مسیحیت

در دین مسیح (ع) چرا عده ای معتقدند خدا مرده است؟

پاسخ:
سؤال شما دقيقا واضح نيست. كسي در دين مسيحيت اعتقاد به مرگ خداوند ندارد. اگر منظور شما از مرگ خدا در دين مسيحيت، اعتقاد آن ها به الوهيت حضرت عيسي عليه السلام، صليب كشيده شدن و مرگ او و رستاخيز دوباره ايشان است، توضيحات زير براي اعتقاد مسيحيت در اين زمينه ارائه مي شود.
اعتقاد به الوهیت حضرت عیسی (ع) یک حقیقت ثابت و قطعی در بین همه مسیحیان نبوده و نیست، بلکه در حقیقت تحریف و انحرافی است که توسط پولس رسول در دین مسیحیت رخ داده است.
پولس ابتدا یکی از یهودیان و از مخالفان سرسخت مسیحیان بود. در ابتدا به شکنجه و قتل مسیحیان مبادرت ورزید، بعداً به دین حضرت مسیح گروید و از مبلّغان و مروّجان پر قدرت و زبردست مسیحیت شد. او با تأثیر پذیری از عقاید رومیان مبنی بر فرزند داشتن خدا، نیز با تأثیر پذیری از افکار مشرکان و عرب جاهلی مبنی بر دختر داشتن خدا و با تقلید از آنان مدعی شد که حضرت عیسی پسر خدا است! او می‌گوید: عیسای مسیح موجودی آسمانی است که از طبیعت الهی بهره مند است، ولی خود را تنزل داد و لباس بشری پوشید و سپس به آسمان رفت.
نظر او با پطرس (وصی حضرت عیسی) اختلاف داشت و این اختلاف، باعث بروز دو عقیده در مورد حضرت عیسی (ع) شد: یک عقیده که حضرت عیسی از ماهیت بشری بهره مند است و عقیده دیگر که او بشر نیست، بلکه خدا است. از عقیده اول پطرس حمایت می‌کرد، ولی عقیده دوم را رقیب او (پولس) ابراز داشت، اختلافات بین این دو روز به روز بیش تر می‌شد تا این که در سال 49 میلادی برای رفع اختلاف جلسه ای تشکیل شد و طرفداران پولس ادعا کردند که روح القدس نظر پولس را تأیید کرده است! با این بهانه توانستند، افکار انحرافی خود را در دین مسیح جا بدهند.
در هر حال رفته رفته در دعواها و شوراهایی که برای رفع دعواها تشکیل می‌شد، اعتقادات پولس غالب می‌شد، که تا امروز این دعوا بین عالمان مسیحی وجود دارد و نظریه غالب همان عقاید پولس است. آنان از یک سو خود را موحد می‌دانند و از سوی دیگر به تثلیث و الوهیت عیسی معتقدند.(1)
این مشکل و ناهمگونی در اعتقادات مسیحی همواره باعث چالش شده است تا جایی که ابراز داشته اند: این سخن از جنبة عقلانی و منطقی بی بهره است و تنها از جنبة تعبدی آن را باید پذیرفت و این اعتقاد در حوزه ایمان است، نه عقل و استدلال. یعنی این عقیده به اعتقاد خود منطقیان با دلیل و منطق اثبات شدنی نیست.
البته در خصوص رواج این عقیده شاید یک دلیل: استدلال برخی به تولد حضرت عیسی (ع) از مریم باکره باشد، و از این جهت به او خدا و پسر خدا لقب داده اند. در این باره قرآن می‌گوید: این تمسک درست نیست، چرا که اگر بدون پدر بودن دلیل بر خدایی کسی باشد، می‌بایست آدم ابوالبشر را نیز خدا بدانید.
قرآن می‌گوید: «ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب؛ (2) همانا خلقت عیسی نزد خدا مانند خلقت آدم است که او را از خاک آفرید».
در دیدگاه مسیحیان هدف اصلی به دنیا آمدن حضرت عیسی، «فدا شدن و تاوان دادن در برابر گناهان بشر» بوده ؛ مسیحیان می‌گویند: او آمد تا قربانی گناهان ما شود. او را به دار آویختند و کشته شد، تا گناهان بشر را بشوید و جهانیان را نجات دهد.
مسیحیان معتقدند چون حضرت آدم گناه کرد، همه فرزندان او با آن گناه متولد می‌شوند . مصلوب شدن مسیح در راستای نجات بشر از گناه همیشگی و دائمی او معنا می یابد.
اما داستان به صليب كشيده شدن و اعدام حضرت عيسي(ع) به نقل از كتاب تاريخ مسيح به اين صورت است:
پس از اهانت عيسي به هيكل مقدس(احبار و بزرگان يهود) از او به حاكم رومي فلسطين شكايت كردند. حاكم دستور داد تا عيسي را دستگير كردند.اتهام او اين اود كه با ترويج عقايد باطله، مردم را گمراه مي كند و با دين يهود به مخالفت برخاسته است. دستگيري عيسي بوسيله نگهبانان يهودي هيكل مقدس صورت گرفت. همان شب از او بازجويي شد و او را به زندان انداختند و اراذل و امباش بر او آب دهان ريختند. پس او را به دادگاه رومي فلسطين تسليم كردند. حاكم در خلوت با عيسي به گفتگو نشست و تحت تأثير جاذبه روحاني او قرار گرفت و تصميم گرفت او را از مرگ نجات دهد، اما از افكار مردم وحشت داشت و از امپراطور روم مي ترسيد. چاره اي انديشيد. دستور داد تا عيسي را آورده و تازيانه زدند تا بدين وسيله از خشم مقامات روحاني يهود كاسته شود. سربازان يهودي هرگونه فرصت نجات را از حاكم سلب كردند. آنها تاجي از خار بر سر او نهادند و پيراهن قرمزي بر او پوشاندند و او را بر مكان بلندي نشانده و بر او آب دهان انداختند و براي استهزاء بر او به عنوان پادشاه يهود سلام كردند. ...هنگامي كه عيسي را براي به دار آويختن مي آوردند، طبق سنت آن روزگار، متهم بايد صليب خود را بر دوش مي كشيد؛ اما چون عيسي نحيف شده بود، نمي توانست صليب خود را بكشد و لذا فرد ديگري صليب را مي آورد. ابتدا به مسيح جامي از شراب دادند تا بياشامد و او آن را چشيد و نياشاميد، سپس او را به دار كشيدند.(3)
البته اين روايت بنا بر نظر اسلام صحيح نمي باشد. در قرآن در اين باره مي خوانيم:«وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي‏ شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً؛و گفتارشان كه: ما، مسيح عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم! در حالى كه نه او را كشتند، و نه بر دار آويختند؛ لكن امر بر آنها مشتبه شد و كسانى كه در مورد (قتل) او اختلاف كردند، از آن در شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پيروى مى‏كنند و قطعاً او را نكشتند!». (4)

پی‌نوشت‌ها:
1. جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 608 به بعد؛ عبدالله مبلغی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج2، ص 693 به بعد.
2. آل عمران (3)، آیه 59.
3. عبدالله مبلغی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج2، ص723 و 724.
4. نساء (4) آيه 157.

آقای قرائتی در کتاب اصول پنج گانه (توحید) حج را یکی از موارد ثابت در تمام ادیان الهی نامبرده است. آیا در دین مسیحیت حج یا چیزی شبیه به آن داریم؟

پاسخ:
اگرچه تمام جزييات حج در دين حضرت مسيح (ع) روشن نيست، ولي از متون ديني و تاريخي استفاده مي شود که حج در دين مسيح وساير اديان الهي بوده است. پيشينه حج را مي توان با تاريخ حيات انسان پيوند داد. به بيان قرآن کريم نخستين خانه اي که براي مردم بنا شده، کعبه در مکه مکرمه است، که از همان آغاز حياتِ انسان در زمره شعائر موحّدان و پيامبران خدا از آدم (ع) تا خاتم (ص) بوده، که همواره براي طواف و انجام مناسک حج، به آن ديار بارِ سفر بسته اند" إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَکَّةَ مُبَارَکا وَهُديً لِلْعَالَمِينَ ".
روايات بسياري از پيامبران و اهل بيت (ع) آمده است که همه انبيا و مرسلان، حج خانه خدا کرده اند و هيچ پيامبري از اين فريضه ربّاني رخ بر نتافته است. آدم و نوح حج گزاردند و سليمان با همراهي جن و انس و پرندگان و بادها حج به جاي آوردند (1)
از امام رضا (ع)"... اما پيامبران: آدم، نوح، ابراهيم، عيسي، موسي و محمد صلي الله عليه و آله و ساير انبيا در همين وقت (ذي الحجه) حج به جا آوردند و اين سنت شد براي فرزندان شان تا روز قيامت"(2)
حج در اديان آسماني جايگاه ويژه داشته است، هر چند در رهگذر تاريخ کهن حيات جامعه ها و فرهنگ ها، دستخوش تحوّلاتي گرديده و گاه با خرافات و تحريف ها آميخته شده است.
در دين يهود ومسيح حج از جايگاه ويژه بر خوردار و با آداب وشرايط خاص بر گذار مي شده است . حج در اين دو دين به عنوان عبادت مهم تلقي مي شود . در کتاب تورات و انجيل به اين امر سفارش شده است.
حج از زماني که يهوديان ملتي مستقل شدند ، سازماندهي شد و از مردان خواسته شد که در سه عيد به قدس بروند .
مکان هايي که در آيين يهود به عنوان حج زيارت مي شوند، سه دسته اند:
1 ) مکان هايي که در قدس و اطراف آن پديد آمده، صاحب ويژگي هاي تاريخي اند و در تاريخ کتاب مقدس ذکر شده اند.
2 ) مقبره دانشمنداني که نامهاي ایشان در تلمود آمده اند....
3 ) مراکز مختلفي در اسرائيل که براي دانشمندان دياس پورا ( محلهاي زندگي يهوديان خارج از فلسطين ) و زاهدان نذر شده است .
شکل حقوقي و کلي حج که در سفر خروج و تثنيه مطرح است، حج تنها بر مردان واجب بود. زنان، اُسراء، معلولان، نابينايان، بيماران، سالمندان، يتميان و کودکان از اين عبادت معاف بودند. بر اساس آنچه در انجيل لوقا آمده است، کودکان پس از رسيدن به 12 سالگي و هنگامي که بتوانند از مادرشان جدا شوند، مي توانند در اين مسافرت شرکت کنند.
از اعمالي که در مراکز حج انجام مي شد، مي توان دعا، به جا آوردن نذر، نوشتن خواسته ها و آرزوها بر کاغذ و قرار دادن در اين مکان ها و ... را نام برد.
غير از ديوار گريه و ديوار غربي معبد سليمان، زائران در ساير مراکز، از مقدسان التماس شفاعت و دعا مي کنند.
در عهد جديد يهود، حج جايگاه مشخصي ندارد. بنابر انجيل لوقا حضرت مسيح تنها يک بار در عيد براي حج به فلسطين رفته. ولي انجيل يوحنا مي گويد حضرت عيسي هر سال در اين مراسم شرکت مي کرده است.
در باور مسيحيت، حضرت عيسي با آخرين سفرش به قدس، حج را به شهر خدا انجام داده و پادشاهي خدا را شروع کرده است.
مسيحيان اوليه نيز مانند يهوديان معبد قدس را زيارت مي کردند. با اين حال کليسا مي خواست معبد تازه اي بسازد.
بنابر گزارش اپيفون در هنگام سفر پادشاه هادريانوس در سال 130، قدس ويرانه اي بيش نبود. تنها چند خانه، و يک کليساي کوچک در نزديکي محل تجمع شاگردان حضرت مسيح. ( خانه اي که بعد از عروج مسيح به آسمان، آن جا جمع مي شدند) باقي مانده بود. اين کليسا بعدها کليساي سيون و زيارتگاه حاجيان مسيحي شد.
در زمينه توسعه يافتن حج در قدس، بيش از انگيزه هاي ديني، تأثير کنستانتين اول مشهود است. او با ساختن کليساهاي متعدد در جابه جايي قدس، توجه مسيحيان بسياري را به زيارت مکان هاي مقدس جلب کرد؛ مکان هايي که مسيح در آن ها متولد شده، زندگي کرده، و به صليب کشيده شده بود.
در کنار زيارت قدس، زيارت بارگاه ها و حتي راهباني که در معابد زندگي مي کردند، نوعي حج محسوب مي شد.
در يهوديت قديم و دوران اوليه مسيحيت، معني حج يکي بود. با اين تفاوت که در بني اسرائيل، زيارت اين معبد، سه بار در سال اجباري بود، اما مسيحيان عقيده دارند که حضرت عيسي اين کار را در آخرين سفر خود به اين معبد انجام داده است. بنابراين حج در مسيحيت، گروهي و جمعي نيست، بلکه سفري است که انسان متدين براي رفع حوائج فردي خود به جا مي آورد.
در مسيحيت، حج، زمان مشخصي ندارد، امام عموماً اين کار در سنين جواني انجام مي شود کسي که به قدس مي رسد، احساس مي کند کار بزرگي در زندگي خود انجام داده است. وقتي به محل مرگ و حيات عيسي نگاه مي کند، آرزو مي کند که اي کاش او هم در همين مکان بميرد.(3)
جهت آگاهي بيش تر به منابع زير مراجعه فرماييد:
-عبادات در اديان ابراهيمي (يهوديت ، مسيحيت ، اسلام)،عباس اشرافي
-محمد تقي رهبر، حج در رهگذر تمدن ها :
حج در تمدن ها و اديان ديگر،ماهنامه زائر ،شماره 98
مذاهب خاموش ،ص 44

پي نوشت ها :
1. بحار الأنوار،
2. همان،
3. مجله ميقات حج ، سال شانزدهم ، شماره شصت و يكم، پاييز 1386.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها