جـوانـان

احساس می كنم هر وقت تو كوچه چشمم به چشمش می خوره آرووم ، پراز آشوب!...
همیشه چیزهای مهم تر دیگری وجود دارد كه پرداختن به آنها ما را به مسیر درست زندگی رهنمون می سازد و روشن می كند كه ما در انتخاب خود اشتباه نكرده ایم ...

4 سال است كه عاشق دختر همسایه ام ، دانشجو هستم و با وجودی كه هرروز دخترای زیادی و دور و اطراف می بینم تو دانشگاه و ....باز دلبند ایشانم. جالب است بدانید كه دختره روحش از این ماجرا خبر نداره ، خانواده ام دارند كم كم مشكوك میشوند چون دائم دارم سوتی می دهم انگاری همش می خوام بگم عاشقم و دوسش دارم ولی می ترسم. یه دانشجوی بیست و یك ساله ترم 4 مكانیك با هیچ دارایی چطور می توونه بره بگم زهره جان عاشقتم.اگه می بینید الان دارم رك حرف می زنم چون تو یه اتاقم تنهام و این مطالب با غریبه هم نمی توونم در میان بگذارم. براستی عاشقم. می ترسم این كیس 19 یا 20 ساله از دستم برود. اعتراف می كنم كه دخترای زیادی را زیر نظر گرفته ام ولی هیچ كدام علی رغم زیبایی هایی كه داشتند جای زهره را در قلبم نگرفتند تا جایی كه با وجود این همه مانكن شگفت انگیز در دانشگاه!!! باز و یاز به زهره فكر می كنم ،چون احساس می كنم هر وقت تو كوچه چشمم به چشمش می خوره آرووم ، پراز آشوب!! می شم . شب امتحان هم با خیالش زندگی كرده ام!!یعنی اینكه به حجابش ، ظاهرش ، قامتش و خانواده اش دینش و .... فكر كرده ام و یه جورایی هم با زبلی تحقیق كرده ام.فقط اخلاق شخصی ایشان دست نیامده است و اینكه نامزد دارد یا نه؟ .نمی دانم به نظرتان چی كار كنم؟ راستی اهل دوستی با هیچ دختری نبوده ام چون با در یك خانواده اسلامی رشد یافته ام.  راستی رشته ریاضی و فیزیك بود الان مكانیكم شبانه می خوونم ولی كارم به شعر و شاعری كشیده شده است .یعنی واقعا شعر می گویم برای عشقم.عشقی كه شاید الان نامزد هم داشته باشد چون در مورد نامزد و .... از كسی نپرسیده ام چون می ترسم لو برم. نگذارید زهره از دست برود. امروز به سجده افتادم و از خدا خواستم كه از كوچه رد بشود تا پر از آشوب بشوم از 5 ت 7 بعدظهر تو بالكن منتظر بودم كه از كوچه رد بشود آن هم زمانی كه فردا آخرین امتحانم (مقاومت 2)هست واسه همینه كه می گم همش دارم سوتی می دهم.

دوست داشتن، عشق و عاشقی یك طرف قضیه است. همیشه چیزهای مهم تر دیگری وجود دارد كه پرداختن به آنها ما را به مسیر درست زندگی رهنمون می سازد و روشن می كند كه ما در انتخاب خود اشتباه نكرده ایم. این كه می گوییم، عشق همه چیز نیست به خاطر این است كه اگر تنها به ندای عشق گوش فرا دهید احتمال این كه عقل و خردورزی كنار گذاشته شود و به قول معروف چشم و دل تان كور گردد به گونه ای كه حتی بدی ها و نواقص طرف را خوبی و كمال تلقی كنید بسیار است. این نكته را سرگذشت افراد عاشق پیشه تأیید می كند، نیازی به ارائه دلیل و مدرك نیست. از طرف دیگر، اگر تنها عشق را ملاك قضاوت قرار دهید احتمال این كه از واقعیت فاصله بگیرید و در تخیلات و فكر و خیال سیر كنید، كم نیست. روی آوردن شما به شعر و شاعری و ساعت ها در فكر معشوق بودن حتی در شبهای امتحان كه سرنوشت تان به آن بستگی دارد و همچنین ساعت ها در انتظار دیدار او نشستن، گویای این است كه از واقعیت فاصله گرفته اید و این مسلماً خطر ساز است. كم نبودن عاشقانی كه علی رغم این كه می دانستند معشوق شان او را دوست ندارد و یا با دیگری ازدواج نموده است و امكان ازدواج با او وجود ندارد اما، با این حال، بر خواسته خود پافشاری نمودند و با آبروی طرف بازی كردند و خانواده هایی را به خاك عزا نشاندند. این گونه وقایع حكایت از آن دارد كه گاهی عشق كور و بی ضابطه، برخلاف انتظاری كه از آن داریم، می تواند منشأ جنایات بزرگ گردد.

اگر از آن فضای خیالی و غیر واقعی فاصله بگیرید شاید راه حل اطمینان بخشی برای وصال تان پیدا شود البته، ما ابداً قضیه عشق و عاشقی شما را محكوم نمی كنیم بلكه همان طور كه در ابتدا گفتیم، آن را برای امر واقعی و مقدسی مثل ازدواج كافی نمی دانیم چرا كه معمولاً عشق و عاشقی های دوران نوجوانی و جوانی، معیار مناسبی برای انتخاب همسر نمی باشد. بلكه در كنار آن بایستی به معیارهای اساسی تر و مؤلفه های مهمتر كه در همه ازدواج های سالم مورد لحاظ است، توجه داشته باشید و آنها را مد نظر قرار دهید.

سن و سال شما حكایت از آن دارد كه فعلاً شرایط ازدواج را ندارید، حتی اگر در خوشبینانه ترین حالت، آن دختر حاضر به ازدواج با شما گردد و خانواده ها هم همگی موافق باشند، باز باید چند سالی صبر كنید تا بتوانید به قول معروف گلیم خود را از آب بیرون بكشید و شغل و درآمد و سرپناهی پیدا كنید. پس چاره ای ندارید كه فعلاً خویشتنداری داشته باشید و آن دختر را موقتاً فراموش كنید و به عشق خود خیلی دامن نزنید تا بتوانید به ادامه تحصیل و  كارهای مهم تر بپردازید تا عشق مانع پیشرفت تان نگردد و خود باعث تأخیر در وصال و ازدواج تان نشود. البته، هیچ ایرادی ندارد كه شما قصه عشق و عاشقی خود را با یكی از اعضای خانواده مثل مادر و خواهرتان كه با او راحت هستید در میان بگذارید تا در جمع خانواده مطرح كند و نظر آنها را جویا شوید و از آنها بخواهید كه چون شرایط ازدواج ندارید، فعلاً قصد آن را ندارید ولی، دوست دارید دختری را كه شما او را برای ازدواج مناسب می دانید برای شما نشان كنند تا در آینده در صورت فراهم شدن شرایط  ازدواج با او ازدواج كنید.  این راه حل چند حسن بزرگ دارد. اولاً، خانواده از ابتدا در جریان قرار می گیرند و احتمال این كه بعداً مخالفت كنند و كار را سخت گرداند كم می شود. ثانیاً، كمك و مساعدت آنها را در پی دارد و آنها می توانند به راحتی از نامزد داشتن و نداشتن آن دختر  باخبر گردند و بعد از این كه متوجه شدند او نامزی ندارد، قضیه عشق و علاقه شما را به آن دختر و خانواده اش منتقل كنند و نظر آنها را جویا شوند تا اگر آنها نیز موافق بودن در آینده اقدام كنید. ثالثاً زمینه شناخت آن دختر و آشنایی با خصوصیات اخلاقی و ویژگی های شخصیتی او بهتر فراهم می گردد و رابعاً تكلیف عشق شما زودتر روشن می شود كه آیا در این عشق بمانید و یا این كه آن را فراموش كنید؟ و دیگر بیش از این خود و فكر و ذهن تان را درگیر عشق پوشالی و خیالی نكنید. مسلماً اگر آن دختر نامزد داشته باشد و یا حاضر به ازدواج به شما نگردد و شما را نپسندد طبیعتاً باید او را فراموش كنید، در غیر این صورت، عشق یك طرفه و بی ضابطه شما فایده ای ندارد و چه بسا ممكن است فرصت های بعدی زندگی را از شما بگیرید و مشكلات فراوانی را فرا روی تان قرار دهد از این روی، توصیه می شود كه تصمیم به فراموشی كردن او بگیرید و هیچگاه در مسیر رفت و آمد او قرار نگیرید و با او برخوردی نداشته باشید و از طرف دیگر، فكر و ذهن تان را از پرداختن به او خالی كنید و به محض خطور این گونه افكار، سریعاً با ذهن گردانی، ایجاد حواس پرتی، جابجایی مكانی و تغییر موقعیت جلوی افكار خود را بگیرید و به موضوعات دیگر بپردازید.

چه كار كنم ديگه اين حس بر نگرده تا ابد. خواهش مي كنم كمكم كنيد
بايد توجه داشته باشيد كه احساسات عاشقانه كه معمولاً در دوران نوجواني و جواني بروز و ظهور پيدا مي كند برخاسته از غريزه جنسي و تمايلات ناهشيار جنسي و از آثار ...

 14 سالمه مدتي عاشقم اما مي دونم كسي كه دوسش دارم پسر درستي حداقل واسه من نيست.شما گفتيد دوستي با جنس مخالف درست نيست.مي دونم خودمم اين رو به دوستام مي گم و مي دونم گناه زيادي داره ولي من با ايشون دوست نيستم فقط مي خوام تا از يادم بره.الان چند روزه كه ازش بدم مي ياد نمي خوام ديگه اون عشق كوركورانه برگرده اخه بارها ازش متنفر شدم بعد دوباره بهش علاقه پيدا كردم يكبار يكسال ازش بدم مي يومد ولي بعد دوباره علاقه مند شدم.مي ونم الان بايد بچگي كنم.خوش باشم و فارغ اين جور مسائل.مي دونم عشق الان كوركورانه است من با شيفتگي كامل مخالفم چون زنجير مي كنه ادمو البته اين درمورد خدا خوبه. راه حل ها ي ديني بهم بگيد كه ديگه نياد تو ذهنم و بيمارم نكنه و اذيت نشم. جوريه كه حداقل سالي يه بار مي بينم يا چند بار در سال صداشو مي شنوم اخه برادر دوستمه چه كار كنم ديگه اين حس بر نگرده تا ابد. خواهش مي كنم كمكم كنيد

بايد توجه داشته باشيد كه احساسات عاشقانه كه معمولاً در دوران نوجواني و جواني بروز و ظهور پيدا مي كند برخاسته از غريزه جنسي و تمايلات ناهشيار جنسي و از آثار رواني آن به شمار مي رود و همان طور كه در مكاتبات پيشين خدمت تان گفتيم از آثار دوران بلوغ به حساب مي آيد تا نوجوانان و جوانان را براي ازدواج و تشكيل زندگي مشترك آماده سازد.

