امامت خاصه

دلایل ولایت وخلافت بلافصل امیرالمومنین (روحی فداه) چیست؟

پاسخ:
ادله این امر بسیار است و در هر کدام تألیفات و کتاب ها و مقاله هایی تالیف شده که مجال پرداخت آن گونه به این ادله نیست؛ اما در این مجال تنها به ذکر برخی موارد آن ها به طور مختصر بسنده می شود:
1ـ دلایل قرآنی مسئله، یکی عبارت است از آیه ولایت:
«إنّما ولیّکم الله ورسوله والّذین آمنوا الّذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم راکعون؛(1) ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده‌اند، همان کسانی که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند».
بسیاری از مفسران و محدثان چه از شیعه و اهل سنت نقل کرده‌اند که این آیه در شأن علیّ(ع) نازل شده است، گرچه واژه ولی معنای گوناگون دارد، ولی یکی از معروف‌ترین معانی آن سرپرستی و صاحب اختیار، یار و ناصر و دوست است. از سیاق آیه و شواهدی دیگر به روشن به دست می‌آید که مراد از ولایت در آیه همان سرپرستی است. بنابر این هدف آیه این است که تنها خدا و پیامبر و کسی که در حال رکوع صدقه می‌دهد (یعنی علی) بر مؤمنان ولایت دارند، بدین معنا که صاحب اختیار و سرپرست امور آنان‌اند و حق تصرّف در شئون ایشان را دارند.
دلیل دیگر قرآنی آیة تبلیغ است:
«یا أیّها الرسول بلّغ ما أُنزل إلیک من ربّک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمک من الناس إنّ الله لا یهدی القوم الکافرین؛(2) ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن. اگر نکنی، پیامش را نرسانده‌ای و خدا تو را از گزند مردم نگاه می‌دارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت نمی‌کند».
با توجه به شواهد روایی و سایر مسایل معلوم می‌شود که آیة تبلیغ در صدد بیان آن است که حکمی بر پیامبر نازل شده بود که در صورت ابلاغ آن، رسول خدا در معرض این اتهام قرار می‌گرفت که به دنبال منافع شخصی خود است و تبلیغ اسلام را بر پایه منافع خود انجام می‌دهد. پیامبر از ترس ایراد این اتهام و افکندن آتش تردید در الهی بودن رسالتش، ابلاغ آن را به تأخیر می‌انداخت، با توجه به شأن نزول آیه، این حکم چیزی جز امامت و خلافت علی نبوده است. ترس پیامبر نیز از آن بود که با اعلام این امر، به رعایت روابط نسبی و فامیلی و ترجیح آن بر مصالح امت متهم شود.
هم‌چنین بیش از ده‌ها آیه در قرآن وجود دارند که از فضایل علی(ع) و برتری او بر دیگر اصحاب پیامبر حکایت می‌کنند، این آیات در مجموع برتری معنوی علی(ع) را بر دیگر مدعیان خلافت پیامبر ثابت می‌کند. با توجه به لزوم برتر بودن امام بر دیگران، آیات مزبور دلیل قاطع دیگری بر امامت علی(ع) و خلافت بلافصل او به شمار می‌آیند.(3)
2ـ اما دلایل روایی مسئله فراوان است. در مجموع باید گفت: همان‌گونه که آن آیات، متضمن نص خداوند بر ولایت علی(ع)‌اند، روایات نیز بیانگر نص پیامبرند و به روشنی این حقیقت را آشکار می‌سازند که پیامبر در زمان حیات خود بارها و به تعابیر گوناگون بر وصایت و جانشینی علی(ع) تأکید ورزید، به گونه‌ای که هیچ شک و تردیدی برای کسی که از سر انصاف جویای حقیقت باشد، باقی نمانده است.
معرفی علی(ع) از سوی پیامبر رأی شخصی حضرت نبود، بلکه ابلاغ رسالتی است که خداوند بر عهده ایشان نهاد. در این جا به چند روایت می‌پردازیم:
در حدیث آمده که در روز آغاز دعوت، پیامبر از قومش پرسید: کدام‌یک از شما مرا در این امر یاری می‌دهد تا برادر و وصی و خلیفه من در میان شما باشد؟
علی(ع) عرض کرد: من تو را یاری می‌کنم. پیامبر فرمود: این شخص برادر و وصی و خلیفه من در میان شما است، پس سخنان او را گوش دارید و از او پیروی کنید.(4)
در حدیث منزلت که شیعه و سنی نقل کرده ،آمده است که رسول خدا خطاب به علی(ع) فرمود:
«أنت منّی بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی؛(5) تو برای من به منزلة هارون برای موسى هستی جز آن که پس از من پیامبری نیست».
در حدیث غدیر که در منابع شیعی و سنی آمده، گزارش شده که پیامبر دست علی(ع) را گرفت و پس از آن همگان او را شناختند فرمود:
«ای مردم! چه کسی بر مؤمنان از خود آنان اولى و سزاوارتر است؟» جواب دادند: خدا و پیامبرش بهتر می‌دانند. پیامبر فرمود:« خداوند مولای من و من مولای مؤمنان‌ام و بر آنان از خودشان اولى‌تر هستم». بعد سه بار فرمود: «فمن کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، پس هر کس من مولای اویم، علی نیز مولای اوست».
در این هنگام مردم گروه گروه به علی(ع) تبریک گفتند، ازجمله عمر خطاب به علی گفت:« بخٍ بخٍ لک یا ابن ابی طالب أصبحت مولای و مولى کلّ مؤمن و مؤمنة؛ گوارا باد بر تو ای پسر ابی طالب، مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی گشتی».(6)
با اندک تأملی در واقعة غدیر و سخنان پیامبر(ص) آشکار می‌شود که هرچند پیش از آن رسول خدا در مناسبت‌های گوناگون خلافت و امامت علی(ع) را برای مردم اعلام کرده بود، اما اعلام رسمی و عمومی این امر در روز غدیر انجام پذیرفت، به گونه‌ای که حجت بر همگان تمام شود و عذر و بهانه‌ای برای انکار این امر باقی نماند.(7)

