خدا شناسي

آيا خداي قرآن منشأ رنج و گناه انسان نيست ؟ چرا كه او شما را نه براي شادي بلكه براي درد و رنج آفريد. چنانكه الله در جاي ديگر ميگويد...

آيا خداي قرآن منشأ رنج و گناه انسان نيست ؟ چرا كه او شما را نه براي شادي بلكه براي درد و رنج آفريد. چنانكه الله در جاي ديگر ميگويد: ما انسان را در رنج و مشقت آفريديم (سور? 90 بلَد آي? ?)

اما اين كه فرموده:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ كَبَدٍ (1)
كه ما انسان را در رنج آفريديم (و زندگي او پر از رنجهاست)!
يا اشاره به واقعيت زندگي دنيا است كه چون دار ماده و محدوديت و تزاحم است به طور طبيعي با رنج و مشقت آميخته است ... (2) و در هر حال خبر از واقعيت بيروني است و دلالتي بر ظالم بودن خدا و ... ندارد.
حالا با توجه به اين توضيح ببينيد نويسنده چقدر ناآگاهانه بر خداي قرآن تاخته كه : "خداي قرآن منشأ شر و گناه انسان است... و تمام رنجها و مصيبتهاي زندگي روزمر? شما را قبل از اينكه بدنيا بياييد براي شما آماده كرده بود. او شما را نه براي شادي بلكه براي درد و رنج آفريد. "

پي نوشت ها:
1. بلد (90) آيه 4.
2. فيض كاشاني، الاصفي، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1418 ق، ج 2، ص 1444.

قرآن مي فرمايد هر بلا و مصيبتي كه به سر شما مي آيد مسبب آن خودتان و گناهتان هست اين را با توجه به اين شعر كه هر كه در اين بزم مقربتر است، ...

 قرآن مي فرمايد هر بلا و مصيبتي كه به سر شما مي آيد مسبب آن خودتان و گناهتان هست اين را با توجه به اين شعر كه هر كه در اين بزم مقربتر است، جام بلا بيشترش مي دهند چگونه توضيح مي دهيد؟

