خداشناسي

سلام علیکم،

یکی از براهین معروف برای اثبات وجود خدا، که بین عوام نیز بسیار مطرح است، برهان نظم است. برهان نظم از نظم هدفمند جهان، استدلال به وجود ناظم می کند و این ناظم را خدا می خواند. حالا پرسش من:

اثبات ناظم برای نظم جهان، چگونه می تواند دلیل بر وجود خدا باشد و یا در واقع چگونه می توان ثابت کرد که این ناظم، خالق جهان است؟

توضیح اینکه، ما وجود کسی را در برهان نظم ثابت می کنیم که به جهان نظم می دهد، ولی ثابت نمی کنیم که این ناظم کسی است که مواد اوّلیه این جهان را خلق کرده است. در واقع این برهان، وجود خدا را قطعی نمی کند، چون این «احتمال» را می دهد که این ناظم فقط بین مواد اوّلیه جهان نظم ایجاد کرده است. لطفاً در این مورد توضیح بفرمایید.

به امید ظهور

پرسشگرگرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني
رسالت برهان نظم در معنای رایج آن بیش از این نیست که ثابت کند جهان طبیعت، معلول و مخلوق است. بر اساس طرح و تدبیر آگاهانه و حکیمانه پدید آمده است. اما این که صفات آفریدگار و ناظم جهان چیست، از نظر کمالات وجودی متناهی است یا غیر متناهی، بسیط است یا مرکب، ماهیت دارد یا ندارد، صفاتش عین ذاتش می باشد یا زائد بر ذاتش، از برهان نظم به دست نمی آید. باید از استدلال های دیگر بهره گرفت.
ارزش برهان نظم در این حد است که ما را تا مرز ماوراء الطبیعه سوق می دهد. این برهان همین قدر ثابت می کند که طبیعت، ماورایی دارد. اما این که آن ماورا واجب است یا ممکن، حادث است یا قدیم، واحد است یا کثیر، محدود است یا نامحدود، علم و قدرتش متناهی است یا نامتناهی، از حدود این برهان خارج است. این ها مسائلی است که بر عهده فلسفه الهی است که با براهین دیگری اثبات می کند». (1)
راه دیگری برای اثبات نظم جهان آفرینش وجود دارد که آن بعد از اثبات وجود بسیط الحقیقه و این که آن ذات عین علم نامحدود و قدرت نامحدود و حیات سرمدی و مانند آن می باشد چنین ثابت می شود که اثر او جز نظام احسن چیز دیگری نخواهد بود. (2)
البته با یک بیان دقیق می توان از برهان نظم به علت هستی بخش نیز رسید.
توضیح مطلب:
نظم را می توان به لحاظ های گوناگون در نظر گرفت: گاه نظم و هماهنگی در پیوند و ربط بین فعل و فاعل است به این معنا که سلسله حوادث به گونه ای یکنواخت تکرار می شود. مانند آتش که همواره آب را گرم می کند و این نوع از نظم را " نظم علی" گویند. گاه غایت و هدف واحدی است که اعضای مختلف در جهت آن سازمان می یابند که از این به " نظم غایی" یاد می کنند .
حال یکنواختی افعالی که از هر فاعلی سر می زند اگر به مسانخت و همگون بودن فعل با فاعل باز گشت کند از جمله احکام علیت خواهد بود و اگر در تحلیلی عمیق تر ناظر به غایتی مشخص باشد که هر فعل ناگزیر از آن است حکایت از علت غایی برای هر فعل دارد و همانگونه که سلسله علل فاعلی با کمک از امکان ماهوی (موجود ممکن الوجود در وجود نیازمند به علت است و وجود مستقلی از خود ندارد) و یا با کمک استحاله تسلسل در علل ( محال است سلسله علت های موجود امکانی، به علتی که خود نیاز مند به علت است ختم شود؛ بلکه به ناچار باید به علتی که بی نیاز از علت است منتهی شود که همان واجب الوجود است) به علت العلل ختم می شود و علت العلل که همان علت حقیقی و بالذات است به عنوان موجودی که از ضرورت ازلی بهره مند بوده و بی نیازی او عین ذات اوست که همان واجب است سلسله علل غایی نیز در نهایت به غایت بالذات ختم خواهد شد و آن عین واجب است.
برهان نظم اگر به غایتی بازگشت نماید که در هر فعل بالضروره آن غایت یافت شود در سلسله غایات ناگزیر به غایتی ختم خواهد شد که به ذات خود غایت بوده و عین ذات فاعل است و در این حال برهان نظم، واجبی را اثبات خواهد کرد که هم اول و هم آخر است و در واقع همه وابسته به اویند و او علت العلل و خالق دیگر موجودات خواهد بود. (3)
در برهان نظم بر مدار علت غایی اینگونه بحث پی گیری می شود که:
درصورتی که مقدمه اول حسی نباشد به این صورت خواهد بود که هر فعل علاوه بر آن که نیازمند به علت فاعلی است محتاج غایت هم می باشد به عبارت دیگر "هر فعل را غایتی است"مقدمه دوم عبارت است از اینکه "غایت هر فعل، بالفعل موجود است " حال غایتی که بدین ترتیب برای یک فعل اثبات می شود اگر غایت بالذات نباشد و خود فعلی باشد که دارای غایتی دیگر است حتما سلسله غایات به غایت بالذات منتهی خواهد شد. زیرا تا غایت بالذات بالفعل موجود نباشد دیگر غایات که در ربط با او هستند فعلیت نخواهند یافت و حال اینکه طبق فرض، دیگر غایات از جمله غایت فعل مورد نظر، بالفعل موجود است(4)

پی نوشتها:
1. مرتضی مطهری. مجموعه آثار. صدرا. تهران .1370. ص550.
2. عبد الله جوادی آملی. تبیین براهین اثبات خدا. نشراسراء. قم . چاپ اول. ص41 .
3. همان.ص228-229.
4. همان.ص240-242.

چرا خداوند این همه مخلوق رو آفریده که اونو عبادت کنن؟ (موضوع انسان به کنار چون اختیار داره) مثل فرشته ها که بدون اختیار باید مرتب خدا رو عبادت کنن و یا سایر موجودات دیگه، که مثل ربات فقط کاری رو انجام میدن که خدا بخواد و اونا باید مرتب خدا رو ستایش کنن؟

برخلاف تصور شما خلقت هر مخلوقي فلسفه و هدف خاص خود را دارد. آفريدگان خداوند هريك مسئوليت ها و تكاليف معيني دارند؛ در يك نگاه كلي در مورد فرشتگان بايد گفت كه ايشان خلق نشده اند تا تنها خدا را عبادت کنند، بلکه آفرینش تمام موجودات و از جمله فرشتگان دارای هدف است. هر چیزی که امکان وجود داشته باشد، از فیض هستی خداوند برخوردار می شود. این به اقتضای صفت رحمت و خالقیت الهی است. هدف از آفرینش هر موجودی، داشتن و دست یافتن به کمالات وجودی است که برای آن‏ها امکان دارد. با این تفاوت که برخی از موجودات مانند جن و انس، هدف آن‏ها تدریجی و در سایه تلاش حاصل می شود اما برخی از موجودات مانند فرشتگان، آن اندازه از کمال که برای شان امکان دارد، به صورت فعلیّت یافته برای آن‏ها حاصل است.
فرشتگان از نوع مجردات می باشند. چنین موجوداتی فوق زمان و مکان، عاری از تغییر و تحول و... هستند.
این موجودات آفریده شده‏ اند تا به حسب مرتبه و قابلیت وجودی، از رحمت الهی برخوردار شوند. استعداد داشتن و شکوفایی استعداد برای آن‏ها مطرح نیست. ملائکه الهی از ابتدا همه کمالاتی را که برای شان امکان و قابلیت داشته، به صورت بالفعل دارا هستند. برخی از روایات و آیات بر این مسئله دلالت دارند: شاید بتوان از این تعبیر استفاده کرد که هیچ فرشته‏ ای از مقام خود نمی‏ تواند بالاتر رود. این گونه آفریده شده و تا آخر همان خواهد بود.
از آیه اوّل سوره فاطر به دست می آید که خداوند، فرشتگان را واسطه میان خود و عالم مشهود قرار داده است. با تعبیر "رسل" همه ملائکه را وسایطی میان خود و مخلوقاتش در اجرای اوامر تکوینی و تشریعی دانسته، با این بیان مشخص می شود که حکمت آفرینش آن‏ها تنها عبادت نیست.
فرشتگان کارگزاران الهی و مأمور اجرای امور عالم تکوینی هستند. وظایف سنگینی بر عهده آن‏ها است که در ذیل به برخی از آن‏ها اشاره می کنیم:
أ) حامل و رساننده وحی به پیامبران می باشند.(1)
ب) نزول امر الهی به دست فرشتگان است، یعنی در تدبیر جهان که به امر الهی انجام می گیرد، اینان عامل اجرایی اند و آن را پیاده می کنند.(2)
ج) دسته‏ای از فرشتگان حاملان عرش خدا و آنان یا دسته‏ای دیگر شفاعت کنندگان مؤمنان هستند.(3)
د) لعن بر کفّار نیز از کارهای فرشتگان است.(4)
ه') بشارت دادن به مؤمنان هم از کارهای اینان است. طبق قرائن این بشارت به هنگام احتضار داده می‏شود.(5)
و) نوشتن کردار بندگان خدا از کارهای دیگر فرشتگان است.(6)
ز) امداد مؤمنان از دیگر کارهای آنان است.(7)
در نتيجه موجودات مختاري مانند انسان و جن و فرشته ها مجبور به اعمال و رفتارهاي خود نيستند . به هيچ وجه ربات وار به انجام وظايف خود نمي پردازند .چه اين كار امورات عادي و فردي خودشان باشد و چه عبادت و ستايش خداوند .

