خانوادگي

شوهرم دوست ندارد با فاميل من رفت و آمد كند ديگه خسته شدم

خواهر محترم!کاش برای ما بیان می فرمودید که آیا شوهرتان از ابتدا چنین بود یا نه بعداً این گونه شده؟ اگر از ابتدا چنین نبود، چه اتفاقی افتاد که این تصمیم را گرفت؟آیا با همۀ بستگان شما دوست ندارد رابطه داشته باشد یا با بعضی؟ در هر صورت باید علت چنین رفتار را بیان می فرمودید تا می توانستیم بهتر کمک تان نماییم.
از آن جایی که صله رحم واجب است، از همسرتان بخواهید حداقل اجازه بدهد به بستگان تان سر زده و صلۀ رحم را به جا بیاورید.
اما برای اینکه شوهرتان را راضی نمایید تا با خویشان شما رفت و آمد کند، باید محبت خود را نسبت به او بیش تر نموده و با ملاطفت و نرمی و خوشخویی با همسرتان رفتار نمایید . با زیرکی و سیاست،کم کم او را نسبت به این امر متمایل نمایید،اگر واقعاً به همسر خود ابراز علاقه و محبت نمایید، محبت او نیز نسبت به شما بیش تر شده و به مرور زمان به خاطر شما به خواسته تان، تن خواهد داد، اما این کار نیازمند زمان است . باید در این مدت صبر و شکیبایی خود را از دست ندهید تا به مطلوب خود برسید.
البته با بخش تلفنی این مرکز با شماره (09640)تماس گرفته و مشکل خود را با کارشناسان ما در میان بگذارید تا از کمک و راهنمایی آنان بهرمند شده و به مقصود خود نائل آئید.
موفق باشید.

پرسش:  بنده از بدو خواندن نمازم تاكنون نشده است كه تمركز خوبي برروي نمازم داشته باشم اكثرا شك در تعداد ركعت دارم و همچنين فكرهاي مختلف و گاهي فكرهايي كه هيچ وقت به ذهنم خطور نميكنه در نماز به ذهنم ميرسد و خودم خيلي ناراحتم  كه اين چند دقيقه ارتباط با خدواند نيز هم درست نمي تونم اداي تلكيف كنم خواهشا" بنده را راهنمائي كنيد 

با سلام
بزرگان براي به دست آوردن حضور قلب در نماز عواملي را ذكر كرده اند كه مهم ترين آن ها عبارتند از :
1- اهميت دادن به نماز:
عارف بزرگ ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي مي گويد: حضور قلب سببش همت آدمي است، زيرا قلب تابع همت بوده و اگر همت نماز باشد، قلبت هم نزد نماز حاضر خواهد بود. هر اندازه كه همت انسان بيش تر باشد، قلبش هم بيش تر نزد نماز خواهد بود. هر اندازه كه همت انسان بيش تر باشد، غفلتش از غير نماز بيش تر خواهد بود. (1)
كسانى كه نماز را سرسرى مى گيرند و نسبت به آن بى توجه هستند و به اهميت نماز توجهى ندارند، حضور قلب نخواهند داشت. بر عكس كسانى كه به نماز اهميت مى دهند و براى آن سرمايه گذارى مى كنند و آن را ستون دين مى دانند و وقت و فرصت بيش ترى را صرف نماز مى كنند، حضور قلب بيشترى خواهند داشت.
2- شناخت و آگاهي:
هرمقدار معرفت انسان به حق تعالي بيش تر باشد، احساس او نيز بيش تر خواهد بود و در برابر پروردگار خاضع و خاشع خواهد بود و خداوند را ناظر و حاضر خواهد ديد.
3- فهم معاني نماز:
در نماز بايد مراقب كلمات بود. با تمرين بيش تر، كلمات بيش تري را با معاني آن ادا نماييد.
4- آمادگي قبل از نماز:
كسي كه مي خواهد در نماز حضور قلب داشته باشد، لازم است به مقدمات نماز توجه داشته باشد و وضو را به صورت كامل انجام دهد و قبل از نماز لحظاتي را با خدا خلوت كند. امام صادق (ع) مي فرمايد:
«هنگامي كه به قصد نماز به جانب قبله ايستادي، دنيا و آن چه در آن است و مردم و احوال آن ها را فراموش كن. قلبت را از هر شاغلي كه تو را از ياد خدا باز مي دارد، فارغ ساز و با چشم باطن، عظمت و جلال خدا را مشاهده كن. به ياد آور توقف خودت را در برابر خدا، در روزي كه هر انساني اعمال از پيش فرستاده اش را آشكار مي سازد ». (2)
5- رعايت مستحبات نماز:
از اسباب حضور قلب، رعايت احكام و آداب نماز است، مانند نگاه كردن به محل سجده در حال قيام، نگاه كردن بين دو پا در حال ركوع، نگاه كردن به دامن در حال تشهد و سلام و چسباندن دست ها به بدن در حال قيام و غيره.
از هنگام وضو ساختن، دل را به خدا بسپار و با گفتن اذان و اقامه و توجه به معانى و مفاهيم بلند آن، جان و روح و قلب را به آن خط نورى ملكوتى اتصال بده كه از كعبه تا عرش و از آن جا تا حقيقت اسما و صفات و از آن فراتر تا «ذات احديّت» امتداد دارد.
پس از اقامه گفتن و قبل از ورود به نماز، به ابراهيم خليل تأسى كن و بگو:
«انّى وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنيفاً و ما انا من المشركين»؛(3) روى خود را به سوى كسى كردم كه آسمان‏ها و زمين را آفريده، من در ايمان خود خالصم و از مشركان نيستم.
سپس با حضور قلب و توجه به معانى الفاظ بگو: «انّ صلوتى و نسكى و محياى و مماتى للَّه ربّ العالمين»؛(4) بگو: نماز و تمام عبادات من، و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانيان است.
آن گاه كه در آستانه تكبير قرار گرفتى، گناهان خويش را به ياد آور و به عظمت خالق توجه نما و حقارت خويش را در نظر آور و بگو:
«يا محسن قد اتاك المسى و قد امرت المحسن ان يتجاوز عن المسى انت المحسن و انا المسى بحق محمد و آل محمد صل على محمد و آل محمد و تجاوز عن قبيح ما تعلم منّى؛
اى خداى نيكوكار! بنده گناهكارت به در خانه تو آمده است، و تو امر كرده‏اى كه نيكوكار از گناهكار بگذرد. تو نيكو كارى و من گناهكارم. به حق محمد و آل محمد، رحمتت را بر محمد آل محمد بفرست و از كارهاى زشتى كه مى‏دانى از من سر زده بگذر».
6- انتخاب مكان مخصوص و اختصاص وقت مناسب براي نماز.
7- فراغت قلب:
يكي از مهم ترين اسباب حضور قلب، فراغت قلب است.
تا بر نخيزي از سر دنيا و هر چه هست با يار خويشتن نتواني دمي نشست
حضرت امام خمينى در مورد راه هاى تحصيل حضور قلب مى گويد:
« آنچه باعث حضور قلب شود، دو امر است:
يكى فراغت وقت و قلب و ديگر فهميدن اهميت عبادت . مقصود از فراغت وقت آن است كه انسان در هر شبانه روزى براى عبادت خود وقتى را معيّن كند كه در آن وقت خود را موظف بداند فقط به عبادت بپردازد . اشتغال ديگرى را براى خود در آن وقت قرار ندهد. انسان اگر بفهمد كه عبادت يكى از امور مهمى است كه از كارهاى ديگر اهميتش بيش تر بلكه طرف نسبت با آن ها نيست [= قابل مقايسه نيست] البته اوقات آن را حفظ مى كند و براى آن وقتى موظف مى كند. . . از فراغت وقت ‌مهم تر فراغت قلب است و آن چنان است كه انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنيايى فارغ كند و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتّته [=پراكنده] منصرف نمايد و دل را يكسره خالى و خالص براى توجه به عبادت و مناجات با حق تعالى نمايد و تا فراغت قلب از اين امور حاصل نشود، تفرغ براى او و عبادت او حاصل نشود». (5)
8- رفع موانع:
پرخوري، جلوگيري از ادرار، كسالت و خستگي، سر و صدا و نگاه به اطراف، مانع حضور قلب در نماز مي شود. رفع اين موانع در حضور قلب مؤثر است.
