پرسش وپاسخ

آیامی توان با پدر شوخی کرد و در شوخی گاهی صدا هم بلند میشود؟ لطفادر مورد طرز برخورد با پدر توضیح دهید؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
عواطف انسانى و مسأله حق‏شناسى، به تنهائى براى رعايت احترام در برابر والدين كافى است، ولى از آن جا كه اسلام، حتى در مسائلى كه هم عقل در آن استقلال كامل دارد، و عاطفه آن را به وضوح درمى‏يابد، سكوت را روا نمى‏دارد، بلكه به عنوان تأكيد در اين گونه موارد دستورات لازم را صادر مى‏كند، در مورد احترام والدين آن قدر تأكيد كرده است كه در كم تر مسأله‏اى ديده مى‏شود. كسى نزد پيامبر آمد و از حق پدر و فرزند سؤال كرد، فرمود:
لا يُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ وَ لايَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لايَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لايَسْتَسِبُّ لَهُ؛ بايد او را با نام صدا نزند (بلكه بگويد پدرم!)، جلوتر از او راه نرود، قبل از او ننشيند، كارى نكند كه مردم به پدرش بدگوئى كند» (نگويند خدا پدرت را نيامرزد كه چنين كردى!).(1)
صميميت با پدر خوب و شايسته است . شوخي با پدر تا جايي که بي احترامي محسوب نشود، يا موجب ناراحتي او نگردد اشکالي ندارد. مهم رعايت ادب و شناخت مرز و حد است. بلند شدن صدا اگر بي احترامي تلقي شود، يا موجب جرأت ديگران بر بي احترامي شود و جايگاه پدر را تضعيف كند، بايد از آن جداً خودداري كرد.
پي نوشت :
1. نور الثقلين،ج3، ص 149.

با سلام.من دختري سيده و 25 ساله هستم ليسانس مهندسي عمران .در مورد ازدواج مشكلي دارم و آن اينكه هرگاه افراد زيادي اقدام به خواستگاري ميكنند و ميگويند كه بعداً تماس ميگيرند ولي بعد خبري از آنها نمي شود . ما خانواده تقريباً سرشناس و مذهبي هستيم.و خودم محجبه ام قيافه ي بدي ندارم .چند مورد از خواستگارام كه پسر آمد و صحبت كرديم بسيار خواستار ازدواج بودند اما شرايط آنها با من جور نبود مثلاً يكي زندگي در تهران كه من نمي توانستم يا پدرم زياد راضي نبودويا ...به هر حال شرايطي پيش مي آيد جور نمي شود بسيار توسل كردم و بسياري اوقات بعد از توسل فردي زنگ ميزند ولي بعداً خبري نمي شود واز لحاظ روحي حال بدي دارم.من چكار بايد بكنم آيا جادو صحت دارد؟به چه چيز متوسل شوم؟ تا مشكلم حل شود.اين موضوع من و خانواده ام را ناراحت كرده.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
به نظر مي رسد بالا رفتن سن ازدواج در جامعه - اگر نگوييم عامل اصلي - حداقل يکي از مهم ترين عواملي است که در به وجود آوردن اين مشکل که مشکل بسياري از جوانان نيز به شمار مي آيد، نقش دارد . بنابراين، بهتر است در ابتدا به بررسي اين سؤال پرداخته شود که چرا سن ازدواج بالا است و جوانان دوستدار عفت و پاکدامني چگونه اين نياز به وديعه گذاشته در درون شان را به گونه اي صحيح و عقلاني تامين و ارضا کنند؟
در پاسخ به اين سؤال مي توان به عواملي چند اشاره کرد:
1- ارتقاي سطح علمي جامعه انگيزه شديدي را در تمام جوانان دختر و پسر ايجاد کرده تا در ابتداي زندگي و مقدم بر هر نياز ديگر خود به کسب دانش بپردازند . آن ها، به گمان اين که تحصيل علمي با ازدواج تنافي و تضاد کامل دارد، به کسب علم و اخذ مدارج علمي بالاتر بيش تر اولويت مي دهند و بر اين باورند که با مدرک بالاتر از ازدواج موفق تر و زندگي مرفه تر و آسوده تري برخوردار خواهند بود . بنابراين، براي تحصيل علم، ازدواج را به تاخير مي اندازند .
2- اشتغال و نداشتن منبع درآمد کافي مشکل ديگري است که جوانان با آن روبه رو هستند و مي خواهند با اطمينان يافتن از داشتن پشتوانه مالي مناسب و حتي گاه با لزوم پس انداز کردن امکانات، به ازدواج روي آورند . تا بتوانند پاسخگوي نيازهاي اوليه خانواده خود باشند; به همين جهت، جوانان و خانواده هاي آن ها به خود اجازه نمي دهند قبل از حل جدي اين مساله به ازدواج بپردازند و در نتيجه ازدواج پسران و دختران به تاخير مي افتد .
3- موج رو به افزايش قبولي دختران در مراکز دانشگاهي و ارتقاي سطح علمي آن ها تعادل پذيرفته شدگان و فارغ التحصيلان پسر و دختر را بر هم زده است . با توجه به بافت فرهنگي جامعه ما معمولا دختراني که از سطح علمي و مدرک بالاتري برخوردارند ، حاضر نيستند با پسرهايي که از سطح علمي پايين برخوردارند ،ازدواج کنند; مثلا يک دختر خانم ليسانس معمولا حاضر نمي شود با يک پسر ديپلم ازدواج کند . از طرف ديگر، پسراني که مدرک علمي پايين تري دارند ،معمولا به خود اجازه نمي دهند به خواستگاري دختراني که سطح علمي و مدرک شان بالاتر از آن ها است بروند . به همين ترتيب است که سن ازدواج در جامعه افزايش يافته است . البته افزايش سن ازدواج جوانان يکي از عوارض سوء اين مساله است که بايد مسئولان جامعه در سطح کلان به بررسي عميق اين زمينه و پيامدهاي گسترده منفي آن بپردازند .
4- افزايش سطح انتظار خانواده ها و جوانان و عدم اجتناب از برخي تشريفات غير ضروري نيز به افزايش سن ازدواج کمک کرده است .
5- حوادثي نظير جنگ، گسترش ارتباطات بين کشورها و مسافرت هاي خارجي، سربازي پسرها و نظاير آن نيز تا حدودي در به هم خوردن تعادل بين پسران و دختران بي تاثير نبوده است . با توجه به آنچه ذکر شد، هر چند دغدغه ازدواج در سنين ازدواج براي جوانان عزيز و گرامي امري طبيعي است; ولي با توجه به عواملي که سن ازدواج را افزايش داده و موانعي که بر سر راه ازدواج براي جوانان وجود دارد، نبايد مساله نداشتن خواستگار موجب نگراني و اضطراب شديد شود . نگرش فرد به جهان و نظام آفرينش را تغيير دهد يا موجب افت تحصيلي و در بعضي مواقع مشکلات رواني و بيماري گردد; زيرا:
اولا، سن ازدواج در جامعه کنوني افزايش يافته است . اين واقعيت اجتماعي مطلوب نيست و بايد در پي کاهش آن بود; ولي بايد به عنوان يک واقعيت تلخ و رنج آور پذيرفته شود . حتي برخي دختران در سنين بالاتر از 30 سال ازدواج مي کنند و ازدواج موفقي هم دارند . بنابراين، بايد گفت: کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور .
دوم، گمان نشود تعدد خواستگار نشانه يا دليل برتري يا داشتن کمال فردي است و نداشتن آن نشانه نقص و ضعف . چنان نيست که همه دختران داراي خواستگارهاي متعدد چنين و چنان باشند . خيلي از خانم هاي متاهل که در زندگي مشترک خود نيز خوشبخت هستند، مي گويند شوهر من اولين و آخرين خواستگارم بود . پس کثرت خواستگاران خيلي مهم نيست .
سوم، اگر در زندگي بسياري از کساني که خواستگاران بسيار داشتند يا زود ازدواج کردند - به خصوص در مواردي که آشنايي ها از طريق هاي غير مشروع انجام گرفته - دقت و تامل کافي صورت گيرد، آشکار مي گردد کثرت خواستگار يا زود ازدواج کردن به صلاح دختر و زندگي اش نبوده ، در واقع شري است که به دنبال عدم رعايت اصول اخلاقي و ارزشي و بي توجهي به عفت و عفاف گريبانگير فرد گرديده ، مدت ها زندگي مشترک دختر و خانواده هاي دو طرف را تلخ ساخته است . خداوند مي فرمايد:
«چه بسا شما چيزي رادوست نداريد ولي خير شما در آن است . چه بسا شما چيزي را دوست داريد ولي آن چيز براي شما شر است.» پس تعدد خواستگار و زود به خانه بخت رفتن هميشه به معناي خوشبختي نيست . اگر به حفظ پاکي و عفت خود استمرار بخشيد و در امتحان الاهي موفق و سرافراز شويد، خداوند از طريقي که هيچ کسي نمي داند، فرد صالح و شايسته و لايقي را به سراغ شما مي فرستد . مطمئنا شما هم خوب مي دانيد عفت از هر ارزش ظاهري ديگري گرانسنگ تر و ارزشمندتر است . در واقع با هيچ امر ديگري قابل مقايسه نيست .
در پايان پيشنهاد مي کنيم به راهکارهاي عملي زير توجه فرماييد:
1- تا زماني که کسي به خواستگاري شما نيامده، فکر و ذهن خود را از مسائل مربوط به ازدواج، خواستگاري، ارتباط با جنس مخالف و نظاير آن خالي کنيد . بيش ترين تلاش تان درس و ادامه تحصيل باشد; زيرا بهترين فرصت براي رشد و کمال و کسب مدارج علمي و عملي دوران جواني و تحصيل است . مي توانيد با عمق بخشيدن به مطالعات و فعاليت هاي علمي تان، به يکي از امتيازات و ارزش هايي که مي تواند در آينده و خوشبختي تان مؤثر باشد دست يابيد . افزون بر اين، با کم تر فکر کردن به اين مساله و توجه به تحصيل و مطالعه و پيشرفت هاي علمي، اعتماد به نفس تان نيز بيش تر خواهد شد .
2- مطمئن باشيد با حفظ شئون اخلاقي و ديني و رعايت وقار، متانت و حجاب کامل بهتر خواهيد توانست خود را از دام خطا و لغزش حفظ کنيد . بي ترديد جوانان غيرتمند، اهل زندگي و وفا وعشق و متدين و هم شان شما سراغ افرادي چون شما خواهند آمد . براي ازدواجي موفق از شانس بيش تري برخوردار خواهيد بود . پس در حفظ متانت و وقار خود بيش تر دقت کنيد . همان طور که خودتان نيز به اين حقيقت دست يافته ايد پسرهايي در پي برخي روابط با جنس مخالف هستند، بيش تر به فکر هوس هستند تا عشق و وفاداري . چه بسا براي دختري همچون شما که به اين واقعيت تلخ اجتماعي رسيده است ،نيازي نباشد تجربه هاي تلخ دختران و جواناني را که گمان مي کردند مي توان با زير پا گذاشتن عفت و وقار و حجاب به همسر دلخواه دست يافت، تکرار کنيد; زيرا مي توانيد از تجربه تلخ ديگران بهره گيريد .
يکي از جواناني که قرباني اين تجربه تلخ شده است، مي نويسد:
«اکنون پي برده ام حتي پست ترين پسرها دنبال سنگين ترين و باوقارترين دخترها مي گردند .» بنابراين، اگر به دنبال خوشبختي و آرامش رواني در زندگي مشترک با همسري مناسب و شايسته هستيد، به اين نکته مهم در ابتداي زندگي بيش تر توجه داشته باشيد که البته مطمئنيم توجه داريد .
3- از ائمه اطهار عليهم السلام استمداد كنيد. هيچ‌گاه از رحمت بي‌کران الهي مأيوس نگرديد. خداوند همواره از بندگان سخت‌کوش خود مثل شما امتحانات سخت مي‌گيرد. امتحان سخت را به پاي گناهکاري خود نگذاريد.
4ـ با پي‌جويي از مراکز مسئول در زمينه ازدواج جوانان مانند سازمان ملي جوانان شهرتان و معتمدان فاميل راه‌هاي جديد و شرع‌پسند براي ازدواج بيابيد.
5- داشتن حجاب و رابطه نشدن با نامحرم بسيار شايسته و ارزشمند است اما گاهي لازم است براي شناخت بهتر شما ، در محيط هايي مانند مجالس زنانه و مذهبي حضور يافته ، توانمندي هاي خود را به عنوان دختري شايسته و صاحب کمالات و شايسته براي اداره زندگي و همسر نشان دهيد. زيرا خيلي از زنان از همين مجالس مورد براي ازدواج پيدا مي کنند. در هر حال بايد با حفظ حريم عفت و حيا ، خود را بيش تر به جامعه و مردم معرفي كنيد تا بيش تر شما را بشناسند و خواستگار شوند. معرفي خانواده و فاميل ها به صورت مستقيم نيز در اين مسئله موثر خواهد بود.
نكته پاياني اين كه: نداشتن خواستگار ربطي به جادو و طلسم ندارد.

باسلام ایا کسی که قرآن را به انگیزه اینکه ازان در زندگی استفاده کند حفظ کرده باشد اگربرلی مسابقات قرآنی و کسب جایزههم تلاش کند آیا اشکالی دارد و پایین آوردن شان قرآن نیست؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
حفظ قرآن‌ براي هر هدفي که باشد، البته به دور از ريا و مطامع مادي ،مستحب است و ثواب دارد، منتهي اگر براي هدف مقد سي انجام گيرد، مثل اينکه براي درک و آگاهي بهتر و عمل به آن باشد، پاداش مخصوص به خود را دا رد . قرآن كريم و معصومان، به اين ا مر بسيا ر، ترغيب و تشويق نموده‌ا ند، اما دربا ره اهميت حفظ قرآن‌، همين بس كه از طرف معصومان براي آن‌، نماز و دعاي مخصوصي‌ وارد شده است (1). در دعاهاي ائمه آمده كه از خدا بخواهيم آن را روزي ما بفرمايد. (2) از طرفي‌، برخي فقها، آن را از واجبات كفايي شمرده‌اند ( 3) درباره حافظ قرآن نيز در روايات معصومان‌چنين آمده است‌: در روز قيامت‌، وقتي حافظ قرآن وارد بهشت مي‌شود، با قرائت هر آيه‌اي‌، درجه‌اي بر درجاتش افزوده مي‌شود تا آن جا كه درجات او از همه بالاتر مي‌شود (4)
پي نوشت ها :
1. سيدبن‌طاووس حسني‌ ، جمال الاسبوع‌، ص 86؛ بحارالانوار، ج 92، ص 341.
2.سيدبن طاووس حسني، اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 138.
3. شهيد ثاني‌منية المريد ، ص 381.
4. مرحوم محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 89، ص 22.

