امام حسين (ع)

آیا حضرت زینب اولین فرد بود که اربعین به کربلا رفتند؟

پاسخ:
در خصوص اربعين و آمدن اسرا به كربلا بايد گفت:
شهيد مطهري در اين خصوص كه اهل بيت امام حسين در روز اربعين به كربلا آمده اند باور دارد كه آن را عقل تأیید نمی کند و در منابع دسته اول و معتبر نیامده است. (1)
برخی دیگر از مورخان هم به طور صریح و هم غیر صریح اين مطلب را انکار نموده‌اند.
شیخ مفید در «مسار الشیعه» آورده است:
«روز اربعین، روزی است که اهل بیت امام، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام حسین ع وارد کربلا شد». (2)
شیخ طوسی در «مصباح المتهجّد»(3) و ابن اعثم در الفتوح (4) نیز همین مطلب را ذکر کرده‌اند. میرزا حسین نوری می‌نویسد:
«از عبارت شیخ مفید و شیخ طوسی استفاده می‌شود که روز اربعین روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند. نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. » (5 )
در این میان سید بن طاوس در «لهوف»، اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا ذکر کرده است. ایشان می‌نویسد:
«وقتی اسرای کربلا از شام به طرف عراق بازگشتند، به راهنمای کاروان گفتند: ما را به کربلا ببر. بنابراین آن‌ها به محل شهادت امام حسین آمدند. سپس در آن جا به اقامه عزا و گریه و زاری برای اباعبدالله پرداختند ...»(6 )
ابن نما حلی نیز روز اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا و ملاقات آن‌ها با جابر و عده‌ای از بنی هاشم ذکر کرده است. (10 ) میرزا حسین نوری پس از از نقل قول سید بن طاوس به نقد آن پرداخته است.( 7 )
رسول جعفریان می‌نویسد: «شیخ مفید در ارشاد، ابومخنّف در مقتل الحسین، بلاذری در انساب الاشراف، دینوری در اخبار الطوال و أبن سعد در الطبقات الکبری، اشاره‌ای به بازگشت اسرا به کربلا نکرده‌اند».(8 ) شیخ عباس قمی هم داستان آمدن اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا بسیار بعید می‌داند. (9 ) محمدابراهیم آیتی (10) و شهید مطهری ره نیز آمدن اسرای در روز اربعین به کربلا، را انکار کرده‌اند. (11 )
امّا در خصوص ورود جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین سال 61 هجری به کربلا، به نظر می‌رسد بین منابع تاریخی چندان اختلافی نباشد. شیخ طوسی می‌نویسد:
«روز اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا ص از مدینه برای زیارت قبر امام حسین ع به کربلا آمد . او اولین زائری بود که قبر شریف آن حضرت را زیارت کرد». (12)
مرحوم آیتی می‌نویسد: «جابر بیستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد کربلا شد . سنت زیارت اربعین امام به دست او تأسیس گردید». (13 )

پی نوشت ها:
1. حماسه حسینی، شهيد مطهري ج 1، ص 30. ناشر :صدرا
2. مسار الشيعة (المجموعة)،الشيخ المفيد،ص26،سال چاپ : 1406،ناشر : مكتب آية الله العظمى المرعشي النجفي - قم
3 - مصباح المتهجد،الشيخ الطوسي، ص 787،چاپ : اول،سال چاپ : 1411 - 1991 م،ناشر : مؤسسة فقه الشيعة - بيروت - لبنان ،
4 . ابن اعثم کوفی، احمد؛ ترجمه محمد بن محمد بن مستوفی هروی، تهران، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامی، 1372، ص 916.
5 . النوری، لولو و مرجان، تهران، فراهانی، 1364، ص 154.
8 . اللهوف في قتلى الطفوف،السيد ابن طاووس، ص114 ،چاپ : اول،سال چاپ : 1417،ناشر : أنوار الهدى - قم - ايران.
6 . مثير الأحزان، ابن نما الحلي، ص86،سال چاپ : 1369 - 1950 م،ناشر : المطبعة الحيدرية - النجف الأشرف.
7 . نوری، پیشین، ص 152.
8 . جعفریان، تأملی در نهضت عاشورا، قم، ، ص 216. ناشر :انصاریان.
9 . قمی، منتهی الامال، ج1، ص 525. موسسه انتشارات هجرت، قم، 1378 .
10 . آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، ص139. ناشر: کتابخانه صدوق
11 . مطهری، حماسه حسینی ، ج1، ص 30.
12 . طوسی، پیشین، ص 787.
13 . آیتی، پیشین، ص 231-230.