پی‌نوشت‌ها:
1. مائده (5) آیه 55.
2. همان، آیه 67.
3. محمد سعیدی مهر ، آموزش کلام اسلامی، نشر مؤسسه فرهنگی طه، قم 1378ش، ج 2، ص 160.
4.علامه امینی ، الغدیر، نشر دار الکتاب الاسلامی، 1366ش، ج 2، ص 278 ـ 289.
5. آموزش کلام اسلامی، همان ج 2، ص 163.
6. الغدیر، همان ج 2، ص 34، ص 42.
7. آموزش کلام اسلامی، همان ج 2، ص 167.

چه تعداد ملائکه حضرت مهدی(عج) را یاری می کنند؟؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
در مورد نزول ملائکه و یاری مؤمنان باید ابتدائا گفته شود که:
این هم از سنت های خدا است. یکی از سنت های خدا امدادهای غیبی است که نصیب مؤمنان مقاوم و مبارز و سختکوش می شود. سپاهیان دیدنی و نادیدنی خدا بی شمارند و خدا بندگان صادق ، مقاوم و سختکوش خود را با این لشکریان یاری می کند. همچنان که پیامبر و یاران اندکش را که بر سر پیمان جان نهاده و با تمام توان به مبارزه با مشرکان ستمگر قیام کرده بودند، یاری نمود :
«وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنينَ أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ بَلى‏ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرى‏ لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خائِبينَ؛ (1) خداوند شما را در «بدر» يارى كرد (و بر دشمنان خطرناك، پيروز ساخت) در حالى كه شما (نسبت به آن ها)، ناتوان بوديد. پس، از خدا بپرهيزيد (و در برابر دشمن، مخالفتِ فرمانِ پيامبر نكنيد)، تا شكر نعمت او را بجا آورده باشيد! در آن هنگام كه تو به مؤمنان مى‏گفتنى: «آيا كافى نيست كه پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، كه از آسمان فرود مى‏آيند، يارى كند؟!» آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پيشه كنيد، و دشمن به همين زودى به سراغ شما بيايد، خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان، كه نشانه‏ هايى با خود دارند، مدد خواهد داد! ولى اينها را خداوند فقط بشارت، و براى اطمينان خاطر شما قرار داده و گر نه، پيروزى تنها از جانب خداوند تواناى حكيم است! (اين وعده را كه خدا به شما داده،) براى اين است كه قسمتى از پيكر لشكر كافران را قطع كند يا آن ها را با ذلّت برگرداند تا مأيوس و نااميد، (به وطن خود) بازگردند».
«إِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفينَ وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرى‏ وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى‏ قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ إِذْ يُوحي‏ رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذينَ آمَنُوا سَأُلْقي‏ في‏ قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ يُشاقِقِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ ؛ (2) (به خاطر بياوريد) زمانى را (كه از شدت ناراحتى در ميدان بدر،) از پروردگارتان كمك مى ‏خواستيد و او خواسته شما را پذيرفت (و گفت): من شما را با يكهزار از فرشتگان، كه پشت سر هم فرود مى‏ آيند، يارى مى‏ كنم. ولى خداوند، اين را تنها براى شادى و اطمينان قلب شما قرار داد وگرنه، پيروزى جز از طرف خدا نيست خداوند توانا و حكيم است! و (ياد آوريد) هنگامى را كه خواب سبكى كه مايه آرامش از سوى خدا بود، شما را فراگرفت و آبى از آسمان برايتان فرستاد، تا شما را با آن پاك كند و پليدى شيطان را از شما دور سازد و دلهايتان را محكم، و گامها را با آن استوار دارد! و (به ياد آر) موقعى را كه پروردگارت به فرشتگان وحى كرد: «من با شما هستم كسانى را كه ايمان آورده‏ اند، ثابت قدم داريد! بزودى در دلهاى كافران ترس و وحشت مى‏افكنم ضربه‏ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاى دشمنان) فرود آريد! و همه انگشتانشان را قطع كنيد! اين بخاطر آن است كه آنها با خدا و پيامبرش (ص) دشمنى ورزيدند و هر كس با خدا و پيامبرش دشمنى كند، (كيفر شديدى مى‏بيند) و خداوند شديد العقاب است».
این سنت در مورد حضرت مهدی و یاران صابر، مقاوم و پرتلاشش نیز محقق شده و امدادهای غیبی خدا را نصیب آنان می سازد. در روایتی امام صادق (ع) در تفسیر و بیان آیه شریفه " اتی امر الله فلا تستعجلوه = فرمان خدا (براى مجازات مشركان و مجرمان،) فرا رسيده است براى آن عجله نكنيد!" (3) می فرماید:
"آن امر" ، اشاره به امر ما می باشد. خداوند دستور می دهد که در مورد آن شتاب نورزیم. خدا به هنگام قیام مهدی (عج) به وسیله سه لشکر : "فرشتگان ، ترس و رعب و مؤمنان او را یاری می دهد. (4)
البته این گونه نیست که امام زمان فقط با جنود نامرئی و بدون جنگ و جهاد و کشتن و کشته دادن، کارش پیشرفت کند؛ امام زمان و یارانش از مجاهدان بلند مرتبه اند و در راه جهاد و مبارزه، سختی های زیادی را تحمل می کنند و بنا به سنت خدا امدادهای غیبی از جمله نزول ملائکه برای تقویت روحی و کمک آنان است.
در روایتی دیگر آمده:
هر آن گاه که قائم خروج کند، خداوند او را با ملائکه نشاندار، ملائکه ردیف دار (5) و ملائکه کروبی یاری می کند؛ در حالی که جبرئیل پیشاپیش او، میکائیل از راست او ، اسرافیل از چپ او، ترس از یک ماه مسافت جلو و پشت سر و سمت راست و سمت چپ او (ترس او تا این فاصله های طولانی از چهار طرف انتشار دارد) و ملائکه مقرب در پیشگاه اویند. (6)
در روایت دیگر می فرماید: پنج هزار ملکی که در بدر برای یاری مؤمنان نازل شدند، زمان خروج قائم به یاری او و یارانش می شتابند. (7)

