محبت خداوند

میزان معرفت و شناخت انسان نسبت به خدای متعال و نیز میزان علاقه و وابستگی انسان به غیر خدا، حد و مقدار انگیزه انسان را در عبادت خدا مشخص می کند
ملزومات انجام یک عبادت عاشقانه

پرسش:
نمی دانم چطور با خدای خوب و مهربانم راز و نیاز کنم؟ چطور قلبم را به او هدیه کنم؟ چطور به پروردگارم نزدیک‌تر بشوم؟ لطفاً مرا راهنمای کنید؟
 

پاسخ:

عبادت و بندگی و راز و نیاز باخدا همیشه و در هرزمانی وجود داشته و پیامبران الهی و صالحان به دنبال آن بوده‌اند؛ و گروه‌ها و فرقه‌های مختلف دیدگاه‌های مختلفی در این زمینه داشته و دارند. اسلام در مورد عبادت و بندگی و چگونگی راز و نیاز باخدای متعال، دستورات و بیاناتی دارد که اگر درست عمل شود حتماً باعث می‌شود هم محبت به خدا زیاد شود و هم به خداوند نزدیک‌تر می‌شویم. در ادامه به نکاتی در این زمینه اشاره می‌کنیم.

1. پرستش و عبادت خدای متعال باانگیزه‌های متفاوتی انجام می‌شود. گاهی از ترس نرفتن به جهنم و گاهی به شوق و امید گرفتن ثواب و رفتن به بهشت و گاهی نیز به خاطر عظمت و محبت پروردگار است. همان‌طور که امیر مؤمنان علیه‌السلام می‌فرمایند: «گروهى، خدا را به شوق بهشت مى‏پرستند، این عبادت بازرگانان است و گروهى خدا را از ترس عذاب او مى‏پرستند، این عبادت بردگان است؛ و گروهى خدا را براى سپاس او مى‏پرستند، این عبادت آزادگان است». (1) و در روایت دیگری همین مضمون آمده و در انتهای روایت فرموده «این بهترین عبادت است». (2) از روایت می‌فهمیم که بالاترین عبادت، پرستشی است که از روی محبت خدا باشد؛ یعنی انسان باید دنبال عبادت و راز و نیاز به نیت افزایش محبت به خدا باشد. به عبارت بهتر عاشقانه عبادت و راز و نیاز کند.

2. اما رمز عبادت عاشقانه و باکیفیت‌تر خداوند، شناخت و معرفت نسبت به خداوند و فلسفه بندگی است. انسانی که معرفت و شناختش کمتر است و ایمان هم دارد برای دوری از ضررها یا کسب پاداش عبادت انجام می‌دهد. این افراد هنوز در کالبد تن و این دنیای فانی مانده و همان‌طور که در دنیا دنبال کسب منفعت یا دفع ضرر است از بندگی هم همین هدف را دنبال می‌کند. ولی وقتی شناخت بالاتر برود و محبت به خدا بیشتر شود دیگر انگیزه فقط محبت خدا می‌شود؛ مانند طفل که از پزشک فرار می‌کند و باید او را با ترفندهای مختلف به نزد پزشک برد، اما همین طفل زمانی که رشد کرده و عقلش کامل می‌شود، خود، با رغبت به پزشک مراجعه می‌کند و او که زمانی از یک آمپول فرار می‌کرد، حال برای جراحی نوبت می‌گیرد و برای این کار هزینه‌های سنگین می‌پردازد و در آخر امر نیز مدیون پزشک خویش و متشکر از اوست. 
دلیل تفاوت رفتار در دو صحنه فوق، شناخت انسان است که یکی، تنها ثانیه‌های پیش رو را می‌بیند و دیگری نگاهی وسیع‌تر یافته و دور دست‌ها را می‌بیند؛ بنابراین روشن است که تفاوت دیدگاه‌ها، تفاوت عملکردها را به وجود می‌آورد. انسانی که به معاد ایمان نیاورده و پذیرش آن هنوز از عقل به دلش نرسیده، خدا را برای خواسته‌های مادی خویش می‌خواند؛ اما همین انسان زمانی که از حصار تنگ مادیات درمی‌آید و وسعتی به‌اندازه ابدیت در پیش روی خویش می‌بیند، حاضر می‌شود تمام مرارت‌ها و سختی‌های دنیا را تحمل کند و دست از بندگی خدا برندارد. اینجا تازه شروع مسیر بندگی است که همراه باایمان به عالم غیب است.
پس شروع مسیر بندگی، خود نیاز به یک وسعتی در دید دارد و چنین انسانی مدارجی از کمال را طی کرده است. به‌صورت خلاصه باید گفت بهترین پرستش خدا، عبادت و پرستشی است که به شناخت و معرفت بیشتری نسبت به او و نعمت‌هایش و عظمت  و صفاتش باشد. براین اساس راه درست و اساسی بندگی نیز مشخص است، هرچه انسان معرفتش نسبت به خدا بالاتر برود و بیشتر در مورد خدا و صفات و نعمات و نشانه‌هایش فکر کند یا مطالعه کند یا از دانشمندان بشنود و استفاده کند یا با مؤمنین در این مورد بحث و گفتگو کند، اشتیاقش بیشتر می‌شود و پرستش او به کمال نزدیک‌تر می‌شود.

