پرسش وپاسخ

اگر كسي مشروبات الكلي خورد تا چه مدت نجس و اعمال و نمازش مورد قبول نميباشد

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در روايات آمده که تا چهل روز نماز شرابخوار مورد قبول الهي قرار نمي‌گيرد. اما بين قبولي نماز و صحيح بودن‌آن تفاوت است.
کسي که شراب خورده، موظف است که نمازش را بخواند، همان گونه که اگر مرتکب گناه ديگري مانند غيبت و تهمت شده باشد، مانع از آن نيست که عبادات ديگر را انجام دهد . البته چنانچه جايي از بدن يا لباسش به واسطه شراب نجس شده باشد، بايد پيش از نماز بشويد و وقتي لب و لباس آلوده خود را به شراب بشويد، ديگر بدن و لباس او نجس نيست.
شراب‌ از نجاسات ‌و نوشيدن ‌آن‌ حرام ‌و از گناهان‌ کبيره‌ است‌. عذاب ‌اخروي ‌شرابخوار بسيار شديد است‌، ولي ‌ارتکاب ‌اين‌ گناه‌ کبيره‌ نبايد مانع‌ خواندن‌ نماز و ديگر وظايف‌ شرعي‌باشد. گناهکار بايد وظايف‌ خود را انجام‌دهد.
نماز و عبادات‌ شرابخوار گرچه‌ صحيح‌است‌ و از گردن ‌او ساقط‌ مي‌شود، ولي‌ بايد بداند با انجام‌ اين ‌گناه‌ بزرگ‌، عبادات‌ او قبول‌ نيست‌، زيرا فرق‌است ‌بين ‌صحيح‌ بودن‌ عملي‌ و قبول‌آن‌. ممکن‌ است‌ نماز و عبادات‌ کسي‌ صحيح‌ باشد، ولي‌بر اثر گناه‌ و معصيت ‌مورد قبول‌ خدا قرار نگيرد .
علي‌(ع‌) فرمود: من‌شرب‌المسکر لم‌ تقبل‌ صلوته ‌أربعين ‌يوماً و ليلهً؛ کسي ‌که‌ مست‌ کننده‌ بنوشد، تا چهل ‌شبانه‌ روز نمازش ‌قبول‌ نمي‌شود . (1)
پيامبر(ص‌) فرمود: اگر در آن‌ چهل‌ روز بدون‌ توبه‌ بميرد، خداوند او را از آب هاي‌ جوشان‌ جهنم‌ خواهد نوشانيد . (2)
از ديدگاه‌ اسلام‌ حتي‌ نشستن‌ بر سفره‌اي ‌که‌ در آن ‌شراب ‌نوشيده‌ شود ، حرام‌است‌ ، علي‌(ع‌) فرمود: لا تجلسوا علي‌مائده ‌تشرب‌ عليها الخمر ؛ بر سر سفره‌(يا ميزي‌) که‌ در آن‌ شراب‌ نوشيده مي‌شود ننشينيد . (3)
رسول‌اللّه‌(ص‌) فرمود: ملعون‌است‌ ، ملعون‌است‌ کسي‌ که‌ بر سفره‌اي‌ که‌ در آن‌ شراب ‌نوشيده‌ شود بنشيند . (4)
گناه از هر نوع كه باشد‌، مانع قبولي اعمال انسان مي شود . در مورد شراب كه تا 40 روز بيان شده‌ ، شايد به خاطر آن است كه تأثير آن در روح و روان انسان تا 40 روز باقي مي ماند .

پي‌نوشت‌ها :
1 . بحارالانوار ، ج79، ص 138 .
2 . همان ‌، ص‌131 .
3 . همان‌ ، ص ‌128 .
4 . همان‌ ، ص‌141 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

باعرض سلام 1-من فرق بین خون استحاضه و مایعی که به طور معمول از بدن بانوان خارج می شود را نمی دانم؟چون آن هم همیشه سفید نیست و زرد است برای همین به خصوص بعد از دوران عادتم نمی دانم لکه های زرد رنگی را که می بینم استحاضه است یا سفید است؟ 2-آیا می شود کسی دوران عادتش به طور مثال5/7 یا 5/8 و یا مانند آنها باشد؟ با تشکر

پرسش:
فرق بين خون استحاضه و مايعي که به طور معمول از بدن بانوان خارج مي شود نمي دانم چون آن هم هميشه سفيد نيست و زرد است .براي همين به خصوص بعد از دوران عادتم نمي دانم لکه هاي زرد رنگي را که مي بينم استحاضه است يا سفيد است؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ترشحات طبيعي زنان سفيد رنگ است اما ممکن است اثر و رنگ آن روي لباس زير به مرور زمان مايل به زرد شود.
بنابراين ترشحاتي که از شما بيرون مي آيد، همچنين لباس هاي زيرين، پاک است ؛ لازم نيست به رنگش نگاه کنيد .(1)
اما اگر ترشحات زرد رنگ همراه با خون باشد، در صورتي که از روز اول حيض تا روز دهم باشد، حکم حيض را دارد، مثلا کسي که عادت ماهيانه او هفت روز است، اگر روز هفتم پاک شود و از روز هشتم به بعد تا روز دهم اگر خون ببيند ،حکم حيض را دارد .اگر بعد از روز دهم باشد ،حکم استحاضه را دارد، اما اگر ترشحات زرد رنگ خون نداشته باشد ،پاک است، حکم حيض و استحاضه را هم ندارد.
پي نوشت :
1.آيت ا... مکارم، توضيح المسائل،س 461.
پرسش: 2-آيا مي شود کسي دوران عادتش به طور مثال5/7 يا 5/8 و يا مانند آن ها باشد؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
به نظر آيت ا... مکارم مدت خون حيض کم تر از سه روز و بيش تر از ده روز نمي شود .(1) بنابراين ممکن است مدت خون ديدن 7 روز و نصف يا 8 روز و نصف شود.
پي نوشت:
1. آيت ا... مکارم،توضيح المسائل،م 432.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بنابر آن چه در مفاتيح الجنان آمده است‌؛ امام علي(ع)‌مي‌فرمايد:
"براي باطل كردن سحر، اين دعا را بنويسند، و با خود نگاه دارند: "بسم اللّه و باللّه‌، بسم اللّه و ماشأاللّه‌، بسم اللّه و لاحول و لاقوه الا باللّه قال موسي ما جئتم به السحر، انّّّ اللّه سيُبطِلُه‌ُ، انّ اللّه لايصلح عمل المفسدين‌، فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون‌، فغلبوا هنالك و انقلبوا صاغرين‌."(1)
همچنين در كتاب مزبور پيامبر اكرم ‌نيز، براي دفع شياطين و جادوگران مي‌فرمايد: "آيه سخره را بخوانند: "ان ربكم اللّه الذي خلق السموات و الارض في سته ايام ثم استوي علي العرش يغشي الليل النهار يطلبه حثيثاً و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره الا له الخلق و الامر تبارك اللّه رب العالمين اُدعوا ربكم تضرعاً و خفيه انه لايحب المعتدين و لاتفسدوا في الارض بعد اصلاحها و ادعوه خوفاً و طمعاً ان رحمة اللّه قريب من المحسنين‌."(2)
بدون ترديد اين دعاها و عمل به آن‌ها داراي شرايط و آدابي است كه بهره‌مندي از آن‌ها منوط به تحصيل آن شرايط و آداب است‌، از اين رو بايد به افراد مورد اعتماد و پرهيزكار و آشنا به معارف و صاحب‌نظر در اين امور مراجعه شود.
همچنين مى­توان از سوره ها و آيات قرآنى بهره جست; مانند چهار سوره «ياأيّهاالكافرون»، «قل هو الله أحد»، «قل أعوذ بربّ الفلق»، «قل أعوذ بربّ النّاس». نيز مى توان از «آية الكرسى» و آيه «انّى توكّلت على الله ربّى و ربّكم ما من دابّة الاّ هو آخذ بناصيتها إنّ ربّى على صراط مستقيم»(3) استفاده كرد.
پي‌نوشت‏ها:
1. مفاتيح الجنان‌، شيخ عباسي قمي‌; ص 520 و 521، مطبوعات ديني‌، قم‌.
2. همان‌.
3. هود(11) آيه 55.

با سلام من تا قبل از ازدواجم با مردی رابطه داشته ام به طوری که با علاقه و عشقی که به داشته و دارم رابطه جنسی نیز برقرار کرده ام و حالا که بر خلاف میلم و به اسرار پدر و مادرم ازدواج کرده ام همچنان این رابطه ادامه دارد آیا زندگی و ازدواج من درست است؟ چه حکمی دارد؟ البته به با فردی که به خواستگاری من آمده بود گفته بودم که نمیخواهم ازدواج کنم لطفا در رابطه با این موضوع من کاملا توضیح دهید

