پرسش وپاسخ

من دختری 35 ساله هستم، تاکنون سابقه ازدواج نداشته ام، آیا می توانم ازدواج موقت کنم؟

پرسشگر گرامي با سلام سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
مي تواني ازدواج موقت کني، ولي در ازدواج دختر باکره بنابراحتياط واجب اذن و اجازه پدر لازم است.(1)

پي نوشت:
1 . آيت الله خامنه اي ، مسايل مورد ابتلا، س50.

چرا با وجود اينكه پيامبر اسلام براي خود اجر و مزدي نخواسته است، (طبق نص قرآن)، به ايشان خمس و انفال و ... تعلق مي گيرد؟ آيا اين بازي با كلمات نيست؟ اين مثل اين است كه شما يك خدمتي را رايگان اعلام كنيد و بعد به بهانه هاي مختلف هزينه ي آن را از استفاده كننده بگيريد.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
طبق مفاد صريح همان آيات پيامبر گرامي اسلام تقاضاي مزد کرده ، ولي اختيار در مسئله خمس و انفال و امثال آن به عنوان مزد رسالت به پيامبر داده نشده است تا نقض غرض و ايجاد شبهه پيش آيد .
اولا در فقه عنواني وجود دارد كه اجرت بر واجبات حرام است ،مثل تعليم احكام و هدايت و ارشاد جاهل و...... انبيا در دعوت خود، اولا گوشزد امت مى‏كنند، كه ما مطالبه اجرت از شما نمى‏كنيم . نكته اين است كه دعات باطله و علماي يهود و كشيش هاى نصارى اجرت مى‏گيرند، آن هم چه اندازه، انبيا و اوليا و علما حقه به امت مى‏گويند كه اجرت حرام و ما اجرت نمى‏خواهيم. (1)
ثانيا مسئله خمس و انفال كه براى پيغمبر معين شده، اجرت نيست (و ارتباطي با اجرت ندارد) مثل زكات و صله رحم و صدقات و نذر و غير اين ها از عبادات مالي.
در عين حال مسئله خمس و انفال و قطايع ملوك حقّى است كه خداوند براى حاكم قرار داده ،يا مثل زكات كه حق فقرا است .نيز مثل يك سهم خمس كه حق خود قرار داده، هيچ كدام اين ها به عنوان اجر نيست ويا حق واجب النّفقه و حق ميراث و باب كفّارات و امثال اين ها كه به عنوان اجر نيست.(2)
بارها در قرآن اين سخن به ميان آمده كه انبيا از مردم مزد و پاداشى نمى‏خواستند، در سوره‏ شعرا از آيه 100 تا 180 اين مطلب از قول پيامبران مختلف تكرار شده است، امّا پيامبر اسلام در دو مورد تقاضاى اجر و مزد كرده است: يك بار فرمود: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏؛ مزدى جز مودّتِ اهل بيتم از شما نمى‏خواهم». بار ديگر در آيه 57 سوره‏ فرقان فرمود: «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبِيلًا؛ براى رسالتم از شما مزدى نمى‏خواهم، جز آن كه مى‏خواهد راهى به سوى خدا انتخاب كند».
جمع بين آيات فوق است كه پيامبر مى‏خواهد اعلام كند: اگر‏ از شما مزدى درخواست مى‏كنم و مى‏گويم اهل بيتم را دوست بداريد، به خاطر آن است كه فايده‏ مزد به خود شما بر مى‏گردد. «فَهُوَ لَكُمْ» زيرا كسى كه به اهل بيت علاقمند باشد، از آنان پيروى مى‏كند . هر كس از رهبران معصوم پيروى كند ،از راه خدا پيروى كرده است. «إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبِيلًا»، پس فايده اين مزد به خود ما برمى‏گردد مثل معلّمى كه به شاگردش بگويد : مزدى از شما نمى‏خواهم جز آن كه درس مرا خوب بخوانيد كه فايده اين امر به خود شاگرد بر مى‏گردد.(3)
آيات الهي بازي با کلمات نيست، بلکه اين آيات در مسير هدايت و تعالي بشر آمده است.
پي نوشت ها:
1.أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏10، ص: 62.
2.همان، ج‏11، ص 60 .
3. تفسير نور، ج‏9، ص 462.

باسلام لطفا براي دانستن در باره زندگي مشترك و مسائل زناشوئي چند كتاب معرفي بفرمائيد

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
مطالعه کتاب هاي زير خواسته شما را ان شاءالله تأمين مي کند :
1- نقش دين در خانواده: احسان بخش، صادق، رشت: ناشر، 1372.
2- بهشت خانواده: دكتر مصطفوي
3- آيين همسرداري، ابراهيم اميني
4- ازدواج مكتب انسان سازي، شهيد دكتر پاك‏نژاد
5- بهداشت ازدواج از نظر اسلام، دكتر صفدر صانعي
6- همسران برتر، دكتر غلامعلي افروز
7- اخلاق معاشرت، دكتر علي قائمي
8- خانواده متعادل، شرفي

1 اگر بدن انسان،عضوی از آن به بدنِ انسانِ ديگرى پیوند زده شود و جزء بدنِ او گردد، در اين صورت، تكليف معاد انسانِ نخست (مأكول) چيست؟ 2. اگر بدن انسانى، به طور كامل، از سوى ديگرى خورده شد، كيفيّت حشر اين دو، چگونه است؟ 3. اگر انسانِ مأكول، فرد مؤمنى باشد و جزء بدن انسانى كافر شود، در اين صورت، نحوه عذاب و پاداش آنان، چگونه خواهد بود؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اين پرسش به عنوان شبهه آکل و مأکول از دير زمان در مباحث اعتقادي مطرح بوده است.
اصل شبهه: ممکن است بدن يک شخصي به دو طريق (مستقيم و غيرمستقيم) جزو بدن ديگري شود.
1- مستقيم: مثلا در زمان قحطي انسان گرسنه اي از بدن يک انسان ديگر تغذيه کرده باشد.
2- غير مستقيم: پس از مردن بدن انسان به خاک تبديل شود و گياهان و درختان از آن خاک استفاده کنند و انسان ديگر از سبزي و ميوه درختان مذکور استفاده کرده باشد.
در بحث معاد جسماني (يعني زمان بازگشت روح به بدن) اين اجزاء منتقل يافته جزو کدامين بدن است تا به جزاي خود برسد؟
حقيقت انسان به روح او است . آن چه او را از ديگران متمايز مي‌گرداند، صورت شخصي او است، مواد تشکيل دهنده سلول ها مي‌تواند مشترک باشد؛ زيرا همه سلول ها از فراورده‌هاي غذائي و طبيعي تشکيل مي‌يابند. گاهي تعداد زيادي ميهمان از مواد غذائي يک سفره استفاده مي‌کنند، اما وقتي جذب بدن افراد سر سفره مي‌شود، جذب صورت‌هاي مختلف آن ها مي‌شود، در حالي که ماده غذائي مشترک بود. در قيامت نيز آنچه براي حسابرسي مهم است، تمايز افراد و صورت ها و سيرت‌ها و قابل شناخت بودن هر کدام است. حال ماده آن از هر چه باشد مهم نيست. به ويژه آن که، بدن انسان در قيامت متناسب با نظام آخرت است.
از آيات و روايات نيز استفاده مي‌‏شود که در قيامت روح به بدني جسماني در مي‌‏آيد که همانند بدن دنيايي اوست. در عالم دنيا هر چند پس از مدّتي بدن انسان‌ها تغيير مي‌‏کند، وقتي دو دوست پس از مدّت ها به هم مي‌‏رسند، يکديگر را مي‌‏شناسند، در حالي که شايد تمام سلول‌هاي بدن آن ها تغيير کرده باشد، اما اين تغيير کلّي در جسم، باعث بيگانگي نمي‌‏گردد؛ تغييري که در جسم دنيايي و اخروي حاصل مي‌‏گردد، نيز چنين است.
بنابراين آنچه در اثر تغيير بدن انسان‌ها و وارد شدن در بدن ديگري، انجام مي‌پذيرد، تنها جسم انسان‌ها است و آنچه در قيامت عذاب مي‌بيند، جسم انساني به همراه روح شخص است و روح انسان‌ها در اثر تغيير جا به جا نمي‌شود و براي هر شخصي ثابت است. در واقع اين روح انسان است که از طريق جسم عذاب مي‌بيند، حال هر جسمي که باشد و روح ها قابل انتقال و تغيير و دگرگوني نيستند.
وانگهي، جسم دنيايي براي دنيا آفريده شده که محل درد و رنج و خستگي و بيماري و گذر عمر است، در حالي که براي جسم اخروي ديگر رنج و بيماري و خستگي مطرح نيست. بنابراين، بايد جسم اخروي در عين شباهت کامل به جسم دنيوي، لطيف‌‏تر و کامل‌‏تر باشد تا براي استفاده از نعمت هاي آخرت آمادگي داشته باشد. پس بدن اخروي انسان‌ها صورت کامل شده همان بدن دنيوي است، نه دقيقا همان بدن مادي دنيوي که تغيير و جا به جا شده؛ زيرا در جهان آخرت به طور کامل نظام مادي برچيده مي‌شود؛ پس معنا ندارد همان بدن مادي دنيوي در آخرت باشد؛ در عين حال که مي‌دانيم همان بدن دنيوي در طول مدت رشد خود در دنيا بارها تغيير يافته و ثابت نمانده است.

آيا درباره مثلا آقاياني كه الان سران فتنه خوانده مي شوند، مي توان توهين روا داشت. پا را فراتر بگذارم آيا مثلا به خلفاي اهل سنت، به خارج نشين ضد انقلاب، به شاه ملعون مي توان توهين كرد. خيلي عذرخواهي مي كنم مثلا مي توان گفت: اون شاه الاغ و ...؟ حرف هايي از جنس زير آيا مصداق توهين دارد: مصاحبه بی سواد جامع التجاوز با الاغ نیوز *سران فتنه از ابن ملجم فقط خریتش را به ارث برده *فلاني سگ كي باشه. *حق با حاج منصور نیست؛ شما از عمرسعد بدترید.(شهردار فلان شهر) *حاج منصور عزیز که قربانش بروم و فدای یک “یا حسین” اش بشوم، این شبها ورد زبانش به شوخی و جدی شده “کره خر”. آن وبلاگ نویس ۱۵۰ تومانی که حتی به ماه هم دروغ می بندد اما کره خر نیست؛ چون هیچ کره خری دروغ نمی گوید! به صرف عرعر کردن آدمی، نمی توان شان کره خر را پایین آورد. , ... بعد از اين همه صحبت، فردي استناد به قرآن و به گمانم سوره جمعه و انعام كرده است: "خداوند چون که شخصیت واقعی و حقیقت وجودی آن گروه خاص را معرفی می کند و آن ها شخصیت وجودی والایی ندارند تا این گونه سخن، توهین به آن ها باشد." فرض مي گيريم كه من نوعي اصلا مخالف ولايت فقيه هستم و ضد انقلاب آيا مستحق توهين هاي بالا خواهم بود. آيا اگر خدا گروهي را حمار خطاب مي كند ما هم به پيروي از اين آيه اين اجازه را خواهيم داشت؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
وظيفه مسلمانان آن است که در گفتگوها و برخوردهاي اجتماعي اخلاق اسلامي را رعايت و در برابر دشمنان مشترک متحد باشند. اما آنچه را که شما درباره آقاي حاج منصور گفته ايد اطلاعي نداريم، ا ز اين رو در اين باره نمي توانيم اظهار نظر نماييم. افزون بر آن وظيفه ما اظهار نظر درباره گفتار و رفتار افراد نمي باشد. صرف اين که کسي ولايت فقيه را قبول ندارد. و يا از نظام اسلامي انتقادمي نمايد توهين به آن جايز نيست. اسلام- حتي -اجازه نداده است به غير مسلمانان توهين و فحش داده شود. در آيه 108 سوره انعام مي خوانيم: شما مومنان آناني که غير خدا را مي خوانند دشنام ندهيد، مبادا‌ آنان از روي دشمني و ناداني خدا را دشنام دهد» بدينسان رفتار ما بايد نسبت به مخالفان ولايت فقيه مبتني بر اخلاق اسلامي و دور از هر گونه توهين و اهانت باشد. البته در اين ميان از مخالفان ولايت فقيه نيز انتظار مي رود که با مخالفت هاي غير اصولي زمينه توهين و اهانت را فراهم نکنند.
اساسا توهين و فحاشي و لعن و نفرين بر کسي جائز نيست مگر دليل شرعي بر برائت و بيزاري جستن از آن ها داشته باشيم.
در قرآن ظالمان(1)، پيمان‌شكنان‌(2)، كافران(3)، اذيت كنندگان خدا و رسول(4) و تهمت زنندگان به زنان پاكدامن(5)، منافقان(6)، مشركان و فرعونيان(7) لعن شده‌اند.
در روايات نيز بعضي افراد و گرو ه ها مثل ربا خواران ، گواهي دهندگان و شاهدين ربا، مورد لعن قرار گرفته‌اند(8)‍. اين گروه با كردار ناپسند خود، جامعه و نظام اسلامي را چه از نظر اخلاقي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي به خطر انداخته‌اند كه نشان مي‌دهد نفرين به امور مهم كلان و افراد خاص( كه مرتكب خطاهاي فاحش شده‌اند) تعلق مي‌گيرد، نه به امور غير مهم و جزئي.

