اخلاص

آیا ذکر و یا نمازی هست که مخصوص اجابت دعایی از درگاه خداوند باشد
آنچه در دعا مهم است همان خلوص و انقطاع و بریدن از غیر خدا و رفتن به درگاه اوست. ولی باید بدانید دعاها ‏و راه‌های مختلفى براى اجابت حاجت ذکرشده است. يكى از آن...

آیا ذکر و یا نمازی هست که مخصوص اجابت دعایی از درگاه خداوند باشد یا همان‌که خالصانه از درگاه خدا بخواهی او اجابت خواهد کرد؟
با تشکر

پاسخ:

پرسشگر گرامی آنچه در دعا مهم است همان خلوص و انقطاع و بریدن از غیر خدا و رفتن به درگاه اوست. ولی باید بدانید دعاها ‏و راه‌های مختلفى براى اجابت حاجت ذکرشده است.
يكى از آن راه‏ها: نماز جعفر طيّار است كه كيفيت آن در مفاتیح‌الجنان مذكور است. شما چهار جمعه اين نماز را بخوانيد و در پايان هر مرتبه حاجات خود را از خداوند طلب كنيد.
راه ديگر: زياد خواندن ذكر يونسية است: لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّى كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِين البته توجه به مضمون ذكر يونسيه هم داشته باشيد! چراکه بعدازاین ذكر بود كه خداوند فرمود: فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِ. دو مطلب قابل دقت و توجه در اين ذكر هست يكى حسن ظن به خداوند و دوم اعتقاد و اعتراف به بدى‏ها و نواقص خود انسان. ما بايد با تمام وجود باور كنيم كه خداوند غنى، بى‏نياز، كريم، جواد، مهربان و توانا است. پس از طرف او هيچ مانعى جهت برآوردن حاجات نيازمندان درگاهش وجود ندارد و در مقابل اين ما هستيم كه سراپا نقص و كاستى هستيم و خود را طلب‏كار خداوند مى‏دانيم درحالی‌که طلبى از او نداريم و هر آنچه را هم كه داريم از سر لطف و رحمت او است. پس همراه با خوش‌بینی به خداوند و توجه به كاستى‏هاى خويش و بدون حالت طلب کارانه، دست تضرّع به درگاه آن تواناى كريم بلند كنيد و از اصرار خسته نشويد.
راه ديگر: نذر كردن براى استجابت دعا است به اين طريق كه بگوييد لله على اگر حاجتم برآورده شد فلان کار را انجام می‌دهم. البته باید کاری که نذر می‌کنید انجام دهید، ازنظر شرعی جایز و پسندیده باشد.
در ضمن هر دعايى كه از ناحيه معصومين (ع) واردشده است چه صدور آن‌ها از آن بزرگواران قطعى باشد يا احتمالى این‌گونه نيست كه بدون قيد و شرط اثر خواهد كرد، بلكه به شرايطى كه خود آنان فرمودند بستگى دارد. ازجمله: ترك گناه، انجام واجبات، اداى حقوق واجب شخصى و اجتماعى، توبه و مهم‌تر از همه مصلحت واقعى انسان دعاگو (كه فقط خداوند می‌داند). زيرا چه‌بسا مصلحت انسان در اين است كه دعايش مستجاب نشود و يا در آخرت نتیجه‌اش را ببيند ولى به‌هرحال دعاهاى وارده از امامان (ع) بر دنيا و آخرت انسان تأثيرگذار خواهد بود.
براى اطلاع بيشتر به كتاب اصول كافى، جلد 4، بخش دعا و كتاب مفاتیح‌الجنان مراجعه كنيد؛ و دعا دارای شرایطی برای استجابت هست و آدابی نیز دارد و گاها موانعی برای استجابت دعا هست که در استجابت یا عدم آن تأثیر دارد که می‌توانید برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به بخش تلفنی مرکز ما به شماره 09640 تماس بگیرید.

