بندگي

میزان معرفت و شناخت انسان نسبت به خدای متعال و نیز میزان علاقه و وابستگی انسان به غیر خدا، حد و مقدار انگیزه انسان را در عبادت خدا مشخص می کند
ملزومات انجام یک عبادت عاشقانه

پرسش:
نمی دانم چطور با خدای خوب و مهربانم راز و نیاز کنم؟ چطور قلبم را به او هدیه کنم؟ چطور به پروردگارم نزدیک‌تر بشوم؟ لطفاً مرا راهنمای کنید؟
 

پاسخ:

عبادت و بندگی و راز و نیاز باخدا همیشه و در هرزمانی وجود داشته و پیامبران الهی و صالحان به دنبال آن بوده‌اند؛ و گروه‌ها و فرقه‌های مختلف دیدگاه‌های مختلفی در این زمینه داشته و دارند. اسلام در مورد عبادت و بندگی و چگونگی راز و نیاز باخدای متعال، دستورات و بیاناتی دارد که اگر درست عمل شود حتماً باعث می‌شود هم محبت به خدا زیاد شود و هم به خداوند نزدیک‌تر می‌شویم. در ادامه به نکاتی در این زمینه اشاره می‌کنیم.

1. پرستش و عبادت خدای متعال باانگیزه‌های متفاوتی انجام می‌شود. گاهی از ترس نرفتن به جهنم و گاهی به شوق و امید گرفتن ثواب و رفتن به بهشت و گاهی نیز به خاطر عظمت و محبت پروردگار است. همان‌طور که امیر مؤمنان علیه‌السلام می‌فرمایند: «گروهى، خدا را به شوق بهشت مى‏پرستند، این عبادت بازرگانان است و گروهى خدا را از ترس عذاب او مى‏پرستند، این عبادت بردگان است؛ و گروهى خدا را براى سپاس او مى‏پرستند، این عبادت آزادگان است». (1) و در روایت دیگری همین مضمون آمده و در انتهای روایت فرموده «این بهترین عبادت است». (2) از روایت می‌فهمیم که بالاترین عبادت، پرستشی است که از روی محبت خدا باشد؛ یعنی انسان باید دنبال عبادت و راز و نیاز به نیت افزایش محبت به خدا باشد. به عبارت بهتر عاشقانه عبادت و راز و نیاز کند.

2. اما رمز عبادت عاشقانه و باکیفیت‌تر خداوند، شناخت و معرفت نسبت به خداوند و فلسفه بندگی است. انسانی که معرفت و شناختش کمتر است و ایمان هم دارد برای دوری از ضررها یا کسب پاداش عبادت انجام می‌دهد. این افراد هنوز در کالبد تن و این دنیای فانی مانده و همان‌طور که در دنیا دنبال کسب منفعت یا دفع ضرر است از بندگی هم همین هدف را دنبال می‌کند. ولی وقتی شناخت بالاتر برود و محبت به خدا بیشتر شود دیگر انگیزه فقط محبت خدا می‌شود؛ مانند طفل که از پزشک فرار می‌کند و باید او را با ترفندهای مختلف به نزد پزشک برد، اما همین طفل زمانی که رشد کرده و عقلش کامل می‌شود، خود، با رغبت به پزشک مراجعه می‌کند و او که زمانی از یک آمپول فرار می‌کرد، حال برای جراحی نوبت می‌گیرد و برای این کار هزینه‌های سنگین می‌پردازد و در آخر امر نیز مدیون پزشک خویش و متشکر از اوست. 
دلیل تفاوت رفتار در دو صحنه فوق، شناخت انسان است که یکی، تنها ثانیه‌های پیش رو را می‌بیند و دیگری نگاهی وسیع‌تر یافته و دور دست‌ها را می‌بیند؛ بنابراین روشن است که تفاوت دیدگاه‌ها، تفاوت عملکردها را به وجود می‌آورد. انسانی که به معاد ایمان نیاورده و پذیرش آن هنوز از عقل به دلش نرسیده، خدا را برای خواسته‌های مادی خویش می‌خواند؛ اما همین انسان زمانی که از حصار تنگ مادیات درمی‌آید و وسعتی به‌اندازه ابدیت در پیش روی خویش می‌بیند، حاضر می‌شود تمام مرارت‌ها و سختی‌های دنیا را تحمل کند و دست از بندگی خدا برندارد. اینجا تازه شروع مسیر بندگی است که همراه باایمان به عالم غیب است.
پس شروع مسیر بندگی، خود نیاز به یک وسعتی در دید دارد و چنین انسانی مدارجی از کمال را طی کرده است. به‌صورت خلاصه باید گفت بهترین پرستش خدا، عبادت و پرستشی است که به شناخت و معرفت بیشتری نسبت به او و نعمت‌هایش و عظمت  و صفاتش باشد. براین اساس راه درست و اساسی بندگی نیز مشخص است، هرچه انسان معرفتش نسبت به خدا بالاتر برود و بیشتر در مورد خدا و صفات و نعمات و نشانه‌هایش فکر کند یا مطالعه کند یا از دانشمندان بشنود و استفاده کند یا با مؤمنین در این مورد بحث و گفتگو کند، اشتیاقش بیشتر می‌شود و پرستش او به کمال نزدیک‌تر می‌شود.

3. در کنار افزایش معرفت می‌توانیم کارهای دیگری کنیم که راز و نیاز باخدا را عاشقانه‌تر کند. یکی از آن کارها خالی کردن دل از غیر خداست، یعنی محبت‌هایی که مورد تأیید خدا نیست، محبت‌های حرام و محبت و وابستگی به دنیا را از دل بیرون کنیم؛ بنابراین محبت به خانواده، ارحام، مؤمنین خوب است. ولی وابسته بودن به دنیا و محبت‌های غیر خدایی خوب نیست؛ بنابراین از همه محبت‌های غیرمجاز و شبهه‌ناک دوری‌کنید. کار دیگری که می‌توان انجام داد این است که رابطه خود را باخدا و اهل‌بیت بیشتر کنید. هرچه رابطه باخدا بیشتر شود، هرچه بندگی بیشتر شود، انسان به خدا نزدیک‌تر می‌شود. شمردن نعمات و لطف‌هایی که خدا به ما داده نیز راه دیگری برای افزایش محبت و علاقه نسبت به خداست.

4. راه اصلی بندگی عاشقانه و بنده خاص خدا شدن این است که به تهذیب نفس و بندگی و اخلاص بیشتری بپردازیم. عنوان بصری از امام صادق علیه‌السلام در مورد حقیقت بندگی سؤال کرد. امام فرمود: «حقیقت بندگی، در سه چیز است:
اول: بنده، خودش را مالک چیزهایی که خدا به وی عطا کرده، نداند؛ زیرا بندگان مالک چیزی نمی‌شوند؛ بلکه مال را متعلق به خدا می‌دانند و در همان راه که فرموده، به مصرف می‌رسانند.
دوم: بنده، خودش را در تدبیر امور ناتوان بداند.
سوم: عُمر خودش را در انجام اوامر و ترک حرام‌های خدا مشغول بدارد.(۳)
کسی که عبودیت و بندگی خدا را برگزیده است، در تمام مراحل زندگی و حتی در جزئیات اعمال و رفتار طبق رضای پروردگار عمل می‌کند؛ چشم امید او، فقط به خداوند است و مردم را در یاری‌رساندن، واسطه‌ای بیش نمی‌بیند. پس یکی از مهم‌ترین راه‌های بنده خاص شدن اطاعت از دستورات و اوامر و نواهی خداوند است.

5. کار مهم دیگر اخلاص است. امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «هیچ بنده‌ای آن‌طور که شایسته و سزاوار است، خدا را عبادت نکرده؛ تا آنکه از همه مردم نومید شود. در این حال، خداوند می‌فرماید: بنده، خود را برای من خالص کرده. پس او را به کرمش می‌پذیرد». (4)

6. راهکار عملی دیگر ما تلاش برای قرار گرفتن در کنار افراد صالح و نورانی  و مکان‌های نورانی است. انسان باید در حلقه صالحان و در پرتو نور قرار بگیرد. قرار گرفتن در کنار دوستان و اطرافیان مؤمن درصد خطای انسان را پایین می‌آورد و قرار گرفتن در کنار مکان‌های نورانی مانند مساجد و هیئات و زیارتگاه‌ها و شبیه آن‌ها انگیزه معنوی انسان را بالاتر می‌برد و از تاریکی‌ها و آلودگی‌ها دور می‌کند.

نتیجه:
طبق روایات عبادت به انگیزه محبت الهی بالاترین عبادت است. علت تفاوت انگیزه‌ها، تفاوت افراد در معرفت نسبت به فلسفه عبادت و پروردگار است؛ یعنی توصیه‌شده که راز و نیاز عاشقانه باخدا داشته باشیم. برای داشتن رابطه عاشقانه باخدا نیاز به افزایش معرفت و شناخت است. در کنار کسب معرفت و شناخت برای رسیدن به بالاترین عبادت، خالی کردن دل از محبت‌های حرام و شبهه‌ناک، افزایش ارتباط و بندگی باخدا، تفکر در نعمات الهی و اخلاص از راه‌های افزایش محبت و نزدیکی به خداست. راهکار عملی دیگر ما تلاش برای قرار گرفتن در کنار افراد صالح و نورانی و مکان‌های نورانی است.

 

 

منابع برای مطالعه بیشتر:
-عبادت و دعا، مرتضی مطهری.
-عبادت یا عبودیت، امام موسی صدر.

پی‌نوشت‌ها:
1. سید رضی، نهج‌البلاغه، قم، انتشارات هجرت، کلمات قصار شماره ۲۳۷.
2. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 84.
3. مجلسى، محمدباقر بحار¬الانوار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج ۱، ص ۲۲۵.
4. همان، ج 67، ص 111.

معرفت و شناخت نسبت به قرآن و دستورات متعالي آن، بررسي کلام معصومان و استفاده از عقل و روش عاقلان در بازشناسي خير از شر راهگشاست.

پرسش:

از کجا متوجه شويم کاري خير است و کاري شر؟ با توجه به فرموده خدا کارهايي هستند که ما پسنديده مي دانيم اما شر هستند و برعکس؟

پاسخ:

با سلام و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملي پاسخگويي به سوالات ديني

مقدمه:

در مورد خير و شر مباحث فلسفي و عقلي بسياري وجود دارد که ماهيت و حقيقت آنها چيست و آيا آنها وجودي هستند يا عدمي  و... که در اين گفتگو نمي گنجد ولي همواره بين مردم درستکار و مومن اين سوال وجود داشته است که چه کاري خوب است و چه کاري بد است و نکته مهم آن است که ملاک خير وشر بودن افعال و گفتار وکارها را بدانيم تا بتوانيم تشخيص دهيم. که در ادامه مطالب به اين مسائل مي پردازيم.

جواب اصلي:

1.       اولين ملاک براي اين که خير و شر را بشناسيم، اين است که ببينيم خداوند چه چيزي را براي ما خير و شر معرفي کرده است چون او خالق همه چيزاست و از طرفي نسبت به انسان مهربان و رئوف است. بنابراين در احکامش چيزي ندارد که بخواهد بشر را اذيت کند. خداوند در تعيين برنامه ها و دستوراتش، سعادت و تکامل و بخش اصلي و جاودانه ما را در نظر گرفته است. چون ما آفريده شده ايم تا به آن مقام والاي انساني برسيم. راهش هم اين است که از خدايي که خالق ماست، راهنمائي بگيريم تا شبيه او شويم. چون اين هدف خلقت است و انسان با عمل به دستورات به سعادت و کمال مي رسد. بنابراين يکي از منابعي که بايد خير و شر را بشناسيم، قرآن کريم است. چون کتاب تخصصي است و خدا تمام فرمول هاي خلقت و قوانينش را به صورت واضح در اين کتاب بيان کرده است. اميرالمومنين علي عليه السلام مي فرمايد: «خداوند متعال كتابى هدايتگر فرو فرستاده كه خير و شر را در آن بيان مى كند. پس روش حق را پيش بگيريد تا هدايت شويد و از راه بدى، روى گردان شويد تا به راه آييد».(1) در قرآن کريم تمام احکام و برنامه هاي زندگي در جنبه هاي مختلف فردي، اجتماعي، خانوادگي، سياسي و... بيان شده است. امروزه تفاسير روان بسياري نوشته شده که با مراجعه و مطالعه آنها مي توان به بسياري از مفاهيم خوب و بالاي قرآني و امور خير و شر از نظر قرآن پي برد. تفسير نمونه آيت الله مکارم يکي ازين کتب مفيد و سودمند است.

2.       دومين ملاک، فرمايشات معصومان عليهم السلام است. به شرطي که آنچه که از معصوم مي گيريم واقعاً معتبر باشد. فرمايش معتبر براي ما براي تشخيص خير و شر، اصل و پايه است. مطابق روايات معتبر و اصيل که در زيارت نامه امامان آمده، اهل بيت عليهم السلام اصل  و منبع خير معرفي شده اند «اگر سخن از خير و خوبي به ميان آيد شما اصل و فرع و معدن و پناهگاه و منتهاي خير و خوبي هستيد»(2) يکي از ملاک هاي بسيار آسان و خوب براي دستيابي به امور و ملاک هاي خيرو شر مراجعه به فرمايشات ايشان است. با جستجوي کليد واژه هايي مانند «خير الناس» «خيرالامور» «خيرکم» که به معناي بهترين مردم، بهترين کار، بهترين شماست مي توان با خيل عظيمي از کلمات گهربار اهل بيت مواجه شد. به عنوان نمونه ايشان يکي از بهترين ملاک هاي خير و شر بودن امور را به صورت کلي اين مي دانند که آن کار انسان را به بهشت برساند و از دوزخ دور کند. امام على عليه السلام مي فرمايد: «آن خوبى كه در پى آن آتش دوزخ باشد ، خوب نيست و آن بدى كه به دنبالش بهشت باشد ، بد نيست.»(3) يعني آنچه باعث ساختن معاد مي شود خير است و آنچه آخرت انسان را به باد مي دهد شر است. نتيجه اين بيان لزوم مراعات معاد و دستورات شريعت اسلام براي دستيابي به خير وشر است.

3.       سومين ملاک اساسي براي دستيابي به ملاک خير و شر، اموري است که عقلا خير يا شر محسوب مي شود و هر انساني خير وشر بودن آن را تاييد مي کند مانند خوبي عدالت يا بدي ظلم. همچنين سيره و روش عاقلان در همه جا در بسياري اوقات گره گشاست. بسياري امور است که خوبي يا زشتي شان با جوهره انسانيت کشف مي شود و نياز به وحي و بيانات الهي و اهل بيت (ع) ندارد. مثلا فتوت و جوانمردي يا احسان و خدمت به بشريت و ... را همه خوب مي دانند و نامردي  و يا آسيب زدن به نعمت ها و دستاوردها و محيط زيست و ... را همه عقلا بد مي دانند و همين کافي است.

4.       اما در مورد اين که گفتيد کارهايي هستند که ما پسنديده مي دانيم اما شر هستند و برعکس بايد بگوييم بله گاهي صورت کار قشنگ نيست؛ ولي به نفع ماست مثل داروي تلخي که پزشک تجويز مي کند. ولي به نفع مريض است. چون درمانگر است. پس داروي تلخ خير است. اما وقتي ملاک هاي اصلي و اساسي يعني شناخت قرآن و کلام معصومان و استفاده از عقل و عقلا را داشته باشيم ديگر در اين موارد نيز به مشکل برخورد نمي کنيم. مثلا قرآن صبر در برابر بد اخلاقي همسري که رفتاري ناخوشايند دارد داراي ظاهري ناراحت کننده ولي در اصل خير دانسته است.(4) چون اين صبر باعث رشد و تکامل دنيوي و اخروي مي شود.جهاد در راه خدا را خير دانسته در حالي برخي او را ناخوشايند مي داند(5) چون باعث حفظ کشور و ناموس و.. مي شود. يا برعکس اعلام مي کند که آسايش و افزايش نعمت براي کافران و گنهکاران ظاهرا خوشايند است ولي در واقع برايشان شر است(6) چون در واقع انسان را به سقوط و بدبختي نزديک مي کند. با دقت در اين آيات مي توانيم همان ملاک اساسي که در بيانات معصومان اشاره کرديم را پيدا کنيم. يعني ملاک خير و شر بودن آن است که انسان را به تکامل و عاقبت به خيري و بهشت برساند يا از سقوط انساني و آتش دوزخ نجات دهد. اگر کسي ملاک هاي خير و شر را خوب بشناسد در اين مرحله دچار خطا نخواهد شد.

نتيجه:

اگرچه مفهوم شناسي خير وشر مباحث طولاني معرفت شناختي و فلسفي مي طلبد ولي مي توان با بررسي و مراعات ملاک هاي خير وشر تا حد زيادي در اين مسير حرکت کرد. معرفت و شناخت نسبت به قرآن و دستورات متعالي آن، بررسي کلام معصومان و استفاده از عقل و روش عاقلان در بازشناسي خير از شر راهگشاست و با علم به اين ملاک ها ديگر انسان دچار خطاي در تشخيص که قرآن به آن اشاره کرده نخواهد شد.

کلمات کليدي:

خير، شر، خوبي، بدي ، ملاک خير، ملاک شر، معيار خيرو شر

پي نوشت ها:

1.       «إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ كِتَاباً هَادِياً بَيَّنَ فِيهِ اَلْخَيْرَ وَ اَلشَّرَّ فَخُذوا نَهجَ الخير تَهتَدوا وَ اصْدِفوا عَن سَمتِ الشَّرِّ تَقصِدوا»  سيد رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، هجرت، قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص 242

2.       «إن ذكر الخير كنتم أوّله و أصله و فرعه و معدنه و مأواه و منتهاه.» شبخ صدوق، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378ق، ج 2، ص 277

3.       «ما خَيرٌ بِخَيرٍ بَعدَهُ النارُ ، و ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعدَهُ الجَنَّةُ..» كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 8، ص 24

4.       «فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا» سوره نساء، آيه 19

5.       «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ» سوره بقره، ايه 216

6.       «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ» سوره آل عمران، آيه 178

منبع جهت مطالعه در بيماري و شفا :

کتاب معناشناسي خير و شر: احمدرضا اخوت

پرسش:

رهبری در یکی از سخنرانی هاشون گفتند که باید غضب لله داشته باشیم یعنی برای خودمون به خشم نیایم و به خاطر توهینی که به دین و خدا شد خشمگین بشویم! خب اگر یک نفر به پدر و مادرمان توهینی کرد باید بنشینیم و نگاه کنیم؟

پاسخ:
مقدمه: 
خشمی که در راستای اطاعت از خداوند باشد و انسان در خشم خود، خشنودی خدا را در نظر داشته باشد آن خشم، خشمی پسندیده است؛ مثل خشم مؤمن نسبت به دشمنان خدا و هنگام انجام گناهان، امّا خشمی که جهت اطاعت از خداوند نباشد، بلکه در راستای پیروی از شیطان باشد و شخص رضا و خشنودی شیطان را مدنظر داشته باشد آن خشم، خشمی ناپسند است مانند خشم انسان نسبت به برادر دینی خود. 
این مطلب توضیحاتی دارد که در ادامه به آن می پردازیم: 
1. در روایات اسلامی نوعاً خشم و غضب به طور مطلق مورد مذمت و نکوهش قرارگرفته است، اما مشخص است که مراد از آن ها، غضبی است که برای هوای نفس و منافع شخصی باشد. زمانی که انسان غضبناک می شود عقل وی تحت الشعاع قرار می گیرد؛ چنان چه امام صادق (ع) می فرماید: «خشم و غضب، دل حکیم را تاریک می کند و هر کس غضب خود را در اختیار نگرفت، نمی تواند عقل خود را در اختیار بگیرد»(1). بر این اساس، فکرش به درستی کار نمی کند؛ همان طور که امام على (ع) فرمود: «تندخویی، بخشى از دیوانگى است؛ زیرا صاحب آن (در غالب موارد)، بعداً پشیمان می گردد و اگر چنانچه پشیمان نشد جنون او ریشه می دواند!»(2). بسیاری از تصمیم هایی که شخص خشمگین می گیرد درست نبوده و او دست به کارهایی می زند که بعداً پشیمانی را به دنبال خواهد داشت؛ بر این اساس باید از چنین خشمی به خدا پناه برد. 
2. همان طور که نوشتید برخی غضب ها ممدوح و پسندیده است. خشمی که برای رضای حق باشد نه تنها مذموم نیست، بلکه بسیار پسندیده و در برخی موارد، لازم و ضروری است. امام علی (ع) می فرماید: «...جهاد چهار شعبه دارد: امربه معروف، نهى از منکر، پایدارى در جبهه ها و کینه توزى با فاسقان. پس هر که امربه معروف کند پشت مؤمن را محکم ساخته و هر که نهى از منکر کند بینى کافر را به خاک مالیده و هر که در جبهه ها پایدارى کند به عهد و وظیفه خود عمل نموده و هر که با فاسقان کینه توزد براى خدا خشم گرفته و هر که براى خدا خشم بگیرد حقیقتاً مؤمن است‏. پس این است ایمان و پایه هاى آن»(3). این روایت به خوبی خشم برای رضای خدا را تأیید می کند. 
3. نکته مهم در اخلاق اسلامی این است که خشم و غضب برای رضای خدا نیز نباید از دایره اخلاق و شرع فراتر رود؛ یعنی مثلاً کسی که برای خدا خشمگین می شود، نباید به خود اجازه ظلم و ستم و فحاشی و هتاکی و کارهای غیراخلاقی بدهد؛ یعنی مثلاً در مواجهه با فاسقان تذکر محکم می دهد یا در جبهه جهاد محکم و جدی مبارزه می کند. نباید کسی تصور کند حالا که در مواجهه با گناه یا فسق یا کفار یا فاسق باید جدی و محکم و تند باشد، پس اجازه هر نوع ظلم و تجاوز از حق یا فحاشی و هتاکی را دارد. اسلام چنین اجازه ای به ما نمی دهد. امیرالمؤمنین در عین جدیت در جهاد، پا را از دایره اخلاق بیرون نگذاشته است. دریکی از جنگ ها وقتی لشکر دشمن شروع به فحاشی یا هتاکی کرد و لشکریان امیرالمؤمنین (ع) نیز قصد مقابله به مثل داشتند، حضرت فرمودند: «من دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید; ولى اگر اعمال زشتشان را شرح دهید و احوال آن ها را بیان کنید به گفتار صحیح نزدیک تر و براى اتمام حجّت رساتر است»(4) این سیره اهل بیت علیهم السلام است. در جای خود در کتب تاریخی ثابت است که فاطمه ی زهرا (س) دو خطبه طوفانی ایراد کرده؛ دو خطبه ی به معنای واقعی کلمه طوفانی. یکی در مسجد در میان انبوه متراکم مردان (5)، یکی هم خطاب به زنان مدینه (6) که پُر است از مطالب بسیار مهم و اعتراضی و تنبیه نسبت به مفاهیم برجسته ی اسلامی که فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) در مورد آن ها خطر را احساس می کرد، ولی در این دو خطبه ی مهم و بزرگ و پُرشور، یک کلمه ی هتک و زشت و توهین آمیز وجود ندارد؛ و همه ی کلمات، محکم و مستحکم و بیانات متین و متقن است. پس به بهانه غضب برای خدا، ظلم و ستم و معصیت و بی اخلاقی جایز نیست. 
4. در مورد توهین به والدین هم می توان گفت باید با جدیت و محکم برخورد کرد. غضب و تندی شاید همیشه و همه جا لازم نباشد، ولی حتماً تذکر و دفاع از حیثیت آن ها لازم است. کسی حق ندارد به والدین ما توهین کند. اگر کسی این کار را کرد بدون این که مقابله به مثل کنیم باید به او تذکر بدهیم. باید بگوییم حق نداری توهین کنی. اگر اصرار به کارش دارد باید از او جدا شوید و جلسه را ترک کنید. این برخورد حتماً ارزشمند و از موارد غضب برای خداست. نتیجه: غضب و خشم غالباً نکوهیده و نشانه خروج از قوه عاقله و افراط است ولی غضب برای خدا هم داریم که ممدوح و پسندیده است و در منابع دینی بر آن تاییدات وجود دارد و خوب است که در دفاع از ارزش های اسلامی انسان به صورت جدی و محکم بایستد. منتها نباید از دایره اخلاق خارج شد و به بهانه غضب برای خدا نمی توان هتاکی یا فحاشی یا در بدی ها مقابله به مثل کرد. توهین به والدین نیز از مواردی است که نباید سکوت کرد. باید حتماً محکم و جدی تذکر داد و از مصادیق غضب برای خدا می تواند باشد. باید محکم تذکر دهید اگر اصرار داشت از او جدا شوید حتی در صورت ادامه آزار می توان از پیگیری حقوقی نیز استفاده کرد. 
منابع بیشتر برای مطالعه: - نماز و مهار خشم، علی نور محمدی. -خشم و شیوه های درمان آن از دیدگاه آیات و روایات، بهزاد بیرانوند. -فروبردن خشم، محمد قائم فرد. 
کلمات کلیدی:
خشم و غضب بیجا، کنترل خشم، پرخاشگری، غضب ممدوح.
پی نوشت ها: 
1.    کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دار الحدیث‏، قم‏، چاپ اول، 1429 ق، ج 3، ص 745: الْغَضَبُ مَمْحَقَهٌ لِقَلْبِ الْحَکِیمِ. وَ قَالَ: مَنْ لَمْ یَمْلِکْ غَضَبَهُ، لَمْ یَمْلِکْ عَقْلَه‏. 2
2.    . سید رضی، نهج البلاغه، محقق و مصحح: صبحی صالح‏، هجرت‏، قم‏، چاپ اول، 1414 ق‏، ص 514: «الْحِدَّهُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکِم‏». 
3. شیخ مفید، الامالی، ص 278، کنگره شیخ مفید، قم‏، چاپ اول، 1413 ق‏: «وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِینَ غَضِبَ لِلَّهِ وَ مَنْ غَضِبَ لِلَّهِ تَعَالَى فَهُوَ مُؤْمِنٌ حَقّاً فَهَذِهِ صِفَهُ الْإِیمَانِ وَ دَعَائِمُه‏». 
4. نهج البلاغه، همان، ص 323: «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْر». 
5. ن ک: شیخ صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج ۳، ص ۵۶۷-۵۶۸. 
6. ن ک: شیخ صدوق، محمد بن على، معانی الأخبار، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ اول، 1403 ق، ص 354.
 

