پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
بررسی ادعای شرکت امام حسن علیه السلام در فتح ایران
روایاتِ حضور امام حسن و امام حسین(ع) در فتح طبرستان سند معتبر ندارند و برای توجیه سیاست خلفا یا تحریف مواضع اهل‌بیت(ع) جعل شده‌اند.

پرسش:

آیا امام حسن علیه‌السلام در فتح ایران شرکت داشتند؟

پاسخ:

امروزه برای تقابل‌سازی بین هویت ملی با هویت دینی، به دنبال مخدوش کردن چهره نورانی ائمه اطهار علیهم‌السلام هستند و در این راستا به گزارش‌های مجعول دست می‌زنند تا به مقاصد خود برسند. یکی از شبهات، شبهه حضور امام حسن علیه‌السلام در فتح ایران است.

در مورد حضور حسنین علیهماالسلام، برخی از منابع اهل سنت از حضور آنان در فتح طبرستان خبر داده‌اند. در این نوشتار به بررسی این گزارش‌ها پرداخته می‌شود و عدم حضور آنان در فتح ایران را با دلایل مختلف اثبات کند.

بیشتر کسانی که این شبهه را مطرح می‌کنند به دو کتاب تاریخ طبری و فتوح البلدان بلاذری استناد می‌کند؛ بنابراین به بررسی گزارش این دو کتاب می‌پردازیم:

 

الف. گزارش طبری و نقد آن

طبری دو گزارش را با سند-«حدثنی عمر بن شبه، قال: حدثنا علی بن محمد، قال: اخبرنی علی بن مجاهد، عن حنش بن مالک التغلبی»- در وقایع سال سی‌ام در مورد فتح طبرستان به فرماندهی شخصی به نام سعید بن عاص نقل می‌کند که در یکی نام حسنین علیهماالسلام وجود دارد و در دیگری نیست. این دو گزارش در فاصله چند سطر از هم قرار دارند.

گزارش اول:

«سعید بن عاص به سال سی‌ام، از کوفه به‌منظور غزا آهنگ خراسان کرد. حذیفه بن یمان و کسانی از یاران پیمبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله با وی بودند. حسن و حسین و عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر و عبدالله بن عمرو بن عاص و عبدالله بن زبیر نیز با وی بودند.» (2)

گزارش دوم:

«سعید به سال سی‏ام، آهنگ غزا کرد و به گرگان و طبرستان رفت. عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر و بن زبیر و عبدالله بن عمرو بن عاص با وی بودند.» (3)

باوجود نام «خراسان»، تصور اینکه یکی از این دو گزارش، به فتح خراسان و دیگری به فتح طبرستان مرتبط است پذیرفتنی نیست؛ زیرا:

1. طبری هر دو را ذیل فتح طبرستان آورده است و اگر گزارش اول به فتح خراسان مربوط می‌شد باید ذیل فتح خراسان می‌‎آمد.

2. هر دو یک سند دارند و در گزارش دوم به‌جز نام دو امام، نام همه افراد دیگر تکرار شده است.

3. اگر کسی از عراق یا عربستان به‌سوی شرق ایران حرکت کند گفته می‌شود به‌سوی خراسان می‌رود؛ به همین دلیل در گزارش اول نام خراسان آمده و گفته شده: «آهنگ خراسان کرد (یرید خراسان)» و ازآنجاکه مقصد نهایی طبرستان بوده، در گزارش دوم نام طبرستان آمده است و گفته شده: «به گرگان و طبرستان آمد (فاتی جرجان و طبرستان‏).»