خداوند در انسان نيروي هاي كارآمد و مثمر ثمري را نهفته است كه اين نيروها هر كدام در جاي خود لازم و ضروري بوده و باعث كارهاي شايسته اي مي شوند و در رشد و تعالي انسان نقش بسزايي را بازي مي كنند. از مهمترين نيروهايي كه خداوند به انسان ها ارزاني داشته است يكي نيروي تعقل و خردورزي و ديگري احساسات و عواطف است. اين دو نيرو همچون دو بال پرنده عمل مي كنند كه اگر هماهنگ و منسجم با هم انجام وظيفه كنند سبب پرواز و حركت انسان مي شوند، ولي اگر ناهماهنگ عمل كنند؛ يكي تند حركت كند و جلو بيفتد و ديگري كند حركت كند و عقب بيفتد؛ در حركت مستقيم انسان اخلال ايجاد مي شود و او را نه تنها از حركت باز مي دارد بلكه، سبب سقوط و انحراف وي از صراط مستقيم مي گردد. در ازدواج نيز توصيه مي شود كه دختر و پسر از اين دو نيروي خدادادي به اندازه كافي و به يك اندازه بهرمند گردند تا ازدواج پايدار و موفقي را براي خويش رقم بزنند. اگر دختر و پسر در ازدواج خود تنها به نداي احساسات و عواطفشان گوش فرا دهند و تعقل و خردورزي را به كناري بزنند و به عبارت ديگر، باعث پيش افتادن احساسات و عواطفشان گردند در اين صورت، سبب شكل گيري ازدواج هاي احساسي پشيمان كننده مي گردند و اگر تنها تعقل و خردورزي را مد نظر قرار دهند و باعث پيش افتادن آن گردند، باز در اين صورت، سبب موفقيت و خوشبختي ازدواجشان نخواهند بود. بهترين حالت آن است كه تعقل و خردورزي در كنار احساسات و عواطف حركت كند و همچون دو كفه ترازو ميزان گردد تا نتيجه بخش و مثمرثمر بشود.

علت اصلي اين كه شما گاهي عاشق مي شود و گاهي حس تنفر به شما دست مي دهد اين است كه گاهي تعقل و خردورزي شما پيش مي افتد و شما با عينك تعقل و خردورزي به اوضاع و احوال نگاه مي كنيد و با خطكش آن، شرايط را مي سنجيد و به اين نتيجه مي رسيد كه فرد مورد نظر، شايستگي تصدي پُست همسري را ندارد و نمي تواند در صورت ازدواج، شما را خوشبخت گرداند به همين خاطر، از او بدتان مي آيد و حس تنفر به شما دست مي دهد. اما وقتي احساسات و عواطف پيش مي افتد و تعقل و خردورزي عقب مي افتد، تحت تأثير غريزه جنسي و تمايلات ناهشيار جنسي قرار مي گيريد و احساسات عاشقانه پيدا مي كنيد و دوباره نسبت به فرد مورد نظر علاقهمند مي گرديد. اين حالت تا حدودي طبيعي است چون همواره و هميشه احساسات و عواطف با تعقل و خردورزي در يك راستا حركت نمي كنند و هماهنگ با هم كار نمي كنند. خصوصاً در دوران نوجواني و جواني كه غلبه احساسات و عواطف بر تعقل و خردورزي بيشتر است و از اين ناحيه متأسفانه دختران و پسران بسياري آسيب مي بينند و آينده زندگي خويش را تباه مي سازند از اين روي، اهميت مشاوره هاي قبل از ازدواج و لزوم پيشگيري از ارتباطات آزاد و بي حد و حصر دختر و پسر كاملاً مشخص مي گردد تا آنها در گرداب غرائز، احساسات و عواطف غوطه ور نگردند و شانس ازدواج سالم را براي هميشه از دست ندهند.

براي اين كه از اين وضعيت رهايي پيدا كنيد، لازم نيست احساسات و عواطف خود را به كلي سركوب كنيد و يا كاري كنيد كه فرد مورد نظر را براي هميشه فراموش كنيد بلكه كافي است نسبت به او مثل بقيه افراد بي تفاوت باشيد و قبل از ازدواج از هر گونه رابطه اي با جنس مخالف و زير پا نهادن چارچوب هاي شرعي و ديني، ضوابط عقلي و ملاحظات عرفي بپرهيزيد. اين تنها كاري است كه از شما خواسته شده است و شما بايد تمام تلاش خود را معطوف به اين كار كنيد. البته اگر بتوانيد فكر و ذهن تان را از فرد مورد نظر منصرف كنيد و به او فكر نكنيد راحت تر مي توانيد با اين قضيه كنار بياييد و به كارهاي مهم تر زندگي خود برسيد. مي توانيد با چند راهكار ساده مثل، تكنيك توقف فكر، ايجاد حواس پرتي، شمارس معكوس اعداد، بستن  كش به مچ دست خود  و رها كردن آن با شروع خطور افكار وي، فكر و ذهن تان را از پرداختن به او خالي كنيد.

البته گاهي علت عشق هاي بي هدف و بي ضابطه وجود برخي آشفتگي هاي روحي و رواني و برخي اختلالات زمينه ساز است كه باعث اين گونه مشكلات مي گردد. توصيه مي شود در اين خصوص به مراكز مشاوره اي و خدمات روانشناختي معتبر مراجعه كنيد و با كمك روانشاسان و مشاوران با تجربه زمينه برخي آشفتگي هاي روحي و رواني احتمالي خود را بشناسيد و آن را به موقع درمان كنيد تا مشكلي در آينده براي تان ايجاد نشود.

فرمول رفتاری ام را در رابطه با اون چطوری كنم؟
اینكه شما انسان خیر خواهی هستید و به فكر این هستید كه دوستتان را از بعضی مشكلات دور كنید و كمكش كنید، خیلی خوب است، اما باید به این نكته توجه داشته باشید كه ...

من یك دوست دارم كه رفتارش و گفتار و اخلاقش دخترانه است(شبیه به دخترانه است.بچه ی دور از دین هم نیست.با ادب و... .امثال این فرد در مدرسه ما كم است.لباس و ظاهرش هم با ظرافت و دخترپسندانه است.من فكر میكنم كه بخاطر ارتباط بیش از حد با دخترای فامیلشون باشه.بنا بر این بعضی افراد از روی شهوت به او نگاه می كنند .من مدت هاست كه فقط و فقط بخاطر احساس تكلیف تصمیم گرفتم كه با او رابطه ی دوستی بیشتر بزنم انشاءا... برای تاثیر گذاری چیز های خوب.من این كارو شروع كردم به این صورت:او احساس نكنه كه من میخوام جذبش كنم.شمارشو گرفتم و براش چند تا اس ام اس فرستادم. فرداش فهمیدم از جك و... خوشش نمی آید و بیشتر از اس ام اس های عاشقانه و عارفانه خوشش می آید.دیگه فهمیده بودم كه موبایلشو بین ساعت 1 تا 1 و نیم چك میكنه.منم هر روز برای اون تو این ساعت از این اس ام اس ها میفرستادم(البته بگم كه خیلی افراط كردم-تا جایی رسید كه به یكی از دوست های مشترك من و اون گفته بود مگه من دوست دخترشم كه اینقدر از اینا برام میفرسته. بعدش هم وقت درسیم گرفته میشه من هم بعد از شنیدن این حرف پشت سرم ،تا مدت چند روز هیچ اس ام اسی به او ندادم. تا تو شك بمونه كه كسی بهم گفته یا خودم فهمیدم.و بعد از چند روز اول یك سوال درسی ازش تو اس ام اس پرسیدم كه با فاصله ی چند ساعت بهم جواب داد(البته براش اینكار عادیه كه یكم طول بكشه تا جواب بده) و فرداش اس ام اس محبت انگیز ولی نه مثل قدیمی ها بلكه با شور كمتر براش فرستادم.)این فرد به گفته ی خودش شخصیتش پیچیدست.واقعا هم همین طوره با هركی یه جور رفتار(كه مثل رفتار طرف مقابلشه)می كنه. حالا من هرچی می خوام باهاش عادی تر باشم،اون غیر عادی تر و خشك تر می شه.اینجور افراد هرچه بهشون نزدیك تر میشی ازت بیشتر فاصله میگیرند.پس فرمول رفتاری من جواب نداد.باید عوضش كنم.احساس می كنم كه اون میخواد به من رو نده و... . من از این كسانی نیستم كه برای قرار گذاشتن با یه بچه ی عادی و... در مسجد كه خودم مسجدی هستم قرار بزارم.درست نیست.اون فرار میكنه.لذا فقط تو فكر اینم كه تنها تو اردوی مشهد با خودم همراهش كنم تا تاثیر گذاری بیشتر بشه .ولی میدونم سخته.احتمال 90 درصد قبول نمیكنه .ولی راهكا داره. پس سوال من این 2 تا هستند: 1)فرمول رفتاری ام را در رابطه با اون چطوری كنم؟با توجه به این كه سال تحصیلی تمام شد و ما فقط با قرار گذاشتن میتونیم همدیگه رو ببینیم. 2)برای همراه سازی اون با خود در اردو چگونه عمل كنم؟ اصلا این كار رو بكنم؟

اینكه شما انسان خیر خواهی هستید و به فكر این هستید كه دوستتان را از بعضی مشكلات دور كنید و كمكش كنید، خیلی خوب است، اما باید به این نكته توجه داشته باشید كه رفتارهایی كه انسان ها انجام می دهند، عوامل و علل پیچیده  و ریشه ای دارند، لذا واقعا شاید نتوان به این راحتی و به واسطه پیام تلفنی دادن، تاثیری روی انسان ها گذاشت. باید علت رفتارهای ایشان تحلیل شود،صرف این كه كسی با دخترهای فامیل ارتباط داشته باشد، حالت دخترانه پیدا نمی كند. خیلی از پسرها هستند كه همین ارتباطات با دخترها را دارند، اما اصلا رفتار دخترانه پیدا نمی كنند. خیلی از اوقات این نوع رفتار، ریشه در سابقه خانوادگی دارد، یا علت هورمونی دارد، كه در این صورت ها تاثیر گذاری مشكل است و احتیاج به یك سری كارهای دقیق روان شناختی دارد. اینها را گفتم تا به شما این را بگویم كه در مورد این كه بتوانید روی او تاثیر بگذارید، انتظار زیادی از خودتان نداشته باشید.