پی نوشت ها:
1. آل عمران (3) آیه 123-137.
2. انفال (8) آیه 9 - 13.
3. نحل (16) آیه 1.
4. نعمانی، غیبت، ص 243.
5. اشاره به آیه 9 انفال که می فرماید: إِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفين =(به خاطر بياوريد) زمانى را (كه از شدت ناراحتى در ميدان بدر،) از پروردگارتان كمك مى‏خواستيد و او خواسته شما را پذيرفت (و گفت): من شما را با يك هزار از فرشتگان، كه پشت سر هم فرود مى‏ آيند، يارى مى‏ كنم؛ در تفسیر "مردفین" گفته اند: هزار ملک که هزار ملک دیگر در پی آنها بودند یا هزار ملکی که به ردیف بودند. محمد بن حبیب الله ، ارشاد الاذهان ، اول ، بیروت ، دار التعارف، 1419 ق ، ص 183.
6. مجلسی، بحار الأنوار ، هشتم، بیروت ف الوفا ، 1403 ق، ج 52 ، ص 348.
7. نعمانی ، همان ، ص 244.

با سلام، امام علی (علیه السلام) در یکی از نامه هایش به یکی از فرماندارانش می فرماید "سابقه ی نیکوی پدر تو مرا به اشتباه انداخت" آیا با این جمله عصمت ایشان زیر سؤال نمی رود؟

