پرسش وپاسخ

سلام مدتی است مسئله ای منو آزار می ده و منو دچار بی هویتی و پوچی کرده بطوری که فکر می کنم زندگی مو با یادگیری مسائل مذهبی و عمل کردن به اونها و پرهیز از گناهان هدر دادم و چیزی جز سختی نتیجه ای برام نداشته. و دیگه علاقه ای به این راه و یاد گیری بیشتری به مسائل مذهبی ندارم و و هر وقت قصد خوندن قرآن یا تفسیر و یا کتب دیگر دینی میکنم با این افکار دست بر می دارم . این موضوعی که منو دچار شک و تردید کرده اینه که چرا اسلام در همه ی جهان بخش نشد تا حجت بر همه تمام بشه مگه قرار نبود با آمدن قرآن حجت بر همه تمام بشه و همه به اسلام روی بیاورن. چرا کسانی در کشورهای خارجی همه نوع لذت رو از زندگی باید ببرن از رابطه های جنسی گرفته تا جشن و آواز و موسیقی و رقص و......... و هیچ گناهی براشون نوشته نمی شه چون حجت بر آنها تمام نشده و یا در عرف آنها رابطه جنسی اشکال نداره یا همجنس بازی مجاز ویا مشروب در آنجا مجازو آنها فکر میکنن اینطور زندگی صحیح است و با توجه به فقه شیعه هر کس فکر کند که کاری که می کند صحیح است اگر خلاف شرع باشد چون فکر می کده عمل صحیحی انجام می داده اشکالی نداره و تنها در یک مورد است که مراجع ما گفتن اشکال داره آن هم غسل است که حتما باید یاد گرفت و اگر اشتباه کند نمازها و روزه ها باطل است.(من در استفتائات مراجع محترم تقلید این را خواندم) آنها حتی با محارم رابطه برقرار میکنند مشروب می خورند می رقصند همجنس بازی میکنن و...........................وو یا چون دنیشون تحریف شده و و مردم عادی مسئولیتی ندارن هر کار ی می خواهند میکنند..... بعد از مرگ هم بخاطر اینکه حجت بهشون تمام نشده بود و نمی دونستن درست چیه و غلط چیه به بهشت میرن و خدا عذرشونو می پذریه. اما ببخشید شما نمی تونید بگید اینطور نیست چون در همان استفتائاتی که گفتم در مورد تشخیص کافر گفته شده چون در غرب تبلیغ بدی در مورد اسلام هست و آنها نمی دانند واقعیت چیست کافر محسوب نمی شوند. اماحالا مسلمانها بخصوص شیعه که همه چیو نجس میدونن باید از همه چیز پرهیز کنیم و توبه هم کنیم حالا شاید بهشت رفتیم. خودومون عذاب بدیم نمی دونم این آب کر یا این آب قلیل یا رقصیدن حرام یا رابطه جنسی حرام حتما باید ازدواج کنی بعد ویا .................از همه نظر باید خودمونو حفظ کنیم تا به بهشت بریم اما خارجی ها و حتی آدمهایی که تو کشور اسلامی زندگی کردن و می کنن اگر مطالعه دینی نداشته باشن و سراغ یادگیری مسائل دینی نرن هم تو این دنیا لذت می برن هم اونجا(با توجه به استفتائات مراجع بزرگ ) آیا با عدل خدا سازگار ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا همه جا اسلام کسترش پیدا نکرد تا همه یکسان اعمالشون مورد برسی قرار بگیره. حتی این قضیه تو خود مسلمانها هم هست از طرفی تو رساله ها نوشته باید احکامی رو که معمولا با اون سرکار داریم واجب یاد بگیریم.اما اگه کسی یاد نگیره و خودش فکر می کنه درست انجام می ده و بعد بفهم غلط اشکال نداره.مثلا یکی فکر میکنه بین آب کر و قلیل فرقی نیست خوب زندگیش راحتر از کسی که این فرق و می دونه پس به من بگید چرا باید به سراغ یاد گیری مسائل دینی بریم و خودمونو بدبخت و بیچاره و محدود کنیم چرا مثل من که تا وقتی احکامو یاد نگرفته بودم زندگیم بهتر بود تا الان .خوب اگه یاد نگیرم حسابو کتاب ما هم راحت تر ای کاش زود تر اینو می فهمیدم . واقعا چرا باید سراغ یادگیری مسائل دینی رفت وقتی مسئولیت بیشتر میشه مثلا تا وقتی ندونی اگر گناهی کنیم و ندونیم اشکال نداره و اگر عمل نیک کنیم ثواب می بریم اما اگر بدونی گناه کنیم عذاب داره و عمل نیک هم خوب ثواب . واقعا چه ارزشی داره پرهیز من مسلمان (بخصوص شیعه)با مسلمانی که هیچ چیزو رعایت نمی کنه چون نمی دونه و یا خارجی هایی که حجت بهشون تمام نشده و همه نوع حرامو می کنن و قرار همه به بهشت بریم .واقعا این عادلانه است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خواهشا اینون نگید که چون کسی که بیشتر می دونه اگر عمل کنه پاداش کامل اون عمل نصیبش میشه .چون اگه نکنه عذاب می بینه اما کسی که نمی دونه نه. چرا اینها رو زودتر به ما نمی گید تا الکی سراغ مسائل مذهبی و یاد گیری اون نریم و زندگیمون سخت نشه و وقت و عمرمون بی جهت تلف نشه. چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا من دچار پوچی شدم می بینید چقدر سخته فقطی بفهمی یک عمر خودتو عذاب دادی بخاطر آخرت اما کسانی که گناه می کنن هم در این دنیا وهم آخرت بخاطر ندونستن لذت می برن. شما میگید گناه خیرو برکتو می بره درسته ؟حالا چرا خیر برکت گناه کارو نمیره از هر نظر مثلا خارجی ها خدا به اونها زیبایی بی نظیری داده و همچنان این نعمت و به آنها می ده و از وقتی روابط نامشروع در کشور ما هم زیاد شده چهرهای بچه ها داره زیبا تر میشه بچه ها ی ماهم اکثرا شبیه خارجی شدند موهای بور چشمانی رنگی.اینها نشانه یچیست شما خودتان میگویید هیچ کاری بی حکمت نیست و خدا هم در قرآن گفته که چهرهای شما را در رحم مادر ترسیم میکنیم. آیا این نشانه ی آن نیست چون بخاطر جهالت آنها گناه صورت گرفته خدا رحمت را از آنها دریغ نمی کند و آنها را سیراب می کند از رحمت بی انتهای خود.نگویید که به شرایط خاصی بستگی داره چهره زیبا می دانم منظورتان چیست اما خانواده های مذهبی مثلا خانواده ی مراجع محترم که اینها را رعایت میکنن چرا از این نعمت برخوردار نیستند آیا نمی تواند دلیل این باشد بخاطر فهم زیاد مسائل و رعایت نکردن بعضی چیزها چهر ه ی بچه های آنها زیبا نشده و حتی چهر ه خودشان که از خلنواده های مذهبی بودند آیا توجیهی دیگر دارد؟مگر اینکه بخواهیم خودمان را بزور توجیه کنیم. مسئله من در خانواده ی یکی از آشناها دیدم شخصی از کودکی تا نوجوانی دارای چهره ی زشتی بوده و اما با بزرگتر شدن و شروع به گناه چهره ی بسیار زیبایی پیدا کرده و همچنان دارای این چهره زیبا با توجه به سن زیادی که پیدا کرده دارد اما شخص دیگری از کودکی تا نوجوانی بسیار زیبا بوده اما چون نماز خوان بوده و یک مدت دچار روابط مثلا نامشروع شده بود چهره زیبای خود را از دست داده و روز به روز هم داره زشت تر میشه و فقط گناهش این بوده که معتقد تر بوده و می دونسته همین .مگر این در ست نیسته که آثار گناه در چهره شخص گناه کار پیدا می شه که فقط در مورد این بیچاره بوده چون اطلاعات داشته اما شخص اول نه.خواهشا اینو نگید که خوب شخص اول به حال خودش رها شده چون همین شخص دوم باعث هدایت شخص اول شده .اینهم آثاری که من دیدم .حالا به چه امیدی زندگی کنم وقتی با خوندن کتابهای بسیار زیاد زندگی رو برای خودم سخت کردم فقط به جرم دونستن فقط می تونم خدا رو شکر کنم که زود فهمیدم وگرنه تصمیم به تحصیلات حوزوی هم داشتم وگرنه دیگه بدبخت می شدم. حالا شما بگید با این خستگی چه کنم اینقدر خوردمو توجیه کردم خسته شدم و وقتی با خوندن استفتائات مراجع بزرگ متوجه شدم چقدر می تونستم راحت زنگی کنم اما نکردم خیلی عذاب می بیبنم. همیشه یا نمی رسیم و یا وقتی می رسیم خیلی دیره دیر دیر دیر

پرسش 1:
چرا اسلام در همه جهان پخش نشد تا حجت بر همه تمام بشه ؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سوالي كه مطرح نموديد ، سال گذشته با كمي اختصار و البته با آيدي ديگري براي ما ارسال شده بود و پاسخي كامل هم به آن داده شد ، اما گويا با آن پاسخ چندان مشكل تان حل نشد ؛ در هر حال سوال پاسخ مجددي به ضميمه پاسخ قبلي ارائه مي شود :
يك اشتباه كوچك و دركي اشتباه از يك حقيقت ديني باعث شد كه به چنين شبهه و دغدغه فكري و ذهني مبتلا شويد . اميدواريم كه با توضيحات ما حقيقت را به روشني دريابيد . از تقواي گذشته خود و تلاشي كه در مسير درك و عمل به مفاهيم ديني به كار بسته ايد ،خوشحال و شاكر باشيد .
چرا اسلام در همه جهان پخش نشد و به صورت ديني فراگير درنيامد ؟
اسلام ديني همه گير و براي همه انسان ها تا انتهاي عمر دنياست اما اين امر مستلزم آن نيست كه اسلام در زماني كوتاه يا طولاني مدت در سراسر عالم سيطره پيدا كند . در شرق و غرب عالم احدي نباشد مگر آن كه به اين دين ايمان آورده باشد ؛ اصولا اگر بنا بود كه با نوعي اعجاز و قدرت الهي اين دين رشد يابد و مردم همه نقاط جهان به قدرت الهي نسبت به اين دين مومن گردند ،ديگر ضرورتي براي اين همه تلاش و مجاهدت پيامبر و ائمه و بزرگان دين وجود نداشت .
حقيقت يك دين باور عقلاني و نوعي عقيده دروني است . پذيرش و قبول يك فكر و عقيده نيازمند رسيدن به حقانيت آن از طريق خاص فكري و استدلالي و فطري است . به زور و اجبار و فشار يا راهكارهاي ديگر نمي توان درستي و حقانيت يك فكر را به ديگران تحميل نمود ، به همين خاطر انبيا و اوليا همواره تلاش نمودند تا با حركت فكري و فرهنگي در صدد ترويج تفكرات و آيين خود برآيند . توده جامعه را به سمت تفكر آسماني خود بكشانند . اگر كوشش و مبارزه عملي هم در اين راه وجود داشت ،براي مقابله با ظالمان و مانعان اين مسير بود .
نتيجه تلاش و كوشش عملي و فكري و فرهنگي آن شد كه اكنون به رغم همه فشارها و تلاش هاي صورت گرفته در مسير تبليغ و ترويج اسلام، اين دين بزرگ تبديل به دين دوم عالم شده ، بعد از مسيحيت مهم ترين دين مردمان جهان است.آمار بيش ترين گروش آن هم در بين اقشار تحصيل كرده و فرهيخته در سراسر جهان به اين دين تعلق دارد ؛ پس حقانيت اسلام و فراگير بودن آن و حجيت قرآن براي همه مردم بشر منافاتي با وضعيت فعلي جهان و ميزان آگاهي مردمان از حقيقت اين دين ندارد .بلكه مويد اين امر هم معتقد بودن مردماني در همه قاره ها به اين دين است .شايد كشوري نباشد كه تعداد كم يا زيادي مسلمان را به خود اختصاص نداده باشد ، به علاوه حجم گرايش مردمان مناطق گوناگون جهان به اين دين نيز حكايت از پذيرش اين تفكر در بين همه فرهنگ ها و تفكرات جهان دارد .

