اسلام چون آخرين دين الهي است، نسخ كننده دستور العمل هاي اديان ديگر و ارائه دهنده آخرين دستور العمل است. اما حق آزادي انتخاب دين نسخ نشده و يك حقيقت و حكم هميشگي است. اين حق انتخاب دين در آيات به اين صورت بيان شده:
"لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي ...(1)
اين آيه هم بيان حقيقتي است و هم حكمي كه بر آن حقيقت استوار است.
حقيقتي كه اين جمله بيان مي كند،"اجباري نبودن دين و عقيده" است زيرا دين و عقيده باور قلبي نسبت به حقايق مربوط به مبدا و معاد است كه منشا و انگيزاننده به سوي عمل است و باور قلبي هم اجبار پذير نيست. كسي را نمي توان به باورداشتن توحيد يا نبوت يا معاد و به دوست داشتن خدا و بندگان صالح خدا و نفرت داشتن از شيطان و دشمنان خدا وادار كرد. قلب از حوزه تسلط انسان ها خارج است. نمي توان كسي را به باور داشتن يا دوست داشتن وادار نمود.
اگر با فردي با برهان مواجه شدي و ذهن و روحش را قانع كردي، به يقين مي رسد. اگر جمال و زيبايي حق را به او نماياندي، معتقد و عاشق مي شود.
همچنان كه وقتي با بي پايگي و بي برهاني باطل مواجه شد و زشتي و نفرت انگيزي باطل را ديد، خواه ناخواه از آن متنفر مي شود. نمي توان او را به دوست داشتن و باور قلبي وادار كرد. از اين رو در ادامه مي فرمايد" قد تبين الرشد من الغي" رشد و هدايت از غي و گمراهي و ضلالت آشكار شده است. زيرا حق برهان دارد و زيبا است. باطل برهان ندارد و زشت و نفرت انگيز است.
اما حكم تكليفي اين است كه اي پيامبر و اي مؤمنان !حق نداريد افراد را به زور به دين وارد كنيد و به پذيرش اعتقادي وا داريد. زيرا دين داري اجباري فقط ظاهرسازي است و مقبول خدا نيست. خدا دينداري واقعي و ريشه دار را مي خواهد ،نه دينداري اجباري و بي ريشه را.
2. إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (2)
ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس!
3. وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً (3)
بگو: «اين حقّ است از سوي پروردگارتان! هر كس ميخواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر كس مي خواهد كافر گردد!» ما براي ستمگران آتشي آماده كرديم كه سراپردهاش آنان را از هر سو احاطه كرده است! و اگر تقاضاي آب كنند، آبي براي آنان مي آورند كه همچون فلز گداخته صورتها را بريان ميكند! چه بد نوشيدني، و چه بد محل اجتماعي است!
اين آيات ضمن آزاد شمردن انسان در انتخاب دين ، او را در صورت انتخاب حق، مؤمن شمرده و مستحق پاداش مي شمارند و در صورت انتخاب غير حق، كافر شمرده و مستحق آتش دوزخ مي شمارند و در تورات و انجيل هم همين حكم آمده است.
اين گونه نيست كه تورات و انجيل گفته باشد هر كس در انتخاب دين آزاد است و هر ديني را برگزيند، حق است و بهشتي مي شود.
اگر شما ادعا داريد كه تورات و انجيل انسان را در انتخاب دين آزاد دانسته و هر انتخابي را حق و سبب پاداش مي داند، مدرك و مستند خود را ارائه دهيد.
پي نوشت ها:
1.بقره آيه 255.
2. انسان (76) آيه 3.
3. كهف (18) آيه 29.