پرسش:
قرآن میگوید هر کس میخواهد دین را بپذیرد و هر کس میخواهد نپذیرد، اما اگر نپذیرفت او را وارد آتش جهنم و عذاب میکنیم...(کهف، آیه 29) این چه استدلالی است؟ مثلاینکه بگوییم مردم آزادند اسلام را قبول کنند یا نکنند ولی اگر نکردند، در دنیا مجازات میشوند (اعدام مرتد و کافر) و در آخرت هم وارد جهنم میشوند. اینکه دیگر آزادی نیست. این کجا آزادی در عقیده است؟ این استدلال و روش را همه مستکبران و قلدران تاریخ داشتهاند. قرآن پیامبر هم متناسب با فضای همین مقتدران حرف زده در حالی که اگر از طرف خدا بود اینگونه استدلال نمیکرد. چه پاسخی میتوان داد؟
پاسخ:
مسیری را در نظر بگیرید که به یک دو راهی ختم میشود؛ یک راه آن به باغی سرسبز و پر از خوشی و شادی، راه دیگر به درهای مملو از آتش و درد و رنج منتهی میشود. در آن مسیر راهنماهای مختلفی هستند که از پیش به شما هشدار میدهند و عاقبت هر دو راه را به شما گوشزد میکنند. افزون بر این راهنماها، عقل و خرد شما نیز به شما هشدار میدهد. شما در انتخاب هرکدام از این دو راه آزاد هستید و هرگاه هم اراده کنید میتوانید از آن راه برگردید؛ در این صورت آیا شما آزاد هستید یا نیستید؟ با این وجود اگر کسی راهی را انتخاب کند که سرانجامش آن دره خوفناک است، آیا میتوان گفت: او مجبور بوده است؟
خداوند کسی را جهنمی نمیکند.
خداوند در عین مهربان و بخشنده بودن، حکیم و عادل نیز است. خداوند کسی را جهنمی نمیکند و هرکه جهنمی میشود، به خاطر کارهای خودش است. حتی جهنم و هیزم آن چیزی جز رفتار خود جهنمیان نیست. (1) در حقیقت، آدمی در آن دنیا چیزی جز اعمال خود و آثار خوب و بد کارهایش را نمیبیند؛ (2) به عبارت دیگر، «هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی». ازاینرو عذاب از سوی خدا نیست؛ بلکه چهره واقعی اعمال ما و اثر آنها است که همانند یک بومرنگ بهسوی ما برمیگردد. (3) مطابق این آیات، عذاب جهنم نه از جانب خدا، بلکه از جانب خود انسان و اثر مستقیم کردار خود اوست؛ بنابراین، مراد از ﴿ إِنّٰا أَعْتَدْنٰا لِلظّٰالِمِینَ نٰاراً ﴾؛ (4) ما برای ستمکاران آتشی آماده کردهایم؛ یعنی ما دنیا را بهگونهای آفریدیم که هر کس به سزا و پاداش اعمالش برسد.
انسان مجبور است یا مختار؟
خداوند 124 هزار انذار دهنده و بشارتدهنده برای نشان دادن راه از چاه فرستاده، اما در عین حال انسان را مختار قرار داده و به او حق انتخاب داده است. حتی به پیامبران خودش بارها متذکر شده است که شما فقط حق تذکر دادن دارید، اما اجازه ندارید کسی را برای پذیرش حق و حقیقت مجبور کنید. (5) اگر خداوند میخواست بندگانش را مجبور کند، بهآسانی میتوانست این کار را بکند. (6) بهعنوان مثال مادری به فرزندش میگوید: اگر غذای سالم بخوری، نیرومند و تنومند میشوی، اما اگر غذای ناسالم بخوری، بیمار و ضعیف میشوی؛ اگر آن فرزند با اختیار خود بهجای غذای سالم، غذای فاسد و آلوده را بخورد و مریض شود، آیا مادرش او را مریض کرده است؟ آیا فرزند حق دارد به مادرش بگوید: «این چگونه آزادیای است که به من دادهای؟ من آزادم هرکدام از دو غذای سالم یا ناسالم را که خواستم بخورم، ولی اگر غذای ناسالم را بخورم، نهتنها نیرومند نمیشوم، بلکه ضعیف و مریض هم میشوم و باید روزها در بیمارستان بستری شوم؟ این کجا آزادی در زندگی است؟ این استدلال و روش را همه مستکبران و قلدران تاریخ داشتهاند!»
جهنم، مجازات یا اثر؟
بسیاری از ما فکر میکنیم که بین باور درست و نادرست، میان کار خوب و بد، تفاوتی نیست و تنها تفاوت این است که خدا یکی را خوب دانسته و برای آن ثواب و پاداش مقرر کرده و دیگری را بد دانسته و برای آن مجازات و عقاب در نظر گرفته است! به خاطر همین، مدام میگوییم چرا خدا بدکاران را مجازات میکند؟ این در حالی است که اگر خدا چیزی را بهعنوان خوبی معرفی میکند و برای پذیرش یا انجام آن، وعده ثواب و پاداش میدهد، آن پاداش در حقیقت اثر خود آن خوبی است. چنانکه وقتی چیزی بهعنوان بدی معرفی میشود و برای مرتکب آن یا کسی که به آن باور دارد، مجازات تعیین میشود، آن مجازات در حقیقت اثر خود آن بدی است: ﴿ ذٰلِکَ بِمٰا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَ أَنَّ اَللّٰهَ لَیْسَ بِظَلاّٰمٍ لِلْعَبِیدِ ﴾؛ (7) این [عذاب] به خاطر فسق و فجور و گناهانی است که خود پیش فرستادید، وگرنه خدا به بندگان ستمکار نیست.
