همسرگزيني (انتخاب همسر و خواستگاري)

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

بسم الله الرحمن الرحیم با سلام. دوست من با یک خانومی دوست شدن و فکر کنم بعد 4 سال دیگه ازدواج کنن انشاالله,ولی محرم نیستند. به من میگه گه گاه بیا که با هم باشیم و حرف بزنیم اینم بگم دوست من و او خانوم به طور قطع یقین قصد ازدواج دارند. حالا من می گم که خوب نیست که من با شما باشم.(منظور دوستم و خانومش) ولی اون اسرار میکنه لطفا اگه میشه راهنماییم کنیید. ممنون

پرسش گر گرامي اصل ارتباط دوست تان با آن خانم درست نيست، حتي اگر قصد آن ها ازدواج باشد. بايد اين را بدانيد كه ارتباط با نامحرم در اسلام حرام هست و قصد ازدواج مخصوصا براي چهارسال ديگر، نمي تواند مجوزي براي اين ارتباط باشد. تنها راه ارتباط با نامحرم، ازدواج است و يا رابطه در چهارچوب رسمي خواستگاري.
اصل ارتباط دوستانه با نامحرم براي مدت طولاني حتي به قصد ازدواج درست نيست، چه برسد به بودن شما با آن ها، كه حتما جايز نيست. بهتر است اين مطلب را به دوست تان تذكر دهيد و به ايشان بگوييد اين گونه ارتباط با نامحرم برقرار كردن و صحبت هاي دوستانه و حرف زدن دو نفره با ايشان، از نظر شرعي جايز نيست و اين ارتباط را قطع كنند، و اگر قصد ازدواج دارند بهتر است از طريق رسمي خواستگاري وارد شوند و در اين چهار چوب با ايشان صحبت كنند. شما نيز به هيچ وجه به در خواست ايشان پاسخ مثبت ندهيد.
موفق و موید باشید

سلام ببخشی می خواستم بفهمم من دختری دوست دارم مامان وخواهرم قبول نمی کنندچون این دختر یکبار نامزدی کرده وبهم خورده بهمین خاطر قبول نمی کنندچکار کنم

مسلماً این حق شماست که با دختر دوشیزه و باکره ای ازدواج کنید و اگر می بینید مادر و خواهرتان با ازدواج شما با آن دختر مخالفت می کنند شاید از این نگرانند که در صورت ازدواج شما با آن دختری که قبلاً نامزد داشته و در عقد فرد دیگری بوده است، حق مسلم شما بی جهت تضییع می گردد و یا نادیده گرفته می شود.
گاهی اوقات دیده می شود که برخی از جوانان تحت تأثیر هیجانات قبل از ازدواج، بدون هیچ دلیل روشنی حق مسلم خود را نادیده می گیرند و بدون توجه به آن با دختری که قبلاً نامزد داشته و یا ازدواج ناموفق داشته است ازدواج می کنند اما، بعد از ازدواج با آن دختر و فرو نشستن شور عشق و التهابات ناشی از آن، حسرت ازدواج با دختر دوشیزه و باکره در دل شان زنده می شود و هوس ازدواج مجدد و یا خدای نکرده ارتباط نامشروع با جنس مخالف به سرشان می زند و بدین وسیله همسرشان را تحت فشار قرا می دهند و خواسته و ناخواسته همسرشان را تحقیر کرده و به او ظلم می کنند. اگر شما نیز از این دسته افراد باشید و بدون این که با این مسئله به درستی کنار بیایید اقدام به ازدواج با این چنین دختری بکنید، احتمال این که ازدواج تان به شکست منجر شود و یا دچار مشکلاتی در زندگی گردید وجود دارد به همین جهت، این گونه ازدواج ها قابل توصیه نمی باشد.
البته اگر نامزدی آن دختر در ازدواج قبلی اش صرفاً در حد عقد بود و هیچگاه عروسی برگزار نشده و در این بین به بکارت آن دختر آسیبی وارد نشده است در این صورت، مشکلی برای ازدواج با او وجود ندارد می توانید با انجام معاینه پزشکی قبل از ازدواج از سالم بودن بکارت آن دختر مطمئن شوید و در این خصوص با مادر و خواهرتان صحبت کنید و اطمینان لازم را به آنها بدهید.
تنها چیزی که توجه به آن اهمیت دارد، علت به هم خوردن جریان نامزدی قبلی است. گاهی توجه به علت واقعی آن می تواند همانند سرنخی نقش آفرینی داشته باشد و شما را در درستی یا نادرستی انتخابی که کرده اید یاری رساند. به هم خوردن جریان نامزدی چه از طرف دختر و چه از طرف پسر قابل تأمل بوده و لازم است شما در این زمینه تحقیق کنید و به علت اصلی آن پی ببرید. البته گاهی ممکن است علت اصلی برای همیشه مخفی بماند و خانواده ها اصرار در پوشاندن آن داشته باشند و مخفی کاری بکنند. به هر حال، این گونه مخفی کاری ها مشکل ساز است و شاید یکی از دلایل این که مادر و خواهرتان با ازدواج شما با آن دختر مخالفت می کنند این است که از این می ترسند که به هم خوردن جریان نامزدی آن دختر، شاید علتی داشته باشد و آن خانواده آن را مخفی کنند که اگر شما آن را بدانید حاضر به ازدواج با آن دختر نگردید.
نکته ای مهمی که در اینجا وجود دارد این است که چه دلایل مخالفت مادر و خواهرتان منطقی باشد و غیر منطقی، شما بایستی به هر طریقی که می توانید از استدلال منطقی گرفته تا واسطه قرار دادن افراد سرشناس و صاحب نفوذ آنها را مجاب کنید و و موافقت آنها را جلب کنید. در نهایت اگر نتیجه ای نگرفتید و نتوانستید آنها را مجاب کنید، عاقلانه¬ ترین و منطقی¬ ترین راه این است که دختر مورد نظر را علی رغم علاقه ای که به او دارید فراموش کنید و به گزینه های بهتر بیندیشید تا در زندگی آینده مشکلات کم تری داشته باشید.
این را بدانید، مخالف خانواده با ازدواج و عدم موافقت آنها، مشکل کوچکی نیست که بتوان آن را نادیده انگاشت. بنده بارها در مشاوره های خود با همسرانی برخورد کرده ام که علی رغم علاقه ای که به هم داشته اند و مدتی با هم ازدواج کرده بودند، به خاطر شدت مخالفت خانواده و عدم پذیرش همسر از سوی خانواده طرف مقابل و احیاناً برخی سنگ اندازی ها، آرامش از زندگی آنها برچیده شده بود و در آخر تصمیم به طلاق و جدایی گرفته بودند.

چند وقت پیش از دختری که فامیلمون بود خوشم آمد و حدود5-6ماه باهم ارتباط تلفنی داشتیم اما برسر یک سری مشکلات و نارضایتی خانواده ام مبنی بر ازدواج ما الآن میخواهم اورا فراموش کنم اما نمی توانم.لطفا مرا در این مورد راهنمایی کنید و اگر روایاتی مبنی بر این عمل داریم آنها را بیان کنیددختری را دوست دارم الان میخواهم او را فراموش کنم. مرا راهنمایی کنید.. با تشکر.

پرسشگر گرامی در روانشناسی تکنیکهایی برای نجات افراد از دام عشق و عاشقي وجود دارد که در ذیل به آن اشاره می شود: ابتدا توجه به این نکته در ابتدا بسیار حیاتی است که برخي از روان شناسان در این باره مي‌گويند که کار کردن با چنین افرادی( افرادی که عاشق کسی شده اند) بسیار سخت است زیرا اين ها مثل آدمهاي «مانيک»(1) هستند؛ مانيک‌ها ازآن حالت «مانياي» خود‌شان خيلي خوششان مي‌آيد، و راضی به ترک آن حالت نمی شوند. شما اگربه بيمارستان بیمارانی که اختلالات روانی دارند، برويد، موارد جالبي می بینید. مثلا وقتی به قسمت زنان مي‌رويد، مي‌بينيد خانمی که «مانيک»است ومي‌خواند و مي‌رقصد و بسیار خوش است اما همينکه پرستار را مي‌بيند که آمپول دستش است و براي مداواي او مي‌آيد به شما پناه مي‌برد و مي‌گويد مرا از دست آن پرستار که مي‌خواهد اين حالت را از من بگيرد نجات دهيد، وقتي پرستار آمپول را به او مي‌زند مثل لاستيکي که پنچر شده باشد بادش مي‌خوابد و ديگر اصلا از آن حالات خبري نيست، و اين حالت را دوست ندارد و مي‌خواهد در همان حالت شيدايي بماند و لذّت ببرد. روان‌شناسان مي‌گويند: اينهایي که درگير روابط رمانتيک و عاشقانه هستند، مثل افراد مانيک هستند که از مانيا بودن خودشان خيلي لذت مي‌برند ولذا انگيزه‌اي براي خروج از اين حالت ندارند. پس قدم اول و بسیار حیاتی برای حل مشکل شما اینست که در خود اراده ای برای خروج از این حالت آسیب زا ایجاد کنید که توجه دقیق به بحث شناختی قبلی می تواند این انگیزه و اراده را در شما ایجاد کند. به تجربه برای من ثابت شده است که رهایی از این حالت احساسی آسیب زا امکان دارد بشرطی‌که خود شخص، تقاضای کمک برای رهایی از این مشکل بنیان برافکن را داشته باشد و بخواهد از این حالت خلاص شود، زیرا در این صورت شخص عاشق، دیگر آن حالت بی رغبتی افراد مانیک برای درمان را ندارد و انگیزه برای درمان و نجات از این حالت ویرانگر دراو ایجاد شده و مقداری بینش درونی(insight) نسبت به عاقبت بد ادامة این وضعیّت خود پیدا کرده است. در اين زمينه ما يک سري تکنيک‌هاي براي کمک به شما ارائه می دهیم.
قدم اول: تکنیک اوّل: «رُمَنس»(2) زدايي؛ در اولیّن قدم باید برای شما روشن شود که، رومنس و عشق عاشقی يک پديدة پیش پا افتاده و روزمرّه است! حال چطور به اين نکته واقف شوید؟ و به این نقطه برساید؟ سعي کنید با تمام جزئيات اين حالات و تجارب رمانتيک خود را که با فلانی داشته ای بنويسید وبعدآنرا با صدای بلند برای خود بخوانيد و گاهي اوقات استفاده از ضبط صوت و آينه براي اين منظور خيلي خوب است يعني در حين اينکه متنی را که نوشته اید، مي‌خوانيد و یا از ضبط صوت صدای خود را گوش می‌کنید در آينه نیز خودتان را نگاه کن، حال باید گفت که چرا اين کار را انجام مي‌دهيم؟ اگر شما رفته باشيد خانة کسي، و در آن خانه يک غذاي لذت بخشي خورده باشيد و خيلي به شما خوش گذشته باشد، بار اوّل که تعريف مي‌کنيد با لذت تمام آن را تعريف مي‌کنيد، ‌و دفعة دوّم کمي لذت آن کمتر مي‌شود و بار سي‌ام و چهلم ديگري لذتي از تعريف کردن آن نمي‌بريد ويواش يواش رنگ مي‌بازد، اين همان حالتی است که من درمانگر در پی آن هستم ومي‌خواهم، شما به آن برسید و ببینید که اين يک حالت یک پديدة روزمرّه است که اگر انسان عنان خود را دست شیطان بدهد هر روز بارها و بارها انسان را بدام آن می اندازد. فکر نکنید که این حالت شیدایی شما يک چيز خیلی ويژه است و آسمان سوراخ شده و فقط یک مورد برایتان پایین افتاده است، همه از اين تجربه‌ها دارند، امّا آنهايي که ضعیف و «نان اَسِر‌تيو»(3) هستند، بدام آن مي‌افتند و افراد«اَسِر‌تيو» و عزّت مند براحتي از کنار آن ردّ مي‌شوند. اين نوع مردها يا زنهايي که اين حالت را دارند و رمانتيک هستند مي‌گويند: اوه خدای من، يک رویداد فوق العاده و بی‌نظیر برای من رخ داده و باید آنرا غنییمت شمرده و خوب از آن استفاده کنم چون آسمان سوراخ شده، واين مرد يا اين زن براي من از آسمان افتاده!، پس شما باید اين توهم را از ذهن خود بزدائيد و بيرون کنید و تنها راه آن همين است که گفتم(4). توجّه کنيد که هر چقدر اين عمل زياد تکرار شود، آن‌حالت عاشقانه ای که دارید، عادي‌ترمی شود و روزمرّه‌گي بیشتری پيدا مي‌کند، و اگر شما بتوانيد این حالت خاص خود را به حالت روزمره‌گي برسانيد، در «رُمَنس» زدایی ( برطرف کردن حالت عاشقانه) موفق شده‌ايد، همانگونه که گفته شد، اين تکنیک را «رُمَنس» زدايي مي‌گويند. یعنی شخص درگير حالتهاي رمنسي و عشقی است و با نصيحت نمي‌شود او را درست کرد مثلا نمی توان به او گفت: اين کارها بد است وخوبیّت ندارد، او اینها را نمی پذیرد و قبول نمي‌کند و تازه اگر بپذیرد و قبول کند باز سراغ ماجرای عاشقانه خودش می رود زیرا دلش درگیر آن است و اینگونه حرفها به عقل و سر مربوط است یعنی عقلی‌که در سر است آن را می پذیرد، اما دل کاری به عقل و سر ندارد و کار خودش را می‌کند و خود مختار است و به خاطر کششي که دارد، دوباره مي‌رود سراغ عشق و عاشقی و کار خود را انجام مي‌دهد، پس اين یک تکنيک قشنگ و کاربردی برای اینگونه موارد است و اگر دقيق اجرا شود کارآیی زیادی دارد.
بعد از اجرای این تکنیک به عنوان قدم اوّل که باعث می‌شود شخص از حالتهای عاشقانة خود سير و اشباع شود، تکنيک بعدي را بعنوان دومیّن گام در جهت درمان او، برمی داریم.
قدم دوم: تکنیک دوّم که باید به عنوان قدم بعدی برداشته شود بزرگ نمایی نکات منفی معشوق است: این تکنیک بايد بعد از اجرای تکنيک اول انجام گیرد به این صورت که شما باید نقطه‌هاي منفي طرف را هم ببینید و هم بگوييد و بنویسید؛ زيرا بالاخره هر کسي يک نکات مثبت و يک نکات منفي دارد، البته بايد توجه داشته باشيد که ابتدا اوّل بايد تکنيک اوّل را انجام دهيد تا ابرهاي عشق به کناري رود تا شخص بتواند نکات منفي طرف را هم ببيند. زيرا اگر از همان اوّل که عشق او شديد است، به او بگوييد نکات منفي‌معشوقت را هم بگو، بی درنگ خواهد گفت: يار من در حسن و جمال و کمال و رفتار بي‌نظير است و تمامش حسن است و اصلاً عیبی ندارد که من آنرا به شما بگویم! امّا وقتي بوسيلة تکنيک اوّل اندکي ابرهاي توهم کنار رود، شخص مي‌تواند نکات منفي طرف را هم ببيند و بگويد. در تکنيک اوّل شخص معشوق خود را تماماً گل مي‌بيند ومن به عنوان درمانگر با تکنيک اوّل او را وادار مي‌کنم تا اين گل را آنقدرببويد که ديگر بويش براي او عادي شود و آنگاه در تکنيک دوّم مي‌آيم و به خارها مي‌پردازم و به او مي‌گويم که قشنگ با تمام جزئيات فکرکن و هر شب دو مورد از آن خارها و نکات منفي طرف را با جزئيات ريز بنويس و با صداي بلند بخوان و بخواب. بايد اين کار قبل از خواب انجام شود. چون اگر روان‌شناسي «هيلگارد»(5) را خوانده باشيد می دانید که آدمها وقتي يک چيز را قبل از خواب ياد مي‌گيرند وسپس به خواب مي‌روند انبار گرداني مغزي مي‌شود و ذهن شروع مي‌کند به سازمان دادن لذا بايد این کار، درست قبل از خواب اتفاق بيافتد.
قدم سوم: تکنیک سوّم به رخ کشیدن است : وقتي تکنیک دوّم هم به خوبی انجام شد و شما تمام خارها و معایب معشوق خود را هم دیدید و لمس کرید، مي‌توانيد به عنوان قدم سوم روي اين تفسير کار کنيد که: خّوب آيا اين همان کسی است که تو با اين قدرت داري رويش سرمايه‌گذاري مي‌کني و تمام هستي‌ات، رابطة خانوادگی ات، و آبرويت را روي آن گذاشته‌ای! البته بحث شناختی که در ابتدای پاسخ ذکر شد برای این مرحله نیز مفید می باشد. آقای پرفسور بک مثلثي در این زمينة دارد به این صورت که یک راس آن s یک راس آن i و یک راس آن g است مثلاً آن عشق و علاقه ای که تو با این آدم داری چقدر s(6) است، یعنی چقدر استحکام و پایایی دارد، زيرا عشقهاي رنگي گذرا هستند و با آمدن رنگ برتر
همچون حبابی از بین می روند بدین معنی‌که به همان دلیلی‌ که به معشوق اول دل سپرده بودیم به معشوق خوش تیپ‌تر از معشوق اول دل می‌سپریم و از معشوق اوّل دست بر می داریم این طبیعت انسان است که شیطان نیز بخوبی از آن آگاه است و برای کشاندن انسان بدنبال خود با مهارت خاصّی از آن استفاده می کند و چقدرI7) است يعني چقدر از اين مُحَسناتي‌که برای معشوقت برشمردی، جزو خصوصيات ذاتي اين آقا است. و به شرايط ربطي ندارد و طرف فيلم‌بازي نمي‌کند يا مثلا چون رئيس اداره است و دارد اين خرجها را انجام مي‌دهد به نظر خوب مي‌آيد و چقدرG (8) است يعني اين حالت تا چه حدّ مي‌تواند فراگیر باشد و تمام زندگي تو را تحت تأثير خود قرار دهد و آن را از هم بپاشاند و اگر دست برداري تا چه حدّ زندگي تو متحّول مي‌شود و رو به بهبود مي‌رود، تمام اينها را بايد با جزئي‌ترين وجوه براي خودتان تشريح کنيد. مثلا با خود بگویید: اگر دست از این عشق بکشید کلّ زندگي شما چگونه مي‌شود و اگر نکشيد چطور می شود و اگر هر دم دنبال یکی که از قبلی خوش تیپ تر است راه بیافتی و بروی چه می شود و کارت به کجا می کشد. يعني «گلوباليني» و کلیت زندگي تان را در هر دو صورت به طور دقيق با هم مقايسه کنيد و روی نتایج آن تفکر نمایید. کار کردن با این مثلث این خوبی را دارد که وقتی مثلا s مثلث در نظرتان خُرد می‌شود و می‌فهمید که اين عشق یک چیز گذرا و ناپایدار است، ویا i آن ویا g آن خرد می شود و اينها همه ارزش زدايي از حالتهاي «رمنس» و عشق و عاشقی است. يعني زدودن حالت‌هاي رمانتيک است. البته در صورت امکان پیشنهاد ما اینست که این تکنیکها را زیر نظر یک مشاور و یا روان درمانگر با تجربه پی گیری نمایید. اگر در تهران زندگی می کنید ما شماره تلفن یک زوج درمانگر که تجربه فراوان در این مورد دارد را به شما ارائه می دهیم. دکتر یونسی02144015879 و 02144030585
پی نوشت ها:
1. Mania/manic شیدائی، شیدائی یکی از دو شکل بالینی عمده اختلالات خلقی(عاطفی) است، خصوصیات اساسی سندرم شیدائی عبارتند از خلق بالا، افزایش فعالیت، افکار خو مهم پنداری، تحریک پذیری، تحرک زیاد، تکلم سریع و پرحجم و....(فرهنگ جامع روانسناشی و روانپزشکی/ دکتر پور افگاری)
2. romance /ماجرای عاشقانه،رابطة عاشقانه،خیال پردازی عاشقانه
3. nonassertive / ناپایدار، بی ثبات،
4. مشابه همان کاري که ابن سينا برای بیرون کردن عشق آن جوانک از دل آن کنیزک انجام داد، که داستان آن بطور مفصل در مثنوی معنوی آمده است. شاید با توجه به درمانهای شناختی - رفتاری مختلفی که از ابن سینا در کتب مختلف نقل شده، بنیان گذارCBT ایشان باشد!
5. Hilgard s introduction to psychology/زمینه روانشناسی هیلگارد، انتشارات ارجمند
6. stable/stability /دوام،ثبات،پایداری،استحکام،ثبوت
7. Internality/internal درونی، شخصی، ذاتی، خود اثر
8. Globally/globality /عمومیت داشن،فراگیر بودن،کلی،کامل،جهانی بودن،

