قرآن

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سني ها مي گويند چرا پيامبر در مکه علي را به عنوان جانشين خود معرفي نکرد؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
اين كه دقيقا علت اين مسأله چه بود، از حوزه فهم و دانش ما بيرون است . پيامبر(ص) هم در اين باره از خود اختياري نداشت . به فرمان الهي در همان نقطه ‏اي كه مأمور به ابلاغ آن شده بود، انجام وظيفه كرد. در واقع پيامبر به چيزي كه مأمور بود، ابلاغ كرد. در عين حال جايگاهي كه براي ابلاغ پيام مزبور انتخاب شده بود، نقطه‏ اي بود كه غير از اهل مكه همه حجاج از آن عبورمي‏كردند و در آن جا همه حجاج وجود داشتند.
ممکن است چند مسئله در خصوص عنوان شدن ولايت علي (ع) در غدير خم دخالت داشته باشد:
1. شايد طرح مسئله در مكه مخالفت جدي در پي مي داشت ، زيرا حضرت علي بسياري از سران قريش و اهل مكه را به دست خود كشته بود . اعلان ولايت و پذيرش در آن جا دشوار مي نمود . خوف فتنه مي رفت . اين مسئله مي تواند از فحواي قسمت پاياني آيه ابلاغ"... والله يعصمك من الناس" (1) (خداوند تو را از (شر) مردم حفظ خواهد كرد )، نيز به دست آيد.
2. شايد انتخاب آن مكان به آن دليل باشد كه اگر در ضمن اعمال حج، اين عمل انجام مي ‏شد ، برجستگي لازم را پيدا نمي ‏كرد . شكوه تاريخي آن محو مي‏ گرديد. از همين‏ رو مكان مستقل و زماني جدا از ديگر اعمال انتخاب شد كه در عين امكان اجتماع عظيم مسلمانان، اين مطلب به عنوان خبري كاملاً تازه و نو، توسط حجاج به بلاد مختلف اسلامي پخش شود ، تا برجستگي و شكوه و طراوت آن بهتر حفظ گردد.
3. در اين جا مي توانست شواهد و قرائني جمع شود كه اين مسئله را برجسته نمايد، مانند اعلان تنها يك واقعه ، نه چيز ديگر ، نگه داشتن مردم در زير آفتاب سوزناك ، برگرداندن كساني كه به جلو رفتند و منتظر ماندن براي كساني كه عقب ماندند ، فرصت كافي براي اعلان و بيعت كردن ديگران با علي (ع) ، در حالي كه در ايام حج در مكه در روزهاي اول كه فرصت كافي وجود داشت ، حضرت علي در يمن بود و در مكه حضور نداشت . در روز هاي آخر به مكه مي رسد كه اعمال حج به صورت فشرده بوده است.
البته ما در تاريخ ديديم كه چگونه با اين همه تمهيدات ، اصل مسئله از مسير خود منحرف شد . كساني اين مسئله را انكار كردند كه در آن جمعيت حضور داشتند ، پس اگر حتي در مكه نيز انجام مي شد ، فرقي در اصل مسئله نداشت ؟ در حالي كه امروز مي بينيم با توجيهاتي چون "ولايت" به معناي دوستي است و مانند آن ، حقانيت ولايت و امامت حضرت علي را انكار مي كنند، پس براي كساني كه نخواهند حقيقت را قبول نمايند ، اين توجيهات ، در صورت اعلان در مكه نيز وجود داشت .

پي نوشت:
1. مائده(5) آيه67.

