دانش تاريخ

قطب راوندی می‏‌گوید: خصال پسندیده امامت، فضل، علم، صفات نیکو و اخلاق حسنه امام هادی مانند پدران بزرگوارش بود.
امام هادی علیه السلام

قطب راوندی می‏‌گوید: خصال پسندیده امامت، فضل، علم، صفات نیکو و اخلاق حسنه امام هادی مانند پدران بزرگوارش بود. موقعی که شب فرا می‏‌رسید آن حضرت متوجه قبله می‏‌شد و مشغول عبادت و اطاعت پروردگار سبحان می‏گردید و ساعتی از عبادت باز نمی‏‌ایستاد. آن حضرت جبه پشمینه‏‌ای می‏‌پوشید و بالای سجاده‏‌ای از حصیر می‏‌ایستاد.[1]
صدوق در کتاب امالی خود از ابوهاشم جعفری روایت می‏‌کند که گفت: یک وقت فقر و فاقه شدیدی به من روی آور شد. من به حضور حضرت هادی شرفیاب گردیدم، آن بزرگوار اجازه نشستن به من داد، همین که نشستم به من فرمود: ای ابوهاشم شکر کدام نعمت‏‌هایی را که خدا به تو عطا فرموده می‏‌توانی ادا کنی؟ ابو هاشم می‏گوید: من ندانستم چگونه پاسخ دهم ناگاه دیدم آن حضرت آغاز سخن نمود و فرمود: خدا به تو ایمان داده و به وسیله ایمان، آتش جهنم را بر بدن تو حرام کرده، عافیت و سلامتی را به تو مرحمت نموده و بدین وسیله تو را توفیق عبادت و اطاعت داده و صفت قناعت به تو مرحمت فرمود و بدین وسیله آبرو و حیثیت تو را حفظ کرده، ای ابو هاشم! من بدین لحاظ در سخن گفتن بر تو سبقت گرفتم که گمان می‏کردم تو می‏خواهی از آن خدای شکایت کنی که این همه نعمت به تو ارزانی داشته است. اکنون دستور داده‏ام که مبلغ صد دینار زر سرخ به تو بدهند، موقعی که آن مبلغ پول را به تو دادند آن را بپذیر.
یک روز یحیی بن اکثم در مجلس واثق بالله که از خلفای بنی عباس به شمار می‏رفت، حاضر شد. در آن مجلس که دانشمندان و فقیهان حضور داشتند، گفت: هنگامی که حضرت آدم اعمال حج را انجام می‏‌داد، چه کسی سر آن حضرت را تراشید؟ همه از پاسخ دادن به این پرسش عاجز شدند. واثق گفت شخصی هست که پاسخ آن را می‏‌داند، آن گاه حضرت امام هادی را حاضر نمود امام فرمود: مرا از سخن گفتن درباره این موضوع عفو نما، واثق گفت: تو را به خدا قسم می‏‌دهم که پاسخ این پرسش را بگویید. حضرت هادی علیه‌السلام فرمود: اکنون که دست بردار نیستی پس بدان که پدرم از جد بزرگوارم از پدرش و او از جد معظم خویش و او از پیامبر برای من نقل کرد که فرمود: آن دم که حضرت آدم، اعمال حج را بجا می‏آورد، جبرئیل یاقوتی از بهشت آورد و به سر مبارک حضرت آدم مالید. پس موهای سر آن حضرت ریختند و هر جا که بر روشنی آن یاقوت رسید آنجا را جز حرم قرار دادند.[2]
در کتاب جنات الخلود آمده است که حضرت امام علی النقیعلیه‌السلام در نهایت جلالت، وقار، کرم و اعتبار بوده. آن حضرت به قدری محجوب بود که به صورت کسی نگاه نمی‏‌کرد، بر مطلبی اصرار و ابرام نمی‏‌نمود. بلند سخن نمی‏‌گفت، مایل نبود در صدر مجلس بنشیند ولی دیگران همیشه آن بزرگوار را به جهت جلالت و نجابتی که داشت، در صدر مجلس جای می‏‌دادند.[3]
امام علی النقی علیه‌السلام در گفتار شگرف و ژرف خویش در زیارتی به نام زیارت جامعه، از دریای دانش خود ما را بهره‏‌مند ساخته است و بزرگان اهل علم، این زیارت را بهترین زیارت دانسته‏‌اند. شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه و شیخ طوسی در کتاب تهذیب الاحکام این زیارت را نقل کرده‏‌اند. این زیارت در کتاب مفاتیح الجنان به زیارت جامعه موسوم است.
با آنکه اختناق و ستم در زمان این امام همام، از حد فزون بوده است، در عین حال برخی از مشتاقان توانسته‏‌اند به قدر ظرفیت خویش از امام کسب فیض نمایند. شیخ طوسی 185 نفر از کسانی را که از امام هادی روایت کرده‌‏اند، نام می‌‏برد که در میان آنها چهره‌‏های درخشانی به چشم می‏‌خورد مانند:
الف) حضرت عبدالعظیم حسنی که در شهر ری مدفون است و امام هادی علیه‌السلام درباره ثواب زیارت قبر او می‌‏فرماید: اگر کسی قبر عبدالعظیم را زیارت کند، مثل کسی است که قبر امام حسین علیه‌السلام را زیارت کرده است.
ب) حسین بن سعید اهوازی که از یاران امام رضا و امام جواد و امام هادی علیه‌السلام بود و اهل کوفه بوده است ولی به همراه برادرش به اهواز منتقل شد و از آنجا به قم رفت و در قم دار فانی را بدرود گفت.
ج) فضل به شاذان که از اکابر متکلمان و افاضل مفسران و محدثان بوده است و در زمان امام عسکری از دنیا رفت و قبرش در یک فرسخی نیشابور فعلی، زیارتگاه شیعیان است.[4]
حضرت علی النقی علیه‌السلام در سال 254 هجری در روز سوم ماه رجب به دست متوکل، مسموم شده و به شهادت رسید. امام حسن عسکری بر جنازه پدر نماز خواند و حضرت را در سامرا در خانه خویش به خاک سپرد.
در پایان این گفتار دل‏هایمان را به یکی از گفتار دلنشین این امام همام منور می‏‌کنیم: حضرت فرمود: "الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر الاخرون"؛ دنیا بازاری است که گروهی در آن سود می‏برند و گروهی زیان.[5]
اگر ما معرفت خود را نسبت به ائمه و تعالیم گوهربارشان بیشتر سازیم و سفارش‌‏های آن بزرگواران را به کار ببندیم حتماً از گروهی هستیم که در دنیا سود جسته و در آخرت خرسند و شاد هستند. خداوند توفیق عمل کردن به دستورهای بزرگان دین را به همه ما مرحمت فرماید.

پاورقی:
[1‍] ستارگان درخشان، ج 12، ص 19.
[2‍] همان، ص 23.
[3‍] همان، ص 49.
[4‍] منتهی المقال، ص 242.
[5‍] تحف العقول، ص 358.

