مادی

در قرآن کریم به چه عوامل مادّی و معنوی در عافیت از بیماری اشاره شده است؟
شفاء، درمان، بیماری، قرآن، عوامل، مادی، معنوی.

در قرآن کریم به چه عوامل مادّی و معنوی در عافیت از بیماری اشاره شده است؟

پاسخ اجمالی:

آیات مختلفی در قرآن کریم درباره شفای بیماری‌های جسمی، روحی و روانی وجود دارد که در هرکدام به عوامل مادّی و معنوی متعددی اشاره‌شده است، مثلاً در بیماری‌های جسمی می‌توان به خوردن غذاهاى پاک، ممنوعیت غذاهاى غیربهداشتى، دورى از گوشت مردار و شراب اشاره کرد. همچنین از عسل نیز به‌عنوان درمان بعضی از بیماری‌های جسمى یادکرده است. در بیماری‌های روحی، عمل کردن به آیات قرآن کریم و رعایت تقوا، بهترین عامل برای سلامتی است و برای بیماری‌های روانی هم مواردی مانند قرائت قرآن، صبر، توکل و ذکر، توصیه‌شده که عمل به آن‌ها می‌تواند انسان را در مقابل این بیماری‌ها مصون بدارد.

پاسخ تفصیلی:

عافیت از بیماری‌ها همیشه یکی از دغدغه‌های بشر بوده است. هرچند قرآن کریم کتاب بهداشت و پزشکى نیست، بلکه کتابى براى تربیت معنوى است ولی گاهی به‌عنوان مسیری برای خداشناسی به مطالب پزشکى، بهداشتى و علمى اشاره‌ای دارد تا راه خداشناسى را هموار کند و همچنین اعجاز علمى قرآن را به اثبات برساند. از سوی دیگر به خاطر پیوستگى نیازهاى جسمى و روحى و تأثیر آن‌ها بر هم، قرآن لازم می‌داند به بهداشت جسمى نیز توجه ویژه کند، زیرا در کمال روحى انسان تأثیر دارد. بیماری جسمی در قرآن کریم با کلماتی چون «مَرضی»(1)، «سَقیم»(2)، «اُولی الضَّرَر»(3) و «ضرّ»(4) معرفی‌شده است.

 این مطالب اگر در حد اعجاز علمى نباشد، قطعاً برخى از آن‌ها جزء شگفتی‌های علمى است.

«شفا» به معنای صحت و سلامتی از بیماری است. «راغب اصفهانی» می‌گوید: «الشفاء من المرض: موافاه شفا السّلامة» یعنی رسیدن به کنار سلامتی. (5) شفادهنده واقعی خداست لذا حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) می‌فرماید: «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یشْفِین (6)؛ و هرگاه مریض می‌شوم اوست که شفایم می‌دهد». چون شافی خداست، واسطه‌هایی را هم برای این کار قرار داده است، لذا در قرآن کریم 4 مرتبه واژه «شفا» را به‌کاربرده است که 3 مورد از آن‌ها درباره شفا دهی قرآن کریم (7) و 1 مورد درباره شفا دهی عسل است. (8)

شفا در قرآن کریم، گاهی صحت و سلامتی از بیماری‌های جسمی است و گاهی از بیماری‌های قلبی و روحی و گاهی از بیماری‌های روانی که در ادامه به بررسی آن‌ها خواهیم پرداخت. (9)

بیماری‌های جسمی:

بیماری‌هایی هستند که مربوط به جسم و بدن انسآناند. درباره بهداشت غذایى، آیات متعددی در قرآن کریم آمده است که عبارت‌اند از: خوردن غذاهاى پاک (10)، ممنوعیت غذاهاى غیربهداشتى (11) اسراف نکردن در غذا (12)، دورى از گوشت مردار (13) گوشت خوک و خوردن خون (14) و شراب (15). درباره بهداشت شخصى نیز قرآن کریم دستوراتی دارد: وضو (16)، غسل (17)، طهارت لباس (18) و بسیاری از موارد دیگر. همچنین درباره بهداشت مسائل جنسى نیز مسائل مهمی در قرآن کریم ذکرشده است؛ ازجمله ممنوعیت آمیزش با زنان در عادت ماهیانه (19)، دورى از زنا (20)، دوری از لواط (21)، دوری از استمناء (22) و موارد دیگر.

