پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

من از فوران میل جنسی دچار بحران فکری شده ام چه غذایی مصرف کنم ویا چطور باهش کنار بیام موقعیت ازدواج راهم ندارم 24ساله ام جنسیتم مرد است

مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم می داریم:
1. یکی از مهم ترین عوامل کاهش نیروی غریزه جنسی و شهوت، عدم استفاده از خوراکی ها و مواد غذایی انرژی زاست . در عوض استفاده از مواد غذایی که باعث کاهش نیروی غریزه جنسی می شوند.
معرفی غذا ها و خوراکی های کاهش دهنده میل جنسی، خارج از اختیارات این مرکز و مسئولیت کارشناسان می باشد. بهتر است در این زمینه به متخصصان طب گیاهی و سنتی مراجعه کنید .می توانید به کتاب هایی که در زمینه خواص مواد غذایی و خوراکی ها نگارش شده است ، مراجعه کنید . خوراکی های کاهش دهنده میل جنسی را با مشورت با متخصص به کار ببرید .علاوه بر اینکه داروهایی هم برای این امر امروزه به بازار آمده که می توانید زیر نظر روان پزشک از آن ها استفاده کنید.
ضمناً می توانید برای کاهش نیروی غریزه جنسی و شهوت، از غذاها و میوجات و سبزیجات با طبیعت سرد مانند: ماست، دوغ، خيار، هندوانه، انواع ترشیجات، برخی از سبزيجات مانند: ترخون، گشنيز و...استفاده کنید.
2. باید از مصرف غذاها و خوراکی هایی که طبع گرم دارند و باعث تقویت و افزایش شهوت و نیروی جنسی می گردد، تا حد ممکن کم مصرف کرد و در مصرف آن ها زیاده روی نکرد.
در ذيل برخي از مواد غذايي كه باعث تقويت قواي جنسي و شهوت مي‌شود، ذكر مي‌گردد:
خرما، شيرخرما، عرق بيدمشك، عرق کاسنی، هويج و آب هويج، موز، نارگیل، پیاز، نخود، شلغم، انجير، دارچين، ترنجبين، رازيانه، كنجد و روغن كنجد، تخم مرغ، سير، پياز، بادنجان(به شرطي كه در مجاورت مستقيم آتش و بدون روغن پخته شود) روغن زيتون، ارده شيره و حلوا ارده، انار، گوشت با تخم مرغ، شير و عسل با هم ، انواع مغزی جات ، خرمالو، موز، فسنجان، بعضي از سبزيجات مانند: نعناع، کلم، کاهو، شاهي و تخم آن.
3. برای کنترل و تعدیل غریزه جنسی راهکارهایی متعدد و فراوانی وجود دارد. می توانید آن ها را در سایت پاسخگو و دیگر سایت های مرتبط مشاهده کنید و آن ها را به فراخور حال تان به کار ببرید.
4. میل جنسی یک پدیده کاملاً طبیعی برای تداوم و بقای نسل بوده که در وجود انسان نهاده شده و عاملی است برای ازدواج و شکل گیری زندگی اجتماعی انسان، بنابراین توصیه می شود به جای اینکه با به کارگیری روش هایی به سرکوب میل جنسی خود بپردازید و با مصرف برخی مواد غذایی و خوراکی ها، میل جنسی را در خود کاهش دهید، سعی کنید به گونه ای کاملاً مشروع میل جنسی خود را ارضا کنید.
5. باید توجه داشت که بسیاری از مشکلات ازدواج، خود ساخته یا تحمیل برخی از آداب و سنن و فرهنگ نادرست جامعه و اطرافیان و محیط است. اصلاح آن بر عهده تک تک افراد جامعه و از جمله خود شما است .به همین خاطر توصیه می شود که به هیچ وجه خود را دست و پا بسته فرض نکنید .با بازنگری همه جانبه، روزنه‌هایی هرچند اندک برای ازدواج (که در پرتو تلاش شبانه‌روزی شما مسیر است) بر خود بگشایید. توصیه می شود از مشکلات مالی نهراسید . به وعده الهی امیدوار باشید .مقدمات ازدواج را فراهم نمایید که به یقین به این وسیله و به موجب دوری از گناه، گشایشی در کار شما به وجود خواهد آمد.
خداوند در قرآن كريم مى‏فرمايد:
«كسانى كه تنگ دست مى‏باشند ،دلهره فقر و عدم امكانات مادى نداشته باشند كه از ناحيه فضل و رحمت خاص خداوندى در امر نكاح و ازدواج كمك خواهد شد». وعده خداوند قطعى است . كسى نمى‏تواند به آن بدبين باشد. پيامبر اكرم(ص) نيز مى‏فرمايد:
«اگر كسى به اين مطلب اعتقاد نداشته باشد، به خداوند سوء ظن دارد و آن ظلم و گناه بزرگى است». اما اگر به هر دليلي فردي نتوانست غريزه جنسي خود را از طريق ازدواج تأمين و ارضا کند ،بايد به طور موقت آن را کنترل کند، يعني از راه عفت و پاکدامني و حفظ خود از گناه و در غلطيدن به هواهاي شيطاني و شهواني جلوي سقوط خود را بگيرد، هر چند ممکن است سخت و دشوار باشد، ولي ممکن است.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