پاسخ:
براي رسيدن به پاسخ توجه به نكاتي ضروري مي باشد:
1- عصمت انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام دارای دلیل و برهان عقلی است که طبق آن برهان هر پیامبری ( اعم از رسول و غیر رسول ) و هر وصی پیامبری باید معصوم از گناه و خطا و اشتباه و سهو و نسیان باشد.
مبنای این مساله اعتمادی است که باید وجود داشته باشد تا مردم بر اساس آن اعتماد بتوانند هدایت الهی را از آنان دریافت کنند .اگر خللی در اعتماد به واسطه گناه یا خطا یا اشتباه یا سهو و نسیان ، وارد شود ، مردم از آنان تبعیت نمی کنند. اگر هم تبعیت کنند، با شک و تردید خواهد بود. بنابراین در عمل به راهنمائی ها و هدایت های آن ها دچار سستی می شوند، و این به معنی از بین رفتن هدف برانگیخته شدن انبیا و تعیین ائمه علیهم السلام می باشد.
2- هر عبارتی که ظاهر آن موهم این باشد که گناه یا خطا یا اشتباهی متوجه یکی از انبیا و اوصیا گردیده است، توان مقابله با آن دلیل عقلی که در نکته اول بیان شد ندارد و باید به معنای صحیحی تاویل شود.
بنابر آن دلیل عقلی یقین پیدا می کنیم که پیامبران و اوصیای آن ها معصوم می باشند. پس هر آیه یا روایتی که معنای ظاهرش خلاف این مطلب را برساند ، در مقابل دلیل عقلی و یقینی تاب مقاومت ندارد و باید به معنای غیر ظاهری خود تاویل و تفسیر شود.
این مطلب در موارد دیگر نیز جریان دارد.
با دلیل و برهان عقلی و یقینی ثابت می کنیم که خدای متعال جسم نیست و دست و چشم و پا ندارد، اما در آیه ای از دست خدا سخن گفته است: « ید الله فوق ایدیهم » .(1)
نمی توانیم « یدالله» را به معنای دست ظاهری همان گونه که انسان ها دارند معنا کنیم چرا که معنای ظاهری خلاف دلیل و برهان عقلی و یقینی است که خدا مجرد است و جسم ندارد؛ بنابراین به معنای غیر ظاهری آن تاویل و تفسیر می کنیم و می گوئیم که منظور و مراد از دست، قدرت و سیطره خدای متعال است. همان گونه که در موارد دیگر هم ما دست را به این معنا به کار می بریم، مثل اینکه می گوئیم « کشور در دست فلانی است » و ما یقین داریم که این جا دست به معنای ظاهری آن نیست ، چرا که هیچ دستی به آن بزرگی نیست تا بتواند کشوری را در خود جای دهد. این جا دست به معنای قدرت است و معنای صحیح چنین است که کشور تحت قدرت و سیطره فلانی است و او کشور را اداره می کند.
3- پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام در زمان حیات خود، اعم از زندگی شخصی و اجتماعی ، مامور به ظاهر بوده اند.
یعنی ایشان در رفتار و حکومت بر مردم مامور بودند که به ظاهر حال افراد توجه کنند.
اگر کسی را پیش پیامبر و یا امامی می آورند و اتهام خلافی را می دهند ، پیامبر یا امام وظیفه دارد که برای اثبات یا نفی اتهام از شخص از امور ظاهری که در شرع مقدس اعلام شده، استفاده نماید، نه از علم غیب خود.
باید از اتهام زننده برای ادعای خود دلیل و مدرک بخواهد . از او بخواهد برای ادعای خود شاهد بیاورد. اگر توانست شاهد بیاورد ،به نفع او حکم می کند و اگر نه ، به نفع متهم حکم خواهد کرد.
در این جا امام اگر چه بداند که در واقع حق با کیست، ولی تا ضرورت اقتضا نکند، به علم خود استناد نمی کند و به ظاهر عمل می کند.
در این مورد امام علیه السلام به ظاهر حال منذر و نیز پیشینه خوب خانوادگی او نگاه کرده ، طبق ظاهر شایسته گرفتن این مقام دیده است، ولی وقتی خلافی از او سر زد، بلافاصله عکس العمل نشان داد و او را بازخواست نمود.
اگر امام به خود اشتباهی نسبت می دهد ،به خاطر همین ظاهر است که ممکن است با واقع مطابق باشد و ممکن است نباشد . ائمه هم مامورند به ظاهر عمل کنند، نه علم خود به واقع.
برای همین در ادامه این ماجرا در تاریخ نقل شده است که وقتی امام او را بازخواست کرد و صعصعه یکی از یاران خاص امام خواست شفاعت او را بکند، امام فرمود: اگر سوگند بخورد که من این کار را نکرده ام ، او را آزاد خواهم کرد.
این همان عمل به ظاهر است که باید پیامبران و ائمه علیهم السلام از آن تبعیت می کردند.(2)

پی نوشت ها:
1. فتح (48) ، آیه 10.
2. ناصر مکارم شیرازی ، پیام امیرالمومنین علیه السلام ، ج 11، نامه 71.

پرسش1: به یک سنی شافعی، گفتم حضرت علی (علیه السلام) معصوم است. خنده ای کرد و گفت با کدوم منطق و کِی و کجا؟ سلام برادر، پاسخ دندان شکن می خواهم.

