۱۳۹۱/۰۹/۱۵ ۰۹:۴۸ شناسه مطلب: 81734
سلام علیکم، آیا قوم یهود در جریان کربلا دست داشته اند؟ منبعی هم در این مورد وجود دارد؟
پاسخ:
دليل و مدرك معتبري نداريم كه قوم يهود در جريان كربلا دست داشته باشند.
موفق باشید.
سلام علیکم، آیا قوم یهود در جریان کربلا دست داشته اند؟ منبعی هم در این مورد وجود دارد؟
پاسخ:
دليل و مدرك معتبري نداريم كه قوم يهود در جريان كربلا دست داشته باشند.
موفق باشید.
« محرم و صفر زمان بالیدن است نه فقط نالیدن، بساطش آموزه است نه موزه، تمرین خوب نگریستن است نه خوب گریستن، نماد شعور مذهب است نه فقط شور مذهب منتظران مهدی(عج) به هوش باشند که حسین(علیه السلام) را منتظرانش کشتند.» من می دانم که ریگی به کفش این موارد هست. کجای این حرف ها اشکال دارد؟ چگونه جواب این حرف ها و پیامک ها را باید داد؟
پاسخ:
درباره جملاتي مانند محرم و صفر زمان باليدن است نه فقط ناليدن جمله اي كاملا درست است باليدن بر ظهور و تبلور ويژگي هاي انسان كامل مانند:
عشق بازي با خدا از سوي سالار شهيدان و تربيت يافتكان مكتب انسان سازي او، باليدن بر وجود عارفاني به حق امام و امام شناساني كه يك جان را قابل فدا كردن نمي دانستند و اندك مي شمردند و در آرزوي داشتن هزاران جان و فداكردن آنها براي امامشان بودند، باليدن بر گوهر ناياب ايثار و فدا كاري و...البته در كنار آين باليدن ها ناليدن نيز لازم است ناليدن براي دوري انسانهاي هدايت يافته ،به دست رسول خدا از مسير هدايت و پيمودن مسير معكوس ناليدن از آن همه سبعيت و وحشي گري به مهربان ترين انسانها و ناليدن از دوري خيل عظيم كوفيان از اخلاق و انسانيت.
اين جمله محرم بساطش آموزه است نه موزه، نيز كاملا صحيح و پر محتوي است.
آري اگر ما هر سال منتظر فرا رسيدن محرم باشيم و فقط خود را براي شنيدن وقايع تاريخي آماده كرده باشيم تا عقده دل را از گريستن خالي كنيم، بدون آنكه از رخدادهاي تاريخي عبرت و از پيامهاي عاشورا درست بگيريم، به مانند موزه از داده هاي تاريخي در آمديم و با گريستن بر اين مصائب تنها به همراهي احساسي نه همراهي واقعي با امام حسين پرداخته و اهداف او را مورد غفلت قرار داديم.
آنچه امام حسين از اين قيام وشهادت خواست بيداري و حركت امت اسلامي بود نه فقط همراهي احساسي و دانستن داده هاي تاريخي. بسي محرم آموزه است.
جمله ﻣﺤﺮﻡ زمان ﺧﻮﺏ ﻧﮕﺮﻳﺴﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺧﻮﺏ ﮔﺮﻳﺴﺘﻦ،بايد گفت:
گريه و عزاداري بايد ابزاري براي شناخت و معرفي امام حسين و اهداف قيام باشد نه آنكه هدف باشد.
اين جمله پر محتوا است و اشاره به يكي از فلسفه هاي قيام دارد. (بصيرت و آگاهي)
يكي از مهمترين عوامل قيام امام حسين، همان است كه در زيارت نوراني اربعين آمده:
«وبذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة وحيرة الضلالة؛ (1) جانش را در راه تو فدا كرد تا بندگانت را از ناداني و حيرت گمراهي نجات دهد».
بنابراين اساس قيام امام براي نجات مردم از جهالت نوين و گمراهي جديد بود كه به نام دين و خليفه مسلمانان ميخواست از سوي يزيد اجرا شود. حضرت با قيام خود حقايق را روشن ساخت. براي ابد روشن نمود كه جهالت نوين يزيدي ربطي به دين ندارد. نبايد نفاق در لباس دين مردم را به حقايق آسماني بدبين كند.
اين جهالت در تمام برهه هاي تاريخ جاري است.
ﻧﻤﺎﺩ ﺷﻌﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺷﻮﺭ
اين جمله به شكل اطلاق درست نيست.
لازم است عاشورا در ما ايجاد شور كند، البته شور تنها نه، همراه با اين شور بايد شعوري هم وجود داشته باشد شناخت ظلم، ظالم، ظلم ستيزي ،جبهه حق، بصيرت و... همانگونه كه پيش تر گفتيم شور وسيله براي رسيدن به شعور بايد باشد.
منتظران ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺭﺍ ﻣﻨﺘﻈﺮﺍﻧﺶ ﮐﺸﺘﻨﺪ.
آري كساني كه در برابر امام حسين ايستادند همان كساني بودند كه امام حسين(ع) را دعوت كردند همان دعوتكنندگان بودند كه كمر به قتل امام خود بستند. اما آنان منتظران واقعي حسين نبودند كساني بودند به تعبيري نان را به نرخ روز خوردند، در موقعيتي احساس كردند اگر حسين را دعوت كنند و با او بيعت كنند به آرزوهاي خويش مي رسند. اما زماني كه با تطميع ها و يا خشونتهاي يزيد روبرو شدند بسياري سكوت و خانه نشيني اختيار كردند و بسياري ديگر شمشير به روي او كشيدند.
منتظر واقعي معنايش اين نيست كه انسان بنشيند، دست به هيچ كارى نزند، هيچ اصلاحى را وجهه ى همت خود نكند، صرفاً دل خوش كند به اينكه منتظر امام (عليه الصّلاة و السّلام) هست.
مردم منتظر بايد در انتظارِ دست قاهرِ قدرتمندِ الهىِ ملكوتى باشند كه بايد بيايد و با كمك همين انسانها سيطرهى ظلم را از بين ببرد و حق را غالب كند و عدل را در زندگى مردم حاكم كند وجهالت را بزدايد و پرچم توحيد را بلند كند؛ انسانها را بندهى واقعى خدا بكند. بايد براى اين كار آماده بود. كوفيان كجا چنين آمادگي داشتند.
همان گونه كه منتظران واقعي امام زمان بايد اين گونه باشند.
امروز ما نيز بايد انتظار فرج داشته باشيم يعني منتظر باشيم كه دست قدرتمند عدالت گسترى بيايد و اين غلبهى ظلم و جور را كه همهى بشريت را مقهور خود كرده است، بشكند.