اقدامات امامان به خصوص امام باقر ـ علیه السّلام ـ باعث پیدایش مکتبی با فرهنگ غنی خاصّ خود گردید، که بعدها به مکتب جعفری شهرت یافت.
امام باقر علیه السلام

اقدامات امامان به خصوص امام باقر ـ علیه السّلام ـ باعث پیدایش مکتبی با فرهنگ غنی خاصّ خود گردید، که بعدها به مکتب جعفری شهرت یافت. اگر چه اشتهار آن به مکتب باقری هم گزاف نبود. این مکتب فکری که در تمام زمینه‌ها، علوم اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را به طور منظم ارائه می‌دهد، نتیجه‌ی نزدیک به 55 سال ( 94 ـ 148ه‍ ق) تلاش‌های پیگیرانه‌ی این دو امام ـ علیهما السّلام ـ می‌باشد.
انتخاب چنین موضعی در جامعه‌ی سیاسی آن روز که اموی‌ها و بعدها عباسی‌ها برای بقای حکومت خویش هر مخالفتی را به شدت سرکوب می‌کردند، طبعاً نمی‌توانست همراه با شرکت در اقدامات سیاسی مهم باشد، و لذاست که ما با مراجعه به تاریخ زمان امام باقر ـ علیه السّلام ـ می بینیم که در این زمان قیام خاصّی رخ نداده و البته از طرف شیعه ـ به خلاف زیدی‌ها که امامت را منحصر در کسانی می‌دانند که با شمشیر قیام کند‌ ـ همواره و همه جا ارزش این نیست که شخص در هر صورت و به هر قیمت ولو به قیمت چشم پوشی از معارف حقه، در یک حرکت سیاسی شرکت کرده و راه برای همیشه به روی یک امّت ببندد.
امام باقر ـ علیه السّلام ـ در این برهه موضع اصلی خویش را بر پایه‌ی بیان معارف دینی واقعی اسلام قرار داده، کار اصلی خویش را تدوین فرهنگ مذهبی قرار دادند، که مقدمات تأسیس یک دانشگاه بزرگ اسلامی را که در دوران فرزندش امام صادق ـ علیه السّلام ـ به اوج خود رسید، پی‌ریزی کرد. البته این بدان معنا نبود که ایشان هیچ وقت بر علیه زورگویان حاکم موضع‌گیری نکردند. از این رو شیعیان خود را از همکاری با حكّام جز در مواردی که به طور استثنایی و بنا به دلائل خاصّی تجویز می‌شد، منع می‌کردند. امّا این مسئله در شکل یک مبارزه رسمی، پیگیر و مسلحانه و شرکت در قیام‌های انقلابی تحقق نیافت. بنابراین مخالفت و دعوت به عدم همکاری و مبارزه‌ی منفی از مواضع روشن و مشخص امام ـ علیه السّلام ـ بود.
امام باقر ـ علیه السّلام ـ به روشهای مختلف مردم را تشویق به اعتراض و نصیحت حكّام می‌کردند. در روایتی از آن حضرت آمده: کسی که نزد سلطان ظالم رفته و او را دعوت به تقوای الهی کرده و موعظه کند، و از قیامت بترساند، برای او همچون پاداش جنّ و انس خواهد بود.[1]
در مورد ادعای امامت در خاندان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ شواهد تاریخی زیادی وجود دارد و این مسئله برای اغلب مردم روشن بوده است، و همه می‌دانستند که ائمه شیعه امامت را حق منحصر به فرد خود می‌دانند، و لذا با فرمایشات خود سعی در سوق دادن مردم به سوی اهل بیت و روشن ساختن آنها نسبت به ظلم و جور و ستم ولات حاکم بر مردم بود. تکیه‌های مکرر امام ـ علیه السّلام ـ بر اینکه ولایت در کنار نماز، روزه، حج، و زکات پنج حکم اساسی اسلام می‌باشد بر همین اساس بوده؛ "خدا مردم را به چیزی فرا نخوانده که به پایه ولایت برسد، با این حال مردم چهار تا را گرفتند ولایت را رها کردند."[2]
روایت شده که روزی امام باقر ـ علیه السّلام ـ بر هشام بن عبدالملک وارد شد و به او به عنوان خلیفه و امیرالمؤمنین سلام نکرد. هشام ناراحت شد و به مردمی که در اطرافش بودند دستور داد تا امام ـ علیه السّلام ـ را در این زمینه سرزنش کنند، در این حال امام ـ علیه السّلام ـ رو به مردم کرده فرمودند: "ایها الناس این تذهبون و این یراد بکم بنا هدی الله اوّلکم و بنا ختم آخرکم فان یکن لکم ملک معجّل فان لنا ملکا موجلا و لیس بعد ملکنا ملک لانا اهل بیت العاقبة یقول الله و العاقبة للمتقین."[3]
یعنی: مردم به کجا می‌روید؟ به کجا رانده می‌شوید؟ شما در آغاز به وسیله‌ی ما اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ هدایت شدید، و سرانجام کار شما نیز با ما پایان می‌پذیرد، اگر شما زودتر زمام امور را به دست گرفتید در پایان کار اداره‌ی امت اسلامی و امور آن بدست ما خواهد بود، برای اینکه ما خانواده‌ای هستیم که عاقبت با آنان است خدا می‌فرماید: عاقبت کار از آن پرهیزگاران است.
در مسیر اصلاح‌گری هر چند حرکت فرهنگی و ایجاد تحول فکری مقدم بر اتخاذ روش‌های قهرآمیز است ولی نباید همواره در مقام موعظه‌گر باقی ماند، و دل به امر و نهی کردن خوش داشت، بلکه پند و اندرز تا زمانی ارزش دارد و سبب ایفای مسئولیت می‌شود که منشأ تأثیر و تحول آفرین و مایه‌ی اصلاح باشد آنگاه که رهنمودها، پندها و اندرزها، در مفسدان و ستمگران کارساز نیفتاد، باید شیوه‌ی مبارزه را تغییر داد و در صورت ضرورت از روش‌های قهرآمیز نیز استفاده کرد. امام محمد باقر ـ علیه السّلام ـ در ترسیم این بینش می‌فرماید: "در برابر عمل ناشایست مفسدان و ظالمان با قلب و زبان به مبارزه و انکار برخیزید، و بر پیشانی ستمکاران بکوبید، در مسیر خدا از ملامت ملامتگران نهراسید. اگر موعظه‌ی شما اثر بخشید و آنان به سوی حق بازگشتند، دست از ایشان بردارید همانا اهرم قهر و قدرت را باید نسبت به کسانی روا داشت که به مردم ستم می‌ورزند و در زمین سرکشی می‌کنند. آنان مستحق شکنجه‌ای دردناکند.[4]
در همین راستا و در بیان مذمت سلاطین جور امام ـ علیه السّلام ـ در تفسیر آیه‌ی "و قال الذین اتبعوا لو انّ لنا کرةً فنتبرأ منهم کما تبرؤا منا ..."[5] و بیان مصداق این پیشوایان و پیروان فرمودند: به خدا سوگند این پیشوایان همان رهبران، ستمگرند که در روز قیامت و مشاهده عذاب الهی از پیروان و حامیان خود دوری و بیزاری می‌جویند.[6]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. امام باقر علیه السّلام جلوه امات در افق دانشها، احمد ترابی.
2. حیات فکری سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان.
3. سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی.
4. در مکتب فجر دانشها، علی قائمی.