به نقل از ابن عباس،‌ دلیل اینکه مسیحیان قبله خود را به سمت مشرق قرار دادند چیست؟ این روایت دست و پا شکسته در ذهنم هست ولی هر چه فکر می کنم و می گردم اصل روایت را به خاطر نمی آورم و پیدا نمی کنم. خواهش می کنم جواب آنرا بطور کامل بدهید. با تشکر

پاسخ:
ابن عباس مى‏ گويد: من كاملا مى‏ دانم كه چرا مسيحيان، سمت مشرق را براى قبله خود برگزيدند. سبب اين عمل اين بود كه خدا مى‏ فرمايد: حضرت مريم در طرف مشرق جاى گرفت. و مسيحيان محل ولادت عيسى را قبله قرار دادند و گفتند: اگر مكانى از سمت مشرق بهتر مى‏ بود حتما حضرت مريم آن مكان را انتخاب مى‏ نمود، و حضرت عيسى را در آنجا متولد مى‏ ساخت؛
يعنى پس از آنكه حضرت مريم از خويشاوندان و آشنايان خود كناره گيرى نمود در سمت مشرق، حجابى (يعنى چيزى كه مانع ديدن ديگران باشد) ترتيب داد. (1)

پي نوشت ها :
1. جامع البيان فى تفسير القرآن‏، طبرى ابو جعفر محمد بن جرير، ج16، ص 46 ، ناشر: دار المعرفه‏، مكان چاپ: بيروت‏، سال چاپ: 1412 ق‏؛ ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن‏، ج15، ص154، مترجمان‏،‏ ناشر: انتشارات فراهانى‏، مكان چاپ: تهران‏، سال چاپ: 1360 ش‏، نوبت چاپ: اول‏، تحقيق: رضا ستوده‏؛ تفسير آسان، ج‏11، ص 93، نجفى خمينى محمد جواد، ناشر: انتشارات اسلاميه‏،مكان چاپ: تهران‏، سال چاپ: 1398 ق‏.

با سلام می خواستم کمی در مورد ازدواج پیامبر با عایشه توضیح دهید . آن طور که می دانم در زمان ازدواج ، عایشه 6 سال بیشتر نداشت و پیامبر 54 سال؟ آیا این مقدار اختلاف سن کمی عجیب نیست . بعضی ها می گویند که هدف پیامبر از این ازدواج تحکیم رایطه با ابوبکر بود . اگر این طور است ، آیا این درست است که پیامبر خدا برای پیش برد کار دین ، رو به ازدواج با طفلی 6 ساله آورد ؟ بعضی ها هم می گویند که در عربستان به دلیل شرایط آب و هوایی دختران زودتر به بلوغ می رسند ، گیریم که این هم درست ، ولی نه این که دیگر در 6 سالگی به بلوغ برسند ؟؟؟ در ضمن آن طور که من متوجه شدم ، پس از این ازدواج عایشه 3 سال را در خانه پدر خود گذراند تا به بلوغ برسد . لطفا کمی توضیح دهید . ممنون

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
در مورد سن عایشه در هنگام اجرای صیغه عقد می گوییم:
اولاً: داده‌های تاریخی به ما می‌گوید: سن عایشه در هنگامی که به عقد پیامبر درآمد، بیشتر از این بود، به چند دلیل:
1 . برخی از مورخان مانند ابن قتیبه دینوری نوشته اند:‌عایشه در سال 57 هـ ، و در هفتاد سالگی درگذشت.(1)معنای این سخن آن است که عایشه در سال اوّل بعثت متولد شد.
تاریخ اجرای صیغه عقد را یک ماه بعد از رحلت حضرت خدیجه و پس از عقد «سوده» بیان کرده‌اند.(2) حضرت خدیجه در رمضان سال دهم بعثت از دنیا رفت و در شوال همین سال عایشه به عقد پیامبر(ص) درآمد.(3)
بااین داده تاریخی می‌گوییم: عایشه در هنگام عقد بیش از ده سال داشت.
2 . برخی از سیره نویسان همانند «ابن اسحاق» و «ابن هشام» که پیشگامان در سیره نویسی هستند، می‌نویسند: عایشه بیستمین فردی بود که به پیامبر اسلام(ص) ایمان آورد و اضافه می‌کنند: قبل از عایشه خواهرش اسماء و بعد از عایشه «خبّات بن اَرَّت» مسلمان شدند. (این امر درحدود سال چهار بعثت و بعد از آشکار شدن دعوت پیامبر(ص) رخ داد.) و می‌افزایند عایشه در این هنگام به سن تکلیف نرسیده و صغیره بود.(4)
صغیره بودن به چه معنا است؟ قطعاً به این معنا نیست که دوره شیرخواری را طی می‌کرده، چرا که در این دوره معقول نیست گفته شود اسلام را اختیار کرده بود، بلکه باید در این هنگام سنّ عایشه در حدی باشد که بتوان نسبت اسلام آوردن را به او داد.
حضرت علی(ع) در هنگامی که اسلام اختیار کرد، بین ده تا سیزده سال داشت. متذکر شده‌اند. حضرت در این هنگام صغیر بود، «رجل» نبود. حال دربار? عایشه هم می‌بایست طوری سخن گفت که معقول باشد، یعنی سنش به اندازه‌ای باشد که بتواند اسلام را اختیار کند تا بگویند بیستمین مسلمان است، لیکن کم‌تر از سن بلوغ باشد. اگر بلوغ دختران نه سال است، ایشان در این هنگام مثلاً هشت ساله باشد. در این صورت معنایش این است: هنگامی که به عقد پیامبر(ص) درآمد، حدوداً پانزده ساله بود، نه نُه ساله.
ثانیاً : در زمان پیامبر(ص) سن ازدواج دختران در همین حدود معمولی و متعارف بود. عرب‌های شبه جزیره خوش نداشتند دختر دیر ازدواج کند و مدت‌ها در خانه پدر بماند. بلکه می‌کوشیدند تا دخترانشان را زودهنگام شوهر دهند و خیالشان از این بابت آسوده شود.
بنابراین ازدواج دختران در سنین کم در آن عصر و زمان پسندیده و متعارف بود و هیچ اشکالی نداشت.
طبعاً سنت‌های اجتماعی و فرهنگی هر ملت و هر زمان را باید با معیارهای همان جامعه مورد سنجش قرار داد، نه با معیار‌های عصر حاضر.
اگر پیامبر(ص) در این مورد مرتکب اشتباهی می‌شد و کاری غیر متعارف انجام می‌داد، بدون شک دشمنان حضرت از آن سوء استفاده می‌کردند و آن را بر ضد دعوت پیامبر اسلام(ص) به کار می‌گرفتند.
در تاریخ هیچ نشانی نیست که دشمنان قسم خورده حضرت از این ازدواج دستاویزی برای کوبیدن شخصیتش گرفته باشند. این خود دلیلی است که ازدواج حضرت با عایشه بر خلاف عرف نبود.
بین عقد و عروسی عایشه حدود پنج سال فاصله بود، یعنی اگر عایشه در 10 سالگی مثلاً به عقد پیامبر(ص) در آمد، عروسی او در پانزده سالگی اتفاق افتاد، و ازدواج در چنین سنی متعارف بود و اشکالی ندارد. حال امروزه شما با معیارهای جدید (که برخی از این معیارها مخدوش است) می خواهید عمل پیامبر را محک بزنید خوب است به این معیارها توجه شود که چه مقدار اعتبار دارد . پیامبر اسلام نه می توانست و نه که همه معیارهای اجتماعی را بهم بزند که این شدنی و منطقی نیست یک مصلح اجتماعی می باید با بهره گیری از وضعیت موجود آن را به وضعیت مطلوب حرکت دهد . خوب است شما با احساسات خود قضاوت ننمایید که این گونه قضاوت نمودن باعث می شود که بر خی سوء استفاده نمایند.آن چه که ممکن بود پیامبر اسلام در پی احقاق حقوق از دست رفته خانم ها تلاش نمود . و موفق شد در زمانی که در ایران و روم و شبه جزیره عربی به زنان بهای لازم را نمی دادند آن حضرت به زنان بها بدهد که این امر بر کسی پوسیده نیست . توجه نمایید بین احقاق حقوق زنان و ازدواج با وحود تفاوت سن تضادی نیست . اگر در ذهن شما تضادی مطرح است. این برخاسته از وضعیت فرهنگی و ارزش های اجتماعی ما است ما نباید همه چیز را با محک اجتماعی و فرهنگی خود مان محک بزنیم.
پی نوشت:
1 . المعارف، ص 134 ، ابن قتیبه دینوری (ابومحمد عبد الله بن مسلم ) ،تحقیق :ثوت عکاشه ،قم ،انتشارات الرضی ،1415 قمری .
2 . ابن سعد محمد کاتب واقدی، طبقات الکبری، ج 8، ص 79 ، بیروت ، دار صادر ، 1401 ق .
3 . همان، ص 58.
4 . سیره ابن هشام، ج 1، ص 290 ، بیروت ،دار احیاء التراث العربی ،1421 ق چاپ سوم ،تحقیق : مصطفی الصقا و ....