با توجه به نقش خواص در شکل گیری واقعه عاشورا این سوال همواره در ذهن بنده بوده که چرا خواص شیعه مثل عدی بن حاتم طایی و جابربن عبدالله انصاری و عبدالله ابن عباس و حتی محمدحنفیه و عبدالله ابن جعفر بن ابیطالب سعادت همراهی و توفیق حضور در حادثه کربلای 61هجری با امام حسین علیه السلام نصیبشان نشد؟ حتی در این مواقع بیماری و کهولت سن را هم نمی شود بهانه کرد چون هم پیرمرد در کربلا بود هم کودکانی که به بلوغ نرسیده بودند و حتی تازه مسلمانان هم این افتخار نصیبشان شد ولی چرا اینها نبودند؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با این مرکز.
همان گونه كه بيان داشتيد بسياري از خواص توفيق همراهي با امام حسين را نداشتند. اما پاسخ چرايي اين مطلب را از كلام صاحب تنقیح المقال بيان مي داريم:
وي معتقد است امام حسین (ع) در مدینه یا مکه فردی را مکلف به همراهی نکرد. او می نویسد: امام حسین هنگامی که از حجاز به طرف عراق حرکت کرد، خود می دانست که به فیض شهادت خواهد رسید، ولی به ظاهر، به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حرکت نکرد، تا بر همه ی مکلفین واجب شود که به عنوان جهاد، با او همراه شوند؛ بلکه بر اساس وظیفه ی خود، یعنی به دست گرفتن رهبری ظاهری و پیشوایی مردم، که حضرتش را دعوت کرده بودند، حرکت کرد. در این صورت بر دیگران واجب نیست که با او هم سفر شوند و اگر کسی هم همراهی نکند، گناهی را مرتکب نشده است. آری گناهکار فردی است که در قیام کربلا و محاصره ی امام حسین در روز عاشورا حضور داشته و با آن حال از امام تخلف کرده، به یاری حضرتش نشتافته است.
اما کسانی که در حجاز بودند و از همان اول با امام نیامدند، از ابتدا مکلف به حرکت و همراهی با امام نبودند و عدم همراهی آنان تخلف و موجب فسق و گناه آنان نیست. مامقانی پس از بیان این مقدمات می گوید:
بنابراین، تعدادی از صالحان و خوبان بودند که در آن هنگام، شرف شهادت برای آنان نوشته نشده بود و در حجاز ماندند و شکی نیست که احدی در عدالت آنان تردیدی نداشته است. پس نیامدن محمد حنفیه و عبدالله جعفر به علت سرپیچی یا انحراف ایشان نبوده است.(1)
علامه مجلسی نقل می کند که:
امام حسین، قبل از شهادتش به بنی هاشم چنین نوشته است:
« من الحسین بن علی الی بنی هاشم، اما بعد، فانه من لحق بی منکم استشهد معی و من تخلف لم یبلغ الفتح و السلام؛ اما بعد، هرکس از شما با من بود به شهادت خواهد رسید و افرادی که با من نیامدند، به درجه ی فتح نایل نشدند!».
وی بعد از ذکر روایت فوق چنین می نویسد:
جمله ی: «به فتح نایل نمی شود» این احتمال را می رساند که امام (ع) دیگران را بین آمدن به کربلا و نیامدن مخیر کرده بود؛ پس چون آمدن آنان امر واجبی نبود، بلکه تخییری بود، تخلف از آن، گناه محسوب نمی شود. (2)
لازم به توجه است که:
برخي مانند حبيب بن مظاهر كه به امام ملحق شدند، در كوفه بودند و در آغاز راه از مدينه يا مكه تعداد اندكي همراه امام بودند.

پي نوشت ها:
1. تنقیح المقال فی علم احوال الرجال، مامقانی، عبدالله، ص‏112، بی جا، مطبعة الحیدریة؛ بحارالانوار، ج 42، ص 81 .
2. بحار الأنوار، علامة المجلسي ، ج 44، ص 233- 298 ، سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي ، بيروت ، لبنان .

در بعضی منابع تاریخی آمده که امام حسین (علیه السلام) در برخورد با سپاه عمرسعد، سه پیشنهاد مطرح کرد: «یکی اینکه مرا بگذاری تا برگردم، یا به مرزی از مرزهای اسلام بروم، و یا اینکه به شام پیش یزید بروم و دستم را در دست او بگذارم». آیا این موضوع صحت دارد؟ اگر صحت داشته باشد، آیا با هدف قیام امام حسین (ع) که مبارزه با شخص یزید بوده در تعارض نیست؟ اگر صحت ندارد، آیا سند معتبری برای رد این ادعا وجود دارد؟ ممنون می‌شوم اگر آدرس منبع را بفرمایید.

