بیماری

اگر واقعاً توسل و دعا، شفابخش است پس قم را قرنطینه کنید و امکانات پزشکی به آن ها ندهید تا با همین ادعیه خوب بشوند؟
دعا، بیماری، توسل، شرایط استجابت دعا، درمان

اگر واقعاً توسل و دعا، شفابخش است پس قم را قرنطینه کنید و امکانات پزشکی به آن ها ندهید تا با همین ادعیه خوب بشوند؟

پاسخ اجمالی:

هیچ‌کس منکر تأثیرات دعا و توسل ازنظر روحی و جسمی نیست؛ ولی کسی ادعا نکرده که توسل و دعا بدون هیچ شرطی همواره انسان را به نتیجه‌ای که منتظر آن است می‌رساند. یکی از شرایط استجابت دعا، «عمل متناسب» است که در اینجا به استفاده از دارو و پزشک و امکانات پزشکی تفسیر می‌شود. درنتیجه پذیرش تأثیرات دعا و استمداد از عنایات الهی به معنای نفی اسباب مادی و بهره‌مندی از آن نبوده و اتفاقاً سیره حضرات معصومین ع نیز در بهره‌مندی توأمان از دعا و اسباب مادی دلالت دارد. البته این معنای نفی شفا به شیوه اعجازین و از طریق اسباب ناشناخته نیست که بنا بر حکمت و قدرت نامحدود خداوند گاهی رخ می‌دهد.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

در مواجهه با مشکلات و بیماری، مؤمنان ضمن آن‌که از دارو و درمان و دستاوردهای علم پزشکی استفاده می‌کنند، از دعا و توسل و راز و نیاز باخدا نیز غافل نمی‌شوند. در ادامه، با ارائه نکاتی نسبت دعا و درمان را توضیح می‌دهیم تا سستی اشکالی که در پرسش آمده نمایان شود:

نکته اول:

پیش از هر چیز این نکته را یادآور می‌شویم که دعا و استمداد از نیرویی برتر، از ویژگی‌ها و نیازهای نوع آدمی است و باید ریشه آن را در فراسوی ادیان، در نهاد بشر و در فطرت خداجوی او جستجو کرد.

وقتی سیر و سیاحتی به این کره خاکی می‌کنیم و با ملت‌های مختلف و ادیان گوناگون و سنن و رسوم متفاوت آن‌ها روبرو می‌شویم، می‌بینیم که هرکدام برای خود اوراد و اذکار و دعاهای مخصوصی دارند و هیچ جای دنیا را نمی‌یابیم که مردمش از دعا جدا و بی‌نیاز باشند؛ بنابراین دعا جزء نکات جدی و فطری ماست و تأثیرات روحی و معنوی آن بدین سادگی قابل‌انکار نیست و نباید آن را صرفاً در چارچوب رفع حوائج دنبال کرد.

نکته دوم:

اِعمال اراده الهی در این عالم به‌واسطه اسباب و علل صورت گرفته و خداوند به جهت خصوصیات و ویژگی‌هایی که در هر یک از آن‌ها قرار داده، اراده خود را در عالم محقق می‌سازد.

امام صادق (علیه‌السلام) در این خصوص می‌فرماید: «ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛ خداوند امور و اشیا را تنها از طریق علل و سببش جاری می‌سازد». (1)

درنتیجه در این عالم نسبت به اسباب و علل، قوانینی نیز وجود دارد که نظام عالم بر همین مبنا و قانون تنظیم‌شده است. چه این قوانین فیزیکی باشند (مانند قانون جاذبه زمین) و چه متافیزیکی (مانند قانون تأثیر دعا و صدقه) لذا دعا نیز ازجمله همین اسباب و علل است که برای خود قوانینی دارد.

توضیح واسطه بودن دعا بدین گونه است که شخص دعا کرده و از خداوند چیزی را طلب می‌نماید، در اینجا دعا واسطه‌ای برای ارتباط بنده باخدا و درنتیجه توجه خاص خداوند به بنده است؛ و هنگامی نقش دعا روشن‌تر می‌شود که بدانیم تلاش یک بیمار در خوردن دارو و انجام درمان، تنها زمینه را برای شفا فراهم آورده و درنهایت شفا همواره باید از ناحیه حضرت حق افاضه شود.

نکته سوم:

اما آیا پذیرش تأثیرات دعا، به معنای بی‌نیازی از غیر آن است؟!

هرگز؛ شفای امراض به‌وسیله دعا و توسل بدون حساب‌وکتاب و به‌صورت مطلق نبوده و شرایط و آداب بسیاری بر آن مترتب است و این‌گونه نیست که صرف خواست و بیان جملاتی از سوی انسان، تأثیری تضمینی و صد در صد دررسیدن به خواسته‌ها و تمنیات را داشته باشد. بلکه «هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست».

یکی از شرایطی که در مسئله دعا و توسل جایگاه روشنی دارد، ضرورت «عمل متناسب» با خواسته است.

همچنانکه امیرمومنان در حدیثی دعاکننده بی‌عمل را این‌گونه تشبیه می‌کند.

«الدّاعی بِلا عَمَلٍ کالرّامی بِلا وَتَرٍ؛ کسى که دعا می‌کند بدون عمل، مانند تیراندازی است که کمانش «زه» ندارد». (2)

درنتیجه اگر کسی طالب شفای ظاهری از راه دعا و توسل نیز باشد، می‌بایست تلاش مقتضی و عمل متناسب با این خواسته را نیز پیشتر انجام داده باشد که یکی از آن‌ها توجه به مسائل بهداشتی و استفاده از نسخه پزشکی برای پیشگیری و درمان در هنگام شیوع بیماری است.

نکته چهارم:

هنگامی‌که انسان در سیره و سنت حضرات معصومین (علیه‌السلام) هم می‌نگرد، درمی‌یابد که ایشان در هنگام عارض شدن کسالت و بیماری و یا رویارویی با مشکلات و مسائل تنها بر دعا و عنایات غیبی اتکا نکرده و علاوه بر آن تمام تلاش خود را نیز در جهت و راستای خواسته خویش مبذول می‌داشتند. ازاین‌رو گوش سپردن به توصیه طبیبان و استفاده از نسخه ایشان، سنت رایج در میان حضرات معصومین (علیه‌السلام) بوده است.

اما دراین‌باره داستانی از حضرت موسی (علیه‌السلام) وجود دارد که بیان آن خالی از لطف نیست.

نقل است که حضرت موسی (علیه‌السلام) را بیماری عارض شد، بنی‌اسرائیل نزد او آمدند و ناخوشی او را شناختند و گفتند: اگر فلان دارو را مصرف کنی شفا یابی.

موسی (علیه‌السلام) گفت: مداوا نمی‌کنم تا خدا مرا بی‌دوا بهبود بخشد. پس بیماری او طولانی شد، خدا به او وحی فرمود: به عزت و جلالم سوگند! ترا عافیت نمی‌دهم تا به دوائی که گفته‌اند درمان کنی. پس به بنی‌اسرائیل گفت: داروئی که گفتید به آن مرا معالجه کنید.

پس او را مداوا کردند و بهبود یافت. این در دل موسی (علیه‌السلام) حالت شکوه و اعتراضی را پدید آورد. خدای تعالی به او وحی فرستاد: خواستی حکمت مرا به توکّل خود باطل کنی، چه کسی غیر از من داروها و منفعت‌ها را در گیاهان و اشیاء نهاد؟!(3)

نکته پنجم:

شفابخشی به‌وسیله دارو به معنای نفی شفا به شیوه اعجازین و از طریق اسباب ناشناخته نیست که بنا بر حکمت و قدرت نامحدود خداوند گاهی رخ می‌دهد؛ چنانکه خداوند عیسی (علیه‌السلام) را قادر ساخت به شیوه اعجاز آمیز بیماران را شفا دهد و حتی مردگان را زنده کند (4). البته ازآنجایی‌که خداوند حکیم است و می‌داند چه زمانی از شیوه اعجازین استفاده کند و چه زمانی شفا را از طریق متعارف فراهم سازد، برای درمان بیماران نیز باید هم از درمان و دارو استفاده کرده و هم باید دعا و توسل را پی گرفت به این امید که خداوند به آن شکلی که خودش صلاح می‌داند، دعایمان را برآورده سازد و بیماران را شفا دهد.

نتیجه:

نتیجه آن‌که هر انسانی باید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از گسترش بیماری‌های خطرناک و درمان بیماران انجام دهد و در ادامه به خداوند توکل کرده و از او استمداد بجوید به این امید که بیماران را به شکلی که صلاح می‌داند، شفا دهد:

«فَإِذا عَزَمْتَ‏ فَتَوَکلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکلینَ (5)؛ و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل‌کنندگان را دوست مى‏دارد.»

پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 2، ص 90.

2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 93، ص 372.

3. نراقی، مهدی، جامع السعادات، بیروت، نشر اعلمی، چاپ چهارم، بیتا، ج 3، ص 229-230.

4. مائده، آیه 110.

5. آل‌عمران، آیه 159.

 

کلمات کلیدی

دعا، بیماری، توسل، شرایط استجابت دعا، درمان

به لحاظ علمی بیماری کرونا با ویروس در بدن ایجاد شده و به وسیله دارو از بین می رودچطور می شود توسط حمد و آیت الکرسی، جلوی بیماری کرونا را گرفت؟
دعا، بیماری، شفا، فواید دعا، معجزه.

به لحاظ علمی بیماری کرونا با ویروس در بدن ایجاد شده و به وسیله دارو از بین می رود؛ اما مشخص نیست چطور دعا می خواهد با این ویروس مقابله کند! وقتی ویروس در بدن هست، دعا فایده ای ندارد! چطور می شود توسط حمد و آیت الکرسی، جلوی بیماری کرونا را گرفت؟

پاسخ اجمالی:

همه هستی تحت مشیت و اراده حضرت حق بوده و خداوند عالم را به‌واسطه اسباب و علل اداره می‌کند. ازاین‌رو اگر قرار باشد درمانی حاصل شود نیز باید با اذن و اجازه او و نیز با وساطت واسطه‌ها حاصل شود. همچنانکه یکی از واسطه‌ها دارو و درمان است، یکی از واسطه‌ها نیز دعاست؛ اما نباید دعا را در برابر طی کردن مسیر درمان دانست چراکه بنا بر روایات دینی، دعا بدون کوشش و انجام کارهای لازم، بی‌فایده است.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

مؤمنان در مواجهه با مشکلات و درد و رنج و بیماری، هم‌زمان هم دعا می‌خوانند و باخدا راز و نیاز می‌کنند و هم از دارو و درمان بهره می‌برند. در ادامه، با ارائه نکاتی، تعامل این دو امر را توضیح می‌دهیم:

نکته اول:

هیچ تردیدی نیست که همه رخدادها در جهان خلقت به مشیت و اراده الهی صورت می‏گیرد و هیچ امری خارج از دایره قدرت الهی نیست؛ به‌عبارت‌دیگر مؤثر اصلی در ساحت هستی درنهایت خداست و هر آنچه در این ساحت رقم می‌خورد، در یک نظام طولی بااراده و علم الهی محقق می‌شود.

چنانکه قرآن کریم همه‌چیز را تحت تدبیر خداوند می‌داند: «قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغي‏ رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ؛ بگو آيا غير خدا، پروردگارى را بطلبم، درحالی‌که او پروردگار همه‌چیز است؟!»(1)

نکته دوم:

اِعمال اراده الهی در این عالم به‌واسطه اسباب و علل صورت گرفته و خداوند به جهت خصوصیات و ویژگی‌هایی که در هر یک از آن‌ها قرار داده، اراده خود را در عالم محقق می‌سازد. امام صادق (علیه‌السلام) در این خصوص می‌فرماید:

 «ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛ خداوند امور و اشیا را تنها از طریق علل و سببش جاری می‌سازد». (2)

درنتیجه هر کاری اگر بخواهد به ثمر برسد، باید اذن و اجازه الهی نیز در آن وجود داشته باشد؛ اما این به معنای بی‌نیازی از اسباب و علل و قوانین نیست؛ چه این قوانین فیزیکی باشند (مانند قانون جاذبه زمین) و چه متافیزیکی (مانند قانون تأثیر دعا و صدقه).

نکته سوم:

دعا نیز ازجمله همین اسباب و علل است که برای خود قوانینی دارد؛ اما نباید دعا را به‌منزله چیزی در برابر کار و کوشش و استفاده از دارو دانست و از طی کردن مسیر درمان اجتناب کرد؛ چنانکه امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «کسى که بدون عمل، دعا می‌کند، مانند تیراندازی است که کمانش زه ندارد»(3).

توضیح واسطه بودن دعا بدین گونه است که شخص دعا کرده و از خداوند چیزی را طلب می‌نماید، در اینجا دعا واسطه‌ای برای ارتباط بنده باخدا و درنتیجه توجه خاص خداوند به بنده است. همچنانکه استفاده از دارو نیز می‌تواند واسطه توجه الهی باشد.

به‌عنوان‌مثال شخصی برای شفای مرض خود، در پیشگاه الهی دعا کرده و پاسخ می‌گیرد. این پاسخ می‌تواند متناسب با علم و حکمت الهی به انحاء گوناگونی محقق شد. از اموری همچون تحقق و تسریع تأثیر داروها گرفته تا معرفی پزشکی حاذق به‌وسیله یکی از دوستان.

نکته چهارم:

اما گاهی هم معجزه می‌شود به این بیان که از طریق اسباب ناشناخته و غیرعادی، بیمار درمان می‌شود؛ چنانکه عیسی (علیه‌السلام) به اذن خدا چنین نمود و بیماران را شفا داد (4).

این معجزات و کارهای خارق‌العاده، همیشگی نیست و ازاین‌رو، هم موظفیم دعا کنیم و به رحمت و قدرت نامحدود خدا امیدوار باشیم و هم موظفیم به حکمت خدا اعتماد کنیم و کارهای عادی مؤثر در درمان بیماری را بپیماییم چراکه ممکن است در این مورد حکمت خداوند چنین اقتضا کرده باشد که شفا نه از طریق معجزه و اسباب ناشناخته و نامتعارف، بلکه از طریق دارو و شیوه‌های متعارف انجام گیرد.

نتیجه:

بنابراین جلوگیری از گسترش یک بیماری تنها فعل انسان (بدون در نظر گرفتن خداوند) نیست تا گفته شود، دعا و عنایت الهی و درنهایت مداخله حضرت حق در این مسئله تأثیری ندارد؛ و از سوی دیگر این امر، تنها منوط به فعل خدا (بدون لحاظ اختیار و اراده انسان) نیست تا دخالت انسان و تلاش او در این مسئله کاملاً بی‌تأثیر باشد.

بلکه باید هر انسانی تمام تلاش خود را برای جلوگیری از گسترش بیماری‌های خطرناک و درمان آن‌ها انجام دهد و در ادامه از خداوند منان و عنایات او نیز استمداد بطلبد به این امید که اگر خداوند صلاح بداند از طریق متعارف و یا به شکل اعجازین، بیماران را شفا دهد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره انعام، آیه 164.
  2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 2، ص 90.
  3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 93، ص 372.
  4. سوره مائده، آیه 110.

 

کلمات کلیدی

دعا، بیماری، شفا، فواید دعا، معجزه.

تردید دارم که خداوند به صورت معجزه آسا در امور جهان دخالت می کند؟ وقتی همه چیز بر اساس علل خاص خودش است، دخالت خداوند یعنی چه؟
بیماری، معجزه، دعا، امر بین الامرین

تردید دارم که خداوند به صورت معجزه آسا در امور جهان دخالت می کند؟ وقتی همه چیز بر اساس علل خاص خودش است، دخالت خداوند یعنی چه؟ جالب است که برای درمان بیماری کرونا، همه امیدشان به آزمایشگاه و پزشکان و تولید داروی جدید است؛ نه به راز و نیاز و خدا.

پاسخ اجمالی:

خداوند نه «ساعت‌سازی لاهوتی» است که بعد از خلق جهان، آن را به حال خودش وانهد؛ و نه اسباب و مسببات را نفی کرده است بلکه خداوند چنین اراده نموده که هر اتفاقی از طریق علل و اسبابی که دارد، رخ دهد و اراده و افعال اختیاری انسان نیز در این مسیر مؤثر باشد. همچنانکه دارو از عوامل مؤثر در درمان است، دعا نیز از عوامل مؤثر است که تأثیرش گاهی از طریق هدایت ما در استفاده درست و بجا از دارو و مراجعه به پزشک خوب است؛ و گاهی به شکل اعجازین و فراسوی علل و اسباب عادی. تمامی این علل و اسباب، در چارچوب اذن و اراده الهی مؤثر هستند و نباید تأثیر آن‌ها را مستقل از اراده و اذن خداوند تلقی کرد.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

مؤمنان از آموزه‌های دینی آموخته‌اند که در مواجهه با مشکلات هم باید به راز و نیاز و دعا و توسل پرداخت و هم باید از علل و اسباب متعارف برای حل مشکل بهره بُرد. در ادامه، با ارائه نکاتی، به توضیح این رویکرد می‌پردازیم و موجّه بودنش را اثبات می‌کنیم:

نکته اول:

به‌صورت کلی می‌توان سه نوع نگاه به ساحت هستی در رابطه با تأثیرات الهی داشت:

نگاه اول: اینکه بگوییم خداوند هیچ دخالتی در ساحت هستی نداشته و حوادثی که در پهنای عالَم اتفاق می‌افتد، صرفاً مبتنی بر قوانینی است که خداوند از روز ازل آن را تنظیم کرده است. در این فرض خداوند همچون «ساعت‌سازی لاهوتی» است «که سازنده جهان طبیعت است ولی در آن مداخله و فعالیتی ندارد.» بسیاری از دانشمندان و اهل فلسفه در دو سده اخیر در مغرب زمین چنین تصویری از خداوند در ذهن دارند. (1)

نگاه دوم: اینکه با نگاهی کاملاً جبری بگوییم همه‌چیز (حتی اختیاری که انسان توهم آن را دارد) در دست خداست و ازآنجایی‌که خداوند خالق همه‌چیز است، خالق افعال انسان‌ها و تمام رخدادهایی که در جهان در حال اتفاق افتادن است نیز هست. در این نگاه، خداوند همچون «تایپیستی ملکوتی» تلقی شده که در هرلحظه هر چه اراده کند را می‌نویسد و هر آنچه نوشته‌شده معلول اراده مستقیم اوست. این همان اندیشه جبری است که هرگونه تأثیر و کنش را از ناحیه موجودات (حتی موجودات مختار) نفی کرده و در جامعه اسلامی و در میان اهل سنت، «اشاعره» پرچم‌دار این نگاه به هستی هستند. (2)

نگاه سوم: روشن است که هر دو نگاه اول و دوم، دو سوی افراط‌وتفریط در نگاه به ساحت هستی بوده و به یک اندازه اشتباه و غیرقابل‌قبول می‌نماید. لذا ناگزیر می‌بایست نگاه سومی در این مسئله داشت: درست است که همه‌چیز به اراده خداوند محقق می‌شود، اما خداوند اراده کرده تا انسان نیز اراده داشته باشد. ازاین‌رو اگر فعلی از انسان صادر می‌شود، مستند به اراده و اختیاری است که خداوند به او داده است. نیاز انسان به خداوند، هم از جهت اصل پیدایش است و هم از جهت بقای وجودش و هم از جهت قدرت و اراده‌ای که خدا برایش در نظر گرفته است و هم از جهت اسبابی که به آن‌ها نیاز دارد. به این دیدگاه که نه تفویض است و نه جبر، «امر بین الامرین» گفته می‌شود. درنتیجه همه هستی تحت مشیت و اراده حضرت حق بوده و خداوند، عالم را به‌واسطه اسباب و علل اداره می‌کند. ازاین‌رو اگر قرار باشد، درمانی حاصل شود نیز باید با اذن و اجازه او و نیز با وساطت واسطه‌ها حاصل شود. ازاین‌رو، درمان از طریق دارو و پزشک نیز خارج از چارچوب اذن و شفای الهی نیست.