پي‌نوشت‌ها:
1. هود (11) آيه 18.
2. مائده (5) آيه 13.
3. احزاب (33) آيه 64.
4. همان آيه 57.
5. نور (24) آيه 23.
6. توبه (9) آيه 68.
7. فتح (48) آيه 6.
8. ميزان الحكمه، ج 8، ص 508.

سلام سوال اینجانب در مورد عصمت امامان و پیامبر اسلام از اشتباه و گناه هستش همونطور که آفرینش انسان در قران ذکر شده و مسئله اشتباه آدم در بهشت و خوردن میوه ممنوعه و... دلیل اصلی نزول انسان از بهشت به این دنیا اشتباه وی بود نتیجه اینکه ما انسانها همگی گناهکاریم شایدم بشه گفت اگه هر کدوممون به جای حضرت آدم تو اون لحظه بودیم همون اشتباه رو می کردیم تولد انسانها تو این دنیای خاکی پر از درد و رنج می تونه دلیلی بر این مدعا باشه.. بهشت کجا این دنیا کجا.. با این اوصاف به نظرتون نمی شه نتیجه گرفت هر انسانی که در این دنیا متولد می شه به نوعی گناهکار بوده؟ وگرنه تولد کسانی مثل امامان و پیامبر اسلام که ما میگیم معصومند تو این دنیای درد و رنج در حالی که اونا هیچ اشتباه و گناهی نکردند و نمی کردند اگر به جای حضرت آدم بودند نمی تونه ظالم بودن آفریدگار رو برسونه؟؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اولا در باب عصمت توجه بدين نکته ضروري است که بر خلاف آنچه در پرسش آمده ،گوهراصلي انسان که نفس ناطقه‌اي اوست، به گونه اي آفريده شده که اگر بخواهد با تامين برخي شرايط به آساني مي توان به قله بلند عصمت برسد، زيرا نفس انسان با حرکت جوهري و تکامل معنوي از قوه به فعليت رسيده و مي تواند از آفت‌هاي سهو، نيسان، غفلت، جهالت و هر گونه ناپاکي مصون باشد، چون محدوده اي نفوذ شيطان تنها محصور به مراحل وهم و خيال است که وابسته به نشئه طبيعت انسان است، اما مراتب عقل و قلب کاملا از قلمرو و نفوذ شيطان مصون است . سهو، نسيان، غفلت و جهل و هر ناپاکي ديگر در آن ساحت قدسي راه نمي‌يابد. بنابراين چون شوون هستي انسان محدود به مراتب طبيعي، خيالي وهمي نيست، اگر کسي به مرتبه عقل خالص و قلب سليم راه يافت ،مي تواند همچون فرشتگان از گزند لغزش هاي علمي و عملي مصون بماند. (1)
دوم: گر چه جناب آدم در پي خوردن از درخت ممنوعه از بهشت اخراج شد، ولي بايد توجه داشت اين کار به معناي سلب عصمت او نيست، آنچه با عصمت منافات دارد، مخالفت با تشريع الهي است، يعني جايي که محيط تکليف و تشريع باشد و پيامبران الهي احکام خدا را اعلان کنند، خودشان نيز مکلف به تمام آن احکام و مقررات است، اما محيطي که آدم در آن زندگي مي‌کرد، اساسا محيط تکليف به صورت متداول نبود، زيرا حکم شرعي هنوز تصويب نشده بود و منع از خوردن آن درخت در شرايطي متوجه آدم شده بود که هنوز نتايج اطاعت و مخالفت تکليفي را به خوبي لمس نکرده و کاملا با آن آشنا نشده بودند، زيرا آدم در بهشت زندگي مي‌کرد، بي‌ترديد در چنين شرايطي عمل نکردن به آن دستور هرگز معصيت و گناه به شمار نمي آمده و با عصمت منافات ندارد. (2) تفصيل اين مسئله را در منبع ذيل جويا شويد. (3)
سوم: بر خلاف آنچه در پرسش اشاره شده آدمي گناه کارمتولد نمي‌شوند، بلکه با فطرت پاک توحيدي به دنيا مي‌آيد از اين رو در روايتي آمده: «کل مولود يولد علي فطره» (4) هر زاده شده به فطرت توحيد زاده است. به گفته امام خميني فطرت پاک اختصاص به توحيد ندارد، بلکه همه معارف الهي از اموري است که حق تعالي بندگان خود را فطرتا با آن مي آفريند، ولي شرايط خانوادگي و محيطي چه بسا باعث مي گردد که از آن فطرت خارج شده و به گناه آلوده گردد.(5)
بنابراين انسان ذاتا پاک است ، ولي به دليل نيروهاي بالقوه در وجود او با وسوسه شيطان به گناه آلوده مي‌شود.
چهار: اما در خصوص پيامبر و ائمه بايد گفت: خداوند در قران کريم به صراحت فرموده که آن ها از هر گونه آلودگي بر اساس اراده تکوين خداوند مصون اند. فرمود: «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا» (6) خدا فقط مي خواهد پليدي را از شما اهل بيت ببرد و شما را از هر عيب پاک گرداند .بنابراين اگر ما معتقد به عصمت آنان هستم ،به دليل آيات قرآن کريم است، ولي بايد توجه داشت که آمدن آن ها در عالم پر درد و رنج دنيا نه تنها نشانه ظلم خدا نسبت به آن ها نيست بلکه دليل عدل اوست، زيرا در پي بيرون آمدن آدم ابوالبشر قرار شد که همه انسان ها که از نسل او به دنيا مي‌آيند ،در روي زمين زندگي کنند. حضرات معصومين (پيامبر و اهل بيت) به دليل اين که بالاخره از نسل آدم اند، از اين قاعده استنثا نشدند . تبعيض درباره آن ها نسبت به ساير مردم اعمال نگرديد . در همين دنيا که زمينه رنج و زحمت فراهم است ،به وجود آمدند . با اختيار خود عصمت الهي خويش را حفظ کردند . بدون هيچ گونه آلودگي عالم دنيا ترک نمودند. اين نشانه عدل الهي است و نه دليل ظلم او.
آن ها به عنوان آموزگاران بشرند که تا برپايي رستاخيز عمومي از فيض وجودشان اين همه انسان بهره مند مي شوند . به سعادت ابدي مي رسند،اگر آن ها در عالم دنيا نمي آمدند و در بهشت به وجود آمده و تا آخر همان جا مي ماندند، اين همه فيض به بشر نمي رسيد . بشر از فيض وجود آنان محروم مي شدند، اين دليل عدل و لطف الهي به بشر است، چه اين که حضرات نيز از طريق عبادت خداوند در اين نشئه به مقاماتي بار يافتند که براي انسان عادي قابل وصف نيست.
پي‌نوشت‌ها:
1. جوادي آملي، وحي و نبوت در قرآن ص 201.
2. آيت الله سبحاني، منشور جاويد، ج 5، ص 73؛ الميزان، ج 14، ص 220.
3. پاسخ به پرسش هاي عصمت، ص 120؛ نشر مرکزمطالعات و پژوهش‌هاي فرهنگي حوزه علميه، قم، 1388 .
4.عوالي اللئالي ج 1 ص 35.
5. چهل حديث ،ص 180.
6. احزاب (33) آيه 33.

