سوالات و شبهات حديثي

آيا احادیث خلقت نوری اهل بیت علیهم السلام معتبر هستند
احاديثي كه بر خلقت نوراني پيامبر و امامان قبل از خلقت عالم و آدم دلالت دارد، معتبر مي باشند. امام علي(ع): خداوند نور رسول الله را قبل از خلق آسمان ها و عرش...

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليكم

آيا احادیث خلقت نوری اهل بیت علیهم السلام معتبر هستند

آیا حدیثی كه میفرماید حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام معلم جبرئیل بوده معتبر است؟

متشكرم

 احاديثي كه بر خلقت نوراني پيامبر و امامان قبل از خلقت عالم و آدم دلالت دارد،  معتبر مي باشند.

در روايات اسلامي، اولين مخلوق، حتي قبل از خلقت ملائكه و عرش و كرسي و...، نور رسول خدا و اهل بيت ايشان معرفي شده است:

امام علي(ع): خداوند نور رسول الله را قبل از خلق آسمان ها و عرش و كرسي آفريد. (1)

و فرمود: اولين مخلوق خدا ارواح ما (چهارده معصوم) بود. پس ما به يگانه شمردن و ستايش خدا رو آورديم. سپس ملائكه را خلق كرد و وقتي آنان ارواح ما را به صورت نور واحد ديدند، شخصيت ما را بزرگ شمردند و ما تسبيح خدا گفتيم تا ملائكه بدانند كه ما آفريدگان اوييم و او از صفات ما منزه و پيراسته است و ملائكه به تسبيح ما، تسبيح گفتند. (2)

بنابراين، ارواح نوراني چهارده معصوم قبل از همه خلايق، از جمله ملائكه، خلق شده و در عرش تسبيح گوي خدا بوده اند. (3) همه خلايق از جمله ملائكه مقرب، بعد از آن ها خلق گشته و از آن ها تكبير و تسبيح و تحميد و تهليل خدا را ياد گرفته اند؛

 اما اين حديث معلم بودن حضرت امیرالمومنین علیه السلام را ، در كتب معتبر حديث نيافتيم.

در كتاب "البراهين القاطعه" تأليف محمد جعفر استر آبادي از علماي قرن سيزدهم و در "مستدرك سفينه البحار" به نقل از صاحب "بستان الكرامه" اين حديث را نقل كرده و ظاهرا در "انوار النعمانيه" سيد نعمت الله جزايري هم اين حديث آمده است؛ ولي منبع معتبر اين حديث، در هيچ كدام ذكر نشده است. روايت به شرح زير است:

«أنّ جبرئيل(ع) كان جالسا عند النبيّ(ص) فدخل عليّ (ع) فقام له جبرئيل(ع) فقال النبيّ(ص) لجبرئيل: «أتقوم لهذا الفتي؟» فقال جبرئيل: إنّ هذا له عليّ حقّ التعليم، فقال(ص): «كيف ذلك التعليم يا جبرئيل؟» فقال: لمّا خلقني الله تعالي سألني: من أنت؟ و ما اسمك؟ و من أنا؟ و ما اسمي؟ فتحيّرت في ردّ الجواب، و بقيت ساكتا، ثمّ حضر هذا الشابّ في عالم الأنوار، و علّمني الجواب، فقال هذا: «قل: أنت الربّ الجليل، و أنا العبد الذليل، و اسمي جبرئيل»؛ و لهذا قمت إجلالا له و عظّمته.

فقال النبيّ: «كم عمرك يا جبرئيل؟» فقال: إنّ للّه نجما يطلع من العرش في كلّ ثلاثين ألف سنة مرّة واحدة، و قد شاهدته طالعا ثلاثين ألف مرّة، فقال له رسول الله(ص):

«إذا رأيت ذلك النجم هل تعرفه؟» فقال: كيف لا أعرفه؟! فقال النبيّ لعليّ: «خذ العمامة من جبهتك» فلمّا كشفها و رآها جبرئيل(ع) رأي ذلك النجم في جبهة عليّ»؛ (4)

«روزي جبرئيل در خدمت پيامبر(ص)مشغول صحبت بود كه حضرت علي(ع)وارد شد. جبرئيل چون آن حضرت را ديد، برخاست و شرايط تعظيم به جاي آورد.

پيامبر (ص)فرمود: اي جبرئيل! از چه جهت به اين جوان تعظيم مي كني؟ عرض كرد: چگونه تعظيم نكنم كه او را بر من، حق تعليم است!

فرمود: چه تعليمي؟ عرض كرد: در وقتي كه حق تعالي مرا خلق كرد، از من پرسيد: تو كيستي و من كيستم؟ من در جواب متحير ماندم، و مدتي در مقام جواب ساكت بودم كه اين جوان در عالم نور به من ظاهر گرديد، و اين طور به من تعليم داد كه بگو: تو پروردگار جليل و جميلي و من بنده ذليل و جبرئيلم. از اين جهت، او را كه ديدم، تعظيمش كردم.

پيامبر(ص)پرسيد: مدت عمر تو چند سال است؟ عرض كرد: اي رسول خدا! در آسمان ستاره اي هست كه هر سي هزار سال يك بار طلوع مي كند، من او را سي هزار بار ديده ام. حضرت فرمود: اگر آن ستاره را ببيني، مي شناسي؟ عرض كرد: چگونه نشناسم!

حضرت به امام علي(ع) دستور داد تا عمامه از سر بردارد و وقتي امام عمامه از سر برداشت، آن ستاره را در پيشاني امام ديد.

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق، خصال، انتشارات اسلامي، قم، 1362 ش، ص 482.

2. حسن بن سليمان حلي، المحتضر، نجف، المكتبه الحيدريه، 1382 ش، ص 225.

3. كليني، كافي، پنجم، تهران، دار المتب الاسلاميه، 1363 ش، ج 1، ص 531.

4. استر آبادي محمد جعفر، البراهين القاطعه (چهل حديث در فضيلت علي (ع))، اول، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1382، ص 311-312 به نقل از انوار النعمانيه، ج 1، ص 15؛ نمازي شاهرودي، مستدرك سفينه البحار، قم، انتشارات اسلامي، 1418 ق، ج 2، ص 24.

نمازها در ابتدا پنجاه نوبت بوده و نمازها به 5 نوبت كاهش مي‌يابد...
آری چنین حدیثی در كتب معتبر شیعه و سنی وارد شده است.

بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليكم آيا اين حديث كه در معراج حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نمازها در ابتدا پنجاه نوبت بوده و حضرت در برگشت به زمين با حضرت موسي (سلام الله عليه) مواجه مي‌شود و ايشان حضرت را چند بار به سوي خداوند برمي‌گردانند تا نمازها به 5 نوبت كاهش مي‌يابد صحيح است؟

پرسشگر گرامی باسلام و تشكر از ارتباط با این مركز.

آری چنین حدیثی در كتب معتبر شیعه و سنی وارد شده است. (1)

بعضی ایراد كرده اند كه لازمه این حدیث این است كه حكم قبل از رسیدن وقت عمل ، نسخ شده باشد و این را صحیح ندانسته اند.

در جواب گفته شده كه:

اشكال ندارد كه ابتدا عمل سنگینی واجب شود و قبل از عمل ، تخفیف داده شود تا مسلمانان خود را رهین منت  و تخفیف خدا دانسته و شكر آن را به جا آورند و از طرف دیگر بدانند كه این واجب محبوب خداست و هر چه بتوانند از آن به جا آورند. (2)

جالب است كه خداوند اعلام می فرماید همان ثواب پنجاه نماز را به این پنج نماز خواهد داد و ثوابی را كه برای مسلمانان نماز گزار مقرر فرموده ، كم نمی كند. (3)

ممكن است كه این سؤال به ذهن آید كه چرا رسول خدا خودش از خدا تخفیف نخواست؟

امام سجاد در جواب این پرسش فرمود: رسول خدا به درجه ای از اطاعت رسیده بود كه به هیچ وقت به خدا پیشنهاد نمی كرد و هر امری به او می شد و هر دستوری كه می رسید ، بدون چون و چرا قبول می كرد. از این رو وقتی خدا برای امتش پنجاه نماز تعیین كرد ، ایشان بدون چون و چرا پذیرفت. ولی وقتی حضرت موسی از ایشان خواست كه از خدا تخفیف بطلبد، جایز نبود كه ایشان شفاعت و عنایت حضرت موسی را رد كند و برای اجابت تقاضای حضرت موسی، از خداوند تخفیف طلبید. (4)

پی نوشت ها :

1. شیخ صدوق ، من لا یحضره الفقیه ، دوم ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی ، - ، ج 1 ، ص 197 - 198 و كتب روایی دیگر.

2. همان ، پاورقی ص  198.

3. همان ، پاورقی ص 199.

4. همان ،ص 205.

متن و آدرس حديث يا احاديث در اين رابطه را مي خواستم
طبق جستجويي كه در منابع روايي داشتيم روايتي كه در آن از خود سوال به عنوان عذاب روز قيامت تعبير شده باشد ما نيافتيم اما در روايات آمده كه در روز قيامت انسان ...

