحت بندگانش را بهتر از خود آنان مىداند.
چه بسا كسانى كه دوست دارند از نظر زندگى در رفاه باشند، ولى پروردگار صلاح آنان را در اين امر نمىبيند : چه بسا شما را چيزى خوش نيايد، در حالى كه خيرتان در آن است و يا چيزى را دوست داشته باشيد، در حالى كه شرّتان در آن است و خدا مىداند و شما نمىدانيد.(18)
پس اگر انسان نهايت تلاش خود را به كار گرفت، اما درها را به روى خود بسته ديد، بايد بداند در اين امر مصلحتى بوده است. چه بسا كسانى هنگامى كه ثروتمند شدند، خدا را فراموش كردند. از اين رو قرآن كريم مىفرمايد: اگر خداوند روزى را براى تمام بندگانش گسترش دهد، در زمين طغيان و ستم مىكنند.(19)
گاهى ثروت بى حساب و رفاه، يك مجازات الهى است که شخص با غرق شدن در نعمتها از ياد خدا غافل شده و خود را از ايمان و اعمال صالح محروم ميکند و بر گناهان خود ميافزايد. چنين شخصي مجازات خود را در جهان آخرت خواهد ديد. چنين چيزي در سنت امهال و استندراج بيان ميشود.
پس نه نعمت ظاهرى نشانه محبت الهى است و نه نقمت و بلا نشانه بىاعتنايى خدا به بنده است : « فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ ، كَلَّا ... اما انسان هنگامي که پروردگارش او را براي آزمايش، اکرام کند و نعمت دهد مي گويد: پروردگارم مرا گرامي داشته است. اما هنگامي که براي امتحان روزيش را بر او تنگ ميگيرد مي گويد: پروردگارم مرا خوار کرده است؛ هرگز ...».(20) خداوند پس از بيان اين فکر، آن را مردود اعلام ميکند.
نگاه خود را به زندگى در اين جهان نبايد محدود كنيم. اين بخش از زندگى را بايد در پيوست با بخش عظيمتر از زندگى و حيات جاودانه و عالم برتر و حقيقىتر نگاه كنيم. اگر نگاه ما به زندگى محدود به دنيا بود، اشكال از تفاوتها در دنيا به جا بود، در حالى كه هر چيزى در دنيا، آزمايشى براى انسان است كه در عالم ديگر نتيجه آن را خواهيم ديد . همان گونه كه خداوند فرموده است: خداوند زندگى و مرگ را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامين بهترين در عمل خواهيد بود.(21) نعمت و تنگدستي هر دو آزمايش الهي است که آزمون نعمت بسيار سختتر است .محاسبه آن مشکلتر و جهان ابدي قيامت و لذتها و نعمتها و حتي عذابهاي آن را با جهان محدود دنيا نميتوان مقايسه کرد.
پينوشتها:
1. کليات ديوان شهريار، ج 5، ص 331.
2. هود (11) آيه 6.
3. بحارالانوار، ج 77.
4. نهج البلاغه، حکمت 431.
5. ميزان الحکمه، ج 2، ص 1073.
6. همان، ج 3، ص 2116 "ما يزيد في العمر".
7. وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج 6، ص 112، مؤسسه آل البيت، قم.
8. همان، ص 150.
9. مصباح الکفعمي، عاملي کفعمي، ص 444، انتشارات رضي، قم.
10. مستدرک الوسائل، محدث نوري، ج 4، ص 354، مؤسسه آل البيت، قم.
11. اعلام الدين، ديلمي، ص 377، مؤسسه آل البيت، قم.
12. الکافي، ج 2 ،ص551.
13. بحارالانوار، ج92، ص 301.
14. استاد مطهرى، بيست گفتار، ص 109.
15. زخرف (43) آيه 31.
16. تفسير نمونه ، ج 3، ص 366.
17. انعام (6) آيه 165.
18. بقره (2) آيه 216.
19. شورى (42) آيه 27.
20.فجر (89) آيه 15-17
21. ملك (67) آيه 2.