 نحوه رفتارتان با او این مشكل را داشته است كه او اصلا نمی داند كه شما چه كسی هستید و هدفتان از این پیام ها چیست؟ اگر این طوری كه خودتان گفته اید، بعضی افراد به او از روی شهوت نگاه می كنند، بعید نیست كه شما را هم یكی از همان افراد فرض كرده كه برای این كارها برای او پیام های محبت آمیز می فرستد. نشانه اش هم همین است كه به دوست مشتركتان آن حرف را زده است.

در مورد رفتن به اردوی مشهد هم نكته این است كه حالا بر فرض این كه او با شما در این اردو همراه شود، شما چه كاری می توانید برای او انجام دهید؟ می توانید كه به او پیشنهاد بدهید كه برای زیارت امام رضا (ع) با اردو همراه شود، اما انتظار آن تاثیرهایی كه در ذهنتان هست را نداشته باشید، اما اگر قبول كند كه با اردو به مشهد بیاید، خوب است كه بیاید، ولی لازم نیست كه تلاشی غیر متعارف برای آمدنش انجام دهید.

اگر رابطه دوستی شما زیاد است و او هم شما را قبول دارد، می توانید كه در طول تابستان با او قرار بگذارید تا همدیگر را ببینید، اما اگر رابطه اتان زیاد نیست و یا این كه شما را خیلی قبول ندارد، لازم نیست كه این كار را بكنید، چون معلوم نیست كه تاثیری داشته باشد و شاید شك هم بكند كه فلانی چرا این كارها را می كند؟

در مجموع به نظر می آید كه شما نتوانید كه كار زیادی برای او انجام دهید، علاوه بر این كه اگر شما بخواهید كه به او نزدیك شوید، امكان این وجود دارد كه خود شما از او تاثیر بگیرید. كم نبوده اند مواردی كه برای تاثیر گذاری بر روی دیگران اقدام كرده اند، ولی خودشان از آن ها تاثیر گرفته اند. در این جا معلوم نیست كه شما تكلیفی داشته باشید، چون كه تاثیر گذاری بر روی دیگران كاری است كه به اطلاعات زیاد و احاطه به جوانب مختلف مسائل نیاز دارد. انسان ها در مرحله اول نسبت به اصلاح خودشان تكلیف دارند، لذا بیشتر مواظب خودتان باشید.

من يك جوان مجرد ٣٠ ساله هستم، من از نظر زيبايي در حد صفر هستم ...
توجه به زيبايي به اين معنا نيست كه اصل قرار گيرد؛ بلكه مقصود اين است كه فاصله دختر و پسر از اين نظر زياد نباشد و همتايي نسبي رعايت شود

من يك جوان مجرد ٣٠ ساله هستم، من از نظر زيبايي در حد صفر هستم از نظر خانوادگي هم متوسط رو به پايين هستم از هر دختري كه خوشم اومده در مورد ازدواج صحبت كردم همشون جواب دادن من هيچ حسي به شما ندارم كه باعث شده از خودم و خدايي كه ميتونست كمي از زيبايي خودش رو به من بده متنفر شدم هر روز به خدا زشت ترين فحش ها رو ميدم گريه ميكنم به خدا ميگم چرا به بعضي ها زيبايي دادي به من نه مگه من چي از أونا كم داشتم كه حالا بايد فحش بهت بدم در ضمن من در دبي مشغول به كار هستم يك فروشنده با حقوق ماهيانه ٢٥٠٠ درهم در مغازه اقوام مشغول به كار هستم و به دليل اينكه از امتياز زيبايي برخوردار نيستم در كارم دزدي ميكنم كه بتونم حداقل ماشين آنچناني سوار بشم كه شايد اون دختري كه من مي پسندم به خاطر ماشين زير پام قبول كنه، در ضمن از من نخواهيد كه واقع بين باش و غيره، اخه من دخترهايي كه ميپسندم از نظر زيبايي تك هستن، يعني به دختر معمولي هيچ حسي ندارم، حاضرم تا اخر عمر استمنا كنم اما زن متوسط و زشت نميخوام

در ضمن هر وقت يك پسر زيبا يا پولدار ميبينم يا اينكه دختر زيبايي ميبينم ميرم يه گوشه و شروع ميكنم به گريه و ناسزا گفتن با سپاس از شما اميدوارم بتونيد كمكم كنيد

برادر گرامي؛ بسيار خرسنديم كه با صداقت مشكل خود را بيان كرديد. ما نيز سعي خواهيم كرد تا با بيان بعضي نكات شما را در حل مشكل ياري رسانيم. لطفا در ادامه به نكات ذيل توجه كنيد.

1. دختر و پسر لازم است به تناسب ظاهري خود به ويژه زيبايي توجه كنند؛ البته زيبايي همسر براي آقايان بيشتر از خانم ها اهميت دارد. در خانم ها اين معيار كمرنگ تر است و بيشتر،  اخلاق و رفتار و اقتدار مرد، استقلال فكري او، نقش حمايتگري و قدرت مديريتي مرد اهميت دارد.

2. توجه به زيبايي به اين معنا نيست كه اصل قرار گيرد؛ بلكه مقصود اين است كه فاصله دختر و پسر از اين نظر زياد نباشد و همتايي نسبي رعايت شود. فاصله كم در زيبايي مشكل ايجاد نمي كند؛ به ويژه اگر كسي كه زيبايي كمتري دارد، در ارزش هاي اخلاقي، ديانت و اصالت، نمود بيشتري داشته باشد. متاسفانه برخي زيبايي را در انتخاب همسر اصل قرار مي دهند كه شايسته نيست. رسول اكرم (ص) مي فرمايند: از سعادت مسلمان اين است كه همسري زيبا و با ديانت داشته باشد. (بحارالانوار، ج101، ص 101)

3. انتخاب همسر صرفا به جهت زيبايي او و بي توجهي به ملاك هاي پيش گفته، درست مانند انتخاب كتاب براي زيبايي طرح روي جلد آن است كه عملي عقلائي نخواهد بود؛ چون شما كتاب را براي استفاده از محتواي آن مي خريد.

4. كسي كه همسرش را صرفا به دليل زيبايي او بر مي گزيند، اگر اين ويژگي در آينده با سكته، تب شديد، آب جوش، تصادف و ... از بين برود، احساس خلاء شديد خواهد كرد. حضرت رسول (ص) فرموده اند: كسي كه با خانمي صرفا براي زيبايي اش ازدواج كند، آنچه دوست دارد در او نخواهد يافت.

5. بايد بدانيد كه زيبايي پس از مدتي برايتان عادي شده و آنچه در زندگي مشترك مهم جلوه مي كند، همان ارزش هاي اعتقادي و اخلاقي است. يادتان باشد كه همسر شما مي خواهد نقش مادر فرزندانتان را ايفا كند و براي ايفاي اين نقش، زيبايي كارايي ندارد؛ بلكه همان ارزش ها است كه به كار خواهد آمد.

6. البته زيبايي همسر براي مرداني كه غيرت بيش از حد نيز دارند اصلامطلوب نيست. زيرا باعث رنج هميشگي در زندگي مي شود؛ افزون بر اين كه ممكن است همسر شما را به خود نمايي و غرور بيجا دچار سازد و عاملي براي فخرفروشي به شما شود. پس در صورتي به دنبال چنين همسري باشيد كه داراي آستانه تحمل بالا بوده و يا فرد بدبيني نباشيد. بهرحال همانطور كه گفتيد ما هرگز به شما نمي گوييم واقع بين باش و غيره، بلكه از شما مي خواهيم با تأمل بيشتري به دلائل اين احساس نياز پرداخته و در صورت امكان با ريشه يابي آن خواسته خود را تعديل كنيد. پس تا حد امكان ذهن خود را به صورت افراطي  نسبت به اين مساله مشغول نكنيد؛ زيرا انسان نميتواند تمام شرائط را بر وفق مراد خود فراهم نمايد ولي ميتواند خود را با شرائط موجود به نحو مناسب هماهنگ كند. شما تا حد امكان سعي كنيد سلامتي و شادابي و نكات مثبت خود را افزايش دهيد تا به خواست خدا زودتر بتوانيد دختر مورد اعتماد خود را پيدا كنيد.

در پايان از شما مي خواهيم در نامه هاي بعدي با ما همراه باشيد. بر اساس تجربيات مشاوره اي بخوبي مي دانيم كه احتمالا نگاه شما به زيبايي ظاهريتان خالي از خطاي برداشت نباشد. گاهي مي بينيم افراد با وجود داشتن چهره اي مطلوب خود را به هر دليل پايين تر از آنچه كه مي خواهند تصور مي كنند و همين امر زمينه ساز عدم اعتماد به نفس شده و زندگي را بر آنها سخت مي كند. از سوي ديگر افرادي نيز هستند كه با وجود داشتن چهره اي نازيبا تنها به دليل داشتن اعتماد به نفس و در نتيجه يافتن قلبي رووف و مهربان، به انسان هايي خواستني تبديل شده اند.

بعضيا كه منو مي بينن مي گن چرا اين قدر لاغر شدي ...
«حُسْنُ وَجْهِ الْمُؤْمِنِ حُسْنُ عِنَايَةِ اللَّهِ بِه‏؛ زيبايي رخسارِ مؤمن، از حُسن عنايت خدا به اوست.»

