با عرض سلام و تشکر فروان از شما میخواستم بپرسم چگونه میتوانیم حکمت بعضی از حوادث را درک کنیم در صورتی که هرچه صبر می کنیم نشانه ای نمیبینیم،و هرگاه از خداوند می خواهم و ائمه را واسطه قرار میدهم خیلی زود همان اتفاق با همان جزئیات تکرار می شود و من را بیشتر از پیش سردرگم می کند.نمی دانم خداوند با این مسئله می خواهد مرا تحقیر کند؟اگر این طور نیست پس چرا نتایج این اتفاقات جز کوچک شدن من نیست؟من چه چیزی باید بفهمم که نمی فهمم؟من که به مشکلات و کاستی های خود بیشتر از هر کس واقفم چرا خداوند اینطور انها را برایم پرنگ وپررنگ تر میکند؟؟؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اي کاش سؤال را واضح تر و با ذکر مثال و مصداق بيان مي کرديد . زيرا پرسش روشن پاسخ روشن دارد . خداي مهربان همه بندگان خويش را دوست دارد. اگرچه مؤمنان را بيش تر دوست دارد . بنده اي هر چه ايمان و معرفت و درجه يقين و اعتمادش به خدا بيش تر باشد ، او را بيش تر دوست دارد ليکن او همه بندگانش را دوست دارد :
إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيم (1)نفرمود فقط مؤمنان را دوست دارد ، بلکه فرمود همانا خداوند نسبت به همه مردمان (الناس) مهربان و بخشاينده است .
در ادامه بسم الله آمده است : الرحمن الرحيم . رحمن است ،يعني نسبت به همه بندگانش و مخلوقاتش رحمت و مهرباني دارد، اگرچه بعد آمده است الرحيم، يعني بندگان مؤمن را بيش تر دوست دارد . علاقه خدا به بندگانش آن قدر زياد است که در يک حديث قدسي مي فرمايد :
لو علم المدبرون کيف اشتياقي بهم لماتوا شوقا .(2)يعني اگر گناهکاران آنان که از درگاه من روي بر تافتند ، مي دانستند که چقدر مشتاق آنان هستم ، و دوست شان دارم ، قطعا از زيادي شوق و شادماني جان مي سپردند !! .
علاقه و اشتياق خدا نسبت به بندگانش است که اجازه نمي دهد بندگان او پيش ديگران به هيچ وجه و در هيچ صورتي خود را تحقير کنند . خوار و ذليل شمارند . به همين جهت عزيز بودن بندگان خود را در کنار عزت خود قرار داده و در سوره منافقان مي فرمايد : َ
إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُون (3) عزت و سر فرازي از آن ِخدا و پيامبرش و مؤمنان است .
حقيقت روشن و بديهي اين است که ما خداي مهربان را نشناخيم . نداشتن حسن ظن به خدا به خاطر عدم شناخت است . براي همين است وقتي دچار مشکل و سردرگمي در زندگي مي شويم، به جاي اين که بينديشيم و ضعف ها و عيب هاي کار خودمان را پيدا کنيم . و سر نخ اصلي کار را بيابيم ، با آن مهربان ترين مهربانان با ادبيات درستي حرف نمي زنيم . اي کاش مي دانستيم هر مشکلي که در زندگي ما پيش مي آيد، نتيجه کار کرد هاي خودمان است . نتيجه به کار نگرفتن عقل و انديشه فردي و شورايي و تخصصي و بي توجهي به راهنمايي هاي خداي مهربان است که به صو.رت واجب و حرام يا مستحب و مکروه به عنوان دين به بندگانش ارائه داده است .
اگر با بيان اين کليات پاسخ خود را دريافت نکرديد . پرسش خود را روشن تر و جزئي تر بيان کنيد .
پي نوشت ها :
1. بقره(2) آيه 142.
2. شيخ محمد بهاري همداني ، تذکرة المتقين ، ص101.
3. منافقان (63)آيه 8 .