با سلام :ببخشید اگر در موقع نزدیکی زن حیض شود چه نوع غسلی بر گردنش است  همان موقع میتواند غسل کند یا بعد از پاک شدن از حیض غسل کند

اگر در موقع نزدیکی, زن حیض شود ،غسل جنابت به گردنش می آید .
می تواند همان موقع غسل جنابت کند و با غسل جنابت، از جنابت پاک می‌شود.نیز می تواند همان موقع غسل نکند، بلکه بعد از پاک شدن از حیض به نیت غسل جنابت و غسل حیض یک غسل انجام دهد.(1)
پی‌نوشت‌:
1.عروه الوثقى، ج 1، ص 518، مسئله 9 .(با نظر آیت الله سیستانی).

من حوانی 19 ساله هستم که بدلیل نادانی از سن 15 سالگی خودارضائی کردم و الان حس میکنم تاریخ مصرفم تموم شده.البته من از سال پیش کمترش کردم والان دیگیه نمیزنم.اما میخواستم بدونم با ترک استمنا عوارضی که در بدنم به وجود اومده برطرف میشه یا باید از ذاروی خاصی استفاده کنم؟ ممنون.لطفا زودتر جوابم رو بدید تا تکلیفم روشن بشه.

پيش از هر چيز به شما جوان خويشتندار به خاطر اين مجاهده بزرگ نفساني تبريك مي گوييم و براي بهروزي روزافزون شما دعا مي كنيم.
همان طور كه مي دانيد هر عادت نابهنجار و هر سوء رفتاري پيامدهاي خاص خود را به همراه دارد و در اين ميان خودارضايي نيز از پيامدهاي منفي جسماني رواني معنوي و... بي بهره نيست.
مسلماً با ترك كامل خودارضايي بسياري از عوارض آن مرتفع خواهد شد و برخي هم باقي خواهند ماند.
به عنوان مثال بسياري عوارض جسماني خودارضايي با ترك كامل تا حد زيادي از بين خواهد رفت و برخي از عوارض جسمي باقي مانده نيز با برخي امور مانند رژيم غذايي مناسب ورزش و بعضاً دارو درماني يا ساير اقدامات درماني قابل حل مي باشد.
البته در شرايط كنوني شايد نيازي به مراجعه شما به متخصص تغذيه يا ساير تخصص هاي مربوطه نيست و صرفاً بايد در صورت تداوم عارضه جسمي مانند ضعف بينايي به متخصص آن مراجعه كنيد.
در مورد عوارض رواني نيز بايد گفت ترك خود ارضايي به خودي خود مهمترين راه كار درماني برخي مشكلات روحي رواني ناشي از آن مي باشد. به عنوان مثال ما در خود ارضايي با آسيب روان شناختي تضعيف عزت نفس و اعتماد به نفس روبرو هستيم. مسلماً با ترك كامل خودارضايي اين دو، جان دوباره اي مي گيرند و بيش از گذشته بالنده مي گردند. فرد ترك كننده همواره بايد به خود افتخار كند كه با كمك خدا و همت خود بر اين بلاي خانمان سوز چيره شده است.
البته برخي امور زمينه ساز خودارضايي مانند اضطراب و ... باقي مي ماند كه برخي نگراني هاي كنوني شما (مانند نگراني در زمينه بهبودي عوارض جسمي و...) نيز ريشه در همين اضطراب گذشته دارد. در اين زمينه نيز بايد با انجام برخي راه كارهاي كاهنده اضطراب مانند تنفس عميق تمارين تن آرامي (ريلكسيشن )، دارودرماني يا رواندرماني و ... سعي در تعديل آن نماييد
اما مهمتر از اين دو آسيب هاي معنوي مي باشد كه با ترك كامل خودارضايي اين تهديد به يك فرصت طلايي مبدل مي گردد.
فردي كه به توبه واقعي نايل آمده است مانند كسي است كه از ابتدا گناهي انجام نداده است. بي شك مقام و منزلت شما به عنوان يك فرد توبه كار در نزد خداوند بسيار بلند مرتبه است و بايد بيش از پيش در حفظ اين جايگاه فوق العاده ارزشمند بكوشيد.
اين نكته از اين جهت حائز اهميت است كه همه امور مثبت و منفي به دست خداوند است و بي اذن خداوند هيچ امري محقق نخواهد شد. تمام پيامدهاي جسماني رواني و ... خودارضايي بدون اذن خداوند نمي توانند به شما آسيب برسانند و اگر شما در كسب رضايت الهي بكوشيد هيچ كدام از اين عوارض به زندگي آينده شما خللي نخواهند رساند.
بسياري از عوارض به خودي خود شفا خواهد يافت و برخي نيز از طريق اسباب مادي مانند پزشك و دارو براي هميشه از فرد رخت خواهند بست.
اگر از اين تهديد به وجود آمده به عنوان فرصتي براي قرب و نزديكي بيشتر به خداوند استفاده نماييد قطعاً اينده اي جز خوشبختي و سعادت نخواهيد داشت.
با تقويت بنيه مذهبي مي توانيد بر اضطراب و احساس گناه افراطي احتمالي و ..خود فائق اييد و با يك نشاط و سر زندگي بيشتر به ساير امور مثبت زندگي خود بينديشيد
در ادامه بدون هيچ گونه اضطراب و نگراني به رصد عوارض احتمالي خود بپردازيد و در صورت تداوم آن ها به يك متخصص (با تخصص مربوط به آن عارضه جسمي) مراجعه نماييد.
مطمئن باشيد كه اين عوارض با عنايت ويژه الهي بسيار زودتر از آن چه كه از ابتدا تصور مي كرديد بهبود مي يابد.

1- طبق کدام آیه قرآن، ولایت امام علی (علیه السلام) از طرف خداست؟

2- کجای قرآن آمده که از غیر خدا بخواهیم؟ آیا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از پیامبران قبلش حاجت خواسته یا آنها را واسطه بین خودش و خدا قرار داده؟

3- آیا آیه در مورد امام زمان آمده که شخص خاصی می آید و دنیا را پر از عدل و داد می کند؟ فقط با آیه قرآن

پرسش1: طبق کدام آیه قرآن، ولایت امام علی (علیه السلام) از طرف خداست؟
پاسخ:
ولايت علي بن ابي طالب (علیه السلام) به دلايل فراوان از جانب خداست و جز از جانب خدا نمي تواند باشد؛ اما اگر انتظار داريد که ما آيه اي بياوريم که در آن با نام بردن از امام علي بن ابي طالب (ع)، ما را بعد از پيامبر به اطاعت از ايشان فراخوانده باشد، اين انتظاري است که برآورده شدني نيست و چنين آيه اي وجود ندارد.
اما از شما مي پرسيم:
آيا خدا بايد همه چيز را با تمام جزئيات در قرآن بگويد تا اگر ما در قرآن نيافتيم، بگوييم خدا در اين زمينه هيچ چيزي نفرموده و ما تکليفي نداريم؟
آيا بسياري از مسائل وحي غير قرآني نبوده و بر پيامبر وحي نشده است؟ آيا ما بايد اين موارد را از وحي و از خدا ندانيم؟
يک مثال براي شما مي زنيم:
بعد از هجرت مسلمانان به مدينه و شکل گرفتن "مدينه النبي" به عنوان مرکز اسلام، پيامبر در اولين قدم، اقدام به ساخت مسجد کرد. مسجد پيامبر ابتدا يک چهار ديواري بود که گوشه اي از آن را با شاخه هاي نخل پوشانده بودند تا سرپناهي براي مهاجران بي خانمان باشد.
مهاجران بي خانمان کم کم در کنار اين مسجد چهار ديواري هايي براي خود ساختند و براي اين که راحت به مسجد رفت و آمد داشته باشند، درهايي از آنجا به مسجد باز کردند. از خداوند به پيامبر وحي رسيد که همه درها جر در خانه علي را ببندد. وقتي پيامبر براي بستن درها اقدام کرد، اقدام ايشان مورد اعتراض واقع شد و ايشان در جواب اعتراض ها فرمودند که: نه من آن درها را بستم و نه من در خانه علي را باز گذاردم؛ بلکه همه دستور خدا بود.(1)
قطعا دستور خدا جز از طريق وحي و ملک وحي نمي رسد و قطعا اين دستور در قرآن نيست. حالا آيا صحيح بود و حق داشتند مسلمان ها بگويند در کدام آيه اين دستور آمده است؟ و بگويند چون اين دستور در قرآن نيست، پس وحي نيست و ما قبول نداريم؟
مگر خدا در قرآن نفرموده:
َ«ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛(2) آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده، خوددارى نماييد»؟
مگر اين آيه به ما دستور نمي دهد که هر چه رسول امر کرد، قبول و اجرا کنيد و هر چه نهي کرد، از آن دوري گزينيد؟!
مگر اطاعت از خدا عين اطاعت از رسول خدا نيست كه:
«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظا؛ (3) كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده و كسى كه سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم (و در برابر او، مسئول نيستى)».
مگر رسول خدا ذيل آيات ولايت (55 مائده) و اولي الامر(59 نساء) و ... و در حديث متواتر ثقلين و حديث متواتر يا نزديک به متواتر غدير امام علي را به عنوان جانشين بعد از خود معرفي نکرده؟! پس چگونه بايد فقط دنبال آيه باشيم؟
آيا اگر خدا مصلحت نبيند نام امام را در قرآن ببرد يا مصلحت ببيند در قرآن نام نبرد، ما نبايد بپذيريم؟
اين نوع عمل با مسائل ديني ، ايستادن در برابر خدا و رسول است که براي دين دو منبع قرآن و سنت را قرار داده است و ما نمي دانيم که کدام مسائل را بايد در قرآن بگويد و کدام را در سنت و خدا خودش بهتر مي داند که کدام را در سنت و کدام را در قرآن، بيان کند و ما بايد تابع قرآن و سنت ياشيم و کساني که فقط قرآن را سند مي دانند همان حرف خليفه دوم و پيروانش را تکرار مي کنند که براي نفي وصيت رسول خدا گفت:
"حسبنا کتاب الله" (4)کتاب خدا ما را کفايت است.
ولي خود کتاب خدا، مردم را به مراجعه به کتاب و سنت (سخن و تفسير بياني و عملي رسول خدا و عترت ايشان از قرآن) دعوت مي کند:
«وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى‏ عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُه‏؛(5)
و چگونه كافر مي شويد، با اين كه (در دامان وحى قرار گرفته‏ ايد، و) آيات خدا بر شما خوانده مى‏ شود، و پيامبر او در ميان شماست؟».
بنابراين ما موظفيم مسائل قرآن را از قرآن و سنت بيابيم و فقط قرآن را به عنوان سند پذيرفتن، دست رد به سينه قرآن زدن است که سنت را به عنوان مبين و مفسر خود معرفي کرده است.
در آخر چند سئوال از حضرتعالي مي پرسم:
آيا كسي كه طبق آيه مباهله (61 آل عمران) نفس پيامبر (ص) است؛ احق و سزاوار به جانشيني رسول خداست يا كسي كه ...؟)
آيا كسي كه طبق آيه 33 احزاب و بنا بر تصريح شيعه و سني پاك و مطهر است سزاوار خلافت و جانشيني است يا ...؟
آيا كسي كه بر اساس آيه 55 مائده خداوند او را ولي و سرپرست معرفي كرده احق و......است يا ..؟
آيا كسي كه بر اساس آيه 55 نساء مصداق اولي الامر است، شايسته خلافت ... يا ديگران؟
اگر قرآن براي هدايت انسان ها نازل شده بايد از اجمال خارج شود؛ حال چه كسي بايد اين اجمال را روشن و شفاف سازد؟
طبق آيات قرآن پيامبر بايد آيات را تبيين و تفسير كند . پيامبر اسلام مصداق آيات مورد نظر را چه كسي معرفي كردند؟
بر آگاهي بيشتر مي توانيد به كتاب امامت و ولايت در قرآن تاليف آيت الله مكارم كه سند هاي زيادي در ذيل آيات مذكور از كتب اهل سنت و شيعه داده اند، مراجعه بفرماييد.

