امام حسين (ع)

باسلام، چرا امام حسین (علیه السلام) به سمت کوفه حرکت کرد؟ آیا مردمانی که آن همه به پدر بزرگوارشان ستم کردند و ایشان را به شهادت رساندند می توان برای درخواستشان ارزش قائل شد؟ مگر چه اتفاقی افتاده که بعد از چند سال از شهادت امام علی (ع) مردم را دگرگون کرده؟؟؟ همان زمان امام حسین (ع) می توانست به سمت یمن حرکت کند و ازسوی آنان نیز درخواست های زیادی بود، چرانرفتند؟؟ آیا واقعا با آگاهی به شهادت، به آن سرزمین رفتند؟؟؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با مركز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني
از متون تاریخی و دینی استفاده می شود بعد از آن که امام حسین در مکه اقامت کرد، نامه نگاری مردم کوفه- در ايام اقامت امام در مكّه - آغاز شد.(1) از جهت فراوانى به مقدارى رسيد كه به حق مى‏توان از آن به نهضت نامه‏نگارى ياد كرد. ظرف اين چند روز، اين حركت به مرحله‏اى رسيد كه در روز به طور متوسّط ششصد نامه به امام(ع) مى‏رسيد؛ به گونه‏اى كه تعداد نامه‏ها به دوازده هزار نامه رسيد.(2)
طبیعی بود که امام هم جهت پاسخگوی به دعوت مردم و هم جهت بررسی وضع افکار عمومی مردم کوفه و میزان وفاداری آنان، نیاز به گزارش دقیق داشت. حضرت طی نامه ای حضرت مسلم را به کوفه فرستاد تا از وضع کوفه گزارش داده و امام را آگاه نماید. در نامه ای که امام به مردم کوفه نوشت و همراه مسلم فرستاد، تصریح نمود:
«عموزاده‏ام مسلم بن عقيل را به سوي تان گسيل داشتم تا رأى و نظر شما را به من گزارش دهد». مسلم با نامه امام رفت تا به كوفه رسيد، چون مردم از برنامه امام آگاه شدند، همگان از آمدن مسلم شادمان گرديدند، مسلم را در خانه مختار بن ابى عبيده ثقفى فرود آوردند، و شيعه نزدش رفت و آمد مى‏كردند. پس از اجتماع مردم نزد مسلم، مسلم نامه حسين عليه السّلام را قرائت كرد، مردم مى‏گريستند تا آن كه 18000 نفر با او بيعت كردند. پس مسلم به امام حسين عليه السّلام نامه نوشت و او را به بيعت كردن هيجده هزار نفر آگاه ساخت و خواست كه حضرت به كوفه بيايد.(3) حضرت با نامه نوشتن حضرت مسلم مبنی بر صداقت مردم کوفه وظیفه داشت که حرکت کند، گرچه گروه زیادی از مردم کوفه با امام علی(ع) بی وفائی کردند.
همان مردم کوفه هم به آن حضرت کمک کردند و نزدیک ترین مردم به امام، آنان بودند. مردم یمن از امام دعوت نکردند و پیکی نزد حضرت نفرستادند و قدرتی به حساب نمی آمدند.
براساس آیات قرآن، علم غیب مخصوص خدا است.(4) نیز از آیات برداشت می‌شود که بندگان خاص و برگزیده خود را از برخی امور غیبی آگاه می سازد. (5 ) بنابراین اگر پیامبران و معصومان(ع) از آینده آگاهی دارند و از آن خبر می‌دهند، از ناحیه خدا و به اذن و ارادة اوست.
از آیات و روایات به دست می‌آید که اراده و مشیت الهی بر آن است که پیامبر و امام همانند مردم عادی باشند. مانند آنان زندگی کنند و مورد آزمون الهی قرار گیرند .در رفتار خویش با مردم براساس علم غیب عمل نکنند.
پیامبر و امام بر اساس اراده و مشیت الهی عمل می‌کردند. رفتارشان مانند افرادی بود که هیچ اطلاعی از آینده ندارند. این گونه عمل کردن بسیار دشوار است. توان،‌تحمّل و ظرفیت فوق‌العاده می‌طلبد، و خود از کرامات است.
پیامبران در معامله و داد و ستد با مردم و عزل و نصب کارگزاران و قضاوت و برخوردها به علم عادی رفتار می‌کردند. پیامبر و امام، با منافقان بر اساس ظاهر اسلامی آنان رفتار می کردند. در معاشرت و داد و ستد و ازدواج و... با آنان مانند دیگران عمل می‌کردند. پیشوایان معصوم(ع) الگوی دیگران بودند؛ بنابراین باید بر اساس علم عادی رفتار می‌کردند.
در کتاب شریف کافی، بابی با عنوان «الائمة اذا شاؤوا أن یعلموا علموا» وجود دارد. در این باب روایاتی جمع‌آوری شده که بیانگر آن است که امامان هر گاه اراده دانش کنند، آگاه می‌شوند. اما چون اراده الهی در امور مربوط به آن ها بر اساس عمل به علم عادی بود، آنان نیز همان را اراده می‌کردند. اراده استفاده از غیب در این امور نمی کردند.
مردم کوفه به حضرت نامه نوشتند و اعلام آمادگی کردند. هنگامی که حضرت از مکّه حرکت کردند، وجود نشانه قطعی بر شهادت حضرت نبود، بلکه با حضور او در مکه، بیش تر احتمال خطر و کشته شدن وجود داشت؛ بنابراین بهترین راه به طور طبیعی و عادی حرکت به سمت کوفه بود. امام حرکت به سوی کوفه را انتخاب کرد که جلو او را گرفتند و اجازه ندادند به کوفه برود تا این که در کربلا به شهادت رسید. بنا بر این گرچه امام نسبت به شهادت خود آگاه است، ولی وظیفه داشت بر اساس متعارف و معمول بین مردم عمل نماید.
پی نوشت ها:
1. مقتل ابی مخنف، ترجمه جواد سلیمانی ،ص32، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،1377، قم.
2. بحارالانوار، ج 44، ص 344.
3. لهوف، ترجمه ‏ابوالحسن مير ابوطالبى( حسينى) ص 95-96 ،دليل ما ؛ ارشاد شیخ مفید ،ترجمه رسولى محلاتى ، تهران ، انتشارات علميه اسلاميه ، ج‏2، ص 37 -38 .
4. انعام(6) آیه 59؛ نمل(26) آیه 65.
5. آل عمران(3) آیه 44؛ هود(11) آیه 49.

