پرسش وپاسخ

نام اولین مسجدی که در آن مشرکان جلسه برگزار کردند؟

اولین مسجدی که مشرکان دران جلسه گرفتند

با سلام وقدر داني از ار تباط تان با اين مرکز
مشرکان مسجد نداشتند تا درآن جلسه تشکيل دهند. به نظر مي رسد مقصود از مشرکان منافقان باشند که در مسجد ضرار تشکيل جلسه دادند و عليه اسلام وپيامبر (ص)توطئه نمودند.(1)
پي نوشت:
1. تفسير نمونه، ج 8، ص 134.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

چرا خداوند به فرشتگان دستور داد به انسان سجده کنند؟

مگر گفته نشده که سجده کردن به غیر از خدا حرام است؟ پس چرا خداوند به شیطان گفت که به انسان سجده کن؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سجدة فرشتگان در برابر آدم، تحيّت و احترام براي آدم بود . خضوع و عبادتي براي خداوند، زيرا به خاطر امر و فرمان و اطاعت از خداوند چنين احترامي را براي انسان کامل، يا مقام انسانيت روا داشتند.
از اين گذشته به گفتة بسياري از علماي بزرگ بر آنند که سجده ذاتاً عبادت نيست، بلکه عبادت بودن آن در صورتي است که به انگيزه عبادت و پرستش آورده شود، بنابر اين ممنوعيت سجده بر غير خدا منع شرعي دارد . با دليل عقلي و شرعي ثابت شده اگر نه براي عبادت بلکه به صرف تحيت و احترام باشد ،دليلي بر منع آن نيست.
شکي نيست که اولاً سجده ملائکه، تعظيم و تکريم آدم بود و نه عبادت او.
ثانياً: سجده براي آدم تحيت بود، نه عبادت و اطاعت، چنان که روايتي از امام صادق(ع) و روايتي از امام کاظم به آن تصريح کرده است، از اين رو معبود حقيقي فرشتگان در آن جريان فقط خداوند بود . آن ها از باب اطاعت امر الهي براي آدم سجده کردند، يعني چون آدم را مظهر خدا يافتند، نه معبود خود، براي او سجده کردند.(1)
سوم: همان طور که خداوند ما را از سجده در برابر غير خودش نهي کرده، در جريان آدم، فرشتگان را مأمور به سجده بر آدم نمود، بنابر اين سجده فرشتگان بر آدم اطاعت از خدا بوده و سجده نکردن ما بر غير خدا هم طبق فرمان اوست . هر کدام در جاي خود درست و فرمانبرداري از خداوند است.

پي‌نوشت‌:
1. تفسير تسنيم، ج 3، ص 272.

هنگامی که وقت برای نماز کم است چه باید کرد؟

با سلام چند سوال داشتم : 1) میخواستم بدانم وقتی جنب میشویم و وقت نماز هم دارد میگذرد چه کار باید بکنیم آیا میتوانیم وضو بسازیم و نماز را در همان حالت بخوانیم یا باید طهارت گرفته و غسل نماییم تا پاک شویم ؟ اگر میترسیم نماز قضا شود چه کار باید بکنیم ؟ یک راهی به من نشان دهید ؟ ( مرجع تقلید من آقا خامنه ای هستند ) 2) در موقع خواندن بعضی دعاها در مفاتیح یا مثلا خواندن مجموعه سوره ها و ازکاری که باید بر آب نیسان بخوانیم آیا مجاز هستیم وسط کار بلند شویم و مثلا اگر وقت اذان است نماز خود را بخوانیم و بعد از اتمام نماز به خواندن آن سوره ها ادامه دهیم یا نه اگر این کار را بکنیم دعا باطل میشود ؟ آیا میتوانیم در میان یک سری ذکر مثلا تسبیحات حضرت زهرا (س) جواب یک نفر را بدهیم ؟ یا دعاهای طولانی مثل جوشن کبیر آیا میتوانیم کمی در وسط آن استراحت کنیم یا مثلا چیزی بخوریم ؟ 3) خواهشا در مورد دعای معراج هر چه میدانید بهم بگید هر چه میگردم پیدا نمیکنم خواهشا و لطفا جواب دهید خیلی مهم است ؟ 4) در مورد یارهای امام زمان کمی بگویید آنها که هستند اخلاقشان چگونه است چه شخصیتی دارند در زمان ظهور چگونه میفهمند که چه وقت باید به مکه بروند ؟ آیا خودشان میدانند که یار آقا هستند منظورم از یار همان 313نفر هستند ؟ 5) نماز های نافله چه نمازهایی هستند ؟ لطفا چند مثال بزنید ؟ 6) آیا اگر این آیه ها را بعد از نماز اعشاء بخوانیم خداوند ثواب نماز شب را برایمان مینویسد ؟ این آیه ها : 285 و 286 سوره بقره . من از کتابچه نماز شب تالیف محسن کاظمی انتشارات میم گرفتم لطفا جواب بدین . باز هم زحمتتان دادم با تشکر از شما که به ما جوانان امید میدهید . خسته نباشید با تشکر از شما یا علی

پرسش:
وقتي جنب مي شويم و وقت نماز هم دارد مي گذرد ، چه کار بايد بکنيم ،آيا مي توانيم وضو بسازيم و نماز را در همان حالت بخوانيم يا بايد طهارت گرفته و غسل نماييم تا پاک شويم ؟ اگر مي ترسيم نماز قضا شود چه کار بايد بکنيم ؟ مرجع تقليد من آقا خامنه اي هستند.

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اگر وقت نماز تنگ باشد و فرصت انجام شستشوي بدن و انجام غسل جنابت نداشته باشيد، بايد تيمم به جاي غسل جنابت بکنيد . نمازتان را با همان بدن نجس بخوانيد ، ولي اگر فرصت شستن بدن و عوض کردن لباس داشته باشيد ، بايد جاهايي از بدن تان را که به مني آلوده و نجس شده بشوييد و با تيمم نماز بخوانيد .(1)
پي نوشت:
1 . آيت الله خامنه اي ، رساله اجوبه الاستفتاات، س 167 .

پرسش:
در موقع خواندن بعضي دعاها در مفاتيح يا مثلا خواندن مجموعه سوره ها و اذکاري که بايد بر آب نيسان بخوانيم ،آيا مجاز هستيم وسط کار بلند شويم و مثلا اگر وقت اذان است ،نماز خود را بخوانيم و بعد از اتمام نماز به خواندن آن سوره ها ادامه دهيم ؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در موقع خواندن بعضي دعاها در مفاتيح يا مثلا خواندن مجموعه سوره ها و اذکاري که بايد بر آب نيسان بخوانيم ، مجاز هستيد وسط کار بلند شويد و مثلا اگر وقت اذان است، نماز خود را بخوانيد و بعد از اتمام نماز به خواندن سوره ها ادامه دهيد.

پرسش: آيا مي توانيم در ميان يک سري ذکر مثلا تسبيحات حضرت زهرا (س) جواب يک نفر را بدهيم يا دعاهاي طولاني مثل جوشن کبير بخوانيم يا کمي در وسط آن استراحت کنيم يا مثلا چيزي بخوريم ؟

پاسخ:

در دعاهاي طولاني مثل جوشن کبيرمي توانيد کمي در وسط آن استراحت کنيد يا مثلا چيزي بخوري اما در مورد تسبيحات حضرت زهرا (س) اگر ضرورت ندارد ،حرف ديگري نزنيد تا دستور خاص ذکر و تعداد ذکر مخدوش نشود.

پرسش: 3)
در مورد دعاي معراج هر چه مي دانيد بهم بگيد .
پاسخ:
دعايي که به معراج معروف است ، در مصباح کفعمي ص 273 آمده و به شرح زير است:
اللهم إني أسئلك يا من أقر له بالعبودية كل معبود، يا من يحمده كل محمود، يا من يطلب عنده كل مفقود. فيا من يفزع إليه كل مجهود ، يا من سائله غير مردود ،يا من بابه عن سؤاله غير مسدود، يا من هو غير موصوف ولا محدود. يا من عطاؤه غير ممنوع ولا منكود .يا من ليس ببعيد و هو نعم المقصود ،يا من رجاء عباده بحبله مشدود. يا من ليس بوالد ولا مولود. فيا من شبهه و مثله غير موجود، يا من كرمه وفضله ليس بمعدود ( غير معدود ) يا من حوض بره للأنام مورود، يا من لا يوصف بقيام ولا قعود، يا من لا تجرى عليه حركة ولا جمود ،يا الله يا رحمن يا رحيم يا ودود .يا راحم الشيخ الكبير يعقوب. يا غافر ذنب داود، يا من لا يخلف الوعد و يعفو عن الموعود ،يا من رزقه وستره للعاصين ممدود ،يا من هو ملجا كل مقصى مطرود، يا من دان له جميع خلقه بالسجود، يا من ليس عن نيل وجوده أحد مصدود، يا من لا يحيف في حكمه ويحلم عن الظالم العنود، ارحم عبيدا خاطئا لم يوف بالعهود ،انك فعال لما تريد ،يا بار يا ودود ،صل على محمد خير مبعوث .دعا إلى خير معبود وعلى آله الطيبين الطاهرين أهل الكرم والجود و افعل بنا ما أنت أهله يا ارحم الراحمين.........
ترجمه:
خدايا ! از تو مي خواهم ،اي کسي که همه پرستش شده ها به بندگي ات اعتراف دارند .همه ستايش شده ها ستايشگر تواند .همه نايافته ها را نزد تو مي جويند، همه گرفتاران به تو پناه مي برند و تقاضا کنندگان از تو رد نمي شوند . درت براي هيچ تقاضايي بسته نيست . اي کسي که نه توصيف شدني است و نه حد پذير مي باشد . مانندي برايش نيست و عطايش منع شدني نيست . دور نيست و بهترين مقصد و مقصود است . ريسمان اميد بندگان به سوي او کشيده شده است . نه پدر است و نه فرزند مي باشد . شبيه و مثل براي او وجود ندارد. کرم و فضل او شمارش پذير نمي باشد . حوض نيکي او براي مردمان آماده ورود است . اي کسي که به ايستادن و نشستن توصيف نمي شوي . حرکت و ايستايي بر تو جاري نمي شود. اي خدا ، اي رحمان، اي مهربان، اي رحم کننده بر يعقوب پير و اي بخشنده لغزش داوود .اي کسي که خلف وعده نمي کني و از عذابي که وعده داده اي مي گذري . رزق و پوشانندگي ات بر گناهکاران کشيده شده. اي کسي که پناهگاه همه رانده شدگاني و اي کسي که همه با سجده بندگي ات مي کنند . راه هيچ کس براي رسيدن به بخشش تو بسته نيست . در حکمت ظلم نمي باشد . در کيفر ظالم ستگر، صبر مي کني. بر بنده خطاکاري که به عهد خود وفا نکرده ،رحم کن که تو هر چه بخواهي مي کني، اي نيکي کننده و اي مهربان بر محمد، بهترين فرستاده که به بهترين معبود دعوت مي کرد و بر آل پاکيزه و طيب محمد که اهل کرم و بخشش اند ، درود فرست و با ما آنچه کن که سزاوار تو باشد، اي مهربان ترين مهربانان
اين دعا گر چه در مصباح کفعمي با سند ذکر نشده، ولي معمولا دعاهاي جمع آوري شده توسط ايشان معتبر هستند . در فقرات دعا هم فقره اي که معناي غير قابل قبولي داشته باشد، به نظر نمي رسد . با اين اوصاف اين دعا معتبر است و اميد است تلاوت کننده آن به حاجاتش برسد.

پرسش: 4) در مورد يارهاي امام زمان کمي بگوييد.
پاسخ:
بنابر نقل روايات اصحاب و ياران خاص و يژه حضرت حدود 313 نفر به تعداد ياران رسول خدا(ص) در غزوه بدر خواهد بود كه تعداد آنان از شهرهاي مختلف مشخص است.
مرحوم سيد محسن امين در كتاب گرانسنگ اعيان الشيعه از هشتاد و چند شهر و ديار نام مي‌برد كه اين عده (سيصد و سيزده تن) از آن شهرها بر مي‌خيزند. ياران حضرت از شهرها ومليت­ها و کشورهاي مختلف هستند
از جمله آن‏ها قم، كوفه، طالقان، گرگان، طبرستان، طرابلس، بيروت، دمشق، ري(تهران)، فلسطين، قزوين، شيراز، ديلمان، بصره، اهواز و كرمان است.
اين­ها همديگر را نمي‌شناسند و بدون اين كه با هم وعده‏اي گذاشته باشند، در موعد مقرر جمع مي‌شوند .(1)
برخي در مورد کشور وشهر‌هاي ياران امام زمان را اين گونه نوشته‌اند:
24 نفر از طالقان، 18 نفر از قم، 14 نفر از كوفه، 12 نفر از هرات، 12 نفر از مرو، 3 نفر از سجستان،
3 نفر از رقه، (نزديك مرز سوريه و تركيه)، 12 نفر از جرجان، 9 نفر از بيروت، 8 نفر از مدائن، 8 نفر از نيشابور، 3 نفر از بصره، 3 نفر از خابور (نزديك مرز عراق و سوريه در استان حسكه و ديرزور)، 7 نفر از ري (تهران) 7 نفر از طبرستان (مازندران )، 6 نفر از يمن، 5 نفر از طوس (مشهد)، 3 نفر از دمشق، 2 نفر از مدينه منوره، 5 نفر از تفليس، 4 نفر از همدان، 4 نفر از ديلم، 4 نفر از زنجان، 4 نفر از فسطاط (در كشور عراق )، 2 نفر از سبزوار و بقيه از ساير شهرها و مناطق خواهند بود. (2)
در برخي روايات به بعضي از خصوصيات ياران امام زمان(ع) اشاره شده است كه عبارتند:
1 - خداجويي:
خداجويي و توحيد سرلوحه عقايد و خصال ياران مهدي است. آنان خدا را به شايستگي شناخته و همه وجودشان غرق جلوه نور ايزدي است و ايماني خالصانه در سينه دارند كه شك و ترديد با آنان بيگانه است.(1) امام صادق(ع) فرمود: مرداني كه گويا دل‌هاي شان پاره‏هاي آهن است، غبار ترديد در ذات مقدس خداي، خاطرشان را نمي‏آلايد... همانند چراغ‏هاي فروزانند، گويا دل‌هاي شان نور باران است... براي شهادت دعا مي‏كنند....(3)
2 - بصيرت و آگاهي:
يكي از ويژگي‏هاي ياران امام بصيرت و آگاهي است. آنان در فرمانبري از امام و شناخت او و تشخيص حق و باطل دچار مشكل نشده و در فتنه‏ها هوشيارانه راه جويند. بصيرت آنان سبب مي‏شود كه در احياي سنت و مبارزه با بدعت درنگ نكنند و در رسالت شرك‌زدايي به همراه امام خود تبر بردارند و بت شكني كنند. چون فرمان خدا آزمايش را به سر آورد، شمشيرها را در راه حق آختند و بصيرتي را كه در راه دين داشتند، آشكار كردند....(4)
3 - عبادت و بندگي:
يكي از ويژگي‏هاي مهم ياران امام زمان(ع) عبادت و بندگي است. ياران مهدي، شيران روز و نيايشگران شب هستند. عبادت از ديدگاه ياران امام، نوعي معامله و داد و ستد نيست، بلكه عبادت آنان، نيايش عارفانه و پاكبازانه، پيوند روح با ابديت، عالي‏ترين واكنش سپاسگزارانه انسان در برابر خدا و عبادت آزادگان است. آنان چون مادران فرزند مرده مي‏گريند.(5)
امام باقر(ع) فرمود: گويا قائم و يارانش را در نجف اشرف مي‏نگرم، توشه هاي شان به پايان رسيده و لباس‏هاي شان مندرس گشته است. جاي سجده بر پيشاني شان نمايان است. شيران روزند و راهبان شب.(5)
4 - شجاعت:
ياران امام زمان(ع) دلير مردند و جنگ آوران ميدان‏هاي نبرد. ايمان به هدف، همه وجودشان را تسخير كرده و هر كدام قوّت چهل مرد را دارند.(6)
شجاعت بي بديل شان، ترس را بر دل‏هاي مستكبران چيره ساخته و جان‌هاشان از سنگ خارا محكم‏تر است. امام باقر(ع) فرمود: گويا آنان را مي‏نگرم... سيصد و اندي مرد بلند بر بلنداي نجف و كوفه ايستاده‏اند، دل‏هايي چون پولاد دارند....(7)
5 - فرمانبري:
يكي از ويژگي‏هاي ياران امام زمان(ع) اطاعت و فرمانبري از مولا و مقتداي شان است. آنان عاشقان مولاي خود و فرمانبرترين انسان‏ها هستند و در انجام دستورهاي امام خويش بر يكديگر پيشي مي‏گيرند.(8)
پيامبر اسلام(ص) فرمود: "كدّادون مجدّون في طاعته؛(9) تلاشگر و كوشا در پيروي از او هستند".
6 - ايثار (از خود گذشتگي) و برابري‏
از خصوصيات بارز ياران مهدي ايثار و برابري است. وحدت مقصد و اخلاص نيت، دل‌هاي شان را به هم پيوند داده و يار و غمخوار يكديگرند. آنان براي يكديگر خود را به رنج افكنده و در بهره‏گيري از مواهب الهي، ديگران را بر خود پيش مي‏دارند. يكي از شاخصه‏هاي حكومت امام زمان(عج) مواسات و برابري است.
در برخي از روايات از ياران امام زمان به «رفقا» ياد شده كه به معناي دوستان همدل، همراز، با لطف و صفا است، گويا برادران تني‏اند: كأنّها ربّا هم أبٌ واحد أو أمٌ واحدةٌ، قلوبهم مجتمعة بالمحبّة و النّصيحة؛(10) گويا يك پدر و مادر آنان را پروريده‏اند. دل‏هاي آنان از محبت و خيرخواهي به يكديگر آكنده است.
7 - نظم:
ياران امام داراي نظم و تشكيلات مناسب با حكومت جهاني‏اند. با مردم روابط گرم داشته، ولي كارهاي خويش را بر اصولي محكم و روشن پيش مي‏برند.
سپاهيان امام از لباس يكسان استفاده مي‏كنند و منظم‏ترين نيروي رزمي جهان هستند. امام علي(ع) ياران امام زمان را اين گونه مي‏ستايد: گويا آنان را مي‏نگرم كه زي و هيأتي يكسان، قد و قامت برابر دارند، در جمال و برازندگي همانند و هم لباس‏اند.(11)
8 - زهد و ساده زيستي .
آنان خوشكامي و نيك بختي را در آرامش ديگران مي‏جويند و بستر بهره‏گيري از مواهب الهي را براي ديگران فراهم كرده و خود با دنيا گرايي در ستيزند. غذاي شان ساده و لباس شان بي پيرايه است. امام صادق(ع) در برابر پافشاري دوستان براي قيام و شتاب در خروج قائم(ع) فرمود: چرا در خروج قائم شتاب مي‏ورزيد؟! به خدا سوگند، لباسش درشت و غذايش ناچيز است. زندگي در حكومت او جنگيدن و مرگ در سايه شمشير است.(12)
9 - عدالت:
يكي از ويژگي‏هاي ياران امام عدالت است. عدالت كه در رعايت حقوق ديگران و پرهيز از هر گونه ستم ظهور مي‏كند، زينت ياران مهدي است.
يكي از شاخصه‏هاي مهم حكومت جهاني عدالت است.(13)
كارگزاران و سربازان او نيز بايد عدالت گرا باشند. كساني كه در صدد هستند از ياران امام زمان باشند ،بايد با بهره‏گيري از دستورهاي اسلامي و رعايت واجبات، ترك محرّمات و تقواگرايي، به تقويت ريشه عدالت در وجود خود اقدام كنند تا بتوانند قابليت ديدن يار را پيدا كنند كه امام عادل، ياران عادل را مي‏طلبد.
پي‌نوشت‌ها‏:
1. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 2، ص 84.
2. منتخب التواريخ، ص 1193.
3. كمال الدين، ج 2، ص 378.
4. همان.
5. نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 150.
6. علي يزدي حايري، الزام الناصب، ج 2، ص 20.
7. بحالارانوار، ج 53، ص 7.
8. خصال شيخ صدوق، ترجمه كمره‏اي، ج 2، ص 318.
9. بحارالانوار، ج 53، ص 310.
10. عيون اخبار الرضا، ص 63.
11. الزام الناصب، ج 2، ص 20.
12. الملاحن و الفتن، ص 148.