پس انتظار حركت است؛ انتظار سكون نيست؛ انتظار رها كردن و نشستن براى اينكه كار به خودى خود صورت بگيرد، نيست. انتظار حركت است. انتظار آمادگى است. اين آمادگى را بايد در وجود خودمان، در محيط پيرامون خودمان حفظ كنيم. اين قدم بزرگ را برداريم و فضاى انتظار را آماده كنيم. اين معناى انتظار فرج است.
نتيجه آنكه كوفيان تنها انسانهاي دم دمي مزاجي بودند كه امام حسين را دوست داشتند نه منتظران واقعي او از اين رو وقتي در تنگنا قرار گرفتند پشت امام خويش را خالي نمودند.
شايد در بين ما نيز كساني باشند كه واژه منتظر را يدك مي كشند اما هنگام آزمون عرصه را ترك كنند به مانند كوفيان. كه از اين باب به خدا پناه مي بريم.
پي نوشت:
1. ابن قولويه،كامل الزيارات، ناشر مرتضوى، ص228.
موفق باشید.
چرا ما به دهه اول محرم بیشتر بهاء می دهیم درصورتی که باید بعد از شهادت امام حسین (ع) بیشتر عزاداری کنیم؟ چرا قبل از شهادت عزاداری می کنیم؟
پاسخ:
عشق و محبّت به حضرت باعث شده كه دوستداران امام حسين(علیه السلام) پيش از عاشورا خود را آماده كنند و لباس هاى سياه بپوشند، نيز مساجد، تكايا و حسينيه ها را سياهپوش كنند.
عزادارى براى اباعبدالله(ع) يك عزادارى معمولى نيست؛ بلكه تبديل به فرهنگ فراگير شده است. وقتى تبديل به فرهنگ شد، ديگر زمان و مكان نمى شناسد، از اين رو تا نسيم محرّم به مشام جان ميوزد، پوشيدن لباس عزا و سياه پوش كردن كوچه و خيابان ها و مساجد و تكيه ها شروع ميشود. البته در غير محرم نيز عزادارى براى امام حسين(ع) در فرصت هاى مناسب برگزار ميشود، شيعيان به دستور اولياى دين مخصوصاً به دستور امامان بعد از امام حسين براى زنده نگه داشتن اهداف امام و فرهنگ عاشورا تلاش و كوشش ميكنند.
امام باقر(ع) در زمينه برپايى عزا در خانهها براي امام حسين ميفرمايد:
«بايد بر حسين ندبه و عزادارى و گريه كنيد. بر اهل خانه خود دستور دهيد كه بر او بگريند. با اظهار گريه و ناله بر حسين مراسم عزادارى بر پا كنيد. يكديگر را با گريه و تعزيت در سوگ حسين ملاقات كنيد.»(1)
در روايت ديگر، يكي از ياران امام صادق(ع) نقل مي كند كه در محضر امام بوديم، از حسين (ع) ياد كرديم و بر قاتلانش لعن نموديم، امام گريست، ما نيز گريه كرديم، سپس حضرت سر را بلند كرد و گفت: حسين فرمود:«... أنا قتيل العبرة، لا يذكرني مؤمن إلاّ بكى؛ (2) من كشته سرشكم، هيچ مؤمني به ياد من نميافتد مگر اينكه اشك مي ريزد.»
رمز جاودانگى نهضت حسينى نيز زنده نگه داشتن و بزرگداشت شعاير بوده است. امام خميني فرمود: «الآن هزار و چهارصد سال است كه با اين منبرها با اين روضه ها و با اين مصيبت ها و با اين سينه زنى ها (دين اسلام) را حفظ كرده اند».(3)
عزاداري، احياى خط خون و شهادت و رساندن صداى مظلوميت آل على به گوش جهانيان است. عزاداران حسينى پروانگان شيفته نورند كه شمع محفل خويش را يافته از شعله شمع، پيراهن عشق پوشيده اند و آماده جان باختن و فدا شدن اند.
نقش عزادارى در حفظ فرهنگ عاشورا مهم است. آثار و بركات خوبى براى بشر داشته و خواهد داشت. افزون بر اين كاروان امام حسين روز دوم محرّم سال 61هجرى وارد كربلا شد، بعد از آن سپاه كوفيان به تدريج وارد شدند و عزا و مصيبت خاندان اهل بيت(ع) از همان زمان آغاز شد.
روز نهم (تاسوعا)، كاروان امام را محاصره كامل كرده و روز دهم (عاشورا) آن بزرگوار و يارانش را به شهادت رساندند.
بنابراين چون اصل گرفتارى حضرت از دهه اول محرم آغاز شده است، پيروان حضرت از اوّل محرم عزادارى بيشتري مىكنند.
از نظر تاريخي آغاز عزاداري در دهه اول محرم آن هم به صورت فراگير همانند عزاداري امروزه را مي توان در عصر معزالدوله ديلمى ازسلسله آل بويه دانست.(4)
معزالدّوله اولين كسى است كه فرمان داد مردم شيعه بغداد در دهه اوّل محرم براى حضرت امام حسين سياه بپوشند. بازار را سياه پوش كنند. در روز عاشورا دكّان ها را ببندند و از طباخى جلوگيرى كنند و تعطيل عمومى نمايند. او اين فرمان را در سال 352 صادر نمود و از آن تاريخ اين مراسم در تمام كشورهاى اسلامى از جمله ايران تا اوايل سلطنت سلجوقيان معمول بود، كه تا به امروز ادامه دارد.(5)
پينوشت ها:
1. جواد محدثى، فرهنگ عاشورا، ص 312، به نقل از كامل الزيارات، ص 175.
2. بحار الانوار، ج 44، ص 279.
3. فرهنگ عاشورا، ص 313.
4. رسول جعفريان، تاريخ تشيع در ايران، ج1، ص364.
5. فرهنگ عاشورا، ص 313 با تلخيص؛ تاريخ تشيع در ايران ، ص 364.
موفق باشید.
آيا صحيح است كه بعد از شهادت امام حسين (علیه السلام) برخي پديده هاي طبيعي مانند خون شدن خاك يا غيره اتفاق افتاد و حتي در جاهاي ديگران بنا به آنچه در تاريخ آنگلوساكسونها آمده است؟ چه پديده هايي اتفاق افتاد؟ با توجه به ماجراي فوت پسر پيامبر و سپس كسوف بعد از آن و سپس اينكه پيامبر گفتند كه خورشيد و ماه براي افراد مذکور نمي گيرد، آيا حوادث مربوط به شهادت امام حسين (ع) را بايد باور كرد؟ با تشكر
پاسخ:
نكاتي در اين راستا:
1. رواياتِ ناقلِ رخدادهاي عجيب پس از شهادت امام حسين(علیه السلام)، علاوه بر منابع روايي اهل سنت، در بسياري از منابع روايي شيعه نيز به چشم ميخورد و تعداد زيادي از آنها از امامان معصوم (عليهمالسلام) نقل شده است.
