اديان

با سلام و احترام، خبرهایی از گسترش مسیحیت تبشیری در رسانه ها وجود دارد که گریبان آشنایان دور ما را هم گرفته و این مجموعه در صدد گسترش افکار خویش و ترقیب به ازدواج های درون سازمانی برای ریشه گرفتن این موضوع است. خوب سئوال بنده این است با این دوستان چه باید کرد؟ روابط با ایشان چگونه است؟ در حاکمیت اسلامی وظیفه ایمانی من نسبت به فامیل چیست؟ موضع سیاسی حکومت در قبال این مجموعه ها چیست؟

پاسخ:
پس از آغاز دوران مدرن و قدرت یابی دولت استعمارگر گروه های تبشیری و میسیونرهای مذهبی به عنوان یکی از ارکان نفوذ فرهنگی غرب مجددا مشرق زمین را مورد هدف قرار دادند و کوشیدند با تغییر آیین و باورهای مذهبی مناطق تحت سلطه، زمینه بیشتر وابستگی و نفوذ خود را فراهم آورند. واژه‌ی «میسیون» از كلمه‌ی لاتین Mission-em مشتق شده است. این كلمه در دستور زبان لاتین ازمشتقات فعل Mitt ere است، به معنی فرستادن، روانه كردن، گسیل داشتن یا اعزام كردن. است لذا میسیونرها در واقع فرستادگانی برای تبلیغ مسیحیت از طرف کلیسا بودند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با غلیان احساسات و موج اسلام گرایی در ایران تمام زمینه های نفوذ فرهنگی و مذهبی میسیونرهای مذهبی در ایران کمرنگ شد. اما پس از پایان جنگ، ایجاد برخی مشکلات اجتماعی و اقتصادی زمینه برای حضور مجدد این تشکیلات فراهم شد و علاوه بر اشکال سنتی گروه های میسیونری روش های برگرفته از انقلاب اطلاعات و ارتباطات نیز مورد استفاده استعمارگران قرار گرفت.
این روزها با توجه به بی توجهی برخی مسئولین و سرمایه گذاری هنگفت فرقه های مسیحی وابسته به استعمار حضور جریان های تبلیغاتی مسیحی در جامعه بیش از پیش احساس می شود. این گروه ها از روش هایی چون: تبلیغات شهری، هدف قرار دادن اقشار مذهبی به صورت خاص، حضور در دانشگاه ها، تبلیغات تلویزیونی، کلیساهای خانگی، برای جلب مخاطب استفاده می کنند.
رشد این گونه جریانات هشداری برای مسئولان و متولیان دینی و فرهنگی کشور است. همت مضاعفی دیگری با گسترش ابزارهای تبلیغی و ارتباطی لازم است تا مبلغان و روحانیون متولی امور دینی و فرهنگی کشور با روش های جدید در پی تعمیق ریشه های دینی و مذهبی جوانان کشور باشند. روش هایی برپایه بر وحی و عقلانیت و فطرت انسانها که آنها را در برابر شبهات بی پایه ایمن سازد و هر کدام از افراد جامعه اسلامی ایران به جای انفعال در برابر شبهات دینی، خود آمر و عامل دین و مذهب خویش باشند.
علما، روحانیون و متولیان امور دینی و فرهنگی کشور باید به این مسئله توجه داشته باشند که با گسترش ابزارهای ارتباط جمعی به ویژه اینترنت تنها سخنرانی صِرف، و طولانی برای رفع شبهات دینی جوانان کافی نیست، بلکه در کنار سخنرانی های مذهبی و اخلاقی باید به روش های غیرمستقیم مثل تولید محصولات فرهنگی و هنری، نگارش کتابهای داستان، رمان، فیلم، ساخت برنامه های ترکیبی، تئاتر، موسیقی، شعر نیز به عنوان ابزاری کارآمد توجه داشت.
برای این که به اين گونه افراد کمک کنید، باید توانمندی لازم را داشته باشید و یا از افراد توانمند کمک بگیرید.
به دوست خود با محبت و علاقه و دلسوزانه یادآوری کنید که انسان باید در همه چیز به خصوص اعتقادات پیرو دلیل قطعی و محکم عقلی و برهانی باشد. با احساسات و تصورات و توهمات نمی‌توان در باب اعتقادات (که پایه‌های سعادت و شقاوت دنیا و آخرت است) بازی کرد.
اعتقاد و باور دینی مثل یک لباس یا وسیله تفریحی و... نیست که بتوانیم روزی استفاده کنیم و روز دیگر کنار بگذاریم. سعادت ابدی ما با اعتقادات گره خورده است، پس نمی‌توان آن را به باد احساسات سپرد.
اگر کسی حجت و دلیل قطعی بر اعتقادی نداشته باشد، زیر ساخت زندگی‌اش غلط است و همه بنیان‌هایی که بر این زیر ساخت معیوب می‌سازد، کج و معیوب بالا خواهد رفت و فرویختن است.
اگر بپذیرد که فقط باید تابع دو دلیل بود:
1ـ دلیل عقلی قطعی؛
2ـ دلیل نقلی یقینی، یعنی یقین داشته باشیم که آن وحی است و جز اسلام، هیچ دین دیگری در جهان امروز بر پایه این دو دلیل نیست. هر کس مدعی است شاهد بیاورد تا ما هم پیرو او گردیم.
کسی که مسیحی می‌شود، اوّلاً در باب اعتقادات باید جوابگو باشد که «تثلیث» یعنی چه؟ اینکه اینها را باید با دل پذیرفت و باید فرد تقدیس شود تا اینها را درک کند و... همه برای فرار از جوابگویی است.
اگر خدا یگانه است، پس تثلیث یعنی چه؟ «أب، ابن و روح القدس» مگر سه تا نیست، پس چگونه یکی است؟
اینها باید با استدلال عقلی روشن ثابت شود. «فدای و تغذیه» یعنی چه؟ حضرت عیسى از آسمان به زمین آمد و بر دار رفت تا کیفر گناهان امتش باشد، یعنی چه؟
مگر می‌تواند کسی بار گناه دیگری را بر دوش کشد؟ پس چگونه آدم گناه کرد و همه فرزندان او گناهکار متولد می‌شوند؟ جالب اینکه در وجود همه پیامبران الهی آن گناه نوشته شده و بعد از آمدن مسیح (به عقیده مسیحیان) و کشته شدن او، آن گناه پاک می‌شود!
آیا حضرت عسیى(ع) شریعت و احکام و دستورهای عملی داشت یا نداشت؟ مگر می‌شود یک دین بدون دستور عمل باشد؟ کتاب آسمانی داشت یا نه؟ انجیل‌هایی که امروز وجود دارند و به نام عیسى(ع) است، نوشته خود او و وحی بر اوست یا نوشته دیگران؟ اگر وحی بر اوست ـ که نیست ـ به چه دلیل آن را بپذیریم؟ اگر نیست، چرا باید نوشته‌های دیگران برای ما مقدس باشد؟
مگر دیگران پیامبر بودند؟ به چه دلیل حرف آنان حجت باشد؟
اگر تورات را حضرت عیسى تصدیق کرده، باید وحیانیت تورات و انتساب آن به حضرت موسى(ع) قطعی باشد؛ آیا هست؟ به چه دلیل؟
آیا حضرت عیسى به آمدن پیامبری پس از خودش بشارت داده است؟ اگر بعد از ایشان پیامبری بیاید، آیا باید اطاعت شود؟ به چه دلیل نبوت پیامبر اسلام را ردّ می‌کنید؟
کسی که مسیحی می‌گردد، باید برای این سؤال‌ها جواب قانع کننده داشته باشد و گر نه هیچ‌حجتی در پیشگاه الهی نخواهد داشت.
به یاد داشته باشید که ما نیز مسیح را قبول داریم و بدو عشق و محبت داریم، چون پیامبر الهی است، اما تفاوت ما با مسیحیان آن است که آنها پیامبر اسلام را رد می‌کنند و آن حضرت و حضرت علی(ع) و امامان شیعه را باور ندارند و انکار می‌کنند! اما آیا برای این کار دلیلی دارند؟
با محبت و دلسوزی دوستتان را به این نکته‌ها توجه دهید و برای او دعا کنید.
ضمناً برای آگاهی بیشتر به تالارها و وبلاگ‌های اسلامی که در مورد مسیحیت نوشته شده مانند بیایید به مسیح ایمان بیاوریم، مراجعه کنید.
. www.aryus.blogfa.com <http://www.aryus.blogfa.com>
اگر در ادامه دوستی تان با او احتمال تاثیر نمی دهید ، احتمال این هست که او در اعتقادات شما اثر گذاشته و خدای ناکرده شما را نیز منحرف کند .هیچ دلیلی برای ادامه چنین دوستی هایی باقی نمی ماند.

با سلام و احترام، اینجانب در رابطه با مجازات سقط جنین در ادیان الهی مشغول تحقیق هستم در رابطه با دین اسلام و مراحل تشکیل جنین مشکلی ندارم ولی برای دانستن نظرات یهود، مسیح، و زرتشت مشکل دارم. لطفا بنده را راهنمایی فرمایید.