نکته دوم:

حضور دائمی خداوند ارتباطی با مسئله معجزه و عدم معجزه از ناحیه خدا نداشته و به این معنا نیست که اگر خدا وجود دائمی دارد، پس باید در امور عالم نیز دخالت مکرر، مستقیم و معجزه‌آسا داشته باشد! و یا اینکه بگوییم چون قائل به دائمی‌بودن حضور خداوند هستیم، پس نباید به سراغ پزشک، آزمایشگاه و متخصصین رفته و تنها باید به راز و نیاز باخداوند مشغول باشیم!

انبیا و امامان الهی نیز هنگام بیماری به پزشک مراجعه و استفاده از دارو را تجویز می‌کردند و به سببیت اسباب در جریان امور، اعتقاد داشتند و شفای الهی را نیز در همین چارچوب می‌دیدند. مثلاً وقتی حضرت علی ضربت شمشیر را خوردند، پزشک یهودی آمد و صرفاً به معجزه خدا چشم ندوختند. (3)

نکته سوم:

تذکر به این نکته نیز لازم است که گاهی درمان بیماری، از طریق غیرعادی انجام می‌شود؛ چنانکه عیسی (علیه‌السلام) به اذن خدا چنین نمود و بیماران را فراسوی داروهای متعارف، شفا داد و یا مردگان را زنده کرد. (4)

این معجزات و کارهای خارق‌العاده، همیشگی نیست و ازاین‌رو، هم موظفیم دعا کنیم و به رحمت و قدرت نامحدود خدا امیدوار باشیم و هم موظفیم به‌ حکمت خدا اعتماد کنیم و کارهای عادی مؤثر در درمان بیماری را بپیماییم چراکه ممکن است در این مورد حکمت خداوند چنین اقتضا کرده باشد که شفا نه از طریق معجزه بلکه از طریق انجام کارهای متعارف انجام گیرد (5).

نتیجه:

بر اساس نکاتی بیان شد، این نگاه که «تدبیر جهان یا به دست خدا باشد یا به دست انسان» نگاه نادرستی است و در این مسئله حالت سومی نیز وجود دارد و آن تأثیر هر دو به نحو توأمان و طولی است. از این منظر، همه‌چیز به اراده خداوند محقق می‌شود، اما خداوند نیز چنین اراده کرده که هر اتفاقی از طریق علل و اسبابی که دارد، رخ دهد و اراده و افعال اختیاری انسان نیز در این مسیر مؤثر باشد. به همین جهت، چه‌بسا خداوند بنا بر حکمتی که دارد، شفای برخی از بیماران را از طریق معجزه و علل غیرمتعارف انجام دهد، اما نباید چنین تلقی کرد که این سنت الهی است و افعال اختیاری انسان و دارو و درمان هیچ تأثیری در این زمینه ندارند.

پی‌نوشت‌ها:

  1. باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1362، ص 50.
  2. ر.ک سید شریف جرجانی، علی بن محمد، شرح المواقف، شریف رضی، ۱۳۲۵، ج ۸، ص ۱۴۵؛ طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۵، ص ۳۲۵؛ امام الحرمین جوینی، عبد الملک بن عبدالله، الارشاد الی قواطع الادله فی اصول الاعتقاد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶، ص ۷۹.
  3. لسان الملک سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، ج ۴، ص ۲۸۶.
  4. سوره مائده، آیه 110.
  5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 2، ص 90.

 

کلمات کلیدی

بیماری، معجزه، دعا، امر بین الامرین

مگر همه چیز مقدر نشده است (قُلْ لَنْ یصیبَنا إِلاَّ ما کتَبَ اللَّهُ لَنا)؟ پس چرا این قدر نگران بیمار شدن یا نشدن هستیم؟! اگر قرار است بیماری بگیرم، پس می گیرم
اجل معلق، اجل حتمی، قضا و قدر، بیماری، اختیار، کرونا 

مگر همه چیز مقدر نشده است (قُلْ لَنْ یصیبَنا إِلاَّ ما کتَبَ اللَّهُ لَنا)؟ پس چرا این قدر نگران بیمار شدن یا نشدن هستیم؟! اگر قرار است بیماری بگیرم، پس می گیرم و اگر هم نه پس نمی گیرم! دقیقاً من چقدر مؤثرم در این که سرنوشتم چطوری نوشته بشود؟ چون آدم هایی را دیدم که هر قدر تلاش کردند بیماری کرونا نگیرند، اما بازهم گرفتند و مردند!

پاسخ اجمالی:

تمام مقدرات زندگی انسان‌ها در لوح محو و اثبات وجود دارد و بر اساس عواملی قابل‌تغییر و تبدیل است؛ اما زمانی که به مرحله قضا رسید دیگر قابل‌تغییر نیست. ازاین‌رو اگر کسی از ابتدا اجل حتمی او مرگ بر اساس بیماری کرونا بود و این اجل به مرحله قضا رسید -که البته طبیعتاً بسیار محدود است و از حوزه علم و آگاهی ما خارج است- باید تأیید کرد که قطعاً چنین مرگی واقع خواهد شد؛ اما ازآنجایی‌که نمی‌دانیم اکنون، مرگ بر اساس این ویروس، از نوع قضای الهی و اجل حتمی و قطعی است یا از نوع مقدراتی است که قابل‌تغییر است، پس تا جایی که ممکن است باید بکوشیم با حفظ آرامش و رعایت بهداشت فردی و اجتماعی و توکل به خداوند، خود و خانواده خویش را از گزند این ویروس حفظ کرده و در صورت ابتلا، تمام همت خود را صرف درمان و مراقبت از خود و بیماران نماییم.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

قضا و قدر از مسلمات قرآنی است که گاهی آن را به شیوه‌ای تفسیر می‌کنند که گویی آدمی اختیاری در تعیین سرنوشت خودش ندارد و تمامی حوادث خارج از اختیار او است و او هیچ نقشی در پیشگیری یا درمان و رهایی از بیماری ندارد. در ادامه، با ارائه نکاتی مشخص می‌شود که این تفسیر ازقضا و قدر نادرست است:

نکته اول:

همه‌چیز از طرف خدا مقدر شده و همه مقدرات توسط خداوند مشخص‌شده است اما این انسان است که در هر عملی یکی از آن مقدرات را به مرحله قضا و حتمیت درمی‌آورد و آن فعل در خارج ایجاد می‌شود.

 توضیح بیشتر اینکه در مورد قضای الهی که در عرف از آن به سرنوشت و قسمت تعبیر می‌شود اصولاً دو تفسیر وجود دارد:

1. تفسیر نخست، سرنوشت هر کس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعیین‌شده؛ بنابراین هر کس با سرنوشت معینى از مادر متولد می‌شود که قابل‌دگرگونی نیست. هر انسانى نصیب و قسمتى دارد که ناچار باید به آن برسد؛ چه بخواهد و چه نخواهد و کوشش‌ها براى تغییر سرنوشت بیهوده است.

بررسى منابع اسلامى نشان می‌دهد این تفسیر مورد تأیید اسلام نیست. قبول و پذیرش آن، تمام مفاهیم مسلّم اسلامى از قبیل: تکلیف، جهاد، سعى و کوشش و استقامت و غیره را به هم می‌ریزد. استاد شهید مطهرى می‌فرمایند: «اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی، انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدر و سرنوشتى وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد». (1)

2. تفسیر دوم، نقش انسان را در تعیین سرنوشت زندگی او می‌پذیرد. در این تفسیر، نقش انسان نه‌تنها مغایر با سرنوشت نیست، بلکه جزئی از همان سرنوشت است. در سرنوشت انسان چنین نقش بسته است که او سرنوشت خویش را خودش را تعیین نماید. درواقع، اختیار داشتن انسان جزئی ازقضای حتمی خدا است و این همان معنای درست سرنوشت است. از این منظر، هم ابتلا به ویروس کرونا به دلیل عدم رعایت بهداشت فردی و اجتماعی و هم عدم ابتلای به این ویروس بجهت خود مراقبتی درست، در همه انسان‌ها ممکن و مقدر است تا این‌که انسان به‌واسطه سبک زندگی و انتخاب‌هایش، یکی را محقق سازد و حتمیت ببخشد.

نکته دوم:

البته این امکان نیز وجود دارد که برخی از افراد بسیار محدود و معدود نیز چون اجلشان حتمی شده به بیماری مبتلا شوند حتی اگر تمام تلاش خود را برای عدم ابتلا انجام داده باشد.

توضیح بیشتر اینکه در روایات از دو لوح در حوزه مقدرات انسان نام‌برده شده است: لوح محفوظ و لوح محو و اثبات. در اصطلاح، لوح محفوظ همان قضای الهی است که همه حوادث به قلم الهی به ثبت رسیده است. کسی جز خداوند از آن آگاهی ندارد. هر چه در این لوح نگاشته شود، تغییر نمی‏کند، به‌طور مثال هر یک از انسان‌ها دارای اجل حتمی هستند که به‌هیچ‌عنوان قابل تأخیر و تقدیم نیست.

اما لوح محو و اثبات قابل‌تغییر و تبدّل است، به‌طور مثال اجلّ معلّقی مثل مرگ براثر بیماری کرونا وجود دارد، لکن این اجل به سبب رعایت بهداشت فردی و یا دعا، صدقه یا کار خیر قابل تأخیر افتادن است، همان‌طور که در روایات واردشده و یا این‌که به خاطر کارهای زشت مثل قطع رحم به جلو می‏افتد. (2)

بر این اساس تمام تقدیرات زندگی انسان‌ها در لوح محو و اثبات وجود دارد و بر اساس عواملی قابل‌تغییر و تبدیل است اما زمانی که به مرحله قضا رسید، دیگر قابل‌تغییر نیست.

نتیجه:

اگر کسی از ابتدا اجل حتمی او مرگ بر اساس بیماری کرونا باشد -که البته طبیعتاً بسیار محدود است- باید تأیید کرد که قطعاً واقع خواهد شد و هیچ‌کس را گریزی از آن نیست؛ اما ازآنجایی‌که نمی‌دانیم اکنون، مرگ بر اساس این ویروس، از نوع قضای الهی و اجل حتمی و قطعی ما است یا از نوع مقدراتی است که قابل‌تغییر است، پس تا جایی که ممکن است باید بکوشیم با حفظ آرامش و رعایت بهداشت فردی و اجتماعی و توکل به خداوند، خود و خانواده خویش را از گزند این ویروس حفظ کنیم.

پی‌نوشت‌ها:

  1. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 1، ص 384.
  2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 4، ص 130-131.

 

کلمات کلیدی

اجل معلق، اجل حتمی، قضا و قدر، بیماری، اختیار، کرونا

اگر کرونا برای عذاب است، چرا همه گیر شده؟ یعنی همه ما آن قدر گناهکاریم که خداوند با ما مثل قوم لوط و ثمود برخورد می کند؟
امتحان الهی، عذاب الهی، عدالت خداوند، بیماری، کرونا.

اگر کرونا برای عذاب است، چرا همه گیر شده؟ یعنی همه ما آن قدر گناهکاریم که خداوند با ما مثل قوم لوط و ثمود برخورد می کند؟ بالاخره هنوز آدم های خوب هم هستند. چرا آن ها عذاب بکشند، وقتی خوب اند؟!

پاسخ اجمالی:

ابتلا به بیماری گاهی برای امتحان یا ترفیع درجه و یا کفاره گناهان است و لزوماً عذاب نیست؛ چه برسد به عذاب‌هایی شبیه به عذاب قوم ثمود که پس از ناامیدی از توبه و بازگشت آن‌ها، شامل ظالمان آن قوم شد. ازاین‌رو، این‌که این بیماری شامل مؤمنان نیز می‌شود شاهد مناسبی است بر این‌که از سنخ عذاب‌های قوم ثمود نیست.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

گاهی یک قوم یا ملت چنان غرق در گناه می‌شوند که امیدی به توبه و تغییر در آن‌ها نیست؛ بر همین اساس، خداوند آن‌ها را در همین دنیا عذاب و نابود می‌سازد. با عنایت به شیوع ویروس کرونا و مرگ‌ومیر ناشی از آن، این گمان برای گروهی پیش‌آمده که این بیماری نوعی عذاب ویرانگر برای عموم مردم است. در ادامه، با ارائه نکاتی مشخص می‌شود که این بیماری علل دیگری دارد و به‌مثابه عذابی که یک قوم و ملت را ناگهان نابود می‌سازد، نیست:

نکته اول:

با استفاده از متون دینی می‌توان فهمید که بیماری و سختی و مشکلات، همیشه برای عذاب نیست بلکه گاهی زمینه‌ای است برای آزمون مؤمنان تا صبر و استقامت بورزند و سزاوار بهشت گردند.(1) همچنین گاهی بیماری و مشکلات برای مؤمنان، کفاره و جبران گناه است. دقت شود که کفار گناه، نوعی لطف و رحمت است که شامل مؤمنان می‌شود تا با روحی پاک به سرای دیگر وارد شوند و از گزند عذاب سخت اخروی مصون بمانند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا کانَ مِنْ أَمْرِهِ أَنْ یکرِمَ عَبْداً وَ لَهُ ذَنْبٌ ابْتَلَاهُ بِالسُّقْمِ فَإِنْ لَمْ یفْعَلْ ذَلِک لَهُ ابْتَلَاهُ بِالْحَاجَةِ فَإِنْ لَمْ یفْعَلْ بِهِ ذَلِک شَدَّدَ عَلَیهِ الْمَوْتَ لِیکافِیهُ بِذَلِک الذَّنْب؛ چون خدای عزوجل بخواهد بنده گناهکارش را گرامی بدارد و گناهانش را پاک نماید، او را بیمار می‌سازد؛ و اگر چنین نکند، او را محتاج می‌سازد؛ و اگر چنین نکند، مرگ را بر او سخت می‌کند تا از این طریق، گناهش پاک شوند».(2)

همچنین گاهی بیماری برای ترفیع درجه است؛ چنانکه در روایات آمده، «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا یبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالابْتِلَاءِ فِی جَسَدِهِ؛ در بهشت مقامى است که هیچ بنده‏اى به آن نرسد، جز با بلائى که (در دنیا) به بدنش رسد». (3)

گاهی هم بیماری و بلایای آسمانی و زمینی، برای عذاب یک قوم ظالم است؛ چنانکه قوم ثمود و لوط مستحق چنین عذابی شدند.

با این توضیحات مشخص می‌شود این تلقی اشتباه است که هر مشکل و بیماری و بلایی، لزوماً از سنخ عذاب و یا حتی از سنخ کفاره گناه باشد، بلکه گاهی امتحان و گاهی برای ترفیع درجه و غیره است: « إنَّ البلاءَ لِلظالِمِ أدبٌ ولِلمؤمنِ امتحانٌ وللأنبیاءِ دَرَجةٌ ولِلأولیاءِ کرامةٌ؛ بلا برای ظالم ادب نمودن و تنبیه کردن است، برای مؤمن امتحان است، برای انبیاء درجه است و برای اولیاء کرامت.»(4)

بنابراین، نباید چنین تلقی کرد که هر بلایی عذاب است، آن‌هم از نوع عذاب‌های قوم ثمود که خداوند از آن‌ها قطع امید کرده و درصدد نابودی و ریشه‌کن کردن ظالمانِ آن قوم است!

نکته دوم:

مطلب بعدی این‌که عذاب‌های قوم لوط و ثمود، به‌منظور ریشه‌کن کردن آن قوم به سبب ناامید شدن از توبه و بازگشت آن‌ها است. همین‌که می‌بینیم این بیماری در مؤمن و کافر به یک‌شکل عمل می‌کند و جان آن‌ها را می‌گیرد، روشن می‌شود که این بیماری برای مؤمنان از سنخ عذاب قوم ثمود نیست. چگونه می‌شود کسی مؤمن باشد اما خداوند درصدد ریشه‌کن کردن او باشد؟! حتی عذاب قوم ثمود و لوط نیز به‌گونه‌ای بود که مؤمنان نجات می‌یافتند و مشمول عذاب شدید نمی‌شدند. درباره نجات اهل ایمان در جریان قوم حضرت صالح (علیه‌السلام) آمده است: «فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّینا صالِحاً وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْی یوْمِئِذٍ؛ یعنی وقتی فرمان (مجازات) ما در رسید، صالح و کسانی را که به او ایمان آورده بودند به رحمت خود رهانیدیم و از رسوایی آن روز نجات دادیم.»(5)

بنابراین، اهل ایمان و افراد بی‌گناه حتی از عذاب‌های قوم ثمود و لوط نجات می‌یابند؛ ازاین‌رو، نباید بیماری مؤمنان را از نوع عذاب دانست.

نتیجه:

ابتلا به بیماری گاهی برای امتحان یا ترفیع درجه و یا کفاره گناهان است و لزوماً عذاب نیست؛ چه برسد به عذاب‌هایی شبیه به عذاب قوم ثمود که پس‌ازآن ناامیدی از توبه، شامل ظالمان آن قوم شد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره بقره، آیه 155
  2. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 4، ص 180.
  3. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 3، ص 354.
  4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 67، ص 235.
  5. سوره هود، آیه 66.

 

کلمات کلیدی

 بیماری، عذاب، امتحان، کودک، عدل الهی.

خداوند ما را امتحان می کند تا کامل شویم. درسته؟ اما این امتحانش که به مرگ منجر می شود و اصلاً کمالی در آن نیست!
بیماری، امتحان، مرگ، کفاره گناه.

خداوند ما را امتحان می کند تا کامل شویم. درسته؟ اما این امتحانش که به مرگ منجر می شود و اصلاً کمالی در آن نیست!

پاسخ اجمالی:

ابتلا به بیماری ناشی از عوامل مختلف است که یکی از آن‌ها امتحان است. درواقع، بیماری و شروری که برای آدمی رخ می‌دهد، یا زمینه امتحان و تعالی روحی است و یا کفاره گناهان و یا علت مرگ و پایان اجل آدمی و غیره. ازاین‌رو اگر بیمار فوراً بمیرد و فرصت امتحان نیابد، روشن می‌شود که اساساً بیماری برایش امتحان نبود؛ و درنتیجه، ایرادی به‌حکم خدا وارد نیست. بگذریم از این‌که گاهی بیمار فوراً نمی‌میرد و همین فاصله زمانی برایش امتحان است و یا حتی اگر بمیرد، اگرچه برای او مایه امتحان نبود، اما به‌واسطه ترس و غمی که در دیگران ایجاد می‌شود، آزمونی برای دیگران است.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

انسان در طول زندگی، به مشکلات و بیماری‌های متنوعی مبتلا می‌شود که بنا بر متون دینی، برخی از آن‌ها به‌منظور امتحان و تعالی انسان‌ها است. ازاین‌رو، اگر مشکل و بیماری به مرگ بینجامد، اساساً آدمی نابود می‌شود و به همین جهت، شاید این اشکال به ذهن بیاید که این امتحان حکیمانه نبوده است و برخلاف هدفی بوده که داشته است. در ادامه، با ارائه نکاتی، به این اشکال پاسخ می‌دهیم:

نکته اول:

