پرسش:
آیا استخارهای که امروز در میان مردم رواج دارد، بازنمایی رفتار مشرکان در دوران جاهلیت است که در قرآن کریم (مائده/90) با نام «اَزلام» از آن یاد شده است؟
«استخاره» به معنای طلب خیر از خداوند است. این کار معمولاً زمانی انجام میشود که فرد در تصمیمگیریهای مهم زندگی، باوجود تحقیق، مطالعه، تفکر و مشورت با صاحبنظران و افراد باتجربه، نتوانسته به نتیجه برسد. ازیکطرف، دچار تردید و سرگردانی شده و نمیداند کدام راه بهتر است و از طرف دیگر، نمیتواند در همان حال تردید و دودلی بماند و باید بالاخره یکی از دو یا چند طرفی که میان آنها مردد شده را انتخاب کند. در چنین زمانی شخص با توکل به خداوند از او میخواهد که خیر را به او نشان دهد. (1) در این نوشتار پس از آشنایی با موضوع «ازلام» در قرآن، نسبت این کار مرسوم در زمان جاهلیت را با استخاره بررسی میکنیم.
ازلام در قرآن
قرآن در دو آیه از آیات خود موضوع «ازلام» را مطرح میکند:
1. آیه سوم سوره مائده اولین مورد است. موضوع این آیه خوردنیهای حرام، ازجمله گوشتها است. یکی از گوشتهای حرام گوشتی است که از روش «ازلام» یا قرعه با تیرها تقسیم شده است: «وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلاٰمِ.»
در آن زمان یک نوع قمار رسم بود که در آن ده نفر شتر بزرگی را انتخاب میکردند و پس از نحر، گوشتش را به 28 بخش تقسیم میکردند. سپس بهجای اینکه هرکس مثلاً یکدهم قیمت شتر را بدهد و یکدهم گوشت آن را بردارد، از تیرهای دهگانه قرعه استفاده میکردند. هفتتیر دارای سهم بود و از یک تا هفت بخش از گوشت را شامل میشد. (28=7+6+5+4+3+2+1) سه تیر هم سهمی نداشتند و پوچ بودند. گوشت بین هفتنفری که تیرهای دارای سهم را برداشته بودند، تقسیم میشد و آن سهنفری که تیر بدون سهم را برداشته بودند، با اینکه چیزی از گوشت به آنان نرسیده بود، باید پول کل شتر را میپرداختند. قرآن گوشتی که از طریق این نوع از «قمار» به دست میآمد را حرام و بدین شکل از آن نهی کرد.(2)
2. دومین جایی که در قرآن از «ازلام» یاد شده، آیه نود همین سوره مائده است:
«یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا اَلْخَمْرُ وَ اَلْمَیْسِرُ وَ اَلْأَنْصٰابُ وَ اَلْأَزْلاٰمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ اَلشَّیْطٰانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛
ای اهل ایمان! جز این نیست که همه مایعات مستکننده و قمار و بتهایی که [برای پرستش] نصب شده و پارهچوبها، پلید و از کارهای شیطان است؛ پس از آنها دوری کنید تا رستگار شوید.»
درباره اینکه منظور از «ازلام» در این آیه چیست، اختلاف است. برخی معتقدند که مراد از «ازلام» در این آیه همان «ازلام» آیه سوم و تقسیم اموری همچون گوشت با همان قماری است که قبلاً توضیح داده شد؛ اما به باور برخی دیگر، «ازلام» در آیه نود با «ازلام» در آیه سوم متفاوت است؛ یکی دیگر از کارهایی که در زمان جاهلیت رواج داشت، تفأل زدن به تیرهای ازلام بود. این تیرهای چوبی در بتکدهها قرار داشت. بر روی یکی از این تیرها نوشته شده بود: «امرنی ربی؛ پروردگارم به من دستور داد» و بر دیگری نوشته شده بود: «نهانی ربی؛ پروردگارم مرا نهی کرد و بر روی سومی چیزی نوشته نشده بود و شخص باید دوباره اقدام به تفأل میکرد؛ مثلاً اگر قصد سفر داشت، به بتکده میآمد و با دست بردن به زیر پارچهای که روی تیرها افتاده بود، یک تیر را برمیداشت، اگر تیری که بر آن نوشته شده بود «امرنی ربی» بیرون میآمد، به سفر میرفت؛ اما اگر تیری که بر آن نوشته شده بود «نهانی ربی» بیرون میآمد، سفر نمیکرد.(3)
نسبت استخاره با ازلام