پاسخ:
سقط جنين در آیین يهود:
نخستین و مهم‌ترین منبع شریعت و حقوق یهود، یعنی تورات، به سقط جنین عمدی اشاره‌ای نکرده است. در این کتاب فقط در یک مورد به مسئله سقط جنین اشاره شده و آن سقط شدن جنین زنی در جریان نزاع است. در اینجا ضارب باید برای اسقاط جنین غرامت مالی بپردازد.
در دومین منبع مهم شریعت یهود، یعنی تلمود، از سقط جنین عمدی سخن به میان آمده است. در این گنجینه شریعت یهود گرچه سقط جنین عمدی ممنوع دانسته شده، برای ساقط کننده آن مجازات قصاص تجویز نشده است. به رغم ممنوعیت سقط جنین در تلمود، در مباحث حقوقی این کتاب در مواردی اسقاط جنین روا شمرده شده است. بر اساس قانون تلمود، اگر زن در هنگام زایمان دچار مشکل شود و بیم آن رود که مرگ وی را تهدید کند، اگر جنین هنوز در رحم باشد، باید با کشتن جنین جان مادر را نجات داد؛ اما اگر سر یا بخش بزرگ‌تر جنین از رحم خارج شده باشد، نمی‌توان جنین را سقط کرد؛ چرا که در اینجا دو موجود زنده قابل بقا وجود دارند و کسی نمی‌تواند بگوید جان مادر از جان فرزند مهم‌تر است.
با این همه، خود مادر حتی اگر قسمت اعظم جنین به دنیا آمده باشد، می‌تواند با استناد به قاعده حقوقی پذیرفته شده دفاع مشروع، با سقط جنین جان خود را نجات دهد. در برخی از منابع یهودی آمده است که اگر سقط جنین برای درمان مادر لازم باشد، انجام آن مجاز است و این حکم حتی شامل مواردی نیز می‌شود که جنین خود منشأ مستقیم بیماری مادر نباشد و خطر مرگ مادر را تهدید نکند. از مباحث بحث‌انگیز در حقوق یهودی درباره جواز یا عدم جواز سقط جنین، آنجاست که زن از زنا باردار شده باشد. بسیاری از عالمان یهودی بر این عقیده‌اند که زن شوهرداری که از راه زنا باردار شده باشد، می‌تواند جنین خود را سقط کند؛ اما اگر دختر بی‌شوهری این گونه باردار شود، اسقاط جنین وی روا نیست؛ چرا که بر طبق شریعت یهود، فرزند متولد از زنای زن شوهردار حرامزاده است؛ اما فرزند دختر بی شوهر حرام‌زاده شمرده نمی‌شود. از موارد جواز سقط جنین در تلمود آنجاست که بخواهند مجازات اعدام را درباره زنی که از راه زنا باردار شده است به اجرا در آورند. در این مورد می‌توان و حتی گفته‌اند که باید، جنین زن را پیش از اجرای مراسم اعدام سقط کرد، مگر آنکه عملیات وضع حمل آغاز شده باشد. بحثی که بیشتر در دوران جدید مطرح شده است آنجاست که خطر معلولیت کودک را تهدید کند. بیشتر حقوقدانان یهودی می‌گویند حتی در این صورت نیز نمی‌توان جنین را سقط کرد. با این همه، برخی از حقوقدانان جدید یهودی در این باره رویکرد منعطف‌تری اتخاذ کرده‌اند و در مواردی سقط جنین را اجازه داده‌اند. (1)
سقط جنين در مسيحيت:
در ميان مسايل اخلاقي مجموعه عهد جديد هيچ ذكر صريحي از سقط جنين به ميان نيامده است. با اين همه، از همان آغاز، دانشمندان و فرقه هاي مسيحي به مساله سقط جنين توجه نشان داده اند. به اعتقاد كليساي كاتوليك رم، جنين از لحظه انعقاد نطفه، انساني كامل است و حق حيات دارد؛ از اين رو، اين كليسا از آغاز پيدايش جنين، هرگونه اقدام به سقط جنين را نكوهش كرده است. در ديداخه، يكي از نخستين كتاب هاي راهنماي تعاليم مسيحي، چنين آمده است: «كودك را با سقط كردن نكش و باعث هلاكت نوزاد نيز نشو».
در يكي ديگر از اسناد مسيحي، سقط جنين از «گناهان نفرت انگيز» شمرده شده است. گرچه برخي از دانشمندان، دميده شدن روح را ملاك جواز يا عدم جواز سقط جنين مي دانستند، كليساي كاتوليك در قرن نوزدهم رسما اين ديدگاه را رد كرد و اعلام كرد كه جنين در هر مرحله اي كه باشد، سقط آن ناروا است و ساقط كننده جنين به مجازات شرعي طرد محكوم مي شود. يكي از مهمترين اشكالاتي كه به اين عقيده كليساي كاتوليك وارد شده اين است كه جنين ممكن است زندگي مادر را در خطر مرگ قرار دهد؛ اما مطابق آموزه فوق حتي در اينجا نيز نمي توان اقدام به سقط كرد. كاتوليك ها در پاسخ به اين ايراد قاعده «نتيجه دوگانه» را براي حفظ جان مادر پيشنهاد كرده اند. بر طبق اين قاعده، براي مثال، اگر زن بارداري به سرطان رحم مبتلا باشد، پزشك مي تواند براي نجات جان وي رحم سرطاني را بيرون بياورد. در اينجا پزشك و مادر، مرگ جنين را قصد نكرده اند، بلكه يك عمل مشروع را براي درمان بيماري وي انجام داده اند، گرچه نتيجه قهري آن مرگ جنين است.
در مقابل ديدگاه كليساي كاتوليك، بسياري از دانشمندان پروتستان و ارتدوكس و ديگر فرقه هاي مسيحي به ويژه در دوران اخير جنين را انسان بالقوه شمرده اند، که داراي حقوقي بر گردن زن باردار و ديگران است؛ با اين همه در مواردي اسقاط آن نيز قابل توجيه است (مانند زماني كه جان مادر در خطر باشد). الهي دانان فمنيست، با ارايه تفسير ديگري از رابطه جنين و مادر، اجازه داده اند كه اگر بارداري براي مادر خطري به وجود آورد، وي به سقط آن اقدام كند. (2)
سقط جنین در آيين زرتشت:
سقط جنین در آموزه‌های سنت کهن زرتشتی به تمامی مردود و ناروا شمرده شده است؛ زیرا این عمل هم کشتن آگاهانه است و هم باعث آلودگی با نسا (مردار) می‌شود. اما در آموزه‌های ناب زرتشت، هیچگونه تصریحی دال بر مسایل شرعی از قبیل روایی یا ناروایی سقط جنین وجود ندارد. اما آنچه در آموزه‌های او جلب نظر می‌کند، نگرش ژرف و بسیار اخلاقی آن به انسان است. فهم و درک موضع زرتشت در برابر عمل سقط جنین، هنگامی میسر است که از دریچه منطق کلی آموزه‌های وی به این موضوع نگریسته شود. زرتشت، جهان را عرصه کارزاری فراگیر میان نیکی‌ها و بدیها می‌بیند و معتقد است که بهترین کنشها از اَشَه ناشی می‌شود که می‌توان آن را راستی و پاکی و نظم بنیادینِ گیتی معنا کرد. در باور زرتشت، همه موجودات هستی و از جمله انسان، از آنجا که آفریدگان اهوره مزدایند، در سرشت خود بر مدار آشه می‌گردند و بنا بر این ارجمندند. در این ساختار، نقطه عزیمت منش هر انسانی که پا به عرصه گیتی می‌نهد، جز خوبی و پاکی نیست؛ و البته همو چندان آزاد و یله است که می‌تواند برخلاف سرشت اهورایی خود، از مدار اشه خارج شود و به بدی و پلیدی بگراید و یا برعکس، در راه اشه گام بردارد و با هر کنشی، هستی را نو گرداند. در نتیجه می‌توان به سهولت دید که در نگرش زرتشت، عمل سقط جنین به معنی نابود کردن موجودی است که هم در سرشت خود، اهورایی است و هم می‌تواند با اَشوئی، بر دامنه قدرت نیکی‌ها در جهان بیفزاید. یعنی از چشم انداز دین زرتشت عمل سقط جنین میان دو حد نوسان دارد: یا موجودی ذاتاً اهوارایی از میان رفته است یا موجودی که می‌تواند بنا به سرشت خود، اهورایی‌تر هم گردد، کشته شده است. و معلوم باشد که این هر دو، محکوم و ناپسند هستند.
با این اوصاف، در آموزه‌های زرتشت، سفارش همواره‌ای به اصل خردورزی در تمامی امور هست که براساس آن می‌توان عمل سقط جنین را در شرایطی خاص، روا دانست و آن نیست مگر هنگامی که دانش روز، بنا به مصالحی، چنان کاری را تجویز گرداند. به عبارت دیگر، از منظر «دین زرتشت»، هرگاه دانش زمانه، انجام کاری را ایجاب کند، باید به آن پرداخت و شایسته نیست تا در چنین مواردی، به بهانه پایبندی بر سنت‌های ناخردامندانه، از گردیدن بر مدار دانش و خرد، ابا کرد.
در باره مجازات سقط كننده در زرتشت مطلبي يافت نشد جز آنكه عمل سقط جنين بر مبناي «ارداويراف‌نامه» مستوجب مجازاتي بسيار سخت و هولناك در جهانِ پسين است(4)
براي آگاهي بيشتر ر.ك فصلنامه باروری و ناباروری: سال 6 (1384)، شماره 4.

پي نوشت ها :
1. سلیمانی حسین. سقط جنین در یهودیت. فصلنامه باروری و ناباروری: سال 6 (1384)، شماره 4، صفحات 368-362.
2. همان 4، صفحات 348-343.
3. آقایی سید مجتبی. همان، صفحات 361-349.
4. ارداويراف نامه: بند 44.

آیا یهودیت دین رسمی است ؟ با اینکه فکر می کنم خداوند مهربان در قرآن کریم بدترین قوم را قوم یهود خوانده است می خواهم بدانم آیا یهودیت را می توان دین نامید یا یک نژاد است؟

پاسخ:
دين يهود به دين حضرت موسي (ع) منتسب است. حضرت موسي (ع) فرزند عمران و ملقب به كليم اللَّه، از پيامبران بزرگ الهي و اولوالعزم است. او بزرگ‏ترين پيامبران بني اسرائيل است كه بين قرن‏هاي پانزده تا سيزدهم قبل از ميلاد ظهور كرد.
- موسي (ع) مأموريت يافت به مصر رود و فرعون را به توحيد دعوت كند. (1)
- موسي (ع) فرعون را با ارائه معجزات به دين حق دعوت نمود، ولي فرعون آن را سحر پنداشت. (2)
- بين فرعونيان و سپاه موسي (ع) درگيري رخ داد و فرعونيان به تعقيب آنان پرداختند. به امر خداوند دريا شكافته شد و سپاهيان موسي (ع) از دريا گذشتند، اما فرعونيان كه در تعقيب آنان بودند، در دريا غرق شدند. (3)
قرآن درباره بني اسرائيل و قوم يهود كه توسط حضرت موسي (ع) نجات يافتند و به نعمت‏هاي خداوندي نايل شدند، به بيان ضعف‏هاي آنان مي‏ پردازد كه اين‏ها از خود رفتار ناشايسته به جاي گذاشتند، گوساله پرست شدند و به انكار آيات الهي پرداختند .(4) نيز قسي القلب شدند و پيامبران بني اسرائيل را كشتند (5) و سر انجام خداوند بر آنان خشم ورزيد و آنان را دچار ذلت و خواري نمود. (6)
در زمان پيامبر اسلام (ص) يهوديان يكي از دشمنان سرسخت مسلمانان شدند و حاضر گشتند با مشركان قريش همراهي كنند و با اسلام بجنگند. آنان آتش جنگ احزاب را بر افروختند.
و چند بار با مسلمانان جنگيدند. در جنگ بني نضير، بني قريظه و بني قيس وقاع نيز در غزوه خيبر شكست خوردند و مهر ذلت بر پيشاني شان نهاده شد. قرآن درباره قوم يهود مي‏ گويد: "مي‏ بيني كه قوم يهود شديدترين دشمني را نسبت به مسلمانان دارد". (7)
البته آنچه اكنون از دين يهود باقي مانده ديني تحريف شده است.
امروز هم رژيم نژاد پرست و صهيونيست اسرائيل، محور اصلي دشمني با جهان اسلام است!!

پي نوشت‏ها:
1 - طه، آيه 43.
2 - اعراف، آيه 119 تا 122.
3 - يونس، آيه 79.
4 - طه، آيه 85؛ بقره، آيه 54.
5 - بقره، آيه 61.
6 - همان، 61.
7 - مائده، آيه 82.

آیا مسیحیان همانند یهودیان و مسلمانان احکام خوردنی و آشامیدنی دارند؟

پاسخ:
بررسی تطبیقی حکم خوردنی و آشامیدنی ها در دین یهود، مسیح و اسلام، موضوع گسترده ای است، در یک نامه نمی توان بدان پرداخت. بر آن شدیم بخشی از چیزهایی که در دین یهود و مسیح حرام هستند، بیان نماییم:
در تورات كنونى در سفر" لاويان" فصل يازدهم ضمن بيان گوشت هاى حرام و حلال مى‏خوانيم:
" از نوشخوار كنندگان و سم چاكان اين ها را نخوريد، شتر را با وجودى كه نوشخوار مى‏ كند اما تمام سم چاك نيست، آن براى شما ناپاك است ". (1) بى مهرگان معمولا حرام هستند. تنها استثنایى که در این مورد وجود دارد، انواع مختلف ملخ هایى هستند که درتورات از آن ها نام برده شده است. تنها یک گروه از یهودیان هنوز بر این سنت باقى اند. هر از گاهى ملخ مصرف مى کنند. مطابق احکام خوراکى ها، تمامى خزندگان مطلقا حرام هستند.
در تورات تنها ماهى هایى که باله و فلس، هر دو، را داشته باشند ،حلال هستند. تمامى انواع دیگر حرامند. همچنین فهرستى با بیش از بیست نوع پرنده حرام گوشت در تورات ارائه شده است. بنا به گفته تورات، فقط مصرف حیوانات نوشخوار کننده و سم شکافته مجاز است. از نظر جانورشناسى، این دسته گروهى کاملا مشخص را تشکیل مى دهند که شامل تمامى انواع گاو و گوسفند، آهو و قوچ و زرافه و اوکاپى می باشند. علاوه بر پرندگان و حیوانات حرام گوشت، احکام خاصى نیز درباره اجزائى از حیوانات که مصرف آن ها حرام است، وجود دارد: از ممنوعیت هاى مهم، مصرف خون است. تورات تأکید مى کند که «خون جان است و جان را با گوشت مخور» (2)
در تورات تحریف شده مطالب وجود دارد، مبنی بر اینکه پولس خوردن گوشت خوک و شراب را بر مسيحيان حلال کرد و گرنه در اصل آيين آن ها حرام بوده است.(3) پولس این کار را بدان جهت انجام داد که عمل به دستورات بسيار پيچيده يهوديت سخت بود. پولس شريعت (حلال و حرام و مکروه و مستحب) را از مسيحيت حذف کرد. ايمان را براي رستگاري کافي دانست.(4) همچنین پولس براي جلب طرفداران بيش تر صريحا اعلام کرد که ديگر عمل «ختان» وجوب ندارد، هم چنين رعايت حلال و حرام در طعام و شراب ضروري نيست. افراد بشر را نبايد به نجس و طاهر تقسيم کرد.(5) البته در مسيحيت واقعي، مثل اسلام شراب حرام است اما در اين زمان که مسيحي ها مشروب مي خورند، دينشان تحريف شده است و تابع يک دين منحرف هستند؛ که بدعت هاي بسياري وارد آن شده است.
از برخی آیات نیز استفاده می شود که برخی از چیزها در یهود حرام بوده است که در دین مسیح حرمت آن ها برداشته شده است. در تفسیر نمونه ذیل آیات 50 و51 سوره آل عمران آمده است:" اين آيات نيز ادامه سخنان حضرت مسيح است، و در واقع بخشى از اهداف بعثت خود را شرح مى‏ دهد، مى‏ گويد:" من آمده‏ ام تورات را تصديق كنم. مبانى و اصول آن را تحكيم بخشم" (وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التورية). نيز آمده‏ ام تا پاره‏ اى از چيزهايى كه (بر اثر ظلم و گناه) بر شما تحريم شده بود (مانند ممنوع بودن گوشت شتر و پاره‏اى از چربي هاى حيوانات و بعضى از پرندگان و ماهى‏ ها) بر شما حلال كنم". (6)

