تعامل

همان‌گونه که حضرات معصومین توصیه های نسبت به عیادت و پرستاری از بیمار بیان کرده اند خود نیز به این امور اهتمام داشته وبه عیادت بیماران حتی مخالفین خود می رفتند.

پرسش:

در گزارش‌های تاریخی تعامل و رفتار معصومان علیهم‌السلام با بیماران چگونه بود؟

پاسخ:

مقدمه

در تعامل با بیماران، از جمله أجر اخروی عیادت از بیمار و ثواب فراوان پرستاری از بیماران، احادیث فراوانی از ناحیه حضرات معصومین علیهم‌السلام صادر شده است. اما گزارش‌های تاریخی و احادیثی که به نوعی تاریخ و سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام را بازگو کرده‌اند، حاکی از آن است که خود نیز به این امر اهتمام داشته و ضمن انجام این فریضه دیگران را نیز به آن توصیه می‌کردند. در نوشتار ذیل به برخی از این گزارش‌ها و احادیث تاریخی اشاره خواهد شد.

 

متن اصلی پاسخ

عیادت و پرستاری از بیماران

الف. عیادت از بیماران

عیادت از بیمار از آموزه‎های دین اسلام است و ریشه آسمانی دارد و حتی جبرئیل امین نیز به عیادت می‌رفت. امام صادق علیه‌السلام فرمود:

 «پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله گرفتار تب شد، جبرئیل به عیادت حضرت آمد و خواند: به نام خدا تو را از هر بیماری رنج‌آوری شفا می‌دهم به نام خدا که خدا شفابخش است، به نام خدا بگیر شفا را، به نام خداوند رحمان و رحیم (قسم به‌ منزلگاه ستارگان) که به اذن خدای متعال خوب شوی.»(1)

1. عیادت کردن از بیمار در عمل و بازگو کردن اجر اخروی آن

سیره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در عنایت به عیادت از مریض تا بدان‌جا بود که هرگاه یکى از اصحاب خود را سه روز نمی‌دیدند، حال او را جویا می‌شدند، آنگاه اگر در سفر بود، دعایش می‌کردند و اگر در شهر بود به دیدارش و اگر مریض بود، به عیادتش می‌رفتند.(2)

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به بیماران در مقابل صبر بر بیماری وعده اجر اخروی می‌داد. یکی از صحابه حضرت به نام اُمّ علاء می‎گوید: هنگامی که بیمار بودم، پیامبر به عیادتم آمد و فرمود:

 «ای ام علاء مژده‌ات باد! چراکه بیماری مسلمان، چیزی است که خدا به خاطر آن، گناهان او را از میان می‌برد، آنسان که آتش، ناخالصی‌های طلا و نقره را از بین می‌برد».(3)

2. عیادت همراه با هدیه

در سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام است که دست خالی به عیادت بیمار نمی‌رفتند. «عده‌ای از اصحاب امام صادق علیه‌السلام به عیادت بیماری می‌رفتند، حضرت پرسید: کجا می‌روید؟ گفتیم به عیادت فلان؛ فرمود بایستید! ایستادیم، فرمود: آیا سیب یا گلابی یا کمی عطر یا یک قطعه عود، برای هدیه برداشته‌‏اید؟ گفتیم نه چیزی از اینها همراه‏ ما نیست، فرمود: مگر نمی‌دانید که بیمار از هر چیزی که برایش برده شود، احساس راحت می‌کند.»(4)