سلام من 20سالمه.دانشجویه حقوقم.ترم دوم بود که با یکی از همکلاسیام دوست شدم.تقریبا 10ماه با هم رابطه داشتیم.ولی یه روز گفت خواستگار دارم باید ازدواج کنم گفت نمیتونم ای همه شرایط خوب رو از دست بدم.میگفت بایدمنو ببخشی خلاصه تا جایی که اطلاع دارم داره عقد میکنه.حالا من نمیدونم چطوری فراموشش کنم.قبل این خانم من باکسی رابطه نداشتم در واقع اولی نفری بود که وابستش شدم.ازتو خواهش میکنم کمکم کنید اصلا نمیتونم به هیچ خانمی دیگه اعتماد کنم.

پرسشگر گرامی قبل از ذکر تکنیک های برای رهایی از دام وابستگی های عشقی با توجه به تجارب گرانقدر مرکز مان به شما توصیه می‌کنم که بعد از این بخاطر آسیب زا بودن روابط دوستی پسر و دختردر قبل ازدواج، اکیدا از ایجاد چنین دوستی هایی خوداری نمایید. یکی از آسیب های چنین دوستی هایی اینست که در اینگونه دوستی ها دختر و پسر وابستگی شدید بهم پیدا می کنند و چون تا ازدواج آنها صد اما و اگر وجود دارد و اصلا معلوم نیست که موفق به ازدواج باهم می شوند و یانه، و به محض بروز مشکل درمسیر ازدواج و یا ازدواج کردن یکی از آنها با شخص دیگری، آنها کاملا بهم می‌ریزند و توان درس‌خواندن و یا پیگیری اهداف عالیه تحصیلی خود را تا مدت طولانی از دست می دهند و مدت بسیار زیادی به جای درس خواندن و پیشرفت با بحرانهای روحی و روانی دست بگریبان می شوند. و متاسفانه این مسئله ای است که بارها و بارها درمحیطهای آموزشی مختلف تکرار شده و می شود و سلامت روان بسیاری از جوانان را با خطر مواجه می سازد.
و اما در مورد بخش دیگر پرسش شما باید عرض نمایم که در روانشناسی تکنیکهایی برای نجات افراد از دام عشق و عاشقی و وجود دارد که در ذیل به آن اشاره می شود:
توجه به این نکته در ابتدا بسیار حیاتی است که برخي از روان شناسان در این باره مي‌گويند که کار کردن با چنین افرادی( افرادی که عاشق کسی شده اند) بسیار سخت است زیرا اين ها مثل آدمهاي «مانيک»هستند؛ مانيک‌ها ازآن حالت «مانياي» خود‌شان خيلي خوششان مي‌آيد، و راضی به ترک آن حالت نمی شوند. شما اگربه بيمارستان بیمارانی که اختلالات روانی دارند، برويد، موارد جالبي می بینید. مثلا وقتی به قسمت زنان مي‌رويد، مي‌بينيد خانمی که «مانيک»است ومي‌خواند و مي‌رقصد و بسیار خوش است اما همينکه پرستار را مي‌بيند که آمپول دستش است و براي مداواي او مي‌آيد به شما پناه مي‌برد و مي‌گويد مرا از دست آن پرستار که مي‌خواهد اين حالت را از من بگيرد نجات دهيد، وقتي پرستار آمپول را به او مي‌زند مثل لاستيکي که پنچر شده باشد بادش مي‌خوابد و ديگر اصلا از آن حالات خبري نيست، و اين حالت را دوست ندارد و مي‌خواهد در همان حالت شيدايي بماند و لذّت ببرد. روان‌شناسان مي‌گويند: اينهایي که درگير روابط رمانتيک و عاشقانه هستند، مثل افراد مانيک هستند که از مانيا بودن خودشان خيلي لذت مي‌برند ولذا انگيزه‌اي براي خروج از اين حالت ندارند. پس قدم اول و بسیار حیاتی برای حل مشکل شما اینست که در خود اراده ای برای خروج از این حالت آسیب زا ایجاد کنید که توجه دقیق به بحث شناختی قبلی می تواند این انگیزه و اراده را در شما ایجاد کند. به تجربه برای من ثابت شده است که رهایی از این حالت احساسی آسیب زا امکان دارد بشرطی‌که خود شخص، تقاضای کمک برای رهایی از این مشکل بنیان برافکن را داشته باشد و بخواهد از این حالت خلاص شود، زیرا در این صورت شخص عاشق، دیگر آن حالت بی رغبتی افراد مانیک برای درمان را ندارد و انگیزه برای درمان و نجات از این حالت ویرانگر دراو ایجاد شده و مقداری بینش درونی(insight) نسبت به عاقبت بد ادامة این وضعیّت خود پیدا کرده است. در اين زمينه ما يک سري تکنيک‌هاي براي کمک به شما ارائه می دهیم.
قدم اول: تکنیک اوّل: «رُمَنس» زدايي؛ در اولیّن قدم باید برای شما روشن شود که، رومنس و عشق عاشقی يک پديدة پیش پا افتاده و روزمرّه است! حال چطور به اين نکته واقف شوید؟ و به این نقطه برساید؟ سعي کنید با تمام جزئيات اين حالات و تجارب رمانتيک خود را که با فلانی داشته ای بنويسید وبعدآنرا با صدای بلند برای خود بخوانيد و گاهي اوقات استفاده از ضبط صوت و آينه براي اين منظور خيلي خوب است يعني در حين اينکه متنی را که نوشته اید، مي‌خوانيد و یا از ضبط صوت صدای خود را گوش می‌کنید در آينه نیز خودتان را نگاه کن، حال باید گفت که چرا اين کار را انجام مي‌دهيم؟ اگر شما رفته باشيد خانة کسي، و در آن خانه يک غذاي لذت بخشي خورده باشيد و خيلي به شما خوش گذشته باشد، بار اوّل که تعريف مي‌کنيد با لذت تمام آن را تعريف مي‌کنيد، ‌و دفعة دوّم کمي لذت آن کمتر مي‌شود و بار سي‌ام و چهلم ديگري لذتي از تعريف کردن آن نمي‌بريد ويواش يواش رنگ مي‌بازد، اين همان حالتی است که من درمانگر در پی آن هستم ومي‌خواهم، شما به آن برسید و ببینید که اين يک حالت یک پديدة روزمرّه است که اگر انسان عنان خود را دست شیطان بدهد هر روز بارها و بارها انسان را بدام آن می اندازد. فکر نکنید که این حالت شیدایی شما يک چيز خیلی ويژه است و آسمان سوراخ شده و فقط یک مورد برایتان پایین افتاده است، همه از اين تجربه‌ها دارند، امّا آنهايي که ضعیف و «نان اَسِر‌تيو»هستند، بدام آن مي‌افتند و افراد«اَسِر‌تيو» و عزّت مند براحتي از کنار آن ردّ مي‌شوند. اين نوع مردها يا زنهايي که اين حالت را دارند و رمانتيک هستند مي‌گويند: اوه خدای من، يک رویداد فوق العاده و بی‌نظیر برای من رخ داده و باید آنرا غنییمت شمرده و خوب از آن استفاده کنم چون آسمان سوراخ شده، واين مورد بی نظیر براي من از آسمان افتاده!، پس شما باید اين توهم را از ذهن خود بزدائيد و بيرون کنید و تنها راه آن همين است که گفتم. توجّه کنيد که هر چقدر اين عمل زياد تکرار شود، آن‌حالت عاشقانه ای که دارید، عادي‌ترمی شود و روزمرّه‌گي بیشتری پيدا مي‌کند، و اگر شما بتوانيد این حالت خاص خود را به حالت روزمره‌گي برسانيد، در «رُمَنس» زدایی ( برطرف کردن حالت عاشقانه) موفق شده‌ايد، همانگونه که گفته شد، اين تکنیک را «رُمَنس» زدايي مي‌گويند. یعنی شخص درگير حالتهاي رمنسي و عشقی است و با نصيحت نمي‌شود او را درست کرد مثلا نمی توان به او گفت: اين کارها بد است وخوبیّت ندارد، او اینها را نمی پذیرد و قبول نمي‌کند و تازه اگر بپذیرد و قبول کند باز سراغ ماجرای عاشقانه خودش می رود زیرا دلش درگیر آن است و اینگونه حرفها به عقل و سر مربوط است یعنی عقلی‌که در سر است آن را می پذیرد، اما دل کاری به عقل و سر ندارد و کار خودش را می‌کند و خود مختار است و به خاطر کششي که دارد، دوباره مي‌رود سراغ عشق و عاشقی و کار خود را انجام مي‌دهد، پس اين یک تکنيک قشنگ و کاربردی برای اینگونه موارد است و اگر دقيق اجرا شود کارآیی زیادی دارد.
بعد از اجرای این تکنیک به عنوان قدم اوّل که باعث می‌شود شخص از حالتهای عاشقانة خود سير و اشباع شود، تکنيک بعدي را بعنوان دومیّن گام در جهت درمان او، برمی داریم.
قدم دوم: تکنیک دوّم که باید به عنوان قدم بعدی برداشته شود بزرگ نمایی نکات منفی معشوق است: این تکنیک بايد بعد از اجرای تکنيک اول انجام گیرد به این صورت که شما باید نقطه‌هاي منفي طرف را هم ببینید و هم بگوييد و بنویسید؛ زيرا بالاخره هر کسي يک نکات مثبت و يک نکات منفي دارد، البته بايد توجه داشته باشيد که ابتدا اوّل بايد تکنيک اوّل را انجام دهيد تا ابرهاي عشق به کناري رود تا شخص بتواند نکات منفي طرف را هم ببيند زيرا اگر از همان اوّل که عشق او شديد است ، به او بگوييد نکات منفي‌معشوقت را هم بگو، بی درنگ خواهد گفت: يار من در حسن وجمال وکمال و رفتار بي‌نظير است و تمامش حسن است و اصلاً عیبی ندارد که من آنرا به شما بگویم! امّا وقتي بوسيلة تکنيک اوّل اندکي ابرهاي توهم کنار رود، شخص مي‌تواند نکات منفي طرف را هم ببيند و بگويد. در تکنيک اوّل شخص معشوق خود را تماماً گل مي‌بيند ومن به عنوان درمانگر با تکنيک اوّل او را وادار مي‌کنم تا اين گل را آنقدرببويد که ديگر بويش براي او عادي شود و آنگاه در تکنيک دوّم به خارها مي‌پردازم و به او مي‌گويم که قشنگ با تمام جزئيات فکرکن و هر شب دو مورد از آن خارها و نکات منفي طرف را با جزئيات ريز بنويس و با صداي بلند بخوان و بخواب. بايد اين کار قبل از خواب انجام شود. چون اگر روان‌شناسي «هيلگارد» را خوانده باشيد می دانید که آدمها وقتي يک چيز را قبل از خواب ياد مي‌گيرند وسپس به خواب مي‌روند انبار گرداني مغزي مي‌شود و ذهن شروع مي‌کند به سازمان دادن لذا بايد این کار، درست قبل از خواب اتفاق بيافتد.
قدم سوم: تکنیک سوّم به رخ کشیدن است : وقتي تکنیک دوّم هم به خوبی انجام شد و شما تمام خارها و معایب معشوق خود را هم دیدید و لمس کرید، مي‌توانيد به عنوان قدم سوم روي اين تفسير کار کنيد که: خّب آيا اين همان کسی است که تو با اين قدرت داري رويش سرمايه‌گذاري مي‌کني و تمام هستي‌ات، رابطة خانوادگی ات، و آبرويت را روي آن گذاشته‌ای! البته بحث شناختی که در ابتدای پاسخ ذکر شد برای این مرحله نیز مفید می باشد. آقای پرفسور بک مثلثي در این زمينة دارد به این صورت که یک راس آن s یک راس آن i و یک راس آن g است مثلاً آن عشق و علاقه ای که تو با این آدم داری چقدر s است، یعنی چقدر استحکام و پایایی دارد، زيرا عشقهاي رنگي گذرا هستند و با آمدن رنگ برترهمچون حبابی از بین می روند بدین معنی‌که به همان دلیلی‌که به معشوق اول دل سپرده بودیم به معشوق زیباتر تر از معشوق اول دل می‌سپریم و از معشوق اوّل دست بر می داریم این طبیعت انسان است که شیطان نیز بخوبی از آن آگاه است و برای کشاندن انسان بدنبال خود با مهارت خاصّی از آن استفاده می کند و چقدرI است يعني چقدر از اين مُحَسناتي‌که برای معشوقت برشمردی، جزو خصوصيات ذاتي اين آقا است. و به شرايط شما و یا ایشان ربطي ندارد و طرف فيلم‌بازي نمی کند و چقدرG است يعني اين حالت تا چه حدّ مي‌تواند فراگیر باشد و تمام زندگي تو را تحت تأثير خود قرار دهد و آن را از هم بپاشاند و اگر دست برداري تا چه حدّ زندگي تو متحّول مي‌شود و رو به بهبود مي‌رود، تمام اينها را بايد با جزئي‌ترين وجوه براي خودتان تشريح کنيد. مثلا با خود بگویید: اگر دست از این عشق بکشید کلّ زندگي شما چگونه مي‌شود و اگر نکشيد چطور می شود و اگر هردم دنبال یکی که از قبلی بهتر است راه بیافتی و بروی چه می شود و کارت به کجا می کشد. يعني «گلوباليني» زندگي تان را در هر دو صورت به طور دقيق با هم مقايسه کنيد و روی نتایج آن تفکر نمایید. کار کردن با این مثلث این خوبی را دارد که وقتی مثلا s مثلث در نظرتان خُرد می‌شود و می‌فهمید که اين عشق یک چیز گذرا و ناپایدار است، ویا i آن ویا g آن خرد می شود و اينها همه ارزش زدايي از حالتهاي «رمنس» و عشق و عاشقی است. يعني زدودن حالت‌هاي رمانتيک است.
البته در صورت امکان پیشنهاد ما اینست که این تکنیکها را زیر نظر یک مشاور و یا روان درمانگر با تجربه پی گیری نمایید.

این احساسیه که بعد از چهار سال تجربه تعامل اجتماعی در مقطع لیسانس، در هفته سوم یا چهارم مقطع فوق لیسانس به من دست داده.آقا پسری از یک رشته ی دیگر سر یکی از کلاس های درسی ما شرکت میکرد.بعد از چند جلسه دوستش رو هم به همراه آورد.(مباحث درسی ما مورد نیاز عنوان پایان نامه آنها بود) بعد از دو سه بار صحبت با من برای گرفتن جلسات ابتدایی درس که حضور نداشتند،بعد از حس کردن(تکون خوردن شاخک های خانم ها)نگاههای دوستایشون، تازه متوجه حضورشون شدم.یعنی تا اون لحظه و اون روز چون کاری با دوستشون نداشتم،دلیلی جز سلام و علیک سلام نمیدیدم.دقیقا یادم هست که بعد از دیدار سوم (تو سایت دانشکده)متوجه شدم احساسی در من به وجود آمده. همین الان در تاریخچه تعاملات من افرادی هستند که من برای خودشون، هنرشون، اخلاقشون احترام قائل هستم و واقعا این افراد رو به خاطر این بخش قشنگ از وجودشون دوست دارم ولی هرگزحسی که نسبت بهشون داشتم( ودارم) این حسی نیست که الان دارم(درمورد آقای ز.) تجربه میکنم. قبل از ادامه حرفم هم بگم که همه ی این مسائل و آنچه در ادامه میاد رو از ریز تا درشت برای ماردم تعریف کرده و ایشون رو در جریان گذاشته ام و برای هر حرکت از ایشون کسب اجازه کرده ام. الان از آشنایی ما و توجهمون به هم 3-4 ماه گذشته.البته فقط گه گاه توی محیط دانشگاه از کنار هم رد شدیم و سلام و احوال کردیم.اما مراوده وصحبت های پیامکیمون بیشتر از این حرفا بوده. و البته هرگز هم ازچهارچوب ادب خارج نشدیم و یک بارهم به هم"تو"نگفتیم چه برسه بخوایم صحبت هامون رو با الفاظ سبک یا زشت ویا مخالف این زمان از رابطه بزنیم. ماهپیش به همراه یکی از دوستان متأهل من و یکی از دوستان صمیمی ایشون برای صرف شام بیرون رفتیم.ایشون استقبال کردند از این حرکت. بعد از اون دقیقا تا امروز1ماه بود که به علت امتحانات و اتمام کلاس ها و اینکه من در شهرمان بودم و او در شهر دانشگاهمان یا بالعکس قادر به دیدن همدیگر(ولو در سطح دانشگاه)نبودیم.البته من از این تأخیر استقبال کردم تا احساس خودم رو محک بزنم که آیا یک احساس واقعیه یا آیا شهوانی و بخاطر مسائل جنسیه) بااخره امروز باز با اکیپی از دوستانمون -که توسط دو دوست من که زن و شوهر هستند-سرپرستی میشدیم به پارک کوچکی رفتیم. بچه ها فاصلهخوشونو با ما حفظ میکردند تا وثلا ما با هم حرف بزنیم.ولی واقعا راه رفتن در کنار هم برامون از هر چیزی لذت بخش تر بود.انقدر که در طول2-3 ساعت فقط چندبار درمورد درس و تکالیفمون صحبت کردیم و یک بار هم یک سوالشخصی رو وسط کشیدیم. از ظهر به بعد واقعا احساس سبکی خوبی دارم. الان هم که دارم اینا رو مینویسم قلبم داره از جاش در میاد. میدونم برای ازدواج شرایط زیادی مثل هم کفو بودن خانوادهها وجود داره.میخوام ازتون الان بپرسم که چطور ایشون رو متوجه علاقه ام بکنم، علاقه برای ازدواج نه دوستی(اصلا رابطهی دوست دختر/پسری در مرام و تربیت من نیست).البته از شوخی هایی که دوست نزدیک ایشون با من دارند و به قول خودمون تکه هایی که می اندازند میدونم ایشون متوجه علاقه من شده اند(اما از هدف علاقه ام مطمئن نیستم خبر داره یانه)و البته باز هم از همین طریق متوجه شدم که ایشون همعلاقه(یا کششی) نسبت به من دارند. در آخر بگم این دو آقا پسر از بچه هاب موجه دانشگاه هستند(ظاهر و طرز لباس پوشیدن مردانه و جاافتاده دارند)و اینکه من متولد66 هستم و از ایشون 5ماه بزرگتر. چکار کنم حالا؟ با تشکر از اینکه سرتونو درد آوردم!

تمام این مطالبي كه شما گفته ايد خلاصه اش این مي شود كه شما يك پسري را در دانشگاه ديده ايد و از ظواهر او خوشتان آمده است، و بدتان نمي آيد كه با او ازدواج كنيد. این را گفتم كه متوجه باشيد كه چيزي بيشتر از این نيست و شناختي در این مورد وجود ندارد. اينكه از ايشان خوشتان آمده است اشكالي ندارد. اما بايد این را دقت كنيد كه خوش آمدن و پسنديدن، براي ازدواج كافي نيست و بايد شرائط ازدواج با هم را داشته باشيد. بايد در مورد شخص او و خانواده اش اطلاعات كافي را به دست آوريد و پس از آن اگر شرائط را مطلوب ديديد، در مورد ازدواج با او تصميم بگيريد. براي اينكه بتوانيد صحبت در مورد ازدواج را با او آغاز كنيد نبايد خودتان مستقيما این علاقه خودتان را به ايشان بيان كنيد، بلكه بهترين كار این است كه از طريق يكي از همين دوستان نزديكتان این كار را بكنيد، به این صورت كه به این دوست نزديكتان بگوييد كه پيشنهاد خواستگاري از شما را به ايشان بدهد، البته این مطلب را بايد از طرف خودش بگويد، نه اينكه از طرف شما براي ايشان پيام ببرد، و علاقه شما به ازدواج با ايشان را فاش كند، بلكه به عنوان يك پيشنهاد از طرف خودش باشد. شما حتما يا این كار را انجام دهيد و يا اينكه رابطه دوستانه خودتان با ايشان را قطع كنيد، چون در صورت عدم ازدواج، ادامه این رابطه به ضرر شماست، و شما را به صورت دختري بي حيا و اهل دوستي هاي نامشروع جلوه مي دهد. به هر حال تكليف خودتان را با این مسئله معلوم كنيد و اگر هم ايشان از شما خواستگاري كرد شما موضوع را كاملا به خانواده ارجاع بدهيد، به عبارت ديگر بگذاريد این مسئله تحت نظر خانواده و با مديريت آنها ادامه پيدا كند.
اما نكته اساسي و مهم این است كه این را بدانيد كه شما در مورد ايشان چيز زيادي نمي دانيد، لذا فعلا معلوم نيست كه مورد مناسبي براي ازدواج باشد. بايد خيلي مواظب باشيد كه علاقه اي كه به ايشان پيدا كرده ايد بر عقلتان غلبه نكند و چشمتان را بر روي شرائط و خصوصيات او نبنديد. شما بايد از ملاك هاي صحيح انتخاب همسر آگاهي پيدا كنيد و آنها را در ايشان جستجو كنيد، و به صرف علاقه و احساس مثبت نسبت به ايشان اكتفا نكنيد. واقعيت این است كه مدتي بعد از ازدواج، این هيجانهاي عاطفي شديد و قوي فروكش مي كنند و متعادل مي شوند و زندگي روال عادي خودش را پيدا مي كند، آن موقع است كه ناسازگاري ها و ناهماهنگي ها خودشان را نشان مي دهند و اگر در ابتداي تصميم گيري براي ازدواج، به آنها دقت نكرده باشيد، مشكل ساز خواهند شد. نمي خواهم شما را بترسانم و قصدم فقط این است كه به شما دقت و احتياط و واقع بيني را تذكر بدهم، همه زن و شوهرهايي كه روزي از هم جدا شدند و طلاق گرفتند، اول آشنايي اشان همين حالت شما را نسبت به همديگر داشته اند، لذا صرف این احساسات و علاقه ها به هيچ عنوان براي ازدواج كافي نيستند.
در مورد اينكه شما از ايشان 5 ماه بزرگتر هستيد به نظر مي رسد كه مشكلي نداشته باشد،‌البته این مسئله بايد در مجموع و با توجه به ساير شرايط این آقا در نظر گرفته شود. گرچه مطلوب این است كه پسر حدود 4 سال از دختر بزرگتر باشد. اما اگر ساير شرايط این آقا خوب باشد با در نظر گرفتن بعضي از مسائل مي توان از این اختلاف سني چشم پوشي كرد. علاوه بر سن شناسنامه ای باید به سن و بلوغ عقلی، اجتماعی، فرهنگی و ظاهر وی نیز توجه کرد. دختری ممکن است 3 سال از پسری بزرگتر باشد، اما با نشاط و پرانرژی است و علاقمندی ها و تمایلات مشترکی با پسر دارد. هم چنين لازم است که به ظاهر، طرز فکر و نگرش هم توجه شود. نحوه تفکر پسر و دختر، نسبت به اختلاف سنی در ازدواج ( بزرگتر بودن دختر از پسر)، بسیار مهم است. اگر پسری از اول با تردید به بزرگتر بودن خانمش بیندیشد، آمادگی دارد که بعدا با کنایه اطرافیان به هم بریزد و این مسئله را مرتب به رخ خانمش بکشد. اما پسری که درگیر این گونه مسائل نیست به سادگی از کنار این مسئله می گذرد. همچنین دختری که به این مسئله (سن زیاد) حساس است، هر مسئله را به خود و سن بالایش نسبت می دهد.
در مجموع اگر دختر و پسر در معیارها و ملاک های اساسی ازدواج از قبیل اعتقادات، خصوصیات اخلاقی، درک و فهم، خانواده و... بیش ترین تناسب و همخوانی را با هم داشته باشند و فقط در معیار سن با هم تفاوت داشته باشند، یعنی اینکه فاصله سنی طبیعی و نرمال بین آن ها نباشد یا همسن بوده و یا سن دختر بزرگ تر از پسر باشد، اگر دختر و پسر شرايط همسر ايده آل را داشته و از هر جهت كفو هم باشند و به وظایف و حدود دینی و قانونی زندگی زناشویی آگاه باشند و سعی نکنند در حوزه وظایف هم دخالت کنند، می توانند با هم ازدواج کرده و با همفکری و کمک هم زندگی موفق و پایداری را رقم بزنند.
در مورد اينكه از دو شهر مختلف هستيد هم بايد دقت داشته باشيد كه بالاخره اختلاف فرهنگي و اختلاف آداب و رسوم و دوري شهرها از همديگر را بايد لحاظ كنيد، و نسبت به مقدار این تفاوت ها آگاه باشيد و به آنها دقت كنيد.
در مجموع اگر فكر مي كنيد كه ايشان مورد مناسبي براي ازدواج هست، همان كاري كه در بالا گفتم را انجام دهيد و به هر حال رابطه دوستي و ارتباطات قبل از ازدواج را تعطيل كنيد تا بتوانيد در این مورد، عاقلانه تصميم بگيريد.
شما می توانید برای آگاهی بیشتر از ملاک های انتخاب همسر به کتاب " جوانان و انتخاب همسر " استاد علی اکبر مظاهری و کتاب " انتخاب همسر" آيت الله اميني مراجعه کنید.
موفق باشید.

سلام من حميدم و 19 سالمه با يه دختر دوست شد يك سالي ميگذره الان من الان ميخوام به طرف مفابلم بگم كه ما به درد هم نميخوريم ولي نميدونم چه جوري بگم خواهشن جواب بديد

از این که می فرمایید: « ما به درد هم نمي خوريم» این گونه استنباط می کنیم که دوست شدن شما با دختر مورد نظر و ارتباط با او به انگیزه ازدواج می باشد و شما قصد داشته اید از این طریق با او آشنا شوید تا اگر شرایط مساعد بود در آن صورت با او ازدواج کنید. اما اگر ارتباط دوستانه شما به انگیزه ازدواج نبوده است در این صورت معلوم است که این گونه روابط به شدت آسیب زا و خطرآفرین بوده و هیچ انسان عاقلی که با مبانی دینی آشنا باشد، چنین روابطی را تأیید نمی کند و در هر شرایطی و به هر نوع ترفندی، قطع ارتباط فوری را لازم و ضروری می داند.
اما اگر انگیزه ازدواج را در سر می پرورانده اید قبل از هر چیز باید بدانید که مسیری را که برای انتخاب همسر و ازدواج خود در پیش گرفته اید، مسیر نامناسب و پر خطری است و آسیب های فراوانی در آن وجود دارد که مشکل فعلی شما یکی از این گونه آسیب هاست. گاهی وقت ها دختر و پسر بدون این که شرایط و موقعیت خود و خانواده شان را در نظر داشته باشند، تحت تأثیر احساسات و تمایلات غریزی، تمامی چارچوب های دینی و ضوابط عرفی را به ورطه فراموشی می سپارند و به ارتباط با جنس مخالف روی می آورند و به دور از انظار خانواده ها روابط پنهانی و دوستانه ای با جنس مخالف بر قرار می کنند. از آنجا که در این گونه روابط، احساسات و عواطف حرف اول را می زند، دختر و پسر به هم وابسته می شوند و نمی توانند به سادگی به روابط دوستانه خود پایان دهند و از رابطه گناه آلود کنار بکشند.
اگر شما در قدم اول بدانید، این گونه دوستی ها مسیر نامناسبی برای ازدواج می باشد و طبق تحقیقات انجام شده، بسیاری از ازدواج هایی که بر اساس ارتباط دوستانه دختر و پسر پیش از ازدواج صورت گرفته است، محکوم به شکست بوده و یا با مشکلات عدیده ای در زندگی مواجه بوده اند. در این صورت انگیزه تان برای قطع ارتباط و فاصله گرفتن از روابط دوستانه با جنس مخالف افزایش می یابد. در گام بعدی این را بدانید که همان طور که شما در برقراری ارتباط دوستانه مقصر بوده اید، دختر مورد نظر هم مقصر بوده است به همین جهت، چگونه گفتن شما و این که او ناراحت بشود یا نشود فرقی نمی کند؛ مهم آن است که شما از این رابطه آسیب زا فاصله بگیرید و با اعمال قاطعیت و جرأت ورزی به آن دختر «نه» بگویید و از رابطه دوستانه با او سر باز زنید. سخن شما هر گونه که باشد و به هر شیوه ای که بیان گردد، ارتباطی با ناراحتی آن دختر نخواهد داشت و شما در هر صورت مسئول ناراحتی و یا خوشحالی او به قیمت قربانی کردن خود نیستید. بنابراین لزومي ندارد كه از ناراحتی احتمالی او احساس گناه كنيد چرا که او نیز در این میان مقصر است. بنابراین اگر از سخن شما ناراحت و برآشفته شود و آرزوهای خود را بر باد رفته بداند و یا از این ناحیه آسیب ببیند، در درجه اول خود او مقصر است که بدون توجه به چارچوب های دینی و ضوابط عرفی به ارتباط دوستانه با شما تن داده است.
توجه داشته باشید که ازدواج يك امر حقيقي و مقدسي است به همین خاطر جنبه تعقل و خردورزی، همراهی و آگاهی خانواده در آن حرف اول را می زند، به هیچ عنوان نمی توان اسیر احساسات گردید و جنبه عاطفی و احساسات را مقدم داشت. از طرف دیگر ازدواج مسیر معین و ضابطه مندی دارد و نیز اهداف روشن و واقع بینانه ای دارد بنابراین نمی توان آن را از مسیر نادرست استیفا نمود و یا در رودربایستی قرار گرفت و از اهداف واقعی ازدواج فاصله گرفت و از روی ترحم و دلسوزی و یا رودربایستی به گزینش همسر مبادرت ورزید که در این صورت احتمال شکست در ازدواج بسیار بالاست. بنابراین توصیه می کنیم شهامت داشته باشید و با اعمال قاطعیت و جرأت ورزی رابطه خود را با آن دختر قطع کنید. البته لزومی ندارد دلایل قطع ارتباط خود را با آن دختر در میان بگذارید، بلکه می توانید یک جانبه ارتباط خود را قطع کنید اما اگر دختر مورد نظر اصرار داشت در این صورت می توانید، نادرست بودن اصل ارتباط، مخالفت احتمالی خانواده با ازدواج، نداشتن موقعیت و شرایط ازدواج و سایر دلایل دیگر را بهانه آورید و چه آن دختر دلایل شما را بپذیرد و یا نپذیرد، به ارتباط خود خاتمه دهید و بعد از این مسیر زندگی خود را به درستی طی کنید.

سلام دختر 20 ساله ایی هستم که 3 سال پیش به طور ناخواسته وارد رابطه ی احساسی بایه پسر شدم.پسری که سه سال ازم بزرگتره. پدر مادرش طلاق گرفتن. و به پدرش گویا در سال های خیلی دور یک بار به جرم اعتیاد توی زندان بوده.طرف من وضع مالی خیلی خوبی ندارن واین پسر خرجش رو خودش در می یاره وتحصیلاتش دیپلمه. خانواده ی من مثل خیلی از خانواده های دیگه ی این شهر تاحالا خوشبختانه مورد طلاق یا زندان توی فامیل نداشتیم. تحصیلات من لیسانسه.و ضع مالی نسبتا خوبی داریم. سه سال پیش که من یه دختر 17 ساله بودم عاشق این پسر بودم واون موقع در مورد فلسفه ی ازدواج چیزی نمی دونستم. ولی الان که بزرگتر شدم احساس میکنم به این پسر دلبستگی زیادی ندارم. حس می کنم لیاقت من و خانوادم خیلی بیشتر از اینه.واینکه ناراحتم که چرا پدر مادری که اینقدمنو دوس دارن به خودم اجازه دادم بهشون دروغ بگم.این پسر بی نهایت به من محبت می کنه و فوق العاده به من وابستس. موندم که باید چی کار کنم واگه بگم نه با احساساته یه نفر بازی کردم و می ترسمبه خاطر شکستن دله یه نفر زندگیم نابود شه. واینکه مطمئن نیستم که اگه ردش کنم آیا همسری به مهربونی اون پیدا می کنم من چیکار کنم؟؟؟؟ ببخشید که طولانی شد.پیشابیش به خاطر پاسخگویی تون تشکر می کنم.

برای بررسی مشکل شما لازم است سوالتان را به چند بخش تقسیم کنیم.
بخش اول: احتمالا شما و در آینده والدین شما (درصورت اطلاع از طلاق والدین فرد مورد نظر) نگرانی هایی خواهید داشت:
1.نگران آسیب های روحی ایشان به دلیل دعواها و درگیری های پدر و مادرشان پیش از جدایی خواهند بود؛ قطعا این درگیری ها تأثیر مستقیمی بر فرزندان خانواده طلاق خواهد داشت؛
2.نگران خلأهای عاطفی ایشان به سبب فقدان پدر و مادر خواهید بود؛
3.نگران آسیب های اجتماعی ایشان به دلیل نبودن والدین حمایت گر و در نتیجه فقدان کنترل لازم خواهید بود؛
4.نگران کمبودهای اقتصادی ایشان و در نتیجه عقده های ناشی از این کمبودها خواهید بود؛
همه مواردی که در بالا گفته شد، می تواند عاملی جهت مخالفت والدین شما باشد. پس با این پیش فرض می توانید خود را آماده مخالفت های خانواده خود کنید.
بخش دوم: اما از سویی دیگر مشکل اساسی دیگری که شاید با آن درگیر شوید، احتمال اعتیاد پدر فرد مورد نظر است. البته اعتیاد پدر و مادر و یا حتی خواهر و برادر، مانند اعتیاد خود فرد نیست که مانع جدی برای ازدواج باشد؛ ولی طبیعی است که مقداری از فرصت ها را از شخص مورد نظرتان گرفته و می تواند باعث بروز مخالفت والدین شما شود. در این صورت، بهترین گزینه برای ایشان ازدواج با همتای خودشان است؛ یعنی دختری که او نیز والدینش چنین مشکلی یا مشابه آن را داشته باشند تا در زندگی زناشویی، عاملی برای سرکوفت وتحقیر باقی نماند.
بخش سوم: رعایت کفویت یا همتایی در ازدواج از مهمترین ملاکهای ازدواج موفق است. عدم رعایت این اصل مهم، موجب انتقال مشکلات عدیده ای به زندگی پس از ازدواج می شود. این همتایی از جهات گوناگونی بررسی می شود. دو مورد از مصادیق کفویت که بنظر می رسد باید بیشتر بررسی شود، شامل همتایی طبقاتی و تحصیلی است که در ذیل به آن می پردازیم
1.همتایی طبقاتی: تفاوت تمکن مالی اگر زیاد نباشد، اشکالی ندارد؛ اما اگر فاصله زیاد باشد؛ به گونه ای که از دو طبقه ثروتمند و کم بضاعت باشند، مشکلاتی را فراهم خواهد آورد. اگر دختر و خانواده اش ثروتمند باشند، پسر با دیدن نزدیکان او احساس حقارت خواهد کرد. این در صورتی است که تحقیر و سرزنشی در کار نباشد که اگر چنین شود، رنج ها افزون تر خواهد شد. بنابراین مطلوب این است که وضعیت مالی پسر بهتر باشد تا زندگی به کام دختر شیرین تر شود.
2.آسیب دیگر این ازدواج، عدم همتایی تحصیلی است. مطلوب است که تحصیلات آقا، یک مقطع بالاتر از خانم باشد. این مسئله می تواند به دلیل این باشد که فاصله زیاد تحصیلی، با ویژگی غرور و ثبات اقتدار مرد منافات دارد. زیرا مرد دوست دارد محل اتکای همسر خود قرار بگیرد. حتی اگر زن با تواضع و فروتنی، برای تحصیلات بالاتر خود، جایگاهی قائل نباشد و مدرک تحصیلی اش را به رخ همسرش نکشد، باز هم ممکن است مرد از تذکرات او در زندگی مشترک، برداشت درستی نداشته باشد و تصور کند که دچار خود بزرگ بینی شده و جایگاه معلمی یافته است. البته دریک صورت، ممکن است تحصیلات بالاتر زن مشکل ایجاد نکند و آن این که مرد دارای خصوصیتی بارز درزمینه هنر، ورزش، صنعت، مطالعات علمی و ... باشد.
بخش چهارم: همان طور که فرمودید، به نظر می رسد ایشان دارای شخصیت وابسته ای باشد، از آنجا که افراد وابسته دارای اختلالات عمیق روانشناختی هستند، توصیه اکید ما این است که اولا از فکر ازدواج با این فرد بیرون بیایید و ثانیا از او بخواهید تا در اولین فرصت با مراجعه به یک روانشناس مجرب به اصلاح شخصیت خود بپردازد.
بخش پنجم: شما به هیچ وجه از دادن جواب منفی به ایشان نگران نباشید. نفرین یا هر چیز دیگری که شما تصور بکنید برای شما متصور نخواهد بود؛ زیرا شما در ازدواج حق انتخاب دارید و مطمئن باشید که خداوند هیچ گونه اثری را در نفرین احتمالی او قرار نخواهد داد. البته باید پذیرفت که رابطه چند ساله شما، به هر علتی بوده و یا از سوی هر کسی بوده، در هر صورت نیاز به یک توبه واقعی دارد. قطعا کسی که بیش از همه باید دغدغه شما باشد، خداوند است که با امید به او می توانید دست از خطاهای گذشته برداشته و به آینده پاک و امیدبخشی جهت موردهای بهتر بیندیشید.
اما در پایان باید گفت سعی کنید با پرهیز از احساسات زودگذر، دچار شتاب زدگی در ازدواج نشوید. اگر به این جمع بندی رسیدید که این مورد مناسب نیست، باید بدانید که در ابتدای جوانی هستید و می توانید امیدوار باشید که موردهای بهتری هم به سراغ شما بیایند. شتاب زدگی در ازدواج، عواقب بسیار منفی دارد و حسرت و پشیمانی بعد از ازدواج هم سودی نمی بخشد.

سلام.من دختری 28 سال دارم و تا الان خواستگاری به صورت جدی به خواستگاری من نیامده و هر کس آمده با وجود اینکه شرایط بدی ندارم چه از لحاظ قیافه ، تحصیلات و خانواده اما هر کس اومده رفته دوباره نیامده.حال منی که نیاز دارم به شوهر چگونه می توانم با نیاز جنسی خود مقابله کنم.نمیتوانم که تو کوچه خیابان دنبال شوهر بگردم.حال اگر گاهی که شرایط برایم خیلی سخت میشود میتوانم خودارضایی کنم.واقعا گناه من به عنوان یه دختر چیه که باید این نیاز سرکوب کنم...من واقعا منتظر جواب هستم در اولین فرصت ممنون اگه هر چه سریعتر جواب من بدهید.

عدم موفقیت شما در ادامه جلسات خواستگاری می تواند به چند علت باشد. با بررسی علل احتمالی که در ذیل بیان می گردد، می توانید به حذف یا تعدیل آن ها پرداخته و به یاری خداوند و با انتخابی مناسب همسری شایسته برگزینید.
علل به هم خوردن خواستگاری:
1. قصور یا تقصیر دختر: ممکن است اشتباه یا خطایی از دختر سر زده باشد که موجب سلب اعتماد از او شده باشد. در این صورت، توبه به درگاه خداوند و سربه راهی، باعث می شود خداوند به او توجه کرده و با قدرت بی پایان خود، ذهن مردم را نیز پاک کند. باید بدانید که استغفار یکی از دعاهایی است که همواره برای رفع مشکلات موجود بر سر راه انسان های مومن مفید و سفارش شده است. استغفار برای ادامه جلسات خواستگاری و در نتیجه ازدواج هم بسیار مفید است.
2. قصور یا تقصیر اعضای خانواده: اگر یکی از اعضای خانواده خلافی کرده، باید خود را برای تغییر سرنوشت دختر خانواده اصلاح کند.
3. نقص عضو یا مشکل جسمی دختر: برای جبران این گونه نقص ها و حتی نقص جدی در زیبایی، باید استعدادهای خود را شناسایی و شکوفا سازد. بروز توانمندی های دختر، این نقص ها را جبران می کند.
4. محله نامناسب برای زندگی: اگر خانواده دختر محترم است و در محله ای نامناسب (محله بدنام و جرم خیز) زندگی می کنند، باید هجرت کنند. هجرت، حرکتی مقدس است که شاید یکی از مصادیقش همین جا باشد.
5. انزوا جویی دختر: دختر به سبب کمرویی یا هر علت دیگر، انزواجویی می کند که درست نیست. او می تواند با حفظ عفت و رعایت ضوابط اخلاقی و شرعی، در مجامع و محافل مناسب حضور یابد. تا زمانی که مادران نیازمند عروس یا واسطه ها دختر را نبینند و نشناسند، چگونه به خواستگاری او بروند؟ مجالس زنانه و مساجد محل مکان خوبی است که زنانی که به عنوان واسطه در ازدواج شناخته می شوند، در این مکان ها دخترهای دم بخت را به دیگران معرفی می کنند.
6. نبودن همتا برای دختر: گاهی به عنوان مثال دختر تحصیل کرده، در محیطی کوچک زندگی می کند که خواستگار مناسب که همشان او باشد، پیدا نمی شود. در این حالت پیشنهاد می شود که یا با خانواده مهاجرت کند یا سطح توقع خود را پایین آورده و سطح تحصیلات خواستگاران را از شروط خود بردارد. البته به دلایل فرهنگی و اینکه بهتر است طرفین از لحاظ فرهنگی همتا باشند، توصیه ما به عدم مهاجرت است.
چند توصيه و راهكار مفيد:
1.از تمرکز بر اموری که به نحوی از حیطه اختیار شما (آمدن و جواب مثبت خواستگار)تا حدی خارج است، به شدت پرهیز نمایید . با دوراندیشی بیش تر، تمرکز خود را به سایر امور اختیاری مثبت منتقل نمایید. دعا و راز و نیاز شما نیز نباید متمرکز در این موضوع گردد ، چرا که بر خلاف ظاهر خداپسندانه‌اش، می تواند در راستای وساوس شیطانی قرار گیرد.کم نیستند افرادی که در دعای خود ره افراط می پیمایند و پس از ناکامی ظاهری(به خاطر عدم مصلحت و حکمت الهی) از خدا رویگردان می گردند.
2.هر دختر مؤمني مثل شما داراي تقديري بس مثبت است . تقدير مثبت دير يا زود فرا خواهد رسيد. با تقویت روحیه مذهبی و توکل به خداوند، مانع بروز روحیه یاس و ناامیدی شوید. ایجاد یاس از حربه های اصلی شیطان است که البته با ایجاد توجیهات و تزیین زشتی ها در سدد به انحراف کشیدن انسان هاست. کم بودن خواستگار مناسب برای بسیاری از دختران (که به امری رایج، نه در میان دختران نازیبا یا کوتاه قد، بلکه در میان عموم دختران زیبا و نازیبا مبدل شده است) دلیل بر غیر خواستنی بودن نیست.
3.از منفي بافي و افکار منفي بايد اجتناب شود.
4.از قرار گرفتن در تنهايي بايد پرهيز نمود.
5.از بيکاري بايد دوري کرد و همواره خود را به کاري مشغول نمود.
6.بيش تر در جمع شرکت کنيد و به هيچ وجه خود را از ديگران جدا نکنيد و در انزوا قرار نگيريد.
7.ورزش به ويژه ورزش هاي دسته جمعي بسيار مفيد است.
8.به سر و وضع و آراستگي ظاهري خود بيش تر برسيد. از شلختگي اجتناب کنيد. البته با رعايت حلال و حرام و اجتناب از خودآرايي در مقابل نامحرم.
9.در کانون هاي ازدواج معتبر ثبت نام (خدمات تلفنی 118 شهرستان ها، مراکز معتبر و شماره های آن ها را در اختیار شما می گذارند) يا خود را با حفظ حريم خانوادگي و عفت به کساني که واسطه کار خير هستند، معرفي نماييد.
خودارضایی در شرع مقدس اسلام عملی غیر شرعی است و از گناهان کبیره به حساب می آید. تحت هر شرایطی مجاز به رفع نیاز جنسی به صورتی که بیان کردید نیستید. مضرات این عمل را می توان در موارد ذیل بیان کرد.
1.ضعیف شدن چشم. 2- لاغر شدن صورت. 3- ضعف اعصاب. 4- ضعیف شدن بدن. 5- لاغر شدن بدن. 6- سرگیجه. 7- زود به زود زکام شدن. 8- کم خونی. 9- سست شدن زانو. 10- سیاه شدن دور چشم. 11- ضعیف شدن حافظه. 12- زرد شدن صورت. 13- ضعیف شدن حس شنوایی. 14- جوش زدن صورت. 15- شنیدن زنگ در گوش. 16 - گوشه گیری. 17- ظاهر نشدن در اجتماع. 18- ضعف ایمان. 19- بیمار شدن از نظر جسمی و روحی.
با توجه به این مضرات، باید به این نتیجه رسید که این عمل، اثرات منفى جسمى و روحى فراوانى دارد. بنابراین باید از هر گونه دست‏ورزى با دستگاه تناسلى، بیش از حد در حمام یا توالت بودن، پوشیدن لباس‏هاى تنگ (به ویژه لباس‏هاى زیر)، قرار گرفتن در تنهایى و مشاهده تصاویر و فیلم های تحریک کننده... اجتناب کرد تا کم تر به این مشکل مبتلا شد. اما مهم ترین عامل برای ترک خود ارضایی توکل به خدا و اراده برای ترک است. در این راه شکست ها نباید انسان را ناامید کند، باید دوباره سعی کرد و مطمئن بود که خواستن توانستن است.
در صورتی که نیاز به فراگیری راهکارهای عملی تر جهت ترک این مشکل را داشتید، در مکاتبات بعدی و با ذکر تفصیلی مشکل خود، با ما همراه باشید.

