پس از اثبات امامت امیرالمومنین علی (ع) امامت ائمه دیگر چگونه ثابت می شود؟
همان گونه كه در مورد نحوه اثبات حقانيت پيامبران الهي بيان مي شود در مورد اثبات امامت هریك از امامان نيز، یا باید معجزه ای مشخص برای مخاطبان خاص اظهار شود و یا نص امامت او از جانب پیامبر یا امام قبلی كه امامت او ثابت شده به دست ما برسد و از آنجا كه این امر جنبه نقلی دارد علاوه بر جنبه صحت سندی باید اطمینان بخش نیز باشد همانند نقل وقوع معجزات انبیاء برای نسل های بعد.
اما در خصوص امامت سایر ائمه غیر از امام علی (ع)، بحث و جدال چندانی همانند امامت امير المؤمنين مطرح نیست. زيرا اثبات امامت اولين امام خود به خود اصل ولايت دیگر افراد اهل بيت را نيز اثبات مي نمايد و نادرستی مسیر انتخاب بشری امامان را مشخص می سازد و به همین جهت مسير براي اثبات ولايت و امامت ساير ائمه باز مي شود، اما به هر حال معتبرترین دلیل شیعه بر اثبات امامت این بزرگواران روایاتی است كه توسط امامان پیشین و یا از خود رسول خدا ص در مورد تك تك ایشان نقل شده كه مجموعه این روایات از حد روایت واحد خارج شده و تواتر یا استفاضه اطمینان بخش می رسند.
بسیاری از این روایات از منابع شیعی در اصول كافی، ج1، كتاب الحجه ذكر شده است تا جایی كه در این باب از كتاب شریف كافی برای هریك از امامان فصل جداگانه ای تنظیم شده و ادله امامت هر امام به طور مستقل مطرح شده است. (1)
اما فارغ از این دسته از روایات خاص، ما مجموعه ای از روایات را نیز داریم كه در آن ها تصریحا یا تلویحا به امامت ائمه دوازده گانه شیعه اشاره شده است و حتی روایات متعددی از اهل سنت نیز در همین مورد وجود دارد كه اطمینان عمیقی را در این خصوص حاصل می كند، زیرا به وضوح یا اجمال بر تفسیر خاص شیعی از مصادیق ائمه صحه می گذارد. بد نیست به برخی از این روایات اشاره مختصری داشته باشیم:
1ـ احمد حنبل در مسند كه از معتبرترین كتب مسانید و جوامع اهل سنت و معروفترین كتب حدیث است، سی و پنج حدیث با سندهائی عالی، از پیغمبر روایت كرده است كه همه دلالت دارند بر این كه جانشینان و رهبران امت بعد از آن حضرت دوازده نفرند. از جمله سند را به جابر بن سمره صحابی معروف میرساند كه گفت: شنیدم پیغمبر(ص) فرمود:«یَكُونُ لِهذِهِ الْأَمَّةِ اِثْنا عَشَرَ خَلیفَةً» (2)برای امت دوازده نفر خلیفه است .
2ـ طبرانی از ابن مسعود روایت كرده كه پیامبر خدا(ص) فرمود: «یَكُونُ مِنْ بَعْدی اِثْنی عَشَرَ خَلیفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ» (3) بعد از من دوازده نفر خلیفهاند كه همه از قریش میباشند.
3- فاضل قندوزی از ابولفضیل عامر بن واثله از علی(ع) از پیغمبر(ص) روایت كرده: یا علی تو وصی منی، جنگ تو، جنگ من و سازش تو، سازش من است، تو امام و پدر امام و پدر یازده امامی كه پاك و معصومند و از ایشان است مهدی كه زمین را از قسط و داد پر كند. (4)
4ـ نیز قندوزی روایت كرده كه پیغمبر فرمود: امامان بعد از من دوازده نفرند. اول ایشان یا علی توئی و آخر ایشان قائم است كه خدا به دستش مشارق و مغارب زمین را میگشاید. (5)
5ـ خوارزمی در «مقتل الحسین» و «مناقب» و همدانی در «مودة القربی» از سلمان روایت كردهاند: بر پیغمبر(ص) وارد شدم در حالی كه حسین بر زانوی او بود. چشم ها و دهانش را میبوسید و میفرمود: تو آقا، پسر آقایی. تو امام پسر امام، برادر امام، پدر امامانی، تو حجت خدا پسر حجت خدایی و پدر نه حجتی كه از صلب تو هستند و نهمین ایشان قائم آنها است. (6)
نكته قابل تامل در مجموعه این روایات - هرچند به طور صریح به اثبات امامت تك تك امامان نمی پردازد - آن است كه از مجموع این روایات این جمع بندی به دست می آید كه حقیقت مد نظر حضرت تنها و تنها همان تصویر مصداقی امامان شیعه اثنی عشری است. زیرا هیچ یك از فرقه های اسلامی در هیچ دوره ای امامان دوازده گانه ای به این شكل و با این مصادیق كه منطبق بر اشارات این دسته از روایات باشند ذكر نكرده اند و بدان معتقد نشده اند. این حقیقتی است كه برخی از علمای اهل سنت نیز بدان معترف شده اند؛ مثلا سلیمان قندوزی می نویسد:
« احادیثی كه دلالت میكند جانشینان پیامبر(ص) دوازده نفرند، از طرقمختلف نقل شده و به حد شهرت رسیده؛ با گذشت زمان دانسته شد كه مقصود رسول خدا از این سخن، امامان دوازدهگانه از اهل بیت و عترت اویند، زیرا نمیتوان این حدیث را بر جانشینان پس از او از اصحابش حمل كرد، چرا كه تعداد آن ها از دوازده نفر كم تر است. هم چنین نمیتوان آن را بر حكام اموی تطبیق كرد، زیرا آنان از دوازده نفر بیش ترند. غیر از عمر بن عبدالعزیز همه آن ها مرتكب ظلم آشكار بودند، نیز آنان از بنیهاشم نیستند در حالی كه پیامبر(ص) فرمود: آنان همگی از بنی هاشم هستند،نیز نمیتوان آن را به حكّام بنی عباس حمل نمود، زیرا تعداد آنان نیز از دوازده نفر بیش تر است،بنابر این راهی جز این نیست كه آن حدیث بر ائمه دوازدهگانه یعنی اهل بیت حمل شود، به خصوص آن كه آن ها داناترین، بزرگوارترین و با تقواترین مردم اهل زمان خود بودند. نَسَب آنان از همه برتر و نزد خدا گرامیتر بودند.» (7)
ناگفته نماند در كنار اخباری كه نقل شد، در منابع شیعی روایاتی است كه در آنها اسامی مبارك دوازده امام از حضرت علی(ع) تا حضرت حجة ابنحسن العسكری، امام دوازدهم، مهدی منتظر(عج) نام برده شدهاند كه شارح روایاتی میباشند كه در آنها فقط عدد ائمه ذكر شده است و موجب اطمیمنان بیشتر می شود، مانند این روایت :
« جابر بن عبدالله انصاری می گوید زمانی كه آیه شریفه " يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ" (8) نازل شده به رسول خدا (ص) عرض نمودم : یا رسول الله خدا و رسولش را شناختیم، اما اولوالامری كه خداوند طاعتشان را قرین طاعت شما قرار داد چه كسانی هستند حضرت فرمودند:
«هم خلفائي- يا جابر- و أئمّة المسلمين من بعدي؛ أوّلهم عليّ بن أبي طالب، ثمّ الحسن، ثمّ الحسين، ثمّ عليّ بن الحسين، ثمّ محمّد بن عليّ المعروف في التوراة بالباقر- و ستدركه يا جابر، فإذا لقيته فاقرأه منّي السلام- ثمّ الصادق جعفر بن محمّد، ثمّ موسي بن جعفر، ثمّ عليّ بن موسي، ثمّ محمّد بن عليّ، ثمّ عليّ بن محمّد، ثمّ الحسن بن عليّ، ثمّ سميّي و كنيّي حجّة اللّه في أرضه و بقيّته في عباده ابن الحسن بن عليّ ...»(9)
آن ها جانشینان من و امامان مسلمین بعد از من هستند، اول ان ها علی بن ابیطالب است و سپس حسن و آن گاه حسین سپس علی بن حسین سپس محمد بن علی كه در تورات به باقر معروف است - تو ای جابر او را درك می كنی پس هرگاه او را ملاقات نمودی سلام مرا به او برسان - سپس صادق جعفر بن محمد، سپس موسی بن جعفر سپس علی بن موسی، سپس محمد بن علی سپس علی بن محمد سپس حسن بن علی، سپس هم نام و هم كنبه من حجت خداوند در زمین و بقیه الله در بین بندگان فرزند حسن بن علی ... »
پی نوشت ها:
1. ثقة الاسلام كليني، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ه ش، ج 1، ص 298-300 .
2. نقل از: لطف الله صافی، منتخب الاثر، نشر موسسه المعصومه، قم، 1419 ق، ص 12.
3. علی المتقی، كنز العمال،نشر موسسه الرساله بیروت 1401 ق، ج1، ص338، ج 6، ص 201.
4. حافظ سلیمان قندوزی، ینابیع الموده، نشر مكتبه الحیدریه، نجف 1411 ق، ص 5.
5. همان، ص493.
6. همان، ص258 و 492.
7. حافظ سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، نشر مطبعة العلمیة، قم، بی تا، ص328 .
8. نساء (4) آیه 59 .
9. شيخ طبرسي، الإحتجاج، نشر المرتضي، مشهد 1403 ق، ج 1، ص 69 .