پرسش 2:
2- چرا کساني در کشورهاي خارجي همه نوع لذت رو از زندگي بايد ببرن، از رابطه هاي جنسي گرفته تا جشن و آواز و موسيقي و رقص و......... و هيچ گناهي براشون نوشته نمي شه چون حجت بر آن ها تمام نشده و يا در عرف آن ها رابطه جنسي اشکال نداره يا همجنس بازي مجاز ويا مشروب در آن جا مجاز و آن ها فکر مي کنن اين طور زندگي صحيح است و با توجه به فقه شيعه هر کس فکر کند که کاري که مي کند صحيح است اگر خلاف شرع باشد چون فکر مي کرده عمل صحيحي انجام مي داده اشکالي نداره و تنها در يک مورد است که مراجع ما گفتن اشکال داره ،آن هم غسل است که حتما بايد ياد گرفت و اگر اشتباه کند نمازها و روزه ها باطل است.( در استفتائات مراجع محترم تقليد اين را خواندم) آن ها حتي با محارم رابطه برقرار مي کنند ،مشروب مي خورند، مي رقصند ،همجنس بازي مي کنن و...و يا چون دينشون تحريف شده و و مردم عادي مسئوليتي ندارن ،هر کار ي مي خواهند مي کنند..... بعد از مرگ هم به خاطر اينکه حجت بهشون تمام نشده بود و نمي دونستن درست چيه و غلط چيه، به بهشت مي رن و خدا عذرشونو مي پذيره. اما ببخشيد شما نمي تونيد بگيد اين طور نيست چون در همان استفتائاتي که گفتم
پاسخ:
در تبيين مساله دچار نوعي اشتباه مبنايي شده و تصوير درستي از نوع نگاه و رفتار مردمان جهان نداريد ؛ تنها بخش كوچكي از مردمان مناطق مسيحي نشين ،آن هم مناطق غير كاتوليك را مد نظر قرارداديد كه جمعيتي حد اكثر 2 درصد جهان را تشكيل مي دهند ، در حالي كه در مناطق گوناگون جهان انسان هاي معتقد به مذاهب واديان مختلف وجود دارند كه براي خود تفكرات و آداب و رسوم و شريعت هاي سخت و آسان گوناگوني دارند .
در غير از كشورهاي مسلمان ، مناطق يهودي نشين عالم كه داراي شريعتي به مراتب سخت تر از شريعت اسلام هستند و همچنين بخش اعظم جنوب و شرق آسيا هم كه به تفكرات بودايي ،ذن ، هندو و مانند آن گرايش دارند ، به باورهاي رفتاري مختلفي معتقدند . براي خود آيين عملي و شريعت نسبتا دشواري دارند كه اجازه انجام بسياري از رفتارها ر ا به آن ها نمي دهد .
حتي در مناطق بدوي و قبيله اي آفريقا و آمريكاي جنوبي هم گرايش هاي آييني قومي و قبيله اي سفت و سختي وجود دارد كه افراد مومن به آن تفكرات را در انجام بسياري از امور محدود كرده، اجازه انجام هركاري را به آن ها نمي دهد ، به همين خاطر اين مردمان از بسياري لذت هاي طبيعي و عادي كه ما از آن ها بهره مي بريم، محرومند و اجازه انجام آن ها را ندارند .
حتي در مورد يهوديان و مردمان مغرب زمين كه نوع زندگي آن ها مقياس شما قرار گرفته است، نيز دچار اشتباه هستيد ،زيرا هرچند در تفكر مسيحي حجم شريعت بسيار محدود شده و كمرنگ به نظر مي رسد ، اما در هر حال بسياري از رفتارها به طور صريح در اين تفكر گناه و حرام دانسته مي شود .هر نوع رابطه جنسي خارج از محدوده ازدواج شرعي و هر نوع انحراف جنسي ديگر مانند همجنس بازي بر اساس همه تفكرات و مذاهب مسيحي حرام و مستحق عقوبت و نيازمند توبه است .
اصولا بسياري از اين اعمال در همين كشورها جرم محسوب مي شود . به شكلي تابوي فرهنگي هم به حساب مي آيد ، هرچند ارتباط ما با اين فرهنگ ها از طريق رسانه هايي است كه حقيقت رفتاري اين جوامع را به درستي به ما منتقل نمي كنند. در بين مردمان همين كشورها هم بسياري از اموري كه نام برديد ، مذموم و مطرود است . بدنه جامعه اين گناهان را بر نمي تابد . اين اعمال را شنيع و غير انساني مي داند . افراد مرتبط با اين رفتارها هنوز كه هنوز است ، در جوامع غربي در اقليت و تا حدي در انزوا هستند .
به همين دليل فرايند اعتراف پيش كشيش در برابر انجام اين قبيل اعمال امري كاملا پذيرفته شده محسوب مي شود .به رغم رواج برخي رفتارها مانند روابط نامشروع و... در اين كشورها ، هيچ كس در گناه بودن اين امورترديدي به خود راه نمي دهد ؛ در حقيقت عوامل اصلي تبليغ و ترويج اين گونه اباحي گري ها و رفتارهاي شنيع كساني هستند كه معتقد به ايمان مسيحي نبوده، عملا خود را منكر اديان آسماني يا خدا معرفي مي كنند و آده ايست يا آگنوستيك محسوب مي شوند .
هرچند اسلام كامل ترين دين آسماني و جامع ترين دستورعمل خداوند براي رسيدن به كمال انسان و دستيابي به مراتب والاي سعادت دنيوي و اخروي است ، اما اگر كسي مسلمان نبود، محكوم به نوعي آزادي و بي قيدي نيست .
اگر فرد يا افرادي به دلايل گوناگون امكان دسترسي به حقيقت دين اسلام نداشتند ، تكليف شان چيست ؟آيا در همه كارهاي شان آزاد و مجاز به انجام هر عملي هستند ؟ يا آن كه خداوند براي آن ها تكاليف و مسئوليت هايي قرار داده است و در قيامت نسبت به چگونگي برخورد با تكاليف مورد بازخواست قرار مي گيرند ؟
در تفكر اسلامي به هيچ وجه اين نگاه تبعيض آميز قابل قبول نيست؛ بر اساس آموزه‌هاي وحياني انسان از دو طريق هدايت مي‌شود :
يکي از طريق بيروني که معارف وحياني است .
ديگري طريق دروني که عبارت از عقل آدمي است . عقل مثل آموزه‌هاي دين حجت خداوند بر بشر است . باعث اتمام حجت بر انسان مي‌شود. در روايت زيبايي آمده است:
«خداوند بر مردم دو نوع حجت دارند،
يکي حجت ظاهري و ديگر حجت باطني، اما حجت ظاهر انبيا و ائمه‌اند، اما حجت باطني عبارت از عقل خرد آدميان است».(1)
بنابر اين به فرض مردمان کشورهاي غربي از فيض درک معارف اسلام بي‌نصيب مانده و به اصطلاح حقايق اين دين بر آن ها عرضه نشده باشد، ولي به طور يقين از موهبت عقل و خرد برخوردارند . نقاط ابهام و يقيني البطلان تفكر سنتي خود را ادراك مي نمايند ، همچنين انديشمندان توانا در ميان آن ها وجود دارند كه به كمك آن ها مي‌توانند به حکم عقل عمل نموده آ به سوي شناخت حق روي بياورند يا طبق عقل شان عمل کرده و از انجام کارهاي ضد اخلاقي و مخالف با فطرت و خلقيات انساني دوري نمايند.
آن ها هم به حكم عقل و منطق و فطرت انساني خود و هم به حكم دين و مذهب خود كه بسياري از احكام‌آن ها با اسلام مشترك است ، مسئوليت داشته و مورد بازخواست الهي قرار مي گيرند. بنابراين تصور آن كه ايشان هرگونه عمل و رفتار نمايند، اهل بهشت خواهند بود و درمورد اعمال و رفتارشان مورد بازخواست قرار نمي گيرند ،تفكري كاملا مردود و نادرست است .
پس اكثر مواردي كه بيان كرديد ،مانند روابط نامشروع و همجنس بازي و روابط با محارم و... در همه شرايع اديان موجود (چه آسماني و چه غير آسماني) عملي حرام و مذموم و مستحق مجازات خوانده مي شود . لااقل از منظر عقل و فطرت انساني بسياري از اين امور، عملي مذموم محسوب مي گردد .در هر حال فرد در قيامت به واسطه مخالفت با حكم عقل و بينش خود مجازات مي گردند و اين رفتارها بي حساب نخواهد بود .
با توجه به آنچه گفته شد، تا حدودي حقيقت در مورد فتوايي كه نقل كرديد و نظر علما در خصوص گناهكار نبودن فردي كه از نادرستي عملش مطلع نيست ،روشن مي شود ؛ زيرا آنچه گفتيد، در همه اديان و مذاهب مطرود و مذموم است .فاعل اين كارها خود مي داند كه گنهكار است .در نتيجه مستحق مجازات به حساب مي آيد ، حتي اگر اين گونه نباشد ،لااقل خود مي فهمد كه اين كار مورد پذيرش عقل و فطرت انساني نيست .انجام آن دوري از حقيقت وجودي انساني است . اگر حقيقتي در وراي اين عالم باشد ،چه بسا در برابر خرد گريزي او را مواخذه نمايد .
پس در خصوص اكثريت اعمال ناشايست و معاصي حجت بر همه انسان ها تمام شده است ،اما اگر عملي نه از منظر دين و آيين فرد قبيح باشد و نه عقل خود او نادرستي آن را درك نمايد مانند مصرف مشروبات الكلي يا رقص ، آن هم در محدوده بسيار معين و غيرافراطي ، آيا بي اطلاعي اين فرد از گناه بودن اين عمل، ناشي ازكوتاهي از درك حقيقت دين و آيين حق در اين دوره زماني بوده ؟
در حقيقت نوع جهل افراد در اين گونه از امور به دو صورت است :
يا فرد واقعا دين و آيين خود را دين حق يافته و بر اساس تحقيق و درك عقلاني خود در درستي آيين سنتي خود بدان پايبند است . در نتيجه در گناه ندانستن عمل مزبور تقصيري ندارد. جاهل قاصر به حساب مي آيد ؛
يا فرد در رهيافت به دين حق و شناخت عمل گناه از غير گناه ،سهل انگاري و كوتاهي كرده، بلكه بر خلاف حكم عقل خود در نادرستي و اشكالات روشن تفكر سنتي خود باز نسبت به تحقيق در مورد دين حق تعلل ورزيده ؛ در اين صورت در عدم درك گناهان جاهل مقصر محسوب مي گردد .
از نظر همه مراجع بخشيده بودن عمل فرد مرتكب گناهان كه از گناه بودن آن غفلت دارد، مربوط به افراد قاصر است، يعني مسلماناني كه از گناه بودن اين عمل ناخواسته آگاه نشدند يا غير مسلماناني كه ازاساس در درك دين اسلام و حقايق آن محرومند، نه اكثريت افراد در جوامع غير مسلمان كه به هيچ وجه در برابر اعمال و رفتارهاي شنيع خود آزاد و بي مجازات نخواهند بود .
اين قبيل افراد به طور کلي دو دسته‌اند:
عده‌اي‌ از آن ها قاصرند، يعني واقعاً از آموزه‌هاي دين آسماني بي‌خبرند.
اين عده که تعدادشان بسيار اندک است ، در آخرت گرفتار عذاب نخواهند شد، ولي وارد بهشت به معني كامل كلمه هم نمي‌شوند، چون بهشت از آن کساني است که ايمان و عمل صالح دارند .بهشت در واقع نتيجه و پيامدهاي عمل درست آدمي است. اين عده اگر بر اساس دين و شريعتي كه اطمينان بر درستي آن داشتند و همچنين بر اساس حكم عقل عمل نمايند ، پاداش آن رفتارها را خواهند ديد .
اما عده‌اي ديگر که مقصرند ، يعني در شناخت اسلام و عمل به احکام دين کوتاهي کردند و گناه کارند، بي‌ترديد در قيامت شديدترين عذاب‌ها را خواهند ديد ؛ البته اين افراد خود به گرو هاي مختلفي تقسيم مي شوند ،
بخشي توده عادي جامعه را تشكيل مي دهد كه ميزان عذاب آن ها بسته به حجم پايبندي شان به آيين خود و مباني معرفتي مسيحيت و مانند آن است . در برابر تك تك گناهاني كه بر اساس مذهب خود انجام دادند و همچنين همه رفتارهايي كه مخالف فطرت و اخلاق انساني بود ،مستحق عذاب و مجازاتند ، اما چه بسا در نهايت از عذاب نجات يابند ،ولي در هر حال به بهشت منتقل نمي شوند .
بعضي که معاندند، يعني كاملا لزوم وجود خدا و بطلان تفكر مسيحي و اديان خود را دريافتند اما در شناخت دين حق كوتاهي كرده ،بلكه به انكار درستي و حقانيت اسلام پرداختند ، به طور جاودان و ابدي در آتش مي‌سوزند . اما در هر حال مي توان گفت چه بسا اين افراد در بهترين حالت هيچ گاه وضعيت يك مسلمان معتقد به حقايق آسماني را هرچند گرفتار گناه و لغزش و اشتباه باشد ندارند .نعمت و رفع عذابي كه از روي نا‌آگاهي براي فرد حاصل مي شود، قابل مقايسه با نعمت درك آگاهانه حقيقت نيست .
نجات، کمال، رستگاري و امتياز در شناخت حقايق و ايمان به آن و عمل به آن است و نه بي‌خبري از آن، پس اگر انسان‌هايي که در کشور غير اسلامي زندگي مي‌کنند ، از شناخت اسلام و احکام نوراني آن بي‌نصيب‌اند، در واقع از امتياز و کمالاتي محروم و بي‌نصيب اند که مسلمانان از آن برخوردارند . عملا سعادت ابدي و لذت و شكوه بهشت جاويدان را پيش رو نخواهند داشت .
عمل به احكام دين اسلام ، نه تنها براي سعادت اخروي ما آمده ‌، بلكه براي سعادت و خوشبختي انسان ها در دنياست. اگرفرد يا جامعه اي به اين دستورات عمل نكرد و نادرستي اين رفتارها را ادراك ننمود ، هرچند در ظاهر لذتي از انجام اين امور خواهد برد ، اما در حقيقت گرفتار ناملايمات و معضلات گوناگون جسمي و روحي فردي و بحران هاي مختلف اجتماعي خواهد شد كه امروزه جهان غرب به وضوح با آن ها دست به گريبان است .
در واقع ممكن است كه گناه يك فرد به نوعي عذاب اخروي را براي او به دنبال نداشته باشد ، اما در عين حال عوارض طبيعي و آثار وضعي اين اعمال كه سعادت دنيوي بشر را نيز تهديد مي كند، از اين اعمال جدا نمي شود ، همان گونه كه فردي نادانسته مشروب بخورد ،يقينا براي او گناه به حساب نمي آيد ، اما مستي و زوال عقل و لطمات جسمي اين عمل ناخواسته را نمي توان از آن جدا دانست .

پي‌نوشت‌:
1. اصول کافي، ج 1، کتاب العقل والجهل، ص 16، نشر دار الکتب الاسلاميه، تهران، بي‌تا.

پرسش 3:
شما مي گيد گناه خيرو برکتو مي بره . چرا خير برکت گناه کارو نمي ره از هر نظر مثلا خارجي ها خدا به اون ها زيبايي بي نظيري داده و همچنان اين نعمتو به آن ها مي ده و از وقتي روابط نامشروع در کشور ما هم زياد شده چهرهاي بچه ها داره زيبا تر مي شه .بچه ها ي ماهم اکثرا شبيه خارجي شدند. موهاي بور. چشماني رنگي.اين ها نشانه چيست............
پاسخ:
در مورد زيبايي خارجي ها هرچند نكته بسيار سطحي و ساده انگارانه اي گفتيد اما بحث ما درخصوص غير مسلمانان و افرادي است كه به حقيقت اسلام راه نيافتند ،نه انسان هاي بخش معيني از اروپا و آمريكا ؛
در واقع هرچند معيار ها در زيبايي كاملا نسبي و متفاوت است ، اما حتي از همان لحاظ مورد نظر شما ، قضاوت تان نه در خصوص خود غربي ها صادق است و نه غير آن ها ، چون اولا اكثريت غير مسلمانان را مردمان آفريقا و آسياي ميانه و جنوب شرقي آسيا و اقيانوسيه و آمريكاي جنوبي تشكيل مي دهند كه از نظر زيبايي ظاهري قابل قياس با مسلمانان كشورهايي مانند ايران و لبنان و تركيه و آذربايجان و... نيستند .
ثانيا اصولا خود مردمان اروپا و آمريكا هم در بخش هاي مختلف قيافه هاي متفاوتي دارند و زيبايي همساني ندارند ، بلكه حتي در بهترين شرايط وقتي از نزديك با اين افراد مواجه مي شويد ، در مي يابيد كه نسبت به قيافه آن ها و زيبايي مورد نظر دچار اشتباه بوديد و حقيقت آن گونه مي پنداشتيد نبود .
جالب آن كه در آمريكا موارد متعددي ديده شده كه ملكه زيبايي در اين كشورها از نژادهايي غير غربي انتخاب مي شود، يعني افراد معدود غير بومي ساكن در اين كشور به عنوان زيباترين فرد برگزيده مي شوند ،چنان كه چند سال قبل فردي افغاني و در سال جاري فردي لبناني ملكه زيبايي شناخته شد .
اين مطالب ارزش بيان نداشت اما براي روشن شدن نادرستي تفكر شما لازم بودكه بيان شود ، اما در نگاه دقيق علمي از نظر پزشكي بشر به سمت زيبايي نسل هاي آينده مي رود، زيرا در ميزان رعايت مقررات و ضوابط پزشكي و تغذيه و مراحل رشد جنين در دوران حاملگي و جلوگيري از بيماري هايي كه موجب نقص جسمي يا بيماري هاي گوناگون مي شود ، پيشرفت هاي چشم گيري صورت گرفته ، رعايت همه اين موارد به زيباتر شدن نسل هاي بعدي مي انجامد .
در حقيقت اين مساله هيچ ارتباطي با ترويج گناه در جامعه و تفاسير مضحكي از اين دست ندارد ، هرچند ما معتقديم كه انجام برخي گناهان آثار وضعي خود را به دنبال دارد ، اما نتيجه عادي اين اعمال زشتي هاي روحي و اخلاقي است ،نه زشتي جمال و چهره ظاهري .
به علاوه اگر در معارف ديني بر تاثير گذاري اعمال بر زيبايي چهره تاكيد شده ،مثلا گفته شده كه افراد نماز شب خوان زيباتر از ديگران هستند، اولا اين زيبايي نوعي زيبايي معنوي و روحي است كه آثار خود را به نوعي در قيافه ظاهري نشان مي دهد .
ثانيا اين بدان معنا نيست كه افراد غير نماز شب خوان يا گنهكار روز به روز زشت تر مي شوند .
در هر حال به نظر مي رسد اين تفكرات مبنا و پايه اي ندارد . حقيقت درك صحيح حقايق عالم و عمل به آن ها براي رسيدن به سعادت دنيا و آخرت را فداي تصورات سطحي و ناشي از تمايل به برخي رفتارهاي به ظاهر لذت بخش اما در واقع بسيار زشت و داراي عواقب سوء نكرده ، در عين حال از لذت هاي مجاز و حلال كه خداوند براي بشر قرارداده ،خود را بي نصيب نگردانيد .
اگر در هر مورد خاصي سوال و ابهامي براي تان باقي ماند، با كمال ميل پاسخگو خواهيم بود .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

چگونه می توانیم زندگی منطبق بر معیار های الهی با توجه به شرایط دنیای امروزی داشته باشیم؟از کجا و چگونه اغاز کنیم؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اگر مي خواهيم در دنياي امروز زندگي مان بر پايه معيار هاي الهي باشد ،بايد به دو نکته اساسي توجه کنيم:
اول : دينداري در زماني و جامعه‌اي که همه اسباب هدايت و دينداري آ ماده است و همه مردم به سوي آن گرايش دارند، اگر چه ارزشمند است، ولي ارزشمندتر از آن دينداري در روزگاري و اجتماعي يا در ميان خانواده و گروهي است که اکثريت آن ها در گرايش به فساد و گناه و بي‌ديني با هم مسابقه مي‌دهند.
چرا خداوند براي قدرداني از جوانان اصحاب کهف قسمتي از وحي و قرآن را به داستان آنان اختصاص داده ، عملکرد، افکار و عقايد آنان را الگو براي همه جوان‌ها و انسان‌ها قرار داده است؟ چون در جامعه کفر و شرک و فساد، راه خدا را در پيش گرفتند . راه خود را از جامعه خود جدا ساختند.
چرا خداوند در ميان همه زنان دنيا از« آسيه»همسر فرعون همانند مريم مادر حضرت عيسى تجليل نموده و او را الگوي بشر معرفي نموده است؟(1)
در روايات شيعي نام آسيه در کنار حضرت فاطمه زهرا(س) جزو چهار زن برتر بهشتيان معرفي شده ، چون آسيه بر خلاف فرعون و جامعه فرعوني راه خدا و پايبندي به احکام الهي را در پيش گرفت.
قرآن کريم چه زيبا ميان کساني که پيش از فتح مکه و در دوران غربت اسلام و پيامبر ايمان آورده‌اند، با ‌کساني که بعد از فتح و پيروزي ايمان آورده‌اند، فرق گذاشته :
«لَا يَسْتَوِي مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا؛(2)
كسانى از شما كه پيش از فتح مكه انفاق و جهاد كرده‏اند، با ديگران يكسان نيستند. آنان از حيث درجه بزرگ تر از كسانى‏اند كه بعدا به انفاق و جهاد پرداخته‏اند».
پس اگر بتوانيم در دنياي امروز که آميخته با فشارهاي روحي فرسايشي و آلوده به هزاران گناه و فساد و ابزا رها ي فساد انگيز ا ست ، دين خود را حفظ کنيم ، به دستور علما و مراجع تقليد و رهبر معظم انقلاب که حجت خدا و امام زمان عليه السلام در زمان غيبت هستند، عمل نماييم ، از تلاوت قرآن و پايبندي به نماز اول وقت و صبر و شجاعت و پايداري در برابر محنت‌ها و فشارها کمک بگيريم، مي توانيم بگوييم که ـ ان شاء الله ـ مُهر رضايت و خشنودي خدا و ولي عصر را در نامه عمل خود داريم .
دوم : توجه کنيم و با دقّت در اين موضوع مهم تأمل و انديشه نماييم که « دين مجموعه باورها در باره نظام هستي و ارزش هاي مبتني بر اين باورهاست. »گستره باورها كه ارزش هايي را به دنبال دارد، متشكّل از يك منظومه فكري و رفتاري است كه پر و بال آن بر تماميّت انسان و همه وجود او سايه مي‏گستراند .
تمامي افكار و اعمال او را در جزئي‏ترين موقعيت‏ها به تسخير خود در مي‏آورد. « دين » يك سيستم فكري مقدّس و الهي و وحياني است كه مسلمان خود را دائما در آن احساس مي‏كند . نور اين منظومه فكري را در همه عرصه‏هائي كه با آن مواجه مي‏شود، پرتو افكن مي‏بيند . تمام زواياي حيات فكري و زندگي عملي او را در بر مي‏گيرد. از اين رو قرآن کريم « ايمان » را - که از معرفت و سيستم فکري صحيح زايش پيدا مي کند - در کنار « عمل صالح » ذکر مي کند .
اين چارچوب فكري، با سرشت و شالوده وجود انسان هماهنگ است. اگر مجموعه تعاليم ديني را به هرمي تشبيه كنيم، رأس اين هرم را جهان‏بيني تشكيل مي‏دهد. پس در دنياي امروز که عصر انفجار اطلاعات ، و رايانه و فضا است ، نخست بايد تصويري الهي و بينشي وحياني از خود ، جهان و جامعه و زندگي داشت .
چه آن که دين داري فرع بر دين شناسي است. كسي كه شناخت از دين ندارد، چه بسا به انحراف كشيده شود و به بيراهه رود. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
"العامل علي غير بصيره كالسائر علي غيرالطريق و لايزيده سرعه السير من الطريق الاّ بُعداً ؛
كسي كه بدون بصيرت عملي انجام دهد، مانند كسي است كه در جهت اصلي گام برنداشته باشد. سرعت سير او هر چه بيش تر باشد، او را از مقصد دورتر مي‌سازد."(3)
امام علي (عليه السلام) به كميل فرمود:" هيچ حركتي نيست مگر اين كه در آن نيازمند به معرفت و شناخت هستي."(4)
اگر دين داري با دين شناسي همراه نباشد، خطر افتادن به افراط و تفريط وجود دارد. امام علي (ع) مي‌‌فرمايد:
جاهل را نمي بيني مگر اين كه افراط(تندروي) مي كند يا تفريط(كم كاري)(5)
متاسفانه خوارج نهروان با اين كه مردمي عبادت پيشه و متمسك بودند و شب ها را به عبادت مي گذراندند، به دليل جهل و ناداني وكج فهمي ديني با امام در افتادند. در مقام عمل و شناخت وظيفه دچار مشكل شدند . نتوانستند ميان ظاهر(يعني خط و جلد قرآن) و معني آن جدايي قائل شوند، از اين رو ابزار و آلت دست زيرك هاي مدّعي دينداري قرار گرفتند.
البته دين شناسي نيز بدون دين داري،‌كارايي ندارد. شناخت و معرفتي ارزشمند است كه مقدمه عمل باشد. شناخت خدا و پيامبر و احكام الهي، تنها مسئوليت انسان را سنگين تر مي كند. علم و عمل بايد توام باشد.
آيين مسلماني مراحلي دارد؛ مرحله اوّل آن همان ايمان به وحدانيت خداوند و نبوّت پيامبر اسلام است كه دو جمله «شهادتين» معرّف آن است . مراحل بعدي عمل به دستورات و قوانين اسلامي است . آنچه مايه سعادت جاويدان است، عقيده و ايمان برخاسته از شناخت و معرفت ( جهان بيني اسلامي ) همراه با عمل صالح است.
بنابراين دينداري علاوه بر عبادت ،التزام به همه مباني ديني و پيروي از خدا و پيامبر و اولياي الهي را نيز لازم دارد. چنين دينداري در هر زمان به ويژه در دنيايي که ما زندگي مي کنيم ،به شناخت و معرفت ديني نياز دارد . بدون تلاوت قرآن و تعمّق و تدبّر در تفسير و معاني آن و بدون مطالعه کتاب هاي معتبر و مورد اعتماد نمي توان به شناخت صحيح از دين نايل گشت .
پي‌نوشت‌ها:
1. تحريم (66) آيه 11.
2. حديد (57) آيه 10.
3. بحارالانوار، ج 1، ص 206.
4. تحف العقول، ص 119.
5. نهج البلاغه، فيض الاسلام، قصار 67.

سلام علیکم چند سوالی دارم که ندانستن آنها مرا اذیت می کنند خواهش می کنم جواب قانع کننده و اگر امکانش هست با دلیل و حدیث آن را بیان کنید. پیشاپیش از شما تشکر می شود. 1- آیا هر چی پدر و مادر می گویند باید پیروی کرد ؟ در چه جاهایی به حرف پدر و مادر نباید گوش داد؟ چرا؟ 2- زمانی که جنگ رخ دهد. مثلا ایران و آمریکا. آیا برای جبهه رفتن ( شهید شدن) اجازه پدر و مادر واجب است؟ 3- برای کار کردن حق انتخاب کار مورد نظر با پدر و مادر یا با فرزند ؟ اگر با پدر و مادر فرزند به اختیار خود می توادند کاری انتخاب کند که کاملا مخالف با پدر و مادر باشد؟ 4- آیا در زندگی مشترک فرزندوهمسر، پدر و مادر حق دخالت در زندگی مشترک همچنین مشکلات زندگی آنها را دارند ؟ ( مادرم طوری در زندگی دخالت می کند که باعث اختلاف بین من و همسرم شده است . و بجای اینکه حل مشکل کنند باعث اختلاف زیاد بین من و خانمم شده و کینه نسبت به خانم و مادرم پیدا کردم.) 5- با وجود عقاید بدی که مادرم دارد( مانند اینکه حق زیاد بیرون رفتن و گردش با همسرت را نداری چرا که همسر پور رو می شه - درست رفتار کردن و کمک کردن آن در امر خانه، زن ذلیلی است و خیلی چیزها.) قبل از اینکه مشکلات بین من و همسرم و مادرم زیادتر شود. آیا برخلاف پدر و مادرم می توانم برای خود مستقل شوم و از خانه پدری خارج شوم (پیروی نکردن از حرف پدر و مادر در اینجا چه حکمی دارد) ؟ 6- مادر و خواهری دارم که خیلی غیبت می کنند. که اگر امکانش باشه یا از خونه می زنم بیرون یا نصیحتشون می کنم که اغلب گوش به نصیحت نمی دهند و مشغول غیبت می شوند. من در اینجا که نمی تونم همیشه از خونه فراری باشم . تکلیف چیست ؟ خواهش می کنم توضیح دهید؟ مسئله شرعی- دو سال پیش نود هزارتومان به حساب عابر بانکیم واریز شده بود که نمی دونم از کجا واریز شده اند. بانک برام پرینت نگرفت که مشخص شود همچنین جواب درستی نگرفتم که باید با این پول ها چه کار کرد. آیا می توانم آنها را به فقیر و فقرا بدهم؟

پرسش: سوال شرح 1- آيا هر چي پدر و مادر مي گويند بايد پيروي کرد ؟ در چه جاهايي به حرف پدر و مادر نبايد گوش داد؟ چرا؟
پاسخ: پرسشگر گرامي ! با سلام و سپاس از اعتماد و ارتباط تان با اين مرکز.
از روايات معصومان استفاده ميشود که والدين، چه مؤمن باشند و چه کافر و چه نيکوکار و چه معصيتکار بايد مورد احترام قرار گيرند و استثنا بردار نيست.
اما حد و حدود آن چقدر است ؟ به تعبير شما « آيا هر چي پدر و مادر مي گويند بايد پيروي کرد ؟» امامرضا(ع) ميفرمايد:
«نيکي به والدين واجب است ،گرچه مشرک باشند، ولي در معصيت خدا نبايد آنان را اطاعت کرد».(1)
قرآن مجيد نيز تنها در يک مورد مخالفت با پدر و مادر را جايز و بلکه واجب و لازم دانسته و آن موقعي است که پدر و مادر فرزند را به شرک و کفر دعوت کنند و يا به انجام گناه و نافرماني خدا و ترک واجب (عيني ) فرا خوانند، ولي در ساير موارد به رفتار پسنديده توصيه نموده است.(2)
امام باقر(ع) ميفرمايد: «سه چيز است که خداوند در باره آن ها براي مخالفت رخصت نفرموده است:
- رد امانت: حال صاحب امانت نيکوکار يا بد کردار،
- وفاي به عهد و پيمان: نسبت به نيکوکار و بدکردار.
- خوش رفتاري با پدر و مادر،نيکوکار باشند يا بدکردار، مؤ من باشند يا کافر ».(3)
البته فرزند ميتواند با رعايت ادب و متانت و حفظ جايگاه و حرمت پدر و مادر، نظر خود را در موضوعات مختلف بيان کند . از منطق خود دفاع نمايد. مهم اين است که فرزندان از جدل و بحثهاي بيهوده که ممکن است به تيرگي روابط و ناراحتي پدر و مادر بيانجامد، اجتناب ورزند،
از روايات استفاده مي شود قطع ارتباط يا برخورد خشم آلود با ارحام و خويشان به خصوص پدر و مادر كم ترين اثرش در دنيا اين است كه باعث فقر شديد و گرفتار شدن به اذيت اشرار، كوتاه شدن عمر و بروز مرگ ناگهاني و نابهنگام مي شود. در آخرت چنان از رحمت الهي دور مي گردد كه بوي بهشت (كه از مسافت هزار سال راه به مشام مي رسد) به مشام چند گروه از جمله عاق والدين يا كسي كه با ارحام قطع رابطه كند، نخواهد رسيد.(4)
- اهميت احترام به پدر و مادر و نيكى كردن به آن ها در سطحى است كه قرآن كريم در 9 مورد از آن سخن آورده است. در سه جا، احسان به پدر و مادر را در كنار توحيد و يكتاپرستى ذكر مى كند: «واعبدوالله ولا تشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا؛ خدا را بپرستيد، و هيچ چيز را همتاى او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد»(5)
در سه جاى ديگر، احسان به پدر و مادر را به عنوان وصيت الهى مطرح مى كند: «و وصينا الانسان بوالديه حسنا ؛ به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند»(6)
همچنين در سه مورد تكريم و نيكى به پدر و مادر را از زبان پيامبران الهى (ع) نقل مى كند: «ربنا اغفرلى ولوالدى و للمؤمنين يوم يقوم الحساب؛ پروردگارا !من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در آن روزى كه حساب برپا مى شود بيامرز»(7)
البته تحمل بدرفتاري والدين، نياز به صبر و بردباري دارد ، به خصوص براي جوان كه زودرنج و حساس است. اما اگر انسان رضايت خدا را در نظر داشته باشد و انگيزه الهي را در كار خود قرار دهد، سعادت وخوشبختي دنيا وآخرت،طول عمر باعزت وسر بلندي و وسعت رزق را همراه با الطاف الهي براي خود فراهم وتضمين نموده است.

پينوشتها:
1. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.
2. لقمان (31) آيه 15.
3. اصول کافي، ج 3، ص 236..
4. همان، ج2، ص 350 - 346.
5. نسا/آيه 36/بقره/83/انعام/151.
6. عنکبوت/8/لقمان14 احقاف15.
7. ابراهيم/41/مريم32/نوح28.

پرسش: 2- زماني که جنگ رخ دهد. مثلا ايران و آمريکا. آيا براي جبهه رفتن ( شهيد شدن) اجازه پدر و مادر واجب است؟
پاسخ: بستگي به نياز جبهه دارد. اگر رفتن به جبهه مورد نياز باشد، براي مردان بالغ رفتن به جبهه واجب است تا نياز جبهه برطرف شود و اجازه پدر و مادر را لازم ندارد.(1)
پي نوشت:
1. امام خميني، استفتائات ،ج1 ،س10و15 از دفاع.

پرسش: 3- براي کار کردن حق انتخاب کار مورد نظر با پدر و مادر يا با فرزند است؟ اگر با پدر و مادر است، فرزند به اختيار خود مي تواند کاري انتخاب کند که کاملا مخالف با پدر و مادر باشد؟
پاسخ: انتخاب شغل و كار هر كس حق خود او است.پدر و مادر نمي توانند به زور انسان را به شغل يا حرفه اي خاص وادار كنند، البته جلب رضاييت پدر در همه احوال لطف و عنايات خدا را متوجه انسان مي سازد.

پرسش: 4- آيا در زندگي مشترک فرزند و همسر، پدر و مادر حق دخالت در زندگي مشترک همچنين مشکلات زندگي آن ها را دارند ؟ ( مادرم طوري در زندگي دخالت مي کند که باعث اختلاف بين من و همسرم شده است . و به جاي اينکه حل مشکل کنند، باعث اختلاف زياد بين من و خانمم شده و کينه نسبت به خانم و مادرم پيدا کردم.)
پاسخ: پدر و مادر هر هر حال نگران فرزند خود هستند حتي اگر فرزند مستقل شود .مي خواهند به نحوي به آن ها كمك نمايند. اين جمله معروف است كه فرزند هر چه بزرگ هم باشد، اما براي پدر و مادر يك بچه است.
آنچه شما دخالت بيجا مي ناميد، از نگاه آنان كمك و ياري به فرزند است. حس كمك و ياري براي شما ضروري و مورد نياز است . نبايد آن را از بين ببريد، اما مي توانيد آن را در جهت صحيح تغيير دهيد. با اين حس شما در مشكلات و سختي هاي خود از آن ها كمك و مشاوره مي گيريد؛ بنابراين سعي نكنيد در مقابل هر نوع دخالتي از طرف آن ها موضع منفي بگيريد.
اما از نظر ديني چيزي كه كانون گرم و محبت آميز افراد درون خانه را تهديد كند، مورد تأييد نيست. دخالت آن ها اگر به اختلافات زناشويي دامن زده يا موجب آن شود، مورد تأييد دين وشرع نيست، حتي اگر چنين افرادي پدر و مادر باشند.
بهترين كار آن است كه وضعيت ميانه و اعتدال را انتخاب كنيد. چه بسا برخي رفتارهاي همسر يا خواسته هاي او، يا نگراني هاي بيجاي او به اين وضعيت دامن بزند .شايد همان گونه كه گفتيد پدر و مادر دخالت بيجا داشته باشند. در هر دو صروت بايد از طرف شما كنترل و مديريت شود. يكي از ويژگي هاي مردان در خانواده و مسئوليت آن ها تعامل و تعديل رفتارهاي دو طرف است.
گاهي با خريد هديه و دادن آن به مادر و گفتن اينكه همسر تهيه كرده و برعكس مي توانيد بين آن ها ارتباط برقرار يا كينه ها را كم كنيد. از خوبي هاي دو طرف براي آن ديگري نقل كنيد. از سخنان خوبي كه نسبت به هم مي گويند، اگر چه يكي از صد سخن باشد. سخنان تلخ و زننده و بدگويي يكي را براي ديگري نقل نكنيد.

پرسش: 5- با وجود عقايد بدي که مادرم دارد( مانند اينکه حق زياد بيرون رفتن و گردش با همسرت را نداري چرا که همسر پر رو مي شه - درست رفتار کردن و کمک کردن آن در امر خانه، زن ذليلي است و خيلي چيزها.) قبل از اينکه مشکلات بين من و همسرم و مادرم زيادتر شود. آيا برخلاف پدر و مادرم مي توانم براي خود مستقل شوم و از خانه پدري خارج شوم (پيروي نکردن از حرف پدر و مادر در اين جا چه حکمي دارد) ؟
پاسخ: پيروي كردن از پدر و مادر در اين مورد واجب نيست. البته در روايات ديني زياد آمده كه نبايد كاري كنيد كه موجب آزار آن ها، يا بي احترامي به آن ها شود. اگر مي خواهيد مستقل شويد، سعي كنيد كه در كمال احترام باشد. دعاي خير پدر و مادر چيزي است كه هر جواني در دنيا وآخرت به آن نياز دارد.
لازم است براي كسب رضايت آن ها و نيز رضايت همسرهزينه فكري، عملي زيادي انجام دهيد. عصبانيت و تصميم گيري عجولانه و سستي در اين راه مي تواند زندگي دنيا و آخرت شما را تباه سازد.
بايد قبل از هر چيز بتوانيد با راهكارهاي خوب و مفيد علاقه و الفت بين آن ها را زياد كنيد.
در مورد كارهاي خانه، بگو كه بله درست است كه همه مردم اين طوري مي گويند كه آن ها پر رو مي شوند، اما حضرت علي(ع) چيز ديگري فرموده؛ گفته در كار خانه به همسر خود كمك كنيد . خودش نيز با داشتن اين همه مسئوليت كاري چنين مي كرد، چه اشكالي دارد كه منم اين كار را بكنم؟ اگر كار بدي بود ، او اين كار را نمي كرد.
پرسش: 6- مادر و خواهري دارم که خيلي غيبت مي کنند. که اگر امکانش باشه يا از خونه مي زنم بيرون يا نصيحتشون مي کنم که اغلب گوش به نصيحت نمي دهند و مشغول غيبت مي شوند. من در اين جا که نمي تونم هميشه از خونه فراري باشم . تکليف چيست ؟
دو سال پيش نود هزارتومان به حساب عابر بانکيم واريز شده بود که نمي دونم از کجا واريز شده اند. بانک برام پرينت نگرفت که مشخص شود. همچنين جواب درستي نگرفتم که بايد با اين پول ها چه کار کرد. آيا مي توانم آن ها را به فقير و فقرا بدهم؟
پاسخ: الف- اگر در مكان و مجلسي غيبت كنند، انسان با احتمال تأثير بايد نهي از منكر كند،(هرچند پدر و مادر يا خواهر و برادر باشند ) .
اگر نهي از منكر اثر نميكند ،چنانچه ترك مجلس دشوار نيست، بايد آن جا را ترك كند.
اگر ترك مجلس دشوار است، لازم نيست مجلس را ترك كند، ولي نبايد گوش بدهد . اگر خود به خود غيبت به گوشش بخورد، اشكال ندارد.(1)
نهي از منكر مراحل و مراتبي دارد، تفهيم منكر و ارائه شناخت و آگاهي صحيح با استفاده از روش‏ها و شيوه‏هاي متناسب با اخلاق و روحيات و موقعيت اشخاص، از مراتب نخستين آن است.
ب- در مورد مالي که اشتباها به حساب شما واريز شد، البته اگر مطمئني اشتباه شده،بايد مجددا به بانک مراجعه کنيد و از مقام مسئول بخواهيد مال را به صاحب اصليش بر گرداند . اگر از پيگيري نتيجه نگرفتي و از پيداشدن مالک پول مأيوس شدي ، پول را به نيابت از طرف مالکش در امور خيريه و کمک به فقرا و نيازمندان و مانند آن هزينه کن .
پي نوشت :
1. امام خميني، استفتائات، ج 2، س 6 از گناهان كبيره؛
آيت الله تبريزي، استفتائات، س 1003

فلسفهء ذکر های طولانی چیست ؟ آیا واقعاً به اجابت می رسد ؟ مثلاً چطور ممکن است ذکر یک خطی را مثل " حسبی الله و نعم الوکیل و لا حول و لا قوه الا با الله العلی العظیم لا اله الا انت سبحانک انی کنت من ظالمین " را هـــــــــزار بار یا دوازده هـــــــــــزار بار با تـــــــــوجــــــــه کامل خواند . چطور می توان نمازی که در هر رکعت آن 50 بار سوره توحید دارد و یا نمازی که پایان آن 91 بار آیه الکرسی دارد ( که هر یک حدود 1 ساعت طول می کشد را با تـــــــو جــــــــه خواند ؟ چطور ؟اگر انجام ندهی به خواسته ات نمی رسی، اگر نماز و ذکر را بخوانی ، نمی توانی توجه داشته باشی . تکلیف چیست ؟ و اینکه افرادی مثلاً مانند شیخ بهاالدین عاملی در برخی از ذکرها گفته اند مجرب است مجرب است مجرب است ( با تأکید ) واقعاً چه ضمانتی برای اجابت دعا وجود دارد؟ این مورد اخیر را نیز در برخی از کتب مثل بحار الانوار از پیامبر اکرم(ص) و اگر اشتباه نکنم از امام حسین (ع) و امام صادق (ع ) نقل شده است . جواب یکی مثل من را که خیلی از این ذکر ها را برای کاری( که استخاره آن مثبت بوده ) خوانده و نتیجه نگرفته ، چه کسی میدهد ؟ آیا می توان گفت که کاری که استخاره ان مثبت بوده ، خدا با انجام شدن آن مخالف است . تکلیف 3 ماه دعا و ذکر و نمازی که با " هـــــــزار امــــــیــــــــد " با دانستن اینکه استخاره مثبت بوده و خوانده شده و به اجابت نرسیده چیست ؟ لطفاً من را توجیه کنید، من از خودم ، نماز ، ذکر و توجه خدا ناامید شدم ، مگر خدا نمی گوید ادعونی استجب لکم، 3 ماه در خانه اش را کوبیدم ، جوابم را نداد ، حالا از چه کسی طلب کمک کنم ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
عزيز گرامي ! در آغاز لازم است به نکاتي قابل تأمل توجه کنيد .
1- افراط و تفريط در هر کاري ، نه تنها انسان را به نتيجه دلخواه نمي رساند ، بلکه گاه نتيجه عکس مي دهد .اين حکم کلي در مورد عبادات هم صادق است . اگر ميزان عبادت ها با ظرفيت انسان متناسب نباشد ، چه بسا باعث دلزدگي از کل عبادات شود . بنابراين به جا است که انسان در امور عبادي خود نيز مديريتي واقع گرا داشته باشد .
2- در امورعبادي اولويت را به انجام واجبات و ترک محرمات داده ، سعي کنيد به طورتدريجي به آنچه که ملاک اسلام است، نزديک شويد .
3- در مستحبات اصلا به خود فشار نياوريد . سختگير نباشيد و به اندازه حالي که داريد ، مستحبات را انجام دهيد . در صورتي که انگيزه اي براي عمل مستحبي نداريد، به خود فشار نياوريد . از بعضي روايات استفاده مي شود كه هميشه حالات روح را بايد ملاحظه كرد. از هر گونه اكراه و اجبار و تحميل اجتناب ورزيد. امام علي(ع) با تأكيد بر اين مطلب ، دليل را چنين مي فرمايد: "إنّ القلب إذا أكره عمي؛ دل اگر مورد اجبار قرار گيرد، نابينا مي شود".(1)يعني شوق و رغبتش مي رود ، کسالت و بي حالي عارضش مي شود .
ايشان در جايي ديگر مي فرمايد : "دل گاهي ميل دارد و گاهي ميل ندارد (اقبال و ادبار). هر گاه حال خوشي داشتيد، نافله را هم بخوانيد. هر گاه مي بينيد ميل نداريد، به واجبات اكتفا كنيد".(2)
4- . از نماز ها يا دعاهاي طولاني مدت که خستگي و کسالت روحي براي شما دارد ، جدا بپرهيزيد . در اسلام بيش از کميت برکيفيت عمل تاکيد شده است.
5- به تدريج بكوشيد همراه با تنظيم وقت براي عبادات ، معرفت و شناخت خود را از مسايل عقيدتي مانند خداشناسي ، پيامبر و امام شناسي و معاد شناسي بالا ببريد . تا ظرفيت تحمل شما افزوده شود و بتوانيد از عبادت لذت ببريد .
6- درباره فلسفه احکام و عبادات و اسرار باطني و حقايق پنهان آن مطالعه نماييد. مثل کتاب اسرار عبادات آيت الله جوادي آملي = پرواز در ملکوت امام خميني = معراج السعادة نراقي ،فصل اسرار وضو و نماز و حج . زيرا وقتي عبادت همراه با شناخت و معرفت باشد ، حالت نشاط و شادابي در انجام آن ها حفظ خواهد شد .
7- اهل سير و سلوک معتقدند که روح انسان همانند جسم هم به تغذيه نياز دارد و هم به ورزش نياز . تقيّد و پايبندي به انجام واجبات دراولين لحظات وجوبش مثل خواندن نمازهاي واجب در اول وقت، و ترک گناهان کوچک و بزرگ است ،ولي ورزش روح آن است که بايد متناسب با ميزان معرفت و آگاهي از احکام ظاهري و اسرار باطني و ظرفيت و توانايي هاي روح به گفتن برخي ذکر ها و انجام برخي مستحبات و ترک بعضي مکروهات پرداخت . همان گونه که اگر يک وزنه بردارتازه کار، وزنه بزرگي را بر دارد ، يا کسي که تاکنون کوهنوردي نکرده ، بخواهد مسير طولاني و پر فراز و نشيب و سنگلاخي را بپيمايد ، نه تنها براي سلامت جسمش مفيد نيست ، بلکه ضرر مأيوس کننده و بازدارنده از ادامه ورزش را همراه دارد ، ورزش روحي نيز همين وضعيت را دارد .از اين رو اهل سير و سلوک گفتن بعضي ذکرها و خواندن برخي نمازهاي مستحبي را براي بعضي افراد تجويز نمي کنند. .به همين خاطر است که در بعضي کتاب ها نوشته شده که در حرم ائمه عليهم السلام زياد نمانيد ، پيش از آن که خسته شويد، از حرم خارج شويد تا دوباره با اشتياق بدان جا برگرديد.
پرسشگر گرامي ! دعا بر دو قسم است:
قسم اوّل: گاه انسان به زبان خود، خدا را مي‏خواند و از او حاجت طلب مي‏كند. در اين گونه دعا خواندن دعا به صورت دستورات وارده شرط نيست؛ هر كسي مي‏تواند به زبان خود خدا را بخواند و با او مناجات كند. خداوند نيز به تمام آن چه بنده مي خواهد، به هر زبان و به هر شکل باشد، احاطه دارد.
قسم دوم: دعاهايي است كه به زبان عربي و به كيفيّت خاص نقل شده است؛ مانند دعاي ايام خاص و با فضيلت.
اگر بخواهيم فضيلت اين گونه دعاها را به صورت كامل درك كنيم ، بايد آن ها را به زبان عربي و به همان صورت که گفته شده بخوانيم؛ البتّه اگر معناي آن ها را بفهميم، دعا كامل‏تر است. چون مضامين عرفاني و ملكوتي آيات الهي و ادعيه از طرف معصومان، انس خاصي با فطرت معنوي هر انسان حقيقت طلبي دارد. هنگامي كه ادا مي شوند, با روح و روان آدمي همراه مي شوند.گويا ملكوت دعاها و الفاظ با سرشت و خميره بشر آميخته است . علاوه بر آن که در بسياري از موارد ادعيه ماثوره راه و روش دعا کردن و چگونگي بيان خواسته ها و مهم تر اينکه چه چيز هايي را از خدا خواستن به ما ياد مي دهند . البته در بعضي موارد طولاني شدن دعا ها يا زيارت ها به جهت مضامين آن ها و در واقع جنبه آموزشي دارد مثل زيارت جامعه کبيره يا دعاي جوشن کبير . روشن است که هر کس بايد به اندازه ظرفيت خود به آن ها بپردازد و از آن ها بهره برداري کند

پي نوشت ها:
1. نهج البلاغه، قصار 304.
2. همان، قصار 184.

سلام،پسر 20ساله اي هستم كه دچار اختلالات رواني شده ام، مهمترين دليلش هم داشتن چهره زشت و به همين واسطه،با از دست اعتماد به نفسم مواجهه شدم! بي پولي و حسرت مال و اموال ديگران را ميخورم،اينقدر به مسائل روزمره ام بيخيال شدم كه يك ترم در دانشگاه مشروط شدم،بدجور گوشه گير شدم،باور كنيد چند ماهي هست كه حرفاي دلمو فقط به خدا ميزنم،در اين ميان نميدانم چي شد عمل استمناء را ترك كردم تنها موفقيتي بود كه در ارتباط با خدا دستگيرم شد.به اينكه ديگران دوست دختر دارند من اگه هم بخواهم داشته باشم هم نميتوانم داشته باشم عذابم ميده چون نه قيافه دارم نه پول و نه خوش تيپ هستم،از آن طرف هم ميدونم بميرم ميرم جهنم،هم تو اين دنيا كسي نيستم و هم در اون دنيا.بارها شده كه موقع حرف زدن با خدا اينقدر غم تو دلم بود،گريه كردم. تورو خدا يك راهي بزاريد از اين زندگي پر غم و غصه در بيام،ميگن با ياد خدا دل آرامش ميگيره،پس دل من چرا آروم نميشه؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
چنان که از محتواي نامه پيدا است ، با افسردگي روبرو هستيد .نياز به دريافت خدمات روانپزشکي کاملاً ضرورت دارد.
برادر گرامي؛ هر يک از ما افراد بسياري را در دنيا مي شناسيم که قيافه زيبا و چهره اي جذاب ندارند . علاوه بر آن موفقيت هاي شما( دانشجو و كسي كه عادت به گناه را ترك كرده و...) را نيز ندارند، اما همچنان در شرايط مناسب به زندگي ادامه مي دهند. نبايد ارزشمندي خودمان را به زيبايي يا نازيبايي خود مستند سازيم، در حالي كه زيبايي امري نسبي است. چه بسا چهره اي كه خودتان زشت مي دانيد، براي يك دختري (همسر آينده تان) چهره اي مردانه و جذاب باشد.
در هيچ يک از متون معتبر ديني ما و حتي اديان ديگرهم نمي بينيد که ارزشمندي انسان ها را به زيبايي و برخي ويژگي هاي ظاهري مستند سازند. در واقع، آنچه رهاورد ژنتيک(توارث) است ،آن چيزي است که خداوند به ما اعطا نموده و اختيار ما ما خارج است. زيبايي صورت يا نازيبايي آن چيزي نيست كه ما به دست آورده باشيم، اما زيبايي سيرت و نفس آن چيزي است كه خودمان حاصل مي كنيم. حال بفرماييد، كدام يك نزد شما بايد ارزشمندتر باشد.
خوشبختانه گناهي را كه ترك آن براي بسياري از جوانان‌ جزء آرزوهاي بزرگ زندگي است، ترك كرده ايد. اين يعني لطف و عنايت خدا با انتخاب زيبايي سيرت كه توسط خودتان انجام شد. اين بر بسياري از زيبايي هاي صورت برتري دارد، اما به قول شاعر: تو قدر خود نمي داني ،چه حاصل!
خداوندهمه بندگانش را دوست دارد . در همه حال در حاال دستگيري کردن از آن ها است اما خود ما گاهي دست دراز نمي کنيم. خيلي بد است که ما همه ارزش و اعتباري را كه خدا براي مان قايل شده است و از ميان اين همه ذرات فاقد شعور در عالم هستي ما را به عنوان اشرف مخلوقات برگزيده است، ناديده بگيريم و تنها به يك مورد خاص نگاه كرده ، قضاوت و داوري در مورد شخصت خودمان كنيم.
ارزش واقعي انساني چون شما نه به صورت، بلكه به سيرت و آنچه حاصل كرده ايد است. در هيچ يك از آيات قرآن حتي اشاره كوتاهي به صورت زيبا به عنوان ارزش ذاتي اشاره نشده، اما در آيات بسياري به ارزش سيرت و باطن پاك تأكيد شده است.پس ارزش انسان ذاتي است، حتي اگر توانايي ذهني بالايي هم نداشته يا معلول باشيم و .....اکنون مناسب است که بر اين مسايل متمرکز شويد.
همه ما در معرض امتحان الهي هستيم .چه زيبا چه نازيبا . اين ها امکاناتي هستند که خدا به صورت متنوع در اختيارمان قرار داده است . هر كه امكانات مادي و معنوي بيش تري دارد، آزمون سخت تري نيز دارد. کسي که با زيبايي خودش فساد به راه مي اندازد، داراي ارزشي نيست، بلكه زيبايي او بلاي جان او است . روزي مي رسد كه مي گويد: اي كاش خاكي پست بودم.
پس آن ها که زيبا هستند و مي روند به سراغ فسادکاري ،در امتحان الهي مردود شده اند . غبطه من به حال آن ها از روي ناآگاهي و جهل است.
منفي بافي و كمالگرايي منفي شما باعث شده كه از لطف و رحمت الهي نيز غافل شده ، خود را محروم از لطف و عنايت حضرت حق بدانيد. هم زندگي دنيا را براي خود جهنم كنيد و هم مي خواهيد دست رد به لطف خدا بزنيد.
تمام نشانه هاي لطف خدا( ترك گناه، سخن گفتن با خدا، غم و غصه با خدا در ميان نهادن، گريه به هنگام راز و نياز و...) در تو آشكار است، اما باز به قول شاعر : تو قدر خود نمي داني، چه حاصل!
چيزهايي كه براي خود برشمردي ،آرزوي بسياري از مومنان است، پس چرا اين قدر نا اميدي؟!
مشکل اصلي قيافه زشت و نازيبا نيست. آنچه مهم است ،تمرکز بيش از اندازه شما بر اين مسأله است . اينکه تمام زندگي خودتان را در ارتباط با اين مسأله قرار داده ايد. روشن است که متمرکز شدن بر يک بعد ناخوشايند زندگي منجر به وخامت حال فرد خواهد شد . ابتلا به افسردگي پيامد اين تمرکز خواهد بود. به همين دليل لازم است هر چه سريع تربا يک روانپزشک تماس بگيريد . جهت دارودرماني اقدام نماييد. پس از دو هفته اقدام به دارو درماني بايد با روانشناس ارتباط برقرار نماييد . طي جلسات درماني خاصي برخي باورهاي نامناسب را تغيير داده ، به يک نگرش مثبت و مناسب با واقعيت دست يابيد. در اين بين هرگز دارو را بدون دستور متخصص روانپزشک قطع نفرماييد. براي سهولت در امر روان درماني و دستيابي به برخي توصيه هاي مقدماتي در اين خصوص مي توانيد با سرويس مشاوره رايگان مرکز با شماره 09640 نيز تماس حاصل نماييد . از روند اقدامات آگاه شويد.
والسلام عليکم . خدانگهدارتان!

لطفاً در رابطه با شخص محمد حسن بن محمد حسین بن نیستانکی نائینی مولف کتاب گوهر شب چراغ ، طلسم های نوشته شده در کتاب و علوم غریبه، علم جفر و صحت مطالب گفته شده در رابطه با علم جفر که بنیان گزار آن حضرت علی بوده و در توسط امام صادق به تکامل رسیده ( به نقل از کتاب گوهر شب چراغ این مطلب را می نویسم ) توضیح دهید ؟ اگر طلسم ها از نظر شرعی اشکال دارند چرا شخص محمد حسن بن محمد حین بن نیستانکی نائینی در کتاب خود آورده اند ؟ استفاده از طلسم ها ی کتاب و سایر طلسم ها از نظر شرعی چه حکمی دارد؟ اگر اشکال دارد چرا در کتاب ها آورده شده ؟ لطفاً در مورد صحت کارکرد مطالب ذکر شده در مورد استفاده از طلسم ها که در کتاب ها نوشته شده برایم بنویسید ؟ مرجع تقلید : آیت الله سیستانی

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اطلاعات در مورد نويسنده کتاب گوهر شب چراغ را از جاي ديگر بگيريد .اما در مورد بقيه پرسش هاي تان توضيحاتي داده مي شود .
علوم غريبه، علومي مانند علم حروف و اعداد، علم اوفاق، جفر، (جفر صغير و جفر كبير) خافيه، كيميا، ليميا،هيميا، سيميا، ريميا و علوم ديگر است كه شيخ بهايي اين علوم را در كتاب «كلّه سرّ» جمع كرده است كه هر حرفي اشاره به علمي دارد.
توضيح اين علوم در جلد اول «الميزان» ، ص 246 نيز بيان شده است.
در اين باب كتاب‏هاي گوناگون نوشته شده است و نياز به استاد و تعليم و تعلّم دارد . براي مطالعه بيش تر در اين باب، به كتاب «مفاتيح المفاليق و زبدة الالواح» محمود دهدار عياني و يا «شرح كنوزالاسما» عياني كه استاد علامه حسن‏زاده آملي در کتاب« هزار و يك كلمه » كلمه 343 به طور مبسوط آن اشعار را توضيح داده است مراجعه كنيد. جهت توضيح در ذيل به نکاتي اشاره مي شود .
1. علوم را به دو بخش تقسيم نموده اند:
علوم خفي (علوم غريبه) و علوم جلي (علوم مانند علوم نظري و تجربي) .
خفي به معني پنهان و جلي به معني آشكار است.
بنابراين علوم غريبه جزو علومي است كه اربابان اين فن و يا علم آن را همواره از انظار نامحرمان و ناشناسان پنهان داشته ، در تعليم و تعلم وي شرايطي را ملحوظ نظر قرار مي­داده­اند.
اين علوم داراي شاخه هاي گوناگوني است و دو نوع كاربرد براي آن متصور است:
يكم: كاربرد عام.
دوم: كاربرد خاص.
منظور از كاربرد عام همان است كه مي توان از آن به وصول به مطلوب ياد نمود . هدف از تمامي شاخه هاي علوم غريبه نيل به مطلوب و كشف مجهول است. با آوردن مثالي اين موضوع روشن تر مي­گردد.
راه پزشكي به طور كلي و عام مربوط به شناخت بدن جانداران، نحوه فعاليت و تشخيص دادن امراض و معالجه آن است كه اين موضوع در طب عمومي يافت مي­گردد. ليكن هر بخشي از بدن نيز داراي تخصصي مربوطه مي باشد و پزشكي نيز مربوط به آن بخش وجود دارد كه علاوه بر اطلاعات عمومي در خصايص بدن، در يكي از شاخه هاي آن به گونه تخصصي تحصيل نموده و فعاليت دارد.
بنابراين، زماني كه تعبير علوم غريبه را به كار مي بريم بايد روشن كنيم كه منظور از آن، عموم شاخه هاي علوم غريبه است و يا شاخه يا شاخه هاي خاص آن .پس تا اين مقطع روشن شد كه غايت علوم غريبه، رسيدن به مطلوب و كشف مجهول است و ديگر اين كه اين علوم، مانند بسياري از علوم تجربي و نظري، داراي شاخه هاي گوناگوني است. هر شاخه اي نيز عهده دار وظيفه اي خاص.
2. حق و باطل ، حرف هاي خدا و شيطان هر دو در کتاب ها نوشته مي شود . عده اي از اين طرفداري مي کنند ، و گروهي از آن .پس نمي شود گفت : اگر استفاده از طلسم ( يا از هر علم و فن و روشي ) اشکال دارد چرا در کتاب ها آورده شده است !
يادگيري اين علوم( خواه طلسم باشد يا غير آن ) براي استفاده ها ي مشروع اشكال ندارد مثل آن جا كه براي ارشاد و تبليغ افراد و تميز حق از باطل باشد، در اين صورت اشكال ندارد؛ مثلاً اگر كسي ادعاي پيغمبري نمايد (همان طور كه در گذشته افراد شيادي با فرا گرفتن اين علوم چنين ادعاهايي مي‏كرده‏اند چنان که در مورد مبارزه مرحوم شيخ بهايي نسبت به مردي كه ادعاي نبوت داشته نقل شده است) و از طريق اين علوم بخواهد مردم را اغفال كند ،ياد گرفتن اين علوم براي مبارزه با اين افراد اشكال ندارد، ولي براي استفاده هاي غير مشروع و كسب مال از اين طريق جايز نيست.
3.علم جفر، از علوم غريبه است كه به وسيله آن، به برخي از اطلاعات آينده دست مي‏يابند. پايه‏هاي اين دانش، بر نوعي رياضيات پيچيده استوار است. البته پي‏گيري آن را توصيه نمي‏كنيم؛ ولي مي‏توانيد در منابع زير،اطلاعات در مورد آن تحصيل كنيد:
1ـ نفايس الفنون، شمس الدين آملي؛
2ـ سرمايه سخنوران، ج 1، مقدم؛
3ـ گلزار اكبري، نهاوندي؛
4ـ انواع و اشكال شناخت، آل اسحاق.
4.اما در مورد صحت کارکرد آن گفته مي شود که سحر و جادو و طلسم از جهت کاربردي مشابه ، متقارن و نزديک به هم هستند . از بررسي حدود 51 مورد كلمه سحر و مشتقّات آن در قرآن به اين نتيجه مي‌‌رسيم كه سحر و جادو ( و به دنبالش طلسم )از نظر قرآن به دو بخش تقسيم مي‌‌شود:
ا- بخشي ازآن فريفتن و تردستي و چشم بندي است ،حقيقت ندارد چنان كه قرآن مي‌فرمايد:
ريسمان ها و عصاهاي جادوگرانِ زمان موسي در اثر سحر خيال مي‌شد كه حركت مي‌كنند(1) هم چنين آمده است: هنگامي كه ريسمان ها را انداختند ،چشم هاي مردم را سحر كردند و آنان را ارعاب نمودند. (2)
از اين آيات استفاده مي‌شود كه بخشي از سحر حقيقت ندارد و اثري نمي گذارد، بلكه تردستي و چشم بندي است.
ب- سحر جادو و طلسم اجمالا تأثير دارند. چنان که از ائمه عليهم السلام دعا هاي خنثي کردن اثر سحر و طلسم يا ابطال آن وارد شده است . مرحوم حاج شيخ عباس قمي برخي از آن دعا ها را در مفاتيح ذکر کرده است . قرآن نيزتأثير گذاري بخشي از آن را تأييد کرده است. به اين صورت در آية 102 سورة بقره كه داستان هاروت و ماروت را بيان مي‌كند ، مي‌فرمايد:
آن دو سحر هايي را جهت( برخي حکمت ها و منفعت ها و ) آزمايش ميزان ايمان و پايبندي به احکام و فرامين پروردگار به مردم مي‌آموختند، به صراحت به مردم مي گفتند که : ما اين چيزها را جهت امتحان شما آموزش مي دهيم ،پس با کاربرد نادرست و بهره وري نا مشروع از آن به سوي کفر نرويد . آنان پس از يادگيري سحر از آن استفاده نا مشروع مي کردند ، به اين صورت که به وسيله سحر، بين زن و شوهر جدايي مي‌انداختند (فيتعلمون منهما ما يفرّقون به بين المرء و زوجه) يا جنبه ها و کاربردهاي مثبت و پر منفعت آن را رها مي کردند و پيوسته در صدد آن بودند که به وسيله آن به مردم ضرر برسانند. (و يتعلمون ما يضرّ هم و لا ينفعهم) مي‌آموختند چيزهايي را كه به آنان ضرر مي‌رساند و نفعي نمي بخشيد.
بنابراين، سحر جادو و طلسم اجمالا تأثير دارد .

پي نوشت‌ها:
1. طه (20) آيه 66.
2. اعراف (7) آيه 116.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

در باره عرفان های نو ظهور کمی اطلاعات میخواستم لطفا کتاب و یا سایت هایی معرفی کنید .اشو و سایی بابا و عرفان حلقه دلایل نقض و اشکالات عرفان حلقه را میخواستم در یک مباحثه با یکی از این ها که در عرفان حلقه عضویت دارد دارم کم مییارم کمکم کنید . هر اطلاعاتی مفید خواهد بود با تشکر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بررسي جامع در مورد حلقه اي كه بيان كرديد ، نياز به تحقيقات گسترده دارد كه اكنون فرصت ‌آن براي ما فراهم نيست، ولي به صورت گذرا به برخي از اين فرقه ها اشاره اي مي نماييم.
عرفان به معني معرفت است كه در اين گونه از معرفت ، معرفت خدا به غير از معرفت عقلي و استدلالي مراد است . اگر علم از مقوله دانستن باشد ،عرفان از مقوله يافتن است. هر چند كه در يافتن نيز عنصر دانستن وجود دارد ، ولي دانستن نه به صورت ذهني يافته شده بلكه به حضور خود آن است . بنابراين عرفان به دنبال تحقق بخشيدن به اين نياز انسان كه رسيدن به مقام حضور و درك وجود خدا است ، نه صرف دانستن اينكه خدائي هست و خدا اين صفت و آن صفت را دارد.
در اين مسير راه هاي فراواني از طرف مدعيان مختلف ارائه شده است كه يك راه به مقصد مي رسد . اين راه به عقيده ما راه دين است . دليل ما بر اين مطلب اين است : خدائي كه ما در عرفان به دنبال درك حضور او هستيم ، مقصد اين راه است . صاحب منزل راه صحيح رسيدن به منزل را بهتر از ديگران مي داند. خدا
با فرستادن دين و كتاب هاي آسماني و پيامبران به عنوان آورندگان اين دو به بشر و نيز مربيان بشر از طرف خدا ، راه را به ما نشان داده است :
‌« قال اهبطا منها جميعا بعضكم لبعض عدو فاما ياتينكم مني هدي فمن اتبع هداي فلا يضل و لايشقي » (1) دراين ميان افراد يا گروه هائي با ادعاي راهنمائي بشر به سر منزل مقصود ، هر از گاهي سر بر آورده و با ارائه دستور عمل هائي و تاسيس مكاتب خواسته اند در اين مسير راهنماي انسان باشند . اكثر اين مدعيان خود راه بلد نيستند ،ولي به صرف ديدن سوسوهائي از شمع راهزنان طريق حق، به گمان اين كه خورشيد هدايت را يافته اند و با ديدن سراب گمراهي، به گمان اينكه به آب حيات رسيده اند، مي خواهند دستگيري از ديگران كنند . خطر كسي كه علم ناقص دارد ، از خطر جاهل در گمراهي ديگران بالاتر است .
اين گونه افراد راه هائي را پيشنهاد مي كنند كه هيچ كدام انسان را به مقصود نمي رساند. بدتر فاصله او را از آن دورتر و دورتر مي سازد . اين ها عرفان هاي كاذبي هستند كه در بحران معنويت جهاني بيش تر از هميشه فعاليت مي كنند . تشنگي بشر اين عصر را با آب شور درياهاي نمك كه سيرابي به دنبال ندارند و هر چه خورده شوند، عطش او را به آب حقيقي بيش تر مي سازد، تا آن جا كه او را به هلاكت برساند ،‌ مي خواهند برطرف سازند .
هر راهي و راهكاري كه در موافقت با دين خدا ( اعتقادات ،‌ احكام ، اخلاق‌ ) باشد ،مي تواند راهي به حقيقت باشد ،ولي اگر در منافات با آن باشد، باطل است و ما را به خدا نزدك نمي سازد. مقصود اصلي در عرفان
رسيدن به خدا و شناخت قلبي او است ، بنابراين اين راهكار ها عرفان نيستند، هرچند كه رياضت هائي را هم براي انسان پيشنهاد كنند. در اثر رياضت ها انسان داراي نيروها و قواي فوق طبيعي هم بشود .
سوال شما در مورد اين گونه از عرفان ها كلي است . بهتر بود به صورت مشخص و خاص به مورد يا مواردي اشاره مي كرديد تا در مورد آن توضيح خدمت تان ارائه مي كرديم .فرقه هاي اصلي و موجود در ايران را كه فعاليت دارند ،خدمت تان معرفي مي كنيم . براي توضيحات بيش تر چند كتاب براي آشنائي با عرفان هاي ساختگي و نيز آشنائي با فرق هاي آن ها معرفي مي كنيم تا با مطالعه آن ها به سوالات خود پاسخي درخور بيابيد .
1- فرقه ساي بابا :
بنيانگذار اين نحله شخصي است به نام باگوان شري ساتيا ساي بابا است . درسال 1926 ميلادي به دنيا آمده و در چهارده سالگي ادعاي هدايت همه انسان ها از طرف خدا را داشته است . او دين خود را حاكم بر همه اديان مي دانست. در عين حال مدعي بود كه دين او با هيچ يك از اديان رايج مثل اسلام و مسيحيت منافاتي ندارد . براي دعوت خود معبدي به نام پراشانتي نيلايام به معناي آشيانه صلح برين تاسيس كرده است . در اين معبد به مناسبت اعياد همه اديان مثل كريسمس ، عيد فطر ، عيد نوروز ، سال نوي چينيان و ... مراسم برگزار مي شود . او به تناسخ و قانون كارما معتقد است .
2- رام الله :
مركب است از دو كلمه «رام» كه نام خداي آيين ويشنو است و « الله » كه نام خدا در اسلام است . اين آئين يكي از سه آئين بزرگ هندوستان است . پيام آئين اين است كه رام الله و الله همان رام است . اين آئين در قرن پانزدهم ميلادي توسط شخصي به نام شيخ كبير در هندوستان پايه گذاري شد. شيوه تبليغي آن هم در ايران شبيه گولد كوئيست است . هر فردي براي آن كه در حلقه رام الله باقي بماند، بايد هفته اي يك نفر جديد را به رام الله دعوت كند و گرنه از دايره پيروان رام الله خارج خواهد شد . اين آئين با نام هائي از قبيل « جريان هدايت الهي » ، « هنر زندگي متعالي » و « تعليمات حق » به تبليغ افكار خود مي پردازد .
3- اوشو :
اين آئين توسط شخصي به نام اوشو كه البته در زمان حيات خود نام هاي مختلفي از جمله « راجا » ،‌«راجنيش » ،‌« آچاريا راجنيش » و « باگوان شري راجنيش » معروف شده است ، پايه گذاري شد . اين آئين در غرب نسبت به آئين هاي ديگر شرقي مثل ساي بابا و رام الله از اقبال بيش تري برخوردار شده است . آن هم به دليل همخواني زياد آموزه هاي اوشو با اصول ليبراليسم فرهنگي غرب و آزادي هاي بي حد وحصر موجود در آن مي باشد . تنها تفاوت آن در اين است كه اوشو همه بي بند و باري ها و هرزگي ها ي جنسي را به انگيزه معنويت و عرفان ترويج مي دهد! اوشو در سال 1990 در 59 سالگي به طرز مشكوكي از دنيا رفت كه برخي علت مرگ مشكوك وي را ابتلا به بيماري ايدز در اثر فسادهاي اخلاقي و جنسي شديدي كه داشت عنوان كرده اند.
4- اكنكار :
اين فرقه توسط شخصي به نام پال توئيچل اهل شهر كنتاكي آمريكا پايه گذاري شده است .او كه در ابتدا از نيروهاي يگان دريائي ارتش آمريكا بود، براي روح شناسي به هندوستان سفر كرد. در آن جا از تعاليم شخصي به نام استاد سودارسينگ استفاده كرد كه مدعي است نهصد و هفتادمين استاد بزرگ اك در طول تاريخ مي باشد. در اين آشنائي به ادعاي خود با شخصي افسانه اي به نام « ربازارتارز » كه مدعي است 500 واندي سال دارد ملاقات كرد.
بعد از اين ملاقعات به آمريكا بازگشت و در آن جا با نام معنوي « پدر زاسك » مشغول تبليغ مكتب خود شد . او اكنكار را به دانش باستاني سفر روح تعريف كرده و مدعي است كه اكنكار كوتاه ترين راه و صراط مستقيم رسيدن به حقيقت است . او در تعاليمش مريدان خود را به اك يعني روح الهي يا جريان مسموع حيات يا جوهره خداوند ارجاع مي دهد كه خلقت و محافظت از تمامي حيات را بر عهده دارد . همه اين ها را از جمله معاني آن مي داند و مدعي است كه تمام استادان اك در طول تاريخ مردم را به اين امور دعوت كرده اند .
او از شخصيت هائي همچون مولوي ، حافظ ، شمس تبريزي ، عطار نيشابوري ، فردوسي و ... به عنوان استادان اك نام مي برد! بعد از پال توئيچل شخصي به نام داروين گراس رهبري اين فرقه را به عهده گرفت، ولي بعد از دو سال از مقام خود عزل شده و به صورت كلي از اين فرقه اخراج شد. الان نيز هيچ نامي در اين فرقه از وي نمي برند . بعد از او شخصي به نام هارولد كلمپ رهبري اين آئين رابه عهده گرفته است. روز 22 اكتبر كه سالروز تولد پال توئيچل است، ابتداي سال معنوي اكيست ها محسوب مي شود .
عرفان سرخ پوستي ، آموزه هاي پائولو كئليو ، آموزه هاي دالائي لاما ، مكتب فالون دافا و روش معنوي مديتيشن و ده ها آئين ديگر از جمله عرفان ها كاذب هستند . به خاطر طولاني نشدن پاسخ از ذكر تمامي آن ها خودداري مي كنيم . براي مطالعه در باره آن ها و نقد عقائد و روش هاي آن ها به كتابي كه خدمت تان معرفي مي شود مراجعه فرمائيد.
البته فرقه اي به نام شيطان پرستي در جهان و نيز در ايران رواج يافته كه به نوبه خود به ريز فرقه هاي بسياري تقسيم مي شود . به لحاظ اين كه اساس آن بر ضديت دين و معنويت است، نمي توان آن را حتي از جمله عرفان هاي كاذب برشمرد.
براي اطلاع تفصيلي به دو منبع ذيل مراجعه نماييد:
1- در آمدي بر عرفان حقيقي و عرفان هاي كاذب ، احمد حسين شريفي ، نشر صهباي يقين
2- اكنكار ، سوداگري روحي ( ناگفته هاي اكنكار و پاتوئيچل ) ، دكتر ديويد سي لين ، ترجمه مهندس شهرام قلي زاده .نشر جامعه نگر .
پي نوشت :
1. طه (20) آيه 120.

صفحه‌ها