پی نوشت‏ها:
1. نمل (27) آیه 102؛ بقره (2) آیه 97؛ عبس (80) آیه 16 و نمل (16) آیه
2. سجده (32) آیه 5 و معارج (70) آیه 4.
3. مؤمن (40) آیه 7 و نجم (53) آیه 26.
4. بقره (2) آیه 161 و آل عمران (3) آیه 87.
5. فصّلت (41) آیه 30.
6. انفطار (82) آیه 11؛ یونس (10) آیه 21؛ زخرف (43) آیه 80 و ق (50) آیه 18.
7. آل عمران، آیه 124 و تحریم (66) آیه 4.

اگر خداوند ازرگ گردن به ما نزدیک تر است و ازهمه چیز ما آگاه است، پس وظیفه دو فرشته نویسنده اعمال ما برای چیست؟

خدا بی‌نیاز و غنی مطلق است،‌ همان طور که از هر گونه نیاز نسبت به هر چیز پیراسته است، از نیاز به فرشتگان نیز منزّه است، زیرا اوّلاً: فرشتگان مثل سایر موجودات، مخلوق و آفریده خداوند هستند. هیچ‌گاه خالق و علت به مخلوق و معلول‌اش نیازی ندارد.
دوم: قرآن کریم از فرشتگان به «بندگان با کرامت و فرمانبردار» یاد کرده و فرمود: «... بل عبادٌ مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون؛ (1) فرشتگان بندگان ارجمندند، که در سخن بر او پیشی نمی‌گیرند، و خود به دستور او کار می‌کنند».
بر اساس این آیه فرشتگان، بندگان، فرمانبردار خداوندند. روشن است که خداوند هیچ‌گاه به موجودی که بنده و فرمانبردار اوست، نیازی ندارد.
اما اینکه چرا خداوند فرشتگان را در ساختار مدیریت عالم دارای نقش قرار داده است، سوالی است که قبل از آن باید به اصل فلسفه خلقت فرشتگان پاسخ داد؛ در خصوص فلسفه خلقت فرشتگان باید گفت:
این امر همانند خلقت سایر موجودات، ناشی از فیاضیت مطلق خداوند است، یعنی فیّاضت و بخشندگی خدا که سبب آفرینش همه موجودات شده، خلقت فرشتگان را نیز رقم زده است و از این رو که چنین موجوداتی لیاقت و امکان خلقت را داشتند خداوند ایشان را از این امر محروم نساخت.
اما این که چرا با قدرت نامحدود خداوند، برخی از کارها توسط فرشتگان انجام می‌شود، باید گفت:
همه آنچه به عنوان کارهای فرشتگان برای ما تعریف شده، نوعی ساختار کامل ارتباط موجودات با یکدیگر و نظام مندی در هستی است که در اوج و قله خویش به قدرت و اراده و علم خداوند منتهی می گردد و این بالاترین جلوه از شکوهمندی نظام آفرینش است.
خداوند در عین بی نیازی، سنت ها و قوانینی را در عالم مقرر نموده است. یکی از سنت های الهی آن است که نظام عالم را طبق اسباب و علل مقرر نموده و فرشتگان جزئی از مجموعه اسباب و علل هستند، همان گونه که تأثیر علت ها در عالم طبیعت، جزئی از نظام اسباب و عللی است که خداوند مقرر نموده است، مانند اثر دارو در شفا بخشی. وجود عوامل طبیعی، موجب نیازمندی خداوند نمی شود، پس وجود علل غیر طبیعی (از جمله فرشتگان) نشان نیازمندی خداوند نیست.
هرچند خداوند بدون واسطه هیچ فرشته ای امکان ثبت و ضبط اعمال و رفتارهای آن ها را و ... اما بر اساس ساختار خاصی که در نظام خلقت تعریف نموده و بر اساس جریان یافتن فیض گسترده الهی به موجود محدود و ناقص، فرشتگانی را در انجام این امور به عنوان واسطه قرار داده است. در عین حال چون قدرت و امکان انجام این وظایف توسط آن ها از جانب خود اوست، می توان به طور قطع انجام همه این امور را مستقیما به خداوند هم استناد داد. با توجه به این بیان سر آنچه در پرسش آمده بخوبی روشن خواهد شد.
نکته ی دیگر درباب ناظران وشاهدان اعمال این است که نه تنها خدا وفرشتگان بلکه زمین واعضا ی بدن انسان نیز ناظر و شاهد ماجرای اند ودر قیامت شهادت می دهند. قرآن کریم در این‌باره بیان روشنی دارد:
« یومئذ تحدث اخبارها بان ربک اوحی لها » (2) در چنین روزی زمین از حوادثی که در آن رخ داده است خبر می‌دهد، زیرا پرودگارش به آن وحی نموده و او را آگاه ساخته است.
در این آیه از خبر دادن زمین و گواهی او بر اعمال انسان خبر داده شده است و هم به سر به سخن آمدن زمین: « بان ربک اوحی لها » بنابراین معلوم می‌شود زمین به اذن الهی به سخن می‌آید،چه اینکه اعضا و جوارح انسان نیز به اذن الهی به سخن می‌آیند و در مورد انسان شهادت می‌دهند، قرآن کریم در این‌باره به صراحت فرمود:
« و یوم یحشر اعداء الله الی النار فهم یوزعون حتی اذا ما جاؤها شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون و قالوا لجلودهم لم شهدتهم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء ؛ (3) روزی که دشمنان خدا به سوی آتش به تدریج روانه می‌شوند. در کنار آتش می‌ایستند تا وقتی همگان به سوی آن آمدند. گوش‌ها و دیدگان و پوست‌های آنان بر کارهای زشت آنان گواهی می‌دهند. آنان به پوست‌های خود اعتراض کرده که چرا بر ضرر ما شهادت دادید؟ در این لحظه از جانب شاهدان پوست‌ها پاسخ می‌شنوند که: ما را خدائی که هر موجودی را به سخن در آورده است، به سخن آورد».
بنا بر این پوست بدن و سایر اعضای بدن و زمین با زبان بی‌زبانی به اذن خداوند گویا می‌شوند و به سخن می‌آیند و درباره اعمال آدمی شهادت می‌دهند.
در اینکه از دیدگاه قرآن و روایات اسلامی، یکی از شاهدان در قیامت، مکان انجام گرفتن عمل است ،جای تردید نیست.
حال ممکن است این پرسش مطرح شود که مکان که فاقد حس و ادراک است ،چگونه می‌تواند اعمال انسان را درک نماید، و در سرای دیگر بر آن گواهی دهد؟
این نوع آیات و روایات ما را به یک حقیقت رهنمون می‌گردند و آن اینکه تمام موجودات از نوعی ادراک برخوردارند. میزان درک و آگاهی آن ها بستگی به میزان درجه وجودی شان دارد. (4)
مولوی می‌گوید:
جمله ذرات عالم در نهان با تو می‌گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیر و خوشیم با شما نامحرمان ما خاموشیم (5)
گرچه ما از درک و شعور و گویایی زمین و سایر پدیده‌های زمینی نظیر جمادات بی‌اطلاع هستیم، ولی آنان در واقع هم شنوا و بینا و هم گویا هستند. از این رو اعمال آدمیان را می‌بینند و در قیامت بر آن گواهی می‌دهند.