پاسخ:
امام حسین (ع) با عمر سعد گفتگو و او را نصیحت نمود، که -متاسفانه- نصایح امام، در وی اثر نکرد، اما در این گفتگو بیعت با یزید مطرح نشده است. اگر در برخی منابع هم چنین مطلبی باشد، باید آن را تحلیل و توجیه نمود، زیرا این امر با اهداف، گفتار و رفتار امام همسویی ندارد. امام از آغاز قیام از عدم بیعت با یزید و امر به معروف و نهی از منکر سخن گفت. بارها اعلام نمود که به هیج عنوان با یزید بیعت نمی کند(1). تا آخرین لحظه زندگی نیز از این هدف دست بر نداشت. اتفاقا بیشتر خطابه و سخنان عزت مندی و عزت گرایی امام در روز عاشورا و در برابر دشمن ایراد شده است. روز عاشورا خطاب به نيروهاى ابن سعد فرمود:
الا و ان الدعى بن الدعى قد ركز بين اثنتين، بين السلة و الذلة و هيهات منا الذلة... ".
کسی که در آخرین لحظه زندگی این گونه سخن می گوید، چگونه به حکومت پیشنهاد بیعت می دهد؟ البته امام در گفتگوی با حر و عمر سعد فرمود: به جهت اینکه مردم کوفه از من دعوت کرده اند آمدم، حال اگر به این امر وفا دار نیستند بر می گردم، اما حرف امام معنایش این نیست که دست از اهداف خود برمی دارد، دیگر امر به معروف نمی کند و در برابر حکومت سکوت می نماید. امام در برابر دشمن چنین جوابی را داد و این جواب هم منطقی بود، زیرا کوفیان بودند که امام را دعوت کرده بودند. امام آنان را سرزنش نمود. مهم تر از همه اینکه خطابه و سخنان پرشور امام که در شب و روز عاشورا بیان شده است، حاکی از ادامه روحیه ستم ستیزی امام دارد. از سوی دیگر امام بیعت با یزید را مساوی با از بین رفتن اسلام خواند.(2) از او به عنوان انسان فاجر، فاسق و ظالم یاد کرد و حکومت وی را غیرمشروع دانست،(3) با این وضع چگونه امام بیعت با یزید را پیشنهاد می نماید؟
روز عاشورا فرستاده، نامه ابن سعد را به امام تقديم نمود و عرض كرد:
چرا به ديار ما آمده‏ اى؟ امام فرمود: اهالى شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت كرده‏ اند. اگر از آمدن من ناخشنودند، باز خواهم گشت، سپس امام به فرستاده عمربن سعد فرمود: از طرف من به اميرت بگو: خود به اين ديار نيامده‏ ام، بلكه مردم اين ديار مرا دعوت كردند تا به نزدشان بيايم و با من بيعت كنند و مرا از دشمنانم بازدارند و ياريم نمايند، پس اگر ناخشنودند، از راهى كه آمده‏ ام باز مى‏ گردم.
وقتى فرستاده عمربن سعد بازگشت و او را از جريان امر با خبر ساخت، ابن سعد گفت: اميدوارم كه خداوند مرا از جنگ با حسين برهاند. آن گاه خواسته امام را به اطّلاع «ابن زياد» رساند، ولى او در پاسخ نوشت: از حسين بن على بخواه او و تمام يارانش با يزيد بيعت كنند. اگر چنين كرد، ما نظر خود را خواهيم نوشت.
چون نامه ابن زياد به دست ابن سعد رسيد، گفت: تصوّر من اين است كه عبيداللَّه بن زياد، خواهان عافيت و صلح نيست. عمر بن سعد، متن نامه عبيداللَّه بن زياد را نزد امام فرستاد. امام فرمود: هرگز به نامه ابن زياد پاسخ نخواهم داد. آيا بالاتر از مرگ سرانجامى خواهد بود؟! خوشا چنين مرگى.
امام قاصدى نزد عمر بن سعد روانه ساخت كه مى‏ خواهم شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتى داشته باشيم. چون شب فرا رسيد، ابن سعد با بيست نفر از يارانش و امام حسین (ع) نيز با بيست تن از ياران خود در محلّ موعود حضور يافتند. امام به ياران خود دستور داد تا دور شوند. تنها عبّاس برادرش و على اكبر فرزندش را نزد خود نگاه داشت. همين طور ابن سعد نيز به جز فرزندش حفص و غلامش، به بقيّه دستور داد، دور شوند. ابتدا امام آغاز سخن كرد و فرمود: واى بر تو، اى پسر سعد، آيا از خدايى كه بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟ آيا با من مى‏ جنگى در حالى كه مى‏ دانى من پسر چه كسى هستم؟ اين گروه را رها كن و با ما باش كه اين موجب نزديكى تو به خداست. ابن سعد گفت: اگر از اين گروه جدا شوم، مى‏ ترسم خانه‏ ام را ويران كنند.
امام فرمود: آن را براى تو مى‏ سازم. ابن سعد گفت: من از جان خانواده‏ ام بيمناكم. مى‏ ترسم ابن زياد بر آنان خشم گيرد و همه را از دم شمشير بگذراند. امام هنگامى كه مشاهده كرد ابن سعد از تصميم خود باز نمى‏ گردد، سكوت كرد و پاسخى نداد و از وى رو برگرداند. در حالى كه از جا بر مى‏ خاست، فرمود: تو را چه مى‏ شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگيرد و تو را در روز رستاخيز نيامرزد. به خدا سوگند! من اميدوارم كه از گندم عراق، جز مقدار ناچيزى، نخورى.(4)
همان طور که ملاحظه می نمایید در این نامه و گفتگو سخن از بیعت امام با یزید نیست.

پی نوشت ها:
1. فتوح، ابن اعثم ، ج5 ،ص 31.
2.بحارالانوار،ج1، ص184 .
3.همان، ج44، 325 .
4. عاشورا ريشه‏ها، انگيزه‏ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد ، ص 395-398، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)،قم،1384 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

چرا امام حسین (علیه السلام) مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد؟
حضرت مسلم (ع) در مأموریت خود موفق بود، زیرا مخفیانه وارد کوفه شد و در مدت محدود مردم را جذب نمود. تعداد زیادی از مردم با وی بیعت نمودند. استقبال مردم از وی ...

