بندگي

شخص مؤمن طبق معارف قرآن و اهل بيت (ع) همواره بايد بين خوف و رجا (ترس و اميد) باشد...

شخص مؤمن طبق معارف قرآن و اهل بيت (ع) همواره بايد بين خوف و رجا (ترس و اميد) باشد و چنين بينديشد كه ممكن است با اينكه عبادتهاى بسيارى انجام داده، در اثر يك لغزش به بزرگترين مكرهاى الهى دچار گردد و با عاقبت بد از دنيا برود و يا با اينكه بسيار گنهكار و پست است، خدا او را از اين حالت نجات دهد و از حسن عاقبت برخوردار گردد.

احساس امنيت نسبت به مكرالهى، خود از گناهان كبيره است. انسان اگر تمام عمر خود را به عبادت پرداخته باشد نبايد بدان خرسند باشد و به خود مغرور شود و از عاقبت كار خود مطمئن گردد. مغرورشدن و به خود باليدن در پيشگاه خداى متعال، گناه بسيار بزرگى است، بلكه بايد همواره خائف باشد كه اگر خدا يك لحظه او را به حال خود واگذارد به پايين ترين درجات سقوط مى‌كند.

از اين رو كسانى كه نزد خدا مقرّب ترند، مانند انبيا و اوليا، ترسشان از خدا بيشتر است؛ آنان عظمت خدا را بيش از ديگران درك مى‌كنند و با وجود مقامى كه خداوند به آنها عنايت كرده است از اينكه حتى يك لحظه در برابر او مغرور شوند در هراسند.

از سوى ديگر، خداوند يأس از رحمت خود را از گناهان بزرگ به حساب آورده است. انسان هر قدر گنهكار باشد نبايد از رحمت خدا مأيوس گردد. رحمت الهى آن قدر وسيع است كه اگر انسان واقعاً توبه نمايد و به سوى او باز گردد مورد بخشش خدا قرار مى‌گيرد. آنگاه كه بنده نهايتِ ذلت خود را در برابر خداوند ابراز دارد و حالت خوف و رجاى او به كمال رسد، در مسير تكامل قدم گذاشته است.

در روايتي مي خوانيم که:

« إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا »(1)

«هيچ بنده مومنى نيست مگر آنكه در قلبش دو نور وجود دارد: نور خوف و نور رجاء؛ اگر سنجيده شوند هيچ يك بر ديگرى برترى ندارد.»

بنابراين طبيعي است که هر شخص مؤمني هر دو حالت خوف و رجاء را داشته باشد و نبايد در اينگونه امور ما به قرآن تفأل بزنيم تا موقعيت خودمان نزد خداوند متعال را بدانيم. بلکه براي شناخت موقعيت و جايگاه خود نزد خداوند متعال بايد أعمال و رفتارمان را بسنجيم و ببينيم که چقدر با معارف قرآن هماهنگي دارد. هر اندازه که أعمال ما در راستاي اجراي فرامين الهي باشد ما به قرب الهي نائل شده ايم.

در روايتي مي خوانيم که شخصي به ابوذر غفاري عرضه داشت که حال ما را نزد خدا چگونه مى‏بينى؟

فرمود: « اعْرِضُوا أَعْمَالَكُمْ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ بِقَوْلِ اللَّهِ إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ  وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ»(2)

« اعمال و رفتارتان را بر قرآن عرضه كنيد، زيرا خداوند، مسأله را روشن كرده و فرموده:« نيکوکاران در ناز و نعمت خواهند بود و بدکاران در آتش دوزخ خواهند سوخت؟!»

ما به شما توصيه مي کنيم براي اطلاعات بيشتر و برطرف شدن ناراحتي تان با مرکز تلفني ما به شماره (09640) با بخش اخلاق صحبت کنيد.

پي نوشت ها:

1. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية‌، 1407 ه‍ ق‌، ج‏2، ص: 67.

2. همان، ص: 458.

انسان بايد به كمك عقل و فكر خدادادي خود و مشورت با افراد آگاه و متخصص در هر كاري اقدام نمايد.
دعا

چه كنیم كه دعاهایمان مستجاب شود؟

پاسخ: به طور كلي در مورد كيفيت دعا و استجابت آن چند نكته را ياد آوري كنيم :

1- براي برآورده شدن حاجت، دعا و توسل به تنهايي كافي نيست. زيرا خداوند حكيم نظام هستي را بر پايه اسباب و مسببات قرار داده؛ يعني براي پيدايش هر پديده اي، علتي خاص و براي حل هر مشكلي راهكارهاي ويژه اي تعيين نموده است.

 از يك سو به انسان « عقل و انديشه » عنايت كرد تا با كمك آن و مشورت با ديگران راه حل مشكلات را بيابد و افق آينده زندگي خويش را ببيند. بر آن اساس تدبير و برنامه ريزي كند. به هدف برسد، از سويي ديگر دو گونه اسباب و علل مقرر داشته است: مادي و معنوي.

انسان بايد به كمك عقل و فكر خدادادي خود و مشورت با افراد آگاه و متخصص در هر كاري اقدام نمايد. همزمان از آغاز هر كار تا پايان آن با دعا و توسل به لطف و عنايت هاي خداوند اميدوار باشد. از او بخواهد اقداماتش را به هدف و نتيجه مطلوب برساند.

نتيجه آن كه:

دعا و توسل به تنهايي راه­ حل صد در صدي براي حل مشكلات نيست. نمى‏تواند جاى كار ، تلاش ، برنامه ريزى و به كار گيري تخصص در هر كاري را بگيرد، بلكه مكمل آن مى‏تواند باشد.

 بنا بر اين لازم است، هم به عوامل ظاهري توجه شود و هم به عوامل معنوي.

2- اجابت دعا هميشه آن نيست كه خواسته انسان به همان گونه و در همان زماني كه توقع دارد، برآورده شود. گاهي انسان ‌خواسته‌هايي دارد كه برآورده شدني نيست، يا اگر مستجاب شود، به ضرر او يا ديگران است، و او نمي‌داند، يا اجابت دعا به مقدمات و شرايطي نياز دارد كه فراهم نيست، يا زمان آن هنوز فرا نرسيده و. .. .

3- خدايي كه فوق العاده مهربان است و ما را خيلي بيش تر از مادر دوست دارد و ما را براي سعادت و خوش بختي آفريده، چطور ممكن است خواسته و دعاي به حق بنده اش را بشنود و ببيند و در عين حال كاري نكند؟ آيا مي خواهد ما را زجر بدهد؟ آيا مي خواهد قدرت نمايي كند؟ آيا ما را فراموش كرده؟ آيا از اداره آفرينش خود ناتوان گشته؟ آيا. .. . آيا. .. .

بدون شك چنين نيست. بلكه اشكال كار از ناحيه ماست. خداوند دوست دارد كه ما قدرتمند و دانا و باهوش و. .. باشيم. در تقدير خود آگاهانه نقش داشته باشيم. خود و ديگران را خوش بخت كنيم. بزرگ ترين خاصيت مشكلات و بلاها ، درس آموزي به ما و ايجاد حركت آگاهانه است. هر كس كه زودتر درس خود را بگيرد و حركت كند، زودتر از مشكلات رهايي مي يابد. هر كس ديرتر بفهمد يا نفهمد، بايد سر كلاس بلا بنشيند تا بالاخره آن را ياد بگيرد.

4- گاهي ميزان ايمان و باور ،صداقت، «اعتماد » و «حُسن ظن» انسان به خدا از طريق تأخير استجابت و يا عدم استجابت دعاها مورد آزمايش قرار مي گيرد، يعني تأخير در استجابت دعا براي اين هدف است كه فرد«حقيقت ايمان » و جوهر وجودي خود و ميزان «حُسن ظن» خود به خدا را آشكار نمايد، ميزان دلبستگي و علاقه و ايمانش به حقانيت خدا را نشان دهد. آيا تا آن جا با خداست و او را قبول دارد كه خدا تابع او باشد و دعاها و خواسته هايش را اجابت كند يا خود را عبد و بنده تابع خدا مي داند؟

چه بسا يكي از مهم ترين آزمايش هاي خداوند براي بندگان خوبي چون شما تاخير در اجابت ها و سنجش ميزان صبر و حسن ظن شما به خدا باشد. امام صادق (ع) مي فرمايد.

