اخبار
۱۳۸۶/۰۷/۰۲ ۱۵:۱۱ شناسه مطلب: 4220
شناخت انسان بدون شناخت جنبههاى مختلف روحى او ممكن نخواهد بود و یكى از مهمترین و پیچیدهترین حالات روحى انسان كه هم در حوزه انسان شناسى و هم در حوزه حكمت و عرفان الهى بطور بسیار دقیق و گستردهاى مورد مطالعه و بررسى قرار مىگیرد وجود حالات عرفانى او و از آن جمله دعا و راز و نیازهاى او با خدایش است و همین حالت است كه مىتوان آن را نقطه اتصال وجود آدمى با متافیزیك (ماوراء الطبیعه) دانست. زیرا دعا جدىترین و پاكترین و قوىترین نحوه برقرارى ارتباط انسان با خالق حكیم و مهربانش است.
فرق اساسى انسان نیز با موجودات دیگر در سه چیز استیكى تفكر متعالى و قدرتمند اوست و دیگرى اختیار و اراده او براى رسیدن به آرزوهاى گوناگونش و دیگرى عشقى همراه با معرفتبه خداوند و یكى از تجلیات این عشق و شیفتگى دعا و مناجات و رازگوئى با خداوند است.
با ذكر این مطلب آشكار مىشود كه دعا علاوه بر اینكه در معارف الهى خصوصا در عرفان اسلامى از اهمیت ویژهاى برخوردار است تا حدى كه عرفاء آن را یكى از ابواب كشف و شهود حقایق براى اولیاء الهى دانستهاند همچنین در نزد طبقات دیگرى از انسانها هم داراى اهمیت مخصوصى است و لذا در این فرصت اندك و لزوم بحث از دعا ما به مهمترین اصول و بنیادهاى آن اكتفاء نموده و مقاله را با ارائه مطالبى پیرامون تعریف دعا، عوامل و زمینههاى توجه نمودن به دعا، اهمیت دعا، فواید دعا، و آداب دعا، به پایان مىرسانیم.
تعریف دعا
در فرهنگ اصطلاحات و تعریفات نفایس الفنون چنین آمده است كه «دعا طلب كردن حاجت است از بارى تعالى به تضرع و اخلاص و گاه بود كه غرض از دعا مجرد مدح و ثنا بود و بیشتر ادعیه خواص و اولیاء كه از ما سوى الله اعراض نمودهاند از این قبیل تواند بود و جمعى گفتند دعا آن است كه مروى باشد از شارع به تصریح یا به تعریض و هر آنچه مروى نباشد آن را مناجاة خوانند و دعا هم به قول باشد و آن صریح بود چنانكه رب ارحم واعط و یا به تعریض چنانكه رب انى ضعیف و هم به فعل.» (1)
دكتر آلكسیس كارل نیز بیان زیبایى در تعریف دعا دارد. وى مىگوید: نیایش اصولا كشش روح به سوى كانون غیر مادى جهان است. به طور معمول نیایش عبارت است از تضرع و ناله مضطربانه و طلب یارى و استعانت و گاهى یك حالت كشف و شهود روشن و آرام درونى و مستمر و دور تر از اقلیم همه محسوسات است. به عبارت دیگر مىتوان گفت كه نیایش پرواز روح به سوى خداست و یا حالت پرستش عاشقانهاى نسبتبه آن مبدئى است كه معجزه حیات از او سر زده است و بالاخره نیایش نمودار كوشش انسان استبراى ارتباط با آن وجود نامرئى آفریدگار همه هستى عقل كل، قدرت مطلق، خیر مطلق» (2)
دعا توجه و سخن آگاهانه وجدى فطرت پاك انسانى با خالق دانا و مهربانش در تمامى حالات و بخصوص در تنهاترین و غریبانهترین حالاتش است كه از سر آگاهى به جنبههاى گوناگون نیازهاى خود و یا اعتراف به پلیدى گناهان خود و اظهار توبه به درگاه او بوجود مىآید و مىتواند شامل اظهار نیازها و یا مدح و ثناى او بوده باشد و این حالتى عرفانى است كه به صورت مناجات و ذكر قلبى و یا زبانى در افراد آشكار مىشود.
عوامل توجه به دعا
در نظر اهل معرفت و عارفان حقیقى وجود خداوند به قدرى مقدس و محترم و داراى محبوبیت است كه او را با هیچ چیز نمىتوان برابر دانست زیرا تمامى خیرات و زیبائىها و نیز تمامى آنچه را كه آرزوهاى متعالى انسان و هر موجود دیگرى را بوجود مىآورد و محقق مىسازد از خداوند است. خداوند هم خلق كردنش حكیمانه و بى مانند است و هم محبتش بیكران و وصف ناپذیر و روح نواز و هم تنبیه و ادب كردنش عین عدالت و محبت است. با این وصف تمامى موجودات كه ساخته ستحكمت و محبتخداوند هستند تا زمانى كه موجود هستند و نیز تا زمانى كه از خود و فطرت حقیقى شان غافل نشدهاند همواره رو به سوى آن كمال مطلق و زیبایى مطلق و خیر مطلق دارند و به سوى او نیز در حركتخواهند بود. منتها در مسیر زندگى علل و شرایطى مانع توجه و ارادت قلبى آنها به خالق شان مىشود كه با رفع این موانع دوباره آن توجه و ارادت حقیقى موجود شده و ادامه مىیابد.
استاد آیت الله جوادى آملى پیرامون این مسئله گفتهاند كه: «چیزى در جهان نیست كه به یاد حق و خداى سبحان نباشد این انسان مىباشد كه گاهى غافل است و گاهى غیر غافل» (3)
استاد مرتضى مطهرى پیرامون علل توجه به خداوند گفتهاند: «انسان در دو حال ممكن استخدا را بخواند یكى وقتى كه اسباب و علل از او منقطع شود و دچار سختى و اضطرار گردد و یكى وقتى كه روح خودش اوج بگیرد و خود خویشتن را از اسباب و علل منقطع كند در حال اضطرار و انقطاع اسباب انسان خود به خود بطرف خدا مىرود احتیاج به دعوت ندارد و البته این كمالى براى نفس انسان نیست كمال نفس در این است كه خودش خود را منقطع سازد و اوج بگیرد.» (4)
آن زمان كه آدمى به بلاها و سختىهاى بزرگ مبتلا مىشود و یا در زمانى كه مسئله مرگ كسى و یا كارگشائى و معجزه بزرگى در زندگىاش مطرح مىشود. همان موقع است كه اصل مهم خداجویى بوجود آمده و كم كم رشد مىكند.
همچنین آدمى اگر مراحل وجود یافتن و سیر تحولات زندگى خود را از آغاز تا زمان حاضر به دقت و با دیده بینا و منصف مورد مطالعه و بررسى قرار دهد به طور طبیعى توجهاش به خداوند و الطاف كریمانه او معطوف خواهد شد و این خود مىتواند عامل بسیار قوى براى دعا و مناجات و ذكر الهى باشد.
عامل مهم دیگر این است كه روح انسان وقتى از این عالم دنیا و حوادث آن خسته و دلتنگ شده باشد اگر ذرهاى در دلش نور معرفت و ایمان الهى باشد خدایش را با زبان فقر و نیازمندى و شكر مىخواند.
اهمیت دعا
اهمیت نیایش را در این كتاب مقدس آسمانى (قرآن كریم) مىتوان از سه نظر استفاده كرد:
1- از آیاتى كه خداى تعالى در آن بندگان مومن خود را ترغیب و تاكید فرموده كه او را نیایش كنند. مانند این آیات «اجابت مىنمایم دعاى نیایشگر را هرگاه مرا بخواند در هر حال و هر جا كه باشد (بقره 186)، بخوانید پروردگار خود را با حالت زارى كه نشانه نیاز است و در حال پنهانى كه دلیل اخلاص (اعراف 53 و 54) بخوانید مرا تا اجابت كنم شما را (مومن 62)
2- از آیات و قصههاى برخى از پیامبران كه هرگاه نیازى داشتهاند و یا به شدائدى گرفتار شدهاند تنها مشكل گشاى آنان نیایش بوده استحضرت آدم(ع) پس از ترك اولى در مقام اعتراف به تقصیر چنین استغاثه كرد اى پروردگار ما بر نفسهاى خود ستم كردیم اگر نیامرزى ما را بو بر ما رحم نیاورى هر آینه از زیانكاران باشیم (اعراف 22) و حضرت نوح پس از صدها سال تحمل شداید نجات خود را از چنگال قوم بى انصاف به وسیله دعا به دست آورد و نوحا اذنادى من قبل فاستجبناله (انبیاء 76)
3- اهمیت نیایش را مىتوان از آیاتى فهمید كه خود به صورت دعا آمده است... پروردگارا عطا فرما ما را در این سراى توفیق بندگى و در آن سراى جزاى نیك و نگه دار ما را از عذاب دوزخ (بقره 197) (5)
و نیز در بحار الانوار جلد 93 ص 291 چنین آمده است كه «بگو خداوند من، اگر دعاى شما نبود به شما اعتناء نمىكرد (6) و همچنین امام رضا(ع) از پیامبر نقل مىكند كه فرمودند «دعا سلاح مومن، ستون دین و روشنائى آسمانها و زمین است» (7)
مرد شامى از امام على(ع) پرسید كدام سخن به نزد خداوند بهتر و برتر است؟ امام(ع) پاسخ داد ذكر بسیار، تضرع به خدا و دعا (8)
حضرت امام خمینى(ره) پیرامون اهمیت دعا چنین فرمودهاند كه: «همه خیرات و بركات از همان دعا خوانهاستحتى آنها كه به طور ضعیف دعا مىخوانند و ذكر الله مىگویند به همان اندازه كه طوطى وار در آنها تاثیر كرده بهتر از آنهایى هستند كه ترك دعا كردهاند. نماز خوان ولو اینكه مرتبه نازلهاى داشته باشد از نماز نخوان بهتر است آرى همین دعا خوانها و همین كسانى كه به ظواهر اسلام عمل مىكنند یا پرونده جنایت ندارند یا پرونده جنایتشان نسبتبه دیگران كمتر است همین دعا خوانها در نظم این عالم دخالت دارند دعا را نباید از بین این جمعیتبیرون برد جوانهاى ما را نباید از دعا منصرف كرد» (9)
استاد مرتضى مطهرى(ره) نیز پیرامون اهمیت دعا از دیدگاه اولیاء الهى گویند «اولیاء خدا هیچ چیزى را به اندازه دعا خوش نداشتند همه خواهشها و آرزوهاى دل خود را با محبوب واقعى در میان مىگذاشتند و بیش از آن اندازه كه به مطلوبهاى خود اهمیت مىدادند بخود طلب و راز و نیاز اهمیت مىدادند، هیچ گونه احساس خستگى و ملامت نمىكردند.» (10)
از دیدگاه اهل معرفت و عابدان حقیقى سر آمد تمامى زیبایىها و خیرات همانا توجه و نجواى حقیقى با خداوند است آنان یاد و ذكر خداوند را جزو زیباترین و شریفترین حالات در عالم هستى مىدانند. توجه و عشق به خداوند بزرگترین قدرت دهنده روح است و راز خستگى ناپذیرى و شكست ناپذیرى مردان بزرگ الهى نیز در همین نكته است كه روح آنان در حالتبالائى از شیفتگى و امید و توكل و مناجات با خداوند قرار دارد آنها جسم خود را با یك تكه نان مشغول مىدارند و روح شان رهبر جسم شان شده است ولى هرگز روح شان را سرگرم دنیا پرستىها و ظواهر دلفریب و گمراه كننده آن نمىكنند تا بتوانند به مقامات عالیه روحانى برسند و اندكى بیشتر لذت قرب و انس با خداوند را درك كنند.