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
رابطه عاشقانه شما با مرد نامحرم ،هر چند او را دوست داشته باشيد، حرام است . اگر با او نزديکي هم داشته باشيد، مرتکب زنا مي شويد. زنا دادن زن شوهر دار از گناهان بسيار بزرگ مي باشد . براي زن شوهر دار گناهش بزرگ تر و عقوبت دنيوي و اخروي آن بسيار سنگين تر است.
گناهي براي يک زن شوهر دار بدتر از اين نيست که با غير شوهر در ارتباط باشد .از گناهاني است که حتماً‌ و مسلماً‌ مورد غضب خداوند است . علاوه بر شرع از نظر عرف تمام جوامع بشري نيز خيانت محسوب مي‌شود . مورد نفرت مردم است . انسان هاي عاقل از چنين افرادي بيزارند. يکي از چيزهائي که کمر مرد را مي‌شکند، آن است که به زن خود اعتماد کند و زن به او خيانت کند،
اگر شوهر هم نمي داشتيد ،رابطه نا مشروع با نامحرم حرام است . خيانت به دين و حريم خدا حساب مي آمد.
گفتن اينكه نمي خواهم شوهر كنم ،چيزي از بار گناه تان كم نمي كند. چه اطلاع داده و چه نداده باشيد، اكنون همسر او هستيد . با او عقد ازدواج و تعهد بسته ايد.
علاقه و عشق و مانند اين سخنان مجوزي براي تسليم خود به يك مرد بوالهوس نيست، به ويژه كه چنين مردي بعد از ازدواج زن با مرد ديگر نيز به ارتباط خود ادامه مي دهد. اگر تا پيش از اين، توهم و خيال ازدواج مجوزي براي ادامه دادن ارتباط و دست زدن به عمل شنيع زنا بود، اكنون كه شما ازدواج كرديد، نام ديگري جز دزد ناموس بر آن مرد بوالهوس نمي توان نهاد .چنين شخصي شايسته نگاه محبت آميز نيست تا چه رسد به ادامه دادن ارتباط با او.
هر چه زودتر را بطه خود را با غير شوهر خود قطع کنيد . از ارتباطي که تاحال داشته ايد، به درگاه خدا توبه کنيد . از خداوند بخواهيد شما را ببخشايد ، گر چه صبر خدا زياد است، لکن ممکن است خداوند بر شما خشم و غضب نمايد . زمينه رسوائي شما را در دنيا نيز فراهم کند، علاوه برآنکه در آخرت مستحق دردناک ترين عذاب الهي هستيد. پيش از آنکه خشم خداوند شما را رسوا کند، توبه کنيد .با اعمال نيک و وفاداري به شوهر خود گذشته خود را جبران کنيد تا آثار گناهان از زندگي شما بر طرف شود.
خداوند فرمايد: "ولا تقربوا الزّنا انّه كان فاحشة و ساء سبيلاً؛ نزديك زنا نشويد كه كار بسيار زشت و بد راهي است".(6) در اين آيه از نزديك شدن به زنا نهي كرده ،تا چه رسد به انجام اين عمل شنيع و زشت. نزديك شدن به زنا، ارتباط دوستانه اي است كه نام عشق و علاقه را بر آن مي گذاريد.
زنا از گناهان كبيره است . آثار و عواقب بسيار خطرناك دنيوي و اخروي به دنبال دارد. امام صادق(ع) مي فرمايد: "زنا شش اثر دارد: سه اثر در دنيا، سه اثر در آخرت. اما آثار دنيوي زنا: آبرو را مي برد، رزق را كم مي كند، مرگ را نزديك مي كند، آثار اخروي آن: غضب پروردگار، سختي حساب و دخول در آتش و جاودان ماندن در آن".(7)
اميرمؤمنان(ع) مي فرمايد: "در روز قيامت به امر خدا بوي گندي وزيده مي شود كه تمام اهل محشر ناراحت مي شوند تا اين كه نفس كشيدن بر آن‏ها مشكل مي گردد، پس منادي ندا مي كند: آيا مي دانيد اين بوي گند چيست؟ گويند: نمي‏دانيم و سخت ناراحت مان كرده، پس گفته مي شود: اين بوي عورت زناكاران است كه بدون توبه از دنيا رفته‏اند. پس آن‏ها را لعنت كنيد كه خدا آن‏ها را لعنت كرده. پس كسي نمي‏ماند در محشر مگر اين كه آن‏ها را نفرين مي كند و مي گويد :خدايا زناكاران را لعنت فرما".(9)
پي نوشت‏ها:
6. اسراء (17) آيه 32.
7. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 76، ص 22، حديث 17.
9. همان، ص 243، حديث 1 از باب 10.
******
2- اگر در هنگام عقد يا بعد از عقد به ازدواج خود رضايت پيدا کرده ايد(گرچه به خاطر اصرار پدر و مادر) ازدواج شما صحيح است.(1) با شوهر خود وفادار باشيد . زندگي خود را پاکيزه کنيد. با رفتار سالم و اخلاق نيک وخوب شوهر داري کردن،و توبه در برابر خداوند زندگي را براي خود و خانواده خود شيرين و زيبا نمائيد.
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مراجع، ج2، مسأله2373و2374.