3. عیادت از مخالفین

در منابع آمده است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به عیادت بیماران می‌رفت و حتی از دشمنان خود نیز عیادت می‌کرد. در گزارش‌ها آمده است که مردی یهودی بود که هنگام عبور رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خاکروبه‌ (خاکستر) بر سر و صورت حضرت می‌ریخت. این برنامه هر روز ادامه داشت تا این‌که روزی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از آن کوچه گذشتند، ولی خبری از مرد یهودی نبود، وقتی حضرت علت را جویا شد، اصحاب پاسخ دادند؛ خدا را شکر آن مرد یهودی مریض شده و در بستر بیماری است! حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله به طرف منزل یهودی رفت و همسر یهودی درب را باز کرد. حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: به عیادت همسرت آمده‌ام! رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله وارد خانه شدند و کنار بستر آن مرد نشستند و با او احوال‌پرسی کردند، و هیچ‌گونه کنایه‌ای به آن مرد نزدند. مرد یهودی که از رفتار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله تعجب کرده بود، پرسید: این برخورد شما، جزو دین اسلام است یا از اخلاق شخصی شما است؟ حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله پاسخ دادند: جزء دین اسلام است! آن مرد همان‌جا مسلمان شد.(5)

در سیره امیرالمومنین علی علیه‌السلام نیز عیادت از زید بن ارقم است. زید با آنکه در جریان غدیر خم نیز حضور داشت آمدند و از او گواهى خواستند؛ ولى چون او از طرف حکومت براى خود احتمال خطر می‌داد از بیان حقیقت و جریان غدیر خوددارى کرد. بعد از گذشت مدّتى، همین شخص مریض شد و در بستر بیمارى افتاد، وقتى امیرالمؤمنین علىّ علیه‌السلام شنید که زید بن أرقم مریض حال است به عیادت و دیدار او آمد. همین که زید بن ارقم چشمش به جمال نورانى حضرت افتاد، گفت: مرحبا به امیرمؤمنان، که از من عیادت می‌نماید، با این که وى ما را قبول ندارد و از ما دلگیر و آزرده‌خاطر می‌باشد. امام علىّ علیه‌السلام فرمود:

 «اى زید! آن ناراحتى که براى ما به وجود آوردى هرگز مانع آن نمی‌شود که ما شرط انسانیّت و حقِّ دوستى را فراموش نموده و تو را در حال بیمارى عیادت نکنیم

 و پس از آن افزود:

 «هرکس مریضى را براى رضاى خداوند عیادت کند، تا هنگامى که در کنار مریض نشسته باشد، در سایه رحمت و لطف الهى خداوند قرار خواهد داشت، و چون بخواهد برخیزد که از نزد مریض بیرون رود، خداوند متعال هفتاد هزار ملک را مأمور می‌نماید تا براى او درود و تحیّت فرستند؛ و مشمول رحمت الهى قرار می‌گیرد

 سپس افزود:

 «اى زید! من دوست داشتم که چنین فضیلتى شامل حالم گردد؛ و به همین جهت از تو عیادت کردم.»(6)

ب. پرستاری

بنابر برخی از گزارش‌های تاریخی، پرستاری نسبت به سایر اعمال مستحبی رجحان و برتری دارد. دو نفر براى زیارت قبر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به مدینه آمدند، یکی از آنها بیمار شد. او می‎گوید: رفیقم هر روز به مسجد می‌رفت و مرا تنها می‌گذاشت. از این کار به شخصی که با امام صادق علیه‌السلام در ارتباط بود، گلایه کردم. او هم امام را از این جریان آگاه کرد. حضرت به همراه او پیغام فرستاد که:

 «نشستن تو نزد او، از نماز خواندنت در مسجد برتر است».(7)

نتیجه‌گیری

همان‌گونه که احادیث فراوان در تعامل حضرات معصومین علیهم‌السلام با بیماران داریم و توصیه‌های بسیاری نسبت به عیادت از بیمار و پرستاری از آنها بیان کرده و اجر اخروی آنها را در این روایات ذکر کرده‌اند، خود نیز به این امور اهتمام داشته و در زندگی خود به عیادت بیماران حتی مخالفین خود رفته‌اند و ثواب پرستاری را از نماز در مسجد بالاتر دانسته‌اند.

مبنع برای مطالعه بیشتر

کتاب «دانشنامه احادیث پزشکی» نوشته آیه‌الله محمد محمدی ری‌شهری، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، ۱۳۸۵ش.