شرک و کفر بزرگترین گناهان
شاید کسی بگوید شخص کافر تنها کاری که انجام داده این است که خدا را قبول نکرده و شخص مشرک نیز تنها گناهش این است که برای خدا شریک قائل شده، اما این دو به کسی که آسیب نرسانده و مال کسی را نخوردهاند، پس چرا باید جهنمی شوند؟
پاسخ این است که کافر و مشرک حق را نادیده گرفته و به آن پشت کردهاند و بهخاطرهمین، نهتنها از باطل پیروی کردهاند، بلکه خودشان نیز باطلشدهاند. این از یکسوی و از سوی دیگر، بهشت بر اساس حق و حقیقت آفریدهشده است و بهخاطرهمین، جزء حق و پیروان آن، اصلاً کسی نمیتواند وارد آن شود؛ چراکه اگر وارد شود دیگر آنجا بهشت نخواهد بود. چنانکه جهنم نیز بر پایه باطل آفریده شده است و به همین دلیل غیر از باطل و پیروان آن، کسی نمیتواند داخل آن شود؛ چراکه اگر داخل شود دیگر جهنم نخواهد بود: ﴿ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّٰهِ فَقَدْ حَرَّمَ اَللّٰهُ عَلَیْهِ اَلْجَنَّهَ وَ مَأْوٰاهُ اَلنّٰارُ ﴾؛ (8) مسلماً هرکه به خدا شرک ورزد، بیگمان خدا بهشت را بر او حرام کند و جایگاهش آتش است.
تفاوت خداوند با مستکبران
نکته پایانی هم اینکه ملاک برای خداوند حق و حقیقت و منفعت بندگانش است: ﴿ إِنَّ اَللّٰهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اَلْإِحْسٰانِ وَ إِیتٰاءِ ذِی اَلْقُرْبىٰ وَ یَنْهىٰ عَنِ اَلْفَحْشٰاءِ وَ اَلْمُنْکَرِ وَ اَلْبَغْی ﴾؛ (9) خدا به عدالت، مهرورزی و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد و از فحشا و منکر و ستم گری نهی میکند.
اما ملاک برای مستکبران و قلدران میل و منافع شخصی خود، اطرافیان و طرفدارانشان است: ﴿ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاٰ فِی اَلْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهٰا شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طٰائِفَهً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنٰاءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِسٰاءَهُمْ إِنَّهُ کٰانَ مِنَ اَلْمُفْسِدِینَ ﴾؛ (10) همانا فرعون [در سرزمین مصر] برتریجویی و سرکشی کرد و مردمش را گروهگروه ساخت، درحالیکه گروهی از آنان را ناتوان و زبون گرفت، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را [برای بیگاری گرفتن] زنده میگذاشت؛ بدون شک او از مفسدان بود.
نتیجه:
خداوند ما را مختار آفریده است و بهخاطرهمین، نه مجبوریم از حق پیروی کنیم و نه وقتی از باطل پیروی میکنیم، جلوی ما را میگیرد؛ اما پیروی از حق یا باطل، آثار و عوارض خود را دارد که از آنها با عنوان ثواب و عقاب یاد میشود.
در صورت پیروی از حق و حقیقت، خودمان نیز حق میشویم و جایگاه حق بهشت است؛ چنانکه در صورت تبعیت از باطل، خودمان نیز باطل میشویم و باطل جایی جز جهنم ندارد.
نمیتوان توقع داشت باطل وارد بهشت شود؛ چراکه در این صورت بهشت، دیگر بهشت نخواهد بود؛ بلکه جهنم میشود. فراموش نکنیم که گلستان گلها را به وجود نمیآورد، بلکه گلها گلستان را به وجود میآورند. بهشت افراد را بهشتی نمیکند بلکه بهشتیان جایگاه خود را بهشت میکنند!
انسان با قوه عاقله و قدرت اختیار و انتخابی که دارد و از طرفی حق و باطل به او معرفیشده است، باید مسئولیت انتخابش را بپذیرد. این مسئلهای است که مورد پذیرش همه عقلا است.
پینوشتها:
1. سوره جن، آیه 15.
2. سوره زلزله، آیه 7؛ سوره اسراء، آیه 7.
3. سوره آلعمران، آیه 106؛ سوره اعراف، آیه 39؛ سوره سجده، آیه 14.
4. سوره کهف، آیه 29.
5. سوره غاشیه، آیه 21.
6. سوره یونس، آیه 99.
7. سوره آلعمران، آیه 182.
8. سوره مائده، آیه 72.
9. سوره نحل، آیه 90.
10. سوره قصص، آیه 4.