14 سالمه مدتي عاشقم اما مي دونم كسي كه دوسش دارم پسر درستي حداقل واسه من نيست.شما گفتيد دوستي با جنس مخالف درست نيست.مي دونم خودمم اين رو به دوستام مي گم و مي دونم گناه زيادي داره ولي من با ايشون دوست نيستم فقط مي خوام تا از يادم بره.الان چند روزه كه ازش بدم مي ياد نمي خوام ديگه اون عشق كوركورانه برگرده اخه بارها ازش متنفر شدم بعد دوباره بهش علاقه پيدا كردم يكبار يكسال ازش بدم مي يومد ولي بعد دوباره علاقه مند شدم.مي ونم الان بايد بچگي كنم.خوش باشم و فارغ اين جور مسائل.مي دونم عشق الان كوركورانه است من با شيفتگي كامل مخالفم چون زنجير مي كنه ادمو البته اين درمورد خدا خوبه. راه حل ها ي ديني بهم بگيد كه ديگه نياد تو ذهنم و بيمارم نكنه و اذيت نشم. جوريه كه حداقل سالي يه بار مي بينم يا چند بار در سال صداشو مي شنوم اخه برادر دوستمه چه كار كنم ديگه اين حس بر نگرده تا ابد. خواهش مي كنم كمكم كنيد
بايد توجه داشته باشيد كه احساسات عاشقانه كه معمولاً در دوران نوجواني و جواني بروز و ظهور پيدا مي كند برخاسته از غريزه جنسي و تمايلات ناهشيار جنسي و از آثار رواني آن به شمار مي رود و همان طور كه در مكاتبات پيشين خدمت تان گفتيم از آثار دوران بلوغ به حساب مي آيد تا نوجوانان و جوانان را براي ازدواج و تشكيل زندگي مشترك آماده سازد.
خداوند در انسان نيروي هاي كارآمد و مثمر ثمري را نهفته است كه اين نيروها هر كدام در جاي خود لازم و ضروري بوده و باعث كارهاي شايسته اي مي شوند و در رشد و تعالي انسان نقش بسزايي را بازي مي كنند. از مهمترين نيروهايي كه خداوند به انسان ها ارزاني داشته است يكي نيروي تعقل و خردورزي و ديگري احساسات و عواطف است. اين دو نيرو همچون دو بال پرنده عمل مي كنند كه اگر هماهنگ و منسجم با هم انجام وظيفه كنند سبب پرواز و حركت انسان مي شوند، ولي اگر ناهماهنگ عمل كنند؛ يكي تند حركت كند و جلو بيفتد و ديگري كند حركت كند و عقب بيفتد؛ در حركت مستقيم انسان اخلال ايجاد مي شود و او را نه تنها از حركت باز مي دارد بلكه، سبب سقوط و انحراف وي از صراط مستقيم مي گردد. در ازدواج نيز توصيه مي شود كه دختر و پسر از اين دو نيروي خدادادي به اندازه كافي و به يك اندازه بهرمند گردند تا ازدواج پايدار و موفقي را براي خويش رقم بزنند. اگر دختر و پسر در ازدواج خود تنها به نداي احساسات و عواطفشان گوش فرا دهند و تعقل و خردورزي را به كناري بزنند و به عبارت ديگر، باعث پيش افتادن احساسات و عواطفشان گردند در اين صورت، سبب شكل گيري ازدواج هاي احساسي پشيمان كننده مي گردند و اگر تنها تعقل و خردورزي را مد نظر قرار دهند و باعث پيش افتادن آن گردند، باز در اين صورت، سبب موفقيت و خوشبختي ازدواجشان نخواهند بود. بهترين حالت آن است كه تعقل و خردورزي در كنار احساسات و عواطف حركت كند و همچون دو كفه ترازو ميزان گردد تا نتيجه بخش و مثمرثمر بشود.
علت اصلي اين كه شما گاهي عاشق مي شود و گاهي حس تنفر به شما دست مي دهد اين است كه گاهي تعقل و خردورزي شما پيش مي افتد و شما با عينك تعقل و خردورزي به اوضاع و احوال نگاه مي كنيد و با خطكش آن، شرايط را مي سنجيد و به اين نتيجه مي رسيد كه فرد مورد نظر، شايستگي تصدي پُست همسري را ندارد و نمي تواند در صورت ازدواج، شما را خوشبخت گرداند به همين خاطر، از او بدتان مي آيد و حس تنفر به شما دست مي دهد. اما وقتي احساسات و عواطف پيش مي افتد و تعقل و خردورزي عقب مي افتد، تحت تأثير غريزه جنسي و تمايلات ناهشيار جنسي قرار مي گيريد و احساسات عاشقانه پيدا مي كنيد و دوباره نسبت به فرد مورد نظر علاقهمند مي گرديد. اين حالت تا حدودي طبيعي است چون همواره و هميشه احساسات و عواطف با تعقل و خردورزي در يك راستا حركت نمي كنند و هماهنگ با هم كار نمي كنند. خصوصاً در دوران نوجواني و جواني كه غلبه احساسات و عواطف بر تعقل و خردورزي بيشتر است و از اين ناحيه متأسفانه دختران و پسران بسياري آسيب مي بينند و آينده زندگي خويش را تباه مي سازند از اين روي، اهميت مشاوره هاي قبل از ازدواج و لزوم پيشگيري از ارتباطات آزاد و بي حد و حصر دختر و پسر كاملاً مشخص مي گردد تا آنها در گرداب غرائز، احساسات و عواطف غوطه ور نگردند و شانس ازدواج سالم را براي هميشه از دست ندهند.
براي اين كه از اين وضعيت رهايي پيدا كنيد، لازم نيست احساسات و عواطف خود را به كلي سركوب كنيد و يا كاري كنيد كه فرد مورد نظر را براي هميشه فراموش كنيد بلكه كافي است نسبت به او مثل بقيه افراد بي تفاوت باشيد و قبل از ازدواج از هر گونه رابطه اي با جنس مخالف و زير پا نهادن چارچوب هاي شرعي و ديني، ضوابط عقلي و ملاحظات عرفي بپرهيزيد. اين تنها كاري است كه از شما خواسته شده است و شما بايد تمام تلاش خود را معطوف به اين كار كنيد. البته اگر بتوانيد فكر و ذهن تان را از فرد مورد نظر منصرف كنيد و به او فكر نكنيد راحت تر مي توانيد با اين قضيه كنار بياييد و به كارهاي مهم تر زندگي خود برسيد. مي توانيد با چند راهكار ساده مثل، تكنيك توقف فكر، ايجاد حواس پرتي، شمارس معكوس اعداد، بستن كش به مچ دست خود و رها كردن آن با شروع خطور افكار وي، فكر و ذهن تان را از پرداختن به او خالي كنيد.
البته گاهي علت عشق هاي بي هدف و بي ضابطه وجود برخي آشفتگي هاي روحي و رواني و برخي اختلالات زمينه ساز است كه باعث اين گونه مشكلات مي گردد. توصيه مي شود در اين خصوص به مراكز مشاوره اي و خدمات روانشناختي معتبر مراجعه كنيد و با كمك روانشاسان و مشاوران با تجربه زمينه برخي آشفتگي هاي روحي و رواني احتمالي خود را بشناسيد و آن را به موقع درمان كنيد تا مشكلي در آينده براي تان ايجاد نشود.