معاد شناسي

می خواستم نظر شما درباره تجربه نزدیک به مرگ رو بدانم.

می خواستم نظر شما درباره تجربه نزدیک به مرگ رو بدانم. آیا این تجارب را صحیح می دانید؟ بسیاری از کسانی که این تجربه را داشتند، خوشی را احساس می کردند و کمتر کسی از تجربه دردناک خبر می دهد با این که بسیاری از آنها مسلمان نبودند. خیلی از تجربه کننده ها، از تناسخ سخن می گفتند. کمتر کسی از سوال نکیر و منکر صحبت می کند. آیا اینها توصیف دین از سکرات موت و عذاب برزخی را زیر سوال نمی برد؟

پاسخ:

مقدمه:

تجربه نزدیک مرگ (1) به معنای تجربه کردن حوادث و یا بیماری‌های خطرناکی است که فرد را به حالت مرگ بسیار نزدیک می‌کند. این تجربه ممکن است شامل تجربه مثبت و آرام‌بخش یا تجربه منفی و اضطراب‌آور و یا بدون هیچ حسی باشد. در تجربه مثبت، احساساتی مثل احساس خروج از بدن، احساس شناور بودن، سکوت کامل، احساس امنیت و گرما، تجربه ازهم‌پاشیدگی، دیدن تونل، دیدن نور، دیدن بستگان فوت‌شده و غیره باشد و در تجربه منفی، ممکن است شامل احساس درد و اضطراب باشد. توضیحات در مورد این تجربه «NDE» ازنظر علمی و مذهبی بسیار متفاوت است. (2) در ادامه پاسخ سؤال شمارا در این خصوص در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:

نکته اول: مشکل راستی آزمایی مشاهدات

اولین نکته‌ای که در این میان باید بدان توجه داشته باشید این است که مشاهدات و تجربیاتی که از مسئله مرگ بيان می‌شود، باید در جای خود ثابت‌شده و گزارش‌هایی که از ايشان به دست می‌آید می‌بایست مورد راستی آزمایی قرار گیرد در ادامه باید ثابت شود که آنچه ایشان مورد تجربه شخصی قرار داده‌اند، واقعیتی بیرون از ذهن و ضمیر ایشان بوده و جلوه‌ای از تخیلات و توهمات انباشته ذهنی که در آن لحظه خود را نمایش داده است، نباشد؛ که البته این اثبات، نمی‌تواند راحت و ساده صورت گیرد. چراکه به‌شدت مبتنی بر یک تجربه شخصی و غیرقابل اشتراک است.

نکته دوم: حقیقت مرگ

برحسب ظاهر، اولین بار در سال 1975، ریموند مودی در کتاب خود بانام «زندگی بعد از زندگی» که بر مبنای مصاحبه‏هایی است که وی با افرادی انجام داده بود که بعد از مرگ دوباره به زندگی بازگشته بودند، اصطلاح تجربه نزدیک مرگ را به کاربرد. (4) ولی همین اصطلاح نباید برای انسان این سوءتفاهم را ایجاد کند که آنچه در حال تحقق است، نوعی «مرگ» است.

درواقع مرگ عبارت است سکنا در عالم برزخ و رخداد حالتي كه بازگشت از آن به نحو عادی امکان‌پذیر نيست. بنابراين چون همه‌کسانی كه تجربيات نزديك با مرگ داشته‌اند، به‌هرحال بازگشته‌اند نتيجه می‌شود كه آن‌ها هرگز به‌طور واقعي نمرده و ساکن عالم برزخ نشده‌اند؛ و ظاهراً آنچه برای ایشان رخ‌داده است، نوعی «پرواز روح» است که نظیر آن در عالم خواب و یا (طبق گزارشات) به‌صورت تعلیمی در برخی از کلاس های رزمی و هیپنوتیزم، اتفاق می‌افتد.

علامه طباطبايي (ره) پيرامون همين مسئله می‌فرماید:

«مرگي كه خداي سبحان آن را به «حق» وصف نموده نه آن بي حسّي و بی‌حرکتی زوال زندگی‌ای است كه به ديد ظاهري ما درآید، بلكه بازگشتي است به‌سوی او كه به خروج از نشئه دنيا و ورود به نشئه ديگر (آخرت) محقق می‌گردد.»(3)

درنتیجه حالاتی که در این گزارشات وجود دارد، قابل تطبیق صد در صد با اوصاف عالم برزخ و حالات مرگ در روایات نیست.

نکته سوم: دلالت‌های اعتقادی در تجربه‌های نزدیک به مرگ

شواهد تجربیات نزدیک به مرگ، می‌توانند به نحو تجربی تا حدودی این نکته را اثبات کنند که روح چیزی مستقل از بدن و درعین‌حال متعلق به آن است و روح می‏تواند بعد از مرگ بدن نیز بماند و به حیات خود ادامه دهد. به‌عنوان نمونه ادعا می‌شود:

زنی که مورد جراحی قرارگرفته بود، بعد از به هوش آمدن، به‌دقت ابزار جراحی‌ای که قبلاً ندیده بود را توصیف کرده و گفتگویی که بین پرستاران و پزشک در هنگام بیهوشی کامل او صورت گرفته بود بیان کرده ‌است (5) و یا پرستاری دندان مصنوعی بیمار بیهوشی که دچار حمله قلبی شده بود را از دهانش بیرون آورد و بعد از به هوش آمدن آن بیمار از همان پرستار خواست که دندانش را به او برگرداند. در شرایط عادی ممکن است توجیه این مسئله مشکل باشد که چگونه یک مریض بی‌هوش توانسته بعد از به هوش آمدن همان پرستار را شناسایی کند. (6)

اشروتر کونهاردت بیان می‏کند که برخی از عناصر تجربه نزدیک به مرگ، نظیر مرور رویدادهای زندگی یا دست‏یابی به اطلاعات عینی از محیط اطراف در حین تجربه، نه‌تنها قابل بازآفرینی نیستند، بلکه اصولاً تبیین‌های فیزیولوژیکی روشنی درباره آن‌ها وجود ندارد. وی بر آن است که اکنون اطلاعاتی در باب تجربه‌های نزدیک مرگ در دست است که می‌تواند بر واقعیت فرا مادی و قابلیت‌های فرا طبیعی انسان دلالت داشته باشد. (7)

نکته چهارم: نسبت آموزه‌های اسلامی باتجربه‌های نزدیک به مرگ

تنوع و گوناگونی آنچه امروزه به‌عنوان تجربه نزدیک به مرگ در محافل علمی و عرفی وجود داشته و عدم راستی آزمایی (به جهت نکته اول) در خصوص آن سبب می‌شود تا نسبتِ این‌گونه تجربیات، با آنچه اسلام در خصوص زندگی پس از مرگ و عالم برزخ می‌گوید، کاملاً قابل توضیح و توصیف نباشد.

به‌عبارت‌دیگر، در اینجا با یک تجربه بسیط و روشن مواجه نیستیم تا بگوییم آیا صحیح است یا خیر؛ بلکه در اینجا انبوهی از تجربیات آن‌هم با جزئیات ریزودرشت وجود دارد که برخی از آن‌ها کاملاً قابل تطبیق با آموزه‌های دین اسلام بوده و برخی از آن نیز با این آموزه‌ها مخالف است.