در حوزه ی عفاید، عقل تا کجا می تواند پیش برود و چرا؟ از کجا به بعد می شود خبر آسمانی و عقل نا توان می شود؟ لطفا منابعی هم در این مورد معرفی کنید؟ (توانایی عقل در حوزه ی عقاید)

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
براي پاسخ تذکر نکاتي چند ضروري است:
مقدمه اول :
روش کاوش در علوم متفاوت است و هر علمي و يا هر حقيقتي را با يک روش نمي توان مورد کاوش و بررسي قرار داد . در علوم تجربي از روش تجربه و مشاهده ،در علوم نقلي مثل تاريخ و ادبيات( از علوم انساني) و مثل فقه (از علوم الهي) از روش نقل و در علوم عقلي مثل فلسفه از روش عقلي صرف استفاده مي کنيم . اين که گفتيم از روش عقلي صرف در علوم عقلي استفاده مي کنيم، به اين دليل است که در کاوش از علوم ديگر درست است که ما از عقل خود نيز بهره مي بريم، ولي عقل در آن جا فقط به عنوان ابزار فهم مسائل به کار مي رود ،نه ابزار اثبات آنها ، ولي در علوم عقلي هم ابزار فهم است و هم ابزار اثبات .
چيزي ديگر در اثبات اين مسائل ( علوم عقلي ) مثل مشاهده و حس و تجربه و نقل و احساسات آدمي ، به کار نمي آيد . اين نوع عقل را عقل کلي و عقل مورد استفاده در علوم نقلي و تجربي را عقلي جزئي مي گويند . اگر حوزه کاري اين دو با هم رعايت نشود و هر کدام در کار ديگر و درمحدوده ديگري دخالت کند ، کار خراب مي شود و نتايج زيانباري به بار خواهد آورد .
مقدمه دوم:
عقل از ديدگاه دين حجت است و انسان مي‌تواند در فهم بسياري از امور طبيعي از آن استفاده کند اما اين حجيت و تکيه بر آن به اندازه و برد و توان عقل و آن هم در محدوده فعاليتش مي باشد. عقل تنها در اموري مي‌تواند دخالت کند که حق دخالت در آن امر را داشته باشد . زماني حق دخالت در امري را دارد که توان و نيروي کاوش در آن را داشته باشد.
بنابر اين شناخت عقلي و حکم عقل ملاک و حجت است لکن نه در همه جا و همه امور. عقل قدرت زيادي در شناخت امور دارد ولي توانش محدود است. کمي يا زيادي اهميت موضوع مسأله هم در تعيين قلمرو عقل دخالتي ندارد. به عنوان مثال عقل مي‌تواند خدا را اثبات کند ولي نمي‌تواند وجود آب در کرة مريخ را اثبات کند، چرا؟ چون که اصلاً جنس مسأله از نوع مسائلي نيست که عقل بتواند حکمي در آن بدهد. دليل آن هم اين است که احکام عقل فقط در کليات است و در جزئيات حکمي ندارد.
اثبات اين مسأله ـ وجود آب در مريخ ـ به عهدة مشاهده و تجربه است. يعني انسان بايد سوار سفينه فضائي بشود و در مريخ پياده شود يا وسيله‌اي به آن جا بفرستد و از طريق وسيله آن را مورد مطالعه قرار دهد و يا تلسکوپ بسيار قوي بتواند بسازد و از زمين بتواند آن جا را مشاهده کند و بعد حکم کند که در مريخ آب هست يا نيست.
حالا کسي بگويد يعني چه؟! ما با عقلمان خدا را ـ موضوعي با اين اهميت که همه عالم و حتى کره مريخ مخلوقات اويند و در مقابل او چيزي حساب نمي‌شوند ـ مي توانيم اثبات کنيم، چرا نتوانيم با همين عقل در کتابخانه‌ و يا گوشه‌اي بنشينيم و فکر کنيم و استدلال و برهان بياوريم و بالاخره اثبات کنيم که آيا در مريخ آب هست يا نيست؟!!
آيا چنين سخني معقول است؟ چنين مطلبي به حکم عقل مطرود است. چرا؟ به اين دليل که جنس موضوع مسأله فرق مي‌کند . به همين دليل روش و ابزار شناخت آن موضوع هم فرق خواهد کرد.
مقدمه سوم:
دين عبارت است از مجموعه‌اي از اعتقاديات و اخلاقيات و قوانين حقوقي و عبادي که نوع و جنس هر کدام از اين امور با ديگري متفاوت است. بنابر اين ابزار و روش فهم و تحقيق و شناخت آنها نيز متفاوت مي‌باشد. حتى داخل هر يک از اين قسمت‌ها نيز تمام مسائل از يک نوع واحد نيستند و ابزار و روش‌هاي متفاوتي در تبيين و اثبات آنها وجود دارد.
1ـ عقايد: دو نوع است: 1) کلي؛ 2) جزئي.
عقايد با موضوعات عام و کلي مثل وجود آفرينندة عالم موجودي که بتوان تمام عالم و اتفاقات جاري را به او نسبت داد. و اينکه اين موجود چه ويژگي‌ها و صفاتي بايد داشته باشد .نيز مثل وجود هدف براي عالم به اين معنا که عالم بيهوده آفريده نشده و در پس آن هدفي است که عالم و از جمله انسان در حال سير به سوي آن مي‌باشد. نيز اينکه انسان بايد در انتهاي حيات دنيوي
بايد پاداش اعمال نيک خود را ببيند و تاوان ظلم‌ها و بدي‌هاي خود را بپردازد.
عقايد با موضوعات جزئي و خاص مثل فرستاده‌اي که رابط بين آفريننده و آفريده شده است، کيست؟
و اينکه حيات پس از مرگ کي و به چه کيفيت اتفاق خواهد افتاد؟
2ـ اخلاقيات:
اخلاقيات نيز بر دو نوعند:
الف)با موضوعات کلي و عام؛
ب) با موضوعات جزئي و خاص.
اخلاقيات عام مثل اينکه ظلم بد و عدالت خوب است، اداي امانت خوب و خيانت در امانت بد است.
اخلاقيات جزئي مثل اينکه فلان عمل ظلم است و فلان نحوه رفتار عدالت است .
3ـ قوانين عبادي و حقوقي (احکام):
بحث در احکام نيز دو نوعند:
أ ـ بحث در کليت اثبات احکام.
انسان در مقابل آفريننده خود تکليفي دارد يا نه که از آن تکليف به عنوان احکام تکليفي بتوان ياد کرد؟ بحث در اثبات تکليف با عنوان عام و کلي ، يعني اينکه انسان در مقابل رب خود وظيفه‌اي دارد و رها نيست و نيز اين که آن وظيفه بايد بر اساس عدالت باشد.
ب ـ بحث در جزئيات احکام:
حالا که ثابت شد انسان در مقابل رب و پروردگارش تکليفي دارد، تکليف چيست؟ به چه نحو بايد انجام دهد؟ انواعش کدامند؟ جزئياتش چيست؟
در تمام اين سه بخش (اعتقادات، اخلاقيات و حقوق [فقه]) آنچه از انواع اول مي‌باشند، در حيطة جولان عقل مي‌باشندو عقل مي‌تواند در آنها نظر بدهد، يعني توانائيش را دارد و اصلاً وظيفة عقل است و به چيزي غير از عقل اثبات نمي‌شود. چرا؟ چون از نوع کليات مي‌باشند و عقل هم حيطة وظائفش در کليات است.

هر آنچه از نوع دوم مي‌باشد (جزئيات مسائل) در حيطة عمل عقل نيست و عقل انسان هرچه به خود زحمت دهد نمي‌تواند آن را ثابت کند؛ نه اينکه نمي‌فهمد بلکه نمي‌تواند اثبات کند، انکار هم نمي‌کند مثلاً اينکه فرستاده خدا که بايد رابط بين آفريننده و آفريده شده‌ها باشد کيست؟ عقل نمي‌تواند آن را اثبات کند که مثلاً حضرت رسول اکرم(ص) مي‌باشد . انکار هم نمي‌کند ؛يعني بگويد محال است که ايشان باشد؛ بلکه عقل اين جا تابع است. و يا اين که امام بعد از پيامبر کيست و چند نفرند؟ کي به دنيا مي‌آيند و از دنيا مي‌روند؟ اثبات و تعيين اين کار عقل نيست، بلکه کار نقل است؛ بايد تمام اينها را از پيامبر شنيد.
احکام عبادي نيز از اين قبيل‌اند. چرا که از قبيل جزئيات بوده و عقل در جزئيات حکمي ندارد. مثل اينکه انساني بايد نماز بخواند و به فلان کيفيت هم بخواند و يا روزه بگيرد به فلان اندازه و باقي مسائل حقوقي نيز هکذا.
احکام غير عبادي (اجتماعي، اقتصادي، سياسي و ...) نيز از اين قبيل‌اند. ارث زن نصف ارث مرد است.‌عقل از کجا مي‌تواند بفهمد اين مسأله را اثبات کند ؟انکار هم نمي‌کند. اين گونه مسائل تابع وضع شارع يعني تکليف کننده و کسي که اين تکاليف را وضع کرده ، هستند. هرچه او وضع کرده باشد ، قانون است. البته هر کس مي‌تواند با فکر و نظر ناقص خود قانوني وضع کند، مثلاً بگويد ارث مرد چهار برابر زن باشد و يا ارث زن پنج برابر مرد باشد و يا مساوي باشد. ولي بايد ديد کدام يک از اينها نظر شارع را تامين مي کند.
حال چرا بايد نظر او را تأمين کرد ؟ به اين دليل که او آفريننده است و حق وضع قانون دارد ،نه انسان هائي مثل خودم ، که هيچ گونه ولايتي را خدا به آنان نسبت به ديگران نداده است و مثل او از تمام زوايا و ابعاد وجودي من اطلاع ندارند ( اين مسأله مورد اتفاق و اجماع تمام دانشمندان علوم انساني و تجربي و حتي فلسفي است ) بنابراين عدالت را در وضع قوانين بهتر از تمام انسان ها مي تواند رعايت کند ، چرا که عدالت غير اين نيست که هر چيزي در جاي خود قرار داده شود.
عبادت و انجام تکليف به خاطر اطاعت از اوست و نوع اطاعت و اجزاي آن را هم او بايد تعيين کند .
انساني و يا انسان‌هايي ممکن است با هم بنشينند و بگويند ارث زن دو برابر مرد باشد يا فلان دليل که مثلاً چون زن ضعيف‌تر است ،سهم بيشتري ببرد و يا عده‌اي بنشينند و حکم دهند که مساوي باشد و عدالت را در تساوي ببينند و يا هر کس ديگر حکمي کند و براي حکمش هم دليل بياورد که مثلاً طبق فلان دليل اين حکم همخوان با عدالت است. ولي آيا واقعاً اين گونه است؟ آيا با دور هم نشستن و کار عقلي کردن و فکر کردن مي‌توان به حقيقت مسأله که عدالت هم رعايت شود پي‌برد؟ آيا مي‌توان گفت که اگر تساوي رعايت شود،‌عدالت هم رعايت شده است؟ آيا تساوي برابر است با عدالت؟
آيا اگر همه انسان‌ها با حجم تلاش‌هاي متفاوتي که دارند، اگر دستمزد مساوي بگيرند، عدالت رعايت شده است؟ به نظر مي‌رسد همه جا اين گونه نيست، در بسياري از موارد اختلاف و تفاوت، عين عدالت است و تساوي عين ظلم. حال اختلاف و تفاوت به چه شکل باشد؟ به تعيين عقل ‌مي توان يک سمت را معين کرد و درجه تفاوت و اختلاف را هم تعيين نمود؟
عقل مي‌گويد: خير اين کار من نيست . در اين مورد عاجزم چرا که در محدودة جولان من نيست. مي توانم بگويم که بايد عدالت رعايت شود ولي قدرت اين را ندارم که دريابم آيا اگر نماز را هفده رکعت در شبانه روز بخوانم، حق مولا و پروردگارم را ادا کرده ام يا مثلا بيست رکعت بخوانم.هما ن طور که نمي توانم اثبات کنم که آيا وقتي چراغ راهنما قرمز است ،بايد ايستاد يا حرکت کرد ؟ چرا که اين را بايد از واضع اين قانون بپرسيد ، او به شما خواهد گفت . همچنين است مثال هائي که آورديد : ارث زن و مرد و يا اعدام مرتد و .... .
پس چه بايد کرد؟ چه کسي آگاه ترين شخص در اين باره مي‌باشد؟ آيا آنهايي که ابزاري به جز عقل ندارند و عقل هم کاري از او در اين گونه مسائل ساخته نيست يا هر موجودي که انسان و عقل او را آفريده و به تمام مصالح و مفاسد زندگي او آگاهي دارد و هر چيزي را مي‌تواند سر جاي خود قرار دهد و به اين طريق عدالت را رعايت کند؟
عقل حکم مي‌کند گونه دوم درست است ( اين ديگر کار عقل است؛ يعني تعيين واضع قانون، چرا که از نوع اول مسائلي است که در بالا ياد آور شديم ).
بنابر اين عقل ارزشمند است، حجت است و عالي‌ترين مخلوق است ولي در حد و اندازه خودش . اگر از اندازة خود پا فراتر نهد ، به خطا خواهد رفت. حال چه متوجه خطاي خود باشد يا نه، و تصور کند که به راه درست رفته است ؛مثل غرب و ممالک غير اسلامي که تصور مي کنند همين که با عقل هاي ناقص خود نشستند و قوانيني وضع کردند ، کار را تمام کرده و عدالت را به انجام رسانده اند .نيز اين گونه تصور مي‌کنند که مثلاً با تبديل مسأله قصاص به حبس ابد و يا هر مجازات ديگر مسأله را حل کرده‌اند، ولي نمي‌دانند که با تعطيلي اين حکم چه منافع و مصالحي را از دست داده و چه مفاسدي را به بار آورده‌اند.