پسري هستم 22 ساله كه خدا ظاهر خيلي خوبي به من داده. البته چند وقتيه كه به خاطر فشار و استرس هايي كه داشتم صورتم خيلي لاغر شده.طوري كه چشام گود رفته و  بعضيا كه منو مي بينن مي گن چرا اين قدر لاغر شدي. حتي يكي از دوستام مي گفت چيزي مصرف مي كني!!!  پدر و مادرم هم بارها اين موضوع رو تذكر دادن كه چرا اين قدر صورتت لاغر شده. به خاطر اين لاغري صورت، ديگه از ريخت و قيافه افتادم و خيلي هم تلاش مي كنم كه به همون دوران قبلي برگردم.  چند روز ديگه يه مراسمي دعوتيم (لازم به ذكر كه اين مراسم مختلطه) همش به ذهنم مياد كه خيلي بده با اين لاغري صورت و با اين قيافه برم تو اون مراسم. راهي رو بلدم كه بتونم تا روز مراسم صورتم رو كمي چاق تر كنه و از اين لاغري راحت بشم ( يه ماده خوراكي خاص). تصميم به اين كار گرفتم و باخودم قرار گذاشتم كه تا روز مراسم اون ماده ي غذايي رو مصرف كنم كه صورتم چاق بشه و زيباتر بشم. اما يه فكر خيلي من رو به خودش مشغول كرد، همش به خودم مي گم : تو چون تو اون مراسم دختر هست مي خواي خوشتيپ بشي ، مي خواي صورتت چاق بشه. اين كار خود آرايي كردن براي غيره و اين حديث من رو مي ترسونه كه (( بپرهيز از اينكه خود را براي ديگران بيارايي و با اين كار به جنگ با خدا بروي)) . همش به ذهنم مياد كه مي خواي صورتت چاق تر بشه كه دخترا نگات كنن و همه بگن فلاني چه خوشگله!!از يه طرف هم همش به ذهنم مياد كه من به خاطر خودم و چون دوست دارم زيبا باشم، ميخوام صورتم واسه اون روز چاق تر بشه. و چون به خاطر اين لاغري بيش از حد صورتم،گاها  خجالت مي كشم به خودم ميگم اين كارم ايرادي نداره و گناه نيست.

گاها به خودم ميگم شايد پدر و مادرم به خاطر اين لاغريه زياد من، خجالت بكشن و من به خاطر اينكه اونا لذت ببرن بايد سعي كنم تو اين جور جمعها خيلي زيبا باشم (طبيعتا هر پدر و مادري از اينكه ببينن پسرشون خوشتيپه لذت مي برن)

لازم به ذكره كه قصد دوستي با هيچ دختري رو هم ندارم. اما به نيت خودم شك دارم كه آيا اين تلاش براي زيبا شدن (بالاخص براي اين مراسم) همون خود آرايي براي ديگران هستش يا يه نياز طبيعيه سنه من؟ موندم كه اين تلاش ( مصرف اون ماده خوراكي واسه چاق شدن تا روز مراسم) گناهه يا نه؟اين موضوع خيلي اعصابمو بهم ريخته. حالا اگه ميشه به من بگيد تو يه كلمه كه اين كار گناهه يا نه؟

اينو هم بگم كه من خيلي ساده و رسمي تيپ مي زنم و تيپم خارج از عرف نيست.اميدوارم كه خدا، جواب منو به ذهن شما بندازه. انشاءالله

در خصوص داشتن چهره زيبا بايد بگوييم كه حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) زيبارويي را اين گونه توصيف مي كند:

«حُسْنُ وَجْهِ الْمُؤْمِنِ حُسْنُ عِنَايَةِ اللَّهِ بِه‏؛ زيبايي رخسارِ مؤمن، از حُسن عنايت خدا به اوست.» (1)

«الصُّورَةُ الْجَمِيلَةُ أَوَّلُ السَّعَادَتَيْنِ؛ رخسار زيبا، نخستين خوشبختي از دو خوشبختي است.» (2)

«حُسْنُ الصُّورَةِ أَوَّلُ السَّعَادَةِ؛ زيبارويي، آغاز خوشبختي است.» (3)

با اين روايات مي توان اين گونه استنباط كرد كه زيبايي يك حُسن و امتياز مي باشد و يكي از نعمات الهي است كه خداوند به بندهي خود عطا كرده است.

در خصوص روايتي كه ذكر كرده ايد كه مضمون آن اين است كه «بپرهيز از اين كه خود را براي ديگران بيارايي و با اين كار به جنگ با خدا بروي» بايد بگوييم كه هم در ترجمهي روايت و هم در برداشتي كه از روايت نموده ايد ظاهراً اشتباهي صورت گرفته است چرا كه اگر به اصل روايت مراجعه كنيد متوجه مي شويد كه منظور از اين حديث چيز ديگري است. براي روشن شدن موضوع به اصل روايت اشاره مي كنيم و منظور اصلي آن را بيان مي كنيم:

در روايتي حضرت امير مؤمنان علي (ع) به جناب  نوف بكالي ميفرمايد: «يَا نَوْفُ إِيَّاكَ أَنْ تَتَزَيَّنَ لِلنَّاسِ وَ تُبَارِزَ اللَّهَ بِالْمَعَاصِي فَيَفْضَحَكَ اللَّهُ يَوْمَ تَلْقَاهُ؛ اي نوف! بپرهيز از اينكه خود را در نظر مردم آراسته (به زيور عبادت) نشان دهي ولي با ارتكاب گناه با خدا مبارزه كني كه در روز قيامت خداوند تو را رسوا خواهد كرد.» (4)

با دقت در اين روايت و ملاحظهي صدر و ذيل آن مي توجه مي شويم كه منظور امام (ع)، آراستگي به زيور ظاهري نيست، بلكه منظور نوعي ريا بوده كه برخي افراد خودشان را در نظر ديگران افراد متدين، موجه و ظاهرالصلاحي نشان مي دادند در حالي كه در باطن جور ديگري بوده اند. امام با اين سخنان هشدار مي دهد كه در روز قيامت خداوند اين گونه افراد را رسوا خواهد كرد و پرده از باطن آنها خواهد گشود.

به هر حال، اين روايت با برداشتي كه شما از روايت داشته ايد تفاوت اساسي دارد. ضمن اين كه روايات متعدد ديگري داريم كه توصيه به آراستگي و خودآرايي مي كند كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

امام علي (ع) ميفرمايد: «التَّجَمُّلُ مِنْ أَخْلَاقِ الْمُؤْمِنِين؛ آراستگي از اخلاق مؤمنان است.» (5)

امام صادق (ع) ميفرمايد: «إِذَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَي عَبْدِهِ بِنِعْمَةٍ أَحَبَّ أَنْ يَرَاهَا عَلَيْهِ لِأَنَّهُ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَالَ؛ هنگامي كه خدا بر بندهي خود نعمتي را ارزاني كند، دوست دارد كه نشانهي آن را بر او ببيند، چون او زيباست و زيبايي را دوست مي‏دارد.»‏ (6)

امام صادق (ع) ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجَمُّلَ وَ يُبْغِضُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَاؤُس‏؛ خداي بزرگ، زيبايي و آراستگي را دوست مي‏دارد وتنگدست و بدبخت نشان دادن خود را دشمن مي‏دارد.» (7)

پيامبر اعظم (ص) ميفرمايند: «إنَّ اللّهَ يُحِبُّ مِن عَبدِهِ إذا خَرجَ إلي إخْوانِهِ أنْ يَتَهيّأَ لَهُم و يَتَجَمّلَ؛ خداوند متعال دوست دارد وقتي بنده اش نزد برادران خود مي رود با هيئتي آماده و آراسته برود.» (8)

امام علي (ع) ميفرمايد: «لِيَتَزَيَّنْ أحدُكُم لأخيهِ المسلمِ إذا أتاهُ كما يَتَزَيَّنُ لِلغَريبِ الّذي يُحِبُّ أنْ يَراهُ في أحسَنِ الهَيْئةِ؛ همچنان كه دوست داريد افراد غريبه شما را در بهترين هيئت ببينند و خود را براي آنها مي آراييد، وقتي نزد برادر مسلمان خود مي رويد نيز خويشتن را بياراييد.» (9)

امام صادق (عليهالسلام) ميفرمايد: «أَبْصَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَجُلًا شَعِثاً شَعْرُ رَأْسِهِ وَسِخَةً ثِيَابُهُ سَيِّئَةً حَالُهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الدِّينِ الْمُتْعَةُ وَ إِظْهَارُ النِّعْمَةِ؛ رسول خدا «ص» مردي را ديد كه موي سرش ژوليده، لباسش كثيف و چركين و سر و وضعش پريشان و به هم ريخته بود، پس فرمود: «استفاده از نعمت و اظهار كردن آن از دينداري است». (10)

با توجه به اين احاديث مشخص مي شود كه در اسلام، آراستگي يك ارزش است. البته آراستگي براي جلب جنس مخالف از آنجا كه ممكن است زمينهي گناه را به وجود آورد طبيعتاً مد نظر اسلام نيست و اين به نيت و قصد شما بستگي دارد كه تنها براي اين منظور خودتان را بياراييد يا براي اين كه در نزد ديگران به عنوان مؤمني آراسته و زيبا شناخته شود به خودتان برسيد و تيپ يزنيد كه در اين صورت، نه تنها گناهي متوجه شما نخواهد بود، بلكه كار پسنديده اي نيز انجام داده ايد.

در پايان، ذكر اين مطلب ضروروي است كه استفاده از هر گونه مواد خوراكي، گياهي، شميايي و يا هر چيز ديگر براي چاقي از آنجا كه ممكن است عوارض جانبي غير قابل پيشبيني داشته باشد، مورد تأييد ما نيست، مگر اين كه به تجويز پزشك متخصص و زير نظر مستقيم وي انجام گيرد. از اين روي، به شما توصيه مي كنيم كه خودسرانه به اين كار مبادرت نورزيد تا احياناً باعث دردسر و پيدايش مشكل نشويد.

پينوشتها:

1. تميمي آمدي، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم‏، ص346، قم‏: دار الكتاب الإسلامي، ‏1410ق‏.

2. همان، ص88.

3. همان، ص343.

4. مجلسي، محمد باقر بن محمد تقي، ‏بحار الأنوار، ج68، ص364، بيروت‏: دار إحياء التراث العربي، ‏1403ق.‏

5. غرر الحكم و درر الكلم‏، ص63.

6. كليني، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ‏كافي، ج6، ص438، تهران‏: دار الكتب الإسلامية، ‏1407ق.

7. همان، ص440.

8. طبرسي، حسن بن فضل، ‏مكارم الأخلاق‏، ص35، قم‏: شريف رضي‏، 1412ق.

9. كليني، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ‏كافي، ج13، ص11، قم‏: دار الحديث، ‏1429ق.

10. همان، ج13، ص9.

كار های مرا به دقت زیر نظر دارند به طوری كه ...
به احتمال زياد اين شرايط شما تا دو سه سال ديگر به مراتب بهتر خواهد شد و سخت گیری های كنونی احتمالا تحت تاثير استرس ايشان نسبت به بلوغ جنسي شماست ...

بنده پسر دانش آموزی 16ساله هستم ومشكل من حساسیت زیاد خانواده ام بر روی كار های من است آن ها كار های مرا به دقت زیر نظر دارند به طوری كه تاخیر های 15 یا 30 دقیقه ای مرا مورد سوال قرار میدهند برای مثال مادرم كارهای مرا زیر نظر دارد وقتی از قسمتی از خانه به قسمتی دیگر برای انجام كار هایم میروم آن هارا نیز مورد سوال قرارمی دهد یا این كه نمیگذارد به كتابخانه برای مطالعه یا قرض كتاب بروم و با تلاش زیادی میتوانم اجازه اش را بگیرم یا وقتی با پدرم در مسجد هستیم بعد از نماز جماعت نمیگذارد با دوستانم كمی حرف بزنم یا نگاهی به كتابخانه آنجا بیاندازم و او همیشه پای صحبت های من و دوستانم مینشیند من یك خواهر و یك برادر حدود 8-10 سال بزرگتر از خودم دارم كه آن هانیز همینطور ممثلا خواهرم پیام های گوشی مرا كه ازطرف دوستانم زده می شوند را كه 90 در صد در مورد مناسبت ها است را میخواند و به مادرم گزارش می دهد برادرم نیز وقتی به تنهایی در اتاقی از خانه هستم سریع داخل میشود تا ببیند من چه كاری انجام میدهم و وقتی میبیند كه من كار معمولی خودم را انجام میدهد می آید وسایل من را تجسس میكند برای مثال كتاب های داخل كتابخانه ام را بررسی میكند و بعد از نگاه كردن به گوشی ام اطلاعات تك تك دوستانم را از من می خواهد از نحوه آشنایی تا روابطی كه حالا داریم از من میپرسد و من احساس میكنم تجسس بیش از حد برادرم وخواهرم باعث حساسیت بیش از حد والدینم میشوند من خودم فكر میكنم در میان اعضای خانواده پایبنی زیادی نسبت به اعتقاداتم یعنی اسلام را دارم و با اینكه خودم زیاد از كار های این ها نا راحت نمیشوم و میدانم خدایم از همه بزرگتر است اما میخواهم بدانم چه كاری در مقابل كار های خانواده ام می توانم انجام دهم كه بهترین سود را داشته باشد و كمی از نا آرامی های روانی ام را بهتر كند خودتان می دانید كه در این سن برای نوجوانان كار های شخصی و خصوصی پیش می آید كه خودشان باید با به دست آوردن اطلاعات كافی آن ها را بر طرف بكنند و من استرس دارم كه آن ها از این اتفاقات نیز با خبر بشوند البته من میدانم كه در این سن والدین باید توجه بیشتری ا یه فرزندانشان و كار هایش داشته باشند اما احساس میكنم دید بد خواهر و برادرم به من باعث ایجاد شك و تردید بیش تر والدینم شده است من خودم را انسانی مومن میدانم و سعی میكنم كار های خوبی انجام دهم و به همین دلیل فكر نمیكنم گناهان زیادی داشته باشم كه اینقدر مرا زیر نظر دارنددر این چند روز اخیر نیز گوشی ام را به من نمیدهند و من كمتر میتوانم از آن استفاده بكنم من یك دوست مذهبی تفریبا 3-4 سال بزرگتر از خودم نیز دارم كه طلبه است و والدینم و برادر و خواهرم میگویند با او دوستی نكن او دوست مناسبی برای تو نیست اما من او را از لحاظ معیار های اسلام 90 در صد وبالاتر مناسب دوستی می دانم و او ویِِژگی های یك دوست خوب را دارد اما حالا نمیدانم آیا اطاعت از سخنان پدر و مادر در این امر یعنی جدایی با دوستم لازم است یا نه؟ لطفا مرا راهنمایی و مشاوره كنید تا بتوانم از دغدغه های فكری از دست دادن دوستی خوب و كار های والدینم آرامش بیابم؟ وقتی از والدینم میپرسم كه چرا این كار هارا میكنید آن ها ازمن ناراحت میشوند و مثل این كه من گناهی بد را مرتكب شده ام . لطفا راهنمایی كنید؟با تشكر

به احتمال زياد اين شرايط شما تا دو سه سال ديگر به مراتب بهتر خواهد شد و سخت گیری های كنونی احتمالا تحت تاثير استرس ايشان نسبت به بلوغ جنسي شماست پسران در سنين بلوغ معمولا به انواع و و اقسام كژكاری ها دست مي يازند و اين به نوبه خود دست مايه ای براي كنترل منطقی یا غير منطقي شما گشته است.

با توجه به اين كه همه اعضاي خانواده شما در گير اين تجسس مي باشند شما نمي توانيد به راحتی يارگيري كنيد و با واسطه قرار دادن وی فضاي تنفس بیشتر براي خود فراهم كنيد.

شايد يكي از كم آسيب ترين راه ها همانا سازگاري استراتژيك شما با ايشان است نبايد به هيچ وجه به جاي سازگاري به تقابل روي اوريد چرا كه شرايط را به مراتب بدتر مي كند. بهتر است به جاي حساسيت زايي حساسيت زدايي كنيد. و با تحريم ها داوطلبانه و خودخواسته از برخي حساسيت هاي ايشان بكاهيد به عنوان مثال در حد امكان در اتاق خود را نبنيديد و حتي در برخي موارد به تمجيد و تحسين اين تجسس هاي كلافه كننده بپردازيد ( و آن را به احساس مسؤولیت آنان ربط دهید). معمولاً انسان ها رفتار هاي متضاد دارند. چه بسا تمجيد اين رفتار والدين و خواهر و برادر اثري معكوس و كاهنده در حساسيت ايشان داشته باشد.

شايد بگوييد اين راه كارها ناشدني است. ولي بايد دانست شيوه ازمون و خطا يكي از موثر ترين روش ها براي كشف راه كار موثر مي باشد.

در برخي موارد دست كشيدن از تقابل و تعارض به خلح سلاح طرف مقابل مي انجامد.

نكته بعدي اين كه شما مي توانيد از ظرفيت معلمان و مربيان و مشاوران مدرسه حداكثر استفاده را بنماييد و از ايشان بخواهيد كه در جلسه ماهانه اوليا و مربيان به مشكل افراد مشابه شما در قالب يك سخنراني عمومي بپردازند. در صورتی كه والدین شما در این جلسات شركت نمی كنند از مربيان و مشاوران مدرسه بخواهید تحت عناوین دیگر (نه اشاره مستقیم به گلایه شما) مثل عدم طراوت و نشاط در مدرسه دلایل آن را از والدین شما جویا شوند.

قطعا يك مشاور مدرسه مي تواند با دلايل منطقي و علمي به تصحيح افكار و رفتار سيب زاي والدين شما بپردازد. همچنين مي توانيد والدين خود را با بخش مشاوره مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني با شماره 09640 آشنا نماييد. مشاورين اين مركز همگي دانش اموخته حوزه و كارشناس ارشد و دكتراي روانشناسي مي باشند.

تهيه و در دسترس والدین قرار دادن برخي كتب مانند كتاب جوان مرحوم محمد تقي فلسفی يا ساير كتب روانشناسي كه به نحوي به آنچه كه والدين بايد درباره فرزندان جوان خود بدانند مي پردازد مي تواند تا حدی راه گشا باشد.

در هر صورت بايد بدانيد اين برهه سخت و نفس گير عمر درازي ندارد و شما در آينده نزديك خواه نا خواه از زير اين فشار خلاصي خواهيد يافت بايد تا آن روز به جاي چالش فكري عاطفي و رواني با این موضوع آن را تا حد امكان بپذيريد. انسان هاي موفق همواره از دل تهديدها به شكار فرصت ها مي روند و به جاي غصه خوردن به آفرينش قصه هاي موفقيت مي پردازند.

نيك بپذيريد كه این گونه حساسيت ها منشا بسياری از خيرات در شما بوده است و در آينده قدردان اين لحظات سخت و دشوار خواهيد بود. پاكي و ترك محرمات به هر طريقي كه صورت پذيرد ارزشمند است و اين توفيق اجباري كم از توفيق اختياري ندارد.

شیوه عملی مواجهه با این موضوع چیست ؟
در پاسخ به سؤال شما مطالبی را در قالب نكات زیر تقدیم می داریم: 1. دوران بلوغ در واقع یك تغییر و تحول شدیدی است كه سرتاسر وجود نوجوان را فرا می گیرد 2. ...

به تازگی پسرم به بلوغ جنسی رسیده است و بنده با ایشان در مورد مسائل شرعی صحبت كرده ام. حال به نظر شما به عنوان متخصص دینی و مذهبی شیوه عملی مواجهه با این موضوع چیست ؟ اصولا برای حفظ روحیه اعتماد به نفس و حفظ كرامت انسانی چه راهكارهای عملی (نه شعاری)برای مواجهه با مسائل جنسی جوانان و تقویت روحیه  آنان پیشنهاد می كنید؟

در پاسخ به سؤال شما مطالبی را در قالب نكات زیر تقدیم می داریم:

1. دوران بلوغ در واقع یك تغییر و تحول شدیدی است كه سرتاسر وجود نوجوان را فرا می گیرد؛ به همین خاطر، مهم ترین و حساس ترین دوران زندگی انسان، دوران بلوغ است. اگر نوجوان بداند و آگاهی پیدا كند كه چه تغییراتی در وجود خود و همسالانش رخ می دهد، آن وقت گذشتن از این دوران بحرانی برای او آسان خواهد شد. مهم ترین ویژگی های این دوران، بروز تمایلات جنسی است . ندانستن و آگاه نبودن این مسایل، زمینه انحرافات نوجوان را فراهم می كند.

اگر جوان به طرز واقع بینانه ای و از طریق یك منبع صلاحیت دار با مسایل كلی بلوغ  به طور منطقی و طبیعی آشنا شود، امكان بروز انحراف كاهش می یابد.

2. از نظر اسلام، این قسمت از زندگی انسان، بسیار اهمیت دارد. در این دوران است كه بنای اساسی شخصیت فردی و اجتماعی نوجوان پایهریزی میشود. روش تربیتی اسلام بر این امر تأكید دارد كه نوجوان این دوران را با معرفت و پاكی سپری كند.

در این دوران حساس، نوجوان واقعاً نمیداند چه كند و چه چیزی در وجود او دارد، اتفاق میافتد. تغییرات عمومی بدن و تأثیرات روانی، چنان سریع و همه جانبه است كه او را دچار تشویش و نگرانی میكند .برخوردها و ارتباطهای او را با اطرافیان و خانوادهاش دچار مشكل میسازد.