دنیا بدون یاد و ذكر خدا كفرستانى بزرگ خواهد بود كه زندگى در آن هر لحظه لحظهاش زندگى جهنمى است زیرا همان گونه كه موجودات به اتكاء به لطف الهى موجود شدهاند همینطور هم زندگى مطلوب انسانها بدون توجه جدى و عملى به خداوند هرگز بوجود نخواهد آمد. دلهاى انسانها نیز همچون درختان بهار و زمستانى دارد بهار آنها عشقهاى پاك و سازنده و امید به خداوند است و زمستان شان گناهان خود و غفلت از یاد خداوند و مبتلا شد به ظلم و جفا كارىهاى دیگران است.
جدىترین و پاكترین حالاتش را آدمى فقط در مناجات و دعا با خداوند پیدا مىكند زیرا انسان به یقین مىداند كه نمىتواند چیزى را از او مخفى كند پس او همه افكار كوچك و بزرگش و زشت و زیبایش را به خوبى مىداند. و این بدین علت نیز مىباشد كه آدمى خودش را در مقابل فهیمترین و مهربانترین موجودات احساس مىكند.
دكتر آلكسیس كارل نیز بیان بسیار زیبایى پیرامون اهمیت و لزوم دعا دارد. ایشان گویند «انسان هم چنانك به آب و اكسیژن نیازمند استبخدا نیز محتاج است احساسى عرفانى در ردیف قدرت مكاشفه، احساس اخلاقى احساس جمال و نور عقل به شخصیتبشرى شكفتگى و انبساط پر معنا و كاملى مىبخشند ... روح نیمىاش عقل است و نیم دیگرش احساس ما باید هم زیبایى دانش را دوستبداریم و هم زیبایى خدا را» (11)
«اجتماعاتى كه احتیاج به نیایش را در خود كشتهاند معمولا از فساد و زوال مصون نخواهند بود. این از آن جهت است كه متمدنین بى ایمان نیز همچون مردم دیندار وظیفه دارند كه به مسئله رشد همه فعالیتهاى باطنى و درونى خود كه لازمه یك وجود انسانى است دلبستگى پیدا كنند» (12)
این حقیقتى استبزرگ كه عقل گرائى و علم مدارى محض هرگز منجر به تكامل و سعادت انسانها نخواهند شد. بلكه توجه و شیفتگى و فداكارى در راه خداوند است كه زندگى و آخرت او را سر و سامان خواهد داد. زیرا كه عقل جز احتیاط كارىهایش و توجیه و تفسیرهاى شخصى و منفعتى و بعضا غلط خود به چیز دیگرى توجه نمىكند ولى دل آگاه و بیدار همه چیزش را مخلصانه در راه خداوند و اوامر حكیمانه و بر حق او فدا مىكند و البته خداوند نیز دلى را كه اینگونه باشد به مهر و خیر عظیم خودش واصل خواهد نمود.
اصلا چگونه ممكن استبه خداوند و اوامر او توجه نكنیم در حالى كه سراسر وجودمان آه نیازمندىاش به سوى آن خالق یكتا و مهربان همواره بلند است و نیز جز با عشق آگاهانه به خداوند و فراهم كردن توشه عبادات و طاعات و وفادارى در راهش با كدام جرئت و امید مىتوان به طرف او حركت كرد. اساسا هرگاه آدمى نسبتبه وظایف و توجهات مهم زندگى خود چه مادى و چه معنوى غفلت ورزد به همان میزان از چیزهاى باارزش و مفید بسیارى محروم خواهد شد مثلا آن كسانى كه به تربیت فرزندان خود توجهى نداشته باشند بدون شك از داشتن فرزندان خوب و با ادب محروم خواهند شد.
اگر اندكى بیشتر مطالعه و دقت كنیم ریشه همه نابسامانىها و گرفتارىهاى زندگى فردى - اجتماعى خود را در ضعف توجه به معنویات الهى و ضعف در پرورش استعدادهاى مثبت روحى خود خواهیم یافت و البته براى بوجود آمدن این ضعفها و نقائص نیز علل بسیارى مىتوان ذكر نمود كه شایسته استبراى رفع آنها بطور جدى از طرف دانشمندان علوم انسانى و عالمان و مبلغین دینى و نیز مسئولین حكومتى در این امر تدبیرات سودمندى در نظر گرفته شود و گامهاى مثبتى بر داشته شود.
فواید دعا
دكتر آلكسیس كارل پیرامون این حقیقت كه دعا داراى اثرات مثبت و سازندهاى است چنین گفته است «آنچه تا كنون بطور مطمئنى مىدانیم این است كه نیایش ثمرات مخصوص و لمس شدنى بسیار ببار مىآورد نیایش هر چقدر به نظر عجیب بنماید ما ناچاریم آن را همچون واقعیتى بنگریم كه هر چه بخواهد مىیابد و هر درى را كه بكوبد در برابرش گشوده مىشود.» (13)
ایشان باز چنین گفتهاند كه «حتى وقتى كه دعا تا سطح بسیار پائینى تنزل مىكند و به صورت بیان طوطى وار فرمولهاى معینى در مىآید تمرینى براى پیدایش یك زمینه كاملا لازم روحى به شمار مىرود. و احساس عرفانى و احساس اخلاقى را همراه با هم تقویت مىكند در چهره كسانى كه به نیایش مىپردازند تا حدود تقریبا ثابتى حس وظیفهشناسى، كمى حسد و شرارت و تا اندازهاى حس نیكى و خیر خواهى نسبتبه دیگران خوانده مىشود.
مسلم به نظر مىرسد كه در صورت تساوى قدرت مغزى و علمى میان دو نفر سجایا و خصایص اخلاقى آنكه حتى به صورت بسیار معمولى و متوسطى نیایش مىكند تكامل یافتهتر از آن دیگرى است نیایش هنگامى كه مدام و پرشور و حرارت است تاثیرش بهتر آشكار مىشود.» (14)
حضرت امام خمینى(ره) در جواب به آن دسته از افراد كه مىگویند ادعیه انسان را از كار و سازندگى باز مىدارد و دعا خوانى امرى بى ثمر و بیهوده است. چنین گفتهاند: دعا نقش سازندگى دارد آنهایى كه به خیال خودشان مردم را از دعا و ذكر پرهیز مىدهند تا مردم به دنیا بپردازند نمىدانند كه همین دعا آدم را مىسازد اقامه عدل را در دنیا همین انبیایى كردند كه اهل ذكر و فكر و دعا بودند قیام ضد ستمگرها را همینها كردند همان حضرت حسین بن على(ع) كه دعاى روز عرفهاش را مىبینید همین دعاها همین توجهات به خدا انسان را به مبداء غیبى متوجه مىكند كه اگر انسان درستبخواند این توجه به مبداء موجب مىشود كه انسان علاقهاش به خود كم شود و نه تنها مانع فعالیت نمىشود، بلكه فعالیت هم مىآورد. فعالیتى كه براى خودش نیستبراى بندگان خداست و مىفهمد كه فعالیتبراى بندگان خدا خدمتبه خداست.
كسانى كه از كتب ادعیه انتقاد مىكنند، براى این است كه جاهلند و نمىدانند كه این كتب ادعیه چطور انسان مىسازد، نمىدانند این دعاهایى كه از ائمه ما وارد شده است مثل مناجات شعبانیه، دعاى كمیل، دعاى عرفه حضرت سید الشهداء، دعاى سمات و ... چه جور انسان را درست مىكند همان كسى كه دعاى شعبانیه را مىخواند شمشیر هم مىكشد و با كفار جنگ مىكند.
دعا فعالیت و نور مىآورد. ادعیه انسان را از ظلمت نجات مىدهد وقتى از ظلمت رها گردد انسانى مىشود كه براى خدا كار مىكند براى خدا شمشیر مىزند، براى خدا جنگ مىكند قیامش براى خداست نه این كه ادعیه انسان را از كار باز خواهد داشت...