يكي از مسائل كليدي در فهم معارف قرآن كريم اين است كه آيات قرآن كريم به صورت ترتيب موضوعي بيان نشده است تا همه قيود و شرايط يك مسئله يك جا بيان شده باشد. بلكه آيات و معارف قرآن به طور پراكنده و در سوره هاي مختلف بيان شده است و از آنجا كه آيات قرآن كريم داراي گزاره هاي عام و خاص و مطلق و مقيد و ناسخ و منسوخ و .. مي باشد. لذا به طور مستقل نمي توانيم درباره آيات قرآن اظهار نظر كنيم و نمي توانيم نسبت به مسائل عام و مطلقي كه در قرآن بيان شده اظهار نظر بدوي داشته باشيم؛ بلكه بايد با قراردادن هر يك از آيات قرآن در كنار آياتي كه از لحاظ موضوع و مسئله با هم مشترك هستند و همچنين توجه به روايات معصومين (ع) معارفي كه قرآن كريم در صدد بيان آن است را استنباط كنيم.
درباره آيه مذكور هم نبايد از اين نكته غافل باشيم يعني اگرچه در اين آيه خداوند متعال به صورت عام مي فرمايد:« وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير»(1)
«آنچه از مصائب و ناملايمات به شما رسد به خاطر اعمالي است كه خود انجام داده‏ ايد.»
اما واضح و روشن است كه معصومين (ع) از اين حكم استثناء هستند. زيرا معصوم مرتكب معصيت نمي شود تا مصيبت وي به سبب فعل خودش باشد. بلكه مصائبي كه براي معصومين (ع) رخ مي دهد جنبه امتحاني داشته و براي ارتقاء رتبه آنها است. چنانكه خداوند متعال درباره حضرت ابراهيم (ع) مي فرمايد:« وَ إِذِ ابْتَلي‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»(2)
«و [به ياد آر] هنگامي كه ابراهيم را پروردگارش به اموري بيازمود، پس او همه را به نحو كامل انجام داد پروردگارش گفت: همانا من تو را براي مردم امام و پيشوا كردم.»
چنانكه مفسران نوشته اند مقصود از «كلمات» در اين آيه يك سلسله وظائف سنگين و مشكل بوده كه خدا بر دوش ابراهيم گذارده بود، و اين پيامبر مخلص همه آنها را به عاليترين وجه انجام داد، اين دستورات عبارت بودند از:
بردن فرزند به قربانگاه و آمادگي جدي براي قرباني او به فرمان خدا، بردن زن و فرزند و گذاشتن آنها در سرزمين خشك و بي آب و گياه مكه در جايي كه حتي يك نفر سكونت نداشت، قيام در برابر بت پرستان بابل و شكستن بتها و دفاع بسيار شجاعانه در آن محاكمه تاريخي و قرار گرفتن در دل آتش، و حفظ خونسردي كامل و ايمان در تمام اين مراحل! مهاجرت از سرزمين بت پرستان و پشت پا زدن به زندگي خود و ورود در سرزمينهاي دور دست براي اداي رسالت خويش، و ...(3)
مسلم است كه تحمل همه اين مشكلات به سبب مجازات الهي و ارتكاب گناه از سوي حضرت ابراهيم نبوده، بلكه جنبه امتحاني داشته است.
درباره شهادت امام حسين (ع) و مصائبي كه براي حضرت رخ داد  نيز همين نكته وجود دارد و نمي توان مصائب حضرت را نشأت گرفته از گناهان خود حضرت و مجازات وي دانست زيرا امام حسين (ع) معصوم است و معصوم گناه نمي كند تا مصائب وي به سبب گناهانش باشد بلكه مصائب ايشان جنبه امتحاني داشته و لذا مي بينيم هنگامي كه در مجلس شام، يزيد خطاب به امام علي بن الحسين (ع)  گفت: يا علي! «ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ» (4) اين آيه را خواند تا اشاره كند كه حوادث كربلا نتيجه اعمال خود شما بود.
ولي امام علي بن الحسين (ع) فورا در پاسخ فرمود:
كلا! ما هذه فينا نزلت، انما نزل فينا «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلي‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (5) فنحن الذين لا ناسي علي ما فاتنا من امر الدنيا، و لا نفرح بما اوتينا »(6)
« چنين نيست، اين آيه در مورد ما نازل نشده، آنچه در باره ما نازل شده آيه ديگري است كه مي‏گويد: «هر مصيبتي در زمين يا در جسم و جان شما روي دهد پيش از آفرينش شما در كتاب (لوح محفوظ) بوده، و آگاهي بر اين امر بر خداوند آسان است، اين براي آن است كه شما به خاطر آنچه از دست مي‏ دهيد غمگين نشويد، و به خاطر آنچه در دست داريد زياد خوشحال نباشيد»
يعني هدف از اين مصائب عدم دلبستگي شما به مواهب زودگذر دنيا است و يك نوع تربيت و آزمون براي شما است.
سپس امام افزود: «ما كساني هستيم كه هرگز به خاطر آنچه از دست داده‏ايم غمگين نخواهيم شد، و به خاطر آنچه در دست داريم خوشحال نيستيم.»
اين سخن را با حديث ديگري از امام صادق (ع) تكميل مي كنيم: هنگامي كه از حضرت تفسير آيه 30 سوره شوري را خواستند فرمود: مي‏دانيد علي (ع) و اهل بيتش بعد از او گرفتار مصائبي شدند، آيا به خاطر اعمالشان بود؟! در حالي كه آنها اهل بيت طهارتند، و معصوم از گناه، سپس افزود: « إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ يَتُوبُ إِلَي اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ إِنَّ اللَّهَ يَخُصُّ أَوْلِيَاءَهُ بِالْمَصَائِبِ لِيَأْجُرَهُمْ عَلَيْهَا مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ »(7)
«رسول خدا (ص) پيوسته توبه مي‏كرد و در هر شبانه روز صد بار استغفار مي‏نمود، بي‏آنكه گناهي مرتكب شده باشد، خداوند براي اولياء و دوستانش مصائبي قرار مي‏دهد تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش گيرند بي‏آنكه گناهي مرتكب شده باشند.»

---------------------------------------------------------------
پي نوشت ها:
1. شوري(42) آيه 30.
2. بقره(2) آيه 124.
3. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374ش، ج‏1، ص 436.
4. شوري(42) آيه 30.
5. حديد(57) آيه 22 و 23.
6. عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه، نور الثقلين، قم، اسماعيليان، 1415ق، ج‏4، ص580.
7. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية‌، 1407 ه‍ ق‌، ج 2، ص 450.
 

