پرسش وپاسخ

سلام خسته نباشيد ممنون از اينكه جواب سوالات مردم را مي دهيد عبادات قبول حق. 1-بنده مقلد جناب آقاي وحيد هستم. آقاي بهجت در جواب يكي از مقلدين خويش كه ميپرسد دختر باكره اي را بدون اذن پدر متعه كرده ام مي فر مايد كه عقد صحيح است استمتاعات هم جايز است. بنده در اين مورد مي توانم به مرحوم بهجت مراجعه كنم. 2-اگر من كه مقلد آقاي وحيد هستم دختري را بدون اذن پدر و با شرط عدم دخول متعه نمايم حكم چيست.با توجه به اينكه ازدواج دائم براي بنده ممكن نمي باشد. بنده اين كار را براي دوري از مشغولي فكر به گناه و دوري از گناه و براي تعديل غريزه جنسي تا زمان ازدواج دائم مي خواهم انجام دهم. شما خود هم ميدانيد كه در اين زمانه اكثرا" دختر را به ازدواج موقت كسي در نمي آورند. بنده 20 سال دارم لطفا" با توجه به سن بنده اگر اسلام راهكار ديگري براي اين موضوع دارد بفرماييد تا استفاده كنيم.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
طبق نظر آيه الله وحيد عقد دختر باکره بنا بر احتياط واجب با يد با اجازه از پدرش باشد (1)
فرقي نمي کند که ازدواج به شرط عدم دخول باشد يا نه در هر صورت اجازه لازم است .
به آيت الله بهجت نمي توانيد رجوع کنيد چون ايشان مرحوم شده اند.
ازدواج موقت با زني که باکره نيست و بيوه است احتياج به اجازه پدر ندارد و اين مطلب يکي از راهکارها براي پاسخ به خواسته هاي انسان است.
متاسفانه در جامعه امروزي يکي از مشکلات جوانان مسئله ازدواج و ارضاي نياز هاي طبيعي و خدادادي آن ها مي باشد وبا توجه به اينکه اين نياز ها در سرشت وطبيعت هر انساني مي باشد خداوند راهکارهاي براي پاسخ به نياز قرار داده است که يکي از آنها ازدواج مي باشد در صورتي که مي توانيد شرايط ازدواج را براي خود فراهم کنيددر غير اين صورت بايد غريزه جنسي خو را کنترل کنيد.
خداوند در قرآن در مورد کساني که شرايط ازدواج براي آن ها فراهم نيست مي فرمايد :
«وليستعفف الذين لايجدون نکاحا حتي يغنيهم اللّه‏ من فضله» (3)
خداوند در اين آيه، دستور به عفاف و عفت نفس مي دهد و اين بهترين شيوه و روشي است که با به کار بستن آن روح ايمان و تقوا در انسان پرورش مي يابد و سبب تقويت اراده و تسلط بر نفس مي شود و روحيه عفت در انسان زنده مي گردد.
وبراي کنترل غريزه جنسي مي توانيد به نکات زير عمل کنيد :
- از محيط هاي آلوده بايد تا جايي كه ممكن است پرهيز كنيد. (تغيير محيط كار )
2- افکار جنسي را به ذهن خود راه ندهيد.
3- فعاليت هاي ورزشي انجام بدهد.
4- از غذاهاي تحريک کننده غدد جنسي مثل فلفل , خرما, پياز و... پرهيز کنيد.
5- لباس هاي چسبنده به بدن وتحريک کننده اندام جنسي نپوشد.
6- از اشتغال به اموري که مستلزم برخورد و صحبت با زنان نامحرم است ، دوري کند.
7- از شنيدن و گفتن شوخي هاي جنسي پرهيز کنيد.
8- با جنس مخالف رفتار متکبرانه داشته باشيد ،نه صميمانه .
9- به هنگام خواب سعي کنيد شکم شما بيش از حد معمول پر نباشد.
10- از نگاه کردن به فيلم ها و مناظر تحريک کننده جدا پرهيز کنيد.
11- هرگز فکر و تخيل جنسي را به ذهن خود راه ندهيد.
12- از نوشيدن افراطي آب و مايعات پرهيز نماييد (به خصوص شب ها).
13- روزه مستحبي بگيريد. اگر مقدور نشد ، مقدار غذاي خود را به حدي که ضرري نرساند ،کم کنيد.
14- هرگز وقت خالي براي خود باقي نگذاريد تا افکار جنسي به ذهنتان هجوم آورد. براي تمام اوقات زندگي برنامه مناسب (مطالعه , کار, ورزش , عبادت , زيارت , سياحت و...) داشته باشيد.
15- به محض ورود افکار جنسي به ذهنتان به کار ديگري خود را مشغول سازيد.
اطمينان داشته باشيد جواناني که با وجود طغيان غريزه جنسي خود را حفظ و کنترل مي کند، خداوند به پاداش اين مجاهدت همسري شايسته ودلسوز و با وفا و پاک به او عنايت مي کند که تلخي ايام تنهايي و تجرد را از ياد او مي برد و زندگي در کامش شيرين مي گردد .اين علاوه بر آن پاداش اخروي است که خداوند براي بندگان پاک و با استقامت و مطيعش آماده ساخته است.
موفق باشيد.
پي نوشت ها :
1. آيه الله وحيد ، توضيح المسائل ، م2385 .
2. آيه الله بهجت، توضيح المسائل ، م1891 .
3. سوره نور ، آيه 33 .

با سلام من یک سوال داشتم . حضرت محمد (ص) چرا نامه ای ننوشت که در آن بگوید بعد از من حضرت علی (ع) جانشین است و همه را خلاص کند؟ برخی میگویند در هنگام وفات خواست این کار را بکند و قلم و دفتر خواست ولی گفتند پیامبر هزیان میگوید و آن را نیاوردند و پیامبر هم ناراحت شد و گفت همه از اتاق بیرون بروند. اینجا یک نکته لازم به توجه است . خود ایشان میفرمایند بعد از من امت من ۷۲ فرقه میشوند ، یعنی میدانسته که امت بر سر جانشینی دعوا میکنند ، پس چرا زود تر تصمیم نگرفت چیزی بنویسد و خیال همه را راحت کند با توجه به اینکه اگر این کار را میکرد امت هم شاید ۷۲ فرقه نمیشد ؟ با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
پيامبر (ص) در خصوص ولايت امام علي (ع) صريحاً اقدام نمود. زيرا حضرت در جريان غدير رسماً علي (ع) را به عنوان جانشين خود معرفي نمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه...» (1) اقدام پيامبر در پي دستور خداوند صورت گرفت، زيرا خداوند دستور داده بود: «اي پيامبر !آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است برسان . اگر نكني، رسالت او را انجام نداده اي ...».(2)
البته اقدامات پيامبر درخصوص رهبري امام علي (ع) تنها در جريان غدير منحصر نمي شود، بلكه حضرت ولايت امام را به مناسبت هاي مختلف مطرح نمود،پيامبر خطاب به علي (ع) فرمود: «آيا راضي نيستي كه نسبت تو به من، همچون هارون نسبت به موسي باشي؟ جز اينكه پس از من پيامبر نيست».(3) اين حديث كه در اصطلاح دانشمندان به آن «حديث منزلت» مي گويند، تمام مناصبي كه هارون داشت ، براي علي (ع) ثابت كرده جز نبوّت.(4)
پيامبر در حديث ثقلين همگان را به پيروي از قرآن و عترت فراخواند.(5) پيامبر با بيان اين حديث نيز زمينه اطاعت از اهل بيت را كه مصداق بارز آن امام علي است ، فراهم نمود. بنا به برخي گزارش ها رسول در آخرين لحظه هاي زندگي خود با بيان حديثي موسوم به حديث دوات بار ديگر اقدام به معرفي امام علي نمود.(6). اما متاسفانه برخي نگذاشتند اين امر صورت گيرد زيرا که به ضرر آن ها بود.
رسول خدا مصلحت نديد بيش از اين بر مساله رهبري علي (ع) تأكيد نمايد، چرا كه خطر ارتداد وجود داشت. بسياري از صحابه با توجه به خصلت ها و فرهنگ جاهلي پذيراي امامت امام علي نبودند، چرا كه آنان مي گفتند: امام و پيشوا مي بايست سنش از چهل سال بيش تر باشد. سن حضرت در هنگام رحلت پيامبر از اين كم تر بود.
رسول خدا در معرفي امام علي به عنوان خليفه کوتاهي نکرد. وي تا آن جا که مصلحت مي دانست، به طور شفاف به اين امر اقدام کرد، اما اين مردم بودند که وصاياي پيامبر شان را ناديده گرفتند .زمينه اختلاف و تفرقه بين خودشان را فراهم کردند . مطمئن باشيد اگر صدها بار هم رسول خدا به معرفي امام علي مي پرداخت، باز سقيفه سازان وصاياي حضرت را ناديده مي گرفتند . ريشه اختلاف امت رسول خدا در اين نيست که آنان نمي دانستند رسول خدا (ص) علي (ع) را به عنوان خليفه معرفي کرده است. آنان اين امر را مي دانستند. اختلاف امت ريشه در حسادت ، تعصبات ، حب دنيا ، انتقام جوي ها و قدرت طلبي هاي آنان دارد. پيامبر بيش از اين هم وظيفه نداشت که درباره امامت بعد از خود چيزي بگويد .
پي نوشت ها :
1 . پيام قرآن، ج9، ص 194.
2 . مائده(5) آيه 77 ؛ تفسير نمونه، ج5، ص 4 به بعد.
3 . فروغ ولايت ، ص 117 - 118.
4 . همان.
5 . پيام قرآن، ج9، ص 94.
6. بحارالانوار، ج 30، ص 466.

با عرض سلام و خسته نباشید ... پسری 18 ساله هستم که مشکلی با مادر پدرم دارم سر این مسئله که با وجود اینکه پسری نیستم که اهل کارهای خلاف باشم ولی چون بعد از دانشگاه کمی بیرون رفتنم بیشتر شده مادر پدرم احساس بدی به من پیدا کردن تا این حد که میگن گستاخی و دروغ میگی ... از این بیشتر ناراحتم که چرا با وجود اینکه دروغی بهشون نمیگم و همیشه کمک خالشون بودم اینجوری جوابمو میدن ... مرجع تقلید : مکارم شیرازی تحصیلات : دانشجوی هوافضا

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
به عنوان يک انسان فرهيخته بايد بپذيريد که در رويارويي با درخواست هاي معقول و احيانا نامعقول پدر و مادر نبايد به شيوه تقابلي يا استدلال گونه برخورد کرد. استدلال در برابر منطق درست يا نادرست پدر و مادر ثمره اي جز تشديد کشمکش ندارد . عاقلانه اين است که با عقب نشيني استراتژيک به جاي اصرار بر بيرون روي حساسيت برانگيز به محروميت خود خواسته بپردازيد مثلا بدون کوچک ترين تنش و اصطکاک به حساسيت هاي پدر و مادر وقع بنهيد . براي مدت 2 تا 6 ماه به صورت ملموس به تعديل رفت و آمد خود بپردازيد.
سعي نماييد براي اعتماد سازي و تأثير گذاري بيش تر از سيستم گزارش دهي مستمر استفاده نماييد. مثلاً در شبانه روز به انحا و انواع مختلف ميزان حرف شنوي و ترتيب اثر دادن به خواسته به حق يا نابحق والدين را به ايشان گزارش دهيد. مثلاً مادر جان! پدر جان! امروز با بچه هاي دانشگاه قرار داشتيم بريم كتابخونه كه درس بخونيم ، ولي من قرارو كنسل كردم ،گفتم پدر مادرم راضي نيستند من زياد از خونه برم بيرون و ....در اين مثال ساده فرد تا حدودي روي رگ خواب هاي والدين انگشت گذاشته است و ....

با سلام و احترام با توجه به اینکه درحال حاضر برای سفراز هواپیما وقطارکه هم راحت وهم سریع میباشداستفاده میگردد ایا لازم هست که نماز بصورت شکسته خوانده شود و روزه ماه هبارک رمضان را نگرفت و با توجه به پیشرفت علم در این موردمراجع محترم لزومی برای تغییرات میبینند یا خیر؟ با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
از آياتي كه درباره‌ نماز و روزه نازل شده استفاده مي‌شود كه اين احكام از مسافر، به جهت آسان گرفتن و آسايش وي بوده است. در آيه 185 بقره آمده است: «...فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيامٍ أُخَرَ يرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيسْرَ وَلاَ يرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ... ؛ ...پس هر كس ماه رمضان در شهر و وطن خود باشد، بايد روزه بگيرد و هر كس بيمار يا مسافر باشد، در ايام ديگر روزه بگيرد. خدا آساني را براي شما اراده كرده و مشقت و سختي را از شما نخواسته است...». نيز در مورد نماز در سوره نسا آيه 101 آمده است : وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَلَيسَ عَلَيكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُواْ مِنَ الصَّلاَةِ ....؛ و هنگامي كه سفر كنيد گناهي بر شما نيست كه نماز را كوتاه بخوانيد.
خداوند منّت گذارده و حكم امتناني براي مسافر وضع و هديه كرده است. رد كردن و برگرداندن هدية الهي،‌خلاف ادب است. بنابراين عقل سليم تجويز نمي‌كند كه بر خلاف خواستة خداوند در سفر نماز را تمام بخواند و يا روزه بگيرد امّا اگر كسي بر خلاف اين حكم عمل كند،‌يعني مسافر در سفر نماز را چهار ركعتي بخواند ويا روزه بگيرد،‌ صحيح نيست، به دليل رواياتي كه وارد شده است كه كوتاه خواندن نماز در سفر يك نوع تخفيف الهي است و ادب اقتضا مي‌كند كه انسان اين تخفيف را رد نكند و نسبت به آن بي اعتنايي به خرج ندهد در روايات اهل سنت از پيغمبر اكرم (ص) نقل شده كه در باره نماز قصر فرمود : صدقة تصدق الله بها عليكم فاقبلوا صدقته . (1) (اين هديه اي از خداوند است آن را بپذيريد .)
نظير اين حديث از طريق شيعه نيز آمده است امام صادق (ع) از پيامبر (ص) نقل مي‌كند كه فرمود : «افطار در سفر و نماز قصر از هداياي الهي است كسي كه از اين كار صرف نظر كند هديه الهي را رد كرده است» .(2)
امام باقر(ع) فرمود: «گروهي با پيامبر در ماه مبارك رمضان در سفر بودند. پيامبر در سفر روزه نگرفت، ولي برخي از همراهان روزه گرفتند. پيامبر(ص) فرمود: « اينان تا روز قيامت از نافرمانان خواهند بود».(3)
امام صادق(ع) فرمود: «خدا تصدّق كرده بر مريض و مسافر كه روزه نگيرند. آيا پسنديده است كه صدقة خدا برگردانده شود؟!‌»(4)
امّا اين كه در زمان ما مسافرتها آسان شده و در مدت كمي يك مسافرت هشت فرسخي انجام مي‌شود و هيچ خستگي در مسافر احساس نمي‌شود، بنابراين روزه گرفتن در مسافرت مشكل نيست،‌جوابش اين است كه: علّت و فلسفة واقعي احكام شرعي بر ما معلوم نيست. در روايات حكم تقصير نماز و روزه نگرفتن را بر سفر هشت فرسخي مبتني كرده، چه مسافر خسته شده و چه خسته نشده باشد. بنابراين ملاك در قصر و اتمام و افطار روزه، خستگي و عدم آن نيست، گرچه نوع سفر حتي با وسايل سريع السير خسته كننده است. ملاك مقدار مسافت است. اگر ما ملاك را خستگي و عدم خستگي بگيريم، چه بسا افرادي با شتر مسافرت بيست فرسخ انجام مي‌دهند، ولي خسته نمي‌شوند؛ برعكس افرادي دو فرسخ مسافرت مي‌كنند و خسته و كوفته مي‌شوند. پس ملاك بر اساس روايات پيمودن مسافت شرعي يعني هشت فرسخ است. هر كس اين مقدار مسافت را چه در يك روز يا در چند دقيقه بپيمايد، ‌نمازش شكسته خواهد بود و روزه را بايد افطار كند.(5) به عبارت ديگر: گرچه يكي از عوامل اين حكم آسان گرفتن بربندگان است، امّا قرائن نشان مي‌دهد كه اين عامل، تنها عامل نمي‌باشد،‌زيرا كسي كه با خستگي زياد به مقصد رسيده، ‌در همان زمان كه به مقصد مي‌رسد، اگر قصد ده روز اقامت كند، ‌نمازش تمام است و روزه هم در شرايط وجوب، واجب خواهد بود. پس ملاك در سقوط روزه و شكسته شدن نماز تنها خستگي نيست.
پي­نوشت­ها:
1. سنن بيهقي، ج 3، ص 134 .
2. تفسير نمونه، ج4، ص 97؛ به نقل از وسايل الشيعه، ج 5، ص 540 .
3. وسائل الشيعه، ج 7، ص 124.
4. همان.
5. تفسير الميزان، ج 2، ذيل آية‌بقره،‌ص 11.

منظور قرآن از ایات 51 و 52 سوره احزاب چیست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
گفته‏اند آيه 52 پس از جريان تخيير نازل شد. و در واقع پاداش انتخاب و اختيار زنان پيامبر بود، که دوام همسري با ايشان با وجود اوضاع سخت، آن زندگي را پذيرفتند. خداوند براي قدرداني از آن ها ازدواج پيامبر با زنان ديگر را منع کرد.ا
با نزول اين آيه جز همسران، ديگر زنان بر حضرت حرام شدند، که سبب خوشحالي همسران شد. بنابراين، آيه منتي بر همسران آن جناب مي‏باشد، که شايد به خاطر قدرداني از انتخاب درست آنها است.
در آيه 50 همين سوره پس از بيان زناني که بر پيامبر حلال شمرده شده، ايشان حق ازدواج با آن ها را دارد، مي‏فرمايد:
لکيلا يکون عليک حرج؛ حلال شمردن‏ها و اجازه دادن‏ها براي برداشتن سختي و مشکل از تو است، نه براي خوشگذراني و رعايت هواي دل تو!
علاوه بر اين، در آيه اجازه ازدواج‏هاي مکرر به پيامبر با عنوان «نبوت» داده شده است، هم در ابتداي آيه از حضرت با عنوان «نبي» ياد کرده: «يا ايّها النبيّ ...» هم پس از بيان حلال بودن موهوبه مي‏فرمايد: «إنْ اراد النبيّ أنْ يستنکحها». بدين جهت مخاطب را با عنوان «نبي» خطاب کرد تا اعلام کرده باشد اگر به ايشان اجازه ازدواج‏هاي متعدد داده‏ايم، به خاطر رعايت وجهه نبوت ايشان است و در جهت پيشبرد اهداف نبوت مي‏باشد، نه به جهت رعايت هواي دل پيامبر!
چقدر فرق است بين بيان قرآن و بيان آنان که پيامبر را از دايره تنگ چشم خود مي‏بينند! خداوند مي‏فرمايد: اي رسولِ ما، تو براي مصالح اسلام و مسلمانان، نيز انجام بهتر وظايف رسالت و نبوت، لازم مي‏بيني با افرادي ازدواج کني و ما بر مسلمانان در مورد ازدواج، احکام محدودکننده نازل کرده‏ايم اما محدوديت‏ها را از تو برمي‏داريم و اجازه مي‏دهيم براي انجام بهتر رسالت و نبوت و رعايت مصالح اسلام و مسلمانان، آزاد باشي و به مشکل و بن‏بست گرفتار نشوي.
هنگامي هم که مي‏خواهد در مورد ازدواج پيامبرش محدوديت ايجاد کند مي‏فرمايد:
از اين به بعد حق ازدواج جديد و جايگزين کردن همسرانت با همسر جديد را نداري، اگر چه [به فرض محال] از زني هم خوشت بيايد.
در اين جا با آوردن حرف شرط «لو» (که امتناعي و محالي است) اعلام مي‏کند که رسول خدا به هيچ زني دلبسته نمي‏گردد، زيرا دلبسته خداست . پروردگار همه قلبش را فرا گرفته، جز به خدا و اراده و امر او تعلق خاطر ندارد اما اگر از آن پس، به فرض محال به زني متمايل شود، حق ازدواج با او را ندارد.
ازدواج‏هاي رسول خدا هيچ کدام از روي دلدادگي نبوده، خداوند در اجازه هاي وسيع دادن به حضرت، در صدد برآوردن خواهش دل پيامبر نبوده، بلکه به جهت رعايت مصلحت اسلام و مسلمانان، به ايشان آزادي عمل داده است.
آزادي و اختيار پيامبر در معاشرت با همسران
علاوه بر اينکه به پيامبر در مورد ازدواج، اجازه و اختيارات ويژه عطا شد، در ارتباط با معاشرت با همسرانش نيز، به ايشان اختيارات فراواني عطا شد، که ديگران از آن بي‏بهره‏اند. قرآن مي‏فرمايد:
«از زنان خود، هر کدام را که مي‏خواهي، در نوبت مؤخر دار. هر کدام را مي‏خواهي، با خود نگه دار . اگر از آن ها که دور داشته‏اي، يکي را بطلبي، بر تو گناهي نيست. آنان نيز در اين گزينش و اختيار بايد شادمان و چشم‏روشن باشند.به آنچه بدانان ارزاني مي‏داري، خشنود گردند . خداوند مي‏داند که در دل‏هاي شما چيست . خدا دانا و بردبار است.»
چون رسول خدا تربيت‏يافته حق تعالي است و اراده او در اراده خداوند محو شده، خود را مختص پروردگار گردانيده، خداوند نيز او را عبد برگزيده خود قرار داده، رسالت عظيم بر عهده وي نهاده است، پس بايد اختيارات ويژه در خانواده و اجتماع داشته باشد.
خداوند ابتدا همسران را بين پذيرفتن همسري پيامبر (با همه مشکلات و محدوديت‏هايي که دارد) يا طلاق و جدايي مخيّر کرد. حالا که آنان همسري را برگزيده‏اند، اعلام مي‏کند پيامبرش در مورد آنان آزادي عمل کامل دارد . همسران بايد بدانند که اين آزادي عمل، دستور خداوند است، پس بدان راضي و چشم‏روشن باشند.
رسول خدا با وجود اين اجازه ويژه سعي بسيار داشتند در ارتباط با همسران، عدالت را رعايت کنند . با وجود اينکه اختيار تمام داشتند اما بر خود سخت مي‏گرفتند. عدالت را در نهايت درجه ممکن، در حق آنان رعايت مي‏کردند

با سلام خدمت شما عزیزانی که این سایت زیبا رو برای پاسخگویی به سوالات ما و شناخت بهتر دین عزیز و مبین اسلام راه اندازی کردید. سوال:این روزها گفته میشود که برای روزه خواری در ملاعام مجازات «74ضربه شلاق» تعیین شده است و در جایی خوندم که یکی از روحانیون عزیز برای بار اول 25ضربه،برای بار دوم 50 ضربه و برای بار سوم 74 ضربه بیان کرده و بار چهارم را به دلیل تکرار جرم مجازات اعدام تعیین کرده بود.سوالی که دارم اینه که مبنای قرآنی و سنت و حدیث برای چنین کجازاتهایی چیه؟یعنی چنین حکمی بر اساس قرآن،سنت یا حدیث تعیین شده و یا نتیجه اجماع علما و عقلا دین اسلام هستش و اگه مبنای قرآن و سنت و ... داره از کدام احادیث و آیات؟با تشکر از شما عزیزان و با آرزوی قبولی طاعات و عباداتتون.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در مجموعه هاي حديثي يک کتاب مربوط به "حدود و تعزيرات" است. در اسلام انجام کارهاي حرام و ترک کارهاي حلال در اجتماع و به عمد، جرم حساب شده و کيفر اجتماعي دارد. بعضي از اين کيفرها از جانب شارع يعني خدا و پيامبر در قرآن يا روايات مشخص و معين شده مثلا براي زناکار صد تازيانه تعيين شده است. اين ها را "حدود" مي گويند و براي بسياري کيفر معين تعيين نشده و تعيين کيفر به عهده امام و حاکم شرع است که مي تواند با توجه به شرايط جرم و مجرم تا حداکثر 74 ضربه شلاق تعيين کند.
البته در قانون مجازات اسلامي از آن جهت که غالب قاضي ها مجتهد جامع شرايط نيستند و از باب ضرورت به منصب قضاوت گمارده شده اند، براي اين که هم وحدت رويه باشد و هم قاضي ها ايمني بيشتري از خطا داشته باشند، اين تعزيرات را تا حدودي سازماندهي کرده اند که براي اطلاع از تفصيل آن بايد به کتاب هاي قانون مراجعه کنيد.
مطلب ديگر اين که اگر کسي براي بار دوم و چندم يک جرم معين را مرتکب شود و هر بار تعزير شود، طبيعي است که در بارهاي دوم به بعد بايد کيفرش شديد تر شود و بعد از ارتکاب سه بار و حد يا تعزير شدن، وقتي باز هم مرتکب شود، نشانه اين است که او ديگر جرثومه فساد شده و اصلاح پذير نيست و کيفر ها براي اصلاح شدن است و وقتي کسي اصلاح پذير نياشد، بايد او را معدوم کرد و شرش را از اجتماع برچيد.
در روايات هم با توجه به اين مطلب معقول و منطقي دستور داده شده اگر فردي چند بار به جرم معيني محکوم شد، اگر جرم از موارد تعزيري است و حد ندارد، در باب اول تعزيري خفيف و بار دوم شديدتر و بار سوم شديدتر بشود و اگر اصلاح نشد و دست نکشيد و براي بار چهارم هم مرتکب شد، حد او اعدام است.
براي آگاهي از روايات وارده در اين زمينه به وسايل الشيعه،ج18،ص576 به بعد(باب بقيه الحدود و التعزيرات" مراجعه کنيد.

بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليكم ((فرو کاستن مهدویت به شکلهای رایج حکومت مانند دموکراسی مانند خوارج که در زمان حضرت علی علیه السلام حاضر نشدند بر ورق های کاغذین قرآن تعرض کنند)) / کتاب فرهنگ الفبایی مهدویت یا موعود نامه،نوشته آقای مجتبی تونه ای، ص44 قسمت اول متن یعنی چه؟ متوجه نمیشم، یعنی هرجا دموکراسی باشه در پی تضعیف مهدویت بر می آیند؟؟؟؟؟؟؟ آخه این 2تا چه ارتباطی به هم دارند؟ توی ایران دموکراسی هست پس...؟ خوارج دقیقا چکار کردند؟ اینطور که اینجا نوشته: بر ورق های کاغذین قرآن تعرض نکردند! این بد هست؟؟؟؟ ممنون كه جواب ميديد آجركم الله

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
نويسنده مرادش اين نيست که هر جا دموکراسي تحقق پيدا کند، از مسئله مهدويت فرو کاسته مي‌شود، بلکه مرادش اين است که برخي نظام حکومت مهدوي را با نظام هاي دموکراسي غربي مقايسه و تشبيه مي‌کنند. در واقع در پي فرو کاستن از نظام مهدوي است، چون نظام مهدي با هيچ يکي از نظام هاي متداول دنيا قابل مقايسه نيست. آن يک نظام الهي است که همانند حکومت عدل انبيا است . سراسر جهان و تمام ساحات عالم و آدم را در آن نظام عدل و داد فرا مي‌گيرد ،در حالي که در نظام هاي دموکراسي رايج يک اکثريت پيروز بر يک اقليت حکومت مي‌کند و معيار کارشان همان اکثريت است و نه ارزش‌هاي انساني و الهي، بنابراين هدف در آن عبارت ربط دادن دموکراسي و نظام مهدوي نيست ، بلکه تبيين عدم ربط هدف است ، يعني مي‌خواهد بگويد که اين دو نوع نظام نبايد با همديگر مقايسه و تشبيه شود ، چون نظام دموکراسي يک پديده بشري است، نظام مهدوي يک راهکار الهي و آسماني و بر اساس آموزه‌هاي وحياني است، با همديگر قابل مقايسه نيست.
وقتي معاويه در آستانه شکست قرار گرفت براي به دست آوردن فرصت و تجديد نيرو، دستور داد که لشکريان او ورق‌هايي که آيات قرآن بر آن ها نوشته شده بود، بر سر نيزه‌ها نصب کنند و فرياد بزنند که ميان ما و لشکريان علي قرآن حکم باشد و طبق آنچه قرآن حکم نمود، عمل نماييم، عده اي از افراد نادان در لشکر علي (ع) گول ترفند معاويه را خوردند و دست از جنگ با معاويه کشيدند و به علي (ع) گفتند که معاويه قرآن را حکم قرار داده و نمي توانيم با قرآن جنگ نماييم. بايد صلح را بپذيريد و دست از جنگ با معاويه بکشيد،
علي (ع) و بسياري از سران سپاه علي هر اندازه اصرار کردند و گفتند که معاويه از اين طريق مي خواهد که از شکست خود جلوگيري نمايد و بايد جنگ را تا پيروزي نهايي ادامه دهيم، آن عده‌ جاهل که بعدها به نام خوارج معروف شدند، قبول نکردند و گفتند ما با قرآن نمي‌جنگيم، بالاخره کار به جايي رسيد که معاويه موفق شد و از شکست قطعي خود جلوگيري نمود و در ميان لشکريان علي دو دستگي ايجاد شد، خوارج وقتي ديدند که کار معاويه نيرنگ و فريب بوده ، دوباره جنگ را به امام پيشنهاد کردند، ولي ديگر کار از کار گذشته بود و ترفند معاويه موثر افتاد، لشکر علي (ع) در آستانه بيروزي شکست خوردند و جنگ برده را باختند. عيب کار خوارج اين بود که نتوانستند ترفند معاويه را که در پناه چند ورق پاره به نام آيات قرآن بود،تا از شکست خود جلوگيري کند، تشخيص دهد .علي (ع) که قرآن ناطق بود ،حرفش ناشنيده گرفته شد، شيعيان تا امروز از آن کار ضربه خورده و تاوان جهل آن عده‌ نادان را مي پردازند، وگرنه آنچه امروز در جهان اسلام وجود دارد، نبود و حکومت علوي ،اسلام ناب را در سراسر قلمروي اسلامي برقرار مي کرد.

بسمه تعالي با سلام و خسته نباشيد سوال3- ((خداوند مهربان قبل از خلقت از مسخرات آسمان و زمین مقربینی را خلق تا گردش حیاتی وجود داشته باشد مانند اینکه زمانی شرکت و یا اداره ای تاسیس میشود برای آن شرکت در تلاطم و گردش کاری قرار گیرد نیاز به کارمندان متعددی دارد تا این شرکت پابرجا بماند لذا در دستگاه خداوند نیز کارگران و کارمندان متعددی وجود دارد تا مسخرا خداوند را زیر مدیریت خداوند نگه دارند ناگفته نماند که خداوند قادر خود به تنهایی همه کار و هر قدرتی را میتواند انجام دهد و هیچ نیاز به کمک دیگران ندارد لذا این خلقتها برای موجوداتی باید باشد تا آن موجودات از این خلقتها بهره مند گردند لذا این همه خلق و خلقت فقط برای یک امر است آن هم پرستش خالق)) /کتاب اعدام به دست شیطان،نوشته ی آقای هادی خوبرو اولین سوال من راجع به قدیم بودن خداوند هست،ما توی فلسفه خوندیم که تنها و فقط فقط خداوند قدیم است یعنی یه کسی یا چیزی که از اول بوده قبل از پیدایش و خلقت هر چیزی یا به عبارتی زمانی رو نمیشه متصور شد که خدا نبوده باشه از طرفی اینجا گفته شده خدا یه سری فرشته و ملائک رو باید خلق میکرده تا این نظام پابرجا بمونه و از این حرفا... پس با این اوضاع باید اینطوری نتیجه گرفت که هر زمان که خدا بوده فرشته ها هم بودن!!! پس غیراز خدا، ملائک هم قدیم هستند!! اما به نظر میاد این 2 نکته در تضاد هم هستند! سوال دوم اینکه قسمت اول رو طوری گفته که بدون این ملائک و مقربین کار دنیا لنگه! در صورتی که یه جا دیگه گفته خدا خودش از همه چیز بر میاد و نیازی به ملائک نداره که شکی هم در این گفته نیست!

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
جواب در دو محور بيان مي شود:
1- درباره قديم بودن خداوند بايد توجه داشت اگر معناي قديم بودن خداوند روشن گردد، معلوم خواهد شد که فرشتگان در مسئله چه نقشي دارد لذا مي گويم: اگر موجود معلول و نيازمند به موجود ديگر باشد وجودش تابع آن خواهد بود، ولي واجب تعالي خود به خود وجود دارد و نيازمند به هيچ موجودي نبوده و نيست هميشه بوده و هست، بدين ترتيب دو صفت براي خداوند به دست مي آيد يکي ازلي بودن يعني در گذشته، سابقه عدم نداشته است، و ديگر ابدي بودن يعني درآيند هم هيچگاه معدوم نخواهد شد و گاهي از مجموع اين دو صفت تحت عنوان سرمدي ياد مي‌شود.(1) بنابراين معناي قديم بودن خداوند اين است که او سابقه نيستي ندارد و ازلي ذاتي و قديم ذاتي است و از همين روست که نياز به علت و آفريننده ندارد، ولي فرشتگان گر چه از اين نظر قديم اند که نمي‌توان گفت يک زماني فرشتگان نبوده بعد آفريده شده، چون فرشته ها موجودات فرا زماني اند و نمي توان قدمت آنها را با ميزان زمان محاسبه نمود،ولي ذاتا حادث اند چون معلول و مخلوق اند و هر موجودي که چنين باشد ممکن الوجود است و هر ممکن الوجود حادث است يعني ذاتا حدوث دارد گر چه حدوث آن زماني نيست. در حالي که خداوند قديم ذاتي است. مرحوم الهي قمشه در اين باره به تفصيل بحث کرده از جمله گفته است: طبق نظر حکما واجب تعالي قديم ذاتي و زماني است، ولي فرشتگان که از آنها در فلسفه به عقول مجرد ياد مي شود، قديم زماني و حادث ذاتي هستند. (2)
2- درباره فراز دوم پرسش بايد گفت: جاي ترديد نيست که حق تعالي از هر گونه نياز در هر کاري منزه است، ولي بر اساس: «... الله ان يجري الاشياء باسبابها» (3) خداوند بر اثر حکمت و مصلحت بالغه خود هيچ کاري را بدون اسباب و وسايلش به جريان نمي اندازد، از اين رو فرشتگان به عنوان سلسله علل و اسباب در تدبير جهان موثر‌ند و واسطه فيض خداوند براي جهان و جهانيان است. تفصيل اين بحث را در منبع ذيل جويا شويد. (4) گفتني است که لزومي ندارد که شما بحث خداشناسي و ملائکه شناسي را منحصرا در کتاب ياد شده در پرسش جست و جو نمايد بلکه در اين باره کتاب‌هاي بسيار مفيد وجود دارد که مي‌توانيد بدان‌ها مراجعه و شناخت خود را در اين مسئله کامل‌تر نمايد.
از آن ميان:
1- آموزش کلام اسلامي ج 1 نوشته محمد سعيدي مهر
2- توحيدي در قرآن، تاليف استاد جوادي آملي.
پي‌نوشت‌ها:
1. ر. ک: محمد تقي مصباح، آموزش عقايد ص 66.
2. ر.ک: حکمت عام و خاص ج 1 ص 25-26.
3. اصول کافي ج 1، ص 183.
4. معارف قرآن ص 283.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آيا خوردن  گوشت ماهي ازون برون حلال است؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اگر ماهي ازون برون، فلس (پولک ) داشته باشد ، در صورتي که زنده از آب گرفته شود و در بيرون از آب بميرد ،خوردن آن حلال است.
اگر در دام صياد بيافتد و بعد از افتادن در دام صياد در داخل آب بميرد ،حلال است، ولي احتياط مستحب آن است که از خوردن آن خود داري شود.
اما اگر ماهي مذکور پولک نداشته باشد ، هر چند در بيرون آب بميرد ،خوردن آن حرام است.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله صافي گلپايگاني، توضيح المسائل، مسأله 2624.

صفحه‌ها