پی نوشت ها:
1.ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية ،1374 ج3، ص8
2. <http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=14540>
3. محمد حسين طباطبايي ، تفسير الميزان، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين، چاپ دوم، ج3، ص 213.
4. علي اصغر رضواني، ، نگاهي به مسيحيت و پاسخ به شبهات، قم، انتشارات جمکران، چاپ اول، ص 37.
5. جن بي ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حکمت، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، چاپ پنجم، 1372ش، ص614.
6. تفسیر نمونه ، ج2، ص 560

آیا در دین مسیحیت نماز و قبله وجود دارد؟

پاسخ:
اگرچه در تمام ادیان الهی نماز وجود داشته و در آموزه های مسیح نیز بوده، اما در طول تاریخ و در اثر تحریف هایی که در این دین الهی صورت گرفت، عملاً از عرصه دینی مسیحیان حذف شده است و در دین فعلی مسیحیت، عملی شبیه نماز مسلمانان وجود ندارد؛ ولی اگر نماز را به معنای عام آن که هر گونه نیایش و دعا و سخن گفتن با خدا را شامل می شود، در نظر بگیریم، در دین فعلی مسیحیت نیز چنین اعمال و رفتاری وجود دارد. از این رو، در قاموس کتاب مقدس در بخشی تحت عنوان «نماز و نیایش» آمده است: نماز از جمله واجبات دینی همه روزه تمام ملل و مذاهب است، چه به صورت منفرد و چه به صورت جماعت. مقصود از نماز، صحبت داشتن و گفتگو کردن با خدا و خواستن احتیاجات و اظهار تشکر و امتنان برای الطاف و مراحم حق تعالى می‌باشد. (1)
همچنین در همان کتاب می‌خوانیم: روح القدس وضع و طور و طرز نماز را به شما می‌آموزد و جمیع انبیا و مؤمنان و مقدسان سلف برای نماز و دعا مشهور بوده‌اند... . (2)
مسیحیان در کتاب‌هاشان کتاب مخصوصی برای نماز و نیایش دارند.
مسیحیان برای اقامه نماز و نیایش شروطی را قائل نیستند، صبحگاه به اقامه نماز و نیایش می‌پردازند، شامگاه نیز قبل از آن که به رختخواب بروند، به اقامه نماز می‌پردازند و در نماز به سپاس گزاری و شکر الهی راجع به نعمت‌های آن روز می‌پردازند و نیز به استغفار از گناهان آن روز می‌پردازند. (3)
مسیحیان در روزه های یکشنبه و برخى، روز شنبه در کلیسا جمع می شوند و دعاهایی از کتاب زبور، مزامیر و پولس رامی خوانند.
مردمان معمولی بر خلاف راهبان مسیحی، فقط به دو نماز صبحگاه و شامگاه می‌پردازند و بقیه ساعات روز را به کار و تلاش مشغول هستند؛ اما راهبان مسیحی که در دیر و کلیسا زندگی می‌کنند، به نمازهای هفت‌گانه و گاه بیش تر می‌پردازند.برای آشنایی بیش تر با مراسم عبادی و نماز در مسیحیت، می توانید به کتاب زیر مراجعه نمایید:
- تاریخ ادیان و مذاهب جهان، نوشته عبدالله مبلغی.
قبله مسیحیان بیت لحم زادگاه عیسى (ع) مى باشد.(4) شاید اکنون ملتزم به قبله نباشند

پی‌نوشت‌ها:
1. هاكس، جيمز، قاموس کتاب مقدس، اساطير، تهران، 1383ه.ش، ص 887.
2. کتاب مقدس، ترجمه ولیم گلن، دار السلطنه لندن، 1856میلادی، عهد جدید، ص 384.
3. عهد جدید، انجیل مرقس، 1/ 35
4. معارف ومعاریف سید مصطفی حسینی دشتی، ج 8 ،ص 229، چاپ دوم، سال 1376 قم.

سلام،

1- آیا حقیقت دارد اگر مسلمانی، یهودی را بکشد و یا به قتل برساند، خونش بر مسلمان مباح می باشد و حتی اگر شخص یهودی بی گناه باشد باز هم خونش بر مسلمان مباح می باشد و اگر مباح نیست، حکم خداوند بر چه چیزی استدلال دارد؟

2- خداوند کریم در کتاب مقدسش چند قوم را مورد لعن قرار داده است؟

پاسخ1:
اصل اين حکم از منظر مذاهب اسلامي امري قطعي و مسلم محسوب نمي شود؛(1) اما دليل شهرت اين نظريه در بين فقهاي اسلامي بخصوص فقهاي شيعه چيست؟
در توضيح اين امر لازم است اصل فلسفه قصاص در اسلام را مورد توجه قرار دهيم تا بدانيم چرا در مواردي اين امر مورد استثنا قرار گرفته ؛ در قرآن کريم در مورد قصاص آمده است:
«ولکم فى القصاص حياة يا اولى الالباب لعلّکم تتّقون؛(2) براى شما در قصاص، حيات و زندگى است، اى صاحبان خرد شايد تقوا پيشه کنيد».
با دقت در اين آيه مي توان دريافت که قرآن کريم قصاص را بيمه کننده زندگى و عامل حيات بخش در جامعه انساني دانسته؛ فلسفه عامل حيات دانستن قصاص به اين برمي گردد که در قصاص مصلحت عمومي جامعه در منع و جلوگيري از تکرار فجايع و جنايت ها در حق ديگر افراد به طور کامل و جدي نهادينه شده. اجراي درست قصاص بهترين عامل پيشگيري از استمرار و رواج انواع قتل و صدمه نسبت به ديگر افراد است؛ در تفسير نمونه آمده:
«قصاص اسلامى به هيچ وجه جنبه انتقام جويى ندارد. از يک سو ضامن حيات جامعه است، زيرا اگر حکم قصاص به هيچ وجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنيت مى‏کردند، جان مردم بى‏گناه به خطر مى‏ افتاد. همان گونه که در کشورهايى که حکم قصاص به کلى لغو شده، آمار قتل و جنايت به سرعت بالا رفته است». (3)
درباره قصاص در قران آمده: « يا ايّها الّذين آمنوا کتب عليکم القصاص فى القتلى الحر بالحر والعبد بالعبد والانثى بالانثى فمن عفى له من اخيه شئ فاتباع بالمعروف واداء اليه باحسان ذلک تخفيف من ربّکم ورحمة ؛ (4) اى کسانى که ايمان آورده ايد! حکم قصاص در مورد کشتگان بر شما نوشته شده است؛ آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، پس اگر کسى از سوى برادر [دينى] خود چيزى به او بخشيده شود [وحکم قصاص او تبديل به خونبها گردد] بايد از راه پسنديده، پيروى کند [و صاحب خون حال پرداخت کننده ديه را در نظر بگيرد] و او [قاتل] نيز به نيکى ديه را به ولى مقتول بپردازد. اين تخفيف و رحمتى است از ناحيه پروردگار شما».
در اين آيه مشهود است که ابعاد قصاص کاملا دقيق مورد توجه قرار گرفته اما در عين حال به بخشش خون و اخذ ديه آن هم با ملاحظه دو طرف نسبت به وضعيت همديگر توصيه شده است. به کار بردن تعبير " من اخيه " و برادر خواندن قاتل و صاحب دم به روشني، تلاش آيه در ايجاد فضاي مودت و دوستي براي حل و فصل را آشکار مي کند. اما در عين حال بعد از همه اين موارد آيه: « و لکم فى القصاص حيوة يا اولى الالباب لعلّکم تتّقون » ذکر مي شود تا تصور نشود اگر کسي مطالبه قصاص کرد، جاني و خون ريز و دشمن حيات و مصالح جامعه خوانده شود.
اين موارد به خوبي بيانگر فلسفه قصاص از منظر اسلام و مويد اين امر است که قصاص در راستاي مصالح اجتماعي و رعايت حقوق انسان ها در برابر هم تنظيم شده؛ از همين جا مي توان متوجه برخي جزييات و دقت هاي خاص اسلام در قصاص شد.
رعايت مصالح اجتماعي به اين محدوده ختم نمي شود. توجه به برخي مسايل ديگر هم از نظر اسلام ضروري است.
اما در مورد قتل کافر توسط مسلمان مسئله تا حدي عميق تر وجدي تر است.
اصولا از ديدگاه اسلام انسان‏ها از نظر مادي مانند ساير موجودات عالم هستند. و هيچ گونه ارزش و برتري از اين جهت ندارند. معيار ارزش و برتري انسان بر ساير موجودات، عقيده و انديشه و عملي است که در راستاي انديشه صحيح شان انجام مي دهند. انديشه صحيح از ديدگاه اسلام، اعتقاد به مبدأ و معاد و برنامه‏اي است که حرکت معقول انسان از مبدأ به سوي معاد را تنظيم مي‏ کند؛ يعني همان دين و ايمان صحيح.
بر اين اساس هر مقدار انحراف از صراط مستقيم (که در دوره خاتميت به وسيله اسلام ترسيم شده است) انسان را از مقام و منزلت والايي که در نظام هستي دارد ،تنزل داده، به پايين ترين درجات منزلت و ارزش مي رساند؛ در حقيقت اسلام ارزش ذاتي انسان ها را با هم برابر دانسته ،همه را موجودي مانند ديگري تلقي مي کند . فضيلتي براي رنگ ونژاد و مليت و... قايل نيست .معتقد است هر فردي از انسان با هر وضعيت جسمي که داشته باشد، به خاطر برخورداري از روح انساني مي تواند به بالاترين درجات کمال دست يابد .
اما بعد از اين بُعد ذاتي ، در مقام فعليت و تحقق خارجي ، انسان ها با توجه به عقيده و باوري که پيدا مي کنند و جهت گيري خاصي که در فکر و به تبع آن عمل خود به وجود مي آورند ، ديگر به هيچ وجه همسان يکديگر نبوده ، در يک طراز معرفي نمي شوند.
از نظر قرآن همه انسان ها در بالاترين جايگاه و مرتبت خلق مي شوند ، اما برخي پس از آن به پايين ترين درجات تنزل مي يابند حتي ارزش وجوديشان از حيوانات هم پايين تر مي گردد؛ لذا در قرآن مي فرمايد:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ فىِ أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ* ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِين* ‏إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَات‏؛ (5) آدمى را در نيکوتر اعتدالى بيافريديم. آن گاه او را فروتر از همه فروتران گردانيديم. مگر آنان که ايمان آورده‏اند و کارهاى شايسته کرده ‏اند» .
يا مي فرمايد:
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون‏؛ (6) براى جهنم بسيارى از جن و انس را بيافريديم. ايشان را دل هايى است که بدان نمى ‏فهمند و چشم هايى است که بدان نمى‏ بينند .گوش هايى است که بدان نمى‏ شنوند. اينان همانند چارپايانند حتى گمراه‏تر از آن هايند اينان خود غافلانند» .
در نتيجه انساني که از ايمان به دين حق و باور به حقيقت بهره اي نداشته ،در زمره کفار به حساب مي آيد ، به هيچ وجه ارزشي انساني همسان ديگر مسلمانان ندارد . منطقي و معقول نيست که انسان مسلماني در برابر کشتن او قصاص شود؛ البته رعايت مرتبه اجتماعي کفار از جهت، معاهد و حربي بودن آن ها و حرمتي که حکومت اسلامي براي اين گروه ها قايل است، مي تواند در نوع مجازاتي که براي قاتل در نظر گرفته مي شود، تغييراتي ايجاد نمايد .
پس مسلمان در مقابل کفاري همچون اهل کتاب قصاص نمي‏ شود، چرا که اهل کتاب در مقايسه با مسلمان از ارزش ايماني واحدي برخوردار نيستند. در نتيجه جان او نزد خداوند (که قانون گذار و مالک تمام هستي است) با جان مؤمن يکسان تلقي نشده است.
در مواردي مسلمان با کشتن اهل کتاب (يهودي و مسيحي) گرچه قصاص نمي‏ شود، ولي تعزير مي ‏شود و بايد ديه مقتول را بپردازد. نيز چنانچه مسلماني به کشتن اهل کتاب عادت نمود، قصاص مي‏ شود. (7)
پس تفاوت هايي که در حکم قصاص وجود دارد، با عدالت خداوند منافاتي نداشته، بلکه بر اساس مصالح جامعه و بر اساس جهان بيني دقيق وعميق اسلام بوده و عين عدالت محسوب مي گردد. البته در شرائط فعلي انچه حاکم اسلامي مصلحت بداند به آن عمل مي شود.