با توجه به اينكه در روايات دينداري در آخرالزمان بسيار سخت توصيف شده آيا پس از مرگ ميزان دقت و بررسي در اعمال مردم آخرالزمان همانند مردمي است كه صدها سال پيش مي

 با توجه به اينكه در روايات دينداري در آخرالزمان بسيار سخت توصيف شده آيا پس از مرگ ميزان دقت و بررسي در اعمال مردم آخرالزمان همانند مردمي است كه صدها سال پيش مي زيستند؟

عدالت خداوند اقتضا مي كند كه هر كس را مطابق سختي كه كشيده و مقاومتي كه به خرج داده و تلاشي كه كرده ، پاداش دهد . از هر كس متناسب با امكاناتي كه به او داده، انتظار داشته باشد .
خداوند به همسران رسول خدا كه در كنار ايشان بودند و آيات خدا در خانه هاي شان نازل مي شد و ... انتظار بيش تري دارد از كساني كه از چنين امكاني بهره مند نبودند. از اين رو خطاب به آنان مي فرمايد:
يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسيراً وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً؛ (1)
اي همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشي مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود . اين براي خدا آسان است .هر كس از شما براي خدا و پيامبر خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزي پر ارزشي براي او آماده كرده‏ ايم.
بنا بر اين امكاني كه به همسران رسول خدا داده شده، بسيار بيش تر از ديگران است . به همين خاطر انتظار از آن ها هم بيش تر است. اگر انتظار را برآورده نكنند و بيراهه روند ، با كيفري دو برابر مواجه مي شوند .
در روايت آمده:
يغفر للجاهل سبعين ذنبا قبل الغفران للعالم ذنب واحد؛ (2)
از ناداني (كه در تعليم و ياد گرفتن تقصير نكرده ) هفتاد گناه آمرزيده مي شود،پيش از آن كه يك گناه از عالم آمرزيده گردد.
صريح  روايت اين است:  ناداني كه تقصير ندارد و جاهل است و در اثر جهل خطا مي كند ،به آمرزش بسيار نزديك تر از عالمي است كه مي داند و با دانستن بر خدا جرأت كرده و مرتكب گناه مي شود.
با توجه به اين اصل عقلي و مورد تاييد نقل هم چنان كه دينداري در آخر الزمان سخت تر است و سالم ماندن از مهلكه ها و گرداب هاي فراواني كه سر راه دينداري مي باشد ، مشكل تر است ، پاداش خدا براي دينداران هم بيش تر و عفو و بخشش خدا هم به لغزش خطاكاران نزديك تر است.
خداوند آگاه مطلق است. وضع افراد و زمان ها و امت ها را دقيق مي داند . هر فرد و امتي را با توجه به نعمت هايي كه به آن ها داده و سختي و آساني هايي كه براي آن ها وجود داشته ، كيفر و پاداش مي دهد. اگر در زمانه اي امكان دينداري بيش تر بوده ، انتظار از مردم آن زمان هم بيش تر و حساب آن ها هم سختگيرانه تر است . اگر در زماني دينداري سخت و مهلكه ها فراوان باشد ، خداوند به دينداران پاداش عظيم تر داده و با لغزش لغزندگان هم آسان گيرانه مواجه مي شود . از اين رو در روايت آمده است كه پيامبر (ص) فرمود : بهترين اعمال آن است كه زحمت و سختي آن بيش تر باشد (أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا ) (3)

------------------------------------------------------------
پي نوشت ها:
1. احزاب (33) آيه 30-31.
2. سيد بن طاووس ، سعد السعود  ، قم ، شريف الرضي ، 1363 ش ، ص 89.
3.بحارالأنوار، مجلسي ، موسسه الوفاء بيروت ،‌ ج  67 ،ص  191  ، باب 53- النية و شرائطها و مراتبها...
 

