پرسش وپاسخ

احکام رقص

سلام خواهشا به این سوالاتم پاسخ بدهید چون آبروی یک خانواده به این سوالات بسته است : 1) آیا رقص کردن برای یک مرد گناه است ؟ اگر در میان خانواده خود باشد یعنی عمه خاله دایی عمو و بچه هایشان آیا ایرادی دارد ؟ اگر برای خنداندن جمع چند لباس مسخره بپوشد و برقصد و همه را بخنداند آیا ایرادی دارد ؟ آیا در عروسی که طرف داماد و عروس در یک جا باشند و دخترهایش با لباس های خوب باشند و موهایشان معلوم نباشد چی ؟ این سوالات را برای دختران نیز جواب دهید ؟ اگر در جشن عروسی به اندازه عرض 4 انگشت موی دختری معلوم باشد چه حکمی دارد ؟ اگر گناه است یک دلیل بیارید که من بتوانم به او بفهمانم که کار او درست نیست . 2) حجاب برای دختر تا چه حد تعریف شده است ؟ من مقلد آیه الله خامنه ای هستم ممنون یا علی

پرسش: حجاب شرح 1) آيا رقص کردن براي يک مرد گناه است ؟ اگر در ميان خانواده خود باشد ،يعني عمه، خاله ،دايي، عمو و بچه هاي شان آيا ايرادي دارد ؟ اگر براي خنداندن جمع چند لباس مسخره بپوشد و برقصد و همه را بخنداند، آيا ايرادي دارد ؟ آيا در عروسي که طرف داماد و عروس در يک جا باشند و دخترهايش با لباس هاي خوب باشند و موهاي شان معلوم نباشد چي ؟ اين سوالات را براي دختران نيز جواب دهيد ؟ اگر در جشن عروسي به اندازه عرض 4 انگشت موي دختري معلوم باشد، چه حکمي دارد ؟ اگر گناه است، يک دليل بياريد که من بتوانم به او بفهمانم که کار او درست نيست .
2) حجاب براي دختر تا چه حد تعريف شده است ؟
من مقلد آيه الله خامنه اي هستم.
پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
به نظر آيت الله خامنه اي رقص اگر همراه با حرام ديگري نباشد ،حرام نيست. بنابراين رقص براي يک مرد گناه نيست. اگر در ميان خانواده خود باشد ،يعني عمه ،خاله ،دايي و عمو ايرادي ندارد . نيز اگر براي خنداندن جمع چند لباس مسخره بپوشد و برقصد و همه را بخنداند، ايرادي ندارد. بلي اگر بر اثر رقص مرد،کسي(فاميل يا غير فامل) شهوتش تحريک شود، يا رقص او همراه با موسيقي حرام باشد ،جايز نيست. (1)
بودن خانواده هاي عروس و داماد در يک جا با حفظ حجاب اشکال ندارد.
اگر در جشن عروسي و درپيش نامحرم موي دختر پيدا باشد، گرچه به اندازه عرض 4 انگشت اشکال دارد . اگر عمدا نپوشاند، گناه دارد. دليلش اين است قرآن حجاب را برخانم ها واجب کرده است. مرجع تقليد همان دختر خانم در رساله در احکام نگاه نوشته که خانم ها بايد تمام موي سر خود را بپوشانند. به او بگوييد به رساله مرجع تقليد خود در احکام نگاه مراجعه نمايد.
قرآن در آيه 31 سوره نورمي فرمايد:
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ ؛
به زنان با ايمان بگو چشم‏هاى خود را (از نگاه هوس‏آلود) فرو گيرند، دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را- جز آن مقدار كه نمايان است-(صورت و دست ها تا مچ) آشكار ننمايند، (اطراف) روسرى‏هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود).