موانع تا نگردانى ز خود دور درون خانه دل نايدت نور
9ـ احساس و درك عظمت و بزرگى خدا.
درك عظمت و بزرگى هر كسى بستگى به مقدار شناخت و معرفت به او دارد. هر مقدار اين شناخت بيش تر شود، ‌بزرگى و عظمت او بيش تر جلوه گر خواهد شد. اگر كسى به عظمت و بزرگى خدا پي ببرد، ‌طبعاً‌ خضوع و خشوع بيش ترى در پرستش و عبادت خواهد داشت.
ابان بن تغلب مي‌گويد: به امام صادق(ع) گفتم: على بن الحسين(ع) را ديدم وقتى كه به نماز مي ايستاد، رنگ به رنگ مى شد. فرمود: آرى او خدايى را كه در برابرش ايستاده بود، كاملاً مى شناخت. (6)
اميرالمؤمنين(ع) در وصف عارفان و خدا پرستان واقعى فرمود: «عظم الخالق فى أنفسهم فصغر ما دونه فى أعينهم؛(7) آنان خدا را به عظمت و بزرگي شناخته اند. بنابراين هر چه غير او است، در نظرشان كوچك جلوه مي‌كند».
10ـ جلوگيرى از هرزگى قوه خيال:
يكى از بزرگ ترين عوامل حواس پرتى در نماز، ‌هرزگى و پراكندگى قوه خيال است. اگر قبل از نماز چند دقيقه اى به وسيله ذكر خدا و مناجات و خواندن نمازهاى مستحبى و تلاوت قرآن، خود را آماده نماز كنيم، ‌ذهن از حواس پرتى و پراكندگى و از توجه به كثرت، به سوى وحدت متوجه مى شود، ‌در نتيجه در نماز فكر انسان به اين طرف و آن طرف متوجه نمي شود. كسى كه قبل از نماز با ديگرى بگو مگو و بحث داشته يا خوشحال يا ناراحت شده، اگر فوراً وارد نماز شود، نمازش تحت تأثير آن افكار خواهد بود و حضور قلب نخواهد داشت.
11ـ طول دادن و با تأنى خواندن نماز:
اگر كسى ركوع و سجود را مقدارى طولانى كند و با حال خوشي اذكار و سجود را بگويد، در حضور قلب مؤثر خواهد بود.
12ـ حالت خاصي در نماز كه بيانگر خضوع است، در خشوع كه حالت قلبى است، تأثير مى گذارد.
13 -بعضى از آداب نماز مانند سر وقت خواندن و مواظبت بر وقت نماز و به حالت كسالت داخل نماز نشدن و. . . در نماز مؤثر است.
14 -دوري از غذاهاي شبهه ناك و حرام و اموالي كه از طريق غير مشروع به دست مي آيد، در حضور قلب و ايجاد آمادگي دروني براي نماز و سخن گفتن با خدا بسيار موثر است.
15 -رعايت آدابي از قبيل مسواك زدن، ‌انگشتر به دست كردن، ‌عطر زدن و. . . كه باعث آمادگي و تميزي و پاكي انسان مي شود. اين كارها موجب بهره برداري هر چه بيش تر از بركات معنوي نماز مي شود.
16 -ترك گناه:
كسى كه به خيانت به مردم، كلاه برداري، رشوه خواري، اختلاس، ‌تهمت، غيبت و غيره فكر مى كند، براى او قلبى نمانده است تا در آن خدا جلوه كند. هر چه هست ،غير خدا است.
دل ز دل بردار اگر بايست دلبر داشتن دلبر و دل داشتن نَبْوَد طريق عاشقان
گناه لذت مناجات را از انسان مى گيرد و با گرفتن لذت شيرينى عبادت، حضور قلب هم خواهد رفت.
امام صادق(ع) مى فرمايد:«خداوند به داوود پيامبر فرمود: قرار نده بين من و خودت عالِمى را كه شيفته دنيا است، ‌چون اين شخص از راه محبت من جلوگيرى مى كند. اين ها دزدان راه بندگانى هستند كه به سوى من مى آيند. كم ترين كارى كه من با آن ها مى كنم، اين است كه شيرينى مناجاتم را از قلبشان مى گيرم». (8)
امام سجاد عليه السلام در دعاي سحر ابوحمزه ثمالي نکات بسيار ارزنده اي در اين خصوص بيان فرموده است . آن حضرت در اين دعا به خدا عرض مي‌كند:
« خدايا! چه شده مرا چه دردي مرا گرفت كه هر وقت مي‌خواهم مناجات كنم ، دعا كنم( دعاي كميل بخوانم، مناجات شعبانيّه داشته باشم ، ذكر داشته باشم، نمازي داشته باشم، زيارت عاشورائي داشته باشم،) حواسم جمع نيست؟! يا خوابم مي‌آيد، يا اگر خوابم نمي‌آيد، حالت پيلگي و چُرت است، يا اگر اين ها نيست، شادابيم ، وقتم و نيرويم درباره خاطرات تلخ ديگري صرف مي‌شود. آن لذّت مناجات را از من مي‌گيري؟ در نتيجه يا مناجات نمي‌كنم، يا مناجات بي‌محتوا يي دارم.
خدايا ! هر وقتي پنداشتم سريره و درون و نيت من پاک و صالح است و به محفل توّابين نزديكم، ابتهالي، بَليه‌اي، آفت و آسيب و گزندي مي‌رسد كه پاي مرا مي‌لغزاند و نمي‌گذارد كه من به محفل نوراني آن ها راه پيدا كنم.پروردگارا ! علتش چيست ؟ نکند که مرا از دَرِ خانه‌ات راندي؛ شايد ديدي كه من ( با گناه صغيره يا کبيره ، گناه قلبي و فکري و ذهني يا بدني خود ) حقّ تو را سبك شمردم، مرا مطرود كردي؛ يا ديدي كه چون از تو (و ذکر تو) اِعراض كردم؛ رحمت خود را از من سلب کردي يا چون ديدي كه من در مقام دروغ گويان هستم، مرا مورد بي‌مهري قرار دادي و رهايم كردي؛ يا ديدي كه نعمت‌هاي تو را شكر نمي‌كنم، مرا محروم كردي؛ يا ديدي كه در مجالس علما و انديشوران ديني حاضر نمي شوم ، ( و با آن ها رابطه و نيت خوبي ندارم ) مرا طرد كردي؛ يعني به جاي اين كه در محافل علما شركت كنم ، چيزي ياد بگيرم، در مجالس ديگران شركت مي‌كنم . يا ديدي در بين غافلين به سر بردم ، از رحمت خاصّه خود مرا نااميد كردي؛ يا چون مرا در مجلس‌هاي طنزگويان و بذله گويان و باطل گرايان كه عمري را به بطالت و بي هدفي مي‌گذرانند ، ديدي مرا مورد بي‌مهري قرار دادي؛ نمي دانم خدايا ! چرا اين جوري شدم ؟
شايد اصلاً دوست نداري صداي مرا بشنوي؛ براي اين كه اين صدا و اين حنجره در غير راه تو صرف شده است. يا از اين جهت دوست نداري چهره‌ام را در مجلس توّابين و پاکان ببيني، كه در مجلس بَطّالين و هرزه گويان و هرزه پويان مشاهده ام کرده اي. چون ديدي كه من در مجلس علما حضور ندارم، براي همين مرا از خودت دور کردي و توفيق حضور در مجلس پرهيزكاران را به من ندادي .
شايد به جرم گناه و معصيتي که کردم ، مرا مكافات كردي، يا در اثر كم حيائي و بي شرمي ام مرا مجازات كردي...»
در محتواي اين قسمت از دعاي ارزشمند سحر دقت کنيد ، ببينيد علل بي حالي ها و عدم حضور قلب ، ترك واجب، فعل حرام، فكر و انديشه و نيت نادرست ، انجام کار مكروه و رها کردن اموري که از شعائر ديني و مذهبي است و مانند آن ذکر شده است . اين ها است كه باعث مي شود انسان يا توفيق مناجات و نماز نداشته باشد ، يا اگر توفيقي پيدا كرد و مناجات و نمازي داشت، نماز بي‌حال و بدون حضورقلب انجام مي‌دهد.ماه مبارک رمضان ماه ميهماني خدا است. سفره کرامت و مغفرت و رحمتش به روي همه بندگان از پاکان تا نا پاکان،از پرهيزكاران تا گناهکاران باز است . در اين فرصت باقي مانده با آب توبه و انابه از خدا بخواهيم ما را از مواهب و غذاهايي که دوستان و اوليائش و محمد و آل محمد (ص) را بهره مند ساخته ، بهره مند سازد . ما را نيز ا دعا خير تان فراموش نکنيد .

پي نوشت ها :
1. ملكي تبريزي، اسرار الصلاة، ترجمه رجب زاده.
2. بحارالانوار، ج 84، ص 23.
3. امام خميني، چهل حديث، ص 428.
4. انعام (6)، آيه 79.
5. همان، آيه 162.
6. همان، ص 114، به نقل از بحارالانوار، ج48، ص 236.
7. همان، به نقل از نهج البلاغه، خطبة 184(فيض الاسلام).
8. اصول كافي، ‌ج 1، ص 46.

با سلام و خسته نباشید بر اساس آیات قرآنی احترام به پدر و مادر واجب است .پدرمن بعد از فوت مادرم رابطه اش را با من قطع کرد ومن و خواهرم به هیچ طریقی نتوانستیم به او نزدیک شویم وبه دروغ به همه میگفت بچه هایم مرا ترک کردند البته بعضی اوقات با تلاش به خانه اش میرفتیم با این حال به ما تهمت دزدی و دروغ میزد تا دوسال پیش که مریض شد وبه اصرارکه حاضر نبود با ما دکتر بیاید او را به دکتر بردیم و طی این دو سال شیمی درمانی میشد که خیلی از لحاظ روحی و افت تحصیلی به بچه هایم ضربه وارد شد بااین حال روی خوشی به ما نشان نداد و حرفهای زجرآوری میزد حتی ما اول سعی کردیم متوجه بیماری نشود الان بعد از دو سال که دکتر او را جواب کرد ما را نفرین میکند و میگوید شما برای من کاری نکردید و به هرکه میرسد هم خودش وهم زنش از ما بد میگوید به طوری که بعضی ما را سرزنش میکنند ، بعد از مرگ مادرم مهریه اش به علت جابه جایی محل زندگی به او داده نشده است و الان تمام دارایی خود را به نام این زنش کرده است و به ما میگوید خرج مردن من را بدهید. الان نماز خواندنش را هم کنار گذاشته است ما هیچ موقع به خاطر حق مادرم و حقوق خود با او درگیر نشده ایم فقط به او تذکر دادیم به خاطر ترس از خدا و آبرو. الان بعد از دو ماه از گفته دکتر و حرف هاو تهمت هایی که به ما میزند و مجبور هستیم بیشتر اوقات به بعضی مردم جواب بدهیم و خلاف حرف او را ثابت کنیم و به خاطر فشارهای عصبی که به ما وارد میکند دیگر نمیتوانم به خانه او بروم الان تکلیف ما چیست باید به خانه او برویم البته در این دو ماه دو بار به خانه اش رفته ایم و هرچه میخواهد به ما بگوید. آیا منظور از احترام گذاشتن این است که بیش ازاین انسان از لحاظ روحی به خود فشار بیاورد و آیا نفرین های او اثر دارد تا کجا باید پیش برویم . با تشکر التماس دعا

پرسش: بر اساس آيات قرآني احترام به پدر و مادر واجب است .پدرم من بعد از فوت مادرم رابطه اش را با من قطع کرد ومن و خواهرم به هيچ طريقي نتوانستيم به او نزديک شويم وبه دروغ به همه مي گفت بچه هايم مرا ترک کردند. البته بعضي اوقات با تلاش به خانه اش مي رفتيم .با اين حال به ما تهمت دزدي و دروغ مي زد. تا دوسال پيش که مريض شد وبه اصرارکه حاضر نبود با ما دکتر بيايد، او را به دکتر برديم و طي اين دو سال شيمي درماني مي شد که خيلي از لحاظ روحي و افت تحصيلي به بچه هايم ضربه وارد شد. بااين حال روي خوشي به ما نشان نداد و حرف هاي زجرآوري مي زد حتي ما اول سعي کرديم متوجه بيماري نشود .الان بعد از دو سال که دکتر او را جواب کرد، ما را نفرين مي کند و مي گويد شما براي من کاري نکرديد و به هرکه مي رسد ،هم خودش و هم زنش از ما بد مي گويد، به طوري که بعضي ما را سرزنش مي کنند ، بعد از مرگ مادرم مهريه اش به علت جا به جايي محل زندگي به او داده نشده است و الان تمام دارايي خود را به نام اين زنش کرده است و به ما مي گويد خرج مردن من را بدهيد. الان نماز خواندنش را هم کنار گذاشته است. ما هيچ موقع ...
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛
دستور اسلام در احترام به مادر و پدر مطلق است، يعني به هر مادر و پدري بايد احترام کرد ، خواه با انسان رفتار خوبي داشته باشند و خواه بد . قرآن مجيد احسان به پدر و مادر را وظيفه مردم مي داند و مي فرمايد: پروردگارت فرمان داده كه تنها او را بپرستيد و نسبت به پدر و مادر نيكي كنيد. (1)
از روايات معصومان استفاده مي‌شود كه والدين چه مؤمن باشند و چه كافر و چه نيكوكار و چه معصيتكار بايد مورد احترام قرار گيرند و استثنا بردار نيست. امام‌رضا(ع) مي‌فرمايد: "نيكي به والدين واجب است ،گرچه مشرك باشند، ولي در معصيت خدا نبايد آنان را اطاعت كرد".(2)
قرآن مجيد تنها در يك مورد مخالفت با پدر و مادر را جايز دانسته و آن در صورتي است كه پدر و مادر فرزند را به شرك و دوري از خدا فرا خوانند و يا اطاعت آنان، معصيت و مخالفت با فرمان خدا باشد ،(3)حتي عدم اطاعت از فرمان والدين در چنين مواردي بايد با رفتار پسنديده همراه باشد.
هر چند پدر و مادر رفتار صحيحي با فرزند نداشته باشند، فرزند موظف به گراميداشت والدين و كسب رضايت آنان است و نمي تواند مقابله به مثل نمايد.
در اين موقعيت به حرف هاي او اعتنا نکن و به او سر بزن .پدر و مادري كه بد رفتاري كند، پاسخگوي اعمالش نزد خدا خواهد بود، اما رفتار بد داشتن او و بي احترامي و هر كار ديگر، ما را از انجام وظيفه معذور نمي دارد.نفرين هاي ايشان اگر برحق نباشد، گزندي بر افراد خانواده نمي رساند.
پي نوشت ها:
1. اسراء(17) آيه 23 و 24.
2.عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.
3. لقمان(31) آيه 15.

اگر مادروپدری در شب بایکدیگر مراوده داشته باشند و بچه هم بفهمد ایا انها گناهی مرتکب شده اند و یا برای بچه مشکلی به وجود میاید؟؟؟؟؟؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
جماع در خانه اي كه فرزندي در آن باشد كه ببيند يا بشنود، مکروه است، يعني انجام ندادن آن بهتر است اما گناه نيست. براي بچه مشکلي پيش نمي آيد اما ممکن است زمينه گناه را در او فراهم کند. از اين رو بايد بيش تر مراقب بود.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

واژه «اُم» به معناى مادر در قاموس فرهنگ اسلامى و فرهنگ هاى مربوط به نهاد خانواده و جامعه، بخصوص جوامع مشرق زمین که بعضاً با فرهنگ غنى اسلام توسعه یافته‏ اند

واژه «اُم» به معناى مادر در قاموس فرهنگ اسلامى و فرهنگ هاى مربوط به نهاد خانواده و جامعه، بخصوص جوامع مشرق زمین که بعضاً با فرهنگ غنى اسلام توسعه یافته‏ اند بسیار شاخص و ارزشمند است. این واژه به معناى مولد، سرمنشأ و اصل و ریشه هر چیز به کار برده مى‏ شود. در «منتهى الارب» به معناى «والده» بکار رفته است و در «غیاث اللغات» به معناى اصل، عماد و ستون کلمه بکار مى‏ رود که در آغاز کلمات دیگر آمده و با هر عبارتى که به آن اضافه شود به کار برده خواهد شد.(1) واژه «ام» به لحاظ دربرداشتن بار معنایى خاصى که دارد شاخص بعضى از سمبل‏ ها و نمادها و سایر ترکیبات وصفى جهت شناسایى بهتر به کار برده مى‏ شود از قبیل ترکیباتى نظیر «ام القرى» که به معناى سرزمین امن و امان مکه است که مادر همه قریه‏ ها شمرده مى‏ شود. «ام غیلان» خارهاى بزرگ که بسان درختى عظیم در بیابان هاى وسیع و سایر صحراها و فلات مى‏ رویند. «ام المؤمنین» لقب زنان و همسران پیامبر به ویژه حضرت خدیجه (س)مى‏ باشد و «ام الائمه» مادر امامان که لقب حضرت فاطمه زهرا(س) به شمار مى‏ رود. نیز واژه «ام» به معناى اصل و منشأ پلیدى و شر به کار برده مى‏ شود مثل «ام الخبائث» کنایه از شراب که مایه شر و فساد اخلاق انسانهاست و «ام الفساد» کنایه از ابر قدرتى همچون آمریکاست که سر منشأ جنگ افروزی ها، نابسامانی ها و خونریزى ملت هاى بی گناه و مظلوم مى‏ باشد. بدین لحاظ غالب منابع و متون عرفانى و اسلامى هرجا که سخن از احترام و ارزشمند شمردن انسانهاست خصوصاً بر روى واژه زیباى «مادر» تکیه مى‏ شود. در «رساله حقوق» به نقل از فرمایش امام زین العابدین(ع) این چنین روایت شده که: و اما حق مادرت این است که بدانى او ترا از جایى برداشته که کسى، کس دیگر را برنمى‏ دارد و از میوه دل خود به تو داده که کسى به کس دیگر نمى‏ دهد و ترا با تمامى اعضاى وجود خویش نگهبان بوده است و باکى نداشته که خود گرسنه ماند اما در عوض ترا سیر گرداند و خود تشنه ماند تا ترا سیراب سازد و خود برهنه باشد و ترا بپوشاند و خود در آفتاب باشد و ترا در سایه نگاه دارد و به خاطر تو بیدارى مى‏ کشد و ترا از گزند گرما و سرما دور دارد پس جز به یارى خدا و توفیق او از عهده سپاس برنخواهى آمد.»(2) در روایات آمده که روزى رسول اللّه(ص) در مسجد نشسته بود جبرئیل فرود آمد و سلام کرد و عرضه داشت: یا رسول‏اللّه! قدم به قبرستان بقیع گذارید تا شاید به برکت حضور شما رحمت شما شامل حال برخى از اموات گردد. پیامبر(ص) به بلال دستور داد تا در مدینه ندا کند که مردم به قبرستان آیند. آن حضرت از درون قبرى صداى ناله و زفیر استماع نمود تا اینکه زنى به حضور پیامبر(ص) شرفیاب شد و در حالى که بر آن قبر اشاره کرده بود عرضه داشت: یا رسول اللّه(ص) من مادر صاحب این قبر هستم فرمان چیست؟ آن حضرت فرمود: او را حلال کن، زیرا فرزندت در عذاب است. آن زن عرضه داشت یا رسول اللّه (ص) من او را حلال نمى‏ کنم...زیرا من او را از شیره جان پرورده‏ ام و مشقات و سختی هاى فراوانى را به جان خریده‏ ام، او را بسیار دوست داشتم تا روزى رسد که پشتیبان و حامى و پناهگاه من باشد ولى به هنگام بزرگسالى به آزار من پرداخت. سپس حضرت دست به دعا برداشت که: خدایا به حق خمسه النجباء...صداى این فرزند را به گوش مادرش برسان تا شاید به فرزندش رحم کند. و به مادر دستور داد تا گوش به خاک قبر پسر گذارد و ناله‏ هاى او را استماع کند. مادر ناله جانسوزى شنید که مى‏ گوید: اى مادر... بالاى سرم و پائین پایم از چپ و راست همه در آتش عذاب است از من درگذر و گرنه تا قیامت به همین درد و محنت مبتلا خواهم بود. مادر به حال پسر رقّت کرد و گفت: خداوندا از سر تقصیر او گذشتم. در حال خداوند بر آن جوان معذّب لباس رحمت پوشانید.(3) شیخ اجل سعدى شیرازى(ره) خود به دوران جوانى بخاطر یک اهانت به مادر این چنین اذعان مى‏ دارد که: وقتى به جهل جوانى بانگ بر مادر زدم دل آزرده به کنجى نشست و گریان همى گفت، مگر خردى فراموش کرده‏ اى که درشتى مى‏ کنى؟! چه خوش گفت زالى به فرزند خویش‏ چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن‏ گر از عهد خردیت یاد آمدى‏ که بی چاره بودى در آغوش من‏ نکردى در این روز بر من جفا که تو شیرمردى و من پیر زن(4) فلسفه احترام و تکریم نسبت به والدین خداوند متعال در قرآن کریم شیوه‏ ها و الگوهاى مختلف در راستاى احترام به مقام والدین به ویژه مادر براى ما معرفى فرموده است یعنى علاوه بر اینکه به دوران سرشار از رنج و درد باردارى اشاره مى‏ فرماید، نحوه تکریم و تجلیل را نسبت به مقام مادر براى ما اثبات مى‏ فرماید آیه زیر از سوره احقاف گواه بارزى بر این مدعاست: «و وصّینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امّه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلثون شهراً حتى اذا بلغ اشدّه و بلغ اربعین سنةً قال ربّ اوزعنى ان اشکر نعمتک الّتى انعمت علىّ و على والدىّ...؛(5) و ما انسان را به احسان و نکوداشت در حق مادر خویش سفارش کردیم که چگونه مادر با رنج و زحمت بار حمل را تحمل نمود و با درد و رنج توصیف‏ ناپذیر وضع حمل کرد چه در طول این سى ماه بزرگترین ایثار و فداکارى را در مورد فرزندش انجام مى‏ دهد.» بعد از دوران زایمان که یکى از سخت‏ ترین لحظات زندگى مادر است دوران حساس و سخت دیگرى در پیش است. دوران مراقبت شبانه روزى از فرزند، دورانى که فرزند کوچک بیمار قادر به بیان محل درد نیست و در صورت گرسنگى و تشنگى و یا گرم و سرد بودن محیط زندگى قادر به بیان آنها نیست. مادر باید یک یک این نیازها را تشخیص داده و برآورده سازد. لذا آیه مى‏ فرماید هنگامى که طفل به حد رشد و تکامل رسید آنگاه سزاوار است که عرضه دارد خدایا، مرا بر نعمتى که عطا فرمودى توانایى بخش و نحوه تشکر کردن از والدین را به من بیاموز. در پاره‏ اى از احادیث آمده است که ام سلمه خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: همه افتخارات نصیب مردان شده، زنان بیچاره چه سهمى از این افتخارات دارند؟ پیامبر(ص) فرمود: «بلى اذا حملت المرئة کانت بمنزلة الصائم القائم المجاهد بنفسه و ماله فى سبیل اللّه فاذا وضعت کان لها من الاجر مالایدرى احدٌ ما هو لعظمة، فاذا ارضعت کان لها بکلّ مصة کعدل عتق محررٍ من ولد اسماعیل، فاذا فرغت من رضاعه ضرب ملکٌ کریم و على جنبها و قال استأنفى العمل فقد غفرلک...؛(6) هنگامى که زن باردار مى‏ شود در تمام طول مدت حمل به منزله روزه دار و شب زنده دار و مجاهد در راه خدا با جان و مال است و هنگامى که وضع حمل مى‏ کند آنقدر خدا به او پاداش مى‏ دهد که هیچکس حد آن را از عظمت نمى‏ داند و هنگامى که فرزندش را شیر مى‏ دهد در برابر هر مکی دنى از سوى کودک خداوند پاداش آزاد کردن برده‏ اى از فرزندان اسماعیل را به او مى‏ دهد و هنگامى که دوران شیرخوارگى کودک تمام شد یکى از فرشتگان بزرگوار بر پهلوى او مى‏ زند و مى‏ گوید: برنامه اعمال خود را از نوآغاز کن چرا که خداوند همه گناهان ترا بخشید.» نکته بسیار مهم که از محتواى آیه سوره احقاف برمى‏ آید مسئله مهلت شکرگزارى فرزند نسبت به خداوند که نعمت وجود والدین را به او افاضه فرموده و تکریم مقام والدین در سن چهل سالگى «اربعین سنه» مى‏ باشد. آدمى در این سن به اوج بلوغ حکمت و دانش عقلانى نایل مى‏ شود و غالب انسان هایى که در سنین پختگى و نضج افکار قرار مى‏ گیرند و عمر ارزشمند را صرف کارهاى ناشایست و لغو و باطل نمى‏ کنند چنین سنینى به منزله شکوفایى قوه تفکر و تعقل بشر تا به سر حد کمال مى‏ باشد. همانگونه که پیامبر اسلام(ص) در چهل سالگى به مقام شامخ رسالت مبعوث گردید. همچنین نص آیه شریفه «حتى اذا بلغ اشدّه و بلغ اربعین سنه» دلالت بر این موضوع دارد که گاه فرزند در اوج دوران حیات از شور و حال نشاط و چالاکى خاص خویش برخوردار است و گاهى در حین غرور جوانى اسباب نگرانى و زحمت و دردسر را براى والدین فراهم مى‏ سازد. لذا رسیدن به مرحله «بلغ اشدّه» زمان آرامش روح و تعادل عقل انسان کمال یافته و شاید آخرین مهلت شکرگزارى نسبت به والدین باشد. اما جاى سؤال باقى است که آیا تشکر و قدردانى از زحمات والدین به مدت زمان خاصى مربوط است تا انسان قادر به انجام این تکلیف بزرگ بوده فرصت مطلوب این نعمت عظیم را از دست ندهد و در هنگام مرگ از بابت کوتاهى تقصیر، شرمنده از دنیا نرود؟! بدین لحاظ حضرت سجاد(ع) در مناجات خویش از پروردگار متعال درخواست توفیق در اداى حقوق والدین فرموده و از خداوند مسئلت مى‏ نماید که آن جناب را نسبت به دانش و ادراک وظایفى که درباره ایشان واجب است توفیق بخشد از دیدگاه سید الساجدین حقوق والدین و اداى حسن وظیفه نسبت به زحمات آنان بقدرى ارزشمند شمرده مى‏ شود که حتى بعد از مرگ آنها، انسان قادر به دریافت کنه این عظمت نمى‏ باشد و نمى‏ تواند ذرّه‏ اى از آن همه محبت را جبران سازد. آن حضرت در این راستا خطاب به درگاه کبریائى و آستان ربوبى این چنین بیان مى‏ فرماید: «... و الهمنى علم ما یجب لهما علىّ الهاماً واجمع لى علم ذلک کلّه تماماً، ثمّ استعملنى بما تلهمنى منه و وفقنى للنّفوذ فیما تبصرنى من علمه حتّى لایفوتنى استعمال شى‏ء علمتنیه ولا تثقل ارکانى عن الحفوف فیما الهمتنیه...؛(7) خدایا... دانستن آنچه درباره والدین بر من واجب است الهام نما و آموختن همه آن واجبات را بى‏ کم و کاست برایم فراهم آور. سپس مرا به آنچه که به من الهام مى‏ فرمایى وادار کن و براى انجام در آنچه به دانستن آن بینایم مى‏ سازى توفیقم ده تا بجا آوردن چیزى از آن‏چه مرا به آن دانا گردانیده‏ اى از من فوت نگردد و اندام و اعضاء من از خدمت در آنچه به من الهام نموده‏ اى سنگین نشود.» همچنین خداوند متعال در ارتباط با زحمات طاقت فرسا و رنج هاى بی شمار مادر چه در حین باردارى و چه در ایام پرورش فرزندان وصیت یا توصیه‏ اى مشابه در سوره لقمان فرموده است: «و وصّینا الانسان بوالدیه وهناً على وهنٍ و فصاله فى عامین ان اشکرلى و لوالدیک الىّ المصیر..؛(8) و ما به هر انسانى سفارش کردیم که در حق مادر خویش نیکى کند که از روى «وهن» (سنگینى و ضعف) بار حمل فرزند را برداشته تا مدت دو سال که طفل را از شیر باز مى‏ گیرد. هر انسانى بایستى در ابتدا مرا شکر گوید و آنگاه مادر را تشکر و سپاس گوید و بازگشت خلق بسوى خداست.» حال چرا کلمه «وهن» در این آیه ذکر شده؟ خداوند در این آیه به مستدل‏ترین دلایل علمى اشاره کرده مى‏ فرماید: «مادر، فرزند خویش را حمل مى‏ کند در حالى که هر روز ضعف و سستى او افزون مى‏ شود.» این مسئله از نظر علمى هم ثابت شده و تجربه نیز نشان داده که مادران در دوران باردارى گرفتار وهن و سستى مى‏ شوند. زیرا شیره جان خویش را به پرورش طفل اختصاص داده و از تمام مواد حیاتى وجود خود بهترین عناصر حیات بخش را تقدیم او مى‏ دارند.(9) مادران اولیاء و پیامبران‏ خداوند متعال در قرآن کریم از زنانى همچون ساره همسر ابراهیم و یا همسر زکریا و قابلیت و استعداد مادرشدن در آنها یاد مى‏کند. اگرچه این قبیل زنان سالهاى زیادى از عمر خود را سپرى نمودند لکن خداوند آنان را مستعد مادرى و بروز عواطف مادرانه فرمود. نظیر همسر زکریا که با وجود نازایى و کبر سن، خداوند به او یحیى را مرحمت فرمود همانگونه که در آیات زیر به زکریا تولد یحیى بشارت داده شده است: «یا زکریا انّا نبشرک بغلامٍ اسمه یحیى لم نجعل له من قبل سمیّا؛ اى زکریا ما ترا به پسرى بنام یحیى بشارت مى‏ دهیم که قبل از او چنین نامى را براى کسى قرار ندادیم.» زکریا که در محراب عبادت بسر مى‏ برده است سخت از این ندا مدهوش شده و با شگفتى هرچه تمام عرضه مى‏ دارد که: «قال ربّ انّى یکون لى غلامٌ و کانت امرأتى عاقراً و قد بلغت من الکبر عتیاً...؛ خدایا... چگونه براى من پسرى خواهد بود در حالى که زنم نازاست و من به نهایت کهنسالى و پیرى رسیده‏ ام.» «عاقر» در اصل از واژه «عقر» به معنى ریشه و اساس یا به معنى «حبس» است و این که به زنان نازا عاقر مى‏ گویند به خاطر آن است که کار آنها از نظر پیدایش فرزند به پایان رسیده یا این که تولد فرزند در آنها محبوس شده است.(10) اما به رغم این ابهامات آن گونه که علم امروزه و عقاید عامه ثابت مى‏ کند که باردارى براى زن در سنین بالا خطرناک و مشکل آفرین مى‏ باشد خداوند قادر و توانا بر اینگونه عقاید پوچ خط بطلان کشیده و مى‏ فرماید: «قال کذلک قال ربّک هو علىّ هین و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئاً...؛ فرمود: اینگونه پروردگارت گفته و اراده کرده است که این کار بر من آسان است من قبلاً ترا آفریدم و چیزى نبوده‏ اى!» همین بشارت را خداوند به «ساره» همسر ابراهیم در سن نودسالگى مى‏ بخشد. «فبشّرناها باسحق و من وراء اسحق یعقوب، قالت یا ویلتى أالدوانا عجوزٌ و هذا بعلى شیخاً انّ هذا لشى‏ء عجیبٌ...؛ پس او را بشارت دادیم به اسحاق و از پس اسحاق به یعقوب. گفت اى واى بر من آیا فرزند آورم در حالى که من زنى پیر بیش نیستم و شوهرم پیرمردى بیش نیست بدرستی که هر آینه این چیزى است عجیب.»(11) حتى خداوند بدون دخالت اسباب و وسایط مربوط به زناشویى و نکاح قادر است که از زنى به ى‏شوهر، فرزندى در حد و مرتبه پیامبر خلق نماید نظیر مریم(س) دختر عمران که در نهایت پاکدامنى و زهد در میان قوم و عشیره خود مى‏زیست و به نیکوترین وجهى خدا را عبادت مى‏ نمود هنگامى که جبرئیل در هیئت انسانى نیکو بر مریم جلوه کرده و عرضه مى‏ دارد که: «انا رسول ربّک لأهب لک غلاماً زکیّاً؛من فرستاده خدا بسوى تو هستم تا پسرى پاکیزه به تو ببخشم.» مریم(س) که دست هیچ مردى به او نرسیده بود با بیم و هراس سؤال مى‏ کند: «انّى یکون لى غلامٌ و لم یمسسنى بشرٌ و لم اک بغیّا...؛ چگونه براى من پسرى خواهد بود در حالى که مرا هیچ انسانى لمس نکرده و بدکاره و شقى نبودم.»(12) مریم(س) در چنین حالاتى تنها به اسباب ظاهرى مى‏ اندیشید و تصورش همچون سایر انسانها بر این بود، براى اینکه زنى صاحب فرزند شود دو راه بیشتر ندارد یا ازدواج و انتخاب همسر و یا آلودگى و انحراف... خداوند همان جمله‏ اى را که به ساره فرمود به مریم فرمود. «هو علىّ هیّن» چه بسا زنانى که با طى مراحل و مقدمات ظاهرى و شرعى از طریق عقد نکاح با مردان محرم مى‏ شوند لکن از نحوه تربیت صحیح فرزندان در ناآگاهى بسر مى‏ برند و غالباً فرزندانى مجرم و مفسد به جامعه بشرى تحویل مى‏ دهند!! همچنین جاى سؤال و ابهام باقى است که در صورت نیافتن شوهرى زاهد و پارسا یک زن دیندار چگونه مى‏ تواند فرزندى پدید آورد؟!. این امر براى خداوند بسیار آسان است اما براى انسان ها این باور و یقین که خداوند مى‏ تواند از یک زن بکر فرزندى پیامبرگونه پدیدآورد بسیار غیرممکن مى‏ نماید، حال هدف از پیدایش مولودى بدون پدر چه بوده؟ استاد محقق آیت اللّه مکارم شیرازى مى‏ فرماید که: «ما مى‏ خواهیم او را آیه و اعجازى براى مردم قرار دهیم «و لنجعله آیة للنّاس». ما مى‏ خواهیم او را رحمتى از سوى خود براى بندگان بنمائیم. «و رحمةً منّا» این امرى است پایان یافته و جاى گفتگو ندارد. «و کان امراً مقضیا».(13) تساوى تکریم والدین از دیدگاه قرآن کریم‏ اگر چنانچه از آلام و متاعب عدیده مادران در دوران باردارى و وضع حمل و پرورش فرزند در قرآن کریم سخن به میان آمده است و بطور اندک از زحمات پدر اشاره رفته است این مسئله دلیل بر بى اهمیت شمردن مقام پدران نمى‏ باشد. خداوند در مقام تساوى تکریم والدین خطاب به فرزندان جهت حمایت و دستگیرى مى‏ فرماید: «و احفض لهما جناح الذلّ من الرحمة و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانى صغیرا؛(14) و بال هاى خود را از روى فروتنى و مهربانى و رحمت بر سر هر دو آنها بگشاى و بگو خدایا به آنها رحم کن همانگونه که مرا در کودکى پرورش دادند.» از دیدگاه خداوند منّان بحدى رحمت و رأفت ارجمند و مقدس شمرده مى‏ شود که عطوفت فرزند به منزله دوبال پرنده قلمداد شده که از روى ذلّ و فروتنى بر سر پدر و مادر گشاده مى‏ گردد این تشبیه زیبا در اصطلاح علم بیان به استعاره مکنیه تعبیر شده است. چون هنگام حذف ادات تشبیه عبارتى که مفهوم مى‏گردد همانا فروتنى،رأفت و عطوفت سرشار از عشق و عاطفه فرزندان مى‏ باشد.(15) در این آیه به ظرافت‏ هاى حساس و نکته‏ هاى پرمعنا در رابطه با احترام به پدر و مادر و نیز آزمایش فرزندان در ارتباط با نحوه نگاهدارى صحیح و ایثارگرانه آنها اشاره شده است: 1- توجه به حالات پیرى پدر و مادر که در زمان کهولت و بیمارى بیشتر به حمایت و محبت نیازمند مى‏ باشند چه آنها ممکن است که بر اثر ناتوانى نتوانند از جاى برخیزند یا در امر نظافت شخصى کوشا باشند لذا فرزندان مورد آزمایش قرار مى‏ گیرند که آیا از صبر و حوصله کافى براى نگهدارى مهربانانه و مؤدبانه برخوردار هستند یا خیر؟ 2- ایجاد انگیزه تواضع و فروتنى «خفض جناح». 3- هنگامى که فرزند سر برآستان الهى می ى‏ساید و پروردگار خویش را حمد و سپاس مى‏ گوید پدر و مادر را در حال حیات و ممات فراموش نکند و از خداوند براى آنها تقاضاى رحمت کند و به خدا عرضه دارد که: بارالها! همانگونه که آنها در کودکى مرا تربیت کردند و از نشاط و جوانى به لحاظ بالندگى و تکامل فرزند خویش ایثار نمودند هم اکنون آنها را مشمول عنایت و رحمت خود قرار بده. نیکى باید مستقیم و بدون واسطه باشد قرآن کریم در سوره انعام، آیه 151، نیکى به پدر و مادر را بلافاصله بعد از مبارزه با شرک عنوان مى‏ نماید که دلیل بر اهمیت فوق العاده حق پدر و مادر در دستورات فرهنگ اسلامى است. در این آیه مى‏ فرماید: «الّا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً؛هیچ چیز را شریک خدا قرار ندهید و نسبت به پدر و مادر نیکى کنید.» اصل فرمایش این است که: «بالوالدین احساناً؛ اگر مى‏ فرمود: الى الوالدین احساناً؛ یعنى نیکى کردن هرچند به طور مستقیم و یا غیر مستقیم باشد. اما «بالوالدین احساناً» یعنى نیکى کردن به طور مستقیم و بدون واسطه، آیه مى‏ فرماید موضوع نیکى به پدر و مادر آنقدر اهمیت دارد که باید فرزند شخصاً و بدون واسطه آنرا انجام دهد.(16) اطاعت از والدین مشرک جایز نیست‏ همه ما مى‏ دانیم که شرک در اسلام عملى حرام و زشت شمرده مى‏ شود و انسان مشرک نجس قلمداد مى‏ گردد. از دیدگاه اسلام اگرچه مقام پدر و مادر بسى ارزشمند شمرده مى‏ شود لکن فرزند مسلمان وظیفه دارد از اطاعت پدر و مادر مشرک سرباز زند. نمونه بارز آن داستان سلمان فارسى است که بر آئین مجوس بود لکن بعد از گرایش به اسلام از نزد والدین خویش که هر دو مشرک بودند گریخت و از اوامر آنها اطاعت ننمود. قرآن کریم در سوره عنکبوت اگرچه ما را به احسان نسبت به والدین فرا مى‏ خواند لکن در جایى از آیه مى‏ فرماید که اطاعت از پدر و مادر مشرک که سعى و تلاش بر شرک ورزیدن فرزندان خویش دارند جایز نیست. آیه ذیل گواه بارزى بر این مدعاست: «و وصّینا الانسان بوالدیه حسناً و ان جاهداک لتشرک بى ما لیس لک به علمٌ فلاتطعهما...»