پی‌نوشت‌ها:

1. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم: مدرسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۴ق، ص۳۹۱.

2. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم: مدرسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۴ق، ص19.

3. ابوداود، سلیمان بن اشعث‏، سنن أبی‌داود، محقق: ابراهیم سید، دارالحدیث‏، قاهره‏، 1420ق، چاپ اول، ج3، ص1351.

4. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم: مدرسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۴ق، ص۳۶۰.

5. طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن‏، اسلام‏، تهران، 1369ش، چاپ دوم، ج9، ص463؛ آیه‌الله مکارم شیرازی، مثال‌های زیبای قرآن، نسل جوان، قم، 1382ش، چاپ اول، ج1، ص202؛ حکیمی محمدرضا، «خردنامه همشهری» شماره یازده، بهمن 1385ش، ص42و43 .

6. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى‏، دعائم الإسلام‏، مصحح: فیضى، آصف‏، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1385ق، چاپ دوم، ج1، ص218.

7. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافى، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق. ج۴، ص۵۴۵.

حضرت علی(ع) به خاطر شرایط پیش آمده همانند همان مادر واقعی مجبور به صبر بودند؛ چون ترجیح داند که وضع پیش آمده را بپذیرند و از کیان اسلام حراست نمایند.

پرسش:

امام علی علیه‌السلام با حکومت خلفای اهل‌سنت مخالف بود و ادامه‌ی حکومت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله را حق خودش می‌دانست؛ پس چرا برای براندازی آن‌ها و تشکیل حکومت اسلامی بر پایه‌ی قرآن و سنت نبوی اقدامی نکرد؟

پاسخ:

مقدمه

حفظ اسلام برای امیرالمومنین علی علیه‌السلام و سایر معصومین علیهم‌السلام از همه چیز برایشان مهم‌تر بود و بقیه مسائل را هرچند مهم بودند اگر با حفظ اسلام در تعارض بود، کنار می‌گذاشتند. حفظ اسلام گاه با شمشیر کشیدن محقق می‌شد و گاه با شمشیر غلاف کردن، گاهی با صلح کردن و گاهی با قیام کردن، گاهی با به راه انداختن نهضت دعا و گاهی با به راه انداختن نهضت علمی. بنابراین همیشه مسائل مهم را اگر لازم می‌شد، فدای اهم که همان اسلام بود می‌کردند.

متن پاسخ

پاسخ را با یک مثال شروع می‌کنیم: ماجرای آن دو زن که هر دو ادعای مادری کودکی را داشتند و نزد خلیفه دوم رفتند تا قضاوت کند. خلیفه آن­ها را به امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ارجاع داد، حضرت دستور داد شمشیری بیاورند تا کودک را دو نصف کرده و هر کدام نصفی بردارند. برای هر کدامتان یک نصف! از شنیدن این سخن یکی از آن دو ساکت ماند، مادر واقعی به دروغ گفت کودک مال من نیست تا اصل کودک زنده بماند، حضرت نیز قضاوت کرد که نوزاد متعلق به این بانو است.(1)

شکی نیست که ماندن نوزاد نزد مادر مهم است؛ اما زنده ماندن کودک به مراتب اهمیتش نزد مادر بیشتر است. بنابراین مهم را فدای مهم‌تر کرد که همان زنده ماندن کودک بود.

وضعیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بعد از رحلت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌واله نیز چنین است. حضرت خلافت را حق خود می‎دانست و با حکومت خلفای اهل‌سنت مخالف بود؛ اما همانند مادرِ مثال فوق، برای تشکیل حکومت اسلامی بر پایه قرآن و سنت نبوی اقدامی نکرد، زیرا با این کار اصل اسلام به خطر می‌افتاد. نوزادی به نام اسلام است که دو نفر ادعای پدری آن را دارند، حضرت علی علیه‌السلام که پدر واقعی است و جریان خلافت که ادعای پدری دارد.

