پرسش وپاسخ

در دین مسیح (ع) چرا عده ای معتقدند خدا مرده است؟

پاسخ:
سؤال شما دقيقا واضح نيست. كسي در دين مسيحيت اعتقاد به مرگ خداوند ندارد. اگر منظور شما از مرگ خدا در دين مسيحيت، اعتقاد آن ها به الوهيت حضرت عيسي عليه السلام، صليب كشيده شدن و مرگ او و رستاخيز دوباره ايشان است، توضيحات زير براي اعتقاد مسيحيت در اين زمينه ارائه مي شود.
اعتقاد به الوهیت حضرت عیسی (ع) یک حقیقت ثابت و قطعی در بین همه مسیحیان نبوده و نیست، بلکه در حقیقت تحریف و انحرافی است که توسط پولس رسول در دین مسیحیت رخ داده است.
پولس ابتدا یکی از یهودیان و از مخالفان سرسخت مسیحیان بود. در ابتدا به شکنجه و قتل مسیحیان مبادرت ورزید، بعداً به دین حضرت مسیح گروید و از مبلّغان و مروّجان پر قدرت و زبردست مسیحیت شد. او با تأثیر پذیری از عقاید رومیان مبنی بر فرزند داشتن خدا، نیز با تأثیر پذیری از افکار مشرکان و عرب جاهلی مبنی بر دختر داشتن خدا و با تقلید از آنان مدعی شد که حضرت عیسی پسر خدا است! او می‌گوید: عیسای مسیح موجودی آسمانی است که از طبیعت الهی بهره مند است، ولی خود را تنزل داد و لباس بشری پوشید و سپس به آسمان رفت.
نظر او با پطرس (وصی حضرت عیسی) اختلاف داشت و این اختلاف، باعث بروز دو عقیده در مورد حضرت عیسی (ع) شد: یک عقیده که حضرت عیسی از ماهیت بشری بهره مند است و عقیده دیگر که او بشر نیست، بلکه خدا است. از عقیده اول پطرس حمایت می‌کرد، ولی عقیده دوم را رقیب او (پولس) ابراز داشت، اختلافات بین این دو روز به روز بیش تر می‌شد تا این که در سال 49 میلادی برای رفع اختلاف جلسه ای تشکیل شد و طرفداران پولس ادعا کردند که روح القدس نظر پولس را تأیید کرده است! با این بهانه توانستند، افکار انحرافی خود را در دین مسیح جا بدهند.
در هر حال رفته رفته در دعواها و شوراهایی که برای رفع دعواها تشکیل می‌شد، اعتقادات پولس غالب می‌شد، که تا امروز این دعوا بین عالمان مسیحی وجود دارد و نظریه غالب همان عقاید پولس است. آنان از یک سو خود را موحد می‌دانند و از سوی دیگر به تثلیث و الوهیت عیسی معتقدند.(1)
این مشکل و ناهمگونی در اعتقادات مسیحی همواره باعث چالش شده است تا جایی که ابراز داشته اند: این سخن از جنبة عقلانی و منطقی بی بهره است و تنها از جنبة تعبدی آن را باید پذیرفت و این اعتقاد در حوزه ایمان است، نه عقل و استدلال. یعنی این عقیده به اعتقاد خود منطقیان با دلیل و منطق اثبات شدنی نیست.
البته در خصوص رواج این عقیده شاید یک دلیل: استدلال برخی به تولد حضرت عیسی (ع) از مریم باکره باشد، و از این جهت به او خدا و پسر خدا لقب داده اند. در این باره قرآن می‌گوید: این تمسک درست نیست، چرا که اگر بدون پدر بودن دلیل بر خدایی کسی باشد، می‌بایست آدم ابوالبشر را نیز خدا بدانید.
قرآن می‌گوید: «ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب؛ (2) همانا خلقت عیسی نزد خدا مانند خلقت آدم است که او را از خاک آفرید».
در دیدگاه مسیحیان هدف اصلی به دنیا آمدن حضرت عیسی، «فدا شدن و تاوان دادن در برابر گناهان بشر» بوده ؛ مسیحیان می‌گویند: او آمد تا قربانی گناهان ما شود. او را به دار آویختند و کشته شد، تا گناهان بشر را بشوید و جهانیان را نجات دهد.
مسیحیان معتقدند چون حضرت آدم گناه کرد، همه فرزندان او با آن گناه متولد می‌شوند . مصلوب شدن مسیح در راستای نجات بشر از گناه همیشگی و دائمی او معنا می یابد.
اما داستان به صليب كشيده شدن و اعدام حضرت عيسي(ع) به نقل از كتاب تاريخ مسيح به اين صورت است:
پس از اهانت عيسي به هيكل مقدس(احبار و بزرگان يهود) از او به حاكم رومي فلسطين شكايت كردند. حاكم دستور داد تا عيسي را دستگير كردند.اتهام او اين اود كه با ترويج عقايد باطله، مردم را گمراه مي كند و با دين يهود به مخالفت برخاسته است. دستگيري عيسي بوسيله نگهبانان يهودي هيكل مقدس صورت گرفت. همان شب از او بازجويي شد و او را به زندان انداختند و اراذل و امباش بر او آب دهان ريختند. پس او را به دادگاه رومي فلسطين تسليم كردند. حاكم در خلوت با عيسي به گفتگو نشست و تحت تأثير جاذبه روحاني او قرار گرفت و تصميم گرفت او را از مرگ نجات دهد، اما از افكار مردم وحشت داشت و از امپراطور روم مي ترسيد. چاره اي انديشيد. دستور داد تا عيسي را آورده و تازيانه زدند تا بدين وسيله از خشم مقامات روحاني يهود كاسته شود. سربازان يهودي هرگونه فرصت نجات را از حاكم سلب كردند. آنها تاجي از خار بر سر او نهادند و پيراهن قرمزي بر او پوشاندند و او را بر مكان بلندي نشانده و بر او آب دهان انداختند و براي استهزاء بر او به عنوان پادشاه يهود سلام كردند. ...هنگامي كه عيسي را براي به دار آويختن مي آوردند، طبق سنت آن روزگار، متهم بايد صليب خود را بر دوش مي كشيد؛ اما چون عيسي نحيف شده بود، نمي توانست صليب خود را بكشد و لذا فرد ديگري صليب را مي آورد. ابتدا به مسيح جامي از شراب دادند تا بياشامد و او آن را چشيد و نياشاميد، سپس او را به دار كشيدند.(3)
البته اين روايت بنا بر نظر اسلام صحيح نمي باشد. در قرآن در اين باره مي خوانيم:«وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي‏ شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً؛و گفتارشان كه: ما، مسيح عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم! در حالى كه نه او را كشتند، و نه بر دار آويختند؛ لكن امر بر آنها مشتبه شد و كسانى كه در مورد (قتل) او اختلاف كردند، از آن در شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پيروى مى‏كنند و قطعاً او را نكشتند!». (4)

پی‌نوشت‌ها:
1. جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 608 به بعد؛ عبدالله مبلغی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج2، ص 693 به بعد.
2. آل عمران (3)، آیه 59.
3. عبدالله مبلغی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج2، ص723 و 724.
4. نساء (4) آيه 157.

حکم آیت الله وحید خراسانی در مورد قمه زنی در روز عاشورا چیست؟

پاسخ:
از جمله مراسمى که در بعضى از شهرستان ها و مناطق شیعى وجود دارد، قمه زنى است که گروهى از عزاداران براى این که اظهار آمادگى براى خون دادن و سر باختن در راه امام حسین (علیه السلام) کنند، انجام مى­ دهند.
این عمل از دیرباز مورد اختلاف (مثل مسائل دیگری که مورد اختلاف است) مراجع تقلید و پیروان آن ها مى­ باشد. عده­ اى آن را جایز مى­ دانند. گروه دیگر به خاطر تأثیر نامطلوبش بر افکار دیگران و توهین به مذهب، آن را جایز نمى­ دانند. البته اوضاع زمانى در این مسئله بى تأثیر نیست. امام خمینى در اوایل انقلاب در پاسخ سؤالى در این زمینه فرمود:
«در وضع موجود قمه نزنند».(1) ولی برخی از مراجع قمه زدن در روز عاشورا برای عزاداری بدون اشکال می دانند. آیت الله وحید از این جمله است که جایز می داند.(2) البته اگر موجب وهن مذهب شود یا باعث ضرر زدن به بدن شود، جایز نیست.

پی نوشت ها:
1.امام خمینی ، استفتاات ج 3 ، ص 581 ،س 37 و 38 ؛
فرهنگ عاشورا، ص 358.
2 . سوال از دفتر ایشان .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

انتخابی یا انتصابی بودن ولی فقیه و شخص مقام معظم رهبری و هم چنین نائب امام بودن ایشان توضیح و تبیین بفرمایید.

لطفا اگر غیر از دلایل عقلی، دلایل روایی یا قرآنی نیز دارید آن ها را نیز ذکر کنید.