خطیبی در بالای منبر می گفت: «حضرت موسی و یارانش در مورد حادثه کربلا و شهادت امام حسین (علیه السلام) مراسم عزاداری برپا می کردند صحت دارد یا خیر؟ اگر صحت دارد در کجا وتوسط چه منبعی؟

پاسخ:
خداوند به پیامبرانش بعض اسرار غیب و آینده را اطلاع داده تا آنان به اصحاب و پیروان خود خبر دهند تا نشانه بر پیامبران و هادیان آینده باشد و با دیدن آن اسرار و نشانه به حقانیت آنها علم یابند و ایمان آورند. به بسیاری از پیامبران اسراری از رسول خاتم و جانشینانش اطلاع داده شده و آنها هم به اطلاع پیروان خود رسانده اند. یکی از این اسرار که برای خیلی از پیامبران بازگو شده و به اراده خدا بر آن آگاهی یافته اند، واقعه جانسوز کربلا بود که خداوند به آنان خبر می داد که فرزند پیامبر خاتم را مظلومانه خواهند کشت و آن شهید گرانقدر در سرزمین کربلا دفن خواهد شد و چه بسا آن پیامبران از خدا می خواستند زمینی که در آنجا مدفون می شوند، بدانان بنمایاند و به اجازه خدا آن زمین را زیارت می کردند و در مصیبت فرزند پیامبر خاتم عزاداری می کردند و این مطالب در عالم نبوت مساله ای عادی است. زیرا آنان برگزیدگان خدا بودند که به امر خدا بر اسرار غیب آگاهی می یافتند و خزائن اسرار غیب بودند.
در بحارالانوار از امام باقر یا امام صادق (علیهما السلام) روایت شده که وقتی حضرت موسی با خضر همراه شد، حضرت خضر او را از مصیبت هایی که بر پیامبر و فرزندان و اهل بیت او نازل می شود، خبر داد و با هم بر عزا و مصیبت اهل بیت و مصیبت کربلا گریه کردند و حضرت موسی آرزو کرد که کاش از امت پیامبر خاتم و از یاران ایشان بود. (1)
بنا به روایت دیگر خداوند خبر مصیبت های اهل بیت و خبر واقعه عاشورا را به حضرت موسی داد و ایشان از خدا بر زیارت قبر امام حسین (ع) اجازه طلبید و خداوند اجازه داد و او با مشایعت هفتاد هزار فرشته، زمین کربلا و محل قبر امام را زیارت کرد. (2)
در روایت دیگر حضرت موسی در مناجات با خدا عرض کرد:
چرا امت پیامبر خاتم را بر بقیه امت ها برتری داده ای؟
خداوند فرمود:
برای ده ویژگی این امت: نماز ، زکات، .... و عاشورا.
حضرت پرسید: منظور از عاشورا چیست؟
خداوند فرمود: گریه و عزاداری بر فرزند پیامبر. ای موسی هیچ بنده ای نیست که برای فرزند پیامبر بگرید و محزون شود و عزادار گردد مگر این که بهشت را به او می دهم و هر کس در راه محبت حسین فردی را طعام دهد یا درهمی هزینه کند، در دنیا به مال او هفتاد برابر برکت دهم و گناهانش را بیامرزم و در بهشت آزاد خواهد بود. به عزت و جلالم سوگند هر کس از چشمانش در روز عاشورا اشک جاری شود و لو به اندازه یک قطره، اجر صد شهید برای او می نویسم.

پی نوشت ها:
1.موسی خسروی، ترجمه جلد 7 از بحار الانوار قدیم (امامت)، تهران ، اسلامیه ،1363 ش، ج 4 ، ص 213.
2. شرف الدین خویدکی ، کاشف الاستار در ترجمه جامع الاخبار، اسلامیه، تهران، 1388 ق، ص 37.
3. بروجردی، جامع احادیث شیعه، قم، مطبعه العلمیه، ج 12، ص 557. (فضلتهم لعشر خصال قال موسى وما تلك قال الله الصلاة والزكاة والصوم والحج والجهاد والجمعة والجماعة والقرآن والعلم والعاشوراء قال موسى يا رب وما العاشوراء قال البكاء والتباكي على سبط محمد صلى الله عليه وآله والمرثية والعزاء على مصيبة ولد المصطفى يا موسى ما من عبد من عبيدي في ذلك الزمان بكى أو تباكى وتعزى على ولد المصطفى صلى الله عليه وآله الا وكانت له الجنة ثابتا فيها وما من عبد أنفق من ماله في محبة ابن بنت نبيه طعاما وغير ذلك درهما الا وباركت له في دار الدنيا الدرهم بسبعين درهما وكان معافا في الجنة وغفرت له ذنوبه وعزتي وجلالي ما من رجل أو امرأة سال دمع عينيه في يوم عاشوراء وغيره قطرة واحدة الا وكتب له اجر مئة شهيد .)