آيا در قرآن كريم آياتي مبني براثبات وجود خداوند و اثبات حقانيت دين اسلام وجود دارد به شرط آنكه پيش شرط قبولي برهان اين آيات قبولي حقانيت قرآن نباشد؟ (براي پرهيز از دور فلسفي)

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
اعتقادات اعم از توحید و نبوت و معاد تعبدی نیستند و باید بر اساس برهان پذیرفته شوند. قرآن در باب اعتقادات با افراد بدون پیش شرط صحبت کرده و فقط با تکیه بر فطرت حق شناس و برهان و عقل و استدلال با افراد مواجه شده است. به آیات زیر توجه کنید:
فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون؛‏(1)
براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالى كه مى‏ دانيد (هيچ يك از آن ها، نه شما را آفريده‏اند، و نه شما را روزى مى‏دهند).
قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ؛(2)
بگو: «آيا جز خدا چيزى را مى‏پرستيد كه مالك سود و زيان شما نيست؟! و خداوند، شنوا و داناست.»
قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَم‏؛(3)
بگو: «آيا غير خدا را ولىّ خود انتخاب كنم؟! (خدايى) كه آفريننده آسمان ها و زمين است . اوست كه روزى مى‏دهد، و از كسى روزى نمى‏گيرد.»
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ؛(4)
آنان براى خدا همتايانى از جنّ قرار دادند، در حالى كه خداوند همه آن ها را آفريده است و براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى ساختند.
این بعض آیات در باره توحید و خداشناسی و نفی شرک است که اساس پذیرش در آن ها برهان و منطق و عقل و یقین است . در هیچ کدام نفرموده اگر مسلمانید ،توحید را باور داشته باشد یا چون خدا گفته یا چون پیامبر فرموده است، بپذیرید.
در نبوت و معاد و امامت و دیگر شاخه های اعتقادی هم فقط بر اساس منطق و برهان صحبت می کند . مردم را به تبعیت از برهان و منطق و یقین و علم دعوت می کند . توبیخ ها هم با توجه به گردن ننهادن به برهان و علم و حکم کردن غیر منطقی است. به نمونه هایی توجه کنید:
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون‏؛(5)
بگو: آيا هيچ يك از معبودهاى شما، به سوى حق هدايت مى ‏كند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدايت مى ‏كند! آيا كسى كه هدايت به سوى حق مى ‏كند ،براى پيروى شايسته ‏تر است، يا آن كس كه خود هدايت نمى ‏شود، مگر هدايتش كنند؟ شما را چه مى‏ شود، چگونه داورى مى‏ كنيد؟!
أَصْطَفَى الْبَناتِ عَلَى الْبَنينَ ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ أَ فَلا تَذَكَّرُون؛‏(6)
آيا دختران را بر پسران ترجيح داده ؟! شما را چه شده است؟! چگونه حكم مى‏ كنيد؟! (هيچ مى‏ فهميد چه مى‏ گوييد؟!) آيا متذكّر نمى‏ شويد؟!
أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمينَ كَالْمُجْرِمينَ ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛(7)
آيا مؤمنان را همچون مجرمان قرار مى‏ دهيم؟! شما را چه مى‏ شود؟! چگونه داورى مى‏ كنيد؟!
وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى‏ تِلْكَ أَمانِيُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‏؛(8)
گفتند: «هيچ كس، جز يهود يا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» اين آرزوى آن هاست! بگو: «اگر راست مى‏ گوييد، دليل خود را (بر اين موضوع) بياوريد!»
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ؛(9)
آيا آن ها معبودانى جز خدا برگزيدند؟! بگو: «دليل تان را بياوريد»
أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين؛‏(10)
آيا معبودى با خداست؟! بگو: «دليل تان را بياوريد اگر راست مى ‏گوييد!»
همچنان که ملاحظه می کنید در این آیات که نمونه ای از آیات بی شمار است ،سخن از گردن نهادن به برهان و منطق و استدلال است و توبیخ حکم کردن غیر برهانی؛ نه پذیرفتن به این عنوان که وحی است و سخن پیامبر است و...
بله در عبادات و امر و نهی ها مبنای پذیرش، ایمان و اسلام است. به آیات زیر توجه کنید:
وَ قالَ مُوسى‏ يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمين؛‏(11)
موسى گفت: «اى قوم من! اگر شما به خدا ايمان آورده‏ايد، بر او توكّل كنيد ،اگر تسليم فرمان او هستيد!»
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ؛(12)
بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آن ها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، نازل كرديم، ايمان آورده‏ايد.
وقتی ما با برهان و منطق، خدا و توحید ونبوت و معاد را پذیرفتیم، آن گاه باید در مقابل اوامر و نواهی وحیانی و نبوی تسلیم باشیم . تسلیم بودن اقتضای ایمان است و فقط باید برای مان ثابت شود وحی و یا سخن پیامبر و امام است . اگر ثابت شد دستور از ناحیه آسمان آمده یا دستور پیامبر و امام است، دیگر باید اطاعت کنیم و حق چون و چرا نداریم.

پی نوشت ها:
1. بقره(2)آیه22.
2. مائده(5) آیه76.
3. انعام(6)آیه14.
4 همان،آیه100.
5. یونس(10)آیه35.
6. صافات(37)آیه152-154.
7. قلم(68)آیه35- 36.
8. بقره(2)آیه111.
9. انبیاء(21)آیه24.
10. نمل(26)آیه64.
11. یونس(10) آیه 84.
12. انفال(8)آیه41.

با سلام نحوه بروز و ظهور رحمت خداوند چگونه است؟ به عبارت واضح تر رحمت عام و رحمت خاص خدا در چه قالبی ظهور پیدا می کند؟ مثلا قالب های مادی دنیوی یا قالب های اخروی. به عبارت دیگر از کجا می توان فهمید گروهی مورد رحمت خدا قرار گرفته اند؟ در صورت امکان منبعی برای تحقیق کاملتر معرفی کنید. با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اگر معناي رحمت عام و خاص روشن گردد ،جواب کاملا معلوم خواهد شد، از اين رو بايد گفت:
خداوند متعالي دو صفت به نام الرحمن و الرحيم دارد. در اولين آيه قرآن يعني بسم الله الرحمن الرحيم، بيان شده. صفت رحمان اشاره به رحمت عام خدا است که شامل همگان مي‌شود، مومن، کافر، نيکوکار، بدکار همه و همه از آن بهره منداند، حتي حيوانات و ساير موجودات زمين و آسمان از آن برخوردارند. بر اساس همين رحمت همه شوون وجودي شان تامين مي‌شود، همه بندگان از مواهب گوناگون حيات بهره مندند . روزي خود را از سفره گسترده نعمت هاي بي پايان او بر مي‌گيرند. اين همان رحمت عام خداوند است که قلمرو آن همه هستي را در برگرفته و قالب ظهوري آن روشن است، مثلا به همگان وجود داده و همگان را به کمال لايق شان مي‌رساند . روزي مي‌دهد و نعمت هاي گوناگون براي همگان فراهم ساخته و مانند آن .
همه اين ها در واقع قالب ظهور اين رحمت گسترده و عمومي خداوند است، راه فهميدن اين نوع رحمت نيز روشن است . همه مي‌فهمند که وجود يافته، نعمت داده شده، روزق و روزي دريافت مي‌کنند و مانند آن. اما رحمت خاص عبارت از رحمت رحيمي خداوند است که صفت الرحيم بدان اشاره دارد، اين نوع رحمت ويژه بندگان مطيع و صالح و مومن و پرهيزگار است، زيرا به دليل ايمان و عمل صالح، شايستگي اين را يافته‌اند که از رحمت و بخشايش و احسان خاصي که بسياري از مردم از آن بهره‌اي ندارند برخوردارند. قالب ظهور اين نوع رحمت نيز روشن است، يعني در قالب نعمت هاي خاصي نظير ايمان، توفيق عمل صالح، نماز شب، روزه ماه رمضان، علم و معرفت و مانند آن براي خوبان ظهور يافته است . اگر توجه ويژه از رهگذر رحمت خاص الهي نبود، معلوم نبود کسي به آن کارهاي پر ارزش که مايه سعادت ابدي انسان است دست يابد. از اين رو در قرآن کريم در سپاس از اين نوع رحمت آمده:
«الحمدالله الذي هدنا لهذا و ما کنا لنهتدي لولا ان هدانا الله؛(1) سپاس خدايي را که ما را بر اين مقام راهنمايي کرد. اگر هدايت و لطف او نبود ،خود به اين مقام راه نمي‌يافتيم».
راه تشخيص و فهميدن اين نوع رحمت که نصيب انسان مي شود، آسان است، چون هر کسي که به علم و معرفت و ايمان و عمل صالح و مانند بار مي‌يابد، به خوبي مي داند که در پي توفيق الهي آن مواهب نصيب او شده و اين همان نکته اي است که در آيه ياد شده اشاره گرديده. (2) امام صادق درباره تفاوت رحمت عام و خاص فرمود:
«و الله اله کل شي الرحمان بجميع خلقه، الرحيم بالمومنين خاصه» (3)
براي مطالعه بيش تر اين بحث کتاب هاي زير بسيار مفيد است:
1- الميزان، علامه طباطبايي، ج 1 ،تفسير بسم الله
2- تفسير سوره حمد امام خميني
پي نوشت‌ها:
1. اعراف (7) آيه 43.
2. تفسير نمونه، ج 1 ،ص 22.
3. همان .

با توجه به وحدانیت خداوند، استفاده از "متکلم مع الغیر" به چه معنا است؟ خداوند سبحان که یکی است!!! همچنین چرا گاهی "متکلم وحده" و گاهی "متکلم مع الغیر" آمده است؟

پاسخ:
با سلام و تشکر از ارتباط شما
به كار بردن ضمير جمع متكلم (ما) رمز عظمت و نشانه بزرگى گوينده است و خداوند براى اين تعبير از همه شايسته‏ تر مى‏ باشد. اُدباء مى‏ گويند علت اين كه به كار بردن ضمير جمع متكلم رمز عظمت شناخته مى‏ شود اين است كه افراد بزرگ معمولا تنها نيستند؛ يعنى خدمتگزاران و فرمانبردارانى هميشه در راه اهداف آنها كوشش مى‏ كنند و به اين ترتيب همواره اجتماعى را تشكيل مى‏ دهند و همين معنى سبب شده كه به كار بردن اين لفظ «كنايه از عظمت» باشد.
به اين ترتيب، هر موقع ضمير جمع در كلمات خدا به كار برده شود، بار ديگر ما به ياد عظمت و بزرگى او و آن همه نيروهاى آشكار و پنهان عالم هستى كه همه سر بر فرمان او دارند مى‏ افتيم و از اين رو توحيد ما كامل تر و توجه ما نسبت به آن ذات مقدس بيشتر مى‏ شود.
گذشته از اين آوردن ضمير جمع در ايات قرآن ممکن است به جهات زير نيز باشد:
1_ گاهى آوردن ضمير جمع به جهت اهميت دادن به موضوع مهمى بوده كه بايد به آن اهميّت ويژه اى داده مى شد، مانند حفظ و نگه دارى قرآن از تحريف. خداوند مى فرمايد: «انّا نحن نزّلنا الذّكر و انّا له لحافظون؛(1) ما قرآن را نازل كرديم و خود آن را حفظ مى كنيم».
اين تعبير پر از اعجاز وشامل پنج ضمير جمع جهت اهميت دادن به قرآن است. بنابراين جمع آوردن ضمير گاهى به جهت اهميت موضوع است.
2_ برخى از كارهاى الهى به واسطه ملائكه كه جنود و كارگزاران الهى هستند انجام مى شود. در اين گونه موارد جهت تعظيم، ضمير جمع آورده مى شود مانند: «إنّا كلّ شى خلقناه بقدر؛(2) ما هر چيزى را به اندازه خلق كرديم».
3_ گاهى جمع آوردن ضمير فقط براىبزرگداشت و تعظيم است، مانند: «انّا هديناه السبيل؛(3) ما راه را به آدمي نشان داديم».(4) گاه ضمير متكلم وحده بيان مى شود كه عنايت خاص به چيزى و به خلق بدون واسطة چيزى معلوم شود و احتمال مداخلة غير و وسائط کنار زده شود، مثل: «يا موسى انّنى أنا الله» در اين مورد آوردن ضمير جمع منافى با مقصود است.(5)
مرحوم آيت الله طالقانى در تفسير پرتوي از قرآن فرمود: «در آية «انّا انزلناه فى ليلة القدر» ضمير جمع به كار برده با آن كه او يكتا و يگانه است تا بر عظمت نازل كننده (خدا) دلالت كند. بديهى است آن چه را كه بخشنده اى بزرگ مى‌بخشد و مى فرستد، قطعاً‍ با اهميّت و عظيم است و نظيرش را در لفظ «الم نشرح لك صدرك» مى توان يافت».(6)

1ـ حجر (15) آية 9.
2ـ قمر(54) آية 49.
3ـ انسان (76) آية 3.
4ـ آيت الله صافي، معارف دين، ج 1، ص 178.
5ـ همان.
6ـ آيت الله طالقاني،‌تفسير پرتوي از قرآن ، ص 274؛ تفسير نمونه، ج 27، ص 181.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها