عدم اعتمادبه نفس

:« وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين» «و سست نشويد و غمگين نگرديد و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد»

گرچه مي توان از آيات متعددي اين مسئله را كشف نمود. اما آيه اي كه مناسبت تر به نظر مي رسد آيه 139 سوره آل عمران است كه خداوند متعال مي فرمايد:« وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين» «و سست نشويد! و غمگين نگرديد! و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد!»
در اين آيه به مسلمانان هشدار داده شده كه مبادا از باختن يك جنگ، سستي به خود راه دهند و غمگين گردند و از پيروزي نهايي مايوس شوند، زيرا افراد بيدار همان طور كه از پيروزيها استفاده مي‏كنند از شكستها نيز درس مي‏آموزند و در پرتو آن نقاط ضعفي را كه سرچشمه شكست شده، پيدا مي‏كنند و با بر طرف ساختن آن براي پيروزي نهايي آماده مي‏شوند.(1)
پي نوشت ها:
1. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية ، ج‏3، ص: 107.

باسلام من بخاطراضطراب بيش ازحدي كه دارم مزاحمتون شدم.من فردباحجابي هستم ويه 10 سالي ميشه كه به اين دليل درفاميل وحتي خانواده ي خودم انگشت نما شدم وبخاطرنگاههاي متعجب فاميل كه هنوز مرا بااين شخصيت نپذيرفته اند واقعا" مضطرب هستم تاجايي كه حتي وقتي به خيابان هم مي روم فكرمي كنم كه همه بخاطرحجابم جورديگري به من نگاه مي كنند ومراقبول ندارند(بااينكه ميدانم اين احساسم منطقي نيست ولي قانع نميشوم)الان واقعا احساس حقارت مي كنم وكاملا"اعتمادبه نفسم را ازدست داده ام.هركاري براي حل مشكلم كرده ام ازدعا كردن گرفته تا رفتن به نزد روانشناس.مشكل من اينه كه چون اين احساس در ناخودآگاهمه نميتونم باهرمنطقي خودم رو قانع كنم ازمنطق ديني گرفته تا منطق روانشناسي(گاهي مطالعات روانشناسي هم دارم). باوركنيد ديگه واقعا"كم آوردم.گاهي واقعا" آرزوي مرگ ميكنم.البته اينرو هم بگم كه باوجود مشكلاتي كه بخاطرحجابم برام پيش اومده بازهم رضايت خدارو به رضايت ديگران ترجيح ميدم.خواهش ميكنم شمارو به خدايي كه مي پرستيد قسم ميدم بگيد من چه كنم؟اميدوارم خدا براتون لطفتون رو جبران كنه.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
به اين مسأله كه فكر مي‌كنم ديگران من را نگاه مي‌كنن ، به درستي اشاره داشته‌ايد كه خودتان عامل اصلي نگاه هستيد. در حقيقت، به ديگران نگاه مي كنيد تا ارزيابي كنيد كه آن ها به شما نگاه مي‌كنند يا نه و آن ها نيز تعجب مي كنند كه چرا اين خانم دارد به ما نگاه مي كند. و اين همان مي‌شود كه باعث برانگيختن يك رفتار در افراد مقابل خود شده ايد. درست مانند افرادي كه براي نخستين بار از عينك استفاده مي كنند. اين افراد هنگامي كه در خيابان راه مي‌روند، احساس مي‌كنند كه همه دارند به آن ها نگاه مي كنند ،در حالي كه خود اين افراد با نگاه شان ، ديگران را به سوي خود فرا مي‌خوانند وگرنه ديگران از كجا آگاه هستند كه او براي نخستين بار است كه از عينك استفاده كرده است؟
در ضمن فراموش نكنيد كه خيلي بده كه آدم زبان مادري خودش را رها كنه و به زباني گفتگو كنه كه براي خودش نيست. من يك روانشناس هستم و منظور شما را از اين كه فلان چيز در ناخودآگاهتون هست رو نمي فهمم. تا حالا هم سابقه نداره كه وقتي با مردم صحبت كنم، با اين ادبيات گفتگو كنم و اين مسايل رو مطرح كنم، چون در زندگي معمولي و عادي خودمان اصلاً به اين ها نيازي نداريم. اين مسايل يكي از بزرگ ترين موانعي است كه شما را از مشكلات رها نمي‌سازد. معمولي باشيد مثل همه مردم ديگر. از اين اصطلاحات فاصله بگيريد.
درمان و برطرف نمودن اضطراب يا هر اختلال ديگر به بحث و استدلال منطقي شما نياز نداره، بلكه بايد فنون ابراز وجود را فرا بگيريد . با مراجعه به روانشناس اضطراب را هم برطرف كني. غالب اين موارد مربوط به كمبود اعتماد به نفس باز مي گردد كه نبايد زياد نگران باشي؛ چون با انجام برخي تمرينات كه از سوي روانشناس دريافت خواهي نمود، برطرف خواهد شد. نكته مهم در اين ميان مراجعه به روانشناس است كه ضروري و انكار ناپذير است. بايد بپذيريم كه در ما موانعي وجود دارد كه اجازه نمي‌دهد ما به خودمان رسيدگي كنيم يا به اصطلاح خودمان را درمان كنيم . درمانگر است كه بر پايه تحصيلات خودش آن ها را مي شناسد.

سلام من دوستم دانشجوهستیم.چند وقت پیش یکی از هم رشته ای هامون که پسره به دوستم زنگ می زنه و میگه که توی انجمن نرید بچه های انجمن پشت سرتون حرف می زنن و... روی من به عنوان یک برادر حساب کن هر مشکلی داشتی به من بگو و از این حرفا پسره متاهلم هست.توی انجمن هم بچه های خوبی نیستن فقط ترم اول دوستم اونجا بوده و برای نشریه مطلب می داده و اون پسره هم تایپ می کرده آشنایی تا همین حد بوده پسره شروع میکنه به پیامک زدن و آبجی آبجی می زده مثلا میگفته نمونه سوال دارم میام سر خیابونتون (آدرس هم بلد بوده!!) بیا بگیر یا می گفته شما ورزش کارید اندام خوبی دارید از وقتی که دوستم با من آشنا شده حجابشو رعایت می کنه قبلا هم خیلی بد نبود اما الان اصلا موهاش پیدا نیست پوشش بدی نداره یه بار پسره اسمس داده بود که مقنعه تون رو جلو کشیدی خیلی خوبه بهتون میاد خوشم میاد!!!!!!!! دوستم اوایل دو سه بار در جوابش گفته بود مزاحم نشید و اس ام اس ندید ولی من گفتم همین هم جواب نده و شمارشو عوض کرد بعد از چند وقت که خبری نبود تلفنی به خونه شد پسری بوده و خودشو همون پسره ای که گفتم معرفی کرده به مامان دوستم میگه دخترتون با من بوده صیغه اش کردم بوسیدمش و گرمای وجودش رو حس کردم و مدرک عکس هم دارم همون ساعتی که تلفن شده ما دانشگاه بودیم و پسره هم توی اتاق همون استادی بود که ما باهاشون کار داشتیم و من شک دارم کار پسره باشه الان مادر دوستم بی نهایت بهش مشکوک شده و اصلا بهش اعتماد نداره من دوستم رو از دبیرستان می شناسم و می دونم اصلا اهل این حرفا نیست وترسو . این جوری که من فهمیدم توی اون تلفنه هم پسره رو خراب کرده و هم دختره تازه از تمام زندگیشون شغل پدر و مادر پدر بزرگ ودایی هاش هم خبر داشته!!! الان دوستم در شرایط بیه مامانش اصلا بهش اعتماد نداره هر جا می خواد بره حتما باید با من باشه خدا رو شکر مامانش هنوز به من اعتماد داره! تهمت هم که بهش زدن مونده چکار کنه الان آبروشو تو خونه بردن فردا هم حتما تو دانشگاه این اطمینان هم بدم که دوستم تمام وقت یا با من بوده یا با مامانش و تمام فکر و ذکرش هم درسه و مطمئنم کاری نکرده. خواستم باهاتون مشورت کنم و ببینم چکار باید بکنیم نمیشه دست روی دست گذاشت و دوستم چطور اعتماد مامانشو جلب کنه و با پسره چه کار کنه به حراست دانشگاه بگیم بدتر آبرو ریزی نمی شه یا یکی بره از پسره بپرسه ماجرای تلفن چی بوده؟ چکار باید بکنیم؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ضمن پاسداشت خويشتنداري دوست تان توجه شما را به نکات ذيل جلب مي‌نمايم:
1- همه اين رويدادهاي منفي و دردناک يک پيامد مثبت و درس‌آموز براي دوست شما مي‌تواند داشته باشد و آن اين که رابطه با جنس مخالف چيزي جز گام نهادن در يک مسير سنگلاخي نيست. اگر همين پيام را از اين پيامدها دريافت کنيم ، ما را از بسياري از حوادث آينده بيمه و مصون مي‌سازد. با اين وصف دست خير خداوند را بايد در کنار دست‌هاي شرور پسران بوالهوس نيز ديد.
2- پاکي باطني دختر با هيچ تهمت ناپاکي از بين نخواهد رفت . خدا نخواهد گذاشت بنده مومنش اين گونه در نزد مادر يا غير مادر بي‌آبرو باقي بماند.
3- هر چند براي هر کسي تحمل تهمت و افترا سخت و دشوار است ،ولي با نگاهي کلان تر متوجه خواهيد شد که اين عمل نابهنجار(تهمت) در جامعه ما به وفور يافت مي‌شود . وقوع آن براي هر دختر پاکدامني بسيار محتمل است. اگر اين گونه است ،پس چرا بر آشوبيم و زندگي را بر خود تلخ نماييم؟
4-از دوست خود بخواهيد از هر گونه بغرنج سازي و فاجعه سازي موضوع نزد مادر خود بر حذر باشد .براي مدتي از هرگونه توجيه يا تبرئه خود پرهيز نمايد. دستپاچه شدن در هر موضوعي ظن به واقعي بودن آن را بيش از پيش تقويت مي‌سازد. آرامش و طمانينه و پرهيز از هر گونه عجز و لابه و اصرار و التماس فضا را براي پذيرش گفته‌هاي اين دختر تلطيف مي‌نمايد.
5- توصيه مي‌شود در شرايط کنوني از هر گونه پرونده سازي براي اين پسر يا .. بر حذر باشيد . با مسکوت گذاشتن ماجرا منتظر اقدام بعدي فرد خاطي باشيد؛ در صورت عدم تکرار افترا زني از جانب ايشان به روال عادي زندگي خود برگرديد.
6- سعي نماييد حرف‌هاي دوست تان را شما به مادر ايشان و ديگران منتقل نماييد. اثر حرف و تصديق و تکذيب شما به مراتب از دختر کارسازتر و مثمرثمرتر خواهد بود.