پي‏ نوشت‏ها:
1. التبيان في تفسيرالقرآن ، ج 2 ،ص 103. چاپ : اول،سال چاپ : رمضان المبارك 1409،ناشر : مكتب الإعلام الإسلامي.
2. بقره (2) آيه 196.
3. تفسير نمونه‏،مكارم شيرازى ناصر ،ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏،سال چاپ: 1374 ش‏، ج‏1، ص: 612.
4. بقره (2) آيه 178.
5. تين (95) آيه 4-6.
6. اعراف (7) آيه 179.
7. امام خميني، تحريرالوسيله، ج 2، ص 519.
---------------------------

پاسخ2:
"لعنت‌" به معناي طرد و دور ساختني كه با خشم و غضب آميخته باشد، مي‌باشد، پس لعنت خداوند يعني دور ساختن كسي از رحمت خويش و محروم ساختن او از تمام نعمت‌ها و بركات كه از طرف او به بندگان مي‌رسد.
در فرهنگ اسلامي لعن و نفرين منع شده است. حضرت باقر (ع) فرمود: «چون لعنت از زبان کسي درباره ديگري بيرون آيد، لعن ميان لعنت کننده و لعنت شده، تردد و نَوَسان کند. اگر مجوزي در لعنت شده ديد، بر او وارد مي‌شود وگر نه به خود لعنت کننده باز مي‌گردد». (1)
رسول خدا (ص) فرمود: «لعن مؤمن مانند کشتن او است». (2) البته گاهي انسان کاري مي‌کند که حرمت خود را مي‌شکند و مستحق لعن و نفرين مي‌گردد، تا جايي که خداي مهربان بر او لعنت مي‌فرستد.
خداوند متعال در قرآن كريم گروه‌ها و اشخاصي را مورد نفرين و لعنت خويش قرار داده است‌; از جمله‌:
1. تكذيب كنندگان :
تكذيب كنندگان كتاب آسماني قرآن و حق‌; "كساني كه دلايل روشن و وسيلة هدايتي را كه نازل كرديم‌، بعد از آن كه در كتاب براي مردم بيان ساختيم كتمان مي‌كنند، خدا آن‌ها را لعنت مي‌كند و همه لعن كنندگان نيز آن‌ها را لعن مي‌نمايند." (3) كه اشخاصي مانند ابوجهل‌، ابولهب و... را شامل مي‌شود كه البته ابي‌لهب در سوره مسد، آيه‌، نيز مورد نفرين و لعنت خداوند متعال قرار گرفته است‌.
2. كافران:
كافراني كه در حال كفر از دنيا مي‌روند; "كساني كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر آن‌ها خواهد بود". (4)
3. استكبارگران :
زورگوياني مانند فرعون و لشكريان و ياران كه خداوند متعال آن‌ها را مورد لعنت قرار داده و مي‌فرمايد:
"در اين دنيا لعنت پشت سر لعنت نصيب آن‌ها كرديم‌، و روز قيامت از زشت رويانند". (5)
4. ابليس‌:
"و لعنت بر تو خواهد بود تا روز قيامت‌". (6)
5. بني اميه‌:
بر اساس برخي روايات و سخنان پيشوايان معصوم منظور از "الشجرة الملعونة‌" (درخت لعنت شده‌) (7) در، بني اميه و خاندان آن‌ها هستند. چنان كه حضرت امام صادق‌ مي‌فرمايد: "درختي كه در قرآن مورد لعنت قرار گرفته‌، همان خاندان اميه و بني اميه هستند". (8)
6. يهوديان:
يهود گفتند كه دست خدا بسته است. دستهاى خودشان بسته باد. و بدين سخن كه گفتند ملعون گشتند. دستهاى خدا گشاده است. به هر سان كه بخواهد روزى مى‏دهد. و آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده است، به طغيان و كفر بيشترشان خواهد افزود. ما تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنده‏ايم. هر گاه كه آتش جنگ را افروختند خدا خاموشش ساخت. و آنان در روى زمين به فساد مى‏كوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد (9)
7. ظالمان‌:
بهشتيان دوزخيان را آواز دهند كه ما به حقيقت يافتيم آنچه را كه پروردگارمان وعده داده بود، آيا شما نيز به حقيقت يافته‏ايد آنچه را كه پروردگارتان وعده داده بود؟ گويند: آرى. آن گاه آوازدهنده‏اى در آن ميان آواز دهد كه لعنت خدا بر كافران باد! (10)
8. دروغگويان‌:
و چون ايشان را از جانب خدا كتابى آمد، و او را شناختند، هر چند كتابشان را هم تصديق كرده بود، و با آنكه زان پيش خواستار پيروزى بر كافران بودند، به او ايمان نياوردند، كه لعنت خدا بر كافران باد. (11)
9. اذيت كنندگان خداوند و پيامبر:
هر آينه كسانى را كه خدا و پيامبرش را آزار مى‏دهند، خدا در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خواركننده مهيا كرده است. (12)
10. شهادت دروغ بر زنا:
و بار پنجم بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد. (13)

پي نوشت ها :
1. مصطفي دشتي، معارف و معاريف، واژه لعن.ج8،ص749، نشر دانش، قم، 1376 ش.
2. محمد محمدي ري‌شهري، ميزان الحکمه، واژه لعن، شماره حديث 18233.
3. بقره‌ (2) آيه 159 .
4. بقره‌ (2) آيه 161 .
5. قصص‌ (28) آيه 42 .
6. حجر (15) آيه35 .
7. اسرأ (17) آيه 60
8. ر. ك‌: تفسير نمونه‌، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 12، ص 170، دارالكتب الاسلامية‌، تهران / تفسير العياشي‌، محمد بن مسعود عياشي‌، ج 2، ص 297، چاپخانه علميه‌، تهران و... .
9. مائده‌ (5) آيه 64.
10. اعراف‌ (7) آيه 44 .
11. بقره‌ (2) آيه 89 .
12. احزاب‌ (33) آيه 57 .
13. نور (24) آيه 7 .

1- تاریخ پیدایش دین یهود؟

2- پیامبرانشان؟

3- مبانی اعتقادی دین یهود؟

4- کتاب مقدس آنها؟

5- اعمال عبادی؟

6- طرفداران امروزی آنها به چه گونه اند؟

با ذکر منابع

سؤال1: تاریخ پیدایش دین یهود؟
پاسخ:
در ابتدا بايد گفت :اظهار نظر قطعي درباره پيدايش اديان ، بسيار مشکل است، زيرا تاريخ دقيق آنها دقيقا معلوم نيست ، در عين حال دربرخي منابع آمده است:
تاريخ آيين يهود، حدود 1232 سال پيش از ميلاد مسيح، مي باشد(1) بعضي ديگر تاريخ پيداش دين يهود را حدود 1213 قبل از ميلاد ذکر نموده اند (2)
در تاريخ دين يهود به منابع زير مراجعه فرماييد:
1) اديان زنده جهان،‌رابرت هبيوم،‌ترجمه عبدالرحيم گواهي
2) راهنماي اديان زنده، جان ر. هينلز، ترجمه عبدالرحيم گواهي
3) تاريخ اديان، اصغر حکمت
4) آشنايي با تاريخ اديان، آريا
5) تاريخ انببياء، رسولي محلاتي
6) تاريخ پيامبران ، محمد باقر مجلسي ،
7) منشورجاويد، جعفرسبحاني ، ج12
8) دايره المعارف فارسي ،مصاحب ، ذيل کلمه "يهود"
پي‌نوشت‌:
1. عبدالله مبلغي،‌تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج2، ص 578، ،قم ، انتشارات منطق (سينا)، 1367
2. مصطفي دشتي ، معارف ومعاريف ، ج10، ص621، قم، 1376
-------------------------------

سؤال2: پیامبران دین یهود؟
پاسخ:
حقيقت اين است که تعداد انبياي يهود معلوم نيست، زيرا تاريخ و تعداد آنها معلوم نيست. در برخي متون از تعداد زياد از انبياي يهود سخن به ميان آمده است ،به طوريكه در روايت آمده يهود در عرض يك ساعت 43 نفر از پيامبران خدا را كشتند و 112 نفر از مردان صالح و نيكوكار را كه از اين پيامبر طرفدارى مى‏كردند نيز بقتل رساندند (1)
علماء يهود معتقدند كه پس از حضرت موسى، چهل و هفت پيامبر براى قوم اسرائيل آمده و شريعت حضرت موسى را ترويج كرده اند كه هفده نفر از آنان داراى كتاب بوده اند. در قرآن به چند نفر از انبياء بنى اسرائيل كه پس از موسى آمده اند، اشاره شده است؛ داود كه صاحب كتاب آسمانى زبور بود، يكى از آنهاست و نيز سليمان كه در قرآن شرح رسالت و سلطنت او آمده است. انبياء اوليه در عهد داوران (قضاة ) بنى اسرائيل در حدود هزار سال ق. م. ظاهر شدند كه آنان را در زبان عبرى نبييم لقب داده بودند. اين افراد مانند دراويش و عرفاء مشرق زمين افرادى با جذبه و مؤمن بودند. پيامبران اسرائيل در يك زمان چند نفرشان با هم رسالت هدايت اين قوم را بر عهده داشته اند و در شهرها و قرا و قصبات مشغول دعوت بودند. ولى در تورات، نام آنهائى كه داراى رساله و كتابى بوده يا بعدا پيروانشان تدوين كرده اند، آمده است :يوشع بن نون، عاموس، هوشع، سموئيل، اشعيا، ارميا، ايلياء و دانيال. در برخى كتب تعداد انبياء بنى اسرائيل را چهل و هشت نفر نوشته اند كه هيجده نفر از آنها صاحب كتاب مى باشند. دو نفر ديگر به نامهاى ايشع و الياس كتابى ندارند.
اسامى انبيائى كه داراى كتاب بوده اند: موسى، شموئيل بن القانا (شائول يا طالوت را به پادشاهى برگزيد)، عاموس، هوشع بن ئبرى، ميخا بن مورثين، يونس، اشعياء بن عاموس، ناحوم بن القوشى، صفيا بن كوتى، حقوق نبى، ارمياء بن ملقياء نبى، حزقيال نبى، يوال بن قتوائيل، عوبد ياتى نبى، دانيال نبى، حكى نبى، زكريا بن ارخيا و داود نبى كه داراى كتاب مزامير بوده است.
ايلياء نبى حامى مذهب اخلاقى يهوه بود. او در كنعان و زمان پادشاهى اهاب قيام كرد و عليه بت پرستان كه بَعْل را مى پرستيدند، شوريد و تا حدودى موفق شد توحيد را دوباره احيا كند. ايليا نبى ناگهان ناپديد شد و شاگرد او ايشع كار او را دنبال كرد. اما عاموس نبى ظاهرا بزرگترين پيامبران بنى اسرائيل در قرن هفتم ق. م. متولد شد. او به كار شبانى مشغول بود. او پيام يهوه را كه با الهام دريافته بود، به مردم فاسد و تبهكار اسرائيل رساند. مردم او را بيرون كردند. او مردم را به بلاهاى آسمانى كه در انتظارشان بود، انذار داد. اندكى بعد بر آن تبهكاران بلاى هجوم ملخ و طاعون نازل شد و زلزله اى شديد شهرهاى سدوم و عموره را كه مركز فساد و تباهى بودند، زير و رو كرد.
يوشع يكى ديگر از پيامبران اسرائيل در شمال كنعان به دنيا آمد. او از انحطاط اخلاقى و مذهبى بنى اسرائيل رنج مى برد. او مردم را به پاكى و توحيد دعوت كرد، اما مردم حرف او را قبول نكردند. اشعياء نبى در جنوب كنعان متولد شد. سال تولد او 740 ق. م. بود و در يك خانواده خوش نام به دنيا آمد. در اورشليم به نبوت رسيد و به دعوت مردم عصر خويش پرداخت. او به يهوه ايمان داشت. چهل سال مردم را به توحيد دعوت كرد. پادشاهان يهود با او مشاوره مى كردند. هرگز در ايمان او تزلزل راه نيافت. در سال 722 ق. م. كه حكومت يهود به دست سپاهيان آشور در هم شكست، اشعياء دعا كرد و بخشى از سرزمين كنعان از اشغال مصون ماند. او مردم را به نيكوكارى و انصاف دعوت مى كرد. ميكاء نبى، پس از درگذشت اشعياء نبى در اورشليم مبعوث شد. او نبوّت خويش را با پيشگوئى آغاز كرد. ظهور او را در سال 722 ق. م. نوشته اند. كتاب او در بردارنده سخنان جالبى است. او از يك طرف انبياء دروغين و مغرور را انكار كرد و از ديگر طرف، روح حقيقى دين را براى مردم بيان كرد
ارمياء نبى، از پيامبران مشهور است. او از خادمان معبد شهر عناتوث بود و در آن شهر متولد شده بود. او مورد تهديد جامعه خود بود و به مردم اسرائيل وعده و وعيد و بيم و اميد مى داد. نصايح او بى فايده و نتيجه ماند. مردم او را استهزاء مى كردند، در عين حال او به ارشاد مردم ادامه داد. وقتى كلدانيان اورشليم را فتح كردند، ارميا در زندان بود، زيرا قومش او را زندانى ساخته بودند. كلدانى ها او را آزاد كردند. ارميا گفت: كلدانى ها بزودى شكست خواهند خورد و يهوديان به وطن خويش بازخواهند گشت و به عبادت يهوه مشغول خواهند شد.
حزقيل نبى، زندگى وى مجهول است. او فرزند يكى از خاندان هاى كاهنان اورشليم بود كه در سال 597 ق. م. به اسارت در بابل برده شده بود. او در سن 22 سالگى خود را پيامبر بنى اسرائيل معرفى كرد و مكاشفات خود را با عباراتى روان و روشن بيان مى داشت و به شرح احكام و تكاليف قوم خود پرداخت. اشعياء دوم، زندگى وى نيز مجهول است. او صاحب الهامات و تلقينات نفسانى و دينى قوى بوده است و كمالات او صحف عهد عتيق را تشكيل مى دهد.(2) البته برخي تعداد انبيا را بيشتر از اين ذکر نموده اند(3)
پي نوشتها :
1. انوار العرفان فى تفسير القرآن‏، ابوالفضل‏داور پناه ، ج‏2، ص 136، انتشارات صدر، تهران‏ ، سال چاپ: 1375 ش‏ .
2.عبد لله مبلغي ، تاريخ اديان ومذاهب ، ج2 ، ص657 -660، انتشارات منطق(سينا) ، قم، 1373 .
3.همان.
---------------------------