اما به‌هرحال اصول اساسی این‌گونه تجربیات، نظیر حقیقت روح، واقعیت زندگی پس از مرگ و... مورد تأیید اسلام است.

نکته پنجم: تجربیات دردناک

ممکن است بپرسید، تجربیات نزدیک به مرگ، حالتی خوشایند و احساس نیکو را برای شخص ایجاد می‌کنند، درحالی‌که به قطع و یقین برخی از این افراد در زمره ملحدان و گناهکاران قرار دارند. در اینجا باید به این نکته توجه داشت که اولا:ً (با فرض صداقت ایشان) همان‌طور که گذشت اصلاً مرگی را تجربه نکرده تا بخواهد شاهد سختی‌های مرگ باشد؛ ثانیاً: در جای خودش توضیح داده‌شده که برخی از ملحدان به سبب قصوری که دارند، مستضعف فکری نامیده می‌شوند و ان‌شاءالله اهل نجات می‌باشند؛ همچنین برخی از گناهکاران نیز به‌واسطه سختی‌های زندگی و بیماری یا توبه و پشیمانی باطنی، بخشیده شده و به همین جهت، از عذاب رهایی می‌یابند. ثالثاً: بسیاری از گزارش‌هایی که از تجربه مرگ بیان‌شده، اتفاقاً آن را مملو از ناراحتی و عذاب بیان کرده‌اند و به‌عبارت‌دیگر بحث احساس سبکی و راحتی، عمومیت ندارد؛ چراکه بسیاری از افراد آن را به‌گونه‌ای دیگر تجربه کرده‌اند. در قرآن کریم هم این معنا این‌گونه بیان می‌شود که «و اگر آن زمانى را كه فرشتگان جان كافران را مى‏ستانند، مشاهده كنى [مى‏بينى‏] كه بر چهره و پشتشان ضربات سنگينى مى‏كوبند و [به آنان نهيب مى‏زنند كه‏] عذاب سوزان را بچشيد!»(8)

نتیجه:

ازآنچه بیان شد روشن می‌شود که تجربه نزدیک به مرگ، یک تجربه کاملاً شخصی و غیرقابل اشتراک (و به‌تبع آن غیرقابل اثبات) برای اشخاص است که در حقیقت تجربه‌ای از انفصال روح انسان از بدن است که نمی‌توان آن را به‌عنوان مرگ حقیقی انسان، قلمداد کرد چراکه آنچه در هنگام مرگ حقیقی رخ می‌دهد، سفری معمولاً بی‌بازگشت و سکنا در عالم برزخ است که البته در نحوه کیفیت جان دادن، با توجه به آیات و روایات، میان مؤمنان و کافران تفاوت بسیاری وجود دارد. هرچند بسیاری از تجربیاتی که به نحو صادقانه گزارش‌شده است، می‌تواند قابل تطبیق بر آیات و روایات بوده و ازنظر اعتقادی، مهر تأیید را دریافت کند.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. به انگلیسی: Near-death Experience (به‌صورت مخفف: NDE)
  2. برگرفته از سایت ویکی‌پدیا مدخل «تجربه نزدیک به مرگ»
  3. ر.ك: طباطبايي، محمدحسین، انسان از آغاز تا انجام، انتشارات الزهراء، چاپ دوم، 1371، ص 63.
  4. کجباف، محمدباقر و دیگران، تبیین رابطه روح و بدن با تکیه‌بر نظریه سیستم‏ها و تجربه‏های نزدیک مرگ، فصلنامه کلام اسلامی، دوره 22، شماره 85، صفحه 129-147
  5. Sabom, Michael (1998), Light& Death: One Doctor's Fascinating Account of Near-Death Experiences. Grand Rapids, Michigan: Zondervan Publishing House, p. 53
  6. vanLommel P, van Wees R, Meyers V, Elfferich I. (2001) Near-Death Experience in Survivors of Cardiac Arrest: A prospective Study in the Netherlands. Lancet, December 15: 358 (9298): 2039-45.
  7. Kunhardt,M.(1993),A Review of Near Death Experiences, Journal of Scientific Exploration, Vol. 7, No. 3, pp. 219-239.
  8. سوره الأنفال، آیه 50

آیا اموات می‌توانند در حق خودشان دعا کنند؟
با مراجعه به قرآن و روايات معصومين اجمالاً وجود دعا و درخواست از مقام ربوبي براي اموات در برزخ و آخرت از طرف مؤمنین و تبهكاران وجود دارد؛ اما در خصوص بخشش ...

آیا اموات می‌توانند در حق خودشان دعا کنند مثلاً از خداوند طلب بخشش نمایند؟

پاسخ:

با مراجعه به قرآن و روايات معصومين اجمالاً وجود دعا و درخواست از مقام ربوبي براي اموات در برزخ و آخرت از طرف مؤمنین و تبهكاران وجود دارد؛ اما در خصوص بخشش گناه و يا نجات از عذاب فقط از طرف تبهكاران بیان‌شده كه آن‌هم نه‌تنها موردتوجه پروردگار قرار نمی‌گیرد. بلكه در بعضي موارد هم مورد توبيخ واقع می‌شود.
1-دعاي مؤمنین و کفار در برزخ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَيْنَ أَرْوَاحُ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ أَرْوَاحُ الْمُؤْمِنِينَ فِي حُجُرَاتٍ فِي الْجَنَّةِ يَأْكُلُونَ مِنْ طَعَامِهَا وَ يَشْرَبُونَ مِنْ شَرَابِهَا وَ يَتَزَاوَرُونَ فِيهَا وَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَقِمْ لَنَا السَّاعَةَ لِتُنْجِزَ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا قَالَ قُلْتُ فَأَيْنَ أَرْوَاحُ الْكُفَّارِ فَقَالَ فِي حُجُرَاتِ النَّارِ يَأْكُلُونَ مِنْ طَعَامِهَا وَ يَشْرَبُونَ مِنْ شَرَابِهَا وَ يَتَزَاوَرُونَ فِيهَا وَ يَقُولُونَ رَبَّنَا لَا تُقِمْ لَنَا السَّاعَةَ لِتُنْجِزَ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا (1)راوي گويد از محضر امام صادق (ع) پرسيد ارواح مؤمنین كجا هستند؟ امام فرمودند: در حجره‌هایی از بهشت (برزخي) از غذاهاي بهشتي می‌خورند و از شراب‌های بهشتي می‌نوشند و همديگر را زيارت مي كنند و این‌چنین می‌گویند: خدايا زمان قيامت را برسان تا آن وعده‌هایی كه به ما دادي به ما برسد. پرسيدم ارواح كفار كجا هستند؟ امام فرمودند: آن‌ها نيز در حجره‌هایی از آتش گرفتار غذا و نوشیدنی‌های جهنمي هستند و اين دعا رادارند خدايا قيامت را نرسان تا آن وعده‌هایی كه به ما داده‌ای به ما برسد.
در قرآن خبر می‌دهد از حال كفار و تبهكاران كه هنگام مرگ درخواستي از خدا دارند كه موردتوجه قرار نمی‌گیرد.«حَتىَّ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبّ‏ِ ارْجِعُونِ لَعَلىّ‏ِ أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كلاََّ إِنَّهَا كلَِمَةٌ هُوَ قَائلُهَا وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلىَ‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (2)(آن‌ها هم چنان به راه غلط خود ادامه مى‏دهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرارسد، مى‏گويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد! شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مى‏گويند): چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مى‏گويد (و اگر بازگردد، كارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند!
2-دعاي مؤمنین در آخرت:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى‏ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ (3)(اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به درگاه خدا توبه‏اى راستين كنيد، اميد است كه پروردگارتان بدی‌هایتان را از شما بزدايد و شمارا به باغ‌هایی كه از زير [درختان‏] آن جويبارها روان است درآورد. در آن روز خدا پيامبر [خود] و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند خوار نمى‏گرداند: نورشان از پيشاپيش آنان و سمت راستشان، روان است. مى‏گويند: پروردگارا، نور ما را براى ما كامل گردان و بر ما ببخشاى، كه تو بر هر چيز توانايى).
3- دعاي كفار و تبهکاران در آخرت:
وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقالُوا يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِآياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ (4) (كاش (حال آن‌ها را) هنگامی‌که در برابر آتش (دوزخ) ايستاده‏اند، ببينى! مى‏گويند: ای‌کاش (بار ديگر، به دنيا) بازگردانده مى‏شديم و آيات پروردگارمان را تكذيب نمى‏كرديم و از مؤمنان مى‏بوديم!
رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ (5)پروردگارا! ما را از اين (دوزخ) بيرون آر، اگر بار ديگر تكرار كرديم قطعاً ستمگريم (و مستحق عذاب)!
با توجه به اين بخش از دعاهاي مؤمنین و تبهكاران اجمالاً اصل دعا و درخواست در برزخ و آخرت وجود دارد؛ اما در خصوص طلب بخشش از ناحيه خود اموات مطلب روشني در متون ديني نيافتيم. اگرچه طلب بخشش و يا ترفيع درجه براي مؤمنی كه قابليت دريافت رحمت خاصه الهي را دارد از طريق شفاعت امکان‌پذیر است و نصيبي به او می‌رسد؛ اما اينكه مستقیماً خود ميت بتواند از طريق دعا بهره‌ای ببرد به‌صراحت معلوم نيست.
پی‌نوشت‌ها:
1. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1404 ق، ج 6، ص 234.
2. مؤمنون (23)، آيه (99-100(.
3. تحريم (66)، آيه (8(.
4. انعام (6)، آيه (27(.
5. مؤمنون (23) آيه (107(.

آیا اموات می توانند از عالم برزخ برای بازماندگان خود دعای خیر کنند؟
از روايات استفاده مي‌شود كه حضور ارواح اموات و شهدا در دنيا و مأذون بودن آنان به دعا و استجابت آن، از یک‌سو به ميزان مقام و منزلت آنان و از سوي ديگر به ميزان...

پاسخ:
از روايات استفاده مي‌شود كه حضور ارواح اموات و شهدا در دنيا و مأذون بودن آنان به دعا و استجابت آن، از یک‌سو به ميزان مقام و منزلت آنان و از سوي ديگر به ميزان علاقه و رضايت آنان از بازماندگان و ميزان توجه بازماندگان به آنان بستگي دارد.
از امام كاظم (ع) روایت‌شده كه روح اموات به بازماندگان سر مي‌زند. اگر از آنان كردار خوب و عمل صالح ببينند خوشحال مي‌شوند و از آنان راضي مي‌گردند؛ و اگر آنان را در مسير طاعت خداوند نديدند، بلكه كردار بد و گناه از آنان مشاهده نمودند، اندوهگين و ناراحت مي‌شوند. (1)
ازجمله دعاهاي مستجاب، دعاي پدر و مادر است؛ بنابراین اگر بازماندگان با عمل صالح خود روح آنان را ازخودراضی كنند و براي حل مشكلات بر سر قبور آنان حاضر شوند و پس از خواندن سوره حمد و يازده مرتبه قل هو الله احد و هفت مرتبه إنّا أنزلناه و هديه نمودن ثواب آن به روح والدين از آنان بخواهند كه براي حل مشكلات‌شان دعا كند، دعاي آنان مستجاب مي‌شود و مشكل فرزندان حل مي‌گردد. امام علي (ع) مي‌فرمايد:
«مردگان خود را زيارت كنيد، آن‌ها از زيارت شما خوشحال مي‌شوند. بايد هر يك از شما حاجتش را كنار قبر پدر و مادرش طلب نمايد». (2)
در خصوص دعا و طلب استغفار از طرف شهيدان براي مؤمنان و بازماندگان شايد دليل خاص نداشته باشيم، اما با توجه به آیه‌ای كه شهيدان را زندگان می‌داند، نمی‌توان گفت كاري از آن‌ها برنمی‌آید، بلكه می‌توان استنباط كرد آنان براي بازماندگاني كه مؤمن‌اند دعا می‌کنند.
پي‌نوشت‌ها:
1. بحارالانوار، ج 6، ص 257 و الكافي، ج 3، ص 230.
2. الكافي، ج 3، ص 229.

مثلاًاگر بدعت کرده باشد يا مثلاً ديني اختراع کرده باشد؟
چه‌بسا گفته شود کسي که اهل بدعت است، اساساً شهيد به‌حساب نمی‌آید چراکه شهيد نيت الهي دارد و در حفظ نظام اسلامي به شهادت می‌رسد. بنابراين بعيد است که اهل بدعت...

با سلام اگر يک شهيد شيعه هر نوع گناهي کرده باشد آخر به بهشت می‌رود ؟؟؟

مثلاً اگر بدعت کرده باشد يا مثلاً ديني اختراع کرده باشد؟

آیا چنين شهيدي به بهشت می‌رود؟؟

به نام خدا و با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

براي پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به اين نکات جلب می‌کنیم:

در آموزه‌های اسلامى و دينى، شهيد جايگاهى بس بلندمرتبه و برجسته دارد. درآیات و روايات بسيارى بدين جايگاه اشاره‌شده است كه نمونه‌هایی چند از آن‌ها يادآورى می‌شود.

الف) «ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون. فرحين بماءاتيهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم ولاهم يحزنون»(1) يعني: (اى پيامبر) هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدند، مردگان مپندار، بلكه آنان زنده بوده و نزد پروردگارشان روزى داده می‌شوند. آن‌ها به خاطر نعمت‌های فراوانى كه خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است خوشحال‌اند و (نيز) به جهت كسانى كه هنوز به آنان نپیوسته‌اند [مجاهدان و شهيدان آينده‏] خوش وقت (زيرا جايگاه برجسته آن‌ها را در آن جهان‌دیده و می‌دانند) كه آن‌ها نه ترسى خواهند داشت و نه غمى.

