با عرض سلام و خسته نباشی . سوالی برایم پیش امده که با جستجو در رساله و سایر منابع جوابی به دست نیاوردم .در بسیاری از فیلم ها و حتی در واقعیت دیده ایم که ممکن است مردی در یک زمان دو زن داشته باشد و از نظر دینی هم اشکالی ندارد ولی چرا یک زن نمی تواند در ان واحد دو شوهر داشته باشد .
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اسلام تعدد زوجات را بدون قيد و شرط و نامحدود قبول ندارد. با بررسي وضع محيطهاي مختلف قبل از اسلام به اين نتيجه ميرسيم که تعدد زوجات به طور نامحدود، امر عادي بوده و قبل از اسلام جريان داشته؛ تعدد زوجات از ابتکارات اسلام نيست، بلکه دين آن را در چارچوب ضرورتهاي زندگي انسان محدود ساخته و براي آن قيد و شرايط سنگين قرار داده است.
قوانين اسلام براساس نيازهاي واقعي بشراست، نه احساسات، زيرا ممکن است هر زني از آمدن رقيب در زندگي ناراحت بشود، ولي وقتي مصلحت تمام جامعه در نظر گرفته شود و احساسات را به کنار بگذاريم، فلسفه تعدد زوجات روشن ميشود. هيچ کس نميتواند انکار کند که مردان در حوادث گوناگون زندگي، بيش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگها و حوادث ديگر، قربانيان اصلي را آنها تشکيل ميدهند.
نيز نميتوان انکار کرد که بقاي غريزه جنسي مردان از زنان طولانيتر است، زيرا زنان در سن معيني، آمادگي جنسي خود را از دست ميدهند، در حالي که در مردان چنين نيست.
هم چنين زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتي از دوران حاملگي، عملاً ممنوعيت آميزش دارند، در حالي که در مردان اين ممنوعيت وجود ندارد.
از همه گذشته زناني هستند که به علل گوناگوني همسران خود را از دست ميدهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آنها بايد براي هميشه بدون همسر باقي بمانند.
با در نظر گرفتن اين واقعيتها در اين گونه موارد (که تعادل ميان مرد و زن به هم ميخورد) ناچاريم يکي از سه راه ذيل را انتخاب کنيم.
أ) مردان تنها به يک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان بيوه تا پايان عمر بدون همسر باقي بمانند و تمام نيازهاي فطري و خواستههاي دروني و احساسي خود را سرکوب کنند.
ب) مردان فقط داراي يک همسر قانوني باشند، ولي روابط آزاد و نامشروع جنسي را با زناني که بي شوهر ماندهاند، به شکل معشوقه برقرار سازند.
ج) کساني که قدرت دارند بيش از يک همسر را اداره کنند و از نظر جسمي و مالي و اخلاقي مشکلي براي آنها ايجاد نميشود، نيز قدرت بر اجراي کامل عدالت ميان همسران و فرزندان دارند، به آنها اجازه داده شود که بيش از يک همسر انتخاب کنند.
حال اگر بخواهيم راه اول را انتخاب کنيم، بايد گذشته از مشکلات اجتماعي که به وجود ميآيد، با فطرت و غرائز و نيازهاي روحي و جسمي بشر به مبارزه برخيزيم. هم چنين عواطف و احساسات اين گونه زنان را ناديده بگيريم اما اين مبارزهاي است که پيروزي در آن نيست. به فرض که اين طرح عملي بشود، جنبههاي غير انساني آن بر هيچ کس پوشيده نيست.
تعدد همسر را در موارد ضرورت نبايد تنها از دريچه چشم همسر اول مورد بررسي قرار داد، بلکه از دريچه چشم همسر دوم و مصالح و مقتضيات اجتماعي بايد مورد مطالعه قرار داد. آنها که مشکلات همسر اول را در صورت تعدد زوجات عنوان ميکنند، کساني هستند که يک مسئله سه زاويهاي را تنها از يک زاويه نگاه ميکنند، زيرا تعدد همسر هم از زاويه ديد مرد و هم از زاويه ديد همسر اول، نيز از زاويه ديد همسر دوم بايد مطالعه شود، آن گاه با توجه به مصلحت مجموع در اين باره قضاوت کنيم.
اگر راه دوم را انتخاب کنيم، بايد فحشا را به رسميت بشناسيم. تازه زناني که به عنوان معشوقه مورد بهره برداري جنسي قرار ميگيرند، نه تأمين دارند و نه آيندهاي. چنان که شخصيت آنها پايمال شده است. اينها اموري نيست که انسان آگاه آن را تجويز کند.
بنابراين تنها راه سوم ميماند که هم به خواستههاي فطري و نيازهاي غريزي زنان پاسخ مثبت داد و هم از عواقب شوم فحشا و نابساماني زندگي اين دسته از زنان برکنار ماند و جامعه را از گرداب گناه بيرون برد.