اصولاً مباحث اخلاقی و معنوی هم در جهت تثبیت و هم در جهت انحراف نیازمند زمان هستند؛ یعنی نمی توان گفت کسی یک شبه مؤمن شده یا یک شبه دست از ایمان برداشته است.

پرسش:
برادر بزرگترم چند سال قبل نماز می خواند ولی حالا نه نماز می خواند و نه روزه می گیرد و وقتی به او می گویم روزه بگیر، می گوید شب ها تا صبح می گیرم و می خندد، چند وقت یکبار هم مشروب می خورد، یکبار هم که در خانه کسی نبود و من وارد خانه شدم او را با یک نامحرم دیدم. ایشان پنج سال از من بزرگتر است و من 17 سال دارم و بسیار ترسوام مخصوصا در ارتباطات اجتماعی به حدی که از یک اخم دیگران می ترسم برای همین سعی می کنم در جمع نباشم حال من چه وظیفه ای نسبت به او دارم و چگونه می توانم او را هدایت کنم؟
 

پاسخ:
مقدمه: 
انسان موجودی مختار است و با اختیار خود دست به انتخاب می زند. اگر نگرش انسان نگرش دینی و الهی باشد انتخاب های او بر مبنای اصول دین خواهد بود و چنانچه در نگرشش دچار اشکال شود رفتارهای نادرستی از او سر خواهد زد. در نگرش و تربیت دینی تعبد و بندگی خداوند به واسطه نماز به اثبات می رسد و پرهیز از امور حرام همچون رابطه با نامحرم، شراب خواری، ظلم به دیگران و در یک کلام دوری از گناه در اولویت قرار می گیرد پس هر جا شاهد رفتار غیردینی هستیم به این نتیجه می رسیم که نگرش الهی شخص دچار خطر شده است و احتمال تخریب آن وجود دارد. 
اصولاً مباحث اخلاقی و معنوی هم در جهت تثبیت و هم در جهت انحراف نیازمند زمان هستند؛ یعنی نمی توان گفت کسی یک شبه مؤمن شده یا یک شبه دست از ایمان برداشته است. امور متعددی در مسیر زندگی انسان می تواند به تدریج بر کمیت و کیفیت ایمان انسان ها اثر بگذارد و آن ها را دچار ضعف یا تقویت ایمان نماید همان گونه که نوشتید برادرتان قبلاً اهل نماز بوده اند درواقع نور ایمان، ایشان را به تعبد دعوت می نموده و تربیت والدین و طهارت و پاکی روح هم در این زمینه بی تأثیر نبوده است، اما در ادامه حتماً عواملی بر میزان تقید ایشان تأثیر گذاشته و او را نسبت به انجام عبادات بی انگیزه کرده است تا جایی که حتی مرتکب سایر گناهان هم می شوند. دعوت به خیر: همهٔ ما به عنوان مسلمان موظف هستیم تا یکدیگر را امربه معروف و نهی از منکر نماییم. در این موضوع باید همچون پزشکی ماهر در ابتدا به دنبال بررسی علت ها باشیم و پس از کشف علل بیماری، جهت درمان آن اقدام نماییم. ضمن اینکه وظیفهٔ امربه معروف و نهی از منکر نسبت به نزدیکان از اهمیت بیشتری برخوردار است. قرآن می فرماید: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ ۚ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ؛ مردان وزنان باایمان، ولی (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امربه معروف و نهی از منکر می کنند (1) بنابراین در این مسیر خسته نشوید و بدانید که از ویژگی های مؤمن این است که نسبت به رفتار دیگران احساس مسئولیت دارد. شروع تغییر از خود: ما نمی توانیم در وهلهٔ اول رفتار دیگران را تغییر دهیم، بلکه باید در تلاش باشیم تا خودمان بهترین رفتارها را داشته باشیم تا به برکت رفتارهای خوب ما، دیگران نیز اثر مثبت بپذیرند؛ پس تذکر دادن های مداوم، جروبحث کردن در رابطه با نماز و غر زدن های پیوسته نمی تواند نتیجهٔ خوبی به بار آورد. شما باید به میزان پایبندی خود به نمازخواندن دقت کنید و حواستان باشد که این پایبندی شعارگونه نباشد، بلکه حقیقتاً اهل عمل باشید تا برادرتان از دیدن عمل شما به این امور ترغیب گردند و الا اگر سهل انگاری ولو به میزان محدود در رفتار خود شما هم دیده شود ایشان انگیزه ای برای تغییر نخواهند داشت. ریشه یابی: گاهی نماز نخواندن افراد به دلیل تضعیف مبانی اعتقادی آن هاست؛ بنابراین شما باید از طریق پیشنهاد گفتگو با کارشناسان دینی به ایشان، برای تقویت زیربناهای اعتقادی او بکوشید و این گونه دیدگاه برادرتان در مورد خدا، قیامت، معاد و ...را تقویت کنید. گاهی عمل انسان ناشی از جهل و غفلتش نسبت به عوارض مثبت یا منفی آن عمل است. به همین دلیل بهتر است در گفتگوهای روزانه به شکل مستمر اما به میزان کم، گهگاه از فواید و برکات نماز و تأثیرات بد بی نمازی در زندگی با ایشان صحبت کنید. یقین داشته باشید که تذکر شما در درازمدت جواب خواهد داد. قرآن می فرماید: «وَذَکرْ فَإِنَّ الذِّکرَیٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ؛ و پیوسته تذکّر ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود می بخشد»(2). نقش اعجاز گونهٔ محبت: مطمئن باشید محبت ورزی اثری اعجاز گونه دارد. شما با ابزار محبت و به دوراز تنش و تشنج می توانید ایشان را متقاعد کنید تا به نمازخواندن رو بیاورند. از زیر نظر گرفتن و کنترل رفتارهای او برای مدتی بپرهیزید. مراقب باشید در این مسیر دچار افشاگری، بردن آبروی ایشان، سرزنش و رسوا نمودن ایشان مقابل دیگران نگردید. حذف عوامل محیطی: اصلی ترین علت کاهلی در نماز افتادن در دام گناه است. عبادت و بندگی احتیاج به توفیق دارد و این توفیق به دست نمی آید مگر اینکه دل را از گناه پاک کنیم. شاید عوامل محیطی یا دوستان و اطرافیان منجر به دعوت برادر شما به انجام کارهای حرام همچون خوردن مشروب و یا رابطه با نامحرم شده و همین گناهان توفیق عبادت را از او سلب نموده است. تأثیر اطرافیان و ارتباط با آنان دلیل محکمی برای کاهلی در نماز است. واقعاً نشست وبرخاست با افراد غافل چنان اثر منفی بر وجود انسان نه فقط بر نماز و اقامهٔ آن بلکه بر عقاید و احوالات فرد می گذارد که وصف ناپذیر است؛ بنابراین برای دعوت ایشان به نماز باید او را از انجام گناهان نهی کرد و عوامل محیطی را حذف نمود. یادآوری نعمت ها: نعمت هایی که در زندگی دارید را به موضوع سپاسگزاری از صاحب این نعمت ها یعنی خداوند گره بزنید و این گونه هشدار دهید که کفران این نعمت ها منجر می شود تا خداوند نعمتش را سلب نماید. در این گفتگوها نماز را وسیلهٔ تشکر از خداوند معرفی کنید تا این گونه نسبت به نمازخواندن ترغیب گردند. همچنین از سایر اموری که برادرتان بدان معتقدند بهره ببرید مثلاً اگر ایشان به امام حسین علیه السلام علاقه دارند می توانید از طریق همین علاقه ایشان را به نماز دعوت کنید. گاهی مواقع افراد فکر می کنند چون ممکن است خداوند آن ها را نبخشد از خواندن نماز مأیوس می شوند در این رابطه نیز باید مغفرت و رحمت الهی را به ایشان یادآور شوید. کتاب هایی با موضوع نماز را تهیه و مطالعه نمایید و سعی کنید در محل نظر و نگاه او قرار دهید تا نسبت به خواندن آن ها راغب گردد. بهره بردن از واسطه ها از واسطه هایی که روی ایشان تأثیرگذار هستند استفاده نمایید مثلاً اگر حرف شنوی ایشان از مادر یا پدرتان زیاد است می توانید محرمانه این موضوع را با مادر یا پدرتان مطرح کنید و از آن ها درخواست کنید تا غیرمستقیم و نه از جانب شما، به ایشان تذکر دهند. تمرکز بر رفتارهای خوب: یکی از اموری که می تواند در عدم رغبت افراد به انجام کارهای خوب اثرگذار باشد این است که کارهای نیک و شایستهٔ آن ها و ویژگی های مثبتی که دارند دیده نمی شود. گاهی افراد برای استمرار کار نیک نیازمند تشویق اند؛ بنابراین سایر ویژگی های مثبت ایشان را برجسته نموده و از این طریق زمینه را برای تشویق ایشان به نماز فراهم آورید. این را بدانید که با اجبار کسی را نمی توان هدایت نمود چه بسا تأثیر منفی آن بیشتر از هدایت گردد. اگر رابطه شما با برادرتان اکنون به جبهه گیری و حساسیت نشان دادن و صف آرایی منتهی شده است برای مدتی سکوت کرده و حرفی به او نگویید و به دنبال اجرای روش غیرمستقیم باشید و به شکلی از همکاری افراد دیگر بهره مند شوید. از دعا و توسل به اهل بیت علیهم السلام هرگز غافل نشوید. چراکه ما موظف شده ایم تا خواسته های مادی و معنوی خویش را با تمسک به این ذوات نورانی از خداوند طلب نماییم. نتیجه: اگر رابطهٔ والدین شما با برادرتان خوب است و والدین روش درست امربه معروف و نهی از منکر را می دانند می توانید در رابطه با گناهان ایشان با یکی از والدین صحبت نمایید؛ و از آن ها درخواست کنید تا برای هدایت ایشان قدم بردارند؛ اما اگر رابطهٔ والدین شما با برادرتان خوب نیست و گفتن این موضوعات جو را متشنج می کند لازم نیست با آن ها صحبت کنید. اگر دوستان مشترکی دارید یا در بین فامیل افراد نمازخوان و متعهدی هستند می توانید به بهانه های مختلف زمینهٔ دیدار و رفت وآمد با آن ها را فراهم نمایید تا به واسطهٔ این معاشرت ها برادرتان نیز از مسیر خطا بازگردند. یادتان باشد که ایجاد تغییر و اصلاح رفتار به صورت ناگهانی بسیار دشوار است بنابراین باید صبر و تحمّل خود را افزایش دهید تا به تدریج و آهسته رفتار او را نسبت به نماز اصلاح کنید. 
معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:
 1. راز نماز، محسن قرائتی. 
2. پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی. 
3. بهشت وصال، بررسی آثار تربیتی، اجتماعی و فرهنگی نماز، حمید وارسته. 
4. گناه شناسی، محسن قرائتی.
 5. واجب فراموش شده، راهبردهای مقام معظم رهبری درزمینهٔ امربه معروف و نهی از منکر. 
کلمات کلیدی:
 نماز، بی نمازی برادر، روش امربه معروف، نهی از منکر، کاهل نماز، . 
پی نوشت ها: 
1.    سوره توبه، آیه 71. 
2.    . سوره ذاریات، آیه 55.
 