پی‌نوشت‌ :
1. انبیاء (21) آیه 26 و 27.
2. زلزله (99) آیه 4-5.
3. فصلت (41) آیه 20-22.
4. جعفر سبحانی منشور جاوید،نشر میقات، تهران 1369ش. ج9، ص336.
5. مثنوی معنوی، نشر اقبال تهران 1377 ش . دفتر سوم، ص403.

به غیر از خدا" ملائکه" روح" شیطان" وجن چه موجودات دیگری مجردند؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
موجودات را در يك تقسيم بندي مي توان به موجودات مادي و غير مادي تقسيم كرد. موجودات مادي عالم ماده و جسماني را تشكيل مي دهند و بر آن ها نظام مادي حكم فرماست . عالم آن ها را عالم ناسوت و در اصطلاح قرآن عالم شهادت مي نامند. اين عالم را عالم ماده و حركت و زمان و مكان گويند . در يك كلام عالم طبيعت و محسوسات يا عالم دنيا است. موجودات غير مادي و به تعبير فلسفي مجردات ، آن هايي هستند كه مادي نيستند و در واقع مجرد از ماده اند. از آن جا كه موجود مجرد همواره از موجود مادي داراي وجودي برتر است ، از اين رو آن ها عالمي برتر از عالم ماده دارند. آن ها نيز با توجه به شدت و سعه وجودشان و ميزان تجردشان از وجودي متفاوت بر خوردارند . از اين رو در عالمي متناسب با شدت وجودي شان به سر مي برند. اين موجودات به ترتيب شدت وجودي شان در ، عالم لاهوت، عالم جبروت و عالم مثال يا ملكوت به سر مي برند .
همان طور كه گفتيم مجردات آن هايي اند كه مادي نيستند . خداوند كه در راس سلسله وجودات قرار دارد ، از تجري تام و تمام برخوردار است . موجودي بسیط است. داراي وجودي بی حد و نهایت. در مرتبه بعد فرشتگان قرار دارند كه آن ها نيز داراي وجودي مجرد هستند.
روح و نفس انساني نيز موجودي مجرد است و هر چند كه مادي نيست و مجرد است. اما همواره بايد همراه ماده باشد و نمي تواند بدون ماده وجود يابد . اين ويژگي مخصوص عالم ماده نيست، بلكه روح در عالم مثال و عالم برتر از عالم ناسوت و دنيا نيز با جسمي مثالي و متناسب با آن عالم خواهد بود. بنا بر اين تجردش در حد تجردي ضعيف است و همواره بايد در قالب و جسمي غير مجرد جاي گيرد.(1)
اما در مورد اجنه و به تبع آن شيطان که او نیز جن است، اگر چه آن ها داراي جسم لطيف هستند. اما جزو مجردات نمي باشند. البته روح آن ها مانند انسان مجرد مي باشد. اما در اين نشئه آن ها داراي وجود مادي اند.
نتيجه اينكه موجدات مجرد در عالم تا آن جا كه براي ما شناخته شده است، به اين ترتيب مي باشند: خداوند، ملائكه و روح.

پي نوشت:
1.مصباح يزدي، آموزش فلسفه، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1368ش، ج2 ، ص124-126.

سلام از راهنماییهای قبلیتون ممنونم من در زندگی روزمره با دوستان ویا افرادی روبرو میشم که اونها بحثهایی رو میارن بالا که این بحثها درمورد اروپایی ها وآمریکایی ها است که چرا اونها پیشرفته تر ازما هستند وما با اینکه دینمون برتره ولی از اونها عقب هستیم ومردممون بی فرهنگ هستند ومردممون بی پول وبدبختن وراستی اینو هم میگن که باوجود اینکه اونها یعنی خارجی ها گناهکار هستن وما مثل اونها فسق وفجور نمیکنیم ولی باز اونها از ماپیشرفته تر هستند.یااینکه چرا میگن خدا کسی که نماز میخونه بیشتر بهش رزق میده ولی الان داریم میبینیم که اونهایی هم که نماز نمیخونند حتی توکشور خودمون هم خدا بیشتر بهشون میده البته نمیگم که هر کسی تو کشور ما نماز نمیخونه خدا بیشتر بهش میده منظورم اینه که زبونم لال به قول بعضی ها نماز خوندن دلیلی برای رزق وروزی نیست حالا من خودم میدونم که همه این افکار اشتباه هستن ولی میخوام دلیل قانع کننده ای برای قانع کردن اینطور افراد داشته باشم تا در مقابله باونها به قول معروف کم نیارم.

