۱۳۹۰/۰۴/۰۷ ۱۵:۱۳ شناسه مطلب: 37106
سا 24: زنان شوهر دار بر شما حرام است مگر زنانی كه در جنگ مالك شدید... احزاب50: ای پیامبر بر تو حلال كردیم همسران تو را آنان كه مزدشان را پرداختی و كسانی كه مالك می شوی(كنیز یا اسیر) احزاب 52:از این پس زنها بر تو حلال نیستند هر چند زیباییشان تو را مجذوب كند مگر كسانی كه جزو ملكت تو هستند نسا3: اگر نمی توانید به مساوات با زنانتان رفتار كنید به یك همسر بسنده كنید یا به كنیزانتان اكتفا كنید معراج 29و30: و آنانكه خود را از شهوات نگاه می دارند مگر بر زنان حلال و همچنین كنیزان ملكی خویش كه در این صورت بر آنها نكوهشی نیست
اسلام برای آزاد کردن انسان ها آمده ،نه به بردگی کشاندن آن ها، اما در جاهایی به مصلحت جامعه و خود انسان ها اجازه به بردگی گرفته شدن بعض افراد داده شده است.
در گذشته جنگ معمولا قبیله ای بود . در جنگ همه افراد قبیله از زن و مرد و پیر و جوان شرکت می کردند. قبیله غالب، همه افراد قبیله مغلوب را به بردگی و اموال آنان را به غنیمت می گرفت.
اسلام اولا جنگ هجومی را اجازه نداده و مسلمانان حق ندارند به گروه ، قبیله و مردمی هجوم برند . مردان شان را کشته و زنان را به کنیزی و اموال شان را به غنیمت بگیرند مگر این که از جانب مشرکان و کافران مورد هجوم واقع شوند. در این صورت باید در صدد دفاع از خود و نظام و ناموس خود برآیند. مهاجمان را بکشند تا شکست آنان قطعی شود و آن گاه بقیه افراد حاضر در میدان جنگ اعم از زن و مرد را اسیر کنند .اموال را به غنیمت بگیرند و بعد حاکم اسلام حق دارد مطابق مصلحت بینی و رعایت مصالح جامعه و نظام اسلامی، اسیران را به منت آزاد کند یا در قبال آزادی آنان فدیه و جان بها بگیرد یا آنان را به بردگی گرفته و بین رزمندگان تقسیم کند.
به بردگی گرفتن افراد شرکت کننده در میدان جنگ هجومی علیه مسلمانان، مقابله به مثل است که از نظر همه عاقلان پذیرفته شده می باشد. اگر آن گروه غالب می شد، همین برخورد را با مسلمانان می کرد. البته به بردگی گرفتن زنان و مردان مشرک جنگنده علیه اسلام، جایز است، نه واجب. این که حاکم معصوم یا عادل اسلام حکم به بردگی گرفتن بدهد ، بستگی به اقتضائات زمان و مکان دارد.
برای اطلاع بیش تر از دلایل اسلام برای تجویز محدود بردگی مطلب زیر را مطالعه کرده و به کتب گفته شده مراجعه کنید:
اسلام برده داری را با محدودیت های متعدد، به مصالحی به رسمیت شناخت.برای این که موضع اسلام در برابر برده داری و حقانیت آن، روشن شود ،لازم است نیم نگاهی به تاریخ برده داری بیندازیم:
در قدیم از سه را انسان ها به بردگی گرفته می شدند:
1. زور و قلدری: مثلاً رئیس قبیله به زور می توانست دیگران را به بردگی بگیرد یا یک قبیله بدون دلیل به قبیله دیگری شبیخون زده و هجوم برده و افراد قبیله دیگر از زن و مرد و کودک را به اسیری بگیرد.
2. داشتن ولایت ارث و شوهری; به عنوان مثال: پدر می توانست فرزند خود را بفروشد;
3. جنگ ؛ برده گیری در جنگ های دفاعی حتی در بین ملل دارای تمدن نظیر روم، هند، یونان، ایران; نیز معمول بوده است. ابتدا این گونه بود که قبیلة پیروز در جنگ خواه مهاجم یا مدافع، تا آخرین نفر از طرف مغلوب را می کشت; امّا در طول زمان، و نیز از باب نوع دوستی، بنا را بر این گذاشتند که اسیران جنگی را به عنوان غنیمت تملک کنند، هر چند در آن دوران هم روش ها فرق می کرد و رومی ها و یونانی ها سختگیرتر بودند.(1)
دین اسلام قانونی به نام برده داری تأسیس نکرد; بلکه از سه روش فوق; دو روش زور و ارث را ردّ و روش سوم یعنی جنگ دفاعی را تحت شرایطی امضا کرد تا به مرور زمان و با شرایطی که قرار داده است، زمینه های آن نوع برده داری را هم از بین ببرد.
اما اینکه چرا اسلام راه سوم برده گیری را مردود ندانست; بلکه محدودیت هایی در آن ایجاد کرد؟ بدان خاطر بود که :
1. اصلاح عادات غلط به زمان نیازمند است;
2. در آن زمان بردگان فراوانی وجود داشتند . گاهی بخش عظیمی از جامعه را بردگان تشکیل می دادند. اگر از ابتدا بردگی به طور کلّی ملغا می شد، رهایی بردگان باعث نابودی آنان و خانواده های شان می شد; زیرا بردگان در آن زمان نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه زندگی مستقلی.( 2)
حداقل اثر سوء آزاد کردن این جمعیت انبوه، مختل کردن امنیت جامعه بود. بررسی این نکته نشان می دهد که برخورد ضربتی و دفعی با مسألة برده داری، امری غیر حکیمانه، بلکه غیر ممکن است; از این رو اسلام، در برخورد با این مسأله ـ چنان که در مورد "شراب" عمل کرد ـ به اصلاح تدریجی پرداخت.
3. بندگان در آغاز اسلام منبع اقتصادی و نیروی نظامی نیرومندی برای مشرکان و حتی مسلمانان بودند. مشرکان آنان را در مزرعه ها، نخلستان ها و میدان های جنگ به کار می گرفتند; چنانچه اسلام در همان ابتدا دستور آزادی بردگان را می داد، بدیهی بود که تنها مسلمانان به آن عمل کنند; چرا که مشرکان به آن اعتقادی نداشتند.
این شیوه رفتار، پیامدهای بسیار ناخوشایند و ضربه مهلکی برای جامعه اسلامی نوپا در پی داشت، از جمله:
الف: مسلمانان به یکباره از نیروی اقتصادی و نظامی عظیمی محروم می شدند و این ضربه مهلک اقتصادی به آنان بود.
ب: بندگانی که به اسیری گرفته می شدند، چنانچه آزاد می شدند، چون جا و مکان و درآمد مناسبی نداشتند، به ناچار به پیش مشرکان باز می گشتند . آنان دوباره، از این ها برای تقویت بنیه اقتصادی و نیروی نظامی استفاده می کردند.
حاصل آن بود که آزادی بندگان به تدریج، مانع از خسارت اقتصادی و نظامی مسلمانان شد.
4. به طور کلی، دشمن محارب در صدد نابود ساختن است. فطرت بشر چنین فردی را محکوم به فنا دانسته و دست کم به بردگی گرفتن او را تجویز می کند.
5. علاوه بر حکم فطری، تا آن جا که تاریخ نشان داده است، انسان ها دشمنان خود را به عنوان غنیمت اسیر می گرفته اند.(3)
برده گیری که اسلام معتبر دانسته، حقی است که با فطرت بشر مطابقت دارد که برده گیری دشمنان اساس دین و مجتمع اسلامی است. چنین کسانی به حکم اجبار به داخل جامعه جذب می شوند . در لباس بردگی درمی آیند تا به تربیت صالح دینی تربیت یافته و به تدریج آزاد شوند ،همانند مریضی که طبیب آزادی عمل او را تحت کنترل در می آورد تا به سلامتی برسد.