سلام درصورتی که خانمی عذر شرعی داشته باشد و به سفر سوریه برود آیا میتواند وارد حرم شود و به ضریح دست بزند؟؟؟با توجه به اینکه این سفر زیاد میسر نمیشود..

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
رفتن زن حائض به حرم امام زاده ها اشکال ندارد . خانم ها مي توانند در ايام عادت ماهانه به حرم حضرت زينب (س) و حرم حضرت رقيه (س) و ساير اماکن مقدسه داخل شوند و آن بزرگواران را زيارت نمايند.(1) اما توقف در مساجدي که در کنار زيارتگاه قرار دارد، براي زن حائض جايز نمي باشد.
پي نوشت :
1.توضيح المسائل مراجع ، ج1، مسأله 355 و450.

آیا سادات هم باید خمس پرداخت کنند؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
پرداخت خمس بر همه كساني كه داراي شرايط آن باشند، واجب است.
در اين مسئله تفاوتي ميان سادات و غير سادات وجود ندارد.

شواهد قرآنی بر ضرورت پرداخت خمس کدامند؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
کلمه خمس در قرآن تنها يک بار به صورت صريح و در سوره انفال آيه 41 آمده است :
"واعلموا أنما غنمتم من شئ فأن لله خمسه و للرسول و لذي القربي و اليتمي و المسکين و ابن السبيل إن کنتم آمنتم بالله و ما انزلنا علي عبدنا يوم الفرقان يوم التقي الجمعان و الله علي کل شئ قدير"
بدانيد هر گونه غنيمتى به شما رسد، خمس آن براى خدا و براى پيامبر و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و وا ماندگان در راه است ، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدائى حق از باطل ، روز درگيرى دو گروه (با ايمان و بى ايمان يعنى روز جنگ بدر) نازل كرديم ، ايمان آورده ايد، خداوند بر هر چيزى قادر است.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام بنده می خواهم از موسسه مالی اغتباری مهر که جدیدا می خواهد بانک بسه وام بگیرم بنده 5.5 میلیون به مدت 8 ماه در این موسسه گذاشته و اکنون می خواهم حدود9 میلیون وام بگیرم اما این 9 میلیون رو باید حدود 10.5 میلیون و در 36 قسط بدهم حکم این وام با قرداد های معمولی که وجود دارد چیه؟ اینکه بعضی جواب کلی میدن که نوع قرداد رو باید عوض کنیم را بزاریم کنار چون این امکان ندارد و قراردادها ثابت و بدون تغییر است. بنده به دنبال جواب صریح هستم آیا اشکال دارد یا نه؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
گرفتن وام بانکي از بانک هاي جمهوري اسلامي ايران و دادن مبلغ اضافه براصل پول به صورت اقساط اشکال ندارد. و به نظر آيت الله مکارم در حقيقت بانک ها طبق قاعده شرکت وام را مي دهند و سود مشارکت خود را همراه با اصل پول وام به صورت اقساط دريافت مي کنند.
هم چنين گذاشتن پول در بانک و به دست آوردن امتياز گرفتن وام، اشکال ندارد(1)
پي نوشت:
1. سؤال تلفني (7840001-0251) از دفتر آيت الله مکارم شيرازي.

متاسفانه از زماني كه به سن تكليف رسيده ام به انجام گناه غيبت روي آورده ام و اين مساله در مقاطعي بسيار شدت يافته است . از سوي ديگر تلاش كرده ام كه اين گناه را ترك كنم اما متاسفانه نتوانسته ام موفق شوم . احاديث و روايتي در زمينه گناه غيبت از پيامبر اسلام خوانده ام كه تنها را بخشش گناه غيبت را حلاليت از شخص غيبت كننده مي داند . متاسفانه اگر در حال حاضر به شخصي بگويم غيبت او را كردم يا نسبت به ظلمي كه كردم حلاليتي بخواهم او ناراحت مي شود و مطمئن نيستم كه اين مساله مشكلي ايجاد نكند . چگونه مي توانم اين گناه را در دنيا جبران كنم تا در آخرت در اين زمينه مورد سوال قرار نگيرم ؟ آيا امكان جبران اين گناه به صورت كامل در اين دنيا وجود دارد ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
غيبت از گناهان كبيره است و مشتمل بر حقّ الناس و حقّ اللّه است ; يعني كسي كه غيبت مي كند, هم به غيبت شونده ظلم مي كند و هم به قانون خدا بي احترامي مي كند; از اين رو هم بايد آن شخص را راضي كند و هم خدا را راضي كند.
اگر به شخص غيبت شونده دسترسي دارد و مفسده اي بر رضايت طلبي از او مترتب نمي شود, او را راضي كند و از او معذرت بخواهد, ولي اگر به او دسترسي ندارد يا اگر به او بگويد, مفسده اي به وجود مي آيد(باعث ناراحتي بيش تر او مي شود) و يا اگر به او گفت و از او حلاليت طلبيد ، شخص رضايت نداد, لازم نيست او را راضي كند يا صدقه و کفاره اي بدهد ، بلكه براي او دعا و استغفار كند و يا کارهاي خيري انجام دهد و ثواب آن را براي او هديه کند و از گناه خويش نيز توبه نمايد .
رضايت خدا نيز با توبه و عذر تقصير به درگاه خدا بردن حاصل مي شود:
وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ;اى مؤمنان ، همگى با پيمودن راه خدا به سوى او باز گرديد ، باشد كه سعادتمند شويد(1)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا;اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، به خدا باز گرديد و توبه كنيد ، توبه اى كه شما را از روى آوردن به گناه بازدارد; (2)
وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ؛ پس آمرزش گناهان تان را از او بخواهيد ، سپس با انجام كارهاى شايسته به سوى او باز گرديد كه پروردگار من نزديك است و دعاها را اجابت مى كند(3).

