ظلم
۱۳۹۵/۰۵/۲۵ ۱۶:۵۳ شناسه مطلب: 94810
خداوند در آیات قرآن کریم در باب حق الناس می فرماید: «یا أیّها الّذین آمنوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ»؛ ای كسانی كه ایمان آورده اید اموال یكدیگر را از طرق نامشروع و غلط و باطل نخورید.» (نساء، 29)؛ یعنی، هرگونه تصرف در مال دیگری كه بدون حق و بدون مجوز منطقی و عقلانی بوده باشد ممنوع شناخته شده است.
در جایی دیگر می فرماید: «لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ؛ اموالتان را میان خودتان به ناحق نخورید.» (بقره/188)
و به هنگام نكوهش از قوم یهود و ذكر اعمال زشت آنان می فرماید: «...وَ أَكْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ...؛ آنان در اموال مردم بدون مجوز و به ناحق تصرف می كردند. (همان، 161) (ناگفته پیداست كه مراد از اكل و خوردن، در این آیه كنایه از هرگونه تصرف است خواه به صورت خوردن معمولی باشد یا پوشیدن و یا سكونت و یا غیر آن و چنین تعبیری در زبان فارسی نیز رایج است.)
اگر انسان نگران این است که اگر برود به طرف بگوید من غیبتت را کردم شر بیشتری به پا شود لازم نیست ما بگوییم. استغفار کنیم توبه کنیم ولی کار خوبی است خیرات هم بدهیم برایشان به فقرا بدهیم بگوییم ثوابش باشد برای کسانی که غیبتشان کردیم. خیلی خوب است.
در جایی مى فرماید: «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ؛ واى به حال آن هایى كه كم فروشى مى كنند.» (مطففین/1) این کم کاری شامل همه ی انسان ها از آن طلبه و روحانی كه روی منبر می رود و وقت مردم را با حرف های بی اساسش می گیرد می شود تا کارمند اداره ای كه دیر مى آید، کار مردم را راه نمی اندازد یا امروز و فردا می کند یا كارگر یا آن استاد دانشگاهی که بى مطالعه سر كلاس می رود و همه و همه مى شود؛ حق الناس كار به روحانى و كارگر و كشاورز ندارد، همه ى ما مى توانیم به نوعی گرفتار حق الناس بشویم.
یکی دیگر از مصادیق حق الناس حفظ آبروی افراد است که با غیبت از بین رفته و اعضا نسبت به هم بدبین خواهند شد.
خداوند در سوره حجرات صفاتی را به عنوان مقدمه غیبت برشمرده است. در آیه 11 از این سوره مبارکه می خوانیم: «یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اجْتَنِبُواْ کَثِیرًا مِّنَ الظَّنّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنّ إِثْمٌ وَ لَا تجَسَّسُواْ وَ لَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیحُبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ»؛ اى اهل ایمان، از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که برخى ظنّ و پندارها معصیت است و نیز هرگز (از حال درونى هم) تجسس مکنید و غیبت یکدیگر روا مدارید، هیچ یک از شما آیا دوست مى دارد که گوشت برادر مرده خود را خورد؟ البته کراهت و نفرت از آن دارید (پس بدانید که مَثل غیبت مومن به حقیقت، همین است) و از خدا پروا کنید، که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است.
بنابراین، هرگونه تجاوز، تقلب، کم کاری، غش، معاملات ربوی، رشوه، خرید و فروش اجناسی كه فایده منطقی و عقلانی در آنها نباشد، خرید و فروش وسایل فساد و گناه، غیبت و ریختن آبروی مؤمن در تحت حق الناس و مصادیق آن قرار دارند.
بدترین نوع حق الناس
بدترین نوع حق الناس این است كه آدم حق كسى را بخورد و طرف هم نتواند كارى بکند: «إِیَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ» (كافى، ج2، ص331) بترس از این كه به كسى ظلم كنى كه یارى ندارد غیر از خدا.