3. دوران بلوغ ویژگی های بسیاری دارد كه شناخت آن ها كمك زیادی در شیوه رفتار با نوجوان و درك او و در نتیجه آن كاهش انحرافات او می كند .به بخشی از آن ها اشاره می كنیم:

1- در این مرحله نوجوان خواهش ها و تمایلات متفاوت و متضادی دارد. از طرفی خود خواهی كودكانه با دیگر دوستی در هم می آمیزد.

2- با این كه نوجوان می خواهد با دوستان خود باشد، علاقه مند به تنهایی است.

3- در این دوران، كودك پرجنب و جوش دیروز به نوجوان حساس، زود رنج و تأثیر پذیر امروز مبدل شده است.

4- تغییرات سریع جسمی، تأثیرهای فراوانی در حالت های روحی او می گذارد.

5- با ظاهر شدن نیروی جنسی جوان، احساس خاصی به جنس مخالف در او پدید می آید.

6- نوجوان در این دوره، دارای روحیه كنجكاو و در عین حال دچار نوعی سردر گمی است.

7- به شدت از همسالان خود، الگو می پذیرد و از رفتار آنان پیروی می كند.

8- رفتار خود را با انگیزه های درونی، تشخص طلبی و استقلال جویی بروز می دهد.

بنابراین دوران بلوغ با این ویژگی ها،  یك دوره بسیار حساس و دوره بحران زندگی انسان است.  به همان مقدار كه مهم و سرنوشت ساز است، همان مقدار وظیفه والدین و مربیان را سنگین تر می كند. پس باید به نوجوان كمك كرد تا این مرحله از زندگی را  به خوبی و سلامت بگذراند.

4.  در بیان مسایل بلوغ نباید شرم و حیا كرد. چرا كه اگر مسایل بلوغ از طریق منطقی و توسط اشخاص صلاحیت دار به نوجوان بیان نشود، مطمئن باشید از طریق راه های خلاف آگاهی یافته و دچار سردر گمی و بحران و افت تحصیلی خواهد شد. آماری كه امروزه از شیوع انحرافات جنسی در بین نوجوانان، منتشر می شود، آمار درستی است كه همگی به نوعی بیانگر غفلت والدین و خود نوجوان در این خصوص است. اگر والدین و مربیان اطلاعات درستی از مسائل دوران بلوغ داشته باشند و نوجوانان را نیز به این امور آگاه سازند و با درك نیازهای شان آن ها را یاری رسانند، یقیناً نوجوان احساس خلأ نمی كند و برای تسكین خود راه های انحرافی را در پیش نمی گیرد.

5. برای بیان مسایل بلوغ راهكارهای زیر خدمت تان ارائه می شود:

1- وقتی نوجوان به سن تكلیف رسید، می توانید یك جشن تكلیف  با حضور دوستان و همكلاسی هایش برای او بگیرید . یك نفر از مربیان صلاحیت دار و تأثیرگذار بر فرزندتان را دعوت كرده تا در مورد مسایل بلوغ و تكالیف آن ها صحبت بكند. این مقدمه ای می شود تا خود شما نیز بتوانید به راحتی بعضی از مسایل بلوغ را برای او بیان كنید. 

2- كتاب هایی در زمینه بلوغ تهیه كنید و آن ها را در اختیار او بگذارید.

3- او را با مربیان صلاحیت دار و آگاه با مسایل شرعی آشنا كنید تا ایشان مسایل بلوغ را برای آن ها در مناسبت های مختلف بیان كنند.

4- علاوه بر نقش پدری، همواره رابطه خود را با او حفظ كنید . به گونه ای با او رفتار كنید كه  شما را به عنوان یك دوست صمیمی و دلسوز بپذیرد.

5- كتاب هایی كه در این زمینه معرفی می شود ، مطالعه كنید و از اطلاعات آن ها استفاده كنید:

-تربیت جنسی در اسلام. پدیدآورنده: حافظ ثابت. ناشر: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) 1387

- دوران شكوفایی (راهنمای بلوغ پسران نوجوان) پدیدآورنده: ثریا سهرابی، محمدرضا سهرابی. ناشر: انجمن اولیا و مربیان 1386

- خانواده و مسائل جنسی كودكان. پدیدآورنده: علی قائمی امیری. ناشر: انجمن اولیا و مربیان 1386

- روش های افزایش عزت نفس در كودكان و نوجوانان. پدیدآورنده: اسماعیل بیابانگرد. ناشر: انجمن اولیا و مربیان 1387

- نحوه رفتار والدین با فرزندان. پدیدآورنده: یدالله جهانگرد. ناشر: انجمن اولیا و مربیان 1386

- بلوغ و دگرگونی های آن (آنچه یك پدر و مادر باید در مورد پسر نوجوان خود بداند) پدیدآورنده: فرزانه صمدی. ناشر: اكرام 1386

- نامه های بلوغ. پدیدآورنده: علی صفایی حائری

با اینكه می دونم دین اسلام تاكید كرده با پدر و مادر به خوبی رفتار كنین
مشكلي كه شما با پدرتان داريد، چيزي است كه در خانواده هاي زيادي وجود دارد و مخصوصا در خانواده هايي كه اختلاف سني زياد و هم چنين اختلاف تحصيلات زياد بين ...

پسری 26 ساله دانشجوی كارشناسی ارشد در یكی از بهترین دانشگاههای ایران هستم. در برخورد با پدرم با مشكل مواجه شدم، واقعا نمی دونم چه برخوردی باهاشون داشته باشم، با اینكه می دونم دین اسلام تاكید كرده با پدر و مادر به خوبی رفتار كنین، اما بیشتر وقتا همش با پدرم در حال بحث كردن هستیم.پدرم 63 سالش هست و اختلاف سنیشون با من زیاده، با اینكه 4 تا بچه هستیم و شاید من از بقیه بیشتر سر افرازشون كردم از هر لحاظ اما اندازه یه سر سوزن منو قبول ندارن. حتی وقتی كه می خواستم واسه قبولی در كنكور كارشناسی ارشد درس بخونم میگفتن وقتتو تلف نكن برو سر كار و تو قبول نمی شی. با اینكه از لحاظ برخورد و روابط اجتماعی قوی هستم، اما جلوی دیگران منو سركوب می كنن و در مسائل مختلف خانوادگی و...حتی اجازه صحبت كردن به من را نمی دهند، با اینكه می دونم توانایی هام زیاده اما اینقدر كه اندازه سر سوزن اعتماد به نفس بهم نمیدن سرد شدم. حتی اصلا براشون غیر قابل باوره كه من دكترا قبول شم. با اینكه پدرم معلم بازنشسته و فرهنگی هستن، اما دركم نمی كنن. حتی به افكارم و حرفام گوش نمیدن. مثلا وقتی به بابام میگم: بابا اتفاقات درون خانواده را به دیگران نگو ناراحت می شن. منو بچه فرض می كنن كه صاحب نظر و فكر نیستم در حالی كه موفقیت هام اینو نمیگه. بخدا نمی دونم چه كنم.بعضی وقتا میگم اصلا باهاشون قهر كنم حتی حرف هم نزنم اما بعد میگم درست نیست، اگرم حرف بزنم كه اندازه سر سوزن واسه عقاید و افكارم ارزش قائل نیستم.من چه كنم؟

مشكلي كه شما با پدرتان داريد، چيزي است كه در خانواده هاي زيادي وجود دارد و مخصوصا در خانواده هايي كه اختلاف سني زياد و هم چنين اختلاف تحصيلات زياد بين پدر و مادر و فرزندان وجود دارد، اين مسائل تا حدودي طبيعي و شايع است. البته چون ما اطلاعات دقيقي از زندگي شما نداريم و هم چنين به اين خاطر كه حرفهاي پدر شما را نشنيده ايم، نمي توانيم قضاوت كنيم كه واقعا همه حرفهاي شما درست است يا نه، اما در هر صورت براي بهتر شدن وضعيتتان به موارد زير توجه كنيد:

* پذيرفتن موقعيتهاي ناخوشايند، زماني كه خارج از كنترل شماست:

 مهمترين اصل در مورد تغيير دادن يك موقعيت ناخوشايند، واقع بيني است. شما بايد اين واقعيت را بپذيريد كه بسياري از رويدادهاي زندگي كه به احساس ناراحتي شما منجر مي شود خارج از كنترل شماست. بنابر اين سازگارانه نيست كه خود را با اين گونه افكار ، ناراحت كنيد. واقعيت اين است كه اين نوع رفتار پدر شما چيزي است كه چندين سال است كه در او وجود دارد و چيزي نيست كه بتوان كاري جدي در مورد آن كرد، و وقتي كسي ساليان درازي با يك اخلاق خاصي زندگي كرد، ديگر مشكل است كه او را تغيير داد، لذا چون از عهده شما خارج است، خيلي به آن فكر نكنيد. وقتي كه شما به اين مسائل و مشكلات ديگري كه در خانواده اتان وجود دارد، فكر مي كنيد و به آنها تمركز مي كنيد، شما را آشفته و پريشان مي كند.

* شما بايد بررسي كنيد و مواردي را كه پدرتان به آنها حساس است را شناسايي كنيد و در صورت امكان، طبق ميل او رفتار كنيد، بالاخره وقتي كه آنها را نمي توان اصلاح كرد، بهترين كار اين است كه زمينه درگيري را از بين ببريد. البته بايد به موارد حساسيت آنها هم پرداخته شود، كه آيا درست است يا نادرست، شايد بعضي از موارد آن، ناشي از عملكرد بد شما باشد، ولي در هر صورت با از بين بردن زمينه اين حساسيت، مي توانيد از بروز درگيري جلوگيري كنيد. حتي اگر به حرف آنها اعتقادي هم نداريد، حداقل به خاطر اينكه درگيري ايجاد نشود، و آرامش شما را به هم نزند، در صورت امكان تذكرات آنها را گوش كنيد و طبق ميل آنها رفتار كنيد. 

* تقويت روابط شخصي با استفاده از مهارتهاي اجتماعي، جرات ورزي و مذاكره:

اگر به دليل آنكه كسي با شما درست برخورد نكرده، يا نيازهاي شما را برآورده نكرده است، احساس ناراحتي مي كنيد، مي توانيد از طريق مذاكره و گفتگو، يا از طريق استفاده از مهارتهاي اجتماعي و جراتمندي، موقعيت را تغيير بدهيد. اگر پدرتان چيزي را از شما خواستند كه صحيح نيست و شما را تحت فشار گذاشتند، به جاي اينكه عصبي شويد، حرفهايتان را با آرامش برای آنها توضيح دهيد. اصلا سعي نكنيد كه آنها را راضي كنيد، بلكه فقط درصدد توضيح مطالبتان باشيد، اگر راضي نشدند، شما صحنه را ترك كنيد و ديگر به آن فكر نكنيد.

* اينكه پدر و مادر شما به اندازه كافي به شما اعتماد ندارند و به شايستگي هاي شما توجه نمي كنند، نبايد باعث دلسردي و نااميدي شما شود، همين كه خودتان مي دانيد كه انسان توانمندي هستيد و كار خودتان را درست انجام مي دهيد، كافي است، و نبايد انتظار تحسين و تشويق از ديگران داشته باشيد. به عبارت ديگر، گرچه عكس العمل ديگران در مورد كارهاي انسان، در روحيه او تاثير مي گذارد، اما نبايد خودتان را به آنها وابسته كنيد.

* بهترين وسيله اثبات توانمندي هايتان، موفقيت در كارهاي آينده اتان است، به تدريج كه داراي موقعيت اجتماعي مي شويد، نظر و نگاه پدر و مادرتان هم به شما عوض مي شود. همين الان هم احتمالا پدر و مادر شما به شما و موفقيت هايتان افتخار مي كنند، اما در نحوه بيان كردن آن مشكل دارند و عادت كرده اند كه با شما اين گونه برخورد كنند.

*كارهايي مثل قهر كردن و قطع رابطه با آنها درست نيست، چون شايد آنها در حق شما كم لطفي كنند، اما در هر صورت شما نبايد به آنان بي توجهي كنيد و باعث ناراحتي و آزردگي آنها شويد. در روايات ديني ما توصيه بسيار زيادي در مورد برخورد خوب و مناسب با پدر و مادر شده است، و تاكيد شده است كه حتي اگر با شما رفتار خوبي نداشتند،در حد امكان با آنها به نرمي برخورد كنيد. سعي كنيد كه نه قطع رابطه داشته باشيد و نه اينكه بيش از حد در مسائل مختلف دخالت كنيد و اصرار بر نظر و عقيده خودتان داشته باشيد، سعي كنيد تعادل را در اين زمينه حفظ كنيد.

در پايان تذكر اين مطلب را لازم مي دانم كه نبايد از رحمت و لطف خداوند به بندگانش نااميد شويد، خيلي از بزرگان دين ما در طول زندگي اشان، گرفتار بد رفتاري افراد ديگر بوده اند، پدر و مادر بد رفتار داشته اند، همسر ناهماهنگ، فرزند ناخلف و بد كردار و ... اما آن را تحمل كردند و صبر كردند، و خدا هم به آنها كمك كرد و تحمل آنها را بالا برد. مطمئن باشيد كه اين شرايط زندگي شما از ديد خدا پوشيده نيست. به این نكته توجه داشته باشید كه رضایت و دلخوشی آنها موجب سرازیر شدن رحمت الهی در زندگی شما می شود و آثار مثبت آن را حس خواهید كرد و باعث پیشرفت مادی و معنوی شما خواهد شد.

موفق باشيد.

اين مساله باعت بيماري روحي شده است چه كنم؟
بي ترديد ايام جواني، دوران بيداري غريزه جنسي و گرايش به جنس مخالف است. در اين ايام شوق جنسي و احساسات بر روان آدمي سايه مي افكند ...

من جواني 20 ساله هستم اما من شديدا نياز جنسي دارم و شرايط به گونه اي است كه نه ميتوانم ازدواج موقت كنم و نه ميتوانم ازدواج كامل كنم و اين مساله باعت بيماري روحي شده است چه كنم؟

بي ترديد ايام جواني، دوران بيداري غريزه جنسي و گرايش به جنس مخالف است. در اين ايام شوق جنسي و احساسات بر روان آدمي سايه مي افكند؛ ناخودآگاه رفتار، سخن و نگاه جوان را تحت تاثير قرار مي دهد و سبب تحريك پذيري وي، برخورد با جنس مخالف مي شود. طبيعي است اين نياز دروني بايد به طور صحيح و مطلوب ارضا و تامين شود. راه پذيرفتني آن نيز ازدواج است؛ ولي متاسفانه به دلايل مختلف فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي، نظير بالا رفتن سطح انتظارات و توقعات خانواده ها و توجه به بعضي تشريفات غيرلازم، معضل اشتغال و آينده شغلي جوانان، ادامه تحصيل آنها و عدم وجود امكانات و شرايط مالي مناسب برخي خانواده ها سن ازدواج دختران و پسران افزايش يافته و در نتيجه ارضا و تامين عاقلانه و صحيح اين غريزه سركش، به انحراف كشيده شده مي شود.

برادر گرامي؛ خوشبختانه سني كه شما در آن قرار داريد، سن برنامه ريزي براي ازدواج موفق در آينده اي نزديك است. پس به هيچ وجه دم از نااميدي نزنيد. بي ترديد تليقن هايي كه ما در زندگي خود داريم بزرگترين عامل شكست هاي روحي است. پس با افزايش روحيه اميد و نشاط به آينده اي بهتر، از هم اكنون در پي فراهم كردن شرايط و امكانات اوليه يك ازدواج در سطح معمولي را داشته باشيد. در اين راه كمك و مساعدت افراد دلسوز مانند والدين و يا برادر و خواهرهاي بزرگتر مي تواند راه روشنتري پيش روي شما بگذارد. اما تا زماني كه همه شرايط مهيا شود لازم است با بكارگيري نكات ذيل وضعيت روحي خود را ارتقاء بخشيد. 

1. تحكيم روابط خانوادگي و ايجاد فضاي عاطفي مثبت بين والدين و فرزندان و افزايش رابطه صميمانه و نزديك بين اعضاي خانواده، عامل پيشگيرانه اي است جهت ايجاد احساس امنيت و آرامش و تامين نياز عاطفي. زيرا وقتي جوانان در خانه، با محبت و توجه كافي روبه رو نشوند، اين محبت و رابطه عاطفي را در بيرون خانه جست و جو مي كنند و متناسب با دوران بلوغ و اوج گيري احساسات غريزي، رابطه خود را با جنس مخالف توسعه مي دهند. بنابراين نياز به محبت در دوره جواني را بايد با گسترش روابط عاطفي خانوادگي و نيز گسترش رابطه صميمانه و دوستانه بين همسالان هم جنس، تامين كرد و با يافتن دوستان مناسب و ايجاد رابطه گرم و عاطفي و انجام برخي فعاليت هاي دسته جمعي به اين نياز دروني پاسخ مثبت داد.

2. خودكنترلي مي تواند جوانان جوياي رشد و كمال و عفت و پاكي را در اين فضاي آلوده حفظ كند. با كنترل چشم، گوش و ديگر حواس و نيز كنترل افكاري كه در اين زمينه شكل مي گيرد، مي توان از تاثير گذاري روابط ناسالم ديگران، تا حدودي جلوگيري كرد. مطمئنا هرچه بيشتر ذهن و حواس خود را در اين زمينه مشغول سازيد، بيشتر تاثير خواهيد پذيرفت. پس بهتر است اوقات فراغت خود را با برنامه ريزي صحيح پر كنيد و با پرهيز از بيكاري و تنهايي و توجه به اين صحنه ها، به وظيفه اصلي و مهم تحصيل علم بپردازيد.

3. از فكر و ترسيم صحنه هاي محرك در ذهن و خيال خود بپرهيزيد: عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) نقل مي كند (عيسي به اصحاب خود گفت.... موسي به شما دستور داد كه زنا نكنيد و من به شما دستور مي دهم كه فكر زنا هم در سر نپرورانيد تا چه رسد به اينكه زنا كنيد؛ زيرا كسي كه خيال زنا كند، مانند كسي است كه در خانه اي نقش و نگار شده، دود و آتش به پا كند. چنين كاري گرچه خانه را نمي سوزاند؛ ولي زينت و صفاي آن را مكدر كرده و فاسد مي كند. وسائل الشيعه، ج 14، ص 240

4. از نگاه هاي مسموم و مناظر تحريك آميز دوري كنيد: رسول خدا مي فرمايند: نگاه هوس آلود، تيري است مسموم از تيرهاي شيطان؛ هركس آن را به جهت خوف الهي ترك كند، خداوند ايماني به او مي بخشد كه حلاوت آن را در قلب خود احساس مي كند. وسائل الشيعه، حرعاملي، ح 14، ص138.

5. اجتناب از نشست هاي غفلت زا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحريك آميز: از حضرت امام باقر(ع) روايت شده است (هركس به سخن گوينده اي گوش فرا دهد، او را بندگي كرده است. پس اگر ناطق از خدا بگويد شنونده، خداوند را بنده شده و اگر از شيطان و سخنان شيطاني بر زبانش جاري كند، قطعا بندگي شيطان كرده است. وسائل الشيعه، ج 12، ص 236.

6. اعتدال در خوردن: بي ترديد پرخوري و بي نظمي در خوردن، در ذخيره سازي و انباشتن مواد تحريك زا موثر است. در حديثي حضرت رسول اكرم (ص) پس از آنكه جوانان را به ازدواج ترغيب مي كند مي فرمايد: هر كس قدرت بر ازدواج ندارد، روزه بگيرد، يقينا روزه نيروي غريزه او را تضعيف مي كند. مستدرك الوسائل، ج2، ص 531. با وجود فراغت، هم مواد غذايي در تقويت غريزه به مصرف مي رسد و هم فكر و خيال مصروف چاره سازي براي پر كردن اوقات فراغت مي شود و لذا در روايات بر اشتغال و كار و پرهيز از فراغت، تاكيد بسيار شده است.

7. تلاوت قرآن: بي شك انس با قرآن، تلاوت و تدبر در مضامين آن، خود شفاي هر دردي است كه به سرعت كار هر پريشاني را رو به سامان مي برد و زخم هاي پنهان را التيام مي دهد. همت ها را تا آسمان ها بالا مي برد و بشر را از فرو رفتن در عالم حيوانات نجات مي بخشد.

بنابراين راه حل دين در خصوص نوع مقابله و مواجهه با غريزه جنسي، نخست ازدواج و نكاح مشروع است و در صورت عدم امكان، كنترل مثبت است. ولي هيچ گاه نبايد به بي بند و باري، افسارگسيختگي و آلودگي به گناه رضايت داد.

همانگونه كه گفتيم شما از هم اكنون در صدد فراهم كردن مقدمات ازدواج از طريق كار نيمه وقت در كنار تحصيل باشيد و در عين حال بمرور زمان خانواده خود را از اين قضيه مطلع نماييد. البته براي اينكه مشكلات اقتصادي به يك باره هجوم نياورد، بهترين راه اين است كه، فرد مناسب و سازگار با شرايط خود را انتخاب و يك نامزدي شرعي ساده كنيد. ليكن تا مراسم عروسي را تا دو سه سال به تاخير اندازيد. اين برنامه چند فايده دارد:

1. شما مي توانيد در حد نسبتا محدودي به تامين غريزه جنسي خود بپردازيد.

2. از مزاياي شيرين دوران نامزدي كه دلپذير ترين دوران زندگي است، بهره مند شويد.

3. در برخورد با مشكلات به تدريج پختگي و توانايي لازم براي حل آنها را پيدا كنيد.

4. در كنار تحصيل، كم كم بر مشكلات اقتصادي غلبه پيدا كرده و براي تشكيل خانواده آماده مي شويد.

راحع به علل مشكلم و راه هاي درمانش توضيح جامعي بديد .
به صورت كلي اين حالتي كه شما داريد مي تواند در اثر عزت نفس و اعتماد به نفس پايين، و هم چنين اضطراب اجتماعي بالا باشد.

من نمي تونم راجع به احساسات و مشكلاتم با ديگران ( اعضاي خانواده،دوستان و ..) حرف بزنم .خواهش ميكنم راحع به علل مشكلم و راه هاي درمانش توضيح جامعي بديد

بهتر بود كه در زمينه اين مشكلتان، بيشتر توضيح مي داديد، بايد مشخص شود كه اين حالت به چه خاطر است؟ مثلا به خاطر اين است كه آنها را امين در صحبت هايتان نمي دانيد، يا اينكه يك حالت اضطراب و تشويش و نگراني دروني داريد؟ به صورت كلي اين حالتي كه شما داريد مي تواند در اثر عزت نفس و اعتماد به نفس پايين، و هم چنين اضطراب اجتماعي بالا باشد.

اختلال اضطراب اجتماعي (social anxiety disorder) يا هراس اجتماعي نوعي اضطراب است كه با ترس و اضطراب شديد در موقعيتهاي اجتماعي شناخته ميشود و حداقل بخشي از فعاليتهاي روزمره شخص را مختل مي كند. اضطراب اجتماعي يك اختلال بسيار ناتوان كننده است كه مي تواند بسياري از جنبههاي زندگي فرد را مختل كند. در موارد شديد اضطراب اجتماعي مي تواند كيفيت زندگي فرد را تا حد نازلي كاهش دهد. بعضي از مبتلايان ممكن است هفتهها از خانه خارج نشوند يا از بسياري موقعيتهاي اجتماعي مانند موقعيتهاي شغلي و تحصيلي خود صرفنظر كنند.

اضطراب اجتماعي مي تواند از نوع خاص يا specific (زماني كه فقط برخي موقعيتهاي اجتماعي خاص موجب اضطراب مي شود. مثل سخنراني در حضور جمع) يا از نوع فراگير(Generalized) باشد. اضطراب اجتماعي فراگير عموما شامل نوعي نگراني شديد، مزمن و پايدار ميشود كه فرد از قضاوت ديگران در مورد ظاهر يا رفتارش و يا خجالت كشيدن و تحقير شدن در حضور ديگران دارد. در حالي كه شخص مبتلا معمولاً متوجه غيرمنطقي بودن يا زياده روي در اين احساس ترس و نگراني ميشود ولي غلبه كردن بر اين ترس برايش بسيار سخت است. علائم جسمي كه معمولاً همراه اضطراب اجتماعي هستند شامل سرخ شدن، تعريق زياد، لرزش، تپش قلب، احساس دل آشوب و لكنت زبان مي شود.

براي درمان بايد توجه داشته باشيد كه احتمالا سالها طول كشيده تا به موقعيت كنوني برسيد، بنابراين تصور اينكه همه چيز يك شبه و در طي يك نامه تغيير خواهد كرد عقلاني نخواهد بود. چه بسا ممكن است حل اين مشكل  چندين ماه به طول بيانجامد، ولي اگر كسي همت گمارد ميتواند با قاطعيت آن را محقق سازد. اصلاح اين حالت به تمرين و مداومت دارد تا آرامش  به تدريج جايگزين اين حالت هاي اضطرابي شود.

براي درمان اين اضطراب شما نكات زير را به شما توصيه مي كنيم، ولي اگر بتوانيد به يك روان شناس به صورت حضوري مراجعه كنيد، خيلي سريع تر درمان مي شويد.

-  ترس از طرد شدن، ويژگي مشترك بسياري از افراد است. ميزان كم اين ترس، چيز مطلوبي است، زيرا باعث مي شود تا افراد، كارهايشان را درست انجام دهند، اما ميزان زيادتر آن، موجب اختلال مي شود و دردسر ساز است. يكي از دلايلي كه طرد شدن در نظر افراد خيلي دشوار به نظر مي رسد، اين است كه افراد، در بيشتر مواقع، طرد شدن را نشانه ضعف، شكست يا بي لياقتي خودشان تصور مي كنند. اما بايد به ياد داشته باشيد كه اين طرز فكر  درست نيست. اگر در يك جمعي، كار شما زياد مورد توجه واقع نشد، بايد بدانيد كه اين الزاما به معناي ناتواني شما نيست، بلكه عوامل ديگري نيز وجود دارند كه اصلا به شما ربطي ندارند. اين را بدانيد كه افرادي هم كه كارشان را كاملا درست انجام مي دهند،گاهي اوقات مورد پذيرش جمع واقع نمي شوند.

- تمركز بر نتيجه تعاملات اجتماعي ( پذيرش يا عدم پذيرش توسط جمع ) نداشته باشيد، بلكه خود را آماده اين كنيد كه شايد كارتان يا حرفتان خيلي مورد توجه واقع نشود. اما اين اشكالي ندارد. مثلا شايد فكر مي كنيد كه اگر احساسات يا مشكلاتتان را با كسي در ميان بگذاريد او اين طور فكر مي كند كه شما چه آدم بدي هستيد كه چنين احساسات يا مشكلاتي داريد، در صورتي كه اين طور نيست كه احساسات و مشكلات شما يك چيز خاصي باشد كه ديگران ندارند، و هم چنين اين طور نيست كه ديگران چنين قضاوتي بكنند، و البته اگر چنين قضاوتي هم بكنند مهم نيست، چون آنها ملاك درستي يا عدم درستي نيستند.

ــ نحوه تفكر خود را تغيير دهيد، با افكار منفي خود مبارزه كنيد، شما بايد باورها، تفسيرها و پيش بيني هاي  خودتان از برخورد با ديگران و حرف زدن با آنها را تغيير دهيد، براي مثال به خودبگوييد: اينطور نيست كه افراد، انتظار كار يا

-  مواجه شدن با وضعيت هاي اضطراب آور: در درمان اين اختلال بايد بيماران به طور منظم آموزش ببينند تا به جاي فرار و اجتناب از موقعيت هاي به وجود آورنده ناراحتي، با اين اختلال رودررو شوند و رفتار واقع بينانه از خود نشان دهند.  رفتارهاي اجتنابي و فرار از موقعيت هاي اضطراب زا باعث افت شديد در كيفيت زندگي فرد ميشود و باعث بدتر شدن و پيشرفت اين اختلال مي گردد، لذا مبتلايان بايد از رفتارهاي اجتنابي بطور جدي پرهيز كنند. مثلا شما بايد به تدريج به بيان احساسات و مشكلاتتان با افراد اطرافتان بپردازيد، يعني ولو اينكه سختتان است ولي اين كار را ترك نكنيد، چون شما را ناتوان تر مي كند. اگر به بيان احساساتتان ولو به صورت ناقص بپردازيد به تدريج اين حالت ترس و اضطرابتان از بين مي رود.

- توقف تلاش براي كامل بودن: ويژگي محوري اضطراب اجتماعي، ترس از ارزيابي منفي ديگران است. افراد داراي اضطراب اجتماعي، براي اينكه ارزيابي ديگران مثبت باشد، به دنبال اين هستند كه در همه زمينه ها كامل باشند. اين تلاش غير عادي براي كامل بودن باعث مي شود كه همين كه مقداري ضعف و عدم موفقيت در خود مشاهده كنند دچار اضطراب شوند. اين افراد بايد با افكار كمال گرايانه خود مبارزه كنند. اين كار را ميتوان در دو عرصه انجام داد:  تغيير انتظارات غير واقعگرايانه از خودتان، و هم چنين تغيير اداراك تحريف شده خودتان، مبني بر اين كه اگر كامل نباشيد شما را سرزنش خواهند كرد. تمرين كنيد افكار خود منتقدانه از خودتان را جانشين افكار حمايت كنندهتري از خودتان سازيد. مثلا به خودتان بگوييد: " وقتي كسي مرتكب اشتباهي ميشود، اكثرا ميتوانند از عهده اشتباه خود برآيند "،" چقدر خوب بود اگر اوضاع به نحو ديگري پيش ميرفت، ولي هنوز كه دنيا به آخر نرسيده،" هيچ كس كامل نيست، من هم همين طور."  به عبارت ديگر تفكر همه يا هيچ  و تفكر صفر و صد را بايد كنار گذاشت.  توقع نمره صد داشتن در همه زمينه ها معقول نيست، بين صفر تا صد، نمره هاي ديگري هم وجود دارند كه خوب هستند. تفكر همه يا هيچ مثل اينكه: " من بايد تاثير خوبي بر همه افراد داشته باشم" يا اينكه " من در صحبت هايم بايد به موفقيت كامل دست پيدا كنم" .

ـ  دارو درماني: براي بسياري از افراد دارو درماني براي كمك به پائين آوردن سطح اضطراب ضروري است. دارو درماني اغلب موجب مي شود تا افراد بهتر به درمان رفتاري - شناختي جواب دهند. براي درمان دارويي بايد به روان پزشك مراجعه كنيد.

 در زمينه درمان اضطراب اجتماعي و عزت نفس و اعتماد نفس پايين، نكات زيادي را مي توان متذكر شد؛ اما در قالب يك نامه ذكر همه آنها امكان پذير نيست. شما مي توانيد به كتابهايي كه در زمينه اضطراب و اضطراب اجتماعي و اعتماد به نفس نوشته شده اند مراجعه كنيد. اما بهترين كاري كه مي توانيد انجام بدهيد اين است كه به يك روان شناس مراجعه كنيد. اگر فكر مي كنيد كه منظورتان را درست دريافت نكرده ايم بار ديگر با ما مكاتبه كنيد و در مورد مشكلتان و روحيه خودتان بيشتر توضيح بدهيد

صفحه‌ها