پرسش: 5) نماز هاي نافله چه نمازهايي هستند ؟
پاسخ:
نماز هاي مستحبي را نافله مي گويند و بر دو قسم است :
1 ) مبتدئه .
2 ) مرتبه .
مبتدئه نافله اي است كه وقت معيني نداشته باشد و در هر وقت از شبانه روز مي توان خواند. چون نماز بهترين عبادت است ، هر وقت انسان خواست مي تواند دو ركعت نمار مستحبي بخواند .
اما نوافل مرتبه، نافله هاي شب و روز که در غير روز جمعه 34 ركعت است :
1 ) نافله نماز صبح ، دو ركعت ، قبل از نماز صبح .
2 ) نافله نماز ظهر، هشت ركعت ، قبل از نماز ظهر .
3 ) نافله نماز عصر، هشت ركعت، قبل از نماز عصر .
4 ) نافله نماز مغرب،چهار ركعت، بعد از نماز مغرب .
5 ) نافله نماز عشاء، دو ركعت نشسته، بعد از نماز عشا .
6 ) نافله شب،يازده ركعت است که وقتش از نصف شب تا اذان صبح است و بهتر است نزديک اذان صبح خوانده شود . هشت ركعت آن ‏، نافله شب‏ » نام دارد، دو ركعتش به نام‏«شفع‏»،و يك ركعت ديگرش‏ به نام‏«وتر»است. در روز جمعه علاوه بر شانزده رکعت نافله ظهر و عصر ، چهار رکعت اضافه مي شود . (1)
در حديث است: نمازهاى نافله، به منزله هديه است و در هر صورت، پذيرفته مى‏شود .(2)
نماز مستحب را، هم مى‏توان ايستاده خواند، هم نشسته ، نيز مي توان نافله را در حال راه رفتن و يا در ماشين خواند . در نماز مستحب، مى‏توان فقط سوره حمد خواند و به ركوع رفت. در نماز مستحب، شك ميان ركعت اول و دوم، نماز را باطل‏نمى‏كند و نمازگزار مى‏تواند تصميم بر هر كدام بگذارد. انجام كم و زيادهاى اشتباهى در نماز مستحب، سجده سهو ندارد .

پي نوشت ها :
1 . آيت الله مکارم ، استفتائات جديد ، ج‏2 ، ص 75 ، س 144 و رساله توضيح المسائل ، ص 140 ، م 700 و م 704
2 . قصار الجمل، واژه النافله.

نافله هاي شبانه روزي عبارت اند از:
1 - نافله نماز صبح دو ركعت است و پيش از نماز صبح خوانده مي شود، وقت آن ازپيش از اذن صبح شروع مي شود وتا روشن شدن هوا ادامه دارد.
2 - نافله نماز ظهر، هشت ركعت،(چهارتا دوركعتي) و وقتش بعد از اذان ظهر است .قبل از نماز ظهر،خوانده مي شود . پايان وقت نافله ظهر رسيدن سايه شاخص به دو قدم يعني دوهفتم قد يک انسان است(حدود يک ساعت و نيم بعد از اذان ظهر.)
3 - نافله نماز عصر، هشت ركعت،(چهارتا دوركعتي) قبل از نماز عصر؛ وقت آن پس از فريضه ظهر تا هنگام رسيدن سايه به چهار قدم (چهارهفتم قد يک انسان ) است.(حدود 5/2 ساعت بعد از اذان ظهر )
4 - نافله نماز مغرب،چهار ركعت(دوتا دو ركعتي)،بعد از نماز مغرب؛ وقت نافله مغرب پس از فراغت از نماز مغرب است تا وقتي که سرخي طرف مغرب برطرف شود(حدود نيم ساعت) .
5 - نافله نماز عشا، دو ركعت نشسته، بعد از نماز عشا؛ وقتش تا نيمه شب ادامه دارد.
6 - نافله شب،يازده ركعت،پيش از اذان صبح، كه هشت ركعت آن‏(يعني چهارتا دوركعتي)«نافله شب‏»نام دارد، دو ركعتش به نام‏«شفع‏»،و يك ركعت ديگرش‏ به نام‏«وتر»است. و وقت نماز شب پس از نيمه شب تااذان صبح است.(1)
شاخص اصطلاحا به چوب يا ميله اي مي گويند که براي تعيين وقت ظهر و عصر و نافله هاي آن ها نصب مي کنند
فجر اول(يا فجر کاذب) به مقداري از زمان که قبل از اذان صبح است مي گويند ،حدود 45 دقيقه قبل از اذان صبح که قدري طرف مشرق روشن مي شود، ولي بعد از حدود نيم ساعت الي 45 دقيقه بعد ، طرف مشرق به صورت پهنا در سطح افق روشن مي شود. ابتداي روشن شدن طرف مشرق، موقع اذان صبح است که به آن فجر صادق مي گويند .

پي نوشت:
1 . توضيح المسايل مراجع ، مسئله 768 تا 774 .

لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .

پرسش: 6) آيا اگر اين آيه ها را بعد از نماز عشا بخوانيم خداوند ثواب نماز شب را براي مان مي نويسد؟ آيه ها : 285 و 286 سوره بقره . از کتابچه نماز شب تاليف محسن کاظمي انتشارات ميم گرفتم .
پاسخ:
قرائت آيات ( 286 ـ 285 ) از سوره بقره پس از خواندن نماز عشا ثواب دارد اما اينکه ثواب نماز شب را براي قرائت کننده در پي داشته باشد ، به مطلب روشني نرسيديم.
اگر در آن کتاب منبعي براي اين مطلب ذکر کرده باشد، لطف کنيد منبع را براي ما ارسال کنيد تا بررسي نمائيم.
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .

احکام رقص

سلام خواهشا به این سوالاتم پاسخ بدهید چون آبروی یک خانواده به این سوالات بسته است : 1) آیا رقص کردن برای یک مرد گناه است ؟ اگر در میان خانواده خود باشد یعنی عمه خاله دایی عمو و بچه هایشان آیا ایرادی دارد ؟ اگر برای خنداندن جمع چند لباس مسخره بپوشد و برقصد و همه را بخنداند آیا ایرادی دارد ؟ آیا در عروسی که طرف داماد و عروس در یک جا باشند و دخترهایش با لباس های خوب باشند و موهایشان معلوم نباشد چی ؟ این سوالات را برای دختران نیز جواب دهید ؟ اگر در جشن عروسی به اندازه عرض 4 انگشت موی دختری معلوم باشد چه حکمی دارد ؟ اگر گناه است یک دلیل بیارید که من بتوانم به او بفهمانم که کار او درست نیست . 2) حجاب برای دختر تا چه حد تعریف شده است ؟ من مقلد آیه الله خامنه ای هستم ممنون یا علی

پرسش: حجاب شرح 1) آيا رقص کردن براي يک مرد گناه است ؟ اگر در ميان خانواده خود باشد ،يعني عمه، خاله ،دايي، عمو و بچه هاي شان آيا ايرادي دارد ؟ اگر براي خنداندن جمع چند لباس مسخره بپوشد و برقصد و همه را بخنداند، آيا ايرادي دارد ؟ آيا در عروسي که طرف داماد و عروس در يک جا باشند و دخترهايش با لباس هاي خوب باشند و موهاي شان معلوم نباشد چي ؟ اين سوالات را براي دختران نيز جواب دهيد ؟ اگر در جشن عروسي به اندازه عرض 4 انگشت موي دختري معلوم باشد، چه حکمي دارد ؟ اگر گناه است، يک دليل بياريد که من بتوانم به او بفهمانم که کار او درست نيست .
2) حجاب براي دختر تا چه حد تعريف شده است ؟
من مقلد آيه الله خامنه اي هستم.
پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
به نظر آيت الله خامنه اي رقص اگر همراه با حرام ديگري نباشد ،حرام نيست. بنابراين رقص براي يک مرد گناه نيست. اگر در ميان خانواده خود باشد ،يعني عمه ،خاله ،دايي و عمو ايرادي ندارد . نيز اگر براي خنداندن جمع چند لباس مسخره بپوشد و برقصد و همه را بخنداند، ايرادي ندارد. بلي اگر بر اثر رقص مرد،کسي(فاميل يا غير فامل) شهوتش تحريک شود، يا رقص او همراه با موسيقي حرام باشد ،جايز نيست. (1)
بودن خانواده هاي عروس و داماد در يک جا با حفظ حجاب اشکال ندارد.
اگر در جشن عروسي و درپيش نامحرم موي دختر پيدا باشد، گرچه به اندازه عرض 4 انگشت اشکال دارد . اگر عمدا نپوشاند، گناه دارد. دليلش اين است قرآن حجاب را برخانم ها واجب کرده است. مرجع تقليد همان دختر خانم در رساله در احکام نگاه نوشته که خانم ها بايد تمام موي سر خود را بپوشانند. به او بگوييد به رساله مرجع تقليد خود در احکام نگاه مراجعه نمايد.
قرآن در آيه 31 سوره نورمي فرمايد:
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ ؛
به زنان با ايمان بگو چشم‏هاى خود را (از نگاه هوس‏آلود) فرو گيرند، دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را- جز آن مقدار كه نمايان است-(صورت و دست ها تا مچ) آشكار ننمايند، (اطراف) روسرى‏هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود).

پي نوشت ها:
1.آيت الله خامنه اي ،استفتاآت، س1166- 1170.
ص 89 ،س 4

چرا پیامبر ص حبشه را برای هجرت مسلمانان انتخاب کرد

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز2
اول-وجود پادشاهى چون‏«اصحمة بن ابحر»كه به لقب‏سلاطين حبشه به‏«نجاشى‏»معروف گرديده، همان گونه كه‏رسول خدا(ص)فرموده بود و جريانات بعدى هم نشان داد پادشاهى بود كه حاضر نبود در محدوده سلطنت او به كسى ظلم‏شود. اين بزرگ ترين علت بود. رسول خدا(ص) مى‏خواست مسلمانان را به جائى راهنمائى كند كه با رفتن‏ بدان جا و تحمل دشواري هاى زندگى در غربت و دورى از وطن و خانه و كاشانه و خويشان،از شكنجه و ظلم مشركان آسوده شوند . دچار ظلم و ستم ديگرى نشوند .
دوم-جاهائى كه مسلمانان مى‏توانستند بدان جا هجرت كنند،عبارت بود از:
ا-استانهاى ديگر جزيرة العرب كه قبائل بدوى و اعراب‏ در آن جا سكونت داشتند . با سابقه‏اى كه از آن ها داريم و در جريانات سال هاى بعد از هجرت و سراياى بئر معونه و رجيع وجاهاى ديگر نشان دادند نسبت‏ به اسلام و پذيرفتن آئين‏ حضرت و مؤمنان، سخت‏ترين مردمان بودند، هيچ گاه حاضرنبودند مسلمانان مهاجر را در كنار خود بپذيرند . روى روابط وعلاقه‏هاى تجارى و اقتصادى كه با قريش داشتند ،هيچ بعيد نبودكه اگر مهاجرين نزد آن ها مي رفتند، در داد و ستدهاى سياسى و توطئه‏هاى ديگر آن ها را دست‏بسته تحويل مشركان قريش‏دهند.. نمونه‏هائى از اين گونه كارها و توطئه‏ها پس ازهجرت رسول خدا(ص)به وضوح ديده مى‏شود. شايد به خاطرهمين خوى سخت و سنگدلي آن ها بود كه قرآن كريم‏درباره‏شان فرمود:
«الاعراب اشد كفرا و نفاقا و اجدر الا يعلموا حدود ما انزل‏الله... (1) ؛
عرب ها در كفر و نفاق سخت‏تر هستند، شايستگى بيش ترى براى آن‏دارند كه حدود و مرزهاى آنچه را خدا فرود آورده ندانند...
در جاى ديگر فرموده: «قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لكن قولوا اسلمنا و لما يدخل‏الايمان فى قلوبكم...؛ (2)
عربها گفتند ايمان آورديم. به آن ها بگو ايمان نياورده‏ايد ،ولى بگوئيد اسلام آورده‏ايم، ولى ايمان در دل هاى شما در نيامده...
ب-جاى ديگرى كه ممكن بود رسول خدا(ص)آن ها را به‏ رفتن آن جا راهنمائى و تشويق كند، كشور ايران بود،كه آن هم‏جاى امنى براى مسلمانان نبود، گذشته از دورى راه آن كه براى‏مسلمانان مستضعف و محروم آن روز-كه بيش ترين مهاجران ازهمين طبقه بودند-طى چنين راه دور و دراز و گذشتن از آن‏كويرها و بيابان هاى خطرناك و بى‏سر و ته حجاز غير مقدور بود.
تازه وقتى به ايران مى‏رسيدند ،با يك محيط پر از فساد اشرافيت و زندگى طبقاتى دوران ساسانيان و خفقان شديد و بيدادگرى و ساير انحرافات فكرى و اجتماعى مواجه مى‏شدند .
مگر‏«كسرى‏»پادشاه ايران نبود كه وقتى نامه‏رسول خدا به دست او رسيد كه او را به پذيرش اسلام دعوت‏كرده بود، نامه حضرت را پاره كرد و با كمال غرور و نخوت‏ گفت:
كسى كه خود بنده من است،‏ به من اين گونه نامه مى‏نويسد...!
سپس به‏«باذان‏»كه استاندار او در يمن بود نوشت: دو نفر سرباز به سوى اين مردى كه در حجاز است، گسيل دارتا او را نزد من آرند...
ج-از آنچه در بند«ب‏»ذكر شد ،وضع يمن نيز روشن‏مى‏شود،زيرا يمن در آن روز مستعمره ايران بود . حاكم و استاندار آن جا از جانب پادشاه ايران تعيين مى‏شد . در آن روزگار «باذان‏»هرگز بدون اجازه پادشاه ايران نمى‏توانست ‏به مهاجرين مكه پناه ‏دهد و يا اگر او دستورى مى‏داد ،نمى‏توانست از آن ها حمايت و دفاعى بكند...
د-از جاهاى ديگرى كه آن ها مى‏توانستند بدان جا هجرت‏كنند‏«حيرة‏»بود كه آن جا نيز صرفنظر از راه دورى كه‏داشت و مشكل گذشتن از وادي هاى دور و دراز و كويرهاى‏ زياد، تحت‏سيطره و استعمار ايران اداره‏ مى‏شد .
ه- شام نيز گذشته از دورى و مشكل گذشتن از وادي هاى بى سر و ته حجاز،محل رفت و آمد كاروان هاى قريش در فصول مختلف و بازارى‏بود براى فروش اجناس تجارتى مردم مكه. روشن بود كه در چنين محلى نيز اطمينان و آسايشى براى مهاجران وجود نداشت . ممكن بود مشركان قريش به كمك حاكمان شام و تاجران‏ سودجو و پر نفوذ آن جا بتوانند آن ها را به مكه باز گردانند...
در اين جهت كشور حيرة و يمن نيز با آن جا مشترك بودند،و آن جا نيز محل رفت و آمد كاروان هاى قريش و داد و ستد ومعاملات تجارتى آن ها بود.
بدين ترتيب معلوم مى‏شود جائى نزديك تر و مطمئن‏تر ازحبشه نبود ، به خصوص كه پادشاه آن جا«اصحمة‏»مردى‏عدالت پيشه و اصلاح طلب بود، از مسيحيان با ايمان و دانشمندبه شمار مى‏رفت. برخى از اهل تاريخ گفته‏اند:
امدادهاى غيبى هم كمك كرد . هنگامى كه نخستين گروه از مهاجرين براى سفر به حبشه به كنار درياى احمر رسيدند ،‏كشتى به گل نشسته بود . هنگامى كه آن ها رسيدند، از گل بيرون ‏آمد . هر يك توانستند با پرداخت نصف دينار كرايه‏ ،خود را با آن كشتى به حبشه برسانند. (3)