اگرچه مؤمن باخدا درد دل می‌کند؛ اما هرگز خداوند را مقصر نداشته هایش نمی‌داند و گله و شکایت نمی‌کند.

پرسش:
آیا هنگامی‌که از موضوع مثلاً از رفتار پدر و مادر ناراحت باشیم و با خداوند درد و دل کنیم حتی گلایه هم کنیم آیا ناشکری حساب می‌شود؟ یا اینکه از موضوعی رنجور باشیم و با خداوند درد دل کنیم و ناراحتی خود را بیان کنیم آیا ناشکری کردیم؟
 

پاسخ:
مقدمه:
زندگی انسان با بلا و سختی و مصیبت‌ها درهم‌پیچیده است. سختی، بخش اجتناب‌ناپذیر زندگی انسان است. گرفتاری‌هایی که در زندگی ما به وجود می‌آید فلسفه و دلایل مختلف و متعددی دارد. انسان مؤمن با بررسی ریشه گرفتاری‌ها، برای حل آن دست از تلاش برنمی‌دارد؛ آنچه از گرفتاری‌ها که مربوط به وظایف و تکالیف خودش می‌شود را به‌درستی انجام می‌دهد و حل آنچه از حیطه اختیار او خارج است را به خداوند می‌سپارد. مؤمن هرگز در برابر مشکلات تسلیم نمی‌شود و گله و اعتراض نیز در منش او جایگاهی ندارد.
متن:
مشکلات در زندگی همه ما انسان‌ها وجود دارد و هر کس با هر موقعیت و مقام و منصب، به‌گونه‌ای با مشکلات دست‌وپنجه نرم می‌کند. آنچه اهمیت دارد نحوه برخورد انسان با مشکلات است. عده‌ای به‌محض روبرو شدن با سختی‌ها دچار ترس و اضطراب شده و خود را می‌بازند و تلاشی در جهت حل مشکل نمی‌کنند. این‌گونه افراد بیشتر اهل گله و شکایت‌اند و به‌جای رفع مشکل، دنبال مقصر می‌گردند.
تلاش در جهت حل مشکل:
در نگاه اسلام، خداوند مؤمنین را دعوت به بهره بردن از ابزار مادی و معنوی نموده است، بنابراین مؤمن هنگام روبرو شدن با سختی‌ها، هم تلاش می‌کند و از ابزارهای مادی برای رفع مشکلش بهره می‌برد و هم از ابزار معنوی سود جسته و از طریق توکل و توسل و دعا حل نهایی مشکل را به خداوند مهربان می‌سپارد. درواقع آنچه برای مؤمن اهمیت دارد تلاش و کوشش در جهت حل مشکل است نه لزوماً حل مشکل به هر قیمتی.
دعا نیاز روحی:
دعا و مناجات با خداوند از نیازهای روحی انسان است. انسان به دلیل فقر مطلق بودن همواره نیاز دارد تا باوجودی برتر که هیچ‌یک از محدودیت‌های انسانی را نداشته باشد رابطه برقرار کند. خداوند واجب‌الوجودی است که غنی مطلق بوده، ارتباط با او حس آرامش را برای انسان به ارمغان می‌آورد. انسان وقتی از زندگی دنیایی و مصائبش رنجیده‌خاطر می‌شود به خداوند پناه می‌برد چراکه او را چاره‌ساز امور می‌داند. این رجوع به خداوند هنگام مشکلات منجر می‌شود تا انسان لب به سخن گشاید و به این نیاز درونی خویش مبنی بر بازگو کردن مشکلات از طریق مناجات با او پاسخ دهد.
ارائه گزارش به هنگام دعا:
گفتگوی انسان با خداوند پیرامون دنیا و ما فیها اگر تنها شکلی گزارش گونه داشته باشد و انسان برای رفع نیاز خود گزارشی ازآنچه بر سرش می‌رود را ارائه دهد (اگرچه خداوند از ظاهر و باطن امور آگاه است) و از خداوند درخواست حل مشکل نماید این امر امری ممدوح است چراکه هم آرامش روحی را برای انسان به ارمغان می‌آورد و هم منجر به تخلیه هیجانات روحی انسان می‌شود و هم نوعی مناجات و عبادت تلقی شده، منجر به تقویت بندگی انسان می‌گردد.
گفتگو با خداوند:
در گفتگو و مناجات باخدا و تبیین مشکلات اگر انسان مشکلاتش را بر زبان آورد و معتقد باشد که خداوند تنها یاری‌رسان انسان است و با بازگویی مشکلاتش سعی در جلب رحمت الهی داشته باشد نه‌تنها ناشکری نکرده، بلکه به‌نوعی عبادت خداوند را هم بجا آورده است. بیان مشکلات و سختی‌ها و طلب رفع مشکل از خداوند ناشکری محسوب نمی‌شود به‌شرط اینکه قبلش نعمت‌ها را یادآوری کنیم و مدام روی مشکلات تمرکز نکنیم. حضرت یعقوب علیه‌السلام در غم حضرت یوسف علیه‌السلام با خداوند گفتگو کرد و غم و دردی را که تحمل کرده بود بر زبان هم می‌آورد. قرآن می‌فرماید: قَالَ إِنَّمَا أَشْکو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ گفت: من غم و اندوهم را تنها به خدا می‌گویم (و شکایت نزد او می‌برم)! و از خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید!(1). شاکر بودن بدین معناست که انسان به این حجم از معرفت برسد که صاحب حقیقی نعمت خداوند است و انسان جز عجز چیزی نیست. بیان مشکلات به درگاه الهی به‌نوعی نشان از تسلیم انسان در برابر خداوند دارد و نمادی بر عجز و ناتوانی انسان در رفع مشکلات خویش است و این امر خود شکری است بر آنچه خداوند عطا کرده است.
ناشکری:
اگر انسان هنگام گفتگو با خداوند به بیان مصائب و مشکلات بپردازد و درعین‌حال از وضعیت موجود ناراضی بوده، لب به گله و شکایت بازنماید و محرومیتش از نعمات منجر به این شود که خللی در ایمانش وارد گردد این نوع گفتگو ناشکری محسوب می‌شود و انسان مؤمن باید از آن پرهیز نماید. انسانی که هنگام درد دل کردن با خداوند تمام تقصیرات را به گردن خدا می‌اندازد! نه از خود، شناخت خوبی دارد و نه خداوند را خوب شناخته است. درواقع معرفت او نسبت به موضوع انسان‌شناسی و خداشناسی ضعیف است و غافل از این آیه قرآن که خداوند می‌فرماید: مَا مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَک مِنْ سَیئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک؛ (آری)، آنچه از نیکی‌ها به تو می‌رسد، از طرف خداست و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از سوی خودتوست (2).
ریشه‌یابی مشکلات:
گرفتاری‌ها برای انسان به دو شکل قابل‌تصور است یا خود انسان در به وجود آمدن آن‌ها نقش داشته است یا انسان در مواجهه با مشکلات هیچ اراده و اختیاری از خود نداشته است. آنجا که مصائب ریشه در کم‌کاری انسان دارد آنکه باید مورد گله و شکایت قرار گیرد خود انسان است و نه خداوند و آنجا که انسان اختیاری نداشته باید خویشتن را به تأمل در حکمت آن مصیبت وادار نماید. گاهی بلا و گرفتاری ابزاری برای امتحان و ابتلا بندگان است و قرار است به‌واسطه آن‌ها میزان ایمان انسان محک بخورد پس مؤمن واقعی هنگام مقابله با آن‌ها ایمان خویش را تنزل نداده، لب به شکایت باز نمی‌کند.
مراتب ایمان:
ایمان مؤمن دارای درجه و مراتب است و هر کس به فراخور ظرفیت معنوی خویش به مرتبه‌ای از آن دست می‌یابد. عده‌ای که از ایمان کم‌رنگ‌تری برخوردار باشند در مواجهه با مشکلات دچار یأس، ترس، سرخوردگی، گله و شکایت و اعتراض، خشم و... می‌شوند و آن‌ها که از معرفت والاتری برخوردار باشند به هنگام روبرو شدن با مشکلات در کنار تلاش برای حل آن‌ها به دعا، تضرع، تسلیم و شکر مبادرت می‌ورزند و آن سختی‌ها را نشانه‌ای بر امتحان الهی می‌دانند. علت اینکه انسان به‌جای شکرگزاری به گله و شکایت رو می‌آورد غفلت از فواید شکرگزاری است. رسیدن به آرامش روحی، کسب نشاط معنوی، تداوم یافتن نعمات و ... ازجمله فواید شکرگزاری است که انسان مؤمن با دقت به این فواید خود را از معترض و منتقد بودن در برابر خداوند دور می‌کند.
نتیجه:
هدف مؤمن واقعی از دعا و مناجات، عبادت خداوند و تقرب به اوست. آنچه برای مؤمن موضوعیت دارد این است که لحظاتی را باخدای خویش خلوت کند و با یاد او و بیان مشکلات به درگاه الهی پرده از عجز و ناتوانی خویش بردارد و اعلام بندگی کند. گویا راز و نیاز و مناجات و حرف زدن با خداوند برای مؤمن برخاسته از تادّب و تعبد است. بنابراین اگرچه مؤمن باخدا درد دل می‌کند؛ اما هرگز خداوند را مقصر نداشته هایش نمی‌داند و گله و شکایت نمی‌کند. درجایی هم که دیگران مشکلاتی را برای او به وجود آورده‌اند به حل مشکل اقدام می‌ورزد، لب به نفرین باز نمی‌کند، برای هدایت آن‌ها دعا می‌کند و بخشش آن‌ها را از خداوند درخواست می‌نماید.

