در آيه ششم سوره احزاب پس از اين كه ولايت مطلقه پيامبر بر مؤمنان يادآوري ميگردد، تصريح ميشود: «همسران پيامبر مادران مؤمنانند» . (و ازواجه امهاتهم)
در اين سوره و سوره مجادله با اشاره به سنت جاهلي «ظهار» تصريح ميكند: هر گاه مردي همسرش را «ظهار» كرد و او را به منزله مادر خودش شمرد، اقدام او بي اثر است و همسر به منزله مادرش نميگردد؛ بعد در سوره مجادله اضافه ميكند: « إنْ أُمَّهاتُهُم إِلاّ اللاّئي وَلَدْنَهُم ؛ (1) مادرانشان فقط زناني هستند كه آنان را به دنيا آورده اند».
بنا بر اين آيه، تمام احكام مادري فقط براي زني ثابت است كه انسان را به دنيا آورده، هيچ زن ديگري در اين حكم با وي شريك نميگردد. خداوند چون قانون گذار است، ميتواند كسان ديگري را به «منزله مادر» معرفي كند. وقتي كسي به منزله مادر معرفي ميشود، معنايش اين است كه بعضي آثار مادري در حق وي جاري ميگردد.
آيات سوره احزاب همسران پيامبر را به منزله مادر معرفي ميكند. با توجه به سياق آيات كه در صدد معرفي شأن و مقام رسول خداست و همسرانش به خاطر نسبت همسري با وي مورد توجه قرار گرفته اند، معلوم ميشود معرفي آنان به عنوان «مادران مؤمنان»، نه به عنوان شأني معنوي، بلكه فقط براي حفظ حرمت و احترام رسول خداست. رسول خدا چنان پيش خدا مقام دارد كه «اهل بيت» آن بزرگوار مورد عنايت خاص قرار ميگيرند و برگزيده ميشوند؛ نيز محبت خويشاوندان حضرت به عنوان اجر رسالت معرفي ميگردد و همسران وي به عنوان "مادر" شمرده ميشوند، كه واجب الاحترام ميباشند.
اما مادر، ( مادري كه انسان را به دنيا آورده) هم واجب الاحترام است و هم به فرزندان خود مَحرم است و بر او لازم نيست در برابر فرزندان، پوشش كامل داشته باشد و فرزندان ميتوانند اگر مادر بدون پوشش كامل بود، به وي نگاه كنند. همچنين ازدواج با مادر حرام است و بين او و فرزندانش ارث بردن وجود دارد، ازدواج فرزندان او كه خواهر و برادرند، با هم حرام ميباشد.
حالا كه همسران پيامبر (ص) به عنوان مادر معرفي شدهاند، كدام يك از احكام بالا در مورد آن ها جاري است؟
حكم اوّل كه قطعا جاري است، زيرا اوّلين چيزي كه در باره مادر به ذهن ميرسد، وجوب احترام اوست. وقتي به خاطر رعايت حرمتِ رسول خدا، همسرانش به عنوان مادر معرفي ميگردند، پس وجوب احترام همسران قطعي است، از اينرو اين مطلب در هيچ آيه ديگري تكرار نشده، مسلّم فرض شده است.
اما اين آيه هيچ حكم ديگري را در مورد آن ها ثابت نميكند ؛ زيرا آيه در مقام وا داشتن مؤمنان به حفظ حرمت رسول خدا و خانواده اش ميباشد، و اين مقام با جواز كشف حجاب زنان رسول خدا و با حكم ارثبري دو سويه آنان و مؤمنان، سازگاري و مناسبت ندارد.
علاوه بر آن در آيه حجاب و آيه پوشش، زنان رسول خدا به رعايت پوشش بلكه بالاتر از آن به رعايت حجاب و حائل (پرده و مانع) هنگام رويارويي با مؤمنان مأمور شده اند، همچنان كه مؤمنان به رعايت اين حائل هنگام مواجهه با همسران رسول خدا، ملزم شده اند. پس مادر بودن آن ها نه تنها لزوم پوشش را نفي نكرد و مَحرميت را اثبات ننمود، بلكه حفظ حرمتِ بيشتري را طلب كرد و آنان و مؤمنان موظف به رعايت حجاب و حائل هنگام رويارويي گشتند.
ارثبري هم به حكم ادامه همين آيه «و اولوا الارحام بعضهم اولي ببعض في كتاب اللّه» نفي شد. همسران رسول خدا از مؤمنان ارث نميبرند، همچنان كه مؤمنان از آنان ارث نميبرند.
فرزندانِ همسران رسول خدا نيز برادر و خواهر مؤمنان حساب نميشوند و با آنان محرم نيستند، از اينرو مؤمنان در صورت نبودن رابطه محرميتي ديگر، ميتوانند با آن ها ازدواج كنند، همچنان كه امام علي (ع) با حضرت زهرا ازدواج كرد.