اگر پرسشگر محترم از خوبی و برتری فرهنگی غرب و خوش بختی افراد آن جامعه سخن گفته ، اولا به قول معروف صدای دهل از دور خوش است و به گفته سعدی :
چو بانگ دهل هولم از دور بود به غیبت مرا عیب مستور بود
ثانیا :به فرض این ادعا درست باشد، ولی یک طرفه داوری در این گونه امور درست نخواهد بود. در بسیاری از امور نظیر محبت و نوع دوستی و فرهنگ اخلاقی و روابط خانوادگی و مانند آن کشور های اسلامی به خصوص ایران به طور یقین از غرب جلوتر است .
بنا بر این تصور مطرح شده در پرسش نوعی جستجوی محدود و با دیدن و یا شنیدن مواردی خاص از دور است که این نوع شناخت در قضاوت و داوری قابل قبول نیست . اگر با نگاهی منصفانه تر و به دور از پیش داوری ها به مجموعه انسان ها بنگرید ، خواهید دید که بسیاری از پلیدی ها و زشتی ها که اهل معصیت با آن دست به گریبانند ، در زندگی مومنان و خدا باوران وجود ندارد . این همه جرم و جنایت و زندان و قتل و تجاوز معمولا مربوط به افرادی است که اهل معصیت و گناهند، نه مومنان پاک سرشت . به علاوه بسیاری از گنهکاران تظاهر به دارایی و خوشی دارند . حقیقت و باطن زندگی آن ها پر از بدبختی و نکبت و عدم آرامش است یا اگر روزی به ظاهر خوش و مرفهند، روز دیگر در فلاکت و بدبختی که معمولا آن روزشان از چشم شما مخفی است ، ولی غالب مومنان معمولا زندگی متوسط و آبرومند، ولی پایداری دارند .
این ادعا را که بسیاری از بدکاران به ظاهر زندگی خوب و بی درد و رنج و مرفهی دارند، قبول داریم، به خصوص در کشورهای غربی این امر بیش تر به چشم می خورد ؛ اما دلیل چیست ؟
یکی از اصلی ترین دلایل به سنت های الهی بر می گردد .
خداوند متعال در نظام خلقت سنت‌های فراوانی دارد که آن ها را در جهان آفرینش اجرا می‌کند، از جمله:
* هر انسانی به اندازه تلاش و کوشش خود به دست می‌آورد:
«لیس للانسان إلاّ ما سعی؛(1) انسان جز نتیجه کوشش، چیزی به دست نمی‌آورد».
بنا بر این سنت، هر کس که بیش تر تلاش کند و تدبیر و مدیریت قوی‌تری داشته باشد، محصول بیش تری به دست می‌آورد. این یک قانون کلی است . همه مردم در برابر آن یکسان هستند. بر همه به یک منوال اجرا می‌گردد. بسیار دیده شده که اهل کفر و معصیت در رسیدن به مقاصد و اهداف مادی و دنیایی خود بسیار پر تلاش و کوشا هستند، ولی اهل ایمان در این امور سست و کاهل ! مسلم است که در نتیجه مکنت و بهره مادی و نظایر آن نصیب همان کسی می گردد که از تلاش و جدیت بیش تری برخوردار است . سنت تکوینی الهی بر اعطای آنچه بندگان واقعاً بخواهند و بطلبند ، قرار گرفته است، حال چه آن مطلوب دنیا باشد و چه آخرت:
«ما همه را (چه آنان که دنیا را بخواهند ، چه آنان که آخرت را بخواهند) از عطای پروردگارت مدد می‌دهیم . عطا و بخشش پروردگارت مانعی ندارد» (2).
پس سختی معیشت و فقر انسان‌های مومن در بسیاری از موارد، معلول عملکرد خود آن ها است. سعی و تلاش نکردن در زندگی و مبارزه نکردن برای به دست آوردن حق، یا انداختن مشکلات به گردن تقدیر و قضا و سرنوشت و یا بد دانستن مال و ثروت و موارد دیگر از این دست، علل این وضعیت و در واقع مربوط به خود آن‌ها است، نه خواست خداوند .
از طرف دیگر عالم محل روابط علّی و معلولی است ؛ واضح است که اگر پدر و مادری در تغذیه ، بهداشت و سایر امور زناشویی به نکات علمی -که در بسیاری از موارد مطابق با آموزه های دینی ماست- عمل کنند ، فرزند زیباتر و سالم تر و احیانا باهوش تری نسبت به دیگر والدینی که به این موارد عمل نکرده اند ، خواهند داشت ، چه والدین مومن باشند یا کافر؛ همچنین رعایت اصول و مبانی تربیت و رشد علمی و فکری یک کودک تا حد شایانی تعیین کننده وضعیت و آینده شخصی، شغلی و اجتماعی او خواهد بود . نمی توان توقع داشت در یک خانواده متدین به ابتدایی ترین آموزه ها در این حوزه توجه نشود، ولی فرزندشان به صرف تولد در چنین خانواده خداپرستی از کمالات و توانمندی های فردی و اجتماعی برخوردار گردد .
البته برای نعمت داشتن اهل معصیت دلایل دیگری نیز وجود دارد :
* برخى از کفار و ظالمان هستند که لیاقت سعادت اخروى را به کلى از دست داده‏اند:
والاخرة عند ربک للمتقین؛ آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است (3).
اینان اگر در دنیا عمل نیکى انجام دهند، پاداش آن عمل نیک در دنیا به آن ها داده مى‏شود تا ظلمى متوجه آنان نشده باشد. اما بهره آن ها از رحمت الهى، فقط در دنیاى فانى است؛ چرا که لیاقت سعادت اخروى را از دست داده‏اند.
* این مساله نوعى امتحان محسوب مى‏شود؛ هم امتحان براى کافران و گنهکارانى که با نعمت ها و مسئولیت های مضاعفی که به دنبال دارد، آزموده مى‏شوند ؛ هم امتحان براى مؤمنانى که نعمت‏هاى دنیوى کافران را مشاهده مى‏کنند و شکى به دل راه نمى‏دهند .
به اعتقاد ما خداوند این جهان را محل تکلیف و آزمایش و جهان دیگر را محل پاداش و کیفر قرار است. خداوند گرچه می‏تواند انسان های ظالم و گنهکار را سریعاً مؤاخذه کند و جلو ظلم آنان را بگیرد، یا آن ها را از نعمت های گوناگون محروم سازد. اما این کار را نمی‏کند؛ چون این کار بر خلاف سنت وی در مورد آزمایش و تکامل اختیاری انسان است. زیرا در این صورت کسی با اختیار خود راه درستی و پاکی را انتخاب نمی کرد و مومن از غیر مومن شناخته نمی شد، بلکه در مواردی امر برعکس می شود؛ یعنی معصیتکاران دارای نعمات و امکانات بیش تری می شوند تا ایمان و عمل صالح بندگان مومن به طمع رسیدن به نعمت دنیایی نباشد .
آیا واقعا آنچه برخی اهل معصیت دارند، نعمت است و سختی هایی که برخی مومنان به آن مبتلایند، عذاب و نقمت ؟
اگر با دقت بنگریم ،می بینیم بسیاری از دارایی ها و امکانات که معمولا سبب بی‌ایمانی و گناه بیش تر می‌گردد، مقدمه عذاب و فرو برنده آن ها در عمق غفلت و دوری از خدا است که بزرگ ترین بلا برای انسان است . اگر به تعالیم دینی و تکالیف عبادی نگاهی بیندازیم، خواهیم دید جنبه غفلت زدایی و بیرون آوردن انسان از فراموشی یاد خدا و جهان آخرت از اصلی ترین اهداف و حکمت های آن ها بوده ، از آن جا که بسیاری از نعمت ها تنها باعث فرو رفتن بیش تر در غفلت ها است، نه تنها نعمت نبوده، بلکه عین بلا و نقمت است:
«اموال و فرزندان فراوان آنان تو را به تعجب وا ندارد. خداوند می‌خواهد آنان را با مال و فرزند در دنیا عذاب کند».(4)
آنچه در باره کشورهای غربی مطرح شده . بر خلاف واقعيات عيني است ، زيرا در جهان چه بسيارند افراد ظالم كه گرفتار رنج هاي جسمي و روحي فراوان اند . با نگاهی به دنیا، به خوبی می‏توان دید که آنان از نظر ثروت و قدرت، در اوج قرار دارند. اما هرگز عدم نگرانی و آسایش را (که رمز سعادت است) به دست نیاورده‏اند.
در سال 1998 میلادی در ایالات متحده، هجده میلیون نفر به افسردگی دچار بودند. در اوایل دهه 1990 میلادی ارتکاب جرایم عمده در ایالات متحده در هر سال بیش از چهار صد میلیارد دلار به جامعه و قربانیان اصلی آن خسارت وارد ساخته است.(5) پس اين تصور كه همه ظالم ها سالم اند، نادرست است ، و لااقل كليت ندارد . اما اين كه خدا با ظالم است، بر خلاف آموزه هاي وحياني است ، چون در آموزه هاي ديني تصريح شده كه خدا بر ضد ستمگران است. (6)اما چرا ظالمان ثروت مندند ؟
1. بعضی از تفاوت‏ها معلول ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق دیگران است.
تفاوت‏ها ظالمانه و غیر منطقی است . با از بین رفتن نظام طبقاتی و گسترش عدالت اجتماعی از میان خواهد رفت. هیچ گاه اسلام و قرآن این گونه تفاوت‏ها را تأیید نکرده است، زیرا بر اساس استعمار و استثمار صورت گرفته و آن‏ها را نمی‏توان به حساب دستگاه آفرینش گذارد. مشکلات مالی بسیاری از خانواده ها ناشی از ظلمی است که در گذشته بر آن ها یا پدران آن ها شده است .
اگر ظلم ها نبود ، وضع کنونی خانواده و خاندان حتی یک جامعه متفاوت بود .
2. خداوند، عالم هستی را بر اساس نظام علت و معلول (اسباب و مسببات) استوار کرده است. هیچ پدیده‏ای بدون علت به وجود نمی‏آید. هر آنچه در عالم هستی محقق می‏شود، ناشی از علت و سبب خاصی است. آتش علت سوزاندن است. پیدایش درخت میوه ، معلول قرار گرفتن نهال درون خاک با شرایط و کیفیت خاص و آب و هوای مناسب و غیره است ، لازمه‏ نظام علت و معلولی حاکم بر جهان هستی، تحقق پدیده‏ها به دنبال علت آن هاست.
البته در تحقق این وضعیت عوامل گوناگونی می توانند دخیل بوده ،نقش آفرینی کنند، اما نمی توان توقع داشت که علت ها به معلول طبیعی خود منتهی نشوند . اگر در اروپا چند نسل به تلاش و تحقیق و پژوهش و توسعه امکانات رفاهی و خدماتی دست بزنند و به هر راه و وسیله ای ثروت جمع نمایند ، اما در نهایت رفاه و امکانات رفاهی و زندگی بهره مند برای نسل های بعد از خود به ارمغان نمی آورند .
به همين نسبت در مورد تمكن هاي مالي. بی بهره گی مادي و رفاهي انسان‌ها در برخی موارد معلول عدم کار و تلاش خودشان است ؛ قانون خلقت بر آن نهاده شده که هر کسی به اندازه سعی و تلاش خود بهره­مند شود . مطمئنا کسی که به تنبلی خو کرده ، یا مقدمات صحیح موفقیت اقتصادی را فراهم ننموده باشد ، نمی‌تواند مانند دیگران از نعمت‌های دنیوی برخوردار شود . کسی که کار و تلاش بیش تری می‌کند ، بهره بیش تری خواهد داشت، گرچه اهل معصیت و گناه باشد .(7)
3. لطف و عنایت و کمک های بی دریغ خداوند نسبت به بندگانش عام و فراگیر است. جهل و بی خبری ما از عنایات همیشگی خداوند در حق ماست که موجب پدید آمدن چنین توهماتی می شود. علاوه بر نعمت وجود و حیات و تکرار لحظه به لحظه این نعمت در حق ما ،تدبیر امور بندگان و رزق و هدایت و کمال و سعادت آن ها و... هر کدام متأثر از توجهات و عنایات ویژه الهی است که برای بندگانش در نظر می‌گیرد؛ حتى عاصی‌ترین و ظالم‌ترین بندگان خدا از این توجهات و عنایات بی‌دریغ خداوند بی‌ نصیب نیستند. در یکی از دعاها می‌خوانیم:
«رزقک مبسوط لمن عصاک؛ روزی تو برای آنان که تو را معصیت کردند ، بی‌دریغ است».(8)
چه بسیار بلاها و مشکلات و مصائب که خداوند از ما دور ساخته که اصلا از آن ها مطلع نشدیم . چه نعمت های بی شماری که استحقاق آن را نداشتیم، ولی او از لطف بی کرانش به ما داده ، بسیاری از افراد به داشتن آن ها آرزومندند ، ولی به داشتن آن ها توجهی نداریم ،چه رسد که از این نعمت ها شکر گزار باشیم . مسّلم است که سعادت و خوشبختی از آنِ جامعه‏ای است که آسایش خاطر و آرامش بیش تری داشته باشد. پس مال و ثروت و قدرت، منشأ و مصداق كامل سعادت و خوشبختی به حساب نمی‏آید، زیرا ثروت و قدرت، رفاه می‏آورند. اما به طور مطلق آرام بخش نیستند.
4. رنج‌ها و بلاها گاه وسیله آزمایش بندگان و به ویژه مؤمنان است. مؤمن به بلا و رنج گرفتار می‌شود، تا آزمایش شود . در پی آن مورد بخشش و آمرزش الهی و نیز تکامل روحی قرار گیرد . به کمال مطلوب خود نزدیک‌تر شود. با این حساب بلایا و رنج‌ها نعمتی است که عامل مهمي در تطهير انسان از برخي گناهان و نابساماني هاي اوست . زمينه رفاه ابدي او در آخرت را فراهم مي آورد ؛ در نتيجه مي توان گفت هر کس در طول زندگی خود اين قبيل مشكلات را نبیند، مورد خشم خداوند است، نه محبوب او .
آری بلاها و رنج‌ها نعمتی بس عظیم است که در پی آن مؤمن آزمایش و در کوره حوادث آبدیده شود. در نتیجه به مقام قرب الهی برسد. به همين خاطر حضرت صادق (ع) فرمود :"مؤمن به منزله کفه ترازو است. هر اندازه ایمانش زیاد شود، گرفتاریش زیاد می شود ".(9)
هر که در این بزم مقرب‌تر است جام بلا بیش ترش می‌دهند
انجام عباداتی نظیر نماز و مانند آن نه تنها سبب کمبود رزق و روزی نمی شود، بلکه باعث ریزش رحمت و نعمت خداوند می گردد . در قرآن به صراحت فرمود :
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ؛ (10) چنانچه مردم شهرها همه ایمان آورده و پرهیزکار می شدند ، برکاتی از آسمان و زمین روی آن ها می گشودیم .
پی‌نوشت‌ها:
1. نجم (53) آیه 39.
2. اسرا (17) آیه 20.
3. زخرف(43) آیه 35.
4. توبه (9) آیه 55 و 85.
5. كهف(18)آيه 29.
6. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص 109، انتشارت صدرا ، تهران ، بی تا.
7. حدیث زندگی، ش 12، ص 58 به نقل از ویلیام، جی، سنت، شاخص‏های فرهنگی در ایالات متحده، ترجمه فاطمه فراهانی. نشر علمی فرهنگی، تهران ، 1382 ش.
8. شیخ عباس قمی ، مفاتيح الجنان ،ص250، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، تهران، 1370 ش.
9. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة ، واژه بلا، شماره 1950. ج21404 نشر دار الحدیث، قم، 1416 ق.
10. اعراف (7) آیه (96) .

سلام از راهنماییهای قبلیتون ممنونم من در زندگی روزمره با دوستان ویا افرادی روبرو میشم که اونها بحثهایی رو میارن بالا که این بحثها درمورد اروپایی ها وآمریکایی ها است که چرا اونها پیشرفته تر ازما هستند وما با اینکه دینمون برتره ولی از اونها عقب هستیم ومردممون بی فرهنگ هستند ومردممون بی پول وبدبختن وراستی اینو هم میگن که باوجود اینکه اونها یعنی خارجی ها گناهکار هستن وما مثل اونها فسق وفجور نمیکنیم ولی باز اونها از ماپیشرفته تر هستند.یااینکه چرا میگن خدا کسی که نماز میخونه بیشتر بهش رزق میده ولی الان داریم میبینیم که اونهایی هم که نماز نمیخونند حتی توکشور خودمون هم خدا بیشتر بهشون میده البته نمیگم که هر کسی تو کشور ما نماز نمیخونه خدا بیشتر بهش میده منظورم اینه که زبونم لال به قول بعضی ها نماز خوندن دلیلی برای رزق وروزی نیست حالا من خودم میدونم که همه این افکار اشتباه هستن ولی میخوام دلیل قانع کننده ای برای قانع کردن اینطور افراد داشته باشم تا در مقابله باونها به قول معروف کم نیارم.

اگر پرسشگر محترم از خوبی و برتری فرهنگی غرب و خوش بختی افراد آن جامعه سخن گفته ، اولا به قول معروف صدای دهل از دور خوش است و به گفته سعدی :
چو بانگ دهل هولم از دور بود به غیبت مرا عیب مستور بود
ثانیا :به فرض این ادعا درست باشد، ولی یک طرفه داوری در این گونه امور درست نخواهد بود. در بسیاری از امور نظیر محبت و نوع دوستی و فرهنگ اخلاقی و روابط خانوادگی و مانند آن کشور های اسلامی به خصوص ایران به طور یقین از غرب جلوتر است .
بنا بر این تصور مطرح شده در پرسش نوعی جستجوی محدود و با دیدن و یا شنیدن مواردی خاص از دور است که این نوع شناخت در قضاوت و داوری قابل قبول نیست . اگر با نگاهی منصفانه تر و به دور از پیش داوری ها به مجموعه انسان ها بنگرید ، خواهید دید که بسیاری از پلیدی ها و زشتی ها که اهل معصیت با آن دست به گریبانند ، در زندگی مومنان و خدا باوران وجود ندارد . این همه جرم و جنایت و زندان و قتل و تجاوز معمولا مربوط به افرادی است که اهل معصیت و گناهند، نه مومنان پاک سرشت . به علاوه بسیاری از گنهکاران تظاهر به دارایی و خوشی دارند . حقیقت و باطن زندگی آن ها پر از بدبختی و نکبت و عدم آرامش است یا اگر روزی به ظاهر خوش و مرفهند، روز دیگر در فلاکت و بدبختی که معمولا آن روزشان از چشم شما مخفی است ، ولی غالب مومنان معمولا زندگی متوسط و آبرومند، ولی پایداری دارند .
این ادعا را که بسیاری از بدکاران به ظاهر زندگی خوب و بی درد و رنج و مرفهی دارند، قبول داریم، به خصوص در کشورهای غربی این امر بیش تر به چشم می خورد ؛ اما دلیل چیست ؟
یکی از اصلی ترین دلایل به سنت های الهی بر می گردد .
خداوند متعال در نظام خلقت سنت‌های فراوانی دارد که آن ها را در جهان آفرینش اجرا می‌کند، از جمله:
* هر انسانی به اندازه تلاش و کوشش خود به دست می‌آورد:
«لیس للانسان إلاّ ما سعی؛(1) انسان جز نتیجه کوشش، چیزی به دست نمی‌آورد».
بنا بر این سنت، هر کس که بیش تر تلاش کند و تدبیر و مدیریت قوی‌تری داشته باشد، محصول بیش تری به دست می‌آورد. این یک قانون کلی است . همه مردم در برابر آن یکسان هستند. بر همه به یک منوال اجرا می‌گردد. بسیار دیده شده که اهل کفر و معصیت در رسیدن به مقاصد و اهداف مادی و دنیایی خود بسیار پر تلاش و کوشا هستند، ولی اهل ایمان در این امور سست و کاهل ! مسلم است که در نتیجه مکنت و بهره مادی و نظایر آن نصیب همان کسی می گردد که از تلاش و جدیت بیش تری برخوردار است . سنت تکوینی الهی بر اعطای آنچه بندگان واقعاً بخواهند و بطلبند ، قرار گرفته است، حال چه آن مطلوب دنیا باشد و چه آخرت:
«ما همه را (چه آنان که دنیا را بخواهند ، چه آنان که آخرت را بخواهند) از عطای پروردگارت مدد می‌دهیم . عطا و بخشش پروردگارت مانعی ندارد» (2).
پس سختی معیشت و فقر انسان‌های مومن در بسیاری از موارد، معلول عملکرد خود آن ها است. سعی و تلاش نکردن در زندگی و مبارزه نکردن برای به دست آوردن حق، یا انداختن مشکلات به گردن تقدیر و قضا و سرنوشت و یا بد دانستن مال و ثروت و موارد دیگر از این دست، علل این وضعیت و در واقع مربوط به خود آن‌ها است، نه خواست خداوند .
از طرف دیگر عالم محل روابط علّی و معلولی است ؛ واضح است که اگر پدر و مادری در تغذیه ، بهداشت و سایر امور زناشویی به نکات علمی -که در بسیاری از موارد مطابق با آموزه های دینی ماست- عمل کنند ، فرزند زیباتر و سالم تر و احیانا باهوش تری نسبت به دیگر والدینی که به این موارد عمل نکرده اند ، خواهند داشت ، چه والدین مومن باشند یا کافر؛ همچنین رعایت اصول و مبانی تربیت و رشد علمی و فکری یک کودک تا حد شایانی تعیین کننده وضعیت و آینده شخصی، شغلی و اجتماعی او خواهد بود . نمی توان توقع داشت در یک خانواده متدین به ابتدایی ترین آموزه ها در این حوزه توجه نشود، ولی فرزندشان به صرف تولد در چنین خانواده خداپرستی از کمالات و توانمندی های فردی و اجتماعی برخوردار گردد .
البته برای نعمت داشتن اهل معصیت دلایل دیگری نیز وجود دارد :
* برخى از کفار و ظالمان هستند که لیاقت سعادت اخروى را به کلى از دست داده‏اند:
والاخرة عند ربک للمتقین؛ آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است (3).
اینان اگر در دنیا عمل نیکى انجام دهند، پاداش آن عمل نیک در دنیا به آن ها داده مى‏شود تا ظلمى متوجه آنان نشده باشد. اما بهره آن ها از رحمت الهى، فقط در دنیاى فانى است؛ چرا که لیاقت سعادت اخروى را از دست داده‏اند.
* این مساله نوعى امتحان محسوب مى‏شود؛ هم امتحان براى کافران و گنهکارانى که با نعمت ها و مسئولیت های مضاعفی که به دنبال دارد، آزموده مى‏شوند ؛ هم امتحان براى مؤمنانى که نعمت‏هاى دنیوى کافران را مشاهده مى‏کنند و شکى به دل راه نمى‏دهند .
به اعتقاد ما خداوند این جهان را محل تکلیف و آزمایش و جهان دیگر را محل پاداش و کیفر قرار است. خداوند گرچه می‏تواند انسان های ظالم و گنهکار را سریعاً مؤاخذه کند و جلو ظلم آنان را بگیرد، یا آن ها را از نعمت های گوناگون محروم سازد. اما این کار را نمی‏کند؛ چون این کار بر خلاف سنت وی در مورد آزمایش و تکامل اختیاری انسان است. زیرا در این صورت کسی با اختیار خود راه درستی و پاکی را انتخاب نمی کرد و مومن از غیر مومن شناخته نمی شد، بلکه در مواردی امر برعکس می شود؛ یعنی معصیتکاران دارای نعمات و امکانات بیش تری می شوند تا ایمان و عمل صالح بندگان مومن به طمع رسیدن به نعمت دنیایی نباشد .
آیا واقعا آنچه برخی اهل معصیت دارند، نعمت است و سختی هایی که برخی مومنان به آن مبتلایند، عذاب و نقمت ؟
اگر با دقت بنگریم ،می بینیم بسیاری از دارایی ها و امکانات که معمولا سبب بی‌ایمانی و گناه بیش تر می‌گردد، مقدمه عذاب و فرو برنده آن ها در عمق غفلت و دوری از خدا است که بزرگ ترین بلا برای انسان است . اگر به تعالیم دینی و تکالیف عبادی نگاهی بیندازیم، خواهیم دید جنبه غفلت زدایی و بیرون آوردن انسان از فراموشی یاد خدا و جهان آخرت از اصلی ترین اهداف و حکمت های آن ها بوده ، از آن جا که بسیاری از نعمت ها تنها باعث فرو رفتن بیش تر در غفلت ها است، نه تنها نعمت نبوده، بلکه عین بلا و نقمت است:
«اموال و فرزندان فراوان آنان تو را به تعجب وا ندارد. خداوند می‌خواهد آنان را با مال و فرزند در دنیا عذاب کند».(4)
آنچه در باره کشورهای غربی مطرح شده . بر خلاف واقعيات عيني است ، زيرا در جهان چه بسيارند افراد ظالم كه گرفتار رنج هاي جسمي و روحي فراوان اند . با نگاهی به دنیا، به خوبی می‏توان دید که آنان از نظر ثروت و قدرت، در اوج قرار دارند. اما هرگز عدم نگرانی و آسایش را (که رمز سعادت است) به دست نیاورده‏اند.
در سال 1998 میلادی در ایالات متحده، هجده میلیون نفر به افسردگی دچار بودند. در اوایل دهه 1990 میلادی ارتکاب جرایم عمده در ایالات متحده در هر سال بیش از چهار صد میلیارد دلار به جامعه و قربانیان اصلی آن خسارت وارد ساخته است.(5) پس اين تصور كه همه ظالم ها سالم اند، نادرست است ، و لااقل كليت ندارد . اما اين كه خدا با ظالم است، بر خلاف آموزه هاي وحياني است ، چون در آموزه هاي ديني تصريح شده كه خدا بر ضد ستمگران است. (6)اما چرا ظالمان ثروت مندند ؟
1. بعضی از تفاوت‏ها معلول ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق دیگران است.
تفاوت‏ها ظالمانه و غیر منطقی است . با از بین رفتن نظام طبقاتی و گسترش عدالت اجتماعی از میان خواهد رفت. هیچ گاه اسلام و قرآن این گونه تفاوت‏ها را تأیید نکرده است، زیرا بر اساس استعمار و استثمار صورت گرفته و آن‏ها را نمی‏توان به حساب دستگاه آفرینش گذارد. مشکلات مالی بسیاری از خانواده ها ناشی از ظلمی است که در گذشته بر آن ها یا پدران آن ها شده است .
اگر ظلم ها نبود ، وضع کنونی خانواده و خاندان حتی یک جامعه متفاوت بود .
2. خداوند، عالم هستی را بر اساس نظام علت و معلول (اسباب و مسببات) استوار کرده است. هیچ پدیده‏ای بدون علت به وجود نمی‏آید. هر آنچه در عالم هستی محقق می‏شود، ناشی از علت و سبب خاصی است. آتش علت سوزاندن است. پیدایش درخت میوه ، معلول قرار گرفتن نهال درون خاک با شرایط و کیفیت خاص و آب و هوای مناسب و غیره است ، لازمه‏ نظام علت و معلولی حاکم بر جهان هستی، تحقق پدیده‏ها به دنبال علت آن هاست.
البته در تحقق این وضعیت عوامل گوناگونی می توانند دخیل بوده ،نقش آفرینی کنند، اما نمی توان توقع داشت که علت ها به معلول طبیعی خود منتهی نشوند . اگر در اروپا چند نسل به تلاش و تحقیق و پژوهش و توسعه امکانات رفاهی و خدماتی دست بزنند و به هر راه و وسیله ای ثروت جمع نمایند ، اما در نهایت رفاه و امکانات رفاهی و زندگی بهره مند برای نسل های بعد از خود به ارمغان نمی آورند .
به همين نسبت در مورد تمكن هاي مالي. بی بهره گی مادي و رفاهي انسان‌ها در برخی موارد معلول عدم کار و تلاش خودشان است ؛ قانون خلقت بر آن نهاده شده که هر کسی به اندازه سعی و تلاش خود بهره­مند شود . مطمئنا کسی که به تنبلی خو کرده ، یا مقدمات صحیح موفقیت اقتصادی را فراهم ننموده باشد ، نمی‌تواند مانند دیگران از نعمت‌های دنیوی برخوردار شود . کسی که کار و تلاش بیش تری می‌کند ، بهره بیش تری خواهد داشت، گرچه اهل معصیت و گناه باشد .(7)
3. لطف و عنایت و کمک های بی دریغ خداوند نسبت به بندگانش عام و فراگیر است. جهل و بی خبری ما از عنایات همیشگی خداوند در حق ماست که موجب پدید آمدن چنین توهماتی می شود. علاوه بر نعمت وجود و حیات و تکرار لحظه به لحظه این نعمت در حق ما ،تدبیر امور بندگان و رزق و هدایت و کمال و سعادت آن ها و... هر کدام متأثر از توجهات و عنایات ویژه الهی است که برای بندگانش در نظر می‌گیرد؛ حتى عاصی‌ترین و ظالم‌ترین بندگان خدا از این توجهات و عنایات بی‌دریغ خداوند بی‌ نصیب نیستند. در یکی از دعاها می‌خوانیم:
«رزقک مبسوط لمن عصاک؛ روزی تو برای آنان که تو را معصیت کردند ، بی‌دریغ است».(8)
چه بسیار بلاها و مشکلات و مصائب که خداوند از ما دور ساخته که اصلا از آن ها مطلع نشدیم . چه نعمت های بی شماری که استحقاق آن را نداشتیم، ولی او از لطف بی کرانش به ما داده ، بسیاری از افراد به داشتن آن ها آرزومندند ، ولی به داشتن آن ها توجهی نداریم ،چه رسد که از این نعمت ها شکر گزار باشیم . مسّلم است که سعادت و خوشبختی از آنِ جامعه‏ای است که آسایش خاطر و آرامش بیش تری داشته باشد. پس مال و ثروت و قدرت، منشأ و مصداق كامل سعادت و خوشبختی به حساب نمی‏آید، زیرا ثروت و قدرت، رفاه می‏آورند. اما به طور مطلق آرام بخش نیستند.
4. رنج‌ها و بلاها گاه وسیله آزمایش بندگان و به ویژه مؤمنان است. مؤمن به بلا و رنج گرفتار می‌شود، تا آزمایش شود . در پی آن مورد بخشش و آمرزش الهی و نیز تکامل روحی قرار گیرد . به کمال مطلوب خود نزدیک‌تر شود. با این حساب بلایا و رنج‌ها نعمتی است که عامل مهمي در تطهير انسان از برخي گناهان و نابساماني هاي اوست . زمينه رفاه ابدي او در آخرت را فراهم مي آورد ؛ در نتيجه مي توان گفت هر کس در طول زندگی خود اين قبيل مشكلات را نبیند، مورد خشم خداوند است، نه محبوب او .
آری بلاها و رنج‌ها نعمتی بس عظیم است که در پی آن مؤمن آزمایش و در کوره حوادث آبدیده شود. در نتیجه به مقام قرب الهی برسد. به همين خاطر حضرت صادق (ع) فرمود :"مؤمن به منزله کفه ترازو است. هر اندازه ایمانش زیاد شود، گرفتاریش زیاد می شود ".(9)
هر که در این بزم مقرب‌تر است جام بلا بیش ترش می‌دهند
انجام عباداتی نظیر نماز و مانند آن نه تنها سبب کمبود رزق و روزی نمی شود، بلکه باعث ریزش رحمت و نعمت خداوند می گردد . در قرآن به صراحت فرمود :
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ؛ (10) چنانچه مردم شهرها همه ایمان آورده و پرهیزکار می شدند ، برکاتی از آسمان و زمین روی آن ها می گشودیم .
پی‌نوشت‌ها:
1. نجم (53) آیه 39.
2. اسرا (17) آیه 20.
3. زخرف(43) آیه 35.
4. توبه (9) آیه 55 و 85.
5. كهف(18)آيه 29.
6. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص 109، انتشارت صدرا ، تهران ، بی تا.
7. حدیث زندگی، ش 12، ص 58 به نقل از ویلیام، جی، سنت، شاخص‏های فرهنگی در ایالات متحده، ترجمه فاطمه فراهانی. نشر علمی فرهنگی، تهران ، 1382 ش.
8. شیخ عباس قمی ، مفاتيح الجنان ،ص250، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، تهران، 1370 ش.
9. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة ، واژه بلا، شماره 1950. ج21404 نشر دار الحدیث، قم، 1416 ق.
10. اعراف (7) آیه (96) .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

برهان سینوی چیست؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
در ابتدا باید اشاره شود که مراد از برهان سینوی، همان برهان امکان و وجوب است که از آن به برهان صدیقین، طبق تقریر بوعلی نیز یاد می شود و چون این برهان به وسیله ابن سینا طرح و تبیین شده، آن را برهان سینوی می گویند. ابن سینا معتقد است که در این برهان برای اثبات حق تعالی از خود ذات حق به ذات حق استدلال می‏ شود. از چیزی غیر از حق تعالی بر ذات او استدلال نمی ‏شود. بنابراین، در تبیین این برهان می گوید:
موجود یا واجب است و یا ممکن الوجود. اگر واجب الوجود است، که مطلوب ما ثابت می‏ شود. اگر ممکن الوجود است، وجود ممکن برای موجود شدن احتیاج به مرجح دارد. حال اگر مرجح ممکن باشد، دوباره خود احتیاج به مرجح دیگری دارد و همین‏طور تا بی‏ نهایت ادامه دارد. چون دور و تسلسل باطل است‏، باید به مرجحی برسیم که دیگر ممکن نباشد، بلکه واجب باشد و این واجب الوجود، همان خدا است. ایشان بعد از تقریر برهان می‏ فرماید:
«تأمل کن که چگونه در اثبات مبدا اول و وحدانیت و یکتایی وی و پاکی اش از عیب ها، بیان ما به تأمل چیز دیگر جز خود وجود نیاز نداشت. چگونه بیان ما در این باب به ملاحظه مخلوق و فعل او محتاج نشد. اگر چه آن هم بر وجود او دلیل است، اما این روش محکم تر و شریف تر است؛ ‏یعنی ملاحظه کردن حال هستی از آن روی که هستی است، بر وجود واجب تعالی گواهی می‏ دهد؛ چنان‏که هستی او بر سایر هستی‌ها که بعد از او قرار گرفته‏ اند، گواهی می‏ دهد». گفتنی است که که ابن سینا در شرح اشارات اسم این برهان را برهان صدیقین گذاشته است. (1)
ولی صدر المتالهین (ملا صدرا) بر این عقیده‏ است که برهان شیخ را نمی توان برهان صدیقین نامید؛ زیرا در برهان صدیقین نظر به حقیقت وجود می‏ شود و حال آن‏ که در برهان ابن سینا، نظر به مفهوم وجود شده است.
به نظر می‏رسد که ابن سینا فقط از صرف مفهوم وجود به خدا نمی‏رسد، بلکه از مفهوم وجود از آن نظر که حاکی و بیانگر حقیقت وجود است، شروع می‏ کند. به این اعتبار، می‏ توان آن را جزء براهین لمی یا شبه لمی یا صدیقین قرار داد که مخلوقات واسطه‏ اثبات وجود خالق نیستند. (2)

پی‌نوشت‌ها:
1. بوعلی، اشارات، ج 3، ص 19، نشر الکتاب، قم، 13403 ق.
2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 6، ص 987، نشر صدرا، 1377 ش.

با سلام لطفا بر اساس حکم عقل آن هم در حد انتطار جوان امروز که شاید خیلی هم احساس دینی ندارد پاسخ بفرمایید. چرا کسی که تا چهل سالگی تقریبا بنده خالص خدا بوده ودستورات دینی را کامل انجام داده و در جامعه نیز بسیار صادقانه و شرافتمندانه کار کرده اینک فکر میکند که هیچ فرقی با کسی که اینگونه نبوده ندارد . حتی بر خلاف تمام وعده های دینی وضع مادی خوبی ندارد با اینکه واقعا کار کرده و حتی به اندازه یک نخ سیگار اسراف نکرده اما زندگی اش می لنگد . ..... مگر انسان چقدر عمر میکند و تا کی باید ...... منتظر باشد . مگر نه اینکه لا معاد له من لا معاش له . لطفا با ارسال پاسخ مستدل به جوانی که کم کم پا به میان سالی می گذارد در حالی که فکر میکند از دینداریش خیر چندانی ندیده است کمک کنید تا از این برزخ بیرون اید. با وجود اینکه قبل از 25 سالش تمام شود 70 درصد کتب استاد مطهری و قبل از سی سالگی بسیاری از مکتوبات علامه جعفری یا تفاسیر متعدد ویا تعداد بسیار زیادی از کتب حضرت امام را مطالعه کرده وکتب سلوک معتبری را هم مدت های طولانی عمل کرده اما اکنون با نگاهی به گذشته ... و مهمتر در پیشرو آنچه را که وعده فرمودند آنهم حداقل در دنیای مادی محقق ندیده است با اینکه تمام و کمال انجام وظیفه کرده است اما اینک ....... . با تشکر

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
1-تصور شما از وضعيت خود و ديگر افراد و موقعيت و جايگاه خود و آنان كاملا اشتباه است ؛ وضعيت ظاهري و امكانات و بهره مندي هاي فردي و اجتماعي فرد، نه معيار درستي اعمال و رفتارهاي گذشته اوست و نه نشان دهنده نادرستي آن ؛ البته و به شكل طبيعي درست رفتاري و تلاش و كوشش در عين دين داري و تقوا مداري مي تواند به سعادت و موفقيت ظاهري كمك كند ، اما به هيچ وجه تلازم و رابطه مستقيمي بين اين امور وجود ندارد .
چه بسا افرادي كه به واسطه رعايت تقوا و حدود الهي در مشكلات و نابساماني هاي بسياري واقع مي شوند . چه بسا بي دينان و بي تقواياني كه در نتيجه بي تقوايي و عدم رعايت ضوابط ديني و اخلاقي به ثروت و موقعيت و مكنت فراوان دست مي يابند ؛ البته در نتيجه معمولا رعايت تقوا و ضوابط ديني و اخلاقي به سعادت و برخورداري معقول از نعمت هاي دنيايي هم منتهي مي گردد .بي تقوايي و بي مبالاتي در رفتارها به مشكلات مختلف براي اين افراد منجر مي شود ، اما اين امر هم عموميت و كليت ندارد .
2- در مباني ديني به ما وعده داده نشده كه براي رفاه و برخورداري و نعمت هاي ظاهري خود دين دار باشيد . بين تقوا و دين مداري و نعمات مادي نسبت مستقيمي تعريف نشده ؛ اگر اين گونه بود، بسياري از انبيا و امامان معصوم ما در فقر و تنگناي مادي به سر نمي بردند ؛ البته در منابع ديني در خصوص رابطه تلاش و كوشش و كياست نسبت به برخورداري مادي اشاراتي شده كه اين امر هم نوعي رابطه عقلاني و طبيعي است .
نبايد توقع داشت كه تنها به مجرد دين داري و رعايت حدود شرعي و اخلاقي لزوما بايد طرح هاي اقتصادي انسان با موفقيت همراه شود يا تلاش هاي او به نتايج و اهداف قابل قبول برسد ، فرد دين دار به واسطه توكل به خداوند و اهداف ارزنده اي كه در مسير تلاش هاي خود دارد ،چه بسا زودتر و بهتر به نتيجه دست يابد ، اما باز نبايد اين امر را قاعده اي كلي دانست .
3- روايت مورد نظر به اين شكل وارد شده است : " من لا معاش له لا معاد له " به اين معنا كه كسي كه داراي معاش و امورات درستي براي زندگي معيشتي خود نباشد، نبايد توقع معاد و آخرتي آباد نيز براي خود داشته باشد ؛ در نتيجه اين بدان معنا نيست كه تنها افراد داراي
امكانات مادي و رفاه اقتصادي داراي آخرتي خوب و رضايتمندانه هستند ، بلكه ممكن است فرد داراي بهره مادي كم ، اما ابزار و توان و زمينه معيشتي ثابت و معقولي باشد و با همان زندگي خود را به سرانجامي مطلوب برساند .
4- نتيجه مستقيم رعايت امور ديني و تقوا و اخلاق ، نزديكي به خداوند و جلب رضايت او و در نتيجه برخورداري از بهترين سرنوشت و تقديرات در زندگي و رسيدن به سعادت ابدي است ؛ بر اين اساس چه بسا خداوند براي بنده اي خوب ، دارا بودن از امكانات وسيع مادي و رفاهي را به صلاح او و آخرتش نداند . او را از پاره اي از اين امور محروم سازد ، اما اين امر لطفي است از جانب خداوند كه در نتيجه نيك رفتاري او عائدش شده است .
در واقع خداوند اين وضعيت را همچون نعمتي براي او مقدر نموده است تا وي در اين وضعيت به برخي مفاسد و خطرات كه ممكن بود در شرايط رفاه و نعمات گوناگون مادي به آن مبتلا شده و از سعادت حقيقي باز بماند ، دچار نگردد ؛ پس حتي اگر وضعيت شما ناشي از همين حقيقت باشد، باز بين شما و ديگر افراد چون خودتان كه از اين دين مداري و تقواي رفتاري برخوردار نيستند، فاصله اي بس عظيم است .
بين تقوا و كسب معارف ديني و رعايت امور شريعت و اخلاق با تلاش هاي سودمند اقتصادي و انتخاب هاي دقيق و درست اجتماعي و مشورت و همكاري با افراد موفق در اين حوزه جمع كرده ، تلاش كنيد موفقيت هاي اجتماعي و اقتصادي خود را نيز در كنار موفقيت هاي معرفتي و ديني به دست آوريد. تلاش هاي مضاعف را عين جلب رضايت خداوند و كسب معرفت ديني بدانيد .
هيچ گاه از تلاش هاي و مجاهدت هاي ديني خود مايوس و نااميد نبوده ،همه آن ها را درآمدهاي معنوي و سرمايه هاي انساني خود بدانيد كه بسياري ديگر از آن بي بهره اند . چه بسا سرمايه دار هاي عظيم گرفتار هزاران آلودگي و انحراف و مشكل عقيدتي و رفتاري هستند و در آتشي مي سوزند كه اكنون بر ما و خودشان مخفي است .
از هر نوع نگاه كاركرد گرايانه به مباني و مفاهيم ديني دست كشيده، از مقايسه نتيجه اعمال و رفتار ديني خود و نتايجي كه متوقع رسيدن به آن هستيد ،دست برداريد . خود را در دو عرصه متفاوت ، يعني :دين داري و دين مداري تنها براي خدا و جلب رضايت او - و تلاش براي معيشت و رفاه بيش تر ، البته با توكل به خداوند و با كمك عقل و منطق و خرد اجتماعي ، مهيا كرده، بيش تر و بهتر از گذشته دراين مسير گام برداريد كه اميدواريم به نتيجه مطلوب دست يابيد .

صفحه‌ها