ازدواج و همسرگزيني

مدتی باپسری تماس تلفنی داشتم سپس باایشان بیرون هم میرفتم ازمن خواستگاری کردند ولی به دلیل اینکه ایشان سوادشان درحدسیکل وبنده لیسانس هستم مادرم موافقت نکردند روز به روز مادوتاعاشق تر شدیم وخودم به شخصه تاب جدایی ندارم همه فکرم ایشان شده و متاسفانه بااینکه هر دو باحجاب وهم خودمان وهم خانواده هامون مقید هستیم اما این 4بار آخر باهم تماس لمسی داشته ایم شما بگین چیکار کنم ؟دیگه خسته شدم

خواهر گرامی! با سپاس و تشکر از ارتباطتان با مرکز.
در باره ازدواج شما با پسر مورد نظر، نکاتی را تقدیم حضورتان می کنیم:
1. اگر واقعاً قصد ازدواج با فرد مورد نظر را داريد و ایشان را در ظاهر فرد مناسبی برای ازدواج می دانید، ابتدا عشق و علاقه را كنار بگذاريد و همچون يك بيگانه با او برخورد كرده، درباره وي تحقيق كنيد؛ برای این که مطمئن شويد از شرايط مثبت و کافی ازدواج برخوردار است.
بدانید هر گونه شتاب و احساسي برخورد كردن، نتايج زيان‏باري را به دنبال خواهد داشت. معمولاً روح حاكم در عشق‏هاي احساسی، عشق ورزيدن است، نه خردورزي؛ در حالي كه براي تصميم‏گيري در باره ازدواج، علاوه بر عشق و مهروزي، بصيرت و تعقل هم لازم است.
پس دقت كنيد و ببيند آيا فرد مورد نظر، از لحاظ اعتقادي، اخلاقي، فكري، فرهنگي و جغرافیایی، اجتماعی، خانوادگي، جسمی و زیبایی، روحی و روانی، سنی، سیاسی، تحصیلی و عشق و علاقه، با شما همخواني دارد يا نه. بدون شک، مهم ترین عامل موفقیت و خوشبختی در ازدواج، وجود تطابق و همخوانی دختر و پسر در زمینه های ذکر شده می باشد. تحقیقات بسیاری این نتیجه را به اثبات رسانیده که زن و شوهرهایی که بیش ترین تطابق و همخوانی و تفاهم را با هم دارند، ازدواج موفق و پایداری دارند و در زندگی با مشکلات کم تری مواجه هستند. به هر حال، اگر ازدواج از روي ترحم و دلسوزي يا بر اساس خجالت و ملاحظه‌کاري و یا از سر اجبار و تحمیلی صورت پذيرد، به هيچ وجه به نفع طرفين تمام نخواهد شد. دير يا زود اثرات مخرب آن بر ازدواج احتمالي شما پديدار خواهد گشت.
2. اگرچه ما از وضعیت خانواده شما و نیز از خودتان بی اطلاعیم و شما در پرسش خود اطلاعاتی در این خصوص بیان نکرده اید تا ما بتوانیم با مقایسه دو خانواده و نیز دختر و پسر میزان همخوانی و تناسب شما در معیار ها را بسنجیم و به یک جمع بندی برسیم، ولی به هر حال، آنچه از لابه لای گفته های شما پیداست و با یک نگاه سطحی در ملاک ها و معیار های ازدواج شما می توان دریافت، این است که شما از لحاظ سطح تحصیلات با پسر مورد نظر همخوانی ندارید. این موضوع می تواند باعث بروز مشکلاتی در زندگی شما گردد و از طرف دیگر، مادر شما با این وصلت به دلایلی که ذکر کردید، مخالف هستند. این مشکل کوچکی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت.
البته تفاوت در سطح تحصیلات به تنهایی نمی تواند مشکل آفرین باشد؛ بلکه باید دید که آیا در ملاک های اساسی دیگر با هم تناسب دارید یا نه؟ طبیعی است با بودن ملاک های سطح بالاتر می توان از ملاک های پایین تر، چشم پوشید.
در برخی موارد دیده شده زن به دلیل بالاتر بودن مدرک تحصیلی اش نسبت به شوهرش اگر انتقاد و یا پیشنهادی داشته باشد، مرد با این گمان که این پیشنهاد و یا انتقاد به دلیل بالا بودن مدرک می باشد، ممکن است احساس حقارت کند و برای این که مرد بودن خود را ثابت کند، دست به رفتارهایی مانند تحقیر و یا محدودیت های نامناسب و امر و نهی های غیر منطقی بزند؛ در حالی که اگر شما تحصیلات پایین تری از همسرتان را داشتید، ممکن بود انتقاد و یا پیشنهاد را داشتید؛ اما ایشان بر اساس یک ساخت ذهنی، دست به این اقدامات زده است. بنابراین، لزوم آگاهی دادن قبل از ازدواج به همسرتان و ملاحظه کردن زمان، مکان و لحن صحبت ها می تواند به تشکیل نشدن این ساخت ذهنی معیوب کمک کند.
3. این را بدانید که موافقت و مخالفت والدين، در ازدواج تأثیر شگرفی دارد. از ديدگاه روانشناختي، نه تنها موافقت والدين در آغاز، ضرورت يك ازدواج موفق است، بلكه شرط انجام يك ازدواج موفق، رضايت و همراهي مستمر والدين است. چه این که بدون تحصيل رضايت آن ها، هر يك از دختر و پسر در انجام يك عمل خطير كه نيازمند همراهي و تأييد ديگران است، بدون پشتوانه مي مانند و اين خود شروع یک اضطراب ناخواسته و ورود آفت است. چه بسا فرزنداني كه با وجود فراهم بودن تمام شرایط يك ازدواج موفق، چون رضايت والدين را به همراه ندارند، نتوانند يك زندگي شيرين و همراه با پيشرفتي را پيش روي داشته باشند.
اصولاً باید توجه داشت که روابط دختر و پسر پيش از ازدواج، داراي آفت ها و آسيب هاي رواني و اجتماعي جبران ناپذيري است. از جمله:
1. فقدان شناخت درست و واقع بينانه:
معمولاً ادعا مي شود اين گونه روابط به انگيزه ازدواج شكل مي گيرد، ولي با كمي دقت فهميده مي شود، روح حاكم بر اين روابط، عشق ورزي كور است؛ نه خردورزي. اين نوع انتخاب كه در فضايي آكنده از احساسات و عواطف انجام مي گيرد، به دليل عدم شناخت عميق و واقع بينانه، زندگي مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار مي سازد. شناخت پیدا کردن لزوماً به این معنا نیست که دختر و پسر، روابط دوستانه قبل از ازدواج برقرار کنند که در بسیاری از مواقع، هدف اصلی که شناخت باشد، نه تنها تأمین نمی شود، بلکه چه بسا شناخت کاذبی به وجود می آید که آثار آن در آینده، وقتی ازدواج صورت گرفت، ظاهر می شود.
با نگاهی به آمار می توان دید که آمار طلاق بین کسانی که قبل از ازدواج ارتباط های دوستانه داشته اند، بالاتر است. از طرفی، آشنایی و ارتباط دختر و پسر در محیط اجتماع، بیش تر از آن که معرفت ساز باشد، فروزنده هوس ها و معرفت سوز است. عمدتاً دیده می شود فرد آن گونه که هست، خود را نشان نمی دهد، یا به سبب محبت و عشقی که ایجاد شده، نمی تواند عیوب طرف مقابل و جوانب مختلف قضیه را بسنجد. بیشتر رفتارها در آشنایی ها و ارتباط های قبل از ازدواج، به شکل های تصنعی ابراز می شود.
این را به خاطر بسپارید که در بسیاری از مواقع، شناخت شخصیت واقعی و رفتارها و ویژگی های طرف مقابل، بیش تر از طرف دوستان، فامیل ها، خانواده، محیط کار و... به دست می آید.
2. ايجاد جو بدبيني:
دختر و پسر نسبت به هم پس از ازدواج اعتماد نداشته و احتمال وجود رابطه اي ديگر را مي دهند. زن و شوهر بعد از ازدواج همواره با این سؤال رو به رو هستند که آیا شریک زندگیشان که قبلاً با هم دوست بوده اند، شریک قابل اعتمادی است؟ یا ممکن است با چندین نفر دیگر مثل من ارتباط داشته باشد؟ آیا می توان به چنین شخصی اعتماد نمود و نقش مادری و پدری فرزندان را به او سپرد؟