پى‏نوشت ها:
1. توبه (9)آيه 97.
2. حجرات(49) آيه 14.
3. درس هايى از تاريخ تحليلى اسلام ، رسولى محلاتى ،ج3، ص 190.

رعایت اموال بیت المال

با سلام خسته نباشید می خواستم بپرسم اگر انسان از فضای پارک محله یک سری سنگ و شن برای ریختن در ته گلدان های منزل خود بردارد، این سنگ ها حکم بیت المال دارد؟؟؟ حال برای جبران این ضرر به بیت المال باید چه کار کرد؟ - سنگ ها را دانه دانه جدا کرده و به مکان اصلی برگرداند؟ اینجوری شاید همه ی سنگ ها را پیدا نکند؟؟؟؟ - خسارتی را به حساب شهرداری محل واریز کند؟؟ شهرداری یا ....؟ اصلا به کجا باید پرداخت کرد؟؟ - از بیابان و طبیعت مقداری سنگ و شن پیدا کرده و به پارک منتقل کند؟؟ کدام راه درست است؟؟؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
حکم بيت المال را دارد . بايد سنگ هايي را که برداشته ايد، به پارک بر گردانيد . اگر ممکن نبود ،براي جبران آن ها بايد از مسئول مربوطه اجازه تصرف بگيريد ويا به اندازه شن و سنگ که برداشته ايد، به پارک برگردانيد .(1)
پي نوشت:
1 . سوال از دفتر رهبري .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

دختري 16 ساله هستم كه به پسري 18 ساله علاقه مند شدم و با حدود 5 ماه است كه با او رابطه دارم و قرار ازدواج در 5 سال ديگر را گذاشتيم آيا رابطه ما درست است؟

