آیا درست است كه عثمان سایر نسخ قرآن را از بین برد و فقط نسخه ی مربوط به خود را باقی گذاشت؟
آتش زدن قرآن های مختلف در دوران عثمان رخ داد و شهرت او به "فراق المصاحف" در تاريخ ثبت است؛ ولی قرآن خود را باقی نگذاشت. در دوارن او اختلاف در قرائت بين گروههاي مختلف مردم بالا گرفت و برخي از خيرانديشان به عثمان گوشزد كردند كه بايد در اين باره اقدامي كند. عثمان در اين باره با صحابه و از جمله حضرت علي(ع) مشورت كرد و در نتيجه، تصميم گرفت يك قرائت را كه صحيحتر و مشهورتر بود، اختيار كند و بقيه قرائتها را از بين ببرد. عثمان گروهي را برگزيد كه به رياست "ابي بن كعب" عهده دار يكي كردن مصاحف شدند. گروه ياد شده مصحف را براساس قرائت ابيّ كه با قرائت مشهور و متواتر همخوان بود، تنظيم كردند. از سوي ديگر، بر اساس روايات تاريخي، حضرت علي(ع) با يكي كردن مصاحف موافق بوده است؛ البته با اصل يكي كردن مصاحف، نه سوزاندن آنها كه موجب سرزنش شدن عثمان شد. آن حضرت پس از اتمام كار گروه منتخب عثمان، با تأكيد به پيروي از مصحف ارائه شده، فرمودند: "ان القرآن لايهاج اليوم و لايحول"؛ يعني بعد از اين، كسي حق ندارد در قرآن تغييري ايجاد كند و قرآن بايد به همين صورت بماند. اين خواهد بود تا هنگامي كه امام زمان (ع) ظهور كند و بر اساس منابع روايي شيعه، مصحف علي(ع) را كه از نظر تنظيم بر همه مصحفها برتري دارد، جايگزين كند. (1)
از امام صادق(ع) در روايتي نقل شده كه فرمود: «... اما نحن فنقرأ علي قرأة ابيّ»؛ (2) «اما ما مطابق با قرائت ابيّ ميخوانيم».
استاد معرفت اين حديث را از اين رو ميداند كه قرائت ابيّ مطابق قرائت مشهور و متواتر بين مردم بود و به ديگر سخن، همان قرائتي بود كه مردم سينه به سينه از پيامبر(ص) گرفته بودند. (3) روايت معروف «اقرأ كما يقرأ الناس»؛ «همان گونه كه مردم ميخوانند، بخوانيد» نيز اشاره به همين مسئله دارد و اساساً آنان حفظ قرآن را در پيروي از مصحف مشهور ميدانستند و هر گونه تعدد و اختلاف را نميپذيرفتند. (4)
ناگفته نماند كه به دليل وجود ضعف هايي در گروه منتخب عثمان، نارسايي هايي در رسم الخط مصحف ارائه شده، راه يافت كه موجب اختلاف هايي در قاريان پس از يكي شدن مصاحف شد؛ ولي قرائت مشهور كه به باور استاد معرفت، همين قرائت مشهور فعلي زمان ما است، همچنان پابرجا و در دسترس و مورد قبول عامه مردم، باقي مانده و مشكلي در اين خصوص وجود ندارد. يادآور ميشويم كه وجود كاستي در نوشتار، ربطي به قرائت ندارد؛ چه اين كه قاريان قرائت خود را از رسم الخط نگرفتهاند، بلكه قرائتها سينه به سينه نقل شده است. از این رو، ميبينيم كه گاه كلمهاي در قرآن به گونهاي نوشته ميشود و همه قاريان آن را به گونهاي ديگر ميخوانند؛ براي مثال، "لشيء" در آيه 23 سوره كهف به صورت "لشايء" نوشته شده است؛ ولي هيچ قاري اي تا كنون الف آن را تلفظ نكرده و نميكند. (5)
پي نوشت ها:
1. براي آگاهي بيش تر، ر.ك: علوم قرآني، محمد هادي معرفت، ص 136 ـ 139، موسسه فرهنگي انتشاراتي التمهيد، چ اول، قم 1378.
2. الكافي، شيخ كليني، ج 2، ص 634، ناشر: اسلاميه، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1362 ش، نوبت چاپ: دوم.
3. علوم قرآني، محمد هادي معرفت، ص 222.
4. الكافي، شيخ كليني، ج 2، ص 633.
5. علوم قرآني، محمد هادي معرفت، ص 150 ـ 169.