این سؤال ها که در بعضی موارد منشأ وسواس گونه نیز دارد، باعث سوء ظن و عدم آرامش روانی که یکی از اهداف اصلی ازدواج است، می شود که زمینه اصلی بسیاری از دعواها و مشاجرات خانوادگی و نهایتاً طلاق و جدایی می گردد.
3. اضطراب، تشويش و احساس نگراني:
در ارتباط و دوستي هاي موجود بين دختران و پسران قبل از ازدواج، به علت مقاومت خانواده و جامعه در برابر اين مسئله، اين گونه ارتباط ها و دوستي ها با مخاطرات رواني گوناگون از جمله اضطراب و تشويش همراه است. وجود افكار ديگري چون احساس گناه و نگراني از تهديداتي كه توسط پسر براي فاش كردن روابطش با دختر صورت مي گيرد، تعارض دروني و اضطراب مستمر را به دنبال دارد.
4. محروميت از ازدواج پاك:
دختراني كه در پي اين روابط هستند، معمولاً به جرم آلودگي به اين روابط، شرايط ازدواج پاك را از دست مي دهند. تماس لمسی شما نشانگر ورود در خط قرمزهای الهی است و زنگ خطری است که نباید آن را سرسری گرفت؛ چگونه ادعای تدین و تقید می کنید، در حالی که از حریم عفاف و پاکی فاصله گرفته اید؟!
البته گاهي اوقات به جهت ميل شديد جنسي بي آن كه دختر و پسر (به خصوص دختران) بخواهند، در شرايطي قرار مي گيرند كه حتي اراده خود را از دست مي دهند و ديگر نمي توانند از ارتباط های غیر شرعی و حتی ارتباط جنسي خودداري كنند و ناخود آگاه و بي آن كه بخواهند، كم كم در آن شرايط بدون بازگشت قرار مي گيرند و زماني متوجه مي شوند كه كار از كار گذشته است؛ يعني با فراهم شدن شرايط ديگر، اراده جلوگيري، بسيار سخت و دشوار است. به همين دلیل، در اسلام حتي خلوت كردن زن و مرد (دختر و پسر) نامحرم در مكاني كه رفت و آمد نباشد، حرام و گناه است.
بنابراین، توصیه می کنیم که در درجه اول از اشتباهات خود توبه کنید و به دلیل مبهم و نامشخص بودن وضعیت خواستگاری شما، به هیچ وجه با پسر مورد علاقه تان رابطه برقرار نکنید؛ چراکه برقراری این گونه روابط علاوه بر این که گناه شرعی است، آسیب های فراوانی دارد که بیش ترین آسیب آن متوجه شما خواهد بود.
5. افسردگی پس از جدایی و احتمال خودکشی:
پس از ایجاد ارتباط و به دلیل ارتباط مستمر، نوعی حالت وابستگی بین طرفین ایجاد می شود. در این دوره، طرفین برای حفظ این ارتباط تلاش می کنند و حاضرند هر هزینه ای برای ادامه رابطه بپردازند. آن ها اصرار به ادامه ارتباط و حتی ازدواج هستند. در این حالت، در صورت قطع رابطه و به هم خوردن نامزدی به هر علتی که باشد، به افسردگی شدید منجر شده و موجب بی حوصلگی و یأس و ناامیدی می گردد. میل به زندگی از بین می رود و در مواردی نیز دست به خودکشی می زنند.
از آن جا که به نظر می رسد شما در برخی از معیار ها با پسر مورد نظر تطابق و تناسب ندارید و از آن جا که حکما گفته اند: "جلوی ضرر را از هر وقت بگيري، منفعت است"، پس بهتر است پسر مورد نظر و معشوقتان را فراموش نمایید. بیش از این، وقت خود را هدر ندهید و فرصت های بعدی را از دست ندهید.
توصیه می شود با واقع بینی به این قضیه نگاه کنید. با ملاحظه معیارها و ملاک های ازدواج و آسیب شناسی تفاوت ها، به یک جمع بندی مناسب برسید. در این خصوص، از مشورت با متخصص اهل فن غافل نباشید. اگر باز نظرتان برای ازدواج مثبت بود، آن گاه این مسئله را با مادرتان در میان گذاشته و تلاش کنید که موافقت او را جلب کنید؛ ولی اگر ازدواج شما، با ایشان منتفی شد، در اين صورت بهتر است تصميم جدي بگيريد كه او را فراموش كنيد. براي اين كه بتوانيد برخود فائق آييد و او را فراموش کنید، توصیه می شود:
1. مطمئن باشيد كه در صورت اراده حتمي و قطعي، خواهيد توانست او را فراموش كنيد و حتماً موارد بهتر و مناسب‏تري در آينده، براي ازدواج خواهيد يافت.
2. رابطه و پيوند خود را با خداوند كه مظهر همه زيبايي‏ها و كمال‏ها است، محكم كنيد.
بدانيد كه همه زيبايي‏ها از اوست و تمامي موجودات، مظهر و شعاعي از جمال و جلال اويند. پس عشق‏ورزي به او، عشق حقيقي است و بقيه عشق‏ها و محبت‏ها همه فاني و گذرا هستند.
3. سعي كنيد با مطالعه، ورزش و اشتغالات ديگر، مجالي براي فكر كردن به موضوعي كه براي شما فايده‏اي ندارد، باقي نگذاريد. اوقات فراغت را با كارهاي متنوع پر كنيد تا كم تر به او فكر كنيد. با ايجاد اشتغال فكري و ذهني یا بدني و فيزيكي از بيكاري اجتناب كنيد. با مشغول ساختن خويش به مطالعه كتاب هاي درسي و غير درسي، یا مطالعه كتاب هاي ادبي (شعر و داستان) همچنين با حفظ آيات قرآن یا اشعار مفيد، ذهن خود را از آن فرد منحرف سازيد. شركت در مجامع عمومي نظير: كلاس هاي علمي و آموزشي، ديني و مذهبي، هنري و ادبي، راهكارهاي مفيدي براي فراموشي تدريجي آن فرد هستند.
4. به فعاليت هاي ورزشي اهميت دهيد؛ چون اين نوع فعاليت ها، دريچه اي براي خروج فشارهاي ناشي از تراكم انرژي انباشته شما محسوب مي شود.
5. به ياد داشته باشيد كه بيشتر دوستي ها چنين است؛ دوست به همكلاسي، يا علاقه مندي به پسر كه پس از مدتي با علل و عوامل مختلف قطع مي شود و هر كسي به سراغ كار و زندگي و خوشبختي خود مي رود. پس با اين مسئله به صورت طبيعي برخورد نماييد.
این که می گویید: "خودم به شخصه تاب جدایی ندارم و همه فکرم ایشان شده"، به این دلیل است که قسمتی از خاطرات و برگی از تاریخ زندگی شما بوده است. به هر حال، این جدایی دلیلی داشته که به آن دلیل نتوانسته اید به هم برسید. پس بهتر است منطقی فکر کنید و از دیدارهای مجدد پرهیز کنید. به مسائل دیگر زندگیتان بپردازید. گذشت زمان این اشتیاق را کمتر می کند و چه بسا عشق دیگری در آینده نصیبتان شود. از نظر فیزیولوژی، دوران عاشقی همچون دوران اعتیاد است و در بدن هورمونی ترشح می شود که فرد احساس می کند باید حتماً معشوق را ببیند و ضربان قلب تندتر می زند و حالات عجیبی که ناشی از ترشح همین هورمون است. این حالت، با کم کردن دیدارها و منطقی فکر کردن و با گذشت زمان، قابل حل است.
6. مطمئن باشيد با حفظ شؤون اخلاقي و ديني و رعايت وقار، متانت و حجاب كامل، بهتر خواهيد توانست خود را از دام خطا و لغزش حفظ كنيد. بي ترديد، جوانان غيرتمند، اهل زندگي و وفا و عشق و متدين و هم شأن شما سراغ افرادي چون شما خواهند آمد و براي ازدواجي موفق از شانس بيش تري برخوردار خواهيد بود. پس در حفظ متانت و وقار خود بيشتر دقت كنيد.
بنابراین، توصیه می کنیم که از اشتباهات خود توبه کنید و تا مشخص نشدن وضعیت خواستگاری شما، به هیچ وجه با پسر مورد علاقه تان رابطه برقرار نکنید؛ چراکه برقراری این گونه روابط علاوه بر این که گناه شرعی است، آسیب های فراوانی دارد که به برخی از آن ها اشاره کردیم.
موفق باشید.

با یک دختری دوست شدم که قبلا دوست پسر داشت در حد تلفنی،با هم قرار ازدواج گذاشتیم به هم قول دادیم که به هم خیانت نکنیم،سر حرف هم بودیم و بارها امتحانش کردم. ما با هم بیرون میرفتیم و داخل ماشین دست همو میگرفتیم و خلاصه فقط با هم بودیم و کلی بهم علاقمندیمو وابسته شدیم ولی سن ما برای ازدواج کمه نمیتونیم الان ازدواج کنیم،یه راه حل برای این بلاتکلیفی میخاستم، با تشکر

با عرض سلام خدمت شما دوست عزیز:
آن خانم تا زمانی که خطبه عقد شرعی میان شما جاری نشده باشد، به شما نامحرم است.گفت و گوهای عاشقانه، لمس کردن، بوسیدن و ... برای شما حرام است و گناه دارد. قصد ازدواج در آینده نیز نمی تواند مجوزی برای انجام گناه باشد، حتی اگر صد در صد در آینده این ازدواج صورت بگیرد ،باز این کارتان قبل از خواندن عقد شرعی حرام و گناه است.
آیا فکر می کنید این مقدار اطلاعی که از یکدیگر دارید ،واقعا برای ازدواج کافی است، به حدی که با هم قرار ازدواج بگذارید؟ آیا از شرایط انتخاب همسر اطلاع دارید؟ اصلا با خانواده همدیگر آشنائی دارید؟ آیا فکر نمی کنید که علاقه ها و عشق های اولیه که معمولا در اثر دیدن های ظاهری ایجاد می شود ،برای ازدواج و یک عمر با هم بودن کافی نیست؟ مثل معروفی است که گرچه کمی مبالغه آمیز است، ولی آموزنده است، می گویند که :
دو فرد را دنبال دو چیز نفرستید: جوان را دنبال زن گرفتن و پیرمرد را دنبال الاغ خریدن؛ چون پیرمرد همین که یک الاغ را پیدا کند که راه می رود ،آن را می خرد گرچه پیر و بی حال باشد. جوان هم همین که از ظاهر دختری خوشش بیاید، او را برای ازدواج انتخاب می کند.
به تجربه ثابت شده است انتخاب هائی که در امر ازدواج توسط مادرها و پدرها و بزرگ ترها صورت می گیرد ،در مجموع صحیح تر است، نسبت به انتخاب هایی که توسط خود جوان ها صورت می گیرد. خیلی از احساسات و علاقه مندی های اولیه موقت هستند . وقتی که ازدواج صورت گرفت ،پس از گذشتن زمانی کوتاه از بین می روند و مسائل جدی و واقعی خودشان را نشان می دهند.
انتخاب همسر یکی از مهم ترین تصمیمات دوران زندگی است . باید با دید کاملا باز و آگاهی کامل از ویژگی ها و شخصیت های طرف مقابل به ازدواج اقدام نمائید. جوان ها در قبل از ازدواج در مرحله انتخاب همسر به مسائلی فکر می کنند که اصلا مهم نیست. به مسائلی که در زندگی مشترک خیلی اهمیت دارد و سرنو شت ساز است، اصلا فکر نمی کنند. در انتخاب همسر باید متوجه باشیم که می خواهیم کسی را انتخاب کنیم که یک عمر در کنار او زندگی کنیم. بنابراین از روی احساسات و بدون دقت و مشورت انجام نگیرد، زیرا اگر انسان دچار انتخاب ناشایست یا نامتناسب و یا ناهماهنگ شود، کارش بسیار مشکل خواهد شد. برای انتخاب همسر باید معیارهائی داشته باشیم، یعنی دختر و پسر باید ملاک ها و میزان هایی داشته باشند و بدانند که چه همسری، با چه مشخصات و صفاتی انتخاب کنند.
در این جا به اختصار بعضی از ملاک هائی را که لازم است در انتخاب همسر مورد توجه واقع شود می گوئیم:
1- تدین و دینداری:
کسی که پای بند دین نیست، تضمینی وجود ندارد که پای بند رعایت حقوق همسر و ادامه زندگی مشترک باشد. اگر یکی دیندار و دیگری بی دین باشد، زندگی آنان روی سعادت را نخواهد دید. اگر هر دو بی دین باشند، باز هم تضمینی وجود ندارد که رعایت حقوق یکدیگر را بنمایند. البته منظور از تدین، تدین سطحی و بی ریشه و بی عمل نیست. دیندار بودن به این است که دارای صفات خوب باشد. عفت، حیا، نجابت، اخلاق خوب، اهل نماز بودن و ... باشد. 2- اخلاق خوب:
منظور از اخلاق خوب تنها گشاده روئی و خوش خلقی نیست ،بلکه به معنای اخلاق اسلامی داشتن و نفس را تهذیب و پاک نمودن است. نمونه اخلاق بد، لجاجت و یک دندگی، تکبر نسبت به همسر، بی وفائی، کینه توزی، با محبت نبودن و ... است.
3- شرافت خانوادگی:
منظور از شرافت خانوادگی، شهرت و ثروت و موقعیت اجتماعی نیست، بلکه منظور، نجابت و پاکی و تدین خانوادگی طرفین است. زیرا ازدواج با یک فرد مساوی است با پیوند با یک خانواده و فامیل و ایجاد یک نسل.
4- زیبائی.
5- کفو همدیگر بودن، یعنی یکسان بودن از نظر طبقه اجتماعی، از نظر سن، از نظر وضعیت مالی و ...
برای اطلاع بیش تر و کامل تر می توانید به کتاب « جوانان و انتخاب همسر » استاد علی اکبر مظاهری رجوع کنید. پس از دانستن معیارها، توصیه این است که ارتباط گناه آمیز را از ذهن تان بیرون کنید. رابطه تان را با خدا قوی تر و مستحکم تر کنید. سعی کنید تا حاصل شدن شرایط ازدواج (اگر معیارها وجود داشت، مناسب بودن سن ازدواج برای شما و ایشان و...) و خواستگاری رسمی ، به او نزدیک نشوید تا هم خود به گناه دچار نشده و هم او را به گناه نیندازید.

من هنوز ازدواج نكردم چون خواستگار مناسب خودم رو نداشتم الان خواهر كوچكترم براش خواستگار آمده نه ميتونم جلوي شانس اون رو بگيرم نه ميتونم خرد شدن خودم رو ببينم من در خانواده‌اي زندگي مي‌كنم كه اگر من بمونم ديگه امكان ازدواج برام مهيا نميشه چون بعد از اينكه خواهر بعدي خودم ازدواج كنه ديگران جرات پيدا ميكنند براي خواهر سومم بيان جلو اون طوري من براي هميشه مي‌مونم شما بگيد چه كار كنم در ضمن خيلي دعا كردم كه خدا يه خواستگار خوب برام بفرسته هرشب يس خوندم ذكر گفتم اما نشد امروز از خدا خيلي دلم گرفته فكر مي‌كنم ديگه نمي‌خوام دوستش داشته باشم چون توي اين دنيا فقط خدا رو داشتم اميدم به اون بود اما امروز خدا تنهام گذاشت و دلم رو شكست حتي نمي‌دونم كه بايد هنوز دعا بخوانم يا نه چون اعتماد و ايمانم نسبت به خدا از دست دادم

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
متأسفانه شما سن دقيق خودتان را بيان نکرده ايد، ترتيب يا عدم رعايت ترتيب در ازدواج همشيران يکي ديگر از مسايل مهم در ازدواج است.
والدين معتقدند كه دختران شان را به ترتيب اولويت بزرگسالي شوهر دهند. اين نوع انديشه گاهي موجب ماندن چندين دختر در خانه مي‌گردد.
گاهي والدين استدلال مي‌کنند که اگر از دختر بزرگ عبور کنيم، ممکن است خواستگاري براي دختر بزرگ‌تر مراجعه نکند. اين باور گاهي باعث مي‌شود سرنوشت چند خواهر يا برادر به يکديگر وابسته شود و آنان نيز با مشکلاتي در اين زمينه روبرو شوند.
رعايت احترام نسبت به برادر يا خواهر بزرگ‌تر ضروري است، اما اگر در صدد باشيم که آن را به طور مطلق رعايت نماييم، گاهي مي‌تواند باعث از دست رفتن برخي موقعيت‌هاي مناسب براي خواهران و برادران محسوب گردد. در اين موارد اگر سن دختر يا پسري که به عنوان برادر يا خواهر کوچک‌تر مطرح هستند، چنان است که هنوز شانس ازدواج براي آنان هست، بهتر است کمي تحمل نمايند و اجازه دهند تا ترتيب ازدواج محقق شود.
اما چنانچه به دليل شرايط سني يا هر شرايطي ديگر، دختر يا پسر کوچک‌تر در معرض مخاطره قرار داشته و شانس ازدواج اندکي دارد، هرگز نبايد وارد اين اقدام مخاطره‌آميز گردد. در اين صورت، لازم است همشيره کوچک‌تر، در نخستين فرصت مناسب، پيش از همشيران بزرگ‌تر خود براي ازدواج اقدام نمايد.
همچنين گاهي فرد مناسب که از لحاظ جميع شرايط ممکن مطلوب است، براي خواستگاري از خواهر کوچک‌تر پيش‌قدم مي‌شود؛ در اين موارد، چنانچه امکان داشته باشد، خانواده‌ها مي‌توانند دو طرف را به يکديگر متعهد نمايند و برخي جنبه‌هاي تشريفاتي را به آينده واگذار نمايند؛ در غير اين صورت، انجام يک مراسم رسمي بدون ممانعت خواهد بود.
اما بدون ترديد، در مواردي که خواهران يا برادران ازدواج خودشان را عمداً به تأخير مي‌اندازند و يا خواستگارهاي شان را ردّ مي‌کنند، هرگز نبايد منتظر ازدواج آنان ماند و يا ازدواج را به تأخير انداخت. به هر حال به خدا توکل کنيد و مطمئن باشيد که خداوند بندگان خوب خودش را رها نخواهد کرد. خواندن يس هم به حکم يک وظيفه است و بخوانيد. ان شاء الله مؤثر واقع شود. اما هيچ يک باعث نمي‌شود تا ساير شؤون زندگي را تعطيل کنيد و منتظر بمانيد تا ازدواج محقق شود و سپس به زندگي ادامه دهيد.

اول از همه سلام و تشکر از این سایت به این خوبی خدا خیرتون بده اما مشکل من داستان من خیلی طولانی و پیچیدس ولی خب به امید اینکه شاید کمکی یا راه حلی بتونه پایانی به این سختی ها بده تا جایی که بشه می نویسم 3 سال پیش یعنی سال آخر دوره لیسانسم من با دختری آشنا شدم (سارا)از طریق یک انجمن در اینترنت. انجمن متافیزیم و مسائل روحی بود. در ابتدا با sms زدن جمله های جالب و فلسفی شروع شد ....سارا اصرار داشت که من براش این پیام هارو بفرستم و یادمه که جمله ای نبود که از کتاب هایی مثل نهج البلاغه ، جملات قشنگ اینور اونور که بینمون رد و بدل نمی شد!! من و سارا خیلی به موضوعات متافیزیک علاقه داشتیم من کتاب هایی مثل انسان روح است نه جسد بهش معرفی می کردم و اونم از کتابخانه دانشگاهشون می گرفت..اینم بگم که اونموقع من اصفهان مهندسی عمران می خوندم و سارا هم زبان انگلیسی تو دانشگاه سمنان. بعد از یه هفته ای اولین تماس شروع شد و رابطمون جلو رفت. در مورد مسائل مختلف بحث می کردیم و اکثرا در مورد مرگ صحبت می کردیم چون سارا خیلی به مرگ علاقه داشت! نه اینکه بگم دوست داشت بمیره نه دوست داشت در این زمینه حرف بزنیم مخصوصا بچه ها که میمیرن چی میشن خودکشی آدمای خوب و.. کتاب تا کرانه های عالم اثیری هم خیلی کمک کننده بود و جالب. بعد از 3 ماه تونستیم اولین دیدارمون رو تهران داشته باشیم و ظاهر هم رو هم ببینیم!! من خوانوادم خیلی مذهبین و متعصب. مادر لیسانس معارف و معلم دینی!! خلاصه گذشت و یک روزی مادرم قضیه رو فهمید و گوش رو ازم گرفت و هرچی دهنش بود به سارا گفت. بعد هم من رو سین جین کرد که دختره کیه کجا زندگی می کنه و... منم اونموقع بچه + خوانواده بودم وتقریبا مذهبی و کسی انتظارشو نداشت! خلاصه این شد که من پخمه به حساب صادق بودن یه سری اطلاعاتی رو دادم مثل اینکه بابل زندگی می کنه و ... که الان 3 ساله دارم پاش می سوزم! بعد از این قضیه موبایل رو ازم گرفتن و تو جیبیم رو کم کردن. منم پول کمی که داشتم برای خرید کارت تلفن و تماس نگه می داشتم. این قضیه گذشت و یه وعده گذاشتیم برای دیدار. من براش یه ساعت خریدم که چون هم رو دیر به دیر می دیدیم یادگاری باشه! از شانس ما 3 روز قبل از دیدار مادر ما که خودش یه پا اطلاعاتی بود هدیه رو کشف کرد و باز همه چیز لو رفت. این بار به کتک رفت و فحش و ناسزا. دیدار لغو شد و مادرم به برادرم گفت که با یک تلفن عمومی همه چیز رو تموم کنه! یادمه داداشم زنگ زد و شروع کرد به بی احترامی..ما با هم حتی نماز شب می خوندیم اون موقع...داداشم همه چیز رو به مسخره گرفت و تحقیر کرد...ظاهرا همه چیز تموم شد ولی من از همه چیزم میزدم که بتونم یه کارت تلفن بگیرم و تماس بگیرم. دیدارمون به درازا کشید و نزدیک 6 ماه همو نتنستیم ببینیم. همش صحبت و ناراحتی و سختی. بلاخره من زدم به سیم آخر و نزدیکای تابستون بد که گفتم به بهونه تموم شدن امتحانا می خوام با دوستام برم مشهد! بحث شد که آره معلومه می خوای بری دختره رو ببینی و ... منم دیگه تحمل نداشتم یه روز زنگ زدم گفتم من با دوستام راحیه مشهدم خداحافظ! غافل از اینکه مادرم دفترچه خاطراتمو خونده بود! من یک روز رفتم شمال سارا رو دیدم. برگشتم اصفهان! روز بد نبینین کتک و فحش و انداختن بیرون از خونه..برادرم گفت تو بی غیرتی که دختر شمالی انتخاب کردی مگه جک رشتی نشنیدی!!!!!!!!!!!!!واقعا بعیده از این آدم های تحصیل کرده...منم پیاده زدم بیرونو رفتم تا زاینده رود و اینور اونور راه می رفتم تا زنگ زدن و با یه بدبختی برگردوندم خونه. گفتن یا دختره یا درس..اگه بخوای ادامه بدیم می رم دانشگاه ترک تحصیل کنی بعدم هرجا می خوای برو...منم که به حد کافی بی احترامی دیده بودم گفتم برام هیچی مهم نیست میرم!! اما غافل از اینکه در هر صورت زندانی بودم!! منو انداختن تو زیرمین و 4 روز فقط در حد اینکه برام غذا بیارن بود. دقیقا عین سلول زندان.به حدی دپرس بودم که فکر خودکشی هم کردم ولی تنها چیزی که نجاتم داد ایمانم به اینکه خودکشی گناه بزرگیه و اینکه آینده روشنه! بعد از این قضیه مادرم منو برد پیش ییه مشاوره که بعد از 2 جلسه حق رو به من داد و کلی مادرم رو شماتت کرد که به جای این کار ها تحقیق می کردین بعد تهمت میزدین اونم تهمتی که خدا گفته اگه ثابت نکنی حکم رو رو تو اجرا می کنن!! بعد از این قضیه مادرم یکم نرم تر شد و مهربونتر. موبایل رو پس داد و پول تو جیبیم رو اضافه تر کردن!! بعد از این اتفاق تصمیم گرفتم امتحان فوق بدم!! عمدا رشته ای رو انتخاب کردم که فقط دانشگاه تهران داشت و اونم 10 تا بیشتر نمی گرفت کلا!! برای اینکه ثابت کنم که می تونم.همه می گفتن تو کنکور عمران رو ول کردی رفتی تکنولوژی معماری که فقط 5 تا روزانه میگیره 5 تا شبانه!!!؟ هیشکی باورش نمی شد که من چه جور قبول شدم! اصلا حوصله درس برام نبود 3 روز هم که درس های دوره لیسانسم بود بقیه رز هام روزی 8و9 ساعت خوندم! این قضیه راز جواب داد در کنار توکل به خدا. اونجا بود که فهمیدم که خدا رو اگه بهش اعتماد کنی دستت رو میگیره.و نتیجه ها که اومد من رتبم 5 شد!! آخرین فرد روزانه دانشگاه تهران!! در کنار کنکور سارا هم قصد ارشد جهانگردی رو کرد و رتبش 180 شد مجاز ولی قبول نشد! تا من برم تهران و اون به امید باهم بودن یه سال بشینه پا کنکور! امسال هم رتبش 130 شد باز...تو این مدت مجبور شدیم به دیدارهای کوتاه هر یک ماه یک بار بسنده کنیم و بسوزیم و بسازیم! ایندفعه من گام بزرگتری رو انتخاب کردم و تصمیم گرفتم برای دکتری از دانشگاه تاپ دنیا بورس بگیرم...اگه اراده کنم و توکل می دونم که میشه ولی یه سری مشکل جلو راهمه یک اینکه اگه اکسپت شم ما از هم دورتر میشیم و آوردن سارا هم زمان بره دو اینکه 3 سال دوری بس نیس..تا کی باید صبور باشم و فقط بخاطر اینکه مادرم رنجیده نشه چیزی نگم. برادرم تجربه مشابهی داشت و فقط چون یکی رو خودش انتخاب کرده بود مادرم مقاومت کرد...اون هم رفت و کنکور رتبه 2 شد و با ارشد باز اصرار کرد...آخرش با غش کردن طرفبن قبول کرد مادرم بیاد خ.استگاری و تازه مرحله تحقیق بره جلو!!!!!! اون جنگید و بلاخره پیروز شد و کار رو برام سخت کرد. مادرم هنوز متعصب و مغرور عروس رو تحقیر می کنه و من می ترسم که باز جنگ رو شروع کنم....نتیجش چیزی شبیه برادرم میشه! منم تصمیم خارج گرفتم تا سارا رو ببرم و خلاص شم می خواستم کمکم کنید..من با مادرم چی جور رفتار کنم تا نرم شه و بتونم باش حرف بزنم..اصلا به نظر شما راضی میشه؟ مادری که حاضر غش کنه ولی نره تحقیق برای یه دختر!!!!فقط چون سنتی انتخاب نشده...با اون همه خشونتی که من قبلا ازش دیدم و ترس و تنفر وجودمو گرفته؟ دارم پیر میشم 3 سال سخت با دیدار های دیر به دیر...یکی کمک کنه به نظرتون می چه جور می تونم با سختی کمتر مسئلمو حل کنم تحملم تموم شده و سارا هم شرایطش سختره...تو خانواده ما زن سالاریه و از اون مرد سالاری...پدرش یه چیزیه شبیه مادر من!! خانواده هامون از نظر مذهبی اختلافی ندارن از این نظر خیالم راحته چون مادرشم مذهبیه و مثل ماس تنها مشکل همین گفتنه که غوغا به پا می کنه البته این ترس منه شاید مادرم عوض شده باشه از نظر دینی آیا من باز کوتاه بیام و صبر پیشه کنم یا حکم اینه که چون کار خلافی نمی خوام بکنم و یک نفر هم پسندیدم طبق موازین اسلام هردومون هم مسلمون و مومن به خداییم می تونم خودم اقدام کنم. چرا باید مسلمان های ما اینجور رفتار کنن؟ خیلی ها بخاطر این مسائل از دین زده میشن تنها خدارو شکر میگم که این حوادث منو بی دین نکرد!! اگه کمکمک کنید یه عمر ممنون دارتونم ..چیکار کنم...راه حلش چیه؟ شبای قدر هم یادتون نره خیلی خیلی التماس دعا

باسلام و تشکر از اعتماد شما نسبت به مرکز
ما در مورد رفتار مادر و برادر شما با شما موافق هستيم، اگر واقعاً در همين وضعيت رخ داده باشند. اما اين هرگز به معناي موافق بودن با ارتباط نابهنگام براي ازدواج-از روي بهانه يا با قصد واقعي- نيستيم. علت آن هم مشخصاً به وضعيت وابستگي طرفين باز مي گردد که در آن شناخت‌ها مختل شده و ارزيابي دقيق امکان‌پذير نيست.
وابستگي امري جداي از دلبستگي است. هر يک از ما افرادي را مي‌شناسيم که نسبت به آن ها دلبستگي خاصي داريم؛ اما وجود يک دلبستگي هرگز منجر به وابسته بودن نخواهد شد. وابستگي الزاماً امري نامطلوب و نابهنجار به شمار مي آيد . مي‌توان به آن به ديدة يک اختلال نگريست. ما به افراد دلبسته هستيم اما مي‌توانيم بدون آن ها به زندگي ادامه دهيم و در عين حال به ياد آنان باشيم.
از جهات متعددي مي‌توان اجمالاً با اين عقيده موافق بود که «ازدواج پايان راه عشق است»؛ چون نگاه‌ها کاملاً پخته شده و هر يک از طرف مقابل مي‌خواهد که به مسؤوليت خود عمل کند .بر اساس تعهدات خود رفتار نمايد. در اين بين افرادي که پيش‌تر عاقلانه دست به انتخاب نزده‌اند و نگاه صرفاً عاشقانه ـ توام با هوس و شور جنسي- به موضوع داشته اند، چيزي براي تضمين ادامه دادن ندارند. به همين دليل آنچه مي‌توانست به عنوان يک مقوم براي کانون ازدواج باشد، اکنون موجود نيست و اين به معناي يک دردسرحداکثري است.
هرگز از ماهيت مسايل شما مطلع نيستيم. شرايط شما و طرف مقابل را نمي دانيم . بنا بر آن نيست که به تخريب يا محکوم نمودن آن بپردازيم؛ اما به ياد داشتن اين نکته نيز ضروري است که ما در بهترين و آرماني‌ترين شرايط نيز ملتزم به بررسي و دريافت يک تفسير روانشناختي هستيم.
به همين دليل يکي از توصيه‌هاي جدي ما به عموم دختران و پسران آن است که فرصت يک انتخاب خردمندانه را با پيشروي در برقراري روابط از خود نگيريد.
اما دربارة سن خودتان و پدرتان چيزي ننوشته ايد. اين مسأله همچنان در هاله ابهام قرار دارد.
هميشه تلاش کنيد تا با مسايل به صورت خلاق و فعال برخورد نماييد .تا اندازه اي وجود آن در شما محسوس است؛ بنابراين متقابلاً، همواره از رفتار واکنشي در برابر برادر و مادرتان بپرهيزيد. در پايان مشاوره روانشناختي را بهترين و امن‌ترين گزينه مي‌دانم . بهترين روش براي دست يابي به ميزان تناسب و سنخيت شما با يکديگر روش علمي است؛ هر چند معمولاً پس از يک دورة وابستگي طرفيني دست کشيدن و پاسخ ردّ شنيدن دشوار خواهد بود.
اما براي کسب رضايت والدين و به ويژه مادرتان بايد اطمينان آفريني کنيد. اين مسأله با وعده دادن و گفتگوي زود هنگام قطعاً محقق نخواهد شد بلکه با صبر و استفاده از روش هاي ارتباطي مستقر خواهد شد. اطمينان آفريني يک فرايند است که تدريجاً محقق مي‌گردد. ما نمي‌توانيم گذر زمان را در آن دخيل ندانيم.
الزاماً بايد تمام مراحل يک خواستگاري رسمي را طي کنيد و بدون آن همواره در معرض يک خطر بالقوه قرار داريد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

باسلام لطفا براي دانستن در باره زندگي مشترك و مسائل زناشوئي چند كتاب معرفي بفرمائيد

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
مطالعه کتاب هاي زير خواسته شما را ان شاءالله تأمين مي کند :
1- نقش دين در خانواده: احسان بخش، صادق، رشت: ناشر، 1372.
2- بهشت خانواده: دكتر مصطفوي
3- آيين همسرداري، ابراهيم اميني
4- ازدواج مكتب انسان سازي، شهيد دكتر پاك‏نژاد
5- بهداشت ازدواج از نظر اسلام، دكتر صفدر صانعي
6- همسران برتر، دكتر غلامعلي افروز
7- اخلاق معاشرت، دكتر علي قائمي
8- خانواده متعادل، شرفي

با سلام و خسته نباشيد و آرزوي قبولي طاعات مشكلي برايم پيش آمده كه و اقعا من را درمانده كرده و واقعا نياز به راهنمايي دارم. 3سال پيش با پسري آشنا شدم.من دانشجوي سال آخر برق هستم و او ديپلم دارد و هر دو هم سن هستيم.او در مغازه فروش لوازم كامپيوتر يكي از آشنايانش مشغول به كار با حقوق خوبي است.مادرم و همچنين مادر او در اين مدت تا حدودي از رابطه ما با خبر بود و رفت و آمدهاتحت نظرايشان انجام مي گرفت و بيشتر اوقات ابراز رضايت مي كرد . تا اينكه آذر سال پيش به خواستگاري آمد و پدرم و حتي مادرم به شدت مخالفت كردند.به سه علت اول خواهر بزرگ من كه مجرد بودو دوم مدرك تحصيلي او و سوم كارش. به عقيده پدرم كار او پشتوانه نداشت و ممكن بود بيكار شود هرچند او آدم خيلي كاري است.به اصرار من به تحقيق رفتند و همه چيز خوب بود.ولي با اين وجود نيز پدرم گفت بايد شرايطش مهيا شود. مادرم وقتي اصرار مرا ديد گفت اگر كار يا درسش درست شود جواب ما مثبت مي شود.خواهرم در اين چند ماه عقد كرد.و ما منتظر شهريور بوديم تا جواب كنكور بيايد.تا اينكه پدرم به طور كاملا اتفاقي تلفن مارا شنيد و به كل مخالف شد.چرا كه ما داشتيم سر همين مسائل علت مخالفت خانواده ام بحث مي كرديم.درم به من گفته حق رابطه با او را ندارم و تا كار ودرس او درست نشود جواب نه است.در حالي كه قرار درست شدن يكي از اين ها بود.خواهش ميكنم راهنماييم كنيد.پدرم اين اتفاق يعني شنيدن حرف ما را حكمت خدا مي داند.من خيلي درمانده ام يعني واقعا حكمت خدا اينست كه ما جدا شويم يا چيز ديگري؟من بايد رابطه ام را با او قطع كنم و در اين شرايط او را تنها بگذارم؟چه كار كنم كه خانواده ام راضي شوند مگر نه اينكه خدا زوج جوان را از فضل خود غني مي كند پس اين دلايل چيست؟من چه كار كنم تو رو خدا كمكم كنيد

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در فرهنگ ايراني و اسلامي ما هر گونه رابطه مستقيم دختر و پسر مورد نکوهش قرار مي گيرد، زيرا باعث آسيب هايي مي باشد که بيش تر آن ها بعد از ازدواج آشکار مي شوند . زوج هاي جواني که به دليل بدبيني و يا وسواس فکري به دادگاه هاي خانواده و يا کلينک هاي مشاوره مي روند، بسيارند . شايد طرف مقابل شما در حال حاضر اگر با ايشان قطع رابطه کنيد، ناراحت شوند، ولي بعد از گذشت مدتي از زندگي مشترک ،زماني که افکار بدبينانه اي مانند اين که از کجا من بدانم که همسرم با کسي ديگري نبوده ،چون ازدواج ما با دوستي شروع شده ، آن زمان مي توانيد به ايشان بگوييد که حتي رابطه ام را با شما هم قطع کردم . چطور ممکن است که رابطه با فرد ديگري داشته باشم؟ از اين طريق ايشان به شما مطمئن شده و به شما که حتي رابطه ات را با ايشان قطع کردي، افتخار خواهد کرد. از طرفي در ازدواج هايي که با دوستي شروع مي شود، به تفاوت هاي شخصي ، خانوادگي و فرهنگي ،همچنين موضوعاتي سرنوشت ساز مانند رابطه والدين ، وضعيت اعضاي ازدواج کرده ، وضعيت شغلي و تحصيلي ، وضعيت دوستان انتخابي و نظر کارفرما نسبت به وضعيت ارتباطي ايشان ، اهميت داده نمي شود . اگر مشکلاتي در اين موضوعات باشد، دو طرف توجيه مي کنند، غافل از اينکه بعد از گذشت مدتي از زندگي زناشويي و کاهش احساسات، تمام اين موضوعات توجيه شده، باعث دردسر و ناسازگاري هاي زناشويي خواهد شد. بنابراين اگر رابطه خودتان را به تدريج قطع کنيد و به ايشان بگوييد که به دليل فشار خانواده و احساس عذاب وجدان و گناه به دليل عدم رضايت پدر رابطه را قطع مي کنيد ، امتيازات زير را کسب خواهيد کرد:
1- عدم احساس گناه به دليل رابطه نامشروع حتي به صورت کلامي.
2- ايجاد اضطراب در فرد مقابل که باعث تلاش و کوشش چند برابر براي موضوعات کار و تحصيل .
3- جلوگيري و پيشگيري از بدبيني هايي که معمولا بعد از ازدواج در زن و شوهر هايي که ازدواج شان با دوستي شروع شده، وجود دارد.
4- افزايش اعتماد و عزت نفس و خود ارزشمندي به دليل اينکه ايشان بايد رسما به خواستگاري اقدام کنند، نه مخفيانه و پنهاني .
5- فرصت براي تفکر و تحقيق محلي دقيق و جزيي بيش تر فارغ از احساسات توجيه کننده.
بنابراين با توجه به اين امتيازات و از طرفي عدم رضايت ولي که براي دختر شرط است، به تدريج اين رابطه را قطع و از ايشان بخواهيد که به خواستگاري رسمي اقدام کنند. از طرفي به دست آوردن يک مدرک تحصيلي با توجه به مراکز مختلف تحصيلي کار مشکلي نيست اما در صورتي که اين دو موضوع محقق نشد ، باز اين رابطه پنهاني و مخفيانه ، نامناسب است .بهتر است از طريق معتمدين و واسطه هاي مناسب صيغه عقد خوانده شود . در ايام نامزدي که بهتر است يک سال باشد ،کار و تحصيل مناسب پي گيري شود. موفق باشيد.

باعرض سلام وقبولی طاعات وعبادات در ماه مبارک.بنده دردانشگاه خواستگاری دارم که مدت دوسال همدیگررامیشناسیم وبه هم علاقه مندشدیم.منتهاخانواده ایشان مخالفند.آنهابدون آنکه مرادیده باشندوبه خواستگاری بیاینداستخاره گرفتندکه جواب آن بدبودوبه همین دلیل تحت هیچ عنوان راضی نمی شوندکه به خواستگاری بیایند.مادرایشان میگویدباخدامشورت کردم وخدامصلحت نمیداندکه باهم ازدواج کنیدومیگویدهمین قدرکه پسردختررادیده کافی است وجواب استخاره صحیح است.وتحت هیچ شرایطی قبول نمیکند.حتی حاضرنیست به مشاورهم بیاید.وازاین موضوع هردوناراحت وبلاتکلیف وسرگردانیم.وفشارهای روانی بسیاری متحمل شدیم.حالابه نظرشمابایدچه کنیم.خیلی درمانده ومستاصلیم.خواهش میکنم راهنمایی بفرمایید.سپاسگزارم.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
استخاره تنها براي رفع حيرت و دو دلي در انجام يك كار است،
متأسفانه بسيارى از مردم نمى دانند كه استخاره چيست و در چه مواقعى مى بايست استخاره كرد!
زمان استخاره آن هنگامي است که انسان بعد از فکرکردن و مشورت و تحقيق نمودن اگر باز زوايايي از مسئله برايش پنهان باشد و فکر آدم به جاي نرسد، بلکه در حيرت و سرگرداني و دو دلي بماند، استخاره صحيح است،
خداوند از يک سو انسان را عاقل و صاحب خِرَد و انديشه آفريد . به او توصيه کرده است که در انجام هر کاري نخست انديشه کنيد . حتي سفارش شده ، پيش از حرف زدن ابتدا در باره حرفي که مي خواهيد بزنيد و واژه ها و کلماتي که به کار مي گيريد و در مورد بازتاب و عواقب آن فکر کنيد، بعد حرف بزنيد . از سويي ديگر گفته شده که اگر با فکر فردي و شخصي نتوانستيد به يک تصميم گيري قاطع و صحيحي برسيد، از فکر جمعي استفاده کنيد . با ديگران و کارشناسان و متخصصان در همان رشته مشورت کنيد . تا با كمك عقل فردي و جمعي و شورايي و متخصصان بتوانيد تصميم درستي بگيريد . برنامه اي هماهنگ با منافع و مصالح ، واقعيت ها وتوانايي هاي همه جانبه جسمي ، روحي ، مالي و.. خودتان بريزيد و اجرا کنيد .
خداوند عقل را در تمام ابعاد زندگى راهنما و پيامبر دروني انسان قرار داده است. بنا براين عقل چون چراغ هدايتى است كه نورافشانى مي کند. انسان را از حيرت و سرگرداني و ندانم کاري ها نجات مي دهد . از اين رو گفته مي شود ،استخاره هميشه بعد از فکر کردن و استشاره و مشورت نمودن با افراد صاحب نظراست . حال اگر عقل و مشورت راه به جايى نبُرد و هنوز زاويه هايى وجود دارد كه ناشناخته مانده است , براى اطمينان خاطر ونجات از سردرگمى , بد نيست که انسان با قرآن يا تسبيح و خواندن دعا و ذکر خدا استخاره يعني طلب خير از خدا کند . استخاره در واقع نوعي تفأل زدن و فال گرفتن همراه با ذکر خدا است که هيچ گونه الزامي به دنبال ندارد . يعني اگر بعد از استخاره اي که بد آمده، انسان از راه تفکر يا تحقيق بيش تر متوجه خوبي آن شد ، يا به عکس استخاره اي ديد ، خيلي خوب آمد ، بعد متوجه بد يا زيان آور بودن آن شد ، مي تواند خلاف استخاره خود عمل کند . زيرا خداوند عقل و بينش فردي و جمعي و شورايي انسان را پيامبر دروني و چراغ راهنماي انسان قرار داد . نه استخاره با آن مفهوم نا درستي که ميان مردم جا افتاده است و متأسفانه به غلط اسم آن را هم مي گذارند « مشورت با خدا ».
بنا براين ببينيد آيا مخالفت والدين خواستگار شما صرفا به خاطر نتيجه استخاره است يا چيز و چيزهاي ديگر ، که استخاره يکي از آن ها است . اگر به خاطر استخاره است بايد کسي را واسطه قرار داد تا با آن ها صحبت کند ،يعني يک فرد عاقل و اهل اطلاع مثل روحاني يا امام جماعت محل و کسي که والدين خواستگارت آن فرد را قبول دارد و حرفش روي تصميم گيري آن ها تأثير مي گذارد واسطه شود تا مسئله استخاره را براي شان تبيين کند . تا به جاي استخاره به تحقيق و استشاره رو آورند. اگر باز دغدغه دا رند و راضي نمي شوند بگويند ، مالي انفاق کنند و صدقه اي بدهند و مجددا استخاره کنند. اما اگر استخاره بهانه است و مسئله چيز ديگري است . بايد ديد علت مخالفت شان چيست ؟ اگر عقلايي و قابل توجه است ، شما هم به آن ملتزم باشيد . چه بسا دختران و پسراني هستند که از جهت ايمان، عقل و اخلاق ، اصالت خانوادگي و ساير ويژگي ها و ملاک ها ، خوب و پسنديده اند ، اما آن دو همسر شايسته و مکمل يکديگر نيستند. ولي اگر با فرد ديگري ازدواج کنند ،هر دو خوشبخت و عزيز خواهند شد .
اگر مخالفت آن ها دليل محکمه پسند عقلايي و ديني ندارد، اگر چه بدون رضايت والدين خواستگارت ازدواج از جهت شرعي اشکال ندارد اما سعي کنيد از طريق واسطه ها رضايت شان را جلب کنيد تا از فرايند ازدواج از خواستگاري و بله برون تا عقد و عروسي خاطره شيرين و به ياد ماندني داشته باشيد . در فرايند زندگي و تلخي و شيريني هايش از حمايت و پشتيباني آن ها برخوردار گرديد .

 دردانشگاه خواستگاري دارم که مدت دوسال همديگررا مي شناسيم وبه هم علاقه مندشديم.منتهاخانواده ايشان مخالفند.آن ها بدون آن که مرا ديده باشند و به خواستگاري بيايند،استخاره گرفتندکه جواب آن بد بود و به همين دليل تحت هيچ عنوان راضي نمي شوندکه به خواستگاري بيايند.

پرسش: استخاره در ازدواج وموانع پيش آمده شرح : دردانشگاه خواستگاري دارم که مدت دوسال همديگررا مي شناسيم وبه هم علاقه مندشديم.منتهاخانواده ايشان مخالفند.آن ها بدون آن که مرا ديده باشند و به خواستگاري بيايند،استخاره گرفتندکه جواب آن بد بود و به همين دليل تحت هيچ عنوان راضي نمي شوندکه به خواستگاري بيايند.
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
استخاره تنها براي رفع حيرت و دو دلي در انجام يك كار است،
متأسفانه بسيارى از مردم نمى دانند كه استخاره چيست و در چه مواقعى مى بايست استخاره كرد!
زمان استخاره آن هنگامي است که انسان بعد از فکرکردن و مشورت و تحقيق نمودن اگر باز زوايايي از مسئله برايش پنهان باشد و فکر آدم به جاي نرسد، بلکه در حيرت و سرگرداني و دو دلي بماند، استخاره صحيح است،
خداوند از يک سو انسان را عاقل و صاحب خِرَد و انديشه آفريد . به او توصيه کرده است که در انجام هر کاري نخست انديشه کنيد . حتي سفارش شده ، پيش از حرف زدن ابتدا در باره حرفي که مي خواهيد بزنيد و واژه ها و کلماتي که به کار مي گيريد و در مورد بازتاب و عواقب آن فکر کنيد، بعد حرف بزنيد . از سويي ديگر گفته شده که اگر با فکر فردي و شخصي نتوانستيد به يک تصميم گيري قاطع و صحيحي برسيد، از فکر جمعي استفاده کنيد . با ديگران و کارشناسان و متخصصان در همان رشته مشورت کنيد . تا با كمك عقل فردي و جمعي و شورايي و متخصصان بتوانيد تصميم درستي بگيريد . برنامه اي هماهنگ با منافع و مصالح ، واقعيت ها وتوانايي هاي همه جانبه جسمي ، روحي ، مالي و.. خودتان بريزيد و اجرا کنيد .
خداوند عقل را در تمام ابعاد زندگى راهنما و پيامبر دروني انسان قرار داده است. بنا براين عقل چون چراغ هدايتى است كه نورافشانى مي کند. انسان را از حيرت و سرگرداني و ندانم کاري ها نجات مي دهد . از اين رو گفته مي شود ،استخاره هميشه بعد از فکر کردن و استشاره و مشورت نمودن با افراد صاحب نظراست . حال اگر عقل و مشورت راه به جايى نبُرد و هنوز زاويه هايى وجود دارد كه ناشناخته مانده است , براى اطمينان خاطر ونجات از سردرگمى , بد نيست که انسان با قرآن يا تسبيح و خواندن دعا و ذکر خدا استخاره يعني طلب خير از خدا کند . استخاره در واقع نوعي تفأل زدن و فال گرفتن همراه با ذکر خدا است که هيچ گونه الزامي به دنبال ندارد . يعني اگر بعد از استخاره اي که بد آمده، انسان از راه تفکر يا تحقيق بيش تر متوجه خوبي آن شد ، يا به عکس استخاره اي ديد ، خيلي خوب آمد ، بعد متوجه بد يا زيان آور بودن آن شد ، مي تواند خلاف استخاره خود عمل کند . زيرا خداوند عقل و بينش فردي و جمعي و شورايي انسان را پيامبر دروني و چراغ راهنماي انسان قرار داد . نه استخاره با آن مفهوم نا درستي که ميان مردم جا افتاده است و متأسفانه به غلط اسم آن را هم مي گذارند « مشورت با خدا ».
بنا براين ببينيد آيا مخالفت والدين خواستگار شما صرفا به خاطر نتيجه استخاره است يا چيز و چيزهاي ديگر ، که استخاره يکي از آن ها است . اگر به خاطر استخاره است بايد کسي را واسطه قرار داد تا با آن ها صحبت کند ،يعني يک فرد عاقل و اهل اطلاع مثل روحاني يا امام جماعت محل و کسي که والدين خواستگارت آن فرد را قبول دارد و حرفش روي تصميم گيري آن ها تأثير مي گذارد واسطه شود تا مسئله استخاره را براي شان تبيين کند . تا به جاي استخاره به تحقيق و استشاره رو آورند . اگر باز دغدغه دا رند و راضي نمي شوند بگويند ، مالي انفاق کنند و صدقه اي بدهند و مجددا استخاره کنند. اما اگر استخاره بهانه است و مسئله چيز ديگري است . بايد ديد علت مخالفت شان چيست ؟ اگر عقلايي و قابل توجه است ، شما هم به آن ملتزم باشيد . چه بسا دختران و پسراني هستند که از جهت ايمان، عقل و اخلاق ، اصالت خانوادگي و ساير ويژگي ها و ملاک ها ، خوب و پسنديده اند ، اما آن دو همسر شايسته و مکمل يکديگر نيستند. ولي اگر با فرد ديگري ازدواج کنند ،هر دو خوشبخت و عزيز خواهند شد .
اگر مخالفت آن ها دليل محکمه پسند عقلايي و ديني ندارد، اگر چه بدون رضايت والدين خواستگارت ازدواج از جهت شرعي اشکال ندارد اما سعي کنيد از طريق واسطه ها رضايت شان را جلب کنيد تا از فرايند ازدواج از خواستگاري و بله برون تا عقد و عروسي خاطره شيرين و به ياد ماندني داشته باشيد . در فرايند زندگي و تلخي و شيريني هايش از حمايت و پشتيباني آن ها برخوردار گرديد .

با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما. می دان که این سایت برای پاسخ گویی بهشئوالات دینی می باشد ولی من در موردی درمانده شده ام و کسی را ندارم تا با او مشورت کنم و می خواهم نظر دین را راجع به آن بدانم. من حدود 3 سال پیش با پسری آشنا شدم و در این مدت تحت نظر مادرم با او ارتباط داشتم 1 سال پیش به خواستگاریم آمد تحقیقات زیادی کردیم و همه چیز خوب بود جز دو مورد یکی اینکه تحصیلات او دیپلم بود من کارشناسی و دیگر اینکه او فروشنده یک مغازه است(یعنی مغازه برای خودش نیست)ولی درآمد مکفی دارد.پدرم به این دو علت مخالفت کرد.ما به هم علاقه داریم و من واقعا نمی دانم چگونه پدرم را راضی کنم.پدرم در ابتدا قول داد اگر او دانشگاه قبول شود جواب مثبت بدهد ولی الان می گوید باید کار دولتی داشته باشد و یا مغازه بخرد.من میخواهم بدانم دین چه راهی جلوی پای من می گذارد.من نمیخواهم حرمت پدرم بشکند می خواهم با صلاحدید دین جلو بروم.ممنون می شوم که سئوالم را پاسخ بدهید با تشکر از لطف شما

با سلام و تشکر از اعتماد شما نسبت به مرکز
يکي از توصيه‌هاي هميشگي ما مشاوران به همه دختر و پسرها اين است که پيش از قول جدي در حضور خانواده و متعهد شدن نسبت به همديگر بر اساس عرف، شرع و قانون به همديگر دل نبنديد. دليل آن هم روشن است چون بعد از وابستگي عاطفي امکان دست يابي به يک شناخت مناسب نخواهد بود و از دست مشاوران هم کاري بر نمي آيد ،مگردر جلسات مشاوره متعدد و تازه آن هم با قصد خود دختر يا پسر!؛ از طرف ديگر گاهي به هر دليلي ازدواج محقق نمي‌شود . وابستگي طرفيني به يکديگر و به ويژه دختر منجر به بروز اختلالات و يا رفتارهاي نابهنجار خواهد شد. يکي از موارد همان مخالفت والدين است که اکنون پدر شما هر بار با يک بهانه جديد مانع تحقق ازدواج مي گردد. در اين خصوص دين هم اجازه تحقق اين ازدواج را نمي دهد و آن را مشروط به اذن پدر مي داند. نهايتاً مي‌توانيد با مداخله و ريش‌سفيدي برخي بزرگان اقوام او را به اين ازدواج متقاعد سازيد.
اما در خصوص سطح تحصيلات نيز بايد به برخي ابعاد آن توجه داشته باشيد. شواهد حاکي از آن است که بين زن و مرد نبايد بيش از دو سطح تفاوت در بين باشد . البته مشروط به آنکه مرد در يک حالت برتري نسبت به همسرش قرار داشته باشد. بنابراين موارد نامطلوب شامل:
- مواردي است که در آن دختر در برتري تحصيلي نسبت به پسر قرار دارد.
- مواردي است که در آن پسر به اندازة دو سطح يا بيش از دو سطح بالاتر از دختر قرار دارد.
گاهي جوانان بر اساس برخي شرايط ديگر اين اصل را ناديده مي‌گيرند . گمان مي‌کنند که برخي موارد ديگر مي‌تواند عاملي جبران کننده براي تفاوت تحصيلي به شمار آيد. اما متأسفانه اين تصور نادرست است. در واقع شواهد پژوهشي و موارد مشاهده شده درست در نقطه مقابل قرار دارند.
بر اساس موارد مشاهده شده، گاهي بعد از ازدواج زمينه‌هايي که هيچ گونه ارتباطي به سطح تحصيلات ندارد، به ميان آورده مي‌شود؛ چنان که ممکن است دختر در درون خود با اين احساس روبرو گرد که ازدواج من با اين مرد يک لطف در حق او بوده است؛ او بي‌سواد بود و من حقيقتاً از روي دلسوزي و ترحّم به ازدواج با او رضايت دادم.
يکي ديگر از موارد قابل توجه در اين رابطه مربوط به احساس دروني مردي است که از نظر تحصيلات در سطحي پايين‌تر از همسر خود قراردارد. در اين رابطه گاهي خود فرد بدون اينکه واقعاً مسألة توهين در جريان باشد، همواره دچار يک احساس حقارت دروني خواهد بود که سطح تحصيلات من پايين‌تر است و اين نگرش مي‌تواند منجر به کينه‌توزي و رفتار خصمانه گردد.
در يک مورد شوهر که از نظر سطح تحصيلات در سطحي پايين‌تر از همسر خود قرار دارد، تمام رفتارهاي همسر خود را مغرضانه تفسير مي‌کند و گمان مي‌کند که همسرش قصد برتري جويي نسبت به او را دارد. اين مسأله همسر را به ناسزا گويي واداشته است و از نظر او اين زن قابل تحمل نيست.
با چشم‌پوشي از مواردي که در بيش تر اوقات مشاهده مي‌شود و برخي به گمان خويش، علاقمند هستند تا خودشان را از آن مستثني کنند، بايد به مسأله‌اي جدّي‌تر توجه نمود. در حقيقت، بعد از ازدواج افراد با سطح تحصيلات نامتناسب، عملاً با دو هم سطح و شرايط فرهنگي متفاوت روبرو خواهم بود. سطح فرهنگ براي دو فرد داراي سطح تحصيلات متفاوت، کاملاً متفاوت است. تفاوت در ابعاد کلامي، شناختي، رفتاري و نگرش‌ها کاملاً ملموس است. البته ما به صورت ارزش‌داورانه به اين مسأله را مورد توجه قرار نمي‌دهيم؛ چرا که حقيقتاً نمي‌توان به اين عقيده ملتزم شد که افراد داراي سطح تحصيلات بالاتر از فرهنگ بالاتري نيز برخوردار هستند. اما تنها کافي است که بدانيم بر اساس تفاوت در پايگاه‌هاي اجتماعي دو طرف، پديدآيي برخي تنش‌ها در روابط بين فردي اجتناب ناپذير هستند. با توجه به ابعاد گسترده مسأله اي که با آن در گير هستيد ،مناسب است با شماره 09640 مرکز تماس حاصل نماييد و راهنمايي لازم را ضمن ارايه توضيحات بيش تر دريافت داريد.

صفحه‌ها