پرسش 3: مباني اعتقادي دين يهود؟
پاسخ:
طبق نقل عهد عتيق پس از سه ماه از خروج بني اسرائيل از مصر، خداوند با حضرت موسي سخن گفت و ده حکم بسيار مهم به او داد که به "ده فرمان " مشهور است.
اين ده حکم بدين قرار است:
1ـ براي خود خدايي جز من نگيريد.
2ـ به بت سجده نکنيد.
3ـ نام خدا را به باطل نبريد.
4ـ شنبه را گرامي داريد.
5ـ پدر و مادر را احترام کنيد.
6ـ کسي را به قتل نرسانيد.
7ـ زنا نکنيد.
8ـ دزدي نکنيد.
9ـ بر همسايه شهادت دروغ ندهيد.
10ـ به اموال و ناموس همسايه طمع نورزيد.(1)
اين فرمان ها در قوم بني اسرائيل رواج يافت و بعداً علماي يهود با استفاده از کتاب هاي عهد عتيق، اصولي براي ديانت و ملت قوم يهود تدوين نمودند که مهم ترين آن ، اصول سيزده گانه اي است که توسط موسي بن شمعون در سال 1204 ميلادي قرائت شد: بدين شرح:
1ـ خداوند حاضر و ناظر است.
2ـ خداوند يکتا است.
3ـ خداوند جسم و شبيه کسي نيست.
4ـ خداوند قديم و ازلي است.
5ـ هيچ کس را جز او نبايد عبادت کرد.
6ـ او سرور همه پيامبران است.
7ـ نبوت حضرت موسي(ع) صحيح است.
8ـ خدا بر افکار نوع بشر واقف است.
9ـ تورات از جانب خدا است.
10ـ تورات غير قابل تغيير و تبديل است.
11ـ خداوند ظالم را مجازات مي کند و عادل را پاداش مي دهد.
12ـ سلطان مسيح از نسل داوود ظهور خواهد کرد.
13ـ مردگان مستعد زنده شدن مي باشند.(2)
اين امور را مي توان اصول و پايه هاي عقيدتي دين يهود بر شمرد. افزون بر اين امور در دين يهود "صندوق عهد" جايگاه ويژه اي دارد که شرح آن بدين قرار است:
حضرت موسي(ع) پس از آن که " ده فرمان" را در ميقات دريافت نمود، به ميان بني اسرائيل بازگشت؛ در دامنه کوه مَذْبحي با دوازده ستون (به تعداد اسباط بني اسرائيل) بنا کرد، در آن جا قرباني نمود و نصف خون حيوانات قرباني شده را بر مذبح و نصف ديگر را بر قوم خود پاشيد و گفت : اين عهدي است که خداوند بر شما بسته است.
پس از آن به دستور حضرت موسي(ع) خيمه اي براي عبادت بر پا کردند که آن را "خيمه عهد" خواندند. درون خيمه عهد صندوقي قرار داشت . درون آن ، دو لوح سنگي بود که روي آن نص ميثاق الهي با قوم بني اسرائيل منقوش بود. اين صندوق، تابوت عهد، تابوت شهادت يا صندوق تورات است که در تاريخ بني اسرائيل جايگاه ويژه اي داشت. در مهاجرت ها و جنگ ها صندوق را با حرمت فراوان در ارابه اي مي نهادند و پيشاپيش خود حرکت مي دادند. هيچ کس جز کاهنان و ربانيون اجازه نداشتند آن را لمس نمايند.(3)
نام خاص خدا در دين يهود "يهوه" است که تلفظ آن حرام است. تنها بالاترين مقام مذهبي يهود مي‌تواند سالي يک بار، آن هم در معبد سليمان و در مکان خاص اين نام را بر زبان جاري کند.

پي نوشت ها:
1.عهد عتيق، سفر خروج، فصل 20.
2. تاريخ اديان و مذاهب جهان، عبد الله مبلّغي، ج 2، ص 590 و 589.، انتشارات منطق(سينا)، قم،1373.
3. جان . بي . زاس، تاريخ جامع اديان، متر جم علي اصغر حکمت، ص 496 و 497.، شرکت انتشارات علمي وفر هنگي، ، تهران ، 1373.
--------------------------------

پرسش 4: کتاب هاي مقدس یهود؟
پاسخ:
يهوديان، حدود 35 كتاب مقدس دارند. پنج كتاب از اين ها تورات است و بقيه كتاب هاي ديگر است. مجموع اين كتاب ها، عهد عتيق ناميده مي شود. (1)
عهد عتيق شامل اين كتاب ها است:
1. سِفر پيدايش؛ 2. سِفر خروج؛ 3. سفر لاويان؛ 4. سفر اعداد؛ 5. سفر تثنيه (اين پنج كتاب، تورات ناميده مي شود)؛ 6. صحيفه يوشع بن نون؛ 7. سفر داوران؛ 8. كتاب روت؛ 9. كتاب اول سموئيل نبي؛ 10. كتاب دوم سموئيل نبي؛ 11. كتاب اول پادشاهان؛ 12. كتاب دوم پادشاهان؛ 13. كتاب اول تواريخ ايام؛ 14. كتاب دوم تواريخ ايام؛ 15. كتاب عزرا؛ 16. كتاب نحميا؛ 17. كتاب اِستَر؛ 18. كتاب ايوب؛ 19. كتاب مزامير؛ 20. كتاب امثال سليمان؛ 21. كتاب جامعه؛ 22. كتاب غزل غزل هاي سليمان؛ 23. كتاب اشعياء نبي؛ 24. كتاب ارمياء نبي؛ 25. كتاب مراثي ارمياء نبي؛ 26. كتاب حزقيال نبي؛ 27. كتاب دانيال نبي؛ 28. كتاب هوشع نبي؛ 29. كتاب يوئيل نبي؛ 30. كتاب عاموس نبي؛ 31. كتاب عوبدياء نبي؛ 32. كتاب يونس نبي؛ 33. كتاب ميكاء نبي؛ 34. كتاب ناحوم نبي؛ 35. كتاب حبقوق نبي.

پي نوشت:
1. محمد حسين‏ طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن‏، ج 3، ص 307-308، قم، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه .قم‏، سال چاپ: 1417 ق؛ ر.ک: عبدالله مبلغي، تاريخ اديان ومذاهب ، ج 2، ص 597 - 599، انتشارات منطق (سينا)، قم، 1373 ش.
------------------------------