« اصل و اساس حُسن ظن به خدا، ريشه در «حُسن ايمان» و «سلامت دل» دارد. علامت و نشانه اش اين است كه هر چيزي را كه مي بيند (و هر راحتي و گرفتاري به او مي رسد) با چشم بصيرت و پاك، و نگاهي ارزشمند به آن نگرد». (1)

5-  استجابت دعا شرايطي دارد و موانعي كه براي اجابت دعا بايد شرايط را فراهم و موانع را برطرف نمود. از جمله مهم ترين موانع استجابت دعا، انجام گناه است. در دعاي كميل مي خوانيم: " اللهم اغفر لي الذنوب التي تحبس الدعا". معلوم مي شود برخي گناهاني كه دعا را بازمي‏گرداند و مانع استجابت مي‏شوند.

-در صورت تمايل مي توانيد درباره حاجت خود براي ما بنويسيد تا در باره راهكار تحقق آن پاسخ دهيم و يا با شماره (096400)تماس بگيريد تا توضيحاتي عرض كنيم.

پي نوشت:

1. محدث النوري، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البيت، قم، 1408 ه. ق ، ج2، ص110. 

باسلام صحبت کردن با خدا از مشکلات و سختی هایمان ( گفتن درد و دل با خدا) یک جور ناشکری کردن است؟ می توان از درد و دل گفتن حضرت علی (علیه السلام) با چاه، نتیجه گرفت که در کل سخن گفتن از ناراحتی های ناشی ازمشکلات و سختی های زندگی کار بدی نیست اما گفتنشان به خدا، صورت گله پیدا می کند و پسندیده نیست؟ باتشکر

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
آدمي هميشه به دنبال اين است كه با تكيه بر جايگاه معنوي آرامشي به خود ببخشد. خداي متعال بهترين مونسي است كه مي توان با او درد و دل و راز و نياز كرد.
به نظر مي رسد علت اصلي كه شما را به اين شبهه وا داشته است، در اين باشد كه معناي دقيقِ گرفتار شدن به مشكلات تبيين نشده است كه احساس مي كنيم گفتن اين موارد ناسپاسي باشد.
- چرا خدا بلاهايي به سر ما مي آورد كه به ناشكري و ناسپاسي مي افتيم؟
** اوّلا: ايمان به خداي متعال بايد همراه ايمان به عوالم غيب باشد:
«الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»(1)(پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب [آنچه از حس پوشيده و پنهان است‏] ايمان مى‏ آورند و نماز را برپا مى ‏دارند و از تمام نعمت ها و مواهبى كه به آنان روزى داده ‏ايم، انفاق مى ‏كنند.»
و كساني كه به عوالم غيب ايمان دارند، نوع نگاهشان به دنيا گونه اي نيست كه ناهمواري هاي دنيا، كمرشان را بشكند و در مقابل آن تاب و توان خويش را از دست بدهند. بلكه انسان با نگاه به عالم حقيقي كه پس از مرگ رخ مي نماياند، تمام سختي هاي دنيا برايش پذيرفتني و چه بسا شيرين مي شود. مانند ورزشكاري كه سخت زحمت مي كشد، اما اميدش به كسب جايزه، رنج را برايش هموار مي كند.
** ثانيا: انسان با دقت در دنياي مادي مي فهمد كه رنج و سختي جزء جدا ناشدني دنيا است و همگان به نوعي سختي ها و مرارت هاي دنيا را تجربه مي كند. بنابراين تلاش براي منتفي نمودن هر نوع ناگواري، نتيجه اي جز شكست نخواهد داشت. و كساني در اين ميدان پيروز مي شوند كه به جاي تلاش براي تغيير همه چيز، به تغيير خود بپردازند و با ايجاد وسعت دروني، مشكلات را براي خويش هموار كنند. همان گونه كه خداي متعال، براي پيامبرش (ص) چنين نسخه اي داشت:
«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ * وَ وَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ»(2) آيا سينه‏ ات را برايت نگشوديم؟ و بار گرانت را از پشتت برنداشتيم؟»
** ثالثا: بسياري از بلاها و مصيبت هايي كه بر سرمان مي آيد، نتيجه اعمال خودمان است. و بايد شاكر خداي متعال باشيم كه حتي بسياري از بلاهاي خود ساخته ما را، از ما دور كرده است.
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»(3) فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده ‏اند آشكار شده است خدا مى‏ خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق) بازگردند.»
** رابعا: بسياري از اموري كه برايمان ناپسند شده، در واقع خير ماست. و به دليل جهل و ناداني، قادر به تشخيص مصلحت خويش نيستيم و گاهي اوقات، مصلحت هاي خويش را ناپسند مي شماريم:
«عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(4) چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏ داند، و شما نمى ‏دانيد.»
** خامسا: مكروهات دنيا، محكي براي ادعاي ايمان است. تا فرق بين مومن حقيقي و مدعي سست عنصر روشن گردد:
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ»(5) قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ ها، آزمايش مى ‏كنيم و بشارت ده به استقامت‏ كنندگان.»
«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»(6) آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مى ‏شوند و آزمايش نخواهند شد؟»
- اشاره به داستاني پيرامون مسأله:
در روايتي از ميثم تمار آمده است:
شبي از شب ها حضرت علي(ع) مرا به صحرا برد. از كوفه خارج شديم. به مسجد جعفي رسيديم. آن حضرت چهار ركعت نماز خواند و پس از سلام و تسبيح دست هاي خود را بلند كرد و گفت: خدايا! تو را چگونه بخوانم در حالي كه بنده گناهكار تو هستم و چگونه تو را نخوانم در حالي كه عاشق تو هستم. خدايا! با دستان گناه آلود و چشمان اميدوار به سويت آمده ام. خدايا! تو مالك همه نعمت هايي و من اسير خطاها هستم. آن حضرت پس از دعا به سجده رفت و صورت به خاك گذاشت و يكصد مرتبه گفت: خدايا عفوم كن. پس از اين از مسجد خارج شديم و رفتيم تا به صحرا رسيديم. حضرت علي(ع) خطي به دور من كشيد و فرمود: از اين خط بيرون نيا. مرا تنها گذاشت و رفت و در دل تاريكي گم شد. آن شب، شب تاريكي بود. پيش خودم گفتم: اي ميثم! آيا مولا و سرورت را در اين بيابان تاريك و با آن همه دشمن تنها رها كردي؟! پس در نزد خدا و پيامبر چه عذري خواهي داشت؟!
پس از آن سوگند خوردم كه مولايم را پيدا خواهم كرد. به دنبال آن حضرت رفتم و او را جستجو كردم. وقتي آن حضرت را از دور ديدم، به طرفش راه افتادم، وقتي كه رسيدم ديدم آن حضرت تا نصف بدن به چاه خم شده است و با چاه سخن مي گويد و چاه هم با او سخن مي گويد. وقتي كه آن حضرت آمدن مرا احساس كرد پرسيد: كيستي؟ گفتم: ميثم هستم. فرمود: مگر نگفتم از آن دايره پايت را بيرون مگذار؟! گفتم: نتوانستم تحمل كنم و ترسيدم كه دشمنان، بر تو آسيب برسانند. پرسيدند: آيا چيزي از آنچه گفتم شنيدي؟ گفتم: نه سرورم، چيزي نشنيدم. فرمود: اي ميثم! وقتي كه سينه ام از آنچه در آن دارم احساس تنگي كند، زمين را با دست مي كنم و راز خودم را به آن مي گويم و هر وقت كه زمين گياه مي روياند، آن گياه از تخمي است كه من كاشته ام.(7)
- حاصل سخن اينكه:
1- از سيره عملي و مناجات امام علي(ع) مي‌توانيم درس‌هايي مانند مناجات با خداوند در خلوت و تنهايي، سخن گفتن در خلوت با موجودات در جهت و مسير الهي و ... آموخت؛ با اين حال، نبايد از اين حقيقت غافل شد كه در قلب امامان(ع) اسرار و معارفي بوده كه نمي‌توانستند به هركس آنها را بگويند. آن بزرگواران اگر قلب‌هاي مستعدّي پيدا مي‌كردند تا حدي اسرار الهي را به آنها مي‌آموختند و اگر كسي را نمي‌يافتند، مأمور به بيان آن نبودند.
2- اگر بيان ناراحتي ها سر از ناسپاسي و گلايه داشتن به خدا باشد، پيداست كه به حكمت و مصلحت او ايمان نداريم و اين مقدمه اي بر يأس و نااميدي از درگاه او مي شود كه بزرگترين ناسپاسي است. در سيرۀ اميرالمومنين(ع) فقط هم نشيني با او معنا داشت نه گلايه.