جهان متمدن هر چند به ظاهر، نظام برده داری را ملغا اعلام کرد، امّا هنوز همان نظام به شکلی دیگر در جهان معمول است. با نگاهی کوتاه به جنگ جهانی دوم و قیمومیت بر ملل محروم و مغلوب می بینید که چه فجایعی به بار آوردند. هنوز هم محرومان ملل، گرفتار آن نظام قیمومیتی غلط هستند.(4)
اسلام نه تنها برده داری را تأسیس نکرد; بلکه برای حل تدریجی اما سریع آن راه حل هایی را ارائه داده است که در محورهای زیر آن ها را مورد توجه قرار می دهیم:
الف) بستن سرچشمه بردگی:
اسلام از بین سه راه معمول برده گیری در آن زمان، دو راه را به کلی ردّ کرد و نپذیرفت (زور و قلدری، ولایت شوهر، ارث و غیره) و به عللی که گذشت، برای از بین بردن راه سوم (راه برده گیری در جنگ) محدودیت هایی ایجاد کرد، حتی در صورت پیروزی در جنگ هم گرفتن برده الزامی نبوده ، بلکه دستور اسلام در این مورد این است که بعد از خاتمة جنگ با کفار، افرادی که اسیر می شوند، به چند صورت با آنان برخورد شود:
ـ از آنان فدیه گرفته شده، آزاد شوند;
ـ با اسیران مسلمان مبادله شوند;
ـ و در نهایت، در مواردی که دو راه قبلی صلاح نبود، به جای این که آن ها را بکشند، اسیرشان کرده و برای خدمت، به کار بگمارند و بین مردم تقسیم کنند.(5)
ب) گشودن دریچة آزادی: اسلام، تمهیداتی دیگر برای آزادی بردگان اندیشیده است، از جمله
ـ آزادی اسیر را یکی از کفارات قرار داده است(6)
ـ با ازدواج زنی که برده است با یک انسان آزاد و بچه دار شدن آن زن، فروش آن زن ممنوع می شود تا از سهمیة ارث فرزندش آزاد شود.(7)
ـ سهمی از زکات برای خرید برده و آزاد کردن آنان قرار داده شد که بدین ترتیب یک بودجة دایمی برای این کار از بیت المال در نظر گرفته شده و تا آزادی کامل همة بردگان ادامه خواهد یافت.(8)
ـ آزادی بردگان یکی از عبادات شمرده شده و بزرگان در این زمینه پیش قدم بوده اند تا آن جا که گفته شده حضرت علی بن ابی طالب با دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد.(9)
ـ هر کس سهم خود از بردة مشترک را آزاد کند، سهم شریک دیگر به طور قهری آزاد می شود.(10)
ـ هرگاه کسی مالک یکی از پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمّه، دایی، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و یا خواهرزادة خود شود، آنها فوراً آزاد می شوند.(11)
ـ در برخی موارد، اگر صاحب بَرده نسبت به بردهاش مجازات های سختی انجام دهد، آن برده خود به خود آزاد خواهد شد.(12 ) و...
ج) احیای شخصیت بردگان: در دورانی که بناست بردگان به تدریج آزاد شوند; دین مبین اسلام برای اِحیای حقوق آنان اقدامات وسیعی کرده است; به طوری که هیچ فرقی بین بردگان و آزادها قرار نمی دهد; جز به تقوا و پرهیزکاری; به بردگان اجازه می دهد همه گونه پُست های اجتماعی را عهده دار شوند . از فرماندهی گرفته تا پست های حساس دیگر که به عنوان نمونه سلمان، بلال و قنبر را می توان نام برد.(13)
د) رفتار انسانی با بردگان، در اسلام دستورهای زیادی در مورد مدارا با بردگان آمده است، از جمله:
ـ پیامبر(ص) فرمود: جبرئیل آن قدر برای آزادی برده سفارش کرد که فکر کردم برای آزادی برده مهلت معینی مقرر گردید.(14)
روایاتی داریم که در مورد بردگان، أجل هفت سال را مطرح کرده و فرموده اند: بعد از هفت سال برده را از کار معاف و او را آزاد کنید.(15)
حضرت امام صادق می فرمود: هرگاه پدرم به غلامش دستوری می داد و ملاحظه می کرد که آن کار، سخت است، خودش
بسم الله می گفت و کمک می کرد.(16)
خوشرفتاری نسبت به بردگان در این دوران انتقالی، به حدی است که حتی بیگانگان نیز از آن تمجید کرده اند; به عنوان نمونه، جرجی زیدان می گوید: اسلام نسبت به بردگان فوق العاده مهربان است .پیامبر در مورد بردگان سفارش بسیار نموده است; به عنوان مثال: "کاری که برده تاب آن را ندارد، به او واگذار نکنید" یا "هرچه خودتان می خورید ،به او بدهید".(17)
بنا بر این اسلام در آن زمان که برده داری وجود داشت، وجود آن را تا حدودی تجویز کرد تا با یک برنامه حساب شده و موفق به مبارزه با آن پردازد . به هیچ وجه اسلام این قانون را ایجاد نکرد. طریقی هم که اسلام برای مبارزه برگزید، طریق تدریجی بود و با موفقیت قرین شد، در حالی که اگر طریق مبارزه یکباره را پیش می گرفت، علاوه بر اینکه زیان بزرگی به جامعه نوپای اسلامی می زد، با موفقیت هم قرین نمی شد. اتفاقا در تاریخ مبارزه با بردگی توسط غربیان با مبارزه قاطع و یکباره مواجهیم که به شکست انجامید.
اما در جامعه اسلامی کنیزان از دو راه وارد می شدند:
1-زنانی که در میدان های جنگ شرکت می کردند و اسیر می شدند. در قدیم در جنگ های معمولا قبیله - که سیار زندگی
می کرد - به تمامی در جنگ در گیر بود ،یعنی زنان و مردان و کودکان همگی اعضای میدان نبرد بودند و برای پیروزی بر طرف مقابل تلاش می کردند . سهم زنان کم تر از مردان نبود .وقتی یک طرف شکست می خورد، تمام مردان و زنان و کودکان و اموالی که در میدان بود،به تصاحب طرف مقابل در می آمد.
2- زنانی که قبلا در جامعه غیر اسلامی اسیر و کنیز شده بودند. برده فروش ها آن ها را به جامعه اسلامی می آوردند و می فروختند. در اسلام خرید و فروش اینان نیز جایز شمرده شد تا راهی برای ورود آنان به جامعه اسلامی و در معرض آزادی قرار گرفتن باشد.
پی نوشت ها:
1. المیزان، علامه طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، ج 6، ص 544، نشر رجأ.
2. همان.
3. همان، ص 549.
4. همان، ص 561 ـ 566.
5.همان، ج 18، ص 337 ـ 341، جامعه مدرسین.
6. تحریر الوسیله، امام خمینی، ج 2، ص 110 ـ 117،چ جامعه مدرسین.
7. مکاسب، شیخ انصاری، ص 175، سطر 14، دارالحکمة.
8. تفسیر نمونه، مکارم، ج 12، ص 418، اسلامیة تهران.
9. بحارالانوار، مجلسی، ج 41، ص 43، اسلامیه تهران.
10.جواهرالکلام، شیخ محمدحسن، ج 34، ص 154 ـ 158، چاپ بیروت.
11. تفسیر نمونه، آيت الله مكارم ، دارالكتب ج 21، ص 42.
12.وسایل الشیعه، ج 16، ص 26(20 جلدی).
13. تفسیر نمونه، ج 21، ص 421.
14.وسایل الشیعه، ج16،ص 26.
15. همان.
16. بحارالانوار، ج 74، ص 142، ح 13.
17. تاریخ تمدن، جرجی زیدان، ج 4، ص 54.
جهت اطلاع بیش تر می توانید به کتاب های ذیل مراجعه کنید.
1ـ ترجمه تفسیر المیزان، ج 6، ص 494 ـ 497، چاپ جامعه مدرسین.
2ـ بحارالانوار مجلسی، ج 74، ص 1141، چاپ اسلامیه تهران.
3ـ مناظرة دکتر و پیر، شهید هاشمی نژاد، ص 159 ـ 178.
4ـ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج 14، ص 451 ـ 467، چاپ اسلامیه تهران.