پرسش 5: اعمال عبادي دين يهود؟
پاسخ:
گرچه در جواب هاي ديگر - تا اندازه اي- به عبادت يهوديان اشاره شد، در اين جا -جهت آگاهي بيشتر- به مطالب زير نيز اشاره مي شود:
عبادات يهوديان
عبادات يهود در قربانى خلاصه مى شود. يهوديان ادعيه اى نيز دارند كه در ((كنيسه)) مى خوانند. نماز يهوديان فصلى از زبور داود است كه روزى سه بار مى خوانند.
يهوديان روزه مى گيرند كه در ايام مختلف سال يهودى برگزار مى شود:
1- روزه كيپور؛ ايام نهم و دهم ما تشرين، نخستين ماه يهودى از سال يهودى ، به مدت 25 ساعت روزه مى گيرند.
در سفر لاويان باب 23 آمده است: ((جان هاى خود را ذيل سازيد، از شام تا شام سبت و اشباط.))
2- روزه فوريم يا پوريم كه به شكرانه نجات از قتل عام گرفته مى شود.
3- روزه ((كدليا))، روز سوم ماه ((تشرين)) است . اين روزى است كه ((كدليا)) حاكم بيت المقدس، ((معبد سليمان )) را با 82 تن از يهوديان در آتش سوخت .
4- روزه ((عقيبيا)) در روز پنجم ماه ((تشرين)). و اين روز، به پاس گرامى داشت خاطره ((خاخام عقيبيا)) است كه او را مجبور به پرستش بت نمودند و او زير بار نرفت و آن قدر مقاومت كرد تا از گرسنگى درگذشت . اين حادثه در سال 153 ميلادى اتفاق افتاده است.
5- روزه عذاب؛ در زمان داود پيامبر، خداوند بر بنى اسرائيل غضب نموده، ايشان را به مرگ و قحطى تهديد نمود. يهوديان، از ترس، آن روز را روزه مى گيرند.
6- روزه ((صدقيا))؛ روز ششم از ماه ((حسوان))، پس از آن كه ((بخت النصر)) اورشليم را تسخير كرد، فرزندان صدقيا را در برابر چشمان او بكشت و او صبر و تحمل نمود. يهوديان به پاس اين مقاومت و ابراز همدردى با ((صدقيا)) پادشاه يهود، روزه مى گيرند.
7- روزه يهوياقيم ؛ در بيستم ماه ((كيلو))، ارمياى نبى پيشگوئى اسارت يهود و ويرانى بيت المقدس را كرد و توسط ((يهوياقيم )) پادشاه يهود به زندان افتاد.
8- روزه تلما؛ ((تلما)) پادشاه روم ، يهود را وادار كرد كه به زور تورات را به يونانى ترجمه كنند. اين روز را كه هشتم ماه طبيثت بود، روزه مى گيرند.
9- روزه فتنه ؛ در دوازدهم ماه شفط، اولاد ((بنيامين )) مانند ((قوم لوط)) به فسق و فجور اقدام كردند.
10- روزه محاصره اورشليم توسط ((بخت النصر))، كه درد هم ماه طبيثت است.
قرباني هاى يهود:
1- قربانى بى كوريم؛ يعنى نخستين فرزند ذكور، اولين مولود از اغنام و احشام، اولين محصول، اولين ميوه و... كه بايد قربانى بدهند. به اين صورت كه نخستين ها را از هر چيز بايد به روحانى بدهند و او آن ها را با تشريفات ويژه اى مى سوزاند. ولى فرزند اول خود را به او داده و از او مى خرند. در اين باره در تورات سفارش بسيار شده است. اين مراسم يادآور آن است كه در مصر فرعون به كشتار كودكان بنى اسرائيل پرداخت.
2- قربانى دائمى؛ اين قربانى در اغلب اعياد مرسوم است. قربانى بايد كه گوسفند و گاو و بز و قوچ سالمى باشد. قربانى را در مذبح مقدس (قدس الا قدس ) براى رضايت يهوه قربانى مى كنند. اين قربانى عكس العملى است در برابر بت پرستى و گاو پرستى مصريان و...
3- قربانى كيپور؛ كفاره. هر گاه كسى گناهى مرتكب شود، بايد قربانى بدهد. اين قربانى در معبد و طى مراسم ويژه اى انجام مى شود.
اعياد مذهبى يهود:
1- عيد فصح و عيد فطير، 2- عيد سبت ، 3- عيد فوريم ها. عيد فصح و عيد سبت از سوى موسى وضع شده است و در اين ايام بايد هر فرزند ذكور در حضور يهوه هديه خود را با خوشحالى بگذارد. در اين اعياد كار حرام است و بايد مجالس و محافل شادى منعقد گردد. كسى كه در اين اعياد كار كند، از قوم جدا مى شود و بايد سنگسار شود.
1- عيد فصح ، در چهاردهم نيسان ، بين العصرين يا نزديك غروب آغاز مى شود. در سفر لاويان بر انجام مراسم اين عيد بسيار تاكيد شده است . در اين عيد در مكان مخصوصى كه براى خدا برگزيده شده ، بايد مراسم قربانى بعمل آيد. معمولا بره نر يا بز يك ساله سالم را براى قربانى انتخاب مى كنند. گاهى افراد شركت كننده در مراسم قربانى به يك صد نفر هم مى رسند. به هر يك سهميه اى از گوشت قربانى داده مى شود. آغاز مراسم با گرداندن پياله شراب است و رئيس خانواده تبريك مى گويد. بره را بدون پاره كردن بريان نموده و در سفره مى گذارند. پس از گرداندن پياله شراب ، در دفعه دوم بره را با سبزيهاى تلخ و نان فطير مى خورند، بطورى كه استخوانهاى آن نشكند، و اگر چيزى از آن باقى ماند، مى سوزانند. پس از صرف شام براى بار سوم پياله شراب را مى گردانند و به آوازهاى روحانى مشغول مى شوند، و با شراب دادن در دور چهارم ، عيد فصح به پايان مى رسد و آنگاه عيد فطير شروع مى شود.
2- عيد فطير، روز پانزدهم ماه نيسان بعد از عيد فصح آغاز مى شود و مدت 7 روز ادامه دارد. روز اول و آخر آن را تقديس نمايند. در تمام اين مدت نان فطير مى خورند.
اين عيد به مناسبت خروج بنى اسرائيل از مصر بر پا مى شود. چون حركت آنان با عجله همراه بود، نان فطير را بدون خمير مايه پختند و خوردند. و هم اكنون هر سال بهار، آن روز تاريخى را جشن مى گيرند و نان فطير مى خورند و شادمانى مى كنند. طبق دستور تورات ، در اين هفته بايد خمير مايه را از خانه خود خارج كنند. روز هفتم ، روز استراحت و عبادت است ؛ همان گونه كه يهوه جهان را در شش روز پديد آورده و روز ((سبت )) (شنبه ) را استراحت كرد. ((روز سبت )) روز آزادى انسان است :
1- سبت غلام : هر غلام يا كنيز اسرائيلى كه شش سال خدمت كرد در سال هفتم بى قيمت آزادش كن ، زيرا سال آزادى بردگان است .
2- سبت دين : اگر تا شش سال رفيق تو كه مديون تو است اداى قرض ننمود، به سال هفتم نبايد از او مطالبه كنى كه او ديگر بدهكار نيست .
3- سبت اراضى : شش سال كه زمين را كشت نمودى ، سال هفتم تعطيل نما، زيرا سال آزادى و استراحت زمين است .
4- سبت سالها (يوئيل ): سال پنجاهم ، يعنى پس از هفت ، هفت ها كه چهل و نه سال مى شود، سال پنجاهم سال آزادى است .
توضيح اين كه : قوم يهود پس از ورود به خاك فلسطين اراضى آنجا را به قيد قرعه ميان خود تقسيم نمودند؛ ولى پس از گذشت 49 سال بايد آزاد شده و هر كس و هر چيز به محل اصلى خود برگردد: تمام بردگان آزاد شوند، حتى آنان كه گوششان را سوراخ كرده بودند تا هميشه برده باشند، رهائن مسترد شود و زمينهاى رهنى به صاحبان آن برگردد. عيد يوئيل تاج ((اعياد سبتيه )) است . زيرا ساير ((سبت ها)) براى آسايش يك دسته است ؛ ولى اين عيد، روز و سال استراحت عموم مردم است و مجددا اراضى به قيد قرعه بين بنى اسرائيل تقسيم مى شد. و در تورات تاكيد فراوان شده كه زمين را به فروش هميشگى ندهيد، زيرا زمين ملك يهوه است و شما ميهمان و غريب او هستيد.
3- عيد پوريم ؛ اين عيد سه روز در سال ، روزهاى 11 تا 13 ماه آذار است .
يهوديان و هر كس در اين دو روز چيزى خمير شده بخورد، از قوم جدا شود. در اين روزها نبايد كارى انجام دهند.
4- عيد سبتها؛ يعنى روزهاى شنبه . سبت در لغت عبرانى به معناى استراحت است . قرآن به اعتبار سبت در ميان قوم موسى تصريح كرده است .
5- عيد ضوكا؛ به پاس جوانمردى جوانى يهودى بر پا مى شود. موضوع از اين قرار است كه در سال 164 ميلادى ، حاكم يونانى اورشليم فرمان داد كه بايد نوعروسان يهود اول به خدمت حاكم روند و بعد از آن شوهرانشان باشند. مردى يهود كه فرزندان بسيار داشت ، تدبيرى انديشيد و پسرش را لباس عروس پوشانيد و به خدمت حاكم فرستاد. آن جوان با دشنه حاكم را از پاى درآورد. اين عيد به شكرانه آن روز است .
يهوديان اعياد ديگرى نيز دارند: عيد گرناها، عيد نوبرها، عيد سايبانها، عيد خيمه ها، كه هر يك به مناسبتى و در روزى خاص با تشريفات و قربانى برگزار مى شود.(1)
پي نوشت :
1.عبد الله مبلغي ، تاريخ اديان ومذاهب ، ج2، ص 627-632، انتشارات منطق (سينا) ، قم ، 1373، چاب اول.
-------------------------------

پرسش 6: طرفداران امروزي دين يهود به چه گونه اند؟ با ذکر منابع
پاسخ:
متاسفانه قوم يهود -که امروزه از آن به عنوان اسراييل وصهيونيست نيز ياد مي شود- ملت نژاد پرست ، سلطه جو و خشونت گرا مي باشد. اين قوم در طول تاريخ ظلم و جنايات زيادي را مر تکب و امروزه نيز ما شاهد ظلم و جنايات اين کشور به مردم لبنان و فلسطين مي باشيم. به سبب ويژگي‌هاي يهوديان است که بيشتر ملت ها با يهوديان رابطه خوبي نداشته و ندارند .
جهت آگاهي بيشتر به مطالب زير توجه نماييد :
در سال 1290 ميلادي يهوديان ساکن لندن به اندازه‌اي مردم انگلستان را به ستوه آوردند که «ادوارد» فرمان داد يهوديان را از انگلستان بيرون کنند. پس از اين حدود 400 سال ورود يهود به انگلستان ممنوع بود تا اينکه در 1657 «کرمويل» تحت شرايطي اجازة ورود يهوديان به کشور انگلستان را صادر کرد.(1) فقط در 1674 ميلادي بود که به يهوديان ساکن آمريکا اجازه دادند آشکارا عبادت کنند.(2)
در فرانسه نيز «لويس اغسطس» يهود را از کشورش بيرون کرد و مدت 20 سال از ورود آنها به فرانسه جلوگيري نمود. وقتي «فيليپ زيبا» قدرت را به دست گرفت، براي دومين بار يهود را از فرانسه اخراج نمود و تمام اموال آنها را مصادره کرد.(3) يهوديان چندين مرتبه از کشور آلمان نيز رانده شدند.
اينکه امروزه دشمني سرسخت يهوديان را با مسلمانان مي‌بينيم، بخشي از آن توسط کشورهاي اروپايي ايجاد شده تا از دست يهوديان و کارهاي ناپسند آنها راحت شوند. در واقع آنان با آوردن يهوديان و جمع کردن آنها در کشور فلسطين، به نوعي خود را از دست آنها نجات دادند. بنابر رؤياي تشکيل کشورمستقل براي يهوديان، نه تنها از آن يهوديان، بلکه متعلق به مسيحيان نيز بود تا از اين طريق از دست اين دشمن ديرينه راحت شده و دشمني آنها را متوجه مسلمانان سازند.
گوستا ولوبون فرانسوي بعد از بررسي صفات يهوديان مي‌نويسد: « يهوديان همچون انسان‌هايي هستند که تازه از جنگل وارد شهر شده و هميشه از صفات انساني بي‌بهره بوده‌اند، چرا که هميشه مانند پست‌ترين مردم روي زمين زندگي مي‌کنند»(4)"... خلاصه آنکه هيچ فرقي ميان يهود و حيوانات نمي‌توان گذاشت"(5)
در قرآن نيز از يهوديان به عنوان انسان‌هاي بي‌رحم،(6) انتقام‌جو، حليه‌گر و رباخوار(7) ياد شده است.
از اين رواست که پيامبر فرمود: «هيچ قومي به اندازه يهوديان من را اذيت نکرده‌اند» پيمان‌شکني اين قوم و جنگ‌هاي آنان در صدر اسلام نمونه‌هايي از دشمني آنان نسبت به اسلام است. آنان نه تنها بيشترين توطئه‌ها را عليه اسلام داشتند، بلکه دشمنان اسلام را نيز حمايت مي‌کردند. در بيشتر جنگ‌هاي صدر اسلام ردپاي يهوديان ديده مي‌شود.
نکته قابل توجه اين است که بعضي يهوديان عقيده دارند که پس از دين يهود، ديني نيامده و پيامبري مبعوث نشده است، زيرا نسخ دين قبل عقلاً و نقلاً جايز نيست. همچنين يهوديان خود را موجودات برتر دانسته و باور دارند که حق حاکميت از آن يهوديان است و انسان هاي ديگر حق زندگي ندارند ،خلاصه صفات ناپسند يهوديان و رفتار ظالمانه آنان با انسان‌ها، -به ويژه مسلمانان -موجب گرديده است که يهوديان در جوامع مختلف محبوبيت خود را از دست بدهند. از اين رو است که امروزه در برخي کشورها عليه اسرائيل راهپيمايي صورت کرده و مردم آزادي‌خواه جهان، جنايات يهوديان را محکوم مي‌نمايند.
در قرآن کريم بعضي يهوديان مورد لعن قرار گرفته(8) و از آنان به عنوان دشمنان سرسخت مؤمنان ياد شده است: «به طور مسلّم يهود و مشرکان را دشمن‌ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهي يافت...».(9)
پي‌نوشت‌ها:
1. دنيا بازيچة يهود، محمد شيرازي، ص 30، ناشر: بينش آزادگان، 1381،نوبت چاب : اول.
2. همان.
3. همان، ص 30 ـ 31.
4. همان، ص 16 (به نقل از کتاب اليهود في تاريخ الحضارات).
5. همان.
6. بقره (2) آيه 74.
7. نساء (4) آيه 160 و 161.
8. مائده (5) آيه 78 ـ 79.
9.مايده، آيه 86 ، تفسير نمونه‏ ، ناصر مكارم شيرازى وديگران، ج 5،ص50 ، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏ ، سال چاپ: 1374 ش‏.

یهودیانِ امت رسول الله یا یهود اسلام چه کسانی هستند؟

پاسخ:
پس از آنكه اين آيه -وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ الْآيَةَ (1)- بر رسول خدا در باره يهوديان و نقض عهد و پيمان آنان نازل گشت ِپيامبر اسلام به اصحاب شان فرمودند: أَ فَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِمَنْ يُضَاهِيهِمْ مِنْ يَهُودِ هَذِهِ الْأُمَّةِ- قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ
آيا خبر ندهم به شما نسبت به كساني كه مانند يهوديان پيمان شكن هستند و يهوديان امت من به حساب مي آيند؟ اصحاب آن حضرت گفتند آري اي رسول خدا بگوييد،
حضرت فرمودند: یهودیان این امت، طايفه اي هستند از امت من كه خويش را امت من مي دانند. اما با فضیلت ترین ذریه ی مرا شهید می کنند. حسن و حسین علیهما السلام را مانند زکریا و یحیی به قتل می رسانند و خداوند قاتلانشان را لعنت می کند. خدای توانا از نسل حسین علیه السلام کسی را می فرستد که انتقام خون او را می گیرد. آگاه باشید که خداوند، قاتلان و دوستان قاتلان و آن هایی که بدون تقیه از لعن آن ها خودداری می کنند، لعنت کرده است.(2)
نتيجه با توجه به اين روايت بني اميه معاويه و يزيد و...كه مسبب اصلي شهادت امام حسن و امام حسين بودند نيز كوفياني كه در پيكار عليه امام حسين شركت نمودند و موجب شهادت آن حضرت را به وجود آوردند. يهوديان امت رسول خدا مي باشند.

پي نوشتها:
1.بقره (2)آيه 84.
2. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏44، ص: 304 علامه مجلسى‏ ناشر: اسلاميه‏،مكان چاپ: تهران‏ ؛ التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: ،369 ناشر: مدرسه امام مهدى‏،مكان چاپ: قم‏،سال چاپ: 1409 ق‏،نوبت چاپ: اول‏.

به نام خدا مشکلات دین یهود را لطفا بیان کنید.

پاسخ:
تاريخ يهود يكي از عجيب ترين و پرحادثه ترين تواريخ جهان به شمار مي رود. يهود خود را ملت برگزيده خداوند و بقيه را حيوانات انسان نما مي دانند و از ارتكاب هيچ جرم و عمل ناشايست و خطرناكي مضايقه نمي كنند. اين ملت نسبتاً كوچك آن قدر نيرنگ و توطئه از خود نشان داده كه از حد و حصر خارج است و از اين رو در طول تاريخ قوم يهود منفور ملت ها بوده و هستند.
گوستا و لوون فرانسوي مي گويد:
قوم يهود واقعاً حرثومه فساد و مظهر لجاجت است اين قوم مكارو خدعه گر در همان روزهاي پيدايش خودآن قدر با حضرت موسي (ع) كج روي و بدرفتاري كردندن كه چندين مرتبه برايشان عذاب نازل شد(1).
سخن را با شواهد موجود بر تحريف تورات آغاز مي كنيم.
1. تناقضات تورات
یکی از مسلمات تورات و کتاب مقدس این است که حضرت موسی از رود اردن عبور نکرد و در همین سوی رود در گذشت.(2)
حال آنكه در تورات متنی از سخنان موسی در آن طرف رود اردن موجود مي باشد. (3)
2. خطاب به موسي با ضمیر سوم شخص:
"و موسي‌ اين‌ تورات‌ را نوشته‌، آن‌ را به‌ بني‌لاوي‌ كَهَنه‌ كه‌ تابوت‌ عهد خداوند را بر مي‌داشتند و به‌ جميع‌ مشايخ‌ اسرائيل‌ سپرد."(4)
مشابه این نوع سخن گفتن در بخشهای دیگر تورات: خروج ۹:۳۳، خروج ۱۱:۳۳، اعداد ۳:۱۲، اعداد ۱۴:۳۱، تثنیه ۱:۳۳، تثنیه ۶:۳۴، لاویان ۱:۱۲ و خروج ۹:۱۱
3. خلط بين سخنان موسي وسخنان تاريخ نگاران:
"و موسي‌ چون‌ وفات‌ يافت‌، صد و بيست‌ سال‌ داشت‌، و نه‌ چشمش‌ تار، و نه‌ قوتش‌ كم‌ شده‌ بود و بني‌اسرائيل‌ براي‌ موسي‌ در عربات‌ موآب‌ سي‌ روز ماتم‌ گرفتند. پس‌ روزهاي‌ ماتم‌ و نوحه‌گري‌ براي‌ موسي‌ سپري‌ گشت‌. و يوشع‌ بن‌نون‌ از روح‌ حكمت‌ مملو بود، چونكه‌ موسي‌ دستهاي‌ خود را بر او نهاده‌ بود. و بني‌اسرائيل‌ او را اطاعت‌ نمودند، و برحسب‌ آنچه‌ خداوند به‌ موسي‌ امر فرموده‌ بود، عمل‌ كردند."(5)
خدا در نظر يهود:
خداوند، در كتاب مقدّس يهود، شكل عجيب و غريبى به خود گرفته است. مثلاً مانند انسان است(6)، گيسو و لباس دارد(7)دوپا دارد(8)، مانند انسان راه مى‏رود(9)، از آسمان به زمين فرود آمده به هر كجا كه بخواهد مى‏رود و جائى را براى سكونت و زندگى خويش مسكن قرار مى‏دهد(10)، آن قدر نادان است كه بدون نشانه نمى‏تواند خانه مـؤمنان را از خانه كـفّار تشخيـص دهد. (11) و از خيلى چيزها بى‏خبر است(12)، پيمان خود را مى‏شكند(13)، از كرده خويش پشيمان مى‏شود(14)، گاهى غصه مى‏خورد و بر كارى كه كرده است اندوهگين مى‏شود(15)، با انسان كشتى مى‏گيرد(16)
اين است، صفات خداوند در نظر يهود! ولى خداوند جهان از همه اين خرافات منزّه و مبرّا است، نه جسم است و نه عوارض جسمى بر او عارض مى‏شود، هميشه راست مى‏گويد و هيچ وقت پيمان خود را نمى‏شكند، تمام اعمالش از روى خِرد و حكمت است، ابدا اندوهگين و محزون نمى‏شود، يكى است و شريك ندارد و هميشه خواهان خير مردم است.
پيامبران در نظر يهود:
پيامبرانِ (كتاب مقدس!) دست كم از خدايان آن ندارند مثلاً بعضى آنها:
1ـ با زنان نامحرم زنا مى‏ كنند، چنانچه به حضرت داود(ع) نسبت داده ‏اند(17).
2ـ با دختران خود زنا مى‏ كنند و به حضرت لوط(ع) نسبت مى‏ دهند(18).
3 ـ مردم را فريب مى‏ دهند و آنها را مى‏ كشند و زنهايشان را به همسرى در مى‏ آورند. اين عمل را هم به حضرت داود (ع) نسبت مى‏ دهند (19).
4 ـ با خداوند كشتى مى‏ گيرند، چنانچه به حضرت يعقوب (ع) چنين نسبت مى‏ دهند(20).
5 ـ كارهائى را كه خداوند نهى كرده انجام مى‏ دهند، چنانچه به حضرت سليمان (ع) نسبت داده‏ اند(21).
6 ـ قلبهايشان به جانب بُت متمايل مى‏ شود، چنانچه به حضرت سليمان (ع) نسبت مى‏ دهند(22).
7 ـ براى پرستش بُت ها خانه مى‏ سازند و اين مطلب را نيز به حضرت سليمان (ع) نسبت داده‏ اند(23).
8 ـ خداوند مى‏ خواهد آنها را بكشد، چنانچه به حضرت موسى (ع) نسبت مى‏ دهند(24).
9 ـ ستمكار هستند و به كشتار كودكان و افتادگان وگاوان و گوسفندان فرمان مى‏ دهند(25).
10ـ با خداوند درشتى و خشونت مى‏ كنند، چنانچه اين موارد را هم به حضرت موسى (ع) نسبت داده ‏اند(26).
11 ـ سالهاى متمادى بين مردم لخت و پا برهنه راه مى‏ روند، چنانچه به اشياى پيامبر نسبت داده ‏اند(27).
12 ـ به گردن هاى خويش بند و يوغ مى‏ گذارند و اين را هم به ارمياى پيامبر نسبت مى‏ دهند(28).
13ـ خداوند فرمانشان مى‏ دهد تا نان آلوده به نجاسات انسانى بخورند.
14ـ خداوند به آنها دستور مى‏ دهد كه سر و صورت خود را بتراشند و اين دو مورد را هم به حزقيال نسبت داده‏ اند(29).
15 ـ خداوند امرشان مى‏ كند تا زن زنا زاده را به همسرى در آورند و گفته‏ اند كه يوشع(ع) چنين كرده است(30).
16 ـ مردم را به پرستش بُت ترغيب كرده و خود بُت مى‏ سازند، و مى‏ گويند كه اين عمل را هم هارون(ع) انجام داده(31).
17 ـ از راه زنا متولّد شده‏ اند، چنانچه به يفتاح پيامبر(ع) نسبت مى‏ دهند(32).
18 ـ شراب مى‏ نوشند و مستى مى‏ كنند و به حضرت نوح (ع) نسبت داده‏ اند(33).
19 ـ دروغگو هستند، چنانچه به پيامبر سالخورده حضرت نوح(ع) نسبت مى‏ دهند(34).
20 ـ و يكى از صفات حضرت يعقوب (ع) را گفته‏ اند كه نبوّت را به زور از خداوند گرفته است(35). اين است صفات پيامبران و سفراى الهى در نظر عهد عتيق! آرى يهود، اين صفات زشت را به پيامبران(عليهم‏السلام) نسبت داده تا ميدان گناه براى آنها باز باشد و دامن خود را از هرگونه آلودگى و معصيتى پاك بنمايند، تا اينكه اگر زنا كردند، و يا شراب نوشيدند، دروغ گفتند، عهد و پيمان شكستند كس نتواند به آنها اعتراض كرده و آنها را سرزنش كند و براى گناه و معصيت آزاد بوده و تمام نسبت‏هاى زشت را به فرستادگان خدا يعنى پيغمبران روا دارند كه اگر كسى متعرّض آنها شد، بگويند: مگر پيامبران خدا چنين نمى‏ كردند؟! ما هم اين اعمال را از آنها آموخته و انجام مى‏ دهيم! ولى انبياء اولى العزم (عليهم السلام) از نظر عقل و منطق از همه دروغها و افسانه‏ ها مبرّا و منزّه مى‏ باشند، زيرا آنها معصوم بوده و هيچ عمل زشتى را انجام نمى‏ دهند. لازم است به چند نكته از كتاب عهد عتيق كه در واقع معرّف خوبى براى يهود است توجّه فرمائيد:
الف ـ بى عفّتى يهود:
ابرام يعنى (ابراهيم خليل(ع)) به طرف جنوب كوچ كرد و در حالى كه قحطى در آن سرزمين بود، به مصر رسيد تا در آنجا زندگى كند. زيرا كه قحطى در مصر بسيار شدّت داشت و چون ابراهيم(ع) و همسرش سارا نزديك مصر رسيدند، باو فرمان داد كه در نزد اهالى مصر خود را خواهر من معرفى كن تا از اين بابت براى من پيشامد ناگوارى بوجود نيايد و در امنيت كامل بسر ببرم. چرا كه تو بسيار خوش منظر و زيبا مى‏باشى، به مجرّد ورود ابرام به مصر امراى فرعون و اهالى مصر، آن زن را ديدند كه بسيار خوش منظر است، آنها او را در حضور فرعون ستودند، پس وى را به خانه فرعون بردند و به ابرام احسان نمودند و به او هدايائى مانند ميش، گاو، گوسفند، كنيز و شتران بخشيدند، خداوند هم فرعون و اهل خانه او را به سبب سارا (زوجه ابرام) به بلاى سخت مبتلا ساخت. فرعون ابرام را خواند گفت: اين چه عملى است كه نسبت به من روا داشتى؟ چرا مرا خبر ندادى كه او زوجه تو است؟ چرا گفتى او خواهر من است كه او را به زنا گرفتم؟ اينك زوجه خود را برداشته و برو. آن گاه فرعون فرمان داد كه ابراهيم(ع) با زوجه خود و تمام اموال و دارائى كه داشت حركت كند(36). وقتى انسان اين قصّه را مى‏ خواند، به خوبى درك مى‏كند كه چرا دولت اسرائيل (زنا) را يك عمل قانونى و شرافتمندانه مى‏ داند؟ شايد تصوّر كنيد كه پيامبر بزرگ آنها (ابرام) براى مال و ثروت دنيا چند رأس گاو و گوسفند همسر خود را بعنوان خواهر معرفى و تقديم فرعون كرده؟!