چرا امام حسین (علیه السلام) مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد؟

پاسخ:
از متون تاریخی و دینی استفاده می شود، بعد از آن که امام حسین (علیه السلام) در مکه اقامت کرد، نامه نگاری مردم کوفه - در ايام اقامت امام در مكّه - آغاز شد(1). از جهت فراوانى به مقدارى رسيد كه به حق مى‏ توان از آن به نهضت نامه‏ نگارى ياد كرد. ظرف اين چند روز، اين حركت به مرحله‏ اى رسيد كه در روز به طور متوسّط ششصد نامه به امام(ع) مى‏ رسيد؛ به گونه‏ اى كه تعداد نامه‏ ها به دوازده هزار نامه رسيد.(2)
طبیعی بود که امام هم جهت پاسخگویی به دعوت مردم و هم جهت بررسی وضع افکار عمومی مردم کوفه و میزان وفاداری آنان به امام، نیاز به گزارش دقیق داشت. حضرت طی نامه ای حضرت مسلم را به کوفه فرستاد تا از وضع کوفه گزارش داده و امام را آگاه نماید. در نامه ای که امام به مردم کوفه نوشت و همراه مسلم فرستاد، تصریح نمود که مسلم را جهت گزارش از کوفه فرستادم. در لهوف می خوانیم:
... در اين هنگام امام برخاست و بين ركن و مقام دو ركعت نماز گزارد و از خدا خير امور را خواست. آن گاه مسلم بن عقيل را فرا خواند و او را از وضع آگاه‏ ساخت، جواب نامه‏ ها را به همراه او براى كوفيان فرستاد كه وعده عزيمت به كوفه را مى‏ داد و محتواى نامه امام اين بود:
«عموزاده‏ ام مسلم بن عقيل را به سويتان گسيل داشتم تا رأى و نظر شما را به من گزارش دهد». مسلم با نامه امام رفت تا به كوفه رسيد، چون مردم از برنامه امام آگاه شدند، همگان از آمدن مسلم شادمان گرديدند، مسلم را در خانه مختار بن ابى عبيده ثقفى فرود آوردند، و شيعه نزدش رفت و آمد مى‏ كردند. پس از اجتماع مردم نزد مسلم، مسلم نامه حسين عليه السّلام را قرائت كرد، مردم مى‏ گريستند تا آن كه 18000 نفر با او بيعت كردند.(3)
حضرت مسلم (ع) در مأموریت خود موفق بود، زیرا مخفیانه وارد کوفه شد و در مدت محدود مردم را جذب نمود. تعداد زیادی از مردم با وی بیعت نمودند. استقبال مردم از وی به عنوان نماینده سیاسی بسیار امام چشمگیر بود. همچنین مسلم در فعالیت علیه حکومت و تهیه امکانات و انتخاب محل سکونت خوب عمل نمود. وضع کوفه را به امام گزارش کرد(4). اما حوادثی که بعد از سیاست های ابن زیاد اتفاق افتاد، به مسلم ارتباط نداشت، زیرا مردم کوفه به امام وفا نکردند و به خاطر دنیا گرایی، ترس، رسیدن به مال دنیا و منافع، دست از امام برداشتند.

پی نوشت ها:
1.مقتل ابی مخنف، ترجمه جواد سلیمانی ،ص32، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،1377، قم.
2. بحارالانوار، ج 44، ص 344.
3.لهوف، ترجمه ‏ابوالحسن مير ابوطالبى( حسينى) ص 95-96 ،دليل ما ؛
ارشاد ،ترجمه رسولى محلاتى، ج‏2، ص 37 .
4 .پژوهشى پيرامون شهداى كربلا، جمعى از نويسندگان‏، ص341 ، بی نام.

آیا همراه کاروان امام حسین (علیه السلام) غذایی نبوده و یا شتران شیری نداشتن که کاروان امام از آن برای رفع عطش استفاده کنند؟

پاسخ:
نيازمندي انسان به آب بسيار بيشتر است تا نياز به غذا. گاهي برخي فقط با آب تا چهل روز بدون خوردن لقمه اي غذا سر مي كنند. آنچه براي كاروان امام حسين (علیه السلام) مشكل ساز بود، كمبود آب بود. اگر مروري به تاريخ نماييد، امام حسین (ع) در بیایانی خالی از سکنه اطراق نمود. لشکریان کوفه توسط حر بن یزید ریاحی راه را بر حضرت و همراهان شان بستند. ارتباط حضرت را با سایرین قطع نمودند که مبادا کسی به حضرت ملحق شود. در روز هفتم آب را بر كاروان امام بستند اما چندين بار توانستند آب تهيه نمايند.
شدت تشنگي در روز عاشورا بود. قضاوت کنید جمعیت اندکی کم تر از صد نفر را به راحتی می توان تحت نظر و کنترل قرار داد. از طرفی بیشتر مرکب های آنان هم اسب بود. به فرض آن که چند شتر بین آن ها باشد و بپذیریم که برخی از شترها شیرده بودند، نیز بپذیریم شیر جایگزین آب باشد، شیر اندک به چه کار می آید؟
حیوانات اهلی دیگری هم در بین نبوده است. ارتباط با قبایل ساکن در نزدیکی کربلا به گونه ای که شیر تهیه کنند نبود، بنابراین چنین مطالبی بیشتر به فرضیه بافی شبیه است تا سوال و اشکال منطقی. عمدتا این گونه شبهات را کسانی مطرح کرده که چشم و گوش را در برابر حقایق بسته و فقط به القای شبهه، هر آن چه باشد می اندیشند.