پاسخ:
2پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
توجه شما خواهر گرامي را به نکات ذيل جلب مي‌نمايم:
1ـ تجربه ميلياردها انسان قبل از شما و تجربه ميلياردها انسان بعد از شما مؤيد اين مطلب است که علاقمند شدن به جنس مخالف در کسري از دقيقه هم ممکن است. همه ما انسان‌ها مي‌توانيم به راحتي يک آب خوردن به جنس مخالفان علاقمند گرديم. در شرايطي که چشم‌ها و ذهن‌ها تيز است ،براي يافتن پسر يا دختر مناسب، با يك چشم بر هم زدني مي‌توان يک دل، نه صد دل عاشق غير همجنس شد، شايد بيش ترين مقوله‌اي که در هر کوي و بر زن به تبليغ و ترويج و البته تطهير و تقديس آن پرداخته شده ، علاقه افراطي (که برخي از آن تعبير به عشق مي کنند) است ده‌ها انگيزه دروني (که مهم‌ترين آن انگيزه جنسي است ، چون در اکثر موارد بدون انگيزه جنسي عشق معنا نمي‌يابد) و انگيزه‌هاي بيروني وجود دارد که به اين تمايل در ما دامن مي‌زند.
2ـ لطفاً از خودتان اين سؤالات را بپرسيد و خودتان نيز (بدون کمک آن پسر) به آن پاسخ دهيد.
ا) آيا سال‌ها انتظار طاقت فرسا (که در خوشبينانه ترين حالت 5 سال است) براي يک ازدواج کاملاً معمولي با يک پسر معمولي به صلاح است ؟ تأخير زماني بين نامزدي تا عقد به يکنواختي، عدم تازگي و سردي عاطفي نمي انجامد؟
ب) بعد از 5 سال انتظار قرار است چه اتفاقي بيفتد؟ آيا قرار است ايشان در اين 5 سال هم دانشگاه و هم سربازي را به اتمام برسانند و شاغل شوند و مسکن فراهم آوردند و خرج عروسي را مهيا کنند و ...
ج) آيا موانعي جدي همچون عدم همخواني خوني و ژنتيکي يا مخالفت والدين و ... بر سر راه شما نخواهد بود؟
د) آيا شفاي روحي زوجين که در يک ازدواج خداپسندانه صورت مي‌پذيرد ، در ازدواجي که مبنايش بر دوستي 6 ساله (که ظاهراً به دليل عدم رعايت حدود شرعي بر خلاف پسند خداست) شکل گرفته است محقق مي‌گردد؟
ه) آيا ورود خواسته يا نخواسته شما به خطوط قرمز الهي را مي‌توان به بهانه ازدواج در زماني نامعلوم توجيه کرد؟
و) آيا ملاک‌مندي و معيارمندي در اين ازدواج به صرف يک علاقمندي ( آن هم در 15 سالگي) تأمين شده است و ده‌ها ملاک عمومي و اختصاص را مي‌توان با يک تعلق خاطر ناديده گرفت؟
ز) آيا علاقمندي شما به ايشان به فيلتري ذهني براي نديدن يا کم رنگ ديدن معايب ايشان و پررنگ ديدن محاسن ايشان مبدل نشده است؟
ح) آيا اين امکان وجود نداشت که در فضاي معقول‌تر به خواستگاران احتمالي‌تان (که نمره‌اي بهتر از ايشان مي‌گيرند) در طي همين سال ها جواب مثبت دهيد؟ آيا اين پسر خام و ناپخته تنها از آسمان افتاده است و بقيه خواستگاران احتمالي پايين تر از ايشان هستند
ح) آيا پسري که به هر بهانه‌اي با شما دوست شده است، امکان ندارد که به هر بهانه ديگر با دختري ديگر (حتى پس از ازدواج با شما) دوست شود؟ آيا اکسير وجود شما هر گونه زنگاري از مس وجود ايشان مي‌زدايد؟
ت) آيا صدها هزار دختر و پسري که فرجامي جز طلاق عاطفي يا قانوني پيوندشان نداشته‌اند ،کم تر از شما و ايشان به يکديگر علاقمند بوده‌اند؟آيا عاشق و معشوق‌هاي که کارشان به جدايي کشيده است، با شما بسيار متفاوتند و ده‌ها سؤال ديگر.
اصل علاقمندي، نه يک اصل ماورايي و رمانتيک، بلکه ناشي از يک اصل بسيار ساده روان‌شناختي است. اين اصل ساده ، اصل مجاورت است. خواه ناخواه وقتي دو نفر براي مدتي در مجاورت يکديگر قرار مي‌گيرند، به تناسب و توافق ويژگي‌هاي شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيک آن دو ، به هم علاقمند مي گردند. صرف علاقمند شدن نشانگر وقوع هيچ حادثه و رويداد خاصي نيست . به هيچ عنوان نمي توان بر روي آن حساب باز کرد. به عبارتي روانشناسانه تر ‌ماهيت عشق بسيار پيچيده است . اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهي در فرد گردد ، رنگ و بوي اختلال نيز به خود مي‌گيرد. در برخي علاقه‌هاي افراطي که فرد را براي مدت طولاني از روند زندگي روزمره‌اش جدا مي‌گردد، رگه‌هايي از افسردگي، اضطراب بالا و همچنين رفتار و افکار وسواسي و... مشاهده مي‌شود.
چون فرد معناي خاصي در زندگي‌اش احساس نمي‌کند و به نوعي دلمردگي دچار گشته است، به معناي جديدي در زندگي‌اش به نام معشوق روي مي‌آورد و يا براي رهايي از اضطراب بالا به دنبال پناهگاهي (که در اکثر موارد در جنس مخالف جستجو مي‌کند) مي‌گردد يا مانند يک فرد وسواسي براي کاهش اضطراب خود مجبور است زود به زود به ديدار معشوقي که به صورت کاذب و موقتي اضطرابش را پايين مي‌آورد بشتابد، پس در حقيقت اين گونه عشق‌ها از حالت سلامت که حاصل معرفت است ، جدا گشته و به صورت مرضي (افسردگي، اضطراب، وسواس و...) در مي‌آيد . انگيزه‌هاي ناهشيار جنسي سهم به سزايي در تداوم اين گونه علايق دارد.
آنچه که در اسلام و روان‌شناسي به عنوان يک اصل مهم، مورد تأکيد قرار گرفته، پيشگيري از علاقه افراطي (عشق) است.
اسلام معتقد است هر دختر پاکي مثل شما بايد با حفظ نگاه خود از نامحرم و کنترل احساسات و هيجانات و... ، از ابتلا به وابستگي شديد عاطفي و رواني از ابتداي کار جلوگيري نمايد . اگر فردي به هر دليلي اين اصل عقلي و شرعي را جامه عمل نپوشاند، تبعاتش چيزي جز علاقه افراطي يک طرفه يا دوطرفه، وابستگي افسرده‌وار، کاهش عملکرد، اضطراب و تشويش ذهني، احساس حقارت و تضعيف عزت نفس، ازدواج بي‌اساس و چه بسا دوري از خدا نخواهد بود،
هرچند به احتمال زياد در شرايطي نيستيد که پذيراي اين حرف‌ها باشيد . در شرايط کنوني اساساً پذيراي هيچ حرف مخالفي نيستيد. توصيه مي‌شود با دور شدن موقتي از فضاي احساسي و واقع شدن در فضاي منطقي به روند بيش‌روي خود نظري دورانديشانه بيفکنيد. آيا اين پسر که از اختلالات ريز و درشت رواني رنج مي برد، اين قدر ارزش دارد که به خاطر او 5 و 6 سال از بهترين سال هاي عمر خود را بي دليل تلف سازيد و تا پايان عمر بر خطاي نابخردانه خود افسوس بخوريد ؟!
نکات بسياري باقي ماند که در اين مجال نمي گنجد. اميد است داستان ميليون ها بار روايت شده دختران فريب خورده را بار ديگر روايت نکنيد.
در صورت تمايل مي توانيد با مشاوران اين مرکز با شماره 096400 بدون کد و هزينه تماس حاصل نماييد.