پرسش2:آیا همه ی اهل سنت جزو وهابیت به حساب می آیند یا نه؟

پاسخ1:
براي عصمت امام علی عليه السلام دلايل گوناگوني مطرح است اما دلايلي كه با استناد به قرآن بيان مي شود:
1- آیه مباهله:
« فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبين؛‏(1)
هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آن ها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خويش را دعوت نماييم. شما هم زنان خود را و ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم‏» .
بنا بر اتفاق عالمان شیعه و سنی، وقتی این آیه نازل شد، پیامبر مأمور گردید در عمل بدان، مسیحیان نجران را به مباهله دعوت کند. روز مباهله فقط چهار نفر را با خود برد، دو نفر که تنها مصداق "ابناءنا" بودند؛ یعنی امام حسن و امام حسین که هر دو کودک بودند و یک نفر که تنها مصداق "نساءنا" بود یعنی حضرت زهرا، و دو نفر که مصداق "انفسنا" بودند؛ یعنی خودش و امام علی عليه السلام ؛ غیر از این پنج نفر هیچ کس دیگر شایستگی این عنوان ها را نداشت.
وقتي گفته مي شود خود را بخوانيم، امري واقعي و حقيقي نيست، زيرا خواندن خود بي معنا است. ديگري هم نمي تواند خود انسان باشد، پس در اين تعبير مجاز به كار رفته و نهايت شباهت و همخواني فرد به منزله مثليت و عينيت دانسته شده، در واقع در اين آيه امام علي عليه السلام به جهت شباهت تمام و همخواني در مقامات روحي و معنوي مانند علم و عصمت و... به منزله نفس پيامبر ناميده شده؛ براين اساس مي توان گفت کسی که قرآن او را نفس پیامبر بنامد، قطعا مانند پیامبر معصوم است.
2- آیه تطهیر:
« إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهير(2) ؛خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد » .
دلايل مفصل و روايات گوناگون اين آيه در شان خمسه طيبه يعني پيامبر و اميرالمومنين حضرت زهرا و حسنين عليهم السلام نازل شده كه بحث مبسوط در اين خصوص در منابع كلامي و تفسيري آمده است .
با پذيرش اين اصل كه مجال براي طرح مبسوط آن نيست ، از نظر محتوايي بايد دانست كه اراده عمومی خدا بر پاک شدن همه بندگان است . دین و شریعت و احکام را فرستاده تا انسان ها با معتقد شدن به آن باورها و عمل کردن به آن دستورها پاک شوند . اینکه در این جا اراده را به پاک شدن خصوص اهل بیت اختصاص داده ، دلالت دارد که نوعي طهارت خاص است كه فقط مي تواند بر عصمت به معناي دقيق كلمه منطبق گردد .
در تفسير نمونه در ذيل همين آيه آمده است :
« با توجه به اينكه اراده الهى تخلف ناپذير است، و جمله " إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْس"َ دليل بر اراده حتمى او مى‏باشد، مخصوصا با توجه به كلمه" انما" كه براى حصر و تاكيد است ،روشن مى‏شود كه اراده قطعى خداوند بر اين قرار گرفته كه اهل بيت از هر گونه رجس و پليدى و گناه پاك باشند، و اين همان مقام عصمت است.
منظور از اراده الهى در اين آيه دستورات و احكام او در مورد حلال و حرام نيست، چرا كه اين دستورات شامل همگان مى‏شود . اختصاص به اهل بيت ندارد. بنا بر اين با مفهوم كلمه« انما» سازگار نمى‏باشد.
پس اين اراده مستمر اشاره به يك نوع امداد الهى است كه اهل بيت را بر عصمت و ادامه آن يارى مى‏دهد . در عين حال منافات با آزادى اراده و اختيار ندارد . (3)
آيات متعدد و روايات زياد ديگري نيز در قرآن مي توان بر اين خصوص اقامه نمود ، كه براي مطالعه بيش تر مي توانيد به كتاب"حق جو و حق شناس ، ترجمه كتاب "المراجعات" نوشته علامه سيد شرف الدين عاملي ،كتاب "راهنماي حقيقت" نوشته آيت الله محمد جعفر سبحاني؛ كتاب "شب هاي پيشاور" نوشته سيد محمد موسوي ،معروف به سلطان الواعظين شيرازي و همچنين كتاب " شیعه پاسخ می‏دهد" نوشته سید رضا حسینی نسب، نشر مشعر ، مراجعه نماييد .
به علاوه با مراجعه به اين پايگاه www.valiasr-aj.com مي توانيد به نكات خوب و مفيدي در اين خصوص دست يابيد.
پاسخ2: همه اهل سنت در زمره وهابيون نيستند، بلكه وهابيون جمعيت اندکي از اهل سنت را تشكيل مي دهند و محدود به برخي از مناطق عربستان هستند، اما از آن جا كه قدرت و حاكميت را در اختيار دارند، نفوذ خود را در سطح جهان اسلام گسترش داده و خود را تفكر اصيل و محوري اسلام مي دانند.

پی نوشت ها:
1.آل عمران(3)،آیه 61.
2. احزاب(33)،آیه 33.
3. مكارم شيرازى ، تفسير نمونه، ج‏17، ص 298، دار الكتب الإسلامية، تهران‏ ،1374 ش‏ .

تمام امامان ما در عصر خود صاحب زمان، به معناي صاحب ولايت تکويني و تشريعي بوده اند. اين اختصاص به امام زمان ندارد، اما تأکيد بر نام امام زمان به اين وصف براي ...

با سلام، مدیریت زمان توسط امام زمان یعنی چه (صاحب زمان)؟ زمان که در حال گذر است. حضرت چگونه بر زمان مدیریت می کنند؟

 

پاسخ:
خداوند بر تمام عالم احاطه داشته و حاکم است، اما انسان را خليفه و جانشين خود معرفي مي کند.
صاحب زمان در واقع خداوند است. اوست که جهان را مديريت مي کند. زيرا خداوند صاحب و مالک همه چيز است، اما ولايت بر مؤمنان را در زمين، به انسان کامل داده است. انسان کامل در هر عصري امام و پيشواي معصوم است که اکنون وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
تمام امامان ما در عصر خود صاحب زمان، به معناي صاحب ولايت تکويني و تشريعي بوده اند. اين اختصاص به امام زمان ندارد، اما تأکيد بر نام امام زمان به اين وصف براي آن است که به ما ياد آور شود که زمين از حجت و خليفه الهي خالي نيست. حضرت اگر چه در غيبت اند، اما از ولايت برخوردارند. واسطه فيض و رحمت الهي بر اهل زمين هستند.
زمان گرچه در حال گذر است، ولي در گذر زمان حوادث مختلف و گوناگوني رخ مي دهد که بايد مديريت شود. حجت خدا و امام زمان (عج) است که بر امور جهان اشراف دارد و آن را اداره مي کند. البته از سوي امامان در عصر غيبت فقها و علما به صورت عام معين شده اند که جامعه اسلامي بر اساس نظر آنان که از منابع شرعي استفاده مي کنند، اداره شود. آنان نائبان عام امام زمان (عج) هستند.
براي آگاهي بيشتر به کتاب هاي: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، از علي اصغر رضواني و ولايت فقيه از آيت الله جوادي آملي و بررسي مسائل کلي امامت از آيت الله ابراهيم اميني، مراجعه نمائيد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام سوال اینجانب در مورد عصمت امامان و پیامبر اسلام از اشتباه و گناه هستش همونطور که آفرینش انسان در قران ذکر شده و مسئله اشتباه آدم در بهشت و خوردن میوه ممنوعه و... دلیل اصلی نزول انسان از بهشت به این دنیا اشتباه وی بود نتیجه اینکه ما انسانها همگی گناهکاریم شایدم بشه گفت اگه هر کدوممون به جای حضرت آدم تو اون لحظه بودیم همون اشتباه رو می کردیم تولد انسانها تو این دنیای خاکی پر از درد و رنج می تونه دلیلی بر این مدعا باشه.. بهشت کجا این دنیا کجا.. با این اوصاف به نظرتون نمی شه نتیجه گرفت هر انسانی که در این دنیا متولد می شه به نوعی گناهکار بوده؟ وگرنه تولد کسانی مثل امامان و پیامبر اسلام که ما میگیم معصومند تو این دنیای درد و رنج در حالی که اونا هیچ اشتباه و گناهی نکردند و نمی کردند اگر به جای حضرت آدم بودند نمی تونه ظالم بودن آفریدگار رو برسونه؟؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اولا در باب عصمت توجه بدين نکته ضروري است که بر خلاف آنچه در پرسش آمده ،گوهراصلي انسان که نفس ناطقه‌اي اوست، به گونه اي آفريده شده که اگر بخواهد با تامين برخي شرايط به آساني مي توان به قله بلند عصمت برسد، زيرا نفس انسان با حرکت جوهري و تکامل معنوي از قوه به فعليت رسيده و مي تواند از آفت‌هاي سهو، نيسان، غفلت، جهالت و هر گونه ناپاکي مصون باشد، چون محدوده اي نفوذ شيطان تنها محصور به مراحل وهم و خيال است که وابسته به نشئه طبيعت انسان است، اما مراتب عقل و قلب کاملا از قلمرو و نفوذ شيطان مصون است . سهو، نسيان، غفلت و جهل و هر ناپاکي ديگر در آن ساحت قدسي راه نمي‌يابد. بنابراين چون شوون هستي انسان محدود به مراتب طبيعي، خيالي وهمي نيست، اگر کسي به مرتبه عقل خالص و قلب سليم راه يافت ،مي تواند همچون فرشتگان از گزند لغزش هاي علمي و عملي مصون بماند. (1)
دوم: گر چه جناب آدم در پي خوردن از درخت ممنوعه از بهشت اخراج شد، ولي بايد توجه داشت اين کار به معناي سلب عصمت او نيست، آنچه با عصمت منافات دارد، مخالفت با تشريع الهي است، يعني جايي که محيط تکليف و تشريع باشد و پيامبران الهي احکام خدا را اعلان کنند، خودشان نيز مکلف به تمام آن احکام و مقررات است، اما محيطي که آدم در آن زندگي مي‌کرد، اساسا محيط تکليف به صورت متداول نبود، زيرا حکم شرعي هنوز تصويب نشده بود و منع از خوردن آن درخت در شرايطي متوجه آدم شده بود که هنوز نتايج اطاعت و مخالفت تکليفي را به خوبي لمس نکرده و کاملا با آن آشنا نشده بودند، زيرا آدم در بهشت زندگي مي‌کرد، بي‌ترديد در چنين شرايطي عمل نکردن به آن دستور هرگز معصيت و گناه به شمار نمي آمده و با عصمت منافات ندارد. (2) تفصيل اين مسئله را در منبع ذيل جويا شويد. (3)
سوم: بر خلاف آنچه در پرسش اشاره شده آدمي گناه کارمتولد نمي‌شوند، بلکه با فطرت پاک توحيدي به دنيا مي‌آيد از اين رو در روايتي آمده: «کل مولود يولد علي فطره» (4) هر زاده شده به فطرت توحيد زاده است. به گفته امام خميني فطرت پاک اختصاص به توحيد ندارد، بلکه همه معارف الهي از اموري است که حق تعالي بندگان خود را فطرتا با آن مي آفريند، ولي شرايط خانوادگي و محيطي چه بسا باعث مي گردد که از آن فطرت خارج شده و به گناه آلوده گردد.(5)
بنابراين انسان ذاتا پاک است ، ولي به دليل نيروهاي بالقوه در وجود او با وسوسه شيطان به گناه آلوده مي‌شود.
چهار: اما در خصوص پيامبر و ائمه بايد گفت: خداوند در قران کريم به صراحت فرموده که آن ها از هر گونه آلودگي بر اساس اراده تکوين خداوند مصون اند. فرمود: «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا» (6) خدا فقط مي خواهد پليدي را از شما اهل بيت ببرد و شما را از هر عيب پاک گرداند .بنابراين اگر ما معتقد به عصمت آنان هستم ،به دليل آيات قرآن کريم است، ولي بايد توجه داشت که آمدن آن ها در عالم پر درد و رنج دنيا نه تنها نشانه ظلم خدا نسبت به آن ها نيست بلکه دليل عدل اوست، زيرا در پي بيرون آمدن آدم ابوالبشر قرار شد که همه انسان ها که از نسل او به دنيا مي‌آيند ،در روي زمين زندگي کنند. حضرات معصومين (پيامبر و اهل بيت) به دليل اين که بالاخره از نسل آدم اند، از اين قاعده استنثا نشدند . تبعيض درباره آن ها نسبت به ساير مردم اعمال نگرديد . در همين دنيا که زمينه رنج و زحمت فراهم است ،به وجود آمدند . با اختيار خود عصمت الهي خويش را حفظ کردند . بدون هيچ گونه آلودگي عالم دنيا ترک نمودند. اين نشانه عدل الهي است و نه دليل ظلم او.
آن ها به عنوان آموزگاران بشرند که تا برپايي رستاخيز عمومي از فيض وجودشان اين همه انسان بهره مند مي شوند . به سعادت ابدي مي رسند،اگر آن ها در عالم دنيا نمي آمدند و در بهشت به وجود آمده و تا آخر همان جا مي ماندند، اين همه فيض به بشر نمي رسيد . بشر از فيض وجود آنان محروم مي شدند، اين دليل عدل و لطف الهي به بشر است، چه اين که حضرات نيز از طريق عبادت خداوند در اين نشئه به مقاماتي بار يافتند که براي انسان عادي قابل وصف نيست.
پي‌نوشت‌ها:
1. جوادي آملي، وحي و نبوت در قرآن ص 201.
2. آيت الله سبحاني، منشور جاويد، ج 5، ص 73؛ الميزان، ج 14، ص 220.
3. پاسخ به پرسش هاي عصمت، ص 120؛ نشر مرکزمطالعات و پژوهش‌هاي فرهنگي حوزه علميه، قم، 1388 .
4.عوالي اللئالي ج 1 ص 35.
5. چهل حديث ،ص 180.
6. احزاب (33) آيه 33.