تأثیر حق الناس در قیامت
روایت داریم: «مَنْ ظَلَمَ مَظْلِمَةً أُخِذَ بِهَا فِی نَفْسِهِ أَوْ فِی مَالِهِ أَوْ فِی وُلْدِهِ» (كافى، ج2، ص332) اگر كسى به گردنش حق الناس باشد، مال مردم و آبروى مردم را بدرد و... خدا انتقام مى گیرد، یا از خودش، یا از مالش، یا از بچه هایش.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) خدا در كمین گاه است. در ادامه امام فرمود: در صراط جاىی است كه هیچ كس نمى تواند عبور كند مگر این كه حق مردم را بدهد. (كافى، ج2، ص331)
تأثیر حق الناس در زندگی
روایت داریم: «مَنْ ظَلَمَ مَظْلِمَةً أُخِذَ بِهَا فِی نَفْسِهِ أَوْ فِی مَالِهِ أَوْ فِی وُلْدِهِ» (كافى، ج2، ص332) اگر كسى به گردنش حق الناس باشد، مال مردم و آبروى مردم را بدرد و... خدا انتقام مى گیرد، یا از خودش، یا از مالش، یا از بچه هایش.
پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله می فرمایند: در قیامت بنده ای که کار خوب بسیار دارد، در حالی که خوشحال است وارد محشر می شود، ناگهان مردی می رسد و می گوید: خداوندا! این شخص در دنیا به من ظلم کرده است، پس، از کارهای نیک او گرفته می شود و به آن مظلوم داده می شود تا جایی که حسنه ای باقی نمی ماند و چون فرد دیگری می آید و حقش را طلب می کند، از گناهان او برداشته به بدهکار می دهند تا جایی که جهنم بر او واجب می شود. (نهایه البدایه، ج 2، ص 55)
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: اول قطره من دم الشهید کفاره لذنوبه الا الدین فان کفارته قضاوه؛ اولین قطره از خون شهید کفاره همه گناهان اوست به جز دین و بدهی که کفاره و جبران آن پرداخت بدهی و دین است. (شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 183)
ردّ مظالم برای حق الناس های مالی
بدترین نوع حق الناس این است كه آدم حق كسى را بخورد و طرف هم نتواند كارى بگند: «إِیَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ» (كافى، ج2، ص331) بترس از این كه به كسى ظلم كنى كه یارى ندارد غیر از خدا.
ما وقتی به کسی بدهکار هستیم، اگر طلبکارمان را میشناسیم که باید به خودش طلبمان را بپردازیم. اگر خودش از دنیا رفته و وارثانش هستند، باید به وارثش بپردازیم.
اما اگر به کسانی بدهکار هستیم که به آن ها دسترسی نداریم و آنها را نمی شناسیم و نمی توانیم پیدا کنیم، در این صورت فرمودند انسان حتما باید با اجازهی مجتهد رد مظالم بدهد. یعنی مبلغی که به آن شخص بدهکار است به فقیر صدقه بدهد به نیت صاحبش. حتما با اجازه ی مجتهد مثل سهم امام و سهم سادات که باید با اجازه ی مجتهدین باشد. چون آنها بیشتر به موارد نیاز اشراف دارند.
حتما باید به فقیر داده شود نه کارهای خیر. فقیر هم یعنی کسی که خرج درآمد یک سالش را نداشته باشد. هشتش گرو نهش باشد. این فقیر است.
رد مظالم غیبت
ما احیاناً غیبت کسی را کردیم میشود رد مظالم کرد یا نه؟ مشهور فقها میفرمایند مخصوصاً اگر انسان نگران این است که اگر برود به طرف بگوید من غیبتت را کردم شر بیشتری به پا شود لازم نیست ما بگوییم. استغفار کنیم توبه کنیم ولی کار خوبی است خیرات هم بدهیم برایشان به فقرا بدهیم بگوییم ثوابش باشد برای کسانی که غیبتشان کردیم. خیلی خوب است.
منابع:
برنامه سمت خدا؛ بیانات حجت الاسلام قمی
اندیشه قم
سایت حوزه
۱۳۹۰/۰۴/۲۷ ۰۰:۰۶ شناسه مطلب: 39003
آیا جمله ی "گاهی لازم است ظلمی شود تا مشروعی آسیب نبیند" درست است؟ لطفا یک مثال بزنید.
اگر درست است آیا ولی فقیه می تواند از این قاعده استفاده نماید؟ در چه زمانی؟
پاسخ:
اين جمله يعني می توان با دست نجس، دست به عملی پاك زد؛ یعنی ظلمی رو برپا كنیم تا عدالتی باقی بماند! شاید بتوان گفت چیزی شبیه به اين كه كسی فحش بدهی تا مؤدب شود! این تفكر شرك آلود و التقاطی است، مانند شرایطی است كه كسی بخواهد با شراب خواری از سنت نبوی پاسداری كند.
اگر هدف، برقراری عدالت و گسترش حق است، پس چرا باید لازم شود كه ما عملی ناحق مرتكب شویم یا ظلم كنیم، و اگر چنین كنیم، پس عملاً در حال عمل علیه همان هدف اولیه هستیم و این یعنی حركت در جهت خلاف آن هدف،
پس عملاً كسانی كه چنین استدلال و تحلیل هایي دارند، خطرناك ترین دشمنان نظام هستند و باید از این افراد به جد ترسید و بر حذر بود.
حكومت اسلامي و در رأس آن ولي فقيه از چنين رفتاري مُبرّا هستند.
شايد منشأ اين توهّم نسبت به ولي فقيه و حكومت اسلامي مسأله مصلحت باشد لازم است در اين باره توضيح دهيم:
مصلحت از جمله مفاهیم مهم و عمده ای است که در اندیشه سیاسی اسلام، دارای اعتبار زیادی می باشد.
(مصلحت) از ماده (صلح) گرفته شده و (صلاح) به معنای (ضد فساد) است. (مصلحت) یعنی (صلاح) که جمع آن (مصالح) می باشد.(1)
مصلحت عبارت است از تدبیری که دولت اسلامی به منظور رعایت منافع معنوی و مادی جامعه اسلامی و در راستای اهداف شرع مقدّس، اتخاذ می کند.(2)
مصلحت در سیرة معصومین (ع)
مصلحت در سیرة معصومین (ع) جایگاه مهم و نقش مؤثری دارد. بسیاری از برخوردها و موضعگیریهای ائمه (ع) در خصوص احکام بر اساس مصالح و مفاسد میباشد. در ذیل به چند نمونه اشاره میشود:
1) از حضرت علی (ع) در مورد سخن پیامبر (ص) که فرمود: «موی سپید خود را با خضاب کردن تغییر دهید و خود را همانند یهود نسازید» پرسیدند، امام فرمود: «پیامبر این سخن را زمانی فرمود که دینداران اندک بودند، اما اکنون که قلمرو دین گسترش یافته و پایههای آن استوار گشته است، هر کس به میل خود رفتار کند». (3)
2) روش پیامبر (ص) در برخورد با یهودیان بنیقریظه پس از پیروزی، با روش وی در برخورد با مشرکان مکّه پس از پیروزی بسیار متفاوت بود. پیامبر در مورد یهودیان بنیقریظه، دستور قتل عام مردان آن ها را صادر نمود؛ با وجود این که در زمان فتح مکه در برابر شعار «الیوم یوم الملحمه» شعار «الیوم یوم المرحمه» را فریاد میزند و خطاب به مشرکین مکه میفرماید: «انتم الطلقاء» و عجیبتر اینکه به دستور پیامبر پرچم امان در خانة ابوسفیان برافراشته میشود و بالاتر آنکه برای رهبران و اشراف قریش سهمی از زکات به عنوان سهم «مؤلفة قلوبهم» منظور میکنند.
3) امام کاظم (ع) در مورد علت پذیرفتن جایزهای که خلیفه جائر به وی داد، میفرماید: «به خدا سوگند اگر این جهت نبود که عزبهای فرزندان ابوطالب نیاز به ازدواج دارند تا اینکه نسل آن ها منقطع و منقرض نگردد من این جوائز را قبول نمیکردم».(4)
4) امام علی (ع) فرمود: «در دارالحرب بر مسلمانان اجرای حدّ نشود، مبادا آنان تحریک شوند و به محاربان بپیوندند».(5)
مهم ترین عرصة جولانگری و نقشآفرینی مصلحت، در احکام حکومتی است، زیرا احکام حکومتی در دائرة مصلحتهای جامعة اسلامی مشروعیت دارد و در خارج از آن مشروعیتی ندارد. باید حکم حکومتی و (قلمرو اختیارات حاکم اسلامی در تشخیص مصلحت) مسائلی از این قبیل معلوم گردد.
مفهوم شناسی حکم حکومتی
«احکام حکومتی تصمیماتی هستند که ولی امر در سایة قوانین شریعت و رعایت موافقت آن ها به حسب مصلحت وقت، اتّخاذ میکند و طبق آن ها مقرراتی وضع نموده و اجرا میکند ... مقررات نام برده، لازمالاجرا و مانند شریعت، دارای اعتبار میباشند، با این تفاوت که قوانین آسمانی ثابت و غیرقابل تغییر است؛ اما مقررات وضعی حکومتی قابل تغییر و در ثبات و بقا تابع مصلحتی میباشد که آن ها را به وجود آورده است».(6)
نقش مصلحت در احکام حکومتی:
از ویژگیهای حکومت اسلامی این است که در رأس حکومت، شخصی قرار دارد که از جانب خداوند بر جامعة اسلامی دارای ولایت است. طبق آیات و روایات متعدد، پیامبر و امامان معصوم از جانب خداوند بر مردم ولایت دارند.