پي نوشت ها:
1. بقره(2) آيۀ 3.
2. شرح(94) آيۀ 1-2.
3. روم(30) آيۀ 41.
4. نساء/(4) آيۀ 216.
5. بقره(2) آيۀ 155.
6. عنكبوت(29) آيۀ 2.
7. فيض كاشانى، محمد محسن، الوافي، ج 5، ص 705، كتابخانه امام أمير المؤمنين على(ع)، اصفهان، چاپ اول، 1406ق.

سلام علیکم، انسان چه کند که خدا توفیق شهادت را به او دهد؟ بنده در ضمن آنکه خواستار رسیدن به این توفیق هستم، اولا اکنون جنگی وجود ندارد و دوم آنکه اگر هم باشد بنده جرأت جنگیدن ندارم. آیا دعا یا زیارت خاصی برای این کار هست؟ با تشکر.

پاسخ:
پرسشگر گرامي! هر كه صادقانه از خداوند شهادت را مسئلت كند، خداوند او را به منزل هاي شهيدان برساند، هر چند در بستر خود بميرد. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «هر كه براستي خواهان شهادت باشد، (ثواب آن) به او داده مي شود، هر چند به شهادت نرسد.»(1)
- براي رسيدن به جواب به مطالب زير دقت كنيد:
1- قرار گرفتن در مسير شهادت:
وظيفه مهم ما گام برداشتن در راه نوراني شهدا و الگو قرار دادن آنها در زندگي است. دفاع از دين و ارزش هاي الهي و اسلامي و انجام وظايفي كه از طرف خداوند به عنوان مسلمان مؤمن بر عهده ما گذاشته شده و منطبق كردن برنامه زندگي با دستورات دين و قرآن و سنت معصومين (علیهم السلام) همان راه روشن و سعادت بخش شهدا است. اگر در اين راه گام برداريم در مسير شهادت قرار گرفته ايم و از ثواب و پاداش شهيدان بهره مند مي شويم هر چند به شهادت هم نرسيم. بايد روحيه شهيد و شهادت را همواره در وجود خويش حفظ كنيم و اين وظيفه مهم كنوني ما است. اگر در راه شهدا و در مسير تحقق بخشيدن به هدف عالي آنها كه همان حاكميت دين الهي و دستورات قرآن و ايجاد جامعه اي توحيدي و اسلامي گام برداشتيم، به مسؤليت مهم خود عمل شويم هر چند به ظاهر به شهادت هم نرسيم.
2- حقيقت شهادت:
شهيد در اصطلاح فقه به كسي گفته مي شود كه در خط مقدم جبهه به شهادت برسد كه غسل و كفن بر او واجب نيست. اما در روايات موراد ديگري را هم شهيد ناميده اند كه به معني آن است كه اجر شهيد دارد. بلي، همه گناهان شهيد را خداوند مي آمرزد، مگر حق الناس را؛ به نكات ذيل در مورد شهيد و شهادت عنايت فرماييد.
«شهيد» كسي است كه يك روح بزرگ دارد؛ روحي كه هدف مقدس دارد. كسي است كه در راه عقيده كشته شده است. كسي است كه براي خودش كار نكرده است. كسي است كه در راه حق و حقيقت و فضيلت قدم برداشته است.
مثل شهيد، مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و پرتو افكندن است. تا ديگران در اين پرتو كه به بهاي نيستي او تمام شده، بنشينند و آسايش بيابند و كار خويش را انجام دهند. آري، شهدا شمع محفل بشريتند. سوختند و محفل بشريت را روشن كردند.
شهادت، قداست خود را از اين جا كسب مي كند كه فدا كردن آگاهانه تمام هستي خود است در راه هدف مقدس.
اگر شور يك عارف عاشق پروردگار را با منطق يك نفر مصلح با همديگر تركيب كنيد، از آنها منطق شهيد در مي آيد. منطق شهيد، منطق سوختن و روشن كردن است. منطق حل شدن و جذب شدن در جامعه براي احياي جامعه است. منطق دميدن روح به اندام مرده ارزشهاي انساني است. منطق حماسه آفريني است، منطق دورنگري، بلكه بسيار دورنگري است.
اين كه هاله اي از قدس دور كلمه «شهيد» را گرفته است و اين كلمه در ميان همه كلمات عظيم، فخيم و مقدس، وضع ديگري دارد براي همين جهت است. اگر بگوييم قهرمان، مافوق قهرمان است؛ بگوييم مصلح، مافوق مصلح است؛ هر چه بخواهيم بگوييم، مافوق اينهاست.
3- اركان شهادت:
شهادت دو ركن دارد: يكى اين كه در راه خدا و فى ‏سبيل ‏الله و هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداى هدف نمايد. ديگر اين كه آگاهانه صورت گرفته باشد. شهادت به حكم اين كه عملى آگاهانه و اختيارى است و در راه هدفى مقدّس است و از هر گونه انگيزه‏ى خودگرايانه منزّه و مبراست، تحسين‏انگيز و افتخارآميز است و عملى قهرمانانه تلقّى مى‏ شود.
در ميان انواع مرگ و ميرها اين نوع از مرگ است كه ارزش آن از حيات و زندگى برتر و مقدّس ‏تر است.(2)
انسانى كه با چنين شرايطى به استقبال مرگ مى‏ شتابد شهيد است و اجر شهيد را نيز مى ‏برد. در احكام شهيد مى‏ خوانيم كسى كه به امر معصوم (ع) يا نايب او به جبهه برود و در ميدان نبرد كشته شود شهيد است و غسل و حنوط و كفن از او ساقط است، بلكه با لباس خودش دفن شود.»(3)
با اين حال روايت‏ها و اخبارى هست مبنى بر اين كه اگر كسى بميرد، در حالى كه داراى محبّت اهل بيت باشد، شهيد از دنيا رفته است، و نيز آمرزيده مى‏ شود و نيز با ايمان كامل از دنيا می ‏رود.(4)
در روايتي آمده است: «المؤمن علي اي حال مات و في اي ساعه قبض، فهو شهيد»؛ «مؤمن در هر حال و زماني كه بميرد، شهيد است.(5)
يا در روايتى ديگر از رسول خدا(ص) نقل شده است كه حضرت فرمود: مَن عاشَ مدارياً مات شهيداً هر كس طورى زندگى كند كه مردم از او آزارى نبينند و در حال مداراى با مردم از دنيا برود، شهيد از دنيا رفته است.(6)
- اين گونه روايت‏ها به اين موضوع اشاره مى ‏كند:
كسى كه با چنين شرايطى از دنيا برود، اجر شهيد را مى ‏برد. ولى حكم شهيد را ندارد. يعنى غسل، حنوط، و كفن از او ساقط نمى‏ شود، بلكه بايد او را غسل داد يعنى احكام اموات را بايد درباره او اجرا كرد. شايد مراد اين روايات اين باشد كه چنين افرادي در مسير شهداء هستند و در راه همان هدف عالي و ارزشمندي كه شهدا جان پاك خود را فداي آن كرده اند گام بر مي دارند. هدف شهدا اعتلاي دين و دفاع از دين و عمل به احكام و دستورات دين مي باشد و انسان مؤمن و دوستدار اهل بيت(ع) و محصل علوم ديني و الهي نيز در همين مسير نوراني و سعادت بخش قدم بر مي دارد.
- توصيه پاياني:
در انتهاى سخن سفارش مى‏ كنيم زيارت امين‏ الله را هر روز يا هفته‏ اى يك بار با توجه و تأمل بخوانيد. يكى از قسمت‏ هاى مهمّ اين زيارت شريف اين عبارت است: ... اللهمّ فاجعل نفسى مطمئنّةً بقَدرِكَ، راضيةً بِقضائك...(7) بارخدايا! پس جان مرا مطمئن و آرام نسبت به سرنوشت قرار بده، و مرا خشنود نسبت به داوريت بگردان. كه اشاره دارد خدايا مرا به مقام «رضا» و «خشنودى» برسان تا آن چه به من مى‏رسد مرا از توجه به تو باز ندارد.
- حاصل سخن اينكه:
1- شهادت درجه اي است كه خداوند نصيب افرادي مي كند كه قابليت آن را داشته باشند؛ يعني، واقعا اهل تقوا بوده و عاشقانه آن را طلب كنند. البته در بعضي از روايات آمده است كه: زن و مرد با ايمان اگر نيت كار خيري را داشته باشند، هر چند موفق به آن عمل نشوند ثواب آن را در نامه عمل آنها مي نويسند.
2- آرزوي شهادت به معناي برگزيدن بهترين نوع مرگ است. به عبارت ديگر همه از دنيا رفتني هستند؛ اما هنر انسان با ايمان آن است كه با بهترين انتخاب از دنيا مي رود. شهادت به معناي پذيرش مسؤوليتي بزرگ تر در برابر مسؤوليت هاي كوچك تر است. شهادت خودكشي و مسؤوليت گريزي نيست؛ بلكه انجام رسالت هاي بزرگ تر اجتماعي و فداكاري در راه مصالح عالي اسلام و جامعه اسلامي است. شهادت طلبي به معناي آن است كه در عرصه نياز جامعه به فداكاري، مصالح شخصي و خانوادگي مانند غل و زنجير انسان را پاي بسته نمي كند؛ بلكه انسان شهادت جو، مرز و حصار خوديت و دلبستگي و تعلق خانوادگي را پاره مي كند و در راه آرمان هاي مقدس عاشقانه و بدون اندك درنگ به پيش مي تازد.
- براي آگاهي بيشتر:
1. شهيد، تأليف استاد مرتضي مطهري.
2. تفسير نمونه،‌ مكارم شيرازي، ج3، ص218-224.