به نام خدا اعوذ بالله علامه زين العابدين گلپايگاني كيست؟؟؟ در كتاب انوار الولاية صفحة 440 آورده كه هر كس بول و غائط و خون ائمة را بنوشد آتش بر وي حرام و بهشت بر او واحب مي شود. با تشكر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
راجع به ايشان اطلاع خاصي نداريم و کتابش هم شناخته شده نيست. البته اين گمنامي دليل کوچک يا کم اهميت بودن او هم نيست.
اما راجع به پاک ويا نجس بودن خون و بول و غائط امامان مي گوييم:
کمال يک فرد و بودن او در بالاترين درجه عصمت با جاري بودن احکام بر او منافاتي ندارد. دليلي بر خارج بودن معصوم از احکام انساني که در قرآن و سنت بيان شده، نداريم و به همين جهت روايت شده که رسول خدا و امامان غسل جنابت مي کردند و از نجاسات خود را پاک مي ساختند و اين که بول يا خون و غائط آنان نجس باشد، با طهارت ذاتي آنان منافات ندارد.
اعتقاد به پاک بودن خون و بول و غائط امام نه جزو اصول اعتقادي است و نه جزو ضروريات مذهب و بهتر است در مورد پاک يا نجس بودن خون و بول و غائط امامان سخن نگوييم و امر آن را به خود امام واگذاريم.(1)
در هر حال اگر خون و بول و غائط امامان هم پاک باشد به نظر نمي رسد آن بزرگواران افراد را به خوردن آنها دعوت کرده و بر آن وعده پاداش داده باشند. عرض ارادت به امامان راه هاي فراواني دارد که همگي آنها در نظر عاقلان مخالف و موافق پسنديده و محترمانه است و لازم نيست نوعي از ارادت را اعلام و ترويج کنند که در نظر مخالفان زشت و مخالف کرامت انساني به نظر برسد و هم دعوت کننده و هم اجابت کننده مورد ايراد مخالفان واقع گردند.
پي نوشت ها:
1. ترجمه با مختصر تغيير. 1.الأنوار الإلهية ، (رسالة في لبس السواد) ص: 201-202.