(17) ما به انسان توصیه کردیم به پدر و مادر خویش نیکى کند و اگر آن دو تلاش کنند و اصرار ورزند که براى من شریک قائل شوى که به آن علم ندارى از آنها اطاعت مکن. تربیت صحیح مادر گام اساسى به سوى سعادت‏ عمده طرز تفکر موهوم در جامعه عرب قبل از اسلام بر این باور استوار بود که نه تنها دختران و زنان عضو اصلى و شاخص جامعه به شمار نمى‏ روند بلکه گاه در حکم ظروفى براى نگاهدارى و آفرینش پسرانى قلمداد مى‏ شدند که تنها براى اصل و نسب آفرینى پدران فرزند مى‏ آورند همانگونه که یکى از شاعران عصر جاهلى اینگونه سروده است: و انّما امهات النّاس اوعیه‏ مستودعات و للانساب آباء مادران در حکم ظروف براى پرورش انسانها مى‏ باشند و تنها براى نسب پدران فرزند مى‏ آورند!(18) چه بسا مادرانى که با زحمات و مشقات فراوان تنها به داعیه بقاء نسل و تحکیم بنیان خانواده و فرزندان خود را در بطن خویش مى‏ پرورانند و یا متحمل هزینه‏ هاى سنگین و گزاف در امر زایمان و رشد و تکامل فرزند مى‏ گردند لکن از شناخت ماهیت تعلیم و تربیت در ناآگاهى بسر مى‏ برند و همین عوامل علاوه بر فرسایش نیروى جسمانى منجر به نادیده انگاشتن عواطف واقعى و همه جانبه آنان در امر ایفاى وظایف خطیر مادرانه و پرورش اطفال و ارضاء خواسته‏هاى مشروع و بر حق فرزندانشان خواهد گشت. آیا چنین مادرانى که فرزندان خویش را در مسیر تباهى و فساد سوق مى‏ دهند و موجب تولید زحمات عدیده و مشکلات و ناهنجاری هاى فراوان اجتماعى را فراهم مى‏ سازند به واقع بهشت در زیر پاى آنهاست؟! اگر چنانچه پیامبر اسلام(ص) مى‏ فرمایند: تناکحوا...تناسلوا. ازدواج کنید و فرزند آورید که من در قیامت به امت خویش مباهات خواهم نمود. مراد از این فرمایش یک جمعیت متعادل و به عبارت بهتر و فراگیر یک امت سازمان یافته و تربیت شده در امر تهذیب و تزکیه نفوس اجتماع مى‏ باشد نه یک جمعیت رو به تزاید لجام گسیخته و فاقد روح تربیت و تعالى اخلاقى که حتى از قابلیت ذاتى لازم جهت تربیت پذیرى بى‏ بهره مى‏ باشند و هر از گاه مشکلات عدیده را فراهم ساخته و مرتکب جرایم گوناگون مى‏ شوند. داستان شگفت آور خضر و کشتن طفل بدست او مبیّن آنست که آن جناب از طریق علم لدنى و دانش الهامى و شهودى پى به فساد و عدم صلاحیت او برده بود. خضر در پاسخ اعتراض موسى(ع) خواهان فرزند صالح بود تا از این طریق جمعیت متعادل و کمال یافته صالحان پدیدار شود. او از خداوند درخواست نمود تا فرزند صالح به والدین با ایمان مرحمت فرماید. «...و امّا الغلام فکان ابواه مؤمنین فخشینا ان یرهقهما طغیاناً و کفراً فاردنا ان یبدلهما ربّهما خیراً منه...»(19) بارها به تجربه ثابت شده خانواده هایى که از فرزندان کمتر برخوردارند و مادر به منزله مدیر در امر اداره منزل و تعلیم صحیح فرزندان به شمار مى‏ رود از امکانات لازم جهت تربیت و رشد و تعالى فرزندان خویش بهره‏ مند مى‏ باشند. لکن خانواده‏ هاى پرجمعیت که از کنترل لازم جهت حفظ و حراست اولاد خویش از دستبرد شیاطین اجتماع در ناآگاهى به سر مى‏ برند نمى‏ دانند که به پرورش شایسته کدامیک از آنها توجه کنند!. قرآن کریم در این رابطه مى‏ فرماید: «المال و البنون زینة الحیاة الدنیا و الباقیات الصالحات خیرٌ عند ربک ثواباً و خیر املا...؛(20) مال و ثروت و فرزندان مایه زینت حیات دنیا هستند اما آن‏چه از خیر و صلاح باقى ماند بهتر است. خواجه نصیر الدین طوسى هدف از تربیت کودک را این چنین معرفى مى‏ کند: «و چون رضاع (شیردهى) او تمام شود به تأدیب و ریاضت اخلاق او مشغول باید شد پیشتر از آنکه اخلاق تباه فراگیرد چه کودک مستعد بود و به اخلاق ذمیمه میل بیشتر کند به سبب نقصان و حاجاتى که در طبیعت او بود...»(21) مطالعه در زندگینامه بسیارى از دانشمندان و فیلسوفان جهان و علل ترقى و پیشرفت آنان در علم و حکمت، هر وجدان آگاه و افکار بیدار را به قضاوت صحیح پیرامون تربیت شایسته و سازنده مادران ارجاع مى‏ دهد. «کنفوسیوس» حکیم و فیلسوف معروف چین رمز موفقیت و تعالى خویشتن را مرهون مادرى مهربان و دانا مى‏ دانست که در آخرین دم حیات از هیچگونه کوششى جهت رفاه فرزند دریغ نورزید، هنگامى که مادر آن حکیم از دنیا رفت کنفوسیوس بسیار متأثر و محزون بود و حتى چنگ و تار خویش را شکست. مادر «منسیوس» پیشواى مکتب اصولى چین در خصوص پیشرفت فرزند دست به اقدام جالبى زد. هنگامى که همسر آن زن فوت شد او با فرزند خویش در خانه‏ اى سکنى گزید که در حوالى گورستان بود. مادر منسیوس مشاهده کرد که فرزندش پیوسته از اعمال گورکنان تقلید مى‏ کند ناچار به ترک خانه گردید و در محله‏ اى مشرف به بازار سکونت گزید لکن دریافت که منسیوس در بازی هاى خویش بسان کاسبان و اهل حرفه رفتار مى‏ کند ناچار به ترک آن محل شد و عاقبت در محله‏ اى که غالب فیلسوفان و حکما در آنجا ساکن بودند رحل اقامت افکند. بعد از چندى آن زن دانا دریافت که فرزندش با فیلسوفان و اهل دانش سرو کار یافته است لذا در همان محل جایگزین گشت تا منسیوس حکیم و فیلسوف شهیر گردید.(22) اگر افلاطون و سقراط بزرگ بوده‏ اند پرستار خردّى ایشان بزرگ بوده (23) بانوى مجتهده امین(ره) معروف به بانوى اصفهانى که نقش ارزنده و شامخى پیرامون تعلیم و تربیت شایسته زنان در قرن معاصر دارد پیرامون پرورش و تعالى روان فرزندان توسط مادر این چنین به بانوان مسلمان اندرز مى‏ دهد: «...اى بانوان...شما موظف به امر بزرگى هستید زیرا که جاى تردید نیست که اولین کلاس تربیت بشر، دامن مادر است وقتى بشر پا در این عالم مى‏ گذارد چون لوح وجود او خالى است تربیت مادر و آنچه از قبل او به وى القاء مى‏ شود مثل نقشى که بر سنگ زده مى‏ شود به همین گونه در سینه طفل نفوذ مى‏ کند و سعادت و شقاوت در همان ابتدا در وى تعبیه مى‏ شود... بدیهى است که هر خلق و ملکه‏ اى که در انسان رسوخ نماید زائیده شده تکرار عمل اوست... اگر مادر از ابتدا مانع از اعمال زشت کودک شود به هنگام بزرگسالى به فساد اخلاق گرفتار نخواهد شد...»(24) خواجه نصیرالدین طوسى نخست مرتبه تأدیب کودک را منع از مخالطت اضداد مى‏ داند چون همنشینى و دیدار غیر متجانس موجب فساد طبع کودک خواهد شد: «... و اول چیز از تأدیب او آن بود که او را از مخالطت اضداد که مجالست و ملاعبه ایشان مقتضى فساد طبع بود نگاه دارند چه نفس کودک ساده باشد و قبول صورت از اقران خود زودتر کند...»(25) حضرت زهرا(س) تجسم عینى بهترین آموزگار و مربى فرزندان‏ حضرت فاطمه زهرا(س) بهترین الگوى راستین مادران فداکار و از جان گذشته در امر تعلیم و تربیت فرزندان عزیز خویش مى‏ باشد. مقام شامخ آن حضرت در ایفاى وظایف خطیر مادرى به قدرى والا شمرده مى‏ شود که آن بانو علاوه بر مقام «ام الائمه» دلسوزانه به پدر مکرم خویش رسول اللّه(ص) مهر و محبت بى‏ شائبه ابراز مى‏ فرمود تا جائی که به «ام أبیها» مفتخر گشت. بقول شاعر: بس که محبوب است مادر بس که دارد احترام‏ مصطفى را دخترش زهرا بجاى مادر است(26) حضرت زهرا(س) در جنبه‏ هاى مربوط به تربیت فرزندان مثل دقت در سلامتى آنان، بازى و تشویق و تربیت عبادى و دینى به نوگلان اهل بیت و توجه به حضور و غیاب آنان، انتخاب بهترین اسماء جهت فرزندان و...نهایت توجه را مبذول مى‏ داشت که به برخى از این جنبه‏ ها اشاره مى‏ کنیم: دقت در سلامتى روح و جسم آنان‏ آن بانوى عظیم الشأن اسلام در امر رسیدگى به سلامت روح و جسم فرزندان نهایت حساسیت و توجه از خود نشان مى داد. در تفسیر سوره هل اتى آمده است که ایشان جهت شفاى حسن و حسین(ع) نذر سه روزه انجام دادند. با حلول ماه هاى عبادت مثل ماه شعبان و رمضان، فاطمه(س) مشتاق آن بود که فرزندان را در نیمه شب و سحرگاهان از خواب بیدار سازد تا آنان از طریق تأثیر پذیرى عبادت به رموز خداشناسى آشنا شوند. بازى و سرگرمى مفید همراه با سخنان دلنشین و آموزنده‏ شکى نیست که بازى و سرگرمى براى کودکان به منزله تقویت روح و روان آنان قلمداد مى‏ گردد. فضاى بازى و سرگرمى اگر در محیطى آموزنده و سرشار از عطوفت و مهربانى مادران در خانه و مربیان در مهد کودک و مدرسه انجام گیرد ثمرات چشمگیرى به بار خواهد آورد. متأسفانه بسیارى از مادران از درک عمیق چگونگى ایجاد محیط سالم جهت پرورش روحیه فرزندان ناآگاه مى‏ باشند. بطور مثال استفاده از آهنگ هاى مبتذل و ناسالم و مشاهده تصاویر لهو و لعب، طفل را به انسانى سرشار از عشق کاذب به موسیقى خلاف و ناسالم تبدیل مى‏ سازد. ثمره ترویج موسیقى حرام تا آنجا خواهد بود که فلان زن خواننده معروف از سنین طفولیت عادت به رقص و ترانه داشته است... بارها مشاهده مى‏ شود که در مجالس مختلف دختر بچه‏ ها را وادار به رقصیدن در انظار عموم مى‏ کنند که بدیهى است چه اثرات مخرب و خانمانسوز اخلاقى را به بار خواهد آورد... حضرت زهرا(س) از موقعیت مطلوب خانه دارى به نحو احسن کمال بهره بردارى را مى‏ نمود گاه از طریق ترنم اشعارى زیبا حس شجاعت و مبارزه با ستمگران را به حسن و حسین(ع) القاء مى‏ نمود. نقل است که گاه حسن (ع) را در آغوش مى‏ گرفت و این چنین مى‏ سرود: اشبه اباک یا حسن‏ و اخلع عن الحق الوسن‏ واعبد الهاً ذاالمنن‏ ولاتوال زالاحن‏ حسن جان! مانند پدرت على(ع) باش و ریسمان را از گردن حق بردار خداى احسان کننده را پرستش کن و با افراد دشمن و کینه توز دوستى مکن. و گاه حسین(ع) را بر زانوان مى‏ نشاند و او را با دستان مبارکش نوازش مى‏ کرد و مى‏ فرمود: انت شبیهاً بأبى‏ لست شبیهاً بعلى... حسین جان! تو به پدرم رسول اللّه(ص) شباهت دارى و به پدرت على(ع) شبیه نیستى.(27) توجه به رفت و آمد فرزندان‏ زمینه بسیارى از مفاسد اجتماعى ریشه در عدم توجه کافى و حساس والدین نسبت به فرزندان دارد. انواع شرارت، قتل، سرقت، اعتیاد و دوستی ها و رفاقت هاى کاذب و دروغین به لحاظ بى اعتنایى و اهمال والدین به ویژه مادران خانه دار که وظیفه سرپرستى و تربیت اولاد بر عهده آنهاست مى‏ باشد که ثمره آن همه فجایع بارها از طریق جراید در قالب حوادث گوناگون به چاپ مى‏ رسد. لکن به کارنامه درخشان زندگى فاطمه زهرا(س) که بنگریم درمى‏ یابیم که ایشان با آنهمه تحمل شب زنده دارى و عبادت و انجام امور خانه لحظه‏ اى از حضور و غیاب فرزندان عزیزش غافل نبود و آن حضرت مراقب آنان بود کما اینکه روزى حسن و حسین(ع) به غار جبل رفته و مشغول بازى بودند غیبت طولانى آن دو طفل خردسال، مادر را نگران ساخته بود. پیامبر(ص) پس از شنیدن خبر گم شدن آنها به غار جبل رفت و نوه هایش را که مشغول بازى بودند یافت و به خانه آورد. انتخاب بهترین نام‏ها حضرت زهرا(س) در انتخاب نام نهایت دقت را مبذول مى‏ داشت تا این قبیل اسماء شخصیت بسزایى در رفتار و کردار فرزندان ایجاد نماید. لکن بسیارى از والدین نامهاى مجعول و نامأنوس را براى فرزندان خود انتخاب مى‏ کنند و حتى از تفهیم معناى نامها بى خبر مى‏ باشند!(28) بارالها! به همه مادران، زنان و همسران توفیق کفالت صحیح و با هدف در پرتو حسن عنایات حقانى خود قرار بده. پروردگارا! به مادران بیاموز که در مسیر جهانى شدن عواطف شایسته و سازنده مادرانه خویش گامهاى ارزشمند بردارند. خداوندا! به همه زنان قدرت بینش و شناخت بانوان بزرگ الگوساز همچون حضرت فاطمه زهرا(س) و همه زنان بزرگ صدر اسلام عطابخش.

پى‏ نوشت‏ ها: - 1- لغت نامه دهخدا، ج 3، ص 3298 - 3297. 2- ارزش پدر و مادر، سید اسماعیل گوهرى، ص 21 - 20. 3- حقوق والدین، حدیث مهر مادر، محمد حسین قاسمى، ص 31 - 30، نشر: روح. 4- کلیات سعدى، باب ششم در ضعف و پیرى، دکتر محمد على فروغى، ص 151. 5- سوره احقاف، آیات، 16 - 15. 6- تفسیر نمونه، ج 13، جزء شانزدهم، ص 58 - 57، آیت اللّه مکارم شیرازى. 7- صحیفه کامله سجادیه، فیض الاسلام، دعاى حضرت براى پدر و مادر، ص 159. 8- سوره لقمان، آیه 14. 9- تفسیر نمونه - ج 17 - ص 40 - 39. 10- همان منبع، جزء شانزدهم، سوره مریم، ص 17 - 16. 11- سوره هود، آیات 71 - 72. 12- سوره مریم، آیه 20. 13- تفسیر نمونه - جزء شانزدهم - ص 35. 14- سوره اسراءِ، آیه 24. 15- جواهر البلاغه فى المعانى و البیان و البدیع - احمد هاشمى - ص 274- نشر الهام. 16- مقام پدر و مادر در فرهنگ اسلامى، ص 9، محمدرضا صالحیان - نشر: مهر قائم. 17- سوره عنکبوت، آیه 8. 18- تفسیر نمونه، ج 2، ص 446 - 445. 19- سوره کهف، آیات 81 - 80. 20- سوره کهف، آیه 48. 21- اخلاق ناصرى، خواجه نصیر الدین طوسى، باب سیاست و تدبیر اولاد. 22- تاریخ جامع ادیان، جان مایرناس ، کنفوسیانیزم و مکتب اصولى چین - ترجمه دکتر على اصغر حکمت. 23- شعر از دیوان پروین اعتصامى، «مادر». 24- روش خوشبختى و توصیه به خواهران ایمانى. تألیف مصطفى هادوى ص 67 - 66. 25- اخلاق ناصرى ، سیاست و تدبیر اولاد. 26- شعر از مؤید ، حدیث مهر مادر، محمد حسین قاسمى ، ص 49 ، نشر روح. 27- فرهنگ فاطمیه، الفباى شخصیتى حضرت زهرا (س)، مهدى نیلى پور - ص 268، نشر: رزمندگان اسلام. 28- همان منبع ، ص 106 - 105. پاسدار اسلام ـ ش 295 - تیر 85

صفحه‌ها