پی نوشت ها:
[1] . حرّ عاملی، وسائل الشیعه، قم، چاپ مؤسسة آل البیت ـ علیهم السّلام ـ ، سال 1409، ج16، ص134.
[2] . احمد بن محمّد بن برقی، المحاسن، قم، دار الکتب الاسلامیه، 1371 ق، ج1، ص 286.
[3] . ابن شهر آشوب، المناقب، قم، انتشارات علامه، 1379 ق، ج4، ص289.
[4] . کلینی، کافی، تهران، چاپ دار الکتب الاسلامیه، 1365 هـ ش، ج5، ص 55.
[5] . بقره/167.
[6] . مجلسی، بحارالانوار، ج1، 374، به نقل از کتاب امام باقر ـ علیه السّلام ـ جلوه‌ی امامت در افق دانش‌ها.

حضرت امام محمد الباقر علیه‌السلام امامی است که همه لحظات عمر با برکتش، در راه ارشاد و هدایت انسان‌ها به پایان رسید.
امام باقر

حضرت امام محمد الباقر علیه‌السلام امامی است که همه لحظات عمر با برکتش، در راه ارشاد و هدایت انسان‌ها به پایان رسید. امامی که از زمینه‌سازی‌های پدرش امام سجاد علیه‌السلام در راستای معرفی مکتب تشیع و مبارزه با طاغوت زمان بهره‌برداری بسیار کرد، و با تربیت شاگردان برجسته، و تبیین فقه ناب اسلام و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بزرگترین قدم را برای شناسایی تشیع و مکتب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ برداشت. او در سن چهار سالگی در کربلا و ماجرای عاشورای حسینی حضور داشت، و در سفر کوفه و شام همراه پدر، همة سختی این سفر را تحمل کرد، و بر اساس فرهنگ عاشورا تربیت شد. او تجسمی از ارزش‌های والای انسانی و کمالات اخلاقی بود، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله از او یاد و تجلیل فراوانی نموده است؛ جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: از رسول خدا علیه‌السلام شنیدم فرمود: ای جابر! تو به مردی از خاندان من می‌رسی که همنام و همشکل من است، علم را می‌شکافد و تفسیر و توضیح می‌دهد.[1]
زندگی امام باقر علیه‌السلام را می‌توان در سه بخش بیان نمود: 1- امام باقر علیه‌السلام در عصر پدر (38 سال). 2- دوران امامت (20 سال). 3- نمونه‌ای از گفتار و رفتار امام باقر علیه‌السلام.
بخش اول:
اسم مبارک آن حضرت محمد ـ لقبش باقر، شاکر و امین. کنیه‌اش ابوجعفر، نام پدر گرامیش علی بن الحسین علیه‌السلام و نام مادر بزرگوارش فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه‌السلام (در اول رجب سال 57 هـ . ق در مدینه النبی متولد و در سال 114 هـ . ق در همان شهر شهید و از دنیا رفت. او از دو طرف نَسَبش به هاشم می‌رسید و هم از دو طرف نسبش به امام علی علیه‌السلام می‌رسید، و قبر شریفش مدینه، در قبرستان[2] بقیع کنار قبر پدر بزرگوارش امام سجاد علیه‌السلام می‌باشد.

دوران عمر شریفش: (1 - سه سال و شش ماه و ده روز با جدّ بزرگوارش امام حسین علیه‌السلام . 2 - سی و چهار سال و پانزده روز با پدرش امام سجاد علیه‌السلام . 3 - نوزده سال و ده ماه و 12 روز مدت امامت).
امام صادق علیه‌السلام در بارة مقام مادر امام باقر علیه‌السلام فرموده است: "کانت صدیقه لم تدرک فی آل الحسن امرأهٌ مثلها"[3] او یک صدیقة راستگو و راستکردار بود و در خاندان امام حسن علیه‌السلام بانویی مانند او یافت نمی‌شود.
بخش دوم و سوم:
دوران امامت امام باقر علیه‌السلام : در محرم سال 95 هـ . ق پس از شهادت پدر بزرگوارش امام سجاد علیه‌السلام دوران امامت امام باقر علیه‌السلام هنگامی که 38 سال از عمر شریفش می‌گذشت، آغاز گردید و تا ذیحجه 114 هـ . ق حدود 20 سال طول کشید و امام باقر علیه‌السلامدر این مدت در مدینه زندگی می‌کرد و خلفای عصرش به ترتیب چنین بودند: 1 - ولید بن عبدالملک، که حدود پنج ماه از امامت امام باقر علیه‌السلام در عصر خلافت او واقع شد.
2 - سلیمان بن عبدالملک، از سال 96 تا 99 هـ . ق که چهار سال و دو ماه از امامت امام باقر علیه‌السلام در این عصر بود.
3 - عمر بن عبدالعزیز، از سال 99 تا 101 که دو سال و پنج ماه از امامت امام باقر علیه‌السلام با این عصر مصادف شد.
4 - یزید بن عبدالملک، از سال 101 تا 105 هـ . ق که چهار سال و دو ماه از امامت امام باقر علیه‌السلام در این عصر بود.
5 - هشام بن عبدالملک از سال 105 تا 114 هـ .ق که حدود 9 سال بخش آخر امامت امام باقر علیه‌السلام در این عصر پر‌ آشوب واقع شد، و سرانجام به دستور او توسط والی مدینه مسموم شد و به شهادت رسید.[4]
تأسیس حوزه علمیه و نهضت فرهنگی تشيّع: امام باقر علیه‌السلام دریافته بود که فرهنگ تشیع در انزوا قرار گرفته و زیر چکمه جلادان اموی، بی‌رمق مانده است، از این رو لازم بود به یک انقلاب وسیع فرهنگی دست بزند و با تشکیل حوزة علمیه و تربیت شاگردان برجسته، فقه آل محمد علیه‌السلام و خط فکری تشیع را آشکار سازد و آن حضرت به خوبی می‌دانست که همین موضوع زمینة‌ عمیق و بنیان کن برای مبارزه با طاغوتیان خواهد شد، و در دراز مدت، شیعیان را به صحنه می‌آورد، و مکتب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را زنده خواهد کرد. لذا امام باقر علیه‌السلام زمینه‌سازی بسیار عمیق و خوبی را در این راستا نمود و پس از او فرزند برومندش امام صادق علیه‌السلام با تشکیل حوزة علمیة چهار هزار شاگردی آن را به ثمر رسانید و به عنوان یک دانشگاه عظیم اسلامی، در تاریخ اسلام آشکار و ماندگار ساخت. بنابراین می‌توان گفت: امام باقر علیه‌السلام مؤسس و بنیانگذار حوزة علمیة شیعه و نهضت فکری و انقلاب فرهنگی تشیع بود.[5]
امام باقر علیه‌السلام شاگردانی مانند: محمد بن مسلم، زراره بن اعین، ابوبصیر، برید بن معاویه را تربیت کرد که امام صادق علیه‌السلام فرمود: این چهار نفر مکتب و احادیث پدرم را زنده کردند. و فرمود: صلوات خدا بر آنها در حال زندگی وپس از مرگ[6]. یکی از شاگردان پرورش یافتة امام باقر علیه‌السلام یعنی جابر بن یزید جُعفی پس از هیجده سال کسب علم و آموختن هفتاد هزار حدیث از محضر امام باقر علیه‌السلام هنگام وداع از آن حضرت (برای مراجعت به کوفه) از ایشان تقاضای حدیث و پند و نصیحت می‌کند! امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: بعد از هیجده سال کسب علم و کمال بس نیست؟ جابر عرض می‌کند: آری شما دریایی هستید که آبش تمام نمی‌شود و به قعر آن نمی‌توان رسید. امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنها اعلام کن بین ما و خداوند هیچ خویشاوندی نیست، و به پیشگاه خداوند کسی نزدیک نگردد مگر در پرتو اطاعت و پیروی، ای جابر کسی که خدا را اطاعت کند و ما را دوست بدارد، او دوست ما خواهد بود، و کسی که نافرمانی خدا کند دوستی ما به حال او سودی نخواهد بخشید.[7]