همین كتابهاى ادعیه انسان را آدم مىسازد وقتى یك انسانى آدم شد و به همه مسائل اسلامى و انسانى عمل مىكند و براى خود یا زراعت مىكند یا تجارت و یا كار دیگر و براى خدا جنگ، همه جنگهائى كه در مقابل كفار و ستمگرها شده از اصحاب توحید و از این دعا خوانها بوده است آنهایى كه در ركاب رسول خدا(ص) و در ركاب امیر المؤمنین(ع) بودند اكثرا اهل دعا و عبادت زیاد بودند.» (15)
حضرت امام خمینى سپس سخن خود را چنین ادامه مىدهند كه «دعا اثر اقتصادى دارد آیا آنها كه اهل حدیث و اهل ذكر و اهل دعا بودهاند به این جامعه بیشتر خدمت كردهاند یا آنهائى كه اهل اینها نبوده و مىگفتند ما اهل قرآنیم؟!
تمام این خیرات و مبرات كه مىبینید از این مؤمنین است تمام این موقوفات از اهل ذكر و اهل نماز است نه از غیر اینها، در میان اشراف و متمولین، سابق آنهائى كه نماز خوان بودند مدرسه و مریض خانه و امثال آن درست كردند این یك مطلبى است كه نباید از بین مردم بیرونش برد. بلكه باید ترویجش كرد باید مردم را وادار كرد به اینكه این توجهات را به خدا داشته باشند.
دعا اثر سیاسى و تربیتى دارد قطع نظر از اثر دعا براى رسیدن انسان به كمال مطلق براى اداره كشور هم كمك مىكند براى كمك كردن یك وقت انسان مىرود. دزد را مىگیرد یك وقت دزدى نمىكند آنهائى كه اهل مسجد و دعا هستند اخلال نمىكنند این خودش كمكى به جامعه است.
آنهایى كه سر گردنه مىروند و آدم مىكشند اهل این معانى نیستند اگر بودند این جنایات را نمىكردند. تربیت جامعه به همین چیزهاستبه همین ادعیه است كه از خدا و پیغمبر (صلى الله علیه و آله) و ائمه وارد شده است.» (16)
آیت الله محمد تقى مدرسى نیز اثرات دعا را اینگونه بیان نمودهاند:
«ذكر: ذكر خداى متعال امرى است كه قرآن در بسیارى از آیات خود بر آن تاكید مىورزد. اى كسانى كه ایمان آوردید! خدا را بسیار ذكر كنید. (41 احزاب) حكمت ذكر از آنجاست كه ذكر دانه دوستى خدا را در دل انسان مىكارد و به آن اكتفا نمىكند كه انسان خدا را فقط بشناسد بلكه باید او را دوستبدارد و زمانى كه بنده به مرحله دوستى خدا رسید و دلش را به محبت او آباد كرد طاعات داراى محتواى حقیقى خواهند شد و نیز طاعات به شكل طبیعى از اعضاء انسان جارى مىشود. همان گونه كه سیل از بلندى سپس دعا به درود فرستان به پیامبر و ذكر ثناى او و بیان صفات پسندیده و ستوده آن حضرت مىرسد این كار ایمان تو را به پیامبر عمیقتر از قبل مىكند. همچنین بر اهل بیت(ع) نیز در دعا ثنا و ستایش مىشود.
عقاید: دعا عقاید را در قلب انسان تثبیت مىكند هر مسلمانى مؤمن شمرده نمىشود زیرا ایمان مرحلهاى از اسلام به حساب مىآید و قرآن شرطهائى براى آن قرار داده است. مؤمنان كسانى هستند كه هرگاه ذكر خدا شود دلهاى اینان بیمناك مىگردد. هرگاه آیات او بر آنان خوانده شود. ایمانشان مىافزاید و بر خداوند توكل مىكنند (انفال 12).
تزكیه و پاكسازى نفس: دعا همچنین عامل تزكیه و تكامل آگاهى و نگرش انسان و اصلاح اهداف او در زندگى نیز هست هر انسانى در زندگى هدفهاى مشخصى دارد. خواه كوچك و خواه بزرگ چه خوب و چه بد و دعا در جهت تبدیل آنها به بهترین و كاملترین اهداف مىكوشد یا به تعبیر دیگر در جهت دگرگون ساختن چارچوب كلى زندگى انسان تلاش مىكند.
اخلاص: دعا به پاكسازى نفس در جهت اصلاح اخلاق و آداب انسان بر مىخیزد بناى اخلاق بر اصلاح نفس و آرزوهاى انسان است.
عمل صالح: دعا به طور خلاصه دعوت انسان استبه اعمال صالح همچون نماز، روزه، حج، زكات، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، اصلاح ذات بین، انفاق و ...»#(17)
دكتر آلكسیس كارل همچنین به اثرات طبى دعا اینگونه اشاره مىكند كه: «امروز نیز در جاهایى كه به نیایش مىپردازند از شفاهایى كه با تضرع و توسل به خدا و اولیاء خدا نصیب شده استبسیار سخن به میان مىآید.
اما وقتى كه مسئله شفا یافتن امراض مشكوك به طور خود به خودى و یا به كمك داروهاى معمولى پیش مىآید بسیار مشكل است كه بدانیم عامل واقعى این شفا چه بوده است.
تنها در مواردى نتایج نیایش مىتواند مطمئنا به تحقق برسد كه همه راههاى درمانى غیر عملى و یا مردود باشد. در این خصوص سازمان «طبى لورد» خدمتبزرگى به علم كرده و واقعیت اینگونه شفاها را به اثبات رسانده است.
نیایش گاهى تاثیرات شگفت آورى دارد. بیمارانى بودهاند كه تقریبا به طور آنى از دردهایى چون خوره، سرطان، و عفونت كلیه و زخمهاى مزمن و سل ریوى و استخوانى پریتونئال شفا یافتهاند. چگونگى اینگونه شفا یافتنها تقریبا همواره یكسان است.
یك درد بسیار شدید و بعد احساس شفا یافتن در چند دقیقه و حداكثر تا چند ساعت آثار بیمارى محو مىشود و جراحات و صدمات جسمى آن نیز التیام مىیابد.
این معجزه با چنان سرعتى سلامت را به بیمار باز مىدهد كه هرگز حتى امروز جراحان و نیز فیزیولوژیستها در طول تجربیاتشان مشاهده نكردهاند.
براى اینكه این پدیدهها بروز كند نیازى نیست كه حتما خود بیمار نیایش كند اطفال كوچكى كه هنوز قدرت حرف زدن نداشتهاند و همچنین مردم بى عقیده نیز در لورد شفا یافتهاند لیكن در كنار آنها كسى نیایش كرده است.
نیایشى كه به خاطر دیگرى انجام شود همواره اثر بخش تر است.» (18)
در روایتى نیز امام كاظم (ع) به این حقیقت اشاره مىكنند كه: «هر دردى دعایى دارد پس اگر دعا به بیمار الهام شد اجازه شفایش داده شده است» (19)
آیت الله میرزا جواد ملكى تبریزى كه خود جزو عابدان حقیقى و زاهدان بلند مرتبه است و در عرفان الهى داراى مقامات عالیهاى استیكى دیگر از فواید دعا را گشوده شدن درهاى مكاشفه و مشاهده و تحصیل معارف و حقایق عالیه در نزد عارفین و عابدان حقیقى مىداند آنجا كه مىگوید «در بیشتر مردم قدر نعمت مناجات را نمىدانند مناجات شامل معارف بالائى است كه به جز اهلش كه همان اولیاى خدا هستند و از طریق كشف و شهود به آن رسیدهاند كسى از آن آگاهى ندارد. و رسیدن به این معارف از راه مكاشفه از بهترین نعمتهاى آخرت است كه قابل مقایسه با هیچكدام از نعمتهاى دنیا نیست.» (20)
یاد خداوند و مناجات با او یكى از بهترین وسایل انسان سازى است. عبادات و اطاعات خداوند و دیگر كارهاى نیك افراد همچون آب و غذا و گرما براى گیاه است كه موجب شكوفا شدن و نشاط و در آخر ثمر دادن آن گیاه مىشود. همچنین گلهاى زیباى معنویت در فصل بهار دل انگیز و روح پرور ذكر خداوند شكوفا مىشوند.
وقتى كسى سعى كند رابطه آگاهانه و صمیمى بین خود و خدایش ایجاد كند و در این راه مشغول به خودشناسى و تهذیب نفس و كسب فضایل اخلاقى شود بدون شك خداوند او را قرین الطاف خاصه خود خواهد نمود و از طرق مختلف او را مورد حمایت و یارى قرار خواهد داد.
آرى یاد خداوند كار گشاى قدرتمند مشكلات و خواستههاى آدمیان است البته به شرط آنكه خوب او را بشناسیم و به او وفادار باشیم و به خوبى اظهار بندگى كنیم.
تنها در دعا است كه آدمى در خواستها و پرسشهاى بزرگش را با خدایش مطرح مىكند كه در جاى دیگرى چنین امكانى و با این همه عظمت وجود ندارد.
یكى از فواید بسیار بزرگ دعا و مناجات با خداوند این است كه از آن براحتى مىتوان براى اثبات وجود خداوند و یگانگى او و دیگر صفات كمالیه او استفاده نمود زیرا طبق برهان فطرت آدمى در نیازمندترین و عارفانهترین حالاتش توجه خود را بسوى وجود كامل و بلند مرتبهاى مىكند كه نیازهاى او را هر چند هم كه بزرگ و متعدد باشد مى تواند براحتى برآورده كند و بى شك چنین موجودى باید حتما وجود داشته باشد. زیرا انسان هرگز به عدم محض و یا موجودى خیالى نمىتواند چنین توجهى عمیق و راستین داشته باشد و نیز در چنین حالتى مخاطب سخنان و دعاى قلبى بسوى كدام موجود غیر از خداوند متعال مىتواند باشد؟ یعنى حتما یك نیروى فهیم و قدرتمند و مهربان باید باشد كه روح آدمى با همه خلوص خود به سوى او توجه كند و با او سخن بگوید زیرا فرد از آن جهت كه خود گوینده است نمىتواند علت و بهانهاى براى بیان كردن سخنها و راز و نیازهاى خودش بوده باشد. لذا این فرضیه كه ممكن است فرد براى خودش سخنى بگوید و راز و نیازى كند امرى بطلان پذیر و نا صحیح است. همچنین از طریق این دلیل آشكار مىشود كه خداوند متعال یكى است زیرا آدمى در تمامى این حالات فقط رو به سوى یك موجود كامل و غنى با لذات ازلى و ابدى مىكند و نه چندین موجود مفروض خدایى.
و در اینجاست كه خداوند متعال با استجابت دعاها و بر آورده ساختن نیازهاى كوچك و بزرگ آدمیان از طریق دعا این برهان را نیز ثمر بخش نموده و از این طریق صحت و اعتبار این برهان را بخوبى تائید نموده است.
هنر فوق العاده بزرگ مردان الهى این بود كه گر چه در این دنیا سالهاى سال زندگى كردند و رنجهاى فراوانى را بر خود تحمل نمودند و لیكن هرگز خودشان را بنده دنیا نكردند و سر گرم فریبهاى دنیا و دنیا پرستان نشدند و لذا هم در علم و هم در عمل الگوى نیكان و مؤمنین قرار گرفتند و رسم و آئینالهى شان جاودانى شد. و این همه بدلیل این بود كه در مكتب قرآن و اهل بیت(ع) و عرفان و ذكر و دعاى حقیقى پرورش یافته و تعلیم گرفته بودند. و چه بسیار انسانهاى گرفتار و دردمندى بودند كه با آه و ناله مداوم خود در دعاهایشان و نیز توكل شان بر خداوند و اظهار نیازمندیشان به او. حاجاتشان بر آورده شد به گونهاى كه بعد از استجابت دعاى خود شیرنى این توجه و لطف خداوند را در حق خودشان همواره آنها را به یاد و ذكر خداوند فرا مىخواند.
آداب و شرایط دعا:
آدمى وقتى خداوندش را شناخت و به او ایمان قلبى پیدا كرد و به عنوان مقدسترین چیزها او را پذیرفت در نهانخانه قلبش نورى از عظمت وجود خداوند در جانش تابیده مىشود و همین امر موجب مىشود كه چه در مقام عبادات و مناجات و چه غیر آن نسبتبه خدایش حالت احترام و ادب خاصى پیدا كند و مىكوشد كه در مقام بندگى عباداتش را خالصانهتر انجام بدهد زیرا خداوند به میزان صدق افراد و نیز كیفیت عمل آنها خیلى توجه دارد.
بر وجه تمثیل چنین گوئیم كه لزوم رعایت ادب دعا و عبادات مثل این است كه فردى كه از كسى چیزى را مىخواهد هر چند هم كه آن چیز كوچك بوده باشد. باز او در ابتدا سلام و احوال پرسى مىكند و با رفتارى مؤدبانه در برابر آن فرد قرار مىگیرد آنگاه خواهش خود را بیان مىكند. حالات خداوند متعالى كه بالاترین و مهمترین مقامات را دارد. البته رعایت ادب در محضر او لازمتر و واقعىتر از هر كس دیگرى باید باشد البته این حقیقت را نیز باید در نظر داشت كه خداوند متعال از بندگانش نه فقط ادب ظاهرى بلكه ادب باطنى افراد را نیز مىخواهد مثلا علاوه بر اینكه باید در ظاهر در برابر محضر خداوند با ادب باشیم در باطن خود نیز با مراقبتهایى كه انجام مىدهیم. مىكوشیم تا سخنى غیر حق و غیر ذكر نگوئیم و انگیزههاى گناه آلود و شیطانى را به دل خود راه ندهیم.
دعاى حقیقى تنها خدا را یاد كردن و اظهار نیازها به درگاه او نیستبلكه همراه با آن دعا كننده مىباید بكوشد ادب محضر خداوند را نیز بجاى آورد و این جز با وفادارى به شریعت او و عمل به خواستههاى او به دست نمىآید.
آرى براستى كه معامله با خدا هر چند كه پرسودترین و پرخیرترین معاملات و تجارتهاست ولى در همان حال سختترین و دشوارترین معاملهها نیز هست كه دلى بس قوى و شجاع مىطلبد. عابدان حقیقى از سر معرفت و شوق حقیقى به خداوند است كه به او توجه مىكنند و نه از سر عادت و ظاهر سازى براى فریب و یا جلب منافع. اینها هرگز به زیادى عبادات و اطاعتشان نظر نداشته و تكیه نمىكنند بلكه فقط به لطف حق امید دارند و فقط طالب انس و قرب الهى هستند.
آیت الله میرزا جواد ملكى تبریزى همچنین پیرامون لزوم رعایت آداب دعا چنین گفتهاند: «دعا كننده باید فرمایش امام صادق(ع) در مصباح الشریعه را بیاد داشته باشد كه فرمودند ادب دعا را رعایت كرده و بنگر كه چه كسى را چگونه و براى چه مىخوانى؟ عظمت و بزرگى خداوند را باور داشته باش با دیده دل آگاهى او از باطن و اسرار و اعتقادات خود را ببین و راه نجات و هلاك خود را دریاب مبادا چیزى از خدا بخواهى كه هلاكت تو در آن بوده ولى گمان دارى كه باعث نجات تو است زیرا خداوند متعال مىفرماید و انسان با دعاى خیر شر خود را مىخواهد و انسان شتابكار است. بیندیش كه چه و چه مقدار و براى چه درخواست مىكنى.» (21)
آیت الله میرزا جواد ملكى تبریزى همچنین پیرامون اهمیت رعایت آداب باطنى عبادات و لزوم كسب حقیقت عبادات چنین گفتهاند. «چیزى كه براى همگان قابل رویت مىباشد این است كه بیشتر مردم در عبادات و كارهاى آخرت و حتى در ایمان و اخلاق خود به شكل ظاهرى آن چسبیده ولى در امور دنیائى علاوه بر انجام دادن شكل ظاهرى براى به دست آوردن حقیقت و واقعیت آن دقت زیادى به خرج مىدهند مثلا بیشتر مردم فقط شكل نماز را بوجود آورده و براى تكمیل ظاهر آن كوشش كرده ولى در پى بدست آوردن روح آن نیستند و مهمترین چیزى كه باعث از بین رفتن دین و آخرت انسان شده و او را بسوى دنیا كشیده و باعثحاكمیت هواى نفس بر انسان مىشود همین مطلب است. (22)
ایشان گوید «شرایط باطنى عبارت است از این كه ایمان داشته باشد ضرر رسان و سود بخش فقط خداست و این كه خدا عنایت داشته و خداوند بهتر و باقىتر است و این كه هیچ خیرى نیست مگر با ولایتخدا و نزدیك شدن و دیدار با او و هدف خود را هم منحصر در همین یا در آنچه كه بازگشتش به آن است نماید تا جایى كه این مؤمن هیچ لذتى از نعمتهاى خدا نبرد مگر از این جهت كه این نعمت از خدا است و حتى در نعمتها چیزى نبیند جز این كه این نعمتها از جانب خداوند است تا جائى كه نفس عقل و روح او از دنیا بریده و مشغول حمد و ثناى او شوند ادامه این حال بسیار گرانبهاست كه بجز عده معدودى از اهل معرفت قادر نیستند این حال را حفظ كنند.» (23)
آیت الله میرزا جواد ملكى تبریزى شرایط دعا را اینگونه بیان كردهاند:
1- «حضور قلب: با توجه به این كه دعا عبارت است از خواستن و خواستن امرى باطنى است نتیجه مىگیریم كه دعاى بدون حضور قلب دعا نیست.
2- خضوع و فروتنى;
3- امیدوارى چون خواستن بدون امیدوارى تحقق نمىیابد امیدوارى نیز از شرایط دعاست.
4- شناختخدا و اعتقاد به قدرت او و علم او به نیاز زیرا امیدوارى كه یكى از شرایط دعا مىباشد در صورتى تحقق مىیابد كه دعا كننده خداوند را شناخته و علم و قدرت او نسبتبه خواسته خود باور داشته باشد;
5- امیدوارى به خدا و قطع امید از دیگران خداوند مىفرماید و با امید و آرزو و ترس او را بخوانید;
6- پرهیز از گناه بویژه ستم مالى و آبرویى به مردم در حدیث قدسى آمده است. دعا از تو اجابت از من زیرا دعایى از من پوشیده نمىماند مگر دعوت حرام لقمه. (24)
7- گریستن روایتشده استبین بهشت و جهنم گردنهاى است كه كسى از آن عبور نمىكند مگر كسانى كه از ترس خدا خیلى گریه كرده باشند;
8- سپاس و ستایش خداوند...
9- ذكر نامهاى خدا كه مناسب دعایش مىباشد و نیز گفتن نعمتهاى خداوند و شكر آن بیان گناهان و آمرزش خواستن براى آنها.
10- درنگ و عجله نكردن و اصرار و پافشارى در دعا زیرا كه خداوند درخواست كننده لجوج را دوست دارد. و حداقل پافشارى این است كه دعاى خود را 3 بار تكرار كرده و خواسته خود را 3 بار بگوید;
11- پنهان كردن دعا (25) زیرا هم فرمان خداوند را كه پنهانى دعا كنید اجابت كرده و هم از آفت ریا دور مىماند و روایتشده دعاى پنهانى برابر با 70 دعاى آشكار است;
12- شریك ساختن دیگران در دعا;
13- با دیگران دعا كردن دعا در جمع نیز باعث اجابت است;
14- تضرع در دعا به همراه قلب خاضع و بدن متواضع و بدون چاپلوسى;
15- صلوات فرستادن بر محمد(ص) و آل او نیز در اول و آخر دعا باعث اجابت است;
16- پاك دلى و روى آوردن با تمام وجود به خداوند. امر دیگرى كه باعث اجابت است توجه كردن بنده به مولاى بخشنده، مهربان و رحیم با قلب باطن و روح خود مىباشد نیز باید دل خود را از غیر خدا بخصوص افكار پستى كه باعث نجاست دل و كثیف شدن روح مىباشد مانند افكار حرام، مكروه بخصوص غم و غصه دنیا و ترس از ناگوارىها و بدگمانى به خداوند متعال و بى اعتقادى به وعدههاى او پاك نمود;
17- دعا قبل از بلا چنین دعائى خیلى مؤثرتر از دعایى است كه پس از رسیدن بلا و سختى صورت مىگیرد.
18- شریك نمودن دیگران در دعا قبل از خود و براى آنان دعا كردن امر دیگرى كه در دعا مؤثر است این است كه دیگران را در دعاى خود شریك نمایند ولى بهتر است قبل از خود براى آنان دعا كند.
19- بلند كردن كف دستها هنگام دعا.
20- در دست داشتن انگشترى عقیق یا فیروزه
21- صدقه دادن.
22- اوقات خاص از قبیل شب و روز جمعه، وقت نماز عشاء، آخر شب تا طلوع فجر بعد از نمازهاى واجب، 3 شب قدر در ماه رمضان، هنگام وزیدن بادها و باریدن باران، از بین رفتن سایهها و ...;
23- مكانهاى خاص، انتخاب مكانهاى شریف;
24- حالات عالى مانند رقت قلب.
25- طهارت نماز و روزه.» (26)
علاوه بر آنچه گفته شد تفكر در معانى دعاها و همچنین بدست آوردن فلسفه عبادات و فهم اسرار آن نیز واجب است زیرا هر نوع عبادت و پرستشى و بلكه هر نوع عمل نیكى مىباید با جریانى از معرفت و حكمت همراه شود و گرنه ارزش آن همچون یك عمل جبرى و یا عملى كه فقط از روى عادت انجام مىشود.پائین خواهد آمد.
براى استجابت دعا نیز علاوه بر رعایت آن آداب دعا. مىباید همواره به این دو نكته نیز توجه فراوان داشت اول اینكه صاحب حقى بوده باشیم مثل مظلومین و نه مثل ظالمین و دیگر اینكه بكوشیم همواره با كسب آبرو و عزت به محضر عبادت خداوند برویم همچنین از شكر خالصانه خداوند براى نعمتهاى عظیم مادى و معنوى اش و اظهار توبه و تصحیح اعمال نباید غافل شد زیرا اینها نیز عوامل مؤثرى در استجابت دعا هستند. خداوند آنقدر مهربان و با محبت است كه اگر با ادب و سلوك الهى هر چه از او بخواهیم (البته اگر از روى حكمت و خیر بوده باشد) او به ما خواهد داد ولى ما اغلب فقط به نعمتهاى مادى و نیازهایى كه فقط زندگى ما را سر و سامان مىدهند قناعت مىكنیم و سخت از نعمتها و الطاف عظیم معنوى او غافل و بىتوجه هستیم.
در آخر از خداوند متعال چنین مىخواهیم كه ما را در فهم اسرار عبادات و دورى از دنیا طلبىهاى مذموم و ناپسند موفق بدارد و نیز به همراه آن مىخواهیم كه به ما شوق و همتى قوى براى انجام عبادات و اوامر حكیمانهاش ببخشد بگونهاى كه سختى و ناملایمات روزگار هرگز نتواند به آن آسیبى وارد كند همچنین استجابت دعاهاى خیر مؤمنین و مؤمنات را از آن وجود سراسر رحمت و لطف و خیر و زیبایى مطلق و بى پایان خواهانیم.
الحمد لله رب العالمین.
--------------------------------------------------------------------------------
پىنوشت:
1- فرهنگ اصطلاحات و تعریفات نفایس الفنون، بهروز ثروتیان، ص 128، انتشارات مؤسسه تاریخ و فرهنگ ایران، 1352.
2- نیایش، آلكسیس كارل، محمد تقى شریعتى، ص 41، شركتسهامى انتشار، 1355
3- اسرار عبادات، عبد الله جوادى آملى، ص 89، انتشارات الزهراء، 1374.
4- بیست گفتار، مرتضى مطهرى، ص 289، انتشارات صدرا، 1358.
5- آئین نیایش، ابراهیم غفارى، صفحات 11 و 14، آستان قدس رضوى: 1373.
6- دعا پرواز روح و راه زندگى، محمد تقى مدرسى، مصطفى كمالنژاد، ص 53، مؤسسه مطلع الفجر، 1371.
7- همانجا ،ص 37
8- همانجا، ص 50
9- آئین نیایش، ابراهیم غفارى، صص 23 و 24
10- بیست گفتار، مرتضى مطهرى(ره)، ص 286.
11- نیایش، آلكسیس كارل، محمد تقى شریعتى، ص 67.
12- همانجا، ص 57
13- همانجا، ص 66.
14- همانجا، صص 60 و 61
15- آئین نیایش، ابراهیم غفارى، صص 22 و 23.
16- همانجا، ص 24.
17- دعا پرواز روح و راه زندگى، محمد تقى مدرسى، مصطفى كمالنژاد، صفحات 81 تا 85
18- نیایش، آلكسیس كارل، محمد تقى شریعتى، صفحات 63 تا 65
19- دعا پرواز روح و راه زندگى، محمد تقى مدرسى، مصطفى كمال نژاد، صص 57 و 58
20- المراقبات، میرزا جواد ملكى تبریزى(ره)، ابراهیم محدث، ص 168، انتشارات اخلاق، 1375.
21- المراقبات، میرزا جواد ملكى تبریزى(ره) ابراهیم محدث، ص 450.
22- همانجا، صص538 و 539
23- همانجا، صص 257 و 258
34- خداوند آنقدر آگاه و شنوا و لطیف است كه هر نوع دعائى را هر كجا كه باشد و هر چقدر كه آرام و آرام نیز گفته شود بطور دقیق آن را مىشنود پس هر چقدر از درونمان خدا را آرام صدا بزنیم خدا باز آن را خواهد شنید پس فقط باید كوشید كه قابلیت و زمینه براى استجابت دعاهایمان را بدست آوریم.
25- رفتار انسانها در تنهائىهایشان بسیار مختلف و بلكه عجیب استیكى در تنهائىهایش فقط به افكار پست و شیطانىاش عمل مىكند و دیگرى در تنهائىها وقتش را به بطالت مىگذراند و دیگرى در تنهائىهایش خدا را مىخواند و دائم در فكر پرورش استعدادهاى روحى مثبتخود است.
26- همانجا، صص 231 تا 257.
--------------------------------------------------------------------------------
رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهیان نور)ص 101
جمعى از نویسندگان
۱۳۸۶/۰۷/۰۲ ۱۵:۰۸ شناسه مطلب: 4219
سیدحسن احمدى نژاد
فاش گویم آنچه در دل مضمر است
این كتابى نیست چیزى دیگر است
چونكه در جان رفت جان دیگر شود
جان چو دیگر شد جهان دیگر شود(1)
پاك ترین كتاب هستى
قرآن پاك ترین كتاب, از مبدا پاكى و طهارت, بر پاك ترین قلب عالم هستى, تلاوت و از لبان پاك ترین مخلوق الهى, بر عالم وجود عرضه گردید. و به همین خاطر, تنها كسانى مى توانند به این مصحف مطهر نزدیك شده, و از نور پر فیض آن بهره مند گردند كه ظاهر و باطنى پاك و طاهر داشته, و از هر گونه آلودگى جسم و روح منزه باشند. ((انه لقرآن كریم. فى كتاب مكنون. لا یمسه الا المطهرون))(2)
با توجه به حساسیت موضوع, خوبست كه مصادیق طهارت را یك به یك برشمرده, و پیرامون آنها, اندكى درنگ نماییم:
طهارت كلى جسم
اولین شرط براى تماس با قرآن, پاك بودن از جنابت و داشتن وضو است و بنابر فتواى حضرت امام خمینى(ره):
((مس نمودن خط قرآنى یعنى رساندن جایى از بدن به خط قرآن, براى كسى كه وضو ندارد, حرام است.))(3)
و اما براى اینكه گرفتن وضو, ذهنمان را از تخیلات پراكنده خالى سازد, و ما را در هاله اى از معنویت و عرفان قرار دهد, لحظاتى قبل از شروع به آن, به یاد كلام شیرین حضرت امام صادق(ع) بیفتیم, و ضمن عرض ارادت به آن ستاره هدایت, این حالت روحانى را در خود بوجود آوریم
((چون قصد وضو كنى, به آب نزدیك شو, مانند كسى كه مى خواهد خود را به رحمت پروردگار متعال نزدیك كند. زیرا خداوند آب را وسیله مناجات و قرب خود قرار داده است.))(4)
[ روى ناشسته نبیند روى حور
لا صلوه گفت الا بالطهور]
طهارت دهان
در چند حدیث شریف كه از ائمه معصومین(علیهم السلام) نقل گردیده, از دهان بعنوان ((راه قرآن)) و ((یكى از راههاى پروردگار)) یاد شده است.
((امام صادق(ع) فرمود: پیامبر(ص) فرمودند:
ـ راه قرآن را پاكیزه سازید.
پرسیدند: اى رسول خدا! راه قرآن چیست؟
فرمود: دهانهاى شما.
پرسیدند: به چه پاكیزه كنیم؟
فرمود: ((به مسواك زدن))(5)
و در حدیثى دیگر چنین آمده است:
((امام رضا(ع) از پدرانش(علیهم السلام) از پیامبر(ص) فرمود:
ـ دهانهاى شما راههایى از راههاى پروردگارتان است, آن را پاكیزه سازید.))(6)
دهان بى حفاظى كه غذاى مشكوك و حرام وارد آن مى شود,
دهانى كه گناهان بزرگى چون دروغ و تهمت و غیبت را مرتكب مى شود,
دهانى كه براى شكستن دل دردمندى بحركت در مىآید,
دهانى كه پیوسته مسلمانان از شر آن در واهمه و عذاب هستند, چگونه مى تواند محل تلفظ آیات قرآن باشد؟!