سلام، کتابی به نام «در کربلا چه گذشت؟» را می خوانم که از مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره) می باشد. من احساس می کنم که هدف امام حسین (علیه السلام) در این کتاب به خوبی بیان نشده است و حتی فکر می کنم که ای قیام کم رنگ تر شده است چون در چند جا هست که میگه اگه بیعت نمی کنید من بر می گردم زیاد مفهوم این جملات را نمی دونم. سؤالم اینه که آیا این کتاب معتبر هست یا نه؟ با تشکر

پاسخ:
كتاب در کربلا چه گذشت، ترجمه نفس المهموم مرحوم حاج شيخ عباس قمی است كه محمد باقر کمره ای آن را ترجمه نموده است. اين كتاب نيز توسط علامه ابوالحسن شعراني، با نام دمع السجوم، ترجمه شده است، و انتشارات ذوي القربي آن را به چاپ رسانده است.
كتاب مذكور از جمله كتاب هاي تحقيقي است كه توسط مرحوم محدث قمي نگاشته شده است و مورد توجه دانشمندان مي باشد.
اين مطلب كه امام در جاهاي مختلف به لشكر كوفيان فرمودند: اگر از دعوت و بيعت با من برگشتيد، اجازه دهيد برگردم، نقلي است كه بسياري از كتاب ها آن را آورده اند، از جمله مرحوم مفيد مي گويد: وقتي امام حسين بي وفايي كوفيان را به چشم ديد، رو به اصحاب و خاندانش نمود و فرمود: برخيزيد بر مركب ها سوار شويد تا برگرديم. آنان نيز بر مركب ها سوار شده، خواستند باز گردند كه حر مانع باز گشت آن ها شد.(1) اين رفتار امام كاملا طبيعي و عاقلانه بود، چرا كه امام قصد جنگ با يزيديان را نداشت. بنا به دعوت كوفيان راهي كوفه شده بود تا آن ها با امام بيعت نمايند. وقتي كه بيوفايي آنان را مشاهده نمود، تصميم به باز گشت گرفت.
آنچه امام با آن مخالف بود، حكومت يزيد و بيعت با او به عنوان حاكم و خليفه مسلمانان بود. از اين روي حاضر به بيعت با يزيد نگردید. حاكمان اموي عرصه را بر حسين تنگ کردند و بي وفايي كوفيان را براي حسين (ع) رقم زدند. از اين تنگنا بهره جسته و او را در محاصره گرفتار نمودند و شرط نجات را بيعت با يزيد اعلان نمودند. يا بيعت با يزيد و يا جنگ و كشته شدن.
امام حسن بيعت با يزيد را عار داشت و كشته شدن را را سعادت:
فَإِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَما(2)؛
مرگ را جز سعادت، و زندگى با ستمگران را جز ملامت و ناراحتى نمى‏ نگرم‏.

پي نوشت ها:
1.ارشاد مفيد، ج2،ص81، ترجمه رسولی محلاتی،تهران.
2.اللهوف على قتلى الطفوف‏،سيد ابن طاوس‏،ص79،ناشر: جهان‏،مكان چاپ: تهران‏،سال چاپ: 1348 ش‏،نوبت چاپ: اول‏.

در روضه ها می شنویم که حضرت ابالفضل علیه السلام وقتی رفتند مشک را پر آب کنند از آب نخوردند وتشنه لب مشک را پر آب کردند. سئوالم این است در آن لحظه چه کسی ایشان را دیده که لب تشنه از شریعه فرات برگشتند؟

پرسشگر گرامی باسلام و تشکر،
در منابع و نوشته هاي متاخران موضوع سقايي عباس بن علي به شكل پر رنگي مطرح گشته است، همين طور مسئله آب نخوردن حضرت ابوالفضل العباس. مرحوم شيخ عباس قمي نيز آن را نقل نموده اند. اما مي توان منشأ آن را گفتار مرحوم مجلسي دانست كه مي فرمايند:
في بعض تأليفات أصحابنا أن العباس لما رأى وحدته أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة فبكى الحسين بكاء شديدا ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي .فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. َقَالَ الْحُسَيْنُ فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاء ؛ .... فلما أراد أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء و ملأ القربة.

در برخي از تاليفات شيعه است كه عباس بن علي هنگامي كه تنهايي برادرش امام حسين (ع) را ديد، به ايشان عرض كرد: آيا رخصت ميدان رفتن به من مي دهيد؟ امام شديد گريست و فرمود: تو پرچمدار لشكر مني. اگر تو بروي، لشكر من متفرق خواهند شد!
عباس بن علي گفت: سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سيرم. اجازه دهيد انتقام خون هاي ريخته شده را از اين منافقان بستانم.
دراين لحظه امام فرمود: اكنون براي اطفال كه تشنه اند، آب بياور و ... هنگامي كه عباس به آب دسترسي يافت و خواست آب بياشامد، به ياد تشنگي حسين افتاد و از نوشيدن آب صرف نظر كرد.(1)
روشن است که مرحوم مجلسي اين جريان را به گونه ترديد بيان مي كند(در كتاب شيعه است ). اگر اين روايت مستند بود، مانند ديگر روايات سند را نيز مي آورد. متاسفانه سند معتبري بر اين داده تاريخي يافت نشد.
با مراجعه اي كه به متون معتبر اوليه و پيشين داشتيم، اين جريان به اين شكل گزارش نشده ،بلكه متفاوت است. در متون اوليه آمده وقتي عباس فراواني كشته هاي ياران امام حسين (ع) را ديد، به برادران خود يعني فرزندان ام البنين گفت:پيش برويد تا ببينم كه براي خدا و رسول او جنگ كرديد. پس از آن همراه با حسين بن علي (ع)به سمت فرات رفتند تا آب بردارند كه سپاه عمر بن سعد مانع آنان شدند. اين جا بود كه يكي از كوفيان تيري انداخت و به دهان امام حسين اصابت كرد. امام با دست خود آن تير را بيرون كشيد. خونش را به آسمان پرتاب كرد و در حق دشمن نفرين كرد. در اين وقت دشمن عباس را محاصره و از امام جدا كردند. عباس يك تنه مي جنگيد تا زماني كه افتاد. به دليل جراحات نتوانست حركت كند. زيد بن ورقاء و حكيم بن طفيل او را كشتند.(2)
اينكه امام به حضرت عباس اجازه ميدان رفتن و جنگيدن نداده ،چندان معتبر نيست . بلكه طبق سند معتبر امام به همراه عباس در مسير شريعه فرات براي برداشتن آب رفتند. هر دو بزگوار جنگيدند. عباس در آن مرحله كه دشمن او را از امام جدا كرده بود، به شهادت رسيد.
اگر روایت آب نخوردن حضرت معتبر باشد ،مشکلی ندارد، چون برخی حوادث کربلا توسط لشکریان دشمن نقل شده وممکن است برخی این مطالب را نقل کرده باشند.

پي نوشت ها:
1. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏45، ص 41،ناشر :اسلاميه‏،مكان چاپ: تهران‏.
2. ارشاد شيخ مفيد ،ج 2 ،ص113انتشارات علميه اسلاميه،بي تا ؛
إعلام الورى بأعلام الهدى‏ ،شيخ طبرسى‏ ،ناشر: اسلاميه‏،مكان چاپ: تهران‏،سال چاپ: 1390 ق‏؛
الأخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود الدينورى (م 282)، تحقيق عبد المنعم عامر، مراجعه جمال الدين شيال،قم، منشورات الرضى، 1368شُ؛
تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، چ الثانية، 1387/1967؛
الطبقات الكبرى، محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري (م 230)، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، چ الأولى، 1410/1990.

آیا به اسیران کربلا تجاوز شد؟

پاسخ:
لشکر عمر سعد بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) به خیمه ها حمله کردند. جامه ها و زیورآلات زنان را بردند. خواستند امام سجاد (ع) را به شهادت برسانند (1). خیمه ها را به آتش کشیدند (2) ولی هرگز به اهل بیت تجاوز نشد. اصولا مطرح نمودن چنین مطالبی هم صحیح نیست.

پی نوشت ها:
1 . ارشاد مفید ،ج 2 ،ص117 ، ترجمه رسولي محلاتي ، تهران ، انتشارات علميه اسلاميه.
2 . فرهنگ عاشورا ، ص 170 ، جواد محدثي، قم، ،نشر معروف ، 1378 ، چاپ چهارم.

