آيه اي در قرآن كه خداوند در آن فرموده اند به موسي برو بدترين بنده من را بياور كدام است؟
آيه اي به اين مضمون در قرآن نداريم. روايتي داريم به اين مضمون كه خداوند به حضرت موسي فرمود بار ديگر كه خواستي به ميقات بيايي موجودي پست تر از خودت را به همراه بياور و حضرت موسي نتوانست فردي يا موجودي را پست تر از خود شمرده و با خود همراه ببرد و وقتي تنها رفت و نيافتن پست تر از خودش را عذر آورد، خداوند فرمود: به عزت و جلالم سوگند اگر موجودي را با خود آورده ( و خود را از او برتر مي دانستي) تو را از ديوان نبوت حذف مي كردم:
حَدَّثَنِي بِهِ بَعْضُ أَصْحَابِنَا أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَوْحَي إِلَي مُوسَي عإِذَا جِئْتَ لِلْمُنَاجَاةِ فَاصْحَبْ مَعَكَ مَنْ تَكُونُ خَيْراً مِنْهُ فَجَعَلَ مُوسَي لَا يَعْتَرِضُ [يَعْرِضُ] أَحَداً إِلَّا وَ هُوَ لَا يَجْسُرُ [يَجْتَرِئُ] أَنْ يَقُولَ إِنِّي خَيْرٌ مِنْهُ فَنَزَلَ عَنِ النَّاسِ وَ شَرَعَ فِي أَصْنَافِ الْحَيَوَانَاتِ حَتَّي مَرَّ بِكَلْبٍ أَجْرَبَ فَقَالَ أَصْحَبُ هَذَا فَجَعَلَ فِي عُنُقِهِ حَبْلًا ثُمَّ مَرَّ [جَرَّ] بِهِ فَلَمَّا كَانَ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ شَمَّرَ الْكَلْبَ مِنَ الْحَبْلِ وَ أَرْسَلَهُ فَلَمَّا جَاءَ إِلَي مُنَاجَاةِ الرَّبِّ سُبْحَانَهُ قَالَ يَا مُوسَي أَيْنَ مَا أَمَرْتُكَ بِهِ قَالَ يَا رَبِّ لَمْ أَجِدْهُ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْ أَتَيْتَنِي بِأَحَدٍ لَمَحَوْتُكَ مِنْ دِيوَانِ النُّبُوَّة (1)
بعض اصحاب ما نقل كرده اند كه خداوند به موسي وحي كرد وقتي خواستي به طور براي مناجات بيايي، فردي را كه خودت را از او برتر مي داني، به همراه بياور. حضرت موسي براي همراه بردن كسي كه خود را از او برتر بداند، به هر كس رو آورد، نتوانست خود را از او برتر بداند از اين رو از دايره آدميان خارج شد و در دايره حيوان ها به يافتن كسي كه خود را از وي برتر بداند، با درنده اي مبتلا به بيماري جرب(پيسي) مواجه شد و ريسماني به گردن آن انداخت تا با خود ببرد ولي كمي كه رفتند، حيوان را آزاد كرد و خود به تنهايي رفت و وقتي خداوند از او علت همراه نياوردين كسي با خودش را پرسيد، عرض كرد موجودي كه من از او برتر باشم، نيافتم و خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم اگر موجودي را با خود همراه آورده( و خود را از چيزي برتر شمرده بودي)، تو را از ديوان پيامبري حذف مي كردم.
پي نوشت ها:
1. ابن فهد حلي، عده الداعي، قم، دار الكتاب الاسلامي، 1407ق، ص218.