در یکی از زیارات بی بی دو عالم حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها داریم که: یا ممتحنته امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک سئوال اینجاست که امتحان قبل از خلقت یعنی چه؟ اساسا موضوعیت دارد یا نه ؟ موضوع امتحان چیست؟ محل امتحان کجاست؟ هدف از امتحان چیست؟ آیا این عبارت در زیارت نامه سایر بزرگواران آمده است؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در مورد اين فقره از زيارت حضرت زهرا(س) که شيخ طوسي آن را از امام باقر(ع) در تهذيب نقل کرده(1)، مطلب و توضيحي از عالمان نيافتيم، ولي در روايات، مطلبي مشابه اين در باب خلقت عقل که اولين مخلوق و برترين مخلوق خدا است، مشاهده مي شود.
در مورد خلقت عقل در کافي و ديگر کتب معتبر به طريق هاي متعدد از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: هنگامي که خدا عقل را آفريد، او را امر به روآوردن و بعد امر به روگرداندن کرد . عقل هر دو امر را بدون درنگ اجرا کرد و خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم !مخلوقي مجبوب تر از تو نزد خودم، نيافريدم.(2)
با توجه به اين که در روايات ديگر "اولين مخلوق حتي قبل از خلقت ملائکه و عرش و کرسي و..."، نور رسول خدا و اهل بيت ايشان معرفي شده است:
امام علي(ع): خداوند نور رسول الله را قبل از خلق آسمان ها و عرش و کرسي آفريد.(3)
رسول خدا(ص): خدا من و علي و فاطمه و حسن و حسين را هفت هزار سال قبل از خلق دنيا آفريد.(4)
فرمود: اولين مخلوق خدا ارواح ما (چهارده معصوم) بود. پس ما به يگانه شمردن و ستايش خدا رو آورديم .سپس ملائکه را خلق کرد . وقتي آنان ارواح ما را به صورت نور واحد ديدند، شخصيت ما را بزرگ شمردند . ما تسبيح خدا گفتيم تا ملائکه بدانند که ما آفريدگان اوييم . او از صفات ما منزه و پيراسته است . ملائکه به تسبيح ما، تسبيح گفتند.(4)
بنا بر اين،عقل اول که در آن روايت "اولين مخلوق" و نور چهارده معصوم يگانه است .بنا بر اين امتحان خدا قبل از خلقت مادي و دنيايي و بعد از خلقت نوري آن ها در عالم ملکوت بوده است. همان که در روايت اول به عقل که نور معصومين است فرمود: رو آور و باز گرد . عقل اطاعت محض کرد .همان که آنان براي اينکه ملائکه به اشتباه نيفتند، فوري به بندگي خود اقرار و تسبيح و ستايش کردند.
کيفيت امتحان در اخبار نقل نشده، ولي از جمله بعد که مي فرمايد:"فوجدک لما امتحنک صابره ؛تو را براي آنچه بدان خاطر امتحانت کرد، با صبر و تحمل يافت" مي توان برداشت کرد که خدا مي خواسته اماناتي را بر دوش ايشان بگذارد . ايشان را حامل اسراري سازد و ايشان اين تحمل را اثبات کرده اند.
در زيارت غير حضرت زهرا اين عبارت را نيافتيم، ولي رواياتي به اين مضمون از امامان رسيده که:" امر ما صعب و سنگين است، به گونه اي که ملائکه مرسل و انبياي مقرب از تحمل آن عاجزند . فقط بنده اي که خدا قلب او را براي ايمان آزموده باشد، مي تواند حامل اين امانت باشد"(5)
بنده اي که خدا قلبش را براي ايمان آزموده و برتر از انبياي مرسل و ملائکه مقرب يافته، انوار مقدسه چهارده معصوم هستند.(6)
بنا بر اين حضرت زهرا قبل از خلقت مادي، يعني زماني که خدا نور او را قبل از اين جهان آفريد، امتحان شده ، صلاحيت خود را براي تحمل اسراري که خدا اراده داشته ، در او به وديعه گذارد، نشان داده ، ظاهرا محل اين امتحان عالم ملکوت بوده ، هدف هم آشکار شدن تحمل و قابليت براي تحمل اسرار بوده است . امتحان ظاهرا از انوار چهارده معصوم که نور واحد بوده، گرفته شده است اما کيفيت امتحان را فقط خدا مي داند .
پي نوشت ها :
1. تهذيب ،شيخ طوسي ، ج 6، ص 9 - 10.
2.کافي،ج1،ص10 و 26.
3.خصال،ج1،ص82.
4.عيون الخبار،ج1،ص272؛ علل الشرايع،ج1،ص6.
5.بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ص47.
6.براي اطلاع بيش تر رجوع کنيد به: الاسرار الفاطميه،شيخ محمد فاضل مسعودي، ص43 به بعد.

صفحه‌ها