فرق ازدواج موقت با زنا چیست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
زنا عبارت است از مباشرت و نزديكي مرد و زن نامحرم، بدون عقد ازدواج دائم يا غير دائم. اما ازدواج که آثار حقوقي و تعهداتي بين طرفين ايجاد مي کند بايستي طبق ضوابطي انجام گيرد تا آن آثار بر آن بار شود. نيز امکان حمايت قانوني از آن در صورتي که يکي از طرفين عمدا يا ناخواسته قصور ورزد يا تخلف کند بر آن مترتب شود و اين در قالب واژه‏ ها (که به آن عقد ازدواج مي گويند) اعلان مي شود.
واژه ‏ها بيانگر اراده واقعي طرفين است که با توجه به نوع عقد متفاوتند. براي استحکام بخشيدن به اين تعهدات طبق آنچه که ذکر شد. و بر اساس آيات و روايات بايستي صيغه عقد خوانده شود . اگر اجرا نشود و همين طور با هم زناشويي داشته باشند. زناکار محسوب خواهند شد . البته اين امري است اعتباري که در هر سيستم حقوقي، شکل و قالب خاصي دارد.
در شرع مقدس اسلام، پذيرش زوجيت و اعلام انتخاب دو طرف براي زندگي مشترک، با عقد ازدواج صورت مي‏گيرد.
براي ترتب آثار شرعي و حقوقي تصميم به ازدواج کافي نيست. طرفين تا از طريق عقد ازدواج معتبر دائم يا موقت، با يکديگر پيوند برقرار نکنند، نسبت به همديگر نامحرمند. اين امر تنها مختص پيوند زناشويي نيست، بلکه اگر قصد خريد منزلي را هم داشته باشند قبل از خريد منزل و پيش از وقوع معامله ، آثار خريد و فروش از جمله تخليه مسکن و... صورت نمي‏گيرد. اين مسأله درباره‏ پيوند زناشويي به لحاظ ويژگي‏هاي خود تأکيد و تشديد شده، چون شرافت و حيثيت انساني، به مراتب ارزشمندتر است و با مال مادي قابل قياس نيست.
در هر صورت ازدواج موقت نوعي ازدواج است که قرآن کريم آن را جايز دانسته و روايات در فضيلت آن نيز وارد شده است.