کلمات کلیدی:
شکرگزاری، گله و شکایت نزد خدا، دعا، مناجات.
معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:
1.    دعا و اسرار اجابت، حبیب‌الله فرحزاد.
2.    شکوه نجوا، محمدتقی مصباح یزدی.
3.    شکرگزاری در سیره پیامبر صلی‌الله علیه و آله وسلم، حبیب‌الله فرحزاد.
پی‌نوشت‌ها:
1. سوره یوسف، آیه 86.
2. سوره نساء، آیه 79.
 

بهترین ابزار برای سلوک و سیر به مراحل بالاتر معنوی انجام واجبات و ترک محرمات است اين موضوع باعث می‌شود خداوند علم‌های جديدي به این سالک عطا می‌کند .

پرسش:
براي حرکت در مسير عرفان و رسيدن به ذات حق‌تعالی از کجا بايد شروع کرد و چگونه؟
 

پاسخ :
مقدمه:
خودسازی کار آسانی نیست و نمی‌شود آن را آسان فرض کرد، بلکه نیاز به عزم و اراده‌ای قوی دارد؛ اما روش دسترسی آن را می‌توان به‌صورت آسان و سبک تبیین نمود. آسان‌ترین روش بیان خودسازی آن است که شما متوجه اراده و اختیار خود باشید و آنچه را که خدا را راضی می‌کند انجام دهید و آنچه او را ناراضی می‌کند، ترک کنید. در این صورت مقدار قابل‌توجهی از راه عبودیت خدا را طی کرده‌اید.
انواع سلوک:
سلوك دو گونه است؛
الف) عام: پیش‌نیاز آن باورهايي است كه از آن‌ها تعبير به اصول دين و مذهب می‌شود. ابزار موردنیاز سلوك عام، فطرت، عقل (كه در اصطلاح روايات به آن پيامبر دروني می‌گویند) و آموزه‌های وحياني است. براي بهره‌برداری از اين آموزه‌ها يا بايد خودمان تخصص به دست بياوريم يا به چند متخصص براي رفع ابهام‌ها و دانستن تكليف مراجعه نماييم. اين مرحله از انجام واجبات و ترك محرمات آغاز می‌شود و تا جايي ادامه می‌یابد كه نور، استعداد و هدايت جديدي برايمان ايجاد شود تا بتوانيم وارد مرحله سلوك خاص شوي. چنانکه مرحوم بهجت در جواب سؤالي که پرسيده شده: تصميم به سير و سلوک دارم، چه کنم؟ گفتند: انجام واجبات و ترک معصيت براي تمام عمر کافي و وافي است، اگرچه هزار سال باشد. (1) همچنین پیامبر (ص) فرمود: «هر کس آنچه را می‌داند انجام دهد، خداوند علم مجهولات را به او می‌فهماند.»(2) این روایت، مطابق با آیۀ قرآنی است که می‌فرماید: «کسانی که درراه ما تلاش کنند، راه‌های خود را به آنان نشان داده و هدایت شان می‌کنیم»(3). علاوه بر این، باید دانست انسان تازنده است، هیچ‌گاه ساکن نیست یا به‌سوی نور (هدایت) درحرکت است یا به‌سوی ظلمت (گمراهی)، مهم این است جهت حرکت به‌سوی نور باشد پس کسي که در ابتداي مرحله سلوک است: بايد واجبات الهی را به‌اندازه‌ای که علم دارد، انجام داده و محرمات الهی را نيز به‌اندازه علمش ترک کند. اين موضوع باعث می‌شود خداوند علم‌های جديدي به این سالک عطا می‌کند و به اين وسيله، در سير و سلوک خود رشد پيدا می‌کند.
ب) خاص: دو شرط دارد؛ يكي داشتن استعداد ويژه يا همان شخصيت سلوكي كه از موفقيت در سلوك عام به دست می‌آید. ديگري استاد خاص كه به عنايت الهي سر راه سالک قرار می‌گیرد. در اينجا استاد در پي شاگرد خواهد آمد. 
وظیفه اصلی:
وظيفه كنوني ما پرداختن به واجبات و ترك محرمات است كه شالوده و پايه سلوك محسوب می‌شود. سلوك پلكاني است اگر اين مرحله را درست نپيماييم هرگز به مراحل بالاتر نمی‌رسیم. اگر بااین‌حالی كه داريم خدمت حضرت ولی‌عصر علیه‌السلام هم كه برسيم بازهم نمی‌توانند براي ما كاري انجام دهند و به ما خواهند فرمود كه بايد اين مرحله را با موفقيت بپيماييم. با پيمودن درست اين مرحله، حالتي در ما ايجاد می‌شود كه مستحبات را با شوق انجام خواهيم داد و مكروهات را با شوق ترك خواهيم كرد تا به درجات بالا برسيم. منظور از انجام واجبات و ترك محرمات فقط خواندن نماز و گرفتن روزه نيست، البته این‌ها هم جزء واجبات است ولي واجبات منحصر در این‌ها، بلكه مجموع واجبات و محرمات در حوزه‌های عبادي، خانوادگي و اجتماعي است.
نتیجه:
کسي که در ابتداي مرحله سلوک است، بهترین ابزار برای سلوک و سیر به مراحل بالاتر معنوی انجام واجبات و ترک محرمات است اين موضوع باعث می‌شود خداوند علم‌های جديدي به این سالک عطا می‌کند و به اين وسيله، در سير و سلوک خود رشد پيدا می‌کند.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.    رسالۀ‏ لب‏اللباب، سید محمدحسین حسینى تهرانى.
2.    رساله لقاءالله، میرزا جواد ملکی تبریزی.
3.    در محضر بهجت، محمدحسین رخشاد.

کلمات کلیدی:
عرفان عملی، ذات خدا، سیر و سلوک، مقام فنا، رضایت الهی
پی‌نوشت‌ها:
1. بهجت، محمدتقی، به‌سوی محبوب (دستورالعمل‌ها و راهنمایی‌های حضرت آیت‌الله بهجت)، قم، انتشارات شفق، 1395، ص 58.
2. قطب‌الدین راوندی، سعید بن عبد اللّه، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، چاپ اول، 1409 ق، ج 3، ص 1058؛ من عمل بما علم ورثه الله علم ما لایعلم.
3. سوره عنکبوت، آیه 99؛ وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا.
 

ترک عمدی و از روی انکار و لجاجت نماز، راه را برای شیطان باز می‌کند که کم‌کم انسان را به گناهان بزرگ‌تر دعوت کند.

پرسش:
اگرشخص گناه کاري برای اهل بيت علیهم السلام يک کارهايي انجام داده ولی خيلي اهل بندگي خدا نبوده(کاهل نماز بوده یا نماز نمی خوانده است) آيا احتمالش وجود دارد که در برزخ با شفاعت اهل بيت علیهم السلام بهشتي شود؟ چون در اينترنت داستانهايي خوانده ام که چنین اتفاقاتي افتاده است! لطفا توضيح بفرماييد.
 

پاسخ:
مقدمه:
موضوع بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب یکی از مسائلی است که تقریباً بین همه انسان‌ها رایج است و حب بقاء، انسان را دغدغه مند می‌کند که برای معاد و دوزخ نگران باشد. ترک دستورات الهی مانند نماز و انجام کارهای نیک و نسبت آن‌ها باسعادت یا شقاوت و اثر آن‌ها در بهشت و دوزخ نیاز به بررسی همه‌جانبه دارد که در ادامه در قالب چند نکته به آن‌ها اشاره سپس به‌صورت کامل در این موردبحث می‌کنیم.
متن اصلی:
طبق آموزه‌های دینی ما، نماز اولین فعل عبادی در میان اعمال عبادی ما است نیز در احادیث آمده است که اگر نماز انسان موردپذیرش واقع شود، دیگر اعمال عبادی (مانند روزه و حج) هم پذیرفتنی است (1). نماز تبلور و نمود خضوع و تسلیم در برابر حق است و شیطان نیز از همین ناحیه ضربه خورده است؛ چراکه در برابر فرمان الهی در برابر سجده ... سر تسلیم فرود نیاورد. از سوی دیگر، نه‌تنها بی‌نمازان بلکه حتی افرادی که نماز می‌خوانند اما عمداً در آن سستی می‌ورزند از دایره شفاعت پیامبر اسلام (ص) خارج‌اند: امام صادق‌(ع) از رسول خدا (ص) نقل می‌کند به شفاعت ما نمی‌رسد کسی که نماز واجبش را به بعد از وقتش (عمداً و از روی انکار) تأخیر بیندازد (2) و رسول خدا (ص) فرمود: هرکس (عمداً و از روی انکار) نماز خود را کوچک شمارد و نظرش سبک شمردن نماز باشد، از امّت من نیست و به خدا سوگند هرگز در کنار حوض کوثر بر من وارد نخواهد شد (3). از طرفی شفاعت مربوط به برزخ نیست، بلکه مربوط به قیامت می‌شود.
بر اساس آیات قرآن هرکسی مقدار ذره‌ای عمل خوب انجام دهد، به پاداش آن رسید و هر مقدار عمل شر و خلاف مرتکب شود، کیفرش را خواهد دید. بدیهی است که طبق این آیات اگر مقدار خیر در ترازوی سنجش برتری داشته باشد، اگرچه بی‌نماز باشد، باید اهل نجات باشد. قرآن کریم می‌فرماید: ... ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ* إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُون‏  پس انسان را به پایین‌ترین درجه بازگرداندیم، مگر کسانی که ایمان آوردند و اعمال نیکو انجام داده‌اند که برای آنان پاداش تمام ناشدنی است. (4) ازآنجاکه در این آیه تعبیر به اعمال نیکو شده است یکی از آن اعمال نیکو نماز است، چه‌بسا اعمال نیکوی دیگر انسان انجام دهد که مستحق پاداش باشد حتی کافر اگر کار خیری انجام دهد پاداش می‌برد! روایات زیادی این مطلب را تأیید می‌کند؛ رسول گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله به «عدی» پسر «حاتم طائی» می‌فرماید: «خداوند عالم به دلیل سخاوت نفسی که پدرت داشت عذاب را از او دفع کرد.»(5) این در حالی است که «حاتم طائی» قبل از رسالت رسول گرامی اسلام (ص) از دنیا رفت، عصر نبوت را درک نکرده بود نیز در روایت دیگری نقل‌شده: «حضرت موسی (علیه‌السلام) تصمیم گرفت سامری را به خاطر اینکه مردم را گمراه کرده بود بکشد؛ اما از طرف خداوند متعال وحی شد که موسی! او را نکش، او سخاوتمند است (6). این آیات و روایات نشان می‌دهد کارهای خیر هم در دنیا و هم درآورت حتی برای کافر هم مفید است (چه برسد به کسی که از روی سهل‌انگاری، شبهه یا تنبلی نماز نخواند)، عمل خیر از هر کس سر بزند خداوند متعال پاداشی متناسب با آن به او عطا می‌کند.
بنابراین اگرچه نماز آثار و برکات فراوانی دارد که ازجمله آن قرب به پروردگار است و انسان بی‌نماز از این لطف و نعمت الهی محروم و بی‌نصیب است، اما جایی برای ناامیدی از کارهای خیر و نیک نیست زیرا قرآن فرموده: تمام گناهان حتی شرک را می‌بخشد و با توبه و عذرخواهی و جبران نمازهای قضا یا وصیت به نماز قضا و جبران آن از طرف بازماندگانش، گناهکار را خواهد بخشید. طبق آموزه‌های وحیانی هرگونه کار خیر و انجام کارهای نیک به نیت اموات، به حال آن‌ها مفید و اثربخش است (7). درهرحال خیرات بازماندگان و فرزند صالح و مانند آن اثرهای بسیار مفید و راهگشایی هم می‌تواند داشته باشد. خصوصاً اگر در خصوص حق‌الناس و حقوق واجب الهی باشد. ازاین‌رو در آموزه‌های دینی تأکید شده که برای اموات خیرات انجام شود به آن‌ها بسیار آثر بخش و مفید است. از امام صادق سؤال شد: آیا به میت بعد از مرگش چیزی می‌رسد؟ حضرت فرمود: حج و صدقه و روزه‌ای که به نیابت از او بگیرند (8).
نکته مهم: اگرچه اعمال خیر و نیکوکاری یک فرد بی‌نماز یا خیرات و بازماندگانش، می‌تواند دست او را در برزخ و قیامت بگیرد یا عذابش را کاهش دهد، ولی ترک عمدی و از روی انکار نماز، فتح سنگر بزرگی برای شیطان است که او را به طمع می‌اندازد تا در بقیه امور هم انسان را به دره سقوط بکشاند همان‌طور که روایت این مورد را تأیید می‌کند: شیطان همواره از انسان مؤمن بیمناک است تا زمانى که نمازهاى پنج‌گانه را حفاظت و مراقبت مى‌‏کند و هنگامی‌که حق نمازها را (عمداً) تباه کرد، شیطان نسبت به او جرأت مى‌‏یابد و او را دچار گرفتاری‌هاى بزرگ مى‌‏کند (9).
نتیجه:
در مقام نظریه‌پردازی نمی‌توان گفت؛ اگر فردی تمام اعمالش نیک باشد و تنها نماز نخواند مستحق دوزخ است یا این‌که ممنوع‌الورود به بهشت است زیرابه خاطر خیرات و نیکوکاری خودش و ضریب تأثیر و ماندگاری که کارهای نیکش دارد یا با اعمال خیر بازماندگان یا شفاعت می‌تواند نجات پیدا کند. ولی ازین نکته نباید غافل شد که ترک عمدی و از روی انکار و لجاجت نماز، راه را برای شیطان باز می‌کند که کم‌کم انسان را به گناهان بزرگ‌تر دعوت کند و تضمینی نیست کسی که ترک عمدی نماز می‌کند، نیکوکار بماند.
منابع بیشتر برای مطالعه:
حکمت‌ها و اسرار نماز، محمدعلی رضایی اصفهانی.
بهشت وصال، بررسی آثار تربیتی، اجتماعی و فرهنگی نماز، حمید وارسته.
صحت خیرات و صدقات برای اموات، یونس ویسی.
طهارت روح، مرتضی مطهری.
آزادی معنوی، مرتضی مطهری.
عدل الهی، مرتضی مطهری.
کلمات کلیدی:
ترک عمدی نماز، نیکوکاری، خیرات، بهشت، دوزخ، پاداش اعمال.
پی‌نوشت‌ها:
کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش، ج 2، 268: «إِنَّ أَوَّلَ مَا یُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا.»
ابن‌بابویه، محمد بن على‏، أمالی، کتابچى، تهران، چاپ ششم، 1376 ش، ص 399.
کافی، پیشین، ج 3، ص 269.
سوره تین، آیه 5 و 6.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت 1103 ق، ج 68، ص 354.
همان، ج ۱۳، ص ۲۰۸.
 عاملی، شیخ حر، وسایل الشیعه، نشر دار الحجت، بیروت 1412 ق، ج 6، ص 293.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت 1103 ق، ج 6، ص 294.
کافی، پیشین، ج 3، ص 269.
 

بهترين راه براي این‌که انسان بتواند تشخيص دهد که مشکلش از ناحيه کوتاهي خودش در وظايف مادي يا معنوي هست يا امتحان الهي است

پرسش:

سلام وقت بخير من سال ها نماز خواندم و روزه گرفتم و به اخلاق و اعتقادات اسلامي مقيد بودم اما روز به روز زندگي ام بدتر شده، در فقر دست و پا ميزنم و به افسردگي شديد مبتلا شدم پنج شش ماهی هم هست يک بيماري گرفته ام و خوب نمي شوم! جلوی خدا زار زدم التماس کردم که زندگي ام کن فيکون بشود بلکه به اندازه سر سوزن يه اتفاقي بيفتد که اميدم را از دست ندهم ولي هيچي نشده که هيچ، روز به روز هم دارد بدتر ميشود، کم کم دارم به سمت کفر ميروم شما بگویید چه کار کنم؟ فقط لطفا از اين حرفها که روی اخلاصتون کار کنيد، نزنید.

 

پاسخ:

مقدمه:

انسان‌ها همواره از راه‌های گوناگون در معرض آزمایش خداوند هستند و اشخاصی برنده‌اند که از این آزمایش‌ها سربلند بیرون آیند. بر این اساس، از رحمت خداوند ناامید نشده، همراه با دعا و درخواست روزی و رفع مشکلات از خداوند، در بهبودی وضع فعلی خود تلاش نموده، درهرحال بدانید که با صبر و رضایت، پاداش خوبی از خداوند دریافت خواهید نمود.

متن اصلی:

اينکه با تمام این مشکلات، اهل دعا هستيد توفيق الهي است. قرآن می‌فرماید: «اگر دعاهاي شما نبود، به شما اعتنا نمی‌شد.»(1) پس‌ازاین بابت به شما تبريک می‌گوییم اما بدانيد؛ زندگي انسان در دنيا با سختی‌ها و مشکلات درهم‌تنیده است. قرآن می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ؛ انسان‌ها در سختي آفریده‌شده‌اند»(2) پس نبايد توقع زندگيِ کاملاً بی‌دردسر را در دنيا داشت. ما براي معاد آفریده‌شده‌ایم و اين دنيا براي ما مزرعه و پلي براي رسيده به آخرت است. گرفتاری‌های مادي نيز يک بخش از اين گرفتاری‌هاست که لازم است در مورد آن، دستوراتي که در اسلام مطرح‌شده را بدانيد تا بتوانيد آن را مديريت کنيد:

1.     نبايد تلاش براي زندگي دنيا را کنار گذاشت و از خدا توقع رساندن به دنياي بهتر را داشت.

2.     اگرچه تلاش براي بهتر شدن زندگي دستور خدا به انبياء است (3) و فراموش کردن زندگي دنيا و خوشی‌های آن نکوهش شده (4) اما بااین‌حال اگر قناعت را در دستور کار زندگي قرار دهيد و با آن زندگي را بسازيد به آسودگي و راحتي روحی خواهيد رسيد. امير المومنين، قناعت را ثروتي تمام‌نشدنی معرفي کرده است (5). اگر بدون نگاه به آنچه ديگران دارند و بدون دل‌بستگی مادي نسبت به زینت‌های زندگي، بخواهيم زندگي آسوده و راحتي را براي خود بسازيم با اين سفارش امير المومنين علیه‌السلام می‌توانیم به‌راحتی آن را بيابيم.

خودِ معصومين نيز با اين گرفتاری‌ها و فقر درگیر بوده‌اند و داستان شعب ابی‌طالب را می‌دانید که با چه سختي و مشکلاتي آن را سپري کردند پس بايد بدانيد که اين فقر نيز يکي از حالات زندگي انسان و امتحانات خداست که بايد بتوانيد از آن سربلند بيرون بياييد.

دعا و توسل:

در دفتر حساب‌وکتاب خدا چيزي گم نمی‌شود و از قلم نمی‌افتد. دعاهاي شما ذخيره خواهد شد و به دو صورت درخواهد آمد؛

1.     يا اينکه در حاجاتي که از خدانخواسته‌اید و واقعاً مصلحت شما در آن بوده به شما عطا خواهد شد.

2.    يا اينکه مستجاب نمی‌شود و در قيامت، در عوضِ آن پاداش بزرگي به شما می‌دهند. در روايات آمده است که: خداى (عزوجل) روز قيامت مانند کسي که پوزش بخواهد، به فقراي مؤمن توجه مي‌كند و مي‌فرمايد: به عزت و جلالم سوگند، به خاطر کم‌ارزشي شما در نزد خودم، شمارا در دنيا فقير نکردم، امروز رفتار من ‌را با خود مى‌‏بينيد، هر كس در دنيا به شما نيكى کرده، دستش را بگيريد و به بهشت ببريد (6) يعني علاوه بر جبران يکي از گرفتاری‌های دنيا، اجازه شفاعت نيز به آن‌ها می‌دهد.

بنابراين اگر در دنيا به چيزهايي که می‌خواهیم نرسيديم، نبايد ناراحت باشيم چراکه آخرتي هست و حساب‌وکتابی و خداي مهرباني که خود را ارحم‌الراحمین معرفي می‌کند و برايمان ذخيره می‌کند. مهم اين است که از درگاه خدا به‌جای ديگري نرويد و خود را هميشه به اين درگاه متصل کنيد. دعا را فراموش نکنيد و بدانيد هر چه هست از اوست.

راهکار رفع مشکل مالی: باید عملکردهای خود را واکاوی و ارزیابی کنید، ببینید گره کار شما کجاست؟ خداوند برای دستیابی به وسعت رزق، دودسته عوامل (مادی و معنوی) قرار داده، هیچ‌یک از عوامل جایگزین دیگری نمی‌شود، مثلاً کار و تلاش، استفاده از تخصص و کارشناسی، تدبیر و برنامه‌ریزی، ارزیابی و آینده‌نگری، نظم و انضباط، موقعیت سنجی، ملاحظه امکانات مادی، توانایی جسمانی، استعدادهای عقلانی و روانی، از اصول اولیه پیشرفت و توسعه است. بر اساس آیه «لیس للإنسان إلاّ ما سعی»؛ (7) هر میزان از این اصول بهره گرفتیم و تلاش کردیم، در مسیر پیشرفت و توسعه قرار خواهیم گرفت.  

برخی از راه‌های توسعه رزق:

1 ـ صدقه و انفاق مال به فقرا و ارائه هر نوع خدمات به نیازمندان (8)

2- استغفار، حضرت علی (ع) می‌فرماید: خدا استغفار را سبب جلب روزی قرار داده است. (9) 

نتیجه:

 بهترين راه براي این‌که انسان بتواند تشخيص دهد که مشکلش از ناحيه کوتاهي خودش در وظايف مادي يا معنوي هست يا امتحان الهي است، اين است که با هر بلا و گرفتاري که مواجه می‌شود، ابتدا نامه عمل خود را بازبيني کند که آيا وظايف خود را انجام داده يا کوتاهي کرده است؟ درصورتی‌که از طرف او کوتاهي صورت گرفته، براي جبران آن اقدام کند تا خداوند عنايت خود را به او بيشتر نمايد و درصورتی‌که کوتاهي در انجام وظايف از او سر نزده، در مقابل بلا و گرفتاري صبر نموده و خدا را شاکر باشد تا خداوند سفره نعمت‌هایش براي او بگشايد.

منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. بلا آزمایش الهی، مؤلفان: مهدی دشتی، هادی حمیدی.

2. ما و بلا در آیینه قرآن: علل، انواع و موانع، حسن ملک‌پور.

کلیدواژه:

مشکلات دنیا، فقر، بیماری، بلاء و امتحان.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره فرقان، آيه 77.

2. سوره بلد، آيه 4.

3. سوره قصص، آيه 77.

4. كلينى، محمد بن يعقوب، كافي (ط - دار الحديث) - قم، ق‏1429، ج‏4، ص 744.

5. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، قم، چاپ علی‌اکبر غفاری، 1404 ق، ص 89.

6. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) - تهران، 1407 ق، ج‏2، ص 262.

7. سوره نجم، آیه 39.

8. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ق، ج 96، ص 118.

9. مجلسی، پیشین، ج 100، ص 21.

تفاوت شان در این است که انسان توبه‌کار آثار وضعی گناهش ممکن است تا مدت‌ها دنبالش باشد. درجه او در بهشت نسبت به بی‌گناه چه‌بسا پایین‌تر است.

پرسش:
کسي که از گناه دوري ميکنه،در شرايط گناه قرار ميگيره ولي تقوا پيشه ميکنه و گناه رو انجام نميده با کسي که گناه رو انجام ميده ولي بعدش توبه ميکنه،بين اين دو هيچ فرقي نيست؟؟؟چون اوني که تقوا پيشه کرده گناهي براش نوشته نميشه فرد گناهکارم بعدش توبه کرده(خدا هم گفته توبه کنين من ميبخشم،تو روايات هم هست فرد توبه کار انگار اون گناه رو اصلا نکرده)براي جفتشون هم گناهي ثبت نميشه. فرق اين دو در چيه؟؟
 

پاسخ:
مقدمه:
توبه واقعی، باعث بخشش می‌شود و عذاب جهنّم را‌ از آدمي دور مي‌كند و او را مستحقّ بهشت و نعيم الهي مي‌گرداند. انساني كه با كردار زشت خويش، جهنّم و عذاب آن را بر خويش واجب گردانيده است، با توبه واقعي مي‌تواند ورود به بهشت و بهره‌مندی از نعمت‌های آن را براي خود رقم بزنند. آيات چندي از قرآن شريف، جايگاه آدمي را پس از توبه، بهشت مي‌داند و اوصاف ترغیب‌کننده‌ای نيز براي جايگاه چنين كساني برشمرده است: «يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَي اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسي‏ رَبُّكُمْ أَنْ يكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيئاتِكُمْ وَ يدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ‌ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به‌سوی خداوند توبه كنيد، توبه‏اى خالصانه، اميد است پروردگارتان گناهان شمارا بزدايد و شمارا به باغ‌هايى كه از زير [درختان‏] آن جويبارها روان است درآور (1) و طبق برخی روایات معتبر «توبه‌کننده از گناه مانند کسی است که گناه نکرده است»(2) و همین باعث سؤال شما شده است که در ادامه به نکاتی پیرامون این بخشش و تفاوت توبه‌کننده و کسی که گناه نمی‌کند می‌پردازیم:
متن اصلی:
1.    فضیلت‌هایی که برای توبه و فرد توبه‌کننده ذکرشده به معنای یکسان بودن وضعیت و شرایط فرد گنه‌کار توبه‌کار با فردی که آن گناه را مرتکب نشده نیست. میان کسی که گناه کرده، بعد موفق به توبه شده و کسی که گناه نکرده تفاوت وجود دارد و تفاوت این دو مانند تفاوت کاغذی است که اصلاً بر آن چیزی نوشته‌نشده و کاغذی است که بامداد بر آن نوشته‌شده و سپس این نوشته بامداد پاک‌کن محوشده باشد و معلوم است که زلالی و سفیدی این دو کاغذ یکسان نیست مثلاً کسی که مدت‌ها فیلم مستهجن دیده و بعد توبه واقعی کرده است بخشیده می‌شود و عذاب ندارد، ولی آثار وضعی این نگاه مانند آلودگی دل، تحریک به گناه به‌صورت مداوم، یادآوری صحنه‌های گناه و... تا مدت‌ها با اوست درحالی‌که فردی که این نگاه را نداشته این آثار را ندارد. این‌یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های توبه‌کننده با بی‌گناه است.
2.    بهشت دارای مراتب و درجات گوناگون است و جایگاه اهل بهشت با توجّه به نوع عملکرد آنان در دنیا، تعیین می‌شود. به عبارت روشن‌تر، همه بهشتیان به‌صورت یکسان از نعمت‌های بهشتی و درجات آن برخوردار نمی‌شوند. گروهی در بهشت، از چنان مقامی برخوردارند که بهشت و نعمت‌های بهشتی برای آنان جلوه‌ای ندارد، بلکه به مقام عنداللهی دست‌یافته‌اند و جایگاه آنان نزد خداوند متعال است: «یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِیةً مَرْضِیة»: «اى جان آرام‌گرفته، به‌سوی پروردگار خویش بازگرد درحالی‌که تو از او خشنود و او از تو خشنود است. (3)» برخی دیگر از بهشتیان به بهشت عدن و بهشت رضوان دست می‌یابند. این جایگاه رفیع با توجّه به میزان ایمان، تقوا و پارسایی به آنان عطا می‌شود مثلاً محشور شدن با اهل‌بیت «علیهم‌السلام» در بهشت، مقام والایی محسوب می‌شود و کمتر کسی به آن مقام دست می‌یابد. لیاقت همسوئی و همسایگی با حضرت زهرا «علیهماالسلام» و ائمّه هدی «علیهم‌السلام» نیاز به‌تناسب دارد که ساخته‌وپرداخته اعمال دنیوی آدمی است. گروهی نیز اعمال درخشانی دارند و از نعمت‌ها و باغ‌های بهشتی بهره‌مندی می‌گردند، ولی به مقام عنداللهی نمی‌رسند یا لیاقت ورود به بهشت رضوان و همراهی با اهل‌بیت «علیهم‌السلام» را پیدا نمی‌کنند. به‌هرتقدیر، اهل بهشت مقامات مختلف و متفاوتی دارند و قرار نیست کسی که به‌واسطه توبه، بهشتی شده است و کسی که عمری تقواپیشه کرده و در علم و عمل غوطه‌ور بوده است، در یک جایگاه قرار گیرند. درواقع، معنای آمرزش گناهکار، نجات وی از عذاب جهنّم و ورود به بهشت است، امّا اینکه در بهشت، چه جایگاهی و کدام درجه و مرتبه را کسب خواهد کرد، سخن و مطلب دیگری است هرچند راه برایش بسته نیست.
3.    انسانی که مدتی آلوده به گناه بوده در حقیقت به همان اندازه از مسیر حق و حقیقت دور شده و بعد از توبه باید نیروی بسیاری از ایمان در خود ایجاد کند که بتواند این کج‌راهه رفته را برگردد. این در حالی است در این مدت‌زمان انسانی که خود را از گناه دور کرده است در مسیر هدایت الهی حرکت می‌کرده است حتی قضیه به این جا ختم نمی‌شود زیرا انسانی که از مدتی مسیر حق و حقیقت دور شده، علاوه بر جبران گذشته باید به‌گونه‌ای در مسیر الهی حرکت کند که خود را به انسان مؤمن برساند. بدیهی است که این‌ها خود سبب فاصله بسیاری بین این دو می‌شود. به همین جهت در زندگی دنیوی نیز بین این دو ممکن است تفاوت بسیاری باشد و به بی‌گناه خدا الطاف بیشتر و کرامت بیشتری عطا می‌کند تاکسی که توبه کرده و باید جبران کند.
نتیجه:
بین انسان توبه‌کار و بی‌گناه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی است. شباهت شان در بخشیده شدن و برداشته شدن عذاب است. ولی تفاوت شان در این است که انسان توبه‌کار آثار وضعی گناهش ممکن است تا مدت‌ها دنبالش باشد. درجه او در بهشت نسبت به بی‌گناه چه‌بسا پایین‌تر است، در دنیا نیز برای جبران باید تلاش بیشتری کند از طرفی گناه نکردن خیلی بهتر و راحت‌تر از توبه کردن است. بنابراین اگرچه هر دو بخشیده و عذاب ندارند، ولی یکسان هم نیستند.
منابع برای مطالعه بیشتر:
1.     توبه ‎آغوش رحمت، حسين انصاريان.
2.    توبه، اثر بيست و سوم از «مجموعه امام خميني (س) و مفاهيم اخلاقي»، به كوشش: محمدتقی خلجي
3.    توبه، حسین مظاهري.
4.    توبه تولدي دوباره، محمد سبحاني نيا.
5.    توبه، رمضان فؤاديان دامغاني.
6.    توبه تولدي ديگر، محسن بنشاسته.
کلیدواژه‌ها:
توبه‌کننده، بی‌گناه، تفاوت، شباهت، بهشت، درجات
پی‌نوشت‌ها:
1.    سوره تحریم، آیه 8.
2.    كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، انتشارات إسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 435.
3.     سوره فجر، آیه 28- 27.
 

از مهم‌ترین علت سستی، عدم معرفت و شناخت نسبت به خدا و همچنین آثار عبادات است.

پرسش:
چرا گاهي‌اوقات در مقابل ‌عبادات تنبل‌‌هستيم؟ لطفا ضمن بیان عوامل و ریشه ها، راهکار مناسب هم ارائه فرمایید.
 