چرا حادثه عاشورا جاودانه ماند؟

پاسخ:
قيام امام حسين(علیه السلام) گرچه در زمان محدود و مكان معيّن به وجود آمد، ولى شعاع آن جهان را فرا گرفت. آزادى خواهان جهان امام حسين(ع) را نمودِ «آزادى خواهى» خوانده اند. قيام و عزّت حسينى جاويدانه شد.
بى ترديد عوامل متعدد در ماندگاری قیام امام تأثيرگذار می باشند، كه به برخى از آن ها اشاره مى شود:‌
1ـ مشيت الهى
اراده تخلّف ناپذير پروردگار بر اين تعلق گرفته كه براى هميشه، نهضت عاشوراى حسينى از دستبرد شيادان محفوظ بماند: " كافران مى خواهند تا نور خدا را به گفتار باطل خاموش كنند و البته خدا نور خود را كامل و محفوظ خواهد داشت، هر چند كافران را خوش نيايد. "(1)حضرت زینب (س) نیز بر این أمر تأکید نمود که دین و اهل بیت همیشه ماندگار است و دشمنان نمی توانند آن را از بین ببرند، حضرت با صراحت و شهامت در مجلس یزید نیز فرمود: " اكنون هر ترفندى دارى به كار گير، هر كوششى از تو ساخته است بكن، هر نيرويى مى توانى برانگيز، ليكن به خدا سوگند كه هرگز نخواهى توانست خاندان وحى را نابود سازى و قرآن را از صفحه روزگار براندازى؟"(2)
2-آزادى خواهى و عزّتمندي
آزادى زيباترين واژه اى است كه همگان آن را دوست دارند. از اين رو آزادی خواهان و انبيا با ستمگران مبارزه نمودند تا مظلومان آزاد باشند و عدالت بر قرار گردد. امام حسين(ع) به عنوان رهبر آزادى خواه ، بر ضد آزادى ستيزان قيام نمود. قيام در زمانى شكل گرفت كه خفقان و ستم جامعه اسلامى را فرا گرفته بود. يزيد و يزيديان به دين زدايى پرداخته و از هيچ ستمى عليه حق و حق گرايان دريغ نمى كردند؛ از اين رو امام مرگ در راه خدا را زينت دانسته (3) تسليم نشدن در برابر ستم و اسير ذلت نشدن را عزت و افتخار دانست:
«موت فى عزٍّ من حياه فى ذلّ؛(4) مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است».
همو فرمود: «ناپاكِ ناپاك زاده مرا بين دو چيز: شمشير و ذلّت مخيّر قرار داده، اما ذلّت از ما بسيار دور است».(5)
آزادى خواهى و ستم ستيزى و حق گرايى امام حسين(ع) موجب شد كه غير مسلمانان از قيام او درس گرفته و او را دوست بدارند، زيرا او به همگان درس آزادى داد. همچنان که مهماتما گاندى -رهبر فقيد هندوستان- از قيام كربلا به عنوان الگو ياد نمود.(6)
3- معنویت
يكى از علل رمز جاويدانگى قیام امام حسین (ع) معنویت است. در صحنة كربلا معنویت امام و یاران او به اوج رسيد. قیام امام رنگ و بوی خدای به خود گرفت. آنچه که در این قیام محوریت داشت خداوند بود. هر چیزی که رنگ خدای به خود بگیرد، ماندگار است. امام حسين(ع) پيش از خروج از مدينه هر گونه شائبه دنياگرايي، رياست طلبى و جنگ قدرت را رد نمود. انگيزه قيام را اصلاح امت اسلامي، امر به معروف و نهی از منکر دانست(7). از سوى ديگر حضرت بارها از تسليم شدن در برابر خواست خدا و جلب رضايت او سخن گفت. امام در آخرين لحظات زندگى عرضه داشت:" بار خدايا ! من در برابر حكم تو شكيبايم، جز تو معبودى نيست" (8)
4- سفارش و سيرة معصومان در پاسدارى از قیام امام حسین (ع)
یكى از علل جاويدانگى قیام ‌سفارش و سيره عملى معصومان(ع) در پاسدارى از قيام امام حسين است. پيشوايان دين هم خود به پاسدارى از حماسه حسينى مى پرداختند و هم ديگران به پاسدارى از نهضت حسينى فرا مى خواند؛ از اين رو ائمه عزادارى مى كردند و دیگران را به این امر سفارش می نودند، تا یاد و خاطره قیام و فداکاری حماسه سازان کربلا جاويدانه بماند. امام سجاد(ع) سال های زیادی براى امام حسين گريه مى كرد.(9) همین طور بقیه امامان در قالب های مختلف برای امام حسین عزاداری می نمودند.این امر در جاویدانگی قیام کربلا نقش اساسی داشت.
4_ پاسدارى از دين و ارزش ها:
يكى از علل مهم ماندگاری حادثه عاشورا، پاسدارى از دين و ارزش هاى آن است. امام حسين در شرايطى قيام نمود كه يزيد به دين زدايى و شعار:« لعبت هاشم بالملك فلا خبرٌ جاء ولا وحيٌ نزل »(10). سر داد ، از اين رو امام حسين يكى از اهداف قيام خويش را حفظ دين خواند.(11) همگان را به قيام عليه رهبران دين ستيز و قانون شكن دعوت كرد.(12)
بى ترديد قيام امام نقش اساسى در حفظ دين داشت. از اين رو مى توان گفت: بین اظهار محبت پيامبر به امام حسين و حفظ دين توسط امام رابطه وجود دارد:
«حسين منى و أنا من حسين».(13) همچنين پيامبر فرمود:
« إنّ لقتل الحسين حرارهٌ فى قلوب المؤمنين لا تبرد أبداً ».(14)
تا دین و ارزشهای آن هست، یاد و خاطره امام حسین نیز بر تارک جهان اسلام می درخشد.
5ـ برگزارى مجالس عزادارى
شيعيان به تأسى از رهبران خود هر ساله با ذكر نام و مصائب سيدالشهدا(ع) و تشكيل جلسات عزادارى، عاشقانه در سوگ سيد مظلومان به عزا مى نشينند. با ريختن اشك در حماسه جاودان حسينى شركت جسته و مانع فراموش شدن نهضت حسينى مى گردند. برگزارى مجالس در حقيقت زنده نگه داشتن ياد و خاطره عاشورائيان است. چنان كه امام صادق(ع)مى فرمايد:
«ان تلك المجالسَ اُحِبُّها فَأَحيوا أمرنا رحم الله من احيا أمرنا؛
مجلس گرفتن شما را دوست دارم. در مجالس خود امر ما را زنده بداريد. خداوند رحمت كند كسى كه امر ما را زنده بدارد».(15)
امام خمينى(ره) مى گويد: "سيدالشهدا را اين گريه ها حفظ كرده است. مكتبش را... اين سينه زنى ها و اين دسته جات حفظ كرده... هر مكتبى تاپايش سينه زن نباشد، تا پايش گريه كن نباشد، تا پايش سر و سينه زن نباشد حفظ نمى شود. اين گريه ها زنده نگه داشته مكتب سيدالشهداء را!"(16)
6ـ برجستگى پيشواى نهضت
آوازه تاريخى و جاودانگى نهضت كربلا معلول آوازه ى پيشوا و رهبرى آن است. در رأس قيام بزرگ كربلا شخصيتى بى بديل، مانند حسين بن على (ع) قرار دارد كه در دامان عصمت و طهارت پرورش يافته است. بدون ترديد حكومت و سيره چنين انسانى الگوى جهانيان است، به گونه اى كه امام باقر (ع)مى فرمايد: «يكون لى بالحسين بن على اسوة;
حسين بن على الگوى من است».(17)
استاد مطهرى مى فرمايد: هر كس ديگرى و هر شخصيت تاريخى در شرايطى قرار بگيرد كه حسين بن على (ع)در شب عاشورا قرار گرفت، يعنى در شرايطى كه تمام راه هاى قوت و غلبه ظاهرى بر دشمن بر او بسته باشد و قطعاً بداند كه خود و اصحابش به دست دشمن كشته مى شوند، در چنين شرايطى زبان به شكايت باز مى كند...، اما حسين بن على (ع) اصحابش را جمع مى كند، چنان كه گويى روحش از هر شخص موفقى بيش تر موج مى زند(18) و مى فرمايد:" خدا را به بهترين وجه ستايش كرده و در شدائد و آسايش در مقابل نعمت هايش سپاسگذارم. خدايا تو را مى ستايم كه بر ما خاندان نبوت كرامت بخشيدى و قرآن را به من آموختى و به دين آشنا ساختى"(19)
تحمل وصف ناپذير و قهرمانانه حسين بن على (ع) در مقابل شديدترين آزمايش روزگار براى آن حضرت چهره اى ماندگار و هميشگى ساخت تا جايى كه در زيارت حضرت آمده است:
" از شكيبايى تو در برابر رخدادهاى عظيم، فرشتگان آسمان ها شگفت زده شدند".(20) هلال ابن نافع مى گويد: به خدا سوگند !هرگز كشته آغشته به خونى را زيباتر و نورانى تر از او نديدم . چنان فريفته نور چهره اش بودم كه متوجه نشدم او را چگونه مى كشند».(21)
7ـ پيام رسانى اهل بيت
يكی از مؤثرترين عوامل و علل جاودانگى نهضت حسينى كه جزء شاهكارها و معجزات امام حسين محسوب مى شود، پيام رسانى اهل بيت امام و در رأس آن ها حضرت امام سجاد (ع) و زينب كبرى(ع) است.
امام حسین (ع) در پاسخ به اين سؤال كه چرا اهل بيت را با خود مى برى؟ فرمود: «ان الله شاء ان يريهن سبايا; خداوند مى خواهد آنان را اسير ببيند.»(22)
از اين سخن بر مى آيد كه حضرت رسالتى به دوش داشته كه در انجام آن، حضور زنان و فرزندان ضرورى بوده است. اين رسالت پس از شهادت حضرت براى همگان معلوم گرديد. به راستى اگر افشاگرى امام سجاد (ع) و حضرت زينب (ع) در قالب سخنرانى نبود، حكومت استبدادى يزيد به آسانى اين حادثه بزرگ را تحريف مى كرد . براى هميشه آن حركت عظيم را به فراموشى مى سپرد، اما اسيران پيروز با عزاداری و خطبه هاى آتشين خود، نظام طاغوتى يزيد را در برابر اجتماع مردم به محاكمه كشيدند . ماهيت كربلا را از دستبرد و تحريف دشمنان حفظ كرده و چهره حقيقى عاشورا را براى نسل هاى آينده ترسيم نمودند.(23)
استاد مطهرى مى گويد:" اباعبدالله(ع) اهل بيت خودش را حركت مى دهد براى اين كه در اين تاريخ عظيم رسالتى را انجام دهند و براى اين كه نقش مستقيمى در ساختن اين تاريخ عظيم داشته باشند با قافله سالارى زينب، بدون آن كه از مدار خودشان خارج شوند".(24)
انبيا محو تماشا و ملائك مبهوت شمر سرشار تمنا و تو سرگرم حضور