با سلام. در آیه ی 59 سوره احزاب آمده که حجاب برای این بهتر است که شناخته شوند و از برده ها جدا باشند.تا اذیت و آزار نشوند.حتی در روایات داریم که امام باقر کنیزی را که در حال نماز بود و باحجاب بود را زدند(فضربها)که چرا حجاب دارد.من واقعا گیج و سر در گم هستم.هرچه فکر می کنم به نتیجه ای نمی رسم.آخر چرا؟چرا نباید برده ها حجاب داشته باشند در صورتی که به خاطر بی حجابی آنها افراد هرزه آنان را مورد آزار قرار می دادند و قران می فرماید زنان مومن حجاب داشته باشند تا مورد اذیت قرار نگیرند.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
آيه 59 احزاب به شرح زير است:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما؛
اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلباب ها [روسرى‏هاى بلند] خود را بر خويش فروافكنند، اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آن ها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحيم است.
در مورد اين آيه دو تفسير هست :
گروهي گفته اند: به زنان مومن آزاد بگو هنگام بيرون رفتن از خانه با پيچاندن چادر بر خود به ديگران نشان دهند که زن آزاد هستند . از کنيزان نيستند تا مورد آزار قرار نگيرند زيرا وقتي چادر بر خود پيچيده باشند، افراد مي فهمند که اينان کنيز نيستند.
گروه دوم گفته اند:اي زنان به هنگام خروج از منزل با پوشيدن چادر بر خود، عفت و حياي خود را نشان دهيد تا ديگران شما را به عفت و حيا و پاکي بشناسند . بدانند اهل بي بند و باري نيستيد . در مورد شما طمع نکنند و مزاحم نشوند.
بسياري از مفسرين تفسير دوم را برگزيده اند ،ولي تفسير اول هم با توجه به توضيحي که در مورد وضعيت جامعه مي دهيم، صحيح است.
در جامعه آن روز کنيزان را به فحشا سوق مي دادند. تربيت آن جامعه بر اين مبنا بود که کنيزان در خدمت عياشي صاحبان شان باشند . بسياري از افراد کنيزان خود را به فحشا مي کشاندند . از اين راه به درآمد زايي مي پرداختند و...؛ با توجه به اين تربيت، غالب کنيزان اهل فحشا و بي بند و باري بودند . جوانان و افراد عياش نيز به راحتي به خود اجازه ارتباط پيدا کردن با آنان را به خود مي دادند .اين در آن جامعه هيچ قبحي نداشت.
قرآن از سويي از واداشتن کنيزاني که عفت مي طلبند به فحشا، نهي مي کند:
وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحيم؛‏(1)
كنيزان خود را براى دستيابى متاع ناپايدار زندگى دنيا مجبور به خود فروشى نكنيد، اگر خودشان مى‏خواهند پاك بمانند! هر كس آن ها را (بر اين كار) اجبار كند، (سپس پشيمان گردد،) خداوند بعد از اين اجبار آن ها غفور و رحيم است! (توبه كنيد و بازگرديد، تا خدا شما را ببخشد!)
از طرف ديگر هم به زنان مؤمني که مي خواهند از آزار افراد هرزه در امان بمانند ، توصيه مي کند که چون کنيزان هرزه و بي بند و بار، بي پوشش بيرون مي آيند و افراد هرزه دنبال آن ها هستند، شما پوشش برداريد تا از کنيزان هرزه متمايز گرديد.
البته اين دستور منع کنيزان عفيف از داشتن پوشش نيست همچنان که آيه منع از واداشتن کنيزان به فحشا، جواز واداشتن در باره ديگر کنيزان نيست. کنيزان اهل فحشا را کسي به فحشا وادار نکرده تا او را از وادار کردن منع کنيم بلکه بايد کنيزان تربيت شوند تا از فحشا دست بکشند.
بنا بر اين مناسب است تا زماني که اين تربيت حاکم نشده، زنان مؤمن (اعم از کنيزان عفيف و زنان آزاد مؤمن) را به متمايز کردن خود از اين گروه سوق داد.
کنيزان و بردگان با توجه به روايات به طور کلي در احکام و وظايف و حقوق و کيفر با افراد آزاد فرق داشتند. فرق ها هم حکمت ها و مباني محکم داشت.
تفاوت کنيز با زن آزاد در حجاب اين است که بر کنيز واجب نيست که سرش را بپوشاند، نه اين که از سر پوشاندن آن ها منع شده باشد. شهيد مطهري در علت تفاوت مي فرمايد: ظاهرا سر مطلب ،خدمتکاري آن ها است.(2)
يعني چون معمولا کنيزان کارهاي داخل و خارج از خانه را انجام مي دادند و مرتب در فعاليت بودند ، براي اينکه در اين زمينه راحت تر باشند ،اين تکليف از آنان برداشته شده است.
يکي از فلسفه هاي حجاب اين است که جلوي خود نمايي و جلوه گري زن را بگيرد.از آن جا که کنيزان معمولاً کار مي کردند و به سر و صورت خود رسيدگي نمي کردند ، آشکار بودن موي شان نبايد چندان نقشي در جلب توجه نگاه مردان و جلوه براي مردان داشته باشد . از آن روزگار نقل نشده که مردم پيش اولياي دين آمده باشند و بگويند که آشکار بودن موي کنيزان سبب فساد و فحشا گرديده است. اين حکم اسلامي براي زناني که سن شان بسيار بالا رفته و جاذبه جنسي نيز ندارند ، نيز آمده است.
بنا بر اين حتي بر مبناي تفسير اول هم آيه دعوت کنيزان به بي حجابي و هرزگي و ...نيست بلکه دستوري به زنان مؤمن با توجه به شرايط موجود اجتماعي است.
پي نوشت :
1. نور(24)آيه33.