در مورد درمان بیماری‌های جسمی در برخی آیات صراحتاً مواردی به‌عنوان شفا معرفی‌شده است، مانند شفا بودن عسل: «... از درون شکم آن (زنبور) نوشیدنى بارنگ‌های مختلف خارج مى‏شود؛ که در آن شفا براى مردم است.»(23)

خواص غذائى و دارویى (شفابخشى)، خاصیت ضد میکروبى و ضدعفونی و همچنین کاربرد درمانى عسل‏ در بیماری‌های پوستی، گوارشی، تنفسی، قلبی، کلیوی، عصبی و ... ازجمله آثار این ماده شفابخش است که امروزه به اثبات رسیده است. (24)

در برخی آیات دیگر نیز اعمال و رفتارهایی بیان‌شده که علاوه بر جنبه دینی و شرعی آن‌ها، در روایات و علم پزشکی امروزه، آثار درمانی آن به اثبات رسیده است مانند روزه:

«و مردان روزه‏دار وزنان روزه‏دار، مردان پاک‏دامن وزنان پاک‏دامن و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند وزنانی که بسیار یاد خدا مى‏کنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است.» (25). (26)

بیماری‌های روحی (قلبی):

مراد از بیماری‌های روحی، بیماری‌های است که به روح انسانی انسان مربوط است. عقاید و باورهای انسان به این روح مربوط است و همین روح و متعلقات آن است که به تفکیک انسان از سایر حیوانات، منجر شده است. این بیماری از بیماری‌های بدن شدیدتر و صعب‌العلاج‌تر است؛ «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»(27). قلب مریض دوازده بار در قرآن آمده است و قرآن کریم شفا و دواى دردهاى قلوب نیز هست. بالاترین توصیه قرآن کریم که در جای‌جای این کتاب عزیز بدان سفارش شده است و عمل بدان می‌تواند انسان را از همه بیماری‌ها بخصوص قلبی و روحی نجات دهد، تقوا است. خداوند متعال می‌فرماید «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا ؛(28) و هرکسی تقوای الهی را پیشه کند خدا برای او راه برون‌رفت از مشکلات را قرار می‌دهد.»

بیماری‌هایی چون شک، حقد، حسد، شرک، کفر و نفاق بیماری‌های قلبی‌اند که به‌وسیله قرآن زدوده می‌شوند: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنین (29)‏؛ و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏کنیم‏.»

بیماری‌های روانی:

مفهوم «روان» بیش‌تر در مورد ابعادی از سلامت فرا مادی انسان مطرح می‌شود که با جسم و بدن او مرتبط باشد، برخلاف «روح» که بیش‌تر در مورد آن بعدی از وجود انسان به کار می‌رود که کاملاً از ماده مجرد شده است. هنگامی‌که از «روح» سخن به میان می­آید منظور بُعد فرا مادی، بدون ارتباط با بدن است و وقتی‌که از «روان» صحبت می­شود منظور بُعد فرا مادی در ارتباط با بدن است (30) قرآن کریم با الفاظ مختلفی از بیماری‌های روانی یادکرده است، مانند یأس، عدم اطمینان قلب، وسواس، سوءظن و... .

برخى از روانشناسان با تحقیق درآیات قرآن دریافته‌اند که قرآن بر روان انسان تأثیر زیادی می‌گذارد. آنان شفابخشى قرآن را با علوم تجربى مقایسه کرده‌اند و نتایج حاصل از آن را با عنوان تأثیر قرائت قرآن بر بهداشت روانى انسان منتشر کرده‌اند.

مداومت بر قرائت قرآن، نقش مؤثرى در رویارویى با اضطراب دارد. فهم قرآن نیز در مقابله با اضطراب مؤثر است. نتیجه تحقیقى که از ۶۰ دختر به دست آمد، نشان داد رویارویى میزان اضطراب و گرایش به افسردگى در گروهى که طى ۶ ماه روزانه حداقل نیم ساعت به قرائت قرآن می‌پرداختند، به‌طور چشمگیرى کمتر از دیگران است. (31)

توصیه‌هایی هم در قرآن کریم در این راستا آمده است:

-دمیدن روح امید و دورى از یأس و اثر آن در کاهش افسردگى. (32)

-دعوت قرآن به صبر و اثر آن در کاهش فشارهاى روانى. (33)

-دعوت قرآن به توکل به خدا و نقش آن در آرامش انسان. (34)