پي نوشت ها:
1.آيت الله خامنه اي ،استفتاآت، س1166- 1170.
ص 89 ،س 4

چرا پیامبر ص حبشه را برای هجرت مسلمانان انتخاب کرد

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز2
اول-وجود پادشاهى چون‏«اصحمة بن ابحر»كه به لقب‏سلاطين حبشه به‏«نجاشى‏»معروف گرديده، همان گونه كه‏رسول خدا(ص)فرموده بود و جريانات بعدى هم نشان داد پادشاهى بود كه حاضر نبود در محدوده سلطنت او به كسى ظلم‏شود. اين بزرگ ترين علت بود. رسول خدا(ص) مى‏خواست مسلمانان را به جائى راهنمائى كند كه با رفتن‏ بدان جا و تحمل دشواري هاى زندگى در غربت و دورى از وطن و خانه و كاشانه و خويشان،از شكنجه و ظلم مشركان آسوده شوند . دچار ظلم و ستم ديگرى نشوند .
دوم-جاهائى كه مسلمانان مى‏توانستند بدان جا هجرت كنند،عبارت بود از:
ا-استانهاى ديگر جزيرة العرب كه قبائل بدوى و اعراب‏ در آن جا سكونت داشتند . با سابقه‏اى كه از آن ها داريم و در جريانات سال هاى بعد از هجرت و سراياى بئر معونه و رجيع وجاهاى ديگر نشان دادند نسبت‏ به اسلام و پذيرفتن آئين‏ حضرت و مؤمنان، سخت‏ترين مردمان بودند، هيچ گاه حاضرنبودند مسلمانان مهاجر را در كنار خود بپذيرند . روى روابط وعلاقه‏هاى تجارى و اقتصادى كه با قريش داشتند ،هيچ بعيد نبودكه اگر مهاجرين نزد آن ها مي رفتند، در داد و ستدهاى سياسى و توطئه‏هاى ديگر آن ها را دست‏بسته تحويل مشركان قريش‏دهند.. نمونه‏هائى از اين گونه كارها و توطئه‏ها پس ازهجرت رسول خدا(ص)به وضوح ديده مى‏شود. شايد به خاطرهمين خوى سخت و سنگدلي آن ها بود كه قرآن كريم‏درباره‏شان فرمود:
«الاعراب اشد كفرا و نفاقا و اجدر الا يعلموا حدود ما انزل‏الله... (1) ؛
عرب ها در كفر و نفاق سخت‏تر هستند، شايستگى بيش ترى براى آن‏دارند كه حدود و مرزهاى آنچه را خدا فرود آورده ندانند...
در جاى ديگر فرموده: «قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لكن قولوا اسلمنا و لما يدخل‏الايمان فى قلوبكم...؛ (2)
عربها گفتند ايمان آورديم. به آن ها بگو ايمان نياورده‏ايد ،ولى بگوئيد اسلام آورده‏ايم، ولى ايمان در دل هاى شما در نيامده...
ب-جاى ديگرى كه ممكن بود رسول خدا(ص)آن ها را به‏ رفتن آن جا راهنمائى و تشويق كند، كشور ايران بود،كه آن هم‏جاى امنى براى مسلمانان نبود، گذشته از دورى راه آن كه براى‏مسلمانان مستضعف و محروم آن روز-كه بيش ترين مهاجران ازهمين طبقه بودند-طى چنين راه دور و دراز و گذشتن از آن‏كويرها و بيابان هاى خطرناك و بى‏سر و ته حجاز غير مقدور بود.
تازه وقتى به ايران مى‏رسيدند ،با يك محيط پر از فساد اشرافيت و زندگى طبقاتى دوران ساسانيان و خفقان شديد و بيدادگرى و ساير انحرافات فكرى و اجتماعى مواجه مى‏شدند .
مگر‏«كسرى‏»پادشاه ايران نبود كه وقتى نامه‏رسول خدا به دست او رسيد كه او را به پذيرش اسلام دعوت‏كرده بود، نامه حضرت را پاره كرد و با كمال غرور و نخوت‏ گفت:
كسى كه خود بنده من است،‏ به من اين گونه نامه مى‏نويسد...!
سپس به‏«باذان‏»كه استاندار او در يمن بود نوشت: دو نفر سرباز به سوى اين مردى كه در حجاز است، گسيل دارتا او را نزد من آرند...
ج-از آنچه در بند«ب‏»ذكر شد ،وضع يمن نيز روشن‏مى‏شود،زيرا يمن در آن روز مستعمره ايران بود . حاكم و استاندار آن جا از جانب پادشاه ايران تعيين مى‏شد . در آن روزگار «باذان‏»هرگز بدون اجازه پادشاه ايران نمى‏توانست ‏به مهاجرين مكه پناه ‏دهد و يا اگر او دستورى مى‏داد ،نمى‏توانست از آن ها حمايت و دفاعى بكند...
د-از جاهاى ديگرى كه آن ها مى‏توانستند بدان جا هجرت‏كنند‏«حيرة‏»بود كه آن جا نيز صرفنظر از راه دورى كه‏داشت و مشكل گذشتن از وادي هاى دور و دراز و كويرهاى‏ زياد، تحت‏سيطره و استعمار ايران اداره‏ مى‏شد .
ه- شام نيز گذشته از دورى و مشكل گذشتن از وادي هاى بى سر و ته حجاز،محل رفت و آمد كاروان هاى قريش در فصول مختلف و بازارى‏بود براى فروش اجناس تجارتى مردم مكه. روشن بود كه در چنين محلى نيز اطمينان و آسايشى براى مهاجران وجود نداشت . ممكن بود مشركان قريش به كمك حاكمان شام و تاجران‏ سودجو و پر نفوذ آن جا بتوانند آن ها را به مكه باز گردانند...
در اين جهت كشور حيرة و يمن نيز با آن جا مشترك بودند،و آن جا نيز محل رفت و آمد كاروان هاى قريش و داد و ستد ومعاملات تجارتى آن ها بود.
بدين ترتيب معلوم مى‏شود جائى نزديك تر و مطمئن‏تر ازحبشه نبود ، به خصوص كه پادشاه آن جا«اصحمة‏»مردى‏عدالت پيشه و اصلاح طلب بود، از مسيحيان با ايمان و دانشمندبه شمار مى‏رفت. برخى از اهل تاريخ گفته‏اند:
امدادهاى غيبى هم كمك كرد . هنگامى كه نخستين گروه از مهاجرين براى سفر به حبشه به كنار درياى احمر رسيدند ،‏كشتى به گل نشسته بود . هنگامى كه آن ها رسيدند، از گل بيرون ‏آمد . هر يك توانستند با پرداخت نصف دينار كرايه‏ ،خود را با آن كشتى به حبشه برسانند. (3)