4. نمی‌توان تصور کرد که دو سفر جنگی در سال سی‌ام توسط سعید بن عاص اتفاق افتاده باشد. چه طور در سال سی‎ام یک‌بار سعید بن عاص از کوفه با امکانات آن روزی به همراهی جمعی که حسنین علیهماالسلام هم در آن بوده‌اند به خراسان آمده و آن را فتح کرده و سپس به عربستان یا عراق برگشته و دوباره در همان سال سپاه عظیمی از عربستان یا عراق به راه انداخته است که در آن به‌جز حسنین علیهما‌السلام همه افراد مطرحی که در فتح خراسان بوده‌اند، وی را مشایعت کرده باشند؟

5. آنچه احتمال دو سفر بودن این دو گزارش را به صفر می‌رساند این است که در همین سال سعید بن عاص از طرف عثمان والی کوفه می‌شود.(4)

حال، این پرسش به ذهن خطور می‌کند، چرا کسانی که با استناد به گزارش اول حکم به حضور حسنین علیهماالسلام در فتح ایران می‌کنند، از گزارش دومی که با چند سطر فاصله قرار دارد سخنی نمی‌گویند.

برفرض پذیرش اینکه یکی از این دو گزارش به فتح طبرستان و دیگری به فتح خراسان مرتبط است، هردوی آن‌ها مخدوش هستند، زیرا حنش بن مالک مجهول بوده و در کتاب‌های رجالی نامی از وی به میان نیامده است. الا اینکه او به دیدار حاکمان می‌رفت و جایگاه رفیعی نزد آنان داشت. (5)

راوی دیگر علی بن مجاهد است که بسیاری از منابع رجالی اهل سنت او را تضعیف کرده‌اند (6) تا جاییکه ابن حجر در مورد وی می‌گفت در بین شیوخ احمد حنبل هیچ‌کس ضعیف‌تر از وی نیست. (7)

نکته دیگری که گزینشی بودن گزارش‌ها از طرف شبهه کنندگان را به اثبات می‌رساند، این است که چند سطر قبل از این گزارش‌ها، گزارش دیگری نقل شده است. بر مبنای آن اساساً فتح طبرستان در زمان خلیفه دوم آن‌هم به صلح اتفاق افتاده است. (8) اگرچه این گزارش نیز به دلیل وجود سیف بن عمر در سند آن مخدوش است، اما چگونه شبهه کننده این گزارش را ندیده است و به‌راحتی از کنار آن گذشته و از بین گزارش‌ها تنها گزارشی را گزینش کرده که غرضش با آن محقق شود ... ؟!

 

گزارش بلاذری و نقد آن

یکی دیگر از منابعی که از حضور حسنین علیهماالسلام در فتح طبرستان یاد کرده است فتوح البلدان بلاذری است. وی در جریان فتح طبرستان می‌نویسد:

گفته می‌شود حسن و حسین دو پسر علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام در این جنگ با وی همراه بودند. به قولی سعید بی‌آنکه از کسی فرمانی دریافت کند، از کوفه به‌قصد جنگ طبرستان رفت؛ و الله اعلم. (9)

چند ایراد بر این روایت وارد است:

1. بلاذری نه‌تنها سندی بر این گزارش ارائه نکرده، بلکه آن را با تردید بیان می‌کند؛ زیرا از فعل مجهول «یقال» استفاده کرده است که یکی از کارکردهای فعل مجهول در ادبیات عرب، مشعر به ضعف بودن مطلب است یعنی نویسنده گاهی خود به گزارش اعتماد ندارد بنابراین آن را با فعل مجهول بیان می‌کند. علاوه بر آن این گزارش آن‌قدر مشکوک بوده که بلاذری در پایان نیز از عبارت «والله اعلم» استفاده کرده که گویای تردید بسیار وی در این زمنیه است.

2. نبود این گزارش در منابع قبل از بلاذری نیز دلیل دیگر ضعف این روایت است؛ در ابتدای این روایت بلاذری می‌گوید: «قالوا؛ گفته‌اند» که فعل ماضی است، آنگاه‌که به حضور حسنین علیهماالسلام در طبرستان رسیده، می‌نویسد: «یقال؛ می‌گویند» که فعل مضارع ـ حال و آینده ـ است؛ یعنی قسمتی از گزارش در منابع قبل از بلاذری آمده و بلاذری گزارش را از آن‌ها نقل کرده است، ولی قسمت دوم که به حسنین علیهماالسلام مربوط می‌شود در زمان حیات بلاذری گفته می‌شده و بلاذری آن‌ها را در کتاب‌های متقدم ندیده‌است.

 

شواهد و مؤیدات بر عدم حضور

علاوه بر آنچه گذشت، دلایل دیگری نیز بر رد این نظر وجود دارد که در ذیل به بعضی از آن‌ها اشاره خواهد شد:

شاهد اول: در تاریخ خلیفه (م 240 ق) و تاریخ یعقوبی (م 292 ق) که پیش از طبری (م 310 ق) نگاشته شده‌اند، اشاره‌ای به این داستان نشده است. خلیفه بن خیاط ضمن نقل فتح طبرستان به دست سعید بن عاص، به حضور حسنین علیهماالسلام در این جنگ هیچ اشاره‌ای نکرده است. (10) یعقوبی نیز در وقایع سال سی‌ام اسمی از فتح طبرستان نیاورده و فقط به مسابقه سعید بن عاص، حاکم کوفه با عثمان بن عامر، حاکم مصر برای فتح خراسان اشاره کرده است. (11)

شاهد دوم: تمام روایات تاریخی که متعرض شرکت حسنین علیهماالسلام در فتح طبرستان شده‌اند، ناظر به حضور آنان در فتوحات عصر عثمان هستند؛ عصری که حضرت علی بیشترین فاصله را با دستگاه خلافت داشت.

شاهد سوم: حضرت علی علیه‌السلام در عصر خلافت خویش نیز از شرکت حسنین علیهماالسلام در برخی میدان‌های جنگ جلوگیری می‎کردند تا چه رسد به زمان خلیفه سوم. امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «از رفتن امام حسن و امام حسین علیهماالسلام به میدان نبرد دریغ دارم تا مبادا با مرگ آن دو نسل رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله قطع شود.» (12)

شاهد چهارم: در جریان شورش بر ضد عثمان، حضرت علی علیه‌السلام، امام حسن علیه‌السلام را نزد عثمان فرستاد. عثمان به امام حسن گفت: «پدرت سخت از جان تو بیم دارد، تو را سوگند می‌دهم که نزد پدرت بازگردی.» این ترس همان ترس از قطع شدن نسل حضرت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله است.

شاهد پنجم: سعید بن عاص یکی از دشمنان حضرت علی علیه‌السلام بود. وی علت حضور در جنگ جمل به نفع عایشه را، خارج کردن خلافت از دودمان عبدمناف عنوان می‌کند.

 

کلیدواژه

 فتح ایران، امام حسن علیه‌السلام، امام حسین علیه‌السلام، فتح طبرستان.

 

پی‌نوشت‌ها

1. مسعودی، على بن الحسین بن على (م 346)، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجره، چ دوم، 1409 ق، ج 1، ص 310

2. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، دوم، 1387 ق، ج 4، ص 269.

3. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، دوم، 1387 ق، ج 4، ص 270

4. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، دوم، 1387 ق، ج 4، ص 271.

5. شمشاطی، الانوار و محاسن و الاشعار، منشورات وزاره الاعلام العراقیه، بغداد، 1976 م، ص ۹۸.

6. ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، دارالفکر، بیروت، 1404 ق، ج ۷ ص ۳۳۰.

7. ابن حجر عسقلانی، تقریب الهذیب، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1415 ق، ج 1، ص 702.

8. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، دوم، 1387 ق، ج 4، ص 269.

9. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت، دار و مکتبه الهلال، 1988 م، ص 326.

10. خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، اول، 1415 ق، ص 96.

11. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ترجمه تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ششم، 1371 ش، ج‏2، ص 59.

12. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، مصر، 1385 ق، ج 1، ص 244.

13. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر ـ دار بیروت، 1385 ق، ج 3، ص 175.

14. مسکویه، ابوعلی الرازی، تجارب الامم، تهران، سروش، اول، 1375 ش، ج 1، ص 470.