-یاد خدا و آرامش دل. (35)

-ممنوعیت سوءظن، تجسس و غیبت و اثرات آن بر سلامتى جامعه و شخصیت افراد. (36)

به‌عبارت‌دیگر می‌توان گفت: همه دستورهاى الهى به‌نوعی براى آرامش فردى، اجتماعى و رشد و بالندگى فرد و جامعه است. (37)

نتیجه:

قرآن، نگاه انسان را محدود به بیماری‌های جسمی نکرده بلکه از گذرگاه بیماری‌های جسمی، او را به امراض روحی و قلبی نیز توجه داده است. در مرتبه بعد، متناسب با بیماری، توصیه‌های مادی و معنوی را برای پیشگیری و درمان، بیان کرده است.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره نساء، آیه 43.
  2. سوره صافات، آیه 89.
  3. سوره نساء، آیه 95.
  4. سوره انبیاء، آیه 84.
  5. راغب اصفهانی، حسین بن محمّد، المفردات فی غریب القرآن‏، تحقیق: صفوان عدنان داودى‏، چاپ اول‏، دمشق بیروت: ‏دارالعلم الدار الشامیة، 1412 ق‏، ص 459.
  6. سوره شعراء، آیه 80.
  7. سوره یونس، آیه 57؛ سوره اسراء، آیه 82؛ سوره فصلت، آیه 44.
  8. سوره نحل، آیه 69.
  9. ر.ک: سایت خبرگزاری بین‌المللی قرآن (iqna) ذیل عناوین: «منظور از شفا بودن قرآن چیست؟» و «قرآن چگونه بیماری‌های جسمی را شفا می‌دهد؟»
  10. سوره بقره، آیه ۱۷۲.
  11. سوره اعراف، آیه 157.
  12. سوره اعراف، آیه ۳۱.
  13. سوره انعام، آیه ۱۴۵.
  14. سوره بقره، آیه ۱۷۳.
  15. سوره مائده، آیه 90.
  16. سوره مائده، آیه 6.
  17. سوره نساء، آیه 43.
  18. سوره مدثر، آیه 4.
  19. سوره بقره، آیه 222.
  20. سوره اسراء، آیه 32.
  21. سوره اعراف، آیه 80-81.
  22. سوره مؤمنون، آیه 7.
  23. سوره نحل، آیه ۶۹.
  24. ر.ک: محمدعلی رضایی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ناشر: کتاب مبین‏، رشت‏، سال چاپ: 1381، چاپ سوم‏، ج 2، ص 428 تا 452.
  25. سوره احزاب، آیه 35.
  26. ر.ک: محمدعلی رضایی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ناشر: کتاب مبین‏، رشت‏، سال چاپ: 1381، چاپ سوم‏، ج 2، ص 440.
  27. سوره بقره، آیه 10.
  28. سوره طلاق، آیه 2.
  29. سوره اسراء، آیه 82.
  30. غلامرضا نور محمدی، درآمدی بر نظام جامع سلامت اسلام، تهران، ناشر: ایرانیان طب، چاپ 1، 1396 ش، ج 1، ص 515.
  31. ر. ک. به مقالات همایش نقش دین در بهداشت روان، دانشگاه علوم پزشکى، آذر ۱۳۷۶، ص ۸۸-79.
  32. سوره‏ یوسف، آیه‏ ۸۷.
  33. سوره‏ بقره، آیات ۱۵۳ و ۱۵۵ و سوره‏ آل‌عمران، آیه‏ ۲۰۰.
  34. سوره‏ احزاب، آیه‏ ۳ و سوره‏ آل‌عمران، آیه‏ ۱۵۹.
  35. سوره‏ اسراء، آیه‏ ۲۴ و سوره‏ بقره، آیه‏ ۸۳.
  36. سوره‏ حجرات، آیه‏ ۱۲- ۱۱.
  37. ر. ک. به خلاصه مقالات همایش نقش دین در بهداشت روان، دانشگاه پزشکى تهران، ۱۳۷۶ آذرماه.
     

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. محمدعلی رضایی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن
  2. آن‏سوى آیه‏ها نگرشى بر اعجازهاى پزشکى قرآن‏، نویسنده: صمد نورى زاد
     

کلمات کلیدی

شفا، درمان، بیماری، قرآن، عوامل، مادی، معنوی.