علت حرکت امام حسین (علیه السلام) به کربلا در ماه محرم چه بوده؟ با علم بر اینکه اعراب در محرم جنگ نمی کردند، چرا امام حسین (ع) در ماه غیر حرام، راهی کربلا نشده اند! با تشکر

 

پاسخ:
بدون ترديد فلسفه وجودى ماه‏ هاى حرام از سوى خدا و به خاطر دست کشیدن از قتل و خون ریزى وجدال است، تا دامنه آرامش و امنیّت فراگیر شود و آدمیان در این مدّت با آسایش خاطر بتوانند در سایه عبادت و بندگى خدا سعادت خویش را تأمین نمایند.
در زمانی که سپاه «حر» در مسیر راه به امام برخورد کرد، بعد از آن که امام نماز را به جا آورد، همراهان «حر» را مورد خطاب قرار داد و فرمود: «... اگر شما ما را نمی‌پذیرید و حق ما را پاس نمی‌دارید و دیدگاه‌تان، غیر از آن است که در نامه‌های‌تان بر آن تأکید کرده‌اید، بر می‌گردم».(4)
همچنین در روز عاشورا که مردم را مورد خطاب قرار می‌دهد، به نامه‌هایی که مردم از کوفه فرستاده و او را دعوت نموده‌اند، اشاره می‌کند.(5)
چون عبدالله بن مطیع از امام می‌پرسد: چه باعث شد که حرم خدا و حرم جدّت را رها کردی؟ فرمود: «چون مردم کوفه مرا دعوت کردند که به سوی آنان بروم.»­(6)
نیز در پاسخ فرستادة «عمر سعد» که از امام سؤال کرد: چرا به این جا آمده‌اید، فرمود: «اهالی این شهر (کوفه) مرا دعوت کردند و از من خواستند که به سوی ما بیا که پیشوا و رهبری نداریم. اگر وجود مرا ناخوشایند می‌دانید، بر می‌گردم».(7)
وقتی در نزدیکی کربلا، زهیر بن قین به امام پیشنهاد کرد جنگ با اینان (سپاه حر) برای ما آسان تر است، چون در آینده گروه بیشتری خواهند آمد که توانایی مقابله با آنان را نداریم، امام فرمود: «آغازگر جنگ نخواهم بود».(8)
این گزارش‌ها و مانند آن، نشانگر آن است که امام بنا نداشت روحیه تهاجمی داشته باشد. و در ماه حرام اغاز به جنگ حرام است نه دفاع.

آیا در واقعه کربلا گروهی از جنیان به امام حسین (علیه السلام) پیشنهاد کمک دادند؟

آنچه که دربرخی متون آمده این است که در روز عاشورا جنیان به حضور امام حسین (ع) رسیدند و خواستند امام را دربرابر دشمن کمک نمایند، اما حضرت برای آنها دعا نمود، ولی در خواست آنان را نپذیرفت. (1)

پی نوشت :
1.بحار الانوار ، ج45 ، ص330.

با سلام شهید مطهری در جلد اول کتاب حماسه حسینی در بخش عنصر تبلیغ در نهضت حسینی در بحث مادر فداکار گفته که در کربلا فقط سه نفر همراه با زن و بچه هایشان به آنجا آمدند و در میان این سه نفر نامی ازهمسران وهب و زهیر نیست. آیا این دو در کربلا نبودند؟ باتشکر لطفا منابع پاسخ به سوال را ذکر کنید.

پاسخ:
شايد شهيد مطهري در آنجا در مقام ذكر تمام بانوان نبوده است از اين رو ذكر تمامي افراد داراي اهميت نبوده است.
اما در بخش هاي ديگر كتاب حماسه حسيني چنين مي آورند:
نقش زن در حادثه كربلا موضوعى است مفيد. ظاهراً تمام زنانى كه نقشى داشته‏اند در جهت خوب بوده است نظير زن زهيربن القَيْن و زن عبداللَّه بن عمير كَلْبى (امّ وَهَب) و رباب دختر امرؤالقيس (همسر امام). ايضاً زنى از قبيله بَكْربن وائل. (1)
و يا در جايي ديگر در باره زهير چنين مي گويد:
جناب زهير زن عارفه‏اى دارد. اين زن مراقب اوضاع و احوال بود. از بيرون خيمه متوجه شد كه فرستاده اباعبد اللَّه آمده است و زهير را دعوت كرده و زهير سكوت نموده است، نه مى‏گويد مى‏آيم و نه مى‏گويد نمى‏آيم. اين زن عارفه مؤمنه به غيرتش برخورد، يك مرتبه آمد خيمه را بالا زد و عتاب آميز گفت: زهير! خجالت نمى‏ كشى؟! پسر فاطمه تو را مى‏ خواهد و تو مردّدى كه جوابش را بدهى؟(2).
حضور اين دو بانو در ماجراي كربلا را مورخان ذكر كرده اند
ام وهب:
وى دختر «عبد» و همسر عبد الله بن عمير كلبى از طايفه ‏«بنى عليم‏» بود. چون شوهرش‏ تصميم گرفت از كوفه به يارى حسين ‏«ع‏»بيرون آيد، ام وهب نيز اصرار كرد تا او را هم باخود ببرد. شبانه به ياران حسين‏ «ع‏» در كربلا پيوستند. روز عاشورا وقتى شوهرش‏ عبد الله بن عمير به ميدان رفت، او نيز چوبى به دست گرفت و به ميدان شتافت؛ ولى امام‏حسين‏ «ع‏» مانع او شد و فرمود:بر زنان جهاد نيست. اما پس از شهادت شوهرش به بالين ‏او رفت و صورت او را پاك مى‏كرد كه شمر، غلامى را سراغ او فرستاد. آن غلام،با گرزى ‏بر سر آن زن كوبيد و او را شهيد كرد. (3)
دلهم يا ديلم:
وقتى سيدالشهدا عليه السلام در راه كربلا به زهير بن قين برخورد و قاصدى به طرف خيمه او فرستاد، ابتدا زهير نمى خواست اجابت كند و بى ميلى نشان داد. ولى همسرش او را تشويق كرد كه نزد امام رود و ببيند كه پسر پيامبر چه مى گويد و با او چه كار دارد؟ همين رفتن بود كه زهير را حسينى ساخت و به امام پيوست.
همسرش نيز همراه او آمد و همراه و همسفر زينب و اهل بيت امام شد. (4)
اگر تشويق و تحريك همسر زهير (دلهم بنتِ عمرو) نبود، شايد زهير توفيق پيوستن به جناح حق و نيل به فوز شهادت در عاشورا را نمى يافت.

پي نوشت ها:
1. مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏17، ص 668.
2. مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏16، ص 169.
3. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، ص60.
4. مقتل الحسين، مقرّم، ص 208. بي تا.

تاريخ و علت شهادت امام حسين (علیه السلام) را بنويسيد.

پاسخ:
حضرت امام حسين(علیه السلام) در دهم محرم (عاشورا) سال 61 هجري در كربلا در سن 57 سالگي به شهادت رسيد، علّت شهادتش اين بود، كه وقتي معاويه در شام فوت كرد، پسرش يزيد كه جواني فاسد و شارب الخمر و قمار باز بود، به عنوان خليفه رسول الله (جانشین پیامبر) بر تخت پادشاهي نشست. چون امام با اين مسئله موافق نبود، با او بيعت نكرد و مجبور شد، از مدينه به سوی مكّه هجرت نماید. جاسوسان يزيد در صدد ترور امام(ع) در مكه در كنار حرم امن الهي برآمدند و از طرفي مردم كوفه نامه هاي فراواني به عنوان دعوت از امام براي امامت، نوشته بودند، آن حضرت در ذي الحجة سال 60 هجري به سوي كوفه حركت كرد و در دوم محرم سال 61 به نزديكي كوفه در مكاني به نام كربلا فرود آمد. در آن جا در محاصره نيرو هاي اعزامي يزيد از كوفه و از نقاط ديگر قرار گرفت و در 10محرم همان سال مرگ سرخ را برگزيد و تسليم خواسته يزيد نشد و فرمود: "القتل اولي من ركوب العار و العار خيرٌ من دخول النار؛ كشته شدن با شرافت و عزّت، بهتر از ننگ و ذلّت و بندگي است." و فرمود: "اني لا أري الموت الاّ السعادة و لا الحيوة مع الظالمين الاّ برما؛ مرگ با شرافت جز سعادت نيست و زندگي با بيدادگران جز رنج و زحمت نيست." همچنين از آن حضرت نقل است، که فرمود:"هيهات منّا الذّلة؛ از ما ذلّت و تسليم در برابر ظلم و طغيان، دور است ". و در پیامی به همه مسلمانان فرمود: "مثلي لا يبايع مثله ؛ مثل منی هرگز با مثل يزيد بيعت نمي كند." امام مرگ سرخ را بر زندگي و زير بار ظلم و طاغوت يزيد رفتن را برگزيد و درسي جاودانه براي تاريخ به جا گذاشت.(1)
او هنگام خروج از مدينه به سوي مكه فرمود: «حركت و خروج من براي افساد و ريا و خودنمايي نيست، بلكه براي اصلاح امت پيامبر حركت كردم، تا امر به معروف و نهي از منكر كنم و روش و سنّت جدّم و پدرم را زنده كنم».(2)
اما اين كه چرا اين وضع پيش آمد، كه فرزند پيامبر را با نهايت قساوت به شهادت برسانند، در اين باره مي‌گوييم: ‌عوامل بسياري در اين مسئله نقش داشتند، اينك به چند عامل مهم اشاره مي‌كنيم:
1) دنيا خواهي مسلمانان
مسلمانان صدر اسلام مي‌دانستند، كه لايق‌ترين فرد براي جهان اسلام امام علي(ع) است، اين شايستگي را هم از زبان پيامبر (ص) شنيده بودند و هم خود آنان امام را خوب مي‌شناختند. اما متأسفانه دنياخواهي و قدرت‌گرايي بعضي انصار و مهاجر موجب شد، كه اولين انحراف فكري و عقيدتي در زمينة امامت و خلافت به وجود آيد.
اين مسئله كه در سقيفه بني ساعده تشكيل شد، هسته اوليه و اصلي انحراف از توصيه و سنت پيامبر و مبدأ انحرافات بعدي را شكل داد. كم كم در زمان سه خليفه اول، زمينه حكومت امويان فراهم شد و حادثة عاشورا با سقيفه بني ساعده پيوند خورد، زيرا از همان روز زمينه شكل گيري حادثة‌عاشورا به وجود آمد .
امويان مي‌دانستند، كه امام حسين(ع) لايق‌ترين فرد براي رهبري جهان اسلام است، چنانکه معاويه نیز در كاخ و جلسه محرمانه گفت: "به خدا قسم! من هيچ عيبي در حسين نمي‌بينم".(3) ولي فرزند او یزید در سال 61 هجري براي رسيدن به قدرت، همه لياقت‌هاي امام را ناديده گرفته درصدد قتل حضرت برآمدند. دشمن براي به شهادت رساندن امام از همه اهرم‌ها بهره گرفت. تبليغات گسترده عليه حضرت انجام داد و به بعضي وعده حكومت داد، چنان كه عمر بن سعد براي رسيدن به حكومت ري در كربلا حاضر شد و با امام جنگيد. در طى روزهاى آخر، امام چند ملاقات محرمانه با ابن سعد داشت و سعى كرد تا او را منصرف كند. اما ابن سعد بر طبق روايات تاريخى نتوانست از حكومت رى چشم‏پوشى كند.(4)
2) انتقامجويي
بي ترديد حس انتقامجويي نيز در قتل امام تأثير گذار بود. سفيانيان كه در جنگ بدر، اُحد و حنين شكست خورده بودند، از بني هاشم دل پر از كينه داشتند، از اين رو درصدد انقام‌جويي از خاندان پيامبر بودند در زمان پيامبر به دليل حضور ايشان و قدرت بني هاشم توان انتقام گيري را نداشتند، ولي بعد از رحلت در صدد بودند، كه دوباره به سيادت، خود در زمان جاهليت رسيده و رقيبان خود را از صحنه خارج نمايند، از اين رو دنبال فرصت مناسب بودند، كه اين فرصت به مرور زمان به وجود آمد. در سال 61 هجري قمري سفيانيان با استفاده از فرصت پيش آمده كوشيدند، از طريق تسلط يافتن بر خلافت با تار و مار كردن بني هاشم انتقام خود را از خاندان امام علي (ع) بگيرند. براين اساس يزيد با طرح بيعت درصدد برآمد، كه امام حسين(ع) را به شهادت برساند، چون يزيد خوب مي‌دانست، كه امام با وي بيعت نمي‌كند.
داده‌هاي تاريخي نشان از آن دارد، كه حس انتقامجويي در كشتن امام نقش بنيادي داشته است. رفتار يزيد با اسيران كربلا و اسائه ادب وي نسبت به سر امام شاهد بر اين ادعا است. يزيد در حالي كه سر امام را پيش رو داشت و با چوب بر لب‌هاي مطهر وي مي‌زد گفت: "امروز در مقابل روز بدر!" همچنين پس از كشتن امام آرزو كرد، كه كاش نياكان كشته شده‌اش در بدر زنده بودند و به يزيد مي‌گفتند، دستت درد نكند، او كشتن حسين(ع) و يارانش را در مقابل كشته‌هاي بدر دانست. ابن شهر آشوب به نقل از طبرى، بلاذرى و كوفى این جریان را نقل می کند.(5)
3. عدم رشد فرهنگي
متأسفانه مسلمانان پس از رحلت پيامبر (ص) از معارف و آموزه‌هاي ديني فاصله گرفتند. اين فاصله گيري، دنياگرايي و فقر فرهنگي را در پي داشت. فقر فرهنگي سبب گرديد، كه مردم در تشخيص حق و باطل دچار مشكل شده و نسبت به مسايل مهم مانند شهادت امام بي اعتنا باشند و حتي در شهادت امام نقش آفريني نمايند، مردم تحت تأثير تبليغات دشمن قرار گرفتند. تبليغات به گونه اي در مردم تأثير گذاشت، كه برخي به قصد قربت به جنگ امام رفته و حضرت را به شهادت برسانند! هنگام ورود اهل بيت (ع) به شام نسبت به آنان اسائه ادب شد و شهر را آذين بستند! اهل بيت پيامبر و امام حسين (ع) به عنوان خارجي معرفي شدند.(6)
امام خطاب درباره دشمنان خود در کربلا فرمود: قد ملئت بطونكم من الحرام؛ شمکهای آنها از حرام پر شده»(7) و در وصف حال آنها و نشان دادن خباثت این جماعت فرمود: «مردم بنده دنيايند و دين را بر زبان مي‌‌درند تا زندگاني خود را بدان سر و سامان دهند».(8)
به خاطر نقش بنيانگذاران سقيفه و مردم در قتل امام است، كه همه آنها در متون دینی مورد لعن واقع شده اند: «خدا امتي كه اساس ظلم و ستم بر شما اهل بيت را نهاد، لعنت كند، نيز لعنت كند، امتي كه شما را از جايگاه‌تان راند... خدا لعنت كند كساني را كه با آمادگي براي جنگ با شما، با دشمنانتان اعلام جانبداري كردند... خدايا، لعن كن اولين ستمگري را كه در حق محمد و آلش ظلم كرد و كسي را كه از اين راه پيروي كرد! خدايا، لعنت فرست بر گروهي كه با امام حسين (ع) جنگيد و دشمنان را همياري كرد و با اينان پيمان بست و از آنان در كشتن حسين پيروي نمود! خدايا، همگي را لعن كن».(9)

پی نوشت ها:
1. ر.ک: شیخ عباس قمی، منتهی الامال، قم، دلیل، چ اول، 1379ش، ج2، ص657به بعد.(نرم افزار سیره معصومان)
2 . عبد الرزاق مقرّم، ‏مقتل الحسين(ع)، بيروت، ‏مؤسسة الخرسان للمطبوعات، 1426ق، ص139. (نرم افزار سیره معصومان)
3 . نعمت الله صالحى نجف‏آبادى، شهيد جاويد، تهران، كانون انتشار، ‌ص 9.
4 . رسول جعفريان، حيات فکري و سياسي امامان شيعه، قم، انصاریان، چ ششم، 1381ش، ص214. (نرم افزار سیره معصومان)
5 . ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، قم، مؤسسة العلامة للنشر، 1379ق، ج4، ص114. (نرم افزار سیره معصومان)
6 . جواد محدثى‏، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف‏، چ دوم، 1417ق، ص 289 - 290. (نرم افزار سیره معصومان)
7 . مجلسی، بحار الأنوار، تهران، اسلامیه، چ دوم، 1363ش، ج45، ص 156. (نرم افزار سیره معصومان)
8 . همان، ج45، ص 8.
9 . مفاتيح الجنان، زيارت عاشورا.

تاريخ دقيق واقعه عاشورا: چه ساعت، روز، ماه و سالی (قمري و شمسي) است؟

پاسخ:
تاریخ شهادت امام حسین (علیه السلام) طبق ماه های شمسی، از دو راه قابل بررسی است:
1. از راه زیج،
2. با روش ریاضی و بدون مراجعه به جدول زیج، یعنی از طریق محاسبه از آغاز مبدأ سال اول هجری تا روز عاشورا. درنتیجه می توان چنین اظهار نظر کرد که روز عاشورای سال شصت و یکم هجری، برابر با روز دوشنبه بیستم مهرماه سال پنجاه و نه شمسی (59/7/20) بوده است.(1)

پي نوشت:
1.پژوهشی درباره تاریخ شمسی عاشورا،زمانی قمشه ای، علی،مجله تاریخ در آینه پژوهش، شماره.

با سلام چند وقت پیش هنگامی که فیلم مختار را نشان می داد با یکی از اقوام بحثی درگرفت. او می گفت در تاریخ نقاط مبهم زیادی است. اصلا امام حسین (علیه السلام) بچه ای رو روی دست نگرفته که آنها با تیر بزنند، امام حسین در آخرین خداحافظی که از اهل خیمه می کرده فقط علی اصغر را هم بوسیده و رفته؛ دختری بنام رقیه نداشته. البته ایشان فردی امروزی ولی اهل مطاله اند و به گفته خود تاریخ طبری را مطاله نموده اند، می خواستم مرا روشن کنید و منبع موثقی معرفی کنید.

پاسخ:
حضرت علی اصغر(ع):
ماجرای شهادت فرزند خردسال امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا در منابع کهن و قابل اعتماد آمده است. ابومخنف چنین نقل می کند: امام باقر(ع) به عقبه فرمود: شما بنی اسد گناهکارید وخونی از ما ریختید. عقبه پرسید: آن چیست و چه گناهی است؟ حضرت فرمود: فرزند خردسال امام حسین (ع) را نزد او آوردند. امام او را در دامن داشت که تیری از بنی اسد (حرمله بن کاهل اسدی) آمد و گلویش را درید.(1)
ابن طاووس گزارش می کند:
امام حسین (ع) وقتی که برای وداع با زنان و کودکان به خیمه ها آمد، به حضرت زینب (س) فرمود: «ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه؛ طفل کوچکم را بیاورید تا با او وداع کنم». حضرت او را در آغوش گرفت که ناگهان حرمله وی را با تیری مورد هدف قرار داد و کشت. (2)
ابن اعثم کوفی نیز همین گزارش را آورده است. (3) در ترجمه الفتوح (ترجمه در قرن ششم انجام گرفته ) گزارشی اضافه تر بدین قرار آمده است: امام طفل شیرخوار خود را ... در پیش زین گرفته، میان هر دو صف آورد و آواز برآورد: ای قوم، اگر به زعم شما گناهکارم، این طفل گناهی نکرده، او را جرعه ای آب دهید. چون آواز حسین (ع) شنیدند، یکی از آن گروه تیری به سوی آن حضرت روان کرد. آن تیر بر گلوی طفل شیرخوار آمد و از آن سوی بر بازوی حسین (ع) رسید. حضرت تیر را بیرون آورد و در آن ساعت، طفل جان داد. (4)
سید بن طاووس نیز پس از نقل گزارشی که از ایشان یاد شد، خبری شبیه خبر الفتوح نقل می کند و آن را صحیح تر می انگارد، و آن خبر این است:
حضرت زینب (س) طفل را نزد امام آورد و عرض کرد: این بچه تشنه لب است، برای او درخواست آب کن. امام کودک را بر روی دست گرفت و فریاد برآورد: یا قوم قد قتلتم شیعتی و اهل بیتی، و قد بقی هذا الطفل یتلظی عطشا فاسقوه شرب من الماء؛ ای مردم، پیروان و اهل بیتم را کشتید و تنها این کودک باقی مانده است که از تشنگی لبانش را بر هم می زند، او را با جرعه آبی سیراب کنید. پیش از اتمام سخن امام، تیری گلوی او را پاره کرد. (5)
قدیمی ترین منبع که نام علی اصغر را در آن یافتیم، کتاب فتوح ابن اعثم است که گوید: حضرت فرزند شیرخواری به نام علی داشت. گزارش شهادت او نظیر ابومخنف است. (6)
نام فرزند خردسال امام حسین (ع) به نام عبدالله نیز در تاریخ آمده که در روز عاشورا به شهادت رسید. شیخ مفید هنگام شمارش فرزندان امام حسین (ع) می نویسد: عبدالله بن حسین که در کودکی با تیری که از سوی دشمن پرتاب شد، در دامن امام حسین (ع) گلویش ذبح شده و شهید شد. (7)
خلیفه بن خیاط، طبری، قاضی نعمان، ابن اثیر و ذهبی نیز نام آن طفل شیرخوار را عبدالله ضبط کرده اند.(8)
احتمال دارد این شخص همان علی اصغر باشد که به دو صورت نام او در تاریخ ضبط شده است. این احتمال را هم می توان داد که دو فرزند خردسال امام در کربلا بوده اند. شهید قاضی طباطبایی بر این باور است که عبدالله رضیع غیر از علی اصغر است. (9)
حضرت رقیه (س):
در کتاب کامل بهایی بدون ذکر نام، از دختر خردسال امام حسین (ع) یاد و به داستان جانسوز او در خرابه شام اشاره کرده است. (10) بیشتر مورخان هنگام نام بردن از فرزندان امام حسین (ع) از رقیه نام نبرده اند. (11) اما ابن فندق (م 565ق) در لباب الانساب از رقیه به عنوان دختر امام حسین (ع) یاد کرده است. (12)
محمد بن ابی طالب (قرن 10) می گوید که در دمشق در شرق مسجد اعظم (مسجد جامع اموی) سنگ قبری در ویرانه ای است که در آن نوشته شده: «هذا قبر السیدة ملکة بنت الحسین علیه السلام بن امیرالمؤمنین» او توضیح می دهد که این مکان قبلا مسجد و بارگاه بود اما به دلیل بغض به اهل بیت(ع)، به آن جا بی توجهی شد و کم کم تبدیل به ویرانه شد . پس از آن دوباره شخصی همت کرد و بارگاه و مسجد را دوباره بنا کرد. (13)

پی نوشت ها:
1. نصوص من تاریخ ابی مخنف، ج 1، ص 487.
2. اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 68 و ر.ک: تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 245.
3. الفتوح، ج 5، ص 209 - 210.
4. ترجمه الفتوح، ص 908.
5. الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 169.
6. الفتوح، ج 5، ص 209 - 210.
7. الارشاد، سلسله مؤلفات شیخ مفید ج 2، ص 137.
8. تاریخ الطبری، ج 5، ص 468؛ قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج 3، ص 178؛ الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 429؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 5، ص 21؛ شمس الدین، انصار الحسین (ع)، ص 130 - 131
9. تحقیق در باره اولین اربعین، ص 670 به بعد.
10. کامل بهائی، عمادالدین طبری، ج 2، ص 179، مکتبه المصطفوی.
11. الارشاد، سلسله مؤلفات شیخ مفید، ج 2، ص 135؛ مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 77، موسسه انتشارات علامه؛ اعلام الوری، طبرسی، ج 1، ص 478، موسسه آل‌بیت؛ نسب قریش، مصعب الزبیری، ص 59، دارالمعارف؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج 3، ص 1288، دارالفکر؛ تذکرة الخواص، سبط‌بن جوزی، ص 249، موسسه اهل البیت؛ کشف الغمة فی معرفة الائمة، اربلی، ج 2، ص 38، تحقیق رسولی، تبریز.
12. لباب الانساب، ابن فندق، ج 1، ص 355، تحقیق سید مهدی رجایی، کتابخانه آیت الله نجفی.
13. تسلیة المجالس، ج 2، ص 93 ـ 94.

<p>چرا ابراهیم بن مالک اشتر در واقعه کربلا حضور نداشت؟</p>

پاسخ:
ابراهیمِ‌ بْنِ مالِکِ اَشْتَرِ نَخَعی، ابوالنعمان (متوفای ‍72 ه ق/ 691 م)، سردار معروف عرب به حمایت از مختاربن عُبَید ثَقَفی به خونخواهی حسین‌بن علی(ع) بر ضدّ اُمویان قیام کرد.
از زندگی ابراهیم پیش از پیوستن به مختار آگاهی در دست نیست جز آن که گفته‌اند در جنگ صفّین در زمرۀ یاران علی‌بن ابی‌طالب(ع) و در رکاب پدرش مالک اشتر با معاویه جنگ کرد.(1) حقیقت آن است: علت عدم حضور ابراهیم در کربلا معلوم نیست، در عین حال می توان گفت عدم حضور وی در کربلا بر اساس نافرمانی امام حسین (ع) نبوده است، زیرا ابراهیم از محبان اهل بیت (ع) بود و به آنان عشق می ورزید، از سوی دیگر امام حسین (ع) را خوب می شناخت و از وضع جامعه اسلامی آگاهی داشت. می دانست که امویان دین ستیز می باشند، از این رو است که وی در قیام مختار به خون خواهی حسین بن علی (ع) بر ضد امویان قیام نمود؛ در مجموع احتمالاتی نسبت به ملحق نشدن وي به امام حسين وجود دارد:
1.عدم آگاهي از خروج امام.
2.كوتاهي كردن.
درباره احتمال دوم می توان گفت: اگر این احتمال درست باشد، گرچه ابراهیم کوتاهی کرده، اما مرتکب گناه نشده و فرمان امام عصر خود نا دیده نگرفته است، زیرا امام حسین (ع) مردم را موظف و مکلف نکرد که حتما در کربلا حضور یابند، از این رو بسياري از خواص توفيق همراهي با امام حسين را نداشتند. اما پاسخ چرايي اين مطلب را از كلام صاحب تنقیح المقال بيان مي داريم:
امام حسین (ع) در مدینه یا مکه فردی را مکلف به همراهی نکرد. امام حسین هنگامی که از حجاز به طرف عراق حرکت کرد، می دانست که به فیض شهادت خواهد رسید، ولی به ظاهر، به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حرکت نکرد، تا بر همه مکلفان واجب شود که به عنوان جهاد، با او همراه شوند؛ بلکه بر اساس وظیفه خود، یعنی به دست گرفتن رهبری ظاهری و پیشوایی مردم، که حضرتش را دعوت کرده بودند، حرکت کرد. در این صورت بر دیگران واجب نیست که با او هم سفر شوند. اگر کسی هم همراهی نکند، گناهی را مرتکب نشده است. گناهکار فردی است که در قیام کربلا و محاصره امام حسین در روز عاشورا حضور داشته و با آن حال از همراهی امام تخلف کرده، به یاری حضرتش نشتافته است.
اما کسانی که در حجاز بودند و از اول با امام نیامدند، از ابتدا مکلف به حرکت و همراهی با امام نبودند. عدم همراهی آنان تخلف و موجب فسق و گناه آنان نیست.
مامقانی پس از بیان این مقدمات می گوید: بنابراین، تعدادی از صالحان و خوبان بودند که در آن هنگام، شرف شهادت برای آنان نوشته نشده بود و در حجاز ماندند. شکی نیست که احدی در عدالت آنان تردیدی نداشته است. پس نیامدن محمد حنفیه و عبدالله جعفر به علت سرپیچی یا انحراف ایشان نبوده است.(2) نسبت به خواص در كوفه، علامه مجلسی نقل می کند: امام حسین، قبل از شهادتش به بنی هاشم نوشت: «من الحسین بن علی الی بنی هاشم، اما بعد، فانه من لحق بی منکم استشهد معی و من تخلف لم یبلغ الفتح و السلام ؛ اما بعد، هرکس از شما با من باشد، به شهادت خواهد رسید و افرادی که با من نیامدند، به درجه فتح نایل نمی شوند!». وی بعد از ذکر این روایت می نویسد: جمله: «به فتح نایل نمی شود». این احتمال را می رساند که امام (ع) دیگران را بین آمدن به کربلا و نیامدن مخیر کرده بود؛ پس چون آمدن آنان امر واجبی نبود، بلکه تخییری بود، تخلف از آن، گناه محسوب نمی شود.(3)

پي نوشت ها:
1. کاظم موسوی بجنوردی ودیگران ،دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج2 ص450.
2. مامقانی،تنقیح المقال فی علم احوال الرجال، ص‏112، بی جا، چ الحیدریة؛ بحارالانوار، ج 42، ص 81.
3. بحار الأنوار، ج 44، ص 233، 1403 - 1983م، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

اشعاری از علامه جعفری (ره) درباره عاشورا موجود است که نتونستم پیدا کنم، راهنمایی بفرمایید.

پاسخ:
مرحوم محمد تقی جعفری در باره قیام امام حسین (علیه السلام) از اشعار زیادی استفاده کرده است. این اشعار، به دو دسته تقسیم می شود:
برخی از این اشعار، از شاعران دیگر است که وی به آن ها استناد کرده (1) و به تجزیه و تحلیل قیام امام حسین (ع) پرداخته است. برخی اشعار را هم خود ایشان درباره امام حسین (ع) و قیام آن حضرت سروده است. وی درباره قیام امام می گوید:
زنده جاوید کیست؟ کشته شمشیر دوست -- کآب حیات قلوب از دم شمشیر اوست
گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق آید -- از آن کشتگان زمزمه دوست، دوست (2)
همو می گوید:
ذکر یا حسین، سنگ تیره را همچو در تابنده می کند -- آری ار کند بنده بندگی، کار آفریننده می کند (3)
علامه درباره این که امام حسین (ع) از جان خود دست برداشته و فانی در خداوند شده است، می گوید:
قبله جان را چو پنهان کرده اند -- هر کسی رو به جانبی آورده آورده اند
جان نهان در جسم و تو در جان نهان -- ای نهان اندر نهان ای جان جانان (4)
در این خصوص، به منبع زیر مراجعه نمایید:
- محمد تقی جعفری، امام حسین (ع).

پی نوشت ها:
1. محمد تقی جعفری، امام حسین (ع)، ص 64، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، 1381، چاب دوم.
2. همان، ص 199.
3. همان، ص 229.
4. همان، ص 400.

صفحه‌ها