اگر منظور از «ازلام» در هر دو آیه تقسیم گوشت با تیرهای دهگانه باشد که مشخص است این نوع از قمار اصلاً ارتباطی با استخاره ندارد تا گفته شود نهی قرآن از ازلام همان نهی از استخاره است؛ (4) اما اگر بگوئیم ازلام در آیه نود غیر از ازلام در آیه سوم است، باز این به معنای نهی قرآن از استخاره نیست؛ چراکه ارتباط ازلام با بتکده و بتها باعث نهی خداوند از آن شده است. توضیح آنکه ساکنان جزیرهالعرب سابقه دین ابراهیمی داشتند، اما بهمرور بسیاری از آداب و مناسک این دین را به شرک و بتپرستی آلوده کردند. برای نمونه اعمال عبادی حج ازجمله طواف، سعی، قربانی و... را کاملاً با بتپرستی پیوند زده و بتهای خود را در کعبه و صفا و مروه قرار داده بودند. اسلام با عمل حج مخالفت نکرد، بلکه با زدودن بدعتها، حج ابراهیمی را احیاء کرد و آن را به شکل پیشین خود برگرداند.(5) استخاره و طلب خیر کردن از خداوند، نوعی قرعه است و اصل آن مشکلی ندارد؛ اما پیوند زدن آن با بتکده و بتها باعث مخالفت خداوند با آن شده است.(6) بهویژهکه قرآن در ماجرای کفالت حضرت مریم علیهاالسلام توسط حضرت زکریا علیهالسلام، ماجرای قرعه با قلمها در امر مهمی همچون سرپرستی یک دختر را نقل کرده، اما با آن مخالفت نکرده است:
«ذٰلِکَ مِنْ أَنْبٰاءِ اَلْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَ مٰا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلاٰمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ مٰا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ؛ (7)
این [حقایق] از خبرهای غیبی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان قلمهای خود را [بهعنوان قرعهزدن در آب] میانداختند که کدامیک از آنان سرپرستی مریم را عهدهدار شود و نیز زمانی که [برای کفالت او] با یکدیگر جدال و ستیز میکردند، نزد آنان نبودی.»
در داستان حضرت یونس نیز باز شاهد نوعی قرعه هستیم:
«وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ اَلْمُرْسَلِینَ * إِذْ أَبَقَ إِلَى اَلْفُلْکِ اَلْمَشْحُونِ * فَسٰاهَمَ فَکٰانَ مِنَ اَلْمُدْحَضِینَ؛ (8)
و یونس از پیامبران بود. [یاد کن] هنگامی را که بهسوی آن کشتی پر [از جمعیت و بار] گریخت و با سرنشینان کشتی قرعه انداخت [و قرعه به نامش افتاد] و از مغلوبشدگان شد [و او را به دریا انداختند.]»
این دو آیه بهخوبی نشان میدهد که قرآن با استخاره یا قرعه مخالف نیست، بلکه از آلوده ساختن آن با افکار و رفتارهای شرکآلود نهی کرده است.
نتیجه
1. در قرآن دو بار از «ازلام» یاد شده است. یکبار به معنای نوعی قمار است که در جاهلیت با مشارکت ده نفر انجام میشد؛ هفت نفر برنده و سه نفر بازنده میشدند، برندهها بدون هیچ هزینهای مالک میشدند و بازندهها همه هزینه را متقبل میشدند. قرآن کریم، این کار را حرام و ممنوع کرد.
اگر ازلام در آیه نود سوره مائده را قرعهکشی با تیرهای سهگانه بهمنظور اطلاع ازنظر خداوند درباره کاری بدانیم، بین استخاره و ازلام همانندی شکلی وجود دارد.
2. برفرض صحت این قول، باز نهی از ازلام به معنای نهی از استخاره نیست؛ زیرا مشرکان چون این عمل را به بتها و بتکده پیوند زده و برای بتها در اطلاع ازنظر خداوند نقشی قائل بودند، خداوند از آن نهی کرد وگرنه بهخودیخود حرام نبود و به همین دلیل، در دو جای قرآن از قرعه یاد شده و با آن مخالفتی نشده است.
برای مطالعه بیشتر:
طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: محمدباقر موسوی، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1374 ش، ج6، ص 175-177.
پینوشتها:
1. فضلالله، محمدحسین، من وحى القرآن، بیروت، دار الملاک، چاپ اول، 1419 ق، ج8، ص 42-44.
2. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1363 ش، 1، ص 162؛ فراء، یحیى بن زیاد، معانى القرآن، قاهره، الهیئه المصریه العامه للکتاب، چاپ دوم، 1980 م، ج1، ص 319؛ سمرقندی، نصر، بحرالعلوم، بیروت، دارالفکر، 1416 ق، ج1، ص 368؛ طبرسى، فضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، 1372 ش، ج3، ص 244.
3. مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1423 ق، ج1، ص 452؛ فراء، معانى القرآن، ج1، ص 301؛
4. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، 1390 ق، ج6، ص 118 و 119.
5. ر.ک: صادقی، رقیه، «حج جاهلی، حج محمدی صلیاللهعلیهوآله»، میقات حج، ش 42، 1382 ش؛ صفحه «حج در جاهلیت» تارنمای ویکی فقه (https://fa.wikifeqh.ir/حج_در_جاهلیت)
6. بلاغى، عبدالحجه، حجه التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم، انتشارات حکمت، چاپ اول، 1386 ش، ج2، ص 189.
7. سوره آلعمران، آیه 44.
8. سوره صافات، آیههای 39-41.