با سلام دعایی میخواستم برای اینکه زن خوبی نصیب بشود؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
دعا براي فراهم شدن زمينه ازدواج با همسري شايسته، از کارهاي مستحب و مورد تشويق خداوند است، چرا که پيش از اقدامات شخصي و تصميم گرفتن بر اساس فهم و شناخت فردي، به خداوند روي آورده، از او خير خواهي کرده و از او هدايت جسته‌ايد. در روايات متعدد حضرات ائمه (ع) ما را به دعا کردن و نماز خواندن براي دست يافتن به ازدواجي موفق توصيه و سفارش کرده‌اند. کافي است با حسن اعتماد و قلب پاک به درگاه الهي روي آوريد و دعا کنيد. توجه شما را به روايت زير جلب مي‌کنيم:
از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده که هر کس قصد ازدواج داشته باشد، دو رکعت نماز گذارد. در هر رکعت پس از حمد، سورة ياسين بخواند، پس از اتمام نماز، حمد و ثناي پروردگار گذارد و اين دعا را بخواند:
اللهم ارزقني زوجه صالحه ودوداً، ولوداً، شکوراً قنوعاً غيوراً إن أحسنت شکرت و إن أسأت غفرت و إن ذکرت الله تعالي أعانت و إن نسيت ذکرت و إن خرجت من عندها حفظت و إن دخلت عليها سرّت و إن أمرتها أطاعتني و إن أقسمت عليها أبرّت قسمي و إن غضبت عليها أرضتني، يا ذا الجلال و الإکرام، هب لي ذلک، فانّما أسئلک و لا أجد إلاّ ما قسمت لي؛(1) پروردگارا! مرا همسري شايسته و نيکوکار، غير عقيم و بچه‌زا، مهربان و پاکدامن، قانع و سازگار عطا فرما. اگر کار خوب انجام دادم، شکرگزار و اگر خطايي انجام دادم ببخشد. اگر به ياد خدا باشم، کمکم باشد و اگر فراموش کردم يادآوري نمايد. اگر از او دور شدم، خود نگهدار و امانت‌دار باشد و اگر نزدش رفتم، شادمان باشد. اگر او را امري نمودم اطاعت کند. اگر قسمش دادم، ارزش بدارد و قبول نمايد و اگر بر او غضب کردم، مرا راضي گرداند. اي خداوند داراي شوکت و جلال! بر من اين گونه همسر را عطا نما که از تو مي‌خواهم و نمي‌‌خواهم مگر آنچه برايم قسمت نمودي».
پي‌نوشت‌ها:
1. بحار الانوار، ج 103، ص 286.

