آیا هاورن شخصیت متضادی داشته و هم شادی می كرده و در هنگام موعظه گریه می كرده است؟
در مورد هارون الرشيد آمده است، كه دارنده دو شخصيت و چهره متضاد بود. هم در مجالس وعظ و موعظه مي نشست و از آن متأثر مي شد و زار زار مي گريست و هم به جنايات و قساوت هاي گوناگون رو مي آورد.
هارون كه در دربار خلافت به دنيا آمده و از كوچكي، با عيش و خوشگذراني خو گرفته بود، كشش نيرومندي به لذتطلبي و خوشگذراني و اشرافي گري داشت، از سوي ديگر محيط كشور اسلامي و موقعيت خود وي، ايجاب ميكرد، كه يك فرد مسلمانان و پاي بند به مقررات آيين اسلام باشد، از اين رو، وجود او معجوني از خوب و بد و زشت و زيبا بود.
خصوصيات عجيب و متضادي داشت، كه در كمتر كسي به چشم ميخورد. ظلم و عدل، رحم و خشونت، ايمان و كفر، سازگاري و سخت گيري، به طرز عجيبي در وجود او به هم آميخته بود. او از يك سو از ظلم و ستم باك نداشت و خون هاي پاك افراد بيگناه، مخصوصاً فرزندان برومند و آزاده پيامبر را بيباكانه ميريخت، از سوي ديگر هنگامي كه پاي وعظ علما و صاحب دلان مينشست و به ياد روز رستاخيز ميافتاد، سخت ميگريست!
او هم نماز ميخواند و هم به ميگساري و عيش و طرب ميپرداخت. هنگام شنيدن نصايح دانشمندان، از همه زاهدتر و با ايمانتر جلوه ميكرد، اما وقتي كه بر تخت خلافت مينشست و به امور كشور ميپرداخت از "نرون" و "چنگيز" كمتر نبود!
مورخان مينويسند: روزي هارون به ديدار "فُضَيل بن عياض"، يكي از مردان وارسته و آراسته و آزاده آن روز رفت. فضيل با سخنان درشت به انتقاد از اعمال نارواي او پرداخت و وي را از عذاب الهي كه در انتظار ستمگران است، بيم داد. هارون وقتي اين نصايح را شنيد، به قدري گريست كه از هوش رفت!
چون به هوش آمد، از فضيل خواست، دوباره او را موعظه نمايد. چندين بار نصايح فضيل، و به دنبال آن، بيهوشي هارون تكرار گرديد! سپس هارون هزار دينار به او داد، تا در موارد لزوم مصرف نمايد.
هارون با اين رفتار، نمونه كاملي از دوگانگي و تضاد شخصيت را نمودار ساخته بود، زيرا گويي از نظر او كافي بود، كه از ترس خدا گريه كند و بيهوش شود. بعد هرچه بخواهد، بدون واهمه بكند. او دو هزار كنيزك داشت، كه سيصد نفر از آنان مخصوص آواز و رقص و خنياگري بودند.
آري هارون هنگام شنيدن وعظ، سخت متأثر ميشد و صدا به گريه بلند ميكرد، اما هنگام شنيدن موسيقي چنان به طرب ميآمد، كه سر از پا نميشناخت. هم نماز ميخواند و هم به فسق و فجور مي پرداخت. (1)
پي نوشت:
(1) مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، قم، موسسه امام صادق(ع)، چ شانزدهم، 1383ش، ص435-440