پي نوشت ها:
1. مجلسي محمد باقر ، بحار الانوار ، هشتم ، بيروت ، الوفا ف 1403 ق ، ج 42 ، ص 155.
2. حشر (58) آيه 7.
3. نساء (4) آيه 80.
4. بخاري ، صحيح ، - ، بيروت ، دار الفکر ، 1401 ق ، ج5 ، ص 138.
5. آل عمران (3) آيه 101.
-------------------------------

پرسش 2: کجای قرآن آمده که از غیر خدا بخواهیم؟ آیا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از پیامبران قبلش حاجت خواسته یا آنها را واسطه بین خودش و خدا قرار داده؟
پاسخ:
پرسشگر محترم شرک گناهي است نابخشودني:
«إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ؛(1) خداوند (هرگز) شرك را نمى‏ بخشد! و پايين‏ تر از آن را براى هر كس (بخواهد و شايسته بداند) مى‏ بخشد».
و شجره خبيثه اي است که همه اخلاق ناپاک و عقايد باطل و اعمال زشت، ثمره ها و ميوده هاي اين درخت خبيث هستند:
«وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرار؛ (2) (همچنين) «كلمه خبيثه» (کلمه شرک در مقابل کلمه خبيثه که همان کلمه توحيد است ) را به درخت ناپاكى تشبيه كرده كه از روى زمين بركنده شده، و قرار و ثباتى ندارد».
بنابراين بايد از شرک در همه چهره هايش فرار کرد؛ اما مهم اين است که شرک را بشناسيم و مصداق هاي مختلفش را بشناسيم تا ناآگاهانه به چهره هايي از آن گرفتار نشويم و غير آن را شرک نشماريم.
"شرک" يعني در الوهيت، عبادت، خلقت، اطاعت و محبت براي خدا شريک بتراشيم. کسي که غير خدا را خالق، فريادرس مستقل، محبوب، معبود و مطاع قرار مي دهد، گرفتار شرک در چهره هاي مختلفش شده است.
اما کسي که فقط خدا را خالق بداند و فقط به خدا محبت بورزد و فقط مطيع خدا باشد و فقط خدا را عبادت کند و غير خدا را فقط زماني اطاعت کند يا محبوب بگيرد که خدا امر کرده باشد، او موحد است.
با توجه به اين تعريف و توضيح، اگر ما غير خدا را مؤثر مستقل بدانيم و او را مانند خدا بخوانيم و از او کمک بطلبيم، براي خدا در تأثير گذاري و قدرت شريک قايل شده ايم و اين شرک است. اگر ما به برداشت و فکر خودمان کسي را مقرب درگاه خدا شمرده و از او کمک بطلبيم، مانند مشرکان براي خدا شريک تراشيده ايم؛ زيرا آنان نيز الهه هاي خود را مقربان درگاه خدا شمرده و از آنان شفاعت مي طلبيدند و مي گفتند:
َ«ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏؛(3) اينها را نمى‏ پرستيم مگر بخاطر اين كه ما را به خداوند نزديك كنند».
اما اگر خدا بنده اي را برگزيند و به او قدرت خلق و تاثير بدهد و تقاضا و دعايش را پذيرفته و اعلام کند و ما را به محبت و اطاعت او فرابخواند و ما در اجابت اين دستور خدا به او متوسل شويم و از او تقاضاي زنده کردن يا ايجاد يا شفا يا آمرزش آخرت بخواهيم و محب و مطيع او گرديم، آيا اينجا کار ما شرک آلود است؟
خداوند در قرآن به صراحت از زبان حضرت عيسي (علیه السلام) مي فرمايد:
«أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ؛ (4) من از گِل، براي شما چيزى به شكل پرنده مى‏ سازم، سپس در آن مى‏ دمم و به فرمان خدا، پرنده‏ اى مى‏ گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى‏ بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏ كنم و از آنچه مى‏ خوريد، و در خانه‏ هاى خود ذخيره مى‏ كنيد، به شما خبر مى‏ دهم مسلماً در اينها، نشانه‏ اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد!
در اين آيه مي فرمايد: "من براي شما اين کارها را انجام مي دهم" يعني اگر بخواهيد اين کارها را مي کنم و از حضرت شفا مي خواستند و شفا مي داد.
آيا اين شفاطلبي از حضرت عيسي کفر بود؟!
مگر اطاعت غير خدا شرک نيست و مگر خداوند يهود و نصارا را به خاطر اطاعت غلط و بي برهان از احبار و رهبان مذمت نمي کند و مشرک نمي شمارد:
«اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ؛(5) (آنها) دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايى در برابر خدا قرار دادند».
در روايات تصريح شده که اين احبار و رهبان حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال مي کردند و مردم در اين تحريم و تحليل بي دليل تابع آنان شدند.(6)
حالا آيا اطاعت بدون قيد و شرط از رسول خدا که در قرآن به آن امر شده، شرک است؟
بنابراين ما اگر به پيامبر و اهل بيت ايشان محبت داريم و مطيع بي قيد و شرط آن ها هستيم و از آنان شفاعت در برآورده شدن حاجات دنيا و آخرت مي طلبيم، بدان جهت است که خدا به اين کارها امر کرده و ما چون مطيع خدا هستيم، اين کارها را مي کنيم و کساني که اين کارها را شرک مي پندارند، مشرک شده اند؛ زيرا نه مطيع خدا، بلکه مطيع برداشت هاي خود شده اند.
آيا کساني که بعد از پيامبر قرآن و عترت را کنار نهاده و قرآن را نه از طريق عترت و اهل بيت رسول خدا، بلکه از طريق فهم و درک ديگران دريافت کردند و اطاعت نمودند، مشرکند يا شيعه که قرآن را به فهم اهل بيت دريافت داشت؟
شيعه با توجه به حديث متواتر ثقلين براي فهم و درک قرآن بعد از رسول خدا به عترت ايشان مراجعه کرد؛ ولي غير شيعه از خلفاي اول و دوم و چهارم و همسر پيامبر (عايشه) و ابوهريره و ... قرآن را دريافت؟ اهل سنت بر اين اطاعت چه دستوري از پيامبر داشتند و چرا در موارد اختلاف به اهل بيت مراجعه نکردند؟ آيا اطاعت از اهل بيت، عين توحيد و اطاعت از غير اهل بيت، عين شرک نيست؟
بنابراين شيعه به امر خدا و پيامبر بعد از رسول خدا تابع فهم و دستور و تفسير اهل بيت شد و اين تعاليم، تفسير اهل بيت از قرآن و سنت است. آيا اين تعاليم که از اهل بيت گرفته شرک آميز است؛ اما ديگران که اهل بيت را که دستور خدا و پيامبر اطاعت از آنان بود، وانهادند و تابع ديگران شدند، موحدند؟
پرسشگر محترم!
کدام مسئله در مذهب شيعه شرک و ساخته غير خداست تا آن را وانهيم؟ اگر موردي يافتيد که مستند به برهان قطعي از کتاب و سنت نبود، ما آن را به عنوان شرک پذيرفته و وامي گذاريم. پس لطف کنيد و مورد هايي که شرک است را معرفي کنيد.
توسل که شما آن را شرک آميز مي خوانيد، مورد قبول قشر عظيم بلکه قاطبه اهل سنت است و جز محدودي سلفي و وهابي آن را شرک نمي شمارد. چگونه شما علاوه بر شيعه قاطبه اهل سنت را هم مشرک مي دانيد و فقط ابن تيميه و پيروان او را موحد مي شماريد؟ همه اهل بيت و همه عالمان اسلام از زمان رسول خدا تا به امروز مشرک بوده اند و فقط ابن تيميه و معدود پيروان او توحيد را درک کرده اند؟
اگر شما و غير شما سني شويد، بر دامن کبريايي خدا گردي نمي نشيند و شيعه هم از جلوه و استحکام سقوط نمي کند. ولي شماييد که محروم مي شويد. ما شما را به حاکميت عقل و برهان دعوت مي کنيم و از شما مي خواهيم که فارغ از پيشداوري ها، درباره تعاليم شيعه بررسي کنيد و اگر موردي را شرک آميز ديديد، سؤال کنيد و توضيح بخواهيد و اگر توضيح قانع کننده و مبتني بر قرآن و سنت و برهان نيافتيد، آن گاه آن را رها کنيد.
در آخر اين جمله را متذكر مي شويم كه:
اگر هر نوع تقاضا و كمك گرفتن از غير خدا را شرك بدانيم، بايد بگوييم از اول خلقت تا به حال يك موحد هم در عالم وجود نداشته و ندارد!! چون روزانه همه انسان ها از همديگر كمك مي گيرند.
پس خواستن از غير خداوند به اين نيت كه او در عرض خداست و مستقلا (نه به اذن الهي )كار مي كند، شرك است؛
در حالي كه هيچ كدام از شيعيان به كساني كه به آن ها متوسل مي شوند به عنوان يك موثر مستقل نگاه نمي كنند.