با سلام.آیا در زمان پیامبر حجاب بر برده ها واجب نبوده؟ این سوال را با توجه به آیه 59 سوره احزاب می پرسم. و اگر نبوده چرا واجب نبوده؟ مگر حجاب برای حفظ سلامتی جامعه نیست؟ در صورتی که برده های آن زمان زیباتر از زنان عرب بودند.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در باره عدم وجوب حجاب براي بردگان بايد گفت : بردگان به طور کلي در احکام ، وظايف ، حقوق و کيفر با افراد آزاد فرق داشتند، حکمت هايي وجود داشته که شايد ما به خيلي از آن ها آگاهي نيابيم . بايد تابع دستورات قرآن، پيامبر و امامان باشيم.
شايد يکي از علت هاي عدم وجوب حجاب براي بردگان اين باشد که آنان - معمولا- خدمت مي نمودند .ازاين رو لازم بود آزادي بيش تر داشته باشند. استاد شهيد مطهري نيز علت عدم وجوب حجاب براي بردگان را خدمتکار بودن آنان دانسته است (1)، يعني چون معمولا بردگان کارهاي داخل و خارج از خانه را انجام مي دادند ومرتب در فعاليت بودند ، براي اينکه در اين زمينه راحت تر باشند، تکليف از آنان برداشته شده است، البته معناي اينکه وجوب پوشش سر برداشته شده، اين نيست که بردگان ملزم به بي حجابي باشند، مي توانستند سرخود را به پوشانند ومي توانستند نپوشانند.
شايد يکي از علل عدم وجوب حجاب براي بردگان اين باشد که اين امر با فلسفه حجاب منافات ندارد ، زيرا يکي از فلسفه هاي حجاب اين است که جلوي خودنمايي و جلوه گري زن را بگيرد .از آن جايي که کنيزان معمولا کار مي کردند و به سرو صورت خودرسيدگي نمي کردند، باز بودن سرشان چندان نقشي در جلب توجه مردان نداشت ،از اين رو حجاب براي آن ها واجب نبود.
پي نوشت :
1. مجموعه آثار ، ج 19 ص 489 .

کدام پیامبر ترازو را اختراع کرد؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در برخي متون آمده است اولين کسي که کيل و وزن را (ترازو) اختراع نمود، حضرت شعيب (ع) بود (1)
پي نوشت:
1.معارف ومعارف ،ج ،ص505-506.

آيا در قران تمام مسايل احكام وجود دارد؟ اگر ندارد چرا؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
قرآن کتاب خدا براي هدايت بندگان به باورهاي حق و اخلاق طيب و احکام حياتبخش است و به مثابه قانون اساسي مي باشد که امهات مطالب در آن بيان شده و بيان جزئيات به پيامبر واگذار گرديده است.
«ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا (1) آنچه را که پيامبر براي شما آورد بگيريد و از آنچه نهي کرده پرهيز کنيد .
«اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم ؛(2) از خدا و از پيامبر و از اولي الامر اطاعت کنيد »
و آيات فراوان ديگر که همه بيان مي کنند که سنت پيامبر و اهل بيت (ع) به عنوان حجت الهي براي بيان احکام مي باشد .
اگر قرار بود همه جزئيات احکام در قرآن همه بيايد، بايد قرآن حدودا 20 تا 30 جلد کتاب قطور مي شد .
اما خدا که عالم و حکيم مطلق است. خود بهتر مي داند. کدام مطالب را در قرآن بفرمايد. و کدام مطالب را به بيان پيامبر واگذارد. مهم اين است که آنچه براي هدايت بشر لازم است. در قرآن و سنت باشد و هيچ نقص و کمبودي نمود نکند.
پي نوشت ها :
1 . حشر (59)آيه 7 .
2 . نساء (4)آيه 59 .

واژه استدراج در دین اسلام به چه معنی میباشد؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
«استدراج» چنان که از آيات قرآن به دست مي آيد، سنتي است که ارتباط مستقيم با زندگي ظالمان و کافران و مهلت و فرصت آنها براي زندگي دارد.
استدراج؛ يعنى، امداد اهل باطل در جهت باطل و سرازير كردن نعمت‏هاى دنيا بر آنان تا قدم به قدم و درجه به درجه بر كفر و ظلم خود بيفزايند و استحقاق عذاب الهى را بيابند.
رفاه پى در پى و مهلت دادن براى گناه - كه در فرهنگ قرآنى به آن «استدراج و امهال» گفته مى‏شود - خود، كيفر اعمال آنان است كه كيفراخروى را نيز به دنبال دارد.
پاره‏ اى از آيات بر اين سنت دلالت دارد: «فلما نسوا ما ذكّروا به فتحنا عليهم ابواب كل شى‏ء حتى اذا افرحوا بما اوتوا اخذناهم بغته فاذا هم مبلسون فقطع دابرالقوم الذين ظلموا؛ همين كه آنچه را به يادشان آورده بوديم به فراموشى سپردند، درهاى همه را بر آنان گشوديم و چون به آنچه يافته بودند ،شادمان شدند ،ناگهان بگرفتيم شان و يكباره درمانده و نوميد شدند و گروهى كه ستم مى‏كردند ريشه‏كن شدند»(1)
و نيز فرمود:« ولولا ان يكون الناس امّه واحده لجعلنا لمن يكفر بالرحمن لبيوتهم سقفا من فضّه و معارج عليها يظهرون ولبيوتهم ابوابا و سررا عليها يتكؤون و زخرفا و ان كل ذلك لمّا متاع الحياه الدنيا والاخره عند ربك للمتقين؛
واگر نه آن بود كه همه مردم در انكار خداوند امتى واحد شوند (همه كافر شوند) قطعاً براى خانه‏هاى آنان كه به خداى رحمان كفر مى‏ورزيدند، سقف‏ها ونردبان‏هايى از نقره كه به آنها بالا روند قرار مى‏داديم و براى خانه‏هايشان نيز درها و تخت‏هايى كه بر آنها تكيه زنند و زر و زيورهاى ديگر نيز [قرارمى‏داديم] همه اينها جز متاع زندگى دنيا نيست و آخرت پيش پروردگار تو براى پرهيزگاران است »(2)
استدراج سه منشأ (فلسفه) دارد:
1- استدراج نتيجه وضعى رفتار خود كافران و ظالمان است. حالت طبيعى گرايش به دنيا جمع و تصاحب دنيا است. پس در واقع استدراج دامى است كه آنان خود براى خود پهن كرده و در آن گرفتار مى‏شوند.
2- برخى از كفار و ظالمان هستند كه لياقت سعادت اخروى را به كلى از دست داده‏اند: والاخره عند ربك للمتقين؛ و آخرت پيش پروردگار تو براى پرهيزگاران است (3).
اينان اگر در اين دنيا عمل نيكى انجام دهند، پاداش آن عمل نيك در همين دنيا به آنها داده مى‏ شود تا ظلمى متوجه آنان نشده باشد. اما بهره آنها از رحمت الهى، فقط در همين دنياى فانى است؛ چرا كه لياقت سعادت اخروى را از دست داده‏ اند.
3- استدراج، خود نوعى امتحان محسوب مى‏ شود؛ هم امتحان براى كافران و ظالمانى كه گرفتار استدراج مى‏ شوند و هم امتحان براى مؤمنانى كه نعمت‏هاى دنيوى كافران را مشاهده مى‏ كنند و شكى به دل راه نمى ‏دهند.

پي ­نوشت­ ها:
1. انعام(6)آيه 44 و 45.
2. زخرف(43) آيه 35 - 33 . براى مطالعه بيشتر ر.ك: سوره اعراف، آيات 95، 182 و 183 - سوره رعد، آيه 32 - سوره قلم، آيات 44 و45.
3. زخرف(43) آيه 35.

باسلام میخواهم بدانم حوض کوثر یعنی چه

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
معني‌ و تفسير لفظ‌ كوثر
شيخ‌ طبرسي‌ در تفسير کوثر‌ گفته‌: خداوند در مقام‌ شمارش‌ و بيان‌ نعمت‌هائي‌ كه‌ به‌ پيغمبرش‌ داده‌ ‌، او را مخاطب‌ ساخته‌ و گفته‌ است‌: «إِنَّآ أَعْطَيْنَـ'كَ الْكَوْثَرَ».
از عبدالله‌ بن‌ عمر و عائشه‌ روايت‌ شده‌ ‌: كوثر نهري‌ است‌ در بهشت‌.
ابن‌ عبّاس‌ گويد: چون‌ اين‌ آيه‌ نازل‌ شد، رسول‌ خدا بر منبر بالا رفت‌ و آن‌ را بر مردم‌ قرائت‌ كرد. چون‌ از منبر فرود آمد، مردم‌ گفتند: ‌ كوثري‌ كه‌ خدا به‌ تو عنايت‌ كرده‌ چيست‌؟!
رسول‌ الله‌ فرمود: نهري‌ است‌ در بهشت‌ كه‌ از شير سفيدتر است‌، از قَدح‌ محكم تر و استوارتر؛ در كنار اين‌ نهر قبّه ‌ها و سقف‌ هاي‌ مدوّر و مقعّري‌ است‌ از دُرّ و ياقوت‌؛ در آن‌ نهر وارد مي‌شوند پرندگان‌ سبز رنگي‌ كه‌ گردن هاي‌ معتدل‌ و كشيده‌ همچون‌ گردن‌ شترهاي‌ بُخاتي‌ دارند.
گفتند: چقدر آن‌ پرندگان‌ در خوشي‌ و ناز و نعمت‌ هستند!
فرمود: آيا مي خواهيد شما را به‌ خوش تر و بهتر از آن ها آگاه‌ كنم‌؟!
گفتند: آري‌! فرمود: خوش تر و متنعّم‌تر از آن‌ پرندگان، كسي‌ است‌ كه‌ آن ها را بخورد، از ‌ آب‌ كوثر بياشامد، به‌ رضوان‌ خداوند‌ دست يابد.
از حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌ روايت‌ شده‌: كوثر نهري‌ است‌ در بهشت‌، خداوند آن‌ را به‌ پيغمبر در عوض‌ پسري‌ كه‌ از او فوت‌ شده‌ بود، عنايت‌ كرد.
عَطاء گفته‌ ‌: كوثر حوض‌ رسول‌ الله‌ است‌، كه‌ مردم‌ در روز قيامت‌ بر آن‌ و بر گرداگرد آن‌ اجتماع‌ مي‌كنند.
اَنَس‌ گويد: روزي‌ رسول‌ الله‌ نزد ما بود.ناگهان‌ او را چرت‌ و پينكي‌ فرا گرفت‌؛ سپس‌ با شادي‌، سر خود را بلند كرد. عرض‌ كردم‌: سبب‌ خنده‌ شما چيست‌؟!
فرمود: همين‌ الان‌ براي‌ من‌ سوره‌اي‌ نازل‌ شد و سورة‌ كوثر را قرائت‌ كرد.
سپس فرمود:آيا مي دانيد كوثر چيست‌؟! كوثر نهري‌ است‌ كه‌ خداوند به‌ من‌ وعده‌ فرموده‌، در آن‌ خير بسياري‌ است‌. كوثر حوضي‌ است‌ كه‌ امّت‌ من‌ در روز قيامت‌ دور آن‌ گرد‌ مي‌شوند؛ تعداد كاسه‌ها و قدح‌هائي‌ كه‌ در اطراف‌ حوض‌ است‌ و با آن‌ آب‌ بر مي دارند، به‌ شمار ستارگان‌ آسمان‌ است‌. چه‌ بسا أفرادي‌ سرشناس‌ را از كنار حوض‌، مي‌ربايند و دور مي‌كنند، و من‌ مي گويم‌: پروردگار من‌! اين ها از امّت‌ من‌ هستند! در جواب‌ من‌ گفته‌ مي‌شود: نمي داني‌ بعد از رحلت‌ تو چه‌ كارهائي‌ كرده‌ و چه‌ وقايع‌ و حوادثي‌ پيش‌ آورده‌اند!
اين‌ حديث‌ را مسلم‌ در «صحيح‌» آورده‌ است‌.
ابن‌ عبّاس‌ و ابن‌ جُبَير و مجاهد ‌: كوثر خير كثير است‌ .
عِكْرمَه‌ : مراد از كوثر نبوّت‌ و كتاب‌ است‌.
حَسَن‌ ‌: مراد قرآن‌ است‌.
أبي‌بكر بن‌ عيّاش‌ ‌: مراد فزوني اصحاب‌ و پيروان‌ است‌.
بعضي‌ گفته‌اند: مراد فزوني ذرّيّه‌ و نَسل‌ است‌؛ آن قدر از نسل‌ فاطمة‌ زهرا سلام‌ الله‌ عليها خداوند، ذرّيّه‌ و نسل‌ به‌ رسول‌ الله‌ داده‌ كه‌ عدد آنان‌ به‌ شمارش‌ در نمي‌آيد، امتداد آن‌ تا روز قيامت‌ كشيده‌ است‌.
از حضرت‌ صادق‌ روايت‌ كرده‌اند كه‌ مراد شفاعت‌ است‌.
لفظ‌ كوثر قابليّت‌ تمام‌ اين‌ معاني‌ را دارد، بنا بر اين‌ لازم‌ است‌ كه‌ بر تمام‌ اين‌ معاني‌ حمل‌ شود؛ زيرا خداوند در دنيا به‌ رسول‌ الله‌ خير كثير مرحمت‌ كرده‌، در آخرت‌ نيز وعدة‌ خير كثير داده‌ است‌.
تمام‌ اين‌ اقوال‌، تفصيل‌كلمة‌ كوثر است‌ كه‌ به‌ معناي‌ خير كثير در دنيا و آخرت‌ است‌(1).
‌ إمام ‌محمّد باقر عليه‌السّلام‌ فرمود:
چون‌ روز قيامت‌ برپا شود، خداوند همة‌ مردم ‌را عريان‌ و پا برهنه ‌در زمين‌ همواري‌ جمع‌ مي كند؛ آن ها را در راه‌ محشر به قدري‌ نگه‌ مي دارند كه‌ همگي‌ عرق‌ بسياري ‌مي‌كنند. نفَس‌هاي‌ آنان‌ به‌ شدّت‌ مي زند. به‌ قدري ‌كه ‌خداوند اراده‌كرده‌ است ‌درنگ‌ مي ‌كنند؛ و اين است‌ معناي‌ گفتار خدا‌: « فَلاَ تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْسًا(2) ؛ در آن ‌وقت‌(اي‌پيامبر) نمي ‌شنوي ‌مگر صداي‌ آرام‌ و بدون‌ صوت‌ را.»
در اين حال ‌منادي ‌از عرش ‌ندا مي كند: كجاست‌ پيامبر اُمّي‌؟
خلائق‌ مي گويند: صداي‌ تو به‌ همه‌ رسيد و همه ‌شنيدند، پيامبر را با اسمش‌ صدا كن‌!
منادي ‌ندا مي دهد: كجاست ‌پيامبر رحمت‌: محمّد بن‌عبدالله‌؟
رسول ‌الله مي ‌ايستد، از همة‌ مردم‌ جلوتر مي ‌آيد تا اينكه‌ مي ‌رسد به ‌حوضي ‌كه ‌طول ‌آن‌ به‌ قدر مسافت‌ بين‌ أيْلَة‌ و صَنْعَاء مي‌ باشد، در كنار حوض ‌مي ‌ايستد.
پس‌ از آن ‌صاحب ‌شما(رهبر و امام) را ندا مي ‌كنند؛ او هم‌‌ جلو مي ‌آيد، و در برابر مردم‌ با رسول ‌الله‌ مي ايستد.
سپس ‌به ‌مردم‌اجازه‌ داده‌ مي ‌شود، آنان‌ به ‌حركت ‌در مي ‌آيند. در آن ‌وقت‌، مردم‌ به‌ دو دسته ‌تقسيم ‌مي ‌شوند: جماعتي ‌بر حوض‌ وارد مي شوند، و جماعتي‌را از حوض ‌دور مي ‌كنند.
چون‌رسول ‌الله ‌ببيند كه‌ از محبّان ‌ما أهل‌ بيت ‌كسي ‌را از حوض ‌دور كنند، گريه‌ مي كند و مي گويد: پروردگار من‌! شيعة ‌عليّ!
در اين‌ حال‌ خداوند فرشته‌ اي ‌را مي ‌گمارد كه ‌از ‌حضرت ‌بپرسد: اي ‌محمّد! سبب ‌گريه ‌تو چيست‌؟!
رسول ‌الله ‌مي گويد: چگونه ‌نگريم‌ بر جماعتي‌ كه ‌از شيعيان‌ برادرم‌ عليّ بن‌أبي‌طالب ‌هستند، ‌آنان ‌را از حوض ‌دور‌كرده‌، و به‌ جانب ‌أصحاب‌ دوزخ‌ روان‌ ساخته ‌اند؟!
خدا مي گويد: اي ‌محمّد! من‌از گناهان‌ آن ها گذشتم‌، همه را به‌ تو بخشيدم‌. آنان ‌را به ‌تو و به ‌كساني ‌كه ‌از ذرّيّة‌ تو هستند، و آنان ‌آن ‌ذرّيّه ‌را دوست ‌دارند و ولايت ‌آن ها را بر عهده‌ گرفته ‌اند، ملحق ‌ساختم‌. آن ها را از زمره‌ تو قرار دادم‌. بر حوض‌ تو وارد كردم‌. شفاعت‌ تو را در بارة‌ آنان ‌پذيرفتم‌. تو را بدين ‌جهت‌ گرامي ‌داشتم‌. (3)
حوض‌كوثر اختصاص ‌به‌عليّ بن‌أبي‌طالب ‌عليه‌السّلام‌ دارد
چون‌ بر رسول‌ خدا آية «إِنَّآ أَعْطَيْنَـ'كَ الْكَوْثَرَ» نازل‌ شد، عليّ بن‌أبي‌طالب‌ پرسيدند: كوثر چيست‌؟
حضرت ‌فرمود: نهري‌ است‌ كه‌ خداوند به‌ جهت ‌بزرگداشت ‌و گرامي داشت‌، به ‌من ‌عنايت ‌كرده ‌است‌.
أميرالمؤمنين ‌گفتند: اين ‌نهر، نهر شريفي‌است‌! صفات ‌و خصوصيّات ‌آن ‌را براي ‌ما بيان‌ كنيد!
حضرت ‌فرمود: كوثر نهري‌ است ‌كه ‌از زير عرش‌ خدا جاري‌ است‌. آبش ‌از شير سفيد تر، از عسل‌ شيرين‌ تر، از كره‌ نرم‌ تر. ريگ‌ هاي ‌درونش ‌از زبرجد و ياقوت ‌و مرجان‌ است‌، علَف ‌هاي ‌اطراف ‌آن ‌از زعفران ‌است‌، خاكش ‌از مشك ‌خوشبو است‌. پايه ‌هايش ‌در زير عرش ‌خداوند است‌.
در اين ‌حال ‌رسول ‌خدا دست ‌خود را به ‌پهلوي ‌أميرالمؤمنين‌ زد و فرمود: اي ‌عليّ! اين ‌نهر از براي ‌من‌ و تو و‌ محبّان ‌توست كه‌ بعد از من‌ مي‌آيند.(4)