پي نوشت ها:
1. ر.ك: ميزان الحكمه، ترجمه حميدرضا شيخي، نشر دارالحديث، ج 6، ص0 288 تا 2884.
2. براي اطلاعات بيشتر در اين زمينه نگاه كنيد به: «قيام و انقلاب مهدى، به ضميمه شهيد از استاد مطهرى»
3. امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 1، ص 66.
4. زمخشري، تفسير كشاف، نشردار الكتاب العربي بيروت، 1411 ق، ج 3، ص 403.
5. ميزان الحكمه، رجمه حميدرضا شيخي، نشر دارالحديث، ج 5، ح 9803.
6. علي متقي، كنزالعمال، نشر موسسه رسالت، بيروت، 1413 ق. حديث 7173 و 7171.
7. حاج شيخ عباس قمى، مفاتيح‏الجنان، ص 578.
موفق باشید.

با سلام و سپاس فراوان از پاسخگویی این مرکز منظورم در صورتی که سعی کنه به پیروی از آنها و عمل به واجبات و دوری از گناهان و دوستی خدا پیامبر و امامان را در قلب احساس کنه علاوه بر این که ولایت امامان را پذیرفته و راضی هست به چیزهای خوبی که در رابطه با آنهاست آیا امکان وجود داره با این شرایط کسی آنها را دوست داشته باشه و آنها هم اونو دوست داشته باشند?بعلاوه دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان آنها کسی که عاشق عبادته و راضی هست به نعمتها و فضائل آنها چنانچه کسی راضی هست به آنها برای خودش آیا امکان داره خدا ,پیامبر و اهلبیت اونو دوست نداشته باشن? از پاسخ شما بی نهایت ممنون و سپاسگذارم

پرسشگر گرامي! لازم است اين مطالب را براي بدست آوردن جواب خود بدانيد و از انها استفاده كنيد.
اعتقاد و ايمان حقيقي به ولايت اهل بيت عليهم السلام، ثمرات و نتايج و بركات مشخص و معين و غير قابل انكاري در رفتار و سكنات و هدايت انسان دارد كه قطعا فردي كه چنين باور و اعتقادي ندارد از آن محروم خواهد بود. البته بايد گفت كه به صرف ادعاي محبت نمي توان كسي را دوستدار، معرفي كرد.
فردي از اميرالمومنين درباره حداقل ايمان و كفر و گمراهي پرسيد، امام فرمود:«حداقل ايمان آن است كه خداي بزرگ، خود را به انسان بشناساند، پس انسان به اطاعت خدا اقرار كند، سپس خدا پيغمبرش را بشناساند و انسان به نبوت و دريافت تعاليم دين اقرار كند. (آن گاه خدا) حجت خود بر خلق و گواه بر خلق را به انسان معرفي نمايد و انسان به فرمانبرداري او اقرار نمايد... حد اقل گمراهي آن است كه انسان حجت خدا در زمين و گواه خدا بر خلق را كه خداوند به اطاعت اوامر نموده و ولايت او را واجب كرده است نشناسد.»(1) پس فرمان بري از حجت خدا و معصومين از لوازم ضروري اعتقاد است. و اعتقاد بدون عمل صحيح نيست. و عمل بدون اعتقاد نيز ثمر ندارد.
حتي بر اساس معارف ديني بسياري از اهل سنت نيز متناسب با تقيد و پايبندي آنها به همان ميزان از حقيقت كه شناخته اند اهل نجات و سعادت خواهند بود. البته اين بحث اختصاصي به اهل سنت هم ندارد. بلكه در مورد همه انسانهاي حق طلبي كه از شناخت حق محروم مانده اند مطرح مي باشد. (2)
ما را شيعه مي خوانند و شيعه به معناي پيرو است. مشخصه اصلي تشيع واقعي را در يك تابلوي كلي مي توان چنين بيان كرد. « تسليم و اطاعت محض خدا، و پرستش و ستايش او در هر وضعيت، با امامت قرآن و چهارده معصوم است.»
ولايت پذيري از آن مواردي است كه كسي كه خودش را محب و دوستدار اهلبيت معرفي مي كند بايد رعايت كند. امام صادق (ع) در مورد ميزان ولايت پذيري شيعيان فرمود: خدا رحمت كند شيعيان ما را كه از سرشت ما و زيادى گل ما بوجود آمده، و با آب محبّت ما خميرمايه ي وجودشان سرشته شده‏است، از اين رو در غم ما غمگين، و در شادى ما شاد مانند.(3)
دوستي و محبت نسبت به ائمه هدي در رفتارهاي اجتماعي انسان نيز اثر مي گذارد و عزت نفس او را تقويت مي كند. انسان به عزت نفس و تكريم شخصيت از همه چيز، حتي گاهي از آب و غذا بيشتر نياز دارد. زيرا رنج گرسنگي و تشنگي موقتي است، ولي تحقير شخصيت و آزردگي روح و روان به زودي و سادگي رفع نمي شود، بلكه ممكن است تا آخر عمر همراه انسان بماند. براين پايه است كه رئيس مذهب شيعه يعني حضرت امام صادق(ع) پيروان خود را از هر عملي و گفتاري، و قرار گرفتن در هر موقعيتي كه سبب ذلت نفس و تحقير شخصيت گردد، نهي نموده است. آن حضرت در اين مقام مي فرمايد: شِيعَتُنَا مَنْ لَا يَهِرُّ هَرِيرَ الْكَلْبِ يَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ وَ لَا يَسْأَلُ عَدُوَّنَا وَ إِنْ مَاتَ جُوعا (4)، شيعيان ما [از فرط ذلت نفس، براي امورمادي و دنيايي] همانند سگ زوزه نمي كشند، و مانند كلاغ طمع نمي ورزند، اگر از گرسنگي هم بميرند دست نياز و ذلت به سوي دشمنان ما دراز نمي كنند.
رفتار فردي كسي كه محب اهلبيت است نيز بايد رنگ و بوي معنويت داشته باشد. قرآن كريم مكررا در مورد مجهز شدن به سلاح صبر و تقوا با بيان هاي مختلف از جمله «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور » (5) اگر [در جهاد مالي و جاني و در برابر تبليغات زهر آگين و آزار و اذيت هايي كه از يهودي ها و مسيحي ها و ساير كفار به شما مي رسد،]استقامت كنيد و تقوا و پرهيزگاري پيشه كنيد،[راه درستي را براي پيروزي و بي اثر كردن نقشه هاي دشمنان به كار گرفته ايد، زيرا] اين[صبر و تقوا] از كارهاي مهم و مطمئن است. بر اين اساس امام صادق (ع) يكي از مهم ترين ويژگي هاي شيعيان را تقوا و صبر در برابر سختي ها و حوادث گوناگون زندگي معرفي فرموده است. آن حضرت در گفتگويي با يكي از اصحاب خود فرمود: يَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَوْ أَنَّ شِيعَتَنَا اسْتَقَامُوا لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ لَأَظَلَّهُمُ الْغَمَامُ وَ لَأَشْرَقُوا نَهَاراً وَ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ لَمَا سَأَلُوا اللَّهَ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُمْ (6) اگر شيعيان ما استقامت بورزند ملائكه با آنها مصافحه خواهند نمود و ابر بر سرشان سايه مي افكند و روزهاى روشن و تابان دارند و از بالا و پائين نعمت بر آنها فرو مي ريزد و هر چه از خدا بخواهند بايشان مى‏بخشد.
پايبندي به نماز اول وقت نيز از شاخصه هاي محب اهل بيت است. امام جعفر صادق (ع) فرمود: شيعيان ما را در سه مورد آزمايش كنيد: هنگام فرا رسيدن اوقات نماز كه چگونه مراقب آن هستند، و در مورد اسرارى كه نزد آنان هست كه چگونه آن را از دشمنان ما حفظ مى‏كنند، و در زمينه اموالشان كه چگونه بوسيله آن به برادرانشان يارى مى‏دهند.(7)
و شاخص هاي ديگري همانند: بسيار تلاوت كردن قرآن و تدبر در آن ، زهد و ساده زيستي، تلاش براي اصلاح خود و جامعه، امانت داري و صداقت، رسيدگي به امور خانواده و محبت به آنان، رعايت ادب در معاشرت با ديگران ... پس اگر اين امور را رعايت مي كنيم مي توانيم در محضر ائمه سربلند باشيم و خود را رهرو و دوستدار آنها معرفي كنيم. در غير اين صورت محبت آنها چيزي جز ادعا براي ما نيست. هر كسي بايد دوستي و ارادت خود را به طريقي نشان بدهد و نحوه اظهار ارادت ما شيعيان نيز دوري از گناه و عمل به واجبات است. البته اگر غفلتي از ما صورت بگيرد و گناهي انجام دهيم و يا واجبي را ترك كنيم محبت اهل بيت به فريادمان خواهد رسيد و مارا از عذاب الهي نجات خواهد داد. در چنين مواردي است كه اهلبيت نيز دوستدار شخص خواهند بود و شفاعتشان را شامل حال ما خواهند كرد.
پي نوشت ها
1. كليني، كافي، دارالكتب الاسلاميه، 1374ش، ج 2، ص 415.
2. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، نشر صدرا ،1375ش،ج 1، ص 320 به بعد.
3. الحكم الزاهره، عليرضا صابري يزدي، ترجمه محمد رضا انصاري، ص 468، ناشر سازمان تبليغات اسلامي - قم.
4. كليني، الكافي، دارالكتب، چاپ1365، ج2، ص238.
5. آل عمران (3)، آيه 186و در آيات 125 و 120همين سوره.
6. همان، ج 75، ص 280.
7. همان، ج 83، ص 22.
موفق باشید.