از طرفی پنج گروه قصد از بین بردن اصل اسلام را داشتند که اگر بین حضرت علی علیه‌السلام با جریان خلافت درگیری می‌شد یکی از این شمشیرها کافی بود تا اسلام را برای همیشه از بین ببرد. آن شمشیرها عبارت بودند از:

1. ابوسفیان و دار و دسته‌اش

ابوسفیان بیش از 20 سال با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله مبارزه کرد. پیش از هجرت 13 سال و پس از آن تا سال هشتم هجری، بزرگ‌ترین دشمن اسلام بود. اما در سال‌های آخر عمر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پس از فتح مکه به ظاهر اسلام آورد. او درصدد بود تا از آب گل‌آلودِ اختلاف بر سر خلافت ماهی بگیرد. بر همین اساس نزد حضرت علی علیه‌السلام رفت و پیشنهاد کرد تا در مقابل ابوبکر قیام کند؛ اما حضرت علی علیه‌السلام که از قصد وی اطلاع داشت، دست رد به سینه‌اش زد.(2)

2. پیامبران دروغین

افرادی از جمله اسود عنسی، مسیلمه کذاب و سجاح، در هنگام رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ادعای پیامبری کردند و هر سه خطری جدی برای دولت مدینه بودند. اسود در یمن اعلام پیامبری کرده و نماینده پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به نام باذان ایرانی در یمن را به شهادت رسانده و به سوی مدینه پیشروی کرد.(3)

3. قبایل رده

قبایل رده یا مرتدین کسانی بودند که پس از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از اسلام برگشتند و حتی در اوایل خلافت ابوبکر، مدینه را محاصره کردند. عثمان نزد حضرت علی علیه‌السلام آمده و گفت اگر شمشیر به دستت نگیری و از مدینه حمایت نکنی، مدینه سقوط خواهد کرد؛(4) به جز این مورد گزارش دیگری نداریم که امیرالمومنین علیه‌السلام در طول 25سال حکومت خلفا در جنگی شرکت کرده باشد.

4. منافقین

پیش از هجرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بنا بود عبدالله بن اُبَی به عنوان پادشاه مدینه انتخاب شود. با هجرت، این آروزی وی و دوستانش از بین رفت.(5) از این گروه همواره به عنوان منافقین در قرآن یاد شده است و یک سوره به آنها اختصاص داده شده و در برخی سوره‌های دیگر نیز از آنان سخن رفته است.(6)

امیرالمؤمنین در وصف منافقین می‎فرماید:

 «آنها بعد از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ماندند و بر پیشوایان ضلالت و گمراهی و کسانی که مردم را به آتش فرا میخوانند نزدیک شدند.»(7)

بنابراین بعد از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، میدان براى منافقان باز شد و با رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، امیرالمومنین علی علیه‌السلام مردم را به پرهیز از آنان فراخواند.(8) منافقین در کمین بودند تا در صورت اختلاف بین مسلمانان، اسلام را از بین ببرند تا به آروزی دیرینه خود برسند.

5. امپراطوری روم

در جنگ موته، مسلمانان شکست خوردند و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به قصد مبارزه با آنان به تبوک رفتند. در روزهای آخر عمر مبارک حضرت نیز، سپاهی را تحت فرماندهی اسامه بن زید به مقابله با آنان اعزام کردند.(9) پس خطر امپراطوری روم هم قوی بود.

نتیجهگیری

در چنین شرایطی حضرت علی علیه‌السلام همانند همان مادر واقعی مجبور به صبر بودند تا اصل اسلام بماند؛ زیرا حضرت بر سر دو راهی قرار داشت یا با کمک دوستان واقعی خود که حکومت جدید را مشروع نمی‌دانستند به پا می‌خاست و با توسل به قدرت، خلافت و حکومت غصب شده را از آنان باز پس می‌گرفت؛ یا آن که وضع پیش آمده را تحمل می‌کرد و در حدّ امکان نسبت به حلّ مشکلات مسلمانان و انجام وظایف خود، اقدام می‌کرد.

أمیرالمؤمنین علیه‌السلام با ارزیابی اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی که مواردی از آن ذکر شد، به این نتیجه رسید که اگر با اصرار به حق خود در مقابل ظلم به همسرش فاطمه علیها السلام بایستد، وضعی پیش می‌آید که زحمات پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و خون‏های پاک شهیدان به هدر می‌رود؛ ازاین‌رو ترجیح داد که وضع پیش آمده را بپذیرد و از کیان اسلام حراست نماید.(10)

پی‌نوشت‌ها

1. شیخ مفید، محمد، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، کنگره شیخ مفید، قم‏1413ق، ج1،‌ ص196.

2. احمد بن أبی‌یعقوب ابن واضح (م.بعد 292)، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمی‌و فرهنگى، چاپ ششم، 1371ش، ج1، ص526.

3. طبری، أبو‌جعفر محمد بن جریر (م. 310)، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو‌الفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ش، ج3، ص229-236.

4. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (279)، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق، ج1، ص587.

5. عبدالملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م. 218)، السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبدالحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا، ج1، ص584-585.

6. سوره توبه، ‌آیه10،‌ 64‌.

7. سیدرضی، نهج‌البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ‏هجرت‏؛ قم‏، سال چاپ اول، 1414ق‏، ص326.

8. عبدالحمید بن هبه‌الله (م. 656) شرح نهج‌البلاغه،‌ محقق ابراهیم محمد ابوالفضل،‌ کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، قم،‌1404ق،‌ چاپ اول، ج11، ص41.

9. عبدالملک بن هشام الحمیرى المعافرى (م. 218)، السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبدالحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا، ج2، ص642؛ طبری، أبو‌جعفر محمد بن جریر (م. 310)، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو‌الفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ش، ج3، ص184.

10. پیشوایی،‌ مهدی، ‌سیره پیشوایان، مؤسسه امام صادق علیه‌السلام،‌ 1374

طی جلسه ای صورت گرفت؛
در این تفاهم نامه شش ماده ای مرکز خدمات حوزه های علمیه کلیه برنامه های مشاوره و روانشناسی به طلاب و خانواده ها را به مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی واگذار کرد

به گزارش روابط عمومی مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، تفاهم نامه همکاری بین مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی و مرکز خدمات حوزه های علمیه در 6 ماده به امضای حجت الاسلام دکتر اصغری «رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی» و حجت الاسلام احسان علائیان «معاون معیشت و خانواده مرکز خدمات حوزه های علمیه» رسید.

در این تفاهم نامه ارائه خدمات مشاوره به طلاب و خانواده های ایشان در قالب سرویس های مشاوره تلفنی، مشاوره آنلاین در بستر سایت و اپلیکیشن و مشاوره حضوری در موضوعات خانواده و روانشناسی، پیش از ازدواج، زوج درمانی، خانواده درمانی و تربیت فرزند توسط مرکز ملی صورت خواهد گرفت.

حجت الاسلام علاییان در جلسه امضای این تفاهم نامه با اشاره به سیاست های کلی مرکز خدمات گفت: واگذاری خدمات مشاوره به مرکز ملی در راستای هم افزایی و جلوگیری از موازی کاری در نهادهای فرهنگی صورت گرفت و برای موضوع مشاوره دینی مرکز ملی پاسخگویی با توجه به زیرساخت های فن آوری و مشاوران متخصص بهترین گزینه است.

وی اظهار امیدواری کرد که امضای این تفاهم نامه مقدمه ای برای شبکه سازی مشاوران در سایر شهرستان ها و نیز توسعه موضوعی در حوزه فرهنگی، تحصیلی و شغلی گردد.

حجت الاسلام اصغری در این جلسه ضمن تشکر از اعتماد مرکز خدمات، امکان توسعه خدمات مشاوره ای در سایر موضوعات مانند مشاوره اعتقادی را خواستار شد.