1- در برهان علیت می گوییم که جهان معلول است و هر معلولی نیاز به علت دارد و... سوال این است که:

بر چه اساسی می گوییم جهان معلول است؟ شاید جهان اولیه ای به صورت ازلی وجود داشته و آرام آرام به صورت فعلی در امده است.

2- در اثبات روح می گوییم که ما گاهی چیزهایی را در خواب می بینیم که بعدها عینا"در عالم واقع اتفاق می افتد و باعث تعجب ما می شود، با توجه به این که ماده نمی تواند خارج از محدوده مکان و زمان حرکت کند بخش غیر مادی در وجود ما هست که آن را روح می گوییم. حال در اینجا هم سوال این است که:

بر چه اساسی می گوییم ماده نمی تواند خارج از محدوده مکان و زمان حرکت کند؟ مواد مختلف تحت شرایط خاص مختلف این امکان را می توانند داشته باشند که خارج از محدوده ی مکان و زمان حرکت کنند. در هر دو حالت فوق ما ابتدا یک موضوع را که صحت آن قابل تردید است می پذیریم و بر اساس آن فرض خود را اثبات می کنیم.

پاسخ 1:
چنان كه از سوالتان بر مي‌ آيد، منظور از جهان عالم ماده است كه متشكل از موجودات گوناگوني است. البته در برهان علیت گفته می شود که جهان پدیده یا ممکن الوجود است و هر پدیده ای نیازمند علت است نه این که جهان معلول است و .... ؛ به همین جهت آنچه اکنون لازم است اثبات شود پدیده بودن جهان یا همان حادث و ممکن الوجود بودن آن است.
در مورد موجودات مادی و عالم ماده باید گفت که تحقیقات دانشمندان علوم تجربی بهترین شاهد بر حدوث این مجموعه است، زیرا دانشمندان فیزیک کوانتوم سال هاست که به نتیجه مورد اتفاقی در مورد عمر عالم و کائنات رسیده، بر اساس داده های علمی عمری معین را برای عالم ماده تخمین زده اند.(1)
از طریق قانون آنتروپی(كاهش انرژی و حرارت جهان و اين كه تمام اجسام از گرمى رو به سردى مى گرايند) ازلی بودن را نمی توان برای عالم ماده ثابت دانست؛ (2) پس یقینا عالم حادث است، اما اگر عالم را از نظر زمانی حادث هم ندانیم و بگوییم جهان از ازل بوده است، باز دلیلی بر معلول نبودن آن نخواهد بود؛ زیرا مراد اندیشمندان دینی از معلول بودن عالم و حدوث آن حدوث زمانی نیست. بلکه حدوث رتبی و ذاتی است.
توضیح آنکه :
حدوث دو معنا دارد، حدوث زمانی و حدوث رتبی و ذاتی؛ حدوث زمانی یعنی چیزی در زمانی نبوده و بعد به وجود آمده است، اما حدوث رتبی آن است که یک چیز همواره بوده، اما همواره چون علتش وجود داشته، او هم وجود داشته، یعنی نیاز او به علت ایجاد کننده اش ضروری و دائمی است. همواره تا علتش بوده، او هم وجود داشته، اما در عین حال رتبه وجودی او بعد از علتش است.(3)
فلاسفه بر این باورند که عالم به لحاظ زمان حادث نیست، بلکه حادث ذاتی است، یعنی چون زمان هم جزو عالم است، پس همانند عالم حادث است، ولی به حدوث ذاتی و گرنه این طور نیست که روزی زمان بوده و عالم نبوده، بعد عالم ایجاد شده باشد تا عالم حادث زمانی تلقی شود. پس عالم ازلی نیست، بلکه حادث است، ولی طبق نظریه فلاسفه حدوث عالم ذاتی است و طبق نظریه متکلمین حدوث عالم زمانی، ولی در هر دو صورت عالم ازلی نیست، بلکه حادث است.(4)
بر این اساس حتی اگر عالم را قدیم زمانی هم بدانیم، تردیدی وجود ندارد که عالم حادث رتبی و ذاتی است و چون وجود لازمه ذات او نیست ، حتما علتی آن را ایجاد نموده است و در نتیجه عالم یقینا حادث است و در مرتبه بعد از علت خود قرار دارد.
به علاوه که ممکن الوجود بودن این عالم از طریق برخورداری از صفات محدودیت و ترکیب و تغییر و... که خود نیز بدان اشاره کرده اید کاملا ثابت می شود.