جوانی هستم 28 ساله گناهان نسبتا زیادی انجام دادم 2 ،3 ساله که نماز نمیخونم چندین بار تلاش کردم حداقل نمازمو بخونم اما فقط برای چند روز تداوم داشته خیلی دوست دارم نماز بخونم اما نمیشه؟ نمی دونم چی کار کنم؟

توجه شما را به چند موضوع جلب می کنیم:
أ) فلسفه خلقت انسان این است که به کمال برسد. کمال نهایی او نزدیک شدن به خدا و بندگی است . برای رسیدن به خدا وسیله لازم است . بهترین وسیله نماز است. حضرت علی علیه السلام فرمود:«الصلاةُقربان کل تقى ّ؛ نماز وسیله نزدیکى به خداوند براى همه پرهیزگاران است». (1)
ب) سپاس گزاری از ولیّ نعمت و کسی که به انسان احسان کرده و نعمت داده ، شایسته و لازم است. این امر آن قدر لازم است که می بینیم حتی حیوانات در برابر نعمت دهندگان و صاحبان خود فرمانبرند . با حرکاتی از آن ها تشکر و سپاس گزاری می کنند. یکی از بهترین راه های سپاس گزاری از منعم، نماز است.
ج) توجه به فلسفه وجوب نماز, رغبت انسان را نسبت به اقامه آن بیش تر می سازد. در روایات و آیات به فلسفه آن اشاره شده است از آن جمله:
1- یاد خدا:
قرآن مجید می فرماید:«اقم الصلوة لذکرى ؛ نماز را بر پادار تا به یاد من باشى ». (2)
روشن است که یاد خدا موجب آرامش روان و تسکین قلب می شود. الاّ بذکراللّه تطمئن القلوب ؛(3) آگاه باشیددل با یاد خدا آرام می شود.
2- کفاره گناهان :
نماز سبب می شود که گناهان قبلی از بین برود، در واقع نماز یک نوع استغفار است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: اگر کنار خانه کسی نهر آبی باشد و هر روز پنج مرتبه در آن بدن خود را شست و شو کند، چرکی در بدنش نمی ماند. هم چنین نماز خواندن سبب می شود گناهان از بین برود. (4) آب , چرک و کثافت ظاهری را از بین می برد .نماز, آلودگی های روحی و باطنی را.
3- بازدارنده از گناه :
نماز سبب می شود که انسان از گناه و معصیت و فحشا و منکرات دوری کند و دامنش را آلوده نسازد.
قرآن کریم می فرماید: ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر؛ نماز انسان را از فحشا و منکرات باز می دارد. (5)
4- تقویت اراده :
اقامه نماز در اوقات معیّن و با شرایط و کیفیت خاص روح انضباط و تسلّط بر نفس را درانسان تقویت کرده و او را متوجه این امر می کند که در بعضی موارد نباید هر حرفی را زد, هر کاری را انجام داد و هر نوع لباسی را پوشید.
5- معیار قبولی اعمال دیگر:
قبولی همه اعمال انسان در گرو قبولی نماز است. اگر انسان دانشگاه و مدرسه بسازد, مدرسه , مسجد بنا نهد, حج برود, امر به معروف و نهی از منکر کند و کارهای دیگر خیری انجام دهد، تا نمازش مورد پذیرش الهی قرار نگیرد، هیچ کدام قبول نخواهد بود.
امام صادق علیه السلام فرمود: روز قیامت اولین چیزی که از انسان می پرسند و از او محاسبه می کنند ،نماز است , پس اگر قبول شود، بقیه اعمال او قبول خواهد بود . اگر رد شود، دیگر اعمالش نیز رد خواهد شد. (6)
6- تارک الصلوة و عذاب الیم :
روز قیامت بهشتیان از دوزخیان می پرسند: به چه جرم و گناهی به این روز گرفتار شدید و به عذاب الیم و دردناک و طاقت فرسا مبتلا هستید؟ در پاسخ به عواملی اشاره می کنند که اوّلش نماز نخواندن است. (7)

توجه به این موضوع که انسان موجود دو بعدی است ، همان طور که بدنش نیازهایی دارد ،روح او هم که ، حقیقت انسان به اوست،
نیازهایی دارد که نیازها به منزلۀ غذای روح اوست ؛تکالیف شرعی و در رأس آن نماز ، همه به منزلۀ غذای روح است . باعث تقویت اصل و حقیقت انسان می شود.همان طور که در طی روز چند وعده غذا می خوریم، باید چند وعده هم از غذای معنوی استفاده نماییم تا بعد حقیقی ما قوّت گرفته و در زندگی حقیقی خود که بعد از مردن شروع می شود، بدون مشکل، شاد و خرم باشیم.
در این راه از خداوند کمک بخواهید. حتماً یاری تان می کند. تنبلی را کنار بگذارید تا ببینید چگونه کمک تان می کند. چگونه می شود خدایی که همۀ نیروها از اوست، در همۀ کارها به ما نیرو بدهد اما در انجام چنین عمل مهمی بی توجه باشد؟! اراده نمائید و قدم اول را بردارید تا عنایات و یاری خدا شامل حال تان شود.
موفق باشید.

پی نوشت ها:
1. محمد باقر مجلسی , بحار الانوار, ج 10 ص 99. الوفاء، بیروت،1404ق.
2. طه (20) آیه 14.
3. رعد (13) آیه 28.
4. بحارالانوار, ج 79 ، ص 236 ،حدیث 66.
5. عنکبوت (29) آیه 45.
6. بحارالانوار, ج 79 ، ص 236 حدیث 64.
7. مدثر (74) آیه 40ـ 43.

با سلام.در خواندن نماز کاهلی می کنم.خیلی هم ناراحتم.کارهای بدی نمی کنم.ولی در هم نشینی با دوستانم این طور شدم.فکر می کنم اگر نماز بخونم بدبختی سراغم می آید.تورو خدا راهنماییم کنید دانشجوی کارشناسی ارشد هستم

پاسخ تان را در قالب چند نکته بیان می کنیم :
اول : آگاهی و معرفت، درمان هر دردی است.
یکی از علل ترک نماز یا سستی در انجام آن، عدم آشنایى با فلسفه نماز است. همان طور که شما نیز به این بی اطلاعی تان اقرار کردید و گفتید (فکر می کنم اگر نماز بخونم، بدبختی سراغم می آید)، اگر انسان بداند نماز یعنی چه و چرا نماز می خواند، پایبندی و تقید به نماز اول وقت چه آثاری و برکاتی در زندگی دنیا و آخرت او دارد و سبک شمردن نماز و عدم پایبندی به نماز اول وقت یا ترک آن چه عواقب و نتایجی خواهد داشت، قطعاً با میل تمام، بلکه عاشقانه به سوی نماز خواهد رفت؛ زیرا کسی که نسبت به نماز و به فلسفه و علت اقامه آن معرفت پیدا می کند، از درون وجود خویش معنای با خدا حرف زدن و راز دل با او گفتن را درک می کند. حالش پیش از فرا رسیدن موقع نماز و بلند شدن صدای روح نواز اذان ، همانند آن عاشق شیدایی و فدایی می شود که نه همچون مجنون منتظر لیلی و نه همچون زلیخا اسیر زلف یوسف و یک تبسم او، بلکه هزاران بار جنونش از مجنون فزون تر و چشم به انتظار نماز ماندنش از زلیخا جانسوزتر می گردد.
از این رو، هنگام نماز برای او، هنگامه به پایان رسیدن هجران و چشم انتظاری است. هنگام فرا رسیدن لحظات وصال و عشقبازی عاشق و معشوق حقیقی است. قطعاً هیچ لذتی برای او لذت بخش تر از نماز خواندن و مناجات و راز و نیاز کردن با معشوق حقیقی اش، یعنی خدا نیست. مرحوم آیة الله بهجت شبی بعد از نماز فرمود: اگر سلاطین عالم می دانستند که انسان در حال عبادت چه لذت هایی می برد، هیچ گاه دنبال مسائل مادی نبودند. (1)
دوم: آگاهی از عواقب ترک نماز یا سستی و کاهلی در آن.
اگر انسان از بی خبری و حال و هوای بچگی در آید و به عواقب زیان بار گناهان از جمله سستی و کاهلی در اقامه نماز یا ترک نماز آگاهی پیدا کند، گناه نمی کند . هرگز جرأت نمی کند در نماز یا هر عبادت دیگری سستی کند؛ زیرا آن را با هلاکت و نیستی خویش برابر می بیند.
می گویند حضرت موسی (ع) در ایام کودکی که در دربار فرعون بود، روزی چنگ انداخت و ریش بلند فرعون را محکم کشید؛ به گونه ای که فرعون عصبانی شد و گفت: این بچه همان فردی است که تاج و تخت مرا بر باد خواهد داد، باید او را بکشم. به او گفتند: او بچه است، خوب و بد را تشخیص نمی دهد. الآن ظرفی از آتش و ظرفی از طلا را جلوی او می گذاریم. اگر دستش را به سوی آتش دراز کرد، حرف ما درست است و کشیدن ریش تو از روی عمد نبوده و اگر به سوی طلا دستش دراز شد، حق با تو است .
ما انسان ها و به اصطلاح آدم های بزرگ گاهی همانند بچه ها هستیم . دست به سوی آتش دراز می کنیم تا آن را بر داریم و بخوریم؛ چون از عواقب و اثر سوزندگی آتش بی خبریم . اگر آثار و عواقب ترک نماز و روزه و ارتباط با خدا، خوردن مال حرام و مال یتیم، غیبت و تهمت و سایر گناهان را می دانستیم و آن را در وجود خود حس می کردیم، هرگز گناه نمی کردیم؛ زیرا بچه به دلیل نادانی دست به سوی آتش یا لجن دراز می کند؛ ولی ما بزرگ ترها با ترک نماز یا سستی و کاهلی در آن و یا انجام هر گناه دیگر، همه هستی خود را به آتش می کشیم؛ بلکه خود را هیزم جهنم می کنیم:
"پس از آتشی که هیزم آن مردم بد کردار و سنگ خارا است، بپرهیزید". (2) "آن ها جز آتش جهنم در شکم های خود فرو نمی برند". (3) نه تنها دست به سوی لجن دراز می کنیم، بلکه آن را سر می کشیم؛ چنان که قرآن باطن کارهای ما را این گونه گزارش می دهد:
«لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ لا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُن؛ (4) غذایی جز چرک و خون نصیب شان نمی شود. این طعامی است که آن را جز خطاکاران و گنهکاران نمی خورند».
در این جا فقط به دو روایت معروف در مورد عواقب سبک شمردن نماز که جامعیّت دارد، اشاره مى کنیم:
الف) حضرت رسول (ص) مى فرماید: «هر کس نماز را سبک بشمارد، دچار پانزده بلا مى شود: شش بلا در دنیا، سه بلا هنگام مرگ، سه بلا در قبر و سه بلا هنگامى که از قبر بیرون مى آید. آنچه در دنیا به آن دچار مى شود:
1. خداوند برکت را از عمر او بر مى دارد.
2. خداوند برکت را از روزى اش بر مى دارد.
3. چهره خوبان از او گرفته مى شود.
4. کار نیک وى پاداش نخواهد داشت.
5. دعایش به اجابت نمى رسد.
6. از دعاى خوبان بهره‏اى نخواهد برد.
امّا آنچه هنگام مرگ به آن دچار مى شود:
1. با ذلت و خوارى مى میرد.
2. گرسنه از دنیا مى رود.
3. تشنه مى میرد.
امّا آنچه در قبر گریبانش را مى گیرد:
1. خداوند ملکى را در قبر وى مى گمارد تا او را شکنجه دهد.
2. قبر بر وى تنگ خواهد گرفت.
3. درون قبر وى تاریک خواهد بود.
آنچه در قیامت هنگام برخاستن از قبر به آن دچار مى شود:
1. خداوند فرشته‏اى بر او مى گمارد تا وى را با صورت بر زمین بکشد.
2. با وى محاسبه سختى خواهد داشت.
3. هرگز خداوند به وى نظر رحمت نمى افکند». (5)
ب) امام صادق (ع ) فرمود: رسول الله (ص ) فرمود: «لیس منی من استخف بالصلوه لایرد علی الحوض لا والله ؛ (6) به خدا قسم! از من نیست کسی که نماز را سبک بشمارد و کنار حوض کوثر بر من وارد نمی شود».
نماز زمینه ساز توفیق های مختلف و یاری کننده انسان در عرصه های متفاوت زندگی مادی و معنوی است . خداوند در قرآن می‌فرماید: «از شکیبایی و نماز یاری جویید. به راستی این (کار) گران است؛ مگر بر افراد فروتن و متواضع ». (7)
ارتباط با خداوند و چنگ زدن به ریسمان الهی و پیوند دائمی با خداوند، انسان را بسیار یاری می کند تا بتواند ناهمواری ها را هموار و سختی ها را پشت سر بگذارد.
نکته مهم: دوست بد در انحراف انسان بسیار مؤثر است که خودتان هم گفتید در همنشینی با دوستانم این طور شده ام. توصیه می کنیم برای خدا از دوستانی که شما را نسبت به نماز بی اهمیت می کنند، فاصله بگیرید و با افراد با خدا و با نماز و با مکان های مذهبی مانند مساجد بیش تر ارتباط برقرار نمایید.
تذکر:
هیچ کس با خواندن یک یا چند کتاب و رساله یا پای منبر نشستن و موعظه شنیدن، به معرفت لازم و محرک و شوق آور در مورد خدا و نماز نخواهد رسید. این ها تماماً ابزارهایی هستند که می توانند سبب بیداری و آگاهی انسان گردند؛ درست مثل همین نامه که برای شما نوشته ایم. آنچه آگاهی ها را به «نور» و «هدایت» تبدیل می کند و به معرفت محرّک و مشوّق مبدّل می سازد، «اراده و تصمیم جدی، عمل آگاهانه و خالصانه» شما است.

پی نوشت ها:
1. مؤسسه البهجه، بهجه القلوب ( زندگی نامه آیة الله بهجت )، مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت بهجت ، ص 16.
2. بقره (2)، آیه 24.
3. بقره (2)، آیه 174.
4. الحاقه (69)، آیه 35 و 36.
5. المحدث النوري، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البيت، قم، 1408 ه.ق . ج 1، ص 172 و 171.
6. حاج شيخ عباس قمي، سفينه البحار، دار الاسوة الطباعة و النشر، 1422 ه.ق، واژه "صلاه".
7. بقره (2)، آیه 45.

سلام، انشاالله عازم کربلای معلی هستم، توصیه شما برای بامعرفت رفتن و درک کردن و برگشتن چیست؟

پاسخ:
در آیینه روایات برای زیارت پیامبر اکرم (ص) و زیارت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و ائمه (ع) فضایل و ثواب اخروی و پاداش و کرامت های دنیوی زیادی ذکر شده که محاسبه آن از توان هر کسی جز خدا خارج است . امّاپاداش های هر کسی به اندازه میزان خود شناسی و معرفتی است که نسبت به معصومی که مزورش است ، دارد. از این رو دربسیاری از روایات ، عبارت «عَارِفاً بِحَقِّهِ » یا « بِحَقِّهِا» را مشاهده می کنیم . مثلا در روایتی آمده است: مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ ع عَارِفاً بِحَقِّهِ كَتَبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ (1) هر کسی نزد قبر ابی عبدالله علیه السلام حاضر شود و قبر آن حضرت را با معرفت زیارت کند ، خداوند نام و مقام و منزلت این زایر را در اعلی علیین ثبت می کند .بنا براین اولین توصیه و ضرورت در زیارت ائمه این است که هر زایری باید نسبت به مزور - یعنی کسی که زیارت می شود، معرفت و شناخت پیدا کند.
پس زایرباید توجه داشته باشد کجا می رود ، در چه مکان هایی قدم می گذارد ، مزور او چه کسانی هستند ؟ از چه مقام و منزلتی در نظام آفرینش و در پیشگاه خداوند برخوردارند؟ خود کیست؟ برای چی می رود ؟ قصد و نیتش چیست ؟ زیارتش از چه میزان خلوص برخوردار است؟ چه نیازی به زیارت این ارواح طیبه دارد؟ زیرا پاداش زیارت هر کسی به میزان شناخت و معرفت و اخلاص او بستگی دارد.
توضیح : ائمة معصومين ( كه مظاهر تجلي اسماء حسني الهي هستند و امناء او در بين خلائق، وقتي ما انسانهاي خاكي از نعمت پر فيض وجود آنها بهره خواهيم برد كه نسبت به آن ها معرفت داشته باشيم و به مقتضای آن در مقابل آن ها تسليم كامل بوده و سرسپردگي نسبت به آن ها داشته باشيم ،
چه آن که حقیقت زیارت، سفرآگاهانه و عاشقانه است که از سرای دل آغاز می‏شود و سرانجام در منزل دل به مقصد می‏رسد.
زیارت، اِعلام وفاداری صادقانه مرید است به مراد؛ ابراز علاقه مطیع است به مطاع و اعلام "خودفراموشی" جان بر کفِ مخلص است نسبت به (جان) جانان. (2) و واژه زیارت از ریشه "زَوْر" است، به معنای برگشت از چیزی و تمایل و توجه کردن به چیزی و جانبی دیگر.
رفتن به ملاقات بزرگان دین، و مشرّف شدن به حضور امامان (ع) را از آن جهت زیارت گویند که روح و فکر زایر - هنگامی که در محضر آنان است - از جریان مادیات و عالم طبیعت بازگشت می‏کند . به معنویت و روح و روحانیت توجه و تمایل می‏نماید . زایر عا رف به مقام "مزور" (زیارت شده)جلوه خداوند را در فضای ملکوتی آن معصوم (ع) مشاهده می‏نماید. میزان معنویت و عِشق زایر، به میزان معرفت و شناختش از مقام و منزلت "مزور" نزد خدا بستگی دارد.چه بسا افرادی، فقط جسم شان در محضر امام (ع) باشد.تماشا و توجه نمودن به ضریح و طلا و نقره، هنرنمایی هنرمندان، وضع رواق‏ها و صحن‏ها و انبوه جمعیت آنان را از حقیقت زیارت محروم ساخته و نتوانند با امام ارتباط روحی و قلبی پیدا کنند.
کسی که سیاحت و شهرت را در متن سفر قرار داده‏ و زیارت را درحاشیه قرار داده و آنان که در محضر امام "ادب" نگه نداشته‏اند، آنان که توبه نکرده، شرفیاب محضر امام می‏شوند. اگر چه ازکرامت امامان دست خالی بر نمی‏گرد ند، لیکن نمی‏توانند "محضر قدسی و واقعی" امام را درک کنند و حظ و بهره روحی و قلبی پیدا کنند.
پس برای افزایش میزان معنویت و درک "محضر قدسیِ" مقام امام و به دست آوردن رقت قلب که از نشانه‏های خلوص و پاک شدن است، باید اموری را رعایت کرد. در ذیل به برخی اشاره می‏شود:
1- زائرباید بداند که امامان (ع) آیینه داران صفات جمال و جلال خدایند. ازاین رو حیات و مرگ آنان یکسان است. پس زائر در طریق زیارت امامان (ع) مستحب است فروتن وبا تواضع ودر کمال خشوع در راه رفتن از منزل به طرف حرم حرکت کند .
2-مردم معمولاً در محضر امام (ع) گوینده هستند تا شنونده. سعی می‏کنند نیازها، مشکلات مادی یا معنوی خویش، و بستگان را بیان کنند،گرچه خوب است، ولی بهترآن است که زایر پیش از آن که به قصد زیارت حرکت کند، ساعاتی ذهن و دلش را از دنیا و آن چه از نمودهای آن است، فارغ گرداند . با نشستن در مجالس علمای اهل دل یا مطالعه نمودن درآداب زیارت مثل کتاب مفاتیح و تفکردرباره مقام امام، نیز توجه نمودن به برخی کرامات و معجزات شان و دل سپردن به سخنان سراسر نورانی و نصایح دلسوزان شان، بر معرفت خویش بیفزاید .روح و ذهن خویش را از غبار گناه و زنگار مادیّت صیقل دهد .طوری خالصانه به امام (ع) سلام دهد که احساس کند امام جواب اورا می دهد.
3-وقتی با ذوق و شوق زیارت امام (ع) و به محضر مقدسش حرکت کردی ،چنان باش و زیارت کن که اگر آنان زنده بودند، در محضرشان چنان سلام می‏گفتی و زیارت می‏کردی . طرز معاشرت و رفتار و گفتارت با دوستان، و سایر زوار نزد امام (ع) آن گونه بود.
اگر حضرت امام زمان (عج) افتخار زیارتش را نصیب کند و اذن حضورش را به شما دهد، با چه حال درونی، به شوق زیارتش حرکت می‏کنی و برای جلب رضایت قلب مبارکش نزد حضرت چه می کردی؟ برای زیارت حرم امامان (ع) نیز آن گونه باش که "عین اللَّه الناظرة؛ چشمان نظاره گر" ظاهر و باطن زوار خویش هستند.
4- وقتی به شهری که شهادتگاه امام (ع) است رسیدی، به کاری مشغول نشو، جز این که مجدداً غسل زیارت کنی، لباس نظیف بپوش، آن گاه با ذکر خدا وگفتن صد مرتبه ( الله اکبر وصد مرتبه لااله الا الله و صد بارصلوات) توجه قلبی به مقام و منزلت امام،مشغول ساز.
حضرت امام صادق (ع ) فرمودند:هنگامى كه اراده زيارت حضرت حسين (ع ) را نمودى پس آن حضرت را با حالى غمگين و اندوه ناك و ناراحت و ژوليده و گرفته و گرسنه و تشنه زيارت نما.زيرا حضرتش كشته شدند در حالى كه غمگين و ناراحت و ژوليده و گرفته و گرسنه و تشنه بودند و از آن جناب حوائج و خواسته هاى خود را بخواه و سپس از آنجا برگرد و آن مكان شريف را وطن براى خود قرار مده .(3)
من از كودكى نو كرت بودام سگ رو سياه درت بوده ام
من آن مرغ عشقم ايا شمع جمع چو پروانه خاكسترت بوده ام
به امّن يجيب خداى بزرگ كه من عاشق مضطرت بوده ام
اگر خوب اگر بد مران از درت كه من كمترين ذاكرت بوده ام
5- زیارت هر چه به مزار مطهّر امام نزدیک‏ ترباشد، مطلوب ‏تر است امام صادق (ع) می‏فرمایند: "اگر چه سلام از راه دور نیز به پیامبر اکرم (ص) (و امامان (ع) می‏رسد، ولی به مدینه بروید (و به حرم امامان نزدیک شوید) و آنان را از نزدیک زیارت کنید". (4)
حرم‏های شریف محل تردّد فرشتگان الهی و ارواح انبیا و اولیا می‏باشد؛ مهم تر محل آمد و شد و تعلق ویژه روح قدسی و الهی امام (ع) است. نیز جا و مکان استجابت دعا است.
نزدیکی بدنی و جسمی به امامان (ع) و قبور و ضریح مطهّرشان اگر چه مطلوب و مورد توصیه امامان (ع) است،امّا نباید با ایجاد مزاحمت و آزار و اذیت برای زوّار، یا اقدام به کاری و حرکاتی که با شأن محضرامام مناسبت ندارد، باعث آزار و اذیّت روح امامان گردد و خاطر مبارک آنان را ناراحت نماید، در نتیجه نزدیکی جسمانی و ظاهری باعث دوری قلبی و باطنی گردد.
6-نکته دیگری که زایر باید به آن توجه کند این است كه معرفت ائمه داراي مراتب است و هر انساني به فراخور ظرفيت و استعداد معرفتی و خلوص نيتش از آن بهره می برد، بايد توجه داشت که منظور از شناخت و معرفت چيست؟ معرفت مراتبی دارد. حداقل مراتب معرفت را می توان در دوبخش بازگو کرد .
بخش اول، علم و اعتقاد به فضايل و اوصاف امام. در اين بخش بايد دانست كه امام همتاي پيامبر ـ مگر در نبوت ـ است و وارث آن حضرت بوده و اطاعت او در حقيقت اطاعت از رسول اكرم ( و اطاعت از خدا است و در نهايت هم در هر موردي بدون استثناء بايد تسليم نظر امام بود، ولايت آنها ولايت خدا است، زائر كسي است كه اين ولايت را بپذيرد و نسبت به اين ولايت خاضع و تسليم باشد و از خود در مقابل ايشان هيچ حق اختيار و تصميمي را قائل نباشد كه "النبي اولي با المؤمنين من انفسهم" درك اينكه وجود آنان بزرگترين نعمت حق و ظهور حقايق نوري آنان در هياكل بشري از منت ها و نعمت های بزرگ است، خود گامي در جهت شناخت مقام و منزلت آنان است.
بخش دوم، شناخت خصوصيات و ويژگيهاي شخصي آنها بويژه سلوك و راه و روش زندگي آنها كه خود مقدمه‌اي براي الگو قرار دادن آنها در زندگي خواهد بود و اين وادي معرفت اگر كامل بخواهد طي شود بايد تأملي در زيارت جامعة كبيره نمود .رعايت آداب زيارت و آنچه در اين رابطه خود مددكار ما در اين زمينه خواهد بود، و به تعبير حضرت آية الله بهجت كه در بياني مي‌‌فرمايند: " اهم آداب زيارت اين است كه بدانيم بين حيات و ممات معصومين (ع) هيچ فرقي وجود ندارد"
7-اخلاص‌در زيارت:يكي‌از فضايل‌اخلاقي‌كه‌در هر عمل‌روي‌آن‌تأكيد زياد شده‌است‌، اخلاص‌است‌. زيارت‌امام‌حسين ‌(ع) هم ‌به ‌عنوان ‌اين ‌كه ‌يكي ‌از بهترين‌ اعمال ‌است‌، در روايات ‌زيادي ‌آمده‌كه‌اين‌ عمل ‌با اخلاص ‌صورت ‌بگيرد.‌اين ‌همه ‌ثواب‌ در زيارت ‌آن‌ حضرت ‌نيست‌، مگر براي‌ كسي‌ كه ‌زيارت‌ آن‌ حضرت ‌بيايد و هيچ‌ غرض‌و هدف ‌ديگري‌ نداشته‌باشد و براي ‌خودنمايي‌و...نباشد. فقط‌خالصاً لوجه‌الله باشد. با حالت ‌خشوع‌ و خضوع ‌باشد، با حالتي ‌باشد كه ‌در آن‌ حال ‌كه ‌انسان‌ مشغول‌ زيارت‌ است‌، يك ‌سجده ‌خاشعانه ‌بزند و بعد برود در وادي‌ درد دل ‌كردن‌ با امام‌.با يك‌حالت‌مخصوص‌،آن‌گونه‌كه ‌مرحوم ‌علامه‌ اميني ‌زيارت‌ مي‌كرد كه‌مي‌گويد زماني‌كه ‌ايشان ‌در حرم ‌اميرالمؤمنين‌ (ع) مشغول ‌زيارت‌ بود، هيچ‌ چيز را احساس‌ نمي‌كرد و هيچ ‌سخني‌ را نمي‌شنيد. امام‌صادق‌ (ع) مي‌فرمايد: وقتي ‌روز قيامت‌ مي‌شود، منادي‌ ندا مي‌كند كه ‌زوار حسين‌بن‌علي‌ كجا هستند؟ عده‌اي ‌از مردم‌ به‌پا مي‌خيزند كه‌از شمارش‌آنها ديگران‌ غير از خدا عاجزند، به‌آنها گفته‌مي‌شود هدف‌شما از زيارت ‌امام‌حسين ‌(ع) چه ‌بود؟ مي‌گويند: به‌ خاطر محبت ‌پيامبر و علي‌و فاطمه‌ و رحمت‌خدا. به‌آنها گفته‌مي‌شود اين‌ها پيامبر و علي‌ و فاطمه ‌و حسن ‌و حسين ‌هستند، پس‌ به ‌آنها ملحق ‌شويد.شما در درجه ‌آنها با آنها هستيد. به ‌آنها گفته ‌مي‌شود برويد زير پرچم ‌رسول ‌خدا قرار بگيريد. آنها مي‌آيند در سايه ‌آن‌ پرچم‌ قرار مي‌گيرند در حالي ‌كه ‌در دست‌ علي‌است‌. اين ‌در حالي ‌است ‌كه ‌خدا به ‌وجود اين‌ زائرين ‌به ‌حاملين‌ عرش‌ خود و ملائكه ‌مقربين‌ خود مباهات ‌مي‌كند و به‌آنها مي‌گويد: آيا نمي‌بيند زوار قبر حسين ‌(ع) را در حالي‌كه‌با اشتياق‌ به ‌زيارتش ‌آمده ‌بودند. (5)