آرى! تلاوت قرآن باید از دهانى پاك بگذرد. و گر نه آب صاف در یك نهر آلوده, بالاخره آلوده خواهد شد. اگر قرآن از دهان ناپاك بیرون آید, ((رب تال للقران و القران یلعنه))(7)
طهارت چشم
((از رسول اكرم(ص) نقل شده كه فرمودند: ((اعط العین حقها)) حق چشم را ادا كنید.
عرض كردند: حق چشم چیست یا رسول الله؟
فرمود: ((النظر الى المصحف)) نگاه كردن به قرآن.
زیرا تلاوت قرآن از روى قرآن, طبق حدیث, عبادت است. اگر چشم پاك نباشد, توفیق نظر به قرآن را پیدا نمى كند.))(8)
چشم هرزه اى كه بدنبال معصیت و خطا مى چرخد, و چشم افسار گسیخته اى كه دیگر در كنترل صاحبش نیست, اگر هم بر روى خطوط قرآن قرار بگیرد, همچون كورى است كه جمال نورانى حق را هرگز مشاهده نخواهد كرد. و به مصداق:
آنچه ما كردیم با خود هیچ نابینا نكرد
در میان خانه گم كردیم صاحبخانه را
جز خطوطى پى در پى, چیز دیگرى از قرآن نخواهد یافت.
[ این نظر از دور چون تیر است و سم
عشقت افزون مى شود صبر تو كم]
طهارت روح
روح ناپاكى كه اسیر اندیشه هاى شیطانى است, روح پژمرده اى كه لطافت و ظرافت خود را از دست داده, و در برخورد با مظاهر معنویت, سرد و بى تفاوت است, روح تیره اى كه زنگار گناه و معصیت, تمامى زوایاى آنرا پوشانده است, روح كوچك و حقیرى كه فقط خود را مى بیند, و سرگرم بازیچه هاى خویش است, چگونه مى تواند معنویت قرآن را به هنگام تلاوت, درك و لمس نماید؟!
اما روح پاك و وارسته اى كه از علائق مادى فاصله گرفته, و بر اثر خودسازىهاى پیوسته, نورانى و پرجلا شده است;
روح بلندى كه با عبادتهاى خالص و ناب و توجهات روحانى حركات شرك آلود و اندیشه هاى شیطانى را از خود دور ساخته است;
این روح با صفا و رحمانى, به هنگام تلاوت قرآن, نورانیت عظیم و فراگیر قرآن را, به خوبى احساس مى كند, و هم در پرتو نور آن, حقایق دیگر را...
[ هست قرآن مر تو را همچون عصا
كفرها را دركشد چون اژدها]
طهارت سایر اعضاى بدن
بنابر تعبیر آیت الله جوادى آملى: ((گوش و چشم و دست و سایر اعضا نیز راههاى قرآن است)).(9)
گوشى كه صوت ملكوتى قرآن را مى شنود و متإثر نمى شود, گوشى كه در مسیر خطابهاى قرآن قرار مى گیرد, اما گویا هرگز كلامى و یا خطابى نشنیده است, گوشى كه از شنیدن غیبت و دروغ و تهمت, لذت مى برد, این گوش طهارت ندارد. دستى كه ناپاك است و طهارت ندارد, نباید بسوى قرآن دراز شود ((لا یمسه الا مطهرون))(10) جز دست پاكان بدان نرسد.
پس باید تمامى اعضإ بدن را, كه راه هاى قرآن هستند, پاك و مطهر نمائیم تا انوار الهى, وجودمان را نورانیت و روشنائى و صفا بخشد.
هركه كاه وجو خورد قربان شود
هركه نور حق خورد قرآن شود
و اما لحظه اى درنگ!
طهارت كلى جسم, بسیار آسان است. با یك نیت و مقدارى آب, مى توان خود را از آلودگى هاى ظاهرى پاك كرد, و به آسانى قرآن را به لب گذاشت و بوسید و خطوط آنرا لمس نمود.
اما طهارت دیگر اعضإ از جمله: دهان و گوش و چشم و روح, به یكباره امكان پذیر نیست, و باید ضمن توكل بر خداوند بزرگ, با جدیت و تمرین و ممارست, رذائل اخلاقى را از جسم و روح زدوده, و آنچنان پاك و طاهر نمائیم كه شایستگى انس و مجالست با كلام وحى ((قرآن)) را بیابیم. ان شإ الله.
خون پلید است و به آبى مى رود
لیك باطن را نجاست ها بود
آداب شنوندگان آیات قرآن
شایسته است هنگام شنیدن آواى قرآن و آیات الهى با سكوت عمیق و توجه دقیق موارد زیر را رعایت كنیم:
ـ احترام قلبى خویش را نسبت به كلام الهى ابراز داریم.
ـ در مقابل این بارقه رحمت سر تعظیم و تواضع فرود آوریم.
ـ براى شنیدن این خبر بزرگ آسمانى اعلام آمادگى نمائیم.
ـ با توجه كامل به معانى آن زمینه تدبر و تفكر را در خودمان ایجاد كنیم.
ـ با سكوت و تمركز فكر, جان خود را در معرض تابش این آفتاب حیات بخش قرار دهیم.
ـ قلب و روح خسته و پریشانمان را شاداب و پرتحرك نمائیم.(11)
قاریان قرآن از منظر امام باقر(ع)
امام پنجم باقر العلوم (ع) قاریان قرآن را به سه دسته تقسیم فرموده و انگیزه هر كدام را بیان فرموده اند:
1 ـ كسانى كه قرائت قرآن را وسیله امرار معاش و تقرب به ملوك و فزون طلبى نسبت به مردم قرار داده اند.
2 ـ كسانى كه قرآن را مى خوانند و فقط حروف آن را گرفته و حدود آن را ضایع كرده اند.
3 ـ كسانى كه قرآن را تلاوت مى كنند و با دستورات شفابخش آن بیمارىهاى قلبى و فكرى خود را درمان مى كنند. شب ها با تلاوت قرآن مإنوس هستند و روزها در صحنه هاى زندگى از آنها الهام مى گیرند و بخاطر انس با قرآن پهلو از رخت خواب ناز تهى مى كنند.
پس خداوند بخاطر این گروه از حاملان معارف قرآن بلا را از اجتماعات دور مى كند و بخاطر آنان باران رحمت خود را فرو مىآورد. بخدا قسم این دسته در جامعه, از كبریت احمر كمیاب تر اند.(12)
تلاوت كنندگان از منظر امام صادق(ع)
امام صادق(ع) تلاوت كنندگان قرآن را به سه گروه تقسیم فرموده و نتیجه عمل آنان را بیان مى فرمایند:
1ـ عده اى براى نزدیك شدن به سلاطین و زورمندان و براى سلطه یافتن بر مردم (قرآن مى خوانند) این دسته اهل آتش اند.
2ـ قاریانى كه الفاظ قرآن را از بركرده خوب مى خوانند ولیكن حدود آن را ضایع نموده اند اینان هم اهل آتش اند.
3 ـ و گروهى قرآن مى خوانند تا زیر پوشش آن قرار گیرند. اینان به محكم و متشابه آن اعتقاد دارند فرایض را بجاى مىآورند, حلال آن را حلال و حرام آن را حرام دانسته و در مقام عمل تسلیم قوانین قرآننند. این دسته همان كسانى هستند كه دست رحمت الهى آنان را از هر سقوطى نجات مى دهد و آنان اهل بهشت اند و درباره هر كه بخواهند حق شفاعت دارند.(13)
آداب حفظ قرآن
1ـ حفظ قرآن را از كودكى به فرزندانمان بیاموزیم;
2ـ هنگام حفظ, روخوانى قرآن را بدرستى آشنا باشیم;
3ـ آیات را بالحن و لهجه عربى همراه با تإمل و دقت حفظ كنیم;
4ـ روش ترتیل را بیاموزیم و با همین روش آیات را فراگیریم;
5ـ از یك جلد قرآن خوش خط و معین استفاده كنیم;
6ـ روزى نیم ساعت تمرین داشته باشیم و كم كم مدت آنرا زیاد كنیم;
7ـ در اوقات منظم مثلا هر روز ساعت 7 صبح به حفظ بپردازیم;
8ـ حفظ را با سوره هاى كوچك آغاز كنیم;
9ـ یك بار به صورت كند, یك بار به صورت متوسط و بار دیگر به صورت تند تمرین كنیم;
10ـ هنگام عصبانیت, گرسنگى, تشنگى و خواب آلودگى حفظ نكنیم;
11ـ شماره آیات و صفحه قرآن را بخاطر داشته باشیم;
12ـ حفظ قرآن نیاز به تكرار مداوم دارد.;
13ـ در مسافرت ها مى توانیم بیشتر به تكرار بپردازیم;
14ـ براى حفظ, از قرآن هاى ترجمه شده استفاده نكنیم;
15ـ آیه هاى طولانى و سور طولانى را مى توانیم بخش بخش كنیم;
16ـ در حفظ آیات شبیه به هم حفظ شماره آیات و دقت بیشتر لازم است;
17ـ حفظ قرآن به صورت مباحثه دونفرى آسان تر و مفیدتر است.
آثار تلاوت قرآن
1 ـ نورانیت قلب
عن رسول الله(ص): ((ان هذه القلوب تصدإ كما یصدإ الحدید. قیل: یا رسول الله فما جلاوها؟ قال: تلاوه القرآن)) این دلها نیز همانند آهن زنگار مى بندد. عرض شد: اى رسول خدا, صیقل دهنده دلها چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن.
عن امیر المومنین(ع): ((ان الله سبحانه لم یعظ إحدا بمثل هذا القرآن, فانه حبل الله المتین وسببه الامین وفیه ربیع القلب وینابیع العلم وما للقلب جلإ غیره)) خداوند سبحان, هیچ كس را به چیزى مانند این قرآن اندرز نداده است; زیرا قرآن ریسمان محكم خدا و دستاویز مطمئن اوست. در این قرآن بهار دل است و چشمه هاى دانش. و براى صیقل دادن دل, چیزى جز آن وجود ندارد.
2 ـ زیاد شدن حافظه
3 ـ ایجاد معنویت در میان اهل منزل
عن رسول الله(ص): ((ما اجتمع قوم فى بیت من بیوت الله یتلون كتاب الله ویتدارسونه بینهم الا نزلت علیهم السكینه وغشیتهم الرحمه وحفتهم الملائكه...)) هیچ گروهى در خانه اى از خانه هاى خدا براى تلاوت كتاب خدا و مباحثه آن جمع نشدند, مگر این كه آرامش بر آنان فرود آمد و رحمت فرایشان گرفت و فرشتگان آنان را در میان گرفتند...
4ـ سعه صدر و توسعه روزى
قال النبى(ص): ((نوروا بیوتكم بتلاوه القرآن!.. فان البیت اذا كثر فیه تلاوه القرآن كثر خیره وإمتع إهله...)) خانه هاى خود را به خواندن قرآن روشن كنید... چون تلاوت قرآن در خانه زیاد شود, خیر آن افزایش پیدا مى كند و اهل آن از نعمت هاى الهى برخوردار مى شوند.
عن على(ع): ((إفضل الذكر القرآن به تشرح الصدور و تستنیر السرائر)) بهترین ذكر (وسخن) قرآن است,با قرآن است كه سینه ها فراخ مى شود و درونها روشن مى گردد.
5 ـ قدرت و توكل در برابر ناملایمات(14)
پىنوشت:
1ـ دیوان اقبال.
2ـ واقعه, 79 ـ 77.
3ـ توضیح المسائل ـ مسئله 317.
4ـ مصباح الشریعه, باب دهم.
5ـ الحیات, ج 2, ص 161 ـ 162.
6ـ همان.
7ـ چه بسا تلاوت كننده قرآن كه قرآن او را لعن مى كندـ مستدرك ج 1 ص 291..
8ـ آداب قرآن, مهدى مشایخى, ص 104.
9ـ همان, ص 105.
10ـ واقعه, 79.
11ـ آداب قرآن, مهدى مشایخى, ص 166.
12ـ امالى صدوق, ص 179 والحیات ج 2, ص 171.
13ـ الحیاه, ج 2, ص 172.
14ـ با استفاده از آموزش قرآن, عبدالرحیم موگهى.
۱۳۸۶/۰۷/۰۲ ۱۵:۰۳ شناسه مطلب: 4218
محمد محسن طبسى سخن از خدیجه ، سخن از یك دنیا عظمت و پایدارى و استقامت درراه هدف است . به حق قلمفرسایى در باره كسى كه خداوند بر اوسلام و درود فرستاد ، بسى مشكل است . اما به مصداق «مالا یدرككله لا یترك كله ،» به بررسى گوشههایى از شخصیت و زندگى اینبزرگ بانو مىپردازیم : ولادت و خانواده خدیجه (س) 68 سال قبل از هجرت بدنیا آمد . خانوادهاى كهخدیجه را پرورش داد ، از نظر شرافتخانوادگى و نسبتهاىخویشاوندى ، در شمار بزرگترین قبیلههاى عرب جاى داشت . اینخاندان در همه حجاز نفوذ داشت . آثار بزرگى و نجابت و شرافت ازكردار و گفتار خدیجه پدیدار بود . خدیجه از قبیله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قریشبودند . پدرش خویلدبن اسد قریشى نام داشت . مادرش فاطمه دخترزائد بن اصم بود . اخلاق خدیجه (س) خدیجه در بین اقوام خود یگانه و ممتاز و میان اقران كم نظیربود . او به فضیلت اخلاقى و پذیرایىهاى شایان بسیار معروف بود وبدین جهت زنان مكه به وى حسد مىورزیدند . دخترت خویلد در سجایا و كمالات اخلاقى زبانزد و نمونه بود و بهحق ایشان كفو خوبى براى پیامبر (ص) بود . بىتردید مىتوان گفتكه این سجایا و فضایل اخلاقى سبب شد تا خدیجه براى همسرى پیامبراكرم (ص) شایسته شمرده شود . طبق روایات ، او براى پیامبراكرم (ص) یاورى صادق بود . آیا خدیجه (س) قبل از پیامبر (ص) ازدواج كرده بود ؟ معروف است اولین كسى كه به خواستگارى خدیجه آمد یكى ازبزرگان عرب به نام «عتیق بن عائذ مخزومى» بود . او پس ازازدواج با خدیجه ، در جوانى در گذشت و اموال بسیارى براى خدیجهارث گذاشت . پس از او «ابىهاله بن المنذر الاسدى» كه یكى ازبزرگان قبیله خود او بود ، با وى ازدواج كرد . ثمره این پیوندفرزندى به نام «هند» بود كه در كودكى در گذشت . ابىهالهنیز پس از چندى ، وفات یافت و ثروت بسیار از خویش بر جاى نهاد. هرچند این مطلب كه پیامبر اكرم (ص) سومین همسر خدیجه بود وجز عایشه با دوشیزهاى ازدواج نكرد ، نزد عامه و خاصه معروف است; ولى مورد تایید همگان نیست . جمعى از مورخان و بزرگان ، نظرمخالف دارند ; براى مثال «ابوالقاسم كوفى» ، «احمد بلاذرى» ، «علم الهدى» ، (سیدمرتضى) در كتاب «شافى» و «شیخ طوسى» در «تلخیص شافى» آشكارا مىگویند كه خدیجه ،هنگام ازدواج با پیامبر ، «عذرا» بود . این معنا را علامهمجلسى نیز تایید كرده است . او مىنویسد : «صاحب كتاب انوارو البدء» گفته است كه زینب و رقیه دختران هاله ، خواهر خدیجهبودند . برخى از معاصران نیز چنین ادعا كردهاند و براى اثبات ادعاىخود كتابهایى نوشتهاند . آشنایى با حضرت محمد (ص) فضایل اخلاقى خدیجه ، بسیارى از بزرگان و صاحب منصبان عرب رابه فكر ازدواج با وى مىانداخت . ولى خاطرات همسر پیشین به وىاجازه نمىداد شوهرى دیگر انتخاب كند . تا اینكه با مقاماتمعنوى حضرت محمد (ص) آشنا شد و آن دو غلامى كه براى تجارتهمراه پیامبر (ص) فرستاده بود ، مطالب و معجزاتى كه از وىدیده بودند ، براى خدیجه نقل كردند . خدیجه فریفته اخلاق و كمالو مقامات معنوى پیامبر (ص) شد . البته او از یكى ازدانشمندان یهود و نیز ورقه بن نوفل ، كه از علماى بزرگ عرب وخویشان نزدیك خدیجه به شمار مىرفت ، در باره ظهور پیغمبرآخرالزمان و خاتم الانبیا (ص) مطالبى شنیده بود . همه اینعوامل موجب شد تا خدیجه حضرت محمد (ص) را به همسرى خودانتخاب كند . ازدواج خدیجه زفاف خدیجه با حضرت محمد (ص) 2 ماه و 75 روز پس از بازگشتاز سفر تجارت شام تحقق یافت . در آن زمان ، حضرتمحمد (ص) 25سال داشت و خدیجه چهل ساله بود . ابن عباس سن ایشان را 28 سالنقل مىكند . هرچند بعضى از مورخان اهلسنتسعى مىكنند این سخنرا رد كنند ; چون راوى آن محمد بن صائب كلبى از شیعیان است وآنها او را ضعیف مىدانند . خدیجه به سبب علاقه به حضرت محمد (ص) و مقام معنوى او بارسول خدا ازدواج كرد و تمام دارایى و مقام و جایگاه فامیلى خودرا فداى پیشرفت مقاصد همسرش ساخت . در عقد ازدواج حضرت محمد (ص) و خدیجه ، عبدالله بن غنم بهآنها چنین تبریك گفت : هنیئا مریئا یا خدیجه قد جرت لك الطیرفیما كان منك باسعد تزوجتخیر البریه كلها و من ذا الذى فى الناس مثل محمد ؟ و بشر به البران عیسى بن مریم و موسى ابن عمران فیاقرب موعد اقرت به الكتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد گوارا باد بر تو اى خدیجه كه طالع تو سعادتمند بوده و بابهترین خلایق ازدواج كردى . چه كسى در میان مردم همانند محمد (ص) است . محمد (ص) كسى است كه حضرت عیسى و موسى به آمدنشبشارت دادهاند و كتب آسمانى به پیامبرى او اقرار داشتند . رسولى كه سر از بطحاء (مكه) در مىآورد و او هدایت كننده وهدایتشونده است . احترام پیغمبر خدا (ص) به خدیجه احترام حضرت محمد (ص) به خدیجه ، به خاطر عقیده و ایمان اوبه توحید بود . خصال خدیجه (س) خدیجه از بزرگترین بانوان اسلام به شمار مىرود . او اولین زنىبود كه به اسلام گروید ; چنان كه علىبن ابىطالب (ع) اولینمردى بود كه اسلام آورد . اولین زنى كه نماز خواند ، خدیجه بود. او انسانى روشن بین و دور اندیش بود . با گذشت ، علاقهمند بهمعنویات ، وزین و با وقار ، معتقد به حق و حقیقت و متمایل بهاخبار آسمانى بود . همین شرافتبراى او بس كه همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به كمك مال و ثروت او تحقق یافت . خدیجه از كتب آسمانى آگاهى داشت و علاوه بر كثرت اموال و املاك، او را «ملكه بطحاء» مىگفتند . از نظر عقل و زیركى نیزبرترى فوق العادهاى داشت و مهمتر اینكه حتى قبل از اسلام وى را«طاهره» و «مباركه» و «سیده زنان» مىخواندند . جالب این است او از كسانى بود كه انتظار ظهور پیامبر اكرم (ص) مىكشید و همیشه از ورقهبن نوفل و دیگر علما جویاى نشانههاىنبوت مىشد . اشعار فصیح و پر معناى وى در شان پیامبر اكرم (ص) از علم و ادب و كمال و محبت او به آن بزرگوار حكایت مىكند . نمونهاى از اشعار خدیجه در باره پیامبراكرم (ص) چنین است : فلواننى امسیت فى كل نعمه و دامت لى الدنیا و تملك الاكاسره فما سویت عندى جناح بعوضه اذا لم یكن عینى لعینك ناظره اگر تمام نعمتهاى دنیا از آن من باشد و ملك و مملكت كسراها وپادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانى كه چشمبه چشم تو نیافتند . دیگر خصوصیتخدیجه این است كه او داراى شم اقتصادى و روحبازرگانى بود و آوازه شهرتش در این امر به شام هم رسیده بود . البته سجایاى اخلاقى حضرت خدیجه چنان زیاد است كه قلم از بیانآن ناتوان است . پیامبر اكرم (ص) مىفرماید : «افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنتخویلد و فاطمه بنت محمد ومریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم .» چه مىتوان گفت در شان كسى كه مایه آرامش و تسلاى خاطر رسولخدا (ص) بود ؟ ! در تاریخ مىخوانیم : «حضرت محمد (ص) هر وقت از تكذیب قریش و اذیتهاى ایشانمحزون و آزرده مىشدند ، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمىكرد مگریاد خدیجه ; و هرگاه خدیجه را مىدید مسرور مىشد» ذهبى مىگوید : مناقب و فضایل خدیجه بسیار است ; او از جملهزنان كامل ، عاقل ، والا ، پاىبند به دیانت و عفیف و كریم و ازاهل بهشتبود . پیامبر اكرم (ص) كرارا او را مدح و ثنا مىگفتو بر سایر امهات مومنین ترجیح مىداد و از او بسیار تجلیل مىكرد. به حدى كه عایشه مىگفت : بر هیچ یك از زنان پیامبر (ص) بهاندازه خدیجه رشك نورزیدم و این بدان سبب بود كه پیامبر (ص)بسیار او را یاد كرد . درود خدا بر خدیجه خدیجه كبربى چنان مقام والایى داشت كه خداوند عزوجل بارها براو درود و سلام فرستاد . طبق روایتى از حضرت امام محمد باقر (ص) : پیامبر اكرم (ص) هنگام باز گشت از معراج ، به جبرئیلفرمود : «آیا حاجتى دارى ؟» جبرئیل عرض كرد : خواستهام این است كه از طرف خدا و من بهخدیجه سلام برسانى» در روایتى دیگر مىخوانیم : روزى خدیجه به طلب رسول خدا (ص) بیرون آمد . جبرئیل بهصورت مردى با وى رو به رو شد و از خدیجه احوال رسولخدا (ص)را پرسید . خدیجه نمىتوانستبگوید رسول خدا (ص) در كجا به سرمىبرد . او مىترسید این مرد از كسانى باشد كه قصد كشتن پیغمبر(ص) را دارد . وقتى كه خدمت آن حضرت رسید و قصه باز گفت ،حضرت محمد (ص) فرمود : «آن جبرئیل بود و امر كرد كه از خداتو را سلام برسانم .» نقش خدیجه در پیشبرد اسلام وقتى حضرت خدیجه دریافت كه سعادتمند شده ، هرچه داشت در راهپیشرفت و موقعیت پیغمبر اسلام (ص) انفاق كرد . او تمام اموالخویش را به پیامبر (ص) بخشید و در راه نشر اسلام به مصرفرساند . تا جایى كه هنگام ارتحال ، پارچهاى براى كفن نداشت . ابن اسحاق جملهاى در شان خدیجه دارد كه گویاى همكارى وصداقت او در پیشبرد اسلام است . او مىگوید : «خدیجه یاور صادقو با وفایى براى پیامبر (ص) بود و مصیبتها در پى رحلتخدیجهو ابوطالب بر پیامبر (ص) سرازیر شد .» گویا این دو ، در برابر هجوم ناملایمات بر پیامبر اكرم (ص)، سدى بلند و مستحكم بودند . این جمله ، معروف كه اسلام رهین اخلاق پیامبر (ص) ، شمشیرعلى (ع) ، و اموال خدیجه است از نهایت همكارى و صداقتخدیجهپرده بر مىدارد . فرزندان خدیجه در تعداد فرزندان حضرت خدیجه ، میان مورخان اختلاف است . بهگفته مشهور : ثمره ازدواج رسول خدا و خدیجه ، شش فرزند بود . 1- هاشم . 2- عبدالله . به این دو «طاهر» و «طیب»مىگفتند . . 3- رقیه . 4- زینب 5- ام كلثوم . 6- فاطمه . رقیه بزرگترین دخترانش بودو زینب ، ام كلثوم و فاطمه بهترتیب پس از رقیه قرار داشتند . پسران خدیجه پیش از بعثتپیامبر (ص) ، بدرود زندگى گفتند . ولى دخترانش ، نبوت پیامبر(ص) را درك كردند . گروهى از محققان معتقدند : قاسم و همه دختران رسول خدا (ص)پس از بعثتبه دنیا آمدند و چندروز پس از پیامبر خدا (ص) بهمدینه هجرت كردند . وصیتخدیجه حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد . پیغمبر (ص) به عیادت وى رفت و فرمود : اى خدیجه ، «اما علمت ان اللهقد زوجنى معك فى الجنه» ; آیا مىدانى كه خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است ؟ ! آنگاه از خدیجه دل جویى و تفقد كرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالى بهشت را به شكرانه خدمات او توصیف فرمود . چون بیمارى خدیجه شدت یافت ، عرض كرد : یا رسول الله ! چندوصیت دارم : من در حق تو كوتاهى كردم ، مرا عفو كن . پیامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصیرى ندیدم و نهایت تلاشخود را به كار بردى . در خانهام بسیار خسته شدى و اموالت را درراه خدا مصرف كردى . عرض كرد : یا رسول الله ! وصیت دوم من این است كه مواظب ایندختر باشید . و به فاطمه زهرا (س) اشاره كرد . چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد . پس مبادا كسى از زنان قریش به اوآزار برساند . مبادا كسى به صورتش سیلى بزند . مبادا كسى بر اوفریاد بكشد . مبادا كسى با او برخورد غیر ملایم و زنندهاى داشتهباشد . اما وصیتسوم را شرم مىكنم برایتبگویم . آن را بهفاطمه عرض مىكنم تا او برایتبازگو كند . سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : «نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم مىگوید : من از قبر در هراسم ; از تو مىخواهم مرا درلباسى كه هنگام نزول وحى به تن داشتى ، كفن كنى .» پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(ص) عرض كرد . پیامبر اكرم (ص) آن پیراهن را براى خدیجهفرستاد و او بسیار خوشحال شد . هنگام وفات حضرت خدیجه ، پیامبراكرم (ص) غسل و كفن وى را به عهده گرفت . ناگهان جبرئیل درحالى كه كفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض كرد : یا رسولالله ، خداوند به تو سلام مىرساند و مىفرماید : «ایشان اموالشرا در راه ما صرف كرد و ما سزاوارتریم كه كفنش را به عهدهبگیریم .» وفات خدیجه (س) خدیجه در سن 65 سالگى در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم كرد . پیغمبر خدا (ص)شخصا خدیجه را غسل داد ، حنوط كرد و با همان پارچهاى كه جبرئیلاز طرف خداوند عزوجل براى خدیجه آورده بود ، كفن كرد . رسولخدا (ص) شخصا درون قبر رفت ، سپس خدیجه را در خاك نهاد وآنگاه سنگ لحد را در جاى خویش استوار ساخت . او بر خدیجه اشكمىریخت ، دعا مىكرد و برایش آمرزش مىطلبید . آرامگاه خدیجه درگورستان مكه در «حجون» واقع است . رحلتخدیجه براى پیغمبر (ص) مصیبتى بزرگ بود ; زیرا خدیجهیاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیارى به حضرت محمد(ص) احترام مىگذاشتند و از آزار وى خوددارى مىكردند . یاد خدیجه رسول خدا (ص) با این كه بعد از رحلتحضرت خدیجه (س) بازنانى چند ازدواج كرد ; ولى هرگز خدیجه را از یاد نبرد . عایشهمىگوید : هر وقت پیغمبرخدا (ص) یاد خدیجه مىافتاد ، ملول وگرفته مىشد و براى او آمرزش مىطلبید . روزى من رشك ورزیدم وگفتم : یا رسول الله ، خداوند به جاى آن پیرزن ، زنى جوان وزیبا به تو داد . پیغمبر (ص) ناگهان بر آشفت و خشمگینانه دستبر دست من زد وفرمود : خدا شاهد استخدیجه زنى بود كه چون همه از من رومىگردانیدند ، او به من روى مىكرد ; و چون همه از من مىگریختند، به من محبت و مهربانى مىكرد ; و چون همه دعوت مرا تكذیبمىكردند ، به من ایمان مىآورد و مرا تصدیق مىكرد . در مشكلاتزندگى مرا یارى مىداد و با مال خود كمك مىكرد و غم از دلممىزدود . حضرت امام صادق (ع) فرمود : «وقتى خدیجه از دنیا رفت ،فاطمه كودكى خردسال بود ، نزد پدر آمد و گفت : «یا رسول اللهامى» ; مادرم كجاست ؟ پیامبر (ص) سكوت كرد . جبرئیل نازل شد و گفت : خدایتسلاممىرساند و مىفرماید : به زهرا بفرما ، مادرت در بهشت و در كاخطلایى كه ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند ،جاى دارد . -------------------------------------------------------------------------------- ماهنامه كوثرشماره 34