پاسخ:
درباره ولایت فقیه ـ به یک اعتبار ـ دو دیدگاه وجود دارد:
ا) دیدگاه انتخابی
گرچه در تفسیر این دیدگاه اختلاف نظر وجود دارد؛ ولی در مجموع مقصود آن است که هر کدام از فقهاي واجد الشرایط را مردم انتخاب نمودند، حق حاکمیت داشته و مشروعیت حکومت وی از ناحیه آرای مردم به وجود می‌آید. طرفداران این دیدگاه دلائلي را هم برای اثبات مدعای خود اقامه نموده‌اند.
ب) دیدگاه انتصابی
انتصاب ولی فقیه بدان معنا است که ولی فقیه ـ در زمان غیبت امام زمان(عجل الله فرجه)ـ از ناحیه شرع به منصب ولایت نصب شده است. رأی مردم در اصل مشروعیت ولایت و حق حاکمیت ولی فقیه نقش ندارد. رأی مردم تنها در إعمال مدیریت و کارآمدی حکومت ظاهر می‌شود، یعنی اگر مردم از ولی فقیه حمایت کردند، می‌تواند حکومت تشکیل دهد و آن را اداره کند، چنانچه مردم ایران از امام راحل و مقام معظم رهبری حمایت کرده و حمایت می‌کنند. موفقیت اینان در این می‌باشد که مردم آنان را قبول دارند.
اما اگر فقیهی مقبولیت نداشته باشد، ولایت او ساقط نمی گردد، زیرا از طرف شارع منصوب است، اما به دلیل عدم مقبولیت مردمی نمی‌تواند حکومت تشکیل دهد و حکومت‌داری نماید. چنان که علی بن ابی طالب(ع) در مدت قریب به 25 سال به علت عدم حمایت مردم، در صدر حکومت قرار نگرفت.
ايشان وقتی با استقبال و حضور(1) مردم مواجه شد و مردم با حضرت بیعت کردند، توانست إعمال ولایت نماید. مردم نبودند که با بیعت خود، به حکومت حضرت مشروعیت بخشیدند، بلکه حضرت در موقع خانه نشینی خویش نیز ولایت داشت، ولی به علت عدم حضور مردم، نمی توانست ولایت خود را إعمال کند.
امام خمینی می فرماید:
لازم است که فقها اجتماعاً یا انفراداً حکومت تشکیل دهند. این امر اگر برای کسی امکان داشته باشد، واجب عینی است و گرنه واجب کفایی است. در صورتی هم که ممکن نباشد، ولایت ساقط نمی شود؛ زیرا از جانب خدا منصوبند.(2)
اکثر قریب به اتفاق فقهای شیعه از طرفداران دیدگاه انتصابی می باشند. در ذیل به نظریات برخی فقها اشاره می شود:
1. شیخ مفید می فرماید:
اجرای حدود و احکام انتظامی اسلام از وظایف سلطان و حاکم اسلامی است. حاکم باید از طرف خدا مأذون و منصوب باشند. امامان (علیهم السلام) نیز این امر را به فقهای شیعه واگذار کرده اند تا در صورت امکان، مسئولیت اجرای آن را بر عهده گیرند.
2. محقق ثانی:
فقهای شیعه اتفاق نظر دارند که فقیه عادل امامی دارای شرایط فتوا -که از وی به مجتهد در احکام شرعی تعبیر می شود- در همه اموری که نیابت در آن دخالت دارد، نایب امامان معصوم (ع) است.
3. محمد حسن نجفی، صاحب جواهر الکلام فی الفقه:
فقیه دارای ولایت تامّه و عامّه است ... (3)
شخصیت هایی همانند: محقق حلی، محقق اردبیلی، محقق نراقی هم همگی بر این باورند؛ از این رو، حضرت امام خمینی فرمود: ولایت فقیه چیز تازه ای نیست که ما آورده باشیم. (4)
- چگونگی ولایت فقها در مقام فعلیت
بنابر نظریه انتصاب، در عصر غیبت، همه کسانی که دارای سه شرط لازم باشند، یعنی از فقاهت، عدالت و توان تدبیر کافی در اداره شئون جامعه برخوردار باشند، ولایت دارند؛ اما این ولایت فقط در مقام ثبوت و تئوری و نظر است، ولی در مقام عمل و اثبات: اگر به فرض فقهای متعددی حایز سه شرط ذکر شده باشند، همه آن ها نمی توانند اعمال ولایت کنند، بلکه فقط یک نفر از میان آنان ولی ّ امر و حاکم آنان تعیین می گردد، چون حکومت به خودی خود هدف نیست، بلکه ابزاری است برای فراهم ساختن بستر و محیط مناسب جهت رشد و تعالی انسانیت و تقویت ایمان و عبودیت، و جلوگیری از هرج و مرج و نیل به چنین هدف، با تعدد حاکم امکان پذیر نیست.
یکی از ویژگی های مبنای مشروعیت الهی حکومت، در عزل رهبری ظهور پیدا می کند. بر اساس دیدگاه مذکور، مردم نیستند که رهبر را عزل می کنند؛ زیرا آنان به رهبر، حق حاکمیت نداده اند تا از او بگیرند. حق حاکمیت به فقیه بر اساس احراز شرایط و ویژگی هایی داده شده است. هرگاه فقیه آن ویژگی ها را از دست بدهد، خود به خود عزل می گردد.
علت حدوث، همان علت بقای مشروعیت است. فقاهت، عدالت و تدبیر و کفایت همان گونه که عامل حدوث مشروعیت بود، عامل بقای آن نیز هست.
امام راحل فرمود:
اگر فقیهی بر خلاف موازین اسلام، کاری انجام دهد، فسقی مرتکب شده، خود به خود از حکومت عزل است؛ زیرا از امانتداری ساقط شده است.(5)
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر اساس روایات و مفاد آیه: « فاسئلوا اهل الذکر»، انتخاب فقهای مجلس خبرگان رهبری توسط مردم، راهکاري است که مشروعیت و مقبولیت را با هم پیوند می زند.
- ادله انتصابیون
ا) دلیل عقلی:
آیت الله جوادی آملی می فرماید:
تمام ادله ای که درباره نبوت و امامت عامه، عقلاً اقامه می شود، در زمان غیبت درباره ولایت فقیه نیز قائم است.(6)
دلایل عقلی که بر ضرورت امامت و وجوب تشکیل حکومت برای تحقق و فعلیت بخشی احکام الهی دلالت دارد، عیناً بر ضرورت تداوم ولایت فقیه در عصر غیبت نیز دلالت دارد؛ زیرا ملاک و مناط حکم واحد است.
از دیدگاه اسلام، حکومت بالذات هدف نیست، بلکه ابزاری است برای حاکمیت توحید و اجرای قوانین الهی و بر قراری عدالت اجتماعی...، این فلسفه و ملاک و مناط در همه عصرها و نسل ها وجود دارد.
امام خمینی می فرماید:
اصولاً قانون و نظامات اجتماعی ، مجری لازم دارد. در همه کشورهای عالم، همیشه این طور است که قانون‌گذاری به تنهایی فایده ندارد. قانون‌گذاری به تنهایی سعادت بشر را تأمین نمی کند. پس از تشریع قانون، بایستی قوه مجریه ای به وجود آید. به همین جهت، اسلام همان طور که قانون‌گذاری کرده، قوه مجریه هم قرار داده است. ولی امر، متصدی قوّه مجریه هم می باشد.(7)
ب) دلیل نقلی:
برای اثبات ولایت فقها در زمان غیبت به عنوان نایب و جانشین امامان عموماً، و حضرت بقیهْْ الله(ع) خصوصاً به روایات زیادی تمسک جسته شده، برخی روایات مطرح در این باب را به عدد ده(8) و برخی به نوزده(9) رسانده اند.
دو دلیل نقلی:(10)
1. مقبوله عمر بن حنظله: عمر می گوید: از امام صادق(ع) سؤال کردم: دو نفر از دوستان ما (شیعیان) در مسائل دین و میراث اختلاف داشتند. نزد سلطان و حاکم ستمگر یا قاضی منصوب از طرف آنان رفتند. از آنان خواستند که بین آن ها قضاوت کند. آیا این ها کار درستی کرده‌اندند؟ فرمود: هر کسی داوری از آن ها بخواهد ،حق باشد یا باطل ـ در حقیقت از طاغوت دادخواهی کرده. هر چه را به حکم و قضاوت آنان باز ستاند، حرام است؛ هرچند حق وی باشد. پرسیدم : چه کاری باید بکنند؟ حضرت (یک قاعده کلی بیان) فرمود: باید بنگرید از میان شما چه کسی حدیث ما را روایت می کند و حلال و حرام ما را شناخته است (فقیه)، بروید نزد او و به داوری او رضایت دهید که او را حاکم بر شما قرار دادم.
امام صادق(ع) با تمسک به آیه: «یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت...»، شیعیان را از رجوع به حاکمان طاغوت در همه زمینه ها بر حذر داشت . مخصوصاً به جای واژه « قاضیاً»، در این حدیث، از واژه «حاکماً»، (11) استفاده شده كه حاکم بر همه جوانب و ابعاد شئون جامعه حکومت دارد.
2. توقیع شریف منسوب به امام زمان(ع) : حضرت در پاسخ نامه اسحاق بن یعقوب مرقوم داشته است : «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانّهم حجّتی علیکم و انا حجهْْ الله علیهم...». (12)

پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه ، خطبه 3.
2. ولایت فقیه، ص 43، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).
3. الجواهر ، ج 1، ص 397.
4. ولایت فقیه، ص113.
5. همان، ص52.
6. افق حوزه ، 8 خرداد 1387 ، شماره 191 ، نوآوری‌های فقهی امام خمینی(ره) ، حضرت آیةاللّه جوادی آملی.
7.همان، ص 24.
8.آیت الله مکارم شیرازی، انوار الفقاهه ، ج 1، ص 493 ـ 510،انتشارات:مدرسه امام امیرالمومنین .
9.آیت الله جوادی آملی ، ولایت فقیه ، ص 182 ـ 178،ناشر :اسرا، سال 1385 .
10. می توانید این بحث را از کتاب های زیر پیگیر باشید: ولایت فقیه امام خمینی ، ولایت فقیه آیت الله معرفت، ولایت فقیه آیت الله طاهری خرم آبادی ، ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی.
11. عبارت كامل: «فانّی جعلته حاکماً».
12. بحار الأنوار، علامة المجلسي ، ج 53، ص 181، سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي ، بيروت، لبنان.

با سلام، من در دوران نوجواني زياد استمنا كردم و حال مشكلات جسمي و جنسي زيادي براي من اتفاق افتاده است از جمله ضعيفي چشم ، ريزش مو ، عدم توانايي در ارتباط با جنس مخالف ، كوچك بودن بيضه و ... ،حال كه الان 33 سال دارم از گذشته خود پشيمان شده ام و در ضمن شرايط ازدواج را ندارم( به دليلي عقيمي )ولي با اين اوصاف باز هم نمي توانم اين گناه ها را ترك كنم.خواهشمند هست كه من را در اين زمينه راهنمايي فرماييد.با تشكر

از شنیدن مشكلات و عوارضي كه براي شما در اثر افراط در خودارضایی پيش آمده است، متأثر شديم. از خداوند بزرگ مي‏خواهيم كه هر چه زودتر مشكلات شما را با دست تواناي خويش حل و فصل كند.
نمی دانیم که علت عقیمی شما چه بوده است و چگونه به این مشکل پی برده اید. معمولاً عقیمی بعد از ازدواج و یا با آزمایش دقیق پزشکی مشخص می گردد. به هر حال به علت درست آن اشاره نکرده اید. آیا خودارضایی باعث عقیمی شما گردیده است؟ حال که متوجه عقیمی خود گردیده اید ،چقدر در صدد درمان آن برآمده اید؟
توصیه می کنیم با مراجعه به پزشک از میزان عقیمی خود و راه های درمان آن آگاه شوید؛ ممکن است دچار توهم شده اید . با مشاهده چند نشانه، برچسب بیماری و عقیمی به خودتان می زنید. بنابراین بهتر است که در ابتدا مطمئن شوید. اگر مراجعه کردید و مشکلی نبود و یا درمانپذیر بود، مایه بسی خوشحالی است . اگر تشخیص به عقیمی داده شد ، آرامش خود را حفظ کنید.
بدانید که در آخر راه قرار نگرفته اید ،بلکه باز شانس ازدواج دارید. دختران و زنان بسیاری هستند که به عللی، مشکل شما را دارند. می توانید با آنان ازدواج کنید. مطمئن باشید که با ازدواج با این گونه افراد علاوه بر این که آن ها را بی نهایت خوشحال نموده ، خودتان نیز سر و سامان گرفته اید .نیز راه صحیح و آرام بخشی برای ارضای غریزه جنسی پیدا کرده اید. پس امیدتان را حفظ کنید . با عزمی راسخ در صدد فراهم نمودن اسباب و شرایط ازدواج خود باشید.
بدانید با ازدواج مشکل خودارضایی شما به طور قابل توجهی بر طرف می شود ،چون بهترين راه كنترل مثبت و تعديل نيروي شهوت، ازدواج است. به همين جهت اسلام، مردم را به ازدواج و ارضاي نياز جنسي تشويق و ترغيب مي کند و مي فرمايد:
اگر امكان ازدواج وجود دارد حتماً ازدواج كنيد.
بنابراين ازدواج تنها راه طبيعي و مشروع ارضاى غريزه جنسى است. با فراهم كردن امكانات و شرايط لازم بايد سعى كرد به آن پاسخى صحيح داد. گرچه مشكلات گوناگون جامعه مانع ازدواج به موقع جوانان عزيز مى‏شود، در عين حال با كاهش سطح توقعات و انتظارات، پرهيز از تشريفات غير ضرورى، كنار گذاشتن بعضى رسومات فرهنگى و اجتماعى منفى، به تأخير انداختن مراسم عروسى در دوران نامزدى و عقد و بعضى تدابير ديگر مى‏توان از مشكلات مادى و اقتصادى كه فرا روى بسيارى از جوانان مى‏باشد نجات يافت.
خداوند در قرآن كريم مى‏فرمايد:
«كسانى كه تنگ دست مى‏باشند ،دلهره فقر و عدم امكانات مادى نداشته باشند كه از ناحيه فضل و رحمت خاص خداوندى در امر نكاح و ازدواج كمك خواهد شد».
وعده خداوند قطعى است و كسى نمى‏تواند به آن بدبين باشد .پيامبر اكرم (ص) نيز مى‏فرمايد:
«اگر كسى به اين مطلب اعتقاد نداشته باشد به خداوند سوء ظن دارد ، ظلم و گناه بزرگى است». اما اگر به هر دليلي فردي نتوانست غريزه جنسي خود را از طريق ازدواج تأمين و ارضا کند، بايد به طور موقت آن را کنترل کند ؛يعني از راه عفت و پاکدامني و حفظ خود از گناه و در غلطيدن به هواهاي شيطاني و شهواني جلوي سقوط خود را بگيرد، هر چند ممکن است سخت و دشوار باشد ،ولي ممکن است.
به هر حال تا فراهم شدن زمینه ازدواج باید با پدیده و عادت خودارضایی مقابله کنید. خودارضایی یک نوع ارضای غیر طبیعی و ناقص نیاز جنسی است .عوارض خطرناک و بعضاً جبران ناپذیری دارد .خود به برخی از آن ها متأسفانه مبتلا گشته و از این بابت شدیداً رنج می کشید. بایستی با این عادت مبارزه کنید . در غیر این صورت عوارض بیش تری گریبانگیر شما خواهد شد . چه بسا ممکن است سلامتی جسمی و روحی شما را شدیداً تهدید کند، از این روی به نظر می رسد که باید در مورد شما تدابیر اورژانسی اعمال کرد و گرنه حیات شما به خطر می افتد.
برای درمان خودارضایی و کنترل غریزه جنسی راهکارهای درمانی زیادی وجود دارد. از روان درمانی گرفته تا دارو درمانی . امروزه از داروهای گیاهی و شیمیای مختلف و نیز تزریق برخی هورمون ها برای درمان استفاده می شود. توصیه می کنیم برای دارو درمانی و یا تزریق هورمون برای کنترل شهوت و ترک خودارضایی به روانپزشک یا روانشناس با تخصص سکس تراپی مراجعه کنید . بیش از این به خودتان آسیب وارد نکنید.

1- آیا آن بزرگواران (ائمه معصومین علیهم السلام) هرگز در زمان حیات خود ادعای معصومیت خود را مطرح و عنوان نموده بودند یا خیر؟ و اگر پاسخ مثبت است مستند این مهم کجاست؟ و چنین سندی از چه اعتباری برخوردار است؟

2- با عنایت به اینکه امر وحی با فوت حضرت رسول اکرم ( ص ) بسته شده است آیا می توان پذیرفت که ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز از عالم غیب اطلاع داشته باشند؟

3- و اگر چنین بوده پس چگونه می توان شهادت آنان از طریق مسمومیت را می توان پذیرفت؟ مستند پاسختان چیست؟ و اگر چنین ارتباطی موجود بوده است پس تمایز بین ائمه اطهار (ع) با پیامبران (ع) در کجاست؟

پرسش1: آيا آن بزرگواران در زمان حيات خود ادعاي معصوميت خود را مطرح نموده بودند يا خير؟ و اگر پاسخ مثبت است مستند اين مهم از کجاست؟ و چنين سندي از چه اعتباري برخوردار است؟
پاسخ:
مقدمه:
شيخ صدوق مي‌فرمايد:
به اعتقاد ما پيامبران، رسولان، امامان و فرشتگان، معصوم و از هرگونه آلودگي پيراسته‌اند. آنها هيچ گناهي، چه كوچك و چه بزرگ، مرتكب نمي‌شوند و با آنچه خدا به آنها امر فرموده، مخالفت نمي‌ورزند و به آن چه به آن امر شده‌اند عمل مي‌كنند.
هر كس عصمت آنان را، در چيزي از احوال آن ها، نفي كند، ايشان را نشناخته است.
ما معتقديم آنها موصوف به كمال و تمام‌اند و نسبت به ابتدا و انتهاي امور خود علم دارند. آنها را در مورد هيچ‌ يك از احوالشان نمي‌توان به نقص، عصيان و ناداني متصف كرد.(1)
نمونه هايي از تصريح ائمه به عصمت:
ائمه(ع) در موارد متعددي تصريح به عصمت خود كرده‌اند؛ امام علي(ع) مي‌فرمايد:
«إنّ الله طهّرنا و عصمنا و جعلنا شهداء علي خلقه».(2)
امام سجاد(ع) مي‌فرمايد:
امام از ما جز معصوم نيست. و عصمت در ظاهر آفرينش نيست تا كسي به آن شناخته شود. از اين رو امام بايد [از جانب خدا نصب] و به او تصريح شود. (3)
امام رضا(ع) نيز در روايتي، ضمن توصيف امامان، ويژگي عصمت آنان را اين گونه بيان مي‌كنند:
امام معصوم، تأييد شده، توفيق يافته و استوار شده است. او از اشتباه، لغزش و سقوط در امان است. (4)
اين روايات ارشاد به حكم عقلي مبني بر عصمت امامان است؛ چنانچه روايتي هم از اين بزرگواران نرسيده باشد، باز عصمت به دليل عقلي ثابت است .