به نام خدا اعوذ بالله علامه زين العابدين گلپايگاني كيست؟؟؟ در كتاب انوار الولاية صفحة 440 آورده كه هر كس بول و غائط و خون ائمة را بنوشد آتش بر وي حرام و بهشت بر او واحب مي شود. با تشكر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
راجع به ايشان اطلاع خاصي نداريم و کتابش هم شناخته شده نيست. البته اين گمنامي دليل کوچک يا کم اهميت بودن او هم نيست.
اما راجع به پاک ويا نجس بودن خون و بول و غائط امامان مي گوييم:
کمال يک فرد و بودن او در بالاترين درجه عصمت با جاري بودن احکام بر او منافاتي ندارد. دليلي بر خارج بودن معصوم از احکام انساني که در قرآن و سنت بيان شده، نداريم و به همين جهت روايت شده که رسول خدا و امامان غسل جنابت مي کردند و از نجاسات خود را پاک مي ساختند و اين که بول يا خون و غائط آنان نجس باشد، با طهارت ذاتي آنان منافات ندارد.
اعتقاد به پاک بودن خون و بول و غائط امام نه جزو اصول اعتقادي است و نه جزو ضروريات مذهب و بهتر است در مورد پاک يا نجس بودن خون و بول و غائط امامان سخن نگوييم و امر آن را به خود امام واگذاريم.(1)
در هر حال اگر خون و بول و غائط امامان هم پاک باشد به نظر نمي رسد آن بزرگواران افراد را به خوردن آنها دعوت کرده و بر آن وعده پاداش داده باشند. عرض ارادت به امامان راه هاي فراواني دارد که همگي آنها در نظر عاقلان مخالف و موافق پسنديده و محترمانه است و لازم نيست نوعي از ارادت را اعلام و ترويج کنند که در نظر مخالفان زشت و مخالف کرامت انساني به نظر برسد و هم دعوت کننده و هم اجابت کننده مورد ايراد مخالفان واقع گردند.
پي نوشت ها:
1. ترجمه با مختصر تغيير. 1.الأنوار الإلهية ، (رسالة في لبس السواد) ص: 201-202.

آیا دعا یا ذکری برای دور کردن شیطان از انسان هست؟ 

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛در روايات اسلامي راه هاي مبارزه با شيطان بيان شده است، از جمله:‌
1-‌استعاذه:
يعني پناه بردن به خداوند از شر شيطان و گفتن " أعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم".
انسان وقتي خدا را شناخت و دريافت كه خدا هم قدرت بي پايان دارد و هم نسبت به انسان از پدر و مادر مهربان­تر است، ‌و با اين احساس از شر شيطان به خدا پناه برد، ‌خداوند نجاتش مي­دهد و دماغ شيطان را به خاك مي­مالد.
قرآن مي­فرمايد:‌" و أما ينزغنّك من الشيطان نزغٌ فاستعذ بالله إنّه سميع عليم؛ اگر انگيزش و وسوسه­اي از شيطان تو را برانگيزد، ‌پس به خدا پناهنده شو كه او شنواي دانا است". (1)
2- بسم الله گفتن:
مداومت به گفتن بسم الله در آغاز هر كاري به انسان القا مي كند كه استعانت فقط به درگاه خدا شايسته است، در هيچ امري غير حق موثر نيست. طبيعي است وقتي چنين عمل كند، ديگر جايي براي وساوس شيطان لعين باقي نمي ماند. رسول خدا(ص) فرمود:
"وقتي سفره غذا را مي گسترانند، چهار هزار فرشته دور آن جمع مي شوند. اگر بنده " بسم الله الرحمن الرحيم" گفت، ‌فرشتگان مي گويند: خدا بر شما و غذاي تان بركت فرستد . به شيطان خطاب مي كنند كه بيرون رو، اي فاسق، تو را بر ايشان سلطنتي نيست. اگر بسم الله نگفت، فرشتگان به شيطان مي گويند: بيا، اي فاسق و با اين ها هم غذا شو". (2)
3- نماز:
يكي از عوامل دفع و رفع شيطان كه در مبارزه با او سلاح تيز و برّاني محسوب مي شود، نماز است.
نماز اگر با آداب و شرايط آن اقامه شود، نمازگزار را به عالَم پاكي و قداست بالا برده، غُل و زنجير دنيا و دام هاي شيطان را از پاي او پاره مي كند. قرآن مي فرمايد: "با نماز و روزه از خدا طلب ياري كنيد". (3) رسول خدا(ص) مي فرمايد: "شيطان پيوسته از فرزند آدم(ع) تا وقتي كه نمازش را به وقت و با شرايط و آداب بخواند، در وحشت و هراس است". (4)
4- روزه:
روزة حقيقي باعث مي­شود وسوسه و نيرنگ­هاي شيطان از مملكت دل بيرون رود.
روزي پيامبر به ياران خود فرمود: آيا شما را به چيزي آگاه نكنم كه اگر انجام دهيد، ‌شيطان از شما دور مي­گردد، همچون دوري شرق از غرب؟ عرض كردند: ‌بله يارسول الله. حضرت فرمود: روزه. روزه صورت شيطان را سياه مي­كند. (5)
5- استغفار و توبه:
وقتي انسان از كارهاي زشت و خلاف خويش توبه كند و از خداوند بخواهد كه گناهانش را بيامرزد و تصميم بگيرد كه ديگر گناه نكند، ‌ضربة ‌بزرگي بر شيطان وارد مي­شود. پيامبر فرمود: "و لاستغفار يقطع و تينه؛ طلب آمرزش و بخشش از خدا رگ دل شيطان را قطع كرده و بند دلش را پاره ­ند". (6)
6-ياد خدا:
قرآن در توصيف پرهيزگاران مي­فرمايد: "آن ها كه در آن حال كه وسوسه­هاي شيطاني آن­ها را احاطه مي­كند، به ياد خدا مي افتند و راه حق را به روشني مي بينند و انتخاب مي كنند". (7)
وسوسه هاي شيطان همانند ميكروب هاي بيماري زا در همه وجود دارند، ولي به دنبال بنيه هاي ضعيف و جسم هاي ناتوان مي گردند تا در آن جا نفوذ كنند، اما آن ها كه جسمي سالم و نيرومند دارند، اين ميكرب ها را از خود دفع مي كنند. (8)
پي نوشت ها:
1. اعراف (7) آيه‌.
2. فروع كافي، ج 6، ص 292.
3. بقره (2) آيه‌.
4. بحارالأنوار، ج 82، ص 203.
5. سفينه البحار، ج 2، ص 64.
6. محمد محمدي ري شهري، ‌ميزان الحكمه، ج 2، ص 1457، ماده شيطان، ‌شماره9412.
7. اعراف (7) آيه 201.
8. تفسير نمونه، ج 7، ‌ص 67.

با سلام و خسته نباشيد و آرزوي قبولي طاعات مشكلي برايم پيش آمده كه و اقعا من را درمانده كرده و واقعا نياز به راهنمايي دارم. 3سال پيش با پسري آشنا شدم.من دانشجوي سال آخر برق هستم و او ديپلم دارد و هر دو هم سن هستيم.او در مغازه فروش لوازم كامپيوتر يكي از آشنايانش مشغول به كار با حقوق خوبي است.مادرم و همچنين مادر او در اين مدت تا حدودي از رابطه ما با خبر بود و رفت و آمدهاتحت نظرايشان انجام مي گرفت و بيشتر اوقات ابراز رضايت مي كرد . تا اينكه آذر سال پيش به خواستگاري آمد و پدرم و حتي مادرم به شدت مخالفت كردند.به سه علت اول خواهر بزرگ من كه مجرد بودو دوم مدرك تحصيلي او و سوم كارش. به عقيده پدرم كار او پشتوانه نداشت و ممكن بود بيكار شود هرچند او آدم خيلي كاري است.به اصرار من به تحقيق رفتند و همه چيز خوب بود.ولي با اين وجود نيز پدرم گفت بايد شرايطش مهيا شود. مادرم وقتي اصرار مرا ديد گفت اگر كار يا درسش درست شود جواب ما مثبت مي شود.خواهرم در اين چند ماه عقد كرد.و ما منتظر شهريور بوديم تا جواب كنكور بيايد.تا اينكه پدرم به طور كاملا اتفاقي تلفن مارا شنيد و به كل مخالف شد.چرا كه ما داشتيم سر همين مسائل علت مخالفت خانواده ام بحث مي كرديم.درم به من گفته حق رابطه با او را ندارم و تا كار ودرس او درست نشود جواب نه است.در حالي كه قرار درست شدن يكي از اين ها بود.خواهش ميكنم راهنماييم كنيد.پدرم اين اتفاق يعني شنيدن حرف ما را حكمت خدا مي داند.من خيلي درمانده ام يعني واقعا حكمت خدا اينست كه ما جدا شويم يا چيز ديگري؟من بايد رابطه ام را با او قطع كنم و در اين شرايط او را تنها بگذارم؟چه كار كنم كه خانواده ام راضي شوند مگر نه اينكه خدا زوج جوان را از فضل خود غني مي كند پس اين دلايل چيست؟من چه كار كنم تو رو خدا كمكم كنيد

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در فرهنگ ايراني و اسلامي ما هر گونه رابطه مستقيم دختر و پسر مورد نکوهش قرار مي گيرد، زيرا باعث آسيب هايي مي باشد که بيش تر آن ها بعد از ازدواج آشکار مي شوند . زوج هاي جواني که به دليل بدبيني و يا وسواس فکري به دادگاه هاي خانواده و يا کلينک هاي مشاوره مي روند، بسيارند . شايد طرف مقابل شما در حال حاضر اگر با ايشان قطع رابطه کنيد، ناراحت شوند، ولي بعد از گذشت مدتي از زندگي مشترک ،زماني که افکار بدبينانه اي مانند اين که از کجا من بدانم که همسرم با کسي ديگري نبوده ،چون ازدواج ما با دوستي شروع شده ، آن زمان مي توانيد به ايشان بگوييد که حتي رابطه ام را با شما هم قطع کردم . چطور ممکن است که رابطه با فرد ديگري داشته باشم؟ از اين طريق ايشان به شما مطمئن شده و به شما که حتي رابطه ات را با ايشان قطع کردي، افتخار خواهد کرد. از طرفي در ازدواج هايي که با دوستي شروع مي شود، به تفاوت هاي شخصي ، خانوادگي و فرهنگي ،همچنين موضوعاتي سرنوشت ساز مانند رابطه والدين ، وضعيت اعضاي ازدواج کرده ، وضعيت شغلي و تحصيلي ، وضعيت دوستان انتخابي و نظر کارفرما نسبت به وضعيت ارتباطي ايشان ، اهميت داده نمي شود . اگر مشکلاتي در اين موضوعات باشد، دو طرف توجيه مي کنند، غافل از اينکه بعد از گذشت مدتي از زندگي زناشويي و کاهش احساسات، تمام اين موضوعات توجيه شده، باعث دردسر و ناسازگاري هاي زناشويي خواهد شد. بنابراين اگر رابطه خودتان را به تدريج قطع کنيد و به ايشان بگوييد که به دليل فشار خانواده و احساس عذاب وجدان و گناه به دليل عدم رضايت پدر رابطه را قطع مي کنيد ، امتيازات زير را کسب خواهيد کرد:
1- عدم احساس گناه به دليل رابطه نامشروع حتي به صورت کلامي.
2- ايجاد اضطراب در فرد مقابل که باعث تلاش و کوشش چند برابر براي موضوعات کار و تحصيل .
3- جلوگيري و پيشگيري از بدبيني هايي که معمولا بعد از ازدواج در زن و شوهر هايي که ازدواج شان با دوستي شروع شده، وجود دارد.
4- افزايش اعتماد و عزت نفس و خود ارزشمندي به دليل اينکه ايشان بايد رسما به خواستگاري اقدام کنند، نه مخفيانه و پنهاني .
5- فرصت براي تفکر و تحقيق محلي دقيق و جزيي بيش تر فارغ از احساسات توجيه کننده.
بنابراين با توجه به اين امتيازات و از طرفي عدم رضايت ولي که براي دختر شرط است، به تدريج اين رابطه را قطع و از ايشان بخواهيد که به خواستگاري رسمي اقدام کنند. از طرفي به دست آوردن يک مدرک تحصيلي با توجه به مراکز مختلف تحصيلي کار مشکلي نيست اما در صورتي که اين دو موضوع محقق نشد ، باز اين رابطه پنهاني و مخفيانه ، نامناسب است .بهتر است از طريق معتمدين و واسطه هاي مناسب صيغه عقد خوانده شود . در ايام نامزدي که بهتر است يک سال باشد ،کار و تحصيل مناسب پي گيري شود. موفق باشيد.

صفحه‌ها