پي نوشت ها :
1. نور (24) آيه 31.
2. تحريم (66) آيه 8.
3. هود (11) آيه 61.

با سلام به چه دلیل می گویند حضرت آدم (علی نبینا و آله و عمیه السلام)پدر و مادر نداشت ؟ آیا بجز آیه ی 59 سوره ی آل عمران که دلالت آن قابل مناقشه است دلیل دیگری هست ؟

آياتي که بر اين معنا دلالت دارد متعددند از جمله:
إِنَّ مَثَلَ عيسى‏ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُون(1)‏
يا بَني‏ آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّة(2)
يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساء(3)
إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طين فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدين(4)
هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها(5)
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى(6)
آيه اول صراحت دارد که بدون پدر متولد شدن حضرت عيسي مثل بدون پدر بودن حضرت آدم است. حضرت آدم نيز بدون اين که از پدر و مادري متولد گردد، مستقيماً از خاک آفريده شد. به امر خدا وجود يافت. اين که اين خلقت از خاک چگونه بوده ، تدريجي بوده يا آني، و... ؛ مسائلي است که بايد در جاي ديگر بررسي شود ،ولي آيه صراحت دارد که خلقت حضرت آدم از پدر و مادر و حاصل ازدواج و تناسل نبوده است.
آيه دوم حضرت آدم و همسرش را پدر و مادر نهايي همه انسان ها مي شمارد . اگر اين دو از پدر و مادر ديگري بودند، ديگر پدر و مادر نهايي نبودند و معناي آيه صحيح نبود.
آيه سوم هم دلالت دارد خلقت حضرت آدم و همسرش حوا از نفس و ذات واحدي بود. از اين دو نسل بشر پديد آمد. اگر آدم و حوا متولد از پدر و مادري ديگر بودند، باز معناي آيه دروغ و ناصحيح بود .
آيه چهارم هم حکايت از خلقت جديدي مي کند که سابقه نداشته و مواد اوليه اش خاک است .به ملائکه امر مي کند وقتي اين مخلوق بديع و بي سابقه را آفريدم و خلقتش را استوار و کامل کردم، به او سجده کنيد. اگر اين مخلوق از پدر و مادر متولد شده بود، ديگر بديع و جديد نبود و ملائکه او را مي شناختند و انتظار تکميل خلقت معنا نداشت . بايد سجده بر اولين فرد از اين نوع باشد، نه بر فردي که افراد ديگري قبل و بعد از او بوده اند و او ويژگي خاصي در اين بين ندارد.
آيه پنجم و ششم نيز حکايت از خلقت جديد و بي سابقه مي کند که منشاء نسل جديد بوده اند.
اين آيات بر متولد نشدن حضرت آدم و حوا از پدر و مادر صراحت دارد . گواهي آن است که اين نوع از اين دو فرد وجود يافته اند.

پي نوشت ها:
1.آل عمران(3)آيه59.
2.اعراف(7)آيه27.
3.نساء(4)آيه1.
4.ص(38)آيه71-72.
5.اعراف،آيه189.
6.حجرات(49)آيه13.‏

صفحه‌ها