پي نوشت ها:
1. مجمع‌البيان‌، چ صيدا، ج 5، ص‌549 .
2 . آية‌108 طه‌.
3 . بشارة‌المصطفي‌، چ نجف‌، ص‌3؛
مجالس‌مفيد، مجلس‌34، ص‌170 و 171؛
أمالي‌طوسي‌، چ‌سنگي‌، ص‌41 ؛
تفسير قمّي‌، چ سنگي‌، ص‌423 .
4 . مجالس‌مفيد، مجلس‌35، ص‌173؛
أمالي‌طوسي‌، ص‌43؛
بشارة‌المصطفي‌، ص‌5 و 6؛
بحار، ج‌8، ص‌18 ،؛
عيون‌أخبار الرّضا، چ‌سنگي‌، ص‌91؛
أمالي‌صدوق‌، مجلس‌2، چ ‌سنگي‌، ص‌5 و مجلس‌14، ص‌37؛
همين‌روايت‌را صدوق‌در «عيون‌أخبار الرّضا» در باب‌28، ص‌191 از چ سنگي‌، با همين‌سند آورده‌است‌.
نيز بحار الانوار» ج‌8، ص‌19؛
معاد شناسي ،ج 9 ،مجلس شصت و ششم .

با سلام و احترام. در چند مورد در قرآن آمده است که بنی اسراییل پیامبران را بغیر حق میکشتند.آیا این آیات مفهوم مخالف هم دارند؟ به این معنا که بتوان پیامبران را به حق کشت؟منظور از این قید در آیه چیست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اين قيد، قيد تاکيدي و توضيحي است . منظور از «بِغَيْرِ حَقٍّ» اين نيست كه مى‏ توان پيامبران را به حق كشت، بلكه منظور اين است قتل پيامبران هميشه به غير حق و ظالمانه بوده است و به اصطلاح «بِغَيْرِ حَقٍّ» قيد توضيحى است كه براى تأكيد آمده.(1)

پي نوشت:
1. تفسير نمونه، ج‏2، ص: 559.

صفحه‌ها