پاسخ:
مقدمه:
کسالت يا تنبلي يكي از آسیب‌های اخلاقي و انساني است كه كوتاهي و ضعف همت از آثار و نتايج آن به شمار می‌رود. افراد تنبل و اهمال‌کار معمولاً از همت پاييني برخوردارند که همين مسئله زمینه‌ساز مشکلات زياد مادي و معنوي براي آن‌ها خواهد بود. در آموزه‌های ديني ما نيز به مسئله تنبلي و اهمال‌کاری توجه خاصي شده است. امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید: «تنبلي و بی‌حالی به دنيا و آخرت شما ضرر می‌زند»(1).
متن اصلی:
تنبل در لغت به کسی که مایل به کار نباشد و تن به کار ندهد و کسی که از کار گریزان است اطلاق می‌شود (2).
در اصطلاح علم اخلاق، به هر نوع بی‌میلی و بی‌رغبتی به کار، تنبلی نمی‌گویند، زیرا در برخی از موارد، عامل گریزانی از کار، ضعف جسمانی و وجود یک بیماری جسمی است و گاهی نیز اهمیت نداشتن یک موضوع خاص در اعتقاد شخصی، سبب بی‌رغبتی آن شخص برای انجام یک کاری است، به‌طوری‌که اگر اهمیت موضوعی برایش مشخص شود، با چابکی و نشاط انجامش می‌دهد و همه‌ جوانب کار را نیز رعایت می‌کند. ازاین‌رو در علوم تربیتی به کسی تنبل اطلاق می‌شود که شخص بدون داشتن کوچک‌ترین ضعف جسمانی، مهم‌ترین کارهای خود را به تأخیر انداخته یا با اکراه و اجبار انجام می‌دهد (3).
نکوهش تنبلی:
در قرآن از کسالت و تنبلی به‌خصوص در کارهای نیک و درراه عبادت خدا، به زشتی یادشده و این صفت از ویژگی‌های منافقان برشمرده شده است. در دو آیه از آیات قرآن که از واژه‌ی «کُسالی» در وصف منافقان استفاده‌شده، بر این معنا دلالت دارد «منافقان می‌خواهند خدا را فریب دهند درحالی‌که او آن‌ها را فریب می‌دهد (خودشان فریب می‌خورند) و هنگامی‌که به نماز برمی‌خیزند، با تنبلی برمی‌خیزند و در برابر مردم ریا می‌کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی‌نمایند» (4).
بررسی عوامل:
یکی از موضوعات رایج و فراگیر در بین اغلب مسلمانان تنبلی و کسالت در به‌جا آوردن عبادات به‌ویژه موضوع نماز بوده درحالی‌که اسلام کسالت و تنبلی را رد کرده و خواستار نشاط روحی و جسمی شده است. به‌طوری‌که حتی در مستحبات، خواستار انجام آن باروحیه و نشاط است. اگر شخص می‌خواهد عمل مستحبی انجام دهد، نباید این اعمال را به خودش تحمیل کند، بلکه باید بانشاط و روحیه این اعمال را انجام دهد. تنبلی و کسالت معلول یکی از عوامل زیر است:
1. عدم معرفت کامل به خداوند: صرف‌نظر از تفاوت‌های شکلی و ظاهری که گاه میان اعمال عبادی مردم به چشم می‌خورد، کیفیت عبادت بر اساس میزان شناخت و معرفت افراد نسبت به معبود تفاوت پیدا می‌کند. این‌که عبادت، چرا، چگونه و برای چه کسی انجام شود با شناخت و درک عبادت‌کننده رابطه مستقیم دارد. هر چه دانایی و معرفت در حوزه یادشده افزون‌تر باشد، بهره‌مندی شخص نیز از عبادت و احساس لذت او فزون‌تر خواهد بود.
2. عدم اطلاع از آثار عبادت: یکی دیگر از عواملی که در تنبلی و عدم نشاط در انجام عبادت تأثیر بسزایی دارد، عدم اطلاع از آثار فردی و اجتماعی مترتب بر عبادت است؛ لذا اهميت ندادن به عبادت به لحاظ عدم آشنايي به حقيقت آن و احساس نياز نکردن نسبت به آن، خود از عوامل تنبلی و یا ترک عبادت به شمار مي¬رود؛ ازاین‌رو پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) برترین عابد را کسی می¬داند که براثر آگاهی از آثار عبادت به انجام آن می¬پردازد؛ چنانچه می¬فرماید: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ.؛(5) بهترین مردم کسی است كه به عبادت عشق ورزد. و با آن مأنوس شوند و باجان و دل او را دوست داشته باشد و با بدن خود آن را به‌جای آورد و براى آن از انجام هر کاری فارغ گردد. چنين شخصى باك ندارد كه زندگى دنيايش به‌سختی بگذرد يا به‌آسانی».
3. گناه: یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین عواملی که باعث می‌شود لذت مناجات از انسان گرفته شود گناه است. همان‌گونه که انجام هر کاری مستلزم فراهم کردن مقدمات آن کار است, امور عبادی نیز همچون نماز یک سری مقدماتی دارد که اساسی‌ترین مقدمه, ترک معاصی در عقیده و عمل است لذا انسان نسبت به اين مسئله بايد بسيار حساس باشد و اگر كسي بي¬ميلي و تنبلی نسبت به اعمال عبادي [همچون نماز و ادعيه] در وي طولاني شده، اين امر نشانگر بروز مشكلي در زواياي وجودي او هست كه چه‌بسا به‌وسیلۀ گناه و مبتلا شدن به قساوت قلب در او ایجادشده است. امام صادق )علیه السّلام( می‌فرماید: «إنَّ الرَّجُل یُذُنِبُ الذَّنبَ فیُحْرم صلوه الَّلیل و إنَّ الْعمل السَّیِیّءَ اسْرعُ فی صاحبهِ من السّكّینِ فی اللَّحْم؛ (6) گناه انسان را از عبادت و تهجد محروم می‌سازد و لذّت مناجات باخدا را از او سلب می‌کند و تأثیر گناه از كارد برنده سریع‌تر است.
4 ـ تنبلی و سستی و تن‌پروری: عادت به سستی و از زیر بار مسئولیت‌ها دررفتن باعث می‌شود که افراد برای انجام مسائل عبادی بی‌اهمیت باشد.
5. اتفاقات و حوادث زندگی: برخي اوقات از دست دادن حالات معنوي نتيجه برخي اتفاقات و حوادث زندگي است. مثل از دست دادن عزيزى، شكست در بعضى از امورات زندگى، زندگى كردن در غربت و دوري از خانواده كه هر يك از اين عوامل مي¬تواند در حالات معنوي انسان تأثيرگذار باشد و گاهي موجب كاهش حالات معنوي در انسان گردد.
6. خستگی زیاد: باید توجه داشت که انسان همواره ازلحاظ روحي داراي آمادگي نیست؛ بلكه گاهي اوقات در حال نشاط و آمادگي معنوي و گاهي اوقات هم آمادگي و نشاط لازم را ندارد كه در اين صورت بر اساس تعاليم دینی‌مان توصیه‌شده درزمانی كه انسان آمادگي و نشاط كافي جهت انجام اعمال عبادي را ندارد، خيلي به خود فشار نياورد تا اين كار موجب نفرت و بي¬حوصلگي نسبت به انجام اعمال عبادي نگردد.
همچنین برخی عواملی دیگر نیز دراین‌باره تاثیرگزار است: فشارهایی که توسط والدین یا دیگران درباره نماز بر انسان واردشده است، وجود پرسش‌ها و شبهات پاسخ داده نشده درباره نماز یا معارف دینی، ضعف پایه‌های دینی وایمانی، احساس و تخیل دوری از خدا و بد بودن، ارتباط با فرد بی‌نماز و تأثیرپذیری از او.
راه‌کارهای مهم:
درمان سستی در طاعات و عبادات از چندراه است، ازجمله:
1. محکم کردن رابطه باخدای متعال از راه قرائت قرآن و از روی اندیشه و تدبر و به یادآوردن عظمت خداوند متعال با اندیشه در عظمت کتابش و تفکر در بزرگی نام ‌ها و صفات و افعال او.
2. شناخت كافي از آثار و فواید عبادت: که بامطالعه و آثار سودمند در این زمینه می‌توان موفقیت چشم‌گیری به دست آورد زیرا انگیزه آدمی بیشتر می‌شود.
3. رفع موانع: سستی در عبادات مبتني بر عواملي است كه بايد از آن‌ها پرهيز شود. دنياگرايي، ندادن زكات، تكبر، خوردن حرام، آشاميدن شراب، حسد و ... از عوامل و موانع تأثيرگذار در ترك و تنبلی در عبادات است.
4. توبه: يكي از عوامل مهم تأثيرگذار در گناه زدایی، توبه است. توبه كه نوعي بازگشت و دگرگوني است، سبب مي‌شود كه قلب انسان صفا بگیرد و بار ديگر معنويت در آن تجلي نموده، از گناه جلوگيري شود.
5. ياري از خداوند: انجام عبادت، به‌ویژه نمازخواندن توفيق عبادت را مي‌طلبد. عبادت و ارتباط باخدا برقرار نمودن مي‌طلبد كه ازخداخواسته شود توفيق عبادت دهد. شايد بر همين اساس معصومان (ع) و بزرگان دين از خدا مي‌خواستند كه به آنان توفيق عبادت دهد. در دعاي حضرت مهدي (عج) آمده است: «اللّهم ارزقنا توفيق الطاعة...»(7) كه يكي از مصاديق بارز طاعت، عبادت است.
6. دوستی با افراد صالح: رسول خدا (ص) دیده‌ها را به این دورنما دعوت می‌فرمایند که: از که حواریون عیسی (ع) پرسیدند: ای روح اللّه! با چه کسانی هم‌نشین باشیم؟ فرمود: باکسی که دیدن او شمارا به یاد خدا اندازد و سخنانش بر علم شما بیفزاید و رفتارش شمارا به کار نیک ترغیب و تشویق کند (8)».
7. توجه و رسیدگی به آسایش جسم و بهره‌گیری از غذای خوب و سالم و پرهیز از اسراف و پرخوری، زیرا این توجه و اهتمام مایه‌ی نشاط و شادابی جسم گردیده و سبب سرزندگی و توانمندی تن خواهد شد.
8. برنامه‌ریزی: براي تمام فعاليت‏هاي شبانه‌روزی در طول هفته از يك برنامه مدون و متناسب به توانايي‏هاي خويش بهره جسته و سعي كنيد طبق برنامه مدون به انجام كارها و فعاليت‏هاي مختلف تحصيلي و غيره بپردازيد.
نتیجه:
کسالت يا تنبلي يكي از آسیب‌های اخلاقي و انساني است که موجب آسیب‌های دنیای و اخروی می‌گردد. یکی از مهم‌ترین علت سستی، عدم معرفت و شناخت نسبت به خدا و همچنین آثار عبادات است لذا برای لذت بردن از عبادت باید به عظمت و کبریایی حضرت حق، به‌اندازه معرفت و شناخت و ظرفیت خود پی ببریم و درراه کسب این معرفت، مطالعه و تفکر کرده، با توبه از گناهان و برنامه‌ریزی مناسب، وضعیت را بهبود بخشیم.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.     اسرار الصلاة يا پرواز در ملكوت، روح‌الله خمینی (ترجمه احمد فهري).
2.     پرتوي از اسرار نماز، محسن قرائتي.
3.     صلوه الخاشعين، عبدالحسین دستغيب.

کلیدواژه:
کسالت، تنبلی در عبادات، معرفت، گناه، توبه.
پی‌نوشت‌ها:
1. مجلسي، محمدباقر، بحار الأنوار، بيروت، موسسه الوفاء، چ دوم، 1403 ق، ج 78، ص 180.
2. عمید، حسن، فرهنگ عمید، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۶۲۱؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۴، ج ۱، ص ۱۱۴۷.
3. مدرّس، محمدباقر، خرد و سپاه او، تهران، انتشارات کلینی، ۱۳۷۱، ج ۳، ص ۲۶۹.
4. سوره نساء، آیه ۱۴۲.
5. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1365 ش، ج‏۲، ص ۸3.
6. همان، ص ۲۷۲، حدیث ۱۶.
7. مفاتیح‌الجنان، حاج شيخ عباس قمي‏، انتشارات اسوه، دعاي حضرت مهدي (عج).
8. کلینی، محمد بن یعقوب، پیشین، ج ۱، ص ۳۹.
 

صفحه‌ها