پی نوشت ها:
[1] - اصول کافی، ج 1، ص 469.
[2] - الارشاد شیخ مفید، ترجمة حاج سیدهاشم رسولی محلاتی، انتشارات علمیه الاسلامیه، چاپ دوم، قطع وزیری، ص 156.
[3] - اصول کافی، ج 1، ص 496.
[4] - اقتباس از تتمه المنتهی، ص 73 تا 90 از تاریخ یعقوبی آدرس داده شده.
[5] - گرچه اساس تشیع در عصر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پی‌ریزی شد ولی حکومت ننگین بنی‌امیه این اساس را درهم ریخت، امام باقر علیه‌السلام آن را نوسازی کرد.
[6] - بهجه الآمال، ج 4، ص 69 (به نقل از سیرة چهارده معصوم، محمد محمدی اشتهاردی، ص 463، نشر مطهر، 1378، قطع وزیری).
[7] - سفینه البحار، ج 2، ص 142، بحار، ج 78، ص 183.

امام باقرعلیه‌السلام در عرصه علوم خدا و دین شناسی جایگاه بس بلند داشت، به گونه ای که رسول خدا از وی به عنوان" باقرالعلوم" یاد نمود
امام باقر علیه السلام

در ابتدا باید گفت: این سوال ناشی از این است که جایگاه برخی علوم روشن نشده است، یعنی برخی تصور می کنند اگر کسی ابتکار و اختراعی داشته باشد، او تنها  صاحب علم می باشد، و حال اینکه چنین نیست، زیرا برخی از علوم وجود دارند که به مراتب با اهمیت تر از علوم مادی می باشند، از جمله علومی که از اهمیت خاص بر خور دار است، علم خدا و دین شناسی است. َ رَسُولُ خدا فرمود :" أَفْضَلُ الْعِلْمِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ (1). امام علیه‌السلام نیز با اهمیت و مهم ترین علم را معرفت خداوند دانست:" َ أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ كَمَالُ تَصْدِیقِهِ تَوْحِیدُهُ ... (2)  
 امام باقرعلیه‌السلام در عرصه علوم خدا و دین شناسی جایگاه بس بلند داشت، به گونه ای که رسول خدا از وی به عنوان" باقرالعلوم" یاد نمود، چنانچه از جابر بن عبد اللّه منقول است که حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله به من فرمود: ای جابر! امید است که تو در دنیا بمانی تا ملاقات کنی فرزندی از من که از اولاد حسین خواهد بود که او را محمّد نامند، یَبْقُرُ عِلْمَ الدِّینِ بَقْرا،(3) یعنی او می‌‏شکافد علم دین را شکافتنی، پس هرگاه او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان.
  به نظر می رسد کلام رسول خدا درباره امام باقر علیه‌السلام ناظر براین است که وی در عرصه نشر معارف دینی وعلم خدا شناسی شکافنده علم می باشد، بر این اساس بود که حضرت طی مدت امامت خود، در همان شرائط نامساعد، به نشر و اشاعه حقایق و معارف الهی پرداخت و مشکلات علمی را تشریح نمود و جنبش علمی دامنه داری به وجود آورد که مقدمات تاسیس یک «دانشگاه بزرگ اسلامی» را که در دوران امامت فرزند گرامیش امام صادق علیه‌السلام به اوج عظمت رسید، پی ریزی کرد. روایات و احادیث متعدد در زمینه مسائل و احکام اسلامی، تفسیر، تاریخ اسلام، و انواع علوم، از آن حضرت به یادگار مانده است ، افزون بر آن، رجال و شخصیت های بزرگ علمی از محضر آن حضرت استفاده می‏‌کردند. که هر کدام در گسترش علوم نقش اساسی داشتند، چنانکه «جابر بن یزید جعفی» و «کیسان سجستانی» (از تابعین) و فقهائی مانند: «ابن مبارک»، «زهری»، «اوزاعی»، «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعی»، «زیاد بن منذرنهدی» از آثار علمی او بهره‏‌مند شده سخنان آن حضرت را، بی واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده‏اند. کتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبری، بلاذری، سلامی، خطیب بغدادی، ابونعیم اصفهانی، و کتبی مانند: موطا مالک، سنن ابی داود، مسند ابی حنیفه، مسند مروزی، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشری، و دهها نظیر اینها، که از مهمترین کتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پیشوای پنجم است و همه جا جمله: «قال محمد بن علی» و یا «قال محمد الباقر» به چشم می‏خورد. کتب شیعه نیز در زمینه‌‏های مختلف سرشار از سخنان و احادیث حضرت باقر علیه‌السلام است.
حضرت باقر علیه‌السلام شاگردان برجسته‌‏ای در زمینه‏‌های فقه و حدیث و تفسیر و دیگر علوم اسلامی تربیت کرد که هر کدام وزنه علمی بزرگی به شمار می‏رفت. شخصیتهای بزرگی همچون: محمد بن مسلم، زراره‏ ابن اعین، ابو بصیر، برید بن معاویه عجلی، جابربن یزید، حمران بن اعین، و هشام بن سالم از تربیت یافتگان مکتب آن حضرت هستند.(4)
 با توجه به مطالب گذشته باید گفت: گرچه ممکن است ما آثار علمی مانند کتاب و اختراعی - از امام باقر علیه‌السلام نداشته باشیم، اما امام با بیان روایات بسیار زیاد و تربیت شاگردان متعدد در عرصه های علوم مختلف، فعالیت های بسیار مهمی را انجام داد که این امر با اختراع وابتکار مادی، قابل مقایسه نیست، زیرا اختراع و ابتکار را انسان هایی دیگر می توانند انجام، ولی آ نچه که انسان‌هایی دیگر از آن عاجزند، هدایت مردم و ارائه معارف بلند دینی است.
ضمن اینکه در منابع روایی شیعه برای امامان علیهم‌السلام ده ها کتاب و تألیفات بر شمرده اند. برخی از این کتاب ها توسط امام پیشین نگاشته شده، سپس به عنوان میراث امامت به امامان بعدی رسیده است، برخی میراث از سلسله پیامبران پیشین بوده، برخی با املای امامان علیهم‌السلام توسط شاگردان نوشته،برخی توسط امامان علیهم‌السلام برای هدایت افرادی خاص و یا درخواست عده ای نگاشته شده است.
برخی کتاب های منسوب به امام باقر علیه‌السلام وجود دارد:
 - کتاب التفسیر؛ از امام باقر علیه‌السلام
 - رساله‌امام باقر علیه‌السلام به سعد الخیر
 - کتاب الهدایه؛ از امام باقرعلیه‌السلام (5)

درباره امام باقر علیه‌السلام به منابع زیر مراجعه فرمایید:
- امام محمد باقر، کاظم ارفع.
- پیشوای پنجم, حضرت امام محمد باقر، گروه نویسندگان.
- دورنمایی از زندگی امام باقر، مهدی پیشوای.

پی نوشت ها:
1. علامه مجلسی بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ناشر: اسلامی، ج، 75 ص 7
2. عبد الواحد تمیمی آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی ، ص85‏.
3. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، کنگره شیخ مفید، قم،‏ چاپ اول، ۱۴۱۳ ق‏. ج‏۲، ص ۱۵۹.
4. مهدیی پیشوایی ،سیره پیشوایان، قم، موسسه امام صادق علیه‌السلام، چاپ یازدهم، 1379 از ص 306 به بعد.
5. سید محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات ، چاپ پنجم ، 1418ه ،ج 2، ص 502.

آوازه علوم و دانش های امام باقر چنان اقطار اسلامی را پر کرده بود که لقب «باقر العلوم» (گشاینده دریچه‌‏های دانش و شکافنده مشکلات علوم) به خود گرفته بود.

امام باقر علیه‌السلام، در طول زندگی خود، به نشر و گسترش حقایق و معارف الهی پرداخت. مشکلات علمی را تشریح نمود. جنبش علمی دامنه داری به وجود آورد که مقدمات تاسیس یک «دانشگاه بزرگ اسلامی» را که در دوران امامت فرزند گرامیش «امام صادق» به اوج عظمت رسید، پی ریزی کرد.
امام پنجم در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنی هاشم بود. مقام بزرگ علمی و اخلاقی او مورد تصدیق دوست و دشمن بود. به قدری روایات و احادیث، در زمینه مسائل و احکام اسلامی، تفسیر، تاریخ اسلام، و انواع علوم، از حضرت به یادگار مانده است که تا آن روز از هیچ یک از فرزندان امام حسن و امام حسین علیه‌السلام به جا نمانده بود.(1)
رجال و شخصیت های بزرگ علمی آن روز، نیز عده‌‏ای از یاران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله که هنوز در حال حیات بودند، از محضر حضرت استفاده می‌‏کردند.
«جابر بن یزید جعفی» و «کیسان سجستانی» (از تابعین) و فقهائی مانند: «ابن مبارک»، «زهری»، «اوزاعی»، «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعی»، «زیاد بن منذرنهدی» از آثار علمی او بهره‏‌مند شده، سخنان حضرت را، بی واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده‌‏اند.
کتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبری، بلاذری، سلامی، خطیب بغدادی، ابونعیم اصفهانی، و کتبی مانند: موطا مالک، سنن ابی داود، مسند ابی حنیفه، مسند مروزی، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشری، و ده ها نظیر این ها، که از مهم ترین کتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پیشوای پنجم است و همه جا جمله: «قال محمد بن علی» و یا «قال محمد الباقر» به چشم می‏‌خورد. (2)
کتب شیعه نیز در زمینه‏‌های مختلف سرشار از سخنان و احادیث حضرت باقر علیه‌السلام است. هر کس کوچک ترین آشنایی با این کتاب ها داشته باشد، این معنا را تصدیق می‏‌کند.
آوازه علوم و دانش های امام باقر چنان اقطار اسلامی را پر کرده بود که لقب «باقر العلوم» (گشاینده دریچه‏‌های دانش و شکافنده مشکلات علوم) به خود گرفته بود.
«ابن حجر هیتمی» می‏‌نویسد:
محمد باقر به اندازه‏ای گنج های پنهان معارف و دانش ها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمت ها و لطایف دانش ها را بیان نموده که جز بر عناصر بی بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست. از همین جاست که وی را شکافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خوانده‏اند. (3)
«عبدالله بن عطأ» که یکی از شخصیت های برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، می‏گوید:
 هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعی به اندازه محفل محمد بن علی علیه‌السلام از نظر علمی حقیر و کوچک ندیدم. من «حکم بن عتیبه» را که در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم که در خدمت محمد باقر مانند کودکی در برابر استاد عالیمقام، زانوی ادب بر زمین زده شیفته و مجذوب کلام و شخصیت او گردیده بود.(4)
آثار درخشان علمی پیشوای پنجم و شاگردان برجسته‏‌ای که مکتب بزرگ وی تحویل جامعه اسلامی داد، پیشگویی پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله را عینیت بخشد. راوی این پیشگویی «جابر بن عبدالله انصاری» شخصیت معروف صدر اسلام است.
جابر که یکی از یاران بزرگ پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله و از علاقه‏‌مندان خاص خاندان نبوت است، می‏گوید:
روزی پیامبر  به من فرمود: «بعد از من شخصی از خاندان مرا خواهی دید که اسمش اسم من و قیافه‏اش شبیه قیافه من خواهد بود. او درهای دانش را به روی مردم خواهد گشود.
پیامبر  هنگامی که پیشگویی را فرمود که هنوز حضرت باقر علیه‌السلام چشم به جهان نگشوده بود.
سال ها از این جریان گذشت، زمان پیشوای چهارم رسید. روزی جابر از کوچه‌‏های مدینه عبور می‏کرد، چشمش به حضرت باقر افتاد. وقتی دقت کرد، دید نشانه هایی که پیامبر فرموده بود، در او هست.
پرسید :اسم تو چیست ؟
گفت: محمد بن علی بن الحسین .
جابر بوسه بر پیشانی او زد و گفت: جدت پیامبر به وسیله من به تو سلام رساند!
جابر از آن تاریخ، به پاس احترام پیامبر  و به نشانه عظمت امام باقر علیه‌السلام هر روز دوبار به دیدار حضرت می‏رفت، او در مسجد پیامبر میان انبوه جمعیت می‏نشست. در پاسخ بعضی از مغرضان که از کار وی خرده‏گیری می‏کردند، پیشگویی پیامبر اسلام را نقل می‏کرد. (5)
بر این اساس و با توجه به پیشگوئی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله حضرت ملقب به باقر گشت.