ب ـ طمع يهود:
يهوه خداى ما، مارا در حوريب خطاب كرده و گفت: توقف شما در اين كوه بس است، پس به فرمان او كوچ كرده وتوجّه آنها را به كوهستان اموريان و جميع حوالى آن از عربه، هامون، جنوب و كناره دريا يعنى زمين كنعانيان، لبنان، تا نهر بزرگ كه نهر فرات باشد جلب كرده و اجازه ورود داد، اينك زمين را پيش روى شما گذاشتيم، وظيفه شما بر اين است كه به اين سرزمين وارد شده و اين سرزمين همان زمينى است كه خداوند براى پدران شما (ابرام، اسحاق و يعقوب) و همچنين براى فرزندان شما و نسل آينده در نظر گرفته است(37).

ج ـ بى ‏رحمى و قساوت يهود:
آن قوم صدا زدند و كرناها را نواختند و چون مردم آواز كرنا را شنيدند و به آواز بلند فرياد زدند حصارهاى شهر فرو ريخته و هركس توان داشت به شهر اريحا در آمد، مرد و زن، پير و جوان حتّى حيوانات همه را از دم شمشير گذراندند و شهر را به آتش كشيده و طلا و نقره و همه اسباب و اثاثيه و ظروف قيمتى را به خزانه خانه خدا بردند(38).
چون به نزديكترين شهر رسيدى، اوّل نداى صلح و صفا ده و اگر از طرف مردم جواب مثبت شنيدى و دروازه ‏ها را به روى تو و ياران تو گشودند و ماليات و جزيه پرداختند با آنها صلح و صفا برقرار كن ولى اگر با تو صلح و صفا برقرار نكرده و از دستورات تو سرپيچى كردند آن شهر را به فرمان خدايت (يهوه) محاصره كرده، زنان و مردان، اطفال را بكش و دارائى آنها را به تاراج ببر، يهوه خدايت اجازه مى‏دهد كه به تمام شهرهائى كه از تو دورند و از اين امتها نباشند چنين رفتار نمائى. و باز به دستور يهوه خدايت هرآنچه را كه به مالكيّت تو در آمده و از آن تو است و تا مى‏توانى هيچ ذى‏نفس را زنده مگذار، بلكه ايشان را يعنى حتيان، اموريان، كنعانيان، فرزيان، حويان، و يئوسيان را چنانكه يهوه خدايت ترا امر فرموده است هلاك ساز(39).
رسول گرامي اسلام (ص)در آغاز هجرت به و محض ورود به شهر مدينه طي عهد نامه اي با يهوديان مدينه پيمان حسن هم جواري و عدم تعرض و عدم مزاحمت بست , اما آنان به خوبي تبهكاري و مفسده جويي پيسوسته در پنهاني برخلاف مضمون عهدنامه به اذيت و آزار پيغمبر و مسلمانان مي پراختند تا اين كه در جنگ احزاب آشكارا به همكاري كفار قريش شتافته و عليه پيغمبر اسلام به نبردپراختند, ولي خداوند آنان را به خاك ذلت نشاند و پيامبر دستود داد تا تمام يهود را از جزيره العرب بيرون كنند(40).
رك براي آگاهي بيشتر دنيا بازيچه يهود ، شيرازي سيدمحمد ، سايت كتابخانه تبيان

پـي نوشت ها:
1. سيدمحمد شيرازي ، دنيا و يهود، ص 173. انتشارات امين.
2. سفر تثنیه ۲:۳۱و1 همچنین نگاه کنید به یوشع ۱ :۱ و ۲.
3. تثنیه ۱:۱.
4. سفر تثنیه 31 : 10.
5. سفر تثنیه 34: 9-7.
6. سفر پيدايش، اصحاح اوّل آيه36.
7. سفر دانيال، اصحاح هفتم.
8. سفر خروج، اصحاح بيست و چهارم.
9. سفر پيدايش، اصحاح سوم.
10. سفر خروج، اصحاح19 و مزمور132 آيه13.
11. سفر خروج، اصحاح دوازدهم، آيه12.
12. سفر پيدايش، اصحاح سوم.
13 . سموئيل اول، اصحاح دوم، آيه30.
14 . سموئيل اول، اصحاح15 آيه10.
15 . سفر پيدايش، باب ششم.
16 . سفر پيدايش، باب34.
17 . سموئيل دوم، اصحاح11 آيات متفرقه.
18 . سفر پيدايش، اصحاح 29.
19 . سموئيل دوم، اصحاح11.
20 . سفر پيدايش، اصحاح29.
21 . اوّل پادشاهان، اصحاح11.
22 . اوّل پادشاهان، اصحاح11 آيه1.
23 . اوّل پادشاهان، باب11.
24 . سفر خروج، اصحاح چهارم، آيات متفرقه.
25 . اعداد اصحاح31 ، آيات متفرقه.
26 . سفر خروج اصحاح32 ، آيه31.
27 . سفر اشيا، باب،20 آيه 2، (اشيا نام يكى از پيامبران بنى اسرائيل است).
28 . سفر ارميا، باب27 ، آيه1.
29 . سفر حزقيال، اصحاح 4 و 5 ، آيات12 و1.
30 . سفر يوشع، اصحاح اول.
31 . سفر خروج، باب32.
32 . سفر داوران، باب11 ، آيه1.
33 . سفر پيدايش، اصحاح9.
34 . اوّل پادشاهان، اصحاح13 آيه11.
35. سفر پيدايش، اصحاح32.
36 . سفر پيدايش، آيه9.
37 . سفر تثنيه، باب اوّل، آيه6.
38 . صحيفه يوشع، باب ششم، آيه20.
39 . سفر تثنيه، اصحاح بيستم، آيه1.
40. همان و مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف ، ماده يهود.

به نام خدا، مشکلات دین مسیحیت رو لطفا به طور کامل توضیح دهید.

پاسخ:
کاش معلوم می نمودید که مقصود شما از مشکلات دین مسیح (ع) چیست و کدام بخش از این دین دچار مشکل شده است، در عین حال به برخی از مشکلات دین مسیح اشاره می شود. در ضمن مشکلات مربوط به دین واقعی مسیحیت نیست، زیرا ادیان الهی مشکل ندارد، بلکه این امر مربوط به مسیحیت تحریف شده می باشد. مشکلات در عرصه های اعتقادی، سیاسی، اخلاقی و... وجود دارد، منتهی بیشتر مشکلات این دین در عرصه مسایل اعتقادی است، یعنی اعتقادات آن به گونه ای است که با دین توحیدی همسوی ندارد، مثلا در آئين تحريف شده مسيح باور عامه بر اين است كه: خداى پدر، خداى قادر و توانا است كه آفريدگار آسمان و زمين و موجودات است. خداى پسر (عيسى) در دست راست پدر و در بين اين پدر و پسر، روح القدس قرار دارد (اب + ابن + روح القدس تثليث). خداى پسر از آسمان به زمين آمد تا انسان را نجات دهد و خود را قربانى اين كار كرد. روح القدس در اعتقادات يهوديان نفحه اى از يهود بود. مسيحيان اين اعتقاد از يهوديان به ارث برده اند. در باور آنان روح القدس گروهى از انسان هاى برگزيده را رهبرى مى كند. برخى اعتقاد داشتند كه روح القدس ساخته خداى پدر و پسر است. اين باور كار را به اختلاف بين مسيحيان كشاند.(1) این در حالی است که این اعتقاد شرک محسوب می گردد و با آموزه های دینی همسویی ندارد. در اسلام حضرت عیسی (ع) به بنده و عبد صالح و پیامبر خدا معرفی شده است: «عیسى جز بنده‌ای نبود که ما به او نعمت دادیم. او را مثال و نشانه خود برای بنی اسرائیل قرار دادیم (تا هدایت شوند).(2)
«من بنده خدا هستم که خداوند به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است».(3)
یکی از مشکلات این دین، تحریف کتاب آن است، یعنی آنچه امروز به نام تورات و انجیل در دست است، ساخته و پرداخته احبار و رهبان و یهودیت و مسیحیت است. اناجیل موجود نوشته هایی است که در طی ادوار مختلف گذشته به دست افراد نوشته شده است و منشا وحیانی ندارد. در قرن چهارم میلادی امپراطوری روم که دین عیسی را پذیرفت، از میان یکصد و شصت انجیل و رساله و کتب تاریخ که در میان مسیحیان رواج داشت، فقط بیست و هفت کتاب و رساله را انتخاب کرد که به نام عهد جدید در برابر عهد عتیق قرار گرفت. در سال1046 میلادی انجمن مسیحیان کاتولیک هر گونه شک تردید در آسمانی بودن این کتب را تحریم کرد. (4)
همچنین یکی از مشکلات دین مسیح آن است که برخی مسیحیان تصور نمودند حضرت عیسی (ع) با آمدنش گناه همه انسان را پاک نموده است. آنان معتقدند چون آدم در بهشت از درخت ممنوعه خورد و مرتکب گناه گردید و از جنت بیرون شد، این گناه پدر دامنگیر تمام فرزندانش شد. بار این گناه بر دوش فرزندان آدم سنگینی می‌کرد تا آن که مسیح ظهور کرد. با خون خود آن گناه ازلی را از دامان انسانیت پاک نمود. (5) در حالی که این گونه نیست، زیرا حضرت به منظور هدایت انسان مبعوث شد. بزرگ‌ترین عمل در توان انسان را انجام داد. خود را در راه انجام رسالت و هدایت مردم فدا کرد. همه دارایی از جمله جانش را بر سر پیمان گذارد، ولی این بدان معنا نیست که وی فدای گناه دیگران شده باشد.
همچنین یکی از مشکلات مسیحیت این است که آموزه های آن تضاد دارد، یعنی با دقت در مضامین کتاب مقدس به موارد بسیاری از تناقضات واضح و آشکار برمی خوریم که نشانگر وجود دست‌های جاعلان است که ناشیانه به این امر اقدام نموده‌اند. تضاد در محتوای این دین موجب گردیده است که عملا این دین پاسخگوی نیازهای مردم نباشد و مردم نسبت به آن بدبین شوند. آیت الله خوئی بعد از ذکر تناقضات و مطالب خلاف موجود در تورات و انجیل و اثبات تحریف آن دو، می‌فرماید:
شگفت و تعجب از مللی متمدن و مردان عصر فضا و... است که این گونه خرافات را در کتب عهدین می‌خوانند و باز هم به چنین مطالبی و بر چنین کتاب‌هایی ایمان دارند. آن ها را وحی الهی و راهنمای آسمانی و راهنمای انسان‌ها می‌پندارند.(6)
در مجموع مشکلات این دین سبب گردید که دنیای مسیحیت با علم وتمدن مخالفت نماید. بعضی را به جرم مسایل اعتقادی و علمی شکنجه و برخی را به قتل برساند. مهم تر از همه برخی مسیحیان به اسم دین جنایات هولناک را مر تکب شوند. کلیسا در دوره قرون وسطی و پس از به دست گرفتن قدرت از هر وسیله و دست آویزی بهره می گرفتند تا قدرت و اقتدارشان را حفظ نمایند. آنان بعد از آن که مظلومیت چند قرن اول کلیسا را پشت سر گذاشتند، همان کلیسای مظلوم را به کلیسای ستمگر و زورگو تبدیل کردند. کلیسای شکنجه شده شکنجه‌گر شد. جنگ های متعدد را راه انداختند. جنگ‌های صلیبی به وجود آمده توسط اربابان کلیسا نمونه ای از ستمگری است. این جنگ ها که در سال 1096 با فرمان پاپ اوربان دوم آغاز گردید و تا سال 1291 م طی هشت مرحله ادامه یافت، به میلیون ها تن از دو ملت اسلامی و مسیحی ستم روا داشته شد.

پی نوشت ها :
1.تاریخ ادیان ، عبدالله مبلغی ، ج2، ص738، انتشارات منطق ، قم،1373.
2. زخرف (43) آیه 59.
3. مریم(19) آیه 30.
4. عبد الله مبلغی ، همان ، ج 2، ص 747.
5 .همان، ص 745.
6.بیان ،آیت الله خویی،ج1،ص97 ، بی نام.

صفحه‌ها