وقتي محرميت در بين نباشد، به نظر ميرسد پس از وفات رسول خدا يا بعد از طلاق دادن زنان توسط ايشان، ميتوان با آن ها ازدواج كرد، چه اين كه حكم مادري فقط براي حفظ حرمت پيامبر بود، و ظاهرا چون به منزله مادر بودن، حرمت ازدواج استفاده نمي شود، حرمت ازدواج با آنان، جداگانه ذكر ميشود: «و لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدَا» .(2) (در ادامه وجه اين حرمت را ذكر مي كنيم).
وقتي حكم مادري فقط بزرگداشت و احترام و حرمتگذاري همسران را لازم ميگرداند و ربطي به حرمت ازدواج با آنان ندارد (و حرمت ازدواج دليل جداگانه دارد)، پس اين حكم، كلي و عام است و مخاطب آن همه مردان و زنان مؤمن هستند. همسران پيامبر، مادر همه مردان و زنان مؤمنند . بر همه آنان (از زن و مرد) حفظ حرمت و احترام همسران پيامبر به عنوان «مادر» لازم و واجب است و آنان فقط نسبت به مردان مؤمن حكم مادري ندارند.
البته "مادر مؤمنان بودن" براي همسران رسول خدا فقط يك اعتبار دنيوي بود . هيچ مقام و شرافت معنوي و اخروي براي آنان ثابت نميكرد. اين اعتبار بدان جهت لحاظ شد تا حرمت و حريم رسول خدا محفوظ و محترم بماند، از اينرو اين حكم ، به صورت مطلق بيان شد و قيدي در آن ذكر نشد (و ازواجه امهاتهم).
اگر شرافت و مقام معنوي بود، به صالح بودن آنان مقيد ميگشت.
اين زنان تا وقتي كه همسر رسول خدا باشند و حضرت آنان را طلاق نداده و يا نكاح آنان را فسخ نكرده باشد، واجب الاحترام ميباشند و وجوب احترام آن ها حتي پس از مرگ پيامبر هم تداوم دارد.
اين مادران حتي اگر مادران صالحي نباشند و مرتكب ستم و گناه شوند، باز عنوان مادري براي آنان ثابت است و حفظ حرمتشان بر همه مؤمنان واجب. همچنان كه نسبت به مادر واقعي، حفظ حرمت و احترام لازم است، حتي اگر گناهكار يا كافر باشد. قرآن در باره حفظ حرمت پدر و مادر كافر ميگويد:
« وَ وَصَّيْنا الإِنسانَ بِوالِدَيْهِ ... وَ إِنْ جاهَداكَ عَلي أَنْ تُشْرِكَ بي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاتُطِعْهُما و صاحِبْهُما فِي الدُّنيا مَعرُوفا ؛ (3) به انسان در باره پدر و مادرش [= حفظ حرمت و احترام آنان] سفارش كرديم ... اگر كوشش كردند تا چيزي را بدون علم، شريك من قرار دهي [در اين مورد] از آنان پيروي مكن. اما در دنيا با آنان به شايستگي همنشيني كن ! » .
پس همچنان كه حفظ حرمت و بزرگداشت مادرِ واقعي، با گناهكار بودنش ساقط نميشود، همسران پيامبر هم كه به منزله مادر هستند، تا زماني كه اين عنوان به طلاق يا فسخ، از بين نرفته، حكم گراميداشت آنان وجود دارد، پس مقيد كردن عنوان مادري مؤمنان و وظيفه بزرگداشت «مادامي كه صالح باشند»، دليل محكم ندارد و قابل قبول نيست.
بنا بر اين : عايشه و ديگر همسران رسول خدا كه به بيان قرآن "مادران مؤمنان" معرفي شده اند، واجب الاحترامند. همه مسلمانان موظفند در زمان حيات و بعد از مرگ آنان، حرمت شان را حفظ كنند، ولي اين بدان معنا نيست كه در تاريخ دخل و تصرف بيجا كنيم . اگر مرتكب خلافي شده اند، آن را كتمان كنيم و به آنان تقدسي بالاتر از آنچه داشته اند، ببخشيم .
قرآن كه همسران پيامبر را "مادران مؤمنان" معرفي مي كند و آنان را واجب الاحترام مي شمارد، در مورد بعضي از همسران مي فرمايد:
« يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم ؛ (4) اي پيامبر! چرا چيزي را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام ميكني؟! خداوند آمرزنده و رحيم است؟ » .
« وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلي بَعْضِ أَزْواجِهِ حَديثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِه ؛ (5) (به خاطر بياوريد) هنگامي را كه پيامبر يكي از رازهاي خود را به بعضي از همسرانش گفت، ولي هنگامي كه وي آن را افشا كرد...» .
« إِنْ تَتُوبا إِلَي اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ ؛ (6) اگر شما (دو همسر پيامبر) از كار خود توبه كنيد (به نفع شماست، زيرا) دل هاي شما دو نفر از حق منحرف گشته . اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد، (كاري از پيش نخواهيد برد). زيرا خداوند ياور اوست. همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند» .
« عَسي رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكارا ؛ (7)اميد است كه اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جاي شما همسراني بهتر براي او قرار دهد، همسراني مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه كار، عابد، هجرت كننده، زناني غير باكره و باكره! » .
« ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلينَ؛ (8) خداوند براي كساني كه كافر شده اند، به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستي دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولي به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودي به حال شان (در برابر عذاب الهي) نداشت، و به آن ها گفته شد: وارد آتش شويد همراه كساني كه وارد ميشوند!» .
در اين آيات به صراحت سخن از بعضي زنان پيامبر رفته كه با سخت گيري بر پيامبر، ايشان را وادار كردند براي جلب رضايت شان عملا و با قسم ، حلال خدا را بر خود حرام كند كه خدا به دفاع از پيامبر وارد شده و ايشان را به شكستن آن قسم امر مي كند .
همچنين صراحت دارد كه ايشان رازي را با يكي از همسرانش در ميان گذاشته، ولي آن همسر راز پيامبر را افشا كرده است.
به صراحت مي فرمايد : دو نفر از همسران رسول خدا از حق منحرف شده و عليه رسول خدا همدست شدند . خداوند اعلام مي كند كه در قبال آنان، خودش و جبرئيل و صالح مؤمنان پشتيبان پيامبر است . آن دو را به توبه فرا مي خواند . به آن دو و بقيه همسران پيامبر كه بر ايشان منت مي گذاشتند و طلبكارانه برخورد مي كردند، مي گويد : اگر پيامبر شما را طلاق دهد، خداوند زناني دوشيزه و بيوه كه مطيع و تسليم خدا و پيامبر باشند، روزي اش مي كند . در آخر هم براي هشدار به آن دو، دو نفر از همسران پيامبران پيشين يعني نوح و لوط را مثل مي زند كه با اين كه همسر پيامبر بودند ، ولي همسري پيامبر دردي از آنان دوا نكرد و از جهنميان گرديدند.
در آياتي ديگر باز هم خطاب به همسران رسول خدا مي فرمايد:
« يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلاً وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيما يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسيرا وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريما يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولي وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَه؛ (9) اي پيامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگي دنيا و زرق و برق آن را ميخواهيد ، بياييد با هديهاي شما را بهرهمند سازم . شما را به طرز نيكويي رها سازم! اگر شما خدا و پيامبرش و سراي آخرت را ميخواهيد، خداوند براي نيكوكاران شما پاداش عظيمي آماده ساخته است.» اي همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشي مرتكب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود و اين براي خدا آسان است. هر كس از شما براي خدا و پيامبرش خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت. روزي پرارزشي براي او آماده كردهايم. اي همسران پيامبر! شما هم چون يكي از زنان معمولي نيستيد . اگر تقوا پيشه كنيد ، به گونهاي هوسانگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، سخن شايسته بگوييد! در خانههاي خود بمانيد، همچون دوران جاهليّت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، نماز را برپا داريد، زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد» .
بنا بر اين : از ديدگاه قرآن ، زنان پيامبر گر چه به خاطر انتساب به ايشان واجب الاحترامند، اما خودشان به خودي خود انسان هايي هستند كه ممكن است خطا و گناهي مرتكب شده باشند . آن ها معصوم نيستند و بالاتر از چون و چرا نمي باشند.
طبيعي است كه بيان تاريخ زندگي آن ها منجر به سخن گفتن از خوبي ها و بدي هاي آنان مي شود و اين بيان واقعيت و تاريخ است و بي احترامي نيست.
بي احترامي به عايشه يا ديگري و بهتان زدن به او و دشنام دادن به او و كتمان فضايل او و ... - كه ما هيچ كدام از اين كارها را در مورد هيچ مسلماني جايز نمي دانيم چه رسد به اين كه او همسر پيامبر و مادر مؤمنان و واجب الاحترام باشد - به هيچ وجه جايز نيست.
پرسشگر محترم ! ما شيعيان به حكم قرآن همه همسران پيامبر را "مادر" و "واجب الاحترام" مي دانيم، گر چه به شهادت قرآن و روايات و تاريخ، بعضي از آنان مادران خوبي نبوده اند، ولي خوب نبودن مادر مجوز بي احترامي به او نمي شود. مؤمن بايد مادر را حتي اگر كافر باشد، احترام كند و با او به خوبي رفتار نمايد.
ما گر چه ام المؤمنين عايشه را به خاطر تقابل او با امير المومنين و خليفه ي بر حق پيامبر و به راه انداختن جنگ خونين و پر خسارت جمل ، مادر نامهرباني براي امت مي دانيم ، ولي خود را موظف به حفظ حرمت او دانسته، كساني را كه به ايشان يا هر كدام از ديگر همسران پيامبر بي حرمتي كنند، شايسته مذمت و محكوميت مي شماريم .
پي نوشت ها:
1. مجادله (58) آيه2.
2. احزاب (33) آيه53.
3. لقمان (31) آيه15.
4. تحريم (66) آيه1.
5. همان ، آيه3.
6. همان ، آيه4.
7. همان ، آيه5.
8. همان ، آيه10.
9. احزاب (33) آيه28-33.