پی نوشت ها:
1. صف(61) آيه 8.
2. مثیر الاحزان، ابن نما حلی، ص101،مدرسه امام مهدى‏.
3. فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص162، نشر معروف ، قم.
4. همان ،ص26، به نقل از مناقب ابن شر آشوب، ج4، ص68.
5 همان.
6. همان، ص279.
7. تحف العقول عن آل الرسول ، ابن شعبه حرانى ، ص 239‏ ،چ جامعه مدرسين‏.
8. مقتل الحسين، مقرّم ص 283،
9. لهوف، ص 209 ، سيد ابن طاوس ،چ جهان.
10. مقرم،‌مقتل الحسين، ص 357.
11. تاريخ طبري، محمد بن جریر طبری ، ج 4، ص 266، قاهره ،مطبعه الاستقامه بالقاهره، 1358 .
12. فرهنگ عاشورا ، ص63 .
13. بحارالأنوار،‌ج 43، ص 261؛ احقاق الحق، ج 11، ص 265؛
14. عاشورا ، سعید داودی و مهدی رستمی ، ص56، مدرسه الامام علی بن ابی طالب ، قم ، 1384.
15. همان ،ص66 ، به نقل از وسائل الشيعه، ج 10، ص 392.
16. صحيفه امام ، ج 8، ص 69 ـ 72، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، قم .
17. بحارالانوار، ج 44، ص 227.
18. استاد شهيد مرتضى مطهرى، حماسه حسينى، ج 1، ص 154.
19. سيد بن طاووس، اللهوف، ص 79.
20. بحارالانوار، ج 101، ص 240.
21. همان، ج 45، ص 57.
22 .بحارالانوار، ج 44، ص 364.
23. بررسى تاريخ عاشورا، محمد ابراهیم آیتی، ص 132 و 131.
24 . حماسيه حسينى، ج 1 ص، 332.

صفحه‌ها