برکشیدن و از بين بردن هرگونه ترس و اندوه از سوى خداوند در اين آيه شريفه، به معناى دستيابى شهيد به همه نعمت‌های ممكن و بهره‌وری از آن‌ها از یک‌سو و از ميان رفتنى نبودن نعمت‌های یادشده از ديگر سواست. چنين موقعيتى هم يعنى نيك بختى هميشگي براى انسان و جاودانگی او در آن.‏(2) بدین‌سان با توجه به آيه شريفه یادشده، هر نوع عذاب و بازخواستي و حسابرسي را درباره شهيد می‌توان ازمیان‌رفته پنداشت.

ب) رواياتى نيز بر نکته بیان‌شده در آيه شريفه، گواهى می‌دهند، ازجمله:

امام على علیه‌السلام درباره جايگاه شهيد فرمود: «الا و ان افضل الخلق بعد الاوصياء الشهدا»(3) يعني: آگاه باشيد كه پس از جانشينان پيامبر صلی‌الله عليه و آله، برترين آفریده‌ها شهيدان می‌باشند.

پيامبر صلی‌الله عليه و آله فرمود: «ارواح الشهداء فى اجواف طير خضر تعلق من ورق الجنه ثم تأوى الى قناويل معلقه بالعرش»(4) يعني: ارواح شهيدان، در درون پرندگان سبزرنگى كه به برگ بهشت پیوسته‌اند، قرار دارد. آنگاه (اين پرندگان) به چراغ‌هایی كه به عرش آویخته‌اند، مأوى گزيده و پناه می‌آورند.

با چنين تعابيرى از روايات درباره شهيد، به همان نتيجه به‌دست‌آمده از آيه شريف می‌توان دست‌یافت.

همچنين در روايتي به‌صراحت موضوع حسابرسي و هر نوع سختي درباره شهيد نفي شده است: «قَالَ الصَّادِقُ(ع) مَنْ قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَمْ يُعَرِّفْهُ اللَّهُ شَيْئاً مِنْ سَيِّئَاتِه»ِ‏(5) يعني:امام صادق علیه‌السلام فرمود: کسي که در راه خدا کشته شود، خداوند هیچ‌یک از گناهانش را به رخش نخواهد کشيد.

امّا در مورد حق‌الناس در روايات واردشده که بلافاصله پس از ريخته شدن نخستين قطره خون شهيد، جز بدهكارى، همه گناهان از او زدوده می‌شود: «عن ابى جعفر علیه‌السلام قال: اول قطره من دم الشهيد كفاره لذنوبه الا الدين، فان كفارته قضاؤه»(6) يعني: امام صادق علیه‌السلام فرمود: نخستين قطره از خون شهيد، پوشاننده گناهان او جز دَين است. چراکه كفاره دَين، پرداخت آن می‌باشد.

در همين راستا، می‌توان به بدعت­گري و اختراع دين توسط شهيد نيز اشاره کرد که مستلزم گمراهي گروهي از مردم است. روشن است که اگر خداوند از گناه بدعت­گري شهيد بگذرد، از گمراه نمودن مردم نمی‌گذرد چرا که اين امر در حوزه حق‌الناس است و مايه محروميت مردم از مواهب روحاني و معنوي شده است. بگذريم از این‌که چه‌بسا گفته شود کسي که اهل بدعت است، اساساً شهيد به‌حساب نمی‌آید چراکه شهيد نيت الهي دارد و در حفظ نظام اسلامي به شهادت می‌رسد(7). بنابراين، بعيد است که اهل بدعت، چنين نيتي در جهاد داشته باشد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. آل‌عمران، آيه 169- 170.

2. الميزان، ج 4، ص 62، مؤسسه الاعلمى.

3. بحارالانوار، ج 22، ص 282، چاپ بيروت.

4. همان، ج 58، ص 64.

5. كافى، ج 5، ص 54.

6. وسائل الشيعه ، ج 18، ص 326.

7. شهيد در اصطلاح فقه به کسي گفته می‌شود که: «و هو المقتول في الجهاد مع الإمام (ع) أو نائبه الخاص بشرط خروج روحه في المعركة حين اشتعال الحرب أو في غيرها قبل إدراكه المسلمون حيّا. و يلحق به المقتول في حفظ بيضة الإسلام»؛ يعني: «کسي که در جهاد همراه با امام ع يا نائب خاص امام کشته شود به‌شرط آن‌که در ميدان جنگ بميرد؛ و همچنين است کسي که براي حفظ نظام اسلامي کشته گردد»( شهيد ثاني، روض الجنان في شرح إرشاد الأذهان، ج1، ص300).

آیا ممکن است در آخرت با خانواده ام زندگی کنم؟
در روایات نقل‌شده از معصومان (ع)، به این نکته تأکید شده که این دیدار محدود به افراد هم‌رتبه در بهشت نیست. ممکن است کسی در رتبه پایین‌تر باشد اما ...

من خانواده‌ام را خیلی دوست دارم. آیا ممکن است در آخرت آن‌ها را بشناسم و با آن‌ها زندگی کنم؟

دوست عزیز

پرسش شما دو بخش دارد. در ادامه به هر يک از آن‌ها مستقلاً می‌پردازیم:

بخش اول: آيا انسان‌ها در روز قيامت همديگر را می‌شناسند؟

براي شناخت جزئيات زندگي پس از مرگ، راهي جز استناد به متون ديني در دست نداريم. در متون ديني نيز اطلاعات محدودي درباره زندگي پس از مرگ، وجود دارد. بااین‌حال، مستند به برخي از آيات انسان‌ها در آخرت همديگر را به‌جا می‌آورند. براي نمونه به آيه بنگريد: «فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ؛ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لي‏ قَرينٌ؛ يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقينَ؛ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدينُونَ؛ قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ؛ فَاطَّلَعَ فَرَآهُ في‏ سَواءِ الْجَحيمِ»(1)؛ يعني: «(درحالی‌که آن‌ها غرق گفتگو هستند) بعضى رو به بعضى ديگر كرده مى‏پرسند... كسى از آن‌ها مى‏گويد: «من هم‌نشینی داشتم كه پيوسته مى‏گفت: آيا (به‌راستی) تو اين سخن را باور كرده‏اى كه وقتى ما مُرديم و به خاك و استخوان مبدّل شديم، (بار ديگر) زنده مى‏شويم و جزا داده خواهيم شد؟!» (سپس) مى‏گويد: «آيا شما مى‏توانيد از او خبرى بگيريد؟» اينجاست كه نگاهى مى‏كند، ناگهان او را در ميان دوزخ مى‏بيند.»

بنابراين، انسان‌ها همديگر را می‌شناسند و از احوال همديگر می‌پرسند.