2. مضامينِ رواياتِ ياد شده آن چنان نيست كه با بداهت عقلي و شواهد نقلي ناسازگار باشد. و مواردی عجيبتر از آنها، در خوارقِ عاداتِ نقل شده براي پيامبران و ائمه (عليهمالسلام) به چشم ميخورد. البته ناگفته نماند كه در ميان اين روايات، مواردي نيز وجود دارند كه قابل استبعاد بوده و به داستان سرايي شباهت بيشتر دارند تا نقل واقعيت.
بررسي تمام رخدادهاي عجيب در اين مختصرر نمي گنجد ما تنها به يك مورد كه شما هم از آن پرسش نموديد اكتفا مي كنيم و شما را به مطالعه متون مفصل ارجاع خواهيم داد.
كسوف و تاريكي آسمان:
يكي از رخدادهاي عجيبِ پس از شهادت امام حسين(ع) در روز عاشورا، بروز كسوف (گرفتگي خورشيد) است، كه موجب تيرگي عجيب آسمان و حتي رؤيت ستارگان شد!(1) اين حادثه ـ به همراه برخي رخدادهاي ديگر وضعيتي را پديد آورد كه به گفتة برخي شاهدان، مردم تصور بروز قيامت را داشتند!(2) علاوه بر اين، برخي از محدثان از بروز خسوف در شام روز عاشورا نيز خبر دادهاند. (3) در بعضي از گزارشها، به تلاطم و برخورد ستارگان نيز اشاره شده است. (4) به هر حال چنين تحولي در روز عاشورا، جزء گزارشهاي عجيب و مشهور در منابع شيعي و سني است. (5)
ممكن است با مشاهدة روايات ياد شده،(همانند شما) برخي، بياختيار به روايت نبوي(ص) درباره كسوف آسمان پس از مرگ فرزندش ابراهيم منتقل شوند. كه ضمن خطبهاي فرمود: «اي مردم! كسوف خورشيد و ماه، دو نشانه از نشانههاي خداوند هستند و به امر الهي در حركتند، و مطيع اويند و به خاطر مرگ و زندگي كسي دچار كسوف نميشوند، پس هرگاه كسوف كردند نماز به جاي آريد». (6)
بدين ترتيب، چگونه ميتوان روايات حاكي از كسوف و تاريكي آسمان پس از شهادت امام حسين(ع) را پذيرفت؟
در پاسخ بايد گفت: آنچه در روايت نبوي(ص) نفي شده، رخداد كسوف يا خسوف به علت مرگ يا ولادت فردي از افراد است، حتي اگر فرزند پيامبر(ص)باشد؛ اما آنچه در روز عاشورا رخ داد صرفاً مرگِ يك فرزندِ پيامبر(ص) نبود، بلكه حادثهاي عظيم در تاريخ بشر بود كه از حوادث و فجايع متعددي تركيب شده و نقطة اوجِ آن، شهادت سبط رسول خدا(ص) با آن وضع دلخراش بود.
از اين رو ـ نه فقط انسانهاي با ايمانـ كه نظام هستي متأثر از چنين رخدادي شد و حوادثي كه در حال شرح رخدادآنها هستيم -از جمله كسوف و خسوف- نمودها و جلوههاي اين تأثر ميباشند. و اين در حالي است كه با مرگ يك مؤمن ـ بر اساس برخي روايات ـ تنها محل نمازش و نيز محل صعود اعمال و نزول رزق او در آسمان، بر او ميگريند.
براي آگاهي بيشتر به سايت http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910830000926 بررسي رخدادهاي شگفت پس از شهادت امام حسين(ع) مراجعه نماييد.
پي نوشت ها :
1. جعفربنمحمد ابنقولويه، كامل الزيارات، قم، انتشارات اسلامي، ص161، باب 24، ح2.
2. ابيبكر احمدبنحسين بيهقي، السنن الكبري، ناشر : دار الفكر، بيروت، ج3، ص337.
3. سخن علامه مجلسي در اين باره چنين است: رأيت في كثير من كتب الخاصة و العامة وقوع الكسوف و الخسوف في يوم عاشوراء و ليلته(علامة مجلسي ، بحار الأنوار، بيروت – لبنان، ناشر دار إحياء التراث العربي سال چاپ 1403 - 1983 م، ج 55، ص 153).
4. عليبنعيسي اربلي، كشف الغمة، ناشر دار الأضواء - بيروت – لبنان،ج2، ص268 / شمسالدين ذهبي، تاريخ الاسلام، ج5، ص15ـ16.
5. علاوه بر منابع پيش گفته، بنگريد به: محمدبنعلي سروي مازندراني ابنشهرآشوب، مناقب آل ابيطالب، ج3، ص213 / سليمانبناحمد طبراني، المعجم الكبير، ج3، ص114.
موفق باشید.
آیا دامادی حضرت قاسم در کربلا واقعیت دارد؟
پاسخ:
دامادي حضرت قاسم (ع) بدون مدرك و دليل است و در كتب تاريخي و مقتل هاي معروف و معتبر مطرح نشده است.
محدّث معروف مرحوم شيخ عباس قمي در منتهي الآمال نوشته است:
دامادي حضرت قاسم در كربلا و تزويج او به فاطمه دختر امام حسين صحّت ندارد. زيرا در كتاب هاي معتبر به نظر نرسيده است.
وي از استاد خود مرحوم حاج ميرزا حسين نوري (ره) در كتا ب لؤلو و مرجان نقل مي كند كه به مقتضاي تمام كتاب هاي معتبري كه در فن حديث و تاريخ و انساب هست، نمي توان براي حضرت سيدالشهدا دختري كه قابل تزويج براي قاسم بن الحسن باشد، پيدا كرد.(1) استاد شهيد مطهري–ضمن تاكيد بر عدم صحت اين مطلب يادآور مي شود كه اين امر با اهداف و عزت مندي امام حسين منافات دارد:
قضاياى كربلا قضاياى روشنى است و سراسر اين قضايا هم افتخار آميز است، ولى ما آمده ايم چهره اين حادثه تابناك تاريخى را تا اين مقدار مُشوَّه كرده ايم! بزرگترين خيانت ها را ما به امام حسين(ع) كرده ايم. اگر امام حسين (ع) در عالم ظاهر هم بيايد ببيند، به ما چه مى گويد؟ مى گويد: آن كه در آنجا بود كه اين نيست؟ شما كه به كلى قيافه را تغيير داده و عوض كرده ايد، آن امام حسينى كه شما در خيال خودتان رسم كرده ايد كه من نيستم! آن قاسم بن الحسنى كه شما در خيال خودتان رسم كرده ايد كه آن برادرزاده من نيست! آن على اكبرى كه شما در مخيله خودتان درست كرده ايد كه جوان با معرفت من نيست! آن يارانى كه شما درست كرده ايد كه آنها نيستند، پس شما چه مى گوييد؟! ما آمده ايم قاسمى درست كرده ايم كه آرزويش فقط دامادى بوده، آرزوى عمويش هم دامادى او بوده است. اين را شما مقايسه كنيد با قاسمى كه در تاريخ بوده است.(2)
از همه گذشته اين رخداد از نظر عقلي نيز صحيح به نظر نمي رسد؛ زيرا روز عاشورا فرصت براي ازدواج نبود، چون همگي در يك روز شهيد شدند.
پي نوشت ها:
دراين باره به منابع زير مراجعه نماييد:
-حماسه حسيني، شهيد مطهري
-تأملي در نهضت عاشورا»، رسول جعفريان
پي نوشت ها :
1.منتهي الآمال، قم، موسسه انتشارات هجرت، 1378، چاپ سيزدهم، ج 1، ص 700.
2. مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، انتشارات صدرا، ج17، ص 79.
موفق باشید.
تحریفات واقعه عاشورا چه مواردی بوده و نحوه برخورد ائمه (علیهم السلام) در برخورد با این تحریفات چگونه بوده است؟
پاسخ:
در اين باره به كتاب حماسه حسيني، شهيد مطهري مراجعه نماييد.
موفق باشید.
با سلام لطفا به این شبهات که در اینترنت منتشر شده به طور دقیق و کامل پاسخ دهید تا بتوانیم جواب های این شبهات را به طور کامل در صفحات مربوطه منتشر کنیم کربلا صحرا نبود، جلگه بود، هوا اونقدر هم گرم نبوده، حسین هم تشنه لب نبوده!
دهم عاشورای سال 61 هجری قمری برابر با 21 مهرماه سال 59 هجری شمسی است / بله عاشورا در فصل پاییز بوده! پس این جنگ در گرمای تابستون نبوده بلکه در اواخر مهرماه و در فصل پاییز بوده / به نرم افزار های آنلاین تبدیل تاریخ مراجعه کنید حتی اگر گرما هم بوده باشد برای هر دو سپاه این مسئله بوده!
کربلا صحرا نیست بلکه یک جلگه ی حاصلخیز در کنار رود پر آب فرات است. در این جلگه ی حاصلخیز بیش از شصت درصد مایحتاج کشاورزی مردم عراق تولید می شود. حالا صادرات عظیم خرمای عراق هم که مربوط به این منطقه است بماند.
امام سوم شیعیان و لشگرش تشنه نبوده اند. اولا در صورت نبود آب هم می توانسته اند ازشیر شترهایشان استفاده کنند. که خوردن این شیر در میان مردم عرب بسیارپر طرفدار است. دراحادیث و روایات و کتب تاریخی اسلامی متفقا همگی به نوره کشیدن امام حسین پیش از آغاز جنگ می پردازند. نوره همان واجبی است و برای استفاده از این ماده نیاز به آب برای دوش گرفتن است ! پس چطور آب در دسترس نبوده؟
می گویند لشگر یزید آب را بر سپاه حسین بسته است! چگونه ممکن است کسی بتواند روزدخانه ی پر آب فرات را ببندد؟ رودخانه ای که عرض آن در بعضی مناطق به چند صد متر می رسد!
اشکالی که وارد است اینست که اگر امام حسین برای جنگ می رفته چرا خانواده و بچه های کوچکش را همراه آورده بوده؟ اگر امامان شیعه ادعا داشتند که از غیب مطلع اند و می دانسته اند که قرار است کشته شوند آیا قدرت تصمیم گیری باری مقابله با بحران را نداشته اند؟ آیا کشته شدن حسین بهتر از پیروزی او و برقراری یک حکومت اسلامی مورد میلش بوده؟ در کتاب تاریخ طبری یکی از دلایل جنگ، دعوای عشقی میان حسین و یزید بر سر دختری زیبا رو به نام ارینب دختر اسحاق آورده شده است که اگر دوست داشتید در این زمینه تحقیق کنید.
نظرتان درباره ی این سخن امام حسین (علیه السلام) چیست؟ ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد و زنانشان را به فروش رساند و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت. امام سوم شیعیان / کتاب «سفینه البحار و مدینه الحکام و الآثار» صفحه 164 نوشته شیخ عباس قمی شیخ عباس قمی از برجسته ترین روحانیون شیعه و نویسنده کتاب مفاتیح الجنان است.
پاسخ:
چون پرسش ها زياد بود، ضمن دومقاله، به برخي پاسخ داده مي شود. در اين دو گفتار به مطالب ديگري كه ارتباط با اهل بيت و ايرانيان دارد نيز وجود دارد.
1 -ما به دين داري شما ارج مي نهيم، انتظار مي رود اين روحيه حفظ نماييد، اما از آنچه كه دربرخي سايت ها آمده است، ناراحت نباشيد، زيرا اين سايت ها به منظور زيرسوال بردن قيام امام حسين (ع)، اين گونه مطالب را نوشته، و دليل علمي و عقلي برآن ندارند، درست برعكس، درمنابع متعدد ومعتبر ابعادقيام امام حسين (ع) مطرح و دهها كتاب درباره آن سامان يافته اند، و اين در حالي است كه آنچه در سايت هاي دشمن آمده در منابع معتبر و كهن نيامده است، اين نشان از عدم واقعيت اين دسته مطالب دارد، مثلا دراين سايت ها ادعاشده است كه كربلا صحرا نبود بلكه جلگه بود، لذا در كربلا آب وجود داشت. در جواب اين شبهه بايد گفت صرف ادعا نمودن كه كربلا بيابان نبوده است، كافي نيست. بايد اين مطلب مستند به منبع و مدرك باشد، و حال اين كه دادههاي تاريخي و همين طور طبق نظر برخي جغرافي دانان سرزمين كربلا بيابان بوده است. كربلا به رغم اينكه در كنار رود فرات بود، با اين رود فاصله داشت، از اين رو بيابان بود. بعضي جغرافي دانان نيز همين عقيده را دارند. ياقوت حموي در ذيل واژه كربلا مينويسد: اما مبدأ اشتقاق اين كلمه (كربلا) يا كربله به معناي سستي پاهاست، بدين جهت كه سرزمين كربلاست و شنزار است يا از «كربلت الحنطه» يعني گندم از كاه و كثافات پاك كردم، مي باشد؛ بدين مناسبت كه آن زمين از ريگهاي درشت و درخت پاك بوده است. (1)
در فرهنگ معين ميخوانيم: كربلا يكي از شهرهايي است كه در كنار رودخانه فرات قرار داشت و در سال 61 هجري بيابان بود. (2)لغت شناسان تصريح ميكنند كه كربلا در سال 61 بيابان بوده است. اين كه گفته ميشود كربلا سرزمين بدون علف و بياباني بوده، معنايش اين است كه در سال 61 در آن جا كسي زندگي نميكرد و اين سرزمين خالي از سكنه بود، نه اين كه در آن سرزمين آب وجود نداشته است. معناي عدم وجود آب در كربلا آن است كه آب را به روي اهل بيت و ياران امام بستند و تهيه آب براي امام مشكل بود. از روز هفتم ماه محرم تا بعد از ظهر عاشورا، امام حسين(ع) و يارانش با مشكل آب مواجه شدند! منابع و مآخذ تاريخي و روايي به روشني اثبات مي كند كه نيروهاي عمر بن سعد مأموريت يافتند كه حسين بن علي و يارانش را در مضيقه قرار بدهند و مانع آوردن آب به خيمه ها بشوند و نيروهايي را در اطراف فرات مستقر كردند تا اصحاب امام حسين(ع) نتوانند از فرات آب بياورند. در غير روز عاشورا امام و يارانش به سختي آب تهيه مي كردند. ولي روز عاشورا مشكل آب بسيار جدي شد و حتي امام حسين(ع) وقتي كه خود را به آب رسانيد و خواست آب بخورد، در همان لحظه حصين بن نمير به سوي آن حضرت تير پرتاب كرد و در نتيجه نتوانست آب بخورد و امام حسين و يارانش روز عاشورا همه با لب تشنه به شهادت رسيدند. (3) البته در اين هم ترديدي نيست كه امام و ياران و خاندانش در آن روزها آب تهيه مي كردند. چنين نبود كه در آن سه روز كسي آب نخورده باشد. اگر در آن سه روز و در آن هوايي گرم كسي سه روز اصلا آب نخورده بود، نمي توانست زنده بماند. روز عاشورا امام حسين و ابوالفضل با هم براي آوردن آب سوي فرات رفتند. ولي نيروهاي عمر بن سعد مانع شدند و آنان نتوانستد آب بياورند. (4) در برخي گزارش ها آمده است: امام حسين (ع) در روز عاشورا در محدوده اردوگاه خود اقدام به حفر چاه نمود؛ اما وقتي گزارش آن به ابن زياد رسيد، او دستور شدت عمل بيش تر و ممانعت از آن را به عمر سعد ابلاغ نمود و مانع حفر چاه شدند.(5) همچنين در اين سايت ها آمده است. كه حادثه كربلا در مهر ماه اتفاق افتاده است و در اين ماه هوا گرم نيست. در كدام منبع معتبر تاريخي اين مطلب آمده است؟ آنچه در متون تاريخي معتبر آمده، اين است كه حادثه كربلا در ماه محرم اتفاق افتاد و هوا گرم بود. اگر چه طبق محاسبه، مقارن با مهر ماه باشد؛ وضعيت اقليمي و جغرافيايي كربلا به گونه اي است كه در مهر ماه نيز هوا گرم است. در ضمن يادآور مي شويم كه –به دليل سوالات متعدد در اين مر كز- ازپاسگخويي به همه سوالاتي كه مطرح نموديد، معذوريم. شما مي توانيدجواب شبهه هاي مورد نظر را، از منابع وسايت هاي ديگر به دست آوريد. همچنين درباره ابعاد قيام امام حسين (ع) به منابع زيرمراجعه فرماييد:
- حماسه حسيني، مطهري
-تاملي در نهضت عاشورا، رسول جعفريان
- قيام جاودانه،محمدرضا حكيمى
- فرهنگ عاشورا، جواد محدثى
- زندگاني امام حسين(ع)، هاشم محلاتي
- قيام حسين بن علي(ع)، جعفر شهيدي
- انقلاب عاشورا، عطاءالله مهاجراني
- تاريخ واقعه كربلا ... ، عبد الرحمن انصاري و....
- سيري درسيره ائمه اطهار (ع)، مطهري
پي نوشت ها:
1. معجم البلدان، شهاب الدين ابو عبد الله ياقوت بن عبد الله الحموى، ج4، ص445، بيروت، دار صادر، ط الثانية، 1995.
2. فرهنگ معين، واژه كربلا.
3. بحار الأنوار، علامة المجلسي، ج 46، ص 50، 1403 - 1983 م، دار إحياء التراث العربي - بيروت.
4. همان.
5. كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى، ج5،ص91، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991؛الفتوح، ابن اعثم كوفى، ص893، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى، تحقيق غلامرضا طباطبائى مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372ش.
2- منشا اين برداشت جمله اي باشد كه از ابي عبد الله(ع) نقل شده كه عجم را دشمن داشته است.
حضرت درضمن نامه اي كه به حاكم ري مي نويسد، به اين مطلب اشاره مي كند، اين مطلب با آب و تاب فراوان در سايت هاي مخالف شيعه و اسلام نقل مي شود، در حالي كه از چندين جهت اين روايت مخدوش است.
اولين منبعي كه اين روايت را آورده، كتاب معاني الاخبار شيخ صدوق است:
عن الحسن بن يوسف عن عثمان بن جبلة عن ضريس بن عبد الملك قال سمعت ابا عبد الله(ع) يقول: نحن قريش ، وشيعتنا العرب، و عدونا العجم. (1)
علامه مجلسي در ذيل روايت آورده: بيان: وشيعتنا العرب اي العرب الممدوح من كان من شيعتنا و ان كان عجما و العجم المذموم من كان عدونا، و ان كان عربا. يعني عرب خوب شيعيان مايند، گر چه عجم باشند. عجم بد دشمنان مايند، گر چه عرب باشند. (2)
منظور از ابي عبدالله در اين روايت، امام صادق است، نه امام حسين!
كه برخي دچار يك اشتباه بزرگ شده اند. زيرا يكي از كنيه هاي امام صادق ابي عبدالله است. در كتب روايي هرگاه ابي عبدالله آمده ،منظور امام صادق است.
سند روايت ضعيف است:
در سند روايت عثمان بن جبلة به چشم مي خورد كه از نظر متخصصان علم رجال مجهول است.
همچنين سلمة بن الخطاب كه نجاشي متخصص فن رجال مي گويد: او در حديث ضعيف است.
پس مي بينيد كه اين حديث ضعيف است و قابل استناد نمي باشد.
نتيجه آنكه اگر هم حديث را بپذيريم، با همان مفهومي كه از علامه مجلسي نقل كرديم، پذيرفته شده است، يعني: عرب خوب اگر هست، از شيعيان ما است، گر چه عجم باشد و عجم بد اگر هست، از دشمنان ما است، گر چه عرب باشد.
افزون بر اين ها روايت را به امام حسين نسبت داده اند كه به حاكم ري نوشت ... در حالي كه امام حسين در سال 4 هجري متولد شد و ري در سال 19 يا 22 هجري فتح شد. يعني امام حسين در آن زمان 15 يا 18 ساله بوده! آيا امام حسين كه در آن زمان جواني حد اكثر 22 ساله بوده، در حالي كه پدرش خانه نشين و مورد قهر حكومت بود، چكاره بود و چطور به فرماندار ري نامه نوشت؟
نتيجه آنكه روايت سندا ضعيف و دلالتا نيز در مقام عجم ستيزي نيست.
حضور امام حسين در جنگ با ايران :
از منابع معتبر استفاده ميشود كه امام حسن و امام حسين(ع) در فتح ايران شركت نكردهاند. بنابر نقل ابن اثير، ابن خلدون، سيد هاشم معروف الحسني و همچنين باقر شريف قرشي، حسن و حسين(ع) بعد از پيامبر در هيچ فتحي شركت نداشتند...(3) اگر برخي مورخان، مانند طبري اين مطلب را آورده است صحت ندارد، زيرا طبري مطالب تاريخي را از راويان مختلف نقل ميكند. كه برخي دروغگو و غير موثق بودهاند، از جمله سيف بن عمر كه خيلي از مطالب مربوط به جنگهاي ايران و عربها و مطالبي را كه از علي و فرزندان وي در اين باره نقل شده، از طريق وي است. جواد علي (از مورخان) معتبر ميگويد: طبري در استفاده از مآخذ، اصول اهل حديث را در نظر نگرفته و از چهرههاي ضعيف هم روايت كرده است او روايات سيف بن عمر را كه متهم به زندقه است و خود طبري هم نظر مساعدي نسبت به وي ندارد، نقل ميكند.(4)
نقش بني اميه در تخريب چهره اهل بيت(ع):
دشمني بني اميه با خاندان پيامبر بر كسي پوشيده نيست. پس از رحلت رسول خدا در همه حوادث تلخي كه بر خاندان پيامبر گذشت، رد پاي بني اميه به ويژه معاويه به روشني ديده مي شود. يكي از دسيسه هاي بني اميه جعل احاديث براي مشوه ساختن پيامبر و خاندان ايشان و يا كتمان فضايل آنان است. اين را بسياري از محدثان و مورخان شيعه و سني گوشزد كرده اند.
در زمان بني اميه حكومت به شدت باورهاي نژادپرستانه داشت. عجم را موالي مي خواندند. آن ها را از عرب پست تر مي شمردند.
جايگاه ايرانيان نزد اهل بيت:
رفتار و موضع ائمه شيعه با اين باور نژادپرستانه عرب مقابله مي كرد و جايگاه ويژه اي براي آنان قائل بودند.
مرحوم شيخ عباس قمي، در سفينه البحار اين روايت و چند روايت ديگر را در كنار هم براي بيان فضيلت هاي عجم و خدمات آن ها به اسلام آورده است،
در كتاب مذكور مي خوانيم: زماني كه اسيران دربار فارس به مدينه وارد گرديدند، عمر بن خطاب خواست كه زنان آنان را به فروش رساند و مردان آن ها را برده قرار دهد تا آن ها افراد پير و فرتوت و ضعيف را بر دوش خود قرار دهند و طواف كعبه دهند. امير مومنان علي (ع) فرمود كه پيامبر دستور داده است« گرامي داريد بزرگان قوم را اگر چه مخالف شما باشند »و اين قوم فارس حكيمان كريم هستند و با ما صلح پيشه كردند و رغبت در دين اسلام نمودند. پس آن ها را آزاد مي نماييم در راه خدا، اين حق من و حق بني هاشم است. (5)
نيز منصور خليفه عباسي گروهي را از مردمان عجم را براي قتل امام جعفر صادق خواست. اما آن ها امام (ع) را احترام نمودند و در مقابل او به رسم ادب به خاك افتادند. امام رضا (ع) فرمود: خداوند منت گذارد به پذيرش اين دين بر اولاد عجم اما از برخي از نزديكان پيامبر اين منت سلب شد.
علي (ع) فرمود: مي بينم عجم را كه در خيمه هايي كه در مسجد كوفه برافراشته اند، قرآن را به مردم همان گونه كه نازل گرديده، تعليم مي نمايند. (6)
پي نوشت ها:
1. معاني الاخبار شيخ صدوق، ص 404، سال چاپ 1379 - 1338 ناشر مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة.
2. بحار الأنوار، علامة مجلسي، ج 64، ص 176، سال چاپ 1403 - 1983 م، ناشر دار إحياء التراث العربي-بيروت- لبنان.
موفق باشید.
با سلام و خسته نباشید آیا روایت زیر در کتب شیعه صحت دارد؟ مرحوم تنکابنی در کتاب اکلیل المصائب می نویسد:از سکینه خاتون (ع) روایت شده است: روز نهم ماه محرم بود. آب در بین خیمه ها تمام شده بود وعطش وتشنگی بیداد می کرد. هوا بسیار گرم وسوزان بود. کودکان از عطش وتشنگی غش می کردند. من به خدمت عمه ام زینب (س) رفتم و از او طلب آب کردم برادر شیر خوارم علی اصغر(ع) به روی دامن عمه بزرگوارم بود وازعطش فریاد می زد و مانند ماهی که از آب بیرون افتاده باشد دست و پا می زد عمه ام زینب(س) به تمام خیمه ها سر زد تا شاید جرعه ای آب پیدا نماید و کمی از عطش ما را رفع نماید اما تمام مشک ها خشک شده بود و آبی در بساط نبود. ما همگی به همراه حضرت زینب(س) در داخل خیمه شیون می کردیم. در این هنگام یکی از اصحاب پدرم به نام بُریر که اورا سید قرائ می گفتن از کنار خیمه ما عبور کرد و از حال ما باخبر شد. بُریر کمی خاک را از زمین برداشت و بر سر خویش ریخت و با گریه به اصحاب خود خطاب کرد: فرزندان فاطمه (س) از تشنگی در حال جان دادن هستند و ما هر طور که می شود باید آب برای این کودکان مهیا کنیم. اصحاب وی همگی گفتند ما حاضریم که جان خود را نثار کنیم. مشکی برداشتند و به سوی فرات حرکت کردند. موکلین فرات را احاطه کرده بودند و با مشقت فراوان و درگیری توانستند مشک آبی برای ما بیاورند. مشک آب را آوردند و تمام کودکان به یک دفعه در کنار مشک جمع شدند کودکان بیش از بیست نفر بودند و شکم های خود و سینه ها را به مشک چسبانیدند که کمی از عطش را رفع نمایند اما به ناگاه بند مشک باز شد و تمام آب از مشک به روی زمین ریخت. کودکان ناله کردند و بُریر بر صورت خود زد و گفت : والهفاه بر جگر دختران فاطمه (س)
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
دوست گرامي
چنين مطلبي در منابع معتبر نيامده، لذا نمي توان آن را پذيرفت.
موفق باشید.
با سلام و قبولی طاعات و عبادات، می خواستم بدونم امام حسین(علیه السلام) هنگام عزیمت به کربلا در چندین منزل توقف داشته اند و نام آن منازل (توقفگاه) چه بود؟
پاسخ:
پس از هلاكت معاويه در رجب سال شصت يزيد طبق قرار قبلي و بر اساس بيعتي كه قبلا از مردم براي وي گرفته شده بود، به خلافت رسيد. يزيد به وليد بن عتبه بن ابي سفيان والي خود در مدينه نوشت تا از حسين بن علي بيعت بگيرد.
امام از بيعت كردن با يزيد امتناع ورزيد. به همراه تمامي اهل بيت خود از مدينه خارج شد. تاريخ حركت امام سوم شعبان سال شصت هجري ذكر شده است. (1)
شيعيان كوفه پس از شنيدن خبر مخالفت امام با يزيد خوشحال شدند تعدادي از سران كوفه نامه به امام نوشتند و حضرت را به كوفه دعوت نمودند. امام ابتدا. مسلم رابراي بررسي اوضاع به كوفه اعزام نمود
او نيز وفاداري كوفيان را به اما حسين (ع) گزارش داد.
پس از آن كه نماينده رسمي امام آمادگي كوفيان را تاييد نمود ،ديگر جاي تامل نبود. شرايط قيام عليه بني اميه آماده بود . امام مكه را به سوي عراق ترك مي كند.
منزلگاه هاي امام در مسير به كربلا:
صَفّاح
در اين منطقه فرزدق شاعر با حضرت ملاقات كرد و در جواب حضرت كه از احوال مردم عراق جويا شده بود، گفت : دل هاي مردم با توست ليكن شمشيرشان با بني اميه است. (2)
زدود
امام حسين در منطقه بعدي كه زدود نام داشت، با زهير بن قين برخورد نمود. علي رغم آن كه وي عثماني بود، با تحريك همسرش در زمره يكي از ياران با وفاي امام درآمد. (3)
ذات عِرق
خبر شهادت مسلم و هاني در اين منزلگاه به گوش امام حسين رسيد. (4)
خُزَيمِيّه
حضرت و همراهان يك روز و يك شب در اين منزلگاه توقف كردند.
امام حسين خطاب به زينب كبري در اين منزلگاه مي فرمايد:
خواهرم ! آنچه اراده مشيّت خدا بدان تعلق گرفته ، همان خواهد شد. (5)
ثَعلَبيّه
حضرت شبانه وارد اين منزلگاه شد.
در همين منزلگاه مردي نصراني به همراه مادرش خدمت امام رسيدند و به دست او مسلمان شدند. (6)
زباله
منزلگاهي بود كه امام خبر شهادت عبد الله بن يقطر را شنيد. او فرستاده سيد الشهدا به سمت كوفيان و حضرت مسلم و هاني شهيد بود.
(7)
شَراف
حضرت در منزلگاه شراف دستور دادند كه آب فراوان برداشته و صبحگاهان حركت كنند. در ميان راه و هنگام ظهر به لشكري برخوردند. امام با سرعت و قبل از دشمن در منزل « ذُو حَسَم » مستقر شد. آن گاه امام فرمان داد تا لشكر دشمن و نيز اسبان آنان را سيراب كنند .
لشكر امام و لشكر دشمن به فرماندهي حُر ، نماز ظهر و عصر را به امامت حضرت خواندند. (8)
بَيَضه
ايراد خطبه اي در برابر سپاه حر.
از سخنان حضرت در اين منزلگاه خطاب به سپاه كوفه :
اي مردم ! رسول خدا فرمود : هركس سلطان ستمگر ، پيمان شكن ، حلال كننده حرام ها و مخالف با سنت رسول خدا را ببيند و در برابر او برنخيزد ، جايگاهش با او در جهنم است . (9)
عذيب
در اين منزلگاه نامه ابن زياد مبني بر سختگيري بر امام به حر مي رسد و حر مانع حركت امام شد.(10)
قصر مقاتل
در اين منزل امام عبيد الله بن حرجعفي ، حجاج بن مسروق و زيد بن معقل را ديد .از آنان نيز دعوت نمود اما آنان عذر آورده و گفتند كه حاضريم اسب هاي مان را بدهيم. امام فرمود :نيازي به اسب هاي تان ندارم .
نينوا ( كربلا)
در اين منزلگاه امام به سواري برخورد كه نامه اي براي حر از سوي عبيدالله آورده بود. مضمون آن محاصره امام حسين بود. (11)
امام براي اقامت در محل مناسب تري ، به حركت خود ادامه داد تا به سرزميني رسيد . اسم آن جا را سوال فرمود؛ تا نام كربلا را شنيد ، گريست و فرمود: پياده شويد، اين جا محل ريختن خون ما و محل قبور ماست. همين جا قبور ما زيارت خواهد شد ، و جدم رسول خدا چنين وعده داد.
آنچه بيان شد گزارشي بسيار كوتاه و اشاره اي به برخي از رخدادهاي نهضت عاشورا بود .چنانچه خواستار آگاهي بيش تر هستيد، به كتاب هاي فرهنگ عاشورا رسول جعفريان؛تاريخ واقعه عاشورا از مدينه تا مدينه، عبد الرحمان انصاري، رجوع نماييد.
پي نوشت ها:
1. رسول جعفريان، تاملي در نهضت عاشورا، انتشارات انصاريان، 1384، ص 171.
2. همان.
3. دينوري، اخبار الطوال ،قم ،منشورات رضي، 1960 ،ص247.
4.ابن اعثم كوفي، الفتوح، ترجمه غلامرضا طباطبايي مجد ،تهران، آموزش انقلاب اسلامي، 1372ش، ج5،ص120.
5.جواد محدثي ،فرهنگ عاشورا ،نشر معروف،ص179.
6. همان، ص160.
7. همان، ص 126.
8. همان، ص 194.
9. همان، ص819.
10. همان، 308.
11. همان، ص 367.
موفق باشید.
دلایل برای رد این ادعا که "امام حسین (علیه السلام) فقط برای حکومت قیام کرد و عاشورا یک دعوای سیاسی-قبیله ای بوده است" چیست؟ لطفا نام منابع تاریخی دست اولی را که می توان به آن استناد کرد ذکر کنید.
پاسخ:
يكي از نگاه ها به جريان و نهضت عاشورا از سوي اهل سنت نگاه تنازع قدرت است.(1)
شهيد مطهري به اين سؤال، چنين پاسخ مي دهد:
نهضت چند ماهيتى
پديدههاى اجتماعى مىتوانند در آن واحد چند ماهيتى باشند قيام امام حسين (علیه السلام) از آن پديدههاى چند ماهيتى است، چون عوامل مختلف در آن اثر داشته است. مثلًا يك نهضت مىتواند ماهيت عكس العملى داشته باشد يعنى صرفاً عكس العمل باشد، و مىتواند ماهيت آغازگرى داشته باشد. اگر يك نهضت ماهيت عكس العملى داشته باشد، مىتواند يك عكس العمل منفى باشد در مقابل يك جريان، و مىتواند يك عكس العمل مثبت باشد در مقابل جريان ديگر. همه اينها در نهضت امام حسين(ع) وجود دارد.
عامل تقاضاى بيعت
يكى از عوامل كه به يك اعتبار (از نظر زمانى) اولين عامل است، عامل تقاضاى بيعت است، يزيد مىخواهد بيعت بگيرد. بيعت كردن يعنى امضا كردن و صحّه گذاشتن امام حسين(ع) عكس العمل نشان مىدهد، عكس العمل منفى. بيعت مىخواهيد؟ نمى كنم.
عامل دعوت مردم كوفه
عامل ديگرى هم در اينجا وجود داشت كه باز ماهيت نهضت حسينى از آن نظر ماهيت عكس العملى است. ولى عكس العمل مثبت نه منفى اينجا يك دعوت است از طرف مردمى كه مدعى هستند ما از سر و جان و دل آمادهايم، كوفه اصلًا اردوگاه بوده است مردم اين شهر از امام حسين دعوت مىكنند در مجموع شايد حدود صدهزار نفر به او نامه نوشتهاند مسلمانانى قيام كردهاند، امام بايد به كمك آنها بشتابد امام حسين از اول حركتش معلوم بود كه مردم كوفه را آماده نمىبيند، مردم سست عنصر و مرعوب شدهاى مىداند. در عين حال جواب تاريخ را چه بدهد؟ قطعاً اگر امام حسين به مردم كوفه اعتنا نمىكرد، همين ما كه امروز اينجا نشستهايم مىگفتيم: چرا امام حسين جواب مثبت نداد.
عامل امر به معروف و نهى از منكر
روز اولى كه امام حسين از مدينه حركت كرد، با اين شعار حركت كرد من به حكم وظيفه امر به معروف و نهى از منكر بايد قيام كنم؛ و نيز مسأله اين نبود كه چون مردم كوفه از من دعوت كردهاند قيام مىكنم (هنوز حدود دو ماه مانده بود كه مردم كوفه دعوت كنند)، بلكه مسأله اين بود كه دنياى اسلام را منكرات فراگرفته است؛ من به حكم وظيفه دينى، به حكم مسؤوليت شرعى و الهى خود قيام مىكنم.
امام حسين فرمودند: من براى سركشى و عداوت و فساد كردن و ظلم نمودن از مدينه خارج نشدم. بلكه، و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدى أريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر. يعنى جز اين نيست كه من بمنظور ايجاد صلح و سازش در ميان امت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر بمعروف و نهى از منكر نمايم. من مي خواهم مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب(ع) رفتار نمايم. كسى كه مرا به جهت اينكه حق مي گويم قبول كند او بحق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر مي كنم تا خدا كه بهترين حكم كنندگان است بين من و او داورى نمايد.(2)
در عامل اول، امام حسين(ع) مدافع است. به او مىگويند: بيعت كن، مىگويد: نمىكنم؛ از خودش دفاع مىكند. در عامل دوم، امام حسين متعاون است. او را به همكارى دعوت كردهاند، جواب مثبت داده است. در عامل سوم، امام حسين مهاجم است. در اينجا او به حكومت وقت هجوم كرده است. به حسب اين عامل، امام حسين يك مرد انقلابى است، يك ثائر است، مىخواهد انقلاب كند.(3)
درباره نقش طلب قدرت در نهضت كربلا نيز بايد گفت كه: خواست قدرت پديده اي زشت و منكر نيست. اگر چه اكثر صاحبان قدرت، از قدرت سوء استفاده كرده و سبب تصور منفي از طلب قدرت شده باشند.
اگر كسي بخواهد قدرت به دست آورد، تا مانع ظلم ظالمان شود، نيكي ها و فضائل را ترويج كند، خواست قدرت براي او به اندازه همين اهداف زيبا و نيكو است. ارزش قدرت در نظر ائمه را مي توانيم در كلمات و عمل امير المومنين (ع) ببينيم. حضرت قدرت را تنها زماني ارزشمند مي دانند كه با آن بتوانند مانع ستمكاران شوند، و دنياي فارغ از نگاه الهي ، در نگاه حضرت، پست تر از آب بيني يك بز است:
حضرت علي (ع): اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مى ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مى كردم، آنگاه مى ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله اى بى ارزش تر است.(4)
حضرت در جاي ديگري دنياي فارغ از هدف الهي را اين گونه توصيف مي كنند:
به خدا سوگند، كه دنياى شما در چشم من بى ارج تر از پاره استخوان خوكى است در دست شخصى جذامى(5)
حكومت براي چنين كسي، رفاه و آسايش و برخورداري از نعمت هاي دنيوي را در پي ندارد:
حضرت علي (ع) مي فرمايند: آگاه باش امام شما از دنياى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضايت داده است، پس سوگند به خدا من از دنياى شما طلا و نقره اى نيندوخته، و از غنيمت هاى آن چيزى ذخيره نكرده ام، بر دو جامه كهنه ام جامه اى نيفزودم، و از زمين دنيا حتى يك وجب در اختيار نگرفتم و دنياى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است.(6)
پول و ثروت در دست چنين كسي، جز براي انفاق نيست تا شب ها كيسه بر دوش، به در خانه نيازمندان برود. و معاش آنها را تأمين كند. و قدرت جز براي مقابله با ظالمان و منحرفان نيست. پس اگر چنين كسي، طلب قدرت را رها كند، مرتكب زشتي شده است. و بايد به محض توانايي بر كسب قدرت، آن را به دست بگيرد. ترك قدرت براي چنين كساني، بهره مند شدن از آسايش است كه در اين صورت، مرتكب زشتي شده اند.
پي نوشت ها:
1. براي آگاهي بيشتررك كتابهاي مقدمه ابن خلدون، رهبر آزادگان، رجبعلي مظلوبي.
2. كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى (م 314)، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991، ج5، ص21.
3. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج17، ص 140تا 146.
4. نهج البلاغه – خطبه سوم.
5. نهج البلاغه – كلمات قصار – 236.
6. نهج البلاغه – نامه 45.
موفق باشید.
کلیه حقوق این سایت متعلق به مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است. ©