پی نوشت ها :
1. http://ipho.blogfa.com/post-73.aspx
2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، انتشارت صدرا، تهران 1374 ش، ج 4، ص 176.
3. علامه طباطبایی، نهایة الحکمه، قم، المركز العالمي للدراسات الإسلامية . بي تا، مرحله دهم -فصل اول و ششم.
4. محمد سعیدی مهر ، آموزش کلام اسلامی، نشرطه، قم 1383 ش، ج 1، ص 193.
.....................................................

پاسخ 2:
زمان بر اساس حرکت ماده اعم از حرکت ‏های عرضی و جوهری تولید می‏گردد و جسم با حرکت خود مقدار حرکت خود را که همان زمان است‏ می ‏سازد و در حقیقت حرکت، پدید آرنده زمان می باشد(1) بر این اساس ماده در زمان حاضر خود به نوعی سازنده زمان است و زمان آینده بر اساس وجود آن شکل می گیرد. لذا زمان آینده هنوز محقق نشده و با وجود ماده، آن به آن و به ناچار زمان تحقق می کند و معنا ندارد ماده خارج از زمان باشد. مگر آنکه در این میان کسی تعریف جدیدی از زمان ارائه دهد.
بنابراین برای ماده به تنهایی، امکان ارتباط خارج از زمان وجود ندارد. بلکه اساساً بدون آن، زمانی وجود ندارد تا ماده بخواهد در آن از حوادث آینده مطلع شود و اینکه در برخی از موارد از رویاهای صادقه برای اثبات روح استفاده می کنند بدان جهت است که روح در عالم خواب از بدن مادي ما تا حد زيادي فاصله گرفته و وارد عالم مثال و بدن مثالي مي شود و به سير خود ادامه مي دهد و این عالم اگر چه برخی از آثار ماده را دار است. اما در عین حال از زمان و مکان دنیایی، که برای ماده قابل تصور است، خالی است(2) و از آنجا که برخی از حقائق آینده، در آن عالم وجود دارد روح می تواند با ورود به آن، برخی از حقائق را کشف کند.
به علاوه آنکه فارغ از اشکال فوق اساساً اگر وجود روح را نپذیرفته و انسان را منحصر در این ماده بدانیم، امکان ارتباط این ماده که در فلان نقطه از زمین بدون حرکت به زمین افتاده با شخصی که احیاناً از دنیا رفته و در عالم خواب به او خبری از آینده داده، چگونه محقق می شود به عبارت دیگر این دو شخص با فرض انحصار در بدن مادی که هر کدام در نقطه از عالم قرار دارند، چگونه با هم ارتباط بر قرار می کنند؟
بنابراین با فرض پذیرش رویاهای صادقه، چاره ای جزء پذیرفتن روح نیست حال بر فرض این امر صحیح بوده و خوابهای صادق بر اساس خروج ماده از زمان و مکان باشد، دلیل بر عدم وجود روح نمی شود. چرا برای اثبات وجود روح ادله قطعی دیگری وجود دارد مثلاً آدمی در این نکته تردیدی ندارد که وجود دارد. علم به وجود خود دارد. از خود تعبیر به (من) می‌کند. این (من) از آغاز تا پایان عمر یک واحد بیش تر نیست (من امروز) همان (من دیروز)، همان (من بیست سال قبل) می‌باشد.
به همین دلیل همه مردم از آغاز تا پایان عمر مرا یک آدم می‌شناسند اکنون حساب کنیم و ببینیم این موجود واحد که سراسر عمر ما را پوشانده چیست؟آیا ذرات و سلول‌های بدن ما و یا مجموعه سلول‌های مغزی و فعل و انفعالات آن است؟ اینها که در طول عمر ما بارها عوض می‌شوند و تقریباً در هفت سال یکبار تمام سلول‌ها عوض می‌گردند، از این روشن می‌شود که غیر از اجزای مادی،‌یک حقیقت واحد ثابت در سراسر عمر، وجود دارد که همانند اجزای مادی تعویض نمی‌شود این همان چیزی است که از آن به روح یاد می‌شود.

پی نوشت ها:
1. رك: مطهرى مرتضي، مجموعه‏آثار، چ صدراء، تهران 1370 ه.ش ، ج 6 ص 837.
2. آيه اله مكارم، تفسیر نمونه، چ دارالکتب الاسلامیه،تهران،بی تا،ج 14، ص 314.