همچنين در آيه ديگري به گفتگوي جهنميان اشاره می‌شود که در جهنمي شدن، همديگر را مقصر می‌دانند. طبیعتاً آن‌ها همديگر را شناخته‌اند و به همين جهت، باهم مجادله می‌کنند: «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ؛ احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُون؛ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى‏ صِراطِ الْجَحيمِ؛ وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ؛ ما لَكُمْ لا تَناصَرُونَ؛ بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ؛ وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ؛ قالُوا إِنَّكُمْ كُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْيَمينِ؛ قالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنينَ؛ وَ ما كانَ لَنا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طاغينَ»(2)؛ يعني: «(آرى) اين همان روز جدايى (حقّ از باطل) است كه شما آن را تكذيب مى‏كرديد. (در اين هنگام به فرشتگان دستور داده مى‏شود): ظالمان و هم‌ردیفانشان و آنچه را مى‏پرستيدند ... (و در اين حال، بدکاران) رو به يكديگر كرده و از هم مى‏پرسند... گروهى (مى‏گويند: شما رهبران گمراهى بوديد كه به‌ظاهر) از طريق خيرخواهى و نيكى وارد شديد امّا جز فريب چيزى در كارتان نبود). (آن‌ها در جواب) مى‏گويند: شما خودتان اهل ايمان نبوديد (تقصير ما چيست)؟! ما هیچ‌گونه سلطه‏اى بر شما نداشتيم، بلكه شما خود قومى طغيانگر بوديد».

بنابراين، در آخرت نيز برخي از انسان‌ها همديگر را می‌شناسند؛ اما این‌که گستره اين آگاهي چقدر است معلوم نيست.

بخش دوم: ادامه زندگي با خانواده در جهان آخرت ممکن است؟

آياتي از قرآن، به اين نکته مهم اشاره دارند که در بهشت، پدران و همسران و فرزندان به شخص مؤمن، ملحق می‌شوند:

«وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهينٌ»(3)؛ یعنی: « كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان به پيروى از آنان ايمان اختيار كردند، فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق مى‏كنيم؛ و از (پاداش) عملشان چيزى نمى‏كاهيم؛ و هر كس درگرو اعمال خويش است».

«وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ؛ جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ» (4)؛ يعني: «و آن‌ها كه بخاطر ذات (پاك) پروردگارشان شكيبايى مى‏كنند؛ و نماز را برپا مى‏دارند؛ و ازآنچه به آن‌ها روزى داده‏ايم، در پنهان و آشكار، انفاق مى‏كنند؛ و با حسنات، سيئات را از ميان مى‏برند؛ پايان نيك سری ديگر، از آن آن‌هاست. (همان) باغ‌های جاويدان بهشتى كه وارد آن مى‏شوند؛ و همچنين پدران و همسران و فرزندان صالح آن‌ها؛ و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى‏گردند».

روشن است که منظور از الحاق فرزندان یا پدران به شخص مؤمن، اين نيست که فقط فرزندان یا پدران به شخص مؤمن ملحق می‌شوند و مادران به شخص مؤمن، ملحق نمی‌شود بلکه منظور اين است که ياران و دوستان و کساني که آدمي به آن‌ها عشق می‌ورزد، در بهشت به او ملحق می‌شوند؛ ازجمله: پدران و همسران و فرزندان. بنابراين، می‌توان دريافت که چه‌بسا انسان‌های ديگر نيز هستند که به آدمي ملحق می‌شوند و اين آيه درصدد بيان تمامي آن‌ها نبوده است. بنابراين، ممکن است که ياران و دوستان نيز اگر مؤمن باشند و اگر بخواهند با شخص مؤمن ديدار کنند، به او ملحق شوند.

در روایات نقل‌شده از معصومان (ع)، به این نکته تأکید شده که این دیدار محدود به افراد هم‌رتبه در بهشت نیست. ممکن است کسی در رتبه پایین‌تر باشد اما به‌واسطه تفضّل خداوند، به خانواده‌اش در مرتبه بالاتر ملحق شود. در این راستا، از پیغمبر گرامى اسلام (ص) نقل‌شده که فرمودند: «اِذا دَخَلَ الرَّجُلُ الْجَنَّةَ سَأَلَ عَنْ اَبَوَیْهِ وَ زَوْجَتِهِ وَ وَلَدِهِ، فَیُقالُ لَهُ اِنَّهُمْ لَمْ یَبْلُغُوا دَرَجَتَکَ وَ عَمَلَکَ، فَیَقُولُ رَبِّ قَدْ عَمِلْتُ لِی وَ لَهُمْ فَیُؤْمَرُ بِاِلْحاقِهِمْ بِه»(5)؛ یعنی: «هنگامی‌که انسان وارد بهشت می‌شود، سراغ پدر و مادر و همسر و فرزندانش را می‌گیرد، به او می‌گویند: آن‌ها به درجه و مقام و عمل تو نرسیده‌اند، عرض می‌کند: پروردگارا! من براى خودم و آن‌ها عمل کردم، در اینجا دستور داده می‌شود که آن‌ها را به او ملحق کنید».

 

پی‌نوشت‌ها:

1. صافات: 50-55.

2. صافات: 21-30.

3. طور: 21

4. رعد: 22-23

5. قندوزی، سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودة لذو القربى‌، انتشارات اسوه، ج 1، ص 325.

اهل كتاب مثل مسیحیان بعد از مردنشان حساب و كتابشان چگونه است؟
به حكم عقل، هر فردی چه مسلمان و چه غیر مسلمان، وظیفه دارد به دنبال یافتن حقیقت و پاسخ دادن به سؤالات مهم معرفتی خود و در نهایت، یافتن دین حق در روزگار خود باشد

اهل كتاب مثل مسیحیان بعد از مردنشان حساب و كتابشان چگونه است؟

به حكم عقل، هر فردی چه مسلمان و چه غیر مسلمان، وظیفه دارد به دنبال یافتن حقیقت و پاسخ دادن به سؤالات مهم معرفتی خود و در نهایت، یافتن دین حق در روزگار خود باشد؛ حقیقتی كه عقل هر انسانی در هر زمان و مكانی معمولاً این ضرورت را به نوعی درك می كند. بنابراین، پیروان سایر ادیان الهي یا بی دینان در هر كجای عالم كه متولد شوند هم به طور طبیعی با این سؤالات مواجه می شوند كه آیا خدایی در عالم وجود دارد؟ آیا دین حقی در این زمان وجود دارد ؟ و... . پس همه افراد وظیفه دارند درباره دین خود و دین اسلام یا هر دین دیگری كه احتمال حقانیت آن می رود، تحقیق كنند و دستورهاي ادیان را با هم مقایسه كنند و لااقل به مقتضای حكم عقل خود در مورد این امور عمل نمایند.

حال اگر فرض كنیم كه شرایط تحقیق از اسلام برای آن ها فراهم نبوده، یا نتوانستند به منابع واقعی اسلام مراجعه نمایند، یا اصلاً مسئله تحقیق از دین برایشان مطرح نشد، یا پس از تحقیق (بدون هیچ غرض، عناد و انگیزه شخصی) به این نتیجه رسیدند كه دین خودشان درست است و از طرفي، به محتواي دین خود عمل كردند و بر كسي ظلم نكردند، چون حجت و دلیل بر اعتقاد خود دارند، خداوند آنان را عذاب نمي‏كند و چه بسا به مرتبه ای نایل شوند كه اهل بهشت شوند؛ ولي اگر تحقیق نكردند و با لجاجت، بر دین خود پا فشاري كردند و با این كه احتمال دادند دین اسلام دین حقي باشد، به دنبال آن نرفتند، در وظیفه خود كوتاهي كرده، در نتیجه، مورد مواخذه قرار می گیرند. بنابراین، اصل در حق طلبی انسان ها و تسلیم در مقابل آن، یا انكار حقیقت است.

شهید مطهري (ره) در این باره مي‏گوید: «اگر كسي در روایات دقت كند، مي‏یابد كه ائمه (ع) تكیه‏شان بر این مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مي‏آید، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و یا لااقل در شرایطي باشد كه مي‏بایست تحقیق و جستجو كند، اما افرادي كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و یا به علل دیگر، در شرایطي به سر مي‏برند كه مصداق منكر و یا مقصر به شمار نمي‏روند، آنان در ردیف منكران و مخالفان نیستند.

ائمه اطهار بسیاري از مردم را از این طبقه مي‏دانند. این گونه افراد، داراي استضعاف و قصور هستند و امید عفو الهي درباره آنان مي‏رود. ایشان در نهایت، از مرحوم علامه طباطبایي نقل مي‏كند: «همان طوري كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغییر محیط باشد، ممكن است این جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این سبب، از حقیقت محروم مانده باشد». (2)

بنابراین، این امكان وجود دارد كه غیر مسلمانان نیز اهل سعادت شوند و این ها گروهی هستند كه به عنوان مستضعفان فكری شناخته می شوند؛ هرچند محاسبه  اعمال آنان، بر پایه عدل خداوندي است و بر اساس عقل و فطرت و كردارشان، همچنین اعتقادات و باورهایشان (اگر صحیح و مطابق با فطرت انساني باشد)، مورد حساب قرار مي‏گیرند.

جهت مطالعه بیش تر در این موضوع، به كتاب «عدل الهی» (بخش اعمال خیر غیر مسلمانان)  اثر استاد شهید مطهری مراجعه نمایید.

پينوشت ‏ها:

1. رعد (13)، آیه 29.

2. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، 1374 ش،  ج 1، ص 320 به بعد.

چرا انسان می میرد؟
پاسخ در سه محور بیان می شود: 1-زندگی این دنیا مقدمه آخرت قرار داده شده است 2-روح انسان با مرگ به سوی وطن اصلی‏اش، قدمی بزرگ برمی‏دارد

چرا انسان می میرد؟

پاسخ در سه محور بیان می شود:

الف) انسان برای زندگی ابدی و كامل و بدون نقص آفریده شده و زندگی این دنیا مقدمه آخرت قرار داده شده است، تا در قالب این جسم به كمال و لیاقت زندگی در آن جهان برسد و با عبادت استحقاق آن درجات را پیدا كند. وقتی به كمال رسید، چون زندگی جاوید و بدون محدودیت و نقص در این جهان مادی و محدود و در این بدن مادی ممكن نیست، با مرگ ،روح به جانی دیگر منتقل میشود كه ظرفیت روح را داشته باشد و همه نعمت‏هایش ابدی و جاودان باشد . مرگ، فانی و نابود شدن نیست، بلكه انتقال از جایی به جای دیگر است. مرگ نسبت به دنیا مرگ است، اما نسبت به عالم برزخ و قیامت، حیات و زنده شدن است.

یك مثال، مطلب را ساده می‏كند. وقتی نطفه انسان در رحم مادر شكل گرفت، زمان لازم برای كمال این نطفه و طفل نه ماه است و بعد از نه ماه باید به مكانی و زمانی مناسب با مرحله نهایی كمال؛ یعنی، دنیا منتقل شود .دیگر نگه داشتن او در مكان اول به مصلحت و نفع او نیست.پس او اگرچه از شكم مادر بیرون رفته ودیگر اجازه حضور در آن مكان را ندارد، اما در دنیا تولد یافته است. با این نگاه مرگ خود نعمتی الهی و مطابق حكمت است.  از دیگاه قرآن مرگ نیستی و نابودی نیست وخداوند كسی را از بین نمیبرد . قرآن كریم از مرگ با عنوان "توفّی" یاد كرده است(1).

این واژه در لغت، به معنای گرفتن چیزی به طور تمام و كمال است. در زبان عربی، هر گاه كسی چیزی را به كمال و تمام و بدون هیچ كم و كاستی دریافت كند، از این كلمه استفاده می‏شود (2).

قرآن می‏فرماید: (اللَّهُ یتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیمْسِك الَّتِی قَضَی عَلَیهَا الْمَوْتَ وَیرْسِلُ الْأُخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُسَمّی؛ (3)"خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامی باز می‏ستاند،  [ نیز] روحی را كه در [ موقع ]خوابش نمرده است می‏گیرد. پس آن [ نفسی‏] كه مرگ را بر او واجب كرده، نگه می‏دارد و آن دیگر [ نفس‏ها] را تا هنگامی معین [ به سوی زندگی دنیا ]باز پس می‏فرستد".

در این آیه، هم از مرگ و هم از خواب - كه شباهتی به مرگ دارد - به "توفی" و سپس به "امساك" نگهداشتن، تعبیر شده ؛  علاوه بر آنكه مرگ را وصفی برای روح شمرده ؛ یعنی، روح به وسیله مرگ، بدن مادی را ترك كرده و وفات می‏كند.

 از این آیه و مشابه آن استفاده می‏شود مرگ، تحویل گرفتن است؛ یعنی، آدمی هنگام مرگ با تمام شخصیتش - كه روح او است - در اختیار مأموران الهی قرار می‏گیرد و آنان انسان را دریافت می‏كنند.

بنا بر این: اوَلاً، مرگ از دیدگاه اسلام، نیستی و نابودی نیست؛ بلكه انتقال از عالمی به عالم دیگر بوده ؛ روز مرگ، روز بازگشت به خدا و سوق به سوی او است. (4)

ثانیاً، از آن جایی كه روح از عالم مجردات بوده و از موطن اصلی خود، به نظام مادی و دنیای خاكی آمده است، با مرگ به سوی وطن اصلی‏اش، قدمی بزرگ برمی‏دارد. به دنیا آمدن جنبه موقتی از حیات انسان است تا در این عرصه ،گوهر وجود خود را نمایان سازد كه آیا گوهری نیك از خود به نمایش میگذارد یا گوهری زشت و ناپسند.

انسان آمیخته  از یك اصل و یك فرع است. اصل، "روح" و فرع، "بدن" آدمی است. روح كه حقیقت اصلی انسان است، از عالم مجردات بوده وبه عالم مادی هبوط كرده است؛ اما بدن خاكی از عالم طبیعت و ماده بوده و با حقیقت روح - كه از عالم مجردات است - بیگانه می‏باشد. از آن جایی كه انسان از ابتدای خلقتش روی زمین به سوی خداوند در حركت است،(یا ایها الانسان انك كادح الی ربك كدحا فملاقیه)؛ "ای انسان! حقا كه تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی كرد." (5)، با "مرگ" سرفصل خاصی از این حركت را در سیر به سوی خداوند، شروع می‏كند و بر اساس آن، جدایی میان روح مجرد و بدن خاكی می‏افتد و با مرگ، روح به منزلی از منزل‏هایی كه در مسیر حركتش به سوی وطن اصلی و اولی خود وجود دارد، بر می‏گردد.

امام صادق(ع) این حقیقت را چنین توضیح می‏دهد:

"... و به این ترتیب انسان از دو شأن دنیا و آخرت خلق شده است. هنگامی كه خداوند این دو شأن را باهم گرد آورد، حیات انسان در زمین مستقر می‏شود؛ زیرا حیات از شأن آسمان به شأن دنیا نزول كرده است. هنگامی كه خداوند میان آن دو شأن مفارقت ایجاد كند، آن مفارقت، "مرگ" است. در آن حال، شأن آخرت به آسمان باز خواهد گشت. بنابراین حیات در زمین و مرگ در آسمان است. این بدین جهت است كه در هنگام مرگ، میان روح و جسد [ مادی‏]، جدایی ایجاد می‏شود؛ روح به قدس اولی بازگردانده می‏شود و جسد در همان زمین باقی می‏ماند؛ زیرا كه از شأن دنیا است". (6)

بنا بر این، مرگ "بازگشت فرع به اصل و سرآغاز صعود و عروج روح است؛ نه انهدام، نابودی و نیستی".

 

پینوشتها:

1. نساء (4)، آیه 97؛ انفال (8)، آیه 50؛ سجده (32)، آیه 11؛ اعراف (7)، آیه 37؛ غافر (40)، آیه 77؛ مائده (5)، آیه 117؛ نحل (16)، آیه 28، 23 و 70؛ یونس (10)، آیه 46 و 104؛ رعد (13)، آیه 40؛ زمر (39)، آیه 42؛ محمد(47)، آیه 27

2. فرهنگ بزرگ جامع نوین، نشر مركز فرهنگ جامع  تهران  مجلد 2 (3 - 4) ص 1723.

3. زمر (39)، آیه 42

4. قیامت (75)، آیات 26 و 30

5. انشقاق (84)، آیه 6

6. محمد باقر مجلسی ، بحارالانوار، نشر دار الا حیا  التراث العربی، بیروت 1403 ق ، ج 6، ص 117، ح 4.

7. همان، ج 79، ص 171.

8. همان.

9. امالی الشیخ الطوسی، منشورات مكتبةالداوری، قم ص 184؛ صدوق معانی‏الأخبار، نشر ، مؤسسة اعلمی، بیروت، ص 143.

10. بحارالأنوار، همان، ص 174، ح 8.

11. معانی‏الأخبار، همان، ص 287.

12. علامه طباطبایی،شیعه در اسلام نشر دار الكتب الاسلامیه، تهران 1348ش.، ص 101.

13. نقل از :  امام خمینی چهل حدیث نشر مؤسسه آثار امام خمینی، 1378ش.، ص 461.

معاد مربوط به چه موجوداتی است؟
از آيات و روايات بر مي آيد كه علاوه بر انسان، ديگر موجودات نيز داراي حشر و معاد هستند.

معاد مربوط به چه موجوداتی است؟

آنچه مسلم است، معاد انسان است كه از خلال هزاران آيه و روايت قابل دريافت است. دلايل عقلي بر لزوم معاد نيز همين امر را ثابت مي نمايد؛ اما از آيات و روايات بر مي آيد كه علاوه بر انسان، ديگر موجودات نيز داراي حشر و معاد هستند. در مورد جنیان نیز گفته شده است كه آن ها به واسطه اختیار ذاتی، موظف به حسابرسی و بررسی اعمال دنیایی خود خواهند بود. برخی از آن ها به بهشت خاص خود و برخی به جهنم خواهند رفت؛ چنان كه در قرآن ذكر شده: «وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ»؛ (1) «و وعده پروردگارت [چنین‏] تحقّق پذیرفته است [كه:] البتّه جهنّم را از جنّ و انس یكسره پر خواهم كرد.»

اما به غیر از جنیان، آیاتی در قرآن كریم به حشر حیوانات نیز اشاره دارد، از جمله: «ما من دابة فی الارض ولا طائر یطیر بجناحیه الاّ امم امثالكم ما فرطنا فی الكتاب من شیء ثم الی ربّهم یحشرون»؛ (2) «هیچ جنبندهای در زمین و هیچ پرندهای كه با دو بال خود پرواز میكند نیست، مگر این كه امتهایی مانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این كتاب فرو گذار نكردیم. سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور میشوند».

«و اذا الوحوش حشرت»؛ (3) «و زمانی كه حیوانات وحشی محشور شوند». وحوش، جمع وحش است. وَحش، حیوانی است كه هرگز با انسانها انس نمیگیرد. ظاهر آیه از این جهت كه در سیاق آیات توصیف كننده قیامت قرار دارد، بیانگر این است كه حیوانات وحشی هم در روز قیامت مانند انسانها محشور خواهند شد.

اصولاً ملاك حشر در انسان، جز وجود نوعی از زندگی ارادی و شعوری نیست. با تفكر عمیق در مراحل زندگی حیوانات و در نظر گرفتن حالات مختلفی كه هر نوع از حیوانات در مسیر زندگی به خود میگیرند، روشن میشود كه حیوانات نیز مانند آدمیان تا اندازه ای از موهبت اختیار برخوردارند. همچنین آن ها دارای سطحی از فهم و شعورند. در روایات نیز میتوان مطالبی را یافت كه برخی از آنها از درجاتی از تكلیف برخوردارند. (4)

در جمع بندي مي توان گفت كه معيار و ميزان حشر و معاد و حضور در عالمي ديگر، برخورداري از روح مجرد و غير مادي است. این روح، عامل بقا و ادامه حيات بعد از فناي جسم است. ضمن این كه لازمه عقلي معاد، داشتن نوعي اختيار و حق انتخاب است تا در نتيجه آن، نوعي حسابرسي و رقم خوردن سرنوشت براي فرد وجود داشته باشد.

البته بايد دانست كه آگاهی و اطلاعات ما از مسئله معاد و كم وكیف آن، بسیار اندك است. نمی توان به درستی و دقت در خصوص این امر و تفاوت معاد و حشر انسان و دیگر موجودات، اظهار نظر نمود؛ اما در جمع بندی می توان به این نكته رسید كه مهم ترین تفاوتی كه ممكن است در بین موجودات دارای حشر و معاد وجود داشته باشد، به حقیقت درجات اختیار و ادراك آن ها بر می گردد؛ یعنی اگر سطح اراده و ادراك و اختیار انسان بالاتر از دیگر موجودات در نظر گرفته شود، او معادی متعالی تر و دقیق تر و دارای محاسبه ای عمیق تر در پیش رو خواهد داشت. اين مطلب، به معناي عدم برخورداري ديگر موجودات مختار، از حشر و معاد نيست.

پینوشتها:

1.  هود (11) آیه 119.

2. انعام (6) آیه 38.

3. تكویر (81) آیه 5.

4. عروسي حويزي، علي بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، اسماعيليان، 1415ه.ق، ج 1، ص 715 و 716

معاد مربوط به چه موجوداتی است؟
از آيات و روايات بر مي آيد كه علاوه بر انسان، ديگر موجودات نيز داراي حشر و معاد هستند.

معاد مربوط به چه موجوداتی است؟

آنچه مسلم است، معاد انسان است كه از خلال هزاران آيه و روايت قابل دريافت است. دلايل عقلي بر لزوم معاد نيز همين امر را ثابت مي نمايد؛ اما از آيات و روايات بر مي آيد كه علاوه بر انسان، ديگر موجودات نيز داراي حشر و معاد هستند. در مورد جنیان نیز گفته شده است كه آن ها به واسطه اختیار ذاتی، موظف به حسابرسی و بررسی اعمال دنیایی خود خواهند بود. برخی از آن ها به بهشت خاص خود و برخی به جهنم خواهند رفت؛ چنان كه در قرآن ذكر شده: «وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ»؛ (1) «و وعده پروردگارت [چنین‏] تحقّق پذیرفته است [كه:] البتّه جهنّم را از جنّ و انس یكسره پر خواهم كرد.»

اما به غیر از جنیان، آیاتی در قرآن كریم به حشر حیوانات نیز اشاره دارد، از جمله: «ما من دابة فی الارض ولا طائر یطیر بجناحیه الاّ امم امثالكم ما فرطنا فی الكتاب من شیء ثم الی ربّهم یحشرون»؛ (2) «هیچ جنبندهای در زمین و هیچ پرندهای كه با دو بال خود پرواز میكند نیست، مگر این كه امتهایی مانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این كتاب فرو گذار نكردیم. سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور میشوند».

«و اذا الوحوش حشرت»؛ (3) «و زمانی كه حیوانات وحشی محشور شوند». وحوش، جمع وحش است. وَحش، حیوانی است كه هرگز با انسانها انس نمیگیرد. ظاهر آیه از این جهت كه در سیاق آیات توصیف كننده قیامت قرار دارد، بیانگر این است كه حیوانات وحشی هم در روز قیامت مانند انسانها محشور خواهند شد.

اصولاً ملاك حشر در انسان، جز وجود نوعی از زندگی ارادی و شعوری نیست. با تفكر عمیق در مراحل زندگی حیوانات و در نظر گرفتن حالات مختلفی كه هر نوع از حیوانات در مسیر زندگی به خود میگیرند، روشن میشود كه حیوانات نیز مانند آدمیان تا اندازه ای از موهبت اختیار برخوردارند. همچنین آن ها دارای سطحی از فهم و شعورند. در روایات نیز میتوان مطالبی را یافت كه برخی از آنها از درجاتی از تكلیف برخوردارند. (4)

در جمع بندي مي توان گفت كه معيار و ميزان حشر و معاد و حضور در عالمي ديگر، برخورداري از روح مجرد و غير مادي است. این روح، عامل بقا و ادامه حيات بعد از فناي جسم است. ضمن این كه لازمه عقلي معاد، داشتن نوعي اختيار و حق انتخاب است تا در نتيجه آن، نوعي حسابرسي و رقم خوردن سرنوشت براي فرد وجود داشته باشد.

البته بايد دانست كه آگاهی و اطلاعات ما از مسئله معاد و كم وكیف آن، بسیار اندك است. نمی توان به درستی و دقت در خصوص این امر و تفاوت معاد و حشر انسان و دیگر موجودات، اظهار نظر نمود؛ اما در جمع بندی می توان به این نكته رسید كه مهم ترین تفاوتی كه ممكن است در بین موجودات دارای حشر و معاد وجود داشته باشد، به حقیقت درجات اختیار و ادراك آن ها بر می گردد؛ یعنی اگر سطح اراده و ادراك و اختیار انسان بالاتر از دیگر موجودات در نظر گرفته شود، او معادی متعالی تر و دقیق تر و دارای محاسبه ای عمیق تر در پیش رو خواهد داشت. اين مطلب، به معناي عدم برخورداري ديگر موجودات مختار، از حشر و معاد نيست.

پینوشتها:

1.  هود (11) آیه 119.

2. انعام (6) آیه 38.

3. تكویر (81) آیه 5.

4. عروسي حويزي، علي بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، اسماعيليان، 1415ه.ق، ج 1، ص 715 و 716.

آیا عذاب قبر جسمانی است یا روحانی ؟
عذاب‌ها هم می‌تواند روحی باشد و هم جسمی، همان گونه كه در دنیا بعضی از سختی‌ها و عذاب‌ها روحی و برخی دیگر جسمی و بدنی‌اند

آیا عذاب قبر جسمانی است یا روحانی ؟

ابتدا باید بدانید كه منظور از قبر در تعابیر دینی همان عالم برزخ است و مراد از عذاب قبر هم فشارهای اولیه است كه بر فرد در هنگام ورود به آن عالم وارد می آید نه فشار و عذابی كه در نزد عوام گمان می شود بر جسم فرد در مقبره و یا گور او وارد می شود .

روح انسان پس از فرا رسیدن مرگ و پایان زندگی دنیا وارد عالم برزخ میشود،  در آن جا در جسم لطیفی قرار میگیرد كه از بسیاری از عوارض جسم مادی بركنار است، ولی از آن نظر كه شبیه جسم مادی عنصری دنیایی است، به آن بدن مثالی یا قالب مثالی گویند كه نه كاملاً مجرد است و نه مادی محض، بلكه دارای یك نوع تجرد برزخی است.(1)

عذابها هم میتواند روحی باشد و هم جسمی، همان گونه كه در دنیا بعضی از سختیها و عذابها روحی و برخی دیگر جسمی و بدنیاند اما در هر حال احساس درد و عذاب جسمی (خواه مادی، یا مثالی و یا اخروی ) با وجود روح و همراه بودن با روح، معنا دارد. اگر جسمی خواه مادی، یا مثالی، روح با آن نباشد، احساس درد و عذاب نمیكند. اما این كه بدن انسان در آخرت چگونه است، آیا عیناً  بدن دنیایی است و هم چنین عذاب آن به چه گونه است، محل اختلاف است.

 از آیات استفاده میشود كه انسان در آخرت، معاد جسمانی و لذت و عذاب جسمی دارد.

از جمله :  برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش كرد و گفت : چه كسی استخوانها را زنده میكند، در حالی كه پوسیده، بگو: همان كسی آن را زنده میكند كه نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است.(2)

برای اطلاع بیش تر میتوانید به كتاب نفیس پیام قرآن، ج 5 و 6 اثر آیت اللّه ناصر مكارم شیرازی مراجعه فرمایید.

 

 پینوشتها:

1. ناصر مكارم شیرازی، پیام قرآن، نشر مدرسه امیر المومنین قم ، ج 5 ص 463و 464.

2. یس (36) آیه 78و 79.

صفحه‌ها