باسلام. ظاهرا در احاديث يكي از عذاب هاي قيامت را سوال معرفي نموده اند.كه از آن به عنوان سوال هاي عذاب آور تعبير مي شود.متن و آدرس حديث يا احاديث در اين رابطه را مي خواستم

طبق جستجويي كه در منابع روايي داشتيم روايتي كه در آن از خود سوال به عنوان عذاب روز قيامت تعبير شده باشد ما نيافتيم اما در روايات آمده كه در روز قيامت انسان قدم از قدم بر نمي دارد مگر اينكه از 4 چيز وي سوال مي شود.

مرحوم شيخ صدوق اين روايت را از رسول خدا (ص) نقل مي كند كه :«لَا تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّي يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ كَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.» (1) « روز قيامت بندگان قدم بر نمي دارند تا اينكه از 4 چيز آنها سوال شود. از عمرش كه در چه راهي صرف كرده، از جوانيش كه در چه چيزي به سر برده، از مال و اموالش كه از چه راهي كسب و در چه راهي خرج نموده و از محبت ما اهل بيت»

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق، أمالي الصدوق، تهران، كتابخانه اسلاميه، 1362ش، ص 39.

لطفا منابع را هم از شيعيان و اهل سنت ذكر نماييد؟
در مورد كيفيت نماز و وضو و ديگر اعمال و رفتار پيامبر راهي جز مراجعه به روايات نداريم و با توجه به اختلافي كه در روايات بوده و پيش مي آمده، پيامبر براي بعد از...

با سلام مي توانيد به بنده بگوييد كه آيا نماز حضرت رسول ماننده شيعيان بوده يا اهل سنت دستها را روی هم میگذاشتند

لطفا منابع را هم از شيعيان و اهل سنت ذكر نماييد؟

پرسشگر محترم در مورد كيفيت نماز و وضو و ديگر اعمال و رفتار پيامبر راهي جز مراجعه به روايات نداريم و با توجه به اختلافي كه در روايات بوده و پيش مي آمده، پيامبر براي بعد از خودش بايد مرجعي براي دريافت قرآن و سنت معين كرده باشد.

اهل سنت به يك كيفيت نماز مي خوانند مثلا تكتف دارند و دست ها را هنگام تلاوت روي هم مي گذارند و شيعه تكتف را قبول ندارد و آن را باطل كننده نماز مي شمارد يا در وضو با هم اختلاف هايي دارند و هر كدام هم در بيشتر اوقات به روايت هايي از رسول خدا متوسل مي شوند و خود را تابع سنت و راه و روش ايشان مي شمارند.

حالا از شما مي پرسيم كه آيا خداوند كه عالم بر گذشته و آينده جهان است نمي دانست كه در بين امت پيامبر خاتم چنين اختلاف هايي رخ خواهد داد؟ آيا رسول خدا كه در فراست و زيركي از همه برتر بود و علاوه بر آن مؤيد به علم غيب از طرف خدا هم بود، پيش بيني نمي كرد كه در آينده در بين امتش چنين اختلاف هايي رخ دهد؟ آنها براي حل اين اختلاف ها چه پيش بيني اي كرده اند؟

قرآن كتاب هدايت است و پيامبر مبين و مفسر قرآن است و مردم بايد دين خود را از كتاب خدا و سنت رسول بگيرند و رسول خدا تا خودش زنده بود، مرجع حل اختلاف امت بود و مردم و مسلمان ها اگر در فهم آيه اي از قرآن يا در درك سنت پيامبر دچار اختلاف مي شدند، به محضر پيامبر مي رسيدند و با سؤال از ايشان به حاق دين دست يافته و اختلافشان حل مي شد. اما حالا كه پيامبر از دنيا رفته است آيا راهي براي حل اختلاف هست؟

يك مثال:

بعد از رسول خدا خليفه ايشان مدعي مي شود كه رسول خدا فرموده: ما پيامبران ارثي به جا نمي گذاريم و آنچه از ما به جا بماند، صدقه است و به همه امت تعلق دارد.

او كه قبول ندارد پيامبر در زمان خودش فدك را به دخترش بخشيده و اين بخشش را منكر است، فدك را از ارث پيامبر شمرده و به حكم اين روايت آن را به همه امت متعلق مي داند و از دختر پيامبر دريغ مي دارد و وقتي دختر پيامبر با استناد به قرآن خود را وارث پدر مي شمارد، خليفه با استناد به اين روايت مدعي مي شود كه فاطمه از پدرش ارث نمي برد.

فاطمه هم اين حديث را به اين شكل قبول ندارد و هم به اين معنا نمي داند، بلكه معتقد است كه اين كه پيامبر فرموده ما پيامبران ارث به جا نمي گذاريم، به معناي اين است كه كار ما جمع اموال و ... نيست.

حالا بايد پرسيد راه حل چيست؟ آيا بايد گفت برداشت خليفه اول كه اهل سنت خود را تابع او مي دانند درست است يا بايد گفت فاطمه و شوهرش بعد از پيامبر مبين و مفسر دين هستند و قرآن و سنت پيامبر را بايد از آنان گرفت و خليفه بايد از آنان بپرسد اين روايتي كه او شنيده است، آيا درست شنيده است؟ اگر درست شنيده است، معنايش چيست؟

به حكم حديث متواتر ثقلين(1) كه پيامبر بارها در طول عمر خود آن را تكرار كرد، عترت رسول خدا يعني فاطمه و علي و فرزندان معصومشان جانشينان پيامبر در بيان دين و قرآن و سنت پيامبر هستند و ما براي درك سنت پيامبر و براي فهم تفسير صحيح قرآن و براي حل اختلاف فهم مان بايد به آنها مراجعه كنيم.

اين حديث به وفور در منابع اهل سنت آمده كه رسول خدا خطاب به امام علي فرمودند:

تبين لهم ما اختلفوا فيه من بعدي(2)

يفرق بين الحق و الباطل(3)

مبين لامتي ما ارسلت به (4)

انت تبين لامتي ما اختلفوا فيه من بعدي(5)

لايؤدي عني الا انا او عليّ (6)

من سرّه ان يحيي بحياتي و ... فليتولّ عليا و ليقتد باهل بيتي من بعدي (7)

انت تعيش علي ملّتي و تقتل علي سنّتي(8)

بنا بر اين ما براي فهم چگونگي نماز رسول خدا بايد از اهل بيت سؤال كنيم و اهل بيت كيفيت نماز رسول خدا را در قول و عمل بيان كرده اند و نقل ديگران هر گاه معارض با نقل اهل بيت باشد، ارزشي ندارد.

نماز ما با نماز سني ها تفاوت هايي دارد از جمله آنها دست ها را هنگام قرائت روي هم مي گذارند و ما دستها را مي اندازيم. ببينيم نماز رسول خدا چگونه بوده است. بنا بر روايات ما شيعيان از امامان گذاشتن دست ها بر هم بعد از رسول خدا بدعت شده است.

حماد بن عيسي گويد امام صادق(ع) فرمود: چقدر زشت است كه 60 - 70 سال از عمر انسان بگذرد و يك نماز به حدود واجبش به جا نياورده باشد. بعد امام براي تعليم نماز صحيح رو به قبله ايستاد و دست ها بر ران نهاد و انگشت ها به هم چسباند و پاها را به هم نزديك كرد به حدي كه به اندازه سه انگشت باز از هم فاصله داشتند و انگشتهاي پاهايش رو به قبله بودند و در كمال خشوع و زاري الله اكبر گفت و حمد و توحيد(قل هو الله احد) را شمرده خواند بعد به اندازه يك نفس صبر كرد و در حال قيام تكبير گفت و به ركوع رفت و با تمامي كف دستش در حالي كه انگشتانش باز بود، كشكك زانو را گرفت و آن را به عقب راند تا پشت او كاملا مسطح شد به گونه اي كه اگر قطره اي آب بر آن مي ريخت، به طرف جلو يا عقب نمي رفتو گردنش را هم در راستاي پشتش راست نگه داشت و چشمتنمش را غمض كرد و بر هم گذاشت و سه بار با شمردگي تسبيح گفت و فرمود: "سبحان ربي العظيم و بحمده" بعد كاملا ايستاد و وقتي آرام گرفت، فرمود: سمع الله لمن حمده و بعد در حال قيام تكبير گفت و در اين حال دست ها را تا مقابل صورتش بالا آورد و به سجده رفت و دستها را قبل از سر زانو بر زمين نهاد و سه بار فرمود"سبحان ربي الاعلي و بحمده" و در سجده هيچ جايي از بدن را بر جاي ديگر ننهادو بر هشت موضع سجده كرد: پيشاني، دو كف دست ها، دو سر زانوها، دو انگشت ابهام پاها و بيني اش. هفت موضع اول واجب و موضع آخري مستحب بود و به خاك ماليدن جبروت نفس؛ بعد از سر از سجده برداشت و نشست و وقتي آرام گرفت، فرمود: الله اكبر، بعد بر ران چپ نشست و روي قدم راست را بر باطن قدم چپ نهاد و فرمود: استغفر الله ربي و اتوب اليه، بعد در همان حالت نشسته تكبير گفت و به سجده دوم رفت و مانند سجده اول عمل كرد و در سجده و ركوع قسمتي از بدن را بر قسمت ديگر ننهاد و كاملا بال داشت (يعني آرنجها از پهلو به مانند بال جدا بود)و ساعد دستش را بر زمين نگذارد و بدين صورت دو ركعت نماز به جا آورد و فرمود اين گونه نماز بگذار.(9)

و بيهقي از اهل سنت نقل مي كند كه ابو حميد ساعدي گفت: آيا به شما نماز رسول خدا را ياد دهم؟ گفتند: چرا؟ مگر بيشتر ما تابع او نيستيم و با او مصاحبت نداشته ايم؟ گفت: آري بعد نماز پيامبر را اين گونه توصيف كرد:

رسول خدا هر گاه براي نماز برمي خواست، دست هايش را تا مقابل شانه هايش بالا مي برد و تكبير مي گفت بعد اعضاي بدنش در جاي خود آرام مي گرفتند آن گاه حمد و سوره را قرائت مي كرد بعد در حالي كه دستهايش را تا راستاي شانه هايش بالا آورده بود، تكبير مي گفت و ركوع به جا مي آورد و كف دستها بر سر زانوها مي نهاد و معتدل مي شد و سرش را نه بالا مي آورد و نه پايين مي انداخت، بعد سر از ركوع بر مي داشت و مي گفت: سمع الله لمن حمده بعد دستها را تا راستاي شانه ها بالا مي آورد و الله اكبر مي گفت بعد به زمين مي افتاد در حالي كه دستها از پهلوها فاصله داشتبعد از سجده بر مي خواست و پاي چپش را تا مي كرد و بر آن مي نشست و در هنگام سجده انگشت هاي پايش باز بود  و ركعت دوم هم بدين گونه بود.

همه اصحاب بعد از شنيدن وصف او گفتند: راست گفت، نماز پيامبر اين گونه بود. (10)

اين دو حديث كه در كتب معتبر شيعه و سني ثبت شده نشان مي دهد كه همه اهل علم بر نماز رسول خدا يكسان نظر داشته اند و دستها را بر هم نهادن از سنت پيامبر نبوده و بعدها بدعت شده است.

براي اطلاع بيشتر ر. ك: آيت الله سبحاني، الإنصاف في مسائل دام فيها الخلاف‏، قم، مؤسسه الامام الصادق، ص167 به بعد(القبض بين البدعه و السنه)

پي نوشت ها:

1. سيد علي ميلاني، حديث الثقلين، قمف مركز الابحاث العقائديه، 1421ق.

2. المراجعات، شرف الدين، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1426ق، ص261 . (نامه 48 حديث 5 به نقل از منابع اهل سنت)

3. همان، حديث 7.

4. همان، ص 263، حديث11.

5. همان، حديث 12.

6. همان، ص264، حديث 15.

7. همان، ص269، حديث 24.

8. همان، ص274، حديث 38.

9. كليني، كافي، تهران، اسلاميه، 1363ش، ج3، ص311.

10. بيهقي، سنن، بيروت، دار الكتب العلميه، ج2، ص72، 73، 101، 102؛  أبي داود، سنن، بيروت، دار الفكر، 1410ق، ج1، ص 194؛ و ...

آیا این جمله مستند دینی و روایی دارد؟
در روایتی از امام باقر آمده: كان فيما أوحي الله تعالي إلي موسي بن عمران (ع) : يا موسي بن عمران من زني زني به ولو في العقب من بعده، يا موسي بن عمران عف تعف ...

آیا این جمله مستند دینی و روایی دارد(هر كس بدنبال ناموس مردم باشد مردم بدنبال ناموسش خواهند آمد)؟

در روایتی از امام باقر آمده:

كان فيما أوحي الله تعالي إلي موسي بن عمران (ع) : يا موسي بن عمران من زني زني به ولو في العقب من بعده ، يا موسي بن عمران عف تعف أهلك، يا موسي بن عمران إن أردت أن يكثر خير أهل بيتك فإياك والزنا، يا موسي بن عمران كما تدين تدان (1)

خداوند به موسای پیامبر وحی كرد: ای موسی هر كس با ناموس دیگری زنا كند، با ناموسش زنا شود اگر چه ناموس با واسطه اش باشد (همسرش، دخترش، دختر دخترش یا ...) ای موسی پاكدامن باش تا اهل تو هم پاكدامن گردد. ای موسی اگر می خواهی خیر خانواده ات زیاد باشد، از زنا دوری كن. ای موسی آن گونه كه عمل كنی، جزا یابی.

پی نوشت ها:

1. شیخ صدوق، فقیه، قم ، انتشارات اسلامی ، 1404 ق ، ج4 ، ص 21.

آيه اي در قرآن كه خداوند در آن فرموده اند به موسی که:
آيه اي به اين مضمون در قرآن نداريم. روايتي داريم به اين مضمون كه خداوند به حضرت موسي فرمود بار ديگر كه خواستي به ميقات بيايي موجودي پست تر از خودت را به همراه..

آيه اي در قرآن كه خداوند در آن فرموده اند به موسي برو بدترين بنده من را بياور كدام است؟

آيه اي به اين مضمون در قرآن نداريم. روايتي داريم به اين مضمون كه خداوند به حضرت موسي فرمود بار ديگر كه خواستي به ميقات بيايي موجودي پست تر از خودت را به همراه بياور و حضرت موسي نتوانست فردي يا موجودي را پست تر از خود شمرده و با خود همراه ببرد و وقتي تنها رفت و نيافتن پست تر از خودش را عذر آورد، خداوند فرمود: به عزت و جلالم سوگند اگر موجودي را با خود آورده ( و خود را از او برتر مي دانستي) تو را از ديوان نبوت حذف مي كردم:

حَدَّثَنِي بِهِ بَعْضُ أَصْحَابِنَا أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَوْحَي إِلَي مُوسَي ع‏إِذَا جِئْتَ لِلْمُنَاجَاةِ فَاصْحَبْ مَعَكَ مَنْ تَكُونُ خَيْراً مِنْهُ فَجَعَلَ مُوسَي لَا يَعْتَرِضُ [يَعْرِضُ‏] أَحَداً إِلَّا وَ هُوَ لَا يَجْسُرُ [يَجْتَرِئُ‏] أَنْ يَقُولَ إِنِّي خَيْرٌ مِنْهُ فَنَزَلَ عَنِ النَّاسِ وَ شَرَعَ فِي أَصْنَافِ الْحَيَوَانَاتِ حَتَّي مَرَّ بِكَلْبٍ أَجْرَبَ فَقَالَ أَصْحَبُ هَذَا فَجَعَلَ فِي عُنُقِهِ حَبْلًا ثُمَّ مَرَّ [جَرَّ] بِهِ فَلَمَّا كَانَ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ شَمَّرَ الْكَلْبَ مِنَ الْحَبْلِ وَ أَرْسَلَهُ فَلَمَّا جَاءَ إِلَي مُنَاجَاةِ الرَّبِّ سُبْحَانَهُ قَالَ يَا مُوسَي أَيْنَ مَا أَمَرْتُكَ بِهِ قَالَ يَا رَبِّ لَمْ أَجِدْهُ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْ أَتَيْتَنِي بِأَحَدٍ لَمَحَوْتُكَ مِنْ دِيوَانِ النُّبُوَّة (1)

بعض اصحاب ما نقل كرده اند كه خداوند به موسي وحي كرد وقتي خواستي به طور براي مناجات بيايي، فردي را كه خودت را از او برتر مي داني، به همراه بياور. حضرت موسي براي همراه بردن كسي كه خود را از او برتر بداند، به هر كس رو آورد، نتوانست خود را از او برتر بداند از اين رو از دايره آدميان خارج شد و در دايره حيوان ها به يافتن كسي كه خود را از وي برتر بداند، با درنده اي مبتلا به بيماري جرب(پيسي) مواجه شد و ريسماني به گردن آن انداخت تا با خود ببرد ولي كمي كه رفتند، حيوان را آزاد كرد و خود به تنهايي رفت و وقتي خداوند از او علت همراه نياوردين كسي با خودش را پرسيد، عرض كرد موجودي كه من از او برتر باشم، نيافتم و خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم اگر موجودي را با خود همراه آورده( و خود را از چيزي برتر شمرده بودي)، تو را از ديوان پيامبري حذف مي كردم. 

پي نوشت ها:

1. ابن فهد حلي، عده الداعي، قم، دار الكتاب الاسلامي، 1407ق، ص218.

آيا در حديث آمده است كه:
در مورد سوال اول حديثي با اين بيان شما يافت نشد، ولي شبيه به آن در آخر حديث كسا آمده كه پيامبر اكرم(ص) به حضرت علي(ع) فرمودند: «ما ذكر خبرنا هذا في محفل من ...

آيا در حديث آمده است كه هرگاه يك انسان محزون در ميان جمعي باشد، خداوند رحمت خود را بر آن جمعيت نازل مي كند؟ مي گويند: رسول خدا(ص) يا امام علي(ع) به يكي از صحابه فرمود: مرا نصيحت كن. عرض كرد: من شما را نصيحت كنم؟ فرمود: در شنيدن اثري است كه در گفتن نيست

در مورد سوال اول حديثي با اين بيان شما يافت نشد، ولي شبيه به آن در آخر حديث كسا آمده كه پيامبر اكرم(ص) به حضرت علي(ع) فرمودند: «ما ذكر خبرنا هذا في محفل من محافل أهل الأرض و فيه جمع من شيعتنا و محبّينا و فيهم مهموم الّا و فرّج اللّه همّه و لا مغموم الّا و كشف اللّه غمّه و لا طالب حاجة الّا و قضي اللّه حاجته ...»(1)؛ ذكر نگردد اين خبر در مجلسي از مجالس اهل زمين و در آن جمعي از پيروان و دوستان ما باشند و ميان آنها اندوهناكي باشد مگر آنكه خداوند  هم و غم او را برطرف سازد و نه غمزده اي مگر اينكه خداوند غم او را برطرف كند و نه طالب حاجتي مگر اينكه خداوند حاجت او را برآورده سازد.

در مورد حديث دوم نيز اين حديث به همين شكل در آثار شهيد مطهري بدون استناد محكمي موجود است.

ايشان در فايده هاي موعظه نوشته است:

هيچ فردي از موعظه بي‏نياز نيست. ممكن است فردي از تعليم شخص ديگري بي ‏نياز باشد، اما از موعظه او بي‏نياز نيست؛ زيرا دانستن يك مطلب است و متذكر شدن و تحت تأثير تلقين ... واعظ مؤمن متقي قرار گرفتن، مطلب ديگر است.              

مي‏گويند علي(ع) به يكي از اصحابش مي‏فرمود: عِظْني مرا موعظه كن، و مي‏فرمود:

در شنيدن اثري هست كه در دانستن نيست.(2)

پي نوشت ها:

1. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، حديث كساء.

2. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، بي تا، ج 25، ص 345.

آيا چنین حديثي داريم؟
الحافظ للقرآن العامل به مع السفرة الكرام البرره: كساني كه قرآن را حافظ هستند( و به آن عمل مي‌كنند)، با فرستادگان و سفيران با عظمت الهي خواهند بود.

آيا حديثي داريم كه «هركس قرآن را حفظ كند قرآن نيز حافظ اوست»؟

اين حديث در منابع ما وجود ندارد، ولي حديثي به اين مضمون وجود دارد:

الحافظ للقرآن العامل به مع السفرة الكرام البرره: (1) كساني كه قرآن را حافظ هستند( و به آن عمل ميكنند)، با فرستادگان و سفيران با عظمت الهي خواهند بود.

عين اين مطلب حديثي نيافتيم. اما جمله شما مورد تاييد دين است كسي كه از را حفظ قرآن با خداوند مانوس شود خداوند حافظ او خواهد بود.

پي نوشت:

1. ميرزا احمد آشتياني‏، طرائف الحكم يا اندرزهاي ممتاز، ناشر كتابخانه صدوق‏، تهران‏، 1362 ش‏، چاپ سوم‏ ، ج‏2، ص 97.

سند و منبع این دو حدیث در كجاست و از كیست؟
منابع این حدیث: مستدرك الوسایل و بحارالانوار و طب النبی است. ولی اسناد روایت نیامده است.

سند و منبع این دو حدیث در كجاست و از كیست؟ «النظافه من الایمان؛ لا یرد الاحسان الا الحمار»

حدیث اول:

وَ قَالَ (ص) تَخَلَّلُوا فَإِنَّهُ مِنَ النَّظَافَةِ وَ النَّظَافَةُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ الْإِيمَانُ مَعَ صَاحِبِهِ فِي الْجَنَّة ؛ (1 ) خلال كنيد كه آن از نظافت است و نظافت از ايمان است و ايمان با صاحب خود در بهشت است.   

منابع این حدیث: مستدرك الوسایل و بحارالانوار و طب النبی است. ولی اسناد روایت نیامده است.                   

حدیث دوم:

ترجمه جمله ای را كه گفتید این است كه احسان و نیكی را رد نمی كند مگر الاغ ،خود این حدیث در روایات وجود ندارد. ولی مضمون این حدیث در روایات آمده است كه به یك نمونه اشاره می كنیم:

ِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ دَخَلَ رَجُلَانِ عَلَي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَأَلْقَي لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا وِسَادَةً فَقَعَدَ عَلَيْهَا أَحَدُهُمَا وَ أَبَي الْآخَرُ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع اقْعُدْ عَلَيْهَا فَإِنَّهُ لَا يَأْبَي الْكَرَامَةَ إِلَّا حِمَارٌ ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوه؛(2 ) حضرت صادق(ع)فرمود: دو نفر مرد بر حضرت امير المؤمنين(ع) وارد شدند پس آن حضرت براي هر كدام از آنها توشكي انداخت، يكي از آن دو روي آن نشست و ديگري خودداري كرد، امير المؤمنين به او فرمود: بر آن بنشين. زيرا از پذيرفتن احترام خودداري نكند جز الاغ، سپس فرمود: رسول خدا (ص) فرموده است: هر گاه بزرگوار قومي بر شما رسيد او را گرامي داريد.

پی نوشت:

1. محدث نوری، مستدرك‏الوسائل، موسسه آل البیت قم،  1408ق، 16،ج 16 ،ص316.

 ؛ علامه مجلسی،بحارالأنوار، باب 89نوادر،موسسه الوفاء ، بیروت، 1404ق،ج59 ،ص  291 .  

 ؛ ابو العباس مستغفري‏، طب النبي،ناشر انتشارات رضي ،‏قم،‏ 1362 ش‏،نوبت اول‏،ص 21.

2.كلینی كافی، ترجمه مصطفوی، ناشر كتاب فروشي علميه اسلامي‏ تهران‏،نوبت  اول‏ ، ج‏4، ص 480.

لطفا متن این روایت را برایم ارسال کنید
رسول خدا فرمود: صاحب طنبور در روز قيامت با چهره سياه محشور مي شود و طنبوري آتشين در دست دارد و هفتاد هزار ملك با گرزهاي آتشين بر سر و صورت او مي كوبند وآوازه...

لطفا متن روايتي كه مي گويد: دارنده ي ابزار موسيقي دشمن حضرت مهدي(ع) است برايم ارسال كنيد.

    تشكر

روايتي كه به صراحت دارنده اين ابزار را از دشمنان حضرت مهدي معرفي كند، نيافتيم. در روايات فراواني داشتن و استفاده از اين ابزار آلات كه ابزار لهو و لعب هستند، نهي شده و دارنده و استفاده كننده مورد قهر خدا و پيامبر معرفي شده اند از جمله:

قال رسول الله (ص): " يحشر صاحب الطنبور يوم القيامة وهو أسود الوجه، وبيده طنبور من نار، وفوق رأسه سبعون ألف ملك، بيد كل ملك مقمعة يضربون رأسه و وجهه، و يحشر صاحب الغناء من قبره أعمي وأخرس وأبكم، و يحشر الزاني مثل ذلك، و صاحب المزمار مثل ذلك، و صاحب الدف مثل ذلك " (1)

رسول خدا فرمود: صاحب طنبور در روز قيامت با چهره سياه محشور مي شود و طنبوري آتشين در دست دارد و هفتاد هزار ملك با گرزهاي آتشين بر سر و صورت او مي كوبند و آوازه خوان و كور و لال و كر محشور مي گردد و صاحب مزمار و دف هم اين گونه اند.

عن جعفر بن محمد ( عليهما السلام )، أنه قال: " من ضرب في بيته بربطا أربعين صباحا، سلط الله عليه شيطانا لا يبقي عضوا منه إلا قعد عليه، فإذا كان ذلك نزع منه الحياء، فلم يبال بما قال ولا ما قيل له." (2)

امام صادق فرمود: هر كس چهل صبح در خانه اش بربط بنوازد، خداوند شيطاني را بر او مسلط مي كند كه بر همه اعضايش مي نشيند و حيا را از او مي گيرد و او را بي مبالات مي گرداند.

 فقه الرضا (ع): "و نروي: أنه من لقي في بيته طنبورا أو عودا أو شيئا من الملاهي من المعزفة والشطرنج وأشباهه أربعين يوما، فقد باء بغضب من الله، فإن مات في أربعين مات فاجرا فاسقا، مأواه النار وبئس المصير" (3).

در فقه الرضا(ع) آمده: هر كس در خانه اش طنبور، عود و ديگر آلات لهو و لعب داشته باشد، با غضب خدا قرين شده و اگر بعد از چهل روز بميرد، فاسق و فاجر مرده است و جايگاهش جهنم است و چه بد جايگاهي است.

پي نوشت ها:

1. محدث نوري، مستدرك الوسائل، بيروت، مؤسسه آل البيت، 1408ق، ج13، ص219.

2. همان، ص218.

3. همان.

صفحه‌ها