اگر دختر پسری را واقعا از صمیم قلب دوست داشته باشد و خیلی دلش می خواهد که فقط با او ازدواج کند ولی پسر فقط به فکر دوستی و هوسرانی باشد، چگونه می توان علاقه اورا جلب کند و او را در کنترل خود درآورد؟؟؟

خواهرگرامی !
نیازهاى عاطفى و غرایز ایام جوانى، آدمى را به سوى «دوست داشتن و عشق ورزیدن» سوق مى‏دهد. البته این یک امر طبیعى و غریزى است. کم تر مى‏توان راهى براى گریز از آن پیدا کرد. از آن جا که جاذبه بین دو جنس مخالف (زن و مرد) مخصوصا در سنین جوانى بسیار شدید است، آنچه مهم می نماید، کنترل عقلایى بر احساسات و پرهیز از مخاطراتى است که ممکن است فرد را به گرفتارى‏هاى مختلف روحى و جسمى دچار سازد.
بر اساس آنچه که بیان کرده اید ،به نظر می رسد دختر به قصد ازدواج با پسر دوست شد، ولی هدف پسر تنها هوسرانی و سوء استفاده از دختر می باشد.
البته این چیز تازه ای نیست، زیرا بر اساس تجربیات و تحقیقات متعدد در دوستی های پسر و دختر( قبل از ازدواج) دختران به امید ازدواج و اکثر پسرها به قصد هوسرانی و ارضای غرایز خود با یکدیگر رابطه دوستانه برقرار می کنند. در نهایت معمولا پسر زیر قول و قرارهای خود می زند و دختر را با وضع اسفناکی رها می کند.
سرانجام، تنها چیزی که بعد از این دوستی ها عاید دختران می شود ، شکست عاطفی و گاه آسیب جسمیی است که تا مدت ها و حتی گاهی تا اخر عمر گریبانگیر آن ها خواهد بود.
واقعا جا دارد که از این خانم پرسیده شود: چگونه می تواند محبت خود را خرج کسی بنماید که ارزشی برای او قایل نیست و تنها قصد سوء استفاده از او را دارد؟ چگونه آگاهانه همه ارزش، انسانیت و عزت خود را برای جلب محبت چنین شخصی له می کند؟
اگر پسر اولين فردي است كه به وي علاقه مند است و عاشق شخصیت او گردیده، تنها و آخرين فرد روي زمين نيست كه مي تواند دختر را خوشبخت كند، بلكه چه بسا بهتر از وي يافت خواهد شد. کافی است ذهنش را از او منصرف کند و به آینده بهتر بر اساس واقعیت ها بیندیشید.
در حقیقت اظهار عشق و علاقه یک طرفه و محبت از سوي دختر، تجسّم بخشيدن به ذلّت و زبوني خود و بي شخصيّت جلوه دادن خويش است. چون زن مجذوب است، نه جاذب، محبوب و معشوق است، نه عاشق و طالب. يعني اصلاً ساختار وجود دختر به گونه‏اي است كه ديگران را به سوي خود جذب مي‏كند و آن ها به سوي او گرايش مي‏يابند.
اسلام براي زنان و دختران وقار و شخصيّت خاصّي قائل است. به هيچ وجه به آنان اجازه نمي‏دهد كه به بهانه دوست داشتن يك پسر، به او اظهار عشق و علاقه نمايند. در اين جهت آن قدر حسّاس است كه به دختران عفيف توصيه مي‏كند كه بر خلاف مردان، مغرورانه راه روند، متكبّرانه حرف بزنند، وقار خود را نشكنند. در حرف زدن و برخوردهاي خود با مردان، تواضع و فروتني نشان ندهند. صدا و لهجه خود را تغيير ندهند. با متانت كامل برخورد نمايند.
دختري كه چنين باشد ، جوانان غيور كه طالب همسران خوب و ايده ‏آل هستند، به سراغ او خواهند رفت.
اصولاً اظهار محبّت دختر به پسر، اين سوء ظنّ را در ذهن پسر ايجاد خواهد كرد كه از كجا معلوم دختر تاكنون به چند جوان ديگر نيز ابراز علاقه نكرده باشد.
با توجه به مطالبی که بیان شد ،نکات مهمی را برای حل مسئله بیان می کنیم:
1. اگر دختر خانم با پسر رابطه دارد ،در اسرع وقت رابطه باید قطع شود. ادامه رابطه حتی اگر به ازدواج بینجامد، آثار خیلی بدی( همچون سوء ظن زن و شوهر به یکدیگر و...) را خواهد داشت . به احتمال زیاد چنین رابطه ای به ازدواج منتهی نخواهد شد. تنها آسیب های روانی آن برای دختر خواهد ماند. پس بهتر است همین حالا قاطعانه و با اعتماد به نفس به رابطه پایان بدهد. اگر پسر مشتاق ازدواج باشد ، رسمی اقدام خواهد کرد.
2. صرف دوست داشتن و علاقه يک طرفه دختر هيچ دردي را دوا نمي‌کند. آنچه که در اسلام و روان‌شناسي به عنوان يک اصل مهم، مورد تأکيد قرار گرفته، پيشگيري از عشق و علاقه يک طرفه است، يا حتي عشق دو طرفه اي که بر مباني عقلي و شناختاري استوار نيست.
3.اسلام معتقد است هر دختر پاکي بايد با حفظ نگاه خود از نامحرم (چه مؤمن و چه غير مؤمن) و کنترل احساسات و هيجانات عاطفي و... ابتلا به وابستگي شديد عاطفي و رواني را از ابتداي کار جلوگيري نمايد . اگر فردي به هر دليلي اين اصل عقلي و شرعي را جامه عمل نپوشاند، تبعاتش چيزي جز علاقه يک طرفه، وابستگي افسرده‌وار، کاهش عملکرد، اضطراب و تشويش ذهني، احساس حقارت و تضعيف عزت نفس، ازدواج بي‌اساس و چه بسا دوري از خدا نخواهد بود، پس شايد عقلاني‌تر اين باشد که به جاي پيشروي در راهي که قویاً چيزي جز ناکامي، کاهش عزت نفس و از دست دادن برگه‌هاي برنده (که لازمة هر ازدواج موفقي است) نيست ، به بازسازي شخصيتي خود بپردازد. خاطر نشان مي‌کنیم که همه مردهاي سالم (نه غير سالم و افسرده و...) از زنان عاشق و شيدا پس از مدت خيلي کوتاه منزجر شده و احساس دلزدگي مي‌نمايند.
4. بهتر است تا زماني كه كسي به خواستگاري او نيامده است، فكر و ذهن خود را از مسائلي مربوط به ازدواج، خالي كند . مي تواند با عمق بخشيدن به مطالعات و فعاليت هاي علمي در زمينه رشته تحصيلي خود، به يكي از امتيازات و ارزش هايي كه مي تواند براي آينده و خوشبختي اش مؤثر واقع شود، دست يابيد .
ثانياً با كم تر فكر كردن در اين زمينه و از طرف ديگر توجه نمودن به تحصيل و مطالعه و پيشرفت هاي علمي، اعتماد به نفسش بيش تر خواهد شد.
5. مطمئن باشد با حفظ شؤون اخلاقي و ديني و رعايت وقار، متانت و حجاب كامل، بهتر خواهد توانست خود را از دام خطا و لغزش حفظ كند. بي ترديد جوانان غيرتمند، اهل زندگي و وفا و عشق و متدين و همشأن او سراغ افرادي چون او خواهند آمد .
به نظر ما بهترین کار قطع رابطه و آزاد شدن از بند علاقه بد سرانجام است. در اثر مجاورت نه تنها نخواهید توانست او را تغییر داده ،بلکه پس از وابستگی ،تسلیم خواسته های پلید و نامشروع او نیز خواهید شد. البته این روزها وقایعی از این دست برای ما کاملاً آشناست. اما برای ترک رابطه نامتناسب در زیر راه های رهایی بیان می شود:
1.سعی کند به هیچ وجه با او برخورد نداشته باشد. در بیرون هیچ آثاری از پسر را جلوی دید خود نداشته باشد، مانند عکس،شماره تلفن و یادگاری های و... آن ها را محو کنید.
2. لیستی از نقاط منفی پسر و مشکلاتی که الان و بعد از ازدواج با او برایش ایجاد خواهد کرد بنویسد. هر روز مرور کند تا نگرشش نسبت به پسر منطقی تر شده و احساس ناراحتی و یا به عبارتی تنفر از او ایجاد شود.
3. درباره امتیازات قطع رابطه نیز با خود فکر و سعی کند با خوشحالی از اینکه با او ازدواج نکرده ،مطالبی را یادداشت کند.
4 . سعی کند حداقل دو ماه با انجام این تکنیک ها افکار و تصاویر مربوط به ایشان را از ذهنش پاک کند ،به حدی که اصلا تصویر ذهنی پسر را به خاطر نیاورد. بعد هم حتما با یک مشاوره برای کمک به یک ازدواج عاقلانه کمک بگیرید.
5. سعی کند بدون خود سرزنشی و مقایسه، نقاط مثبت و خوبی های خودش را فراموش نکند. با نوشتن و مرور و نادیده و بی ارزش نکردن آن ها به آینده خوشبین و امیدوار باشید.
6. انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی، تعاملات اجتماعی، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند.
7. ساعات و لحظاتی که با او ارتباط داشته ،بسیار وسوسه برانگیز خواهد بود. بنابراین باید با تغییر موقعیت فیزیکی و سر گرم شدن به کاری که عمدا در این ساعات در نظر خواهد گرفت و با آرام سازی ذهنی سعی می کند با وسوسه ها مبارزه کند.
8. هنگام هجوم افکار و تصاویر پسردر ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده یا توجه و تمرکزش را به چیزی جلب کند ،مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با یک فردی شود. با عجله آن مکان را ترک کند. با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه و حتی نوع لباس های مجریان و بازیگران و اسامی آن ها داشته باشد.

صفحه‌ها