با توجه به آیات و روایات متعدد، بسیار مشکل است برای رنج و زحمت‌هایی که برای برخی از اهل ایمان به وجود می‌آید، علت و سبب خاصی ذکر نمود، زیرا وقتی به این متون مراجعه می‌شود برای این‌گونه امور، علل و عوامل مختلف ذکرشده است که یکی از آن‌ها امتحان است؛ علل و دلایل دیگری هم برایش ذکرشده، ازجمله تطهیر گناهان و ارتقای درجات و غیره. به این روایات توجه بفرمایید:

روایت‌شده که رنج و مشکلات برای مؤمنان، «کفاره گناهان» است. در همین راستا، امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا کانَ مِنْ أَمْرِهِ أَنْ یکرِمَ عَبْداً وَ لَهُ ذَنْبٌ ابْتَلَاهُ بِالسُّقْمِ فَإِنْ لَمْ یفْعَلْ ذَلِک لَهُ ابْتَلَاهُ بِالْحَاجَةِ فَإِنْ لَمْ یفْعَلْ بِهِ ذَلِک شَدَّدَ عَلَیهِ الْمَوْتَ لِیکافِیهُ بِذَلِک الذَّنْب؛ چون خدای عزوجل بخواهد بنده گناهکارش را گرامی بدارد و گناهانش را پاک نماید، او را بیمار می‌سازد؛ و اگر چنین نکند، او را محتاج می‌سازد؛ و اگر چنین نکند، مرگ را بر او سخت می‌کند تا از این طریق، گناهش پاک شوند». (1)

رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله و سلم) از خداوند نقل می‌فرماید: «مِنْ عَبْدٍ أُرِیدُ أَنْ أُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ إِلَّا ابْتَلَیتُهُ فِی جَسَدِهِ فَإِنْ کانَ ذَلِک کفَّارَةً لِذُنُوبِهِ وَ إِلَّا شَدَّدْتُ عَلَیهِ عِنْدَ مَوْتِهِ حَتَّى یأْتِینِی وَ لَا ذَنْبَ لَهُ ثُمَّ أُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ؛ بنده‏اى نباشد که من بخواهم او را به بهشت ببرم جز آنکه او را به بلائی در تنش دچار کنم، پس اگر آن کفاره گناهانش شد (که پاک شود) وگرنه هنگام مرگش بر او سخت‌گیرم تا نزد من آید و گناهى بر او نباشد سپس او را به بهشت برم». (2)

امیر مؤمنان (علیه‌السلام) فرمود: «لَیسَ مِنِ الْتِوَاءِ عِرْقٍ وَ لَا نَکبَةِ حَجَرٍ وَ لَا عَثْرَةِ قَدَمٍ وَ لَا خَدْشِ عُودٍ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ لَمَا یعْفُو اللَّهُ أَکثَرُ فَمَنْ عَجَّلَ اللَّهُ عُقُوبَةَ ذَنْبِهِ فِی الدُّنْیا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَجَلُّ وَ أَکرَمُ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یعُودَ فِی عُقُوبَتِهِ فِی الْآخِرَةِ؛ هیچ پیچ خوردن رگى نیست و نه برخورد به سنگى و نه لغزش گامى و نه خراش دادن چوبى، جز به خاطر گناهى و هرآینه آنچه را که خداوند درگذرد بیشتر است، پس هر که را خداوند در دنیا به کیفر گناهش شتاب کرد پس آن خداى عزوجل والاتر و کریم‌تر و بزرگوارتر از آن است که دوباره در آخرت او را کیفر کند». (3)

در روایتی دیگر آمده: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا یبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالابْتِلَاءِ فِی جَسَدِهِ؛ در بهشت مقامى است که هیچ بنده‏اى به آن نرسد، جز با بلائى که (در دنیا) به بدنش رسد». (4)

آن‌گونه که ملاحظه می‌فرمایید، در همه این روایات فلسفه‌ها و اسرار متعدد و مختلفی برای گرفتاری‌های مؤمن بیان‌شده است و این‌طور نیست که لزوماً هر مشکلی به سبب امتحان باشد.

نکته دوم:

اما این فرض که ابتلا به ویروس کرونا (که نهایتاً به مرگ برخی از بیماران می‌انجامد)، برای گروهی از مردم مایه امتحان باشد، ایرادی ندارد. مگر غیرازاین است که خداوند مرگ و زندگی را زمینه امتحان قرار داده است؟!(5) این‌که شخصی به بیماری خاصی منتهی شود که می‌داند احتمالاً بمیرد، خودش یک امتحان بزرگ است: آیا او صبر پیشه می‌کند و یا به‌واسطه سختی و رنج، کفر می‌گوید و ناسپاسی می‌کند؟

نکته سوم:

بله اگر کسی پس از بیماری فوراً بمیرد و فرصت نداشته باشد واکنشی نشان دهد، این بیماری برایش امتحان نیست بلکه علت سررسید اجل او است؛ یعنی می‌فهمیم که از ابتدا قرار نبوده او با این بیماری امتحان شود، بلکه این بیماری زمینه مرگ او و انتقالش از دنیا به سرای دیگر بوده است.

اما در همین فرض نیز این بیماری برای دیگرانی که هنوز مبتلا نشده‌اند، نیز نوعی امتحان است چراکه ترس از بیماری خطرناک و مرگ‌آور، خودش نوعی امتحان است؛ چنانکه خداوند در سوره بقره، امتحان از طریق ابتلا به ترس را نیز یکی از امتحانات خویش معرفی کرده است (6). برخی از مردم به‌واسطه ترس، کارهای ناپسند انجام می‌دهند و مثلاً احتکار می‌کنند و یا به‌جای قرنطینه شدن در خانه، از منطقه خطر گریخته و به شهرهای امن‌تر سفر می‌روند و مردم شهرهای دیگر را به مخاطره می‌اندازند؛ اما گروهی صبوری پیشه کرده و از انجام کارهای پرخطر و آسیب‌زا دوری می‌جویند. این‌ها همگی امتحان است نه برای فرد بیمار بلکه برای کسانی که از این بیماری خطرناک ترسیده‌اند.

نتیجه:

 با استفاده از متون دینی، برای بیماری مؤمنان علل مختلفی -ازجمله امتحان و کفار و غیره- قابل‌ذکر است؛ اما ما با استفاده از علم محدودی که داریم، نمی‌توانیم دقیقاً مشخص کنیم که این بلا و بیماری، به خاطر امتحان بوده و یا کفاره گناه و یا صرفاً زمینه انتقال از این دنیا به سرای دیگر؛ اما حتی اگر هم این بیماری به‌منظور امتحان باشد و به مرگ بینجامد، بازهم لطمه‌ای به ‌حکمت الهی وارد نمی‌سازد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 4، ص 180.
  2. همان، ص 182.
  3. همان، ص 181.
  4. همان، ج 3، ص 354.
  5. ملک، آیه 2.
  6. بقره، آیه 155.

 

کلمات کلیدی

بیماری، امتحان، مرگ، کفاره گناه.

خداوند چند تا سنت دارد؟ می خواهم بدانم که بیماری کرونا طبق کدام سنت بر جهان حاکم شده است؟ سنت امتحان یا سنت عذاب یا سنت های دیگر؟
سنت الهی، بیماری، امتحان الهی، عذاب.

خداوند چند تا سنت دارد؟ می خواهم بدانم که بیماری کرونا طبق کدام سنت بر جهان حاکم شده است؟ سنت امتحان یا سنت عذاب یا سنت های دیگر؟

پاسخ اجمالی:

سنت‌های الهی، ضوابطی است که در افعال خداوند وجود دارد. خداوند امور را با اسباب و وسایل طبیعی و فوق طبیعی انجام می‏دهد. با روشن شدن مفهوم سنت‌های الهی، درمی‌یابیم که سلامت انسان نیز معلول اموری، همچون بهداشت فردی و محیطی، سبک زندگی و غیره است. اگر انسان، مسائلی که به‌سلامت وی وابسته است را انجام ندهد، منجر به پدید آمدن بیماری‌هایی ازجمله ابتلا به ویروس کرونا می‌شود. البته چون خداوند خیرخواه است، همین بیماری و شرّ را زمینه تعالی و رشد و تطهیر روح از بدی‌ها و کژی‌ها قرار می‌دهد؛ مشروط به این‌که آدمی، صبر و ایثار و بهترین رفتار را از خود بروز دهد. در غیر این صورت، این بیماری هیچ بهره روحی برای آدمی به دست نمی‌دهد و جز عذاب نیست.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

خداوند جهان را بر اساس سنت‌هایی تدبیر می‌کند که تغییر و تبدیلی در آن‌ها راه ندارد. ازاین‌رو، این پرسش پیش می‌آید که شیوع بیماری‌های کشنده همچون وبا و کرونا، بنا بر چه سنتی رخ می‌دهد: آیا این بیماری‌ها به‌منظور عذاب است یا به‌منظور امتحان؟ در ادامه، با ارائه نکاتی به این پرسش می‌پردازیم:

نکته اول:

مراد از سنت‌های الهی، قوانین محکم و استواری است که پایه و اساس نظام موجود در این جهان و جهان دیگر است؛ یعنی همان روش‏هایی که خدای متعال امور عالم و آدم را بر پایه‌ی آن‌ها تدبیر و اداره می‏کند. (1)

ازآنجایی‌که خالق متعال، حکیم و عالم و عادل است، نظامی را آفریده است که بهترین و کامل‌ترین است. در این نظام هر چیزی در جای خود قرارگرفته است و طبق قوانین محکم و متقن و تغییرناپذیر حرکت می‌کند و اداره می‌شود که اگر این قوانین (سنت‌ها) نباشند تمام اوضاع جهان به هم می‌ریزد.

سنت‌های خدا در تدبیر جهان، در ضمن ثبات و استحکام، متعددند و هر یک بیانگر قاعده و قانون خاصی هستند. درواقع همه قوانین مادی و معنوی حاکم برجهان، سنت‌های الهی هستند؛ مانند سنت آفرینش به وجه احسن، سنت انجام پدیدها از طریق علل و اسبابشان، سنت هدایت تکوینی تمام موجودات، سنت مهر عام الهی نسبت به تمام موجودات، سنت هدایت فطری، سنت عذاب و قهر خدا نسبت به ظالمان، سنت نجات و حمایت از مؤمنان، سنت امتحان عام و گسترده الهی و غیره.

نکته دوم:

با روشن شدن مفهوم سنت‌های الهی، درمی‌یابیم که سلامت انسان نیز معلول اموری، همچون بهداشت فردی و محیطی، سبک زندگی، نوع خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، استفاده از داروهای لازم و غیره است.

هر یک از امور فوق در سلامت انسان مؤثر است. اگر انسان، مسائلی که به‌سلامت وی وابسته است را انجام ندهد و یا بی‌مبالاتی و ناپرهیزی کند، منجر به پدید آمدن بیماری‌های گوناگونی ازجمله ابتلا به ویروس وبا و کرونا می‌شود. شیوع این بیماری‌های کشنده، در اکثر موارد، ناشی از سبک زندگی نادرست ما انسان‌ها و عدم رعایت بهداشت فردی و اجتماعی است که از کشوری به کشوری و از شهری به شهری منتقل می‌شود.

نکته سوم:

بااین‌حال، چون خداوند خیرخواه است، از همین اتفاقات ناپسند نیز برای رشد و تعالی ما استفاده می‌کند. مثلاً خداوند ابتلای به بیماری را برای مؤمن، کفاره گناهانش قرار داده تا از این طریق، روح او را از ناپاکی‌ها پیراسته و او را بعد از مرگ، غرق در نعمت و خوشی کند.

یا گاهی بیماری را امتحانی برای شخص قرار می‌دهد تا صبر و ایمان و ایثار او را بیازماید: آیا او در شرایط بیماری، احتکار و گران‌فروشی می‌کند یا به همنوعانش در تمیز کردن اماکن عمومی و ساخت و توزیع ماسک رایگان کمک می‌کند؟

جالب است که در این اتفاقات اخیر، هر دو گروه را در عرصه عمومی مشاهده کرده‌ایم. طبیعتاً این بلا و بیماری، آزمونی شد برای بروز امیال و افکار درونی انسان‌ها که چقدر الهی و انسانی فکر می‌کنیم و چقدر شیطانی و حیوانی؟! در این شرایط، خیلی از انسان‌ها خودشان را بهتر می‌شناسند و درنتیجه، در فکر فرورفته و برای تصحیح خود اقدام می‌کنند؛ در چنین شرایطی خیلی از گران‌فروشان و ناجوانمردان شناخته می‌شوند و بسیاری از مؤمنان و انسان‌های وارسته عیار بندگی و انسانیت را بروز می‌دهند.

بنابراین، بلایایی که متحمل می‌شویم چنین فوایدی برای انسان‌ها دارند و لزوماً عذاب نیستند بلکه گاهی نعمت‌اند برای رشد و تعالی و تطهیر روح از گناهان و اخلاق بد؛ مشروط به این‌که قدر این موقعیت را دانسته و با صبر و ایثار و بهداشت عمومی، بهترین رفتار را از خودمان بروز دهیم؛ اما اگر چنین نباشیم و ظالم بمانیم، طبیعتاً بهره‌ای از این فرصت نمی‌یابیم و بیماری جز خسران و عذاب برایمان نیست: «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیاءِ کرَامَةٌ؛ بلاها برای ظالم تأدیب و برای مؤمنان امتحان و برای پیامبران درجه و برای اولیا کرامت و مقام است.»(2)

نتیجه:

بنابراین اراده‏ حکیمانه‌ی خداوند که تحقق هر پدیده‌ای را معلول علت خاصی قرار داده، موجب قوام زندگی موجودات و ازجمله انسان است. همان‌گونه که بر اساس نظام علت و معلولی، عوامل فراوانی بر سلامت انسان تأثیر می‌گذارد، فراهم نشدن آن عوامل و یا عدم تأثیر آن‌ها منجر به بیماری مانند ویروس کرونا شده و گاهی موجب از بین رفتن انسان و مرگ وی و اشاعه به همه جوامع خواهد شد که البته همین امر، برای مؤمن می‌تواند زمینه امتحان و تطهیر روح او از بدی‌ها و کژی‌ها باشد؛ ان‌شاءالله الرحمن.

پی‌نوشت‌ها:

  1. مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1368 ش، ص 425.
  2. علامه مجلسى، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403 ق، ج 78، ص 198.

 

کلمات کلیدی

سنت الهی، بیماری، امتحان الهی، عذاب.

آیا خداوند تدبیر جهان را به انسان واگذار کرده است؟اگر هم واگذار نکرده چرا خداوند مداخله نمی کند و بیماری کرونا را ریشه کن نمی کند؟
اختیار انسان، توحید، معجزه، بیماری، امر بین الامرین.

آیا خداوند تدبیر جهان را به انسان واگذار کرده است؟ اگر واگذار کرده پس چرا مشکلات را به گردن خدا می اندازیم و از او انتظار معجزه و مداخله در رفع بیماری کرونا داریم؟ اگر هم واگذار نکرده چرا خداوند مداخله نمی کند و بیماری کرونا را ریشه کن نمی کند؟

پاسخ اجمالی:

همه‌چیز به اراده خداوند محقق می‌شود، اما خداوند نیز چنین اراده کرده که هر اتفاقی از طریق علل و اسبابی که دارد، رخ دهد و اراده و افعال اختیاری انسان نیز در این مسیر مؤثر باشد. به همین جهت، چه‌بسا خداوند بنا بر حکمتی که دارد، شفای برخی از بیماران را از طریق معجزه و علل غیرمتعارف انجام دهد، اما نباید چنین تلقی کرد که این‌یک سنت رایج الهی است و افعال اختیاری انسان و دارو و درمان هیچ تأثیری در این زمینه ندارند.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

خداوند خالق و مدبر هستی است و هیچ‌چیزی از گستره خلقت و تدبیر او خارج نیست؛ ازاین‌رو، شاید به ذهن برسد که بر خداوند لازم است مستقیماً در شرایط فعلی مداخله کند و ویروس کرونا را مهار نماید. در ادامه، با ارائه نکاتی مشخص می‌شود که این تلقی از تدبیر الهی نادرست است:

نکته اول:

هیچ تردیدی نیست که همه رخدادها در جهان خلقت به مشیت و اراده الهی صورت می‏گیرد و هیچ امری خارج از دایره قدرت الهی نیست؛ به‌عبارت‌دیگر مؤثر اصلی در ساحت هستی درنهایت خداست و هر آنچه در این ساحت رقم می‌خورد، بااراده و علم الهی است.

چنانکه قرآن کریم حتی افتادن برگ از درخت را در دایره علم الهی معرفی نموده است (1) و همه‌چیز را تحت تدبیر خداوند می‌داند: «قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغي‏ رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ؛ بگو آيا غير خدا، پروردگارى را بطلبم، درحالی‌که او پروردگار همه‌چیز است؟!»(2)

درنتیجه هر کاری که از انسان سر می‏زند، به مشیت الهی است.

 اما سخن به همین‌جا ختم نمی‌شود! چراکه خداوند اراده کرده است که انسان نیز اراده داشته باشد؛ توضیح مطلب اینکه، انسان غیر از جماد، نبات و حیوان است و تفاوتی عمده و اساسی با دیگر موجودات دارد، چراکه دارای اختیار است و خداوند خواسته است که انسان با اختیار خویش، کارها را انجام دهد. اختیار انسان در طول مشیت الهی است؛ یعنی خداوند خواسته که انسان توان خواستن و انتخاب را داشته باشد. به همین خاطر اگر شما بتوانید تمام علل و عوامل موردنیاز برای انجام کاری را فراهم نموده و بر آن اقدام نمایید، آن واقعه اتفاق خواهد افتاد.

ازآنچه تاکنون بیان شد روشن می‌شود که هر رخدادی که به‌صورت ارادی از انسان حاصل می‌شود، هم مستند به اراده و اختیار انسان بوده و هم باید مشیت و خواست الهی، جواز و اذن آن را داده باشد.

درنتیجه آن دوگانه‌ای که شما در سؤال بدان اشاره فرمودید که «یا تدبیر جهان به دست خداست یا به دست انسان» درست نیست، چراکه حالت سومی نیز برای این مسئله وجود دارد و آن این است که تدبیر جهان به دست انسان و با مشیت و اذن الهی باشد؛ این درواقع تفسیری است بر اساس حقیقتی که در لسان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با عنوان «امر بین الامرین» معرفی‌شده و در مقابل دو نظریه جبر و تفویض قرار دارد.

می‌توانیم با یک مثال ساده این مطلب را بیشتر روشن کنیم. فرض کنید در زیر درخت سیب، فرزند کوچکی بر روی شانه‌های پدر خویش نشسته و بدین واسطه می‌تواند به سیب‌های روی درخت دست‌یافته و آن را بچیند.

حال سؤال این است که اگر فرزند، سیبی را از درخت چید، این فعل اوست یا فعل پدر؟

پاسخ این است که هردوی ایشان به نحو توأمان و طولی در چیده شدن این سیب مؤثر بودند، اگر پدر امکان دسترسی کودک را فراهم نمی‌کرد، سیب چیده نمی‌شد و باز اگر کودک اراده‌ای برای چیدن سیب نداشت بازهم این اتفاق نمی‌افتاد. درنتیجه هر دو مؤثر در این فعل بوده‌اند.

نکته دوم:

بنا بر آنچه گذشت امر جلوگیری از گسترش یک بیماری تنها فعل انسان (بدون در نظر گرفتن خداوند) نیست تا گفته شود، دعا و عنایت الهی و درنهایت مداخله حضرت حق در این مسئله تأثیری ندارد؛ و از سوی دیگر این امر، تنها منوط به فعل خدا (بدون لحاظ اختیار و اراده انسان) نیست تا دخالت انسان و تلاش او در این مسئله کاملاً بی‌تأثیر باشد.

بلکه باید هر انسانی تمام تلاش خود را برای جلوگیری از گسترش بیماری‌های خطرناک انجام دهد و در ادامه از خداوند منان و عنایات او نیز استمداد بطلبد. همچنانکه قرآن کریم در این خصوص می‌فرماید:

«فَإِذا عَزَمْتَ‏ فَتَوَکلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکلینَ؛ و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل‌کنندگان را دوست مى‏دارد». (3)

«وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ؛ و کسانى که درراه ما کوشیده‏اند، به‌یقین راه‌های خود را بر آنان مى‏نماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است». (4)

بنابراین، اگر کسی تلاش نکند و فقط چشم‌به‌راه اجابت دعا و معجزه باشد -به تعبیر امام علی (علیه‌السلام)- همانند کسی است که «بى چله کمان، تیر مى‏اندازد». (5)

نکته سوم:

البته نباید از این نکته غافل شد که گاهی خداوند از طریق غیرعادی، کارهایی را انجام می‌دهد و مثلاً مردگان را زنده و یا بیماران را شفا می‌دهد؛ چنانکه عیسی (علیه‌السلام) به اذن او چنین نمود و بیماران را شفا داد و مردگان را زنده کرد. (6)

این معجزات و کارهای خارق‌العاده، در موارد نادری رخ می‌دهد و چون در محدوده علم ما نیست، نمی‌دانیم حکمت الهی چه زمانی، وقوع چنین معجزاتی را لازم می‌داند. ازاین‌رو، هم موظفیم دعا کنیم و به رحمت و قدرت نامحدود خدا امیدوار باشیم و هم موظفیم به حکمت خدا اعتماد کنیم و کارهای عادی مؤثر در درمان بیماری را انجام دهیم؛ چراکه ممکن است در این مورد حکمت خداوند چنین اقتضا کرده باشد که شفا نه از طریق معجزه، بلکه از طریق انجام کارهای متعارف انجام گیرد؛ چنانکه در روایتی آمده «أبى الله أن یجری الاشیاء إلا بالاسباب فجعل لکل شئ سببا؛ خداوند اباء می‌ورزد از این‌که کارها را جز از طریق علل و اسباب انجام دهد و به همین جهت، برای هر کاری سبب و علتی قرار داد». (7)

نتیجه:

بنابراین، خداوند خالق و مدبر هستی است و چون انسان‌ها را مُختار آفریده، از آن‌ها انتظار دارد برای تدبیر زندگی و رفع بیماری و مشکلات، کوشش و تلاش کنند و صرفاً چشم‌انتظار مداخله خداوند در هستی نباشند؛ اما نباید مسئولیت انسان در برابر زندگی خودش را به معنای استغنای از خدا دانست. برای رفع مشکلات هم باید تلاش و کوشش کرد و هم باید به خداوند توکل کرد و از او کمک خواست.

پی‌نوشت‌ها:

  1. مائده، آیه 59.
  2. انعام: 164.
  3. آل‌عمران، آیه 159.
  4. عنکبوت، آیه 69.
  5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 93، ص 372.
  6. سوره مائده، آیه 110.
  7. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 2، ص 90.

 

کلمات کلیدی

اختیار انسان، توحید، معجزه، بیماری، امر بین الامرین.

چرا خدا ویروس های خطرناکی مثل کرونا (کووید 19) را ایجاد می کند و یا جلوی ایجاد این ویروس های خطرناک را نمی گیرد؟ ...
اوصاف الهی و شرور، نسبیت شرور، بیماری، خدا و شر.

در اسلام خداوند را قادر و عالم و مهربان می دانیم که خالق تمام موجودات و منشأ خیر و نیکی است. در این صورت، این سؤال پیش می آید که چرا خدا ویروس های خطرناکی مثل کرونا (کووید 19) را ایجاد می کند و یا جلوی ایجاد این ویروس های خطرناک را نمی گیرد؟ یا خدا اصلاً موجود نیست و یا اگر موجود است، یکی از اوصافی که برایش ذکر کردیم را ندارد و تصور ما از خدا اشتباه است.

پاسخ اجمالی:

ویروس‌ها در این عالَم، جایگاه ممتاز و حیات‌بخشی دارند و اگر برخی از گونه‌های آن، سبب ایجاد بیماری در انسان می‌شود، به معنای نفی فایده آن‌ها برای کل عالَم و یا حتی انسان‌ها نیست. ازاین‌رو، نباید خیر و شر بودن موجودات را صرفاً از دریچه تنگ انسانی نگریست. همچنین، نباید مهربانی خدا را با مهربانی خود قیاس کنیم و چنین انتظاری را پیش بکشیم که خداوند بر اساس مهری که دارد، نظام احسن و حکمت را نقض نماید. آری خداوند مهربان است اما حکیم هم هست. بگذریم از این‌که برخی از عوامل بیماری‌زا معلول فعل آدمی‌بوده و در آزمایشگاه‌ها تولیدشده‌اند؛ و از این منظر نمی‌توان آن‌ها را مخلوق مستقیم خدا دانست؛ بنابراین، وجود خدای خیرخواه باوجود ویروس‌های خطرناک ناسازگار نیستند.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

یکی از مسائلی که در مواجهه با هر بیماری و مشکلی مطرح می‌شود، ازاین‌قرار است که اگر خداوند عالم و قادر و خیرخواه است، چرا این بیماری را ایجاد کرده و یا مانعش نمی‌شود. در ادامه، با ارائه نکاتی مشخص می‌شود که وجود بیماری و مشکلات و شرور، باوجود خداوند یا یکی از اوصاف او ناسازگار نیست:

نکته اول:

در ابتدا باید توجه داشته باشید که واژه «شرّ» و «خیر» (آن‌گونه که در سؤال بدان اشاره‌شده)، با محوریت انسان و نیازمندی‌های او تعریف‌شده و آنچه برای انسان (یا انسان‌ها) خطرناک و مضرّ است، شرّ و بد تلقی شده است.

این در حالی است که نباید ساحت هستی را تنها از نگاه تنگ انسانی نگریست و آنچه به زیان انسان است را شر دانست. امروزه در علم پزشکی ثابت‌شده است که وجود میکروب‌ها و ویروس‌ها برای حیات و زندگی در کل هستی ضروری است.

البته برخی از باکتری‌ها و ویروس‌هایی که سلامت انسان را به خطر می‌اندازند، در یک نگاه کلی سبب رشد و تکامل سیستم‌های بدن خصوصاً سیستم ایمنی و رشد اندام در وجود انسان می‌شوند. عفونت‌های ویروسی در سنین جوانی برای اطمینان از پیشرفت و تکامل سیستم ایمنی بسیار مهم هستند. علاوه بر این، سیستم ایمنی به‌صورت مداوم توسط ویروس‌ها سیستماتیک تحریک می‌شود تا بتواند در برابر عفونت‌های دیگر مقاوم شود. برخی از ویروس‌ها نیز از بدن در برابر سایر آن‌ها محافظت می‌کند. به‌عنوان‌مثال، ویروس نهفته تب‌خال (بدون علائم) می‌تواند به نوع خاصی از گلبول‌های سفید بدن کمک کند تا سلول‌های سرطانی و آلوده به عوامل بیماری‌زا را شناسایی کند. (1)

درنتیجه در اینجا دو مطلب وجود دارد. اگر خداوند مانع خلقت ویروس‌ها و باکتری‌ها بشود، هستی را از وجود موجودات بسیار سودمند و حیاتی خالی کرده و شر عظیمی را در عالم رقم خواهد زد؛ و اگر به خلقت این موجودات مهم مبادرت ورزد، سیر طبیعی و تکاملی برخی از انواع آن ممکن است در ادامه برای حیات برخی انسان‌ها، مشکلاتی را به وجود بیاورد.

حال سؤال این است که آیا منع خلقت یک نوع حیات‌بخش، به جهت مشکلاتی که برخی از گونه‌های آن ممکن است برای برخی از انسان‌ها به وجود آورند، خود مصداق ظلم به‌کل سیستم حیات در ساحت هستی نیست؟! آیا می‌توان به‌صرف آنکه برخی در آتش سوخته‌اند، اصل خلقت آتش (باآن‌همه فواید و سودمندی آن) را زیر سؤال برد؟!

نکته دوم:

ممکن است گفته شود چرا خداوند کاری نمی‌کند که ویروس درجایی که مفید است به کار خود ادامه داده و درجایی که قرار است به انسان ضرر برساند، متوقف شود؟ در پاسخ می‌گوییم:

بر اساس نظام احسن خلقت، رفتار طبیعی همه موجودات به نحو دقیق و در بالاترین کیفیت خود با یک قانون کلی تعیین‌شده و نمی‌توان انتظار داشت که رفتار طبیعی موجودات در مواضع گوناگون تغییر کند. به‌عنوان‌مثال نمی‌توان انتظار داشت که رفتار طبیعی آب (که به جهت خاصیت سیالیت همواره ضامن حیات است) در حالت‌های مختلف تغییر کرده و درجایی که قرار است انسان در آن غرق شود، ناگهان خاصیت سیال بودن خود را از دست بدهد!

این نه‌تنها به معنای سلب ذاتی از ذات است (که محال است) بلکه حتی اگر امکان هم داشته باشد، نشان از عدم اتقان صنع و استواری آفرینش است. چراکه این عالم به‌گونه‌ای خلق‌شده که لازم است خالق آن هرلحظه در آن دخالت کرده و آثار ذاتی موجودات را از ایشان بگیرد. مضاف بر اینکه اساس تعامل موجودات نیز کاملاً به هم خواهد خورد، چراکه نمی‌توان برای هیچ موجودی رفتاری متناسب با مقتضای حال او انتظار داشت و مثلاً توقع داشت که خصوصیت سوزانندگی آتش و سیالیت (و روان بودن) آب در هنگام استفاده‌های مفید، باقی بماند!