3. در کنار افزایش معرفت می‌توانیم کارهای دیگری کنیم که راز و نیاز باخدا را عاشقانه‌تر کند. یکی از آن کارها خالی کردن دل از غیر خداست، یعنی محبت‌هایی که مورد تأیید خدا نیست، محبت‌های حرام و محبت و وابستگی به دنیا را از دل بیرون کنیم؛ بنابراین محبت به خانواده، ارحام، مؤمنین خوب است. ولی وابسته بودن به دنیا و محبت‌های غیر خدایی خوب نیست؛ بنابراین از همه محبت‌های غیرمجاز و شبهه‌ناک دوری‌کنید. کار دیگری که می‌توان انجام داد این است که رابطه خود را باخدا و اهل‌بیت بیشتر کنید. هرچه رابطه باخدا بیشتر شود، هرچه بندگی بیشتر شود، انسان به خدا نزدیک‌تر می‌شود. شمردن نعمات و لطف‌هایی که خدا به ما داده نیز راه دیگری برای افزایش محبت و علاقه نسبت به خداست.

4. راه اصلی بندگی عاشقانه و بنده خاص خدا شدن این است که به تهذیب نفس و بندگی و اخلاص بیشتری بپردازیم. عنوان بصری از امام صادق علیه‌السلام در مورد حقیقت بندگی سؤال کرد. امام فرمود: «حقیقت بندگی، در سه چیز است:
اول: بنده، خودش را مالک چیزهایی که خدا به وی عطا کرده، نداند؛ زیرا بندگان مالک چیزی نمی‌شوند؛ بلکه مال را متعلق به خدا می‌دانند و در همان راه که فرموده، به مصرف می‌رسانند.
دوم: بنده، خودش را در تدبیر امور ناتوان بداند.
سوم: عُمر خودش را در انجام اوامر و ترک حرام‌های خدا مشغول بدارد.(۳)
کسی که عبودیت و بندگی خدا را برگزیده است، در تمام مراحل زندگی و حتی در جزئیات اعمال و رفتار طبق رضای پروردگار عمل می‌کند؛ چشم امید او، فقط به خداوند است و مردم را در یاری‌رساندن، واسطه‌ای بیش نمی‌بیند. پس یکی از مهم‌ترین راه‌های بنده خاص شدن اطاعت از دستورات و اوامر و نواهی خداوند است.

5. کار مهم دیگر اخلاص است. امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «هیچ بنده‌ای آن‌طور که شایسته و سزاوار است، خدا را عبادت نکرده؛ تا آنکه از همه مردم نومید شود. در این حال، خداوند می‌فرماید: بنده، خود را برای من خالص کرده. پس او را به کرمش می‌پذیرد». (4)

6. راهکار عملی دیگر ما تلاش برای قرار گرفتن در کنار افراد صالح و نورانی  و مکان‌های نورانی است. انسان باید در حلقه صالحان و در پرتو نور قرار بگیرد. قرار گرفتن در کنار دوستان و اطرافیان مؤمن درصد خطای انسان را پایین می‌آورد و قرار گرفتن در کنار مکان‌های نورانی مانند مساجد و هیئات و زیارتگاه‌ها و شبیه آن‌ها انگیزه معنوی انسان را بالاتر می‌برد و از تاریکی‌ها و آلودگی‌ها دور می‌کند.

نتیجه:
طبق روایات عبادت به انگیزه محبت الهی بالاترین عبادت است. علت تفاوت انگیزه‌ها، تفاوت افراد در معرفت نسبت به فلسفه عبادت و پروردگار است؛ یعنی توصیه‌شده که راز و نیاز عاشقانه باخدا داشته باشیم. برای داشتن رابطه عاشقانه باخدا نیاز به افزایش معرفت و شناخت است. در کنار کسب معرفت و شناخت برای رسیدن به بالاترین عبادت، خالی کردن دل از محبت‌های حرام و شبهه‌ناک، افزایش ارتباط و بندگی باخدا، تفکر در نعمات الهی و اخلاص از راه‌های افزایش محبت و نزدیکی به خداست. راهکار عملی دیگر ما تلاش برای قرار گرفتن در کنار افراد صالح و نورانی و مکان‌های نورانی است.

 

 

منابع برای مطالعه بیشتر:
-عبادت و دعا، مرتضی مطهری.
-عبادت یا عبودیت، امام موسی صدر.

پی‌نوشت‌ها:
1. سید رضی، نهج‌البلاغه، قم، انتشارات هجرت، کلمات قصار شماره ۲۳۷.
2. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 84.
3. مجلسى، محمدباقر بحار¬الانوار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج ۱، ص ۲۲۵.
4. همان، ج 67، ص 111.

با عرض سلام و تشکر فروان از شما میخواستم بپرسم چگونه میتوانیم حکمت بعضی از حوادث را درک کنیم در صورتی که هرچه صبر می کنیم نشانه ای نمیبینیم،و هرگاه از خداوند می خواهم و ائمه را واسطه قرار میدهم خیلی زود همان اتفاق با همان جزئیات تکرار می شود و من را بیشتر از پیش سردرگم می کند.نمی دانم خداوند با این مسئله می خواهد مرا تحقیر کند؟اگر این طور نیست پس چرا نتایج این اتفاقات جز کوچک شدن من نیست؟من چه چیزی باید بفهمم که نمی فهمم؟من که به مشکلات و کاستی های خود بیشتر از هر کس واقفم چرا خداوند اینطور انها را برایم پرنگ وپررنگ تر میکند؟؟؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اي کاش سؤال را واضح تر و با ذکر مثال و مصداق بيان مي کرديد . زيرا پرسش روشن پاسخ روشن دارد . خداي مهربان همه بندگان خويش را دوست دارد. اگرچه مؤمنان را بيش تر دوست دارد . بنده اي هر چه ايمان و معرفت و درجه يقين و اعتمادش به خدا بيش تر باشد ، او را بيش تر دوست دارد ليکن او همه بندگانش را دوست دارد :
إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيم (1)نفرمود فقط مؤمنان را دوست دارد ، بلکه فرمود همانا خداوند نسبت به همه مردمان (الناس) مهربان و بخشاينده است .
در ادامه بسم الله آمده است : الرحمن الرحيم . رحمن است ،يعني نسبت به همه بندگانش و مخلوقاتش رحمت و مهرباني دارد، اگرچه بعد آمده است الرحيم، يعني بندگان مؤمن را بيش تر دوست دارد . علاقه خدا به بندگانش آن قدر زياد است که در يک حديث قدسي مي فرمايد :
لو علم المدبرون کيف اشتياقي بهم لماتوا شوقا .(2)يعني اگر گناهکاران آنان که از درگاه من روي بر تافتند ، مي دانستند که چقدر مشتاق آنان هستم ، و دوست شان دارم ، قطعا از زيادي شوق و شادماني جان مي سپردند !! .
علاقه و اشتياق خدا نسبت به بندگانش است که اجازه نمي دهد بندگان او پيش ديگران به هيچ وجه و در هيچ صورتي خود را تحقير کنند . خوار و ذليل شمارند . به همين جهت عزيز بودن بندگان خود را در کنار عزت خود قرار داده و در سوره منافقان مي فرمايد : َ
إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُون (3) عزت و سر فرازي از آن ِخدا و پيامبرش و مؤمنان است .
حقيقت روشن و بديهي اين است که ما خداي مهربان را نشناخيم . نداشتن حسن ظن به خدا به خاطر عدم شناخت است . براي همين است وقتي دچار مشکل و سردرگمي در زندگي مي شويم، به جاي اين که بينديشيم و ضعف ها و عيب هاي کار خودمان را پيدا کنيم . و سر نخ اصلي کار را بيابيم ، با آن مهربان ترين مهربانان با ادبيات درستي حرف نمي زنيم . اي کاش مي دانستيم هر مشکلي که در زندگي ما پيش مي آيد، نتيجه کار کرد هاي خودمان است . نتيجه به کار نگرفتن عقل و انديشه فردي و شورايي و تخصصي و بي توجهي به راهنمايي هاي خداي مهربان است که به صو.رت واجب و حرام يا مستحب و مکروه به عنوان دين به بندگانش ارائه داده است .
اگر با بيان اين کليات پاسخ خود را دريافت نکرديد . پرسش خود را روشن تر و جزئي تر بيان کنيد .
پي نوشت ها :
1. بقره(2) آيه 142.
2. شيخ محمد بهاري همداني ، تذکرة المتقين ، ص101.
3. منافقان (63)آيه 8 .