پي نوشتها:
1. الاعتقادات في دين الإمامية، الشيخ الصدوق، ص96، سال چاپ : 1414 - 1993 م، ناشر : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت، لبنان.
2. الكافي،كليني، محمدبن يعقوب ج 1، ص191، ح5، ناشر: اسلاميه‏، مكان چاپ: تهران‏، سال چاپ: 1362 ش‏،چاپ: دوم‏.
3. معاني الأخبار،شيخ صدوق‏، ص132، ناشر: جامعه مدرسين‏، چاپ: قم‏، سال چاپ: 1403 ق‏، چاپ: اول‏.
4. أمالي الصدوق‏، شيخ صدوق‏، ص680، ناشر: اعلمى‏، چاپ: بيروت‏، سال چاپ: 1400 ق‏، چاپ: پنجم‏.
-------------------------------------

پرسش 2: با عنايت به اينکه امر وحي با فوت حضرت رسول اکرم ( ص ) بسته شده است، آيا مي توان پذيرفت که ائمه اطهار (ع) نيز از عالم غيب اطلاع دارند؟ اگر چنين ارتباطي (عصمت و وحي) بين پيامبر وامامان موجود بوده است، پس تمايز بين ائمه اطهار (ع) با پيامبران (ع) در کجاست؟
پاسخ:
وحي داراي دو معنا است:
يکي به معناي عام که شامل پيامبران، اوليا و موجودات ديگر مي شود. مانند وحي بر مادر موسي، حضرت مريم و زمين -که در آيات قرآن بدان اشاره شده است.
وحي در اين موارد، هدايتي است خاص که پنهان از ديگران است. اين معنا از وحي، شامل امامان نيز مي شود.
اما معناي خاص از وحي تنها در مورد پيامبران الهي است و در مورد امامان استفاده نمي شود. ظاهراً مقصود از سؤال نيز همين معنا است.
اين صورت از وحي، اختصاص به پيامبران دارد، زيرا آن ها داراي شريعت و آئين هستند. خداوند برنامه زندگي انسان ها را در قالب يک شريعت و آئين جديد بر پيامبران وحي مي نمود و آن ها بر مردم ابلاغ مي کردند. با رفتن آخرين پيامبر الهي و ختم نبوت، وحي به معناي خاص نيز- که تنها بر پيامبران مي شد - قطع شده است. با وجود ختم نبوت، ديگر پيامبر جديد و آئين و شريعت جديدي نخواهد بود. وحي (به معناي خاص) بر هيچ انساني حتي بر امامان نيز نخواهد شد. اگر غير از اين بود، ختم نبوت معنا نداشت و پيامبر به عنوان خاتم الانبيا نبود.
در عين حال قطع شدن وحي، به معناي قطع رابطه خداوند با انسان کامل، مانند: امام و پيشواي معصوم نيست. آن ها به طريق ديگر به منبع غيب اتصال دارند و حقايق را از منبع پرفيض الهي دريافت مي کنند. آن ها به جهت آن که پيشوا و امام هستند، علم و دانش هاي خويش را از طرف خداوند دريافت مي کنند و داراي علم لدني الهي هستند. دريافت حقايق، علوم و دانش‌ها و اطلاع بر اسرار غيب را وحي نمي گويند، بلکه به آن الهام مي گويند. بنابراين اگر چه وحي قطع شده است، اما الهام الهي که نوع ديگري از وحي مي باشد، براي امامان وجود دارد. براساس روايات، امامان دست آموز الهام غيبي اند. آنان صداي غيب را مي شنوند؛ اما طبق عقيده برخي از بزرگان، فرشته را نمي بينند، به خلاف پيامبر که سخن فرشته را مي شنيد و گاه خود ملک را مي ديد، نه اين که تنها صدا را بشنود. (1)
اين الهام نظير الهامي است که به حضرت خضر و ذوالقرنين و حضرت مريم و مادر موسي(ع) شده است. (2)
بعضاً در قرآن کريم، تعبير به وحي گرديده که البته منظور از آن، وحي نبوت نيست.
حضرت رضا (علیه السلام) در ضمن حديث مفصلي درباره امامت فرمود:
هنگامي که خدا کسي را به عنوان امام براي مردم برمي گزيند، به او سعه صدر، عطا مي کند. چشمه هاي حکمت را در دلش قرار مي دهد. علم را به وي الهام مي کند تا براي جواب از هيچ سؤالي در نماند. در تشخيص حق سرگردان نشود، پس او معصوم و مورد تأييد و توفيق الهي بوده، از خطاها و لغزش ها در امان خواهد بود. (3)
امام کسي است که از وجودي برتر در عصر خود برخوردار بوده، در نقطه اوج و قلّه هرم هستي قرار دارد، از اين رو باطن امام هم همانند باطن پيامبر، با نور ولايت حق روشن بوده، با عالم حقايق و معاني غيبي ارتباط دارد.
امام هم همانند پيامبر واسطه فيض ميان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حريم وحي و شريعت است، امّا پيامبر نيست ، يعني مقام و شأن و مسئوليت نبوي و رسالت را به او نداده اند.
امام رضا(ع) مي فرمايد:
فرق ميان پيامبر و رسول و امام اين است که رسول فرشته وحي را مي بيند و صدايش را مي شنود. وحي بر او نازل مي شود، گاه در خواب مي بيند، چنان که حضرت ابراهيم ديد .پيامبر سخن فرشته را مي شنود و گاه فرشته را مي ببيند، نه اين که تنها صدا را بشنود. امام کسي است که فرشته را نمي بيند اما سخن او را مي شنود. (4)
البته بنا بر برخي تفاسير، شنيدن معصوم عقلي است، به اين معني که امام، سخن فرشته را با گوش نمي شنود، بلکه مقصود از شنيدن آن است که باطن امام، تعاليم و الهام هاي الهي را فرا مي گيرد و مي پذيرد. براي اين که کلام الهي جز اين نيست که حقايقي را به آگاهي اوليا برساند؛ زيرا کلام الهي نمي تواند از نوع صوت و لفظ باشد. (5)
البته غير از راه وحي، راه هاي ديگري نيز براي دريافت حقايق و دستور از جانب خداوند وجود دارد، مانند راه الهام و اتصال به مبدأ الهي .

پي‌نوشت‌ها:
1. اصول کافي، روايات شماره 705، 706، 435.
2. کهف(18) آيات 65 - 98 ؛ آل عمران(3) آيه 42 ؛ مريم(19) آيات 17 - 21 ؛ طه(20) آيه 38و قصص(28) آيه 7.
3. اصول کافي، ج 1، ص 198 - 203.
4. اصول کافي، حديث 435.
5. صدرالمتألهين، شرح اصول کافي، کتاب حجت، باب 3، حديث اول.
-----------------------------

پرسش 3: و اگر چنين بوده (امامان علم غيب داشتند) پس چگونه مي توان شهادت آنان از طريق مسموميت را مي توان پذيرفت؟ مستند پاسختان چيست؟
پاسخ:
دانش و آگاهى پيامبران و امامان(ع) بر دو قسم است:
1. علم هايي که از راه هاى عادى فراهم مى آيد، که در اين دانش ها با مردم ديگرتفاوت زيادى ندارند.
2. علومى که از راه هاي غير عادي وغير معمولي ‌نظير (علم لدنى، وحى و الهام) حاصل مى گردد.
بديهى است که پيشوايان و امامان وظيفه نداشتند در تمام موارد، طبق علومى که از راه هاى غير عادي حاصل مى شد، عمل کنند، بلکه تکاليف دينى آنان طبق علومى بود که از راه هاي عادى پيدا مي‌شد.
روش و رفتار آنان در زندگي، در معاملات، معاشرت، زناشويي، پوشيدن، نوشيدن، خوردن، خوابيدن، تندرستى و بيماري، صلح و جنگ، فقر و توانگري، حکومت و سياست، مثل ساير مردم است، مثلاً پيامبر(ص) و امامان(ع) منافقان را خوب مى شناختند و مى دانستند که آن‌ها ايمان واقعى ندارند، ولى هرگز با آن‌ها مانند کفار برخورد نمى کردند، بلکه از نظر معاشرت و ازدواج و ديگر احکام با آن‌ها مانند ساير مسلمانان رفتار مي کردند.
هم چنين هنگامي که در مسند قضاوت و حل و فصل مشکلات مردم مى نشستند، مطابق قوانين قضايى اسلام حکم مى کردند و از علم خدادادى خود استفاده نمى کردند. در موردى که دليل شرعى مثلاً بر قاتل بودن متهمى وجود نداشت، امام يا پيامبر با تکيه بر علم غيب، حکم قصاص صادر نمى کرد.
قضاى کلى الهى بر اين است که معصومين در زندگي، مانند ساير مردم عمل نمايند. از اين رو وقتى مريض مى شدند، به طبيب مراجعه مي کردند و از دارو استفاده مى نمودند و درد را تحمل مى کردند و در بستر بيمارى مي افتادند.
گرچه امامان(ع) از علم خدادادى برخوردار بودند و گاهي از گذشته و آينده خبر مى دادند و از نحوه شهادت خود با خبر بودند، ولى مؤظف نبودند طبق علمشان عمل کنند، بلکه در همه موارد (مگر مصلحت ايجاب کند) مطابق آن چه علم و دانش از راه عادى اقتضا مى کرد، عمل مى نمودند. همان گونه که خداوند مى توانست در تمام برخوردهاى بين کفر و توحيد، پيامبران و امامان و اولياى الهى و رهروان راه حق را پيروز گرداند و کفر و کافران را مغلوب نمايد، اما اين کار را جز در موارد خاص انجام نداد، چرا که سنت الهى بر اين است که جريان امور دنيوى به طور عادى و طبيعى پيش رود. در غير اين صورت دنيا بستر آزمايش براي بشر نخواهد شد.
امام صادق(ع) فرمود:
خداوند از جريان و تحقق اشيا جز از راه اسباب و علل ابا دارد. (1)
رهبران الهي اگر زندگى شان بر مبناى علم لدنى (دانش خدادادي) و اعجاز بود، عمل و زندگى شان سر مشق و قابل پيروى نمى گرديد. بدين خاطر امير مؤمنان(ع) با اين که مي‌تواند در شناسايى افراد و قبايل، از علم غير عادى خود استفاده کند، ولى اين کار را نمي کند. در ماجراى ازدواج با ام البنين (مادر حضرت ابوالفضل(ع)) به برادرش عقيل -که در نسب شناسى وارد بود- مي‌فرمايد: از قبيله ايى شجاع براى من دخترى خواستگارى کن تا فرزندي دلاور از وى متولد شود. (2)
نتيجه: گرچه امير مؤمنان شهادت خود را مي‌دانست و قاتل خويش را مى شناخت، اما اين علم افاضى (خدادادي) بود و بر حضرت لازم نبود طبق آن عمل نمايد و به مسجد نرود. ابن ملجم تصميمش مبنى بر شهادت علي(ع) را مخفى نگه داشته بود و از اين امر کسى غير از همدستانش با خبر نبود. موقعى که علي(ع) به مسجد تشريف برد، در ظاهر مطلبى که دلالت کند فردى در مسجد مصمم بر قتل حضرت است، وجود نداشت. از اين رو حضرت مثل ساير روزها براى اقامه نماز جماعت به مسجد تشريف برد،‌ و بر اساس علم عادى خود رفتار نمود،‌ چنان که در قضاوت و حکومت و تدبير امور و انجام ساير تکاليف، طبق راه ها و علم هاى معمولى عمل مى فرمود، نه طبق علم غيب. مثلا اگر در ظاهر آب نبود، ولى از راه علم غيب از وجود آب اطلاع داشت، تکليفش مثل ديگران تيمم بود. (3)
امام حسين طبق تکليف الهى عمل کرد. از بيعت سر باز زد و دعوت کوفيان را اجابت نمود، و همان گونه که روش طبيعي و مرسوم اقتضا مي کرد ، پيش از حرکت سفيراني را به کوفه فرستاد و سپس دست به جهاد با دشمن زد و شهيد شد.
بنا بر اين آنها وظيفه داشتند که در زندگي خود از دانش ظاهري استفاده کنند و طبق آن عمل نمايند و علم غيب و دانش برتر را در راه بيان احکام الهي و هدايت مردم به کار مي بردند، نه براي نفع و سود شخصي.
در کتاب شريف اصول کافي، بابي با عنوان« الائمة إذا شاووا أن يعلموا علموا» وجود دارد. در اين باب رواياتي جمع آوري شده که بيانگر آن است كه امامان هر گاه اراده علم و دانش چيزي مي نمايند، بر آن آگاه مي شوند .
از بيان اين گونه روايات به دست مي آيد که علم ائمه(ع) به امور ماوراي حس و عالم غيب به صورت فعلي نبوده است؛ بلکه حقيقت وجودي آنان در مرتبه اي قرار داشت که چون اراده دانش خاصي (مانندغيب) مي نمودند، به اذن الهي آگاه مي شدند و در امور عادي زندگي، تکليف آنان بر اساس علم عادي بود و مکلف بودند که بر اساس علم و نشانه‌هاي عادي عمل نمايند.
بنابراين آنها برخلاف تکليف الهي عمل نمي کردند و در اين سلسله امور از علم غيب استفاده نمي کردند. اگر در مواردي خداوند نخواهد که آنها از علم غيب آگاه شوند، تابع خواست خداوند هستند و در آن موارد اراده علم غيب نمي کنند تا آزمون الهي که در مورد همه انسان ها جاري است ، در مورد آنان نيز جاري باشد و به اجر و پاداشي که خداوند براي پذيرفته شدگان در آزمايش هاي بزرگ و سخت مقرر داشته ، نائل شوند؛ هم چنين الگو و نمونه اي براي تمام انسان ها قرار گيرند.
علاوه بر اين وقتى امام با لطف و اذن الهى به مرتبه اعلاى کمال و علو وجودى مى‏رسد و با منبع علم الهى تماس پيدا مى‏کند، در اوج مقام فناى در ذات الهى است. او در اين مقام، خود را نمى‏بيند و خود را نمى‏پسندد. فقط خدا را مى‏بيند و فقط مشيت الهى را مى‏پسندد. خواسته‏اى غير از خواست و مشيت الهى ندارد. در اين مقام وقتى اراده و مشيت الهى را (بر اساس نظام علت و معلولى و قضا و قدر) در تحقق حوادث و پديده‏هاى هستى به دنبال علت کامل شان مى‏يابد، خواسته‏اى بر خلاف آن ندارد. «پسندد آنچه را جانان پسندد» به همين جهت تلاش براى تغيير اين حوادث از جمله شهادت خود با قطع نظر از اين که تأثيرى ندارد، با مقام فنا و رضا و حب لقاء الله هم سازگار نيست.
پس: علم ائمه به آينده مانند علوم عادى ما نيست، بنابراين اقدام به امورى که منجر به شهادت مى‏شود، خود را در هلاکت انداختن و خودکشي نيست و درجات و کمالاتى براى ائمه مقدر شده بود که راه رسيدن به آن از طريق تحمل اين بلاها و مصائب است.

پي نوشت:
1. بحارالانوار، ج 2، ص 90، حديث 13.
2. مصطفى حسينى دشتي، معارف و معاريف، ج 4، ص 414.
3. لطف الله صافي، معارف دين، ص 118 ـ 123؛ موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع), در راه حق، بيست پاسخ، ص 113؛ ابراهيم اميني، مسايل کلى امامت، ص 324؛ بحارالأنوار، ج 42، ص 258 و 259.

اداب امیزش با همسر را بیان کنید؟

از آن جا که پرسش شما خیلی کوتاه و مختصر است و هیچ اطلاعاتی در مورد خود و انگیزتان از سؤال بیان نکرده اید، طبیعی است که فرایند پاسخگویی ما خیلی روشن نخواهد بود. همان طور که ندانستن و عدم آگاهی به انسان ضربه وارد می کند، گاهی دانستن زود هنگام و پیش از موعد، موجب خسارت و آسیب می گردد . انسان را در وادی گمراهی می کشاند. از این روی اگر خواستار پاسخ روشن و عالمانه ای هستید، در مکاتبه بعدی اطلاعاتی در مورد سن، وضعیت تأهل، مشکلات احتمالی، نوع رابطه های پیشین، هدف از پرسش و... در اختیار ما قرار دهید.
به هر حال در پاسخ به پرسش شما دوست عزیز مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم حضورتان می کنیم:
1. شكى نیست كه وجود غریزه جنسى در انسان، ارضاى نیازهاى خود را مى‏خواهد؛ اما ارضا باید از طریق صحیح آن صورت پذیرد. تنهاترین راه ارضا صحیح جسمى و روانى، ازدواج و آمیزش با همسر خود مى‏باشد. ارضاى این غریزه، به غیر از این راه، نوعى انحراف جنسى محسوب مى‏شود، كه عوارض و پیامدها سوء و منفى زیادى نیز در بر دارد.
در این جا لازم می دانم برای درک بهتر مفهوم انحراف جنسی به تعریف رابطه جنسی و انحراف جنسی بپردازیم.
رابطه جنسی:
علاقه دو جنس مخالف به یکدیگر طبق اصول و موازین صحیح اجتماعی و شرعی و در قالب ازدواج شرعی و قانونی است، بدون اینکه علاقه با هیچ گونه خصوصیات غیرعادی و ناموزونی همراه باشد.
انحراف جنسی:
عبارتست از عملی که به منظور ارضای تمایلات جنسی انجام می گیرد، ولی عمل مذکور بر خلاف عرف معمول بوده و اکثریت مردم به انجام آن عمل همگامی ندارند . منحرف جنسی شخصی است که تحت تاثیر بد آموزی های محیط قرار گرفته، بدون اینکه هدف توالد و تناسل داشته باشد و بدون توجه به هنجارهای موجود به اعمالی دست می زند که یک نوع عمل جنسی می باشد که از معیار و مقیاس عادی و قانونی خارج است.
2. بهترين راه كنترل مثبت و تعديل نيروي شهوت، ازدواج است.
به همين جهت اسلام، مردم را به ازدواج و ارضاي نياز جنسي تشويق و ترغيب مي کند و مي فرمايد: اگر امكان ازدواج وجود دارد ،حتماً ازدواج كنيد.
بنابراين ازدواج تنها راه طبيعي و مشروع ارضاى غريزه جنسى است. با فراهم كردن امكانات و شرايط لازم بايد سعى كرد به آن پاسخى صحيح داد. گر چه مشكلات گوناگون جامعه مانع ازدواج به موقع جوانان عزيز مى‏شود، در عين حال با كاهش سطح توقعات و انتظارات، پرهيز از تشريفات غير ضرورى، كنار گذاشتن بعضى رسومات فرهنگى و اجتماعى منفى، به تأخير انداختن مراسم عروسى در دوران نامزدى و عقد ،نیز بعضى تدابير ديگر مى‏توان از مشكلات مادى و اقتصادى كه فراروى بسيارى از جوانان مى‏باشد نجات يافت.
خداوند در قرآن كريم مى‏فرمايد:
«كسانى كه تنگدست مى‏باشند ،دلهره فقر و عدم امكانات مادى نداشته باشند كه از ناحيه فضل و رحمت خاص خداوندى در امر نكاح و ازدواج كمك خواهد شد». وعده خداوند قطعى است و كسى نمى‏تواند به آن بدبين باشد. پيامبر اكرم(ص) نيز مى‏فرمايد:
«اگر كسى به اين مطلب اعتقاد نداشته باشد، به خداوند سوء ظن دارد، آن ظلم و گناه بزرگى است». اما اگر به هر دليلي فردي نتوانست غريزه جنسي خود را از طريق ازدواج تأمين و ارضا کند، بايد به طور موقت آن را کنترل کند ،يعني از راه عفت و پاکدامني و حفظ خود از گناه و در غلطيدن به هواهاي شيطاني و شهواني جلوي سقوط خود را بگيرد، هر چند ممکن است سخت و دشوار باشد، ولي ممکن است.
3. بعد از ازدواج و اختیار کردن همسر، رابطه جنسی باید بر اساس اصول معقول و انسانی صورت گیرد تا هر یک از زوجین به نحو شایسته و درست از گرایشات جنسی خود بهره گیرند و ارضای لذت بخشی داشته باشند. در ارتباطات جنسی هیچ گاه نباید خللی به وجود آید ،چه در غیر این صورت احتمال بروز مشکلات و مسائل حاد در زندگی زناشویی بیش تر می شود . بنیان زندگی را مورد تهدید قرار می دهد. برای حفظ ارتباط جنسی باید معقولانه کوشش کرد . در صورت وقوع اختلالی در این روابط تا آن جایی که امکان دارد ، کم و کیف موضوع را مورد بررسی قرار داد.
4. ارتباط معقول و اصولی رابطه جنسی، نشانه عشق و علاقه عمیقی است که بین زن و شوهر وجود دارد. باید از این عامل پیوند دهنده همچون سایر عوامل به نحو موثر استفاده کرد. باید با شناخت نارسایی ها و رفع آن این رابطه را مستحکم کرد ، چون ارتباط جنسی چیزی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. نوع ارتباط جنسی بستگی مستقیمی به فرهنگ، قدرت جسمانی روحی و عوامل دیگر دارد. اما در عمل جنسی افراط و تفریط پسندیده نیست. اگر در عمل جنسی افراط شود، برای دو طرف زیان آور است . کم ترین ضرر آن ایجاد بی علاقگی و عدم اشتیاق و تحریک پذیری برای نزدیکی است.هر چه فاصله دو عمل بیش تر باشد، میل و اشتیاق بیش تر بوده و عمل نزدیکی با لذت بیش تر انجام می شود. بهترین روش این است که جنبه تعادل رعایت شود.
5. انجام صحیح رفتار جنسی مستلزم این است که مرد و زن مقداری با کارکرد جنسی خود و همسر آشنا باشند . آگاهی را نه از طریق سایت های مستهجن و توقیف شده اینترنتی و نه از طریق دیگر ،بلکه از طریق صحیح علمی آموخته باشند. زیرا انتقال سینه به سینه آموزش ها به طور سنتی باعث خطاهای بسیاری شده است که بعضاً غیر قابل اصلاح می باشد.
6. اگر می خواهید رابطه جنسی و آمیزش جنسی برای شما و همسرتان لذت بخش تر شود ،باید نقاط تحریک پذیری یکدیگر را کشف کرده حتی بتوانید تقریباً آن ها را اولویت بندی کنید، مثلاً باید بدانید که همسرتان از بوسه بر گردن بیش تر لذت می برد یا از نوازش موهایش.
نقاط تحریک پذیری جنسی اشخاص از هم متفاوت است. بنابراین باید حوصله داشته باشید . به آرامی آن ها را جستجو و شناسایی کنید. البته این نقاط حساس هرجایی می توانند باشند، بنابراین برای پیدا کردن نقاط تحریک پذیری همسر خود، جای جای بدن او را نوازش داده و گاهی آرام لمس کنید. چنانچه از نوازش و لمس استقبال کرد ،در صورت امکان آن نقطه را بوسه زده و بمالید.
جهت پیدا کردن نقاط تحریک پذیر، شاید یک بار جستجو کافی نباشد. بهتر است در چندین نوبت پیش از شروع آمیزش جنسی با دقت در جستجوی نقاطی باشید که همسر شما از نوازش و لمس آن لذت می برد.
همسرتان باید بداند که این کار را برای پیدا کردن نقاط تحریک پذیری او انجام می دهید و نه برای اینکه خودتان لذتی ببرید، باید باور داشته باشد که لذت بردن او برای شما مهم است . در تلاش هستید که رضایتش را از نزديكي افزایش دهید. در هنگام جستجوی این نقاط از همسرتان بخواهید در هر لحظه هر احساسی که دارد بر زبان آورد. برای فهمیدن میزان لذت بردنش گوش های تان تیز و چشمان تان باز باشد.
موفق باشید.

من پسری با رتبه ممتاز در دانشگاه بودم؛چهره زیبایی داشتم؛روابط اجتماعی خوبی با مردم داشتم؛اما دچار استمنا شدم و حدود ۶۰۰ بار این کار را تکرار کردم؛الان دور چشمانم کبود شده؛خانواده مرا ترد کردند؛هیچ انگیزه ای برای ادامه درس و زندگی ندارم؛اما چون قبلا انسان معتقدی بودم میدونم با خودکشی به شقاوت ابدی دچار خواهم شد؛از همه بدتر کبودی دور چشمم اجازه حضور در جامعه را به من نمیده؛چیکار کنم؟

امیدواریم که بتوانیم راهنمایی درخور این اعتماد؛ به آن جناب ارائه نماییم. نیز قدم مثبت شما در جستجوی راه حل برای خروج از بحران و بازگشت به عزت و احترام سابق را می‌ستاییم.
ابتدا اشاره ای گذرا به برخی از سخنانی که در پرسش خود مطرح کرده اید می کنم . سپس به طور خلاصه به درمان های متداول روان درمانگران در باره خود ارضایی (که در اصطلاح روانشناسی به آن مستوربیشن و در لسآن معارف دینی به نام استمنا از آن یاد می شود )می پردازم . در پایان با توجه به شدت ابتلا شما به استمنا توصیه برایتان خواهم داشت.
در پرسش خود اشاره کرده اید که در دانشگاه رتبه ممتاز، چهره زیبا همراه با روابط اجتماعی خوب با مردم، داشتید. با اندکی عزم و اراده، و پی گیری مجدانه درمان تان خواهید توانست به راحتی گنج از دست رفته را باز یابید و همه آن ها را با هم داشته باشید. اگر قبلا رتبه ممتازی داشتید، به معنی این است که توان و استعداد ممتاز شدن دوباره را دارید، اگر چهره زیبایی داشتید، پس هنوز هم فرم و چهارچوب زیبایی در چهره شما به هم نخورده و فقط به خاطر بی توجهی شما به عواقب جسمی خود ارضایی شکل صورت تان اندکی دچار افت شده است که ان شاء الله با بازگشت شما به سوی یک شخصیت سالم و اسلامی ، بعد از مدتی زیبایی سابق به شما باز خواهد گشت . هنوز هم دیر نشده است. البته کبودی اطراف چشم می‌تواند علت های دیگری نیز داشته باشد که بدکارکردی کبد از جمله آن هاست. پس کبودی دور چشم به این معنا نیست که مردم در باره شما قضاوت بد بکنند .نباید این مسئله باعث انزوای شما از جامعه شود ، زیرا یکی از اموری که فرد مبتلا به استمنا باید جدا از ان خود داری کند ، تنها ماندن و انزوا پیشه کردن است .
یکی از روش های پیشنهادی روان درمانگران برای افرادی که دچار استمنا هستند ، دوری از تنهایی، حضور در جمع و گسترش روابط اجتماعی است. پس نباید این مسئله باعث عدم حضور شما در جمع و جامعه گردد ، زیرا خود علتی برای تشدید استمنا می شود . شاید مقداری از تشدید اعتیاد شما به همین جهت بوده که در ابتدا با توجه به حساسیت شما به زیبایی تان مقداری کمی دور چشم تان کبود شده، به این خاطر از جمع دوری کرده اید . خلوت گزینی موجب تشدید ابتلای شما به خود ارضایی شده است.
پس این تصور شما که مردم با دیدن تان می فهمند به خود ارضایی دچار هستید، تصور غلطی است .یکی از راه های فرار از وسوسه های خود ارضایی پناه بردن به دامان جمع‌های سالم و مذهبی است، زیرا افراد زیادی هستند که به سبب مشکلات فیزیولوژیک مختلف، ممکن است دور چشم آن ها کبود باشد، در حالی که خود ارضایی هم ندارند.
می توانید با مراجعه به پزشک پوست و تهیه کِرِِِم های مناسب، این مشکل را تا حد زیادی برطرف نمایید.
تا آن جا که من متوجه شدم یک جوان خوش تیپ و با استعدادی هستید که توانمندی های زیادی دارد، ولی به خاطر عدم مقابله جدی و علمی با خود ارضایی و تکرار آن، اعتماد به نفس خود را از دست داده و فکر می‌کنید که هرگز نخواهید توانست بر این عادت ناپسند غلبه کنید ،در حالی که با توجه به قابلیت های تان با تکان اندکی به خودتان که طلیعه آن نیز با اقدام به طرح این مشکل برای ما دمیده شده و توکل بر خدای مهربان خواهید توانست سلامت خود را باز یافته و به دامان زندگی سالم و با نشاط بازگردید.
پس اولین گام در درمان خود ارضایی ، خواست شخص مبتلا برای رهایی از آن است که اکنون متوجه عوارض نامطلوب عمل ناپسند و حرام خود ارضایی شده و خواهان ارائة راهکارهایی برای ترک آن می‌باشید،
گام دوم که باید برای ترک این عمل برداشته شود ،محکم کردن کمربند و فشردن دندان ها بر روی هم است که حکایت از عزم بنیان کن شما برای ترک دارد. باید با توکل بر پروردگار مهربان و یاری طلبی از ذات پاک معصومین همراه باشد ،زیرا با توجه به روحیه پاک مذهبی تان محال است که از این برگزیدگان یاری بخواهید و آن ها از آن سر باز زنند.
گام سوم: در تمام مراحل ترک به آینده فکر کنید که فارغ ازاین مشکل چه زندگی شاد با نشاط و خوشی کنار پدر و مادر و دوستان و آشنایان خود خواهید داشت. این امر باعث می شود که سختی های ترک اراده شما را موجب طوفان تزلزل و شک و دو دلی نکند.
شما که از روحیه مذهبی خوبی برخوردار می باشید، در دوران ترک عمل هنگامی که برای ارتکاب دوباره وسوسه می شوید ،به این فکر کنید که این عمل شنیع یکی از گناهان کبیره نزد خدای متعال شمرده می شود . مرتکب آن اگر توبه نکند و به دامان خدا بازنگردد، به عقوبت الهی در دنیا و عذاب او در آخرت دچار خواهد شد. این افکار باعث می شود که انگیزه ترک بر انگیزه انجام پیشی گیرد و از ارتکاب دوباره منصرف تان کند.
گام چهارم: به راهکارهایی كه در ذيل بيان مى‏گردد ،به صورت كامل، دقيق و مستمر عمل كنيد تا به هدف والای خود دست یابید. تأكيد مى‏شود که عمل ناقص به دستور عمل‏ها و انجام برخی و ترک برخی دیگر چون نتيجه ‏بخش نخواهد بود، موجب سرخوردگی شما و کاهش اعتماد به نفس تان خواهد شد . این تصور را در شما به وجود خواهد آورد که هرگز نمی توان بر این مشکل فائق آمد. بايد تا دست یابی به نتیجه به تمام آن ها به صورت دقيق و كامل و هميشگى عمل كنيد.
تذکر: روان درمانگران در مواقعی که اعتیاد شخص به استمنا شدید است، توصیه به قطع یکباره این عمل نمی‌کنند . از تکنیک ترک تدریجی استفاده می کنند، بدین صورت که مثلا به شخصی که روزی سه بار استمنا می کرده ، جدولی می دهند و می گویند که طبق این جدول در مرحله اول باید بعد از این تا یک هفته، روزی دو بار این کار را انجام دهی .بعد از یک هفته مرحله دوم شروع می شود . به او گفته می شود که تا یک هفته باید روزی فقط یک بار این عمل را انجام دهی . همین طور با پیشرفت درمان تعداد دفعات کم می‌شود تا به صفر برسد.
برای اینکه تشخیص داده شود که مشکل تان شدید است یا نه، باید به یک روان درمانگر و یا مشاور مراجعه کنید . زیر نظر وی پروسه درمان را طی کنید. اگر شهرستان محل اقامت خود را به ما اعلام می کردید ، مراکز مشاوره و روان درمانگری را که می توانستید به آن جا مراجعه کنید و با یکسری پیگیری ساده مشکل خود را حل نمایید ، معرفی می کردیم.
حال به بیان دستور عمل‏هايى در مورد كنترل نيروى شهوت و فرار از گناه خودارضايى مى‏پردازيم:
1. به طور کلی محیط هایی که برای شما بیش ترین تحریک را دارند که اگر در آن محیط ها قرار بگیرید ، به احتمال زیاد دچار خود ارضایی می شوید، به هیچ وجه در آن محیط ها قرار نگیرید . اگر هر موقع که تنها می شوید ، دچار وسوسه می شوید، به گونه ای برنامه ریزی کنید که تنها نمانید یا اگر تنها شدید ،فورا از محل خارج شوید و در جمع دیگرآن یا پارک و... حضور یابید.
2. قدم بعدی که می تواند خیلی به شما کمک کند ،این است که برای خود پاداش و تنبیه مناسب را مشخص کنید، یعنی هنگامی که دچار وسوسه شدید، ولی مقاومت کردید و پیروز شدید، برای خود یک پاداش مناسب و جذابی قرار دهید . به خود جایزه بدهید، مثلا خوردن یک غذای خوشمزه و یا خرید یک وسیله ای که مدت ها بود دوست داشتید بخرید و ...، بر عکس اگر در وسوسه مغلوب شدید، از قبل تنبیهی مشخص کرده باشید . به صورت خیلی جدّی و بدون هیچ چشم پوشی آن را اِعمال کنید، مثلا محرومیت از شام و یا جریمه نقدی و صدقه اجباری یا نذر روزه و....
3. سعی کنید بیش از پیش با دیگران ارتباط برقرار کنید . ارتباطات اجتماعی خود را افزایش دهید. مبادا گوشه گیری پیشه کرده و با دوستان و آشنایان و فامیل و قطع رابطه کنید.
4. از انجام هر کار مثبتی که باعث تقویت اعتماد به نفس شما می شود غفلت نکنید. مانند ورزش یا کارهای هنری و.....در مورد چگونگی افزایش اعتماد به نفس می توانید به کتاب های فراوانی که در این باره چاپ شده و در کتابخانه‌ها دردسترس شما است و یا از طریق سایت های اینترنتی معتبر دست پیدا کنید.
5. هنگام خواب، شكم شما بيش از حد معمول پر نباشد. همچنین شب‏ها تا هنگامى كه خواب كاملا برچشمان شما مسلط نشده است، به‏بستر نرويد . سعى كنيد پيش از خواب، به نحوى خود را فعال و مشغول كنيد.
6. از پوشيدن لباس‏هاى تنگ و چسبان که موجب تحریک اعضای تناسلی شما می شود، اجتناب كنيد.
7. از نگاه كردن به مناظر، فيلم‏ها و تصاوير تحريك كننده جدا خوددارى كنيد . به محض مواجهه با اين امور، چشم را از آن ها بگردانید.
8. از شنيدن و خواندن مباحث و مطالب جنسى و حتى شوخى‏هاى جنسى و تحريك‏كننده و فكر كردن در اين امور، به جدّ بپرهيزيد.
9. از خوردن مواد غذايى محرك مانند: خرما، پياز، فلفل، تخم‏مرغ، گوشت قرمز، غذاهاى پرچرب در حد امكان پرهیز نمایید.
10. از دست‏ورزى با اندام جنسى خود اجتناب كنيد.
11. به منظور تخليه انرژى اضافی بدن، به طور منظم ورزش كنيد.
12. هيچ گاه بيكار نباشيد، براى اوقات فراغت خود برنامه داشته باشيد . آن را با مطالعه، ورزش، زيارت وعبادت و پر كنيد.
13. هرگاه مورد هجوم افكار جنسى واقع شديد، در مكان خلوت و دور از نظر ديگرن به سر نبريد.
14. قرآن زياد بخوآنيد و درباره معانى آيات آن فكر كنيد.

من پسری با رتبه ممتاز در دانشگاه بودم؛چهره زیبایی داشتم؛روابط اجتماعی خوبی با مردم داشتم؛اما دچار استمنا شدم و حدود ۶۰۰ بار این کار را تکرار کردم؛الان دور چشمانم کبود شده؛خانواده مرا ترد کردند؛هیچ انگیزه ای برای ادامه درس و زندگی ندارم؛اما چون قبلا انسان معتقدی بودم میدونم با خودکشی به شقاوت ابدی دچار خواهم شد؛از همه بدتر کبودی دور چشمم اجازه حضور در جامعه را به من نمیده؛چیکار کنم؟

امیدواریم که بتوانیم راهنمایی درخور این اعتماد؛ به آن جناب ارائه نماییم. نیز قدم مثبت شما در جستجوی راه حل برای خروج از بحران و بازگشت به عزت و احترام سابق را می‌ستاییم.
ابتدا اشاره ای گذرا به برخی از سخنانی که در پرسش خود مطرح کرده اید می کنم . سپس به طور خلاصه به درمان های متداول روان درمانگران در باره خود ارضایی (که در اصطلاح روانشناسی به آن مستوربیشن و در لسآن معارف دینی به نام استمنا از آن یاد می شود )می پردازم . در پایان با توجه به شدت ابتلا شما به استمنا توصیه برایتان خواهم داشت.
در پرسش خود اشاره کرده اید که در دانشگاه رتبه ممتاز، چهره زیبا همراه با روابط اجتماعی خوب با مردم، داشتید. با اندکی عزم و اراده، و پی گیری مجدانه درمان تان خواهید توانست به راحتی گنج از دست رفته را باز یابید و همه آن ها را با هم داشته باشید. اگر قبلا رتبه ممتازی داشتید، به معنی این است که توان و استعداد ممتاز شدن دوباره را دارید، اگر چهره زیبایی داشتید، پس هنوز هم فرم و چهارچوب زیبایی در چهره شما به هم نخورده و فقط به خاطر بی توجهی شما به عواقب جسمی خود ارضایی شکل صورت تان اندکی دچار افت شده است که ان شاء الله با بازگشت شما به سوی یک شخصیت سالم و اسلامی ، بعد از مدتی زیبایی سابق به شما باز خواهد گشت . هنوز هم دیر نشده است. البته کبودی اطراف چشم می‌تواند علت های دیگری نیز داشته باشد که بدکارکردی کبد از جمله آن هاست. پس کبودی دور چشم به این معنا نیست که مردم در باره شما قضاوت بد بکنند .نباید این مسئله باعث انزوای شما از جامعه شود ، زیرا یکی از اموری که فرد مبتلا به استمنا باید جدا از ان خود داری کند ، تنها ماندن و انزوا پیشه کردن است .
یکی از روش های پیشنهادی روان درمانگران برای افرادی که دچار استمنا هستند ، دوری از تنهایی، حضور در جمع و گسترش روابط اجتماعی است. پس نباید این مسئله باعث عدم حضور شما در جمع و جامعه گردد ، زیرا خود علتی برای تشدید استمنا می شود . شاید مقداری از تشدید اعتیاد شما به همین جهت بوده که در ابتدا با توجه به حساسیت شما به زیبایی تان مقداری کمی دور چشم تان کبود شده، به این خاطر از جمع دوری کرده اید . خلوت گزینی موجب تشدید ابتلای شما به خود ارضایی شده است.
پس این تصور شما که مردم با دیدن تان می فهمند به خود ارضایی دچار هستید، تصور غلطی است .یکی از راه های فرار از وسوسه های خود ارضایی پناه بردن به دامان جمع‌های سالم و مذهبی است، زیرا افراد زیادی هستند که به سبب مشکلات فیزیولوژیک مختلف، ممکن است دور چشم آن ها کبود باشد، در حالی که خود ارضایی هم ندارند.
می توانید با مراجعه به پزشک پوست و تهیه کِرِِِم های مناسب، این مشکل را تا حد زیادی برطرف نمایید.
تا آن جا که من متوجه شدم یک جوان خوش تیپ و با استعدادی هستید که توانمندی های زیادی دارد، ولی به خاطر عدم مقابله جدی و علمی با خود ارضایی و تکرار آن، اعتماد به نفس خود را از دست داده و فکر می‌کنید که هرگز نخواهید توانست بر این عادت ناپسند غلبه کنید ،در حالی که با توجه به قابلیت های تان با تکان اندکی به خودتان که طلیعه آن نیز با اقدام به طرح این مشکل برای ما دمیده شده و توکل بر خدای مهربان خواهید توانست سلامت خود را باز یافته و به دامان زندگی سالم و با نشاط بازگردید.
پس اولین گام در درمان خود ارضایی ، خواست شخص مبتلا برای رهایی از آن است که اکنون متوجه عوارض نامطلوب عمل ناپسند و حرام خود ارضایی شده و خواهان ارائة راهکارهایی برای ترک آن می‌باشید،
گام دوم که باید برای ترک این عمل برداشته شود ،محکم کردن کمربند و فشردن دندان ها بر روی هم است که حکایت از عزم بنیان کن شما برای ترک دارد. باید با توکل بر پروردگار مهربان و یاری طلبی از ذات پاک معصومین همراه باشد ،زیرا با توجه به روحیه پاک مذهبی تان محال است که از این برگزیدگان یاری بخواهید و آن ها از آن سر باز زنند.
گام سوم: در تمام مراحل ترک به آینده فکر کنید که فارغ ازاین مشکل چه زندگی شاد با نشاط و خوشی کنار پدر و مادر و دوستان و آشنایان خود خواهید داشت. این امر باعث می شود که سختی های ترک اراده شما را موجب طوفان تزلزل و شک و دو دلی نکند.
شما که از روحیه مذهبی خوبی برخوردار می باشید، در دوران ترک عمل هنگامی که برای ارتکاب دوباره وسوسه می شوید ،به این فکر کنید که این عمل شنیع یکی از گناهان کبیره نزد خدای متعال شمرده می شود . مرتکب آن اگر توبه نکند و به دامان خدا بازنگردد، به عقوبت الهی در دنیا و عذاب او در آخرت دچار خواهد شد. این افکار باعث می شود که انگیزه ترک بر انگیزه انجام پیشی گیرد و از ارتکاب دوباره منصرف تان کند.
گام چهارم: به راهکارهایی كه در ذيل بيان مى‏گردد ،به صورت كامل، دقيق و مستمر عمل كنيد تا به هدف والای خود دست یابید. تأكيد مى‏شود که عمل ناقص به دستور عمل‏ها و انجام برخی و ترک برخی دیگر چون نتيجه ‏بخش نخواهد بود، موجب سرخوردگی شما و کاهش اعتماد به نفس تان خواهد شد . این تصور را در شما به وجود خواهد آورد که هرگز نمی توان بر این مشکل فائق آمد. بايد تا دست یابی به نتیجه به تمام آن ها به صورت دقيق و كامل و هميشگى عمل كنيد.
تذکر: روان درمانگران در مواقعی که اعتیاد شخص به استمنا شدید است، توصیه به قطع یکباره این عمل نمی‌کنند . از تکنیک ترک تدریجی استفاده می کنند، بدین صورت که مثلا به شخصی که روزی سه بار استمنا می کرده ، جدولی می دهند و می گویند که طبق این جدول در مرحله اول باید بعد از این تا یک هفته، روزی دو بار این کار را انجام دهی .بعد از یک هفته مرحله دوم شروع می شود . به او گفته می شود که تا یک هفته باید روزی فقط یک بار این عمل را انجام دهی . همین طور با پیشرفت درمان تعداد دفعات کم می‌شود تا به صفر برسد.
برای اینکه تشخیص داده شود که مشکل تان شدید است یا نه، باید به یک روان درمانگر و یا مشاور مراجعه کنید . زیر نظر وی پروسه درمان را طی کنید. اگر شهرستان محل اقامت خود را به ما اعلام می کردید ، مراکز مشاوره و روان درمانگری را که می توانستید به آن جا مراجعه کنید و با یکسری پیگیری ساده مشکل خود را حل نمایید ، معرفی می کردیم.
حال به بیان دستور عمل‏هايى در مورد كنترل نيروى شهوت و فرار از گناه خودارضايى مى‏پردازيم:
1. به طور کلی محیط هایی که برای شما بیش ترین تحریک را دارند که اگر در آن محیط ها قرار بگیرید ، به احتمال زیاد دچار خود ارضایی می شوید، به هیچ وجه در آن محیط ها قرار نگیرید . اگر هر موقع که تنها می شوید ، دچار وسوسه می شوید، به گونه ای برنامه ریزی کنید که تنها نمانید یا اگر تنها شدید ،فورا از محل خارج شوید و در جمع دیگرآن یا پارک و... حضور یابید.
2. قدم بعدی که می تواند خیلی به شما کمک کند ،این است که برای خود پاداش و تنبیه مناسب را مشخص کنید، یعنی هنگامی که دچار وسوسه شدید، ولی مقاومت کردید و پیروز شدید، برای خود یک پاداش مناسب و جذابی قرار دهید . به خود جایزه بدهید، مثلا خوردن یک غذای خوشمزه و یا خرید یک وسیله ای که مدت ها بود دوست داشتید بخرید و ...، بر عکس اگر در وسوسه مغلوب شدید، از قبل تنبیهی مشخص کرده باشید . به صورت خیلی جدّی و بدون هیچ چشم پوشی آن را اِعمال کنید، مثلا محرومیت از شام و یا جریمه نقدی و صدقه اجباری یا نذر روزه و....
3. سعی کنید بیش از پیش با دیگران ارتباط برقرار کنید . ارتباطات اجتماعی خود را افزایش دهید. مبادا گوشه گیری پیشه کرده و با دوستان و آشنایان و فامیل و قطع رابطه کنید.
4. از انجام هر کار مثبتی که باعث تقویت اعتماد به نفس شما می شود غفلت نکنید. مانند ورزش یا کارهای هنری و.....در مورد چگونگی افزایش اعتماد به نفس می توانید به کتاب های فراوانی که در این باره چاپ شده و در کتابخانه‌ها دردسترس شما است و یا از طریق سایت های اینترنتی معتبر دست پیدا کنید.
5. هنگام خواب، شكم شما بيش از حد معمول پر نباشد. همچنین شب‏ها تا هنگامى كه خواب كاملا برچشمان شما مسلط نشده است، به‏بستر نرويد . سعى كنيد پيش از خواب، به نحوى خود را فعال و مشغول كنيد.
6. از پوشيدن لباس‏هاى تنگ و چسبان که موجب تحریک اعضای تناسلی شما می شود، اجتناب كنيد.
7. از نگاه كردن به مناظر، فيلم‏ها و تصاوير تحريك كننده جدا خوددارى كنيد . به محض مواجهه با اين امور، چشم را از آن ها بگردانید.
8. از شنيدن و خواندن مباحث و مطالب جنسى و حتى شوخى‏هاى جنسى و تحريك‏كننده و فكر كردن در اين امور، به جدّ بپرهيزيد.
9. از خوردن مواد غذايى محرك مانند: خرما، پياز، فلفل، تخم‏مرغ، گوشت قرمز، غذاهاى پرچرب در حد امكان پرهیز نمایید.
10. از دست‏ورزى با اندام جنسى خود اجتناب كنيد.
11. به منظور تخليه انرژى اضافی بدن، به طور منظم ورزش كنيد.
12. هيچ گاه بيكار نباشيد، براى اوقات فراغت خود برنامه داشته باشيد . آن را با مطالعه، ورزش، زيارت وعبادت و پر كنيد.
13. هرگاه مورد هجوم افكار جنسى واقع شديد، در مكان خلوت و دور از نظر ديگرن به سر نبريد.
14. قرآن زياد بخوآنيد و درباره معانى آيات آن فكر كنيد.

صفحه‌ها