پی‌نوشت‌ها:
1. الشیخ الصدوق ، من لا یحضره الفقیه ، الناشر ، مؤسسه النشر الاسلامی ، -قم ، سنه النشر 1413 ه ق ، ج2 ، ص581.
2. جهت آگاهی بیشتر به کتاب ارزشمند« ادب فنای مقرّبان» از آیت اللَّه جوادی آملی که شرح و تفسیر زیارت جامعه کبیره است رجوع شود .
3.ترجمه كامل الزيارات ص 429.
4. محمد بن الحسن الحر العاملی ، وسائل الشیعه، الناشر ، مؤسسه آل البیت ، - قم ، سنه النشر ، 1409 ه ق ، ج 14، ص 338، کتاب الحج، ابواب المزار، باب 4، حدیث 3.
5.بحار الانوار ج 98 ص 21.

ایا دعای جوشن کبیر را باید در شب نوزدهم خواند؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در کتابهاي دعا از جمله محدث بزرگ مرحوم شيخ عباس قمي در کتاب مفاتيح الجنان طبق برخي روايات خواندن دعاي جوشن را در شب نوزدهم ذکر کرده است. بنا براين چون دراين دعا نام هزار صفت خداوند درآن ذکرشده است. بهتر است که انسان آن را دراين شب بخواند .(1)
پي نوشتها :
1. مفاتيح الجنان اعمال مخصوص شبهاي قدر ص 463.

من مدتي كه برخي از دعاهاي بزرگ مانند دعاي معراج - دعاي صحيفه - وآيت الكرسي و چند تا از سورههاي قرآن كريم رو بعد ازنمازهاي واجب ميخونم و تمامي پاداش و اجر معنوي اونو به روح پاك پيامبر بزگ اسلام حضرت محمد (ص) و اهل بيت پاك و بزرگوار ايشان هديه ميكنم و براي سلامتي و تعجيل در ظهور امام زمان هم دعا ميكنم حالا سوالم اينكه اجر و پاداش من در برابر اين كار از خداوند بزرگ چقدره يا اينكه اصلا براي اين كارم پاداشي هم از طرف خداوند بزرگ برام تعلق ميگيره يا نه اگه بمن كمك كنين ازتون ممنون ميشم اجرتون با خدا

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
بسيار کار شايسته و بايسته اي انجام مي دهي. روش بزرگان از علما را که اهل شناخت ومعرفتند پيروي مي کنيد، چون منبع وسرچشمه خوبي ها پيامبر بزرگ و امامان معصوم مي باشند . طبق وعده خدا در قرآن عمل صالح گر چه کم باشد، پاداش خواهد داشت (1) و به انسان بر گشت مي کند وخودش را در زندگي او نشان مي دهد ،منتهي مقدار پاداش بستگي به کيفيت عمل دارد. هر چه عمل خالص ترباشد، پاداش آن بيش تر وسنگين تر خواهد بود. (2)
پي نوشت ها :
1. توبه(9) آيه 120 .
2. حجرات(49) آيه 13.

صفحه‌ها