پي نوشت ها:
1. نساء (4) آيه 48.
2. ابراهيم (14) آيه 26.
3. زمر (39) آيه 3.
4. آل عمران (3) آيه 49.
5. توبه (9) آيه 31.
6. ابوحيان اندلسي، البحر المحيط ، - ، بيروت ، دار الفکر ، 1420 ق ، ج 3 ، ص 233.
-------------------------------

پرسش 3: آیا آیه در مورد امام زمان آمده که شخص خاصی می آید و دنیا را پر از عدل و داد می کند؟ فقط با آیه قرآن
پاسخ:
آياتي از قرآن حکايت دارد که اراده خدا بر حاکميت حق و عدل است و روزي زمين به حاکميت مستضعفان صالح که به ناحق از امامت محروم شده اند، در خواهد آمد. از جمله آيات زير:
«وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ ؛(1) ما مى‏خواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم!».
امامت صالحان و وراثت بر زمين گر چه تا به حال نسبت به اقوامي مؤمن کم و بيش محقق شده؛ ولي تحقق کامل و تمام آن در زمان ظهور امام دوازدهم است و به اين مطلب علاوه بر شيعه، بسياري از اهل سنت باور دارند.(2)
«أن الارض لله يرثها عبادي الصالحون؛(3) بندگان شايسته ‏ام وارث (حكومت) زمين خواهند شد!».
تا به حال اين وراثت به طور کامل محقق نشده و عالمان اسلام تحقق آن را در زمان ظهور مهدي (عج) و نزول عيسي (ع) مي دانند.(4)
«هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون‏؛(5) او كسى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد، تا آن را بر همه آيين‏ ها غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند!
اين غلبه کامل بر اديان هم در زمان ظهور محقق مي شود».
آيات بسيار ديگري هم بر حاکميت کامل مؤمنان و موحدان بر زمين و غلبه کامل اسلام دلالت دارد. بنا بر روايات، اين حاکميت و غلبه کامل به دست مهدي آل محمد است که فرزند امام عسکري (ع) است.
اما در قرآن حاکميت امام زمان به دلايلي که خدا مي داند، به نام ذکر نشده است و ما نبايد براي خدا تعيين تکليف کنيم که حتما بايد اين مطلب را به صراحت در قرآن گفته باشد وگرنه ما نمي پذيريم. خداوند براي دينش دو منبع مهم معرفي کرده است:
قرآن و سنت قولي و عملي پيامبر و اهل بيت و ما به آنچه از معارف و اخلاق و احکام در اين دو منبع آمده، بايد پايبند باشيم و گر نه در پيشگاه خدا مؤاخذه خواهيم شد. ما هيچ گاه به عنوان يک مسلمان نبايد بگوييم من فقط اين مطلب را اگر در قرآن آمده باشد، مي پذيرم. اين کلام يعني دست رد زدن به سينه پيامبر و عترت که خدا آنان را سخنگويان خود معرفي کرده و اطاعت آنان را عين اطاعت خود شمرده است.

پي نوشت ها:
1. قصص (28) آيه 5.
2. ابن ابي الحديد معتزلي ، شرح نهج البلاغه ، اول ف بيروت ، دار احيائ الکتب العربيه ، 1378 ق ، ج19 ، ص 29.
3. انبياء (21) آيه 105.
4. آلوسي بغدادي ، روح المعاني ، اول ف بيروت ، دار الکتب العربي ، 1415 ق ، ج17 ، ص 195.
5. توبه (9) آيه 33.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها