علم غیب

اصل این مطلب که امام دارای علم غیبی و لدنی است و از شهادت خویش مطلع است متفق علیه است ولی دلیل اینکه چرا از شهادت خود جلوگیری نمی کند نیاز به توضیح دارد.
علم امام به شهادت

پرسش:
با سلام و احترام مگر مذهب تشیع معتقد به علم لدنی برای امامان نیست؟ پس چرا از این علم استفاده نکردند و متوجه نشدند که مثلا در حال خوردن زهر هستند مثلا چرا امام حسن غذای مسموم خورد یا چرا امام حسین به قتلگاه رفت؟ یا باید عاقبت را نمی دانستند یا دانسته زهر خوردند و به قتلگاه رفتند که خلاف عقل است یعنی امام خلاف عقل عمل کرد؟
 

پاسخ:
علم به غیب منحصر به خدا است(1)  و هیچ کسی مستقل از اذن خدا، دارای علم غیب نخواهد شد.(2)  مستند به آیات و روایات، پیامبران(3)  و امامان(4)  و برخی از انسان هایِ عادی (افرادِ بدون منصب نبوت و امامت(5) ) نیز به اذن الهی دارای علم غیب شده و از طریق وحی، الهام، تحدیث و ... دارای علم لدنی می شوند.(6)  
از این رو، این سوال طرح می شود که آیا امامان با استفاده از علم غیبی و لدنی، به شهادت خویش آگاه بودند یا نه؟ اگر آگاه بودند پس چرا برخلاف عقل و دین،(7)  خودشان را به هلاک انداخته و مانع از شهادت نشدند؟ و اگر آگاه نبودند، پس چرا آنها را دارای علم لدنی به غیب می دانید؟ در ادامه در قالب چند نکته به این سوال می پردازیم.

نکته اول:
درباره علم لدنّیِ امام به امور غیبی، دلایل عقلی، قرآنی و روایی زیادی وجود دارد که بررسی آنها در این مجال نمی گنجد.(8)   افزون بر این ادله -که علم غیبی امام به شکل کلی را اثبات می کنند- روایات دیگری نیز وجود دارد که علم غیبی امام به خصوصِ شهادت ایشان را نیز اثبات می کند.(9)  برای نمونه، روایت شده که نزد امام صادق علیه السلام درباره خروج امام حسین علیه السلام و تخلف محمد بن حنفیه، سخنی سر گرفت. امام علیه السلام در این زمینه فرمود: «هنگامی که امام حسین علیه السلام قصد خروج داشت، کاغذی خواست  و در آن نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم. از حسین بن علی به بنی هاشم، هر کس به من ملحق شود، با من به شهادت خواهد رسید و هر کس تخلف کند، پیروز نخواهد شد».(10) 
روایات دیگری نیز در این زمینه وجود دارند که بسیاری از آنها معتبرند و نه تنها علم امام حسین علیه السلام به شهادت خویش را اثبات می کنند بلکه علم امامانِ دیگر به زمان و چگونگی شهادت ایشان را اثبات می کنند.(11)  همانطور که عرض شد، اینها روایاتی است که خصوصِ علم غیبی امامان به شهادت ایشان را اثبات می کنند. گذشته از اینها، ادله زیادی وجود دارد که علم غیبی امام را به شکل کلی اثبات می کنند که در این مجال نمی توان به بررسی آنها پرداخت. بنابراین، اینکه امامان علیهم السلام به زمان و چگونگی شهادت، علم غیبی دارند، بدون تردید است.

نکته دوم:
اما اگر امام به زمان و چگونگی شهادت علم غیبی دارند، چطور به آن بی اعتنا شدند؟ آیا این کار، برخلاف عقل و دین نیست و نوعی هلاکت و خودکشی نمی باشد؟! در پاسخ به این سوال، چندین نظر بیان شده که در ادامه به اختصار به آنها اشاره می کنیم.

یکی از نظرات درباره چرایی شهید شدن امامان، علی رغم علم ایشان به شهادت، از این قرار است که امام دارای علم تفصیلی نیست و اگرچه از شهادت خویش از طریق علم لدنی و غیبی باخبر شده اما جزئیات را نمی داند؛ یعنی نمی داند که چه کسی و دقیقا چه زمانی و به چه شیوه ای ایشان را شهید می کند. شاید هم بداند چه کسی ایشان را شهید می کند اما دقیقا نمی داند چه زمانی این اتفاق رخ می دهد و چگونه شهید می شود. از این منظر، اشکالی متوجه امام نیست چرا که ایشان به صورت کلی از شهادت یا از قاتل، مطلع است، اما جزئیات را نمی دانند تا مانع ارتکاب قتل شود.(12)   روشن است که این دیدگاه، علم غیبی امام را مطلق نمی داند و محدود به حساب می آورد.

یکی دیگر از نظرات در این زمینه، از این قرار است که امام به تفصیل از زمان و چگونگی شهادت باخبر بود و علم غیبی ایشان در این زمینه، محدود نبود و ایشان از علم غیبی و اشراف مناسب برخوردار بودند؛ اما با این حال، چون از جانب خدا، مامور به شهادت و فدا شدن بودند، اطاعت کرده و به این فداکاری تسلیم شدند؛ چنانکه مجاهدانِ راه خدا در میدان نبرد، گاهی با اینکه می دانند شهید می شوند، به منظور حفظ موقعیت و مشغول کردن دشمن و اطاعت از فرمانده و دلایل موجّهِ دیگر، همچنان مقاومت کرده و نهایتا شهید می شوند. شهادت ایشان، مصداق هلاکت و خودکشی نیست چرا که در راستای عبودیت و بندگی و فرمانبرداری و تحقق اهداف عالی اسلام -مثل حفظ دین و جلوگیری از انحراف آن- است.(13)  

راهکارها و نظرات دیگری نیز در این زمینه بیان شده است که موافقان و مخالفانی دارد و در این مجال نمی شود به بررسی آنها پرداخت؛ مثلا گروهی معتقدند که ایشان در این زمینه دارای علم غیبی تفصیلی بودند اما چون علم ایشان از طریق عادی حاصل نشده است، تکلیفی متوجه ایشان نبوده و ایشان می بایست بر اساس علم ظاهری عمل می کردند تا الگوی رفتاری مناسبی برای دیگران باشند. یا گروهی بر این باورند که ایشان در این زمینه دارای علم غیبی تفصیلی بودند اما چون احتمال بَداء و تغییر وجود داشت، به این علم اعتناء نکرده و بر حسب ظاهر، رفتار نمودند.(14) 

نتیجه:
با عنایت به آنچه گذشت، روشن می شود که امام دارای علم غیبی و لدنی است و از شهادت خویش مطلع است؛ ولی نظرات متفاونی وجود دارد که یا جزئیات را نمی داند و به همین جهت، تلاشی برای جلوگیری از شهادت انجام نمی دهند. یا جزئیات را می داند اما چون خداوند مقدر کرده برای حفظ دین، مقاومت انجام دهد و شهادت محقق شود، فداکاری کرده و برای تحقق اهداف عالی اسلام، شهید می شود و از شهادت جلوگیری نمی کند. در هر دو صورت، امام هم علم غیبی به شهادت دارد و هم شهید می شود و اشکالی به ایشان وارد نیست.

پی نوشت:
1. سوره انعام، آیه 59: « وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ»
2. سوره جن، آیات 26-27: «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ...»
3. برای مطالعه بیشتر، رک: نیری، عصمت، «بررسی تفسیری آیات انحصار و شمول علم غیب پیامبران» ص79-90.
4. برای مطالعه بیشتر در این زمینه، رک: مروی، احمد و سیدحسن مصطفوی، «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم علیه السلام»، ص5-36؛ شریعتی، غلام محمد، «علم امامان به غیب از منظر قرآن با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی (بررسی آیات 143 بقره و 105 توبه)، مجله قرآن شناخت»، ص27-48.
5. چنانکه مادر حضرت اسحاق (سوره هود، آیات 71-73) یا مادر حضرت موسی (سوره قصص، آیه 7) یا مادر حضرت عیسی (سوره مریم، آیات 17-21) علیهم السلام، به اذن الهی دارای علم غیب شده و درباره تولد فرزندشان و حوادث پس از آن، از علم غیبی برخوردار شدند.
6.  مستند به آیه 65 سوره کهف، چون خداوند این علوم را به خودش نسبت داده است (آتَيْناهُ ...مِنْ لَدُنَّا عِلْماً) آن راعلم لدنی می نامیم.(سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج2، ص1336.)
7. عقل دفع ضرر را واجب می داند و در قرآن نیز انسان از اینکه خودش را به هلاکت بیندازد، نهی شده است. (سوره بقره، آیه 195: «وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ»)
8. برای مطالعه بیشتر در این زمینه، رک: مروی، احمد و سیدحسن مصطفوی، «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم علیه السلام»، ص5-36؛ شریعتی، غلام محمد، «علم امامان به غیب از منظر قرآن با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی (بررسی آیات 143 بقره و 105 توبه)، مجله قرآن شناخت»، ص27-48.
9. ربانی گلپایگانی، علی و محسن ربانی زاده، «علم امام به شهادت و شبهه ناسازگاری آن با عصمت»، ص101-102.
10. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِعلیه السلام، قَالَ‌ ذَكَرْنَا خُرُوجَ الْحُسَيْنِ وَ تَخَلُّفَ ابْنِ الْحَنَفِيَّةِ عَنْهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يَا حَمْزَةُ إِنِّي سَأُحَدِّثُكَ فِي هَذَا الْحَدِيثِ وَ لَا تَسْأَلْ عَنْهُ بَعْدَ مَجْلِسِنَا هَذَا إِنَّ الْحُسَيْنَ لَمَّا فَصَلَ مُتَوَجِّهاً دَعَا بِقِرْطَاسٍ وَ كَتَبَ‌ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‌ مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى بَنِي هَاشِمٍ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّهُ مَنْ ألحق [لَحِقَ بِي مِنْكُمْ اسْتُشْهِدَ مَعِي وَ مَنْ تَخَلَّفَ لَمْ يَبْلُغِ الْفَتْحَ وَ السَّلَامُ.»(صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، ص481-482)
11. در مقاله «علم امام به شهادت و شبهه ناسازگاری آن با عصمت» پس از بررسی ادله روایی در این زمینه، به این نتیجه رسیده اند که روایات مربوط به علم غیبیِ امام علی و امام حسین علیهماالسلام به شهادتشان، تواتر معنوی دارند و تردیدی در آنها نیست. علم غیبیِ سایر امامان به زمان و چگونگی شهادتشان نیز دارای روایات معتبری است که متواتر نیستند اما از اعتبار کافی برخوردارند.(ربانی گلپایگانی و ربانی زاده، «علم امام به شهادت و شبهه ناسازگاری آن با عصمت»، ص104)
12. برای مطالعه بیشتر، رک: مفید، محمد بن محمد بن نعمان، المسائل العُکبرئیّۀ، ص69-72؛ حلی، حسن بن یوسف، اجوبۀ المسائل المُهنّائیّۀ، ص148.
13.  همان.
14. برای مطالعه بیشتر، رک: ربانی گلپایگانی و ربانی زاده، «علم امام به شهادت و شبهه ناسازگاری آن با عصمت»، ص105-112.

علم غيب مثل همه چيزهاي ديگر مختص خداست و غير خدا هيچكس هيچ چيز و از جمله علم غيب ندارد. غير خدا هر كه و هر چه باشد [از جمله معصومان]، به ذات خود جز فقر محض نيست و از خود هيچ ندارد و هر چه دارد عطاي خداست.

عطاي خدا هم يا عمومي است مثل حيات و ...يا اختصاصي است مثل نبوت و امامت.

اگر انسان ها به حوزه هايي علم و آگاهي دارند و با چشم و گوش و ديگر حواس به زوايايي از جهان آگاهي مي يابند، اين عطاي عمومي خداست و اما علم به زواياي پنهان از حواس و علم به جهان هاي برتر از حواس كه "علم غيب" ناميده مي شود، اختصاص به خدا دارد و غير خدا را به اين حوزه راهي نيست مگر اين كه خدا آگاهي دهد و مشرف گرداند:

قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّه‏(1)

بگو: هيچ كس در آسمانها و زمين غيب نمى‏داند مگر اللَّه‏.

وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُو(2)

كليدهاى غيب نزد اوست. جز او كسى را از غيب آگاهى نيست.

ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا(3)

پيش از اين نه تو آنها را مى‏دانستى و نه قوم تو.

إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّه‏(4)

بگو: هيچ كس در آسمانها و زمين غيب نمى‏داند مگر اللَّه‏.

و از زبان پيامبران به صراحت اعلام مي كند كه ما غيب نمي دانيم و از پنهان آگاه نيستيم:

وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ(5)

اگر علم غيب مى‏دانستم بر خير خود بسى مى‏افزودم و هيچ شرى به من نمى‏رسيد.

وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ(6)

به شما نمى‏گويم كه خزاين خدا در نزد من است. و علم غيب هم نمى‏دانم‏.

ولي خداوند كه "فعال ما يشاء" هست و اختيار مطلق دارد، مي تواند هر كس را كه بخواهد بر همه غيب يا بر بعض از غيب آگاه سازد و كسي هم نمي تواند بر خدا حكم كرده و او را از اين عطا منع گرداند. خداوند اعلام كرده كه پيامبران و برگزيدگانش را بر غيب (به صورت مطلق يا محدود) آگاه مي كند:

وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي‏ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ(7)

و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب بياگاهاند، ولى برخى از پيامبرانش را كه خود بخواهد برمى‏گزيند.

عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً  إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُول‏(8)

او داناى غيب است و غيب خود را بر هيچ كس آشكار نمى‏سازد، مگر بر آن پيامبرى كه از او خشنود باشد.

بنا بر اين آيات، خدا به برگزيدگان و رسولان خود علم غيب مي دهد و بنا بر روايات، امامان جانشينان رسول خدا هستند و همه شؤون رسول خدا جز وحي و نبوت را دارند و طبيعي است كه خدا وقتي بخواهد كسي را خليفه و مظهر خود گرداند و واسطه هدايت و فيض خود قرار دهد، به او علم غيب و تسلط بر زمان و مكان و زبان ها و...را خواهد داد و او به اراده خدا فراتر از زمان و مكان و ديگر محدوديت ها خواهد بود و همه اينها به اذن و اراده خداست.

 پي نوشت ها:

1. نمل(27) آيه 65.

2. انعام(6) آيه 59.

3.هود(11) آيه 49.

4. يونس(10) آيه 20.

5. اعراف(7) آيه 188.

6. هود(11) آيه 31.

7. آل عمران(3) آيه 179.

8. جن(72) آيه 26-27.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.