در پايان چند نکته را ذکر ميکنيم:
1 - جواز تعدد زوجات با اين که در بعضي موارد يک ضرورت اجتماعي است و از احکام مسلم اسلام محسوب ميشود، اما شرايط آن با گذشته تفاوت بسيار کرده است، زيرا زندگي درگذشته، يک شکل ساده داشت و رعايت عدالت بين زنان آسان بود و از عهده غالب افراد برميآمد، ولي در زمان ما بايد کساني که ميخواهند از اين قانون استفاده کنند، مراقب عدالت همه جانبه باشند. اگر قدرت بر اين کار دارند، چنين اقدامي بنمايند. اساساً اقدام به اين کار از روي هوي و هوس نبايد باشد.
2 - تمايل پارهاي از مردان را به تعدد همسر نميتوان انکار کرد. اين تمايل اگر جنبه هوس داشته باشد، مورد تأييد نيست، اما گاه عقيم بودن زن و علاقه شديد مرد به داشتن فرزند، اين تمايل را منطقي ميکند، يا گاهي بر اثر تمايلات شديد جنسي و عدم توانايي همسر اول براي برآوردن خواسته غريزي، مرد خود را ناچار به ازدواج دوم ميبيند. حتي اگر از طريق مشروع انجام نشود، از طريق نامشروع اقدام ميکند. در اين گونه موارد نميتوان منطقي بودن خواسته مرد را انکار کرد.(1)
گاهي مسئله تعدد زوجات در يک خانه موجب کينه و دشمني ميشود اما اين اشکال بر افراد وارد است که دشمني ميورزند، نه بر اسلام و تعاليمش، زيرا دين قانون تعدد زوجات را به طور وجوبي وضع نکرده است. در واقع تعدد زوجات در اسلام يک قاعده نيست، بلکه يک استثنا است و تنها حکم به جواز داده شده، نه الزام، چنان که براي آن شرطي گذاشته شده و آن اطمينان مرد به اين است که ميتواند ميان زنان به عدالت عمل کند.(2)
اما سؤال از اين که چرا اسلام اين حق را نسبت به زنان قائل نشده و چرا اسلام چند شوهري را اجازه نداده، زيرا در اين نوع زناشويي رابطه پدر با فرزند عملاً نا مشخص است، هم چنان که در کمونيسم (اشتراک) جنسي رابطه پدر با فرزندان نامشخص است و معلوم نميشود که فرزند متعلق به کدام پدر است.
همان طور که کمونيسم نتوانست براي خود جا باز کند، چند شوهري نيز نتوانست مورد پذيرش باشد، زيرا زندگي خانوادگي و ايجاد آشيانه براي نسل آينده و ارتباط قطعي ميان نسل گذشته و آينده، خواسته غريزه و طبيعت بشر است. چند شوهري نه تنها با طبيعت انحصار طلبي و فرزند دوستي مرد نا موافق است، که با طبيعت زن نيز مخالفت دارد. تحقيقات روانشناسي ثابت کرده است که زن بيش از مرد خواهان تک همسري است.(3)
از جهت ديگر زن از مرد فقط عاملي براي ارضاي غريزه جنسي خود نميخواهد که گفته شود هرچه بيش تر، براي زن بهتر. زن از مرد موجودي ميخواهد که قلب او را در اختيار داشته باشد؛ حامي و مدافع او باشد؛ براي او فداکاري نمايد و غمخوار او باشد.
زن در چند شوهري هرگز نميتوانسته حمايت و محبت و عواطف خالصانه و فداکاري يک مرد را نسبت به خود جلب کند، از اين رو چند شوهري نظير روسپي گري همواره مورد تنفر زن بوده است. چند شوهر داشتن نه با تمايلات و خواستههاي مرد موافقت داشته است و نه با خواستهها و گرايشهاي زنان.(4) علاوه بر اين، يکي ديگر از مشکلاتي که در صورت چند همسري براي زنان ذکر شده، مشخص نبودن پدر براي فرزند ميباشد.
مسئله تعلق فرزند و معين شدن پدر فرزند، اگر چه تحقيقات امروزي و آزمايشهاي پزشکي آن را مشخص ميکند، اما از نظر رواني همچنان مسئله حل نشدني است؛ زيرا
اولاً: همان گونه که دانشمندان ميگويند: نتايج آزمايشهاي تجربي صد در صد نيست و احتمال خطاي اشتباه انساني يا... وجود دارد.
دوم: مسئله اقناع روحي و رواني پدر و مادر و فرزند چيزي نيست که با آزمايش قابل حل باشد. فرزند ميخواهد اطمينان قلبي و دروني يابد که پدر و مادر او واقعي هستند و همين طور پدر و مادر. تا زماني که اقناع و اطمينان قلبي و دروني صورت نگيرد، به همان نسبت رابطه و پيوند عاطفي بين پدر و مادر و فرزند متزلزل خواهد بود. مطمئناً در صورت تعدد شوهر براي زن، اين اطمينان و رابطه عاطفي حاصل نميشود.
پينوشتها:
1. تفسير نمونه، ج3، ص 256 - 260؛ مجموعه آثار، مطهري، ج19، ص 357 - 361.
2. الميزان، ج4، ص 319.
3. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج19، ص 302.
4. همان، ص 311.