بنابراین، نباید مهربانی خدا را همچون مهربانی انسان‌ها تلقی کنیم؛ خداوند مهربان است اما حکیم نیز هست و می‌داند دستبرد بی‌ضابطه در جهان، اگرچه منافعی برای گروهی به همراه خواهد داشت، اما نهایتاً به صلاح کل هستی و نظام آفرینش نیست.

نکته سوم:

صرف‌نظر از ماهیت ویروس کرونا، نمی‌توان همواره همه گونه‌های بیماری را معلول طبیعت دانست بلکه چه‌بسا برخی از انواع آن، توسط انسان‌ها در آزمایشگاه تولیدشده تا علیه یکدیگر استفاده کنند؛ چنانکه برخی درباره همین ویروس معتقدند که ممکن است یک ترور بیولوژیکی علیه برخی کشورها بوده باشد. در این صورت، کسانی که چنین ویروسی را تولید کرده‌اند تا از آن استفاده‌های شیطانی کنند، مسئول‌اند و در محضر عدل الهی به‌زودی محاکمه خواهند شد.

نتیجه:

بنابراین، وجود ویروس شر مطلق نیست و دارای فوایدی برای خودش و کل هستی و وجود انسان‌ها است؛ اما به‌واسطه تزاحمی که در نظام مادی جاری است، گاهی موجودات متزاحم، بقای یکدیگر را در معرض خطر قرار می‌دهند. بگذریم از این‌که محتمل است این ویروس، ساخته دست انسان‌های شرور باشد و درنتیجه، آن‌ها مسئول چنین کاری هستند نه خداوند؛ بنابراین، منافاتی میان خدای خیرخواه و ویروس‌های خطرناک نیست.

پی‌نوشت‌ها:

  1. برای مطالعه بیشتر، رک:

http://dte.bz/Foh7e

کلمات کلیدی

اوصاف الهی و شرور، نسبیت شرور، بیماری، خدا و شر.

ويروس کرونا زياد در ذهنم تأثیر گذاشته و من را دچار استرس کرده، دعايي هست بخوانم تا خودم و خانواده‌ام و شيعيان مولا مصون بمانند؟
بیماری، استرس روانی، ذکر، توسل، تفال، تطیر، فال خوب زدن، فال بد زدن، زیارت عاشورا

ويروس کرونا زياد در ذهنم تأثیر گذاشته و من را دچار استرس کرده، دعايي هست بخوانم تا خودم و خانواده‌ام و شيعيان مولا مصون بمانند؟

پاسخ اجمالی

کنترل روانی از اموری است که به مراجعه به روانشناس و مشاور نیاز دارد. روش عمومی و اختصاصی برای آرامش‌بخشی و فاصله از افکار بد، در متون دینی بیان‌شده است؛ مثبت اندیشی، توسل، با یاد خدا بودن، اذکار خاص برای پیشگیری از بلا و بیماری، توصیه به برخی از اعمال که از استجابت و تأثیر بالایی برخوردار است، مانند زیارت عاشورا را ازجمله این موارد می‌توان دانست؛ بنابراین، علاوه بر مراجعه به مشاور، دستورالعمل‌های ذکرشده می‌تواند راهی برای گذر از این قسمت از زندگی شما باشد.

پاسخ تفصیلی

انسان در مواجه با مشکلات متعدد ابتدا باید بر اعصاب خود مسلط و از هرگونه مسئله‌اي که باعث شود ذهن به سمت این‌گونه مسائل کشانده شود، دوری کند. مشورت با یک مشاور حاذق و متدین، در این راه بسیار کارساز است. در مرحله بعد برای جلوگیری و درمان امراض، توصيه‌هايي از سوی دین بیان‌شده است که علاوه بر رعايت اصول بهداشتي، مي‌توانيد از آن‌ها بهره ببريد؛ در ذيل به چند نمونه از اين راهکارها اشاره مي‌شود:

1. یکی از راهکارهایی که در متون دینی در برابر افکار بد بیان‌شده، فال خوب زدن و دوری از فال بد زدن است؛ این نکته در مفاهيم ديني با واژه تفأل (فال نيک زدن) و تطيّر (فال بد زدن) بیان‌شده است. در دوران جاهليت، اعراب برخي از تصميم‌‌گيري‌ها را بر اساس جهت پرواز پرندگان انجام مي‌دادند؛ براي مثال اگر در حال حرکت بودند و پرنده‌اي به سمت راستشان پرواز مي‌کرد، آن را به فال نيک مي‌گرفتند و مسير خود را ادامه مي‌دادند و اگر به سمت چپشان پرواز مي‌کرد، آن را شوم مي‌پنداشتند و از ادامه مسير منصرف مي‌شدند. آن‌ها گاه خود پرنده‌اي را از لانه‌اش پرواز مي‌دادند تا از جهت پرواز او تصميم بگيرند که به مسيرشان ادامه دهند يا خير. (1) با پيدايش اسلام، پيامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) از اين کار منع کرد. وي تطيّر را نوعي شرک (2) و کفر (3) دانست؛ بنابراین، توصیه می‌شود از هرگونه فکر بد و ناامیدکننده در این موضوع، اجتناب و بافکرهای خوب و امید به خدا از این مرحله زندگی گذر نمایید. در قرآن کریم نیز مشرکاني که در مبارزه با پيامبران الهي به «تطيّر» متوسل مي‌شدند، مذمت و منشأ آن ناداني بیان‌شده است. (4) ازجمله خداوند فرمودند: «وَاِنْ تُصِبْهُمْ سَييهٌ يطَّيرُوا بِمُوسي وَ مَنْ مَعَهُ»؛ هرگاه ناراحتي به فرعونيان مي‌رسيد آن را از شوم بودن موسي و همراهانش مي‌دانستند (5) و فرستادگان حضرت مسيح (علیه‌السلام) را به شوم بودن متهم کردند. (6)

2. یاد خدا بودن از توصیه‌های دیگری است که در آموزه‌های دینی مطرح‌شده است. قرآن کریم می‌فرماید:

 «أَلا بِذِکرِ اللَّهِ‏ تَطْمَئِنُّ‏ الْقُلُوب»‏؛ (7)

همانا یاد خدا آرامش‌بخش دل‌هاست.

در روایات متعدد، اذکاری بری آرامش و رفع بلا و بیماری بیان‌شده است، به‌عنوان‌مثال امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: اگر بعد از نماز صبح و نماز مغرب، هفت بار گفته شود «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏ لَا حَوْلَ‏ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ الْعَلِيِ‏ الْعَظِيم‏» خداوند عزوجل هفتاد نوع بلاء از شخص بگرداند که آسان‌ترین آن‌ها پيسى و ديوانگى است و اگر شقى باشد از شقاوت به درآید و در سعادتمندان نوشته شود. (8) در روايتِ «ابى بصير» از آن حضرت روایت مشابهی نقل‌شده که می‌گوید «آسان‌ترين آن بلاها جنون است و جذام و برص و اگر شقى باشد من اميدوارم که خداوند عزوجل او را به سعادت منتقل سازد». (9) در روایات متعدد به این ذکر سفارش شده است، مثلاً امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند: چون نماز مغرب را خواندى پايت را دراز مکن و با کسي سخن مگو تا صدبار بگویى ‏«بسم اللَّه الرحمن الرحيم و لا حول و لا قوة الّا باللَّه العلى العظيم‏» و صدبار هم پس از نماز صبح بگو: هر که آن را گويد خدا از او صد نوع از انواع بلا دفع کند که از آن جمله است: برص و جذام و شيطان و سلطان. (10)

3. قرائت زیارت عاشورا از توصیه‌های مهم دیگری است. امام صادق (علیه‌السلام) به شخصی به نام «صفوان» فرمودند:

زيارت عاشورا را بخوان و بر آن مواظبت کن، به‌درستي که من چند خير را براي خواننده آن تضمين مي‌کنم، اول زيارتش قبول شود. دوم سعي و کوشش او مشکور باشد، سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه او برنگردد، زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد». (11)

مواردی که بیان گردید ازجمله امور مهمی‌بود که در آموزه‌های اسلام برای آرامش روح و روان سفارش شده است. برای مطالعه بیشتر در این زمینه می‌توان به مقاله «راه‌های مقابله با روان‌پریشی از نگاه قرآن و روایات» نویسنده: حسین خاکپور و...، مجله پژوهش در دین و سلامت، دوره 1، شماره 3، تابستان 1394 مراجعه کرد.

نتیجه

متون دینی به جهت آرام‌بخشی انسان‌ها در برهه‌های مختلف زندگی، راهکارهای متعددی را بیان نمودند، ازجمله این راهکارها مثبت‌اندیشی، توسل، به یاد خدا بودن، اذکار مخصوص برای پیشگیری از بیماری و توصیه به اموری است که استجابت و اثربخشی آن‌ها بسیار بالاست، زیارت عاشورا نیز یکی از دعاهایی است که اثرات مثبتی می‌تواند داشته باشد.

پی‌نوشت‌ها

  1. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران: اسلاميه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ۷، ص ۱۵۷.
  2. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374 ش، ج ۶، ص ۱۰۶.
  3. م‍ت‍ق‍ی هندی‌، ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ ح‍س‍ام‌ال‍دی‍ن‌، ک‍ن‍ز‌ال‍ع‍م‍ال‌ ف‍ی‌ س‍ن‍ن‌‌الاق‍وال‌ و‌الاف‍ع‍ال‌، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ ق، ج ۱۰، ح ۲۸۵۷۰.
  4. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374 ش، ج ۱۵، ص ۲۵۰.
  5. سوره اعراف، آيه ۱۳۱
  6. سوره يس، آيه ۱۸.
  7. سوره رعد، آیه 28.
  8. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران: اسلاميه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ‏2، ص 531.
  9. همان.
  10. همان.
  11. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت: مؤسسه فقه الشيعة، چاپ اول، 1411 ق، ج ‏2، ص 781.

 

کلمات کلیدی

بیماری کرونا، استرس روانی، ذکر، توسل، تفاضل، تطیر، فال خوب زدن، فال بد زدن، زیارت عاشورا

صفحه‌ها