سلام از پیامبر حدیث امده که هر کس از بیماران مراقبت کند به طور برق اسا از پل صراط عبور میکنند و همچنین مانند کسی که تازه به دنیا آمده از گناه پاک میشوند و این برای پرستاران نیز صادق است اما بعضی ها میگویند که چون پرستاران در ازای کار مراقبت از بیماران در بیمارستان حقوق میگیرند از ثواب ها برای آنها نیست آیا درست است آیا ثواب های که پیامبر گفته اند برای آنها نیز است؟ با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
به قصد و نيت و ميزان اخلاص شما پرستاران و چگونگي و کميت و کيفيت رسيدگي به بيماران بستگي دارد . مُزد يا حقوق گرفتن مانع از رسيدن به آن فضايل و ثواب ها نيست .

چگونه می توانیم به انجام وظایف دینی بپردازیم به طوری که فقط برای خدا باشد یعنی وقتی نماز می خوانیم یا هر عبادت دیگر فقط برای خدا باشد نه برای مثلا ترس از گناه با برآورده شدن حاجات خود، که البته آنها هم می تواند باشد، اما توجهمان فقط به او باشد.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
کار و عبادت فقط براي خدا مراتب و درجات دارد. ترس از گناه و نافرماني خدا ، يا ترس از جهنم و کيفرهاي دنيايي يا در قيامت يکي از مراتب آن است . منافات با اخلاص و کار فقط براي خدا ندارد . چنان که در دعا هايي که از ائمه عليم السلام رسيده مثل دعاي کميل ، دعاي سحر ابو حمزه ثمالي اين مطلب مشاهده مي شود. رسيدن به آن مقصد عالي نيازمند زمان ، معرفت و آگاهي ويژه ، ترک گناه ( قلبي و بدني ، صغيره و کبيره) ، انجام واجبات و احتياط در مشتبهات ، انجام نوافل و توسل به اولياي الهي به ويژه توسل به روح خدا و جانشين او در عالَم هستي يعني توسل به وجود مقدس امام زمان عليه السلام است.
پس اي عزيز بدان که کار براي فقط خدا امري شدني و ممکن است ، اما سهل الوصول و فوري نيست . کساني که به آن مقام رسيدند ، سال ها خون دل خوردند و رياضت کشيدند . و با تمسك به حقيقت «إنّي مهاجر إلي ربّي»،(1)از « خود» و هر آن چه متعلق به خود و منتسب به دنيا است ،به سوي مولا و «ربّ»خويش مهاجرت کردند، در همه امور تسليم محض «خدا» شدند . خواست و رضاي او را ملاک گفتار و رفتار و قصد ونيت خويش قرار دادند. بدون چون و چرا و خالصانه طاعت و فرمان او بردند .از حوزه هر کاري که او خوش ندارد و ازحرام و گناهي که او معرفي کرده ،دور شدند ، در اين صورت است که ديد ملکوتي و چشم بصيرت به آنان افاضه مي شود . مي توانند ماوراي حجاب عالم را شهود نمايند .بُُعد باطني و ملكوتي افراد و اشيا را مشاهده نمايند،صاحب چشم ،گوش ،زبان،ذهن وانديشه و بالاخره وجودي «خدايي»گردند.آن موقع است که انسان به يکي از مراتب عالي کار فقط براي خدا نايل شده است .
از پيامبر(ص) روايت شد كه خداوند فرمود: بنده من به چيزي محبوب تر نزدم اظهار دوستي نكرد ازا نجام واجبات و ترک گناهان و محرمات، او با نمازهاي نافله در مسير « محبت» من گام مي نهد . در آن صورت من نيز او را دوست مي دارم و«محبوب »خود مي گردانم. پس هنگامي كه او را دوست خود برگزيدم ،گوش شنوايي او مي شوم ، آن گاه كه مي شنود ؛ چشم بينايي او مي گردم آن گاه كه مي بيند ؛ زبان گوياي او مي شوم آن گاه كه سخن مي گويد ؛ دست او مي گردم آن گاه كه ضربه و شمشير مي زند . پاي او مي شوم آن گاه كه راه مي رود. چنين کسي هنگامي كه به درگاه من دعا كند ،اجابتش مي كنم . اگر از من چيزي درخواست كند ، به او مي دهم. (2)
پي نوشت ها:
1. عنكبوت (29) آي. 26.
2. المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقي، ج 1، ص 291 ؛ اصول كافي، كليني، ج 2، ص 352.

با عرض سلام و خسته نباشید چند سوال مطرح کرده ام که به جز آخری همه در یک مجموعه قرار می گیرند ولی سوال آخر با بقیه متفاوت است؟ آیا انجام کار بی مزد برای کسی که در واقع قبلا امتحانش را پس داده و خصلتش این است که نمک می خورد و نمکدان می شکند یعنی در واقع در مواقع امتحان پس دادن به جای آنکه به خوبی جبران کند به بدی جبران می کند کار درستی است ؟ اگر قصد رضای خدا باشد چه یعنی مثلا شخص از نظر مالی چندان وضعش خوب نباشد؟ اگر شخص بنا به رو در بایسی ابتدا انجام کار را برای چنین شخصی به گردن گرفته آیا می تواند عهدش را بشکند زیرا که گذشته را به یاد می آورد و یقین دارد که این شخص نه تنها در دل از تو متشکر نیست بلکه شاید فکر کند که وظیفه ات است و می دانی که روزی باز هم نمکدان را خواهد شکست ؟ آیا با توجه به آیه اول سوره حمد که شکر فقط مخصوص خداست آیا این گناه نیست که انسان برای انجام کاری انتظار تشکر داشته باشد یعنی طبق این آیه باید انسان حتی در قبال ناشکری وکفران و بی منت کردن شخص باز هم باید برای دیگران خدمت انجام دهد حتی اگر وظیفه اش هم نباشد؟ آیا خدمت به اشخاص بی نماز روزه کار درستی است یا که خیر؟ آیا دعا برای اشخاصی که نه نماز می خوانند و نه روزه می گیریند و حتی بعضی از آنها روزه خواری می کنند و در چشم مردم ویا شاید به راستی انسانهای لا ابالی هستند کار درستی است یعنی آیا انسان وظیفه ای در قبال دعا کردن آنها دارد یا باید به خدا واگذار کند اگر دعا از سر دلسوزی یا چیز دیگر باشد چه یعنی منظورم این است که گهگاهی انسان از شخصی به خاطر اعمالش خوشش نمی اید و شاید از او هم متنفر باشد ولی چون گمان می کند که خدا دوست می دارد برای دیگران دعا کنیم شاید به خاطر آرام کردن دل خود برای دیگران دعا کند آیا چنین دعایی ثواب دارد یا نه تنها ثواب ندارد بلکه گمراهی است؟ با تشکر فراوان ابتدا از خدا و بعد از شما خدا را به خاطر آنکه همیشه اشخاص مومنی که دیگران را از گمراهی بیرون می آورند همچون شمعهای روشن در عالم قرار می دهد. وشما را چون که در خدمت بندگان خدایید به خاطر اینکه شاید بنده ای دیگر از بندگان خدا به راه سعادت رهنمون شود .یا حق

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
انتظار تشکر داشتن از کسي که به او خدمتي شده، گناه نيست اما با اخلاص منافات دارد.امام صادق(ع) در مورد نشانه عملي كه نزد خدا مقبول است مي فرمايد: " عمل خالص آن است كه در آن جز از خدا انتظار ستايش نداشته باشي".(1)
مومن وقتي به كسي محبت مي كند، محبت را در واقع براي رضاي خدا مي كند . قصد قربت مي كند . با اخلاص و بدون چشم داشت محبت مي كند. پس اگر كسي كاري را براي رضاي خدا كرد ، ديگر دنبال اين نيست كه دستش نمك دارد يا ندارد.
وقتي نيت خدايي باشد، فرق نمي کند طرف تلافي مي کند يا نه .زيرا در اين صورت خدمتگزار پاداش را از خدا مي خواهد .
به قول سعدي :
تو نيكي مي كن در دجله انداز كه ايزد در بيابانت دهد باز
حافظ مي گويد:
تو با خداي خويش انداز و كار دل خوش دار كه رحم اگر نكند مدعي، خدا بكند
پي نوشت :

1. اصول كافي، ج 2، ص 16