پى‏نوشت ها:
1. توبه (9)آيه 97.
2. حجرات(49) آيه 14.
3. درس هايى از تاريخ تحليلى اسلام ، رسولى محلاتى ،ج3، ص 190.

رعایت اموال بیت المال

با سلام خسته نباشید می خواستم بپرسم اگر انسان از فضای پارک محله یک سری سنگ و شن برای ریختن در ته گلدان های منزل خود بردارد، این سنگ ها حکم بیت المال دارد؟؟؟ حال برای جبران این ضرر به بیت المال باید چه کار کرد؟ - سنگ ها را دانه دانه جدا کرده و به مکان اصلی برگرداند؟ اینجوری شاید همه ی سنگ ها را پیدا نکند؟؟؟؟ - خسارتی را به حساب شهرداری محل واریز کند؟؟ شهرداری یا ....؟ اصلا به کجا باید پرداخت کرد؟؟ - از بیابان و طبیعت مقداری سنگ و شن پیدا کرده و به پارک منتقل کند؟؟ کدام راه درست است؟؟؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
حکم بيت المال را دارد . بايد سنگ هايي را که برداشته ايد، به پارک بر گردانيد . اگر ممکن نبود ،براي جبران آن ها بايد از مسئول مربوطه اجازه تصرف بگيريد ويا به اندازه شن و سنگ که برداشته ايد، به پارک برگردانيد .(1)
پي نوشت:
1 . سوال از دفتر رهبري .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

دختري 16 ساله هستم كه به پسري 18 ساله علاقه مند شدم و با حدود 5 ماه است كه با او رابطه دارم و قرار ازدواج در 5 سال ديگر را گذاشتيم آيا رابطه ما درست است؟