از این آیات و روایات استفاده میشود، خداوند برای پیامبر (ص) و ائمه (ع) نسبت به مردم جعل ولایت کرده است؛ معنای ولایت این است که پیامبر و امام سرپرست و صاحب اختیار امت اسلامی هستند. از این روی هر آن چه به منافع و مصالح امت برمیگردد به ولی آن ها مربوط است و با وجود ولی و اراده و تصمیم او، خشنودی یا ناخشنودی مردم اعتباری ندارد.
از ادلة ولایت فقیه استفاده میشود؛ اختیاراتی که پیامبر (ص) و ائمه به عنوان «ولی امر مسلمین» داشتهاند، به فقیه جامعالشرایط رهبری نیز داده شده است؛ لذا ولی امر مسلمین اعم از پیامبر، امام و ولی فقیه این اختیار را دارد که در دائره مصلحت جامعه اسلامی، مقرراتی وضع و همگان را به انجام آن الزام نماید.
بنابراین موضوع حکم حکومتی «مصلحت اجتماعی» است و همانگونه که برخی از فقها فتوا دادهاند، اگرچه دخالت در اموال و انفس مردم بدون طیب نفس و رضای آنان شرعاً حرام است؛ امّا به مقتضای ادلّه ولایت، ولی امر در صورت تشخیص مصلحت، اجازه دارد، بدون جلب رضایت آنان در ارتباط با اموال و انفس آن ها تصمیمگیری نماید.
حال این سؤال مطرح میشود که آیا ولی امر در صورت تشخیص مصلحت میتواند بر خلاف حکم شرعی الهی، حکم صادر نماید یا موقّتاً به کنار گذاشتن و تعطیل آن فرمان دهد؟ برخی از فقها به جواز و برخی دیگر به عدم جواز حکم نمودهاند.
امام خمینی میفرماید:
«اگر اختیارات حکومت در چارچوب احکام فرعیه الهیه است، باید عرض کرد، حکومت الهیه و ولایت مطلقه مفوّضه به نبی اسلام (ص) یک پدیدة بیمعنا و بیمحتوا باشد و اشاره میکنم به پیامدهای آن که هیچ کس نمیتواند ملتزم به آن ها باشد ... باید عرض کنم حکومت، شعبهای از ولایت مطلقة رسول الله (ص) است و یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز، روزه و حج است. حاکم میتواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است، خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند. حاکم میتواند مساجد را در مواقع لزوم تعطیل کند و مسجدی را که ضرار باشد، در صورتی که بدون تخریب رفع نشود، خراب کند ... حکومت میتواند هر امری را چه عبادی و چه غیرعبادی که جریان آن مخالف مصالح اسلام است از آن مادامی که چنین است، جلوگیری کند. از حج که از فرائض مهم الهی است ،در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی است، موقتاً جلوگیری کند. آن چه گفته شده تاکنون یا گفته میشود، ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقة الهی است. آن چه گفته شده که شایع است مزارعه، مضاربه و امثال آن ها با آن اختیارات از بین خواهد رفت، صریحاً عرض میکنم فرضاً چنین باشد، این از اختیارات حکومت است». (7)
از جملات امام خمینی استفاده میشود، نفس ادله ولایت مطلقه فقیه دلالت بر این دارد که ولی امر در حوزة مسائل اجتماعی در دائرة مصالح جامعه دارای اختیارات مطلقه است و در صورتی که مصلحت اسلام و مسلمین ایجاب کند، میتواند بر خلاف احکام شرعی، فرمان صادر نماید و مقرراتی وضع کند. مقتضای قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز همین است؛ (در اصل112ق.ا. دربارة مجمع تشخیص مصلحت)
البته همان گونه كه بيان شد، در تمامي موارد احكام مصلحتي صلاح جامعه اسلامي و مسلمانان در وضع اين قوانين رعايت شده است و در وضع اين قوانين مصلحتي ظلم به كسي نبوده و نيست.
پی نوشت ها:
1. در این ارتباط نگاه کنید به ماده (صلح) در: لسان العرب و القاموس المحیط والمفردات فی غریب القرآن.
2. شیخ جعفر حلّی (محقق)، معارج الاصول، ص 221. حکومت در اسلام، ص 34، محمد ابوحامد غزالی، المستصفی، ج 1، ص 174.
3. نهج البلاغه، کلمات قصار 17.
4. وسائل الشيعة، الحر العاملي، ج 12، ص 159.
5. طوسی، تهذیب الاحکام ، دار الکتب الاسلامیه ،ج10، ص 46.
6. طباطبایی، معنویت تشیع، ناشر: تشیع،1354 ، ص 64.
7. صحیفة نور ،ج20، ص170.
۱۳۸۹/۰۶/۰۱ ۰۸:۲۹ شناسه مطلب: 17283
اگر به افرادی ظلم وارد نموده باشی و اکنون بدانی که دستیابی به آنها سخت است و در استان دیگری نیز هستند و باعث ظلم به خانواده و.ابسته شده به آنها نیز شده ای تکلیف چیست؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در صورتي که حقوق مالي از افراد بر عهده شما باشد و آن ها را مي شناسيد ، بايدآن افراد را پيدا کرده و بدهي خود را پرداخت کنيد . در صورتي که اصلا به آن ها دسترسي نداريد و آنها را پيدا نمي کنيد ، مي توانيد از طرف آنها صدقه (فقط به فقرا) بدهيد .(1)
و بنا بر احتياط از دفتر مرجع تقليد بايد اجازه بگيريد .
و در صورتي که از قبيل حقوق مالي نباشد اگر به آنها دسترسي داريد بايد حلاليت بطلبيد و در غير اين صورت استغفار کنيد .
پي نوشت :
1 . .سوال تلفني از دفتر(7746666-0251) آيه الله خامنه اي .
۱۳۸۹/۰۵/۰۱ ۱۲:۵۷ شناسه مطلب: 15231
سوالم اینه: در هر دوره ای در جهان به ملت ها و مردم زیادی ظلم می شه و کسی در اون لحظه به دادشون نمی رسه پس ظهور امام زمان بعد از ظلم به اونها چه فایده داره؟ یعنی سوالم اینه که آیا امام زمان برای دوره و ملت خاصی ظهور می کنه؟
پاسخ: پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز؛
ظلم يکي از دردهاي کهنهاي است که بشر را در طول تاريخ رنج داده است. ظلم و تبعيض در تمام چهره و ابعادش موجب شده است که انسانها دنبال گمشده خويش (عدالت) بوده و آرزوي تحقق آن را دارند.گستردگي ظلم وستم و بيدادي آمادگي مردم را براي پذيرش حکومت عدل مهدوي ايجاد نموده، مردم آرزوي عدالت را در آرمان شهر مهدويت محقق خواهد يافت. تعبير "يملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً"(1) تعبير آشنايي است که در دهها حديث آمده، دوران طلايي و زندگي ساز عصر ظهور را ترسيم ميکند. عدالت و برابري را مژده ميدهد. امام صادق(ع) فرمود: "عدالت (در زمان ظهور) تا دورترين نقاط جهان و زواياي ناپيداي منازل و خانهها نفوذ کرده و گرماي ويژهاي خواهد بخشيد".(2)
بنابراين مظلومين لذت عدالت را مي چشند. دادشان را از ظالمان مي ستانند. آن بخش از حقوقي که ضايع شده و امکان بازگرداندن نباشد، به آخرت موکول مي شود. انتظارداشتن از حضرت به ستاندن حقوق مظلومان تاريخ و مجازات ظالمان انتظاري است نا به جا که اين امر را خداوند در قيامت محقق خواهد ساخت.
البته امام در زمان خواص (که مردم ويژه اي در آن زمان هستند) ظهور مي کند. طبيعي است که نسل هاي گذشته از زندگي در حکومت عدل مهدوي بي بهره اند، مگر کساني با رجعت به دنيا برمي گردند و طعم عدالت مهدوي را مي چشند.
اگرچه حضرت در دوره خاصي ظهور مي کند اما براي آرماني که همه در پي رسيدن به آن بودند، ظهور خواهد نمود.و آن آرمان همان عدالت است که در حکومت جهاني جايگاه ويژه دارد.
پينوشتها:
1. ينابيع الموده، ص 428.
2. بحار الانوار، ج 52، ص 362.