پی نوشت ها:
1 .ارشاد مفید ،ص 261 ، قم ،منشورات مکتبه بصیرتی .
2 . مناقب ال ابی طالب ،ج 4 ، 165 ، ابن شهر آشوب ،قم انتشارات علامه .
3 .الصواعق المحرقه ،ص 201 ،قاهره ،مکتبه القاهره ،1385 ه ق .
4 .تذ کره الخواص ،ص 337 ،سبط بن الجوزی ،نجف ،منشورات المطبعه الحیدریه ،1383 ه ق .
5 . بحار الانوار ،ج 46 ص 226 ،تهران ،مکتبه الاسلامیه ، 1394 ه ق ،چاپ دوم .

زراره مى گويد: امام صادق علیه السلام فرمود: تسبيحات فاطمه زهرا سلام الله علیها مصداق ذكر كثير است كه در قرآن آمده : «اذكرواللّه ذكراً كثيراً»
حضرت زهرا

حكمت و فضيلت تسبيحات حضرت زهرا (س) چيست؟

تسبيحات حضرت زهرا سلام الله علیها مصداق (ذكر كثير) است كه در قرآن به مؤمنان دستور داده شده است. تسبيحات حضرت زهرا سلام الله علیها كه عبارت از ۳۴مرتبه الله اكبر و ۳۳مرتبه الحمدللّه و ۳۳مرتبه سبحان اللّه است , مصداق (ذكر كثير) است كه در قرآن به مؤمنان دستور داده شده كه فراوان خدا را ياد كنيد: «يا ايّهاالّذين آمنوا اذكرواللّه ذكراً كثيراً; اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ياد كنيد خدا را, ياد فراوان».

زراره مى گويد: امام صادق علیه السلام فرمود: «تسبيحات فاطمه زهرا سلام الله علیها مصداق ذكر كثير است كه در قرآن آمده : «اذكرواللّه ذكراً كثيراً».

امام باقر علیه السلام فرمود: «اگر چيزى بهتر از تسبيحات حضرت زهرا بود, پيامبر آن را به فاطمه مى آموخت ».

امام صادق علیه السلام فرمود: «تسبيح حضرت زهرا سلام الله علیها در هر روز بعد از هر نماز محبوب تر است نزد من از خواندن هزارركعت نماز مستحبى ».

در تعدادى از روايات وارد شده كه تسبيحات زهرا سلام الله علیها را فوراً بعد از اتمام نماز, شروع كنيد و به بچه هايتان آن رابياموزيد.

كارهاى داخل خانه همراه با بچه دارى و آسياب كردن گندم يا جو و پختن نان , كار را بر زهرا سلام الله علیها سخت گردانيده بود. على (ع)به زهرا سلام الله علیها پيشنهاد كرد نزد رسول اللّه برويم و از او خادمى را درخواست كنيم تا كمى از بار مشكلات برداشته شود. وقتى خدمت رسول خدا(ص)رسيدند و زهرا سلام الله علیها خدمت پيامبر مشكلات را عرضه داشت , پيامبرفرمود: نمى خواهيد چيزى به شما بيآموزم كه بهتر از خادم باشد؟ هنگامى كه به رختخواب مى رويد, ۳۴مرتبه اللّه اكبرو ۳۳مرتبه الحمدللّه و ۳۳مرتبه سبحان اللّه بگوييد. فاطمه سلام الله علیها عرضه داشت : راضى شدم .

امام صادق علیه السلام فرمود:«هر كس هنگام خواب تسبيحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را بگويد, از جمله ذاكران خواهد بود».

انجام واجبات و ترك معاصی و محرمات از طرف شيعيان موجب شادی و خوشحالی آنان می ‏شود
حضرت زهرا

ارتباط با معصومين عليهم السلام و از جمله حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها دو گونه است: مستقيم و غير مستقيم. ارتباط مستقيم، ‌ملاقات و رؤيت و مشاهده حسی است كه كليد خزانه آن در ارتباط غير مستقيم است. ارتباط غير مستقيم مقدمه لازم و جدا ناپذير ارتباط مستقيم و مهم تر از آن است. اين نوع ارتباط است كه انسان را به حالات اخلاقی و انسانی رهنمون مي شود. ارتباط غير مستقيم، قلبی و عاطفی و علمی و عملی است.دوستی اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و اظهار عشق و محبت و علاقه به ساحت مقدس‏شان و قبول ولايت و امامت آنان موجب خوشبختی و سعادت انسان است. زمخشري و فخر رازي و قرطبي از مفسّران بزرگ اهل سنّت در تفسيرشان از رسول خدا(ص) نقل كرده‏اند:

«من مات علي حب آل محمد مات شهيداً، الا من مات علي حب آل محمد فتح له في قبره بابان الي الجنة، ألا و من مات علي بغض آل محمد لم يشم رائحة الجنة؛ هر كس با محبّت آل محمد بميرد، شهيد از دنيا رفته است .آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد از دنيا رود، دو درب در قبر او به سوي بهشت گشوده مي‏شود. بدانيد هر كس با بغض آل محمد از دنيا برود، بوي بهشت را استشمام نخواهد كرد.»رفتن به زيارت تربت و بارگاه ملكوتي شان، خواندن زيارت از راه دور كه در مفاتيح الجنان آمده، قرائت قرآن و اهداي ثواب به ارواح پاك شان، وقف موقوفات و دادن صدقه و خيرات در راه شان، بر پايي مجالس جشن و عزاء و شركت در محافل مدح و مصيبت‏شان كه براي هر يك از اين موارد ثواب‏هاي عظيم ذكر شده، هم چنين استفاده از سيره عملي و گفتاري آنان در زندگي، از مصاديق ابراز علاقه و محبّت و دوستي حضرات معصومين(ع) است.

انجام واجبات و ترك معاصي و محرمات از طرف شيعيان موجب شادي و خوشحالي آنان مي‏شود. وظيفه ما هم پيروي واقعي از آنان و زينت بودن براي امامان است.اين بهترين راه براي برقراري ارتباط با معصومين و از جمله حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها است.

با توجه به مدارك موجود و اعتراف بزرگان اهل سنت،‌ دليل دفن شبانه آن حضرت وصيت آن حضرت بود كه نمى‌خواست افرادى كه بر او ستم كرده‌اند، بر جنازه‌اش نماز بخوانند
چرا حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شبانه دفن شدند؟

چرا حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شبانه دفن شدند؟ آیا فقط به این دلیل بود که نامحرمان جسد ایشان را نبینند؟

پاسخ :

دفن شبانه، نماز بدون حضور و اطلاع خليفه، قبر پنهان، اسرارى است كه در درون خود پيام‌ها دارند. درست است كه فاطمه اين چنين خواست و اين گونه وصيت كرد؛ ولى چه اتفاقى افتاده است كه زهرا سلام الله عليها وصيت تاريخي‌اش را با اين در خواست‌ها به پايان مى‌برد؟! مگر نه اين است كه خشم و ناراحتي‌اش را نسبت به دشمنانش اظهار مى‌كند و در واقع چندين پرسش را در برابر نگاههاى تيز بين مورخان و آيندگان مى‌گذارد تا به پرسند: چرا قبر فاطمه پنهان است؟ و چرا دختر پيامبر شبانه و پنهانى دفن شد؟ و چرا علي عليه السلام بدون اطلاع ابوبكر و عمر بر وى نماز خواند؟ و…
آيا كسى كه جانشين پيامبر بود ( آن گونه كه خود ادعا كرده‌اند) شايستگى نماز خواندن بر وى را نداشت؟
آري، فاطمه وصيت كرد كه او را شبانه دفن نموده و هيچ يك از كسانى را كه بر وى ستم كرده‌اند، خبر نكنند، و اين بهترين سند براى شيعه است تا ثابت كنند كه صديقه شهيده مظلوم از دنيا رفته و از افرادى كه بر وى ستم كرده‌اند، هرگز راضى نشده است.
روايات فراوانى در كتاب‌هاى شيعه و سنى بر اين مطلب دلالت دارد كه به اختصار چند روايت را ذكر مى‌كنيم:

دفن شبانه، در روايات اهل سنت:

محمد بن اسماعيل بخارى مى‌نويسد:
وَعَاشَتْ بَعْدَ النبي صلى الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عليها.
فاطمه زهرا سلام الله عليها، شش ماه پس از رسول خدا (ص) زنده بود، زمانى كه از دنيا رفت، شوهرش علي عليه السلام او را شبانه دفن كرد و ابوبكر را با خبر نساخت.(1)
ابن قتيبه دينورى در تأويل مختلف الحديث مى‌نويسد:
وقد طالبت فاطمة رضي الله عنها أبا بكر رضي الله عنه بميراث أبيها رسول الله صلى الله عليه وسلم فلما لم يعطها إياه حلفت لا تكلمه أبدا وأوصت أن تدفن ليلا لئلا يحضرها فدفنت ليلا.
فاطمه از ابوبکر ميراث پدرش را خواست، ابوبکر نپذيرفت، قسم خورد که ديگر با او (ابو بکر) سخن نگويد و وصيت کرد که شبانه دفن شود تا او (ابوبکر) در دفن وى حاضر نشود.(2)
عبد الرزاق صنعانى مى‌نويسد:
عن بن جريج وعمرو بن دينار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبي صلى الله عليه وسلم دفنت بالليل قال فرَّ بِهَا علي من أبي بكر أن يصلي عليها كان بينهما شيء.
فاطمه دختر پيامبر شانه به خاك سپرده شد، تا ابوبكر بر وى نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتى افتاده بود.
و در ادامه نيز مى‌گويد:
عبد الرزاق عن بن عيينة عن عمرو بن دينار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلك
از حسن بن محمد بن نيز همانند اين روايت نقل شده است؛ مگر اين كه در اين روايت قيد شده است كه خود فاطمه اين چنين وصيت كرده بود.(3)
و ابن بطال در شرح صحيح بخارى مى‌نويسد:
أجاز أكثر العلماء الدفن بالليل... ودفن علىُّ بن أبى طالب زوجته فاطمة ليلاً، فَرَّ بِهَا من أبى بكر أن يصلى عليها، كان بينهما شىء.
اكثر علما دفن جنازه را در شب اجازه داده‌اند. علي بن ابوطالب، همسرش فاطمه را شبانه دفن كرد تا ابوبكر به او نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتى افتاده بود.(4)
ابن أبي‌الحديد به نقل از جاحظ (متوفاى 255) مى‌نويسد:
وظهرت الشكية، واشتدت الموجدة، وقد بلغ ذلك من فاطمة ( عليها السلام ) أنها أوصت أن لا يصلي عليها أبوبكر.
شكايت و ناراحتى فاطمه (از دست غاصبين) به حدى رسيد كه وصيت كرد ابوبكر بر وى نماز نخواند.(5)
و در جاى ديگر مى‌نويسد:
وأما إخفاء القبر، وكتمان الموت، وعدم الصلاة، وكل ما ذكره المرتضى فيه، فهو الذي يظهر ويقوي عندي، لأن الروايات به أكثر وأصح من غيرها، وكذلك القول في موجدتها وغضبها.
مخفى كردن مرگ فاطمه (سلام الله عليها) و محل دفن او و نماز نخواندن ابوبكر و عمر و هر آن چه كه سيد مرتضى گفته است، مورد تأييد و قبول من است؛‌ زيرا روايات بر اثبات اين موارد صحيح‌تر و بيشتر است و همچنين ناراحتى و خشم فاطمه بر شيخين نزد من از اقوال ديگر اعتبار بيشترى دارد.(6)

دفن شبانه در روايات شيعه:

هر چند كه سبب وصيت صديقه طاهره در ميان شيعيان مشخص و اجماعى است؛ اما در عين حال به يك روايت و سخن اشاره مى‌كنيم.
مرحوم شيخ صدوق در علت دفن شبانه آن حضرت مى‌نويسد:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام لِأَيِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (عليها السلام) بِاللَّيْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا يُصَلِّيَ عَلَيْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ‏].
علي بن ابوحمزه از امام صادق عليه السلام پرسيد: چرا فاطمه را شب دفن كردند نه روز؟ فرمود: فاطمه سلام الله عليها وصيت كرده بود تا در شب وى را دفن كنند تا ابوبكر و عمر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند.(7)
مرحوم صاحب مدارك رضوان الله تعالى عليه مى‌گويد:
إنّ سبب خفاء قبرها ( عليها السلام ) ما رواه المخالف والمؤالف من أنها ( عليها السلام ) أوصت إلى أمير المؤمنين ( عليه السلام ) أن يدفنها ليلا لئلا يصلي عليها من آذاها ومنعها ميراثها من أبيها ( صلى الله عليه وآله وسلم ).
علت مخفى بودن محل دفن فاطمه سلام الله عليها آن گونه كه مخالف و موافق نقل كرده‌اند اين است كه آن حضرت به اميرمؤمنان عليه السلام سفارش كرد تا او را شبانه دفن كند تا آنان كه او را اذيت كرده‌ و از ارث پدرش محروم كرده بودند بر وى نماز نخوانند.(8)

نتيجه:
با توجه به مدارك موجود و اعتراف بزرگان اهل سنت،‌ دليل دفن شبانه آن حضرت وصيت آن حضرت بود كه نمى‌خواست افرادى كه بر او ستم كرده‌اند، بر جنازه‌اش نماز بخوانند و با اين كار خشم خود را از غاصبان خلافت جاودانه ساخت.

پی نوشت:
1- البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
2- الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، تأويل مختلف الحديث، ج 1، ص 300، تحقيق: محمد زهري النجار، ناشر: دار الجيل، بيروت، 1393هـ، 1972م.
3- الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 3، ص 521، حديث شماره 6554 و حديث شماره: 6555، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.
4- إبن بطال البكري القرطبي، أبو الحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاي449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج 3، ص 325، تحقيق: أبو تميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م.
5- إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 157، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
6- شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 170.
7- الصدوق، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، علل الشرايع، ج‏1، ص185، تحقيق: تقديم: السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر: منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، 1385 - 1966 م .
8- الموسوي العاملي، السيد محمد بن علي (متوفاي1009هـ)، مدارك الأحكام في شرح شرائع الاسلام، ج 8، ص279، نشر و تحقيق مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الأولي، 1410هـ.

تسبيحات حضرت زهرا سلام الله علیها مصداق (ذكر كثير) است كه در قرآن به مؤمنان دستور داده شده است
تسبيحات حضرت زهرا

تسبيحات حضرت زهرا سلام الله علیها كه عبارت از 34مرتبه الله اكبر و 33مرتبه الحمدللّه و 33مرتبه سبحان اللّه است , مصداق (ذكر كثير) است كه در قرآن به مؤمنان دستور داده شده كه فراوان خدا را ياد كنيد: «يا ايّهاالّذين آمنوا اذكرواللّه ذكراً كثيراً;(1) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ياد كنيد خدا را, ياد فراوان».
زراره مى گويد: امام صادق علیه السلام فرمود: «تسبيحات فاطمه زهرا سلام الله علیها مصداق ذكر كثير است كه در قرآن آمده : «اذكرواللّه ذكراً كثيراً».( 2)
امام باقر علیه السلام فرمود: «اگر چيزى بهتر از تسبيحات حضرت زهرا بود, پيامبر آن را به فاطمه مى آموخت ».(3)
امام صادق علیه السلام فرمود: «تسبيح حضرت زهرا سلام الله علیها در هر روز بعد از هر نماز محبوب تر است نزد من از خواندن هزارركعت نماز مستحبى ».(4)
در تعدادى از روايات وارد شده كه تسبيحات زهرا سلام الله علیها را فوراً بعد از اتمام نماز, شروع كنيد و به بچه هايتان آن رابياموزيد.
كارهاى داخل خانه همراه با بچه دارى و آسياب كردن گندم يا جو و پختن نان , كار را بر زهرا سلام الله علیها سخت گردانيده بود. على (ع)به زهرا سلام الله علیها پيشنهاد كرد نزد رسول اللّه برويم و از او خادمى را درخواست كنيم تا كمى از بار مشكلات برداشته شود. وقتى خدمت رسول خدا(ص)رسيدند و زهرا سلام الله علیها خدمت پيامبر مشكلات را عرضه داشت , پيامبرفرمود: نمى خواهيد چيزى به شما بيآموزم كه بهتر از خادم باشد؟ هنگامى كه به رختخواب مى رويد, 34مرتبه اللّه اكبرو 33مرتبه الحمدللّه و 33مرتبه سبحان اللّه بگوييد. فاطمه سلام الله علیها عرضه داشت : راضى شدم .(5)
امام صادق علیه السلام فرمود:«هر كس هنگام خواب تسبيحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را بگويد, از جمله ذاكران خواهد بود».(6)

پي نوشت ها:
1.احزاب (33) آيه 41.
2.وسائل الشيعه , ج 4 باب 8از ابواب تعقيب , ص 1022.
3.همان , ص 1024.
4.همان.
5.همان , ص 1026.
6.همان

ممکن است مقصود آن باشد که حضرت فاطمه اصل و اساس درخت رسالت است
ام ابیها

عرب‌ها در نامگذاري سه چيز دارند: اسم، لقب و کنيه. اسم مانند فاطمه، لقب مثل زهرا، کنيه مانند " ام ابيها" حضرت فاطمه سلام الله علیها افزون بر نام، از چندين لقب و کنيه بهره‌مند است. انتخاب کنيه‌ها ممکن است به جهت خاصي باشد و يا نباشد. اگر کنيه "ام ابيها" جهت خاصي داشته باشد، مي‌گوييم:
1 - رمز نام گذاري ممکن است جهت اظهار محبت باشد، همان گونه که متداول است پدر در اظهار محبت نسبت به دخترش مي‌گويد: مادرم، و نسبت به پسرش مي‌گويد: بابايم، يعني پيامبر جهت اظهار محبت به دخترش فرمود: تو مادر بابات هستي.
2 - شايد بدين جهت باشد که در دوره غربت اسلام، حضرت با پدرش رفتاري داشت همانند رفتار مادر به فرزند(1) و پيامبر صلی الله علیه وآله نيز بسيار به دخترش علاقه‌مند بود، همانند رفتار فرزند نسبت به مادر. پيامبر صلی الله علیه وآله دست فاطمه سلام الله علیها را مي‌بوسيد. هر گاه به سفر مي‌رفت آخرين کسي که با او خدا حافظي مي‌کرد، حضرت فاطمه سلام الله علیها بود و در بازگشت از سفر نخست از او ديدار مي‌کرد. حضرت زهرا سلام الله علیها مانند مادري دلسوز رسول خدا صلی الله علیه وآله را در آغوش مي‌گرفت، از او نگهداري مي‌کرد، زخم هايش را مرهم مي‌گذاشت رنج‌ها و دردهايش را کاهش مي‌داد. اين گونه ابراز عواطف دو سويه همانند ابراز عواطف مادر و فرزند است.
3 - مادر هر چيزي اصل و اساس او است. ممکن است مقصود آن باشد که حضرت فاطمه اصل و اساس درخت رسالت است، چنان که در روايت آمده است: "شجره طيبه پيامبر اسلام صلی الله علیه وآله ساقه اش علي و ريشه اش فاطمه، ميوه اش فرزندان او و شاخ و برگش شيعيان حضرت مي‌باشند". اگر ريشه درخت نباشد، درخت خشک مي‌گردد و طراوت خود را از دست مي‌دهد. حضرت زهرا سلام الله علیها اگر نبود، درخت اسلام سرسبزي و نشاط خود را از دست مي‌داد.
4 - ممکن است بدان جهت باشد که چون خداوند زنان پيامبر صلی الله علیه وآله را به کنيه "ام المؤمنين" گرامي داشت، به ذهن خطور کند که آنان مهم ترين زنان روي زمين هستند، حتي از حضرت فاطمه سلام الله علیها بالاترند، از اين جهت حضرت رسول او را به "ام ابيها" خطاب کرد تا از اين وسوسه‌ها و خطورات ذهني جلوگيري کند؛ يعني اي زنان پيامبر صلی الله علیه وآله اگر شما به منزله مادران مؤمنان هستيد، حضرت فاطمه به منزله مادر پيامبر است.(2)

پي‌نوشت‌ها :
1. سيد جعفر شهيدي، زندگاني حضرت فاطمه (س) ص 40.
2. احمد رحماني همداني، فاطمه زهرا شادماني دل پيامبر (ص) ص 267 - 266.

صفحه‌ها