با سلام مدتی است که با دختر خانمی نامزد کرده ام هر زمان که با او تنها می شوم نا خوداگاه و با کمترین تحریکی حتی در زمان صحبتهای عادی ابی چسبناک همانند منی در حد یک یا دو قطره از بدنم خارج می شود . ایا این اب حکم منی را دارد وباید غسل کرد

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
با توجه به علامتي كه از مايع يا ترشح مذكور بيان كرده ايد كه همه يا برخي از علائم مني در آن وجود ندارد، مني نبوده و پاك است . غسل جنابت لازم ندارد.
آبى كه گاهى بعد از ملاعبه و بازى كردن و تحريک هاي جنسي از انسان خارج مى شود و به آن مذى مى گويند، پاك است .
نيز آبى كه گاهى بعد از منى بيرون مى آيد و به آن وذى گفته مى شود و آبى كه گاهى بعد از بول بيرون مى آيد و به ‌آن ودى مى گويند ، اگر بول به‌آن نرسيده باشد، پاك است . (1)
پي نوشت :
1 . آيت الله مکارم شيرازي ، توضيح المسائل ، ص 31 ، م79 .

من به دلایلی مجبور شدم قبول کنم پروژه ای را به بیرون از دانشگاه بدهیم. ما 1 گروه 3 نفره بودیم. از ابتدا شرط کردم پولی نخواهم داد(به خاطر به حد اقل رساندن اشتباه و گناه خودم) و اعضا قبول کردند که رضایت من کافی است چون می دانستند به شدت با این کار مخالفم و بعید است راضی شوم که متاسفانه شدم. الان نمره ها داده شده و دوست من توقع دارد من سهم خود را بدهم و این نقض قرار اولیه است و همین را هم به او گفتم. 1. در عین حال مدتها بود می خواستم از جایی بپرسم که چون نمره را گرفته ام یعنی نفع برده ام، دینی به گردنم می ماند یا نه؟ 2. سؤال دیگر اینکه آیا این دوست من حق دارد بر خلاف قرارمان(هر چقدر هم که اصل قرار اشباه باشد) توقع پول کند؟ 3.آیا نفس این عمل (واگذاری پروژه ی دانشجویی به شخص دیگری و پرداخت پول در ازای انجام آن) به دلایل کاملا واضح حرام نیست؟ 4. آیا از نظر امر به معروف و نهی از منکر، بهتر نیست به استاد این درس بگویم که 99% بچه ها همین کار را کرده اند(اطمینان دارم) و این ناشی از عدم تناسب تدریس و پروژه است(من ایشان را واقعا مقصر می دانم در عین اینکه به تنبلی بی حد و حصر بجه ها معترفم. در ضمن الان نمره ها قابل تغییر نیست و صحبت من ضرری ندارد.)؟ *****لطفا نظر مراجع مختلف حی درج شود. سعادتمند باشید

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
1- اگر دادن پروژه کاري به کس ديگري برخلاف مقررات دانشگاه باشد و انجام کار توسط خود دانشجو براي دانشگاه موضوعيت داشته باشد، جايز نيست . انجام کار توسط ديگران، نوعي تقلب حساب مي شود . منفعت بردن از راه تقلب و به خاطر کار ديگران جايز نيست. مگر آن که دانشجو شايسته استفاده از آن منفعت باشد اما اگر انجام کار توسط خود دانشجو براي دانشگاه موضوعيت نداشته باشد و دادن پروژه کاري به کسي ديگر برخلاف مقررات دانشگاه نباشد، اشکال ندارد.
2- طبق قرار دادي که کرده ايد ، دوست شما حق پول گرفتن از شما را ندارند.
3- همان طور که درپاسخ سؤال اول گفته شد اگر برخلاف مقررات دانشگاه باشد، جايز نيست و تقلب است . اگر کسي از راه تقلب منفعت به دست آورد يا با نمره تقلبي در جاي استخدام شود و حقوقي بگيرد، چنانچه خودش شايستگي براي گرفتن حقوق را داشته باشد، اشکال ندارد . اگر شايستگي نداشته باشد ،گرفتن حقوق و يا استفاده از منفعت از راه تقلب حرام است.
4- در صورتي که استاد يا مسئولان دانشگاه اطلاع از اين نوع تقلب ندارند، لازم است که موضوع به استاد يا مسئولان دانشگاه گفته شود(1)
پي نوشت:
1. سؤال تلفني، 7744010-0251) از دفتر آيت الله صانعي.

سلام... ببخشید اگه آدم یه قسمی بخوره بعد پشیمون بشه باید چی کار کنه؟؟؟ یه سواله دیگه هو دارم... میگم چه جوری میشه صیغه خوند منظورم اینه که چه شرایتی داره ؟ اگه دختره راضی باشه حله؟ یا باید باباشم راضی شه؟ من از یه دختری خوشم اومده ولی میخوام گناه نکنم هنوز هم موقع ازدواجم نیست ولی فقط میخوام باهاش باشم و نمی خوام کارای زناشویی بکنم نهایتن شاید دستشو بگیرم یا ماچش کنم... حالا من چی کار کنم؟؟؟ به خدا من آدم بدی نیستم نماز و روزمو دارم ، اعتکاف هر سال میرم و... اگه میشه جواب دوتا سوالمو به صورت کامل کامل بدین واقعا ممنونم اگه میشه جوابو بفرستین به ایمیلم خیلی چاکّریم...

پرسش: 1-قسم شکستن و2- صيغه خوندن شرح :
اگه آدم يه قسمي بخوره بعد پشيمون بشه بايد چي کار کنه؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اگر كسي‌كه‌ بالغ ‌و عاقل‌است‌، با قصد و اختيار به‌ يكي‌از اسم‌هاي ‌خدا( خدا ، الله رازق خالق) قسم‌ بخورد: كاري‌كه‌ مباح‌ يا مستحب‌ يا واجب ‌است ‌انجام ‌دهد، يا کار بد يا مرجوحي را ترک کند ، بايد به ‌قسم‌ عمل ‌نمايد. اگر عمداً عمل ‌ننمايد، بايد كفاره‌ بدهد؛ يعني‌ ده ‌فقير را سيركند يا آنان‌ را بپوشاند .اگر نتوانست‌، بايد سه‌روز روزه‌ بگيرد.(1)
تنها در موردي که از روي فراموشي يا اجبار يا اضطرار به قسم خود عمل نکند، کفاره ندارد.(2)
قسم براي اثباط مطلبي(مثلا بگويد به خدا راست مي گم) اگر راست باشد، مکروه است .اگر دروغ باشد، حرام است، ولي کفاره ندارد.(3)
پي نوشت ها:
1.آيت الله مکارم،توضيح‌المسائل‌،م 2302.
2. همان،م2303.
3. همان م2304.

پرسش:
چه جوري مي شه صيغه خوند ؟
پاسخ:
به نظر بيش تر مراجع معظم تقليد، دختري که به حد بلوغ رسيده و رشيده است، يعني مصلحت خود را تشخيص مي‏دهد، اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد ، بايد از پدر يا جد پدري خود اجازه بگيرد، گرچه بخواهد باکره بودنش را حفظ کند.(1)
طبق نظر برخي از مراجع، اذن پدر تکليفاً لازم است، يعني اگر بدون اذن پدر عقد خوانده شود، عقد صحيح است، (2)ولي فردي که بايد اجازه مي‌گرفت و نگرفته ، معصيتکار است.(3) برخي گفته‌اند: در عقد دائم اذن پدر لازم نيست، ولي در عقد موقت لازم است.(4)
نوع ارتباط بعد از عقد، تفاوتي در اين شرط ايجاد نمي كند.
پي‌نوشت‏ها:
1. توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 387، م 2376؛ استفتاءآت جديد، آيت الله تبريزي، ص 33، سؤال 1481؛ آيت الله فاضل لنکراني، جامع المسايل ج1، س 1546؛ استفتائات، آيت الله مکارم، ج 2، ص .318، س 913.
2. آيت الله گلپايگاني، مجمع المسائل، ج 4، ص 305، ص 843.
3. همان؛ آيت الله بهجت، ذيل مسئله 2376.
4. آيت الله صانعي، توضيح المسائل، مسئله 2412.

می خواستم بدونم که مسافر برای خواندن نماز شکسته خود در نیت باید چه بگوید آیا باید بگوید چهار رکعت نماز شکسته مسافر می خوانم یا باید بگوید دو رکعت نماز شکسته مثلا ظهر مسافر می خوانم ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بايد نيت کند:
دو رکعت نماز ظهر شکسته مي خوانم قربتاٌ الي الله. لازم نيست به زبان بگويد. همين كه در قلب نيت داشته باشد، كافي است.

صفحه‌ها