رابطه پسرو دختر

پاسخ:
2پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
توجه شما خواهر گرامي را به نکات ذيل جلب مي‌نمايم:
1ـ تجربه ميلياردها انسان قبل از شما و تجربه ميلياردها انسان بعد از شما مؤيد اين مطلب است که علاقمند شدن به جنس مخالف در کسري از دقيقه هم ممکن است. همه ما انسان‌ها مي‌توانيم به راحتي يک آب خوردن به جنس مخالفان علاقمند گرديم. در شرايطي که چشم‌ها و ذهن‌ها تيز است ،براي يافتن پسر يا دختر مناسب، با يك چشم بر هم زدني مي‌توان يک دل، نه صد دل عاشق غير همجنس شد، شايد بيش ترين مقوله‌اي که در هر کوي و بر زن به تبليغ و ترويج و البته تطهير و تقديس آن پرداخته شده ، علاقه افراطي (که برخي از آن تعبير به عشق مي کنند) است ده‌ها انگيزه دروني (که مهم‌ترين آن انگيزه جنسي است ، چون در اکثر موارد بدون انگيزه جنسي عشق معنا نمي‌يابد) و انگيزه‌هاي بيروني وجود دارد که به اين تمايل در ما دامن مي‌زند.
2ـ لطفاً از خودتان اين سؤالات را بپرسيد و خودتان نيز (بدون کمک آن پسر) به آن پاسخ دهيد.
ا) آيا سال‌ها انتظار طاقت فرسا (که در خوشبينانه ترين حالت 5 سال است) براي يک ازدواج کاملاً معمولي با يک پسر معمولي به صلاح است ؟ تأخير زماني بين نامزدي تا عقد به يکنواختي، عدم تازگي و سردي عاطفي نمي انجامد؟
ب) بعد از 5 سال انتظار قرار است چه اتفاقي بيفتد؟ آيا قرار است ايشان در اين 5 سال هم دانشگاه و هم سربازي را به اتمام برسانند و شاغل شوند و مسکن فراهم آوردند و خرج عروسي را مهيا کنند و ...
ج) آيا موانعي جدي همچون عدم همخواني خوني و ژنتيکي يا مخالفت والدين و ... بر سر راه شما نخواهد بود؟
د) آيا شفاي روحي زوجين که در يک ازدواج خداپسندانه صورت مي‌پذيرد ، در ازدواجي که مبنايش بر دوستي 6 ساله (که ظاهراً به دليل عدم رعايت حدود شرعي بر خلاف پسند خداست) شکل گرفته است محقق مي‌گردد؟
ه) آيا ورود خواسته يا نخواسته شما به خطوط قرمز الهي را مي‌توان به بهانه ازدواج در زماني نامعلوم توجيه کرد؟
و) آيا ملاک‌مندي و معيارمندي در اين ازدواج به صرف يک علاقمندي ( آن هم در 15 سالگي) تأمين شده است و ده‌ها ملاک عمومي و اختصاص را مي‌توان با يک تعلق خاطر ناديده گرفت؟
ز) آيا علاقمندي شما به ايشان به فيلتري ذهني براي نديدن يا کم رنگ ديدن معايب ايشان و پررنگ ديدن محاسن ايشان مبدل نشده است؟
ح) آيا اين امکان وجود نداشت که در فضاي معقول‌تر به خواستگاران احتمالي‌تان (که نمره‌اي بهتر از ايشان مي‌گيرند) در طي همين سال ها جواب مثبت دهيد؟ آيا اين پسر خام و ناپخته تنها از آسمان افتاده است و بقيه خواستگاران احتمالي پايين تر از ايشان هستند
ح) آيا پسري که به هر بهانه‌اي با شما دوست شده است، امکان ندارد که به هر بهانه ديگر با دختري ديگر (حتى پس از ازدواج با شما) دوست شود؟ آيا اکسير وجود شما هر گونه زنگاري از مس وجود ايشان مي‌زدايد؟
ت) آيا صدها هزار دختر و پسري که فرجامي جز طلاق عاطفي يا قانوني پيوندشان نداشته‌اند ،کم تر از شما و ايشان به يکديگر علاقمند بوده‌اند؟آيا عاشق و معشوق‌هاي که کارشان به جدايي کشيده است، با شما بسيار متفاوتند و ده‌ها سؤال ديگر.
اصل علاقمندي، نه يک اصل ماورايي و رمانتيک، بلکه ناشي از يک اصل بسيار ساده روان‌شناختي است. اين اصل ساده ، اصل مجاورت است. خواه ناخواه وقتي دو نفر براي مدتي در مجاورت يکديگر قرار مي‌گيرند، به تناسب و توافق ويژگي‌هاي شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيک آن دو ، به هم علاقمند مي گردند. صرف علاقمند شدن نشانگر وقوع هيچ حادثه و رويداد خاصي نيست . به هيچ عنوان نمي توان بر روي آن حساب باز کرد. به عبارتي روانشناسانه تر ‌ماهيت عشق بسيار پيچيده است . اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهي در فرد گردد ، رنگ و بوي اختلال نيز به خود مي‌گيرد. در برخي علاقه‌هاي افراطي که فرد را براي مدت طولاني از روند زندگي روزمره‌اش جدا مي‌گردد، رگه‌هايي از افسردگي، اضطراب بالا و همچنين رفتار و افکار وسواسي و... مشاهده مي‌شود.
چون فرد معناي خاصي در زندگي‌اش احساس نمي‌کند و به نوعي دلمردگي دچار گشته است، به معناي جديدي در زندگي‌اش به نام معشوق روي مي‌آورد و يا براي رهايي از اضطراب بالا به دنبال پناهگاهي (که در اکثر موارد در جنس مخالف جستجو مي‌کند) مي‌گردد يا مانند يک فرد وسواسي براي کاهش اضطراب خود مجبور است زود به زود به ديدار معشوقي که به صورت کاذب و موقتي اضطرابش را پايين مي‌آورد بشتابد، پس در حقيقت اين گونه عشق‌ها از حالت سلامت که حاصل معرفت است ، جدا گشته و به صورت مرضي (افسردگي، اضطراب، وسواس و...) در مي‌آيد . انگيزه‌هاي ناهشيار جنسي سهم به سزايي در تداوم اين گونه علايق دارد.
آنچه که در اسلام و روان‌شناسي به عنوان يک اصل مهم، مورد تأکيد قرار گرفته، پيشگيري از علاقه افراطي (عشق) است.
اسلام معتقد است هر دختر پاکي مثل شما بايد با حفظ نگاه خود از نامحرم و کنترل احساسات و هيجانات و... ، از ابتلا به وابستگي شديد عاطفي و رواني از ابتداي کار جلوگيري نمايد . اگر فردي به هر دليلي اين اصل عقلي و شرعي را جامه عمل نپوشاند، تبعاتش چيزي جز علاقه افراطي يک طرفه يا دوطرفه، وابستگي افسرده‌وار، کاهش عملکرد، اضطراب و تشويش ذهني، احساس حقارت و تضعيف عزت نفس، ازدواج بي‌اساس و چه بسا دوري از خدا نخواهد بود،
هرچند به احتمال زياد در شرايطي نيستيد که پذيراي اين حرف‌ها باشيد . در شرايط کنوني اساساً پذيراي هيچ حرف مخالفي نيستيد. توصيه مي‌شود با دور شدن موقتي از فضاي احساسي و واقع شدن در فضاي منطقي به روند بيش‌روي خود نظري دورانديشانه بيفکنيد. آيا اين پسر که از اختلالات ريز و درشت رواني رنج مي برد، اين قدر ارزش دارد که به خاطر او 5 و 6 سال از بهترين سال هاي عمر خود را بي دليل تلف سازيد و تا پايان عمر بر خطاي نابخردانه خود افسوس بخوريد ؟!
نکات بسياري باقي ماند که در اين مجال نمي گنجد. اميد است داستان ميليون ها بار روايت شده دختران فريب خورده را بار ديگر روايت نکنيد.
در صورت تمايل مي توانيد با مشاوران اين مرکز با شماره 09640 بدون کد و هزينه تماس حاصل نماييد.

صفحه‌ها