پاسخ:
2پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
توجه شما خواهر گرامي را به نکات ذيل جلب مي‌نمايم:
1ـ تجربه ميلياردها انسان قبل از شما و تجربه ميلياردها انسان بعد از شما مؤيد اين مطلب است که علاقمند شدن به جنس مخالف در کسري از دقيقه هم ممکن است. همه ما انسان‌ها مي‌توانيم به راحتي يک آب خوردن به جنس مخالفان علاقمند گرديم. در شرايطي که چشم‌ها و ذهن‌ها تيز است ،براي يافتن پسر يا دختر مناسب، با يك چشم بر هم زدني مي‌توان يک دل، نه صد دل عاشق غير همجنس شد، شايد بيش ترين مقوله‌اي که در هر کوي و بر زن به تبليغ و ترويج و البته تطهير و تقديس آن پرداخته شده ، علاقه افراطي (که برخي از آن تعبير به عشق مي کنند) است ده‌ها انگيزه دروني (که مهم‌ترين آن انگيزه جنسي است ، چون در اکثر موارد بدون انگيزه جنسي عشق معنا نمي‌يابد) و انگيزه‌هاي بيروني وجود دارد که به اين تمايل در ما دامن مي‌زند.
2ـ لطفاً از خودتان اين سؤالات را بپرسيد و خودتان نيز (بدون کمک آن پسر) به آن پاسخ دهيد.
ا) آيا سال‌ها انتظار طاقت فرسا (که در خوشبينانه ترين حالت 5 سال است) براي يک ازدواج کاملاً معمولي با يک پسر معمولي به صلاح است ؟ تأخير زماني بين نامزدي تا عقد به يکنواختي، عدم تازگي و سردي عاطفي نمي انجامد؟
ب) بعد از 5 سال انتظار قرار است چه اتفاقي بيفتد؟ آيا قرار است ايشان در اين 5 سال هم دانشگاه و هم سربازي را به اتمام برسانند و شاغل شوند و مسکن فراهم آوردند و خرج عروسي را مهيا کنند و ...
ج) آيا موانعي جدي همچون عدم همخواني خوني و ژنتيکي يا مخالفت والدين و ... بر سر راه شما نخواهد بود؟
د) آيا شفاي روحي زوجين که در يک ازدواج خداپسندانه صورت مي‌پذيرد ، در ازدواجي که مبنايش بر دوستي 6 ساله (که ظاهراً به دليل عدم رعايت حدود شرعي بر خلاف پسند خداست) شکل گرفته است محقق مي‌گردد؟
ه) آيا ورود خواسته يا نخواسته شما به خطوط قرمز الهي را مي‌توان به بهانه ازدواج در زماني نامعلوم توجيه کرد؟
و) آيا ملاک‌مندي و معيارمندي در اين ازدواج به صرف يک علاقمندي ( آن هم در 15 سالگي) تأمين شده است و ده‌ها ملاک عمومي و اختصاص را مي‌توان با يک تعلق خاطر ناديده گرفت؟
ز) آيا علاقمندي شما به ايشان به فيلتري ذهني براي نديدن يا کم رنگ ديدن معايب ايشان و پررنگ ديدن محاسن ايشان مبدل نشده است؟
ح) آيا اين امکان وجود نداشت که در فضاي معقول‌تر به خواستگاران احتمالي‌تان (که نمره‌اي بهتر از ايشان مي‌گيرند) در طي همين سال ها جواب مثبت دهيد؟ آيا اين پسر خام و ناپخته تنها از آسمان افتاده است و بقيه خواستگاران احتمالي پايين تر از ايشان هستند
ح) آيا پسري که به هر بهانه‌اي با شما دوست شده است، امکان ندارد که به هر بهانه ديگر با دختري ديگر (حتى پس از ازدواج با شما) دوست شود؟ آيا اکسير وجود شما هر گونه زنگاري از مس وجود ايشان مي‌زدايد؟
ت) آيا صدها هزار دختر و پسري که فرجامي جز طلاق عاطفي يا قانوني پيوندشان نداشته‌اند ،کم تر از شما و ايشان به يکديگر علاقمند بوده‌اند؟آيا عاشق و معشوق‌هاي که کارشان به جدايي کشيده است، با شما بسيار متفاوتند و ده‌ها سؤال ديگر.
اصل علاقمندي، نه يک اصل ماورايي و رمانتيک، بلکه ناشي از يک اصل بسيار ساده روان‌شناختي است. اين اصل ساده ، اصل مجاورت است. خواه ناخواه وقتي دو نفر براي مدتي در مجاورت يکديگر قرار مي‌گيرند، به تناسب و توافق ويژگي‌هاي شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيک آن دو ، به هم علاقمند مي گردند. صرف علاقمند شدن نشانگر وقوع هيچ حادثه و رويداد خاصي نيست . به هيچ عنوان نمي توان بر روي آن حساب باز کرد. به عبارتي روانشناسانه تر ‌ماهيت عشق بسيار پيچيده است . اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهي در فرد گردد ، رنگ و بوي اختلال نيز به خود مي‌گيرد. در برخي علاقه‌هاي افراطي که فرد را براي مدت طولاني از روند زندگي روزمره‌اش جدا مي‌گردد، رگه‌هايي از افسردگي، اضطراب بالا و همچنين رفتار و افکار وسواسي و... مشاهده مي‌شود.
چون فرد معناي خاصي در زندگي‌اش احساس نمي‌کند و به نوعي دلمردگي دچار گشته است، به معناي جديدي در زندگي‌اش به نام معشوق روي مي‌آورد و يا براي رهايي از اضطراب بالا به دنبال پناهگاهي (که در اکثر موارد در جنس مخالف جستجو مي‌کند) مي‌گردد يا مانند يک فرد وسواسي براي کاهش اضطراب خود مجبور است زود به زود به ديدار معشوقي که به صورت کاذب و موقتي اضطرابش را پايين مي‌آورد بشتابد، پس در حقيقت اين گونه عشق‌ها از حالت سلامت که حاصل معرفت است ، جدا گشته و به صورت مرضي (افسردگي، اضطراب، وسواس و...) در مي‌آيد . انگيزه‌هاي ناهشيار جنسي سهم به سزايي در تداوم اين گونه علايق دارد.
آنچه که در اسلام و روان‌شناسي به عنوان يک اصل مهم، مورد تأکيد قرار گرفته، پيشگيري از علاقه افراطي (عشق) است.
اسلام معتقد است هر دختر پاکي مثل شما بايد با حفظ نگاه خود از نامحرم و کنترل احساسات و هيجانات و... ، از ابتلا به وابستگي شديد عاطفي و رواني از ابتداي کار جلوگيري نمايد . اگر فردي به هر دليلي اين اصل عقلي و شرعي را جامه عمل نپوشاند، تبعاتش چيزي جز علاقه افراطي يک طرفه يا دوطرفه، وابستگي افسرده‌وار، کاهش عملکرد، اضطراب و تشويش ذهني، احساس حقارت و تضعيف عزت نفس، ازدواج بي‌اساس و چه بسا دوري از خدا نخواهد بود،
هرچند به احتمال زياد در شرايطي نيستيد که پذيراي اين حرف‌ها باشيد . در شرايط کنوني اساساً پذيراي هيچ حرف مخالفي نيستيد. توصيه مي‌شود با دور شدن موقتي از فضاي احساسي و واقع شدن در فضاي منطقي به روند بيش‌روي خود نظري دورانديشانه بيفکنيد. آيا اين پسر که از اختلالات ريز و درشت رواني رنج مي برد، اين قدر ارزش دارد که به خاطر او 5 و 6 سال از بهترين سال هاي عمر خود را بي دليل تلف سازيد و تا پايان عمر بر خطاي نابخردانه خود افسوس بخوريد ؟!
نکات بسياري باقي ماند که در اين مجال نمي گنجد. اميد است داستان ميليون ها بار روايت شده دختران فريب خورده را بار ديگر روايت نکنيد.
در صورت تمايل مي توانيد با مشاوران اين مرکز با شماره 096400 بدون کد و هزينه تماس حاصل نماييد.

رابطه پسرو دختر

پاسخ:
2پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
توجه شما خواهر گرامي را به نکات ذيل جلب مي‌نمايم:
1ـ تجربه ميلياردها انسان قبل از شما و تجربه ميلياردها انسان بعد از شما مؤيد اين مطلب است که علاقمند شدن به جنس مخالف در کسري از دقيقه هم ممکن است. همه ما انسان‌ها مي‌توانيم به راحتي يک آب خوردن به جنس مخالفان علاقمند گرديم. در شرايطي که چشم‌ها و ذهن‌ها تيز است ،براي يافتن پسر يا دختر مناسب، با يك چشم بر هم زدني مي‌توان يک دل، نه صد دل عاشق غير همجنس شد، شايد بيش ترين مقوله‌اي که در هر کوي و بر زن به تبليغ و ترويج و البته تطهير و تقديس آن پرداخته شده ، علاقه افراطي (که برخي از آن تعبير به عشق مي کنند) است ده‌ها انگيزه دروني (که مهم‌ترين آن انگيزه جنسي است ، چون در اکثر موارد بدون انگيزه جنسي عشق معنا نمي‌يابد) و انگيزه‌هاي بيروني وجود دارد که به اين تمايل در ما دامن مي‌زند.
2ـ لطفاً از خودتان اين سؤالات را بپرسيد و خودتان نيز (بدون کمک آن پسر) به آن پاسخ دهيد.
ا) آيا سال‌ها انتظار طاقت فرسا (که در خوشبينانه ترين حالت 5 سال است) براي يک ازدواج کاملاً معمولي با يک پسر معمولي به صلاح است ؟ تأخير زماني بين نامزدي تا عقد به يکنواختي، عدم تازگي و سردي عاطفي نمي انجامد؟
ب) بعد از 5 سال انتظار قرار است چه اتفاقي بيفتد؟ آيا قرار است ايشان در اين 5 سال هم دانشگاه و هم سربازي را به اتمام برسانند و شاغل شوند و مسکن فراهم آوردند و خرج عروسي را مهيا کنند و ...
ج) آيا موانعي جدي همچون عدم همخواني خوني و ژنتيکي يا مخالفت والدين و ... بر سر راه شما نخواهد بود؟
د) آيا شفاي روحي زوجين که در يک ازدواج خداپسندانه صورت مي‌پذيرد ، در ازدواجي که مبنايش بر دوستي 6 ساله (که ظاهراً به دليل عدم رعايت حدود شرعي بر خلاف پسند خداست) شکل گرفته است محقق مي‌گردد؟
ه) آيا ورود خواسته يا نخواسته شما به خطوط قرمز الهي را مي‌توان به بهانه ازدواج در زماني نامعلوم توجيه کرد؟
و) آيا ملاک‌مندي و معيارمندي در اين ازدواج به صرف يک علاقمندي ( آن هم در 15 سالگي) تأمين شده است و ده‌ها ملاک عمومي و اختصاص را مي‌توان با يک تعلق خاطر ناديده گرفت؟
ز) آيا علاقمندي شما به ايشان به فيلتري ذهني براي نديدن يا کم رنگ ديدن معايب ايشان و پررنگ ديدن محاسن ايشان مبدل نشده است؟
ح) آيا اين امکان وجود نداشت که در فضاي معقول‌تر به خواستگاران احتمالي‌تان (که نمره‌اي بهتر از ايشان مي‌گيرند) در طي همين سال ها جواب مثبت دهيد؟ آيا اين پسر خام و ناپخته تنها از آسمان افتاده است و بقيه خواستگاران احتمالي پايين تر از ايشان هستند
ح) آيا پسري که به هر بهانه‌اي با شما دوست شده است، امکان ندارد که به هر بهانه ديگر با دختري ديگر (حتى پس از ازدواج با شما) دوست شود؟ آيا اکسير وجود شما هر گونه زنگاري از مس وجود ايشان مي‌زدايد؟
ت) آيا صدها هزار دختر و پسري که فرجامي جز طلاق عاطفي يا قانوني پيوندشان نداشته‌اند ،کم تر از شما و ايشان به يکديگر علاقمند بوده‌اند؟آيا عاشق و معشوق‌هاي که کارشان به جدايي کشيده است، با شما بسيار متفاوتند و ده‌ها سؤال ديگر.
اصل علاقمندي، نه يک اصل ماورايي و رمانتيک، بلکه ناشي از يک اصل بسيار ساده روان‌شناختي است. اين اصل ساده ، اصل مجاورت است. خواه ناخواه وقتي دو نفر براي مدتي در مجاورت يکديگر قرار مي‌گيرند، به تناسب و توافق ويژگي‌هاي شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيک آن دو ، به هم علاقمند مي گردند. صرف علاقمند شدن نشانگر وقوع هيچ حادثه و رويداد خاصي نيست . به هيچ عنوان نمي توان بر روي آن حساب باز کرد. به عبارتي روانشناسانه تر ‌ماهيت عشق بسيار پيچيده است . اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهي در فرد گردد ، رنگ و بوي اختلال نيز به خود مي‌گيرد. در برخي علاقه‌هاي افراطي که فرد را براي مدت طولاني از روند زندگي روزمره‌اش جدا مي‌گردد، رگه‌هايي از افسردگي، اضطراب بالا و همچنين رفتار و افکار وسواسي و... مشاهده مي‌شود.
چون فرد معناي خاصي در زندگي‌اش احساس نمي‌کند و به نوعي دلمردگي دچار گشته است، به معناي جديدي در زندگي‌اش به نام معشوق روي مي‌آورد و يا براي رهايي از اضطراب بالا به دنبال پناهگاهي (که در اکثر موارد در جنس مخالف جستجو مي‌کند) مي‌گردد يا مانند يک فرد وسواسي براي کاهش اضطراب خود مجبور است زود به زود به ديدار معشوقي که به صورت کاذب و موقتي اضطرابش را پايين مي‌آورد بشتابد، پس در حقيقت اين گونه عشق‌ها از حالت سلامت که حاصل معرفت است ، جدا گشته و به صورت مرضي (افسردگي، اضطراب، وسواس و...) در مي‌آيد . انگيزه‌هاي ناهشيار جنسي سهم به سزايي در تداوم اين گونه علايق دارد.
آنچه که در اسلام و روان‌شناسي به عنوان يک اصل مهم، مورد تأکيد قرار گرفته، پيشگيري از علاقه افراطي (عشق) است.
اسلام معتقد است هر دختر پاکي مثل شما بايد با حفظ نگاه خود از نامحرم و کنترل احساسات و هيجانات و... ، از ابتلا به وابستگي شديد عاطفي و رواني از ابتداي کار جلوگيري نمايد . اگر فردي به هر دليلي اين اصل عقلي و شرعي را جامه عمل نپوشاند، تبعاتش چيزي جز علاقه افراطي يک طرفه يا دوطرفه، وابستگي افسرده‌وار، کاهش عملکرد، اضطراب و تشويش ذهني، احساس حقارت و تضعيف عزت نفس، ازدواج بي‌اساس و چه بسا دوري از خدا نخواهد بود،
هرچند به احتمال زياد در شرايطي نيستيد که پذيراي اين حرف‌ها باشيد . در شرايط کنوني اساساً پذيراي هيچ حرف مخالفي نيستيد. توصيه مي‌شود با دور شدن موقتي از فضاي احساسي و واقع شدن در فضاي منطقي به روند بيش‌روي خود نظري دورانديشانه بيفکنيد. آيا اين پسر که از اختلالات ريز و درشت رواني رنج مي برد، اين قدر ارزش دارد که به خاطر او 5 و 6 سال از بهترين سال هاي عمر خود را بي دليل تلف سازيد و تا پايان عمر بر خطاي نابخردانه خود افسوس بخوريد ؟!
نکات بسياري باقي ماند که در اين مجال نمي گنجد. اميد است داستان ميليون ها بار روايت شده دختران فريب خورده را بار ديگر روايت نکنيد.
در صورت تمايل مي توانيد با مشاوران اين مرکز با شماره 09640 بدون کد و هزينه تماس حاصل نماييد.

با قرآنهای کهنه چه کار کنیم؟

بعضی ها میگویند در آب بریزیدویا خاک کنید شما چه نظر میدهید با تشکر

پرسش: با کتاب هاي درسي قرآني بچه هاي مان چکار کنيم
شرح
بعضي مي گويند در آب بريزيد و يا خاک کنيد .

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اسامى متبرّكه، اعم از اسماء اللّه و اسماى ائمّه اطهارو آيات قرآن و... ، بايد از افتادن زير دست و پا حفظ شود؛ بي احترامي به آن ها جايز نيست . بهترين راه آن است كه ظرف يا محلّى براى نگهدارى اين گونه اسما و كلمات در نظر گرفته شود . بعد از چند مدّت محتواى آن يا در گوشه‏اى از بيابان دفن شود، يا در رودخانه‏اى ريخته شود، و يا به مراكزى داده شود كه آن ها را خمير كرده، براى كارتن يا كالاي ديگر از آن استفاده ‏كنند.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

1

امام حسین(ع) - شهادت - گریه

ba salam mikhastam beporsam ke chera majaraye ashora va emam hosein ba khon va tike tike shodan badane onha hamrah hast dar vaghe manzorr aslim ine ke chera baraye gerye andakhtan mardom az in jor harf ha estefade mishavad ba tashakor

پرسش: 1شرح
چرا ماجراي عاشورا و امام حسين با خون و تيکه تيکه شدن بدن آن ها همراه هست؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اينكه چرا چنين چيزهايي هست، براي آن است كه چنين چيزهايي در تاريخ اتفاق افتاده است. بودن يا نبودن آن در اختيار ما نيست، اما مي توان از علت وقوع چنين حوادث تلخي سوال كرد . پاسخ آن نيز نياز به مراجعه به علل و عوامل اين حادثه در صدر اسلام دارد.
حادثه عاشورا تنها کشته شدن و خونريزي نيست. در اين جريان فداکاري‌ها، حماسه‌ها، شجاعت ها و شهامت ها نيز وجود دارد. البته درآن سوي اين حادثه ظلم، جنايت و خونريزي‌ها نيز وجود دارد که از سوي دشمنان ظهور وبروز نمود.
اما اينكه چرا بر اين گونه حوادث در عزاداري ها تأكيد مي شود، ما نيز تا اندازه اي موافق هستيم كه تأكيد زياد روي اين حوادث و غفلت از حقايق و واقعيت هاي ديگري كه به وجود آمد، چندان صحيح نيست، اما نبايد از نقش احساس و عواطف در برانگيختن مردم و شور ديني غافل بود.
در سفارش هاي ديني آمده كه در عزاداري‌ از فدارکاري، شجاعت و رشادت امام حسين (ع) و ياران او سخن به ميان آيد. اگر چه بيان اين امور، بيان ظلم و جنايت‌هاي دشمنان را نيز در پي دارد که بيان آن نيز بايسته است. تا در تاريخ هم فداکاري‌هاي امام حسين (ع) و هم جنايت دشمنان ثبت و ضبط گردد. همچنين اسلام با عزاداري‌ که توام با تحريف و اهداف غير مشروع باشد، مخالف است. از عزاداري‌هايي که سبب اهانت به اسلام و معصومان مي گردد نهي نموده است. بر اين اساس انتظار مي رود مداحان از بيان مطالب غير واقعي و اهانت آميز پرهيز و به بهانه گرياندن مردم جريان عاشورا را تحريف نکنند .مطمئن باشند ميزان تاثيرگذاري بيان واقعيت‌هاي حادثه کربلا، به مراتب بيش تر از تاثيرگذاري بيان مطالب غير واقع مي‌باشد.

برای رهایی از خودارضایی چه کنم؟

از دو یا سه سالگی دوچار خود ارضایی بوده ام شاید در بچگی چیزی دیده ام که نباید می دیدم . خیلی عذاب می کشم از کاری که انجام می دم .سعی کردم با کارهای فرهنگی مذهبی ،دعا ، نماز از این کار دوری کنم ولی نتوانسته ام . هر چند وقت یک بار به سراغم می آید . اگر فکر هوس انگیز نکنم توی خواب به سراغم می آید اینقدر از فکرهای هوس انگیز به من هجوم می آورد تا بالاخره مجبور به خود ارضایی می شوم البته آسیبی به خودم نمی رسونم .همان موقع هم می دونم که کارم اشتباه است ولی نمی تونم مقاومت کنم .بعضی مواقع تا فکرها می یان به سراغم قبل از اینه تحت فشار زیاد قرار بگیرم خودم همون اول خودم را ارضا می کنم که از دست فکر های بی خود تحت فشار نباشم . خیلی از خدا وائمه کمک خواستم ولی نتونستم ترک کنم . می خوام بدونم از لحاظ شرعی کار منم چه حکمی دار ،گناه کبیره است. یا نه . خیلی دچار عذاب وجدان هستم فکر می کنم هر چه کار خوب انجام دادم با این کاری که می کنم همه به باد فنا رفتن. من باهیچ مردی رابطه نداشتم واصلا دوست ندارم که رابطه ای نامشروع داشته باشم .از نظر مردم آدم مذهبی به نظر می رسم ولی خودم می گم ریا کار هستم .کمکم کنید تا ترک کنم .از من نخواید به روانشناس مراجعه کنم چون خجالت می کشم . امکان اذدواج هم برام میسر نیست .اگه این مشکل من حل بشه فکر می کنم از 100درصد آرزوهام به 95 درصد آرزوهام رسیدم . منتظر جوابتون به آدرس ایمیلم هستم باتشکر از زحمات شما.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در حال حاضر اصلي ترين مشكل شما چيزي جز اضطراب بالاي تان نيست. اضطراب نقش مؤثري در تشديد قواي جنسي و توليد نياز جنسي کاذب دارد. ارضاي جنسي تا حدودي براي کاهش اضطراب مفيد است . اگر ارضاي جنسي از طريق حرام (مانند استمنا) صورت گيرد، با اين که به صورت موقت از اضطراب مي‌کاهد، ولي پس از مدت کوتاهي به خاطر تشديد احساس گناه سطح اضطراب را دوچندان مي‌کند. با اين وصف اضطراب هم علت و هم معلول استمنا محسوب مي‌گردد.
مکانيزم دفاعي خيالبافي (که خيالبافي جنسي يکي از مصاديق آن است) يکي از مکانيزم‌هاي ناهشيار ماست که به هنگام بالا آمدن سطح اضطراب در ما فعال مي‌گردد. با اين وصف براي تعديل خيالبافي جنسي کاهش سطح اضطراب بسيار ضرورت پيدا مي‌کند. در صورتي که اضطراب تان به صورت حاد درآيد و باعث شدت استمنا در شما گردد، مانند هر بيماري جسمي ديگر نيازمند مراجعه به متخصص است. نمي‌توان تمايز خاصي بين بيماري جسمي و رواني از اين حيث قائل شد.
همان طور که ناراحتي قلبي با خود درماني صرف برطرف نمي‌گردد، بيماري‌هاي عصبي نيز با خوددرماني يا درمان‌هاي اورژانسي و فوري قابل حل نمي‌باشد. درمان اضطراب از طريق کتبي، اينترنتي و تلفني زياد کارآمد نيست. مراجعه حضوري به روان‌پزشک و روان‌شناس باليني را مي‌طلبد (البته درمان اضطراب رو نمي خواهد. به عنوان مثال درمان نسبي اضطراب حداقل به 5 تا 6 جلسه روان‌درماني و احتمالاً دارو درماني نيازمند است و به سادگي درمان نمي‌پذيرد.
کتاب هايي مانند وقتي اضطراب حمله مي کند، نوشته ديويد برنز، ترجمه مهدي قرچه داغي؛
شيوه هاي درمانگري اضطراب و تنيدگي ،نوشته مسعود جانبزرگي و ناهيد نوري، همچنين بروشورها و مطالب موجود در سايت ها (مثلاًسايت مرکز مشاوره دانشگاه تهران و. . . ) تا حدودي براي شناخت بيش تر شما از موضوع اضطراب مفيدند. تقويت بنيه مذهبي، مصرف داروهاي گياهي مانند گل گاو زبان و. . . و ورزش و تنفس عميق و تمارين تن آرامي از جمله ديگر روش هاي کاهش اضطرابند.
همه اين روش ها در کنار مراجعه حضوري به متخصص معنا مي يابند و به تنهايي تأثير چنداني بر کاهش اضطراب شما ندارند.
تمايلات جنسي غير متعارف به خاطر بار هيجاني بسيار بالا به سادگي قابل حذف از صحنه ذهن نيست. مدت‌ها در ذهن باقي مي‌ماند.
صرف تمايل ذهني به استمنا گناه محسوب نمي‌گردد . تا زماني که به مرحله عمل در نيامده، بر شما چيزي نيست. اين مطلب از اين جهت با اهميت است که تلاش ذهني براي فکر نکردن به موضوع گناه آلود ،نه تنها به حذف آن نمي‌انجامد، بلکه بنا به سازکار مغزي ما انسان‌ها به تشديد آن مي‌انجامد. يعني هر چه که از يک فکر شرم‌آور فرار مي‌کنيم، هجوم آن فکر در ذهن ما تشديد مي‌گردد.
هر چه به جاي بغرنج سازي افکار به ساده‌سازي و پيش پا افتاده سازي آن بپردازيم، اين افکار کم تر به ذهن ما هجوم مي‌آورد.
توصيه مي‌شود با توجه به اين که خداوند دروازه بان فکري براي ذهن ما تعبيه نکرده است، اصرار بر دروازه باني فکري ننماييد. افکار شرم آور بايد مانند نسيم از توري ذهن ما به راحتي و با کم ترين اصطکاک آمد و شد کنند . نبايد مانند ديوار جلوي آن ها ايستاد.
بايد کليه محرک‌هاي جنسي حذف گردد . بايد به يک پالايش محيطي دست زنيد. هر گونه وسايلي که کاربري تحريک زا دارند ،بايد از محيط پاکسازي گردد.
تا زماني كه مزه گناه گذشته در زير زبان شما باقي باشد، اين گونه تمايلات غير انساني از شما رخت نخواهد بست. به اين منظور بايد به جاي تداعي لذت‌زا تجارب جنسي گذشته، به تداعي لذت زداي آن بپردازيد. پس اين افکار به جاي اين که با امور لذت زا گره بخورند ، بايد با امور مشمئز کننده و تهوع آور تداعي شوند. مثلاً افکار جنسي با تصاويري مانند خوردن يک داروي بسيار تلخ و تهوع آور پيوند بخورند، به اين نحو که هر زماني ذهن شما در حال يادآوري اين موضوع است، به صورت خودکار و اتوماتيک امور مشمئززا با آن همراه گردد.
تکنيک‌هاي حواسپرتي و ذهن‌گرداني مانند رفتن به سر يخچال در هنگام داغ شدن ذهن به اين گونه مسائل يا نام بردن اشياي موجود در اتاق با صداي بلند يا کشيدن کشي که از قبل بر مچ خود بسته‌ايد و ... مي‌تواند به شما کمک کند.

صفحه‌ها